در سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹، پس از قطع تلفن ها و ملاقات های زندان اوین، پنج زندانی سیاسی به نامهای فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان به چوبه دار سپرده شدند و خانواده های آنان برای همیشه چشم به راه آنان ماندند.
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
********************
فرزاد کمانگر: «من یک معلم میمانم و تو یک زندانبان»!
(در گرامیداشت پنجمین سالگرد جانباختن فرزاد)
بهرام رحمانی
روز نوزدهم اردیبهشت ماه ١٣٩۴ برابر با نهم مه ٢٠١۵، پنجمین سالگرد جانباختن فرزاد کمانگر و یارانش: «شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان» است. جنایتکاران حکومت اسلامی، این عزیزان را در سحرگاه نوزدهم اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و نه، در زندان اوین به دار آویخت و هنوز هم محل دفن آنان را اعلام نکردهاند.
در این روز، در بسیاری از مناطق کردستان و ایران، به یاد این عزیزان مراسمهای باشکوه برگزار کردند. در این روز، در بسیاری از کشورها، انسانهای آزادیخواه، نیروهای چپ و سوسیالیست به همراه دوستان و همکاران خارجی خود در سالنها و خیابانهای شهرشان گردهم میآیند و با برگزاری مراسمهایی یاد «فرزاد» و همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم را گرامی میدارند.
هر سال در این روز، دستهدسته از دوستان و دوستداران فرزاد و یارانش، همکاران و همفکران فرزاد، دانشآموزان و رهروان فرزاد، از سراسر کردستان و ایران خود را به مادر فرزاد، «دایه سلطنه» میرسانند تا در آغوشش گیرند و عشقشان را به فرزاد و یاران فرزاد و به خود وی ابراز دارند.
ادامه مطلب را
اینجا مشاهده و مطالعه نمائید.
********************
یادمان ِ قتل عام معلم و یارانش *
حسن حسام
این شبروان
در شعرجاودانه ی خود
سیاوش ِ شاعر
ازآرش و کمانش گفت
وز بی کرانه توانش گفت
پرداخت قصه ای ز حماسه
تا اوج ِ عاشقی
تاانتهای ِ حادثه راندن
تا گُم شدن میان ِ دریارا،
بشناسد
رفت و ندید آرش ِ ما را
آه...
که مثل« شیرین » ،
شیرین بود
و در چهار شاخه ی گل
رُست
« فرزاد » بود
نام ِ کمانگر
که ترکش ِ کمانش
ازآرش ِ کمانگر
رعناتر
فرزاد ِ پاکزاد ِ زمان بود
دربند ِ دیو زاد
زندانی
ناگه میان ِ باران رفت
و روح ِ روشن ِ باران شد!
غبار از رخ ِ گلها
شُست
و در سحرگاهی سوزان
همراه ِ چار دلبر ِِ دیگر
چونان درخت ِ نورس ِ پُرگل ،
در زمهریر ِ باد
پرپرشد
*اشاره است به منظومه ِ «آرش کمان گیر» اثر ماندگار سیاوش کسرائی ِ شاعروآرش زمانه ی ما؛ آموزگارجوان ِ کامیاران، فرزاد کمان گرو چهار آرش دیگر: شیرین علم هولی ـ علی حیدریان ـ فرهاد وکیلی ـ مهدی
اسلامیان ،که درحکومت ِ بی داد اسلامی ِ ایران به تاریخ نوزذه اردیبهشت هشتاد و نه، به ناگهان اعدام شدند.
********************
********************
رژیم جنایت کاران سرمایه در ایران حمام خون راه انداخته اند
فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر را اعدام کردند
جنایات کاران رژیم جمهوری اسلامی با قطع تلفن های زندان اوین در دو روز گذشته، فرزاد كمانگر فرزند باقی، علی حیدریان فرزند احد، فرهاد وكیلی فرزند محمد سعید، شیرین علمهولی فرزند خدر و مهدی اسلامیان فرزند محمد را به جوخه مرگ سپردند.
رژیم جمهوری اسلامی در هیاهوی مذاکرات اتمی و با استفاده از سکوت دولت های قدرت مند سرمایه داری و نهادهای بین المللی وابسته به آن ها نظیر سازمان ملل و شورای حقوق بشر این سازمان در مقابل سرکوب لجام گسیخته مردم و کشتار سه نسل در ایران، به جنایت بزرگ دیگری دست زد و پنج تن از فرزندان توده های زحمتکش مردم را به جوخه مرگ سپرد. به گزارش هرانا که این خبر را منتشر کرده است، احکام مرگ این پنچ نفر در حالی به اجرا در آمد که پرونده سه تن از آنها در مرحله بازنگری بوده و خانواده و وکلای آن ها در جریان اعدام ها قرار نگرفتند.
رژیم جمهوری اسلامی از همان نخستین روزهای حیات ننگینش، از شکنجه و اعدام به مثابه ابزارهائی برای سرکوب های اجتماعی و ایجاد و ترس و وحشت در جامعه استفاده کرد. در دهه شصت، ده ها هزار تن از بهترین فرزندان مردم ایران را دستگیر، شکنجه و برابر آمارهائی که تاکنون منتشر شده است، بیش از بیست هزار تن از آنان را به جوخه مرگ سپرد.
خیزش اخیر توده های مردم ایران، سخت رژیم لمپن ها و چاقوکشان اسلامی را به هراس انداخت. از این رو و از آنجائی که این رژیم همواره با سرکوب و جنایت به حیات خود ادامه داده است، به فجیع ترین شکل ممکن به کشتار جوانان در خیابان ها و در شکنجه گاه خود دست زد.
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) این جنایت بززگ را را قویا محکوم می کند و خواستار یک اعتراض مردمی جهانی به این جنایات است. سکوت در مقابل هرجنایتی که رژیم مرتکب می شود، دست جنایت کاران حاکم را برای کشتارهای بعدی باز می گذارد.
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)
یکشنبه ١۹ اردیبهشت ١٣۸٩ برابر ۹ مه ٢٠١٠
********************
پنج اعدامی دیگر...
فرزاد كمانگر، علی حیدریان، فرهاد وكیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان: این پنج نام را بیفزایید به صدها و هزارها جان باخته سرشناس یا گمنام دیگر که با مرگ خود، داغ رسوایی بر پیشانی رژیم خونریز سرمایه داری اسلامی کوبیدند. این پنج نام را بیفزایید به صدها دلیل برای به خیابان آمدن و اعتراض كردن، به صدها انگیزه برای تلاش در راه سرنگونی این رژیم جلاد.
با اعدام این زندانیان سیاسی، نه فقط پنچ انسان كه بار دیگر آزادیخواهی و خرد و شورشگری را به مسلخ بردند. به این خیال باطل كه نظام و دولت ضد مردمی را از مرگ محتوم نجات دهند. با این اعدام ها می خواهند توده های به پاخاسته و حق طلب را بترسانند و به خانه برانند. اما این جنایات فقط آتش خشم و مبارزه جویی مردم را فروزانتر می كند.
پاسخ شایسته به جنایات رژیم اسلامی، مبارزه انقلابی برای ساختن نظامی است كه از این ستمگری ها بری باشد. پاسخ شایسته به این اعدام ها، خشكاندن ریشه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی زندان و شكنجه و اعدام در خاك جامعه است. پاسخ شایسته به ربودن صدها و هزاران فرزاد، شیرین، علی، فرهاد، مهدی از دامان مردم، حركت آگاهانه و متشكل و متحد برای برپایی جامعه ای است كه از ستم طبقاتی و جنسیتی و ملی و مذهبی رها باشد. جامعه ای كه در آن، مبارزه با بهره كشی انسان از انسان، مبارزه با مردسالاری و پدرسالاری، مبارزه با خرافه و جهل، مبارزه با برتری جویی ملی و نژادی، نه جرم كه ارزش و فضیلت باشد. جامعه ای كه در آن، میلیون ها زن و مرد كارگر و زحمتكش و ستمدیده واقعا بر زندگی و كار خود حاكم باشند، دولت خود را تشكیل دهند و فرهنگ نوین خود را بسازند. جامعه ای كه برای دختران و پسران جوان و شورشگر، برای روشنفكران و هنرمندان و دانشمندان پیشرو و نواندیش، قفس یا منگنه نباشد.
جامعه سوسیالیستی فردا، پلی خواهد بود میان مبارزات آگاهانه طبقه كارگر و توده های ستمدیده با آرمان كمونیسم جهانی. در آن جامعه، فرهنگ مذهبی و عوامفریبانه ستایش مرگ و ضجه و شهید پروری حاكم نخواهد بود. در آن جامعه، امید و زیبایی و همكوشی كه همیشه در كلام و نوشته های فرزاد كمانگر حضور داشت، به مناسبات میان مردم رنگ و بو خواهد داد. در آن جامعه، دختران محروم و ستمدیده ای مانند شیرین زنجیر اسارت هزاران ساله زن را از ذهن و دست خود دور می كنند و پر شورترین تلاش ها و مبارزات را برای نو كردن مناسبات و در هم شكستن هر سد و مانعی كه در این مسیر ظاهر می شود سازمان خواهند داد.
افشاء و محكوم كردن جنایت جدید جمهوری اسلامی، كافی نیست. دامن زدن به آتش خشم و عصیان توده ها بر سر این جنایت نیز همه كار نیست. امروز باید اهداف و رویاهای بزرگ اما دست یافتنی را در صفوف طبقه كارگر و همه زحمتكشان و ستمدیدگان جامعه تبلیغ و ترویج كرد. باید برای آرمانی جنگید كه هم ضرورت و امكان تحقق دارد و هم شایسته فداكاری و جنگیدن است.
”جمعی از فعالین كارگری“ (JAFK)
١٩ اردیبهشت ٨٩
k-jafk.blogfa.com
********************
********************
جمهوری اسلامی یعنی؛
جنایت، جنایت، جنایت!
اقدام وحشیانه جمهوری اسلامی در اعدام پنج زندانی سیاسی دیگر؛ شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در سحرگاه امروز ١٩ اردیبهشت در زندان اوین، بار دیگر نشان داد که این رژیم ارتجاعی در وحشت از مبارزات مردم ایران برای آزادی و برابری، حاضر است دست به هر اقدام جنایت کارانه بزند تا شاید روزنی برای برون رفت از درماندگی و زبونی خود بیایبد.
اعدام این پنج زندانی سیاسی در سحرگاه امروز در زندان مخوف اوین، نشانه بارز دیگری از درماندگی رژیم جمهوری اسلامی برای درهم شکستن مقاومت این پنج زندانی و خیزش آزادی خواهانه و برابری طلبانه مردم ایران است. رژیم تا نهایت ارتجاعی و ضد بشری جمهوری اسلامی مذبوحانه تلاش می کند در واکنشی زبونانه به اعتراضات گسترده کارگران، معلمان، زنان و دانشجویان و فرهنگ ورزان، بار دیگر به جنایت متوسل شود.
جمهوری اسلامی هنگامی این ٥ زندانی سیاسی را بدون اطلاع خانواده و وکلایشان اعدام نمود که پرونده سه تن از آنان هنوز در مرحله بازنگری قرار داشت. رژیم در پی آن است تا با دستگیری، شکنجه، اعدام و ایجاد جو ارعاب همگانی، مانع پیکارهای سترگ بعدی شود.
پیش از اعدام این پنج زندانی سیاسی که مدت ها زیر شدیدترین شکنجه های جسمی و جانی بودند، و به عنوان «عوامل گروههای ضد انقلاب» از آنان نام برده شده است، موجی از اعتراضات در داخل و خارج از ایران علیه این احکام جنایتکارانه به راه افتاد و همگان با محکوم کردن جمهوری اسلامی، خواهان لغو حکم اعدام آنان شدند.
اعدام این پنج زندانی سیاسی، خشم طوفانی همه آزادی خواهان جهان را بی درنگ برانگیخته و آنان را به اقدام در برابر این بیدادگری و جنایت های تازه واداشته است.
اکنون نیز جسم و جان زندانیان سیاسی دیگری که به خاطر مبارزات دانشجویان، فرهنگ ورزان و زنان و کارگران که به ویژه در اول ماه مه دستگیر شده اند در خطر قرار دارد و اقدام هر انسان آزادیخواه را در راه رهائی و آزادی آنان می طلبد.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، بنابر منشور و آرمان خود در دفاع از آزادی اندیشه و بیان و حقوق مسلم مردم برای رهائی از ستم و بیداد، اعدام این پنج زندانی سیاسی را محکوم و از همه مردم آزادیخواه جهان درخواست می کند که صدای اعتراض خود را در برابر این جنایت ها بلند کنند و به مقابله همه جانبه با بیداد این رژیم ارتجاعی و پوسیده بپردازند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید
یکشنبه ١٩ اردیبهسشت ١٣٨٨
********************
دولت حمام خون سرمایه، باز هم جوی خون راه انداخت
رژیم هار و درنده اسلامی سرمایه داری، امروز نیز دست به کشتار زد و این بار ۵ فعال سیاسی را به جوخه تیر سپرد. جرم اعدام شدگان فقط این است که به دیکتاتوری و بربریت و سبعیت رژیم حاکم اعتراض داشته اند. توحش و زن کشی و کودک کشی و قتل عام هر نوع آزادی و حقوق انسان ها توسط حاکمان دژخیم روز سرمایه را محکوم می کرده اند. خواستار تحقق مطالبات اولیه توده های عظیم انسانی و بهبود زندگی شهروندان در جهنم گند و خون و وحشت اسلامی سرمایه بوده اند. دولت سرمایه اسامی اعدام شدگان را به شرح زیر اعلام کرده است.
١. فرزاد کمانگر ٢. شیرین علم هویی ٣. علی حیدریان ۴. فرهاد وکیلی ۵. مهدی اسلامیان
اعدام در هر شکل، با توسل به هر مستمسک و زیر هر عنوان از جانب هر دولت که صورت گیرد، رویدادی شنیع، جنایتکارانه، سبعانه و ضد بشری است. اعدام ها سلاح توحش دولت ها در قتل عام جنبش ها و خیزش های آزادیخواهانه انسانی است. ما هر گونه اعدام را به طور کلی و اعدام ۵ فعال سیاسی بالا توسط دولت درنده سرمایه داری ایران را به طور خاص با قاطعیت هر چه تمام تر محکوم می کنیم. ما از توده های کارگر در ایران و در سراسر جهان می خواهیم که علیه هر نوع اعدام، اعدام هر انسان، در هر کجای جهان و اعدام 5 فعال سیاسی فوق با تمامی توان ممکن دست به اعتراض زنند.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
ماه مه ٢٠١٠
********************
********************
جنبش دانشجویی به مبارزه خانواده جان باختگان می پیوندد!
درهای دانشگاه را می شکنیم!
در کنار خانواده های تمام جان باختگان ایستاده ایم!
پرنده دیگری از آسمان خلق اعدام شد!
گیرم که می زنید،
گیرم که می برید،
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟
امروز صبح شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان اعدام شدند. شیرین را بعد از مدتها شکنجه اسلامی، بخوانید تجاوز اعدام کردند. این زن را فقط برای خودش اعدام نکردند، او را بالای دار بردند تا ضربتی ترین نیروی مبارزات یکساله اخیر را مرعوب کنند. شیرین اعدام شد تا دختران جسور با صورتهای پوشیده و سنگ در دست حساب کار خود را بکنند.
علی و فرهاد و مهدی را نیز ماهها شکنجه قرون وسطایی کردند تا وادار به همکاری و قبول اتهامات واهی کنند که نشد. اما فرزاد کمانگر به دریا رسید. همانطور که می خواست و دایم در طول مسیر می پرسید، بالاخره به دریا رسید. فرزاد در میان دریای آرام، طوفانی بپا کرد. امواج سهمگینی براه انداخت. امواجی که بغیر از کُردستان و محصلانِ فقیر وی، به سرتاسر شهرها و روستاهای ایران از خوزستان تا بلوچستان، خراسان و حتی تا کشورهای دیگر نیز طوفان بپا کرد. ماهی سیاه کوچولو اینبار فضای دیگری را می دید. نه از درون برکه و رودخانه و یا حتی دریای بزرگ، فضایی به گستره مبارزات انقلابی مردم را از درون سلول چند متری اش، از پشت میله های اِوین می دید. نگاهش به گستره انقلاب و به سرخی خون مردمی بود که برای آزادی و رهایی سینه در برابر گلوله سپر کردند.
راستی چه کرد این معلم که باید اعدام می شد؟
تمام سازمانها، نیروهای سیاسی و عفو بین الملل و ... دلایل نابجای دستگیری و شکنجه و حبس وی را برشمرده اند ولی نکته ای از قلم افتاده است. نکته را فقط ما دانش آموزان، دانشجویان و مبارزانی می دانیم که فرزاد معلممان بود و رفیقمان. آری! نکته باقی مانده اینجاست؛ فرزاد مسلح بود، مسلح به آگاهی.
رژیم جمهوری اسلامی اینرا فهمید. فرزاد مسلح به پیشرفته ترین سلاح های دنیا بود. سلاح هایی که قلب ارتجاع و سرمایه را نشانه می رفت. وی از انبار مهمات خود ما را نیز مسلح می کرد. ما نه او را دیده بودیم و نه ارتباطی داشتیم ولی هر روز منتظر ایده مبارزاتی جدیدی از سوی فرزاد بودیم. ایده هایی که در جریان روزهای پُرخون یکسال گذشته، بارها آنرا بکار بردیم. سلاحی که در تجمعاتمان در دانشگاهها دست بدست می شد و گاهاً شلیک. این مسأله رژیم را وادار کرد که او را اعدام کند. اما زهی خیال باطل که فرزاد بیش از تصور آنها نیرو بسیج کرده بود و در روزهای آتی اینرا اثبات خواهیم کرد. در کُردستان و بلوچستان و تمام نقاط ایران، در مدارس و میان دانش آموزان و معلمان، در دانشگاهها و مراکز آموزشی تا کوهستانهایی که آرزوی رهایی را به دل فرزاد الهام کردند.
او سر خم نکرد. زانو نزد. کم نیاورد. به سیاه مذهبی و سبز علوی باج نداد. لحظه ای از یادآوری چشمان آبی دختر و پسر کوچولوهای روستاهای میان کوههای سر به فلک کشیده غافل نشد. او در برابر دشمن مردم ایستاده جنگید و در برابر آزادی و مبارزه برای رهایی به خاک افتاد.
همزمان با مذاکرات نمایندگان جنایتکار جمهوری اسلامی ایران با اربابان امپریالیستش در اروپا، نیویورک، سازمان ملل و ... و در حالیکه نیروهای سازشکار چشم براه گشایشی دیگر هستند تا بتوانند به میدان قدرت بازگردند و اسلام خمینی را دوباره احیا کنند، جسمِ فرزاد کمانگر را از ما گرفتند.
امروز 5 نفر اعدام شدند. این اعدامها هیچ هدفی نداشت بجز مرعوب کردن مبارزات رادیکال مردم، جوانان و جنبش دانشجویی. هنوز چند روزی از اعتصابات دانشگاهها نگذشته است که این جنایت انجام شد.
نشریه دانشجویی بذر از تمام نیروهای مبارز و انقلابی، دانشجویان و محصلان، اساتید دانشگاهها و معلمان مدارس، کارگران و زحمتکشان و ... می خواهد تا این اعدام را به موج مبارزه عادلانه ای تبدیل کنند. مبارزه ای که فرزاد می خواست و می خواهد. مبارزه برای رهایی.
نشریه دانشجویی بذر - ١٩ اردیبهشت ٨٩
********************
جمهوری اسلامی ایران پنج فعال سیاسی را اعدام کرد
فرزاد کمانگر٬ علی حیدریان٬ فرهاد وکیلی٬ شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در زندان اوین اعدام شدند.
این خبر لحظات اولیه صبح روزیکشنبه 9 ماه مه 2010 از طریق دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام شد. در اطلاعیه دادسرای انقلاب تهران توضیحات مفصلی در مورد" اتهامات" این پنج نفر اعلام شده است٬ چرا که جمهوری اسلامی ایران میداند که چه جنایتی مرتکب شده است. میداند نفرت و انزجاری که از این جنایت بیشرمانه نثار حکومت و جنایتکاران حاکم خواهد شد بی حد و حصر است. این پنج نفر فعال سیاسی بودند و حکومت اسلامی ایران آنها را را به جرم عقیده و نظر متفاوت با حکومت٬ برای آنها پرونده سازی کرده و بیشرمانه آنها را کشت!
حکومت اسلامی ایران از روز اول با خون ریختن وجنایت متولد شده و بعد از یک نسل کشی اسلامی٬ امروز با یک نسل معترض و انقلابی روبرو شده است. امروز که در مقابل خودش میلیونها فرزاد کمانگر را می بیند که شجاعانه علیه این حکومت فساد و تباهی و سیاهی و اسلامی مبارزه میکنند و از انسانیت و آزادی و حرمت انسانی دفاع میکنند٬ به خون ریزی بیشتر روی آورده و خشم و انزجار بیشتری را بسوی خود جلب میکند.
اعدام فعالین سیاسی باید از سوی کل جامعه و همه سازمانهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی٬ از سوی همه نهادهای مدافع حقوق انسانی و مخالفین اعدام با موجی از اعتراض روبرو شود.
نباید در مقابل این خونریزی آشکارمشتی آخوند و جنایتکار حرفه ای که با خونسردی تمام برای دفاع از مال و مکنت و قدرت تبهکارانه خود٬ به قتل جوانان دست میزنند٬ ساکت بود.
کمیته بین المللی علیه اعدام همگان را فرا میخواند در سراسر جهان و در کردستان و در ایران٬ به خیابان آمده و به این جنایت وقیحانه و بیشرمانه حکومت اسلامی اعتراض کنند.
این جنایات دست و پا زدنهای آخر حکومتی را نشان میدهد که بر دریایی از خشم و نفرت میلیونها زن و مرد و جوان ٬ میلیونها کارگر و دانشجو و معلم ٬ از موجودیت کثیف و از دستگاه خون و جنایت و کثافت خود بهر قیمت دفاع میکند.
این حکومت رفتنی است. این فرمان انقلاب مردم ایران است. این فرمان نداها و اشکانها و میلیونها نفری است که به خیابان آمدند و صدایشان را با صدای نسل قبل از خود یکی کردند. مردم ایران سی و یکسال است علیه این حکومت شجاعانه جنگیده و هزاران نفر در این راه قربانی شده و جان باخته اند.
جنایتکاران حاکم بر ایران را باید به نیروی عظیم انقلاب مردم پایین کشید و بساط مذهب و اسلام در حکومت را برای همیشه از این مملکت پاک کرد.
ما از همگان دعوت میکنیم که خانواده های این عزیزان را تنها نگذارند. در مراسم های بزرگداشت این فعالین سیاسی اعدام شده٬ شرکت کنید و این مراسمها را به صحنه اعتراض علیه جانیان اسلامی تبدیل کنید.
کمیته بین المللی علیه اعدام به مادر فرزاد کمانگر و به خانواده فرزاد کمانگر٬ و خانواده و بستگان فرهاد وکیلی٬علی حیدریان٬ شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان صمیمانه تسلیت میگوید و خود را در غم و رنج عظیم آنها شریک میداند.
کمیته بین المللی علیه اعدام از امروز در کشورهای مختلف اروپا و در کانادا و امریکا ٬ اعلام یک هفته اعتراض بر علیه این اعدامها کرده و با سازمان دادن میتینگ و تظاهرات و اعتراضات متعدد٬ در مقابل سفارت خانه ها و در مراکز شهرها به اعتراضی گسترده علیه اعدام فعالین سیاسی و گسترش موج اعدامها در ایران خواهد پرداخت. از مردم آزاده در سراسر جهان دعوت میکنیم که در این اعتراضات شرکت کنند. و خود مبتکر سازمان دادن این اعتراضات در محل زندگی خود بشوید. این جنایت رژیم اسلامی را باید با تمام قدرت جواب بدهیم. جمهور اسلامی باید متوجه بشود این جنایات بی جواب نخواهد بود.
در هر جایی که هستید به این جنایات حکومت اسلامی اعتراض کنید.
ننگ و نفرین بر جانیان اسلامی حاکم بر ایران
مرگ بر حکومت جنایتکار اسلامی
گرامی باد یا د جانباختگان راه آزادی
کمیته بین المللی علیه اعدام - ۹ ماه مه ۲۰۱۰
********************
********************
فرازدکمانگر٬ علی حیدریان٬ فرهادوکیلی٬
شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در اوین اعدام شدند
صبح روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت برابر با ٩ مه٬ پنج زندانی سیاسی فرازدکمانگر٬ علی حیدریان٬ فرهاد وکیلی٬ شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در زندان اوین اعدام شدند. رسانه های و خبرگزاریهای جمهوری اسلامی از زبان دادسرای انقلاب تهران اعلام کردند که "پنج بمب گذار در زندان اوین به دار مجازات آویخته شدند".
در چند سال گذشته دهها هزار انسان در شهرهای مختلف ایران و در کشورهای مختلف به شیوه های گوناگون برای آزادی این انسانها تلاش کردند و خواهان لغو اعدام و آزادی فوری آنها شده اند. مردم کامیاران و سنندج بارها شاهد اعتراض خانواده و بستگان فرزاد کمانگر و مردم آزادیخواه این شهرها برای آزادی فرزاد و علیه حکم اعدام بودند. و امروز سران تروریست و جنایتکار جمهوری اسلامی برای خفه کردن صدای اعتراض مردم این عزیزان را به دار آویختند.
اعدام این پنج نفر توحش و بربریت جمهوری اسلامی را برای هزارمین بار نشان داد. بربریت حاڪم در ایران به این قتلها احتیاج دارد. اینها بخشی از تلاش برای ترساندن مردم٬ برای زهر چشم گرفتن از جامعه و به رخ ڪشیدن قدرت سرڪوب رژیم است. دیروز ٦ نفر را به جرم مواد مخدر در زندان قزل حصار اعدام کردند و امروز ٥ مخالف سیاسی خود را در اوین به عنوان تروریست به دار آویختند. در همین مدت شاهد تهدید و احضار و شلاق زدن به فعال کارگری و شاهد پرونده سازی علیه رهبران آنها٬ شاهد زندان و پرونده سازی برای مبارزین و آزادیخواهان در این جامعه بوده ایم. اینها قرار است ابزار پس زدن اعتراض کارگر و زن و جوان به بربریت حاکم باشد. اینها قرار است طبقه کارگر و مردم محروم و انسان معترض را مجبور به تمیکین و سکوت کند. ڪار دستگاه سرڪوب همین است.
جمهوری اسلامی ماشین سرڪوب علیه ما مردم٬ ما زنان و طبقه ڪارگر و انسان محروم است تا تسلیم شویم و نظم جنایتڪارانه و بربریت آنها را به عنوان سرنوشت محتوم بشریت قبول ڪنیم و سر تعظیم فرود آوریم. اعلام اینکه ٥ تروریست را کشته اند٬ برای رژیمی که سران آن سازماندهندگان ترور و کشتار جمعی مردمند٬ بیش از هر چیز مایه انزجار و تنفر بیشتر مردم خواهد شد. نباید اجازه داد مشتی جانی و قاتل و تروریست حرفه ای با ترور و اعدام٬ نسلی از بشریت را مجبور به تحمل این جهنم ڪنند. این سرنوشت محتوم نسل ما و مردم ایران نیست.
حزب حکمتیست ضمن تسلیت به خانواده و بستگان این پنج نفر٬ به مادر فرزاد کمانگر که برای آزادی و لغو حکم اعدامش از هیچ کوششی دریغ نکرد٬ مردم مبارز را به تشدید مبارزه علیه جمهوری اسلامی فرامیخواند. تنها راه خاتمه دادن به این توحش پایان دادن به عمر جمهوری اسلامی، این مظهر بربریت، ترور و جنایت است.
حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست
١٩ اردیبهشت ١٣٨٩- ٩ مه ٢٠١٠
********************
اعدام زندانیان سیاسی را شدیدا محکوم کنیم!
اعدام زندانیان سیاسی شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان توسط رژیم آدمکش جمهوری اسلامی را شدیدا محکوم کنیم. باید جلوی اعدام و تعقیب و زندان و شکنجه را متحدانه و پرقدرت سد کنیم.
فرزاد کمانگر، معلم و فعال حقوق کارگری و انسانی بود و جنبش کارگری و نهادهای مدافع حقوق انسان در سطح جهانی برای آزادی وی فعالیتهای وسیعی صورت داده بودند. اعدام فرزاد کمانگر و ۴ زندانی سیاسی فوق نشان میدهد که باید در مقابل جنایات و سرکوبگریهای جمهوری اسلامی بیش از پیش و هر چه پرقدرت تر سازماندهی کنیم و افکار عمومی مترقی و کارگران و مردم آزادیخواه دنیا را در همبستگی به میدان بیاوریم.
زندانیان سیاسی و فعالین کارگری زندانی باید فوری و بدون قید و شرط آزاد شوند!
کارگران در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی سرمایه از ابتدایی ترین حقوق خویش محرومند. کارفرمایان تحت حمایت دولت و نیروهای انتظامی میتوانند ماهها از پرداخت دستمزد کارگران خودداری کنند اما خواست پرداخت حقوقهای معوقه و مبارزه جمعی برای کسب آن جرم است. دولت و کارفرمایان میتوانند با مشارکت جمعی و سازمان یافته سرنوشت سازترین تصمیم ها را در رابطه با زندگی کارگران بگیرند اما تبادل و اظهار نظر جمعی و سازمانیافته کارگری برای مقابله با آن جرم است. با این همه مبارزه، اعتراض و فریاد حق خواهی جمعی جزیی روزمره از کار و زندگی کارگران در ایران است.
هنوز منصور اسالو و ابراهیم مددی به جرم احیاء سندیکای کارگران شرکت واحد و طرح ابتدایی ترین خواستهای کارگری از جمله پرداخت حقوق های معوقه در غیر انسانی ترین شرایط زندانی هستند. علی نجاتی به جرم تشکیل سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه و دفاع از بدیهی ترین خواستهای همکاران خویش زندانی میشود. فرزاد کمانگر معلم مبارز و آزادیخواه را در کمال بیرحمی اعدام میکنند. علیرضا هاشمی، علی اکبر باغانی، محمد بهشتی لنگرودی از فعالین تشکلات معلمان به جرم اعتراض به زندانی کردن همکاران خویش همچنان در بند ٢٠٩ زندان اوین محبوسند. حتی به وکیل کارگران هفت تپه، محمد اولیایی فرد، هم رحم نکرده و ایشان را نیز به زندان محکوم میکنند.
در حول و حوش اول ماه مه ٨٩ تعداد زیادی از فعالین کارگری را کتبا و شفاها به دادگاههای انقلاب احضار میکنند. تهدیدها و احضاریه ها اگرچه تدارک اول ماه مه را بسیار مشکل تر میکند اما کارگران به انحاء مختلف اول ماه مه را در شهرهای مختلف ایران گرامی میدارند و قطعنامه ها و خواسته های خود را در سطح وسیع طرح میکنند. اما "تاوان" این گرامیداشت دهها احضاریه به دادگاهای انقلاب، بازداشت و تهدید دهها نفر و زندانی کردن تعدادی از فعالین کارگری بوده است. در سنندج شریف ساعد پناه، شیث امانی، صدیق کریمی، اسماعیل کاظمی و خالد سواری را به اداره اطلاعات این شهر احضار میکنند. محمود صالحی و محمد عبدی پور به جرم شرکت در مراسم روز جهانی کارگر توسط نیروهای حفاظت اطلاعات بنا به دستور دادستان سقز دستگیر شده و چندین ساعت در در بازداشت به سر بردند. افشین ندیمی در روز کارگر مورد بازجویی قرار میگیرد. دهها فعال کارگری چندین روز قبل از اول ماه مه تلفنی مورد تهدید قرار میگیرند. احضاریه های کتبی به تعداد زیادی از فعالین کارگری ابلاغ میشود. بسیاری از این فعالین بخاطر جلوگیری از دستگیری مجبور به ترک محل کار خود میشوند. در روز اول ماه مه تعدادی از فعالین کارگری از جمله فواد کیخسروی، فواد شبکی فر، صدیق کریمی، امجد آذری نیوفر دستگیر میشوند که بجز فواد کیخسروی همگی با قید ضمانت آزاد شده اند. با اینکه ٢٢ اردیبهشت ماه آخرین روز دوران حبس علی نجاتی است به ایشان احضاریه کتبی برای ٢٩ اردیبهشت ابلاغ میکنند. بر اساس گزارشهای دریافتی فعالین اتحادیه آزاد کارگران و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلات کارگری تحت فشارهای شدید مامورین امنیتی قرار گرفته اند که دست از فعالیت و عضویت در این تشکلات بردارند.
جمهوری اسلامی به این حد گروگان گیری از جبهه کارگری بسنده نمیکند و جنبش کارگری نیز کماکان به مقاومت و اعتراض و تلاش جهت سازمانیابی خود ادامه میدهد. با اینوجود، در فقدان یک اعتراض وسیع و موثر بین المللی در داخل و خارج از کشور، رژیم ضد کارگر جمهوری اسلامی ممکن است قادر گردد فشار به فعالین کارگری و فعالین جنبشهای مترقی را بیش از پیش افزایش دهد. ما از همه انسانهای آزادیخواه، نهادها و تشکلهای کارگری، احزاب و سازمانهای آزادیخواه و مترقی در کشورهای مختلف میخواهیم که در ایجاد یک فشار و اعتراض بین المللی پرقدرت برای آزادی فوری و بی قید و شرط کارگران زندانی و کلیه زندانیان سیاسی و پایان دادن به تعقیب و اذیت و آزار فعالین کارگری و سیاسی در ایران درگیر شوند. خواست آزادی فوری و بی قید شرط تمام کارگران زندانی و زندانیان سیاسی و توقف اعدامها و تعقیب و اذیت و آزار فعالین کارگری و اجتماعی و سیاسی و نیز آزادی بیقید و شرط بیان، تشکل، تجمع، اعتراض و اعتصاب را با یاری هم متحقق کنیم.
اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
۹ مه ٢٠١٠
info@workers-iran.org
********************
گزارش تظاهرات شورا در اعتراض به اعدام پنج تن از فعالین سیاسی در ٩ ماه مه
فرازدکمانگر٬ علی حیدریان٬ فرهادوکیلی٬ شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در زندان اوین اعدام شدند
سحرگاه امروز جنایت کاران حاکم بر ایران پنج فعال سیاسی را به جوخه های اسلامی مرگ سپردند. فرزاد کمانگر معلم دلسوز روستاهای کردستان یکی از آنها بود . نامه های فرزاد از زندان بیان آرمانها و احساسات انسانی هزاران زندانی سیاسی و فرزاد های گمنامی بود که روزانه در گمنامی اعدام وشکنجه میشوند.
