افق روشن
www.ofros.com

بیانیه در پیوند با مردم ستمدیده‌ی غزه

دربارۀ چرخۀ بی‌گسست اعدام و کشتار

کانون نویسندگان ایران                                                                                                                                                                   پنجشنبه ٨ آبان ١۴٠۴ - ٣٠ اکتبر ۲۰۲۵



"بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران

در پیوند با مردم ستمدیده‌ی غزه"

(با تو ای سوخته! پیوندم هست)

راستی را که به دورانی سخت ظلمانی عمر می‌گذاریم
آنکه می‌خندد، خبر هولناک را هنوز نشنیده‌است......

با اینکه چندروزی بیشتر از آتش‌بس شکننده‌ی غزه نمی‌گذرد اما هنوز در اذهان آگاه و وجدان‌های بیدار بشری تردید‌هایی جدی نسبت به دوام و قوام آن و نیز سرنوشت مردمان بی‌پناه و رنجور غزه وجود دارد و تلاش‌های بی‌وقفه‌ی دولت‌های غربی و رسانه‌های پُرشمار وابسته به ایشان در انکار هدفمند و آگاهانه‌ی جنایات شنیع رژیم اسراییل در طی این نسل‌کشی آشکار قرن بیست و یکمی، از چشم بیداران دنیا پوشیده و پنهان نمانده است.
محاصره‌ی همه‌جانبه و ۱۷ساله‌ی نوار غزه، تحمیل ۵ جنگ تمام‌عیار به مردم آن سامان و کشتار ۱۱هزار نفر از باشندگان این باریکه پیش از آغاز جنگ، عملاً آنجا را به مخوف‌ترین و بزرگ‌ترین زندان که نه! بل قتلگاه عالم بدل کرده بود.
این جنگ سبعانه و تحمیلی از چند منظر قابل تامل و توجه است؛ محاصره‌ی همه‌جانبه‌ی غزه از زمین و دریا و آسمان به قصد کوچاندن مردمان آن سامان به جایی جز غزه، دریغ داشتن غذا ، دارو، سرپناه و نیازهای اولیه‌ی انسانی از ایشان در جهت ِ تضعیف ِ توش و توان و درنهایت کاستن از شمار جمعیت ایشان، نسل‌کشی سازمان‌یافته و هدفمند به‌مثابه‌ی "راه حل نهایی" (این درسی‌ست که در مکتب "هیتلر" ، "هایدریش" ، "هیملر" وامثالهم آموخته‌اند)؛ تنها نمونه‌هایی برجسته و چشم‌اندازی از نمای باز به آفاق خونبار ِ این ماجراست.

در مقام قیاس خوب است بدانیم مساحت باریکه‌ی غزه تقریباً یک‌پانزدهم مساحت کوچکترین استان ایران است و به گواهی آمار، تعداد و حجم بمب‌های ریخته شده بر سر و سامان مردمان غزه بیشتر از کل بمب‌های استفاده شده در جنگ جهانی دوم بوده‌است.
علیرغم کشتار مستقیم قریب به ۷۰هزار انسان بی‌دفاع و نیز قتل عام غیر مستقیم ۳۳۵هزار نفر که اکثریت قریب به اتفاقشان را غیرنظامیان، زنان و کودکان تشکیل می‌دادند و تخریب ۹۰درصد از خانه‌ها و زیرساخت‌ها و آوارگی ۳میلیون نفر از ساکنان این باریکه‌، نه تنها رژیم اسراییل به خواسته‌ها و وعده‌ها و اهداف تعیین‌شده‌اش نرسید که مردمان سربلند غزه با مقاومت بی‌بدیلشان، باطل‌السحر خودبرتربینی و عظمت‌طلبی شدند و ایستادگی و بی‌مرزی انسان را به‌بانگ بلند طنین‌انداز و جلوه‌گر کردند.
این فاجعه‌ی عظیم و عصب‌سوز که انسان ِ معاصر را شرمسار بود و وجود خویش کرده‌است علاوه براینکه یادآورمان شد که نوع بشر تا چه میزان مستعد ِ توحش و درنده‌خویی‌ست، از دیگر سو چهره‌ی بی‌پرده و هار سرمایه‌داری جهانی و نظام سلطه‌ی سود و ستم و ایضاً قامت بستن تمام دولت‌های نئولیبرال جهان را پشت سر اسراییل، به رُخمان کشید.

با اینهمه اما بارقه‌های امید نیز کم نبوده و نیست؛ برخاستن قاطبه‌ی مردمان جهان در میدان‌ها و خیابان‌ها به پشتداری و یاری مردم فلسطین، حرکت ناوگان جهانی صمود به سوی آب‌های اشغالی غزه و واکنش مفتضحانه‌ی رژیم اسراییل در برابر آن، همدلی و همصدایی ِ جمعی از رهبران جهان نظیر کلمبیا، اسپانیا، کوبا، مکزیک، بولیوی، شیلی، اندونزی، آفریقای جنوبی و.... با مردم غزه و واکنش نمادین هنرمندان و چهره‌های شهیر سینمای آمریکا و اروپا در حمایت از فلسطینیان و.... تنها نَمی از یَم ِ خشم و انزجار جهانی نسبت به سیاست‌های انحصارطلبانه و جداسرانه‌ی رژیم اسراییل است.
همگان به‌یاد دارند که سال گذشته چگونه گیلعاد اردان؛ سفیر اسراییل در سازمان ملل، منشور و میثاق ملل متحد را در منظر و مرآی جهانیان وقیحانه پاره کرد و امروز نیز سیاستمداران جهان غرب، چشم بسته بر این وهن آشکار، درحال بسط و ترویج نوعی «فراموشی سیاسی» به‌قصد فرونشاندن خیزش‌های مردمی درخصوص جنایات غزه‌ در کشورهای خویشند. از آن جمله فریدریش مرتس؛ صدراعظم آلمان اظهار کرده که پس از آتش‌بس «دلیلی برای ادامه‌ی تظاهرات علیه اسرائیل وجود ندارد» و برخی از مقام‌های بلندپایه‌ی اروپایی نیز از ادامه‌ی صادرات تسلیحات به اسرائیل سخن می‌گویند.
هم‌ازاین روست که مقاومت مردم فلسطین و وجدان‌های بیدار جهان، معنایی مبرم می‌یابد و آن لَخت از شعر "احمد شوقی" را جاری بر زبان ِ قهرمان، در میانه‌ی میدان بر ویرانه‌های غزه تداعی میکند:
آزادی ِ سُرخ را دَری‌ست
که با دستانی خونین
نواخته می‌شود...
(وَ لِلحُرّیة الحمراء باب
بِکُلّ یَد مضرجة یُدَق)

