تهاجم وحشیانه رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی ایران به کارگران
با تعمیق "بحران" در رژیم جمهوری اسلامی ایران شقاوت آن در عرصه واقعیت برای کارگران و فرودستان جامعه هر روز تحملناپذیرتر میگردد. اما معنای بحران در باورها و بافت مفهومی جمهوری اسلامی ایران، یعنی تبدیل تضادهای جامعه به تناقض و حل این تضادها از طریق اعمال یک نیروی تخریبگر است که اکنون در بزنگاه تشنج و احتضار به سرمیبرد. بحران برای این رژیم بهمعنای: بار سنگین بحران اقتصادی، بحران سیاسی ـ اجتماعی که لحظهای گریبانش را رها نمیسازد، بحران منطقهای که بر اثر سیاستهای تنشبرانگیزش تمامی کشورهای همسایه را رودروی خود قرار داده، مناقشه با قدرتهای مداخلهگر سرمایهداری جهانی بر سر سیاست برنامه اتمی، اجرای سیاستهای آمرانه صندوق بیناالمللی پول و بانک جهانی برای خصوصیسازیها که حتی با برنامه فریبکارانه هدفمندسازی یارانهها که در دومین مرحله از اجرای دروغین آن بازمانده و آنچه که از این سیاست ویرانگرانه برجای مانده افزایش نجومی هزینه زندگی در تمام عرصهها میباشد که بخش وسیعی از جامعه را حتا از تهیه نان خالی عاجز نموده، و در نهایت بحران تولید و روابط اجتماعی آن است. بنابراین با توجه به پیچیدهگی همهجانبه این بحران که بهطور ماهوی ساختاری شده است و با ترکیبی از بار بحران اقتصادی ـ سیاسی سرمایه جهانی از یکسو و از سوی دیگر فشارهای نابودکنندهای که تحریمهای جهانی بر روی بحرانهای داخلی این رژیم افزوده، میتوان شمارش معکوس فروپاشی و احتضار این رژیم ضدانسانی را بهطور عینی دید.
جمهوری اسلامی برای گریز از این بحران توانفرسا با تمامیت جامعه به جنگ سرنوشتساز برخاسته، زیرا که تشدید فرساینده مبارزه طبقاتی حاصل از این بحران، این رژیم را از تاب و توان انداخته است. پیکان تیز حمله این رژیم جنایتکار نخست طبقه کارگر ایران است که با حمله به دستمزدهای آنان و سرکوب هرگونه تشکلیابی این طبقه و اعتراضاتشان صورت میپذیرد. پاسخ به هر اعتراض کارگری، بازداشت، زندان و تبعید است که آخرین آن بازداشت۶٠ کارگری میباشد که فقط برای بحث و گفتگو پیرامون مسائل طبقاتی خود گردهمآمده بودند. اما در این میان رژیم به فرودستترین و بیدفاعترین بخش این طبقه نیز حمله مینماید که با نامیدن "مهاجر" و "میهمان" آنان را از دستیافتن به حداقل امکانات انسانی محروم کرده است: پناهجویان و بیجاشدهگان "افغانستانی".
با گذشت بیش از سه دهه جنگ ناخواسته و تحمیلی توسط قدرتهای سرمایهداری در افغانستان، میلیونها نفر از آنان به سرزمینهای دور و نزدیک جهان مهاجرت نمودهاند. در حدود سه میلیون نفر از تودههای پناهجو و بیجاشده افغانستانی که اکثریت آنان را کارگران ساده و زحمتکشان تشکیل میدهد، بهمرور وارد جامعه ایران شدند. با توجه به ریشههای تاریخی ـ فرهنگی که میان این تودهی مهاجر با مردم جامعه ایران وجود داشته و دارد، سهولت ادغام آنان در جامعه بهراحتی انجامپذیر میبود. اما دولت سرمایهداری رژیم جمهوری اسلامی با توسل به شوینیسم سیاسی ـ طبقاتی و ایدئولوژی تفرقهافکنانه "ناسیون"، نه تنها ادغام این جمعیت را ناممکن ساخت، بلکه بخشی را با متشکل نمودن در گروههای "مجاهد" و با هزینههای کلان، به ابزار نفوذ سیاستهای مداخلهگرایانه یا نقشهها و توطئهچینیهای خود برای "صدور انقلاب" بدل نمود و بخش دیگر را در مقابل استثمار وحشیانه سرمایه بیدفاع رها نمود؛ و آخر اینکه در هر برههای و در پاسخ به مشکل بیکاری ناشی از بحران اقتصادی و یا توجیه آن، به رقابت میان کارگران ایرانی با این "مهاجرین" دامن زده و تمام مشکلات را به گردن آنان انداخته است.
