طی ٣ روز، بین ٢٢ تا ٢۴ آذر ۱٣٩۴، تجمعی از کارگران بیکار و جوانان جویای کار از روستای شهرویی بهبهان با پلاکارد «ما جویای کار هستیم» در برابر پالایشگاه گاز بید بلند شمارۀ ٢ بهبهان برگزار شد. در روز آخر هنگامی که تجمع کنندگان با بی اعتنایی مقامات و مسئولان پالایشگاه مواجه شدند به اعتراض جادۀ رامهرمز به بهبهان را بستند تا خواستشان به گوش مقامات جمهوری اسلامی برسد. در واکنش به این اعتراض، نیروهای انتظامی رژیم وارد معرکه شدند و تجمع کنندگان را به گلوله بستند. در این تهاجم مسلحانۀ نیروهای انتظامی رژیم به تجمع کارگران بیکار و جوانان جویای کار، یک کارگر بیکار ۴۰ سالۀ شرکت کننده در این تظاهرات به نام مرتضی فرج نیا کشته شد و دو تن دیگر از تظاهرکنندگان زخمی شدند. بنا به گفتۀ مقامات انتظامی ٣ نفر از کارگران شاغل در این پالایشگاه در این رابطه دستگیر شدند.
حسین ملک خدایی فرماندار بهبهان اظهار خوشوقتی می کند که: «با حضور پلیس و مشارکت مردم روستای شهرویی، در حال حاضر آرامش در روستا و منطقه حاکم است و مردم زندگی عادی خود را آغاز کرده اند.» و گواهیِ این به اصطلاح «آرامش» آنکه در مراسم خاکسپاری مرتضی فرج نیا در روز ٢٩ آذر، حدود ٧۰۰۰ نفر شرکت کردند.
فرماندار بهبهان در گفتگو با خبرگزاری ایرنا مدعی شد که تظاهرکنندگان˚ مسلحانه به نیروهای انتظامی حمله کردند و نیروهای انتظامی در واکنش به این عمل، آنان را به کلوله بستند. چه کسی باور خواهد کرد که تجمعی برای درخواست کار با پلاکاردِ «ما جویای کار هستیم» مسلحانه انجام شود؟ چرا هیچ خبرگزاری ای حتی از زخمی شدن یک مأمور انتظامی گزارشی نداد؟ این چگونه حملۀ مسلحانه ای به نیروهای انتظامی بود که همگی مأموران صحیح و سالم به خانه هایشان بازگشتند؟
ما در ٦ آذر۱٣٩۴در اعلامیه ای تحت نام «بخشنامه ای که بوی خون می دهد»، در خیزش، ارگان کارگران انقلابی متحد ایران، شمارۀ ۴۴، در رابطه با بخشنامۀ رئیس حوزۀ قضایی دادگاه عمومی بندر امام نوشتیم که این بخشنامه «یک شمشیر آختۀ دیگر رژیم جمهوری اسلامی به ضد طبقۀ کارگر است. بخشنامه ای که می تواند یادآور به خاک و خون کشیدن کارگران خاتون آباد باشد.» هنگامی که در این بخشنامه گفته شد: «از این تاریخ با هرگونه تجمع غیر قانونی و اخلال در نظم شرکتها، برخورد خواهد شد.» ما پیشبینی کردیم که بوی جوی خون کارگران در راه است. اکنون برخی از فعالان و جریان های کارگری اذعان می کنند که به گلوله بستن کارگران بیکار و جوانان جویای کار روستای شهرویی بهبهان برای نسق کشی از کارگران، به ویژه کارگران جنوب، و در رابطه با این بخشنامه بوده است. در جمهوری اسلامی اوباشان بسیجی محقند به سفارتخانه ها حمله کنند و نیز آنها را به آتش کشند و نیروهای انتظامی به قول خودشان جرأت ندارند آنها را بزنند و دستگیر کنند ولی می توانند کوچکترین تجمع اعتراضی کارگران را به گلوله ببندند!
رژیم اسلامی در به گلوله بستن تجمع کارگران سابقۀ طولانی دارد. این رژیم در سال ۱٣٥۸ تجمع کارگران بیکار در اندیمشک را به گلوله بست و ناصر توفیقیان را به قتل رساند. این رژیم در دهۀ ٦۰ کارگران ساسان و ایگار را هدف گلوله قرار داد. این رژیم کارگران خاتون آباد را قتل عام کرد. صد البته که این رژیم در کشتن کارگران ید طولا دارد. به همین دلیل است که امروز چنین هار و گستاخ، کارگران بیکار شهرویی را می کشد. کشتار کارگران ِ بیکار نشانۀ ضعف حاکمان کارگرکش در پاسخ گویی به بیکاری کارگران است.