در حالی که دولت‌های غربی، مردود در آزمون وجدان از بازسازی غزه سخن می‌گویند، نیمی از این سرزمین همچنان در اشغال اسرائیل است و نیمی دیگر در ویرانی مطلق. اما دو پرسش اصلی همچنان بر جای خود باقی‌ست: نخست اینکه آیا کشورهای جهان بار دیگر بدون عذر و عقوبت، آغوش بر اسباط ِ "بعل و نرگال" خواهد گشود؟ اگر چنین شود، این نه شکوه ِ صلح که شروع فراموشی‌ست؛ فراموشیِ تعمدی و آگاهانه‌ی قربانیان و انکار بود و وجود ایشان. دودیگر اینکه آیا روشنفکری معاصر ایرانی همچنان شرمگین و محافظه‌کار و زبان در کام، ناتوان از موضع‌گیری روشن در قبال این مصیبت انسانی‌ست؟ اگر چنین باشد پُرواضح است که آیندگان این سکوت سنگی را قضاوتی سخت خواهند کرد.

"ایلان پاپه" استاد تاریخ اخراجی دانشگاه حیفا و فعال چپگرای اهل سرزمین‌های اشغال قولی تکان‌دهنده از زبان سربازی اسراییلی نقل می‌کند ازاین قرار که به آنها گفته شده باید تصور کنید کودکی خردسال و بازیگوش هستید که با ذره‌بین لانه‌ی مورچگان را می‌سوزاند! اینچنین است که این قساوت و ددمنشی سازمان‌یافته از اضمحلال اصول اخلاقی و انسانی می‌آغازد و به نسل‌کشی غزه می‌فرجامد و امروز دیگر آن چهره‌ی حقیقی و بدون روتوش نظام سلطه‌ی سرمایه، برهنه به جهانیان جلوه می‌فروشد و دیگر هیچ ابایی از فروپوشیدن ِ روی و خوی درنده، هار و وقیح خود نیز ندارد. به‌قول "نوام چامسکی" : آنان که چشمان خود را بر اصول دموکراسی لیبرال غربی کاملاً نبسته‌اند، به‌خوبی می‌دانند که سخن گفتن ِ رهبران دولت‌های غربی خاصه آمریکا از پایبندی به اصول اخلاقی و دموکراسی و حقوق بشر به‌مثابه‌ی گوش سپردن به لطیفه‌ای بی‌مزه و بارِد است.

کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم کردن اکید نسل‌کشی آشکار غزه توسط رژیم ضد بشر و دژخوی اسراییل و حامیان آمریکایی و اروپایی‌اش و نیز ابراز همدردی و همصدایی با مردمان سربلند و ستمکش آن سامان ، آرزوی آن دارد که روزی نه‌چندان دور آرمان ِ انسانی و عادلانه‌ی فلسطین بر سریر تحقق بنشیند و محکومیت قاطع بین‌المللی برای تمامی ِ آمران، عاملان و مسببان این فاجعه‌ی جانگزای بشری فرادست آید.

ریشه‌های ما در زهدان این خاک روییده‌است
و مادام که پیراهن پوسیده و خونین ما
در بادهای آشوب و دلتنگی می‌تپد
بیرق بازگشت نیز
خواهد تپید...

(سمیح القاسم شاعر فقید و مبارز فلسطینی)

***************

بیانیه کانون نویسندگان ایران

به مناسبت درگذشت ناصر تقوایی

ناصر تقوایی (۱۳۲۰-۱۴۰۴) فیلمساز، نویسنده و عضو دیرین کانون نویسندگان ایران درگذشت.
نام ناصر تقوایی در سال‌های دهه چهل و همزمان با اوج‌گیری هنر متعهد، در فضای فرهنگی ایران به عنوان داستان‌نویس بر سر زبان‌ها افتاد. او مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه خود را در سال ۱۳۴۸ با «نام تابستان همان‌سال» منتشر کرد که با استقبال اهالی فرهنگ و ادب مواجه شد. تقوایی در داستان‌های این مجموعه تصویری واقع‌بینانه از تضادهای طبقاتی و ستم سیستماتیک در جنوب کشور به دست داد که در قالب نثری پخته و پرداختی هنرمندانه به نمونه‌ای درخشان از ادبیات داستانی متعهد و دردمند تبدیل شد.

تقوایی پس از این کتاب که نشان از داستان‌نویسی نوآور و خلاق داشت، به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد. او در همین دهه به فیلم‌سازی رو آورد و با همکاری برخی از نویسندگان و شاعران برجسته، غلامحسین ساعدی، در مقام فیلمنامه‌نویس و محمد علی سپانلو، منوچهر آتشی و پرتو نوری علا، به عنوان بازیگر، فیلم درخشان و ماندگار «آرامش در حضور دیگران» را ساخت و در صف پیشگامان موج نو سینمای ایران قرار گرفت. نگاه خلاقه‌ی او در این نخستین فیلم بلند خود چنان بود که شیر نقره‌ای جشنواره‌ی ونیز را نصیب او کرد. شاید بتوان به جرئت گفت تقوایی از زمره‌ی برجسته‌ترین فیلم‌سازانی است که با تکیه بر توانایی‌های ادبی شگفت و پربار خود، اقتباس‌هایی از آثار ادبی در عرصه‌ی سینما به دست داد که در عرصه‌ی هنر جهانی و به ویژه ایران کم نظیر است. افزون بر «آرامش در حضور دیگران»، «نفرین» بر اساس داستان میکا والتری، «ناخدا خورشید» بر اساس داستان همینگوی و «دایی جان ناپلئون» بر پایه‌ی رمان ایرج پزشکزاد گواه زنده‌ی این مدعاست.

ناصر تقوایی را می‌توان شمایل خدشه‌ناپذیر سینماگر مستقلی شمرد که هرگز سر بر خط صاحبان قدرت و ثروت نگذاشت و تا زنده بود در برابر سانسور، تبعیض، آزادی‌کشی و دخالت حکومتی در کار هنرمند جانانه ایستاد و هرگز با دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی بر سر هنر خود معامله نکرد و هنر را فروختنی نمی‌دانست. تقوایی در دوره‌ی دیکتاتوری شاه با امتناع از پذیرش جایزه‌ی «سپاس» و در دوران استبداد دینی جمهوری اسلامی با پس دادن سیمرغ بلورین «جشنواره‌ی فجر» بانگ بلند آزادی‌خواهی خود را را بر ضد سلطه‌ی بی‌چون و چرای سانسور، سرمایه و سرکوب دولتی به گوش مردم و مخاطبان آثارش رساند. طعم تلخ سانسور و تبعیض از نیروی مقاومت او در برابر سرکوب حکومتی ادبیات و هنر هیچ نکاست و تا دم آخر بر حقیقت و فقط حقیقت هنر پافشرد و گامی به واپس ننهاد؛ چنان که در فیلم « کاغذ بی‌خط» که در فضای پس از قتل‌های سیاسی و حکومتی به نمایش درآمد، به صراحت به قتل دو تن از یاران خود در کانون نویسندگان ایران اشاره کرد.