بدنبال این خبر شورا با تمام امکاناتش اقدام به پخش خبر و سازماندادن تظاهرات نمود در مدت کوتاهی تا ساعت ٣ بعد از ظهر هم امروز گروهی متجاوز از ٣٠٠ نفر در میدان مرکزی شهر گرد آمدند و خواهان لغو اعدام وآزادی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی شدند. آنها زنده باد آزادی و زنده باد سوسیالیسم سر دادند وسرنگونی جمهوری اسلامی را فریاد زدند. سخنرانانی از سوی احزاب مختلف در این تظاهرات به ابعاد مختلف جنایات سرمایه داری و رژیم اسلامی اش در ایران پرداخته و راه حل های خود را برای آلترناتیو این وضعیت ارائه دادند.
در پایان شورا ضمن قدر دانی از این احساس مسولیت و سرعت عمل همه را به تظاهرات روز جمعه ساعت ٣ مقابل سفارت جمهوری اسلامی فرا خواند.
ماشین کشتار جمهوری جنایت ، سی سال است د می از حرکت باز نایستاده است . به این کشتار وبه این حکومت باید خاتمه داد با تمام توان باید به خیابان آمد ودر مقابل این جنایات ایستادگی کرد. حکم اعدام باید ملغی شود وزندانهای سیاسی باید برچیده شوند . این سرمایه داران هار را باید به لانه هایشان برگرداند. این عقب ماندگان تاریخی باید سرنگون شوند .راه دیگری برای آزادی وجود ندارد. به شورا بپیوندید تا هرچه قدرتمند تر در مقابل جمهوری اسلامی و آلترناتیو های سرمایه داری ازکارگران و زحمتکشان ، از آزادی و رفاه و سوسیالیسم د فاع کنیم
سرنگون باد جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی   زنده باد سوسیالیسم
کارگر زندانی ، زندانی سیاسی   آزاد باید گردد
زندان شکنجه ، اعدام   ملغی باید گردد
شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ـ استکهلم
٩ ماه مه ٢٠١٠
********************
جلاد مرگت باد!
کارگران و زحمتکشان انقلابی!
ماشین سرکوب ارتجاع سرمایه داری حاکم باز هم به کشتار سبوعانه دیگری مبادرت ورزید و در صبحگاه یکشنبه پنچ پیکر دیگر را بخاک و خون کشید. ماشین کشتار پاسداران نظم سرمایه داری به حرکت در آمد تا به مثابه اولین تهاجم اشان در فصل جدید کشتارها پیکر فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، و مهدی اسلامیان را بخاک و خون بکشاند. آنان تمام قدر قدرتی اشان را در مقابله با موج خیزش جنبش های اجتماعی در دستگیری و به بند کشیدن و اعدام فعالین به نمایش میگذارند. اما مگر در این سی سال در مقابله با مبارزات کارگران و زحمتکشان جز این رفتار کردند؟ مگر در همان ابتدای قدرت گیری اشان و به فرمان و فتوای خمینی جلاد از زمین و آسمان به کردستان انقلابی حمله ور نگشتند و مگر نوزاد "سلمان هه وه رابی" را در بستر نسوزاندند! مگر صدها مبارز پیشمرگه را بخاک و خون نکشاندند؟ مگر در جریان مبارزات خیابانی اخیر با تمامی درنده خوئی اشان به تظاهر کنندگان حمله ور نگردیدند؟ اما برخلاف تمهیدات سرکوب گرایانه اشان از دل نبرد کارگران و زحمتکشان همواره پرچمداران نوینی به عرصه مبارزه گام نهاده اند. تاریخ نبرد انقلابی مؤید آن است که جان شیفته و در خون تپیده فرزاد ها همچون پرچم سرخی در دست نبرد کنندگان نوین در راهی پر فراز و نشیب تا تحقق درخواست های جنبش کارگری-انقلابی در اهتزاز خواهد بود.
کارگران و زحمتکشان انقلابی!
جمهوری اسلامی با تمام دارودسته هایش و با تمام باصطلاح قرائت های گوناگون مذهبی ارتجاعی از آن و از همان بدو قدرت گیری اش چه در دوران خمینی و نخست وزیری موسوی و چه در دوران خامنه ای و ریاست جمهوری احمدی نژاد، همیشه و همیشه مبارزات ما را با گلوله و دار و زندان پاسخ داده است. در جریان نبرد ما و ارتجاع حاکم همیشه مرتجعین حاکم از کشتار زندانیان به مثابه اهرمی جهت به عقب راندن ما سود جسته اند. هم اکنون هم هزاران فعال جنبشهای کارگری،زنان،دانشجویان،ملتهای تحت ستم، و فعالین اجتماعی در زندان های جمهوری دار و تازیانه اسلامی در اسارت بسر میبرند. کوچکترین کوتاهی در امر مبارزه بر علیه شرایط جاری و کوچکترین اهمالی در نبرد برای آزادی زندانیان سیاسی عواقبی گران برای جنبش ما در بر خواهد داشت. باید متحد و یکپارچه در زیر پرچمی که نشان خون فرزندان بخاک و خون تپیده امان را داشته باشد به میدان بیائیم و اجازه ندهیم که ماشین جنایت اسلامی کشتار وسیعی را که سازمان داده متحقق گرداند. باید پرچم سرخ نبرد بر علیه کشتار را از آبیدر تا تفتان به اهتزاز در آوریم. باید این دستگاه جهالت قرون وسطائی را با تمامی علائم مذهب جنایتکارانه اشان بزیر بکشانیم. بدون سرنگون کردن ارتجاع حاکم و تمامی دارو دسته هایش، این دستگاه جنایت برچیده نخواهد شد. هرگونه توهمی به هر باند و جناحی از این حکومت و یا باندهای مغضوبش شرایط کشتار دیگری را فراهم می آورد. جهت مقابله با کشتارها و آزادی زندانیان سیاسی باید دستگاه سرکوب بورژوازی را بزیر کشید.
سرنگون باد جمهوری دار و جنایت اسلامی!
برقرار باد حاکمیت شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان!
زندانیان سیاسی را از بند برهانیم!
نان،آزادی،سوسیالیسم!
سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر -١٩اردیبهشت ١٣٨٩
razmandehi@ymail.com
********************
********************
یکشنبه ١٩ اردیبهشت بود!
جلادان سرها را شکسته بر سینه می خواستند تا دریابیم دروحشت سرای جنون وخون که ولایت ستون خیمه زده و به تخت جلوس فرموده، امنیت مقدس جاریست. تا مردمان بدانند سرها بدار است وهمچنان مادران داغدار وطن محکوم که به قدمت این سالهای سیاه، تنها و تنها تر ازهمیشه گیسوان سفید چنگیده شان را روی بستر خاک با مویه به باد افشانند.
یکشنبه ١٩ اردیبهشت اما روز دیگری بود. نگاه پُرسوی ۵ اعدامی با چشمان تیزبین وهوشیار از میان چند قطعه عکس کوچک، سکوت سحرگاه آرام جهان را شکست و موج درموج نام شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان ، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان را به پرچم برافراشته و همبسته ی وجدان های بیدارمبدل نمود.
وجدان بیدار، بیداری جان بی قرارهمه ی کسانی ایست که امروزیکشنبه تکان خوردند تا با ابراز نفرت ازجنایت اعدام، سهمی ازبارگران بازمانده گان ومادران وپدران و همسران وکودکان سرزمینمان بردارند وشاهدند که دارد این وطن بازهم فاصله ی گسست نسل هایش را با لاله های سرخ می پوشاند.
امروزیکشنبه ١٩ اردیبهشت بود و این روزنیزبرای حاکمان پیامی دارد : هرآنچه بگیرید وبه بندید و بکُشید وبخورید و بتاراجید وبا داس مرگ جولان دهید، هرگزنخواهید توانست شوق تابناک و شکوهمند آرمان یک جامعه ی همبسته وآزاد را ازدستهای بهم تنیده مردمان سرزمین ما بدزدید. بر خود لرزید که فرزاد وشیرین ها در راهند و مادران شال های سرخ بسته اند.
نادر ساده
١ شنبه ٩ ماه مه ٢٠١٠
********************
برای فرزاد کمانگر
کدامین واژهها میتوانند خباثت، کثافت و پلیدی دستانی را که اول "حسی که انسان
بیشترین ارتباط با دنیای اطراف را از او بگیرند" از تو نگرفتند اما امروز تمام حسهای ترا که دنیایی بود از ارتباط انسانی تو با انسانها از تو گرفتند؟
کدامین واژهها میتواند بیانگر شجاعت، شهامت، مقاومت و پایداری تو در مقابل انسان کشانی باشد که هیچگونه "حسی با دنیای اطراف" خود ندارند؟
کدامین واژهگان میتوانند بیانگر احساسات پاک و لطیف "بچههایی که در کودکی درد و رنج بزرگسالی به دوش میکشیدند" و حالا درد نبود ترا باشند؟ کدامین فرهنگ را میتوان یافت که واژههای "دخترانی که با دستانی پر نقش و نگار سوی چشمشان را" در گریه به دمبال تابوت تو میگذارند در آن یافت؟
وقتی خبر اعدامت را شنیدم لال شدم، یخ زدم و تمام واژههای که بتوانند وصف ترا بیان کنند از یادم رفت. چندی پیش به خود گفتم چیزی برای مرگت بنویسم. اما نا گهان مانند خرافاتیها، مانند دگمهای مذهبی، مانند سفیهی که جز به سایهها به چیزی اعتقاد ندارد به خود لعنت فرستادم و گفتم (گوش شیطان کر). اما پشیمانم که شاید آن روز بهتر از امروز مینویشتم!
دیگر چه توانی هست؟ کدام قلم مانند کلک در بند تو میتواند مرثیهای برایت بنویسد؟ تو از پشت "دیوارهای بلند" و زیر "سقفی نردهکشی شده و مشبک" برای آنهای که "دلت برایشان تنگ شده بود" برای "لیلا با آن چشمان پرسشگر"ش، برای "فریاد که به پشت بام خانه میرفت و کاهگل را آماده میکرد" برای "یاسر پدر" مرده، برای "فرشته و ندا" برای "آموزگاران زندگی"ت و برای تمام بچههای دنیا و تمامی انسانهای خوب و با بهترین واژههای که بشود به سادگی مشکلات را با آنها فهمید نامه نوشتی، اما امروز من در گیرم که چگونه نامهای برای تو بنویسم!
تو به "ققنوسهای دیار"ت نامه نوشتی و در آن گفته بودی که از "غنچه اولین لبخند کودکانه"ات "راز ماندگاری" را از "درختان کهن سال" و "سلابط زنان سر زمین"ت آموختی! و تو به ققنوسهای دیارت اندرز دادی که تا خالق شبنم و باران هست آنان نیز "ماندگار" باشند و در پای دار تو پایداری کنند.
تو زیرکتر از آن بودی که شاهدان بیصدا را به صدا در نیاوری و در مقابل جهانیان نجواهایشان را ترجمان نباشید. تو به قضاوت ننشستی، خود متهم بودی و صدای شاهدان، که بر شب و روز تو شاهد بودند، همچنان که بر مظلومیت "مریم"ها، به انتظارهای "کیومرث و و نادر"ها نظاره میکردند به گوش جهانیان رساندی. آری تو از "دیوارها" داستان قهرمانیها شنیدی و گفتی که دیوارها شاهدند و نمیتوانند تمام "روزنه"هایشان را ببندند تا "سرود"صبحگاهی آن "چوبهدار"ها به گوش جهانیان نرسد.
تو به "سماء" گفتی که با آن "نیزه قلمش" بنویسد، اما خود پیشگام و پیشمرگ شدی تا با شمشیر قلم و زبانت بگوئید از "درد و رنج" شاگردانت. تا نوشتهات را از "روزنهها" زندان به بیرون بفرستی و از "زخم و مرهم" از "حلقومی" که بتواند "ناگفتههای" "سرزمینت" را "فریاد بزند. تا خود قبل از سرودن "سرود صبحگاهی" بنویسید"اینجا خنجر همه روزه خون را به محاکمه میکشد"
چه کسی از تو بهتر که با "درد و رنج" شاگردانت آشنا هستید، که با "ققنوسها" هم نفس بودی و "بوی میخک" را بخشی از "راز ماندگاری" دانستی میتواند بنویسد؟ بنویسد "من یک معلم میمانم و تو یک زندانبان!" بنویسد، "طلب عفو از چه و به که؟". به زندانبانت بنویسید "تو سالهاست در تاریکی زندگی میکنی، شب تو بی ستاره است، میدانی آسمان بی ستاره یعنی چی؟ آسمان همیشه شب یعنی چی؟"
آری کدامین کلک از کلک تو با سلابطتر خواهد بود تا از درد بچههای بنویسد که به "بهانه دختر بودن از حلقه بازیهای کودکانه" محروم شوند. سپس بنویسد و حالا مانند همان دوران "بازیهای کودکانه" "در هنگام طرح امنیت اجتماعی" "هوس گرفتن دستهای تو در انظار عموم و واژههای قدغن شده عشق و لبخند به سرش زده است".
کدامین نمایشنامه نویس خواهد توانست بهتر از تو زیر آن همه فشار جسمی و روانی در پای زندان رجایی شهر، نمایشنامه "ئاسو ڕوونه" را بنویسد؟ نمایشنامهای که میتواند "خدا را ناپذیرفتنی کند".
تو در "نسل سوخته" زندگیت را که با "بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد"ه است را با واژههای کودکانه "توپ قلقلی و اتل متل" آغاز و در ادامه با یک حسرت واقعی و اجباری از دست دادن بخشی از زندگیت که کودکی باشد مینویسید "نگذاشتند کودکی کنیم شاید به همین دلیل باشد که هنوز در سی و چند سالهگی دوست دارم بازیهای کودکانهانجام دهم."
"نسل سوخته" سرگذشت تنها فرزاد کمانگر نیست. تو به خوبی سرگذشت و هزاران کودک را در طی هزاران سال بیان کردهاید! سرگذشت کودکانی که "فرصت شمردن چشمهای اطراف روستا" را نداشتند. سر گذشت کودکانی که "اولین نفیر گلوله هراس عجیبی" در آنان "ایجاد" خواهد کرد.
"نسل سوخته" سر گذشت هزاران جوان روستایی و شهری است که به ناچار کوچ میکنند و دیار خود را که با آن انس گرفتهاند رها خواهند کرد بدون اینکه "زمان برای چیدن گلهای صحرای" را داشته باشند. "نسل سوخته" سر نوشت هزاران معلم است که "فقر و بیکاری مردم، کفشهای پاره و لباسهای رنگ و رو رفته دانش آموزان آزار"شان میدهد.
در پایان تو میدانستی که در آن "دیار واژهها گاهی به سرعت برق و باد به زبان آوردنشان (جرم) میشود و گناهی نابخشودنی" اما نوشتی "دیگر تنها کفشهایم مرا به این خاک پیوند نمیدهد" و در آن نوشتی اگر واقعیت را بنویسید خونخواران و دشمنان بشریت خواهند گفت "در شهر خبری از خط فقر و اعتراض و گرانی و بیکاری بی اخلاق نیست، اینها واژههای دشمنان است" اما تو نوشتی و با نوشتن آنها به خون آشامان "صبحگاهی" گفتید که آری اینها واژههای من هستند و من دشمن شما...
نوشته مظفر امین
********************
بیانیه دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
جنایت سازمان یافته علیه فعالین سیاسی را محکوم می کنیم!
من هراس ام نیست،
چون سرانجامِ پُر از نکبت هر تیره روانی را
که جنایت را چون مذهبِ حق موعظه فرماید می دانم چیست
خوب می دانم چیست...(احمد شاملو)
خبر اعدام ناگاه فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان چنان تکان دهنده و هولناک بود که بار دیگر همه مردم آزادی خواه و فعالین سیاسی- اجتماعی در ایران و در تمام جهان را میخکوب نمود.
حکومت سرمایه داری اسلامی که رکورد دار جنایت سازمان یافته اعدام، در بین دیگر شرکای تبهکار خود در عرصه بین المللی است، با قساوتی باورناپذیر، بار دیگر خون چند تن دیگر از جوانان ایران را به خاک ریخت تا آسمان این شب بر فراز تپه های اوین پر ستاره تر شود.
این در حالی است که ظرف چند روز اخیر، و با پُشت سر گذاشتن روز جهانی کارگر و اعتراضات عمومی و گسترده مردم به رهبری کارگران و فعالین طبقه کارگر علیه سرکوب، فقر و خفقان، حکومت ترور و وحشت اقدام به اعدام تعدادی از پناهجویان افغانی و ٦ نفر از مجرمین عادی در زندان قزل حصار نموده است تا قامت یک حکومت فاشیستی را تمام قد در مقابل دیدگان مردم خشمگین و معترض ایران و جهان قرار دهد و فضای ارعاب را بیش از پیش دامن بزند.
توحش و بربریت لجام گسیخته ای که سی سال است گلوی تک تک ساکنان این جامعه اختناق زده را فشرده، امروز بیش از هر زمان دیگری این حقیقت را بر ملا می کند، که راه های بسیاری پیش روی ما، مردم به جان آمده از فقر، نابرابری، تبعیض، خفقان، فقدان آزادی و انواع بی حقوقی های سیاسی- اجتماعی و... نیست.
راه های بسیاری برای متوقف کردن جنایت سازمان یافته اعدام توسط ماشین دولت سرمایه داری اسلامی وجود ندارد و از مسیرهایی بسیار، رهایی، آزادی و برابری محقق نمی شود...اکنون تنها یک راه پیش روی ماست...
روزجهانی کارگر امسال به عنوان مبداء تحولات جدیدی در عرصه مبارزات پیشروان و فعالین آزادی خواه نه فقط در ایران، بلکه در اقصی نقاط جهان، نشان گر تنها مسیر واقعی به سوی جهانی انسانی و شایسته زیست اکثریت مطلق انسان هایی بود که در رنج و حرمان زاییده سرمایه داری کمر خم کرده اند.
تنها با در پیش گرفتن چنین مسیری است که می توان تاوان خون عزیزترین و دلیرترین رفقایمان را که تا پای جان ایستادگی کردند و درس مقاومت و مبارزه را به ما آموختند، بازستانیم. اکنون این وظیفه همه ماست که در پرتو جنبش توده ای و رادیکالی که در حدود یک سال گذشته در بستر جامعه ایران جاری بوده و در بطن بحران عمیق اقصادی وسیاسی که حکومت سرمایه با آن دست به گریبان است، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و مقابله با موج اعدام ها را در گستره ای توده ای پیگیری نماییم و به شکلی منسجم تر و متشکل تر، نیروی عظیم توده های معترض و به جان آمده را در مسیر مبارزه سازماندهی نماییم.
ما تمام مردم مبارز و آزادی خواه ایران و جهان را فرا می خوانیم تا با مبارزه متحدانه و صفوفی در هم تنیده این عمل وحشیانه و ضد انسانی را محکوم و به هر شیوه ممکن علیه حکومت سرمایه اسلامی بایستند و اعتراض نمایند، حمایت و هم دردی خودشان را با خانواده های جان باختگان ابراز نموده، برای آزادی دیگر زندانیان سیاسی در معرض خطر اعدام تلاش بی وقفه نمایند و هزینه دست زدن به چنین جنایاتی را برای حکومت هایی نظیر حکومت سرمایه داری اسلامی هرچه گزاف تر سازند.
در پایان با اندوهی وصف ناپذیر به خانواده ها، بازماندگان و نزدیکان جان باختگان راه آزادی، مرگ این عزیزان را تسلیت می گوییم. گو این که، اینان مرگشان زندگی است و در این سال بد، سال درد و اشک، غم از دست رفتنشان سرمایه مبارزه ما خواهد بود.
زنده باد فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان!
زنده باد راه همه جان باختگان راه آزادی، برابری و سوسیالیسم!
زنده باد مقاومت و مبارزه تا برقراری سوسیالیسم!
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
١٩ اردیبهشت ١٣٨٩
********************
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
طبق خبرهای رسیده فرزاد کمانگر، علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان اعدام شدند. هریک از ایشان در چند نوبت زیر شدیدترین شکنجه ها قرار گرفتند تا به جرم ناکرده اعتراف کنند. هر از چند گاه خبر مقاومت پایدارانه یِ ایشان به بیرون از بند شکنجه گران شب پرست درز می کرد و آتش بر جان ما می زد. گو اینکه تحمل درد شکنجه و بیداد و اعدام در کمین تمامی مبارزان است و آنها آگاه به این خطر قدم به میدان جنگ طبقاتی می گذارند اما هرگز خوی انسانی نمی تواند با منطق و استدلال سوزش قلب از دست دادن رفیقان و یاران را مانع شود. پس امشب را با درد جانکاه و چشمانِ گریان به صبح می رسانیم و در فراق قهرمانان به خون خفته خود به سوگ می نشینیم. و اما فردا اشک ها را از چشمانمان پاک کرده و همراه با خانواده های شجاع ایشان و در کنار دانشجویان مبارز آستین ها را بالا زده و خواب را بر چشمان حرامیان قاتل حرام خواهیم کرد.
اعدام این دلیران نشانه یِ دیگری بر حادتر شدن مبارزه طبقاتی در جامعه است. مبارزه ای که از سال ها پیش رو به اعتلا گذاشت و در پایان بهار و اوائل تابستان گذشته ( ١٣٨٨) برای مدتی در پایتخت تا شرایط انقلابی نیز پیشروی کرد. طوفان این مبارزات در امواج پی در پی با افت و خیزهایی ظاهر گشت که در هر افت اش موانع پیشروی را شناسایی کرده و در حد آگاهی اش بر طرف نمود و در هرخیز اهداف بالاتری را نشانه رفت و رشد صعودی اش را به نمایش گذاشت. این تنها مرتجعان سرمایه داری و عوامل حکومتی شان اند که هر بار افت مقطعی مبارزات را نقطه پایان و دائمی تصور می کنند و به توهم "اقتدار" فرو می روند. اما حتی در اوهامشان نیز ترس و وحشت نهفته است. اقداماتِ درنده خویانه یِ ایشان نیز از همین ترس و هراس نشأت می گیرد. آنها به خیال خود با هر قتل و اعدام و سرکوب مردم مبارز را وادار به عقب نشینی می کنند و از حضور مجددشان در میدان جدال می هراسانند. اما نتیجه یِ این اقدامات در چنین شرایطی چیزی جز آگاهی بیشتر مردم به اصلاح ناپذیریِ این حکومت و نظام و ارتقاء تعهد توده ها به سرنگونی آن نخواهد بود.
از طرف دیگر، اقدامات اینچنینیِ حکومت مرتجع مدرک دیگری است از لا علاجی بحران های اقتصادی و اجتماعی و ناتوانی آنان در پاسخگویی به نیازهای اجتماعی ایکه روند صعودی مبارزات طبقاتی را باعث گشته است. حاکمان سرمایه دار با آگاهی به این ناتوانی نظاره گر نشانه های رشد نسبی آگاهی و آمادگی طبقه کارگر و قشر آگاه آن برای ورود به میدان جدال سیاسی در اتحاد عمل روز جهانی کارگر امسال بودند و این واقعیّت بیشتر از هر عامل دیگری ایشان را به وحشت انداخته است. حکومتی که در لحظات اوج مبارزه ی پوپولیستی و سازمان نیافته مردمی خود را در آستانه ی تلاشی دیده بود از تصور تداخل و امتزاج مبارزه طبقاتی کارگران و جنبش عمومی انقلابی مردم ایران از ترس به حد جنون رسیده و چون دیوانه ای زنجیر گسیخته به جان اُسرای مبارزه طبقاتی افتاده است. اعدام فرزاد کمانگر، کارگر و معلم دلسوخته و متعهد به رسالت طبقاتی اش در چنین روزهایی را نباید حملِ بر تصادف و قضا و قدر نمود. آنها با نشان دادنِ دستان خونین خود به مبارزان طبقه کارگر هشدار می دهند که برای حفظ قدرت و نظم سرمایه داری از هیچ عمل جنایتکارانه ای پرهیز نمی کنند. امیدواری ایشان به کارایی چنین اقداماتی نشان از جهل مرکب طبقاتی شان دارد. آنها نمی فهمند که شرایط مبارزه طبقاتی و روند عمومی آن نه بر مبنای اراده یِ مبارزان، بلکه بر اساس نیازهایِ عمومی طبقه کارگر و ضرورت های اجتماعی و شرایط لاعلاجی کاستی ها و بحران ها و لزوم تغییر ساختاری سرمایه داری در ایران و جهان قرار دارد که اراده یِ عمومی طبقه کارگر را بر تک تک مبارزان اعمال می کند. گیریم که این اقدامات در دل فعالان و مبارزان بالفعل هراس اندازد و وادار به تأمل شان کند، اما فشار ناشی از تحمیل ضرورت های مبارزه طبقاتی نه تنها تأثیر این اقدامات را در کوتاه مدت خنثی می سازد بلکه بصورت روزمره دسته ها و اقشار تازه تری را وارد میدان مبارزه خواهد کرد.
کارگران و زحمتکشان ایران!
اعدام این عزیزان نشانگر اتخاذ سیاستی از طرف هیئت حاکمه جمهوری اسلامی است که دیگر هیچ امیدی برای تغییر و اصلاح مسالمت آمیز شرایط زندگی مان باقی نمی گذارد. اینک قهر سرمایه داری از حد استثمار حاصل کارمان گذشته و به تجاوز به جان ما و فرزندانمان رسیده است. ما باید از مبارزات کارگران جهان و تجارب ایشان بیاموزیم که تا زمانیکه سرنوشت خود را به دست سرمایه داران و نمایندگان حکومتی ایشان بسپاریم چیزی جز فقر و گرسنگی و مرگ و اعدام و شکنجه و اسارت نخواهیم یافت. تنها راه نجات ما و دیگر زحمتکشان در ایران و جهان اتحاد و مبارزه است که نیاز مبرمی به سازمان یابی و سازماندهی دارد. ما باید در محل کار و زندگی مان گرد هم آئیم و با انتخابِ نمایندگان مان شوراهای صنفی و محلی خود را بنا کنیم و با ایجادِ ارتباط با دیگر شوراها زمینه ی یک جنبش عمومی و سراسری انقلابی کارگری را مهیا سازیم. تنها در چنین مسیری است که می توانیم سرنوشت خود و فرزندانمان را در دست گرفته و تغییرات لازم برای زندگی و دنیایی بهتر را ایجاد نمائیم.
نان، مسکن، آزادی - جمهوری شورایی
کارگران کمونیست ایران
١٩ اردیبهشت ١٣٨٩
********************
اطلاعیه جمعی از کارگران پیشرو تبعیدی - سوییس در محکومیت اعدام ۵ انسان بیگناه
رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی بار دیگر جنایتی بزرگ آفرید ،این رژیم که تنها هنرش نابودی وتباهی است ،سحرگاه یکشنبه ١٩ اردیبهشت ١٣٨٩پنج زندانی سیاسی بیدفاع وبیگاه را برای پیشبرد اهداف شومش وبه خیال خام خود برای تهدیدو ارعاب کارگران ،معلمین ، دانشجویان ،زنان ودیگر زحمتکشان جامعه (که همگی خواهان نابودی این حکومت سیاه وننگین میباشند )جنایتکارانه اعدام نمود.حکومت جانیان بلفطره که تا کنون از هیچ جنایتی در مقابله با عدالت طلبی و آزادیخواهی مردم ایران دریغ نکرده ،بیشرمانه با نوشتن یکسری اتهامات واهی که بیشتر جنبه کمدی پیدانموده( ومیدانند که حتی عوامل و مزدوران جیره خوارشان نیز آن را باورندارند) ،میخواهند جنایات خود را توجیه نمایند.
فرزاد کمانگر معلمی شجاع ،دلسوز،آگاه و فرزند رنج ومحرمیت بود او را که هیچگاه در مقابل جلادان جمهوری اسلامی سر خم نیاورد برای عبرت معلمین مبارز وآگاه قربانی نمودند غافل از اینکه این خیال باطل را بگور خواهند برد ،همانطورکه رژیم جنایتکار شاهنشاهی نتوانست با قتل صمد بهرنگی و دیگر معلمین آگاه راه آنان را سد کند این رژیم وحشی نیز نخواهد توانست به اهداف شومش برسد.
شیرین علم هولی زن مبارز وشجاعی که علیه بیعدالتی ،زن ستیزی وارتجاع جمهوری اسلامی بپاخواسته بود برای ارعاب زنان مبارز وزحمتکش کشورمان قربانی نمودند .
فرهاد وکیلی ،علی حیدریان ،مهدی اسلامیان سه بیگناه دیگر که تنها جرمشان مخالفت با حکومت دلالان وچاقوکشان بوده برای ارعاب مردم بجان آمده ایران قربانی شدند.
ما بر این اعتقاد هستیم جمهوری اسلامی ایران با سابقه بیش از سی سال جنایت و کشتار مردم بیدفاع ،شکنجه وتجاوزبه زندانیان بیدفاع ،غارت منابع ،نابودی صنایع ،شرکت در تمامی کارهای مافیایی مانند خرید وفروش مواد مخدر در سطح بین المللی ،خرید وفروش ارزووارد نمودن انواع کالاهای بنجل وفاسد بخاطر سود بیشتر و پولشویی وهزاران خلاف دیگر خود باید در دادگاه عدالت به محاکمه و بسزای اعمال ننکینش برسد.
ما جنایات جمهوری اسلامی را هیچگاه فراموش نکرده و این رژیم با تمامی جنایتکاران تشکیل دهنده اش را مستحق نابودی میدانیم در این را ه از هیچ کوششی فرو گذار نخوایم نمود.
یاداین گلهای سرخ شجاعت وایستادگی را گرامی میداریم.
زنده باد همبستگی کارگران ،معلمان ،دانشجویان ودیگر زحمتکشان علیه نظام خون آشام جمهوری اسلامی ایران
نابود باد سرمایه داری در جهان ونظام سرمایه داری انگللی جمهوری اسلامی ایران
جمعی از کارگران پیشرو تبعیدی- سوییس
٢٠ اردیبهشت ٨٩
-------------------------
اعدام فرزاد کمانگر برای رژیم هزینه بردار خواهد بود.
نامه های منظم و متوالی فرزاد کمانگر از زندان مکتبی را رواج داد که در تاریخ معاصر ایران کمتر شاهد آن بوده ایم. فرزاد وقتی به زندان رفت دیگر یک معلم زندانی نبود، او به یک زندانی معلم تبدیل شد که جامعه را با ادبیات مقاومت و مبارزه اش آموزش می داد.
فرهاد شعبانی
اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان، برخلاف تصور سران رژیم اسلامی باعث ترس و عقب نشینی مردم به ستوه آمده نخواهد شد، این احمقانه ترین برداشت سیاست گذاران دولت اسلامی حاکم بر ایران است اگر چنین تحلیلی داشته باشند. این جنایت نفرت و بیزاری از این رژیم را به اوج می رساند. رویدادهای دو روز گذشته این واقعیت را به روشنی نشان داد.
به دنبال دستگیری و بویژه بعداز صدور حکم اعدام، فرزاد کمانگر ادبیات مبارزه و مقاومت، ادبیات معلمی همچنان مبارز و معلم در زندان را در جامعه ائی با حاکمیتی وحشی و انسان کُش با نامه های زندانش شکل داد.
نامه های منظم و متوالی فرزاد کمانگر از زندان که می توان آنها دروس دوران اسارت نام نهاد، مکتبی را رواج داد که در تاریخ معاصر کمتر شاهد آن بوده ایم. فرزاد وقتی به زندان رفت دیگر یک معلم زندانی نبود، او به یک زندانی معلم تبدیل شد که جامعه را با ادبیات مقاومت و مبارزه اش آموزش می داد. نمونه نامه های زندان او از رویدادهای تاریخی است که تکرار آن در جوامعی با چنین حاکمیتی بندرت تکرار خواهد شد. من هنوز هم وقتی یکی از نامه های او با عنوان من "یک معلم می مانم و تو یک زندانبان" مطالعه می کنم تمام وجودم سرشار از عشق به آزادی انسان دردمند خواهد شد و دلم میخواهد با تمام گلو فریاد آزادی و رهائی انسان دردمند را سر دهم و در مقابل عظمت چنین شخصیتی سر تعظیم فرود آورم.
برای جمهوری اسلامی ممکن نیست چنین رهبری را اعدام کند، اما در این خیال باطل بسر برد که جامعه سکوت خواهد کرد. حماقت خواهد بود اگر این استاد مبارزه و مقاومت، این معلم نسل آینده، این چهره محبوب و دوست داشتنی کودکان چهره تکیده دامنه های کوههای سربلند و آزادی پرور "شاهو" و "اوالان" را به چوبه دار بسپارد و منتظر پاسخ نماند.
فرزاد کمانگر همانند کوه استوار و یکی از مقاوم ترین زندانیان سیاسی تاریخ معاصر بود، تنها مطالعه نامه های زندان او برای این قضاوت کافی است. جمهوری اسلامی نمی تواند این معلم مکتب مبارزه و مقاومت را در مقابل چشمان همه ما به چوبه دار بسپارد و در این تصور باقی بماند که جنایتش را بی پاسخ بگذاریم.
فرزاد کمانگر با نامه های زندانش بانگ برآورد که به همه ما به کودکان رنج و کار، به کودکان محروم از تمام نعمات مادی، به پدر مادرهای دست تنگ و رنج کشیده به همه ستمدیدگان ایران از کردستان تا سیستان و وبلوچستان، ازآذربایجان تا فارس و وجب به وجب ایران تعلق دارد. به چوبه دار سپردن فرزاد کمانگر جنایت بزرگی که است که جمهوری اسلامی باید تاوان آن را بپردازد. ما شاهد واکنش مردم خشمگین خواهیم شد.
-------------------------
١١ اعدام دیگر، ١١ جنایت دیگر
به کمپین ٢ میلیون امضا بر علیه مجازات اعدام بپیوندید
فرزاد کمانگر، معلم مهربان روستاهای کردستان اعدام شد. همراه فرازد چهار فعال سیاسی دیگر نیز در سلاخ خانه اوین به دار آویخته شدند. تنها یک روز پیش از آن نیز ٦ قربانی دیگر در قزل حصار جان خود را باختند تا عدالت اسلامی باز هم جان بگیرد و باز هم قربانی بستاند. ١١ انسان دیگر به دست دولت به قتل رسیدند.
