بازداشت و اجرای حکم علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده
جمعه ۲۰ اسفند ماه علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده، دو تن از اعضای کانون نویسندگان ایران، در مراسمی در کرج دستگیر و برای اجرای حکم پیشینشان به زندان کچویی کرج منتقل شدند. در حال حاضر ثقفی و صفرزاده در قرنطینهی این زندان جهت ورود به بند عمومی به سر میبرند.
علیرضا ثقفی و هاله صفر زاده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ در پارک جهاننمای کرج بازداشت شدند. دادگاه آنها پس از ۱۶ روز حبس و آزادی به قید کفالت در تاریخ ۲ شهریور برگزار شد و هر یک از آنها به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس محکوم شدند.
***********
گزارش
تداوم فضای امنیتی پس از قتل بکتاش آبتین
در همان روزهای نخست پس از خاکسپاری بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران، هیئت دبیران تلاش خود را برای برگزاری مراسم یادبود او آغاز کرد. بنا بر این بود که به جز حضور بر مزار آبتین، برنامهای با تمرکز بر وجوه حرفهای، کانونی و شخصیتی او تدارک دیده شود. طرح برنامه در هیئت دبیران تنظیم و تصویب شد و هیئت دبیران با همکاری خانوادهی آبتین جستجوی خود را برای اجارهی سالنی در تهران آغاز کرد. چندین سالن در فهرست پیگیری کانون قرار گرفتند، اما این تلاشها یکی پس از دیگری به در بستهی تهدید و مداخلهی نیروهای امنیتی خورد. این تلاشها تا آستانهی چهلم آبتین ادامه یافت.
یک هفته پیش از مراسم چهلم مطلع شدیم که تماسهایی از سوی نیروهای امنیتی با خانوادهی آبتین گرفته شده است و چند تن از آنها به پلیس امنیت احضار شدهاند. نیروهای امنیتی در پی تحمیل لغو مراسم چهلم یا دستکم محدود کردن آن به جمع خانوادهی آبتین بودند. پس از آنکه خانوادهی آبتین از لغو مراسم سر باز زدند، نیروهای امنیتی از حضور خود در این مراسم و احتمال بازداشت خبر دادند.
چند روز پس از این اخطارها، دادسرای امنیت مقدس با دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، اکبر معصومبیگی و آیدا عمیدی، تماس گرفت و اعلام کرد که در همان روز یا روز آتی ابلاغیهای برای آنها ارسال خواهد شد. پس از دریافت ابلاغیهها مشخص شد این دو ملزم شدهاند روز دوشنبه، ۲۵ بهمن ماه، در ساعاتی متفاوت، ۱۰ صبح و ۱ ظهر، در شعبهی یک دادسرای امنیت مقدس حاضر شوند. طبق نظر وکلای طرف مشورت کانون، این دو نفر روز دوشنبه میبایست با تفهیم اتهام مواجه میشدند. با این حال آنها پس از مراجعه، در دادسرا با جلسهی بازجویی روبرو شدند. دلیل احضار این دو عضو هیئت دبیران، ممانعت از مداخلهی کانون نویسندگان ایران در برگزاری مراسم چهلم و نیز بیانیهی کانون در محکومیت قتل بکتاش آبتین بود. اطلاعیهی کانون مبنی بر حضور در مراسم چهلم آبتین یک روز پیش از این احضار منتشر شده بود و پاسخ دو دبیر احضار شده نیز ارجاع بازجویان به همان اطلاعیه و تأکید بر حق خانواده، دوستان و دوستداران آبتین برای حضور در این مراسم بود. در پایان پس از بازجویی اولیه، معصومبیگی و عمیدی به طور جداگانه به بازپرسی منتقل شدند و به چند پرسش دربارهی حضورشان در مراسم خاکسپاری آبتین پاسخ دادند.
همان طور که پیش از این در خبرهای کانون نویسندگان ایران آمد، مراسم چهلم آبتین با حضور نیروهای امنیتی و انتظامی به خشونت کشیده شد. تعدادی از شرکتکنندگان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و هفت تن از آنان بازداشت شدند. گرچه بازداشتشدگان پیش از طلوع روز بعد آزاد شدند، اما تعدادی از آنان به ناچار روز شنبه، ۳۰ بهمن، برای دریافت وسایل خود به دادسرای شهر ری مراجعه کردند.
حکومتی که با جرمانگاری حضور بر مزار محمدجعفر پوینده و محمد مختاری برای بکتاش آبتین پرونده ساخته بود، حالا در مراسم خاکسپاری، چهلم و یادبود او مداخله میکرد. این نخستین بار نیست که کانون نویسندگان ایران در مسیر دادخواهی خود با محدودیتهای امنیتی مضاعف و احضار و پروندهسازی روبهرو میشود و به جای عاملان و آمران جنایت تحت فشار قرار میگیرد. کانون نویسندگان ایران بر این دادخواهی که اکنون به خواستی عمومی بدل شده پای میفشارد و خواهان آزادی بی قید و شرط همهی زندانیان سیاسی از جمله دو عضو در بند خود، رضا خندان (مهابادی) و آرش گنجی است.
کانون نویسندگان ایران
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
***********
خبر: آزادی مشروط کیوان باژن
کیوان باژن، نویسنده، روزنامهنگار و عضو کانون نویسندگان ایران روز گذشته ۱۸ اسفند ماه، پس از گذراندن بیش از یک سوم از حکم سه و نیم سالهی خود به صورت مشروط از زندان اوین آزاد شد.
کیوان باژن، رضا خندان (مهابادی) و بکتاش آبتین، اردیبهشت ۱۳۹۸ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی مقیسه محاکمه و هر یک به شش سال زندان محکوم شدند. چندی بعد حکم باژن در دادگاه تجدید نظر به سه سال و شش ماه کاهش یافت و از تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۹ به اجرا درآمد. مبنای اتهامهای واهی منتسب به این سه عضو کانون نویسندگان ایران، دفاعشان از آزادی بیان و مبارزه با سانسور و مصداق این اتهامها مشارکت در تدوین کتاب «۵۰ سال کانون نویسندگان ایران»، انتشار نشریهی داخلی و بیانیههای کانون، حضور بر مزار محمد مختاری و محمدجعفر پوینده و شرکت در مراسم سالگرد احمد شاملو بوده است. کمی بعد آرش گنجی عضو دیگر کانون نویسندگان ایران نیز با اتهامهایی از این دست به ۱۱ سال زندان محکوم و از ۱۰ آبان ۱۴۰۰ به بند کشیده شد.
مردم آزادیخواه، هنرمندان، نویسندگان و نهادهای مستقل فرهنگی در برابر این ستم و سرکوب سکوت نکردند و صدای اعتراضشان را به گوش جهانیان رساندند. در تاریخ ۵ اکتبر ۲۰۲۱ انجمن قلم (پن) آمریکا جایزهی سالانهی «آزادی برای نوشتن» را به کیوان باژن، رضا خندان (مهابادی) و بکتاش آبتین اعطا کرد. آنها پیامی از زندان برای برگزارکنندگان فرستادند که در بخشی از آن آمده است «ما در راه انجام این مسئولیت به زندان افتادهایم و به آن افتخار میکنیم. نیز، نیک میدانیم که در ایران و جهان بسیاری چون ما، نامآشنا وناشناس، آزاد یا در بند، برای برقراری آزادی بیان، با قلم و قدم، پیکار میکنند. جایزهی اهدایی شما در حقیقت متعلق به همهی آنهاست؛ و نیز به اعضای کانون نویسندگان ایران که بیش از نیم قرن در شرایطی بس دشوار و به بهایی گزاف به مخالفت با سانسور و هواخواهی از آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا پرداختهاند».
چندی بعد بکتاش آبتین با اخلال عامدانهی ماموران حکومت در روند درمانش به قتل رسید و رضا خندان (مهابادی) در وضعیتی مشابه، همچنان با عوارض بیماریاش دست و پنجه نرم میکند.
***********
جان سپیده قلیان همچنان در خطر است
روز گذشته ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ برادر سپیده قلیان از از وخامت شرایط جسمی او خبر داد. مهدی قلیان در صفحهی اینستاگرامش نوشته است: «تن سپیده در تبعیدها و اعتصاب غذاها و فشارهای مداوم این چند ساله و با وجود بیماریهای زمینهای درماننشده چنان نامقاوم شده است که حتی یک سرماخوردگی هم میتواند او را از پا در بیاورد».
پیش از این خانوادهی سپیده قلیان اعلام کرده بودند که این فعال مدنی پس از همهگیری دوبارهی ویروس کرونا در بند زنان زندان اوین بار دیگر به این بیماری مبتلا شده است و مسئولان زندان «علیرغم بروز نشانههای حاد» از دادن مرخصی استعلاجی به او خودداری کردهاند.
پس از قتل بکتاش آبتین و تاخیر در درمان رضا خندان مهابادی، دو عضو زندانی کانون نویسندگان ایران در ماههای اخیر شاهد آن هستیم که ماموران حکومت همچنان در شرایطی مشابه جان زندانیان سیاسی را هدف میگیرند و به خطر میاندازند. بنا به گفتهی برادر سپیده قلیان با وجود طی کردن تمام کارهای اداری و امضای برگهی مرخصی توسط قاضی پرونده، ماموران از دادن مرخصی به او سر باز زدهاند. ناگفته پیداست که مسئولیت جان زندانیان بر عهدهی حکومت است و هر گزندی به سلامت آنها متوجه مسئولان زندان و قوهی قضائیه خواهد بود.
***********
روز جهانی زبان مادری را گرامی می داریم
بند سوم منشور کانون نویسندگان ایران: «کانون رشد و شکوفایی زبان های متنوع کشور را از ارکان اعتلای فرهنگی و پیوند مردم ایران میداند و با هر گونه تبعیض و حذف در عرصه چاپ و نشر و پخش آثار به همه زبان های موجود مخالف است.»
ایران کشوری است داری تنوع زبانی؛ زبان هایی که پا به پای زبان فارسی از دیرباز تا امروز زنده و پویا به حیات خود ادامه دادهاند. اگر زبان هر گروهی از مردم، امروز زنده است به این معنی است که به سلامت از پیچ و خم عصرها و حادثه ها گذشته است و وظیفه ماست که مانند پیشینیان آن را در برابر هجمه نژادپرستان و حاکمان حفظ کنیم.
امروزه «تجزیه هراسی» موجب شده است تا نگاه به زبان های متنوع کشور، نگاه سیاسی و سرکوبگرانه باشد. بازداشت و سرکوب فعالان مدنی در این حوزه نتیجه همین نگاه است. دیدگاه برتریجویانه به زبان ضربه ای مهلک به فرهنگ بشری است.
اما زبان تنها یک درخت پر شاخه نیست بلکه برگ ها، شکوفه ها و میوه های آن بخشی زیبا از هستی این درخت اند؛ به دیگر سخن زبان تنها یک ابزار ارتباطی نیست بلکه نخستین گهواره ای که اندیشه و هنر و احساس هر انسانی در آن شکل میگیرد، زبان مادری اوست و از بین رفتن هر زبانی یعنی به خطر افتادن زندگی معنوی عده ای از انسانها و نیز ضایع شدن بخشی از میراث تاریخ بشری.
کانون نویسندگان ایران، ممانعت از رشد زبان های متنوع کشور را محکوم میکند. کانون روز جهانی زبان مادری را گرامی میدارد و این روز را به همه کوشندگان حفظ زبان های متنوع در همه جای ایران و جهان شادباش میگوید.
کانون نویسندگان ایران
۲ اسفند ۱۴۰۰
***********
صادق عباسی، عضو کوشای کانون نویسندگان ایران درگذشت.
صادق عباسی، نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران، روز ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ بر اثر سکتهی قلبی درگذشت.
عباسی در سال ۱۳۵۶ در کرمانشاه به دنیا آمد و در سالهای اخیر در کرج زندگی میکرد. او از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران بود که علاوه بر حضور در مجامع عمومی و مشورتی، همواره در کارهای اجرایی پیشقدم میشد و برای پیشبرد آرمانهای کانون، به جد میکوشید. از صادق عباسی دو رمان «عصیان پنهان» و «خنکای آتش» منتشر شده و تعدادی داستان کوتاه نیز از او به جا مانده است.
کانون نویسندگان ایران درگذشت این نویسنده و یار صادق و جوانش را به خانوادهی او، دوستانش و جامعهی مستقل فرهنگی و ادبی ایران تسلیت میگوید.
کانون نویسندگان ایران
۲۸ بهمن ۱۴۰۰
***********
خبر
سرکوب، بازداشت و ضرب و جرح حاضران در مراسم چهلمین روز قتل بکتاش آبتین
نیروهای امنیتی، انتظامی و لباسشخصی با ضرب و جرح و بازداشت حاضران، مراسم چهلمین روز جان باختن بکتاش آبتین را به خشونت کشیدند.
امروز، ۲۸ بهمن ماه، مراسم چهلمین روز قتل بکتاش آبتین با حضور طیفهای مختلف مردم در محاصرهی نیروهای امنیتی آغاز شد. در دقایق پایانی مراسم آیینی که توسط خانواده سامان داده شده بود، نیروهای امنیتی با هشدار، تهدید و چنگ و دندان نشان دادن به چند تن از حاضران، روند عادی مراسم را بر هم زدند. این مداخلهی سرکوبگرانه که با واکنش بجا و به موقع مردم مواجه شد، به ضرب و شتم و بازداشت چند تن از حاضران انجامید. در این حال، مردم چند تن از بازداشتشدگان را از چنگ نیروهای امنیتی بیرون کشیدند، اما فشار و خشونت همچنان ادامه یافت. در نهایت نیروهای امنیتی با تهدید و ارعاب و ایجاد درگیری عمدی، مردم را به بیرون گورستان راندند.
تا کنون اسامی شش تن از بازداشتشدگان، یاشار تبریزی، تینا یوسفتبار، کامبیز نوروززاده، مهریار ظفرمند، لیلا میرغفاری و فریبرز؟ به دست کانون نویسندگان ایران رسیده است. با روشن شدن اسامی سایر بازداشتشدگان خبرهای تکمیلی منتشر خواهد شد.
***********
اطلاعیه خانواده ی بکتاش آبتین
خانوادهی بکتاش آبتین با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد که پنجشنبه، ۲۸ بهمن ماه به مناسبت چهلمین روز جان باختن آبتین مراسمی بر مزار او برگزار خواهد کرد.
کانون نویسندگان ایران نیز در این مراسم در کنار خانوادهی بکتاش آبتین حضور خواهد یافت و یاد او را گرامی میدارد.
متن اطلاعیهی خانوادهی بکتاش آبتین:
«بدینوسیله به اطلاع می رساند مراسم چهلمین روز درگذشت زنده یاد بکتاش آبتین، روز ۵ شنبه ۲۸ بهمن ماه ساعت ۳ بعدازظهر بر مزار ایشان واقع در امامزاده عبدالله شهرری برگزار می گردد.
حضور اقوام، دوستان و دوستداران ایشان موجب امتنان خانواده داغدار خواهد بود.»
***********
اطلاعیه خانواده ی بکتاش آبتین
بدینوسیله از کلیه عزیزان و دوستانی که پس از جان باختن زنده یاد بکتاش آبتین، به انحای مختلف نظیر حضور در مراسم تشییع پیکر ایشان، حضور در مراسم یادبود و نیز حضور در منزل، ارسال پیامهای تسلیت و همدردی از طریق رسانههای جمعی همچون شبکههای تلویزیونی و فضای مجازی و نشریات و روزنامهها، از اقصی نقاط ایران و جهان با خانواده داغدار، ابراز همدردی نمودند تشکر مینماییم.
همچنین وظیفه میدانیم تا مراتب امتنان و سپاسگزاری خود را از اعضای محترم کانون نویسندگان ایران که از زمان اعزام دیرهنگام زنده یاد آبتین به بیمارستان، در کنار خانواده بر بالین ایشان حضور یافته و در تمامی لحظات سخت و جانکاه آن دوران و پس از جان باختن عزیزمان، در مراسم تشییع و ترحیم، همراه و یاور خانواده عزادار بودند، اعلام نماییم.
بدیهی است ابراز لطف و حمایت همه جانبه مردم شریف ایران، اهالی فرهنگ و هنر در عرصههایی نظیر شعر و ادب و سینما، رسانه ها، دوستداران ایشان و آزادی خواهان در نقاط مختلف دنیا، خانواده داغدار را در پیگیری قانونیِ اقدامات واقع شده نسبت به زندهیاد بکتاش آبتین بیش از پیش مصمّم نموده است.
همچنین با توجه به ابراز لطف دوستان و عزیزانی که به واسطهی محدودیتهای تحمیل شده بر خانواده در خصوص برگزاری هر چه سریعتر مراسم تشییع و تغییر زمان ناخواستهی مراسم خاکسپاری، امکان حضور در این مراسم را نیافتند و قصد ابراز همدردی و تسلیت با خانواده را دارند، به آگاهی میرساند با توجه به شرایط همهگیری بیماری کرونا، خانواده داغدار از دعوت دوستان به فضای منزل معذور بوده و تا زمان مراسم یادبود چهلمین روز درگذشت زندهیاد آبتین، پنجشنبهها ساعت ۳ بعدازظهر بر مزار ایشان واقع در امامزاده عبدالله شهرری پذیرای عزیزان خواهند بود.
خانواده زنده یاد بکتاش آبتین
***********
رضا خندان (مهابادی) همچنان در انتظار تمدید مرخصی استعلاجی است.
رضا خندان (مهابادی) نویسنده، پژوهشگر و عضو کانون نویسندگان ایران که ۱۶ ماه است در حبس به سر میبرد در اواخر آذر ماه در زندان به کرونا مبتلا شد. با شدت یافتن بیماری، همبندهای خندان او را به بهداری اوین منتقل کردند. بهداری قصد داشت او را با تجویز مسکن به بند بازگرداند، اما با اعتراض همبندها عوامل زندان ناچار او را به بیمارستان طالقانی اعزام کردند. او چهار روز با پاهای زنجیر شده به تخت در این بیمارستان بستری بود. پس از چهار روز خانواده و وکلای خندان توانستند برایش مرخصی استعلاجی بگیرند و وی را برای ادامه درمان به بیمارستانی دیگر منتقل کنند. هشت روز بعد در تاریخ ۱۲ دیماه پزشک معالج به شرط آنکه خندان در خانه به مراقبت و معالجه ادامه دهد وی را مرخص کرد. اما این کار نیاز به تمدید مرخصی داشت. دادیاری زندان اوین مرخصی را منوط به نظر پزشکی قانونی کرد. پزشک قانونی نیز چند آزمایش و تست تجویز کرد. سرانجام روز گذشته، دوم بهمن نتایج آزمایشها آماده و نظر متخصصان به پزشک قانونی تحویل شد.
خندان پس از ترخیص از بیمارستان به جای تمرکز بر درمان، بارها وقتش را صرف انجام آزمایشهای پزشکی و طی مراحل اداری و قانونی برای تمدید مرخصی استعلاجی کرده است و علاوه بر تحمل عوارض بیماری با تشویشِ عدم تمدید مرخصی نیز مواجه بوده است.
آزمایشها و عکسها نشان میدهد که ریهی خندان همچنان درگیر است، ضربان قلب وی بسیار بالاست و تنگی نفس دارد. با توجه به بیماریهای دیگر او، چنانچه با این وضعیت به زندان بازگردانده شود، جان او در خطر قرار میگیرد و بیم آن میرود که اتفاق ناگوار دیگری رقم بخورد.
کانون نویسندگان ایران که به تازگی عضو شجاع و مقاوم خود، بکتاش آبتین را در اثر اقدامات عامدانهی حکومت از دست داده است، بازگرداندن رضا خندان (مهابادی) به زندان را تهدیدی برای سلامت و جان او میداند و یادآوری میکند که مسئولیت هر گزندی به او بر عهدهی حکومت است.
***********
در مورد سلامت زندانیان در اعتصاب غذا؛ حکومت مسئول است!