تقوایی در دو دهه‌ی واپسین عمر خود اعلام کرد که در اعتراض به سانسور دیگر فیلمی نخواهد ساخت و تا دم آخر به این پیمان خود وفادار ماند. او در سالیان اخیر فیلمنامه‌ای را که بر پایه‌ی زندگی میرزا کوچک خان نوشته بود منتشر کرد تا تفاوت‌های آشکار روایت مستند و پژوهشی و مستقل خود را با روایت فیلمسازی حکومتی به داوری مردم بگذارد.
شک نباید داشت که تقوایی در سراسر کار خلاقه و زندگی خود همواره انسان را رعایت کرد و هرگز از معیارهای حق‌طلبانه‌ی خود قدمی واپس ننشست. هنر مستقل او را پاس می‌داریم و گفتار و کردار انسانی و استبدادستیزش را چراغ راه اکنونیان و آیندگان می‌دانیم که بزرگ زیست و بزرگ رفت.
کانون نویسندگان ایران درگذشت ناصر تقوایی را به خانواده‌ی او و جامعه‌ی فرهنگی و ادبی کشور تسلیت می‌گوید و در مراسم بزرگداشت او در کنار خانواده و دوستدارانش حضور می‌یابد.

کانون نویسندگان ایران

۲۳ مهر ۱۴۰۴

***************

اطلاعیه‌ی توضیحی درباره‌ی سوءاستفاده از آرم کانون نویسندگان ایران

با خبر شدیم اخیراً در فضای مجازی، گروهی با عنوان ِ «کانون داستان و نقد وابسته به مرکز مطالعات ادبی ایران»، آرم «کانون نویسندگان ایران» را تنها با تغییر رنگ آن از مشکی به قرمز، وسیله‌ی فعالیت انتفاعی خود قرار داده است.
این تغییر به‌گونه‌ای‌ست که در نظر بیننده بی‌گمان «کانون نویسندگان ایران» را تداعی می‌کند.
بدین وسیله «کانون نویسندگان ایران» تاکید می‌کند که در تاریخ قریب به ۶۰ساله‌ی خود هرگز فعالیت انتفاعی (اعم از برگزاری کلاس‌های آموزشی و جایزه‌های ادبی) نداشته است و هیچ نهاد حقیقی و حقوقی وابسته ندارد.

روابط عمومی کانون نویسندگان ایران

۳ مهر ۱۴۰۴

***************

بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران

درباره‌ی چرخه‌ی بی‌گسست اعدام و کشتار

اعدام‌های دهه‌ی ۶۰ و قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ هنوز در صدر فهرست جنایات جمهوری اسلامی است و یاد خونین آن روزگار تنها به همت خانواده‌های دادخواه و بازماندگان این فاجعه‌ی ملی زنده مانده است. شاید اکنون حافظه‌ی جمعی به سختی به یاد آورد که چگونه دوگانه‌ی «نفاق» و «وفاق»، حاکمیت را بر مسند «اشداء علی الکفار» نشاند و دستش را بر جان زندانیان سیاسی گشود. در تابستان ۶۷ که جنگ و سرکوب و بیکارسازی‌های امنیتی، زندگی مردم را به تقلا برای معاش و بقا فروکاسته بود، نزدیک به پنج هزار زندانی سیاسی، که دوره‌ی حبس بسیاری از آنها پایان یافته بود، در زندان‌های سراسر ایران اعدام شدند.

در سال‌های پس از فاجعه، شیوه‌ی حاکمیت دیگر نشد و هر زمان که اعتراضی سربلند کرد و جنبشی پا گرفت، خیابان و زندان به قتلگاه معترضان و آزادیخواهان بدل شد. حمله‌ی تجاوزکارانه‌ی اسرائیل به ایران که با تلاش برای مصادره‌ی اعتراض‌های داخلی همراه بود، فرصتی تازه برای تشدید فضای امنیتی به حکومت بخشید. جمهوری اسلامی، که گماشتگانش در طول جنگ وعده‌ی «۶۷‌»ای دیگر داده بودند، در حین جنگ و پس از آتش‌بس، دست به بازداشت‌های گسترده، پرونده‌سازی، صدرو احکام سنگین و اجرای شتابناک احکام زندان زد و روند صدور و اجرای احکام اعدام را تسریع کرد.

شانزدهم تیر ماه، پنج تن از بازداشت‌شدگان ۱۴۰۱ که در زندان ارومیه محبوسند، به اعدام محکوم شدند: پژمان سلطانی، کاوه صالحی و علی (سوران) قاسمی به سه بار اعدام، رزگار بیگ‌زاده بابامیری به دو بار اعدام و تیفور سلیمی بابامیری به یک بار اعدام. دوم مرداد، حکم اعدام یعقوب درخشان که در فروردین ماه بازداشت شده بود، در دادگاه لاکان رشت به او ابلاغ شد. چهارم مرداد ماه، بهروز احسانی اسلاملو و مهدی حسنی، دو زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، با خشونت به سلول انفرادی انتقال یافتند و روز بعد اعدام شدند. پانزدهم مرداد خبر اعدام روزبه وادی و مهدی اصغرزاده به اتهام «همکاری با اسرائیل و عضویت در داعش» منتشر شد بی‌آنکه حتی نامی از دادگاه صادرکننده‌ی حکم و زندان محل نگهداری آنها ذکر شده باشد. هفدهم مرداد ماه پنج زندانی سیاسی محکوم به اعدام، وحید بنی‌عامریان، سیدمحمد تقوی سنگ‌دهی، اکبر (شاهرخ) دانشور کار، بابک علیپور و پویا قبادی بیستونی از زندان تهران بزرگ به مکان نامعلومی منتقل شدند و تا امروز از وضعیت آنان اطلاعی در دست نیست. بیست و پنجم مرداد ماه حکم اعدام شریفه محمدی در دیوان عالی تأیید شد و جامعه‌ی زخم‌خورده از جنگ و خفقان و فقررا در بهت فرو برد. بیست و نهم مرداد حکم اعدام بابک شهبازی، که از ۱۴۰۲ در زندان به سر می‌برد، در دیوان عالی تأیید شد. و سرانجام پانزدهم شهریور ماه خبر رسید که حکم اعدام مهران بهرامیان، از بازداشت‌شدگان ۱۴۰۱ اجرا شده است.