تصور این امر چندان سخت نیست که اگر در دو روز ١١ انسان در خیابانهای تهران و کرج و در نزاع به قتل می رسیدند، چه شوک وحشتناکی بر جامعه وارد می شد. ١١ قتل در خیابان، چیزی نبود جز نا امنی عمومی. اما ١١ قتل دولتی، برای برقراری امنیت عمومی است! این چه امنیتی است که بر قتل استوار است؟ این امنیت چه کسانی است که تنها به قیمت جان انسان به دست می آید؟ چنین امنیتی و چنین قانونی را باید به خاک سپرد و چنین قانونمدارانی را باید بر میز محاکمه نشاند.
١١ انسان دیگر قربانی نظام جنایت پرور قضائی ایران شدند. فرقی نمی کند که این ١١ انسان که بودند و برای چه اعدام شدند. مبارزانی برای جامعه ای انسانی تر و یا مروجان فساد اجتماعی. این نیز فرقی نمی کند که آیا این ١١ نفر برای حفظ اقتدار سیاسی نظام جان باختند یا برای «اصلاح جامعه». مهم تر از همه این است که حق بنیادی حیات از ١١ انسان دیگر سلب شد. زندگی کردن حق تخطی ناپذیر هر انسانی است. نظامی که این حق را به رسمیت نشناسد خود حق زنده ماندن ندارد و جامعه ای که برای این حق مبارزه نکند، خود به سمت تباهی خواهد رفت.
فرزاد یک مبارز آرمانخواه بود و اعدام فرازد انتقام یک نظام سیاسی مبتنی بر بیعدالتی و تبعیض از همه و هر گونه اندیشه آزادیخواهانه و عدالت طلبانه بود. اما این امر تصادفی نیست که یک روز پیش از اعدام فرزاد، ٦ نفر در زندان قزل حصار به عنوان مجرمین جنائی به چوبه دار آویخته شدند. این همزمانی دقیقا آن ترکیب شومی را به نمایش می گذارد که در طول سی سال گذشته مبنای بقای نظام متکی بر جنایت بوده است. اعدام مجرمین جنائی در این سی سال همواره زمینه سازی بوده است که نفس مجارات اعدام را به جامعه بقبولاند. این اعدام مجرمین جنائی است که باید تصویر «اصلاح جامعه» را در ذهن جامعه جا بیندازد تا انتقام گیری سیاسی نظام از مخالفین سیاسی خود نیز «اصلاح جامعه» نمودار شود. این تقارن و همزمانی تأکیدی است مجدد بر این که مبارزه بر علیه مجازات اعدام، در هر شکلی و در هر موردی، یک ضرورت حیاتی جامعه زخم خورده ایران است.
نام همه قربانیان مجازات اعدام را باید زنده نگاه داشت تا حق پایمال شده آنان شکایتنامه ای بر علیه نظام متکی بر اعدام باشد. نباید اجازه داد که سرنوشت هیچ یک از این قربانیان به فراموشی سپرده شود:
فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان ارسلان اسدی، محمدعلی فخری، عباس گراوند، رحمان بیابانی، پرویز تقیزاده و سعید میکائیلی نیز به سیاهه انبوه قربانیان مجازات اعدام افزوده شدند تا یک بار دیگر فقدان یک جنبش نیرومند اجتماعی بر علیه مجازات غیرانسانی اعدام به همه ما یادآوری شود. اما این تمام اعدامهای روزهای اخیر نبوده است. در روزهای اخیر اعدام ۴۵ شهروند افغانستانی در ایران نیز گزارش شده است وبیم آن میرود که در روزهای آینده بیش از ٣٦ نفر دیگر نیز به تعداد قربانیان اعدام افزوده شود.
ما دست همه فعالان مبارزه بر علیه اعدام را می فشاریم و از همه نهادها و رسانه های اجتماعی، احزاب و سازمانهای سیاسی، تشکلهای کارگری و فعالان اجتماعی و از همه انسانهای شریف و آزادیخواه می خواهیم که با حمایت از کمپین ٢ میلیون امضاء بر علیه مجازات اعدام، راه را برای ایجاد و تقویت یک جنبش اجتماعی نیرومند بر علیه مجازات اعدام هموارتر کنند. ما خود در پاسخ به این نیاز فوری به کمپین ٢ میلیون امضا بر علیه مجازات اعدام پیوسته ایم. ما می توانیم دست در دست هم، چنان جنبش نیرومندی را بر علیه مجازات اعدام سامان دهیم که مانع اعدام انسانها توسط نظام حاکم شود. این تنها قدرت متقابل است که می تواند بربریت نظام حاکم را لگام زده و بختک شوم اعدام را از سر جامعه بردارد.
http://k-a-e.com
اعدام اجرای عدالت نیست. اعدام قتل عمد دولتی در پوشش اجرای عدالت است.
سایت های
اتحاد کارگری، اشتراک، امید، ایران تریبون، جنبش کارگری
١٩ اردیبهشت - ٩ ماه می
-------------------------
اعلامیه هیئت اجرائی سازمان پیرامون اعدام پنج تن از فرزندان مردم
خبر کوتاه بود: اعدامشان کردند
خبر کوتاه بود: اعدامشان کردند. پنج تن از فرزندان مردم، فرزاد كمانگر، علی حیدریان، فرهاد وكیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان سحرگاه امروز یكشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ در زندان اوین به دار آویخته شدند. قاضیان پرونده های این پنج تن در دادگاه های دربسته و بدون حضور وکلای مدافع و بر اساس گزارشات مقامات امنیتی و بدستور آنان اقدام به صدور احکام اعدام کرده و امروز این احکام ضد انسانی به اجرا در آمده است. این جنایت دهشتناک در شرایطی انجام گرفته است که تلاش های بین المللی گسترده ای برای جلوگیری اعدام زندانیان سیاسی محکوم به اعدام انجام گرفته است.
این جنایت رژیم اسلامی با این هدف صورت می گیرد که مردم و جوانان این کشور را از ادامه راه خود برای در هم شکستن استبداد دینی بازدارند. از آن جا که چهار تن از اعدام شدگان از فرزندان مردم کردستان هستنند، رژیم اسلامی در تلاش است با این اقدام خود، از پیوستن مردم کردستان به جنبش سراسری مردم ایران جلوگیری کند. اما آن ها نفرت و کینه ملت کرد را دامن می زند و زخم های سنگینی بر جای می گذارند. این سرکوب خشن و بیرحمانه در مورد ملیت های ایران، چه در کردستان و چه در بلوجستان، برای موجودیت ایران می تواند خطرناک باشد. جمهوری اسلامی که در یازده ماه گذشته با جنبش سراسری ضداستبدادی روبروست و ارکان حکومتش به لرزه درآمده، و این خیزش های مردمی ترس را بر وجود حاکمانش مستولی کرده است، در آستانه اولین سالگرد آغاز اعتراضات توده ای، دست به جنایت های بیشتری می زند تا شاید بتواند مانع گسترش مبارزات مردمی و پیوستن بخش های هر چه بیشتری از مردم به این جنبش انقلابی شود.
این جنایت ددمنشانه نشانه ی ترس شدید رژیم از ادامه مبارزات مردم در شرایطی است که خطر خیزش های توده ای در نتیجه تشدید بحران اقتصادی، چشم انداز تحریم های بین المللی واجرای لغو یارانه ها، نگرانی در مقامات حکومتی را بشدت افزایش داده است. آن ها که از نیروهای فعال و پشقراول جامعه می ترسند، تداوم سرکوب خشن جوانان و زنان را در دستور کار خود قرار داده اند. اعدام جوانان و اجرای طرح "حجاب و عفاف" ، با این هدف صورت می گیرد. آن ها تلاش می کنند با این جنایات، آرایش مبارزاتی جوانان، زنان، ملیت های تحت ستم و اردوی کار و زحمت را به هم ریخته و مانع همبستگی مبارزاتی آن ها شوند.
اما مردم و جوانان رشیدشان که از جنایات کهریزک نهراسیدند؛ از به گلوله بسته شدن در خیابان ها نترسیدند؛ از شکنجه های قرون وسطائی و تجاوزات جنسی هراسی به خود راه ندادند، در برابر اعدام عزیزانشان نیز ترسی به خود راه نخواهند داد. آن ها این غم سنگین بر دل هایشان را به خشم و نفرت و انرژی بی پایان برای ادامه راه خود، راه در هم شکستن استبداد ولایتی با تمام قدرت به کار خواهند گرفت.
سازمان ما این جنایت ددمنشانه رژیم اسلامی در اعدام پنج تن از فرزندان مردم را بشدت محکوم می کند و خود را در غم خانواده هایشان شریک می داند.
سازمان ما از همه مردم آزاده و جوانان جسور و شجاع می خواهد در این شرایط حساس، خانواده های این شهیدان را تنها نگذارند و اجازه ندهند آن ها در غم و اندوه سنگین خود تنها بمانند و مورد تهدیدات بیشرمانه مقامات امنیتی قرار گیرند.
سازمان ما از تمامی سازمان ها و نهادهای آزادیخواه و مدافع حقوق بشر می خواهند به این جنایت ضدبشری اعتراض کرده و از هر طریق ممکن فشارهای بین المللی بر رژیم اسلامی را افزایش دهند تا مانع اعدام دیگر زندانیان سیاسی اسیر در دست دژخیمان اسلامی شوند.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ـ ۹ ماه مه ۲۰۱۰
-------------------------
فراخوان کمیته مرکزی کومله در ارتباط با اعتصاب عمومی روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت در کردستان
مردم مبارز کردستان!
سحرگاه روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت ماه، ۵ جگرگوشه مردم کردستان و ایران، ۵ جوان مبارز، ۵ زندانی سیاسی در زندان اوین در شهر تهران به دار آویخته شدند. فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، مهدی اسلامیان که در بیدادگاههای مخفی و بر اساس پرونده ای ساخته و پرداخته دستگاههای اطلاعاتی رژیم حکم اعدام به آنها تحمیل شده بود، در این روز به جرم عقاید و آرمانهایشان، به جرم مخالفتشان با رژیم جمهوری اسلامی از حق حیات محروم گشتند.
تاریخ حیات رژیم جمهوری اسلامی در ایران مملو از چنین جنایتهایی است، اما این بار و در شرایط سیاسی کنونی داس مرگ این رژیم به کار افتاده است تا ظرفیت و توانایی تحمل مردم کردستان را در متن بحران سیاسی کنونی بیازماید. پاسخ اولیه مردم کردستان به این آزمایش جنایتکارانه موجی از نفرت و بیزاری بود که امروز سراسر کردستان را فرا گرفته است. اما روشن است که برای بازداشتن رژیم این هنوز کافی نیست. لازم است که نیروی اجتماعی گسترده تری به حرکت در بیاید و رژیم در مقابل این جنایتهایش پاسخ قاطعانه تری بگیرد.
با چنین هدفی است که همه مردم کردستان را به یک اعتصاب عمومی در روز ۵ شنبه ٢٣ اردیبهشت ماه فرا میخوانیم. ما از همگان میخواهیم که در این روز دست از کار بکشند. کارمندان ادارات دولتی و خصوصی بر سر کار نروند، کارگران کارگاهها و کارخانجات دست از کار بکشند. دانش آموزان مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستانها و دانشگاههای کردستان از حضور در کلاسهای درس خودداری ورزند، مغازه ها و بازارها همگی بسته شوند. بدین ترتیب یک اعتصاب عمومی و یکپارچه در همه کردستان به اجرا دربیاید و تنها آن مکانهایی باز باشند که نیازهای عاجل و تعطیل ناپذیر مردم را تامین میکنند.
مردم مبارز کردستان!
این فراخوانی است برای به راه افتادن یک اعترض توده گیر. بخشی قابل توجه از کسانی که ما انتظار داریم در این حرکت عمومی مشارکت کنند، احتمالا با خط مشی و برنامه اجتماعی ما همراه نباشند. احتمالا کسانی با این یا آن سیاست جریان ما موافق نباشند، اما هیچ کدام از اینها نمی تواند مانعی باشد بر سر راه مردم کردستان که وحدت یکپارچه خود را در برابر رژیم جمهوری اسلامی و در برابر دست درازی این رژیم به جان و زندگی فعالان سیاسی یکدست و متحد به نمایش بگذارند. اجرای این اعتصاب عمومی موفقیتی بزرگ برای همه مردم کردستان با گرایشهای سیاسی متفاوت خواهد بود. آنچه که اهمیت دارد کسب پیروزی در جهت بازداشتن رژیم از تعرض به جان زندانیان سیاسی، مبارزه برای آزادی آنها و برای پایان دادن به رنجها و سختیهایی است که بر آنها روا میشود.
بگذار همه با هم و متحدانه اعتصاب عمومی روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت را به وسیله ای برای بازداشتن دست جرم و جنایت در زندانهای رژیم تبدیل کنیم. جگر گوشه گان ما در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی، انسانهای شریفی که زندگی خود را وقف دفاع از آزادی و مصالح مردم استثمار شده و ستمدیده کرده اند در انتظار این چنین پشتیبانی و حمایتی هستند. این عزیزان نباید زیر دست دشمن احساس تنهایی بکنند. پیروزی این اعتصاب عمومی پیام وفادارانه ای است که برای این عزیزان فرستاده میشود و در همان حال راهی است موثر برای نجات جان آنها.
زندانیان سیاسی فرزندان مردمی هستند که بیش از 3 دهه است در برابر حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی سرسختانه مقاومت میکنند. ضروری است که تجربه این مبارزه سرفرازانه و پر افتخار امروز برای نجات جان آنها فعالانه تر بکار بیافتد و با نشان دادن گوشه ایی از توانایی های پایان ناپذیر توده های مردم راه ادامه این جنایتها سد بشود. بگذار نشان بدهیم که این مردم باتجربه و مبارز در چنین شرایطی جگرگوشه گان خود را در زندانهای رژیم تنها نخواهند گذاشت. رژیم جمهوری اسلامی بایستی پاسخ قاطعانه ای در برابر جنایتی که روز یکشنبه مرتکب شد، دریافت کند و ناچار شود که دست از ادامه آن باز دارد.
معلمان دلسوز کردستان!
فرزاد کمانگر آموزگاری برجسته، پرورده دامن جنبش انقلابی کردستان بود. شمع وجود او در راه روشنایی بخشیدن به راه خوشبختی و بنیاد نهادن آینده روشن برای کودکان این کشور به خاموشی گرائید. بگذار رژیم جمهوری اسلامی پیام نفرت و بیزاری شما را با فعالیت در راه به اجرا درآمدن هرچه قاطعانه تر این اعتصاب بشنود. این کار ادای دین باشکوه به جان انسانی است که در دشوار ترین شرایط زندگی و در پشت دیوارهای زندان هم رابطه خود را با شاگردانش ادامه داد و اکنون در دل آنها زنده است.
جوانان مبارز!
پیروزی این حرکت و نشان دادن صفوف مقاومتی یکپارچه و متحد در برابر رژیم جمهوری اسلامی در گرو تلاش پیگیرانه شماست. با تلاش و کوشش خود این اعتصاب عمومی را به مثابه رمز اتحاد مردم کردستان، به سرمایه ای برای پیشروی های آتی تبدیل کنید و آن را به پیروزی برسانید.
کارگران پیشرو، فعالین سیاسی، مبارزین متشکل در تشکلهای مدنی!
اعتصاب عمومی در کردستان در روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت حرکتی مسالمت جویانه است که ظرفیت و توانایی خود را از توده گیر بودن و از سراسری بودن خود میگیرد. ضروری است که این حرکت همه شهرها و شهرکها، همه اصناف و مشاغل از شمال تا جنوب کردستان را دربر بگیرد.
اعتصاب عمومی روز ۵ شنبه میتواند به دروازه ای تبدیل شود که مبارزه توده ای در کردستان از طریق آن به مرحله نوینی پای بگذارد. مرحله ایی که در آن جنبش عادلانه مردم کردستان درجه بالاتری از رشد سیاسی خود را نشان خواهد داد. اجرای موفقیت آمیز این اعتصاب به معنای تثبیت توازن قوای جدیدی مابین مردم کردستان و رژیم جمهوری اسلامی خواهد بود. این حرکت در همان حال قدمی است که در سطح سراسری و در مقیاس همه ایران میتواند نیروبخش و راهنما باشد. این اعتصاب نقشی تاریخی در به جلو راندن جنبش انقلابی کردستان ایفا خواهد کرد. بگذار با اعتصاب عمومی روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت همه این دستاوردها تامین شوند.
کمیته مرکزی کومله
سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
٢٠ اردیبهشت ١٣٨٩ شمسی - ١٠ مه ٢٠١٠ میلادی
-------------------------
فراخوان کمیته کردستان حزب حکمتیست
اعتصاب عمومی
جواب مردم به جمهوری اسلامی
مردم مبارز کردستان
جمهوری اسلامی با اعدام فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان بار دیگر جنایت بزرگی آفرید. جانیان هار اسلامی باز هم با اعدام و زندان و سرکوب میخواهند مردم را مرعوب کنند. سه دهه است به این شیوه عمل کرده اند، اما نتوانسته اند به حق طلبی وسیع و اعتراض و مبارزه مستمرمردم پایان دهند. تنفر عمیق کنونی که در شهرها موج میزند و آمادگی برای اعتراض وسیع و سازمانیافته علیه اعدام این پنج فعال سیاسی، این واقعیت را دوباره تاکید میکند. در مقابل تداوم اعدام و سرکوب جمهوری اسلامی تنها نیروی مبارزاتی سازمانیافته توده مردم میتواند سد محکمی ایجاد کند.
مردم آزادیخواه
کارگران، زنان، جوانان
لازمست خشم و نفرت کنونی علیه اعدام فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان را به حرکتی سازمانیافته و هماهنگ علیه جمهوری اسلامی تبدیل کنیم. باید با اتحاد و همبستگی بار دیگر این درس را به سران جمهوری اسلامی داد که ما مردم مبارز اعدام و کشتار و جنایت را بی پاسخ نمیگذاریم. باید با قدرت و فشار اجتماعی ماشین سرکوب و اعدام و جنایت جمهوری اسلامی را از کار انداخت.
به این منظور کمیته کردستان حزب حکمتیست اعتصاب عمومی مردم کردستان در روز پنجشنبه بیست و سوم اردیبهشت را اقدامی موثرو متحدانه علیه اعدامهای اخیر و علیه توحش و سرکوب جمهوری اسلامی میداند. در این روز با تعطیل کردن کار، با تعطیلی دانشگاهها و مدارس و محیطهای آموزشی، با بستن دکان و بازار لازمست به یک اعتصاب عمومی و به این ترتیب به اعتراضی موثر و گسترده علیه جمهوری اسلامی شکل دهیم.
کمیته کردستان حزب حکمتیست همگام با همه احزاب و جریانات و شخصیتها و فعالین سیاسی سهیم در فراخوان اعتصاب عمومی، شما مردم رزمنده را به پیوستن به اعتصاب عمومی فرامیخواند.
مرگ بر جمهوری اسلامی
نه به اعدام
کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری - حکمتیست
بیستم اردیبهشت ١٣٨٩- دهم مه ٢٠١٠
-------------------------
اعدام و ارعاب محکوم است
ما در ماتم معلمی هستیم که ابزارش گچ و قلم بود و کودکانی را تعلیم میداد که بسیاری از آنها شبها گرسنه سر بربالین میگذاشتند. جرم او دفاع از حقوق بشر بود. جرمی که در صد سال گذشته بسیاری را در خاک و خانوادههایی را در ماتم فروبرده است. در چهار سال گذشته بسیاری از نهادهای ملی و بین الملی زندانی بودن فرزاد کمانگر را محکوم کرده و مهمتر از آن خواهان رسیدگی قانونی و بیطرف به پرونده اش بودند، نمایندگان سازمانهای جهانی در چندین نوبت خواستار اعزام هیئتی برای دیدار مستقیم با او شدند، که هیچگاه مورد موافقت قرار نگرفت.
متاسفانه خانواده ایشان این حق را نداشتند و نتوانستند در آخرین لحظه عزیز خودشان را ببینند، این اعدامها زمانی در جامعه ما اتفاق افتاد که مردم ما همیشه و در هر مکانی هرنوع خشونت را نفی کرده اند.
جنبش کارگری ایران و جهان معلمی را از دست داد که حتی در زندان نیز از یادگیری و یاددهی کوتاهی نکرد. ما از دست دادن فرزاد را به خانواده کمانگر و هم طبقه ای های ایشان در سراسر جهان تسلیت میگوییم .
ما همانطوری که در چند سال گذشته مکرراً اعلام کرده ایم خواهان لغو مجازات اعدام هستیم و احکام دادگاههای غیر قانونی را مردود میشماریم و خواهان آزادی کلیه زندانیان جنبش مدنی از جمله آقایان مددی و اسالو هستیم.
با امید به گسترش صلح و عدالت در تمام جهان
سندیکای کارگران شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران و حومه
اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
فراخوان تشکیلات خارج از کشور حزب کمونیست ایران
در رابطه با آکسیون و تظاهرات در روز پنج شنبه ١٣ ماه مه در خارج از کشور!
به فراخوان كومهله مبنى بر اعتصاب عمومى در كردستان بپیوندیم!
مردم مبارز و آزادیخواه مقیم خارج از کشور!
همچنان که مطلع هستید سحرگاه روز یکشنبه ٩ ماه مه، ۵ جگرگوشه مردم کردستان و ایران، ۵ جوان مبارز، ۵ زندانی سیاسی در زندان اوین در شهر تهران به دار آویخته شدند. فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، مهدی اسلامیان که در بیدادگاههای مخفی و بر اساس پروندهای ساخته و پرداخته دستگاههای اطلاعاتی رژیم حکم اعدام به آنها تحمیل شده بود، در این روز به جرم عقاید و آرمانهایشان، به جرم مخالفتشان با رژیم جمهوری اسلامی از حق حیات محروم گشتند.
تاریخ حیات رژیم جمهوری اسلامی در ایران مملو از چنین جنایتهایی است، اما این بار و در شرایط سیاسی کنونی داس مرگ این رژیم به کار افتاده است تا ظرفیت و توانایی تحمل مردم کردستان را در متن بحران سیاسی کنونی بیازماید. پاسخ اولیه مردم کردستان به این آزمایش جنایتکارانه موجی از نفرت و بیزاری بود که امروز سراسر کردستان را فرا گرفته است. اما روشن است که برای بازداشتن رژیم این هنوز کافی نیست. لازم است که نیروی اجتماعی گسترده تری به حرکت در بیاید و رژیم در مقابل این جنایتهایش پاسخ قاطعانه تری بگیرد.
کمیته مرکزی کومهله در راستای چنین هدفی فراخوان اعتصاب عمومی در روز ۵ شنبه ١٣ ماه مه در کردستان را صادر کرده است. تشکیلات خارج از کشور حزب کمونیست ایران در جهت حمایت از این اعتصاب و در راستای شکل دادن به یک جبهه وسیع زد حاکمیت سرمایداری جمهوری اسلامی در خارج از کشور، همه آزادیخواهان و مبارزین مقیم خارج از کشور را فرا می خواند که در همان روز اعتصاب مقابل سفارتخانهها و لانههای جاسوسی جمهوری اسلامی و در میادین و مراکز شهرها دست به آکسیون و تظاهرات بزنند.
مردم مبارز و آزادیخواه!
بگذار متحدانه حمایت خودرا از اعتصاب عمومی مردم کردستان ابراز داریم و در راستای بازداشتن دست جرم و جنایت رژیم در زندانها و در جهت برچیدن کلیت حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی موجی از اعتراضات جهانی را راه بیندازیم.
تشکیلات خارج از کشور حزب کمونیست ایران
١١ مه ٢٠١٠
-------------------------
فراخوان به اعتصاب عمومی در کردستان
پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت
روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت جمهوری اسلامی دست به جنایت وحشیانه دیگری زد و پنج نفر از زندانیان سیاسی٬ فرزاد کمانگر٬ شیرین علم هولی٬ مهدی اسلامیان٬ فرهاد وکیلی و علی حیدریان را اعدام کرد. کشتار و اعدام تیغی است که جانیان حاکم بر جامعه ٣١ سال است علیه مردم به کار گرفته اند. هزاران نفر از عزیزانمان را به جرم حق طلبی به جوخه اعدام سپرده اند تا بساط این حکومت منحوس و متحجر٬ بساط استثمار و دزدی و سرکوبشان را حفظ کنند. باید در برابر این جنایات ایستاد و این ماشین کشتار را متوقف کرد.
در اعتراض به این جنایت٬ کومله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) مردم کردستان را به اعتصاب عمومی در روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت فراخوانده است. حزب کمونیست کارگری ایران از این فراخوان پشتیبانی میکند و همه مردم کردستان را به اعتصاب عمومی در روز پنجشنبه فرامیخواند. ما همه مردم کردستان٬ کارگران و دانشجویان٬ معلمان و دانش آموزان و مغازه داران و کارمندان را فرامیخوانیم که در اعتراض به جنایت وحشیانه رژیم و در بزرگداشت یاد این عزیزان متحد و یکپارچه مراکز کار و تحصیل٬ کارخانه ها و کارگاهها٬ مدارس و دانشگاهها٬ ادارات و مغازه ها را در این روز تعطیل کنند.
یک اعتصاب عمومی گسترده و موفق عامل مهمی در تداوم مبارزه عادلانه ما٬ در تقویت همدلی و اتحاد ما٬
و سازمان یافتگی و آمادگی ما برای به سرانجام رساندن مبارزه برای بزیر کشیدن حکومت نکبت بار اسلامی خواهد بود. در ماههای اخیر میلیونها نفر در سراسر کشور به اشکال مختلف نفرت و اعتراض خود و عزم خود را برای به گور سپردن این حکومت نشان داده اند. موفقیت این اعتصاب٬ در شرایطی که بحران همه جانبه سراپای رژیم را فراگرفته است٬ جواب محکمی به این جنایت رژیم و یک قدم مهم در تقویت تعادل قوای سیاسی به نفع مبارزه آزادیخواهانه مردم در کل ایران خواهد بود.
مردم مبارز کردستان
از این فراخوان یکپارچه پشتیبانی کنید و با شرکت در این اعتصاب عمومی جواب محکمی به جانیان اسلامی حاکم بدهید. نباید عزیزانمان را در زندانها تنها بگذاریم. در اعتراض به اعدام این عزیزان که به جرم مخالفت با حکومت و به جرم داشتن عقیده متفاوت٬ جان باختند٬ شایسته است که با تمام توان عکس العمل نشان دهیم و به حکومت اسلامی نشان دهیم که چنین جنایاتی با عکس العمل قاطع ما روبرو خواهد شد. با دست زدن به اعتصاب عمومی و یکپارچه به اعدام و شکنجه و هرنوع اعمال فشار به زندانیان اعتراض کنید و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط آنها شوید. بدون تردید اعتصاب سراسری ما در کردستان با شور و شعف از جانب میلیونها نفر از مردم آزادیخواه در سراسر کشور مورد حمایت قرار خواهد گرفت و به فضای تازه ای برای ادامه مبارزه در کردستان و ایران برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی شکل خواهد داد.
سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران
پیروز باد انقلاب آزادیخواهانه مردم ایران
کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران
٢٠ اردیبهشت ١٣٨٩ ٬ ١٠ مه ٢٠١٠
-------------------------
تداوم کشتارهای جمهوری اسلامی
پایههای رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی بر چوبههای دار بنا شده است.
امروز سکوت در مقابل این جنایت، همدستی با جانیانی است که بیش از سه دهه در حال فرو بردن جامعه ایران بسوی نیستی میباشند.
اعدام اجرای عدالت نیست، اعدام قتل عمد دولتی در پوشش اجرای عدالت است، از این رو اعدام هر انسانی خود جنایت است علیه بشریت.
انسانهای شریف و آزادیخواه، به خیابانها و میادین شهر خود بریزید و پرده از این جنایت کثیف و غیر انسانی بردارید.
به گوش جهانیان برسانید، آنچه را که بر سر کارگران، کمونیستها، مبارزان، زنان، دانشجویان و ملیتهای تحت ستم میرود!
خونی که اکنون بر گستره جامعه ایران جاریست، خون عزیزان و فرزندان دلیر ما و شماست.
امروز سرمایهداری در لباس ایدئولوژی مذهب، جنایات فاشیستها را تکرار میکند تا با قتل عام انسانهای آزادیخواه، مبارز و کمونیست، هرچه بیشتر زمینه را برای تداوم استثمار وحشیانه کارگران (زنان، مردان و کودکان) جامعه فراهم آورد.
یک صدا با مشت های گره کرده فریاد برآوریم،
ننگت باد ای جلاد!
سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی!
برقرار باد سوسیالیسم!
کمیته فعالین کارگری ـ سوسیالیستی (فرانکفورت)
٢٠١٠/٠۵/١١
-------------------------
پرچم سرخ آزادی را برافرازیم!
فعالین کمونیست انقلابی، مشعلداران جوان انقلابی!
در ساعات گذشته کومله فراخوان اعتصابی عمومی را در کردستان بر علیه کشتارهای اخیر اعلام کرده است. رفقای کومله در متن فراخوان چنین نوشته اند:
"تاریخ حیات رژیم جمهوری اسلامی در ایران مملو از چنین جنایتهایی است، اما این بار و در شرایط سیاسی کنونی داس مرگ این رژیم به کار افتاده است تا ظرفیت و توانایی تحمل مردم کردستان را در متن بحران سیاسی کنونی بیازماید. پاسخ اولیه مردم کردستان به این آزمایش جنایتکارانه موجی از نفرت و بیزاری بود که امروز سراسر کردستان را فرا گرفته است. اما روشن است که برای بازداشتن رژیم این هنوز کافی نیست. لازم است که نیروی اجتماعی گسترده تری به حرکت در بیاید و رژیم در مقابل این جنایتهایش پاسخ قاطعانه تری بگیرد.
با چنین هدفی است که همه مردم کردستان را به یک اعتصاب عمومی در روز ۵ شنبه ٢٣ اردیبهشت ماه فرا میخوانیم. ما از همگان میخواهیم که در این روز دست از کار بکشند. کارمندان ادارات دولتی و خصوصی بر سر کار نروند، کارگران کارگاهها و کارخانجات دست از کار بکشند. دانش آموزان مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستانها و دانشگاههای کردستان از حضور در کلاسهای درس خودداری ورزند، مغازه ها و بازارها همگی بسته شوند. بدین ترتیب یک اعتصاب عمومی و یکپارچه در همه کردستان به اجرا دربیاید و تنها آن مکانهایی باز باشند که نیازهای عاجل و تعطیل ناپذیر مردم را تامین میکنند."
ما حمایت قاطع خود از فراخوان فوق را اعلام کرده و تمامی فعالین کمونیست و انقلابی را فرا میخوانیم که در حمایت از اعتصاب فوق و گسترش نظری و عملی تحرک اعتراضی انقلابی بر علیه دور جدید کشتارها و با شعار سرنگونی جمهوری اسلامی و آزادی و سوسیالیسم، پرچم سرخ نبرد انقلابی را برافرازند!
در اینکه جمهوری جنایت و کشتار سرمایه داری تدارک کشتارهای تازه ای را در دستور دارد نباید شک کرد. آنان با کشتار یکشنبه آغاز کردند اما بدون تردید در همین مرحله متوقف نخواهند شد. کشتار زندانیان سیاسی و تدارک یورشی دیگر به زنان و مانورهای گوناگون نظامی و امنیتی همه از تدارک "خاوران" دیگری خبری میدهند.
فعالین جنبش کارگری، فعالین جنبش دانشجوئی و زنان همگی در معرض خطر کشتار قرار دارند! تردید نکنیم که ارتجاع حاکم جهت عقب راندن اعتراضات کارگری-انقلابی ،دور جدیدی از سرکوب و کشتار را در دستوردارد. نباید اجازه داد که قاتلان حاکم "خاوران" دیگری بیافریند. ما با اتحاد و یکپارچگی قادریم که آنان را از عرش بزیر بکشیم. اعتراض انقلابی و نبرد بر علیه کشتارهای اخیر وظیفه همه تشکلهای کارگری، دانشجوئی، زنان و فعالین جنبشهای اجتماعی است. نبرد متحد بر علیه اعدامهای جاری باید سرلوحه هر مطالبه دیگری قرار گیرد. رفقای کارگر بدون نبرد برعلیه کشتار و نبرد برای آزادی سخنی پیرامون "نان" در میان نخواهد بود. تشکل های کارگری بایستی جهت تحقق وظایف طبقاتی اشان پرچم نبرد بر علیه کشتار را برافرازند. تشکلهای دانشجوئی و زنان جهت پیشبرد نبرد آزادیخواهانه بایستی صراحتاً بر علیه فرمان کشتار به مقابله برآیند.
رفقای کمونیست انقلابی، دفاع همه جانبه از فراخوان کومله و تلاش جهت گسترش نیروهای این فراخوان ضرورت عاجل لحظه کنونی است. پیوستن به این فراخوان به هیچوجه بیان کنار نهادن نبرد سیاسی-ایدئولوژیک در جنبش کارگری نیست! دفاع ازاین فراخوان بیان ضرورت نبرد متحد علیه ارتجاع بورژوازی و ماشین سرکوب و کشتار آن است.
نان، آزادی، سوسیالیسم!
برقرار باد حاکمیت شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان!
دولت سرمایه دار دشمن زحمتکشان!
سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر- ٢٠ اردیبهشت-١٣٨٩
-------------------------
اعدام ۵ زندانی سیاسی را شدیدا محکوم میکنیم
رژیم ددمنش جمهوری اسلامی ایران سحرگاه روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت ١٣٨٩ پنج زندانی سیاسی که مدتها در شکنجه گاههای رژیم بسر میبردند را اعدام نمود. فرزاد کمانگر ، علی حیدریان ، فرهاد وکیلی ، مهدی اسلامیان ، و شیرین علم هولی با اتهامات ساختگی و در پشت درهای بسته محاکمه شده و رژیم قتل و جنایت و تجاوز آنها را به اعدام محکوم نموده بود. علیرغم اعتراضات داخلی و بین المللی و بدون اطلاع به خانواده و وکلای آنها ، رژیم خونخوار جمهوری اسلامی حکم اعدام آنها را باجرا در آورد.