در تاریخ ۲۲ دی ماه، ۶ تن از زندانیان سیاسی بند ۸، صادق امیدی لپوندی، پیمان پورداد، حمید حاج جعفر کاشانی، علی اصغر حسنیراد، مهدی دارینی و محمود علینقی، اعتصاب غذای خشک خود را در اعتراض به قتل بکتاش آبتین آغاز کردند. پیش از این تاریخ، آنها به همراه یک نفر دیگر از زندانیان، مصطفی خسروی بابادی در حسینیهی بند ۸ تحصن کرده و خواستار حضور رئیس زندان اوین، هاشمی، و پاسخگویی او شده بودند. پاسخ تحصن زندانیان، تهدید وافزایش فشار بود. سرانجام با سرآمدن دورهی حبس مصطفی خسروی بابادی و آزاد شدنش، ۶ تن باقی مانده، وارد اعتصاب غذای خشک شدند. خواستهی اعتصابکنندگان این بود که رؤسای سازمان زندانها، رئیس قوهی قضائیه و دادستان کل کشور در بند ۸ حاضر شوند و پاسخگوی زندانیان دربارهی قتل آبتین باشند. ۲۵ دی ماه، کانون نویسندگان ایران با انتشار اطلاعیهای ضمن یادآوری اینکه اعتصاب غذای آنان صدای اعتراضشان را به گوش جهانیان رسانده، از آنان خواست تا جان عزیز خود را، که برای جنبش آزادیخواهی بسیار گرامی است، در معرض خطر قرار ندهند. در پاسخ به درخواست کانون نویسندگان ایران، ۳ تن از آنان (صادق امیدی لپوندی، پیمان پورداد و مهدی دارینی) در تاریخ ۲۶ دی ماه اعتصاب غذای خود را از حالت خشک به تر تبدیل کردند. آنان همچنین نگرانی خود را از ربودن ۳ تن دیگر از اعتصابکنندگان (حمید حاج جعفر کاشانی، علی اصغر حسنیراد و محمود علینقی) و انتقال آنان به مکانی نامعلوم، اعلام کردند. پس از آن، فایلی صوتی منتشر شد که توضیح میداد زندانبانان دو تن از اعتصابکنندگان (حمید حاج جعفر کاشانی و محمود علینقی) را به بهانهی اینکه حالشان بد است و باید به بیمارستان منتقل شوند ابتدا از بند خارج کرده و پس از ضرب و شتم به زندان تهران بزرگ منتقل کردهاند.
بلافاصله پس از آن خبر رسید که علی اصغر حسنیراد نیز با بهانهی مشابه به بند ۴ زندان اوین منتقل شده است. در میان تمام خطراتی که جان اعتصابکنندگان را تهدید میکند، یادآوری وضعیت سلامت دو تن از اعتصابکنندگان نگرانیها را صد چندان میکند: پیمان پورداد به سرطان خون مبتلاست و علیاصغر حسنیراد جانباز است.
خبرها حاکی از آن است که علاوه بر پیوستن تعدادی از مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور به اعتصاب غذا، دامنهی اعتصاب زندانیان نیز گسترش یافته به طوری که سینا بهشتی، معین حاجیزاده، محمد ابوالحسنی و شکیلا منفرد از دو زندان تهران بزرگ و قرچک، و نیز تعدادی از زندانیان سیاسی سابق در خارج از زندان به اعتصابکنندگان پیوستهاند. آنها در کنار اعتراض به قتل آبتین و حمایت از خواستههای اعتصابکنندگان بند ۸ دو خواستهی دیگر را نیز مطرح کردهاند: وزیری، الیاسی و محمدی، از عاملان قتل بکتاش آبتین، برکنار شوند و با زندانیان امنیتی نیز مانند زندانیان عادی رفتار شود یعنی انتقال آنها مشروط به مجوز دادیار امنیتی نباشد. زندانبانان با سوزاندن کارت تلفن زندانیان اعتصابی، ارتباط آنان را با خارج از زندان قطع کردهاند و دریافت هر خبری از اعتصابکنندگان به سختی میسر میشود. فریاد اعتراض این بار از بیرون و درون زندانها پایههای سرکوبی را نشانه رفته است که جمهوری اسلامی از همان زمان روی کار آمدناش بنا گذاشته است.
اعتصاب غذا آخرین روش برای اعتراض به طور کلی و اعتراض زندانیان سیاسی به طور خاص است. توسل به اعتصاب غذا به عنوان حربهی اعتراضی گواه آن است که کارد به استخوان زندانیان رسیده به طوری که فکر میکنند تنها راه باقی مانده برایشان این است که جان خود را دستمایهی رساندن صدای اعتراضشان به بیرون از زندان کنند. بر ما و هر انسان آزادیخواهی است که صدای اعتراض زندانیان سیاسی را بشنویم و از خواستههای آنان که به قتل یکی از پرشورترین مدافعان آزادی بیان گره خورده است، حمایت کنیم و اجازه ندهیم حکومت با سرکوب و بیتوجهی عامدانه، زندانی سیاسی دیگری را به کام مرگ بفرستد. کانون نویسندگان ایران مسئولیت حفظ جان و سلامت اعتصابکنندگان را بر عهدهی حکومت میداند و یادآوری میکند که بیتوجهی به شرایط جسمانی و خواستههای آنان تکرار روندی است که به قتل بکتاش آبتین انجامید. تأکید بر این نکته خاصه آن گاه اهمیت مییابد که ببینیم در اوضاع کنونی نیاز جنبش آزادیخواهی و برابریطلبی مردم ایران به جانهای آزادیخواه و شجاعی که به ناحق به بند کشیده شدهاند بسی بیش از آن است که در معرض خطر قرار گرفتن سلامت و جان آنها از سوی زندانبانان جمهوری اسلامی را دید و دم بر نیاورد.
کانون نویسندگان ایران
۱ بهمن ۱۴۰۰
***********
سپاسگزاری کانون نویسندگان ایران
ده روز از قتل جنایتکارانهی بکتاش آبتین، عضو آزادیخواه و شجاع کانون نویسندگان ایران گذشت. از روز بیست و دوم آذر که بدن نیمهجان او به بیمارستان ساسان منتقل شد، تا واپسین وداع و خاکسپاری در گورستان امامزاده عبدالله شهرری در تاریخ نوزدهم دی ماه، کانون نویسندگان ایران هرچه در توان داشت، ابتدا برای درمان او و سپس برای بدرقهی باشکوه آن شاعر و فیلمساز متعهد و مردمی کرد، و دریغا شد آنچه نباید میشد.
در آن بیست و هفت روز بحرانی و غمانگیز، تنها چیزی که به خانوادهی آبتین و کانون نویسندگان ایران دلگرمی و امید میداد، حمایت بیدریغ مردم بود؛ مردمی که با نگرانی و خشم اخبار مربوط به بکتاش آبتین را پیگیری و در سطحی بسیار گسترده در فضای مجازی همرسانی میکردند. موج عظیمی که در حمایت از آبتین به راه افتاد نشان داد که مردم آزادیخواه و رنجکشیده، فرزندان مبارز خود را تنها نمیگذارند.
کانون نویسندگان ایران به همهی کسانی که در این مدت، همراهی و حمایت خود را از این کانون دریغ نکردند و خانوادهی آبتین را تنها نگذاشتند درود میفرستد و سپاسگزار آنان است.
کانون نویسندگان ایران از پزشک معالج و کادر درمان بیمارستان ساسان که برای درمان آبتین مجدّانه کوشیدند، از همهی کسانی که با کمکهای مالی خویش نشان دادند که قدر هنرمندان راستین خود را میدانند، از آنهایی که در عین تنگدستی، با گشاده دستی ِ تمام برای نجات جان دو نویسندهی آزادیخواه آستین همت بالا زدند، از شخصیتها، نهادهای مردمی، تشکلهای مستقل صنفی (معلمان، کارگران، رانندگان شرکت واحد و ...)، نهادهای مدافع حقوق بشر و کنشگران سیاسی، اجتماعی و مدنی در داخل و خارج کشور، انجمن جهانی قلم و شعبههای آن در کانادا، استرالیا و امریکا، و نویسندگان و هنرمندان مستقلی که با انتشار متنها و بیانیههای همدلانه، قتل بکتاش آبتین را محکوم کردند، از وکلایی که در دو سال گذشته پیگیر پروندهی او بودند، از رسانهها و روزنامهنگاران مستقلی که در برابر این فاجعه بیتفاوت نماندند، و در یک کلام از همهی کسانی که نگران خاموش شدن صدای یکی از پرشورترین مدافعان آزادی بیان بودند، صمیمانه تشکر میکند.
کانون نویسندگان ایران
٢۸ دی ۱۴۰۰
***********
پاسخ کانون نویسندگان ایران به «اطلاعیه»ی سازمان زندانهای جمهوری اسلامی
ادارهی کل زندانهای استان تهران در «اطلاعیه»ای به تاریخ ۱۹ دی ۱۴۰۰ مرگ بکتاش آبتین - نویسنده، شاعر، فیلم ساز و عضو کانون نویسندگان ایران را این گونه اطلاع داده است:
«زندانی بکتاش (مهدی) آبتین که دوران محکومیت پنج سال حبس خود را در بازداشتگاه اوین سپری میکرد، در تاریخ ۱۴ آذرماه سال جاری با علایم سینوزیت به بهداری مراجعه و طبق تجویز پزشک داروی مربوطه را دریافت نمود. خدمات درمانی و تکمیلی نامبرده با مراجعه بعدی وی به بهداری در روزهای ۱۵ و ۱۶ تاریخ مذکور نیز ادامه یافت. با این وجود جهت درمان دقیقتر مراحل غربالگی و تشخیص بیماری، انجام تست کرونا نیز از وی بعمل آمد که تست کرونا منفی اعلام شد. در ادامه بهدلیل بروز برخی علائم بعدی، به تشخیص پزشک بیمارستان بازداشتگاه، جهت اقدامات بیشتر درمانی و تشخیص احتمال بیماری کرونا، نامبرده به بیمارستان طالقانی اعزام شد. با اینحال پس از دو روز بستری در بیمارستان، با اخذ و تمدید مرخصی نامبرده، وی به تشخیص خانوادهاش به یکی از بیمارستانهای خصوصی منتقل میگردد که متاسفانه طی ۳۵ روز بستری در آن بیمارستان با وجود تلاش پزشکان نامبرده فوت میکند.»
معروف است که هیتلر و پس از او گوبلز، وزیر اطلاعرسانیِ آلمان نازی، بر این عقیده بودند که دروغ هرچه بزرگتر باشد باورش برای مردم آسانتر است، زیرا مردم بهسختی باور میکنند که کسی تا بدان پایه گستاخ باشد که حقیقت را اینگونه بیشرمانه تحریف کند. «اطلاعیه» نامبرده بر اساس این نظریه تنظیم شده است. در آن، شماری دروغ آشکار کنار هم قرار گرفته است، با این تصور خام که گویا قاتلان میتوانند دستان خونآلود خود و کل حاکمیت را پنهان کنند. در اینجا به موارد مسلم و آشکار این دروغها اشاره میکنیم:
١- بر اساس بیانیهای که همبندان بکتاش آبتین در زندان اوین منتشر کردهاند، در دور دوم ابتلای آبتین به بیماری کرونا نخستین مراجعه او به بهداری اوین روز ٦ آذر بوده و نه ١۴ آذر. اما حتی اگر این واقعیت را هم نادیده بگیریم، طبق اطلاعات دقیق و موثق خانواده و وکیل مدافع آبتین، او در روزهای ۱٢، ۱۳، ١۴، و ١۵ آذر پیوسته به بهداری اوین مراجعه کرده و این بهداری با تجویز داروهای بیربط به درمان کرونا او را به بند بازگردانده است.
٢- شب ١۵ آذر، در پی وخامت حال آبتین، همبندانش او را به بهداری میرسانند و انتقال او را به بیمارستانِ بیرون از زندان درخواست میکنند. بهداری اوین زیر فشار این درخواست، آبتین را به بیمارستان طالقانی منتقل میکند و او در آنجا بستری میشود. بنابراین، روز ١٦ آذر آبتین در بیمارستان طالقانی بوده و نه در زندان اوین!
٣- در بیمارستان طالقانی، از آبتین آزمایش کرونا گرفته میشود و نتیجه این آزمایش، مثبت اعلام میشود. بنابراین، هیچ تردیدی نیست که آبتین دست کم در روز ١٦ آذر به کرونا مبتلا بوده است، حال آن که «اطلاعیه» مذکور اعلام کرده تست کرونای آبتین در روز ١٦ آذر منفی بوده است، روزی که اساساً او در زندان نبوده تا از او تست کرونا گرفته شود! بهداری اوین چهگونه توانسته است از کسی که روز ١٦ آذر در بیمارستان طالقانی بستری بوده در زندان تست کرونا بگیرد؟!
۴- بکتاش آبتین از ١۵ آذر تا ٢٢ آذر یعنی به مدت یک هفته در بیمارستان طالقانی بستری بوده است، حال آن که «اطلاعیه»ی فوق مدت بستری بودنِ او را در این بیمارستان «دو روز» اعلام کرده است.
۵- آبتین روز ٢٢ آذر با تلاش و اصرار خانواده و وکیلش به بیمارستان ساسان منتقل میشود و تا روز ۱٨ دی که جان میسپرد، در این بیمارستان بستری است. بنابراین، مدت بستری بودنِ آبتین در بیمارستان ساسان ٢٦ روز است و نه ٣۵ روز، آن گونه که در «اطلاعیه»ی فوق آمده است.
بدین سان، بهروشنی میتوان دریافت که ادارهی کل زندانهای استان تهران با صدور «اطلاعیه»ی رسوای مذکور در پی اهداف زیر است:
الف - مدت زمان ابتلای آبتین به کرونا در زندان را هرچه کوتاه تر نشان دهد تا به خیال خام خود در مورد اقدام برای درمان آبتین از خود سلب مسئولیت کند.
ب - مدت زمان بستری بودنِ آبتین در بیمارستان طالقانی (بیمارستان طرف قرارداد زندان) را کاهش داده تا بر جنایتهای خود در این بیمارستان سرپوش گذارد: ١- هیچ گونه اقدام جدی برای درمان آبتین صورت نگرفته است ٢- بیمار مبتلا به کرونا به جای درمان، با غل و زنجیر به تخت بسته شده است ٣- خانواده بیمار نه تنها از ملاقات با عزیز خود بلکه از دریافت هرگونه اطلاعی در مورد وضعیت سلامت او محروم بوده و حتی اجازه نداشته است غذای تهیهشده در خانه را به دست او برساند.
پ - مدت زمان بستری بودنِ آبتین در بیمارستان ساسان را افزایش داده تا به تصور باطل خویش فرافکنی کرده و به جای خود، خانواده یا بیمارستان ساسان یا عوامل دیگری را مسبب مرگ آبتین اعلام کند، آبتینی که زندانبانان جسم نیمهجانش را تحویل خانوادهی او داده و به عنوان مرخصی «استعلاجی»، این خانواده را حتی برای تحویلگرفتن همین جسم نیمهجان مجبور به پرداخت وثیقهی سنگین کردهاند.
کانون نویسندگان ایران، همان گونه که پیشتر اعلام کرده است، عامل قتل عامدانهی بکتاش آبتین را حکومت آزادیستیز جمهوری اسلامی میداند و خواهان محاکمه آمران و عاملان این قتل به ویژه زندانبانان جنایتکار حکومت در سازمان زندانهاست.
کانون نویسندگان ایران
٢٦ دی ۱۴۰۰
***********
فوری
تشدید وخامت حال زندانیان سیاسی اعتصابی
در پی تداوم اعتصاب غذای خشک ۶ نفر از زندانیان سیاسی بند ۸ زندان اوین، در اعتراض به قتل عامدانهی بکتاش آبتین و شرایط اسفناک زندانهای جمهوری اسلامی، حال دو نفر از آنها رو به وخامت گذاشتهاست و ساعاتی پیش از زندان به بیمارستان منتقل شدهاند. وضعیت جسمانی دیگر اعتصابکنندگان نیز بسیار وخیم و بحرانی گزارش شدهاست.
کانون نویسندگان ایران سخت نگران وضعیت جان و سلامت اعتصابکنندگان است و مصرانه از آنها میخواهد به اعتصاب غذای خود پایان دهند.
درخواست از زندانیان سیاسی برای پایان دادن به اعتصاب غذای خشک
چنانکه پیشتر اعلام شده است، شش تن از زندانیان سیاسی بند ۸ زندان اوین از جمله در اعتراض به قتل عامدانهی بکتاش آبتین اعتصاب غذای خشک کردهاند. این اعتصاب چه در ایران و چه در سطح جهانی بازتاب بسیار گستردهای داشته است و همین واقعیت نشان میدهد که زندانیان اعتصابی به هدف خود در اعتراض به قتل تبهکارانهی بکتاش آبتین دست یافتهاند. با توجه به اخبار نگران کنندهای که از وخامت حال اعتصابکنندگان میرسد، کانون نویسندگان ایران ضمن قدردانی از اقدام انسانی و شجاعانهی آنان و محکوم کردن اقدام ضدبشری حاکمیت در قتل بکتاش آبتین و با توجه به اینکه آنان با به خطر انداختن جان خود آن هم با اعتصاب غذای خشک صدای اعتراضشان را به گوش جهانیان رساندهاند، از آنان میخواهد که به اعتصاب غذای خشک خود پایان دهند و جانهای عزیز خود را بیش از این به خطر نیندازند، خاصه اکنون که قتل بکتاش آبتین بانگ بلند جنبش آزادیخواهانهی مردم را رساتر کرده است، جنبشی که به این جانهای شیدای آزادی نیاز دارد و بر ماست که همچون مردمک چشم از آنان مراقبت کنیم.
کانون نویسندگان ایران
۲۵ دی ۱۴۰۰
***********
جان کیوان صمیمی در خطر جدی است.
کیوان صمیمی، رئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، فعال سیاسی و عضو شورای فعالان ملی مذهبی ایران، به دنبال انتشار نامهای با عنوان «قتل شبه عمد» و اشاره به قتل بکتاش آبتین، در خطر تبعید به زندان دیگری است. در بخشی از این نامه آمده است: «دغدغه و درد اگر مطالبهگری و فریاد را برنیاورد، درد نیست و حداکثر میتوان به آن گفت نارضایتی. او درد داشت و اعتراض میکرد، نه مثل بسیاری که فقط حرف میزنیم و شاید هم بعضیمان قشنگ مینویسند، ولی میترسیم و پرهیز میکنیم از اعتراض در میدان و خیابان.»
کیوان صمیمی ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ به دلیل شرکت در تجمعی به مناسبت روز کارگر دستگیر و ۲۷ خرداد به صورت موقت آزاد شد. صمیمی در خرداد ۱۳۹۹ به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» به تحمل ۳ سال زندان محکوم شد. حکم زندان صمیمی آذر ۱۳۹۹ و در شرایط شیوع کرونا اجرا شد. کیوان صمیمی ۷۳ ساله است و سابقهی بیماری قلبی دارد و تداوم حضور او در زندان خطری جدی برای سلامت و جان اوست.
***********
بیانیهی انجمن جهانی قلم (پن) دربارهی بکتاش آبتین و رضا خندان (مهابادی)
انجمن جهانی قلم (پن) خواهان تحقیق دربارهی مرگ دردناک بکتاش آبتین است و درمورد خطری که جان رضا خندان را تهدید میکند هشدار میدهد.
انجمن جهانی قلم (پن) سوگوار مرگ بکتاش آبتین، نویسنده، شاعر، و فیلمساز برجسته، است که روز شنبه ۸ ژانویهی ۲۰۲۲ در نبرد با کووید-۱۹ در بیمارستانی در تهران جان باخت. انجمن جهانی قلم مسئولیت کامل مرگ آبتین را متوجه حکومت ایران میداند و خواهان تحقیق فوری دربارهی سهلانگاری در مراقبتهای درمانی است که به مرگ او انجامید.
انجمن جهانی قلم همچنین بسیار نگران وضعیت رضا خندان (مهابادی) است که هفتهی گذشته از بیمارستان مرخص شده و هنوز دوران نقاهت بیماری کووید-۱۹ را میگذراند. پن جهانی تأکید میکند که خندان نباید به زندان بازگردانده شود تا زمان کافی برای بهبود کامل داشته باشد.
پن جهانی بار دیگر از حکومت ایران میخواهد که بیدرنگ و بدون قیدوشرط رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن، این نویسندگان برجسته را آزاد و از تمامی اتهامات تبرئه کند.
بُرهان سونماز، رئیس انجمن جهانی قلم، اظهار داشت: «تمامی اعضای انجمن قلم از مرگ بکتاش آبتین سخت اندوهگین شدهاند، مرگی که میتوانست رخ ندهد اگر مقامات ایران برای زندگی انسانها ارزش قائل بودند. ما در اندوه از دست دادن نویسندهای بزرگ و مبارزی سرسخت در دفاع از آزادی بیان سوگواریم. آبتین و دیگر نویسندگان همبند او، رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن، باید مایهی افتخار و سزاوار ستایش باشند نهاینکه محکوم یا زندانی شوند. مرگ آبتین نشانهی بارز مخاطراتی است که نویسندگان مستقل در ایران پیش رو دارند و گویای نیاز شدید به آزادی تمامی نویسندگانی است که به دلیل نوشتههای خود ناعادلانه زندانی شدهاند.»
آبتین در نوامبر ۲۰۲۱ برای بار دوم در زندان اوین به کووید-۱۹ مبتلا شد. با وجود وخامت حال آبتین مقامات زندان ده روز او را از رسیدگی درمانی محروم کردند. سپس او را به بیمارستان طالقانی منتقل کردند، اما با بدتر شدن حال او خانواده و وکلای آبتین خواستار انتقال او به بیمارستانی خصوصی شدند. بااینهمه، وضعیت او همچنان بدتر میشد تا جایی که ناگزیر او را به خواب مصنوعی بردند و چند روز بعد جان داد.
