افق روشن
www.ofros.com

!امیرحسین احمدیان»، مبارز جسور و فداکار در گذشت»


مجموعه                                                                                                                                 پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۴ فوریه ۲۰۲۲



*************

برگرفته از کتاب: « فرار از زندان» از امیرحسین احمدیان

زندان ساری

سازمان اداری زندان سارى از يك رييس، یک معاون، دو افسر داخلى، يك افسر دفترى و حدود سى و پنج پاسبان تشکیل می شد. من و يك افسر ديگر به عنوان افسران داخلى زندان هر كدام شيفت هاى بيست و چهار ساعته داشتيم، برهمین اساس باید یک شبانه روز در میان، در آنجا به سر می بردم. زندان داراى دو بند مردان، يك بند زنان و يك بند نوجوانان بود، زندانيان سياسى را كه برخی اوقات به آنجا منتقل می کردند، در بند خاص نوجوانان نگه مى داشتند. پس از واقعه سياهكل كه فضای استان هاى شمالى كشور تا حدود زیادی سياسى و به تبع آن پليسى شد، تعداد زندانيان سياسى در آنجا بیشتر گردید. این زندانیان معمولاً محکومیت های کوتاه مدت داشتند و زمان اسارت آنها طولانی نبود. پس از دستگيرى دو برادر مفتاحى (اعضای سازمان چریک های فدایی خلق ایران، عباس و اسد الله مفتاحی که در یازده اسفند ۱۳۵۰ به همراه عده ای دیگر از یارانشان اعدام شدند) كه اهل سارى بودند، يك شب بسيارى از نيروهاى ساواك به خانه هاى برخی اقوام و آشنايان آن ها یورش بردند. اين واقعه به گونه ای وسیع در شهر سر و صدا راه انداخت و بر جو پليسى ساری افزود. متن کامل را اینجا مطالعه کنید.

*************

به مناسبت درگذشت دردناک امیرحسین احمدیان

مصاحبه «سیمای سوسیالیسم» با ناصر پایدار

تا جائی که می دانیم شما در درون سازمان مجاهدین خلق و سپس «بخش م. ل مجاهدین و بالاخره «گروه کمونیستی نبرد»» همراه هم بودید، از آشنائی خود با او بگوئید
آشنائی ما به طور واقعی با فرار احمدیان از زندان ساری، ابتکار پرشکوه، جسورانه، و خیره کننده وی در شکستن قلعه قهر و قدرت رژیم درنده شاه، فراری دادن دو رفیق زندانی محمدتقی شهرام، حسین عزتی و پیوستن او به سازمان مجاهدین خلق آن روز شروع می شود. سازمانی که من نیز عضو آن بودم.

این فرار یقینا شجاعانه و ستایش انگیز بود، اما چه تأثیری بر اوضاع روز نهاد؟
این پرسش دو پاسخ متمایز دارد. اگر منظور از وضعیت روز، آرایش قوای میان سازمانهای چریکی با رژیم سلطنتی سرمایه داری است. مسلما تأثیری بارز داشت. در آن روزها، رژیم خود را در اوج قدرت می دید و بر «بر و بحر» شلاق پیروزی می زد. شمار کثیری از رفقای ما و به همان اندازه اعضای سازمان چریکهای فدائی را روانه میدان تیر ساخته بود، تعداد یاران دستگیر شده و زندانی از چند برابر اعدام شدگان فراتر می رفت. سیاهچال ها و شکنجه گاههای مخوف شاهنشاهی سرمایه، مملو از اعضا و هواداران هر دو سازمان بود. ماشین های گشت و تعقیب سازمان اختاپوسی ساواک در مراکز استانها، در تهران، اصفهان، مشهد، تبریز و شیراز به صورت شبانه روزی خیابانها را می چرخیدند و برای شکار مبارزان چریک به هر جنایت و سبعیتی دست می زدند. دستگیری ها، درگیری های خیابانی و اعدام ها بدون هیچ وقفه ادامه داشت. متن کامل مصاحبه را اینجا مطالعه کنید.

*************

در سوگ امیرحسین احمدیان چاشمی

رفیقی جسور و فداکار که شیفته رهائی انسان بود.