حزب کار ایران (توفان) این جنایت وحشیانه توسط رژیم قرون وسطائی جمهوری اسلامی را شدیدا محکوم میکند. ما از همه احزاب برادر ، سازمانها و افراد مترقی و بشردوست میخواهیم که بهر شکل ممکن به این وحشیگری رژیم اسلامی ایران اعتراض نموده و با خانواده قربانیان اظهار همدردی نمایند.
ماشین سرکوب و سلاخی رژیم جمهوری اسلامی بیش از سه دهه است که دهها هزار نفر از بهترین فرزندان خلقهای ایران را قربانی کرده است. اعدامهای دسته جمعی اوائل دهه ٦٠ و قتل عام زندانیان سیاسی در سالهای ٦٧-٦٨ نمونه های بارزی از این سلاخی است که رژیم با هدف خاموش نمودن مبارزات بر حق توده ها آنرا بکار گرفت. اما مبارزات درخشان مردم دریکسال سال گذشته نشان داد که با نسل کشی فعالین سیاسی توده ها نمیتوان آتش مبارزه را خاموش نمود. نسلی از شیر زنان و شیر مردان بپاخاسته اند تا جامعه را از کلیت جمهوری سیاه و وحشی اسلامی رها سازند. حال رژیم درمانده تر از گذشته، ماشین سلاخی خویش را روغن کاری کرده و تصمیم دارد آنرا مجددا برای تهدید و ارعاب جامعه بکار گیرد تا بتواند بر بحرانهای گسترده درون جامعه سرپوش گذاشته و چند صباحی بر عمرنکبت بار خود بیافزاید. اما این سیاست رژیم گندیده جمهوری اسلامی پوسیده تراز آن است که بتواند موثر واقع شود. زنان ، جوانان ، معلمان ، کارگران و ... از فارس و کرد و بلوچ و آذری و ترکمن و عرب و .. همگام و متحد در تدارک سازماندهی یک مبارزه متشکل و یکپارچه بر علیه تمامیت رژیم قتل و جنایت جمهوری اسلامی سرمایه داری اند. در چنین شرایطی ، اعدام ۵ مبارز سیاسی با اتهامات واهی دست و پا زدن در منجلابی است که هر روز رژیم را بیشتر در خود فرو میبرد و آن را به پرتگاه سقوط ن میکشاند.
حزب کار ایران (توفان) ضمن همدردی و تسلیت به خانوادهای جانباختگان ، از همه نیروها و نهاد های مترقی و انقلابی و تمامی آزادیخواهان میخواهد که دراکسیونهای اعتراضی به اعدام های اخیر و برای ابراز انزجار به رژیم جنایتکاراسلامی وسیعا شرکت کنند وازهیچ کوششی درحمایت از پیکار مردم ایران علیه دیوصفتان جمهوری اسلامی دریغ نورزند.
رژیم سرکوبگر و سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران را باید با نیروی عظیم توده ها و با برپائی انقلابی دیگر بزیر کشید تا بتوان سرکوب و قتل و جنایت ، فقر و استثمار ، جادو و جنبل و خرافات و .... را برای همیشه به تاریخ سپرد.
ننگ و نفرت بر رژیم قتل و جنایت جمهوری اسلامی ایران!
زنده باد آزادی و سوسیالیسم!
حزب کار ایران (توفان)
١٩ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
آدمکشان شرمتان باد!
صبح امروز جانیان حاکم بر ایران ۵ نفر از اسرای اپوزیسیون به نامهای فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان را کشتند. این جنایت در کنار کشتارها، دستگیریها، شکنجه ها و تجاوزهایی که در یکساله گذشته توسط آدمکشان اسلامی انجام شده است نه از موضع قدرت بلکه از موضع ضعف و بدلیل وحشت از یک جنبش میلیونی توده ای است که میرود با ورود متشکل و متحد جنبش کارگری به حاکمیت این فاسدان آدمکش انسان نما خاتمه دهد.
جانیان حاکم که حتی شرکای سابق خود درارتکاب به جنایت در سالهای گذشته را از دست داده اند بهتر از هر کسی می دانند که ارعاب و سرکوب مردم جان به لب آمده دیگر کارایی خود را در برقراری یک سکوت قبرستانی مانند دهه شصت از دست داده است. جنایات رژیم اسلامی کسی را مرعوب نمی کند بلکه آتش خشم و کینه مردم عاصی از ٣٠ سال نکبت حاکمیت سرمایه و اسلام را شعله ورتر میسازد تا پاسخ درخوری به این قاتلان بدهند.
مردم آزاده ایران خود را در کنار و هم غم خانواده این فعالین اپوزیسیون می دانند و به این جنایت به هر شکل ممکن در داخل و خارج از ایران اعتراض خواهند کرد. آدمکشان حاکم بدانند که این جنایات باعث طول عمر نظام ننگینشان نمیشود بلکه روزهای پاسخگویی به ٣٠ سال اعمال غیر انسانیشان را جلو می اندازد. به امید آن روز.
کمیته اجرایی اتحاد سوسیالیستی کارگری
یکشنبه ١٩ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
فراخوان اعتراض علیه جنایات رژیم جمهوری اسلامی
رژیم جمهوری اسلامی برگی دیگر به کارنامه سراسر جنایت خود افزود، سحرگاه ١٩ اردیبهشت پنج فعال سیاسی دیگر را به قتل رساند. آزادیخواهان در سراسر دنیا با نفرت از اعمال این نابهنگام تاریخی به فریاد آمده اند . فریادی که دیگر سر باز ایستادن نخواهد داشت . همه حوادث نشان می دهند که عمر رژیم مدتها ست به سر آمده است . جان سختی این رژیم تنها به خاطر عدم تشکل وآلترناتیو جایگزین آنست. امری که آرام آرام ودر جریان مبارزه دارد متحقق میشود.
مدعیان اصلاح رژیم دارند منزوی تر میشوند. سرمایه داران درچنگال بحرانهای پیاپی قصاوت و حرصشان درتاراج هستی وزحمت مردم کارگر و زحمتکش برملا تر میشود . در مقابل اما مبارزه متحد واهداف مشترک مارا به هم نزدیکتر کرده است . دوران پراکندگی دارد به سر می آید و فصل اتحاد ها در میدان عمل مشترک آرام آرام از راه می رسد.
حول منفعت کارگری باید گرد آمد. باید یکی شد. نبرد واقعی تازه دارد برجسته می شود. هرچند آرام وبا تانی. صف متحد کارگران وزحمتکشان را ، صف خود را باید فشرده تر واهداف خودرا شفاف تر کنیم. باید با صدای رسا بگوییم که آزادی محصول مبارزه کارگران برای سوسیالیسم است.
پاسداری ازآرمانهای هزاران جانباخته در راه آزادی ، پاسخی به غیر از این ندارد.
شورا همچون گذشته بر این آلترناتیو پای میفشرد . زیراادعای لغو اعدام وبرچیدن زندانهای سیاسی ومبارزه علیه رژیم وتحقق آزادی، بدون طرح و تلاش برای چنین آلترناتیوی غیرممکن است.
با این هدف وبا این آرزو روز پنجشنبه ١٣ مه وجمعه ١۴ مه همراه با مبارزات و اقدامات آزادیخواهان در ایران
و از جمله حمایت ازاعتصاب عمومی سیاسی در ایران به مقابل لانه جاسوسی رژیم می رویم تا آرمانهای آزادیخواهانه را فریاد کنیم و انزجار خود را از عملکرد های جنایتکارانه رژیم سرمایه داران در ایران به مردم جهان نشان دهیم وهمبستگی جهانی ونفرت علیه هرگونه بی حقوقی انسان را دامن زنیم. و از این طریق سهمی در راه تدارک سرنگونی وضعیت و طبقات حاکم بعهده بگیریم.
توضیح آنکه روز پنجشنبه ودر محل تصمیم خواهیم گرفت که روز جمعه را چگ.نه برگزار کنیم
١٣ مای روبروی سفارت جمهوری اسلامی ساعت ٣ بعد از ظهر
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی زنده باد سوسیالیسم
ترور، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد
کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد
زندانهای سیاسی برچیده باید گردد
شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ـ استکهلم
١٠ ٠۵ ٢٠١٠
-------------------------
فراخوان مشترک به آکسیون و متینگ اعتراضی
در حمایت از اعلام اعتصاب عمومی درشهرهای کردستان
در مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران
در فرانکفورت
علیه ماشین جنایت و آدم کشی جمهوری اسلامی و در اعتراض به اعدام فعالین سیاسی
زمان روز پنجشنبه ١٣ مای از ساعت ٢ تا ۴ بعد از ظهر
مکان مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران / فرانکفورت
نمایندگی کومله در خارج کشور (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)
تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست کارگری ایران / فرانکفورت
کمیته بین الملللی علیه اعدام
فعالین سازمان فدائیان (اقلیت) فرانکفورت
همبستگی فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی
سازمان انقلابی کارگران ایران - راه کارگر فرانکفورت
تلفنهای تماس 0157816888732 و 01634844025
-------------------------
حمایت از اعتصاب عمومی در کردستان!
حکومت اسلامی ایران، سی و یک سال است که انسان های مبارز بسیاری را قتل عام و خانواده های بی شماری را داغدار کرده است. اعدام شنیع ترین قتل عمد است که توسط جانی ترین حکومت ها به کار گرفته می شود.
آفریدن فضاى رعب و وحشت، تشدید سركوب و خشونت علیه شهروندان معترض در جامعه، یکی از هدف هاى مهم و اصلی اعدام هاى سیاسى در حکومت اسلامی است. اقدام غیرانسانی که ضعف و زبونی حکومت و ترس آن از گسترش خیزش های مردمی را به نمایش می گذارد. بنابراین، اعدام، نه نشانه قدرت و تثبیت ساختار حاكمیت، بلکه نشان دهنده ترس حكومت و بحران سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حکومت است.سران حکومت اسلامی، برای برون رفت از بحران های سیاس و اقتصادی و برای وقت خریدن به حکومت خود، به خشونت و سرکوب و اعدام روی می آورد تا زهر چشم از جامعه بگیرد.
از سوی دیگر، هراس حکومتیان نشان دهنده قدرت سیاسی و اتحاد و همبستگی فزاینده کارگران، زنان، دانش جویان، معلمان، دانش آموزان و همه مردم محروم و آزادی خواه ایران علیه حکومت متزلزل و جنایت کار را در معرض دید و قضاوت همگان قرار می دهد.
باین ترتیب، حکومت اسلامى در سى سال و یک گذشته، همواره جنایت پشت جنایت آفریده است تا با جنگ و کشتار، ترور و وحشت، سانسور و اختناق، شکنجه و اعدام، حکومت خود را سر پا نگاه دارد اما اکنون به آخر خط رسیده است و راهی جز اضمحلال و فروپاشی در افق و چشم انداز خود ندارد.
اکنون حکومت اسلامی ایران، با اعدام پنج زندانی سیاسی به نام های شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در سحرگاه روز ١٩ اردیبهشت ١٣٨٩ در زندان اوین، بدون اطلاع خانواده ها و وکلایشان، بار دیگر نشان داد که جز ترور و سرکوب، شکنجه و اعدام راه دیگری نمی شناسد.
اکنون، این اعدام ها سبب شده است که بار دیگر اعتراضات نیروهای آزادی خواه و سرنگونی طلب در داخل و خارج کشور علیه حکومت اسلامی، اوج بگیرد.
براساس اخبار و گزاراشت نیروهای انتظامی - امنیتی حکومت اسلامی در مقابل زندان اوین و دانشکاه تهران و خیابان های اطراف آن با هدف جلوگیری از اعتراضات مردمی به حال آماده باش درآمده اند.
اعتراضات پراکنده ای در پیرانشهر، کامیاران، سقز، مهاباد و سنندج برگزار شده که در برخی موارد به درگیری با نیروهای سرکوبگر انجامیده است. بدین ترتیب، شهرهای کردستان، به شدت ملتهب است و نیروهای سرکوبگر به حال آماده باش درآمده اند.
در خارج کشور نیز سفارت خانه های حکومت اسلامی، این مراکز جاسوسی و ترور در محاصره نیروهای آزادی خواه قرار گرفته است و هم چنین اپوزیسیون آزادی خواه ایرانی در میادین شهرهای کشورهای غربی، با برگزاری آکسیون هایی، توجه افکار عمومی مردم جهان را به جنایات حکومت اسلامی و محکومیت آن جلب کرده اند.
در چنین موقعیت حساسی، «کومه له - سازمان کردستان حزب کمونیست ایران»، اعتصاب عمومی در کردستان فراخوان داده است. در بخشی از فراخوان این سازمان می خوانیم: «... همه مردم کردستان را به یک اعتصاب عمومی در روز ۵ شنبه ٢٣ اردیبهشت ماه فرا می خوانیم. ما از همگان می خواهیم که در این روز دست از کار بکشند. کارمندان ادارات دولتی و خصوصی بر سر کار نروند، کارگران کارگاه ها و کارخانجات دست از کار بکشند. دانش آموزان مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان ها و دانشگاه های کردستان از حضور در کلاس های درس خودداری ورزند، مغازه ها و بازارها همگی بسته شوند. بدین ترتیب یک اعتصاب عمومی و یک پارچه در همه کردستان به اجرا دربیاید و تنها آن مکان هایی باز باشند که نیازهای عاجل و تعطیل ناپذیر مردم را تامین می کنند.»
بی شک این فراخوان، هم چون گذشته با استقبال عمومی مردم کردستان و با همبستگی کارگران و مردم محروم سراسر ایران روبرو خواهد شد و طبیعی ست که هر فرد انسان دوست و چپ و مخالف جدی حکومت اسلامی، از این اعتصاب عمومی مردم کردستان و در همبستگی با مبارزات بر حق این مردم آزادی خواه، با هر طریق ممکن حمایت و پشتیبانی فعالی به عمل می آورد. اعتصاب عمومی مردم کردستان، گام بزرگی در جهت اعتلای مبارزه عادلانه و بر حق مردم کردستان و هم چنین تقویت مبارزه کارگران و مردم آزاده سراسر ایران در راستای سرنگونی حکومت اسلامی است. باید شرایطی فراهم آورد که اعتصاب عمومی سراسر ایران را فرا بگیرد و به کردستان محدود نگردد. باید عرصه را در داخل و خارج کشور برای حکومت اسلامی تنگ و تنگ تر کرد. بی تفاوتی سیاسی و نظاره گر بودن و یا ادامه سیاست های سکتاریستی بیش از این جایز نیست و به مبارزات کارگران و مردم آزاده لطمه می زند.
من هم متاثر از این جنایت های وحشیانه حکومت اسلامی، با خانواده های اعدام شدگان، چون همه مردم آزاده ایران، فعالین سیاسی، روشنفکران متعهد جامعه مان، عمیقا احساس هم دردی و همبستگی می کنم و با امید این که با مبارزه پیگیر طبقاتی و همه جانبه خودمان بتوانیم هر چه زودتر این حکومت جهل و جنایت، سانسور و اختناق را راهی همان گوررستانی کنیم که سی و یک سال پیش حکومت سلطنتی را روانه کردیم. اما این بار برخلاف سی و یک سال پیش، باید سرنوشت خود و جامعه مان را مستقیما به دست خودمان رقم بزنیم و به هیچ شخصیت و جریانی سیاسی اجازه ندهیم، هم چنان انتقام جویی و خشونت و هم چنین سیاست جهل و جنایت، ترور و اعدام را در جامعه مان بازتولید نماید. حامعه ای بسازیم که در آن، احترام به حرمت و موجودیت و آزادی واقعی انسان، بالاتر از هر منفعت و مصلحت حکومت، به طور برجسته و شایسته ای مورد توجه قرار گیرد. حکومتی بر سر کار بیاوریم که نه مافوق مردم، بلکه خدمت گزار مردم و در کنترل جامعه باشد.
در این راه، اعتصاب عمومی مردم کردستان نقطه امیدی ست که باید قاطعانه از آن پشتیبانی کنیم و مبارزه سراسری کارگران، زنان، دانش جویان، روشنفکران و همه مردم آزاده را در راه رهایی از بند و اسارت سرمایه داری و حکومت اسلامی حامی سرمایه، بیش از پیش تقویت نماییم!
من هم به نوبه خودم، با این امید و آرزو از اعتصاب مردم مبارز و آزادی خواه و عدالت جوی کردستان حمایت می کنم که سرآغاز مبارزه نوینی در این مرحله از پیکارهای جامعه ما در سراسر ایران باشد.
به امید برپایی جامعه ای عاری از جهل و جنایت، شکنجه و اعدام، سانسور و اختناق، فقر و استثمار در جامعه مان!
بهرام رحمانی
بیست و سوم اردیبهشت ١٣٨٩ - یازدهم می ٢٠١٠
-------------------------
تظاهرات و راهپیمایى
در تورنتو و اتاوا
در محکومیت اعدام فعالین سیاسی توسط جمهوری اسلامی
پنجشنبه ۱۳ ماه مه، ساعت ۶ بعداز ظهر، تقاطع یانگ و بلور، دان تان، تورنتو
Thursday, May 13, 2010, 6 PM, Yonge and Bloor intersection, Downtown, Toronto
********************
جمعه ۲۱ مه، ۱۲ ظهر در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در اتاوا
Friday, May 21, 2010, 12 noon, outside the Islamic Republic of Iran Embassy in Ottawa
********************
شورای پشتیبانی از تمامی افراد و سازمانها، احزاب و نهادهای آزادیخواه و برابری طلب دعوت میکند که در هر دو تظاهرات اعلام شده علیه اعدام زندانیان سیاسی در ایران شرکت نمایند.
رژیم جمهوری اسلامی ایران، در ادامه سیاسیتهای سرکوبگرانه خود ۵ فعال سیاسی را در تاریخ ۹ مه ۲۰۱۰ بدون اطلاع حتی وکلایشان اعدام میکند. اعدام زندانیان سیاسی شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان توسط آدمکشان جمهوری اسلامی را شدیدا و پر صدا در همه جای دنیا محکوم کنیم.
با وجود کارزارهای جهانی برای آزادی معلم زندانی فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر، این حکومت در کمال بی رحمی آنان را به قتل رسانید. جلوی این رژیم و سیاستهای سرکوب، کشتار و ارعاب آن باید هر چه پرقدرت تر بایستیم و افکار عمومی مترقی و انسانهای آزاده دنیا را در حمایت از مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم ایران به میدان بیاوریم.
جلوی اعدامها را بگیریم!
کلیه زندانیان سیاسی آزاد باید گردند!
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی ایران
شورای پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران (تورنتو-کانادا)
جهت همکاری، اعلام حمایت و یا اطلاعات بیشتر با تلفنها و یا ایمیل فوق تماس بگیرید.
-------------------------
اطلاعیه
روز یکشنبه ۵ نفر به اسامی فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان، شیرین علم هولی و علی حیدریان زندانیان عقیدتی در زندان اوین و آنطور که از رسانه های رسمی اعلام شده ٦ نفر به جرائم عمومی در زندان قزل حسار اعدام شدند.
امروز در قرن ٢١ از نظر بشریت متمدن اعدام به هر بهانه و جرمی پدیده ای زشت و قبیح به حساب می آید و در بسیاری از کشورها ممنوع شده است. اما با کمال تأسف در ایران هنوز بر این عمل ضد انسانی علی رغم خواست اکثریت جامعه مبنی بر جلوگیری از خشونت و منع اعدام، پافشاری می شود.
انجمن کارگران برق و فلزکار کرمانشاه خود را در غم از دست رفتن این انسانها شریک می داند.
انجمن کارگران برق و فلزکار کرمانشاه
٢١/٢/١٣٨٩
-------------------------
دفاع از اعتراض و اعتصاب همگانی مردم کردستان
به دنبال جنایت های وحشیانه اخیر رژیم جمهوری اسلامی و اعدام پنج تن از زندانیان سیاسی در روز گذشته، همه اخبار حاکی از آن است که رژیم جمهوری اسلامی، هم چنان در پی سرکوب هرچه بیش تر مبارزات مردم ایران و به راه انداختن موج اعدام های تازه و در هم شکستن مقاومت زندانیان سیاسی و سرکوب اعتراضات مردمی نسبت به این اعدام ها و سیاست های وحشیانه است.
جمهوری اسلامی با دستگیری گسترده کارگران و معلمان پس از اول ماه مه، و با فشار به خانواده زندانیان اعدام شده، قصد دارد هرگونه حرکتی را که جنبه اعتراضی نسبت به این سیاست ها دارد با نیروی نظامی در هم بشکند.
اما، حرکت مبارزاتی اخیر مردم کردستان همراه با مبارزات همگانی مردم ایران در اعتراض به این اعدام ها و دفاع از جان و آزادی فرزندان شان ابعاد تازه ای یافته و نشانه خواست بر حق آنان در دفاع از آزادی و رهائی ست.
بی تردید وجدان آزادی خواه همه انسان ها و همه کسانی که سال هاست از سرکوب و ستم و وحشی گری رژیم جمهوری اسلامی در رنجند، این مقاومت تازه را که می کوشد در صحنه مبارزاتی بر حق برابری طلبانه و عدالت جویانه مردم کردستان با یک اعتصاب عمومی در روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت ١٣٨٩، جان تازه ای بگیرد و ابعادی بزرگ برای مقابله سراسری با رژیم پیدا کند، مورد پشتیبانی قرار می دهند و با آن هماهنگ خواهند بود.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، بنا به آرمان همیشگی خود در دفاع بی قید و شرط از آزادی اندیشه و بیان، خود را با این مبارزات هماهنگ می داند و می کوشد هم صدا با مردم ایران به پشتیبانی از این مبارزات برخیزند و صدای این اعتراض را به عنوان نشانۀ یک عزم راسخ در دفاع از آزادی به گوش مردم جهان برسانند.
کانون نویسندکان ایران در تبعید - ٢٠ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
فراخوان جمعی از فعالین اجتماعی و کارگری شهر کامیاران
در ارتباط با اعتصاب عمومی روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت در کردستان
مردم زحمتکش، کارگران، زنان و جوانان شریف و آزادیخواه کامیاران؛
روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت همه با هم به اعتصاب عمومی بپیوندیم و از این پس نگذاریم که طناب جلادان اسلامی گردن جگر گوشههایمان را بفشارد.!!!
سپیده دم روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت ماه ١٣٨٩، ماشین سرکوب و اعدام، جان پنج تن دیگر از همنوعان ما را گرفت. زندان اوین، این قتلگاه مخوف رژیم جنایتکار اسلامی ایران، برگ ننگین دیگری را به تاریخ سیاه و مملو از جنایت های خود افزود.
اعدام فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، مهدی اسلامیان موج وسیعی از اعتراض، انزجار و خشم مردم را در سراسر جهان بر افروخت. شهرهای کردستان همچون کامیاران، سنندج و سقز بلافاصله به جوش آمد و رژیم با مانور نظامی و گسترده حکومت نظامی اعلام نشده به طرزی هراسان کوشید از انفجار خشم مردم مبارز جلوگیری به عمل آورد.
سالهاست که تحت خفقان شدید حاکمیت این رژیم، انسانها به خاطر داشتن عقاید و آرمانهای خود سرکوب، زندان و شکنجه ، اعدام و کشته میشوند. رژیمی که موجودیت خود را به وسیله ماشین عریض و طویل دولت و نیروهای سرکوب خود نگه داشته است، امروز و در شرایطی که موجی وسیع از خشم و انزجار وسعت جامعه ایران را فرا گرفته و مردم مبارز و آزادیخواه ایران از هر طریقی برای به زیر کشیدن آن از تلاش باز نمی ایستند، این رژیم خونخوار با توسل به اعدام و سرکوب بی وقفه خود سعی در تشدید فضای رعب و وحشت در میان مردم ایران و کردستان است تا شاید بتواند اندکی به عمر نگنین خود بیفزاید.
مردم شریف و مبارز کامیاران؛
اینک وقت آن رسیده است که یکپارچه و متحد به اعدام و جنایتهای این رژیم پاسخی قاطعانه داد. پاسخ فوری و عاجلی که اکنون لازم است به میدان آوردن نیروی عظیم و گسترده ای از توده های مردم به جان آمده از این حاکمیت سیاه است. موثر ترین راهی که بتواند این رژیم جنایتکار را به عقب راند همبستگی وسیع توده های مردم زحمتکش است. از این رو ما به سهم خود از همه مردم کامیاران میخواهیم با حرکتی متحدانه و یکپارچه در روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت به اعتصاب عمومی در کردستان بپویندیم. در این روز مغازه و بازارها همه بسته شوند. معلمان و دانش آموزان از رفتن به کلاسهای درس خودداری نمایند، کارگران در این روز به سر کار نروند و دست از کار بکشند، کارمندان اداره ها، همه و همه دست در دستان همدیگر و با صفوفی در هم تنیده این روز را به روز مقاومت و مبارزه علیه جنایتهای رژیم اسلامی تبدیل نماییم. ما در این فرخوان از همه ساکنین زحمتکش روستاهای کامیاران میخواهیم که در روز پنجشنبه ٢٣ اردیبشهت از سفر به شهر خود داری نموده و در ادامه تاریخ مبارزاتی پرافتخارشان، این روز را هم به برگ زرینی از مبارزه و مقاومت خود علیه بی حقوقیهای که این رژیم به بار آورده، تبدیل نمائید و با همبستگی قاطعانه خود این جنایات را محکوم کنید.
فرزاد کمانگر این معلم عزیزمان، این ستاره پرشوق بر آسمان ذهن لطیف بچه هایمان که به خاطر دفاع از عقاید و آرمانش به جوخه اعدام سپرده شد، اینک نباید بگذاریم که طناب جلادان اسلامی گردن جگر گوشههایمان را بفشارد.
ما مردم باید بدانیم که تا زمانی که در برای این جنایتها ساکت بنشینیم آرامش را از زندگی ما خواهند ربود. اکنون وقتش رسیده است که باید این ما باشیم تا خواب کشتار عزیزانمان را از چشمان این جانیان انسان برباییم. و نگذاریم هم طبقه ایها، فرزندان و عزیزان ما را به قیمت ادامه کشتار انسانها و ادامه حیات خود، اعدام کنند. ما مردم کامیاران نباید بگذاریم رژیم با فشار بر خانواده این زندانیان اعدام شده، از اعتراض به این وحشیگیری منع نمایند. این ما هستیم که باید به هر طریق ممکن با همدردی با خانواده های این عزیزان پشتیبان همیشگیشان باشیم. فرزاد کمانگر این آموزگار جسور و دلسوز بچه های ما چراغ راه آینده ما برای مبارزه علیه هر نوع جنایت انسان کشی خواهد بود. بگذار حاکمیت نگنین رژیم فریاد رسای شما مردم آزادیخواه کامیاران را هر چه قاطعتر در این اعتصاب عمومی بشنود. دفاع از فرزاد کمانگر و زندانی سیاسی اعدام شده دفاع از آزادی و حق حیات انسان هاست.
مردم زحمتکش و آزادیخواه کامیاران؛
به هر شكل و شیوه ای كه ممكن است از اعتصاب عمومی مردم كردستان در روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت ماه در اعتراض به اعدام "فرزاد كمانگر" و دیگر زندانیان سیاسی پشتیبانی كنید. و در این روز شهر کامیاران را به تعطیلی کامل بکشانیم.
جمعی از فعالین اجتماعی و کارگری شهرستان کامیاران
٢١ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
به یاد همه مبارزان راه آزادی و سوسیالیسم
آن هنگام
آن هنگام که سپیده زند
وخورشید طلوع کند
آن هنگام که نم نم باران
به درشتی تگرگ در آید
آن هنگام که توفان برآید
و شکنجه گاه ها درهم بشکند
آن هنگام که پرچم سرخ
در میدان شهر به اهتزازدرآید
توبازخواهی گشت
ای بازمانده از خون و مقاومت
آن هنگام
همین فرداخواهد بود
رحمت خوشکدامن - ٢٠ اربیهشت ١٣٨٩
-------------------------
فراخوان برای اعتصاب عمومی در روز پنج شنبه در کردستان!
از همه مردم آزاده ایران می خواهیم که علیه اعدام ها
بهر شکل ممکن و موثر اعتراض کنند!
ما از فراخوان دانشجویان ایران برای تجمعات اعتراضی علیه اعدام در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه حمایت می کنیم!
اعدام جنایتکارانه فرزاد كمانگر،علی حیدریان، فرهاد وكیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در سحرگاه یكشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ که چهار تن آنها از فعالین خلق کرد می باشند و خطری که سایر فعالین کرد محکوم به اعدام را تهدید می کند ضرورت اقدامی موثر و یکپارچه را در اعتراض به اعدام ها و برای جلوگیری از اعدام سایر محکومین به اعدام، درکردستان و سراسر ایران را، می طلبد. ما به سهم خود و همراه با سازمان ها و احزاب کردستان ایران مردم کردستان را فرا می خوانیم که در اعتراض به اعدام های جنایتکارانه ای که قصد آن مرعوب ساختن خیزش ضداستبدادی مردم ایران در یکسال گذشته است ، در روز پنج شنبه ۲۳ اردیبهشت از طریق اعتصاب عمومی و سایر ابتکارات اعتراضی، مخالفت یک پارچه وکوبنده خود را با مجازات ضدبشری اعدام نشان دهند.
علاوه بر کردستان، که دادگاه های فرمایشی رژیم برای هجده نفر از فعالین حکم اعدام صادر کرده اند در بلوچستان نیز لااقل برای ۱۲ نفر از فعالین بلوچ حکم اعدام صادرشده است.در گذشته نه چندان دور چند گروه از جوانان خوزستان دردادگاه های فرمایشی فقها به اعدام محکوم شده و حکم اعدام درباره آنها به موقع اجراء در آمد. در ۲۳ تیر ماه ۸۸ سیزده تن از جوانان بلوچ در زندان مرکزی زاهدان به دار آویخته شدند، احسان فتاحیان به اتهام ارتباط با کومه له زحمتکشان کردستان محمدرضا زمانی و آرش رحمانی پور به جرم عضویت در انجمن پادشاهی و فصیح یاسمنی و خدایار رحمت زهی شهنواز نیز توسط دژخمیان جمهوری اسلامی به دار آویخته شدند. دستگاه مرگ رژیم جمهوری اسلامی هم اکنون در حال پرونده سازی برای اعدام تعدادی از فعالین کشورمان هستند که در جریان جنبش ضداستبدادی اخیر دستگیر شده اند. این درحالی است که بهائیان، یهودیان و فرقه های گوناگون مسیحی در ایران صرفا" به خاطر اعتقادات خود بارها و بارها ترور واعدام شده اند و هم اکنون نیز تحت پیگرد، دستگیری، شکنجه و در تهدید مرگ قرار دارند. اعدام های فله ای افغان های مقیم ایران که حدود سه هزار نفر از آنها در خطر اعدام قرار دارند و نیز اعدام های پیاپی کسانی که تحت عنوان قاچاقچی و... به دار آویخته می شوند، صفحات دیگر پرونده سیاه آدمکشی رژیم جمهوری اسلامی ایران است.
ما، همه مردم آزایخواه ایران را به اعتراض علیه اعدام ها وبرای نجات جان خواهران و برادرانمان در سراسر ایران فرا می خوانیم. نباید اجازه داد که رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی با استفاده از تمایزات ملی، مذهبی، عقیدتی و فرهنگی ،ما را نسبت به مجازات ضدبشری اعدام بی تفاوت سازد. این وظیفه یکایک ما آزایخواهان ایران است که به ویژه در تهران و همه مناطق فارس نشین با همه توش و توان خود علیه اعدام ها به اعتراض برخواسته و مشتی محکم بر پوزه استبداد بکوبیم.روز پنج شنبه فرصتی مناسب برای متجلی ساختن اعتراضات همبسته آزادی خواهان سراسر ایران است.
حمایت مادران شهدا و زندانیان سیاسی از فراخوان مادران اعدام شدگان روز یکشنبه برای تجمع اعتراضی، نمونه ای از این نوع همبستگی در پیکار مشترک علیه استبداد است.
ما همچنین از فراخوان دانشجویان دانشگاه های تهران برای تجمعات اعتراضی در روز چهارشنبه و پنج شنبه قویا" حمایت کرده و این ابتکارجنبش دانشجوئی را نیز، نمونه ای برجسته ای از مبارزه همبسته مردم ایران علیه اعدام و استبداد و خنثی ساختن ترفندهای رژیم استبدادی، می دانیم.
باید با همه قوا فریاد بر آوریم که مجازات اعدام مجازاتی ضدبشری است و باید فورا" و بدون قید و شرط علیه هر شهروند کشورمان به هر دلیل و بهانه، متوقف شود.
مرگ بر رژیم آدمکش جمهوری اسلامی ایران
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ برابر با ۱۱ مه ۲۰۱۰
-------------------------
به مناسبت کشتار دسته جمعی فرزندان کارگران
فرزاد و شیرین
علی حیدریان وفرهاد وکیلی
مهدی اسلامی و اسماعیل فتاحیان و مازیار بلوری و تمامی کشته شدگان ستم سرمایه داری در هر نقطۀ جهان
تقدیم به طبقه کارگر و همه همدردان مان
منوچهر دوستی
کور خوانده ای که من خانه نشین خواهم شد
من خانه ام کجاست، بر سرت خراب خواهم شد
جرم من ناداری و زندگی خواهش من است
تو می کشی مرا، اما آخر سوار خواهم شد
بسته ای پای مرا به کار، به قطره ای مزد می سازم
جهان همسو با من است، بترس از روزی که بیقرار خواهم شد
تو پول و خرافه و زندان داری در دست
در فکر و تدارکم، سرنگونت کنم، متشکل خواهم شد
به قید زور که داری و ندارم من هنوز، پایبند توام
باش تا روزی که شورایی با تو روبرو خواهم شد
خیال نکن که هستی و جاودانه می مانی
پوشال تاریخی! آتش زیر پایت خواهم شد
بازوی جوان مرا بدار می کشی
من در پی اش آتش انقلاب خواهم شد
افغانی ام! کارگرم
کردم! کارگرم
یونانی ام! کارگرم
کوه تو را کاه می کنم
اقیانوس تاریخم! بر خشکی تو جاری خواهم شد
کارگران، زحمتکشان! نوبت ماست، همصدا شویم!
زندگی پیش روست،
هر یک به سهم خود،
من هم رو براه خواهم شد!
منوچهر دوستی
-------------------------
بیانیه دانشجویان چپ و سوسیالیست شهر سنندج
در فراخوان به اعتصاب عمومی در کردستان!