مروری بر اخبار منتشر شده نشان می‌دهد که اکنون بیش از پنجاه زندانی سیاسی شب‌های زندان را زیر حکم اعدام به صبح می‌رسانند؛ زندانیانی که پرونده‌هاشان یا متکی به اعترافی اجباری است که تحت شکنجه و در زندان گرفته شده و یا از هر مستنداتی خالیست. تمام این احکام پشت درهای بسته و در دادگاه‌های فرمایشی، غیرعلنی، بدون حضور وکیل یا وکلای انتخابی صادر شده یا به مرحله‌ی اجرا رسیده است. آنچه بر شمرده شد تنها درباره‌ی زندانیانی است که نامشان به خبرها و افکار عمومی راه یافته است. در مرداد ماه سخنگوی فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی از بازداشت ۲۱هزار نفر طی جنگ دوازده روزه خبر داد، بی‌آنکه تا به امروز حتی نامی از هیچ یک از آنها منتشر شده باشد. طرفه آنکه پیش از این رئیس قوه‌ی قضائیه خواستار سرعت عمل قضات در صدور احکام برای متهمان به «جاسوسی» شده بود. دستور تسریع صدور حکم و بازداشت‌های گسترده، در کنار سابقه‌ی دراز نهادهای امنیتی در پرونده‌سازی و فساد و عدم شفافیت دستگاه قضایی خبر از سرکوبی سهمگین می‌دهد. گرچه این سرکوب جان همه‌ی زندانیان سیاسی را تهدید می‌کند، اما بی‌تردید زندانیان گمنام مانده و محبوس در زندان‌های شهرهای کوچک بیش از دیگر زندانیان در خطر مرگ قرار دارند. تنها صدایی که به طور پیوسته نیروی خود را صرف مخالفت با اعدام کرده و کوشیده از زندانیان گمنام محکوم به اعدام نیز یاد کند از درون زندان برخاسته است: تعداد زندان‌هایی که طی یک سال و نه ماه به «کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام» پیوسته‌اند به ۵۲ زندان رسیده است.

کانون نویسندگان ایران از همه‌ی نویسندگان و هنرمندان مستقل و آزادیخواه می‌خواهد که فضای استیصال حاکم بر جامعه را بشکنند و خواهان لغو احکام اعدام همه‌ی زندانیان سیاسی، با هر مرام و مسلک، و آزادی بی‌قید و شرط آنان باشند.

کانون نویسندگان ایران

۲۵ شهریور ۱۴۰۴

***************

اطلاعیه

شهرزاد، شاعر «با تشنگی پیر می‌شویم» و عضو قدیمی کانون نویسندگان ایران درگذشت

کبری امین سعیدی با نام هنری شهرزاد، شاعر، داستان‌نویس، رقصنده، بازیگر، کارگردان و عضو قدیمی کانون نویسندگان ایران در پی یک بیماری طولانی در ۷۵ سالگی درگذشت.
شهرزاد فعالیت هنری خود را با بازی در فیلم‌های موج ‌نوی سینمای پیش از انقلاب و آثاری چون قیصر، پنجره، طوقی، فرار از تله، داش آکل و... آغاز کرد. در اواسط دهه پنجاه و در اعتراض به سانسور و خفقان حاکم بر سینمای آن‌روز ایران به جریان سینمای آزاد پیوست و همزمان به انتشار شعر و قصه در نشریات روشنفکری مانند سخن، نگین و آیندگان ادبی مشغول شد. او یکی از نخستین کارگردان‌های زن سینمای ایران بود که در فضای به شدت مردانه سینمای آن روزگار فیلمی به نام «مریم و مانی» با محوریت یک قهرمان زن ساخت و اکران کرد.
شهرزاد همچنین دو مجموعه شعر با نام‌های «با تشنگی پیر می‌شویم» و «سلام آقا» و یک داستان بلند با نام «توبا» در همان سال‌ها منتشر کرد.
شهرزاد در سال ۵۷ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد و در دومین دوره فعالیت کانون حضور داشت. او در خرداد شصت و در جریان حمله به دفتر کانون نویسندگان ایران از خود شجاعت زیادی نشان داد. بعدها به دلیل فعالیت‌های عدالت‌خواهانه خود و فیلمبرداری با دوربین ۸ میلیمتری شخصی از تظاهرات ۸ مارس به زندان افتاد و در اعتراض به شرایط زندان دو هفته اعتصاب غذا کرد. او پس از آزادی از زندان مدتی به آلمان رفت و در اوایل دهه هفتاد به ایران بازگشت. شهرزاد پس از بازگشت تلاش کرد با نگارش فیلمنامه امرار معاش کند اما همه فیلمنامه‌های او پشت سد سانسور ماند و هرگز نتوانست به پرده سینما راه پیدا کند. او به دلیل سابقه بازیگری در سینمای پیش از انقلاب با طرد و حذف از جانب عوامل حکومت و نیروهای مذهبی مواجه شد و سال‌های پایانی عمر را در تنگدستی و انزوا در روستایی در جنوب ایران گذراند.
کانون نویسندگان ایران درگذشت این عضو قدیمی خود را به جامعه ادبی و هنری مستقل ایران تسلیت می‌گوید.

یاد و یادگاران گرامی و ماندگار.

کانون نویسندگان ایران

***************

اطلاعیه

حسن صانعی درگذشت

حسن صانعی؛ شاعر و از اعضای دیرین و متعهد کانون نویسندگان ایران با هفت‌هزارسالگان سر به سر شد.
حسن صانعی در سال ۱۳۲۲ در شهر ارومیه متولد شد. او که از جوانی سودای جهانی آزاد و برابر در سر می‌پرورید، در کنار سرودن شعر به مبارزات سیاسی هدفمند و پیگیر روی آورد و در این مسیر جهدها کرد و رنج‌ها برد.
در گردهم‌آیی بزرگ روز جهانی کارگر در اردیبهشت ۱۳۶۰ واقع در میدان آزادی که با حمله‌ی خشونت‌بار مرتجعان سیاه‌اندیش با شعار ِ «حزب فقط حزب‌الله.....» و پرتاب بمب دستی در میان جمعیت به خاک و خون کشیده شد، میترا، دختر خردسال حسن صانعی، در آغوش مادر در خون خود غلتید و مادرش نیز تا هم‌اکنون با اندوه و عوارض ناشی از ترکش‌های نارنجک، روزگار می‌گذراند.
از حسن صانعی تاکنون ۳ مجموعه شعر با نام‌های «شکوفه می‌نوشد باد ۱۳۸۸»، «این رود خانه مال من است ۱۳۹۰» و «جمع‌آوری آب در آبکش ۱۳۹۷» منتشر شده است.
گفتنی‌ست حسن صانعی از یاران متعهد و پادرراه کانون نویسندگان ایران بود و همواره در نشست‌های مشورتی، مجامع عمومی و گردهم‌آیی‌ها حضوری پررنگ داشت و از در اختیار گذاشتن امکانات خود هیچ دریغ نداشت.
کانون نویسندگان ایران، درگذشت این یار دیرین و عضو متعهد خود را به خانواده‌ی محترم صانعی و جامعه‌ی مستقل فرهنگی کشور تسلیت می‌گوید و در مراسم گرامی‌داشت او، در کنار خانواده، دوستان و دوستدارانش حضور خواهد داشت.