علاوه بر اینکه رژیم قصد نسق کشی از کارگران، بویژه کارگران جنوب را داشته است، توجه به خود این تجمع و اعتراض کارگری، اهمیت زیادی دارد. این تجع، تجمع کارگران بیکار و جوانان جویای کار یک روستا بود. قطعاً بیکاری کارگران بیکار و جوانان جویای کار مختص به روستای شهرویی بهبهان نیست، بلکه این وضعیت عمومیِ همۀ روستاهای کشور مانند بیکاری کارگران و جوانان جویای کار در شهرهاست. این نشان می دهد که توجه به مسایل روستا و پیوند مسایل تهیدستان روستایی با کل جنبش کارگری دارای اهمیت زیادی است و هیچ جنبش کارگری شهری نمی تواند بدون دربرگرفتن جنبش تهیدستان روستایی در امر انقلاب به پیروزی پایدار دست یابد!
تأمین کار بخشی از خواست های اولیه کارگران است. مبارزه برای تأمین کار امر امروز و فوری کارگران است. همچنان که مبارزه برای افزایش مزد و آزادی تشکل های مستقل کارگری و آزادی اجتماعات، اعتصابات و آزادی بیان و غیره جزء جدانشدنی مبارزه سیاسی و جزئی از مبارزه ای اساسی تر یعنی به زیر کشیدن رژیم اسلامی، و حاکمیت سرمایه داری و خلع ید از آن است.
رژیم سرمایه داری اسلامی عامل فقر، تورم و بیکاری است. همین معضلات دائماً بستر مبارزۀ توده های مردم به ضد رژیم را به وجود می آورد و نارضایتی آنان را تشدید می کند. رژیم جمهوری اسلامی از حل این مشکلات عاجز است. طبقۀ کارگر و زحمتکشان از ستم سرمایه داری در رنجند. استثمار سرمایه و ستم های رژیم اسلامی در حال نابودی کامل هستی اجتماعی کارگران است. بنابراین آنان راهی جز این ندارند که دوشادوش هم، و متحد و متشکل با هم، بساط جور و ستم رژیم اسلامی و سلطۀ سرمایه را درهم بشکنند. طبقۀ کارگر باید مبارزات پراکندۀ خود را به نیروی سازمان یافته و متحد تبدیل کند و از شرایط ضعف و ناتوانی رژیم به نفع ارتقای مبارزۀ انقلابی خود استفاده کند.
کارگران باید از هم اکنون شرایط رهایی از رژیم اسلامی و سلطۀ سرمایه داری را تدارک ببینند. شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان باید پیش شرط و نیز شرط سیاسی انقلاب سوسیالیستی را با درهم شکستن قدرت سیاسی سرمایه داران از هر نوع آن، با ایجاد دولت خاص خود که چیزی نیست جز دولت کارگری ای که محصول اتحاد طبقۀ کارگر با روستائیان تهیدست و دیگر زحمتکشان است، به وجود آورد. رهبری چنین دولتی، مانند رهبری انقلاب پیروزمند، نمی تواند جز رهبری پرولتاریا باشد. انقلاب سیاسی پرولتاریا باید با استقرار قدرت سیاسی کارگران یعنی ایجاد دولت کارگری که محصول اتحاد طبقۀ کارگر با روستائیان تهیدست و دیگر زحمتکشان است پیش شرط های اقتصادی انقلاب سوسیالیستی را با ملی کردن زمین ها، معادن، جنگل ها، منابع آب، بانک ها، بیمه ها، صنایع بزرگ و غیره و غیره به وجود آورد!
ما در اعلامیۀ «بخشنامه ای که بوی خون می دهد» گفته ایم: «رژیم جمهوری اسلامی می تواند اعتراضات و اعتصابات کارگری را تا زمانی که کوچک و محلی اند سرکوب کند، ولی نمی تواند مبارزه ای را که در اعماق جامعه جاری است نابود کند. این مبارزه هنگامی که تحت فشارهای درونی خود گسترش یابد و به نقطۀ جوش برسد، همچون طغیان دریا ناگهان ریشه و بنیاد این رژیم را از جا خواهد کند و آن را به قعر گورستان تاریخ فرو خواهد ریخت. ما تردیدی در جنبش تاریخ و انقلاب سیاسی پیش روی تودۀ مردم (کارگران و سایر زحمتکشان) نداریم. انقلابی که با به قدرت رسیدن طبقۀ کارگر پیش درآمد انقلاب اجتماعی پرولتاریا (انقلاب سوسیالیستی) خواهد بود.» این حقایق تردید ناپذیرند!
دی ۱٣٩۴
کارگران انقلابی متحد ایران
ruwo.iran@gmail.com