مردم ستم دیده و همیشه مبارز کردستان!
بار دیگر ماشین جنایت و اعدام سرمایه داری اسلامی، دست پلید خویش را دراز کرد و تنی چند از زیبا ترین گل های این دشت خونین را چید. فرزندان شجاع و پاک باخته ای که در راه آرمان هایشان، در راه مبارزه با فقر، استثمار، خفقان، تیره روزی و بدبختی مردمان و در راه به وجود آوردن زندگی انسانی تر و بهتری برای همه جان خود را کف دست گرفتند و سر به تیغ جلّاد سپردند.
فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان 5 تن از بهترین فرزندان این مردم بودند؛ فرزاد کمانگر، معلمی آزاده بود که شاگردانش را درس آزادگی، شهامت، انسان دوستی و لبخند می آموخت.
جرم او این بود و دژخیمان او را از همین رو بر سرِ دار کردند، غافل از این که تمام کودکان و دانش آموزان رنج دیده که نام فرزاد را شنیده باشند، خود هر کدام یک فرزاد کمانگر خواهند بود و راه آموزگار خود را در پیش خواهند گرفت و کردستان و سراسر ایرانِ خفقان زده، آبستن فرزندانی است که هرگز آموزگاران و پرچمداران راه آزادی و برابری انسان ها را از یاد نخواهند برد و مادران داغدیده کردستان که امروز باز در سوگ 5 فرزند عزیز دیگر خود نشسته اند، قصه و ترانه مبارزات اینان را برای کودکان فردا خواهند سرود.
مردم ستم دیده و همیشه مبارزکردستان!
این اولین بار نیست که دست حکومت سرمایه داری اسلامی، به خون فرزندان ما آلوده شده است. چندی قبل احسان فتاحیان، سپس فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان و فردا نوبت به دیگر زندانیان سیاسی گروگان گرفته شده در زندان ها و سیاه چاله های مخوف این حکومت خواهد رسید که حکم اعدام در دست، امید به آینده ای روشن و آزادی دارند و قلبشان برای مردم محروم و زحمتکش می تپد. آزادی خواهان بسیاری نه فقط در کردستان که در زندان های سراسر ایران در چنگال دژخیمان اسیرند و از این رو، اعتراض و اعتصاب وسیع آحاد جامعه، کارگران، زنان، دانشجویان و معلمان، همه از کودک و جوان و پیر و اقشار مختلف مردم، نه فقط نشان دهنده خشم همه ما علیه این جنایت و دیگر کشتارهای این حکومت در طی سی سال خواهد بود بلکه هم چنین، عامل موثری برای جلوگیری از پیش روی این رژیم در اقدام به اعدام های لجام گسیخته، تکرار نسل کشی و کشتار وسیعی است که به دلیل ترس از موقعیت متزلزل خود اندیشه آن را در سر دارد و می کوشد با ایجاد ارعاب، تهدید، بسته کردن فضا و قتل عام مخالفین خود، موج اعتراضات و مبارزات آزادی خواهانه مردم در سراسر ایران را خاموش نماید و هرگونه فریادی را در گلو خفه نماید.
دانشجویان، معلمان، زنان و مردم انقلابی کردستان!
از این رو ما دانشجویان چپ و سوسیالیست سنندج همه مردم آزاده و مبارز کردستان را برای اعتصاب عمومی و یکپارچه فرا می خوانیم تا در روز پنجشنبه 23 اردیبهشت متحدانه تر از همیشه علیه اعدام فرزاد کمانگر و 4 زندانی سیاسی دیگر اعتراض و پاسخی قاطعانه به این رژیم دیکتاتور سرمایه داری و جنایتکار اسلامی دهیم. باید بدانیم تنها صفوف متحدانه توده های مردم علیه کلیه دم و دستگاه این حکومت جرم و جنایت، قدرت به شکست کشاندن سیل اعدام ها و انسان کشی ها را خواهد داشت. برای این مهم لازم است در روز پنجشنبه 23 اردیبهشت شهرهای کردستان را به تعطیلی بکشانیم و نشان دهیم که این حکومت نمی تواند در غیاب و دور از چشم همگان عزیزان و هم طبقه ای هایمان را سلاخی و به جوخه مرگ بکشاند. لازم است صفوف و نیروی عظیم خود را بیش از هر زمانی محکم تر سازیم و سهم خود را در قبال لزوم اتحاد همه نیروهای هم طبقه ای و پیشرو علیه اعدام، سرکوب، زندان، شکنجه و ارعاب ادا نماییم.
از همه زحمتکشان و کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان و همه انسان های آزادی خواه در کردستان می خواهیم که ساکت ننشینند، علیه اعدام ها به مبارزه برخیزند، به این حرکت اعتراضی بپیوندند تا هم بستگی خود را با خانواده های جان باختگان نشان داده و نفرت، خشم و فریاد حق طلبانه مان را بهتر و بلند تر به گوش همه مردم ایران، جهان و گوش های کرِ حکومت فاشیستی اسلامی سرمایه که افسارگسیخته مبارزان را آماج کشتار و جنایت قر ار داده برسانیم.
به هر طریق ممکن از این اعتصاب عمومی پشتیبانی کنیم!
زنده باد صفوف متحد مردم علیه دیکتاتوری و جنایات سرمایه داری اسلامی!
زنده باد راه جان باختگان رسیدن به آزادی و برابری انسان ها!
زنده باد سوسیالیسم!
دانشجویان چپ و سوسیالیست سنندج
٢١ /٢/١٣٨٩
-------------------------
فراخوان سایت گزارشگران در محکومیت جنایت هولناک اعدام ۵ تن از زندانیان سیاسی دربند
وجدانهای آگاه و بیدار!: جنایتی هولناک توسط جمهوری اسلامی بوقوع پیوست. ۵ تن از فعالین سیاسی و روزنامه نگار دربند که مدتهای مدید تحت شکنجه های قرون وسطائی حکومت جمهوری اسلامی قرار داشتند در میان بهت و حیرت همگان بدار آویخته شدند. مرگ و نیستی منتقدین و مخالفان سیاسی رهاورد حاکمان از ابتدا تاکنون برای مردم کشورمان بوده است. از اسمان تاریک و غم انگیز ایران خون میبارد و کابوس مرگ پاکترین جوانان و اندیشمندان سیاسی پایان ندارد. فرزاد کمانگر - شیرین علم هولی - مهدی اسلامیان - فرهاد وکیلی - علی حیدریان بجرم دگر اندیشی طعمه خشونت طلبی و کینه توزی رهبران و دستگاه قضائی جمهوری اسلامی شدند.
حاکمان با دست یازیدن به این عمل شنیع در پی آن هستند تا فضای سرکوب و ترس را بر جامعه بیش از پیش مستولی کنند و به جنایات بی حد و حصر خود ادامه دهند. همچنین و بر اساس گزارش دیده بان حقوق بشر ١٧ تن از زندانیان کرد دیگر در خطر اعدام فوری میباشند. واکنش سریع جامعه بین الملل میتواند از جنایتی بمراتب هولناکتر جلو گیری نماید.
سکوت را بشکنیم و فریاد دادخواهی خانواده های داغدیده اعدام شدگان را هر چه رساتر کنیم.
ما فعالین سیاسی فرهنگی و اجتماعی ضمن محکوم کردن این جنایت حکومتی از مجامع ذیصلاح میخواهیم تا با محکوم کردن قاطع جمهوری اسلامی مانع از تداوم و تکرار این جنایات در کشورمان شوند.
ما خواستار رسیدگی بی واسطه نهادهای مدافع حقوق بشر و بین المللی - شخصیتها و ارگانهای مدافع زندانیان سیاسی به این جنایت هولناک هستیم.
رونوشت به زبانهای رایج به نهادهای مربوطه بین المللی و رسانه های مستقل و ازاد
سایت گزارشگران - چهارشنبه ٢٢ اردیبهشت ١٣٨٩
امضاء افراد و نهادها:
-------------------------
حمایت از اعتصاب عمومی ۲۳ اردیبهشت ماه در کردستان
سرکوب و گروگان گیری از فعالین جنبش های کارگری، زنان، دانشجویی و حقوق انسانی بخشی تفکیک ناپذیر از حیات رژیم جمهوری اسلامی بوده است. تعداد زیادی از فعالین این جنبش های اعتراضی به جرم دفاع از ابتدایی ترین حقوق برسمیت شناخته شده انسانی در سطح بین المللی با اتهاماتی از جمله "اقدام علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" سالهاست که در شرایط قرون وسطایی و غیر انسانی در زندان بسر میبرند. در روزهای اخیر بویژه در حول و حوش اول ماه مه بر حجم این سرکوبها و گروگان گیریها افزوده شده است. بسیاری از فعالین از بیم جان به زندگی نیمه مخفی روی آورده اند. اما رژیم به این حد از تعرض نیز بسنده نکرده است. کشتار گروگانها را آغاز کرده است. ۱۹ اردیبهشت پنج نفر از این زندانیان سیاسی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان اعدام شدند.
اگر جمهوری اسلامی با تعرضی وسیع و اجتماعی در داخل و خارج از کشور روبرو نشود سرنوشت این پنج فعال سیاسی جان باخته سرنوشت تعداد بیشتری از شریفترین انسانهای جامعه خواهد بود. باید صف مقابله با جمهوری اسلامی را با تمام توان خویش تقویت کنیم.
اتحاد بین المللی بار دیگر اعتراض و انزجار شدید خود علیه زندان و اعدام و بطور مشخص اعدام معلم زندانی فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی فوق را اعلام میکند. ما به سهم خود در تقویت حرکتهای اعتراضی توسط نیروهای مترقی در این ارتباط خواهیم کوشید. با توجه به فراخوان کمیته مرکزی کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، به اعتصاب عمومی روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت در کردستان، ما حمایت خود را از این اعتراض و اعتصاب عمومی اعلام می نماییم. ما با تمام توان خود از حق اعتراض و اعتصاب همه کارگران و مردم ستمدیده در کردستان دفاع خواهیم کرد و از هم طبقه ایهای خود و همه مردم آزادیخواه و برابری طلب در اقصی نقاط ایران و جهان درخواست میکنیم که به هر طریق که میتوانند به تقویت این اعتراض و اعتصاب عمومی یاری رسانند.
اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
۱۱ مه ۲۰۱۰
-------------------------
علیه اعدام فرزاد کمانگر به پا خیزیم
با کمال تاسف در نتیجه ی یک تصمیم به شدت ضد انسانی و ارتجاعی روز یک شنبه فرزاد کمانگر همراه چند تن دیگر از زندانیان محکوم به اعدام به نام های علی حیدریان"، "فرهاد وكیلی"، "شیرین علم هولی" و "مهدی اسلامیان" توسط رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ایران اعدام شدند. این عمل به شدت ضد انسانی رژیم تنها برای زهر چشم گرفتن از مردم به پا خواسته ی ایران در ماه های اخیر و در نتیجه ی اعتراض به نتیجه ی انتخابات و رویدادهای پس از ان است. این اولین بار نیست که رژیم جنایتکار و ضد بشری اسلامی سرمایه داری ایران برای حفظ این نظام از گزند حوادثی که ممکن است این رژیم را با فروپاشی روبرو کند یا باعث به خطر افتادن موقعیت این رژیم می شود دست به اعدام و کشتار مخالفین سیاسی می زند. از همان ابتدای سر کار آمدن اسلام سیاسی در ایران در جریان یک انقلاب توده ای و قدرت گیری جریان ارتجاعی اسلام سیاسی در خلا سیاسی که آن دوران به وجود آمده بود، تثبیت موقعیت نظام به صورت نسبی در سالهای ابتدایی حاکمیتش نیز نه نتیجه ی اعتماد مردمی به این نظام بلکه در نتیجه ی عملیات ضد انسانی و ضد دمکراتیک چون اعدام مخالفین سیاسی و کشتار مردم در نقاط مختلف کشور بود. رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی از همان ابتدای حیات خود سعی در زدودن مخالفین سیاسی خود داشت. حمله به کردستان، ترکمن صحرا و اعدام مخالفین سیاسی در کردستان توسط نوکر حلقه به گوش رژیم در کردستان( خلخالی )،اعدام فرودگاه سنندج و نمونه های بیشمار زیادی در سایر مناطق کشور نمونه های کوچکی از اعمال جنایتکارانه ی این نظام است. این رژیم در سال های دهه ی ٦٠ (٣٠ خرداد ٦٠) و در شهریور ٦٧ هزاران زندانی سیاسی را به صورت جمعی در کمتر از چند روز به مرگ محکوم کرده و بدین شیوه توانست حاکمیت کثیف و ضد بشری خود را حفظ نماید. در تمام دوران حاکمیت رژیم ما شاهد سرکوب مخالفین سیاسی رژیم هستیم و کوچکترین اعتراض از جانب مردم با شدیدترین سرکوب ها مواجه شده است. قتل های زنجیره ای دهه ی هفتاد و همچنین در سالیان اخیر نیز ما شاهد اعدام صدها نفر و ماهانه دهها نفر زیر نام ارازل و اوباش و ... در واقع برای زهر چشم گرفتن از مردم معترض به سیاست های کثیف و ارتجاعی رِژیم بوده ایم. اعدام مخالفین سیاسی با هر بهانه ای و زیر هر نامی یک عمل به شدت ضد انسانی و نسل کشی می باشد، ما روزانه شاهد اعدام دهها نفر در اقصی نقاط مختلف دنیا هستیم ،کشتار انسان به خاطر عقایدشان یکی از اشکال خفه کردن صدای مخالفین سیاسی است. این شیوه ی سرکوب و این نسل کشی های وحشیانه بیشتر توسط حکومت ها مستبد و دیکتاتور که پایه ای ترین اصول دمکراتیک همچون آزادی بیان و عقیده را به رسمیت نمی شناسند و انسان های بیشماری را به خاطر عقاید و باورهایشان به اعدام محکوم می کنند. اعدام انسان ها خفه کردن صدای آزادی خواهی انسان است و هیچ دلیل و توجیهی نمی تواند داشته باشد. ما کمونیست ها با هر گونه انسان کشی و زیر هر عنوانی مخالفیم ،ما انسان های آزادی خواه و برابری طلب با هر گونه سرکوب مخالفین سیاسی با هر گونه کشتار با هر نوع تک صدایی مخالفیم. ما خواهان آزادی بی قید و شرط بیان و عقیده، آزادی مطبوعات ازادی فعالیت سیاسی و ... هستیم. شما جنایتکاران جمهوری اسلامی با کشتن انسان ها نمی توانید جلو سقوط نهایی نظام خود را بگیرید، شما نمی توانید با کشتن دگر اندیشان و آزادی خواهان ماندگاری خود را تثبیت کنید. شما با کشتن فرزاد و امثالهم صدای آزادی خواهی را خفه می کنید اما نمی توانید این صدا را برای همیشه خفه کنید. بدون شک شما با این اعمال مرگ خود را نزدیکتر می کنید. شما می توانید صد نفر را بکشید و اعدام کنید اما نمی توانید جلو رشد و پیشرفت اعتراضات مردمی که روز به روز رادیکالیتر می شود را بگیرید. مردم ایران در سطح وسیعی مشروعیت این نظام را زیر سوال برده اند و خواهان براندازی این نظام هستند ،اعدام و کشتار مخالفین سیاسی زیر هر عنوانی تنها می تواند به صورت مقطعی کاری را از پیش ببرند ولی این اقدامات جنایتکارانه نه تنها باعث ترس مردم از رژیم نمی شود بلکه نفرت و انزجار مردم از رژیم را در سطح وسیعی بالاتر خواهد برد.
مرگ بر استبداد
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی وبرابری
حسن معارفی پور - ٢٠/٢/١٣٨٩
-------------------------
با تقویت اعتصاب عمومی در کردستان
راه یک جنبش وسیع اجتماعی بر علیه مجازات اعدام را هموار کنیم
اعدام فرزاد کمانگر، این فرزند شریف کارگران، این معلم دلسوز و مهربان کودکان روستاهای کردستان و مبارز راه سعادت بشر، یک بار دیگر کراهت چهره نظامی متکی بر اعدام را بر همگان آشکار کرد. موج وسیع انزجار نسبت به اعدام ناگهانی فرزاد و چهار فعال سیاسی دیگر می رود تا به جنبشی گسترده بر علیه نظام متکی بر اعدام تبدیل شود. این موج انزجار نباید در اعتراض به اعدام فرزاد و همراهانش محدود بماند. فرزاد چهره شاخصی در میان قربانیان روزهای اخیر بوده است. اما حق همه این قربانیان برای زندگی سلب شده است. اعدام تنها به قتل رساندن قربانیان و سلب حق زندگی از آنان نیست. اعدام در عین حال تعرض به حق تخطی ناپذیر حیات کل جامعه است. تبدیل انزجار از اعدام فرزاد و اعدام شدگان دیگر به جنبشی در دفاع از حق زندگی جامعه، به جنبشی در دفاع از حق حیات همه محکومان به اعدام، بزرگترین ارجی است که بر زندگی کوتاه ولی پربار فرزاد می توان گذاشت. بگذار عشق و صمیمیتی که در وجود فرزاد زبانه می کشید به اهرمی نیرومند برای مهار زدن به کینه کهنه پرستان و سیه اندیشان بدل شود. بگذار فرزاد در مرگ خود زندگی را در هزاران هزار انسانی فریاد کند که برای اعتراض به مرگ او به میدان می آیند و سرود زندگی سر می دهند.
ما از اعتصاب عمومی ٢٣ اردیبهشت در کردستان دفاع می کنیم و از همه کارگران، آزادیخواهان و انسانهای شرافتمند می خواهیم به هر شکل ممکن به این اعتصاب یاری رسانند.
اعدام اجرای عدالت نیست، اعدام قتل عمد دولتی در پوشش اجرای عدالت است.
سایتها و نهادهای حامی کمپین ٢ میلیون امضا بر علیه مجازات اعدام:
اتحاد کارگری، اشتراک، امید، ایران تریبون، ایران تلگراف، ایران نبرد، جنبش کارگری، جنگ خبر، کارگاه هنر و ادبیات کارگری، کیلان کلون، گزارشگران، گزیده، لجور
به کمپین ٢ میلیون امضا بر علیه مجازات اعدام بپیوندید: http://k-a-e.com
٢١ اردیبهشت ٨٩ ١١ مه ٢٠١٠
-------------------------
از زندانهای رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران بوی خون می آید!
کانون زندانیان سیاسی ایران ( درتبعید ) بلافاصله پس از دریافت خبر اعدام پنج تن از زندانیان سیاسی به نام های فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان و علی حیدریان با انتشار اطلاعیه شماره یک در افشاء چهره پلید رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی نوشت :
" احکام مرگ این پنج نفر در حالی به اجرا در آمد که پرونده سه تن از آنها در مرحله بازنگری بوده و خانواده و وکلای آنها در جریان اعدام ها قرار نگرفتند. رژیم اسلامی ازهمان نخستین روزهای حیات ننگینش، ازشکنجه و اعدام به مثابه ابزارهائی برای سرکوب های
اجتماعی و ایجاد ترس و وحشت در جامعه استفاده کرد. در دهه شصت، ده ها هزار تن از بهترین فرزندان مردم ایران را دستگیر، شکنجه و برابر آمارهائی که تا کنون منتشر شده است، بیش از بیست هزار تن از آنان را به جوخه مرگ سپرد.
خیزش اخیر توده های مردم ایران، سخت رژیم لمپن ها و چاقوکشان اسلامی را به هراس انداخت. از این رو ... به فجیع ترین شکل ممکن به کشتار جوانان در خیابانها و در شکنجه گاه خود دست زد. "
کانون زندانیان سیاسی ایران ( در تبعید ) در اطلاعیه شماره دو خود از تجمع خانواده های این جانباختگان در اعتراض به اعدام عزیزانشان در ساعت یازده روز دو شنبه ٢٠ اردیبهشت ماه در مقابل دانشگاه تهران و همچنین از فراخوان اعتصاب و اعتراض عمومی درشهرهای کردستان خبرداد. سپس در مورد به دار آویختن مخفیانه پنج زندانی سیاسی درزندان اوین چنین موضعگیری نمود:
" ما و شما توده های رنج کشیده ایران، اگر امروز نسبت به این جنایت عکس العمل نشان ندهیم و اعتراض نکنیم رژیم فردا تعداد دیگری از فرزندان ما را که هم اکنون به اعدام محکوم شده اند، به جوخه مرگ خواهد سپرد. امروز اگر سکوت کنیم فردا ماشین سرکوب و اعدام رژیم در خانه همه را خواهد زد. سالگرد خیزش شما مردم در ایران به زودی فرا می رسد. رژیم در هراس ازحضور میلیونی شما در سالگرد خیزش تان، و برای به عقب راندن روحیه مبارزاتی و آزادی خواهانه تان به این جنایت هولناک دست زد.
باید به جانیان اسلامی حاکم بر ایران نشان دهیم که چنین جنایتی نه تنها ما را نخواهد ترساند، بلکه مصمم تر از همیشه به مبارزه تا بر انداختن آخرین بقایای شان ادامه خواهیم داد. آنها را به پای میز محاکمه خواهیم کشید و حق ده ها هزار تن از فرزندان مان را که در زندانها به قتل رسانده اند، از آنها خواهیم ستاند."
کانون همچنین در دفاع از مبارزات و اقدامات مردمی در یک همبستگی عمومی علیه رژیم جمهوری اسلامی و دولت های ارتجاعی چنین نوشت:
" برای این دولتها مهم نیست که جمهوری اسلامی در ایران چند صد نفر یا چند هزار نفر را می کشد. آنها منافع شان را می خواهند. رژیم بیش از بیست هزار تن از فرزندان مردم ایران را در دهه شصت به قتل رساند. به هیچ جای دولت ها هم بر نخورد. حتی یک اعتراض خشک و خالی هم نکردند که لااقل به ظاهر هم شده نشان دهند آن طور که ادعا دارند از حقوق بشر دفاع می کنند.
کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید ) ــ واحد اروبرو تالم و تآثر عمیق خود را نسبت به خانواده های جان باختگان و تمام شیر زنان و دلاور مردان خطه سر سبز کردستان انقلابی اعلام می دارد و خواهان آزادی بدون قید و شرط تمام کارگران زندانی و دستگیر شدگان اول ماه مه بویژه نماینده گان دو سندیکای بزرگ شرکت واحد و هفت تپه، کمیته ها و انجمن های کارگری- این ستون فقرات انقلاب- می باشد.
کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید)-واحد اوروبرو در تلاش است تا چون گذشته، در حد توان و ظرفیت خود در یک اقدام عملی همراه با همه انسانهای آزاده و فعالین جنبش های اعتراضی این جنایت مرتجعین حاکم بر ایران را محکوم و افشاء نماید.
کانون حمایت خود را از اقدام انقلابی فراخوان اعتصاب عمومی کومله ــ حزب کمونیست ایران در کردستان روز پنج شنبه ٢٥ اردیبهشت ماه ( ١٢ ماه مه ) اعلام می دارد .
مبارزین راه آزادی و سوسیالیسم!
ما هم همچون شما برای هرحرکتی، ولو هر چند کوچک در جهت افشاء جنایات رژیم ارزش و اعتبار خاص خود را قائلیم اما زمان را باید دریافت .
می توان تا حد امکان با حفظ پرنسیب ها و معیارهای ارزشی و انقلابی در یک اتحاد عمل مشخص ، بر یکی از موانع اساسی وحدت نیرو ها و احزاب، که همانا پراگندگی و عدم انسجام است، قدم بقدم فائق گردید.
پیشنهاد عملی ما :
از تمام نیروها ، احزاب ، سازمانهای بین المللی و رسانه های مترقی و رادیکال خواهانیم تا در تداوم مبارزات خود علیه کلیت نظام اسلامی، به هر صورت ممکن با اتحاد و همبستگی وسیع جهانی در یک روز و ساعت مشخص در مقابل سفارتخانه ها با افشاء رژیم ارتجاعی و بسیج افکار عمومی، مانع کشتار زندانیان سیاسی و خطراعدام هزاران افغان، بوسیله رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی گردیم.
زندانی سیاسی آزاد باید گردد !
جمهوری اسلامی نابود باید گردد!
کانون زندانیان سیاسی ایران ( در تبعید ) سوئد - واحد اروبرو
-------------------------
اکسیون اعتراضی در اروبرو
جنایتی دیگر به جنایات رژیم خون آشام جمهوری اسلامی افزوده شد
انسان های مبارز، تبعیدیان آزادی خواه
همانطوریکه می دانید جمهوری اسلامی ایران سحرگاه روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت، فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و علی اسلامیان را به جوخه های مرگ سپرد.
احکام مرگ این پنج زندانی سیاسی کرد، در حالی به اجرا درآمد که پرونده سه تن از آنها در مرحله بازنگری بود و خانواده و وکلای آنها در جریان اعدام ها قرار نگرفتند.
این نخستین بار نیست که سران آدم کش رژیم مذهبی و ارتجاعی حاکم بر ایران دست به چنین جنایت هولناکی زده اند و مسلما آخرین بار هم نخواهد بود. این رژیم طی سه دهه از حاکمیت خونبارش، تنها با کشتار وسیع توده های مردم ایران، نیروهای آزادیخواه، پیکارگران سوسیالیست انقلابیون و به طور اخص با اعدام و قتل عام زندانیان سیاسی به حیات ننگین خود ادامه داده است.
اگر امروز نسبت به جنایات بی شمار جمهوری اسلامی، بویژه اعدام زندانیان سیاسی اعتراض نکنیم، ماشین کشتار رژیم، فردا تعداد دیگری از انسان های مبارز و آزادی خواه را که هم اکنون در زندان های جمهوری اسلامی به سر می برند به جوخه های مرگ خواهد سپرد.
انسان های مبارز، پیکارگران راه آزادی و سوسیالیسم!
اکنون که رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران برای تداوم حاکمیت ظالمانه واستثمارگرایانه اش ستمکارانه اش ماشین سرکوب و جوخه های مرگ را در هر جای ایران گسترانده است، جا دارد ما نیز در صفوفی بهم فشرده و در همراهی با مبارزات توده های مردم ایران صدای اعتراض خود را به گوش مردم آزادیخواه جهان برسانیم.
کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید) – واحد اروبرو ضمن همدردی با خانواده های این جانباختگان، انزجار شدید خود را نسبت به این جنایت هولناک اعلام می دارد.
کانون در واکنش به این عمل وحشیانه جمهوری اسلامی و نیز جهت متوقف ساختن پدیده ضد انسانی اعدام در ایران، روز سه شنبه ٢٨ اردیبهشت (١٨ ماه مه) به برگزاری یک اکسیون اعتراضی اقدام می کند.
کانون همچنین برای هماهنگی با اعتراضات و اعتصابات عمومی در کردستان، در حمایت از فراخوان کمیته خارج حزب کمونیست ایران، ساعت سه بعد از ظهر پنج شنبه ١٣ ماه مه (٢٣ اردیبهشت)، همراه با دیگر نیروهای مبارز در تظاهرات و تجمع اعتراضی مقابل لانه فساد و جاسوسی جمهوری اسلامی ایران در استکهلم شرکت می کند.
از این رو کانون همه انسان های مترقی و آزاده را به حضور در تظاهرات روز پنج شنبه ١٣ ماه مه در مقابل سفارت جمهوری اسلامی و نیز شرکت در:
اکسیون اعتراضی : روز سه شنبه ١٨ ماه مه (٢٨ اردیبهشت)
ساعت: 30ــ 5 الی 30ــ 6
مکان : میدان اولاف پالمه اروبرو فرا می خواند.
شماره تماس: 0046707967432
کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید) سوئد - واحد اروبرو
-------------------------
اطلاعیه جمعی از کارگران پیشرو تبعیدی-سوییس در محکومیت اعدام ۵ انسان بیگناه
رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی بار دیگر جنایتی بزرگ آفرید ،این رژیم که تنها هنرش نابودی وتباهی است ،سحرگاه یکشنبه ١٩ اردیبهشت ١٣٨٩پنج زندانی سیاسی بیدفاع وبیگاه را برای پیشبرد اهداف شومش وبه خیال خام خود برای تهدیدو ارعاب کارگران ،معلمین ، دانشجویان ،زنان ودیگر زحمتکشان جامعه (که همگی خواهان نابودی این حکومت سیاه وننگین میباشند )جنایتکارانه اعدام نمود.حکومت جانیان بلفطره که تا کنون از هیچ جنایتی در مقابله با عدالت طلبی و آزادیخواهی مردم ایران دریغ نکرده ،بیشرمانه با نوشتن یکسری اتهامات واهی که بیشتر جنبه کمدی پیدانموده( ومیدانند که حتی عوامل و مزدوران جیره خوارشان نیز آن را باورندارند) ،میخواهند جنایات خود را توجیه نمایند.
فرزاد کمانگر معلمی شجاع ،دلسوز،آگاه و فرزند رنج ومحرمیت بود او را که هیچگاه در مقابل جلادان جمهوری اسلامی سر خم نیاورد برای عبرت معلمین مبارز وآگاه قربانی نمودند غافل از اینکه این خیال باطل را بگور خواهند برد ،همانطورکه رژیم جنایتکار شاهنشاهی نتوانست با قتل صمد بهرنگی و دیگر معلمین آگاه راه آنان را سد کند این رژیم وحشی نیز نخواهد توانست به اهداف شومش برسد.
شیرین علم هولی زن مبارز وشجاعی که علیه بیعدالتی ،زن ستیزی وارتجاع جمهوری اسلامی بپاخواسته بود برای ارعاب زنان مبارز وزحمتکش کشورمان قربانی نمودند .
فرهاد وکیلی ،علی حیدریان ،مهدی اسلامیان سه بیگناه دیگر که تنها جرمشان مخالفت با حکومت دلالان وچاقوکشان بوده برای ارعاب مردم بجان آمده ایران قربانی شدند.
ما بر این اعتقاد هستیم جمهوری اسلامی ایران با سابقه بیش از سی سال جنایت و کشتار مردم بیدفاع ،شکنجه وتجاوزبه زندانیان بیدفاع ،غارت منابع ،نابودی صنایع ،شرکت در تمامی کارهای مافیایی مانند خرید وفروش مواد مخدر در سطح بین المللی ،خرید وفروش ارزووارد نمودن انواع کالاهای بنجل وفاسد بخاطر سود بیشتر و پولشویی وهزاران خلاف دیگر خود باید در دادگاه عدالت به محاکمه و بسزای اعمال ننکینش برسد.
ما جنایات جمهوری اسلامی را هیچگاه فراموش نکرده و این رژیم با تمامی جنایتکاران تشکیل دهنده اش را مستحق نابودی میدانیم در این را ه از هیچ کوششی فرو گذار نخوایم نمود.
یاداین گلهای سرخ شجاعت وایستادگی را گرامی میداریم .
زنده باد همبستگی کارگران، معلمان ،دانشجویان
ودیگر زحمتکشان علیه نظام خون آشام جمهوری اسلامی ایران
نابود باد سرمایه داری در جهان ونظام سرمایه داری انگللی جمهوری اسلامی ایران
جمعی از کارگران پیشرو تبعیدی- سوییس - ٢٠ اردیبهشت ٨٩
-------------------------
بیانیه مشترک ٣ سازمان و گروه دانشجویی و جوانان
در حمایت از اعتصاب عمومی روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت در کردستان
مردم آزادی خواه و ستم دیده ایران!
کارگران و زحمتکشان!
دانشجویان و معلمان!
اکنون زمان مقابله متحد با ماشین سرکوب سرمایه داری اسلامی است که فاشیستی ترین اقدامات ممکن را در دستور کار روزانه خود قرار داده است! هر روز اعدام، شکنجه، زندان، تبعید...هر روز کشتار مخالفین...هر روز جنایتی علیه بشریت...
حکومت فاشیستی حامی سرمایه با تمام جناح و دسته های خود در طول ٣٠ سال سرکوب و خفقان، نشان داده است که از انجام هیچ جنایتی ابا ندارد، و برای تضمین منافع، بقاء و تداوم سلطه مطلق خود، حتی یک قدم نیز عقب نمی نشیند؛ سرکوب گری افسارگسیخته حکومت در ماه های اخیر در قبال جنبش توده ای ضد دیکتاتوری مردم در خیابان ها به خوبی نشان گر این واقعیت است که این حکومت از ریختن خون های بسیار هراسی در دل و باکی از تکرار دهه سیاه و خونین ٦٠ و نسل کشی مخالفان خود ندارد.
امروز جنایت سازمان یافته اعدام در تپه های اوین و گرفتن جان مبارزان راه برابری و آزادی انسان ها، فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان و علی حیدریان، دیروز احسان فتاحیان و بی شماران دیگر، و فردا صفی طویل از دیگر مبارزان و آزادی خواهان که در چنگال دژخیمان اسیرند، در شب گرفتارند و به صبحی سپید باور دارند...
تنها با مبارزه متحد و صف های به هم پیوسته مبارزات طبقه کارگر و زحمتکشان، زنان، دانشجویان، معلمان و همه نیروهای مبارز و پیشرو می توان علیه کشتار و جنایات مکرّری از این دست، و سرکوب گری سازمان یافته و لجام گسیخته سرمایه داریِ تا بن دندان مسلح ایستاد. اگر حلقه های زنجیره مبارزات به هم متصل نگردد و تار و پود نیروها و جنبش های اعتراضی مختلف به رهبری طبقه کارگر در هم تنیده نشود، هرگز نمی توان به این توحّش سرمایه دارانه پایان داد.
ما، به عنوان بخشی از جوانان و دانشجویانی که خود را در مبارزات آزادی خواهانه و عدالت جویانه مردم علیه فقر، خفقان، بی حقوقی مطلق و ... سهیم می دانیم، حمایت خود را از اعتصاب عمومی مردم کردستان در تاریخ ٢٣ اردیبهشت اعلام می کنیم و بر آنیم که به هیچ وجه نباید به اعتصاب و اعتراض در یک محدوده جغرافیایی مشخص اکتفا نمود و باید آن را به اعتراض و اعتصابی فراگیر تبدیل نمود؛ چرا که جنایت سازمان یافته اعدام، به ویژه اعدام زندانیان سیاسی فجیع ترین اقدامی است که می توان علیه بشریت مرتکب شد و مساله ای است که هیچ محدودیت جغرافیایی، قومیتی، جنسیتی را بر نمی تابد و ابدا نباید به هیچ جریان سیاسی خاصی محدود باشد.