۴ مرداد ۱۴۰۴

کانون نویسندگان ایران

***************

بیانیه

در بیست‌وپنجمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، یاد شاعر بزرگ آزادی را گرامی می‌داریم.

چراغی به دستم چراغی در برابرم
من به جنگ سیاهی می‌روم.

سخن از شاعر بزرگی است که هم از آغاز در گوش مدهوشان خواند:
«خلایق!
مستید و منگ؟
یا به تظاهر تزویر می‌کنید؟»

و در نخستین شماره‌ی نشریه‌ی کتاب جمعه مورخ ۴مرداد ۱۳۵۸ پیامبرانه بانگ زد:
«روزگار سیاهی در پیش است».

احمد شاملو انسانی چندوجهی است، شاعر، نویسنده، فرهنگ‌نویس و مبارز راه آزادی. او بی‌تردید معرف ادبیات نوین ایران است. با حضور در صحنه‌ی شعر نوین ایران، راه نیمایوشیج را که از همه سو در معرض هجوم کهنه‌اندیشان بود، روشنی بخشید. این راه با تلاش او و دیگر شاعران همراه، تمامی کهنه‌اندیشان را به کنار راند. اما شاملو همچون تمام شاعران بزرگ در راهی که بسیار زود به راهی کوبیده و مألوف بدل می‌شود، ادامه نداد و شیوه‌ی دیگری پیش گرفت که راهگشای مسیر شکوهمندی شد که بسیارانی دیگر در آن گام نهادند.
شاملو در هر عرصه‌ای که گام نهاد، مهر و نشان خود را بر آن زد. در فضای مطبوعاتی، هرگاه در نشریه‌ای، حتا گمنام، قلم زد یا فضایی در اختیار گرفت، زودا که آن نشریه بدل به ساحتی نو و درخشان شد. گرچه همواره سلطه‌ی خفقان ناشی از سانسور، در تمام سال‌های زندگی او، آن نشریات را به ورطه‌ی تعطیلی کشاند.
در فرهنگ‌نویسی، نه در ساحت معمول آن، به زبان عامیانه روی آورد که همواره در کنار زبان «ارکاییک» آبشخور او بود، کوششی طاقت‌سوز داشت و «کتاب کوچه» یادگار بزرگ او در این زمینه است.
در طنز هرچند آثار زیادی از او باقی نمانده، اما آنچه از او می‌شناسیم، معرف نگاه طنزآمیز عمیق اوست در سطحی فراتر از فضایی که طنز مکتوب ما دارد.
در ترجمه همواره درپی آن بود که زبان تازه‌ای نشان بدهد. شاملو نه یک تن که گروهی آدمی بود، در سرکشی به ساحت‌های فرهنگی احمد شاملو را باید صورت تجسم یافته‌ی منشور کانون نویسندگان ایران دانست، اندیشمندی که هیچ‌گاه در برابر قدرت و خفقان و سانسور تسلیم نشد و هرگز سانسور را به رسمیت نشناخت. از نخستین تلاش‌هایش در نوشتن و مبارزه‌ی اجتماعی تا سوختن آن جرقه‌ی واپسین، حضورش انکار سانسور و خفقان و سرکوب بود. نزدیک به شصت سال با قلم و کلام، قدرت و خفقان را به مبارزه طلبید و هرگز سر طاعت و تسلیم در برابر خودکامگان دوران فرود نیاورد.

ما اعضای کانون نویسندگان ایران به‌رسم هر سال در بیست و پنجمین سالگرد درگذشت شاعر بزرگ آزادی؛ احمد شاملو، پنجشنبه ۲مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۵عصر در گورستان امامزاده طاهر کرج حضور می‌یابیم و مزارش را گلباران می‌کنیم.

۳۱ تیر ۱۴۰۴

کانون نویسندگان ایران

***************

بیانیه

به سرکوب و اخراج نژادپرستانه‌ی مهاجران افغانستانی پایان دهید

در هفته‌های اخیر اخبارِ برخوردهای خشن با پناهندگان افغانستانی موجی از خشم و نگرانی در جامعه‌ی بیدار ما برانگیخته است.
روند افغانستانی‌ستیزی، به‌ویژه پس از آتش‌بس، چنان ابعاد هولناکی به خود گرفته است که تن به رفتارهای شنیع فاشیستی و ناسیونالیستی می‌زند. در جریان تبلیغات ضدافغانستانی، مهاجرانی که سال‌های دراز است در ایران زیسته‌اند به یک‌باره و بدون ارائه سند یا دلیل مشخصی به جاسوسی برای اسرائیل متهم شده‌اند و با رفتارهای به غایت نژادپرستانه به صورت فله‌ای و بسیار اهانت‌آمیز از ایران اخراج می‌شوند.
اخراج اجباری بیش از ۲۰ هزار خانوار پناهنده از ستم حکومت فوق‌ارتجاعی طالبان ستمی آشکار بر مردم بی‌پناهی است که در کشور مبدأ خود با مخاطرات جانی مواجه‌اند.
رفتار تبعیض‌آمیز با پناهندگان افغانستانی همواره مایه‌ی نگرانی بوده است اما از سال ۱۴۰۲ به این سو این روند شتاب خطرناکی به خود گرفته است به گونه‌ای که حاکمیت با قطع تدریجی خدمات اندک آموزشی، بانکی و بهداشتی ارائه شده به این مهاجران و برخورد خشن و پلیسی با آن‌ها سعی کرده است مهاجران را وادار به ترک کشور کند. از جمله این اقدامات می‌توان به قطع تأسف‌بار خدمات آموزشی به کودکان افغانستانی اشاره کرد که اغلب بدون دخالت دولت و توسط نهادهای خیریه بخش خصوصی در حال انجام بود و با ممنوعیت‌های ایجاد شده توسط دولت دیگر ادامه پیدا نکرده است.
ستیز با مهاجران و اخراج آن‌ها بخشی از پروژه‌ی گروه‌های نژادپرست و ناقض حقوق مسلم انسانی است که در سال‌های اخیر در نقاط مختلف دنیا قدرت را در دست گرفته‌اند. این اندیشه‌ی سیاسی متعلق به کسانی است که با سوءاستفاده از اضطرار پناهندگان به خود اجازه می‌دهند هم نیروی کار آن‌ها را هدف استثمار قرار دهند هم از آن‌ها در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی به عنوان اهرم فشار استفاده کنند. کسانی که مرزهای قراردادی را بهانه‌ای برای عبور از مرزهای انسانیت و عدالت قرار داده‌اند.
کانون نویسندگان ایران بر مبنای روح کلی منشور و اساسنامه خود از حق امنیت، سرپناه و زندگی انسانی برای همگان بی‌‌هیچ قید و شرط حمایت می‌کند و رفتارهای نژادپرستانه و شوونیستی را خواه از سوی حکومت و خواه از سوی گروه‌های دست‌راستی افراطی محکوم می‌کند و خواهان توقف این چرخه‌ی ستم و نامردمی است که به‌راستی در حکم وهن به حیثیت انسان مترقی است.