همبند او رضا خندان (مهابادی) نیز به کووید-۱۹ مبتلا شده است. مقامات زندان او را به بیمارستان طالقانی منتقل کردند، اما خانواده و وکلای رضا موفق شدند او را برای مراقبتهای درمانی مناسبتر به بیمارستانی خصوصی منتقل کنند. رضا بهتازگی از بیمارستان مرخص شده و پزشکان درمان او را در خانه ادامه میدهند. بنا بر اطلاع انجمن جهانی قلم بیم آن میرود که او را پیش از بهبود کامل به زندان بازگردانند.
در ژوئیه ۲۰۲۰، مارک ایزاک رئیس وقت انجمن قلم سیدنی گفتوگویی با بکتاش آبتین و رضا خندان (مهابادی) داشت که آن دو از سابقهی درازدامن سانسور نویسندگان، جزییات محاکمهی خود و چالشهای پیش روی آزادی بیان در ایران سخن گفتند. بکتاش آبتین در پایان چنین گفت:
«...ما با آگاهی کامل از خطرات بر تعهد خود که مبارزه برای آزادی بیان و پایان دادن به سانسور است پای میفشاریم. اما انتظار داریم تمامی یاران ما، نویسندگان و روشنفکران و کسانی که در سراسر جهان برای آزادی بیان میجنگند، از ما حمایت کنند، بهویژه از آن رو که آنان شرایطی به هولناکی وضعیت ما ندارند.»
پیشینه:
رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن اعضای کانون نویسندگان ایراناند و کتابهای زیادی درباره تاریخ ایران، جامعهشناسی و نقد ادبی به چاپ رساندهاند. در مه ۲۰۱۹، شعبه ۲۸ «دادگاه انقلاب» به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» دو نویسندهی نخست را به شش سال و کیوان باژن را به سه سال و شش ماه زندان محکوم کرد. مصداق این احکام از جمله مشارکت در تدوین تاریخچهی کانون نویسندگان ایران است که چندین دهه منتقد دولتهای [پیشین و کنونی] ایران بوده است.
***********
دادگاه احمد زاهدی لنگرودی فردا(چهارشنبه ۲۲ دی) برگزار میشود
جلسهی محاکمهی احمد زاهدیلنگرودی، نویسنده، شاعر، روزنامهنگار و مستندساز عضو کانون نویسندگان ایران، چهارشنبه ۲۲ دی در شعبهی ۱ دادگاه کیفری (مطبوعات) شهرستان رشت برگزار میشود.
در ابلاغیهای که برای او صادر شده اتهامات "فعالیت تبلیغی علیه نظام" و "نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی" عنوان شده که مصداق آن مقالات و گزارشهای منتشر شده در ماهنامهی «گیلان اوجا» پیرامون مطالبات و پوشش اعتراضات فرهنگیان و طبقهی کارگر است و هیچکدام جرم نبوده و در چهارچوب قانون و وظایف مطبوعات است. در نتیجه بازداشت، بازجویی و محاکمه بر مبنای این اتهامات، مصداق روشن نقض قوانین کشور و پروندهسازی کذاییست.
احمد زاهدیلنگرودی، دی ماه ۱۳۹۸ به همراه جمعی از فعالان مدنی و مدافعان حقوق زنان گیلان به دلیل حضور در مراسم چهلم نوید بهبودی، از کشتهشدگان اعتراضات آبان ۹۸ در خیابانی در روستای مهویزان صومعهسرا، بدون حکم قضایی بازداشت و پس از بیش از چهل روز زندان و بازجویی با چشمبند در انفرادی، نهایتاً با قرار وثیقه آزاد شده بود.
از دی ماه ۱۳۹۸ تا امروز چندینبار وقت محاکمه در دادگاههای شهرستان صومعهسرا و رشت مشخص شده بود که به دلیل اعتراض و درخواست وکیل وی، مصطفی نیلی برای تشکیل دادگاه صالحه، رسیدگی به پرونده به تعویق افتاده بود.
این دادگاه در حالی تشکیل میشود که حکومت ۱۸ دیماه یکی از اعضای کانون نویسندگان ایران، بکتاش آبتین را به کام مرگ فرستاده است؛ عضو دیگر کانون، رضا خندان (مهابادی)، در آخرین روزهای مرخصی استعلاجیاش با بیماری کرونا دست و پنجه نرم میکند و دو عضو دیگر کانون نویسندگان ایران، کیوان باژن و آرش گنجی در زندان اوین محبوساند.
***********
گرامیداشت یاد بکتاش آبتین در بند زنان زندان اوین به تبعید یکی از زندانیان انجامید
روز یکشنبه، ۱۹ دیماه زندانیان سیاسی بند زنان زندان اوین، مراسم یادبودی برای بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران برگزار کردند.
صبح روز بعد، ۲۰ دیماه مأموران زندان به بند زنان هجوم برده و قصد داشتند عالیه مطلبزاده، عکاس، روزنامهنگار، فعال حقوق زنان و نایبرئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و از برگزارکنندگان اصلی مراسم مذکور را به زندان قرچک ورامین منتقل کنند که با مقاومت او و همبنداناش مواجه شدند. پس از آن مأموران زندان، زندانیان را تهدید کردند که اگر مطلبزاده را تحویل ندهند با توسل به "قوهی قهریه" وارد بند خواهند شد.
نهایتاً با اعمال زور و تحت فشار قرار دادن زندانیان، عصر روز دوشنبه او را به زندان قرچک منتقل کردند.
به گفتهی یک منبع آگاه، دستور انتقال عالیه مطلبزاده به زندان قرچک توسط دادستان تهران داده شده است و یکی از دلایل انتقال او برگزاری مراسم یادبود برای بکتاش آبتین بوده است.
***********
گزارش مراسم خاکسپاری بکتاش آبتین
با ایست قلبی بکتاش آبتین در پیش از ظهر شنبه ۱۸ دیماه ۱۴۰۰ در بیمارستان ساسان تهران، آخرین مرحلهی قتل تبهکارانهی این نویسندهی آزادیخواه به دست جمهوری اسلامی رقم خورد. در پی این فاجعهی انسانسوز، خانوادهی بکتاش در شب همان روز در اطلاعیهای اعلام کرد که مراسم خاکسپاری در روز دوشنبه ۲۰ دی برگزار خواهد شد. صبح روز یکشنبه ۱۹ دی، خانوادهی آبتین همراه با دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان به بهشت زهرا مراجعه کردند و جواز دفن او را در امامزاده عبداله شهر ری گرفتند. پس از مراجعهی خانواده و یاران آبتین به امامزاده عبداله برای انجام کارهای اداری خاکسپاری، فشار نیروهای امنیتی برای دفن پیکر آبتین در بعد از ظهر همان روز یک شنبه آغاز شد. از یک سو، اعضای خانواده را در محاصره گرفتند و از آنان خواستند که مراسم را هر چه زودتر در ساعت ۳ بعد از ظهر همان روز برگزار کنند و، از سوی دیگر، اعضای کانون را تهدید کردند که مبادا برای مراسم فراخوان صادر کنند. اما از هر دو سو ناکام ماندند؛ هم اعضای حاضر خانواده و هم یاران آبتین در کانون بر برگزاری مراسم در روز دوشنبه پای فشردند. اما قضا کار خویش میکرد. فشار بر دیگر اعضای خانواده و بیماری پدر آبتین که با وجود تمام تمهیدات خانواده برای آماده کردن او، در میان تماسها و آمدوشدها از مرگ آبتین مطلع شده بود، مؤثر واقع شد و تصمیم خانواده بر آن شد که مراسم در ۳ بعد از ظهر همان یک شنبه برگزار شود. در این موقعیت، کانون نویسندگان ایران در ساعت یک بعد از ظهر یک شنبه در برابر یک امر انجام شده قرارگرفت و در واقع چارهای نیافت جز این که تغییر زمان مراسم را اعلام کند و در همان حال مردم را به شرکت در مراسم فراخواند. با این همه، با توجه به فرصت بسیار اندک برای فراخواندن مردم به شرکت در مراسم، در ساعت ۳ جمعیت نسبتا قابل توجهی از مردم آزادیخواه در گورستان امامزاده عبداله گرد آمدند، و مراسم با تولیت خانوادهی آبتین اما در حضور محسوس نیروهای امنیتی آغاز شد. با توافق برخی از اعضای خانواده و دبیران کانون، قرار شد پس از پایان مراسم دفن، بیانیه کانون برای حاضران خوانده شود. اما حتی پس از پایان دفن، بلندگو همچنان در دست مداحان و امنیتیهای پشت سر آنها باقی ماند و فاتحهخوانی طولانی و ملالآور مداحان ادامه یافت. اینجا دیگر درنگ جایز نبود؛ یکی از اعضای هیئت دبیران با فریاد از مداحان خواست به فاتحه خوانی پایان دهند و اجازه دهند مردم هم سخن بگویند. پس از این نهیب بود که مراسم برای مدتی کوتاه عملا در اختیار کانون و دوستداران بکتاش قرار گرفت: عضو دیگر هیئت دبیران کانون بیانیه کانون را با عنوان «حاکمیت آزادی ستیز بکتاش آبتین را به قتل رساند» قرائت کرد و پس از آن حاضران شعارهای «درود بر آبتین، مرگ بر ظالمین»؛ «آبتین زنده است، راه او پاینده است»؛ «این شاعر آزاده، کابوس این بیداده» را سر دادند و سرودهای انقلابی خواندند. بدین سان، به رغم تمام تقلای آزادی ستیزانه و مذبوحانهی نیروهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی برای جلوگیری از بیان حقیقت قتل جنایتکارانهی بکتاش آبتین از سوی جمهوری اسلامی، کانون نویسندگان ایران با بیان این حقیقت برای مردم حی و حاضر در مراسم مُهر خویش را بر مراسم خاکسپاری بکتاش آبتین کوبید.
ساعتی بعد از پایان یافتن مراسم و ترک محل برگزاری با خبر شدیم نیروهای امنیتی چهار تن از دوستان آبتین را بازداشت کردهاند که با پیگیری خانوادهی آبتین پس از دو ساعت آزاد شدهاند. این بازداشت با تهدید و ارعاب بازداشتشدگان و گرفتن تعهد از آنان همراه بوده است. همچنین دوربین یکی مستندسازان که در حال فیلمبرداری از مراسم آبتین بوده نیز ضبط شده است.
***********
اطلاعیهی کانون نویسندگان ایران دربارهی مراسم خاکسپاری بکتاش آبتین
مردم آزادیخواه!
با آن که خانواده زندهیاد بکتاش آبتین پیشتر اعلام کرده بود که مراسم خاک سپاری آن عزیز روز دوشنبه (۲۰ دی) برگزار خواهد شد، اکنون تحت فشار نیروهای امنیتی این تصمیم تغییر کرده و قرار است این مراسم امروز (یکشنبه ۱۹ دی ماه) ساعت ۳ در امامزاده عبداله شهر ری برگزار شود. کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم کردن فشار نیروهای امنیتی از شما مردم آزادیخواه میخواهد که در این مراسم شرکت کنید و خانوادهی داغدیدهی بکتاش آبتین را تنها نگذارید.
کانون نویسندگان ایران
۱۹ دی ۱۴۰۰
***********
اطلاعیهی خانوادهی زنده یاد بکتاش آبتین
ساعتی پیش خانوادهی بکتاش آبتین اطلاعیهای دربارهی مراسم خاکسپاری او منتشر کرد که متن آن در ادامه آمده است:
«به اطلاع مردم عزیز و هنرمندان و یاران بکتاش آبتین میرسانیم که مراسم خاکسپاری روز دوشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۰ انجام خواهد شد. متعاقباً ساعت و محل مراسم اعلام میشود.»
خانوادهی بکتاش آبتین
۱٨ دی ۱۴۰۰
***********
بیانیه کانون نویسندگان ایران
حاکمیت آزادیستیز بکتاش آبتین را به قتل رساند.
مردم ایران!
آزادیخواهان ایران و جهان!
بکتاش آبتین (۱۴۰۰-۱۳۵۳)، شاعر، فیلمساز، و عضو دلاور و برجستهی کانون نویسندگان ایران را سرکوبگران آزادیکُش عامدانه به قتل رساندند.
بکتاش آبتین روز ۱۲ آذر ماه با علایم آشکار کرونا به بهداری زندان اوین مراجعه کرد و تا سه روز بعد از آن بدون دریافت هیچ درمانی در مسیر میان بهداری و بند سرگردان بود. در روز ۱۵ آذر وخامت حال آبتین به جایی رسید که زندانبانان او را شبانه و در بیخبری کامل به بیمارستان منتقل کردند. با آن که دو روز بعد با پیگیر خانواده و همبندان آبتین سرانجام آشکار شد که او در بیمارستان طالقانی بستری است، اما مسئولان زندان و بیمارستان همچنان از دادن هرگونه آگاهی دربارهی بیماری آبتین امتناع میکردند. آبتین به تخت بیمارستان زنجیر شده بود؛ بدون ملاقات و بیهیچ خبری از بیرون. بدینگونه، ده روز حیاتی ابتدای بیماری در زندان و در بیمارستان طرف قرارداد زندان زیر فشار نیروهای امنیتی عامدانه تلف شد. روز ۲۲ آذر ماه، بدن نیمهجان آبتین به بیمارستان دیگری منتقل شد و روند درمان در شرایطی وخیم آغاز شد. بیماری، عوارض آن و فشار روانی ده روز نخست، ذره ذره جسم آبتین را تحلیل برد. روز ۱۱ دی ماه، پزشکان به ناچار او را به خواب مصنوعی فرو بردند تا شاید بتوانند او را از مرگ تدریجی تحمیلشده نجات دهند. ظهر ۱۸ دی ماه، قلب پرشور بکتاش آبتین ایستاد و برگ سیاه دیگری به جنایتهای جمهوری اسلامی افزوده شد.
بکتاش آبتین شاعری آزادیخواه و آزاداندیش بود که عمر کوتاه و پُر بار خود را دستمایهی شورانگیزترین سرودههای خود کرد؛ از رنج و شادمانی مردم نوشت و سرود آزادی را با همهی وجود خویش زیست و جانِ گرانقدر خود را فدای آزادی و آرمانهای آزادیخواهانهی کانون نویسندگان ایران کرد. او فیلمسازی شجاع و خلاق و مستقل بود که بیهراس از دیو مخوف سانسور زوایای زندگی انسان ایرانی را به تصویر کشید و صدها تصویر، ایده، و شعر ناسروده را با خود به آغوش خاک برد.
دریغا سرکوبگران ظلمتخو که این هنرمند مردمی و آزادیخواه را در اوج خلاقیت و بالندگی، در روز روشن از مردم و جامعهی ادبی و هنری ایران ربودند، به زنداناش افکندند و عامدانه با اخلال در روند درماناش، چراغ پُر فروغ جان عاشق و شیدای او را در برابر طوفان بیداد نهادند و خاموش کردند.
کانون نویسندگان ایران چنان که پیش از این بارها اعلام کرده است، حاکمیت جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی و امنیتی آن را عامل و مسئول فاجعهی مرگ و بلکه قتل تبهکارانهی بکتاش آبتین میداند و صدای دادخواهی خود را به گوش جهانیان میرساند و از همهی آزادیخواهان، نهادهای مستقل همسو و مدافعان حقوق بشر میخواهد چشم بر این جنایت نبندند و فریاد اعتراض خود را رساتر کنند.
کانون نویسندگان ایران همچنان نگران سلامت سه عضو زندانی خود، رضا خندان مهابادی، که هم اکنون با بیماری کرونا دستوپنجه نرم میکند، کیوان باژن و آرش گنجی و همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی است و بیم آن دارد که هر آینه با تداوم سیاستهای جنایتکارانه، فاجعهای دیگر به بار آید.
کانون نویسندگان ایران با ابراز تسلیت قتل بکتاش آبتین به خانواده، یاران او در کانون نویسندگان ایران، و جامعهی مستقل فرهنگی کشور و اعلام تعهد به ادامهی راه او در مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی اندیشه و بیان بیهیچ حصر و استثنا در مراسم بدرقه و خاکسپاری او در کنار خانوادهاش خواهد بود.
کانون نویسندگان ایران
۱٨ دی ۱۴۰۰
***********
حکومت آزادی ستیزان، گُردی از دلاوران آزادی خواه را از ما گرفت:
بکتاش آبتین در گذشت
بکتاش آبتین(١۴٠٠-۱۳۵٣) شاعر، فیلمساز و عضو پایدار و برجستۀ کانون نویسندگان ایران که جان شیرین خود را فدای آزادی کرد، از میان ما رفت.
کانون نویسندگان ایران ضمن تسلیت به خانوادۀ آبتین، یاران او در کانون نویسندگان ایران، جامعۀ مستقل فرهنگی کشور و همۀ مردم آزادیخواه، ظرف ساعات آتی، بیانیه ای به این مناسبت منتشر خواهد کرد و افکار عمومی را در جریان جزئیات ستمی که بر بکتاش آبتین رفت قرار خواهد داد.
بکتاش آبتین زنده است چون روح آزادی خواهی و ستیز با پلشتی، استبداد و ستم زنده است.
کانون نویسندگان ایران
۱٨ دی ۱۴۰۰
***********
به قتل نویسندگان آزادیخواه پایان دهید
ماه پیش باخبر شدیم که چهار نویسندهی عضو کانون نویسندگان ایران، بکتاش آبتین، رضا خندان (مهابادی)، کیوان باژن و آرش گنجی در زندان اوین به بیماری کرونا مبتلا شدهاند. وضع دو تن از آنان، آبتین و خندان، نگرانکننده بود. زندانبانان حکومت بکتاش آبتین را با وجود علائم آشکار بیماری، بی هیچ درمان موثری چندین روز میان بند و بهداری سرگردان کردند و سرانجام انتقال شبانهی آبتین به بیمارستان، در بیخبری همبندان و خانوادهاش، زمانی صورت گرفت که از او تنها جسمی نیمهجان باقی مانده بود. اما مأموران حکومت دست از آزار او برنداشتند و همان جسم نیمهجان را هم در بیمارستان طالقانی تهران، با غل و زنجیر و در حضور سنگین نیروهای امنیتی، به تخت بستند.
بیخبری از آبتین در این وضعیت هم چندین روز ادامه داشت. کوشش اولیهی خانواده و وکیل بکتاش برای گرفتن مرخصی استعلاجی از زندان برای پیگیری درمان او بینتیجه بود، و این وجه دیگری از برخورد عامدانهی حکومت بود که یکراست جان او را نشانه گرفته بود. سرانجام زندانبانان زمانی به او مرخصی دادند که ریههایش درگیر بیماری شده و سلامتش سخت به وخامت گراییده بود و روزها، ساعتها و چه بسا لحظههای ابتدایی مراقبت پزشکی که دورهی حیاتی درمان است یکسر از دست رفته بود. سپس همین ماجرا بر رضا خندان (مهابادی) گذشت، با این تفاوت که اندکی زودتر به درخواست مرخصی او پاسخ دادند. امروز وضع بکتاش آبتین سخت نگرانکننده است تا جایی که او در حال جنگیدن با مرگ است و چند روزی است که پزشکان او را به کمای مصنوعی بردهاند، و این یعنی آخرین تقلاها برای زنده ماندن و جَستن از مرگ.
تازه از مراسم ناتمام یادبود بیست و سومین سالگرد ستمکشتگان راه آزادی، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، باز آمده بودیم که اخبار تکاندهنده یکی از پس دیگری بر سرمان آوار شد تا در خاطرمان مکرر شود که قاتلان پیشین نه تنها «خودسر» نبودند بلکه مدرسان بازجوها و زندانبانان امروز بودهاند و راه آنان همان است که تا دیروز بود؛ دیروز با کارد و طناب میکشتند و امروز با پروندهسازی، به قتلگاه بردن، رها کردن زندانی بیمار به حال خود و کشتن او با مرگی تدریجی. این سرنوشت شومی است که نه تنها برای نویسندگان زندانی بلکه برای همهی زندانیان سیاسی از جمله زنان زندانی رقم خورده است.
در ماههای گذشته زندانیانی به دلیل بیماری، عدم اعزامِ به موقع به بیمارستان و در سکوت خبری، قربانی سیستم سرکوبگر حکومتی شدهاند که جز کشتار، ستم، فقر و فساد و خرافات حاصلی ندارد و جامعه را به ورطهی افسردگی و نیستی میبرد. حکومتی که وقتی توان تبدیل جامعه به گورستان را ندارد، به جانِ زندانیان سیاسی میافتد و تا میتواند انتقام شکستهایش را از مخالفان، نویسندگان، و منتقدانِ در بند میگیرد.