ما با صدای بلند اعلام می داریم که از هرگونه فراخوان به اعتراض و اعتصاب عمومی در اعلام انزجار و نفرت نسبت به جنایت اخیر حکومت، در اعدام عزیزترین هم رزمان مان حمایت می کنیم. ما خود را با رنج و درد بازماندگانان آنان زنجیرشده می دانیم، ما با هر مبارزه ای علیه جنایت سازمان یافته اعدام ابراز هم بستگی می کنیم و همه کارگران را به اعتراض علیه اعدام هم طبقه ای هایشان فرا می خوانیم. ما همه دانشجویان و جوانان را به اعتراض علیه این جنایات به اشکال و طرق ممکن در دانشگاه های سراسر ایران فرا می خوانیم. ما معلمان را به عنوان زخم خورده جنایت اخیر، به تعطیلی کلاس ها و دست زدن به یک اعتصاب عمومی گسترده وظیفه مند می دانیم و به سهم خود، به این اعتصاب پیوسته و از آن پشتیبانی می نماییم.
به اعتصاب عمومی در روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت در کردستان بپیوندیم!
زنده باد مبارزات، اتحّاد و مقاومت توده های مردم!
گسترده باد اعتراضات و اعتصابات مردمی به رهبری طبقه کارگر و متحدین آن!
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
اتحاد دانشجویان ضد فاشیست ایران
گروه گفتمان چپ
-------------------------
کارگران !مردم آزادیخواه کردستان!
یکپارچه و متحد در اعتصاب عمومی سراسری کردستان شرکت کنیم.
فرهاد شعبانی
سحرگاه روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت ماشین کشتار جمهوری اسلامی پنچ زندانی سیاسی از جمله فرزاد کمانگر معلم آگاه و دلسوز فرزندان محروم و تشنه آزادی کارگران و زحمتکشان ایران و کردستان را در حالیکه شاگردانش چشم به انتظار بازگشت به سرکلاسش بودند را به جوخه دار سپرد.
جمهوری اسلامی این جنایت را مرتکب شد تا نشان دهد که هنوز ماشین سرکوب و جنایتش برای خفه کردن هرگونه صدای مخالف، بویژه در آستانه فوران احتمالی خشم توده های مردم بپاخواسته در سالگرد کودتای ننگین ٢٢ خرداد سال گذشته، آماده جان گرفتن است.
اما برخلاف تصور سران رژیم اسلامی اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان، باعث ترس و عقب نشینی مردم جان به لب رسیده از حاکمیت این ارتجاع سیاه نخواهد شد، این احمقانه ترین برداشت سیاست گذاران دولت اسلامی حاکم است اگر چنین تصور و تحلیلی داشته باشند. این جنایت، نفرت و بیزاری از این رژیم را به اوج رساند. رویدادهای چند روز گذشته این واقعیت را به روشنی نشان داد.
مردم خشمگین از این جنایت در داخل و خارج از کشور، نفرت و بیزاری خود را با برآوردن "فریاد مرگ برجمهوری اسلامی"،" نفرت بر این رژیم"، "جنایت بس است" تنفر خود را به نمایش گذاشتند و نمادهای این ارتجاع مذهبی، بخصوص سفارتخانه هایش را در محاصره اعتراضات خود قرار دادند.
کارگران!
یکی از قربانیان این جنایت ضد بشری فرزاد کمانگر بود. فرزاد از ما و برای ما بود. فرزاد از جنس ما مردم ستمدیده و معلم فرزندان محروم ما کارگران بود. کافی است نامه های زندان فرزاد را یکبار دیگر مطالعه و مرور کنیم، آنوقت است در می یابیم که چرا جمهوری ننگ و نفرت اسلامی این انسان برجسته و والا را به جوخه دار سپرد. اما خیال باطلی است اگر تصور کنند که می توانند این معلم محبوب و دوست داشتنی کودکان چهره تکیده دامنه کوههای سربلند و آزاداندیش پرور "شاهو" و "آوالان" را به چوبه دار بسپارند و منتظر پاسخ نمانند.
برای دادن پاسخی قاطع، توده ائی و اجتماعی به وحشی گری نظام اسلامی حاکم، کمیته مرکزی کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) برای روز پنچ شنبه ٢٣ اردیبهشت فراخوان اعتصاب عمومی صادر کرده است. این فراخوان تاکنون مورد حمایت تمام سازمانها و احزاب چپ و سوسیالیست و آزادیخواه در ایران و کردستان و شماری از تشکلهای کارگری و فعالین کمونیست و مردم آزادیخواه کردستان قرار گرفته است.
کارگران!
مردم کردستان یکپارچه و متحد در این اعتصاب عمومی شرکت خواهند کرد و هرگونه فعالیت اقتصادی، اداری و فرهنگی در کردستان را تعطیل خواهند نمود. معلمان به یاد فرزاد سرکلاس درس حاضر نخواهند شد. دانش آموزان و دانشجویان در همبستگی با شاگران چشم انتظار فرزاد در منزل خواهند ماند. بازاریان مغاذه هایشان را باز نخواهند کرد، کارمندان به سرکار نخواهند رفت. ما کارگران نیز نباید سر کار حاضر شویم و بدین ترتیب این حرکت را تقویت و اجتماعی تر می کنیم.
ما دارای سنتهای ارزشمند مبارزاتی در دفاع از خود و دیگر اقشار اجتماعی هستیم. ما کارگران اکثریت جمعیت جامعه کردستان را در برمی گیریم. شرکت ما در این اعتصاب عمومی بدون هیچ تردیدی پیروزی آن را تضمین می کند و دست جمهوری اسلامی را در حالیکه شماری از فعالین جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی زیر تیغ اعدام هستند، در دست بردن به اعدامهای بیشتر خواهد بست.
روز ٢٣ اردیبهشت تمام شهرک های صعنتی کردستان، شهرکهای صنعتی ١ و٢ و٣ سنندج و دیگر کارگاههای کوچک و بزرگ در این شهر و تمام شهرهای کردستان را باید یکپارچه تعطیل کرد. هرگونه پیروزی در این مبارزه، آینده ائی امید بخش برای مردم کردستان و سراسر ایران را به دنبال دارد. پیروزی در این اعتصاب باعث خواهد شد که مردم مناطق دیگر ایران از آن روحیه بگیرند، و پیروزی آن را از آن خود بدانند و در مقابل هر دست درازی رژیم و اعدامی های بیشتر دست به اقدام مشابهی بزنند.
کارگران کردستان!
با شرکت در اعتصاب عمومی فردا زخم های سینه مادر فرزاد و دیگر بازماندگان این جنایت را التیام ببخشیم و نشان دهیم که ما درد مشترکیم. ثابت کنیم که در کنار این مردم ستمدیده هستیم و قدرت و نیرویمان را در دفاع از آنها هرجا که لازم باشد بکار می گیریم. نشان دهیم که عدالت خواهی و انسان دوستی شایسته ماست. ثابت کنیم که در دنیای ما دنیای کارگران انسان، انسان است و ما انسانیت را ارج می گذاریم. فردا را در منزل می مانیم. به سر کار نمی رویم و با اینکار درس دیگری به دشمنان آزادی و انسانیت خواهیم داد و قدرت متحد و یکپارچه مان را در دفاع از انسان آزادیخواه و حق طلب را به نمایش خواهیم گذاشت.
زنده باد همبستگی و اتحاد مان
پیروز باد اعتصاب عمومی و سراسری ٢٣ اردیبهشت در کردستان
-------------------------
اعتصاب عمومی و سراسری مردم کردستان پیروز است!
مردم مبارز کردستان!
بار دگر جمهوری جنایت و توحش اسلامی، با به قتل رساندن پنج انسان انساندوست و مبارز، پنج عزیز و محبوب مردم کردستان و ایران، پنج زندانی سیاسی اسیر و بی دفاع، وجدان انسانی مردم کردستان و ایران را آزُرد. بازتاب این جنایت هولناک فراتر از کردستان و ایران در سرتاسر دنیا پیچید و افکار عمومی جهانی نیز از آن متأثر شد و آنرا محکوم کرد. جمهوری اسلامی، از سر زبونی و بمنظور ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه، در یک اقدام بغایت جنایتکارانه، سحرگاه روز یک شنبه ۲۰ اردیبهشت ماه، معلم دلسورز و انقلابی فرزندان زحمتکشان کردستان، فرزاد کمانگر و چهار رزمنده و انقلابی دیگر به نام های: شیرین علم هولی، مهدی اسلامیان، فرهاد وکیلی و علی حیدریان را، در زندان اوین بدار آویخت. جمهوری اسلامی، این عزیزان مردم ایران و بویژه مردم کردستان را، در شرایطی به قتل رسانید که هیچ مدرکی دال بر اتهامات بی اساسی که به آنها نسبت داده بود، در دست نداشت. این جنایت بزرگ، نباید بی پاسخ بماند و مردم آزادیخواه و انساندوست، باید پاسخ درخوری به آن بدهند و به این رژیم جنایتکار بفهمانند که اینگونه جنایات، نه تنها مردم را مرعوب نمی سازد که خشم فروخورده سی ساله آنها را متراکم تر، و مردم بپاخاسته را در مبارزه برای سرنگونی اش، مُصرتر می نماید. بی تردید مردم آزادیخواه و جسور کردستان، که هیچگاه مشروعیت حاکمیت جمهوری اسلامی را نپذیرفته اند و همواره به آن نه گفته اند، در اعتراض به این جنایت اخیر، یکبار دیگر و این بار در یک اقدام یکپارچه و متحدانه و بشکل یک اعتصاب عمومی و سراسری، خشم و نفرت و بیزاری خود را نسبت به کل این رژیم و به همه جنایاتی که تا کنون مرتکب شده است، نشان می دهند. در رابطه با اعدام این عزیزان، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ـ کومه له ـ در فراخوانی مردم کردستان را به اعتصابی عمومی و سراسری دعوت کرده است که ضروری است همه اقشار مردم کردستان به این فراخوان کومه له که مورد حمایت بسیاری از احزاب و سازمان های سیاسی، کانون ها و ارگان های مدافع حقوق انسانی، چهره ها و شخصیت ها و فعالان سیاسی واقع شده است، پاسخ مثبت بدهند و به این اعتصاب عمومی بپیوندند. من نیز در حمایت از فراخوان کومه له، همه مردم کردستان، بویژه مردم مبارز سنندج را، فرا می خوانم که با پیوستن به این اعتصاب عمومی و سراسری در روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت، ضمن ابراز خشم و نفرت خود نسبت به قتل فرزندان شان، اراده متحد و یکپارچه خود را به نمایش بگذارند و به جمهوری اسلامی بفهمانند که هر اقدام ضد انسانی اش، جوابی درخور می گیرد.
پیروز باد اعتصاب عمومی و سراسری مردم کردستان!
عطا خُلقی ۲۲ اردیبشت ۸۹
-------------------------
جان ِ شیفته ی فرهاد
با احترام به یاد و خاطره ی همه ی جان باخته گان راه آزادی و برابری
این یادنامه وخاطره به یاد روزهایی نوشته شد که با رفیق نازنین و دیر یافته فرهاد وکیلی در زندان اوین گذشت
پویا پورمهر
و شیرآهن کوه مردی از این گونه عاشق
میدان خونین سرنوشت
به پاشنه ی آشیل
درنوشت.-
روئینه تنی
که راز مرگ اش
اندوه عشق و
غم تنهائی بود.
"مجال بی رحمانه اندک بود و واقعه سخت نا منتظر" ، مدت ها بود که دست و دلم برای سرنوشت رفیق نازنین و دیر یافته ام فرهاد وکیلی و مابقی زندانیانی که در اوین در زیر حکم اعدام قرار داشتند می لرزید. من درهوا خوری بند ٣۵٠ اوین در یکی از روزهای دی ماه از طریق یکی از رفقا با فرهاد آشنا شدم. در ته چشمهاش غمی عجیب بود شاید غمی ناشی از توان به دوش کشیدن درد ملتی زخم خورده و مصیبت دیده که وقتی از سرکوب کردها در ایران و یا از کشتار «زیلان» به دست ناسیونالیست های ترک می گفت: این غم وجودش را گُر می داد و به شکل حلقه ای سوزان از اشک درته چشمهاش حلقه می بست. مبارزه با تمام وجودش آمیخته بود. گویی مبارزه او را سحر کرده باشد و چون از مبارزه و مقاومت می گفت کلامش به آدم جان می داد و در پس کلامش مخاطب شیفته ی سوزی می شد که در کلام اش جاری بود. فرهاد به سوسیالیسم اعتقاد داشت و از اوجالان با احترام و عشق یاد می کرد و می گفت : اوجالان این توان را داشت که مسئله ی کرد را در ترکیه ابتدا به مسئله ای منطقه ای و بعد به مسئله ای جهانی تبدیل کند. فرهادی که من در زندان شناختم از نظر شخصیت و منش ،انسانی فوق العاده افتاده مهربان ، مردم دار و صبوری بود که روابط خوبی با تمام نیروهای سیاسی ِ بر سر موضع و جوانانی داشت که تازه سیاسی شده بودند.اما در مقابل نظم هنجارینی که زندان می خواست بر زندانیان سیاسی از طریق محدودیت و تحقیر آن ها اعمال کند آدمی به غایت سر سخت و شورشی بود، و گله داشت از زندانیانی که برای خوش خدمتی و استفاده ی نا چیز از حداقلی از احترام و امکانات در زندان، عاملین اعمال نظم هنجارین حکومت دژخیم در زندان بودند و اعتقاد داشت که قوانین زندان را نباید نهاد سرکوبگر وزارت اطلاعات و سایر سیستم های امنیتی دیکته کنند، بلکه باید این خود زندانیان باشند که قوانین و نظم هنجارین زندان را به وجود بیاورند ،و برای خلق و ایجاد این قوانین باید روزانه مبارزه کنند. یک روز که برای بحث پیرامون تشکیل شورای صنفی زندان به او مراجعه کردم با خنده ی تلخی جوابم داد- تلخ و دردناک -، و گفت که قبلن سر این موضوع به شور نشستیم ولی عده ای که در بیرون از زندان اتفاقا اسم و رسمی هم به عنوان زندانی سیاسی دارند جا زدند و اکنون خود جزو کسانی هستند که نظم زندان را اعمال می کنند ،و همان روز بود ،که از من خواست وقتی که آزاد شدم ،در مورد آنچه که در اوین می گذرد به دیگران بگویم و بنویسم. وقتی روز آخر دنبال اسامی و مشخصات زندانیان زیر حکم اعدام اوین می گشتم آنها را نوشت و به من داد. از آن لیست نه نفره ای که من از اوین بیرون آورده ام نام دو تن از این پنج عزیزی که تازه اعدام شده اند نبود و بی شک از نام آن دو تن اطلاعی نداشت. از آن لیست نه نفره که به ترتیب بااتهامشان ،مبنی بر ارتباط با سازمان یا گروه سیاسی، در پی می آیند دو نفر شان مثل آقایان، ناصر عبدالحسینی متهم به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و احمد کریمی متهم به ارتباط با انجمن پادشاهی احکام شان به زندان تقلیل یافت و مابقی حکم اعدام آنها تایید، و در آستانه ی اجراست.این اسامی را به ترتیبی که فرهاد برایم نوشت می آورم:
١. محمد علی حاج آقایی متهم به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بند ٣۵٠ اوین
٢. جعفر کاظمی متهم به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بند ٣۵٠ اوین
٣. رضا خادم سخی متهم به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بند ٣۵٠ اوین
۴. ناصر عبدالحسینی متهم به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بند ٣۵٠ اوین(حکم اعدام به زندان تقلیل یافت)
۵. احمد کریمی متهم به ارتباط با انجمن پادشاهی بند ٣۵٠ اوین(حکم اعدام به زندان تقلیل یافت)
٦. علی زاهد متهم به ارتباط با انجمن پادشاهی بند ٣۵٠ اوین
٧. فرزاد کمانگر متهم به ارتباط با پ.ک.ک بند ٧ اوین(حکم اجرا شده است)
٨. علی حیدریان متهم به ارتباط با پ.ک.ک بند ٧ اوین(حکم اجرا شده است)
٩. فرهاد وکیلی متهم به ارتباط با پ.ک.ک بند ٣۵٠ اوین(حکم اجرا شده است)
فرهاد چون کوه های کردستان با اراده و استوار بود توی آن فضای تواب سازی به شیوه ی امروزین، او توشه ی استواری و مقاومت بود. آدم را به یاد جزنی، چوپان زاده، کتیرایی و حنیف نژاد و دیگر اسطوره های مبارزه می انداخت. ستونی بود استوار، حضورش ،حضور مقاومت و رادیکالیسم در بین زندانیان سیاسی ٣۵٠ اوین بود. فرهاد در طبقه ی پایین بند ٣۵٠ اوین در سلول ٦ که کلن همکف با هوا خوری عمومی بند ٣۵٠ بود نگهداری می شد.تخت او آن بالا –تخت سوم- و در کنار پنجره ی مشرف به هوا خوری بود. از راهروی جلوی اتاقش که رد می شدی آن بالای تخت در خودش بود.یا غرق کتاب خواندن بود یا اینکه یاد داشت بر می داشت.آن روزها داشت رمان« جان شیفته» ی رومن رولان را می خواند.اشتهای سیری ناپذیرش به خواندن کتاب آموزنده و ستودنی بود.از لذت خواندن آن رمان برایم گفت و به حاشیه نویسی های کنار کتاب اشاره کرد و گفت:"نمی دانم چه کسی قبل از من این کتاب را خوانده و برای هر بندش توضیحات مفصلی داده است.حتمن آدم با سوادی بوده" و بعد از خواندن «جان شیفته »به من گفت که از بی کتابی خمارم، کتاب چه در بساط داری؟
گفتم یک کتاب از شوپنهاور بود که آقای کیوان صمیمی به کتابخانه ی اوین تقدیم کرده است و الان دست یکی از بچه هاست اما رمان "بارون درخت نشین " از کالوینو را دارم برایت می آورم.
…
الان که به آن روزها فکر می کنم جانم گــُر می گیرد. تنها تصویری که در یادم حک شده است تصویر خنده ها ایست گرم که تمام پهنای صورتش را می گرفت. آنهم وقتی که هوا آفتابی بود و می نشستیم روی یک نیمکت و سیگار می کشیدیم اما همیشه با خودش غمی داشت که در ته چشمهاش بود با رگه ای از صدایش می آمیخت. آه ای کاش بودی شکفتن آرزویت را که نشکفته با خود بردی می دیدی.ای کاش می توانستم مزارت را بیابم تا برایت گل سرخی بیاورم.ای دیریافته! ای عزیز! ای جاودانه شده در جان ها!
…
به ذهنم فشار می آورم تا آخرین لحظات آخرین شب فرهاد را تصویرکنم، در میان حلقه ی اشک هم سلولی ها و هم بندی هایش وسایل اش را جمع می کند. همه می دانند که این آخرین دیداربافرهاداست،خودش هم شاید قبلن این صحنه را مرور کرده است وبا لبخندی که تمام پهنای صورت اش را می گرفت و آغوشی از گرما ،همه را در بهت می گذارد و می رود ، باید او را به یکی از سلول های انفرادی بند ٢٠٩ برده باشند. شاید آن شب نگذاشته اند که با خودش پاکت سیگارش را به داخل ببرد.او تنها میان سلول اش ،میان گذشته و آینده ایستاده بود، و اکنونیت آن لحظه ،زندانی بود،میان گذشته ای همه زندان و مبارزه، و آینده ای فراگشوده به روی تمام خلق های در بند.این لحظه برای همه زندانی ست که در آن می زییم،اما فرهاد از این زندان پلی می زند به گذشتگانی که خون خوبان است و آیندگانی که خواهند آمد تا به مدد مقاومت و استواری کسانی چون فرهاد تاریخ و گذشته را فراموش نکنند و بدانند که امروز به دنیا نیامده اند.
سپیده که سر زد در قفل سلول کلیدی می چرخد. اینجا لحظه ی ورود به تاریخ است. به او دست بند می زنند هوای بیرون سرد است. باید فرهاد سرش را بلند کرده باشد و به چنار های بلند نگاهی انداخته باشد. کلاغ ها در لانه هایشان خوابند صدای پای آب می آید، و در آخرین صبحگاه نفس عمیقی می کشد.آنجا باید یک ون سیاه رنگ در تاریکی منتظرش باشد. بی قید سوار ون می شود. قبل از او سه نفر دیگررا هم سوار کرده اند. قامت اش بلند است خم می شود و داخل ماشین را نگاه می کند. در تاریکی همراهان راه بی پایان را می شناسد، باید با خنده ای سلام گفته باشد.
من هرچه به لحظه ی پایان نزدیکتر می شوم بند از دلم می برد و قلم لای انگشت هایم تب می کند ،ونمی تواند آن لحظه ی پر شکوه و تراژیک پایانی را ،وصف کند.اما مرگ این پنج تن جامعه و تمام وجدان های بیدار را به خروش در خواهد آورد.فرهاد چون دیگر مبارزان با آرزویی نشکفته رفت و خواست با خونش آن آرزو را بشکوفاند.خون آنها پیرهنی بر تن دهقانان، خون آنها پیرهنی بر تن کارگران، خون آنها پیرهنی بر تن خاک خواهد بود تا شکوفا کند آن آرزوی نشکفته ای که با خویش بردند. و برای شکفتن آن ،جانشان را بر طبق راستی نهادند تا فانوسی باشند برای اکنونیان و آیندگان، تا خط سرخ مبارزه با سیاهی و تباهی ،با ستم طبقاتی و استبداد دینی ،تا همیشه پر رهرو باشد
-------------------------
به اعتصاب عمومی و سراسری بپیوندید!
مردم مبارز کردستان!
جمهوری اسلامی از سر زبونی و به منظور ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه، با بقتل رساندن پنج انسان مبارز و انقلابی، پنج زندانی سیاسی بی دفاع، جنایت هولناکی را مرتکب شده است که جامعه ایران و بویژه کردستان را، در غمی سنگین فرو برده است. جنایتکاران جمهوری اسلامی سحرگاه روز یک شنبه ۱۹ اردیبهشت ماه در نهایت قساوت، فرزاد کمانگر معلم دلسوز فرزندان زحمتکشان کردستان و دوست و یاور محرومان و ستمدیدگان این منطقه و چهار مبارز و انقلابی دیگر بنام های شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان را، در زندان اوین بدار آویخت. این اقدام جنایتکارانه رژیم چنان هولناک بود که بازتاب آن در کمترین زمان، سراسر دنیا را در نوردید و موجی از خشم و نفرت مردم آزادیخواه و انساندوست را نسبت به این رژیم برانگیخت. در رابطه با اعدام این انسان های وارسته و شجاع که مظلومانه به دست جناتکاران جمهوری اسلامی بقتل رسیده اند، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ـ کومه له ـ در یک اقدام مسئولانه و در محکومیت این جنایت و مجازات اعدام، بمنظور متوقف ساختن جنایات باز هم بیشتر، مردم کردستان را به یک اعتصاب عمومی و سراسری فرا خوانده است. ما امضاء کنندگان زیر از این اقدام کومه له پشتیبانی می کنیم و باور داریم که این فراخوان از جانب توده های وسیعی از مردم مبارز کردستان با استقبال بی نظیری روبرو خواهد شد و ما هم به سهم خود مردم مبارز کردستان را دعوت می کنیم که به این اعتصاب عمومی و سراسری بپیوندند. ما باور داریم مردم آزادیخواه و مبارز کردستان، که هیچگاه مشروعیت حاکمیت جمهوری اسلامی را نپذیرفته اند و همواره به آن نه گفته اند، در اعتراض به این جنایت اخیر، یکبار دیگر و این بار در یک اقدام یکپارچه و متحدانه و بشکل یک اعتصاب عمومی و سراسری، خشم و نفرت و بیزاری خود را نسبت به کل این رژیم و به همه جنایاتی که تا کنون مرتکب شده است، نشان می دهند. مردمی که خاطرات تلخ جنگهای خونین دو بهار سنندج و کشتارهای قارنا و قلاتان و ایندرقاش و اعدام های دسته جمعی مهاباد و سنندج و سقز و موج اعدام های سال های ۶۰ و ۶۷ را بیاد دارند، آماده اند تا با شرکت در این اعتصاب عمومی و سراسری جنایتکاری های این رژیم را متوقف سازند و اجازه ندهند جوانان دیگری را که به مرگ محکوم کرده است و روز مرگ خود را انتظار می کشند، به قتل برساند. بی تردید مردمی که به فراخوان کومه له در رابطه با قتل وحشیانه شوانه قادری در ۱۶ شهریور ماه سال ۸۴ به اعتصابی عمومی و سراسری پیوستند، اینبار نیز که خشم مردم بیشتر و عزم شان راسخ تر است قاطعانه تر به اعتصاب عمومی و سراسری کردستان می پیوندند. پر دستاورد باد اعتصاب عمومی و سراسری مردم مبارز کردستان!
مثل روز روشن بود که کشتن ۵ زندانی سیاسی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت نه تنها جنبش مردمی علیه رژیم اسلامی را مرعوب نمی کند بلکه آتش خشم عمومی علیه رژیم اسلامی را شعله ور تر می سازد. کودتاچیان و پاسداران حاکم اسیر تبلیغات دروغین خود مبنی بر پایان یافتن اعتراضات مردم شده اند. سران رژیم اسلامی تصمیم گیری خود در قبال جنبش اعتراضی مردم را بر مبانی تبلیغ "جنبش شکست خورده است" قرار داده اند در صورتیکه این تبلیغات قرار بود به جلادان و شکنجه گرانشان القا کند که به جنایاتشان ادامه دهند چون بدون عقوبت است.
از آغاز اعتراضات توده ای علیه رژیم اسلامی، مناطق کردستان در زمره آرام ترین مناطق ایران بوده که طبعا تحت تاثیر مواضع و تحلیلهای نادرست سازمانها و احزاب فعال در کردستان بوده است. در چنین شرایطی روز کارگر امسال، یازده اردیبهشت، به این جدایی پایان داد و شهرهای کردستان در چهارچوب فراخوان سراسری کارگران به جنبش اعتراضی پیوستند. با اعتراضات وسیع و سراسری در داخل و خارج کشور به اعدامهای دو روز پیش که کاملا خود انگیخته و ناشی از غلیان خشم مردم بود، اعتراضات و جنبش مردم کردستان قطعا در جنبش سراسری فعلی علیه رژیم اسلامی ادغام خواهد شد. در انقلاب بهمن، پس از روی کار آمدن ارتجاع اسلامی، کردستان به حق برای بیش از یک دهه "سنگر انقلاب" لقب گرفته بود و از مهمترین مراکز اعتراضی علیه رژیم اسلامی بود. در هم تنیدن این جنبش در جنبش سراسری فعلی علیه رژیم اسلامی یک تحول بزرگ و مثبت در اوضاع سیاسی ایران خواهد بود و جناح چپ، یعنی همان "ساختار شکنان" را در اعتراضات فعلی شدیدا قدرتمند خواهد کرد که بیشترین منفعت را برای طبقه کارگر و جنبش کارگری دارد.
ما از هر ابتکار سیاسی که پیوند جنبش کردستان با جنبش توده ای جاری علیه دیکتاتوری را تقویت کند پشتیبانی می کنیم و در همین راستا فراخوان به اعتصاب عمومی در روز ۵ شنبه ٢٣ اردیبهشت و یا نظیر آن را مستقل از اینکه از جانب کدام احزاب و سازمانهای فعال در کردستان صورت گرفته باشد اقدامی مثبت می دانیم، و به سهم خود کارگران کردستان را به مشارکت در تحرکهای اعتراضی در کردستان تشویق می کنیم.
کمیته اجرایی اتحاد سوسیالیستی کارگری
٢١ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
تداوم کشتارهای جمهوری اسلامی
پایههای رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی بر چوبههای دار بنا شده است.
امروز سکوت در مقابل این جنایت، همدستی با جانیانی است که بیش از سه دهه در حال فرو بردن جامعه ایران بسوی نیستی میباشند.
اعدام اجرای عدالت نیست، اعدام قتل عمد دولتی در پوشش اجرای عدالت است، از این رو اعدام هر انسانی خود جنایت است علیه بشریت.
انسانهای شریف و آزادیخواه، به خیابانها و میادین شهر خود بریزید و پرده از این جنایت کثیف و غیر انسانی بردارید.
به گوش جهانیان برسانید، آنچه را که بر سر کارگران، کمونیستها، مبارزان، زنان، دانشجویان و ملیتهای تحت ستم میرود!
خونی که اکنون بر گستره جامعه ایران جاریست، خون عزیزان و فرزندان دلیر ما و شماست.
امروز سرمایهداری در لباس ایدئولوژی مذهب، جنایات فاشیستها را تکرار میکند تا با قتل عام انسانهای آزادیخواه، مبارز و کمونیست، هرچه بیشتر زمینه را برای تداوم استثمار وحشیانه کارگران (زنان، مردان و کودکان) جامعه فراهم آورد.
یک صدا با مشت های گره کرده فریاد برآوریم،
ننگت باد ای جلاد!
سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی!
برقرار باد سوسیالیسم!
کمیته فعالین کارگری ـ سوسیالیستی (فرانکفورت)
٢٠١٠/٠۵/١١
-------------------------
برای او که یک ملت بود؛ یادنامه ای برای فرزاد و علی و فرهاد
اعلام کرده بودند که علی اعزام به ۲۰۹ است. تلفن های سالن آن ها قطع بود. رفتم از سالن خودم تماس بگیرم ولی تلفن های آنجا هم قطع بود. بالا که برگشتم فرزاد گفت که اعلام کرده اند او هم اعزام به ۲۰۹ است (و دروغ بود و به ۲۴۰ منتقل شدند).
این اعزام عصر شنبه همه ی ما را نگران کرده بود؛ معمولا اعزام برای اعدام های سیاسی عصر شنبه بوده است. ناراحتی دیوانه کننده ای سراسر وجودمان را فرا گرفته بود ولی فرزاد می گفت چیزی نیست و احتمالا چند سوال می خواهند بپرسند. او می دانست ولی مثل همیشه چنان پرروحیه بود که اصلا به روی خودش نمی آورد. باورکردنی نبود؛ تا چند دقیقه قبل با هم در کتابخانه بودیم. علی هم که والیبال را نیمه کاره رها کرده بود و سر و رویش را شسته بود و داشت آماده می شد. خیلی سخت و دردناک بود؛ معمولا همین ساعت هر روز، علی پس از ورزش می آمد تا با هم فیزیک بخوانیم. می خواست یکی دو درس باقیمانده از دیپلمش را در خرداد امتحان دهد و برای کنکور خودش را آماده کند. با آن روحیه کسی باور نمی کرد که او حکم اعدام داشته باشد. اگر در مورد علی می پذیرفتند، فرزاد به هیچ وجه قابل باور نبود. او هم برای امتحانات دانشگاه خودش را آماده می کرد. ماجرای نامزدی و ازدواجش هم بی نظیر بود. در مقابل این همه روحیه و انرژی آن دختری که ازدواج با یک اعدامی را می پذیرفت، احساس حقارت تمام وجودم را فرا می گیرد.این اولین باری نبود که این چنین دوستان را دیده بودم. تابستان ۸۶ و دیدار با دوستان در بند ۲۰۹ اوین. اولین کسی که بعد از روزهای سخت انفرادی دیدم فرهاد بود که از قندیل می گفت و نقاشی های پسر خردسالش و اراده عزمش، پشتوانه ای برای همه ی ما بود. بعد از چندی علی و فرزاد را هم دیدم؛ علی که آرامش و متانتش آرامش بخش بود و فرزاد که اسطوره ای بود در میان ما. ملتی بود به تنهایی و ایستاده. همیشه خندان و امید بخش در برابر همه ی سختی ها و در لحظه های سخت اشک و خون و بازجویی و احکام ناعادلانه ی دادگاه انقلاب… و باز او را دیدم در روزهای مکرر. آن هنگام که از بازداشتگاه خوفناک سنندج برای دومین بار فرزاد به اوین آمد. گردنش را آتل بسته و کتفش در رفته بود و دندان هایش شکسته بود اما اراده و ایستادگی اش استوار تر شده بود. همان چند روز حضورش در هفت، باعث می شد به بهانه هایی سخت از هشت برای دیدنش با دوستان عازم شویم و سال گذشته نیز هنگامی که علی و فرزاد را از رجایی شهر برای اعدام به ۲۴۰ اوین آوردند. در حالیکه در سلول انفرادی منتظر ساعت ۴ صبح نشسته بودند – و من در حال اعتصاب غذا با توانی کم می دانستم که آن ها را برای چه آورده اند، دستم کوتاه تر از همیشه بود- فرزاد به من روحیه می داد که همه چیز خوب است و علی باز آرامشی بود در برابر همه ی سختی ها.
در همه ی روزهای آزادی ام با تماس های روحیه بخش فرزاد و با صدای گرمش که مادرم را در روزهای انفرادی من تنها نمی گذاشت، دیدم که یک انسان اگر در بدترین شرایط هم باشد می تواند بزرگترن کارها را انجام دهد.
…و برادر بزرگم را کشتند. برادری کرد که او را عاشقانه دوست داشتم. برادر و معلم من. معلمی برای مقاومت و معلمی برای همه ی فرزندان ایران. آن روزها که الفبای ایستادگی در مقابل بدترین شکنجه ها و پرونده سازی ها را از او آموختم؛ آموختم که ایمان و اعتقاد انسان در برابر این مشکلات ارزشمندترین داشته است؛ آموختم می توان بارها در اتاق بازجویی و سلول های تنگ انفرادی جان را تسلیم کرد و عقیده را پاس داشت. او معلم من بود. معلمی که آموخت می توان همیشه لبخند زد و به همه ی انسان ها – فارغ از هر اختلاف و تفاوتی- انسانی نگریست.
حال او رفته است در حالی که حاضر نبود خداحافظی کند و می گفت فردا می بینمت. نگذاشت ببوسمش و در آغوشش بگیرم و گفت فردا می بینمت. می دانم گام های استوارش را با گام های استوار دوستانش برداشته و به میدانگاه نزدیک شده. او بارها قول داده بود که نگذارد قوم پر کینه ی استبداد چهارپایه را از زیر پایش بکشند. او قول داده بود که خودش چهارپایه را خواهد زد. او نمی گذاشت دستان پلید استبداد جان او را بگیرد و من می دانم او به قولش عمل کرده است. من می دانم به مرگ هم لبخند زده است؛ لبخندی که فریاد برآورده اسطوره ای از میان ما رفته تا جاویدان شود.