کانون نویسندگان ایران

۱۵ تیر ۱۴۰۴

***************

بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران

درباره‌ی آنچه بر زندان اوین رفت

در پی حمله‌ی جنایتکارانه و تجاوز آشکارِ رژیمِ انسان‌ستیز ِ اسراییل به خاک ایران و کشتار شهروندان بی‌دفاع، زندان اوین و محلات پیرامون آن نیز مورد هدف و بمباران و مآلاً تخریب شدید قرار گرفت و تلفات انسانی و مالی جبران‌ناپذیری برجای گذاشت.
جدای از اینکه بر اساس میثاق‌ها و قوانین بین‌المللی موجود، حمله‌ به اماکن غیرنظامی نظیر بیمارستان‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها، محیط‌های مسکونی و زندان‌ها ممنوع است و در شمول جنایات جنگی جای می‌گیرد و نیز سکوت سنگین و أسف‌بار ِ اکثریت قریب به اتفاق کشورها در این‌ خصوص جای سوال و بررسی دارد، واکنش حاکمیت در انتقال غیر انسانی و توأم با ایذاء و تحقیر زندانیان زندان اوین به زندان‌هایی فاقد استانداردهای لازم در جنوب تهران نظیر "قرچک" و "تهران بزرگ" ، این گمان را تقویت می‌کند که حاکمیت در صدد انتقام‌گیری و کین‌جویی از مخالفان سیاسی و عقیدتی خود در شرایط غبارآلود و نابهنجار فعلی‌ست و اینگونه تاریخ سیاه دهه‌ی شصت را تداعی و تکرار می‌کند.
گفتنی‌ست اخبار انتشار یافته درباره‌ی شرایط نگهداری زندانیان منتقل شده به ویژه زندان قرچک، خبر از وضعیتی غیرانسانی و تحمل‌ناپذیر می‌دهد که سلامت و جان زندانیان را نیز به‌شدت تهدید می‌کند.
کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم‌کردن حمله‌ی تجاوزگرانه و جنایتکارانه‌ی رژیم اسراییل به ایران به‌طور عام و به زندان اوین به‌طور خاص، و ابراز نگرانی شدید نسبت به سرنوشت نامعلوم همه‌ی مصدومان و مجروحان این حمله‌ی جنایتکارانه، و اعتراض اکید به انتقال غیرانسانی و تحقیرآمیز زندانیان اوین به زندان‌هایی فاقد امکانات اولیه و در خور شأن انسان، خواستار آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی‌ست که پیشتر با اتهام‌هایی واهی و پرونده‌سازی‌هایی ساختگی به حبس و تعزیر محکوم شده‌اند و صراحتاً اعلام می‌کند که مسئولیت جان همه‌ی زندانیان و تمامی عواقب و عوارض این امر، بر عهده‌ی کلیه‌ی مقامات حاکمیتی و قضایی جمهوری اسلامی خواهد بود.

۱۳ تیرماه ۱۴۰۴

کانون نویسندگان ایران

***************

بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران

درباره‌ی حمله تجاوزکارانه‌ی اسرائیل به ایران

اکنون شمار کشته‌ها به صدها تن رسیده و از جای‌جای تهران و شهرهای دیگر ایران دود جنگ برخاسته است. اسرائیل که ماه‌هاست مردم غزه را به خاک و خون می‌کشد و بازماندگان را در قحطی و گرسنگی به کام مرگ می‌کشاند، اکنون دامنه‌ی جنگ‌افروزی و تجاوزکاری‌اش را با طرح «خاورمیانه‌ی جدید» به خاک مردم ایران کشانده است. مردمی که سال‌ها در برابر سرکوب و جنایات جمهوری اسلامی ایستاده‌اند، زیباترین فرزندانشان را در کشتارهای خیابانی و اعدام‌ها و زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها از دست داده‌اند و همزمان فقر و فساد و تبعیض سازمان‌یافته را تاب آورده‌اند، اکنون رد چکمه‌های دشمن خارجی را نیز بر گلوی خود احساس می‌کنند.

جنگ رژیمی فاشیستی که بنایش بر اشغال و نسل‌کشی است با حکومتی که پایه‌های خود را بر ریختن خون مخالفان و آزادیخواهان بنا نهاده است، تنها جان و زندگی مردم را تباه نمی‌کند بلکه سال‌ها مبارزه برای تحقق آزادی و برابری را نیز متوقف می‌سازد و چه بسا به عقب می‌راند. اکنون بیم آن می‌رود که دستاوردهای جنبش آزادی‌خواهی ۱۴۰۱ که خود از پس خیزش‌های متعدد پیشین برآمده بود، در هنگامه‌ی این تجاوز محو شود و در زمین سوخته‌ی پس از آن ناسیونالیسم افراطی، راست افراطی و فاشیسم نو بروید. خاصه این که برای هر دو طرف، اسرائیل و جمهوری اسلامی، جنگ «نعمت» است و از آن ارتزاق می‌کنند. اسرائیل که به تأسی از رهبرانش می‌تواند هر جنبنده‌ای را هدف مشروع خود بداند، اکنون به مدد رسانه‌های جریان اصلی، موج عمومی شکل گرفته علیه نسل‌کشی در غزه را واپس می‌راند و جمهوری اسلامی نیز با تکیه بر ایده‌ی بنیانگذار خود، «بریزید خون‌ها را زندگی ما دوام می‌یابد»، دست‌به‌کار بسترسازی برای بازداشت و کشتار مخالفان خود شده است و گماشتگان‌اش در فضای مجازی وعده‌ی خلق «۶۷»ای دیگر را می‌دهند.

