افق روشن
www.ofros.com

!رضا شهابی، کارگران زندانی و دیگر زندانیان سیاسی آزاد باید گردند


کمیته فعالین ... فرانکفورت                                                                                    شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۳

رضا شهابی کارگر و عضو هیئت مدیره‌ی سندیکای کارگران شرکت واحد که از خرداد ١٣٨٩ در زندان اوین تهران دربند بود، به‌دلیل دفاع از حقوق و مطالبات خود و کارگران ـ به همراه شش زندانی سیاسی دیگر - از بند ٣۵٠ زندان اوین به زندان رجائی‌شهر تبعید شد. وی پس از این تبعید اقدام به ٥٠ روز اعتصاب غذا نمود. رضا شهابی در نامه‌ی سرگشاده‌ای به دادستان خواسته‌های خود را به این ترتیب اعلام کرد:
"۱ـ بازگشت به محل قبلی زندان اوین بند ـ ٢ـ مرخصی استعلاجی جهت درمان و عمل جراحی دیسک کمرـ ٣ ـ اجرای ماده ۱۳۴ قانون جدید مجازات اسلامی [که مقرر می‌دارد در صورت تعدد جرائم مادی، تنها مجازات اشد اجرا می‌شود] ـ ۴ـ اجرای قانون آزادی مشروط"
این مجازات فردی برعلیه رضا شهابی، برعلیه هر کارگری دیگری که کمترین مطالبه طبقاتی را بر زبان براند اعمال می‌گردد. کارگران در جامعه سرمایه‌داری ایران و تحت حاکمیت دولت مستبد آن مجاز نیستند مطالبه‌ای را بر زبان آورند، زیرا مضاف بر مجازات قضایی، مجازات ایدئولوژیک شلاق نیز به‌عنوان تعزیر اسلامی بر گُرده‌شان فرود خواهد آمد. اما این سرکوب طبقاتی تنها به دلیل فعالیت رضا شهابی در سندیکای شرکت واحد نیست؛ این مجازاتی است که رژیم جنایت‌کار جمهوری اسلامی با آن، طبقه‌ی کارگر را برای مرعوب ساختن در گذار از خواسته‌هایشان به‌مصاف می‌طلبد. این رژیم به‌خوبی می‌داند که فعالیت سندیکایی درنهایت چیزی غیر از چانه‌زنی برای تنظیمات قوانین دستمزدی نیست. فرایند گذار از مطالبات چانه‌زنی سندیکالیستی و ساختار سلسله‌مراتبی آن به مبارزات رادیکال شوراگرایانه در ایران و هم در گسترش جهانی آن به‌مطالبه‌ی "تمام قدرت به دست طبقه‌ی کارگر" هم‌چون شبح سوسیالیستی، هراسی است که کل قدرت دولت سرمایه و نهادهای چانه‌زنی رسمی را تهدید می‌نماید. جنبش طبقه‌ی کارگر در فعلیت خود دارای چنان ظرفیتی است که برخلاف سایر حرکت‌های توهم‌زای اجتماعی، در تنگنای محدوده غار چانه‌زنی متوقف نمی‌گردد که در چارچوب جاودانگی قانون آهنین دستمزدی بر حیات بردگی‌اش تداوم یابد. از همین رو "علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد".
بیهوده نیست که جمهوری اسلامی از بدو حیات خود تاکنون تلاش نموده است که هر حرکتی را، پیش از آن‌که جنبشی راه بیفتد، در همان آغازگاه خود در نطفه خفه سازد. کنونه و در واقعیت مبارزه‌ی طبقاتی جامعه‌ی ایران جنبش طبقاتی کارگران در همین مطالبات و خواسته‌های محدود، فردی و محافل کارگری جریان دارد و تمامی زدوبندهای داخلی ـ جهانی این رژیم برای آمادگی آن هنگامی است که به‌گفته‌ی دست‌اندرکاران خود رژیم: "کارگران آینده واجد شرایط خاصی هستند و فقط خواسته‌های صنفی را دنبال نمی‌کنند."[علی ربیعی ـ وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ـ سایت تیر پرس]