او و دیگر یاران بی گناهش رفتند و یادشان به نیکی برای همیشه ماند. او خوشنام رفت و معلمی جاودان شد. معلمی جاودان برای همیشه ی تاریخ ایستادگی و مقاومت. اسطوره ای برای امیدواری. نشانه ای برای همیشه ی روحیه بخشی به انسان های آزادی خواه.
او اینک نیست تا با هم از خاطرات خوش گذشته بگوییم. آن هنگام که وزارت اطلاعات در برابر روحیه ی یک نسل زانو زد. وزارتی که عاجزانه لب به اعتراف گشود تا در بازگشت های بعد فرزاد به ۲۰۹ بگوید که دیگر آن تابستان ۸۶ را در ۲۰۹ تکرار نکند. دیوارهای هواخوری را سنگ کرده بودند و آن صندوق پستی ما را برداشته بودند! گویا توانسته بودند پس از آن تابستان سرودهای دسته جمعی را سرکوب کنند اما فرزاد باز هم لبخند زده بود تا بگوید تا همیشه ی همیشه ایستاده ایم.
… و اینک گروگان ها را بردند تا بگویند از ایستادگی چنین زندانیانی خسته شده اند. بگویند قدرت استبداد در برابر عزم و اراده ی فرزندان کردستان هیچ است. بگویند تحمل زنده بودن مظهر شکستشان را ندارند. فرزاد می گفت که بازجویش گفته “شما به ریش ما وزارتی ها می خندید که الان در زندان درس می خوانید و می خواهید ازدواج کنید” این روحیه ی جنگندگی فرزاد و علی و فرهاد بی نظیر بود. امروز در سوگ چند دوست نشسته ام که فقط چند “نفر” نبودند. فرزاد که خود یک ملت بود، علی رفیع و بزرگ و فرهاد چون کوه قندیل استوار و سخت، فرزاد یک ملت بود؛ اینگونه بود که در روزهای ناراحتی با توجه به دستور جدا ماندن از دیگر سیاسیون خبر حضور فرزاد در اندرزگاه هفت برایم امید بخش بود. همان چند ساعت به بهانه ی کتابخانه برای در کنار ملتی بودن کافی بود.
فرزاد اگرچه با امید به آینده از ما جدا شد و رفت اما دلخوری هایی هم داشت؛ از باند بازی هایی که هنوز برچیده نشده. از اینکه عده ای همه کس و همه چیز را می خواهند مصادره کنند. این روزها داشت یادداشتی می نوشت که عنوانش این بود: “من یک ایرانی هستم؛ من یک ایرانی کرد هستم” و می خواست بگوید که هر چند کرد بودن یعنی تحت ظلم و محرومیت اما از سویی قومی کردن مبارزه ی کرد ها نیز ظلم و محرومیتی دیگر است. او همه ی تلاشش را کرد تا نگاه حقوق بشری و نگاه انسانی در مساله ی کرد و اساس حقوق قومیت ها و اقلیت ها حاکم شود. او تا آخربن لحظات ناراحت و نگران بود از این که فارغ از اختلاف و تفاوت، نگاه حقوق بشری به مسائل و مشکلات مردم کرد صورت نگیرد. او فرزند ملت کرد بود و ولی قصه دگرگونه شد تا این بار او که خود یک ملت بود برای مردمش نگران باشد. او می رفت در حالی که دوست داشت کسی به او بگوید مطمئن باشد که آرمان هایش به سرانجام می رسد و درس هایش ثمربخش خواهد بود. او می خواست همه بدانند که اگر قصه ی خشونت و محرومیت و ظلم در کردستان به پایان نرسد هم چنان بی گناهانی چون خود او و دوستانش قربانی پرونده سازی ها و گروگان گیری ها می شوند. او می خواست همه بدانند اگر خشونتی هم در آن دیار است، خشونت آفرینی تنگ نظران و تمامیت خواهی قوم استبداد است.
آه، آه که چه پلید است استبداد که ترسید از اینکه فردا نتواند جنایت کند. ترسید از اینکه جنایت های تا امروزش ایستادگی فرزاد ما را بیش تر کرده است. ترسید از لبخند و ایستادگی او و ترسید که تلفن ها را قطع کرد. ترسید که گرفتن مراسم و خواندن فاتحه و پخش حلوا و خرما را ممنوع کرد. ترسید که بارها ما را احضار کرد که یادی از او نکنیم؛ غافل از اینکه همه از آن ها گفتند و یادشان را گرامی داشتند. ترسید که حکومت نظامی راه انداختند. ترسید که مدام فریاد بلند کرده که تروریست ها را اعدام کرده و حال آنکه همه می دانند تروریستی در کار نبوده. می دانند که بمب و بمب گذاری در کار نبوده. می دانند که چگونه فرزاد را در ان پرونده وارد کردند و به چه علت او را متهم کرده اند. ولی مرگ، او نیز پایان نبود؛ آغازی برای فهم این مسئله که دیگر استبداد نمی تواند فرزندان سرزمینمان را بی بها بر دار برد.
…و امروز باز به کتابخانه رفتم. فرزاد و علی نبودند. فرزاد نبود تا از خاطرات گذشته و دوستانمان بگوییم؛ امید و شادی را بیدار کنیم و به مشورت بنشینیم و چاره ای برای درد استبداد بیابیم. آینده ای روشن ترسیم کنیم و ترانه ای برای آزادی بخوانیم. علی نبود که در میان صفحات کتاب ها آرامش و روحیه را ورق بزنیم. اما یاد فرزاد و علی و فرهاد مانده است. به فرزاد قول داده ام گریه و شکوه نکنم که از استبداد جز بیداد انتظاری نیست. اما برادرم فرزاد بداند که چون همه ی فرزندان این ملت عهدی بسته ام که راهش را فراموش نکنم.
مجید توکلی - زندان اوین
۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
-------------------------
برای مقابله با سرکوبگریهای رژیم متحدشویم
کارگران ،زحمتکشان ،جوانان ودانشجویان
خبر اعدام پنج تن از زندانیان سیاسی را شنیده اید ومیدانید که برغم انواع واقسام اتهاماتی که بازجویان وپرونده سازان رژیم برعلیه این جوانان ساخته وپرداخته اند اما آنها انسانهائی بودند آزادیخواه ،کسانی بودند که برای تحقق خواست ها و نیازهای انسانی همه ما لب به سخن گشودند ویا دست به قلم بردند .آنها فشاراقتصادی طاقت فرسا بر انبوه کارگران وزحمتکشان را برنتافتند و نتوانستند درمقابل سرکوبگریها و تجاوزات به حقوق انسانی فرد فرد شما کارگران،زنان،دانشجویان،معلمان وجوانان سکوت اختیارکنند. نامه ها ومطالب منتشره از سوی آنها نشان از احساس مسئولیت وتعهد به آرمانهای انسانی برای همه کارگران وزحمتکشان ومقاومت تاپای جان دربرابر دار ودرفش جمهوری اسلامی دارند. برای همه شما روشن وواضح است که استثمار ، سرکوب و زندان وشکنجه وکشتار سیاست همیشگی رژیم مافیای سرمایه وثروت حاکم برایران طی سی سال گذشته بوده است .معهذا اکنون با اعدام انسانهای آزادیخواهی نظیر فرزادکمانگر ها میخواهند با ایجاد جورعب وحشت درجامعه ازگسترش مبارزه و اعتراضات واعتصابات آتی جلوگیری بکنند . بنابراین ضروریست تا با اتحاد واتفاق گسترده تر وقدرت اجتماعی فزون تری درمقابل سیاست های جنایتکارانه رژیم ایستادگی کرد ونشان داد که سرکوب وکشتار آتش مبارزه برای سرنگونی مافیای قدرت وثروت حاکم را خاموش نکرده بلکه شعله ورترخواهد کرد.
درهمین ارتباط ودراعتراض به اعدام های اخیر کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران طی فراخوانی مردم کردستان را به یک اعتصاب عمومی درروز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت ماه فراخوان داده است . وازهمگان خواسته است تا «..دست ازکار بکشند . کارمندان ادارات دولتی و خصوصی بر سر کار نروند، کارگران کارگاهها و کارخانجات دست از کار بکشند. دانش آموزان مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستانها و دانشگاههای کردستان از حضور در کلاسهای درس خودداری ورزند، مغازه ها و بازارها همگی بسته شوند. بدین ترتیب یک اعتصاب عمومی و یکپارچه در همه کردستان به اجرا دربیاید و تنها آن مکانهایی باز باشند که نیازهای عاجل و تعطیل ناپذیر مردم را تامین میکنند.»
ما ضمن حمایت از فراخوان کومه له به سهم خود همه کارگران وزحمتکشان کردستان وسایر نقاط ایران را به شرکت در اعتصاب عمومی ٢٣ اردیبهشت ماه درکردستان فرامیخوانیم و معتقدیم درشرایط حساس کنونی ایستادگی درمقابل تعرضات وحشیانه رژیم وکشتارزندانیان سیاسی و مبارزه برای تحقق خواست های سیاسی ،اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی و نیز برای گسترش مبارزه درجهت سرنگونی رژیم حاکم، نیاز به نه تنها اتحاد عمل همه نیروهای سیاسی انقلابی است بلکه میباید توده های مردم کارگر وزحمتکش سراسرایران نیز متحدانه وبه هر وسیله وشکل
ممکن درمقابل اعدام های اخیر ونقض ابتدائی ترین حقوق وآزادی های سیاسی و برای سرنگونی رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی متحد شوند. هرگونه سکتاریسم ومحاسبات سیاسی کودکانه ای که تاکنون مانع همکاریهای موثر فی مابین نیروهای سیاسی ، طبقه کارگر ومردم زحمتکش شده است راباید محکوم کرد. امید که خلق زحمتکش کردستان به فراخوان اعتصاب عمومی پاسخ مثبت داده وازسوی کارگران زحمتکشان سایر مناطق ایران نیز مورد پشتیبانی قرارگیرد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی ایران
برقرارباد جمهوری فدراتیو شورائی ایران
زنده باد سوسیالیسم
سازمان اتحاد فدائیان کمونیست - ٢١ اردیبهشت ٨٩
-------------------------
بیانیه اتحادیه آزاد کارگران ایران در باره اعدام
فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر در زندان اوین
با اعلام انزجار از اعدام فرزاد کمانگر برای برپائی جامعه ای عاری از اعدام و ستم و نابرابری مبارزه خواهیم کرد
فرزاد کمانگر انسانی بزرگ و معلمی که تار و پود وجودش مالامال از شوق رهائی انسان بود اعدام شد و قلبش از طپش باز ایستاد.
این خبر تکاندهنده، میلیونها انسان در ایران و سراسر جهان را از اتحادیه های کارگری تا سازمانهای حقوق بشری و تمامی کسانی که برای خلاصی فرزاد و دیگر زندانیان سیاسی از حکم اعدام تلاش کرده بودند در بهت و حیرت و غمی جانگاه فرو برد.
عاملین و آمرین اجرای حکم اعدام فرزاد کمانگر خود نیک میدانستند فرزاد هیچ جرمی جز دفاع از آزادی و برابری انسانها مرتکب نشده است. اما فرزاد را کشتند تا قساوت بی حد و حصر سرمایه را در برخورد به آزادیخواهی و برابری طلبی انسانها بار دیگر به رخ میلیونها معلم و کارگر و انسان معترض در این جامعه بکشند، تا کسی دم بر نیاورد، تا کسی از رنج و محنت میلیونها کودک محروم و از درد سفره خالی میلیونها خانواده کارگری و از پایمال شدن بدیهی ترین حقوق اجتماعی آنان حرفی نزند و اعتراضی نکند.
اما نه تنها چنین نبوده و چنین نخواهد شد بلکه اعدام فرزاد و دیگر زندانیان سیاسی بر نفرت و انزجار کارگران، معلمان و عموم توده های مردم ایران از وضعیت موجود بیش از پیش دامن خواهد زد و فریاد آزادیخواهی فرزاد به فریاد میلیونها معلم و کارگر و دانش آموز و دانشجو برای دستیابی به جامعه ای انسانی و عاری از اعدام تبدیل خواهد شد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران با تالم و اندوهی غیر قابل التیام، از دست دادن فرزاد کمانگر این معلم مقاومت و آزادیخواهی را به خانواده عزیز فرزاد، دانش آموزان وی و تمامی انسانهایی که قلبشان برای فرزادها و برپائی جامعه ای انسانی می تپد تسلیت میگوید و مصرانه خواهان برچیده شدن مجازات اعدام و پایان دادن به زندان و تعقیب قضائی تمامی کسانی است که بدلیل اعتراض به بی حقوقی و هر گونه نابرابری اجتماعی و ستم و تبعیض و دفاع از آزادی در زندانها بسر می برند.
اتحادیه آزاد کارگران ایران
٢١ اردیبهشت ماه ٨٩
-------------------------
در محکومیت اعدام پنج تن از زندانیان سیاسی
بنا بر خبرهای منتشره، بامداد روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت حکم اعدام معلم مبارز و دلسوز کودکان کردستان، فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر به نام های شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در زندان اوین به اجرا در آمد. این در حالی است که این محکومین، حتی بر اساس قوانین جزایی موجود محاکمه نشده و از ابتدایی ترین حقوق هر متهمی محروم بودند و به گفته وکیل آنها، رای محکومیت شان در دادگاه هایی چند دقیقه ای صادر شده است.
در شرایطی حکم اعدام پنج زندانی سیاسی به اجرا در می آید که کارگران و دیگر اقشار جامعه، مطالبات چندین ساله خود را طرح کرده و خواهان دستیابی به خواسته های خود هستند. بی تردید، سرکوب، زندان و اعدام زندانیان سیاسی، پاسخگوی مردم نیست و نمی تواند خواسته های برحق آنها را به عقب براند.
ما خواهان لغو اعدام بوده و ضمن محکوم کردن اعدام پنج زندانی سیاسی در زندان اوین، اعلام می کنیم که آزادی بیان و اندیشه سیاسی، حق طبیعی و برسمیت شناخته شده ی جهانی است و هیچ یک از آحاد جامعه را نباید به این دلیل محاکمه و مجازات کرد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری جان باختن این عزیزان را صمیمانه به خانواده آنان و همه انسا نهای شریف و آزاده تسلیت می گوید .
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
٢٢ اردیبهشت ٨٩
-------------------------
گزارشی از شهرهای کردستان درمورد
استقبال از اعتصاب عمومی روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت
به گزارش "کمیته اعتراض واعتصاب عمومی درشهرهای کردستان" مردم شهر های کردستان خود را برای اعتصاب عمومی روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت ماه آماده کرده اند.
تراکتها ، پوسترها وعکس فرزاد کمانگر وفراخوان های برگزاری اعتصاب عمومی وسیعا درمیان مردم شهر وروستاهای کردستان توزیع شده است.
فعالین کمونیست وجونان مبارز شهر سنندج چندین تراکت و پوستر را دررابطه با اعتصاب تهیه و درمعابر ومراکز عمومی پخش ونصب کرده اند.
کمیته اعتراض واعتصاب با شخصیتها وافراد سرشناس شهر سنندج ، سقز ، مهاباد ، کامیاران، مریوان ، بانه ودیگر شهرهای کردستان ملاقات کرده اند ودرمورد برگزاری اعتصاب سراسری فعالیت وسیعی درهمه ابعاد اجتماعی آغاز شده است.
کارگران شهرک های صنعتی ، نهادهای مدنی و فرهنگی ، کارمندان ادارات خود را برای برگزاری اعتصاب آماده کرده اند. بازاریان و مغازه داران درشهرهای سنندج ، سقز وکامیاران آمادگی خود را برای پیوستن به اعتصاب اعلام کرده اند.
روحیه مردم درهمه شهرها بالاست ومردم با نفرت وانزجار از جنایت جمهوری اسلامی صحبت میکنند.
دربرابر روحیه اعتراضی وآمادگی عمومی برای برگزاری اعتصاب درشهرهای کردستان نیروهای امنیتی وبسیج سپاه پاسداران وارد عمل شده اند.
سپاه پاسداران ازهمه پرسنل وبسیجیها یش در شهر وروستاهای کردستان خواسته است که درشهر حضور فعالانه داشته باشند.
طبق گزارش کمتیه اعتراض واعتصاب از شهرهای کردستان سپاه پاسداران ازپاسداران وبسیجی های خود را درهمدان و زنجان فراخوان داده است که با امکانات مجانی وهزینه دولت اسلامی به شهرهای کردستان سفر کنند.
براساس همین گزارش جلسات اضطراری در استانداری باحضور فرمانداران ومسولین سپاه پاسداران و اداره اطلاعات چندین بار برگزار شده است. نامه ای محرمانه به شورای امور صنفی شهر سنندج از اداره امکان انتظامی ارسال شده است و از رییس امور صنفی خواسته اند که با کسبه و بازار تماس بگیرد که از بستن مغازها و تعطیلی بازار خود داری کنند.
درخواست اماکن انتظامی برای ممانعت از تعطیلی در روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت با بی اعتنایی مردم روبرو شده است و شهروندان در سنندج ، کامیاران ، مریوان وسقزبه طور مرتب باهم درارتباط هستند که بازار و محل کاروفعالیت خود را تعطیل کنند.
همچنین با وجود ارعاب نیروهای امنیتی دراطراف منزل فرهاد وکیلی ، روز چهارشنبه وپنج شنبه تعداد زیادی از مردم شهر سنندج برای ابراز همدردی وحمایت از خانواده جانباخته گان به طرف منزل فرهاد وکیلی رفتند.درمحل مراسم مردم اعلام کردند که دراعتصاب عمومی شرکت میکنند.
دربرابر روحیه اعتراضی وعزم مردم برای تعطیلی واعتصاب عمومی درشهرهای کردستان نیروهای امنیتی تعدادی از زندانیان سیاسی سابق وخانواده فعالین سیاسی شهر کامیاران وسنندج را به ستاد خبر اداره اطلاعات احضار کرده اند وازآنها خواسته اند که حق ندارند مردم را به اعتصاب ترغیب کنند.
نیروهای گشتی وامنیتی رژیم درخیابانها به شدت سراسیمه ودست پاچه هستند وبه بازرسی مردم وجوانان پرداخته اند. غروب روز سه شنبه تعدادی از جوانان شهرکامیاران در خیابان تروه ریز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند که با اعتراض خانواده هایشان درنیمه شب از بازداشتگاه نجات پیدا کردند.
درشهر سنندج جوانان ومردم معترض درخیابان ششم بهمن روز سه شبنه با نیروهای امنیتی وانتظامی درمقابل پاساژ صدف وشاهو درگیر شدند تعدادی از جوانان براثر ضربات باتم زخمی ومجروج شدند وچند نفر بازداشت شده اند.
تعدادی از شهروندان مریوانی برای احساس همدردی با خانواده فرهاد وکیلی به سنندج آمده و اعلام کردند که درکنار خانواده فرهاد وکیلی ، فرزاد کمانگر و مردم سایر شهرها دراعتصاب عمومی شرکت میکنند. تعدای از شخصیت های مدنی ومعلمان شهر مریوان امروز درجلسه ای با شرکت یکی از اعضای "کمیته اعتراض واعتصاب درشهرهای کردستان" تدابیر لازم را برای اعتصاب فردا پنج شنبه دردستور کار گذاشتند.
مردم شهر سقز وروستاهای تابعه اعلام کرده اند که دراعتصاب همگانی شرکت میکنند جوانان سقز با موتور سیکلت های خویش درسطح شهر سرگرم تبلیغات برای اعتصاب بودند که با برخورد نیروهای انتظامی مواجه شده اند ودو موتور سوار بنام های ناصر رحمانی و کریم رحیم سرا درمحله حمال آباد سقز بازداشت شده اند.
مردم مهاباد برای اعتصاب عمومی درسطح شهر خود را آماده کرده اند پلیس ونیروهای امنیتی درمراکز شهر به حالت آماده باش درآمده اند.
آزاد زمانی
٢٢ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
فراخوان اعتراض علیه جنایات رژیم جمهوری اسلامی
رژیم جمهوری اسلامی برگی دیگر به کارنامه سراسر جنایت خود افزود، سحرگاه ١٩ اردیبهشت پنج فعال سیاسی دیگر را به قتل رساند. آزادیخواهان در سراسر دنیا با نفرت از اعمال این نابهنگام تاریخی به فریاد آمده اند . فریادی که دیگر سر باز ایستادن نخواهد داشت . همه حوادث نشان می دهند که عمر رژیم مدتها ست به سر آمده است . جان سختی این رژیم تنها به خاطر عدم تشکل وآلترناتیو جایگزین آنست. امری که آرام آرام ودر جریان مبارزه دارد متحقق میشود.
مدعیان اصلاح رژیم دارند منزوی تر میشوند. سرمایه داران درچنگال بحرانهای پیاپی قصاوت و حرصشان درتاراج هستی وزحمت مردم کارگر و زحمتکش برملا تر میشود . در مقابل اما مبارزه متحد واهداف مشترک مارا به هم نزدیکتر کرده است . دوران پراکندگی دارد به سر می آید و فصل اتحاد ها در میدان عمل مشترک آرام آرام از راه می رسد.
حول منفعت کارگری باید گرد آمد. باید یکی شد. نبرد واقعی تازه دارد برجسته می شود. هرچند آرام وبا تانی. صف متحد کارگران وزحمتکشان را ، صف خود را باید فشرده تر واهداف خودرا شفاف تر کنیم. باید با صدای رسا بگوییم که آزادی محصول مبارزه کارگران برای سوسیالیسم است.
پاسداری ازآرمانهای هزاران جانباخته در راه آزادی ، پاسخی به غیر از این ندارد.
شورا همچون گذشته بر این آلترناتیو پای میفشرد . زیراادعای لغو اعدام وبرچیدن زندانهای سیاسی ومبارزه علیه رژیم وتحقق آزادی ، بدون طرح و تلاش برای چنین آلترناتیوی غیرممکن است.
با این هدف وبا این آرزو روز پنجشنبه ١٣ مه وجمعه ١۴ مه همراه با مبارزات و اقدامات آزادیخواهان در ایران
و از جمله حمایت ازاعتصاب عمومی سیاسی در ایران به مقابل لانه جاسوسی رژیم می رویم تا آرمانهای آزادیخواهانه را فریاد کنیم و انزجار خود را از عملکرد های جنایتکارانه رژیم سرمایه داران در ایران به مردم جهان نشان دهیم وهمبستگی جهانی ونفرت علیه هرگونه بی حقوقی انسان را دامن زنیم. و از این طریق سهمی در راه تدارک سرنگونی وضعیت و طبقات حاکم بعهده بگیریم.
توضیح آنکه روز پنجشنبه ودر محل تصمیم خواهیم گرفت که روز جمعه را چگونه برگزار کنیم
١٣ مای روبروی سفارت جمهوری اسلامی ساعت ٣ بعد از ظهر
شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ـ استکهلم
١٠ ٠۵ ٢٠١٠
-------------------------
کارگران و مردم مبارز کردستان!
بیش از سه دهه است که شما کارگران و مردم آزادی خواه در دیگر شهرهای کردستان درگیر مبارزه ای همه جانبه با سیستم سرمایه داری و رژیم جنایت کاراسلامی حامی سرمایه هستید. جنایت-کاران حامی سرمایه، با تمام توان خود به کشتار وسرکوب مردم و دستگیری و شکنجه پرداخته و هزاران نفراز شریفترین فرزندان شما را دستگیر و در سیاهچال های مخوف خود زیر شکنجه قرار داده اند.
کارگران ، مردم مبارز کردستان!
رژیم جنایت کار حامی سرمایه در ایران جهت متوقف نمودن مبارزات عدالت طلبانه و آزادی خواهانه کارگران و مردم ستمدیده ایران و بخصوص مردم کردستان دست به جنایت دیگر زده و این بار پنج انسان بیدفاع را اعدام کرده اند.
رفقای کارگر, مردم مبارز و آزادی خواه کردستان و ایران!
رژیم آدمکش جمهوری اسلامی، به جنایت و وحشی گری روی آورده است، این گستاخی را نباید بی پاسخ گذاشت.
در ارتباط با این جنایت و حشیگری آدمکشان جمهوری حامی سرمایه ، فراخوانی توسط سازمان کردستان حزب کمونیست ایران - کومه له، به اعتصاب عمومی در روز پنج شنبه ٢٣ اردیبهشت در شهرهای کردستان داده شده است.
با شرکت فعالانه خود در اعتصاب عمومی روز پنجشنبه ، به رژیم جمهوری اسلامی نشان دهید که باید گور خود را گم کند. من از همه شما رفقای کارگر و مردم مبارز سنندج دعوت می کنم که همزمان و متحد با دیگر مردم شهرهای کردستان در این روز سرکار نروید. مغازه ها و ادارات و مراکز کار را ببندید. در این روز سرکوبگران رژیم، باید با شهری کاملا تعطیل و مردمی مصمم روبرو شوند. باید مطالبه فوری آزادی دستگیرشدگان و محاکمه و مجازات عاملین کشتار مردم در شهرهای مختلف کردستان و آزادی تجمعات را خواستار شد و با تمام امکانات به سازماندهی این امر بپردازیم و از کارگران و مردم آزادی خواه ایران بخواهیم که به پشتیبانی از این حرکت انقلابی برخیزند.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
مظفر فلاحی - چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹
-------------------------
بیانیهی كانون نویسندگان ایران در محكومیت اعدامهای اخیر
«كَریه» اكنون صفتی اَبتَر است
چرا كه بهتنهایی گویای خونْتشنگی نیست.
آری، بهراستی واژهها از بیان این همه زشتی و پلشتی كه پیرامون ما موج میزند، ناتواناند. باز هم خون و خونریزی، باز هم خونْتشنگی، باز هم اعدام؛ و این بار اعدام پنج زندانی با هم: شیرین علمهولی، فرزاد كمانگر، فرهاد وكیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان.
گفته شده است كه اینان تروریست و بمبگذار بودهاند. اما نخست، به فرض صحت این اتهام، حتی تروریستها و بمبگذاران هم سزاوارند كه از موازین متعارف و متمدنانهی محاكمه در سطح جهان برخوردار شوند، حالآنكه در مورد این اعدامشدگان حتی قوانین موجود و جاريِ حكومت كنونی نیز رعایت نشده است. دوم، و مهمتر از آن، اساساً ما را با صحت و سُقم این اتهامها كاری نیست؛ دغدغهی ما محكومیت پدیدهی اعدام است و این كه اعدام هیچ نیست جز مضاعف كردنِ كشتار و جنایت و بدینسان دامن زدن به خونریزی.
و درست از همین روست كه نمیتوان هیچ شاهدی بر این مدعا یافت كه مجازات اعدام در از میان برداشتنِ جرم و حتی كاهش یا تخفیف آن تأثیرگذار بوده است. افزون بر این، گسترش دامنهی اعدام، بهویژه در چند ماه اخیر، این گمان را تقویت كرده و میكند كه این اعدامها در اوضاع كنونی نه به دلایل حقوقی و قضایی كه با اهداف سیاسی، و به طور مشخص با هدف ایجاد فضای رعب و وحشت برای بازداشتن مردم از پیگیريِ خواستهای آزادیخواهانه و عدالتطلبانه، صورت میگیرد. به هر كدام از این دلایل، اعدام عملی است كه هیچ انسانی نمیتواند خود را آزاده و آزاداندیش بنامد و آن را محكوم نكند. چنین است كه هماكنون مردم در بسیاری از نقاط جهان بساط مجازات اعدام را برچیده و آن را به موزهی تاریخ سپردهاند.
كانون نویسندگان ایران، ضمن محكوم كردن اعدام نامبردگان فوق، بر این باور است كه مجازات اعدام در شأن جامعهی ایرانی هم نیست و شایسته است كه در ایران نیز هر چه زودتر به عمر این نهاد منسوخ و ضدانسانی پایان داده شود.
كانون نویسندگان ایران
٢١ اردیبهشت ٨٩
-------------------------
اعتصاب عمومی در شهرهای مختلف کردستان
بی بی سی
در پی اعتراض به اعدام پنج شهروند کرد، از نخستین ساعات صبح روز پنج شنبه بازار شهرهای مهاباد، سنندج، بوکان، مریوان، کامیاران و برخی دیگر از مناطق کردستان به حالت نیمه تعطیل در آمده است. نیروهای امنیتی در مراکز اصلی شهرها مستفر شده اند. در عین حال خیابان ها خلوت است و شهروندان این مناطق از منازلشان خارج نمی شوند.
از ساعاتی پیش سایت های مختلف اینترنتی تصاویر متعددی را از این اعتصاب ها منتشر کرده اند که گلچینی از این تصاویر را اینجا می بینیم.
-------------------------
محکومیت اعدام فرزاد کمانگر از سوی اتحادیه معلمان سوئد
اتحادیه معلمان سوئد با انتشار بیانیه ای نسبت به اعدام فرزاد کمانگر، معلم ایرانی،
اعتراض کرده و اعدام وی به همراه چهار زندانی سیاسی دیگر در نوزدهم اردیبهشت را جادثه ای تراژیک خوانده است.
متن بیانیه ی مذکور در پی می آید.
فعال اتحادیه ای در ایران اعدام شد!
فرزاد کمانگر, فعال اتحادیه ای روز یکشنبه در ایران اعدام شد. اتحادیه جهانی معلمان پیش تر به حکم اعدام فرزاد کمانگر اعتراض کرده و اکنون مشغول بحث بر سر چگونگی واکنش نسبت به این اعدام است. فرزاد کمانگر ٣۵ ساله یکی از فعالین ایجاد تشکل های اتحادیه ای در ایران بود. بر سر این فعالیت ها فرزاد کمانگر در یک دادگاه نمایشی ۵ دقیقه ای در فوریه ٢٠٠٨ به اعدام محکوم شد. اتحادیه معلمان چندین بار به رژیم ایران در این رابطه نامه نوشته و در کمپین آموزش بین المللی و عفو بین الملل برای نجات جان فرزاد کمانگر شرکت کرده است.
ما خبر این اعدام را دیروز دریافت کردیم. این اعدام بطور مخفی روز یکشنبه بدون اطلاع به خانواده اعدامی و وکیل ایشان به اجرا در آمد. ۴ زندانی دیگر همزمان اعدام شدند.
یورگن لیندروم سکرتر بین المللی اتحادیه معلمان می گوید که این حادثه وحشتناک و تراژیکی است. ما هم اکنون مشغول بحث بر سر چگونگی واکنش به این اعدام هستیم.
١١ مه ٢٠١٠
ترجمه از اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران- سوئد
-------------------------
خانواده ی فرزاد کمانگر حبس خانگی شدند
- نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در پی بازگشت خانواده ی فرزاد کمانگر به شهرستان کامیاران با تهدید و ارعاب ایشان را در حبس خانگی قرار داده اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، با کارشکنی قوه قضائیه و عدم تحویل اجساد ۵ زندانی سیاسی اعدام شده در ١٩ اردی بهشت ماه خانواده فرزاد کمانگر که شب گذشته به شهرستان کامیاران بازگشته اند از سوی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی مورد تهدید و ارعاب قرار گرفته و اکنون در حبس خانگی بسر می برند.
ماموران امنیتی تلفن منزل خانواده ی کمانگر را مسدود کرده و ایشان را تهدید کرده اند که در صورت وجود هرگونه ارتباط تلفنی (تلفن همراه) بازداشت خواهند شد.
گفتنی است، روز گذشته و در پی مراجعت خانواده ی کمانگر به زندان اوین، ماموران برای بازداشت تمام خانواده تلاش کرده که با کمک مردم موفق به دستگیری ایشان نشدند.
خبرگزاری هرانا - پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
تقدیم به ستارگان آسمان مقاومت
شما همیشه چون خورشید با مائید، گر خورشید نیست در قلب مائید
مگر امکان دارد از روشنائی ستارگان بیزار بود و با چشم حقارت بآنها ننگریست و
پروژه نابودی آنها را نداشت !! ؟؟
رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی هر روز جنایتی بجنایتهای سی سال گذشته اش
میافزاید زیرا ئیدئولوک این رژیم جنایت پیشه از روشنائی بیزار است وبتاریکی
عادت
دارد و از نورستاره ها بیزاراست این قانون طبیعت آنهاست،
مگرامکان دارد از روشنائی ستارگان بیزار بود وبا چشم حقارت بآنها ننکریست و
پروژه
نابودی آنها را نداشت؟!هرکس غیرازاین بیاندیشد با خیال واهی تنها خودرا فریب
خواهد داد،
زیرا نمیتوان ازستارگان متنفر بود و از روشنائی آنها استفاده کرد ، چون ستارگان
خار
چشم کهنه پرستی ومکتب سیاه پیشگان است سیاه اندیشان چون خفاش بتاریکی عادت کرده
اند طبیعتا"
پروژه نابودی ستارگان را در هار دیسک مکتب خود دارند تا یکی پس از دیگری را فنا
و
تاثیرات روانی مخرب برروحیه آنها قرار نهند ودیگر ستاره ها را سرافکنده و درحالت
درونی فرو بردند،
رژیم جنایت پیشه اسلامی در سی سال پیش با سرکوب مردم آزادیخواه کردستان و
اعدام کردن ستاره های آسمان خلق و تجاوز به زندانیان سیاسی بخصوص دختران
کمتر از هجده سال و اعدام آنها بعد از تجاوز و اعدامهای گروهی از توهمات پاک
مذهبی مردم سایرنقاط استفاده کرده تا جنبش انقلابی کردستان را وارونه جلوه دهد
و با جنایتهای فراوانش ترس و وحشت را در بین توده ها فراهم کند ، و با تبلیغ
سیاه
اندیشی خود در بین خانواده سبب شد زمینه حاکمیت خود را از راه پدرسالاری در
خانواده ها به پیش برد و بدین شکل توانست زمینه حاکمیت ننگین خود را بردیگر
نقاط و جامعه فراهم سازد.
اما اگردر سی سال پیش کردستان تنها به جنایتهای رژیم پی برده بود و رژیم با تمام
امکاناتش مانع میشد که صدای حق طلبانه از چهار چوب کردستان فرا نرود امروز
دیگر جنایت رژیم برکسی پنهان نیست جز مهره ها و مزدوران خود رژیم ، ودستهای
رژیم جنایت پیشه برای همه رو شده است وکسی دیگر از جنایتهای رژیم شکی ندارد
چون این جنایتها همه گیر شده است و دردها کاملا" مشترک شده است هرکس و هر
جریانی بهرعنوان از رژیم دفاع کند بخواهد یا نخواهد مجرمان و جنایتکاران را در
جامعه تقویت خواهد کرد و خود زمینه جنایت کردن را خواهد داشت .