چنانچه بعد از گذشت بیش از سه دهه این جمعیت فروشنده نیروی کار بهنام "مهاجر"، بخشی از طبقه کارگر ایران دانسته نشود، نقصان سنگینی برای طبقه کارگر و فعالیتهای کارگری ـ سوسیالیستی خواهد بود. حداقلِ ناچیزی از سرمایه و ثروت اجتماعیِ آفریده شده توسط کارگران به این طبقه تعلق میگیرد؛ لیکن حتا سهمی به همان اندازه "یارانهها" نیز به این بخش از طبقه کارگر نه تنها تعلق نگرفت که با حذف آنان از دریافت یارانهها، فشار طاقتفرسای گرسنگی نیز بر مصائبشان افزوده شد. اکنون نه تنها سزاوار نیست، بلکه شرمآور است که با گذشت بیش از سه دهه هنوز هم این فروشندهگان نیروی کار را که از جوانی تا اینک که به پیری و از کارافتادگی رسیده، همواره در تولید ارزش اضافی سهم عمدهای داشته است "مهاجر و میهمان" خواند. اما بودوباش این "مهاجر و میهمان" چگونه است؟ مرد و زن و زیستگاهشان به آتش سوزانیده و سر کودکانشان به سنگ شکسته میشود. در هنگامی که آتش خشونت را ازخودبیگانگی دامن میزند، حتا آخرین پناهگاه نیز پناهی نخواهد بود. جامعهای که ناتوان در دفاع از هستی خویش برعلیه مناسبات اعمالشونده باشد و به وحدت با انسانهای هم طبقهای خویش نیندیشد، برای دفاع از نیازمندان نخواهد شتافت. طبقه کارگر تنها از طریق این وحدت طبقاتی، خودرهایی خویش را تجربه خواهد نمود.
در شرایط کنونی و بهواسطه ساماندهی بحران جهانی توسط سرمایه که موجب رقابت میان نیروی کار و جابجایی آن شده، مهاجرـ و پناهجوستیزی به سرنوشت بشریت تبدیل گردیده است. در برابر چشمان جهانیان، فوج مهاجرین گریزان از فقر و جنگ و تباهی، به اعماق اقیانوسها فرو میروند.
ماهیت انسانستیز نظام سرمایهداری، گرچه زیر پوشش حقوق بشر خود را پنهان میسازد، اما همان خشونتی است که در تمامی دورههای تاریخ با انسان فرودست روا داشته شده است؛ از برده تا بردهگی مزدوری، در هنگام نیاز، به مکیدن شیره جان آن پرداخته و در زمان بینیازی او را بهعنوان ابزار انحراف ذهن و تحریف وقایع، هشدار تروریستی و وسیلهای ارزانتر از سلاح در جبهههای مرگ، گوشت دم توپ نموده است. مهاجر(افغانی)ستیزی در جامعه ایران هدف اقتصادی خاصی دارد و آن پوشاندن سلطه نهفته در تولید است. تهاجم سرکوبگرانه رژیم برعلیه فعالین کارگری، و کارگران و مهاجرین افغانی که هنوز "اتباع خارجی"شان مینامد، در ماهیت این نظام مستبدانه و استثماری رژیم جنایتکار ریشه دارد. احتضار و فروپاشی این رژیم را به سرنگونی انقلابی آن تبدیل نماییم.
سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی ایران
زنده باد وحدت طبقاتی کارگران
کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد
علیه سیاست های ضدانسانی و مهاجرستیزی رژیم متحدانه اعتراض نماییم
کمیته فعالین کارگری- سوسیالیستی، (فرانکفورت)
کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران (ماینز ـ فرانکفورت)
٧ ژوئیه ٢٠۱٢
************************
آکسیون اعتراضی علیه دستگیری فعالین کارگری!
اعتراص به سیاست های راسیستی و مهاجر ستیزی
اراذل و اوباش جمهوری سرمایه داری اسلامی ایران علیه کارگران و مهاجران افغانستان!
کمیته فعالین سوسیالیستی فرانکفورت
کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران / ماینز و فرانکفورت