حاکمان، آمران و عاملان ستمگر و سیاهکار جمهوری اسلامی به خیال خام خود با به بند کشیدن و قتل عمد و خاموش نویسندگان مستقل و آزادیخواه و زنان و مردان مبارز، به همهی مردم معترض پیام میدهند که از اعتراض و آزادیخواهی دست بردارند. غافل از آنکه کانون نویسندگان ایران سر سوزنی از آرمانهایش پا پس نخواهد کشید.
کانون هرگز یاران خویش را تنها نخواهد گذاشت و تا درمان کامل، در کنارشان خواهد بود، گرچه این چیزی از مسئولیت حکومت نمیکاهد. بیتردید، وظیفهی حفظ سلامت و درمان زندانیِ بیمار بر عهدهی زندانبان است و چنان که بارها گفتهایم حکومت جمهوری اسلامی، مسئول عواقب هر اتفاقیست که برای نویسندگان زندانی بهخصوص بکتاش آبتین پیش آید. حکومت عامدانه جان زندانیان سیاسی را به بازی گرفته است و آنان باید پیش از وقوع هر فاجعهای آزاد شوند، خاصه آنکه همه میدانیم این نویسندگان هیچ جرمی مرتکب نشدهاند که بخواهد مجازاتی برایشان در کار باشد.
کانون نویسندگان ایران، پروندهسازی و قتل خاموش نویسندگان آزادیخواه را محکوم میکند، حکومت جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات و قوه قضاییهی آن را مسئول مستقیم هر اتفاق ناگواری میداند که برای بکتاش آبتین رخ دهد. کانون خواهان بستن پروندههای قضایی، آزادی کامل، بی قید و شرط و فوری اعضای دربند خود و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ دی ۱۴۰۰
***********
اطلاعیه
یاران و همراهان عزیز کانون نویسندگان ایران؛
اخیرا گروهی ناشناس اطلاعیهای با عنوان «دوستان کمپین یاران شریف» منتشر کرده و از قول کانون نویسندگان ایران از اعضا و دوستداران کانون برای تامین هزینههای درمان دو تن از اعضای زندانی کانون که به علت ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستانهای خصوصی بستری هستند کمک مالی درخواست کرده است.
کانون نویسندگان ایران به اطلاع میرساند که این گروه هیچ ربط و ارتباطی با این کانون ندارد و اقدام آنها با هر نیتی که صورت گرفته باشد، غیراخلاقی و ناپسندیده است.
برای پیشگیری از تکرار چنین مواردی، چنانکه بارها اعلام شده است، یادآوری میشود که کانون نویسندگان ایران مواضع و فراخوانهای خود را صرفا با امضای کانون، یا روابط عمومی کانون نویسندگان ایران در صفحات رسمی خود در فضای مجازی منتشر میکند و انتشار هر متن دیگری به نام کانون نویسندگان ایران مورد تایید نیست.
شایان ذکر است که کانون نویسندگان ایران با اتکا به حمایت اعضا و دوستداران کانون، خود را موظف به حمایت از اعضای زندانی خود میداند و طبق روال همیشگی، در کنار و همراه خانوادهها پیگیر وضعیت درمان آنها است.
روابط عمومی کانون نویسندگان ایران
۱۴۰۰/۱۰/۶
***********
حملهی نیروهای امنیتی و انتظامی به تجمع معلمان در مقابل «مجلس شورای اسلامی» را محکوم میکنیم.
در جامعهای که مشت بر دهان معلمها میکوبند، در جامعهای که باتومبهدستها را به شکستن حریم و حرمت معلمها وا میدارند، نه تنها آزادی بیان، که منزلت انسان نیز پایمال شده است.
سالهاست که معلمان کشور خواستار اجرای «طرح رتبهبندی معلمان و همسانسازی حقوق بازنشستگان» هستند. آنها در سالهای اخیر بارها اعتراض خود را به ستمی که بر آنان رفته است با تحصن، اعتصاب و برگزاری صدها تجمع در شهرهای مختلف ابراز کردهاند. پاسخ حاکمیت به این اعتراضها و حقطلبیها تا کنون چیزی جز سرکوب، اذیت و آزار، بازداشت و زندانی کردن دهها معلم، به ویژه کسانی که درکانونهای صنفی معلمان کشور حقوق و مطالبات همکاران خود را نمایندگی میکنند، نبوده است. چنانکه در روزهای اخیر نیز حملهی نیروهای امنیتی به تجمع بزرگ معلمان در مقابل مجلس، برای اعتراض به لایحهای که فرسنگها با خواست های آنها فاصله دارد، و بازداشت و زندانی کردن رسول بداقی، بازرس کانون صنفی معلمان تهران را شاهد بودیم.
معلمان کشور که به راستی از آگاهترین لایههای جامعه هستند با اتکا به تشکلیافتگی در کانونهای صنفی خود، در روزهای اخیر با دو روز اعتصاب سراسری و برگزاری تجمعهای گسترده در شهرهای مختلف، نشان دادهاند که ذرهای از خواستههای خود عقبنشینی نخواهند کرد. آنها در تظاهرات و تجمعهای خود، افزون بر مطالبات صنفی جامعهی فرهنگیان کشور، خواستار آزادی همهی معلمهای زندانی و سایر زندانیان سیاسی شدهاند.
کانون نویسندگان ایران ضمن دفاع از حق اعتراض، آزادی بیان و مطالبات صنفی معلمان، حملهی نیروهای امنیتی و انتظامی به تجمع آنها را محکوم میکند و خواستار آزادی معلمهای زندانی و سایر زندانیان سیاسی، عقیدتی و کنشگران صنفی و مدنی است.
کانون نویسندگان ایران
۱۴۰۰/۹/۲۳
***********
خبر
بکتاش آبتین به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد.
ابتلای بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران، به کرونا تأیید و او به بخش مراقبتهای ویژهی بیمارستان طالقانی منتقل شد. هر دو ریهی آبتین درگیر شده است اما خانوادهی او همچنان از وضعیت دقیق سلامتی او مطلع نیستند. از بدو بستری، اتاق آبتین تحت مراقبت نیروهای امنیتی بوده است و کسب هر خبری از وضعیت سلامتی او به سختی صورت میگیرد.
بکتاش آبتین، ۱۵ آذر ماه با شدت گرفتن علائم بیماری، شبانه و بدون اطلاع خانواده و همبندانش به بیمارستان طالقانی منتقل شد. مسئولین زندان از دادن هر گونه اطلاعاتی دربارهی وضعیت سلامتی آبتین و بیماری او اجتناب میکردند. با پیگیریهای خانواده امروز مشخص شد که ابتلای او به کرونا قطعی است. مسئولین زندان با پنهان کردن بیماری آبتین، بار دیگر جان او و سایر زندانیان بند ۸ را به خطر انداختند.
کانون نویسندگان ایران بار دیگر تاکید میکند که مسئولیت سلامت و جان بکتاش آبتین و دیگر اعضای در بند کانون نویسندگان ایران، رضا خندان (مهابادی)، کیوان باژن و آرش گنجی بر عهدهی حکومت و به ویژه قوهی قضاییهی آن است.
***********
بیانیه
در بیست و سومین سالگرد قتلهای سیاسی پاییز ۱۳۷۷
یاد محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گرامی میداریم
شک نباید داشت که آنچه در آذر ماه سال هزار و سیصد و هفتاد و هفت رخ داد برای اهل نظر، برای زخمخوردگان و آگاهان به آنچه در چند دههی اخیر در این سرزمین بلازده میگذرد، هیچ تازگی نداشت و فقط مایهی شگفتی کسانی شد که تاریخ را در حافظهی خود دربست به تعطیلات ابدی فرستادهاند. در این میان حاکمیت که منافع هنگفتی در فراموشی دارد با مردمفریبی و جعل تاریخ و پوشاندن ریشههای تبهکاری، همهی کوشش خود را به کار برد تا نخست این قتلها را به چهار موردِ پروانه اسکندری، داریوش فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده محدود کند و از قتل سعیدی سیرجانی، احمد تفضلی، پیروز دوانی، مجید شریف، حمید و کارون حاجیزاده، غفار حسینی، احمد میرعلایی و دهها ستمکشتهی دیگر، و نیز توطئهی به دره انداختن اتوبوس حامل نویسندگان در سفر ارمنستان و ربودن یکی از نویسندگان و فعالان کانون نویسندگان ایران، فرج سرکوهی، هیچ سخنی به میان نیاورد؛ سپس جنایت را «خودسرانه» جلوه داد و سرانجام مضحکتر از همه کوشید چنین جلوه دهد که اگر قتلی اتفاق افتاده نه از سربند سیاست همیشگی حاکمیت در قتل و سرکوب دایمی مخالفان بلکه از آنجاست که جناحی از حاکمیت خواسته است با این قتلها جناح دیگر را زمینگیر کند؛ به این ترتیب به خیال خام خود همهی سعی خود را به کار برد تا دامن کل حاکمیت را از جنایت سیستماتیک و مستمر چند دههی اخیر برکنار نگهدارد. اما جنایت تبارنامهای دارد که پیشینهی درازْدامن و خونین آن به بزرگترین کشتار دگراندیشان و مخالفان سیاسی در دههی ۱۳۶۰ و خاصه قتل هزاران زندان سیاسی در ۱۳۶۷ و چهبسا پیش از آن، به نخستین روزها و ماههای به قدرت رسیدن حاکمیت جدید میرسد. اگر بر این تاریخ سراسر خون و چرک و تبهکاری چشم ببندیم، چنان که برخی کسان در بسیاری موارد چشم پوشیدهاند، یقین باید داشت که سلسلهی خونچکان جنایت و ستم و سرکوب همچنان ادامه خواهد یافت؛ زیرا روشن نخواهد شد که چرا حاکمیت پس از قتلهای پاییز ۱۳۷۷، در دادگاهی دربسته، بدون حضور خانوادهها و وکیلان آنها، آمران قتلها را از هرگونه بازخواست مصون داشت، تنی چند از عاملان دست چندم قتلها را در دادگاهی نمایشی به محاکمه کشید و راهی زندان کرد و پس از چندی همه را به مرخصی ابدْمدت فرستاد؛ و درعوض وکیل شجاع پرونده، ناصر زرافشان، عضو کانون نویسندگان ایران، را به اتهام واهی «افشای اسرار دولتی» محاکمه و به زندان محکوم کرد و در ۱۳۷۸ به کوی دانشگاه به دانشجویان معترض یورش برد و دست به قتل و ضرب و جرح و غارت گشود. چندی بعد، در ادامه ی جنایت سال ۷۷، اما این بار به وسایلی دیگر، منشی منتخب کانون نویسندگان ایران، منیژه نجمعراقی، را به یک سال زندان محکوم کرد، به خانههای برخی از اعضا ریخت، برای تنی چند از اعضا پروندهسازی کرد و سرانجام سه تن از اعضای کانون نویسندگان ایران، رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین، کیوان باژن و، به تازگی، آرش گنجی را به اتهامهای بیاساس به زندانهای درازْمدت محکوم کرد؛ و بدینگونه تعقیبکننده جای خود رابه تعقیبشونده سپرد و قربانی بر صندلی اتهام و تبهکار بر صدر مصطبه نشست؛ چنان که به حکم تاریخِ این چند دهه انتظاری هم جز این نمیرفت!
اما در بیست و سومین سالگرد قتل تبهکارانهی محمد مختاری و محمد جعفر پوینده چنان که بارها گفتهایم: اگر هزار سال بر این قتلها بگذرد، یقین است که هرگز نخواهیم گذاشت گَرد فراموشی بر جنایت بنشیند؛ ما دادخواه این جنایت و همهی جنایتها، آزادیکشیها و ستمهایی هستیم که یقین داریم بدون دست بردن به ریشههای آن و قطع شجرهی خبیثهی جنایت، نمیتوان هیچ امید داشت که کشتار و حذف فیزیکی مخالفان و حقطلبان تکرار نشود، چنان که تاریخ دو دههی اخیرِ پس از این قتلها گواه روشن این مدعاست.
در بیست و سومین سالگرد قتل تبهکارانهی محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، رهروان آزادی، یاد عزیزشان را گرامی میداریم و، با رعایت دستورالعملهای بهداشتی، روز جمعه ۱۹ آذر، ساعت ۳ بعد ازظهر، مزارشان را گلباران میکنیم.
کانون نویسندگان ایران
۱۷ آذر ۱۴۰۰
***********
سیزدهم آذر روز مبارزه با سانسور گرامی باد
کانون نویسندگان ایران در پاییز ۱۳۸۷، روز سیزده آذر را به یاد محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، روز مبارزه با سانسور نامگذاری کرد. آمران و عاملان سرکوب و سانسور ده سال پیش از آن، دو نویسندهی سانسورستیز را کشتند و امروز، رضا خندان(مهابادی)، نویسندهای را که پیشنهاد نامگذاری این روز را داده بود، به زندان افکندهاند. در سایهی حکومتِ سانسور، سهم نویسندگان مستقل و آزادیخواه همواره تهدید، تبعید، زندان و قتل بوده است. اما سانسور تنها به حرفه و زندگی نویسنده و هنرمند محدود نیست، بلکه بر فرهنگ جامعه و جوانب مختلف زندگی مردم تاثیر مستقیم دارد. فساد و جنایت سیستماتیک در حضور رسانههای آزاد به راحتی انجام نمیگیرد، به همین دلیل دزدان و جنایتکاران از جمله حامیان سانسور هستند، چرا که با وجود آزادی بیان، کمتر امکان دست درازی به جان و مال مردم را دارند.
سرکوبگران به روشهای مختلف سانسور را تحکیم و از گردش آزاد اخبار و اطلاعات جلوگیری میکنند: برخورد شدید با کسانی که از اعتراضهای مردمی عکس و فیلم میگیرند، ارسال امواج پارازیت و توقیف دستگاههای ماهوارهای در خانهها، محدود سازی شدید دسترسی مردم به اینترنت، همین طور تلاش حکومت برای ربایش خبرنگاران ایرانی مقیم خارج و صدور حکمهای زندان و اعدام برای آنها و خبرنگاران داخل کشور، از جمله سرکوبهایی است که همگی در راستای حفظ سانسور و تخریب آزادی بیان صورت گرفته است.
امروزه خواست حذف سانسور، از حوزهی ادبیات و هنر فراتر رفته و به خواستی عمومی تبدیل شده است. چنانکه دیدهایم در تظاهرات گوناگون، گاه شعارهای معترضان، صدا و سیمای حکومتی را به عنوان دستگاه دروغسازی و اعتراف گیری نشانه گرفته است؛ یا در مورد شلیک موشک به هواپیمای مسافربری اوکراینی در دی۹۸، اتفاقی که البته مردم را از بابت آن جنایت خشمگین کرد، اما پنهان کردن واقعیت و دروغ پراکنی مقاماتِ رسمی، موجب خشمی مضاعف شد. اعتراض وسیع به طرح مجلس اسلامی با عنوان «طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی و ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی» از دیگر موارد مبارزهی مردم با سانسور سیستماتیک است؛ مردمی که بیش از پیش به این نتیجه رسیدهاند که سانسور، اثر مستقیم بر نان و جان آنها دارد.
اما هر قدر آگاهی عمومی از اهمیت آزادی بیان افزایش مییابد، سانسور هم اشکال پیچیدهتری به خود میگیرد. در این اوضاعِ پیچیده، کارمندان مزد بگیرِ دستگاه سرکوب و نویسندگان و هنرمندانی که نقش همکاران بیجیره و مواجب دستگاه سانسور را بازی میکنند، هوا را خاکستری و آب را گل آلود میکنند و گاه از خود چهرهای دوگانه به نمایش میگذارند: نیم رخی مدافع آزادی بیان و نیم رخی مدافع بخشی از سانسور یا سانسوری حداقلی آنان میکوشند تا حقیقت گم شود و در این فضا، کلماتی چون آزادیخواهی و آزادیکُشی، وابسته و مستقل، از معنا تهی شوند. در چنین شرایطی همراهی و همکاری نویسندگان و هنرمندان مستقل در راه دفاع از آزادی اندیشه و بیان و مبارزه با سانسور ضرورتی غیر قابل انکار است. کانون نویسندگان ایران بر اساس این ضرورت شکل گرفته و به حیات خود ادامه داده است. امروز نیز چون گذشته کانون نویسندگان ایران تاکید میکند که تا برچیده شدن کاملِ همهی اشکال سانسور از پای نخواهد نشست، در این راه دست تمام نویسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران مستقل و آزادیخواه را در هر جای جهان که باشند به گرمی میفشارد و روز مبارزه با سانسور را گرامی میدارد.
کانون نویسندگان ایران
۱۲ آذر ۱۴۰۰
***********
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت دومین سالگرد کشتهشدگان آبان ۱۳۹۸
امروز دیگر خوشبینترین و سادهانگارترین کسان نیز فهمیدهاند که هیچ امکانی برای تغییر و اصلاح وجود ندارد. از حکومتی که پی و پایهاش بر حبس و کشتار و حذف روشنفکران و دیگراندیشان و مردم معترض بنا شدهاست، جز این انتظاری نمیتوان داشت.
اکنون چهار سال از سرکوب خونین فرودستان و مالباختگان در دیماه ۹۶ و دو سال از کشتار مردم معترض به وضع معیشت و گرانی بنزین در آبان ۹۸ میگذرد.
پس از آن نیز حکومت نه تنها ذرهای از مواضع جائرانهاش پا پس نکشیدهاست بلکه با صدور احکام ظالمانهی اعدام و زندان، و شکنجه و تبعید معترضان و فعالان سیاسی و مدنی، و تحت فشار گذاشتن خانوادهی کشتهشدگان که به دادخواهی خون عزیزانشان برآمدهاند، به ستمکاریاش ادامه دادهاست.
رشد سرسامآور و روزافزون تورم و گرانی و رانده شدن بیش از هفتاد درصد مردم به زیر خط فقر، نرخ بالای بیکاری و حقوق معوقهی کارگران و بازنشستگان، همه نشانگر آن است که حاکمیت اینک آشکار، در کار به قهقرا بردن جامعه و نابودی کامل طبقات محروم و فرودست است.
پیش از این، همه از کوچکتر شدن سفرههای مردم میگفتند. حال اما دیگر سفرهای باقی نماندهاست.
کانون نویسندگان ایران، ضمن گرامیداشت یاد کسانی که جانشان را در اعتراضات آبان ۹۸ از دست دادهاند، مراتب همدردی و همدلیاش را با خانواده و بازماندگان کشتهشدگان اعلام میدارد. و حمایت از هر تلاش حقجویانه و دادخواهانه از سوی مردم را وظیفهی خود میداند.
همچنین خواهان آزادی بیقید و شرط تمام زندانیان سیاسی، مدنی و عقیدتی است.
کانون نویسندگان ایران
٢۵/آبان/۱۴۰۰
***********
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
در اعتراض به اجرای حکم زندان آرش گنجی
روز دهم آبان ماه حکم زندان آرش گنجی، نویسنده، مترجم و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران اجرا شد. جمهوری اسلامی او را نیز همچون صدها انسان آزادهی دیگر که نخواستند در صف حافظان وضع موجود بایستند، به زندان افکند. او مانند سه عضو پیشین هیئت دبیران، رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن زمانی مدید با پروندهسازی حکومت دست و پنجه نرم کرد و سرانجام به بهانهی ترجمهی کتابی دربارهی تحولات کردستان سوریه و به اتهام واهی و بی اساس «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و «عضویت و همکاری با گروهک مخالف نظام» به زندان افکنده شد. سرکوبگران آزادی همواره همدست یکدیگرند؛ ترجمهی کتابی دربارهی تحولات یک کشور، در کشوری دیگر عملی مجرمانه محسوب میشود و مترجم را راهی زندان میکند. اما مبارزه در راه آزادی بیان نیز مرز نمیشناسد؛ چنانکه صدور حکم ۱۱ سال زندان برای آرش گنجی، مانند حکمهای صادر شده برای دیگر اعضای کانون نویسندگان ایران، واکنشهای متعددی را در ایران و جهان برانگیخت و بسیاری را برای دفاع از آزادی بیان گرد هم آورد.
تعهد بی قید و شرط کانون نویسندگان ایران به «آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا»، همواره صدای کانون را به صدای سرکوبشدگان و ستمرسیدگان و مردم معترض گره زده است؛ صدای مردم بهجانآمدهای که پاسخ هر اعتراضی را با گلوله و شکنجه و زندان گرفتهاند. همین تعهد است که کانون را علیرغم قتلها و بگیر و ببندها و بازداشتها همواره در راه دفاع از آزادی بیان استوار نگه داشته است. اکنون نیز که چهار عضو کانون نویسندگان ایران در زنداناند و از آزادی مشروط سه عضو دیگر زمان زیادی نگذشته است، راه همچنان همان راه است.
به وام از آخرین حرفهای آرش گنجی پیش از اجرای حکم زندانش میگوییم با «حمایت بیدریغ» و «همبستگی بینالمللی نویسندگان» هیچ صدای معترضی هرگز «تنها» نمیماند. از تمام نویسندگان مستقل و نهادهای بینالمللی همسو میخواهیم صدای خود را در اعتراض به اجرای حکم زندان آرش گنجی و سرکوب سیستماتیک آزادی بیان بلندتر کنند، چرا که در هیچ کجای جهان «آزادی اندیشه و بیان و نشر» نباید لگدکوبِ حکومتها و عاملانِ آنها شود.