نه او خود را منجی و اسطوره می پنداشت و نه من هیچ رغبتی به هیچ شکل شخصیت آفرینی و چهره پردازی دارم. سخن از مرگ رفیقی است که سرشار از شور و شیفتگی خودجوش به رهائی واقعی انسان و خلاصی فرجامین بشر از سیاهی زار سراسر وحشت و دهشت سرمایه داری بود. امیرحسین احمدیان، مبارز قدیمی، جسور، فداکار، آرمانخواه و شجاع کمونیست از میان ما رفت. او در خانواده ای کارگری به دنیا آمد، در شرائط کار، استثمار، زندگی و پیکار توده کارگر زیست و بالید. از همان آغاز کودکی فشار فقر، بی حقوقیها و انسان ستیزیهای سرشتی سرمایه داری را با گوشت، پوست و خون خویش لمس نمود.
هنوز دبیرستان را شروع نکرده بود که برای کمک به وضع معاش خانواده مجبور شد حین تحصیل، به کار پردازد. تابستان ها و کمی این طرف تر حتی در روزهای مدرسه، در درون کارگاهها و سپس کارخانه بزرگ نساجی شاهی کار کرد. با پایان دبیرستان وارد دانشکده پلیس شد. سه سال بعد وقتی کارش را آغاز کرد خود را اسیر گردباد تلاطمات روحی و تناقضات فرساینده فکری دید. دریافت میان آنچه خروش هستی طبقاتی اوست و نقشی که برایش تعیین نموده اند، شکافی مخوف وجود دارد. ادامه اشتغال را ناممکن دید و با همه توان آماده خلاصی از آن جهنم شد. شرایط تاریخی روز، نه فقط در ایران که همه جا دیجور بود. جنبش کارگری مقهور برهوت آفرینی فریبکارانه سوسیال دموکراسی، اردوگاه و احزاب حاکم بورژوازی بود، در غیر این صورت توسط امپریالیسم ستیزی خلقی امر و نهی می شد. رویکردی که در آستانه شروع دهه ۵۰ خورشیدی، در جامعه ما نیز با عبور از فاز کمونی تجهیز وارد فضای آشکار میدانداری شد. احمدیان عاصی از آنچه سرمایه داری و رژیم سلطنتی سرمایه بر سر انسانها می آورد، ملتهب از فشار تضاد سرکش میان وجود اجتماعی خود با شغل روزانه، شاهد کنجکاو عروج «ضدامپریالیسم» رژیم ستیز مسلحانه خلقی بود. او می خواست کاری کند و علیه شیرازه وضع موجود قدم بردارد. تندباد درگیریها، دستگیریها، شکنجه ها، اعدام ها، مقاومت های حماسی مبارزان چریک، این تلاطم را در او طغیان آمیزتر کرد. در اوایل سال ۱۳۵١ وقتی افسر نگهبان زندان ساری بود، رژیم درنده شاه دو تن از زندانیان سیاسی، «محمد تقی شهرام» عضو سازمان مجاهدین خلق آن روز و حسین عزتی کمره ای را به زندان محل کار وی منتقل نمود. احمدیان سریع و مشتاق با آنان آمیخت، جوشید، پای گفتگوی آنها نشست، از آنان آموخت و تصمیم خود را اتخاذ کرد. عزم جزم نمود که دو زندانی را فرار دهد، با آنها فرار کند و به خیزش مسلح چریکی علیه رژیم هار شاه پیوندد. هفته ها در مشاوره مستقیم فعال با دو زندانی، برای تنظیم طرح فرار تلاش نمود، تمامی خلاقیت، تجربه، شعور، شور و ذخیره سرشار عشق خود به رهانی انسان را برای اجرای موفق طرح به کار گرفت، در پایان این روند، به دنبال چاره اندیشیها، راه حل جوئیها، سنجیدن ها و برنامه ریزی ها، در نیمه شبان جمعه ١۴ اردیبهشت ۱۳۵۲، دست در دست دو رفیق زندانی، با مصادره حجم چشمگیری سلاح، مهمات، وسائل اطلاعاتی - تکنیکی در حالی که ماشین قدرت رژیم، نهادهای مخوف پلیسی و اختاپوس ساواک را غافلگیر کرده بود، زندان را برای پیوستن به سنگر پیکار پشت سر نهاد. در آخرین لحظه، در آن دقایق پر طپش، قطعه کاغذی برداشت و بر روی آن نوشت:

«می روم تا همراه با همرزمان کاری کنیم که هیچ انسانی گرسنه نماند»

صبح روز بعد او کنار همسنگران چریک خویش بود. احمدیان به سازمان مجاهدین خلق پیوست و یک سال بعد به بخش خارج کشور سازمان ملحق گردید. در آنجا هر چه توانست انجام داد، تعلق مذهبی نداشت و در پروسه گسست سازمان از خلق گرائی دینی در ۱۳۵۴، با «مجاهدین م . ل» همگام شد. در سال ۱۳۵٧ به گاه تجزیه مجاهدین م . ل به گروه «نبرد برای رهائی طبقه کارگر» پیوست. تا سال ۱۳٦١ در گستره شناخت، تشخیص و راهبرد آن روز «نیروهای چپ»، برای تحکیم ممکن و مقدور موقعیت پیکار توده های کارگر در مقابل سرمایه داری و رژیم درنده اسلامی سرمایه کوشید. در این سال با یورش های سبعانه فاشیسم اسلامی بورژوازی به جنبش کارگری و سازمان های سیاسی، مجبور به ترک ایران شد. در اروپا بسان هر کارگر این قاره، کار کرد، استثمار شد، با همزنجیران خود همصدا شد، عضو هیچ گروه، حزب، جمعیت یا رویکردی نشد، اما همیشه و همه جا به آرمان رهائی طبقه خود، رهائی انسان از سیطره نظام بردگی مزدی عشق ورزید. چند سال پیش در آستانه ٦٨ سالگی متوجه شروع اختلال در حافظه خود شد، پزشکان پس از معاینات معمول خبر شوم ابتلای وی به «الزایمر» را بر زبان آوردند. خبری دردناک که چند ماه بعد، با گزارشی غمبارتر تکمیل شد. امیرحسین علاوه بر الزایمز از بیماری «پارکینسون« هم رنج می برد. از آن زمان به بعد هر روزش از روز پیش بدتر و دردآورتر شد. ٧ سال با هر دو بیماری فرساینده مهلک جنگید، در روزهای اخیر وخامت جسمی وی وارد فاز تازه ای از شتاب و شدت گردید و سرانجام در صبح روز سه شنبه اول فوریه ۲۰۲۲ دیده از جهان بربست. او رفت اما یاد مبارزات، ازخودگذشتگی ها، آرمانخواهی های پرشور انسانی، جسارت ها و خطر کردنهایش برای همیشه در بند، بند وجود یارانش زنده خواهد بود.

ناصر پایدار - یکم فوریه ۲۰۲۲

*************

«امیرحسین احمدیان»، مبارز جسور و فداکار در گذشت!