این همه زیر چشم جهانی رخ می‌دهد که در آن دو قطب رسانه‌ای از دو سو صداهای مستقل را می‌بلعند: قطبی که از تجاوز آشکار نظامی حکومتی شهره به کودک‌کشی تصویری منجی‌گونه می‌سازد و قطبی دیگر که چهره‌ی سرکوبگر جمهوری اسلامی را زیر برچسب دفاع از وطن پنهان می‌کند. شادی مردم از دیدن مرگ قاتلان‌شان، هرگز به معنای آغوش گشودن به روی تجاوز به خاک و زندگی‌شان نیست. اما مردم چگونه در شرایط فیلترینگ حکومتی، ناامنی و اضطراب جنگ و بمباران رسانه‌ای، صدا و موضع راستین خود را بیابند؟ چگونه همبستگی و نیروی عظیم خود را برای حمایت از یکدیگر به جریان بیندازند؟ چگونه برای توقف این ماشین کشتار چاره‌ای بیندیشد؟

نه نیروی متجاوز خارجی و نه نیروی سرکوبگر داخلی، هیچ یک حق ندارند عاملیت و اراده‌ی مردم را در تعیین سرنوشت خویش غصب کنند. حق هر ملتی است که مقابل تجاوز به خاک خود بایستد، همانگونه که حق هر ملتی است که در برابر حاکمیت آزادی‌کش سر تسلیم فرود نیاورد.

سکوت جهان در برابر این تجاوز، به بهانه‌ی ماجراجویی و ستم‌پیشگی حاکمیت ایران، تنها ابعاد فاجعه را عظیم‌تر خواهد کرد. کانون نویسندگان ایران تجاوز آشکار اسرائیل به خاک ایران را محکوم می‌کند و از نویسندگان آزادیخواه، روشنفکران و نهادهای همسو در ایران و جهان می‌خواهد که در نقش راستین و آگاهی‌بخش خود ظاهر شوند و دوقطبی حاکم بر رسانه‌ها را به نفع شنیده شدن صدای مستقل مردم و تقویت جنبش‌های آزادیخواهانه‌ی آنان بشکنند.

کانون نویسندگان ایران

۲۶ خرداد ۱۴۰۴

***************

اطلاعیه

تسلیت به بازماندگان انفجار اسکله‌ی رجایی بندرعباس

روز شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ با تصاویر هولناک انفجار اسکله‌ی رجایی بندرعباس آغاز شد و بی‌درنگ موجی از اندوه و خشم ایران را فراگرفت.
این بار نیز، همچون موارد مشابه، سوگواری مردم به ده‌ها پرسش بی‌پاسخ گره خورده است. آنچه در دسترس افکار عمومی است تصاویری پراکنده و گفتگوهای ضد و نقیض رسانه‌های حکومتی است. اما آنچه بر زمین واقعیت سوخته و از کف رفته جان و هستی مردم است.
حاکمیتی که یا فاجعه می‌آفریند و یا به فاجعه دامن می‌زند، این بار نیز می‌کوشد تا از واژه‌ی «حادثه» مدد بگیرد و از مسئولیت خود در اطلاع‌رسانی شفاف، به‌ ویژه از سوی منابع مسئول، و پاسخگویی به افکار عمومی شانه خالی کند. همان‌گونه که در برابر حوادثی چون پلاسکو، سانچی، معدن طبس، کمپ ترک اعتیاد و آتش‌سوزی زندان اوین چنین کرد. ‌با این همه در سال‌های اخیر در مواردی مانند ساقط کردن هواپیمای مسافربری و فاجعه‌ی متروپل نیز بود که پس از فاجعه، دادخواهان بازی حکومت را بر هم زدند. امید است که این بار نیز وجدان بیدار جامعه به یاری بازماندگان و دادخواهان بیاید و حافظه‌ی جمعی را از آفت فراموشی در امان نگه دارد.
کانون نویسندگان ایران درگذشت هم‌وطنان در انفجار اسکله‌ی رجایی را به بازماندگان و مردم ایران تسلیت می‌گوید و خواهان اطلاع‌رسانی شفاف و روشن شدن همه‌ی ابعاد این فاجعه است و از مردم آزاده‌ی ایران می‌خواهد در غیاب مسئولیت‌پذیری حاکمیت، از یاری به آسیب‌دیدگان دریغ نورزند.

کانون نویسندگان ایران

۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

***************

بیانیه

گرامی باد پنجاه و هفت سالگی تأسیس کانون نویسندگان ایران

پنجاه و هفت سال از تأسیس کانون نویسندگان ایران گذشت اما «ضرورت»ی که به تأسیس کانون انجامید هنوز پابرجاست. همچنان که اراده‌ی جمعی که پس از قتل‌های سیاسی حکومتی، نویسندگان آزادی‌خواه را برای احیای فعالیت کانون نویسندگان ایران گرد هم آورد، هنوز به قوت خود باقیست و چون مانعی سخت در برابر حاکمیت و شیوه‌های پیچیده‌ی سرکوب و سانسور ایستاده است.

مدتی مدید صدای کانون نویسندگان ایران یگانه صدای جمعی بود که به بهای جان و زندان و بازداشت و تهدید اعضایش از ضرورت دفاع از آزادی بیان و مبارزه با سانسور سخن می‌گفت. امروز اما مقاومت‌ها و تجربه‌ی شکست‌ها و پیروزی‌ها، آزادی‌خواهان را گرد هم آورده است. دیگر نمی‌توان از آزادی سخن گفت اما برای تحقق آزادی بیان گام برنداشت. خواست آزادی بیان در بستر عینی زندگی به خواستی عمومی بدل شده است. آنچه کانون نویسندگان ایران در این پنجاه و هفت سال در موضع‌گیرها و مکتوبات خود ثبت کرده است سند انکارناپذیر این واقعیت است که سرکوب آزادی بیان و گسترش سانسور تنها دامان نویسندگان و هنرمندان و روزنامه‌نگاران را نمی‌گیرد؛ بسیار بوده‌اند معترضان، دادخواهان، کارگران، معلمان، دانشجویان و زنانی که پاسخ کلامشان را با بازداشت و زندان گرفته‌اند. در تمام این سال‌ها بند اول منشور کانون نویسندگان ایران، «آزادی بیان بی‌ هیچ حصر و استثنا برای همگان»، چراغ راه کانون و کانونیان بوده است تا هر کجا حاکمیت صدای معترضان را خفه کرد، جنبش‌های آزادی‌خواهانه را به خون کشید و عرصه را بر بی‌صدایان تنگ کرد، به حمایت از سرکوب‌شدگان برخیزد. هم از این روست که مبارزه در میدان پرحادثه و خونین ایران، هرگز کانون نویسندگان ایران را از آن عرصه‌‌ی بزرگتر مبارزه غافل نکرده است. نمی‌توان از آزادی بیان سخن گفت و در برابر سرکوب آزادی بیان در جهان سکوت کرد یا شیوه‌های نوظهور سانسور را نادیده گرفت.