آرش گنجی از بیماری قلبی رنج میبرد و هرگونه فشار و اضطراب، بیناییاش را در معرض خطر جدی قرار میدهد. مسئولیت هر گزندی که به سلامت و جان او برسد بیتردید متوجه حکومت جمهوری اسلامی و قوهی قضائیهی آن است.
کانون نویسندگان ایران اجرای حکم زندان آرش گنجی را محکوم میکند و خواهان آزادی بی قید و شرط او، دیگر اعضای در بندِ کانون و همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
کانون نویسندگان ایران
۱۱ آبان ۱۴۰۰
***********
اعضای زندانی کانون نویسندگان ایران را آزاد کنید!
امروز پنجم مهر ماه ۱۴۰۰، یک سال از به بند کشیدن سه تن از اعضای کانون نویسندگان ایران، رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن میگذرد. سه عضو پیشین هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در پی پروندهسازی وزارت اطلاعات و با حکم بیدادگاه قوهی قضاییه در مجموع به ۱۵سال و ۶ ماه حبس محکوم و درست در بحبوحهی همان روزهای هولانگیزی به زندان افکنده شدند که مرگ و میر گستردهی ناشی از همهگیری ویروس کرونا، روزانه صدها قربانی میگرفت و این روزها همچنان رو به اوج است. مشارکت در تدوین کتاب «۵۰ سال کانون نویسندگان ایران»، انتشار بیانیههای کانون، حضور بر مزار محمد مختاری و محمدجعفر پوینده و شرکت در مراسم سالگرد شاعر بزرگ احمد شاملو، مصداق اتهامهای واهی و بی اساس «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» منتسب به این سه عضو کانون نویسندگان ایران است.
افزون بر این، در این یک سال نیز همچون گذشته، حکومت با تشدید غارتگری و فساد سیستماتیک خود بر فقر و فلاکت مردم افزوده است و در پاسخ به آزادیخواهی، حقطلبی و مطالبهگری آنها، زندانها را از معترضان و منتقدان انباشته است. در مقابل خواست اجتماعی «آزادی بیان و اندیشه و نشر بی هیچ حصر و استثنا برای همگان» نیز پاسخ حاکمان مثل همیشه جز سرکوب نبوده است. دفاع از آزادی بیان، مخالفت با سانسور و عضویت در کانون نویسندگان ایران به صدور حکمهای سنگین برای سه نویسنده انجامید. اجرای حکم زندان خندان، آبتین و باژن بهرغم اعتراضهای مردم آزادیخواه، افکار عمومی و مراجع حقطلب بینالمللی، حتی در شرایط اوج همهگیری ویروس کرونا و کشتار هر روزهی ناشی از آن، چیزی جز ادامهی همان سیاست قتلهای سیاسیِ زنجیرهای و به خاموشی کشاندنِ نویسندگان و دگراندیشان نیست؛ تا آنجا که حتی درخواست مرخصی آنان در این شرایط بحرانی با وجود ارائهی پروندهی پزشکیشان با مخالفت مراجع قضایی روبهرو شد.
اعضای مستقل، آزادیخواه و سانسورستیز کانون نویسندگان ایران با بیش از نیمقرن مبارزه در راه راستین آزادی بی هیچ حصر و استثنای اندیشه و بیان در برابر تهدید، بازداشت و زندان سرافرازانه ایستاده و حتی از جان خود نیز گذشتهاند.
کانون نویسندگان ایران خواهان آزادی بی قید و شرط رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن است و ادامهی اجرای حکم این سه عضو کانون را سرکوب آزادی بیان و اقدامی جنایتکارانه میداند.
کانون نویسندگان ایران
پنجم مهر ماه ۱۴۰۰
***********
اعطای جایزهی سالانهی انجمن قلم (پن) آمریکا به سه عضو زندانی
کانون نویسندگان ایران، رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن
انجمن قلم آمریکا امسال با اعطای «جایزهی آزادی برای نوشتن» به بکتاش آبتین، کیوان باژن و رضا خندان (مهابادی)، از این نویسندگان ایرانیِ در بند تقدیر میکند. بکتاش آبتین، کیوان باژن و رضا خندان (مهابادی) سه نویسنده ی سرشناس ایرانی هستند که به دلیل نوشتن، دفاع از آزادی بیان، و مخالفت مسالمت آمیز با سانسور حکومتی، از سوی مقامات دولتی ایران به بند کشیده شده اند. آن ها در ماه مه ۲۰۱۹، به علت فعالیتشان در کانون نویسندگان ایران به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» هر یک به شش سال حبس محکوم شدند [حکم کیوان باژن سپس در «دادگاه» تجدید نظر به سه سال و نیم کاهش یافت]. کانون نویسندگان ایران تشکلی است که بکتاش آبتین، شاعر و فیلم ساز، کیوان باژن، رمان نویس و روزنامهنگار، و رضا خندان (مهابادی)، داستان نویس و منتقد ادبی، در فعالیت آن نقش مهمی ایفا کردهاند. دولت ایران از فعالیت های زیر به عنوان مصادیق اتهامهای فوق علیه این سه نویسنده نام برده است: حضور در مراسم یادبود شاعران و نویسندگان نامدار ایرانی، پخش خبرنامهی داخلی کانون نویسندگان ایران، و گردآوری کتابی درباره ی تاریخ ۵۰ سالهی کانون نویسندگان ایران. در سپتامبر ۲۰۲۰ این سه نویسنده برای اجرای حکمِ مجموعاً ۱۵ سال و نیم حبس به زندان اوین فراخوانده شدند، و این در حالی بود که بیماری همه گیر کوید ۱۹ در زندان های ایران بیداد میکرد. آبتین و خندان (مهابادی)، مانند بسیاری دیگر از زندانیان اوین، هر دو در همان آغاز دوران محکومیت خود به این ویروس مبتلا شدند، و هم اکنون این هر سه نویسنده از فقدان مراقبت پزشکی رنج می برند.
سوزان ناسل، مدیر اجرایی انجمن قلم آمریکا، در بخشی از سخنان خود در این باره چنین گفت:
«بکتاش آبتین، کیوان باژن، و رضا خندان (مهابادی) تجسم عینی آن روحیهای هستند که الهام بخش فعالیتهای ما در انجمن قلم آمریکاست. آن ها نویسندگانی هستند که نه فقط نوشتن و اندیشیدن بلکه زندگی متهورانه و فداکاری بی دریغ برای آزادی اندیشه، هنر، فرهنگ و خلاقیت را رسالت خود میدانند. این نویسندگان، با به دوش کشیدن مسئولیت هدایت جامعهی ادبی ایران، چراغ راه نویسندگان و متفکران بیشماری شدهاند که توانایی شان در تخیل، درهم شکستن محدودیتها و به چالش کشیدن سرکوب، آن هم در خطرناک ترین شرایط، همواره از این معرفت سرچشمه می گیرد که هرگز تنها نیستند. یورش دولت ایران به این سه دلاور جامعه ی نویسندگان ایران، که تنها سلاح شان تفکرشان است، حاکی از ورشکستگی اخلاقی رژیمی ست که چنان نگران بقای خود شده که برای نابودی هر اندیشه ی مستقلی به هر خس و خاشاکی چنگ میزند.»
انجمن قلم امریکا سپس با اشاره به وضعیت «آزادی بیان در ایران» بیانیهی خود را این گونه به پایان میرساند:
«ایران از جملهی کشورهایی است که بیشترین محدودیتها را بر آزادی بیان اِعمال میکند. در حالی که حقوق بشر در ایران دهه هاست که در اوضاع هولناک به سر می برد، در سال های اخیر وضعیت آزادی بیان و رعایت حقوق پایهای انسان در این کشور حتا از آن هم وخیم تر شده است. طبق گزارش شاخص آزادی نگارشِ سال ۲۰۲۰ انجمن قلم آمریکا، کشور ایران از نظر نویسندگان و روشنفکرانِ دربند در رتبهی چهارم جهان قرار دارد. در ایران هم اکنون صدها خبرنگار - علاوه بر نویسندگان، وبلاگ نویسان، هنرمندان، مدافعان حقوق بشر، و غیره – به اتهامات سیاسی در زندان به سر می برند. این محکومیت ها را قوهی قضاییه ای صادر کرده که به دلیل فقدان شفافیت، میزان بالای حکم اعدام، بی توجهی به مراقبت پزشکی از زندانیان، و اذیت و آزار جسمانی، شهرهی عام و خاص است.
دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، به رغم وعده ی توسعه ی آزادی ها، دوران تشدید سرکوب و محدودیت های سیاسی خودسرانه از آب در آمد و ایرانیان بیش از پیش از بلند کردن صدای خود در اعتراض به وضعیت حکومت بازداشته شدند. و در اوت ۲۰۲۱، پس از انتخابات ژوئن که در آن همه ی مخالفان رد صلاحیت شدند، ابراهیم رئیسی به مقام رئیس جمهور جدید رسید. رئیسی را همگان با نقض حقوق بشر در گذشته و اتهام مشارکت در کشتار جمعی زندانیان سیاسی دهه ی ۱۹۸۰ میشناسند. دولت ایران همچنین دست اندر کار سرکوب و ربودن مخالفان، نویسندگان و روزنامهنگاران در خارج از کشور و آزار و اذیت خانواده های آنان در داخل کشور بوده است».
***********
بیانیه کانون نویسندگان ایران در حمایت از مردم افغانستان
اکنون گروه واپسگرا و آزادیستیز طالبان بیش از نیمی از خاک افغانستان را به تصرف در آورده است و بیم آن میرود که در ماههای آینده هیچ گوشهای از این کشور از تباهی آنان در امان نماند. مردم افغانستان گرچه سالها میان دستنشاندگان قدرتهای خارجی و طالبان هر بار آونگوار به سویی کوفته شدهاند، در این روزها هر چه را که پس از سقوط طالبان و با ارادهی خود اندکی محقق کرده بودند، با هجوم دوبارهی این گروه تبهکار در آستانهی نابودی میبینند. کارنامهی سیاه طالبان نزدیک به سه دههی گذشته طیف وسیعی از انسانستیزی، از ویران کردن سرمایههای تاریخی و فرهنگی تا زمینسوزی و نسلکشی را در بر میگیرد. مردم افغانستان و جامعهی جهانی به یاد دارند که با حضور طالبان در قدرت و در سایهی حامیان پیدا و پنهانش، ابتداییترین حقوق انسانی و هر که و هر چه توان بالیدن داشت زیر سرکوب و واپسگرایی نظام یافته و تا دندان مسلح از حیات ساقط شد.
در سالهای اخیر مردم افغانستان از میان فساد حاکم و تحجرِ در کمین، راه خود را به بهایی گزاف گشودند: زنان افغانستان در احیای عرصههای از دست رفتهی حیات فردی و اجتماعی خود به سختی کوشیدند، نویسندگان و ناشران افغانستان تا توانستند سد بلند سانسور را شکستند و به مجرای تولید و پخش آزاد کتابهای فارسی در منطقه بدل شدند و مسیرهای مسدود شدهی آموزش و ورزش و هنر با اراده و خواست مردم تا حدودی باز شد. اکنون همهی این دستاوردها در سایهی تبانی قدرتهای خارجی و فساد داخلی در خطر نابودی کامل قرار گرفته است. خاک افغانستان به عرصهی نبردی خونبار بدل شده است: از یک سو طالبان، خون کودکان و غیرنظامیان را بر زمین میریزد و به روی کوشندگان فرهنگ و آزادی آتش میگشاید و از سوی دیگر زنان و مردان افغانستان به مقاومتی جانانه برخاستهاند. بار دیگر آنچه بر افغانستان میرود و سرنوشت میلیونها انسان را رقم میزند، به "اخبار جایی دیگر" تقلیل یافته و از چشم حاکمان و قدرتمداران مستبد آنچه ارزش رایزنی دارد تنها استحکامات مرزی همسایگان و تکلیف ناروشن خیل آوارگان بیپناه پس از جنگ است. اما مردم ایران و افغانستان را نه فقط مرز و فرهنگ و زبان مشترک که زخمهایشان به هم پیوند داده است و فریاد اعتراضشان نیز نمیتواند از هم جدا باشد. در این هنگامهی ستم و سرکوب و آوارگی مردم افعانستان بر نویسندگان و روزنامهنگاران آزادیخواه ایران و سراسر جهان است که صدای خود را در حمایت از مردم افغانستان بالاتر ببرند و اجازه ندهند سکوت و تبانی قدرتهای جهانی سرنوشت میلیونها نفر را رقم بزند.
کانون نویسندگان ایران قدرت یافتن طالبان را فاجعهای جبرانناپذیر برای افغانستان و منطقه میداند و از مبارزهی مردم آزادهی افغانستان برای تعیین سرنوشتشان و برپایی حکومتی مستقل، مردمی و دموکراتیک حمایت میکند.
کانون نویسندگان ایران
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
***********
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
در مخالفت با طرح تشدید سانسور فضای مجازی
«کانون نویسندگان ایران با هر گونه سانسور اندیشه و بیان مخالف است و خواستار امحای همهی شیوههایی است که به صورت رسمی یا غیر رسمی، مانع نشر و چاپ آرا و آثار میشوند.»
(بند دوم منشور کانون نویسندگان ایران)
درست در شرایطی که مردم جان به لب رسیده در جای جای کشور فریاد اعتراضشان را به خیابانها میآورند و پاسخشان را با گلوله و گاز اشکآور میگیرند، درست در زمانی که حکومت مثل همیشه اینترنت شهرهای معترض را قطع میکند تا اختلالی در سرکوب مردم پیش نیاید، حاکمان و کار به دستان گوش به فرمان در مجلس اسلامی دست به کار شدهاند تا با «پالایش محتوا» راه را برای سرکوب و انسداد هموارتر کنند و در نتیجه طرحی را تصویب کردهاند موسوم به «طرح قانون حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی» تا بیش از پیش دسترسی آزاد به اخبار و اطلاعات را محدود کنند. ناگفته پیداست که «پالایش»، جایگزینی حکومتساخته برای سانسور است. حکومتی که پاسخ اعتراض در خیابان را با گلوله، زندان، شکنجه و اعدام و پاسخ اعتراض در فضای مجازی را با سانسور و پروندهسازی میدهد، حال میخواهد فضای مجازی را بیش از همیشه به فضایی «امنیتی» تبدیل کند تا اندک راه گفتگو میان مردم را ببندد و تک صدایی دلخواه خود را غالب کند.
شکی نیست که واقعیت زندگی روزمرهی مردم عیانتر از آن است که بشود با این تمهیدات حقیر سانسورش کرد: بیش از یک ماه است که کارگران پیمانی صنعت نفت برای بیرون کشیدن زندگی خود از زیر خط فقر دست به اعتصاب زدهاند؛ اعتراض مردم خوزستان به گوش همهی مردم در سراسر کشور رسیده است، خواست آنها رفع تبعیض و فقر و اعتراض آنها به فساد حکومت است. از طرفی بعد از همهگیری کرونا، ارتزاق بخشی از مردم بیش از گذشته به اینترنت گره خورده است. بعد از تصویب چنین قانونهایی راه برای چپاول خودیها باز میماند اما آنچه روبه نابودی میرود کسب و کارهای مستقل و کوچک است. چنین است که سفرههای خالی و تنهای بیمار، صدای خشم مردم را بلندتر از این طرحها و برنامههای مستبدانه کرده است.
آنچه در نظر مردم به جان آمده از فقر و تبعیض و غارت تغییر کرده فقط فربه تر شدن سرکوبگران و عمال سانسور و بلندتر شدن دیوار زندانها است. گرچه نمیتوان این سرکوب همهجانبه را از دید همگان پنهان کرد اما اگر با چنین طرحهایی مخالفت نشود همین اندازه از خبررسانی آزاد و مستقل که حاصل خون و رنج انسانهای آزادیخواه است در دسترس نخواهد بود.
کانون نویسندگان ایران با چنین طرحهای سرکوبگرانهای، به شدت مخالف است، دسترسی به اینترنت آزاد و نامحدود را حق همگان میداند و بر اساس منشور آزادیخواهی و سانسور ستیزی خود، خواهان برچیده شدن تمام اشکال سانسور است. کانون به مبارزه برای دفاع از آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنا، ادامه خواهد داد و در این راه همراهی همهی مردم را طلب میکند.
کانون نویسندگان ایران
۷ مرداد ۱۴۰۰
***********
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت بیست یکمین سالگرد درگذشت احمد شاملو
بیست و یک سال از درگذشت احمد شاملو شاعر بزرگ آزادی میگذرد.
صدای او اما گویی همچنان تندروار ندای انسان امروز و اکنون است: «سالها اختناق و وهن و تحقیر بر ما گذشت. جسم و جان ما طی این سالهای سیاه فرسود. اما اعتقاد ما به ارزشهای والای انسان نگذاشت که از پا درآییم. پیر شدیم و درهم شکستیم اما زانو نزدیم و سر به تسلیم فرو نیاوردیم.»
صدای مردم بیلبخند، صدای سرهای بیسامان، صدای آنها که زهر سرخ اعتصاب را جانشین داروی مزد خود کردهاند. در این روزها که فقر روزافزون و رنج و بیماری و تبعیض بر جایجای این سرزمین سایه افکنده است، میپرسیم: او، این خطبهخوان «خطابهی آسان، در امید» اگر بود چهها که نمیگفت.
بیست و یک سال از درگذشت احمد شاملو میگذرد. آری. اما نمیشود آنچه را بر این مردم، برانسانهای سرافراز، مستقل و آزادیخواه و بر یاران همقلم او در کانون نویسندگان ایران گذشته است، به همین آسانی و به گردش قلمی تقویم کرد و گذشت. سالها تهدید و تحدید، زندان و آزار و تبعید، محروم شدن از ابتداییترین حقوق انسانی و شهروندی، سانسور و حذف صداهای دیگرگونه، و بیشمار ستمها و دردها و رنجهای دیگر. همچنان که آن شرارت محض در این سالیان، برای یک بار حتی، تجدید دیدار و میثاق با شاعر بزرگ آزادی را برنتافت: مزارش را با نردههایی از فولاد و گزمگان سرکوبگر در محاصره گرفت، و دوستداران شاعر را با توهین و بدزبانی و ضرب و شتم و جرح راند؛ و هر بار تنی چند را بازداشت و روانهی زندان کرد. از جمله اعضای گرامی دربندمان، رضاخندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن، که یکی از اتهاماتشان همین حضور بر مزار بامداد شاعراست.
اکنون در شرایطی به سالروز درگذشت احمد شاملو نزدیک میشویم که همهگیری بیماری شوم و مرگبار کرونا بیش از پیش بر دیوارهای فاصله افزوده و دو یار سختپیمان کانون نویسندگان ایران، فریبرز رییسدانا و علیرضا جباری را از ما گرفته است.
دستی، شبیه دستهای ما، خاک مرده را کنار میزند. غبار از سنگِ چهره برمیدارد و میگوید:
آه اگر امید میداشتی/ آن خشکسار/ کنون اینگونه از باغ و بهار بیبرگ نبود/ و آنجا که سکوت به ماتم نشسته/ مرغی میخواند.
ما نیز همصدا با او میخوانیم:
نه
نومید مردمان را
معادی مقدر نیست
چاووشی امیدانگیز توست بیگمان
که این قافله را به وطن می رسانَد
در بیست و یکمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، شاعر ارجمند آزادی، یادش را گرامی میداریم، و تاکید میکنیم که حتی یک دَم از راه او و یاران ستمکشتهمان و همهی پویندگان راه آزادی و پای فشردن بر آرمانهای بلند منشور کانون نویسندگان ایران روی برنخواهیم تافت.
کانون نویسندگان ایران امسال نیز به سبب همهگیری بیماری کرونا و برای حفاظت از جان و سلامت دوستان و دوستداران احمد شاملو، مراسمی بر مزار او برگزار نخواهد کرد.
کانون نویسندگان ایران
۳۱ تیر ۱۴۰۰
***********
بیانیهی کانون نویسندگان ایران دربارهی اعتراض مردم به زندگی مصیبتبار خود
چگونه میتوان چشم فروبست بر فجایعی که هرلحظه در گوشه و کنار کشور رخ میدهد؟ چندین هفته است که هزاران کارگر زحمتکش صنعت نفت، نیشکر هفت تپه و ... در اعتصاب به سر میبرند و هیچکس پاسخگوی مطالبات برحق آنها نیست. چندین روز است که مردم خوزستان، که از بیآبی جان به لبشان رسیده، برای تأمین ضروریترین نیاز زندگی خود، آب، به تظاهرات خیابانی روی آوردهاند و به جای آب، گلوله و گاز اشک آور میگیرند. ماههاست مردمی که سایهی شوم بیماری و مرگ ناشی از همهگیری کرونا را بالای سر خود میبینند، در انتظار دریافت واکسن هستند و این روزها صفهای طولانی را برای دریافت چیزی که ماهها پیش باید دریافت میکردند، تاب میآورند. سالهاست که گروه بیشماری از مردم هر روز که از خواب برمیخیزند میبینند براثر رشد سرسامآور قیمتها فقیرتر از دیروز شدهاند و مجبورند گوشت، مرغ، میوه و لبنیات را به تدریج از سفرههای خود حذف کنند.