تاریخ مناسبات سرمایه‌داری در ایران، انباشت ثروت و هم‌چنین بزرگ‌ترین طبقه‌ی اجتماعی یعنی کارگر را به‌وجود آورده که با این دست سیاست‌ورزی‌ها نمی‌شود آن را نادیده گرفت. طبقه کارگر ایران به‌خصوص در این ٣٥ سال گذشته بی‌حقوق‌ترین دوران خویش را سپری کرده و سخت‌ترین دوران استثمار خود را تجربه نموده است. اما جامعه‌ی طبقاتی آشتی‌ناپذیر است. رژیم باید به‌خاطر داشته باشد که تضادهای جامعه‌ی طبقاتی نه با حرف و نه با وعده حل نمی‌شوند، و برای بقای خود نیاز به پلیس و سرکوب دارد. دولت سرمایه به کارآمدی دستگاه سرکوب برای ایجاد نظم ایمان دارد؛ نظمی که این شیوه‌ی تولید را تضمین می‌کند؛ نظمی که با وجود چنین سطحی از نابرابری بدون دستگاه سرکوب ممکن نیست.
دولت و دستگاه حاکمه در اتاق‌های فکر خود همیشه پیشنهادهای کارآمد را پیدا خواهند کرد. در اتاق بازرگانی، در پشت درهای بسته‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام، در جلسات غیرعلنی مجلس، در انجمن‌ها و سازمان‌های کارفرمایی راه‌کارهای لازم پیش‌بینی می‌شود. اگر از تحریم‌ها تحت فشارند، در عوض اجازه پیدا می‌کنند تعدیل نیرو کنند، کارگران را تهدید به اخراج از کار نمایند، پرداخت‌ها را به تعویق بیندازند، ساعت کار اضافی و سرعت کار را شدت بخشند، وام‌ها، معوقات و مالیات‌هایشان شامل بخشودگی بشود، بابت صادرات جایزه دریافت کنند و به‌غیر از این‌ها صاحبان سرمایه آزادند سرمایه‌شان را به هر سمتی خواستند حرکت بدهند و بالا بردن اضافه ارزش و رشد انفجاری انباشت سود را اعطا کنند. هر کارگری نیز به‌ازای اعتراض و اندک مطالبه‌ای روانه زندان گردد. روزگار بدین منوال سپری نخواهد شد. ضرورت آزادی مستلزم ضرورت رهایی کار است که آن در اتاق‌های سه‌جانبه‌گرایی و چانه‌زنی تحقق نخواهد یافت. بسندگی گذار حرکت طبقه‌ی کارگر از اعتراضات فردی به فعالیت گسترده‌ی طبقاتی هنگامی صورت‌پذیر است که پتانسیل اعتراضات را نه به‌عنوان نیرویی تماما موجود قلمداد نموده، بلکه طبقه‌ی کارگر را همواره نیروی انقلابی‌ای دانست که توسط این مناسبات به‌وجود آمده تا علیه آن قیام کند. طبقه‌ی کارگر سوژه‌ی تمام عیار انقلابی است که اگر در مسیر پیش‌روی خود دیالکتیک را آن‌گونه که از عمل سر برمی‌آورد بازتولید و از نو معرفی و بازنیآفریند هیچ حرکتی رو به پیش نخواهد بود. رضا شهابی تنها در چارچوب چنین وضعیتی معنا می‌یابد و در چنین موقعیتی نیز خواهد توانست وجود اجتماعی ـ طبقاتی خود را درون کل طبقه تعمیم بخشد، بنابراین دفاع از رضا شهابی دفاع از تمامی کارگران زندانی و طبقه‌ی کارگر و دفاع از مطالبه‌ی "تمام قدرت به دست طبقه کارگر" می‌باشد.

کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد

پیش به سوی سرنگونی سوسیالیستی رژیم جمهوری اسلامی

کمیته فعالین کارگری سوسیالیستی فرانکفورت

ژوئیه ٢٠١۴ / تیرماه ۱۳۹۳