در این پنجاه و هفت سال چهره‌ی ساختگی قدرت‌ها بیش از پیش فرو ریخته و چهره‌ی عریان ستم و استثمار آشکارتر شده است. فضای مجازی که زمانی گمان می‌رفت راهی مطمئن برای گسترش آزادی بیان خواهد گشود، از مداخله‌ی حکومت‌ها و قدرت‌ها در امان نمانده و به همان سرنوشتی دچار شده است که پیشتر رسانه‌های مستقل در سایه‌ی سیاه رسانه‌های جریان اصلی به آن دچار شدند. آنچه روزی تجربه‌ای تلخ از زیستن در سایه‌ی استبداد تلقی می‌شد، اکنون در هر کجای جهان اثری از آثار شوم خود را آشکار کرده است. آن سوی «دیوار حائل» اسرائیل کشتار پزشکان را به فهرست جنایتکارانه‌ی محاصره و نسل‌کشی و کودک‌‌کشی افزوده و در افغانستان طالبان بی هیچ مانعی قوانین متحجرش را جاری کرده است. در ینگه‌ی دنیا فهرست‌های رسمی سانسور انواع برابری‌طلبی‌های نژادی و جنسیتی را هدف گرفته، در اروپا جریان‌های راست افراطی اندک دستاوردهای موجود را به مخاطره افکنده‌اند و چهره‌ی حقیقی دموکراسی‌های جعلی از پرده بیرون افتاده است. در این زمانه‌ی آشوبناک که جریان‌های کوچک و بزرگ مقاومت و ستم‌ستیزی در جای جای جهان سر بلند کرده‌اند و شبکه‌ای رو به گسترش از فاشیسم و شبه‌فاشیسم برای سرکوب یا تصاحب دستاوردهای آن خیز برداشته است، جهان بیش از هر زمانه‌ی دیگر به دفاع بی‌قید و شرط از آزادی بیان و مبارزه‌ی همه‌جانبه با سانسور نیازمند است. شواهد بسیار گواهی می‌دهند که اگر در جایی از جهان آزادی بیان نقض می‌شود، آزادی بیان در همه جای جهان در معرض خطر قرار می‌گیرد.

اکنون که پنجاه و هفت سالگی تأسیس کانون نویسندگان ایران را گرامی می‌داریم، تلاش‌های همه‌ی آزادیخواهان را ارج می‌نهیم و یک بار دیگر اعلام می‌کنیم که مبارزه‌ی جمعی و حساسیت به ستم و سرکوب در سراسر جهان یگانه راهیست که می‌تواند به برچیده شدن سانسور و تحقق آزادی بیان بیانجامد.

کانون نویسندگان ایران

یکم اردیبهشت ۱۴۰۴

***************

بیانیه

شادباش نوروزی کانون نویسندگان ایران

رنج‌های مشترک بسیار و رویای زیبای آزادی و فرهنگی مشترک ما را به هم نزدیک کرده است؛ در سالی که همچون پار و پیرار، چیزی برای شادی جمعی نداشتیم.
گرانی‌های کمرشکن، دوام آوردن با دستمزدی ناچیز، اخراج سهل و بی‌عقوبت نیروی کار زیر چتر قراردادهای چند ماهه، تنگ‌تر شدن عرصه بر زنان زیر بار کمرشکن قوانین نوشته و نانوشته‌ی ضدانسانی، ادامه‌ی سانسور و سرکوب آزادی بیان با پرونده‌سازی برای نویسندگان و هنرمندان و فعالان سیاسی و اجتماعی و تهدید و در بسیاری موارد بازداشت آنها، و سرانجام صدور احکام اعدام برای معترضان و مخالفان سیاسی... این همه تنها سیاهه‌ای مختصر از رنج‌های مشترکی است که حاکمیت به مردم تحمیل کرده است.
با این همه، در دل این سرکوب فزاینده و این بن‌بست اقتصادی که بقای بسیارانی را تهدید می‌کند، در روزهایی که بسیاری سال را پشت میله‌های زندان نو می‌کنند و بسیاری دیگر به قید وثیقه آزادند، مقاومت هر روزه‌ی زنان، ایستادگی ادبیات و هنر مستقل در برابر سانسور و بردگی فکری، و به هم پیوستن صداهای پراکنده برای لغو احکام اعدام چون بارقه‌هایی از آینده‌‌‌ای روشن است، آینده‌ای که با رویای آزادی و برابری در آمیخته است.
از این روست که در آستانه‌ی نوروز نگاهی به روزهای رفته داریم و چشم امید به روزهای نیامده بسته‌ایم. همچون هر بهار، میان بیم‌های بیشمار و امیدهای اندک، امید و همبستگی را چراغ راه می‌کنیم که نیروی ادامه دادن راه از همین امید و همبستگی بر می‌آید.
کانون نویسندگان ایران سال نو را به نویسندگان و هنرمندان مستقل و همه‌ی آزادی‌خواهان و ستم‌ستیزان شادباش می‌‌گوید. باشد که ایستادگی‌های فردی جای خود را به ایستادگی‌های جمعی دهد و سال تازه، سال به بارنشستن امیدها و تحقق آرمان‌ها باشد.

کانون نویسندگان ایران

۲۹ اسفند ۱۴۰۳


_________________________________________________

برای مشاهده و مطالعه مطالب کانون از فروردین ۱۴۰۳ تا ۲۷ اسفند اینجا کلیک کنید.

برای مشاهده و مطالعه مطالب کانون از ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ تا ۲ اسفند اینجا کلیک کنید.

برای مشاهده و مطالعه مطالب کانون از نورور ۱۴۰۱ تا ۲ اسفند اینجا کلیک کنید.

برای مشاهده و مطالعه مطالب کانون از ۲۰ فروردین ۱۴۰۰ تا ۲۵ اسفند اینجا کلیک کنید.

برای مشاهده و مطالعه مطالب قدیمی تر کانون اینجا کلیک کنید. ‏