با این همه، همین مردم اگر رغبت کنند و نگاهی به رسانههای رسمی کشور بیندازند خواهند دید که نه تنها از این نابسامانیها و فریادهای اعتراضشان در آنها نشانی نیست، بلکه چنین وانمود میشود که گویی "در شهر خبری نیست" و همه چیز آرام است! لازم به گفتن نیست که بخشی از روزنامهنگارانی که خود از همین مردمند و شریک رنجهای مردم، شاید به میل خود بر این همه نابسامانی چشم فرونبسته باشند. آنها مجریان سیاست "سانسور"اَند؛ سیاستی که سالهاست راه تنفس فرهنگ، دانش، اقتصاد، محیط زیست و در یک کلام راه تنفس زندگی متمدنانه را بسته است؛ سیاستی که با سرپوش گذاشتن بر زشتی و پلیدی، و انکار فساد و رانتخواری، و در سایهی استبداد مطلق، به آنها مجال رشد سرطانی میدهد؛ سیاستی که واقعیت را سانسور میکند، با این گمان باطل که حقیقت هرگز از پرده برون نخواهد افتاد. واکنشهای صریح و گستردهی مردم در سالهای اخیر نشان میدهد که این "سیاست" از کار افتاده است. مردم خوزستان میدانند که خشکسالی و بیآبی امروز منطقهشان، منطقهای که در سالیانی نهچندان دور بخش عمدهای از محصولات کشاورزی کشور را تولید و تأمین میکرد، پیامد سیاستهای غارتگرانه و مردمستیزانهای است که در سه چهار دههی گذشته به اجرا در آمده است. مردمی که در بخشی از سال به علت پدیدهی ریزگردها از هوای سالم محرومند، مردمی که گاهی در گرمای پنجاه درجه برق ندارند، مردمی که نخلستانها، کشتزارها و دامهایشان رو به نابودی است، مردمی که اکنون به آب آشامیدنی دسترسی ندارند، حق دارند به خیابان بیایند و اعتراض کنند. این مردم از تشکلها، حزبها و رسانهی مستقل برای بیان خواستههای خود یکسر محرومند. این مردم، خود رسانهی خویشاَند و هیچ کس حق ندارد پاسخ آنها را با گلوله و گاز اشک آور بدهد، یا برای سهولت سرکوب آنان، اعتراضهای برحق و مسالمتآمیزشان را "بازی کردن در زمین دشمن" بنامد.
این وضعیت دربارهی کارگران معترض صنعت نفت نیز صادق است. آنها قربانیان سیاست ظالمانهای هستند که با جعل کردن قراردادهای پیمانی، افزون بر آن که امنیت شغلیشان را به کلی از میان برده، بخشی از مزدشان را نیز به جیب پیمانکاران دزد و عزیزکردههای حکومتی سرازیر میکند که هیچ نقشی در کار و تولید ندارند. کارگران بهحق خواستار حذف پیمانکاران و قراردادهای پیمانیاَند. آنها به درستی، خود را کارگران صنعت نفت میدانند و خواستار مزد برابر با سایر کارکنان این صنعتاند. برخورداری از تشکل مستقل و حق اعتصاب، برابر میثاقهای بینالمللی خواست مشترک همهی آنهاست. سیاست سرکوب، و سانسور صدای آنها و توسل به سیاست تفرقهافکنی میان کارگران و تراشیدن نمایندههای جعلی برای آنها با هدف به شکست کشاندن مبارزاتشان، راه به جایی نخواهد برد. باید به خواست برحق این کارگران و کارگران نیشکر هفتتپه که با مبارزات پیگیر خود دست یک باند رانتخوار را از این صنعت کوتاه کردند و سایر کارگران، معلمان، پرستاران و ... گردن نهاده شود.
کانون نویسندگان ایران سرکوب اعتراضها و اعتصابهای مردم را محکوم میکند و بر اساس منشور خود، از حق آزادی همگان بی هیچ حصر و استثنا، برای بیان مطالباتشان دفاع میکند و از همهی اهل قلم، روزنامهنگاران مستقل، فعالان اجتماعی و مردم آزادیخواه میخواهد به سانسور تن ندهند و بیانگر رنجهای مردم و خواستههای برحق آنها باشند.
کانون نویسندگان ایران
۳۰/ تیر/ ۱۴۰۰
***********
بیان آزاد
ویژۀ «روز کانون نویسندگان ایران»
سـرآغـاز
نیم قرن + ۳ سال
این شماره از «بیان آزاد» به مناسبت اول اردیبهشت، روز کانون نویسندگان ایران، انتشار مییابد. با توجه به
اینکه در سال ۱۳٩٧ نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم پنجاهمین سال تأسیس کانون نویسندگان ایران
ممانعت به عمل آوردند و سالهای پس از آن نیز با بحران اجتماعی کرونا و بدینسان عدم امکان برگزاری
مراسم مصادف شد؛ کوشش کرده ایم که با انتشار این ویژه نامه، کوتاه ی و کمبود را در حد مقدورات خود جبران
کنیم. مطالب این ویژه نامه با بازنشر بیانیه ی کانون به مناسبت پنجاه و سومین سال تأسیس آن آغاز میشود
و در پنج بخش ادامه مییابد که عبارت اند از: بخش اول، میزگرد به مناسبت اول اردیبهشت روز کانون
نویسندگان ایران با شرکت چهار تن از اعضای کانون، که به ترتیب حروف الفبا عبارت اند از: محسن حکیمی،
اکبر معصوم بیگی، حافظ موسوی، و منیژه نجم عراقی؛ بخش دوم، شعر ـ به قلم شاعران عضو کانون؛ بخش سوم،
داستان ـ به قلم نویسندگان عضو کانون؛ بخش چهارم، نمایشنامه ـ به قلم نویسنده ی عضو کانون و بخش
پنجم، ترجمه ـ به قلم مترجمان عضو کانون.
برای مشاهده و مطالعه ویژه نامه
اینجا کلیک کنید.
کمیسیون انتشارات کانون نویسندگان ایران
***********
بیانیه ی کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت اسماعیل خویی
اسماعیل خویی، شاعر و عضو دیرین کانون نویسندگان ایران، روز سه شنبه چهارم خرداد در لندن درگذشت.
خویی از اعضای "هیئت موسس" کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴٧ بود و از آن پس تا سال ۱۳٦٠ در اغلب فعالیت های کانون حضور داشت و در دو مجمع عمومی سال های ۱۳۵٨ و ۱۳۵٩ یکی از منتخبان اعضا برای عضویت در هیئت دبیران بود.
اسماعیل خویی پس از سرکوب های خونین دهۀ شصت و پس از اعدام یار دیرینش سعید سلطان پور و چند سال زندگی مخفی، در سال ۱۳٦٣ ناچار به ترک ایران شد و بقیه ی زندگی خود را در تبعید گذراند.
خویی به سال ۱۳١٧ در مشهد به دنیا آمد. پس از پایان بردن تحصیلات خود در دانشسرای عالی، برای ادامه ی تحصیل به انگلستان رفت و از دانشگاه لندن مدرک دکترای فلسفه گرفت. او از جمله شاعران و روشنفکران متعهد ایران در سال های پیش از انقلاب بود و به سبب فعالیت های سیاسی و فرهنگی خود بارها مورد اذیت و آزار قرار گرفت.
شعر او که ریشه در زبان خراسانی دارد و آمیزه ای از دغدغه های اجتماعی و سیاسی، تأملات فلسفی و آنات پرشور غنایی است، بخشی از میراث زبان و ادبیات فارسی در دوره ی معاصر به شما می رود.
دریغا که عمر او و بسیارانی چون او که سرمایه های علمی و فرهنگی کشور بودند، در دوره ای سپری شد که حاکمیت های خودکامه و سرکوبگر، آن ها را خار چشم خود پنداشتند، فرهنگ ایران را از شکوفایی اندیشه های آنان محروم کردند و با سیاست سانسور و سرکوب، عرصه را چنان بر آنان تنگ کردند که چاره ای جز ترک دیار و تبعید و آوارگی در "بی در کجا" ی جهان، تعبیری که خویی به کار می برد، نداشتند.
از اسماعیل خویی ده ها اثر در زمینه ی شعر، ترجمه و جستارهای ادبی و فلسفی به یادگار مانده است.
کانون نویسندگان ایران درگذشت اسماعیل خویی را به خانواده، دوستان و دوستدارانش و به جامعه ی مستقل فرهنگی و ادبی ایران تسلیت می گوید.
کانون نویسندگان ایران - ۱۴۰۰/۳/۴
***********
بیانیهی کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت محمدرضا باطنی
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.
محمدرضا باطنی (۱۴۰۰-۱۳۱۳) نویسنده، مترجم، فرهنگنویس، زبانشناس و عضو دیرین و متعهد کانون نویسندگان ایران شامگاه سهشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۰ درگذشت.
باطنی اگرچه به سبب فقر خانواده کودکی دشواری داشت و در دوازده سالگی برای تأمین معاش خانواده مجبور به ترک تحصیل و کار شد، اما با سختکوشی و عشق به تحصیل و کسب دانش در کلاسهای شبانه شرکت کرد و به درسآموزی ادامه داد. میگفت: «مادرم به من آموخت که چشم به مال دنیا ندوزم، عزت نفس خود را با هیچ چیز معامله نکنم، صورتم را با سیلی سرخ نگه دارم ولی جلو ناکسان گردن کج نکنم». پس از اخذ دیرهنگام مدرک دیپلم به استخدام آموزش و پرورش درآمد و ضمن کار، در رشتهی زبان انگلیسی در دانشگاه پذیرفته شد. پس از لیسانس برای تحصیل در دورهی فوق لیسانس در دانشگاه لیدز انگلستان پذیرفته شد و با درجهی ممتاز از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. محمدرضا باطنی از نخستین دانشآموختگان و پژوهشگران علم زبانشناسی در ایران بود که از سال ۱۳۴۶ در دانشگاه تهران به تدریس و پژوهش مشغول بود. او را به درستی پایهگذار زبانشناسی نوین در ایران میدانند. باطنی به مسائل اجتماعی و فرهنگی زمانهی خود توجه داشت و در این زمینهها مقالاتی مینوشت که در مطبوعات آن دوران از جمله «آیندگان» به چاپ میرسید. همکاری او با «آیندگان» برای چند سال ادامه داشت، اما همین که احساس کرد این روزنامه به سمت قدرت سیاسی گرایش مییابد به این همکاری پایان داد. پس از انقلاب نیز در نشریاتی همچون «آدینه» و «دنیای سخن» مطلب مینوشت که بحثهای او با ابوالحسن نجفی دربارهی غلط و درست در زبان فارسی با عنوان «اجازه بدهید غلط بنویسیم» در «آدینه» بسیار مورد توجه قرارگرفت. پس از انقلاب، در دوران «انقلاب فرهنگی» با دستاندرکاران این «انقلاب» درگیر شد و خطاب به آنان گفت: «فرهنگ، انقلاب بر نمیدارد». چنین شد که نام او در فهرست استادان اخراجی قرارگرفت و در نهایت مجبور به بازنشستگی شد. باطنی سپس به ترجمه روی آورد و تا پایان عمر، کار ترجمه را در کنار سایر کارهای علمی و پژوهشیِ خود ادامه داد. او ترجمههای بس ارزشمندی را به عرصهی چاپ رساند، ازجمله «زبان و زبان شناسی» (رابرت هال)، «زبان شناسی جدید» (مانفرد بییرویش)، «درآمدی بر فلسفه» (بوخینسکی)، «ساخت و کار ذهن» (بلیک مور)، «مغز و رفتار» (فرانک کمپ بل). از سال ۱۳۶۴ کار فرهنگنویسی را آغاز کرد که تا واپسین سالهای عمر او با شوق و علاقهای که به زبان و زبانشناسی داشت ادامه یافت. حاصل این کارها علاوه بر فرهنگهای انگلیسی- فارسی و فارسی - انگلیسی که ویرایشهای متعدد از آنها به چاپ رسید، مجموعهای از فرهنگها به عنوان «پویا»ست که با سرپرستی او و به همت انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شد. فرهنگ یک جلدیِ انگلیسی - فارسیِ معاصر برندهی جایزهی نخست کتاب سال جمهوری اسلامی شد، اما او از شرکت در مراسم اهدای جایزه امتناع کرد. از باطنی همچنین تألیفهای بسیاری در زمینهی زبان و زبانشناسی به جا مانده که در دانشگاهها تدریس شده و همواره از دروس مهم و پایهای دورههای زبانشناسی بوده است، از جمله «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی»، «مسائل زبانشناسی نوین»، «نگاهی تازه به دستور زبان»، «چهار گفتار دربارهی زبان»، «زبان و تفکر»، و «پیرامون زبان و زبانشناسی».
محمدرضا باطنی نویسندهای مستقل، متعهد، و آزادیخواه بود که هرگز به قدرت روی خوش نشان نداد و داغ همکاری با نهادهای فرهنگی حکومتی را به دل آنان گذاشت. از زمان عضویت خود در کانون نویسندگان ایران همواره و در بدترین شرایط سرکوب با آنچه در توان داشت از فعالیتهای آزادیخواهانهی کانون دفاع کرد. در مجامع و گردهماییهای کانون شرکت میکرد و بیانیههای کانون را در اعتراض به سرکوب و تحدید آزادی بیان امضا میکرد. او در کنار عشق به دانش و اعتلای فرهنگ، تعهدی پایدار به انسان و آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان داشت و تا آخرین روزهای عمر پرثمر خود از کوشش برای دستیابی به اهداف انسانی خود دست نکشید. محمدرضا باطنی با ارسال پیامی صوتی از بستر بیماری و در واپسین روزهای زندگیاش خطاب به اعضای کانون چنین گفت: «به همهی اعضای کانون نویسندگان درود میفرستم و از کوشندگان و مدیریت کانون، که چراغ این محفل فرهنگی را در این ظلمت عمیق که بر کشور ما سایه افکنده است فروزان نگه داشتهاند، تشکر میکنم. من اگر چه از نطر جسمی ناتوان شدهام، ولی تا زندهام قلب و دلم با کانون نویسندگان خواهد بود.»
کانون نویسندگان ایران درگذشت محمدرضا باطنی، این انسان دلیر، شریف و آزاده و این نویسنده و پژوهشگر سختکوش و فرزانه را به خانواده، دوستان، دوستداران او و به جامعهی فرهنگی مستقل کشور تسلیت میگوید. جسم او از جمع اعضای کانون رخت بربست، لیکن نام و یاد او برای همیشه در ذهن و زبان همهی فرهنگپروران آزادیخواه زنده خواهد ماند.
کانون نویسندگان ایران
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
***********
پیام تسلیت کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت منصور اوجی
منصور اوجی، شاعر و عضو قدیمی کانون نویسندگان ایران، شامگاه روز شنبه هجدهم اردیبهشت، در سن هشتاد و چهار سالگی در شهر زادگاهش شیراز درگذشت.
اوجی بیش از نیم قرن در عرصهی شعر و ادبیات فارسی حضور داشت. هفده مجموعه شعر و چندین دفتر از گزینهی اشعار او منتشر شد. کوتاهی شعرها، سادگی و شفافیت زبان و تصاویر از ویژگیهای شعر اوست. مقالهی هوشنگ گلشیری با عنوان «شعر اوجی در تراژدی شعر سکوت» از جمله مهمترین مقالههایی است که در نقد و تفسیر شعر اوجی نوشته شده است. نامهنگاریهای منصور اوجی با سیمین بهبهانی و سیمین دانشور که در کتابی با عنوان «صد و ده نامه به دو سیمین» منتشر شده، بخشی از تاریخ روشنفکری و ادبیات معاصر ایران است.
کانون نویسندگان ایران درگذشت منصور اوجی را به خانواده، دوستان و دوستدارانش و جامعهی مستقل فرهنگی و ادبی ایران تسلیت میگوید.
کانون نویسندگان ایران
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
***********
اطلاعیه ی هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران
درباره ی نامه ی سرگشاده ی آقای اسماعیل نوری علاء
پس از انتشار عمومی نامه ی ۳۱ نفره، که پاسخ کانون نویسندگان ایران را در پی داشت، آقای اسماعیل نوری علاء، عضو پیشین کانون، در تاریخ اول اردیبهشت ۱۴۰۰ نامه ی سرگشاده ای خطاب به هیئت دبیران کانون منتشر کرده است. با آن که ایشان در طول چند دهه ی اخیر کمترین نقشی در کانون نداشته و هرگز پیگیر مسائل و سرنوشت آن نبوده و بدین سان فاقد صلاحیت اظهار نظر درباره ی آن است، اما هیئت دبیران کانون اطلاع رسانی در باره ی نامه ی ایشان را ضروری می داند، نه با هدف پاسخ گویی به ایشان بلکه به قصد روشنگریِ مسائل کانون برای نسل جوان نویسندگان متعهد و آزادی خواهی که فضای سانسور و اختناق حاکم بر جامعه امکان احاطه و اشراف لازم بر این مسائل را از آنان گرفته است، چنان که ای بسا وارونه نمایی های آشکار ایشان را جدی بگیرند یا از آن تأثیر پذیرند.
عزیمتگاه این نامه نوعی شبیه سازی دروغین است که بر اساس آن نویسنده اش می کوشد این شبهه را به خوانندگان القاء کند که چنان چه هیئت دبیران کانون همچنان بر اجرای نص صریح اساسنامه - که برگزاری مجمع عمومی حضوری و منطبق بر اساسنامه را به عادی شدن اوضاع ناشی از بحران کرونا موکول می کند - اصرار ورزد، کانون نویسندگان ایران گرفتار همان «نتیجه ی هولناک»ی خواهد شد که، به زعم ایشان، در سال های پس از ۱۳۵٨ (سال انشعاب در کانون) گریبان کانون را گرفت. برای القای این شبهه است که آقای نوری علاء مرتکب تحریف و وارونه نماییِ واقعیت می شود، هم واقعیت تاریخ کانون نویسندگان ایران و هم واقعیت وضعیت کنونیِ کانون. از میان وارونه نمایی ها و ناراستی های آقای نوری علاء می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- ایشان از همان آغاز بنیاد نامه ی خود را بر تحریف گذاشته و نوشته است: «از آنجا که برخی از اعضاء جوان کانون به منِ دورافتاده از وطن مراجعه کرده و پیرامون اختلافات اندوه زائی که هم اکنون بين هيئت دبيران کانون و ۳۱ نفر از اعضاء آن پيش آمده نظر خواسته اند، نکات زير را به اطلاع تان می رسانم». هیئت دبیران البته از اطلاع رسانی در باره ی مسائل کانون استقبال می کند، اما نه از سوی کسی که از این مسائل بی اطلاع است یا خود را به بی اطلاعی می زند. قرائن بارزی در نامه ی آقای نوری علاء دیده می شود که نشان می دهد ایشان اطلاعیه ی کانون با عنوان «تخریب کانون نویسندگان ایران در پوشش «انتقاد» از هیئت دبیرانِ آن» را در پاسخ نامه ی ۳۱ نفره خوانده است و از آن اطلاع دارد بی آن که در نامه ی خود ذکری از آن به میان آورد. پس، لابد ایشان باید بدانند که در انتخابات تکمیلیِ مکاتبه ایِ اخیر کانون اکثریتِ قاطع اعضای کانون در این انتخابات شرکت کرده و بدین سان با خواست برگزاری مجمع عمومیِ حضوری در شرایط کنونی مخالفت کرده اند. به این ترتیب، این ادعای آقای نوری علاء که گویا تنها هیئت دبیران است که در مقابل «۳۱ نفر از اعضاء» قرار دارد ادعایی بی پایه و اساس است.
۲- نویسنده ی نامه سرگشاده می نویسد به اخراج گروه پنج نفره از کانون در سال ۱۳۵٨ اعتراض داشته و گفته است «اگر اين اخراج انجام شود و «شورای نویسندگان خط امام» بوجود آيد آنچه از کانون می ماند «کانون ضد خط امام خواهد بود و اين مبنائی خواهد شد برای تعطيل کانون و، احتمالاً، بازداشت و ايذاء اعضاء اش». این ادعا که گویا در مسئله ی اخراج گروه پنج نفره صف آرایی بین «کانون ضد خط امام» در یک سو و «شورای نویسندگان خط امام» در سوی دیگر بوده ادعایی بی اساس است. تمام شواهد دال بر این است که اخراج این گروه مطابق منشور («موضع کانون») و اساسنامه ی کانون بوده است، چرا که این گروه با مخالفت و کارشکنی در برگزاری «شب های آزادی و فرهنگ» در پائیز ۱۳۵٨ اولاً دفاع از آزادی بیان را به رعایت اقتضاهای حاکمیت سیاسی مشروط کرده بود و، ثانیاً، با تلاش برای تبدیل کانون به زائده ی قدرت حاکم و یک حزب سیاسیِ خاص، استقلال کانون را زیر پا گذاشته بود.