در سال ۱۳٢٦ در خانواده ای کارگری در شهر «شاهی» سابق، «قائم شهر» امروزی در محله ای کارگرنشین به دنیا آمد. پدرش کارگر بود و امیرحسین خود نیز از اوان کودکی مدرسه و درس را با کار به هم آمیخت. وقتی که دوره دبیرستان را به پایان آورد، زیر فشار نداری قادر به گزینش رشته تحصیلی دلخواه نشد. از سر اجبار و برای یافتن راه اشتغال وارد دانشکده پلیس شد. در ۱۳۴٨ فارغ التحصیل گردید، شروع به کار کرد، اما خود را در تناقض فاحش میان آنچه هستی اجتماعی او می گفت و آنچه از وی می خواستند اسیر یافت. از وضع حاضر خود به شدت ناراضی بود و این عصیان را در شرائطی با خود حمل می کرد که موج نارضائی و عصیان علیه رژیم سلطنتی سرمایه داری میلیونها کارگر را در کلاف خود می پیچید. رخداد سیاهکل، عروج سازمان مجاهدین خلق آن روز، تهاجم سبعانه رژیم اختاپوسی شاه به هر دو سازمان مجاهدین و فدائیان، طوفان جنگ و ستیزها، دستگیری ها، اعدام ها، احمدیان را بیش از پیش به تلاطم انداخت و به سوی سنگر پیکار برای تغییر وضع موجود راند. در سال ۱۳۵١ زمانی که افسر نگهبان زندان ساری بود با دو زندانی سیاسی آنجا «محمدتقی شهرام» و «حسین عزتی کمره ای» آشنا شد. با آنها به گفت و شنود پرداخت. از راهشان و آرمانشان پرسید، تصیمم به فرار دادن آنها، فرار با آنها و پیوستن به مبارزان مسلح چریک گرفت. این طرح را تنظیم و لباس اجرا پوشاند. احمدیان به سازمان مجاهدین خلق پیوست، بحث بر سر جنبش چریکی نیست، سخن از انسانی است که برای مبارزه علیه استثمار و توحش سرمایه داری دنبال سنگر می گشت. در ۱۳۵۴ در پروسه تحولات سیاسی، عقیدتی سازمان، با مجاهدین م - ل همسنگر شد. در ۱۳۵٧ به دنبال تجزیه سازمان مذکور، به گروه « نبرد برای رهائی طبقه کارگر» ملحق گردید. امیرحسین تا سال ۱۳٦١ با همه توان برای اثرگذاری رادیکال بر موج مبارزات روز کارگران تلاش کرد. در این سال به دنبال لشکرکشی نازی وار رژیم اسلامی علیه جنبش کارگری و نیروهای سیاسی مخالف، راهی خارج کشور شد. او پس از خروج، عضو هیچ حزب، گروه یا رویکردی نشد، اما به آرمان همیشگی خود، به رهائی طبقه کارگر و نابودی سرمایه داری وفادار ماند. از سال ۲۰١۵ به این سوی دو بیماری مهلک (الزایمر و پارکینسون) به طور همزمان جسم و فکرش را فرسودند. در روزهای اخیر شدت بیماریها شتاب گرفت و غیرقابل مهار شد. سرانجام او صبح سه شنبه اول فوریه ۲۰۲۲ از میان ما رفت.

یادش همیشه و همه جا در ژرفنای وجود ما جوشان خواهد ماند.

پروین ش - شمسی عباسی - تقی پاک ایمان - کریم روغنی - رضا پایا - حسن عباسی - ناصر پایدار

*************

امیرحسین احمدیان چشم از جهان فروبست

شمع زندگی مردی از تبار قهرمانان راه آزادی خاموش شد

امیرحسین احمدیان در بامداد ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ چشم از جهان فروبست.
امیرحسین احمدیان هنگامی که درسال ۱۳۵۲ ( زمان شاه) افسر شهربانی بود و مدیریت زندان ساری را به‌عهده داشت جسورانه با دو زندانی سیاسی که در زندان تحت فرمانش بودند، همراه با انبوهی اسلحه و مهمات گریخت و به سازمان «مجاهدین خلق ایران» پیوست. این فرار دلیرانه که سرشکستگی نیروهای سرکوبگر را رقم زد الهام بخش بسیاری از رزمندگان راه آزادی بود و به آنها امید و نیرو بخشید.
امیرحسین احمدیان از سال ۱۳۵۷ به گروه «نبرد برای رهایی طبقه کارگر» پیوست اما دیری نپایید که ناگزیر ایران را ترک کرد و در غربت و گمنامی بسر برد.
امیرحسین احمدیان انسانی دلاور، فروتن، آراسته و بسامان و پای‌بند به ارزش‌های انسانی بود. او همواره در راه مبارزه برای آزادی و رفاه همگانی کوشا بود و از هر تلاشی در این راه پشتیبانی می‌کرد.
درگذشت این یاردیرین را به بستگان و همه کوشندگان راه آزادی و عدالت اجتماعی تسلیت میگوییم و یادش را گرامی می‌داریم.

۱۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱ فوریه ۲۰۲۲

رحیم آذربایجان، ابراهیم آوخ، فریده ابلاغیان، تقی پاک‌ایمان، رضا پایا، ناصر پایدار، فریبا ثابت، بهروز جلیلیان، ناصر جوهری، زینال حقانی، نقی حمیدیان،

زکا خسروشاهی، فرامرز خوش‌کلام، شهریار دادور، حسن راهی، کریم روغنی، حبیب ساعی، کاظم شفیعیها، مجتبی طالقانی، شمسی عباسی، حسن عباسی،

ناهید قاجار، بهرام قدیمی، نیما گلکار، محسن نجات‌حسینی، صفت ویسه

و جمعی از دوستداران زنده یاد امیرحسین احمدیان