۳- آشکار است که آقای نوری علاء در دی ماه ۱۳۵٨ در اعتراض به اخراج گروه پنج نفره از کانون نویسندگان ایران استعفا داده بوده و، به گفته ی خودِ ایشان در همین نامه، استعفای خویش را به رحمان هاتفی (سردبیر وقت روزنامه ی کیهان) خبر داده بوده، به طوری که کیهان روز بعد خبر استعفای او را با «حروف درشت» اعلام کرده است. با این همه، آقای نوری علاء اکنون ادعا می کند که «کتباً از کانون استعفا نداده» است. حال آن که روایت زنده یاد محمدعلی سپانلو از استعفای ایشان نشان می دهد که نه تنها روزنامه ی کیهان استعفا را « طی اطلاعیه ای» خبر داده بوده بلکه این امر از طرف هیئت دبیران کانون نیز مسلم و پذیرفته شده بوده است: «...یک روز بعد از اخراج گروه پنج نفره در شماره مورخ ۱۲ دی ماه خود، روزنامه کیهان در صفحه اول چنین نوشت: "در پی گیری های دو ماهه هیئت دبیره کانون نویسندگان ایران که منجر به تعلیق پنج تن از بنیان گذاران کانون و نویسندگان و شاعران سرشناس جامعه هنری ایران شد، کانون نویسندگان در محیط متشنجی به اخراج این اعضا رای داد... متعاقب این عمل، اسماعیل نوری علاء طی اطلاعیه ای، استعفای خود را از عضویت در کانون نویسندگان ایران اعلام کرد. نوری علاء گفت من به عنوان یکی از ده تن بنیان گذاران کانون نویسندگان ایران به منظور اعتراض به تسلط روش های نامعقول نسبت به دوستداران انقلاب اسلامی ایران در کانون، از عضویت خود استعفا می دهم". کیهان یک بار دیگر، به نیت القاء شبهه، می افزاید که این پنج تن، طی تلگرامی به امام خمینی، پشتیبانی خود را از خط ضدامپریالیستی و خلقی امام اعلام داشته بودند. روز بعد کانون نویسندگان تنها با استناد به قانون مطبوعات موفق می شود کیهان را وادارد که پاسخ مختصر او را نیز به چاپ رساند. کانون یادآوری می کند که هیچ یک از پنج عضو اخراجی "از بنیان گذاران کانون" نبوده اند. می دانیم اسماعیل نوری علاء یکی از ٩ نفری بود که در اسفند ۴٦ نامه اعتراض به کنگره دولتی نویسندگان را امضا کردند... نوری علاء اشتباها ٩ نفر را ۱۰ نفر گفته و روزنامه کیهان نیز موضوع بنیان گذاری کانون را بی هیچ مستندی به پنج عضو اخراج شده شمول داده است. کانون در پاسخ خود می نویسد: "طبق اسناد کتبی موجود در بایگانی کانون، هیچ یک از پنج عضو اخراج شده از نخستین بنیان گذاران کانون نبوده اند. ثانیا برخلاف اظهارات آقای نوری علاء اخراج این پنج نفر به هیچ روی نشان دهنده روش نامعقول نسبت به دوستداران انقلاب اسلامی ایران در کانون نیست. این آقایان تلگرام خود را به عنوان وفاداری به خط امام پس از اعلام تعلیق عضویت شان در کانون نوشته و درباره آن در روزنامه ها هیاهو به راه انداختند."... کانون با پیش بینی آینده می کوشد پیشاپیش افکار عمومی را هوشیار سازد: "استعفای آقای نوری علاء نیز به هیچ وجه غیرمنتظره نبود. کانون یقین دارد که در روزهای آینده با موجی از تبلیغات مسموم به تبعیت از یک "جریان سیاسی مشخص" تحت عنوان استعفا از کانون رو به رو خواهد شد". کانون در پایان وعده می دهد که به زودی مجموعه گفتارها و مذاکرات مجمع عمومی کانون از جمله سخن رانی به آذین را منتشر کند "تا سیه روی شود هر که در او غش باشد"» ( محمد علی سپانلو، «سرگذشت کانون نویسندگان ایران»، نشر باران در سوئد، چاپ اول، ۲۰۰۲، صص ۲۷۳ و ۲۷۴).
۴- نویسنده ی نامه می نویسد: «...نمی دانم اکنون، و در پی اين غربت چهل ساله، آیا می توانم خود را عضو کانون نویسندگان ايران بدانم؟ و، بنا بر اين عضويت، در مورد مشکلاتی که بين نسل بعدی اعضاء آن پيش آمده اظهار نظر کنم يا نه؟» پاسخ این پرسش روشن است: ایشان حتی اگر در سال ۱۳۵٨ استعفا نداده باشند بازهم عضو کانون به شمار نمی آیند، به این دلیل روشن که اعضای پیشین کانون، که به طور دائم در بیرون از حوزۀ جغرافیایی فعالیت کانون یعنی کشور ایران اقامت گزیده اند، امکان حضور حقیقی در ارکان کانون، از جمله مجمع عمومی و هیئت دبیران و کمیسیون های زیر نظر هیئت دبیران و یا جلسات مشورتیِ ماهانه را ندارند و از همین رو به گونه ای اجتناب ناپذیر نمی توانند عضو کانون باشند. این واقعیت در مورد تمام اعضای پیشینِ کانون که به ناحق مجبور به ترک ایران شده و تن به تبعید ناخواسته داده اند صادق است، اعم از آن که در تبعید همچنان دل در گرو کانون داشته و به تعهد خود نسبت بدان پای بند مانده باشند یا همچون آقای نوری علاء در طول بیش از چهل سال اقامت در خارج کشور کوچک ترین همدلی ای با کانون و اعضای آن نداشته باشند؛ کانونی که در تمام این سال ها زیر ضرب حکومت بوده و فقط با ایستادگی اعضایش در برابر سرکوب و خفقان و زندان و قتل استوار مانده است.
۵- نویسنده ی نامه ی سرگشاده می نویسد: «از نظر من «کانون» يک معنای معنوی نيز دارد که - ورای اساسنامه و ساختمان و اطاق و دفتر و هيأت دبيران و واحدهایش - در بر گيرندهء هر آن نویسنده ای است که عليه سانسور و شکستن قلم می ستيزد. در واقع هر که چنين کند عضو کانون است حتی اگر تقاضای عضويت نکرده و يا اگر کرده باشد "حق عضويت" خود را نپرداخته باشد». این خلط مبحث جز این که بر واقعیت مسائل جاریِ کانون پرده اندازد و اهمیت و جدیت آن را کمرنگ کند ما را به هیچ جایی نمی رساند. این که هر نویسنده ی سانسورستیزی به معنایی نمادین عضو کانون محسوب می شود ربطی به عضویت نویسنده در کانون به معنای تشکیلاتیِ آن ندارد. کانون نویسندگان ایران تشکیلاتی است دارای منشور و اساسنامه، که اعضای آن موطف اند به آن ها پای بند باشند و برای پیشبرد اهداف کانون و اعتلای منزلت آن بر اساس این اسناد پایه ای بکوشند. در اساسنامه ی کانون، انواع عضویت و شرایط و ضوابط مربوط به آن ها، ازجمله تسلیم برگ درخواست عضویت و پرداخت عضویت به روشنی مشخص شده است .به این معنا، دیگر نمی توان گفت هر نویسنده ای «حتی اگر تقاضای عضويت نکرده و يا اگر کرده باشد "حق عضويت" خود را نپرداخته باشد» عضو کانون محسوب می شود. این نوع نگاه به کانون آن را بیشتر محفلی برای گپ و گفت و حداکثر یک انجمن ادبی می داند و نه تشکیلاتی که برای تحقق آزادی بیان، اعتلای فرهنگی جامعه، و دفاع از منافع صنفی اعضاء فعالیت می کند؛ و شگفتا که این نگاه محفلی را کسی طرح می کند که مدعی است در زمان تأسیس کانون عضو کمیسیون تهیه ی اساسنامه بوده است!
٦ - با آن که - چنان که گفته شد - در نامه ی آقای نوری علاء قرائن آشکاری وجود دارد که نشان می دهد ایشان از دلایل هیئت دبیران برای برگزار نکردن مجمع عمومی مطابق اساسنامه اطلاع دارد (از جمله این که «هيأت دبيران کانون نتوانسته (بقول خودشان بعلت شرایط کرونائی) مجمع عمومی کانون را طی دو سال متوالی تشکيل داده و انتخابات هيئت دبيران جدید را برگزار کند و ، در نتيجه، مطابق اساسنامه و بخاطر شرايط بحرانی، بکار خود ادامه داده اما متعهد است که در اولين فرصت به اين مهم بپردازد») باز هم خود را به بی اطلاعی می زند و می نویسد: «علت امتناع هيئت دبيران [از برگزاری مجمع عمومی] بر من روشن نيست». به راستی چه می توان گفت درباره ی کسی که از یک سو به صراحت و روشنی می گوید علت امتناع هیئت دبیران از برگزاری مجمع عمومی پافشاری این هیئت بر اجرای اساسنامه (برگزاری مجمع عمومی حضوری) است و، از سوی دیگر، مدعی می شود که این علت برایش روشن نیست؟ این گونه ضد و نقیض گویی علی القاعده آن گاه پیش می آید که گوینده - به هر دلیل - از پیش تصمیم می گیرد که به سود کدام طرف داوری کند و، از همین رو، خود را ناگزیر می بیند که واقعیت را به قالب پیشداوریِ خود درآورد. نمونه ی دیگر پیشداوری آقای نوری علاء در پایان نامه ی ایشان آمده آن جا که، ضمن متهم کردن مخالفان خود در دوره ی دوم فعالیت کانون به زدن «تهمت های ناجوانمردانه» به ایشان، هیئت دبیران کانون را از پیش به «تکرار اینگونه واکنش های گردن کلفتانه و جاهل مآبانه» متهم می کند.
۷- آقای نوری علاء دلیل نخستِ «متقاضیان تشکیل مجمع عمومی» را این گونه اعلام کرده و از آن دفاع کرده است: «در عصر ديجيتال، که بزرگ ترين شرکت های جهان مجامع عمومی خود را بروی اينترنت انجام می دهند و یا گاه انتخابات هيئت مديره های خود را بصورت پستی برگزار می کنند، هيئت مديره کنونی کانون نيز قادر به انجام اين کار هست». بحث اساساً بر سر قادر بودن یا نبودن به برگزاری مجمع عمومی مجازی نبوده و نیست. هیئت دبیران کانون هیچ گاه ادعا نکرده که قادر به برگزاری مجمع عمومی به صورت اینترنتی نیست. بحثی که بارها توضیح داده شده این است که هیئت دبیران موظف به اجرای نص اساسنامه است مگر آن که پای تعطیل و انحلال کانون پیش آید و او را مجبور به عدول از این یا آن بند اساسنامه کند. و این همان اصلی است که در انتخابات تکمیلیِ اخیر رعایت شد. وظیفه ی تشکیلاتی و اساسنامه ایِ کانون برگزاری مجمع عمومیِ حضوری است و نه مجازی. در اساسنامه ی کانون هیچ سخنی از مجمع عمومیِ مجازی در میان نیست و، از همین رو، هیئت دبیران موظف است پیش از هر چیز و تا آن جا که ممکن است در پی برگزاری مجمع عمومیِ حضوری باشد. از سوی دیگر، ماده ی ۴۱ اساسنامه این اختیار را به هیئت دبیران می دهد که در اوضاع بحرانی (اعم از سیاسی و اجتماعی) تا زمان برطرف شدن این اوضاع و عادی شدن شرایط، دوره ی فعالیت خود را تمدید کند. بنابراین، تمام اقدامات هیئت دبیران پس از بحران اجتماعیِ کرونا مبتنی بر اساسنامه ی کانون بوده است، مگر انتخابات تکمیلی به صورت مکاتبه ای، که اگر صورت نمی پذیرفت کانون در محاق تعطیل و چه بسا انحلال کامل فرو می رفت. حد نصابِ رسمیت جلسات هیئت دبیران حضور ۵ تن از دبیران است. پیش از انتخابات تکمیلیِ اخیر، شمار دبیران به تدریج از ۱۰ نفر به ۵ نفر رسیده بود و بیم آن می رفت که این تعداد نیز کاهش یابد و به این ترتیب هیئت دبیران نتواند جلسات خود را برگزار کند، که به معنای تعطیل کانون بود. برای پیشگیری از این خطر بود که هیئت دبیران چاره ای جز انتخابات تکمیلی به صورت مکاتبه ای نداشت، انتخاباتی که البته بی سابقه نیست و پیشتر نیز در کانون صورت پذیرفته است. بنابراین، درخواست برگزاری مجمع عمومیِ مجازی فقط در یک حالت می تواند موجه باشد و آن خطر تعطیل کانون است. این خطر با برگزاری انتخابات تکمیلی - هر چند به صورت مکاتبه ای - اکنون از میان رفته است و، از همین رو، کانون تا زمانی که شرایط برای برگزاری مجمع عمومیِ حضوری آماده شود می تواند به فعالیت خود ادامه دهد. تأکید می شود که هیئت دبیران ضمن آن که مترصد است در اولین فرصتِ ممکن مجمع عمومیِ حضوری را تدارک ببیند، مجمع عمومیِ مجازی برگزار نخواهد کرد، زیرا اقدامی غیراساسنامه ای است که جز در صورت خطر تعطیل کانون هیچ توجیهی ندارد . بنابراین، این ادعای آقای نوری علاء از قول متقاضیان مجمع عمومیِ مجازی که گویا تعداد اعضای هیئت دبیران «به علت استعفا و دستگيری و فوت، از حد نصاب افتاده بود» کذب محض است و همچون دیگر ادعاهای ایشان پایه و اساس ندارد. در عین حال باید به این نکته ی ظریف دقت کرد که بین صِرف انتخابات تکمیلی و برگزاری کامل مجمع عمومیِ اساسنامه ای تفاوت مهمی وجود دارد. دستور جلسه ی مجمع عمومی شامل هفت مورد است که تنها یکی از آنها انتخابات است. این موارد اکیداً به حضور اعضاء نیاز دارند، خاصه آن که کانون نویسندگان ایران به عنوان یک تشکل مستقل نمی تواند چون تشکل های دیگر عمل کند. کانون همیشه زیر شدیدترین فشارهای امنیتی قرار داشته به طوری که ناچار بوده و همچنان ناچار است حتی جلسات معمولی اش را هم به سختی و با رعایت مسائل امنیتی برگزار کند. همچنین دقت کنیم که استفاده ی حکومت از پیشرفته ترین تکنولوژی های الکترونیکی برای کنترل و شنود تشکل های مستقل لزوم رعایت مسائل امنیتی برای برگزاری تجمع های مجازی را دو چندان می کند.
اما وارونه نمایی و تحریف تنها ابزار اقای نوری علاء برای القای سناریوی شبیه سازانه اش نیست؛ او به تهدید نیز متوسل می شود: «من اگر در برابر چنين مقاومت بی منطقی قرار می گرفتم، حتما با ديگرانی که مواضع مرا تصديق می کردند اقدام به تشکيل «کانون نویسندگان مستقل ايران» می کردم. اکنون هم، در صورتی که کار به چنين جائی بکشد و چنين کانونی تشکيل شود و موافق باشد که نویسندگان مقيم خارج هم عضو آن تلقی باشند، من با کمال ميل تقاضای عضويتم را (حتی بعنوان عضو افتخاری) تقديم هيئت دبيران منتخب آن خواهم کرد». معنای تهدید هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به تشکیل «کانون نویسندگان مستقل ایران» چیزی نیست جز این که، از نظر اقای نوری علاء، «کانون نویسندگان ایران» تشکلی است «وابسته». از سوی دیگر، نظر ایشان درباره ی «کانون نویسندگان ایران» این است که «...هيچ دستگاه دولتی هنوز اين کانون را به رسميت نشناخته و کانون فاقد وجاهت حقوقی است و در نتيجه، در جامعه مدنی، نمی تواند تصميمات خود را واجد نفاذ حقوقی بداند». چنان چه دو ویژگیِ مورد نظرِ آقای نوری علاء یعنی «وابستگی» از یک سو و «فقدان رسمیت دولتی و وجاهت حقوقی» از سوی دیگر را کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می رسیم که، از نظر آقای نوری علاء، تشکلِ «وابسته» فاقد رسمیت دولتی است، و تشکلِ «مستقل» رسمیت دولتی دارد. به سخن دیگر، ایشان هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران را به تشکیل تشکلی تهدید می کند که ظاهرش «مستقل» است اما در باطن تا مغز استخوان وابسته است. آیا این همان تشکل موازیِ نام آشنایی نیست که حکومت جمهوری اسلامی، چه در دوره ی دوم و چه در دوره ی سوم فعالیت کانون نویسندگان ایران، کوشیده است به یاری نویسندگانی از نوع آقای نوری علاء آن را در مقابل این کانون عَلَم کند؟ و آیا خواست چنین «کانون» ی نبود که آقای نوری علاء را در سال ۱۳۵٨ به استعفا از کانون نویسندگان ایران واداشت؟
روشن است که در دیدگاه نویسنده ی نامه، کانون نویسندگانی موجه و مقبول است که وجاهت خود را نه از اعضای خود و مردم آزادی خواه بلکه از دولت هایی گرفته باشد که در طول بیش از نیم قرن فعالیتِ این کانون، آن را پیوسته سرکوب کرده اند، دفترش را به تاراج برده اند، اعضایش را مدام اذیت و آزار کرده و به زندان انداخته و حتی به قتل رسانده اند. در واقع برای آقای نوری علاء واژه ی «مستقل» آب تطهیری است که قرار است بر سر یک «کانون نویسندگان» وابسته و دست آموز ریخته شود تا بتواند وظیفه اش را به عنوان یک تشکل موازی به خوبی انجام دهد. پیداست که آقای نوری علاء با این گونه پشت کردن به مردم آزادی خواه و طلب مشروعیت و وجاهت برای کانون نویسندگان ایران از دولت های سرکوبگر و آزادی ستیز همان خُرده اعتبار را نیز که وامدار عضویت پیشین اش در این کانون بود بر باد می دهد.
نکات بالا در مجموع نشان می دهند که دخالت آقای نوری علاء در مسائل جاریِ کانون نویسندگان ایران نه از سر حسن نیت بلکه با انگیزه ی دامن زدن به اختلاف های درونی کانون برای گرفتن ماهی از آبی است که به زعم ایشان گل آلود است. از جمله ی دلایلی که می توان برای این مدعا آورد این است که اگر ایشان دلسوز کانون می بود و دل در گرو آن می داشت قاعدتاً می بایست، پیش از انتشار عمومی نامه سرگشاده اش، به طور خصوصی با هیئت دبیران کانون تماس می گرفت و نظر این هیئت را نیز جویا می شد. ایشان نه تنها چنین نکرده بلکه حتی دلیل انتشار نامه اش در رسانه های اجتماعی را بی اعتنایی و عدم پاسخگوییِ احتمالیِ هیئت دبیران اعلام کرده و بدین سان باز هم این هیئت را پیشاپیش و صرفاً بر اساس پیشداوری متهم کرده است تا فضای کانون را به زیان هیئت دبیرانِ آن مسموم سازد. هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران پادزهر این گونه مسموم سازی ها را روشنگریِ بیش از پیش در باره ی دو موضوع اساسی می داند، نخست تاریخ کانون و سپس دو ویژگی بنیادین این تشکل نویسندگان مستقل و آزادی خواه: ناوابستگی به قدرت و دفاع از آزادی بی هیچ حصر و استثنای بیان برای همگان.
هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران
٨ اردیبهشت ۱۴۰۰
***********
بیانیه
کانون نویسندگان ایران ۵۳ ساله شد
همان ارادهی جمعی که در ۱۳۴۷ نویسندگان مستقل و مخالف سانسور را گرد هم آورد، در این ۵۳ سال تنها با باور خللناپذیر به ناوابستگی به قدرت، دفاع مستمر از آزادی بیان برای همگان، مخالفت با سانسور و تلاش آگاهانه برای این سه هدف برقرار مانده است.
در این ۵۳ سال کارنامهی حکومتها سانسور و منزوی کردن نویسندگان مستقل و ایجاد محرومیتهای گوناگون برای آنها، تخریب چهرهی نویسندگان و نهادهای روشنفکری مستقل، بازجوییهای پیدرپی و بازداشت و به زندان افکندن و قتل نویسندگان و دگراندیشان بوده است؛ کارنامهای که حول دو محور سرکوب و به حاشیه راندن صداهای مستقل و ایجاد و تقویت صداهای خنثی یا همسو با قدرت شکل گرفته و همچنان نیز حول همین دو محور میچرخد.
در سراسر این سالها و در کنار مبارزهی مداوم کانون نویسندگان ایران برای تحقق هدفها و آرمانهای مندرج در منشورش، سرکوب و سانسور حکومتی نیز چهره دیگر کرده و شکلهایی پیچیدهتر به خود گرفته است. سانسور از مرحلهی حذف آشکار اثر و نویسنده فراتر رفته و حکومت کوشیده بی آنکه خود به میدان بیاید به مدد روشهای دیگر زمام اختیار همهی عرصههای حیات فردی و اجتماعی را در دست بگیرد: عرصهی عمومی فعالیت برای افراد، انجمنها، اتحادیهها و نهادهای مستقل تنگتر شده و عرصههای «نسبتا باز» به افرادی سپرده شده که از هر نوع تقابل با قدرت پرهیز میکنند یا با آن همسو هستند؛ مرز میان نویسندهی مستقل و غیرمستقل مغشوش شده؛ تخریب چهرههای مستقل و معترض از دایرهی رسانههای حکومتی فراتر رفته و شاخههایش را در فضای مجازی و حقیقی گسترده است؛ ملغمهای از نقد و تخریب انسجام هر حرکتی را نشانه گرفته و کسانی را خواسته و ناخواسته به بازوی سرکوب بدل کرده است.
در این فضای مغشوش و تاریک، اتخاذ موضعی آگاهانه و ریشهدار و پای فشردن بر آن راهگشا است؛ چنانکه کانون نویسندگان ایران در برهههای مختلف با به کار گرفتن آگاهانهی منشور خود از فضاسازیها به سلامت عبور کرده و همزمان با دیگر شدن چهرههای سرکوب، آگاهانه خود را متحول کرده است. نمود نظری این تحول در سیری آشکار است که از مرامنامهی دورهی اول آغاز میشود و به مطالبهی «آزادی بیان» در موضع کانون در دورهی دوم میرسد و سرانجام به «آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان» در منشور دورهی سوم میانجامد. در ساحت عمل نیز افزایش سرکوبها استوارتر شدن اعضای کانون را در پی داشته است: کمیتهی تدارک برگزاری مجمع عمومی در هنگامهی قتلهای سیاسی زنجیرهای تشکیل میشود که تهدید و سرانجام قتل دو تن از اعضای آن، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری را در پی دارد، کانون نویسندگان ایران درست پس از این هشدار خونین احیا میشود و در سراسر سالهای بعد از آن زیر فشار امنیتی و با وجود به بند کشیده شدن اعضایش به فعالیت مستمر خود ادامه میدهد. سال گذشته نیز گرچه بیماری همهگیر و به زندان افکندن دو تن از اعضای هیئت دبیران، رضا خندان (مهابادی) و بکتاش آبتین، و کیوان باژن، عضو پیشین هیئت دبیران، روزهایی سختتر را برای اعضای کانون رقم زد اما خللی در عملکرد آن ایجاد نکرد.
گرچه کانون نویسندگان ایران در گذشته و امروز هرگز از گزند حکومت و نیروهای پیدا و پنهانش در امان نبوده، اما همواره مانعی فعال در برابر استیلای بی چون و چرای حکومتها بوده است. بند اول منشور کانون نویسندگان ایران با تأکید بر حق «آزادی اندیشه و بیان و نشر بی هیچ حصر و استثنا برای همگان»، راه را بر هرگونه گردن گذاشتن بر قدرت و مصالحه با سانسور میبندد و رابطهی کانون را با جنبشهای اجتماعی معترض روشن میکند.
اکنون که پنجاه و سومین سالگرد تأسیس کانون نویسندگان ایران را در غیاب یاران در بندمان گرامی میداریم، همچنان راه همان راه است و ارادهی جمعی نویسندگان تنها با تکیهی آگاهانه بر همان اصول نخستین، راهگشای حیات فردی و جمعی آنان است: ناوابستگی به قدرت، دفاع مستمر از آزادی بیان برای همگان و مخالفت با سانسور.
کانون نویسندگان ایران
۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
***********
اطلاعیه ی کانون نویسندگان ایران
درباره ی تخریب کانون در پوشش «انتقاد» از هیئت دبیرانِ آن
به تازگی متنی با امضای ٣١ نفر و به تاریخ ۲۰ فروردین ۱۴۰۰ با عنوان «به اعضا و هیات دبیران موقت کانون نویسندگان ایران» در فضای مجازی منتشر شده است. این متن یکسره بی اعتبار و برخلاف اساسنامه ی کانون نویسندگان ایران است. اساسنامه ی کانون متنی است شامل ۴٧ ماده که در مجمع عمومیِ سال ۱۳٧٨ به تصویب رسیده است. این مواد ضمن تعریف رابطه ی اعضای کانون با یکدیگر آنان را موظف به رعایت ضوابط تشکیلاتی بر اساس دو مفهوم اختیار از یک سو و مسئولیت از سوی دیگر می کند. این مفاهیم با یکدیگر رابطه ی متقابل دارند، به این معنا که عضو کانون از یک سو نمی تواند در قبال اعمالش مسئول باشد بی آن که اختیار داشته باشد و، از سوی دیگر، نمی تواند مختار باشد بی آن که مسئولیت بپذیرد. آنچه متن مورد بحث در اینجا را مغایر اساسنامه و بدین سان بی اعتبار می کند تخطی از اصل اخیر است، و همین تخطی است که تنظیم کنندگان متن را به تلاش برای تخریب کانون در پوشش عوام فریبانه ی «انتقاد» کشانده است. برای اثبات تخطیِ متن فوق از اساسنامه ی کانون می توان از جمله به دلایل زیر اشاره کرد:
١- شماری از امضاکنندگان متن اساساً عضو کانون نویسندگان ایران نیستند و از همین رو حق امضای هیچ متنی را به عنوان «عضو کانون نویسندگان ایران» ندارند: برخی از این افراد عضویت شان یا تعلیق شده و یا در دست بررسی است، برخی دیگر مدت هاست حق عضویت نپرداخته اند و سال هاست که نه تنها در هیچ یک از فعالیت های کانون شرکت نکرده اند بلکه حتی هیچ نشانی از آنان در مجامع عمومی و جلسات مشورتیِ ماهانه ی کانون دیده نشده است - حال آن که طبق ماده ی ۱۳ اساسنامه ی کانون عضویت کسی که بیش از ٩ ماه حق عضویت نپرداخته باشد به حالت تعلیق در می آید و بدین سان تا زمان برگزاری مجمع عمومی عضو به شمار نمی آید - و شماری نیز، که پیشتر عضو کانون بوده اند، اکنون در خارج کشور یعنی بیرون از حوزه ی جغرافیایی فعالیت کانون نویسندگان ایران اقامت دارند و همین امر امکان حضور آنان در ارکان کانون، از جمله مجمع عمومی و هیئت دبیران، و یا جلسات مشورتیِ ماهانه را منتفی می کند و از همین رو نمی توانند عضو کانون باشند.
٢- دلایل تنظیم کنندگان متن در مورد برگزاری مجمع عمومی کانون و انتخابات تکمیلیِ اخیر - که از آن با عنوان غیراساسنامه ایِ انتخابات «میان دوره ای» یاد شده است - هیچ گونه وجاهت اساسنامه ای ندارد. پیش تر، هیئت دبیران و برخی دیگر از اعضای کانون به این عدم وجاهت پرداخته اند. با این همه، در اینجا نیز بار دیگر جهت اطلاع عموم مردم این نکته توضیح داده می شود.
دوره ی تصدی هیئت دبیران کانون (منتخب مجمع عمومی مورخ بهمن ۱۳۹٧) طبق اساسنامه می باید در بهمن ۱۳۹٨ پایان می یافت و، از همین رو، قرار بود در اسفند ماهِ این سال مجمع عمومی برگزار شود و تمام اقدام ها برای برگزاری این مجمع حتی در جزییات تدارک دیده شده بود. اما با همه گیریِ ویروس کرونا و با استناد به مادۀ ۴١ اساسنامۀ کانون این امر به تعویق افتاد و به این ترتیب دوره ی تصدی هیئت دبیران تمدید شد. آن چه این ماده تحت عنوان «اداره ی کانون در دوره های بحران احتمالی» مقرر می دارد چنین است: «در صورتی که به دلیل بروز بحران های سیاسی و اجتماعی پس از انقضای مدت ماموریت هیئت دبیران امکان تشکیل جلسه ی مجمع عمومی عادی کانون در موعد مقرر برای انتخاب اعضای جدید هیئت دبیران حتی با نصاب مقرر در بند الف ماده ی ۱٨ این اساسنامه نیز فراهم نباشد مدت ماموریت هیئت دبیران تا عادی شدن شرایط و امکان برگزاری مجامع عمومی کانون خود به خود تمدید خواهد شد.» چنان که پیداست این ماده از اساسنامه دوره ی تمدید تصدی هیئت دبیران را با صراحت و شفافیت کامل تا زمان «عادی شدن شرایط و امکان برگزاری مجمع عمومی» اعلام کرده است. به این ترتیب، از آنجا که نه فقط در اسفند ۱۳۹٨ بلکه در اسفند ۱۳۹۹ نیز امکان برگزاری مجمع عمومی کانون حتی با در نظرگرفتن بند الف ماده ی ۱٨ وجود نداشت، و به ویژه با توجه به این که اولویت نخست کانون همیشه برگزاری مجمع عمومی به صورت حضوری و حقیقی بوده و نه مجازی، دوره ی فعالیت هیئت دبیران می بایست تا «عادی شدن شرایط» تمدید می شد و چنین نیز شد (بند الف ماده ی ۱٨ از این قرار است: «جلسات مجمع عمومیِ عادی، سالانه یا به طور فوق العاده، با حضور بیش از نصف اعضای کانون رسمیت می یابد. در صورتی که پس از دعوت اول حد نصاب مزبور حاصل نشود، مجمع برای بار دوم و برای تاریخی که نباید زودتر از ده روز و دیرتر از یک ماه پس از تاریخ مقرر برای جلسه اول باشد با حضور بیش از یک سوم اعضا تشکیل خواهد شد و در صورتی که حد نصاب مزبور نیز حاصل نشود، مجمع برای بار سوم وطبق شرایط زمانیِ پیش گفته دعوت خواهد شد و با حضور بیش از ده نفر رسمیت خواهد یافت. تصمیمات مجامع عمومی عادی، سالانه یا به طور فوق العاده، با اکثریت مطلق اعضای حاضر در جلسه معتبر است»). اما در این میان اتقاقی پیش آمد و آن این بود که شمار اعضای هیئت دبیران از ١٠ نفر به ۵ نفر رسید (دو تن زندانی شدند، دو نفر استعفا دادند و عضو عزیزی نیز درگذشت). ناگفته پیداست که فعالیت هیئت دبیران و رسمیت جلسات آن - از جمله در شرایط تمدید فعالیت این هیئت طبق ماده ی ۴١ - مستلزم برقراری حد نصاب است که طبق آن شمار دبیران در هر جلسه نباید کمتر از ۵ تن باشد. چنین بود که برای جلوگیری از شکستن حد نصابِ جلسات هیئت دبیران و تعطیل کانون راهی جز اجرای بخش پایانیِ ماده ٢٣ اساسنامه باقی نماند. در این بخش از ماده ی ٢٣، چنین آمده است: «در صورتی که پیش از پایان مدت تصدی هیئت دبیران، شمار دبیران اصلی و جانشین به پنج نفر کاهش یابد، هیئت دبیران موظف است جلسه ی مجمع عمومی عادیِ به طور فوق العاده ی کانون را برای تکمیل تعداد اعضای اصلی و انتخاب دبیران جانشین تازه دعوت کند.» روشن است که با توجه به ماده ی ۴١، عبارت «پیش از پایان مدت تصدی هیئت دبیران» هیچ معنایی جز «عادی شدن شرایطِ» ناشی از بحران کرونا و امکان برگزاری مجمع عمومی ندارد. اما، چنان که می بینیم، هیئت دبیران برای اجرای ماده ی ٢٣ نیز می بایست مجمع عمومی برگزار کند. یعنی هیئت دبیران موظف بود برای جلوگیری از شکسته شدن حد نصابِ جلسات خود مجمع عمومیِ عادی به طور فوق العاده را فرا بخواند. اما امکان برگزاری مجمع عمومی به همان دلیلی که در بالا آمده وجود نداشت و همچنان ندارد. بدین سان، هیئت دبیران بر سر یک دو راهی سرنوشت ساز قرارگرفت: ۱- تن دادن به شکسته شدن حد نصابِ جلسات خود و تعطیل کانون، و ٢- منحصر کردن دستور جلسه ی مجمع عمومی به صرفِ اجرای انتخابات آن هم به صورت غیرحضوری و مکاتبه ای. بدیهی است که هیئت دبیران می بایست بی هیچ تردیدی راه دوم را برگزیند، چنان که برگزید. شایان ذکر است که انتخابات مکاتبه ای در کانون بی سابقه نیست و پیش تر نیز در سال ۱۳٨٧ برگزار شده است، چنان که انتخابات برای تکمیل اعضای هیئت دبیران نیز قبلاً در سال ۱۳۹۵ صورت پذیرفته است.
بنابراین، هیچ یک از ایرادهایی که امضاکنندگان متن مورد بحث به هیئت دبیران گرفته اند وارد نیست. هیئت دبیران طبق اساسنامه نمی توانسته است مجمع عمومیِ حضوری برگزار کند و به همین دلیل این کار را نکرده است و تا زمان عادی شدن شرایط ناشی از کرونا نخواهد کرد. چنان که در بالا گفته شد، بر بستر اجرای ماده ی ۴١، معنای عبارت «پیش از پایان مدت تصدی هیئت دبیران» در ماده ی ٢٣ فقط عادی شدن شرایط و امکان برگزاری مجمع عمومیِ حضوری طبق موازین و مقررات اساسنامه می تواند باشد.
٣- با توجه با نکات بالا، «موقت» نامیدن هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و به ویژه سیل اتهام های یکسره ناروا و بی اساسی که تنظیم کنندگانِ متن مورد اشاره متوجه این هیئت کرده اند، از قبیل «تخلف ها و تصمیم گیری های آسیب رسان»، «اعمال سانسور و تبعیض در استفاده از تریبون رسمی کانون»، «هتک حیثیت، پرونده سازی و برچسب زنی به اعضای کانون»، «اتهامزنیهای امنیتی، هتاکی و استفاده از ادبیات نامناسب»، «هژمونی طلبی و پدرخوانده پروری و مریدبازی»، «شیوه های مستبدانه، منش های فردگرایانه و فرصت طلبانه» و ... که برای هیچ یک از آنها هیچ مصداق و دلیلی آورده نشده، فقط و فقط برای پوشاندن ناتوانی و درماندگی محض تنظیم کنندگان متن از اثبات ادعای تخلف هیئت دبیران از منشور و اساسنامۀ کانون است. بدیهی است که کانون چنین متن دروغین، بی اساس، و تشکیلات ستیزانه را در رسانه های خود منتشر نمی کند و نخواهد کرد. رسانه ی کانون تریبون نویسندگان مستقل و آزادی خواه است و نه ظرف تخریب منشور و اساسنامه ی کانون در پوشش دروغین دفاع از آنها. وانگهی، چنان که در تمام رسانه های کانون آمده و کانون همیشه بر آن تأکیده کرده است، مسئولیت مطالبی که با امضای شخصی در این رسانه ها منتشر می شود صرفاً متوجه عضو امضاکننده ی مطلب است و نه کل کانون نویسندگان ایران. و نکته ی آخر این که اگر مخاطب این متن هیئت دبیران کانون است به راستی ارسال همزمان آن برای «اعضا» چه معنایی دارد؟ به فرض این که هدف امضاکنندگان از ارسال متن برای هیئت دبیران رساندن انتقاد خود به گوش هیئت دبیران باشد. در این صورت قاعدتاً این متن نخست می بایست برای هیئت دبیران ارسال می شد و درصورتی که این هیئت به آن پاسخ نمی داد آن گاه برای اعضا فرستاده می شد. همین ارسال همزمان یک متنِ سراسر اتهام و آکنده از توهین همزمان برای اعضا و هیئت دبیران نشان می دهد که هدف امضاکنندگان این متن نه انتقاد از هیئت دبیران بلکه شوراندن اعضا بر ضد این هیئت و بدین سان تخریب کانون است، هدفی که البته شرکت اکثریت مطلق اعضا در انتخابات تکمیلی نشان داد خیال باطلی بیش نبوده و نیست.
فرجام سخن آن که کانون نویسندگان ایران به سهم خود خواهد کوشید که فضای هوچی گری و جار و جنجال و اتهام زنی به قصد تخریب کانون را به فضای مبارزه ی نظری بر اساس منشور و اساسنامه ی کانون تبدیل کند و بدین سان نقاب دروغین «انتقاد» را از چهره ی تخریبگران بردارد و ماهیت واقعی آنان را به جامعه نشان دهد. بدیهی است که کانون در این کوشش برحق خود حساب منتقدان را از مخربان جدا خواهد کرد و فضا را برای اعضای منتقد باز خواهد گذاشت تا آزادانه کانون را به نقد بکشند. ملاک تشخیص نقد از تخریب نیز همانا منشور و اساسنامه ی کانون است.
کانون نویسندگان ایران
۳۰ فروردین ۱۴۰۰
***********
اطلاعیه دربارهی تعلیق عضویت آقای هوشیار انصاریفر
در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۴۰۰، در گفتوگوی یکی از رسانهها با آقای هوشیار انصاریفر از ایشان به عنوان “عضو کانون نویسندگان ایران” نام برده شده است. بدین وسیله به اطلاع میرساند که هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ عضویت آقای انصاریفر را به سبب تخلف و تخطی از منشور و اساسنامهی کانون به حالت تعلیق درآورده و این حکم به ایشان ابلاغ شده است. جهت اطلاع عموم مردم خاطر نشان میشود که طبق اساسنامهی کانون نویسندگان ایران هر کدام از اعضا که عضویتاش به حال تعلیق در میآید تا زمان تعیین تکلیف او در مجمع عمومی، عضو کانون به شمار نمیآید و از همین رو حق ندارد در هیچ کجا خود را عضو کانون نویسندگان ایران معرفی کند یا بر این عنوان صحه بگذارد.
روابط عمومی کانون نویسندگان ایران
۲۱ فروردین ۱۴۰۰
***********
جان بکتاش آبتین و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی در خطر است
روز گذشته بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو زندانی کانون نویسندگان ایران، با وجود مثبت بودن نتیجهی تست کرونا و اسکن ریه، سرفههای شدید، از دست دادن حس چشایی و بویایی، تب و بدندرد شدید، پس از چهار روز با فشار مسئولان زندان اوین از بهداری به بند عمومی بازگردانده شد. آبتین که چهار روز در کنار سایر بیماران مبتلا به کرونا بستری بوده، از ورود به اتاق خود در بند هشت اجتناب کرده و برای حفظ جان و سلامت دیگر زندانیان، خود را در حسینیهی بند قرنطینه کرده است. عمل جنایتکارانهی مسئولان زندان که جان و سلامت او و دیگر زندانیان بند هشت اوین را به خطر انداخته است، در حالی صورت گرفته که آبتین به دلیل سابقهی بیماری زمینهای ریوی نیاز به مراقبتهای ویژهی پزشکی بیرون از زندان دارد. خودداری مقامات زندان از انتقال زندانیان بیمار معترض به بیمارستان، این شبهه را تقویت میکند که آنها قصد تحمیل مرگ به این زندانیان را دارند.
این روزها که سراسر کشور درگیر بیماری کشندهی کرونا است و حاکمیت نه تنها در کنترل آن ناتوان بوده بلکه با برنامههای غیر انسانی موجب شیوع بیشتر بیماری و از دست رفتن جانهای بسیاری شده است، وضعیت در فضای بستهی زندانها در نبود امکانات درمانی میتواند پیامدهای جبرانناپذیری داشته باشد. در شرایطی که فقر و بیکاری، تورم و گرانی مردم را به ستوه آورده است، زندانی کردن نویسندگان، دانشجویان، معلمان و کارگرانِ معترض نشان از ستمی آشکار و مضاعف دارد. بدیهی ست که مسئولیت سلامت و جان این زندانیان بر عهدهی حاکمیت اعم از نهادهای امنیتی، قوه قضاییه و مسئولان زندانهاست. در این روزهای سخت و سیاه، کانون نویسندگان ایران جان بکتاش آبتین را در خطر میبیند و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط او و همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
کانون نویسندگان ایران
۲۰ فروردین ۱۴۰۰
برای مشاهده و مطالعه مطالب قدیمی کانون
اینجا کلیک کنید.