تنها راه چاره دردهای مشترک اراده واحد مشترک است
اعدام جنایتکارانه ۵ نفر از انقلابیون این ستارگان آسمان خلق فرهاد کمانگر ،
فرهاد وکیلی ، علی حیدری ، مهدی اسلامیان ، شیرین علم هولی ، در سحرگاه یکشنبه ١٩
اردیبهشت ماه ١٣٨٩ قطره ای از جنایت دریای بیکران این رژیم جنایت پیشه است
که بر همگان امروز آشکار است و رژیم جنایت پیشه چنان ناتوان است که دیگر
قدرت استتارجنایت خود را ندارد ، همانطور هر انقلابی از نقطه ای شروع میشود و بسایرنقاط سرایت میکند ، افکار فرزاد کمانگرها که قلبش را قبل از اعدام به کودکی خرد سال دور از هر رنگ و
محل تقدیم کرده انبار باروتی است که هم اکنون پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت در کردستان
انقلابی جرقه اش را با اعتصاب عمومی و اراده ای واحد و اعتراض به این جنایت
هولناک روشن شده است، و سنگ بنای نابودی این رژیم جنایت پیشه را خواهد چید،
بر هر انسان انقلابی و لازم وضروررت این صدای حق طلبانه اعتصاب عمومی را
با تمام توان از هر رسانه ایکه امکان دارد حتا بوسیله شبنامه ها در تمام محلات و
کوچه و بازار و خیابان و کارگاه و مزارع و مدارس و تمام نقاط بدون تلف وقت بگوش
همگان راسانده تا زمینه را برای پشتیبانی عملی از این اعتصاب عمومی آماده شده و با
پشتیبانی اعتصاب یکی پس از دیگری این اعتصاب را سراسری نموده چون تنها اعتصاب عمومی
سراسری است که رژیم قدرت کنترول خود را از دست خواهد داد و مردم مزایای کمتری
پرداخت خواهند کرد با رساندن صدای حق طلبانانه اعتصاب عمومی کردستان و پشتیبانی عملی از این اعتصاب ، اعتصاب عمومی را هر زودتر سراسری کنیم و خود را یکبار برای همیشه از دست این
رژیم جنایت پیشه نجات دهم.
نابود با رژیم جنایت پیشه اسلامی
زنده باد اتحاد همبستگی
شهاب گولالان - پنجشنبه بیست و سوم اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
بیانیه کانون مدافعان حقوق کارگر در باره اعدام های اخیر
خبرکوتاه بود،اعدامشان کردند.
پنج تن از فعالان سیاسی در سحرگاه یکشنبه، بیستم اردیبهشت، به جوخه اعدام سپرده شدند تا به خیل اعدام شدگان سه دهه اخیر بپیوندند وخانواده هایشان که سالها پشت در زندان منتظر عزیزانشان بودند، به انتظار اجساد آنان بنشینند.
سابقه اعدام های دسته جمعی دهه ی ٦٠، قتل عام زندانیانی که تعدادی از آنها محکومیت خود را گذرانده و تعداد دیگری در حال گذران محکومیت خود بودند، همواره در اذهان مردم ما زنده است. از آنجا که تا کنون هیچ گونه توضیح رسمی در این باره داده نشده و مسولیت آن قتل عام ها مشخص نشده ، ظن و گمان نیز در مورد اعدام های اخیر نیز بسیار است.
در چند روز گذشته خبر اعدام گروه دیگری نیز در رسانه ها درج شد که به اتهام داشتن مواد مخدر اعدام شدند.
هر چند این اعدام ها منشا متفاوت دارند، اما به خوبی می دانیم که هیچکدام از این احکام را دادگاهی با حداقل معیارهای مورد قبول جامعه انسانی صادر نکرده است. هیچ نهاد مستقل و خبرنگاری در دادگاه آنها حضور نداشت و همه ی آنها در مراحل بازجویی فاقد وکیل بودند. افزون بر این، اعدام افرادی مانند فرزاد کمانگر، معلم و فعال حقوق بشر، تردیدهای فراوانی را در زمینه اتهامات آنان به وجود می آورد.
امروز بیش از ١٢٠ کشور در جهان رسما مجازات اعدام را لغو کرده اند و بسیاری از کشوها نیز با وجود این قانون، آن را اجرا نمی کنند. بسیاری از نهادها و طرفداران حقوق اساسی انسان ها، مجازات اعدام را غیرانسانی می دانند و کمپین های متعددی در جهان علیه مجازات اعدام بوجود آورده اند. بر طبق آمارهای موجود ، ایران پس از چین از نظر تعداد اعدام ها در رده ی دوم جهانی قرار دارد و با در نظر گرفتن نسبت جمعیت، مجازات اعدام درایران بیش از بیست برابر چین است (در سال گذشته در چین ٧٠٠ نفر و در ایران حدود ٣٨٠ نفر اعدام شده اند درحالی که جمعیت چین بیش از ١٨ برابر جمعیت ایران است).
این آمارها نشان می دهد که مساله ی اعدام در ایران یک امر قضایی نیست وبیشتر برای ایجاد رعب ووحشت در میان مردم است، زیرا اگر مساله اعدام در ایران را یک امر قضایی بدانیم باید بپذیریم که ایرانیان مجرم ترین مردم جهان هستند و میزان جرم و جنایت در ایران ٢٠ برابر کشورهائی مانند چین است. گسترش مواد مخدر در جامعه پس از سی سال از اولین اعدام های دسته جمعی در این زمینه ، این نظر را تقویت می کند که سود پرستی و نفوذ مراکز قدرت همواره سبب شده است که اعدام ها بیشتر گریبان معتادان و قاچاقچیان خرده پایی را بگیرد که خود قربانی شرایط نابرابر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی هستند و در کاهش آن تاثیری ندارد.
این درحالی است که بپذیریم اعدام شدگان مجرمان عادی بوده اند، حال آنکه می دانیم بیشتر اعدام شدگان در ایران متهمان سیاسی بوده و کسانی قربانی آن شده اند که از نظر اعتقادات وافکار مخالف حکومتگران بودند. علاوه بر آن مگر مردمی که در سال گذشته درخیابان ها به ضرب گلوله کشته شدند، آن گونه که در اتهامات اعدام شدگان آمده است، دارای سلاح ومواد منفجره بوده اند؟!
حکومت گران، صادرکنندگان ومجریان احکام اعدام وکشتار مردم باید بدانند که با این احکام نمی توانند در برابر خواست های به حق مردم سدی ایجاد کنند. اگر اعدام ها و گسترش خشونت در جامعه می توانست پایه های قدرت را استحکام بخشد، قدرتمداران تاریخ همچنان پابرجا بودند. احکام اعدام نه تنها نتوانسته امنیت مورد ادعای سرمایه داران وحکومت گران را فراهم کند، بلکه روز به روز آنان را منزوی تر و در نزد افکار عمومی منفورتر کرده است. نمونه آن اعتراضات گسترده ومیلیونی سال گذشته است که همچنان ادامه دارد وروز به روز حکومت گران را منزوی تر می کند.
ما ضمن محکوم کردن هرگونه اعدام ،اعلام می کنیم که دستگاه قضائی ، با سابقه ای طولانی در صدور احکام ناعادلانه در سی سال گذشته، نمی تواند مرجع صالحی برای رسیدگی به مسایل قضایی باشد و این اعدام ها نمی تواند مردم ما را از راهی منصرف کند که برای حق خواهی در پیش گرفته اند.
کانون مدافعان حقوق کارگر
اردیبهشت ٨٩
-------------------------
نامه اعتراضی اتحادیه کارگران خدمات عمومی کانادا
Canadian Union of Public Employees (CUPE)
۱۳ مه ۲۰۱۰
رهبر جمهوری اسلامی
دفتر مقام رهبری، خیابان جمهوری اسلامی، انتهای خیابان شهید کشوردوست
تهران، جمهوری اسلامی ایران
info@leader.ir
من این نامه را به نمایندگی از ۶۰۰ هزار زن و مر عضو اتحادیه کارگران خدمات عمومی کانادا می نویسم. برای ما بشدت هولناک بود که مطلع شدیم معلم و فعال اتحادیه ای، فرزاد کمانگر، همراه با چهار زندانی سیاسی دیگر،
آقای علی حیدریان، آقای فرهاد وکیلی، خانم شیرین علم هولی و آقای مهدی اسلامیان، همگی اعدام شده اند.
آقای کمانگر در شرایطی به اعدام محکوم شده بود که پروسه دادگاه وی با استانداردهای بین المللی و یا استانداردهای ایران پروسه ای عادلانه نبود.
ما این اعدامها را محکوم میکنیم و نسبت به نحوه رفتار با خانواده آقای کمانگر که حتی از اعدام وی با خبر نشده بودند معترضیم.
اتحادیه کارگران خدمات عمومی کانادا از تداوم سرکوب فعالین کارگری و تمامی ایرانیانی که جرات میکنند در مورد عدالت و انصاف صحبت نمایند بشدت منزجر است. میزان سبعیت بکار گرفته شده برای ما شوک آور بوده است و بی احترامی کامل شما نسبت به حقوق انسانی را نشان میدهد.
از شما می خواهم که سرکوب فعالین کارگری و حقوق انسانی را متوقف کنید و حقوق مردم ایران مبنی بر آزادی بیان، تشکل و اعتراض و زندگی بدون ترس را محترم بشمارید. هیچکس نباید مورد تعقیب و اذیت و آزار بخاطر اعتقاداتش قرار بگیرد.
اعضای اتحادیه کارگران خدمات عمومی کانادا به اعتراض خود علیه سرکوب و خشونت ادامه خواهند داد و در کنار خواهران و برادران ایرانی خود خواهیم ایستاد.
با احترام،
پال مویست
رئیس کشوری
اتحادیه کارگران خدمات عمومی کانادا
رونوشت: سفیر ایران، استان مارشال و مارک هانوک (هیئت اجرایی سراسری اتحادیه)، کن جورجیتی رئیس کنگره کار کانادا، پیتر والدورف، دبیر کل فدراسیون جهانی خدمات عمومی
ترجمه و تکثیر از اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
-------------------------
اعتصاب غذای زندانیان سیاسی اوین در اعتراض به اعدامهای اخیر!
خبر رسید که بند ۳۵۰ زندان اوین منحل شد، دلیل این امر اعتصاب غذای کلیه زندانیان سیاسی این بند متعاقب اعدام ناباورانه پنج زندانی سیاسی در سپیده دم نوزده اردیبهشت است. اعتصاب غذای این زندانیان مبارز مرتجعین کوته بین را شوکه کرده است. آنان انتظار چنین واکنشی را نداشتند و به همین دلیل یا زندانیان را به زندانهای دیگر و یا به بخش زندانیان عادی منتقل کردند. زندانیان مبارز به خوبی دریافته اند که سكوت در مقابل سیاست دشمن، سازشكاری و تسلیم طلبی است؛ و این امر نومیدی را در بین توده ها دامن می زند. اگر بتوان در زندان مقاومت كرد؛ در بیرون از زندان هم می توان مقاومت را سازماندهی و تقویت كرد.
به دنبال خشم و اعتراضات وسیع مردم، تحویل اجساد این عزیزان به خانواده هایشان تصمیم گیری در این مورد به شورای امنیت ملی موکول شده است. این خود نشانه هراس مرتجعین از جنایتی است که انجام داده اند.
سركوب، ترور، حبس، شكنجه و اعدام تدبیر همیشگی حافظان نظام ستم و استثمار علیه اكثریت اهالی و بالاخص عناصر آگاه و انقلابی بوده است. این بخشی لاینفك از عملكرد دولت بورژوائی در هر رنگ و لباس است. مبارزات مردم طی یکسال اخیر حركات عصبی و دیوانه وار جانوران اسلامی را بر انگیخته است. اعدام پنج تن از بهترین فرزندان مردم اعلام ورشكستگی قطعی ایدئولوژیك ـ سیاسی رژیم است؛ نشانه آنست كه سالها تلاش دیوانه وار شكنجه گران در به بند كشیدن انقلابیون در دهلیزهای تاریك، نتوانسته روحیه مبارزه جویی و امید به تغییر و انقلاب را به زنجیر كشد. صدای گلوله هائی كه از پس دیوارهای زندان بگوش میرسد، ضجه های رژیمی است كه ضعف و شكست خود را اعتراف میكند. رژیم هم در كارزار ایدئولوژیك ـ سیاسی خود برای مرعوب كردن مردم در زندان بزرگ ایران شكست خورده و هم درون شكنجه گاههای مخوف.
جنایت های رژیم نباید بی پاسخ بماند و نمانده است. هم اینك بسیاری اعتراض جمعی خود را با تشكیل اجتماعات در برابر زندانها سازمان داده اند. این مبارزات باید مورد حمایت توده های آگاه و انقلابی قرار گیرد و به صحنه مبارزات پرشور سیاسی عمومی تبدیل شود؛ ستمدیدگان برای مغلوب ساختن جمهوری اسلامی باید به حفاظت از فرزندان انقلابی خویش بپردازند و هم چون مردمك چشم از آنان در برابر تعرضات رژیم مراقبت كنند.
بدون شک به حساب خونهایی که از جان تک تک عزیزانمان رفته رسیدگی خواهد شد. همانطور که بارها تاكید كرده ایم : "باید بدانیم كه رسیدن به حساب جنایتهای جمهوری اسلامی در مورد زندانیان سیاسی و جانباختگان خلق برای انتقام كشی نیست. حسابرسی به جنایات را نمی توان مترادف با انتقام كشی دانست، بلكه عین عدالت طلبی است. برای اینكه مبارزه برای ریشه كن كردن هر گونه ستم و استثمار و بی عدالتی را پر خروش كنیم باید توده های مردم را از جنایات جمهوری اسلامی علیه زندانیان سیاسی آگاه كنیم و بحساب خون هائی كه ریخته شد برسیم. این زخمی همیشه تازه است."
بدون شك اكنون زندانیان سیاسی با مشكلات بزرگی روبرو هستند. آنان باید راه های نوینی برای تبدیل زندان به سنگرهای درخشان نبرد بیابند. سختی در كار جهان، هرگز! تنها باید صعود به قله ها را جرات كرد.
مرگ بر جمهوری اسلامی!
زنده باد انقلاب! زنده باد كمونیسم!
حزب كمونیست ایران (ماركسیست - لنینیست - مائوئیست)
٢٢ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، بار دیگر دست به جنایات هولناک دیگری زد
.درسحرگاه یک شنبه ۱۹ اردیبهشت، رژیم دینی و فا شیستی جمهوری اسلامی پنج زندانی سیاسی به نامهای فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان را در زندان اوین به جرم ساخته گی بمب گذاری به دار آویخت.کشتار را از زنان و مردان مبارز کردستان در سال ١٣۵۸ آغاز کرد، با خوزستان و ترکمن صحرا و کشتار هزاران تن از زندانیان سیاسی در دهه شصت ادامه داد.قتل نسل سوم را با کشتار زنان و مردان جوان در خیابان ها، سیاهچالها و شکنجه گاههای خود آغاز کرده هم اکنون ۱۶ زندانی سیاسی دیگر و۱۱ نفر از معترضین تظاهرات جنبش اخیر که در اسارت بسر میبرند توسط این رژیم تروردر معرض خطر اعدام قرار دارند.
کمیته یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه ۶۰ در ایران - مونترال اعدام زندانیان به طورعام و اعدام زندانیان سیاسی به طورمشخص را جنایت علیه بشریت دانسته و آن را شدیدا محکوم می کند و به همین دلیل و به حمایت از اعتراضات و اعتصاب عمومی سراسری در کردستان, روز پنجشنبه می-۱۳-۲۰۱۰ رأس ساعت ۵ بعد از ظهر در محل Phillips Square گرد هم می آئیم.
از تمامی ایرانیان،
آزادیخواه و آزاد اندیش دعوت می کنیم تا با حضور و همراهی یکدیگر دامنه این روز اعتراضی را گسترده تر سازیم.
زندانی سیاسی آزاد باید گردد.
سرنگون با د رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی.
مای -١١- ٢٠١٠
کمیته یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه ۶۰ در ایران مونترال، کانادا
پارسا نیکجو
اکنون بیش از سه دهه است که دیگر کردستان فقط نام یک منطقهی جغرافیایی در ایران نیست، بل قلب تپندهی جنبش انقلابی مردم ایران است. پس از سرنگونی استبداد سلطنتی، کردستان از نخستین جبهههای مقاومت و پیکار انقلابی در برابر استقرار خون۫ جنونکردهی اسلامی بود. تودههای کار و زحمت در کردستان با حضور گستردهی خود در عرصهی پیکار سیاسی، نخستین سنگربندی تودهای را در برابر ارتجاع تازه به قدرت رسیده بپا کردند. مردم کردستان به حاکمان اسلامی و نیروهای سازشکار هرگز این فرصت را ندادند که با چهرهی بزک کرده در انظار عمومی عرض اندام کنند. در نتیجه حاکمان ناگزیر شدند درماه عسل حاکمیت خود، شمشیر از نیام برکشند و فرمان جهاد صادر کنند. فرمانی که به موجب و در پی آن، نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی اکنون بیش از سه دهه است در کردستان ازکُشتهها پُشته ساخته اند. در سه دههی گذشته به سبب گسترش روز افزون صفوف پیشرو تودهای و تودهی پیشرو، رژیم اسلامی هرگز لحظهای فرصت و مجال نیافته بی سر نیزه و خنجر در کردستان جلوه نمایی کند. بر این پایه می توان گفتْ کردستان جبھه و سنگری است که جمھوری خون و جنایتِ ولایت اسلام و سرمایه ھرگز نتوانسته آن را کاملا فتح کند. به همین سبب است که در کردستان بیش از هر جای دیگر ایران، رژیم اسلامی در سی و یک سال گذشته، ناگزیر شده است عطای چهرهی حقوقی و قانونی دولت خود را به لقای دستگاه های سرکوبگر خود ببخشد. مردم کردستان درچشم حاکمان اسلامی غیر خودیترین و بی حقوقترین بخش مردم ایران هستند. و چنین بود که کردستان، از نخستین آینههایی شد که چهرهی تمام قد و بی بزک حاکمان اسلامی و نیروهای سازشکار را آشکار و افشا کرد.
در سالهای چوبه و دار شست، کردستان خطهی تدوام حیات نیروهای سیاسی و سنگر مقاومت و پیکار آنان شد. در آن سالها کردستانْ رنگین کمانی از نیروهای سیاسی ایران را در خود جای داده بود. بسیاری از فرزندان انقلابی ایران در مناطق آزاد کردستان، زندهگی رها از سلطهی رژیم را تجربه کردند. مردم کردستان در آن سالها سفرهی نان خود را با آنان قسمت کردند. بسیاری از آنان در کردستان جان باختند و در آنجا به خاک سپرده شدند. کردستان سرزمین خون و خاطرهی جان باخته گان ومبارزان جان بر کفی است که با پیکار و مرگ خودْ آتش پیکار رهایی بخش را شعله ورتر کردند.
مردم کردستان هرگز در طول سالهای جنگ ویرانگر و ارتجاعی رژیم ایران و عراق، پیکار طبقاتی خود را قربانی دفاع طلبیها و جنگ طلبیهای بورژوایی نکردند. و به بهانهی مقابله با تجاوزگر خارجی در کنار ارتجاع داخلی قرار نگرفتند. همچنان که به بهانهی پیکار با ارتجاع داخلی هرگز چشم به راه ارتش عراق نبودند. کردستان در سالهای جنگ، نمادی از پیکار مستقل تودهای در برابر رژیمهای جنگ افروز و جنگ طلب ارتجاعی بود.
در سالهای اخیر نیز جنبش کارگری در کردستان توانسته نقش در خوری در ارتقای کل جنبش کارگری ایران بازی کند. جنبش کارگری کردستان بستر شکل گیری رهبران و چهره های شاخص کارگری بسیاری شده است. کارگران پیشرو کردستان در جهانی کردن فریاد کارگران ایران سهم بسزایی داشتهاند. همچنین جنبش زنان در کردستان در پیکار در برابر فرهنگ پدر- مردسالار دستآوردهای چشم گیری داشته است، به ویژه نقش آنان در پیوندیابی جنبشهای اجتماعی- طبقاتی درخور توجه بوده است. مردم کردستان هر ساله با حضور فعال در فستیوال آدم برفی توانستهاند نقشی موثر در دفاع از حقوق کودکان ایفا کنند. در یک کلام می توان گفت، کردستان سنگر و جبھه ی ایده ھای انسانی و رھایی بخشی است که توده ای شده اند.
و اکنون بار دیگر مردم انقلابی کردستان، دراعتراض به اعدام پنج تن از فعالان سیاسی، با کاربست راه کار اعتصاب عمومی سیاسی در پیکار سیاسی - طبقاتی جاری در ایرانْ گامی مھم به پیش برداشته است. گامی که می توان آن را جھشی در آگاھی انقلابی - انتقادی توده ای در پروسه ی پیکار سیاسی - طبقاتی ارزیابی کرد. کاربست راه کار اعتصاب عمومی سیاسی درکردستان بیان گر گذار از اعتراضات پراکنده به پیکار آگاھانه و سازمان یافته ی توده ای است. کردستان با کار بست این تجربھ ی انقلابی ، توان جنبش خود رھانی توده ای را به نمایش گذاشت. مردم کردستان گام فرا راه فردای جنبش انقلابی مردم ایران را امروز تجربه کردند. برای پاس داشت این تجربه ی انقلابیْ باید به کاربست آن در جنبش خود رھانی سراسری اندیشید، و گرنه این تجربه ی انقلابی ھم بھ خاطره و حماسه ای انقلابی تبدیل خواھد شد که ھر سال یاد آن را گرامی خواھیم داشت.
-------------------------
نامه اعتراضی کنفدراسیون عمومی کارگران فرانسه (ث ژ ت)
۱۰ مه ۲۰۱۰
رهبر جمهوری اسلامی
تهران، ایران
info@leader.ir
Fax: 98-21-774-22-28
موضوع: اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر
مقام رهبری،
اعدام معلم و فعال اتحادیه ای فرزاد کمانگر من را بشدت منزجر کرد.
ث ژ ت مطلع شده است که فرزاد کمانگر، همراه با چهار زندانی سیاسی دیگر، در روز یکشنبه ۹ مه اعدام شده اند.
فرزاد کمانگر در شرایطی محکوم شده بود که پروسه دادگاه وی با توجه به استانداردهای بین المللی و یا استانداردهای ایران پروسه ای عادلانه نبود.
ث ژ ت مخالف مجازات مرگ است وقاطعانه اعدام را محکوم میکند. ما همچنین رفتار غیر انسانی با خانواده فرزاد کمانگر، که پیشاپیش از اعدام وی مطلع نشده بودند، را محکوم میکنیم. به مادر فرزاد در روز مادر هم اجازه داده نشد که با وی بدرود نماید.
در نامه های قبلی به شما، من علیه شدت یافتن سرکوب فعالین کارگری و ایرانیانی که با حکومت شما توافق نظر ندارند اعتراض کرده بودم. اعدام سبعانه فرزاد کمانگر ماهیت سرکوبگرانه مقامات حکومتی ایران را تایید میکند. این نشانگر عدم هر گونه احترام حکومت شما نسبت به تعهدات بین المللی است.
من از شما درخواست میکنم که سرکوب فعالیت کارگری و نقض حقوق انسانی علیه فعالین کارگری را متوقف کنید. ث ژ ت به "کمیته آزادی تشکل" سازمان جهانی کار در ارتباط با این نقض کامل استانداردهای سازمان جهانی کار شکایت خواهد کرد.
ژان فرانسوا کورب
ترجمه و تکثیر از اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، مهدی اسلامیان و فرهاد وکیلی
بار دیگر رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی تعدادی از زندانیان سیاسی را به جرم دفاع از انسانیت اعدام کرد. رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در راستای اهداف دیکتاتورمنشانه خود و در جهت سرکوب مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران بار دیگر پنج تن از جوانان را به جوخه اعدام سپرد. جرم اینان دفاع از آزادی و پایداری قهرمانانۀ آنان در بیدادگاه ها و زندانهای قرون وسطایی رژیم بود. شیرین، فرزاد، علی، فرهاد و مهدی اعدام شدند، بدون آنکه جرمی مرتکب شده باشند. با اعدام آنان راه مبارزه بسته نخواهد شد بلکه دانشآموزان سراسر ایران راه معلم بزرگ خود، فرزاد و فرزادها را ادامه خواهند داد. این اعدامها نه اولین وبدون شک نه آخرین اعدام است. رژیم جمهوری اسلامی با چوبه های دار، تیرباران، ترور، تجاوز و ... زاده شد و تنها با مرگ آن این اعدام ها پایان خواهند پذیرفت. وظیفهای که فرزاد به دوش ما نهاد بس دشوار است، ماندن، مقاومت کردن و سرنگونی رژیم اسلامی. امروز مردم ایران چه در داخل و چه در خارج در اندوه جانباختگان خود، با مشتهای گره کرده، بار دیگر به نام آزادی سوگند یاد میکنند تا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از پای ننشینند.
حمایت از اعتصاب عمومی و سراسری در کردستان
ما، چپ های شهر کلن نیز به مانند میلیونها ایرانی آزاده، وظیفه خود میدانیم تا برای جلوگیری از ماشین کشتار رژیم خون و وحشت، از فراخوان اعتصاب عمومی که از جانب کومهله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران اعلام شده است، دفاع کنیم. مبارزه ادامه دارد و سپیده پیروزی نزدیک است.
به یاد جانباختگان اخیر گرد هم میآییم و با نمایش فیلم، گفتگو و شعرخوانی یاد آن عزیزان را گرامی می داریم.
خانه شیرین علم هولی در ماکو تحت کنترل و فشارهای امنیتی قرار دارد
از روز گذشته، نیروهای امنیتی در ماکو با استقرار در تپه ای مشرف به خانه شیرین علم هولی و همچنین کوچه ای که خانه در آن واقع است، کنترل خانه را در دست گرفته اند و هر چند ساعت یک بار به تفتیش خانه می روند.
آنان که در پی حمله ای به خانه شیرین، با اجبار زنان عزادار را بیرون کرده و درخانه را بسته اند، اجازه ورود افراد را برای عزاداری به این خانه نداده و تنها اجازه ماندن پدر و مادر شیرین را در خانه داده اند. آنان همچنین شماره ماشین عزادارانی که برای ابراز همدردی به خانه آنها رفته اند را برداشته اند.
به گزارش تغییر برای برابری، در روزهای گذشته مادر، خواهر، عمو، عموزاده، و پدربزرگ شیرین بازداشت و با قید وثیقه آزاد شده اند. نیروهای اطلاعاتی، پدر بزرگ شیرین را تهدید کرده اند که مادر شیرین را از خانه خارج کند و نگذارد برای دخترش عزاداری کند. آنها هم چنین تذکر داده اند که نباید شبها لامپ خانه روشن باشد. با وجود همه این فشارها، مردم بسیاری در طی این روزها به خانه آنها رفته اند.
شیرین علم هولی سحرگاه ١٩ اردی بهشت به همراه فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان اعدام شد. این اعدام بدون اطلاع به خانواده و وکلای آن ها و همچنین بدون ابلاغ قبلی به این زندانیان سیاسی دربند صورت گرفت؛ در حالی که حکم سه تن از آنان از جمله شیرین از دیوان عالی کشور تایید نشده بود.
خبرگزاری هرانا - جمعه ٢۴ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
گزارش تفصیلی از اعتراض و اعتصاب عمومی روز گذشته در کردستان
روز پنج شنبه ٢٣ اردی بهشت ماه، مردم بیشتر شهرهای کردستان در اعتراض به اعدام های نوزده اردی بهشت، که چهار تن از آنان کرد بودند، علی رغم ملیتاریزه کردن شدید این مناطق، با اعلام عزای عمومی دست به اعتصاب زدند.
بر همین اساس مردم کرد با بستن دکان و بازارها و در برخی موارد دانش آموزان، دانشجویان و معلمان با حاضر نشدن در کلاس های درس، دست به اعتصاب زدند.
در سنندج، مرکز استان کردستان، اکثر بازارها تعطیل بود. دانشجویان در کلاس های درس حاظر نشدند. دانشجویان دانشگاه کردستان طی دو روز گذشته در سلف سرویس دانشگاه کردستان دست به اعتصاب غذا زدند. غروب پنج شنبه نیز چند نفر در محله شریف آباد سنندج در حال پخش تراکت و عکس پنج زندانی سیاسی اعدام شده بودند که با خشونت نیروهای نظامی مواجه و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. قرار بود که غروب پنج شنبه مردم سنندج در یک تجمع اعتراضی در شهر سنندج مشارکت نمایند که حضور چشمگیر نیروهای امنیتی مانع از این تجمع شد. هم چنین خبرها حاکی از آن است که اجلال قوامی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در سنندج دستگیر شده است.
کامیاران با تعطیلی کامل بازار و تعدادی از کلاس های درس مواجه بود. مردم شهرستان کامیاران با حاضر نشدن در محل های کارشان و با حضور در کنار خانواده فرزاد کمانگر، در اعتصاب عمومی شرکت کردند. قابل ذکر است که روز دوشنبه شمار زیادی از مردم کامیاران خانواده فرزاد کمانگر را برای تحویل گرفتن پیکر فرزاد کمانگر در تهران همراهی کردند.
این در حالیست که پس از بازگشت خانواده های اعدامیان نوزده اردی بهشت از تهران، بسیاری از مردم شهرهای مختلف برای ابراز همبستگی و تسلیت به منازل ایشان در دو شهر سنندج و کامیاران روانه شده اند.
در شهرستان مریوان، طی دور روز گذشته در دانشگاه های آزاد اسلامی و پیام نور تجمعاتی در اعتراض به اعدام پنج فعال سیاسی انجام شد. در پی این تجمعات ١۵ تن دستگیر شدند که نام پنج تن از آنان به شرح زیر است:
" آرام ویسی، فواد مرادی، توفیق پرتوی، دانا لنجاوایی و سامان زندی"
در شهر مریوان نیز ٨٠ درصد دکان و بازارها تعطیل بود. تعداد زیادی از دانش آموزان و معلمان از دور روز قبل در کلاس های درس حاظر نشده اند. مدرسه دخترانه شاهد یکی از این مدارس بود.
روز چهارشنبه نیز هفت فعال دانشجویی کرد دانشگاه تهران به دادسرای زندان اوین احضار شدند که اسامی آنها بدین شرح است:
"پخشان عزیزی، سروه ویسی، لیلا محمدی، احمد اسماعیلی، آمانج رحیمی، عبدالله عارفی و هژار یوسفی"
هم چنین شهروندی به نام ستار علی محمد نجات، در ایلام دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شد.
در دیگر شهرستان های کردنشین هم چون مهاباد، ارومیه، پاوه، سقز، بوکان، دیواندره، سردشت، بانه و نوسود، اسلام آباد، ماکو، دهگلان، جوانرود، اشنویه، بیجار، پیرانشهر، ایلام، شیروان و چرداول اعتصابات به طور فراگیر و منسجم ادامه داشت.
سطح اعتصابات در برخی مناطق تا جایی بود که رانندگان تاکسی نیز دست به اعتصاب زدند.
در همه ی شهرهای کردستان نیروهای نظامی زیادی از دیگر شهرها منتقل به طور جدی مستقر شده بودند و بر بام بسیاری از ساختمان ها نیروهایی مصلح با سلاح هایی پیشرفته قرار گرفته بودند.
شایان ذکر است که اکثر احزاب و سازمان های کرد مخالف دولت که خارج از مرزهای ایران به سر می برند با دادن فراخوان و بیانیه حمایت خود را از این اعتصاب عمومی اعلام کرده بودند و بعد از سال ها این اولین بار بود که همه احزاب اپوزیسیون کردی هماهنگ با هم از یک اعتصاب جمعی در شهرهای کردستان حمایت می کردند.
خبرگزاری هرانا - جمعه ٢۴ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
تظاهرات در افغانستان در اعتراض به اعدام های نوزده اردی بهشت
صدها تن از مردم افغانستان روز گذشته، پنجشنبه، در شهر
جلالآباد برای اعتراض به اعدام شهروندان ایرانی و افغانی توسط حکومت ایران دست به تظاهرات زدند.
این تظاهرات در نزدیکی کنسولگری ایران در این شهر صورت گرفت و تلاش پلیس افغانستان برای جلوگیری از نزدیک شدن راهپیمایان به ساختمان کنسولگری ایران بینتیجه ماند.
به گزارش رادیو زمانه، تظاهرکنندگان با کوبیدن بر درهای ساختمان این کنسولگری و آتش زدن پارچههایی با نقش روحانیان حکومت ایران اعتراض خود را به اعدامها در ایران ابراز کردند.
تظاهرکنندگان همچنین تصاویری از فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان را حمل میکردند و علیه مقامات جمهوری اسلامی ایران شعار داده و با زندانیان سیاسی ایران ابراز همبستگی کردند.
فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و شیرین علم هولی، چهار ایرانی کُرد هستند که به همراه مهدی اسلامیان، یکشنبه هفته جاری در زندان اوین به دار آویخته شدند.
تظاهرکنندگان افغان با سر دادن شعار "مرگ بر استبداد جه در کابل و چه در تهران" خواستار پایان یافتن اعدامها توسط جمهوری اسلامی شدند.
حزب همبستگی افغانستان که هماهنگی این راهپیمایی را برعهده داشتهاست اعلامیه زیر را به این مناسب منتشر کردهاست:
"حزب همبستگی افغانستان، نه با اشک بلکه با تکرار ندای پرجبروت مادر قهرمان فرزاد و سایر شهیدان ایران، همبستگی خود را با جنبش آزادیخواهانه ایران و با زندانیان آزادیخواه ایران اعلام میدارد که پایداری و تسلیمناپذیری افسانهایشان زیر شکنجههای جسمی و روحی بینظیر جلادان ولایت فقیه، مایه امید ادامه پیکار در هر شرایطی و نمونه تجسم غرور و شرف انسان مبارز به حماسیترین صورت آن در این دنیای مملو از ستم و تحقیر و نابرابری و زورگویی میباشد."
این پنجمین تظاهرات مردم افغانستان علیه اعدامها در ایران است ولی اعتراض تظاهراتهای پیشین بر مسئله اعدام افغانهای ساکن ایران مترکز بود.
در اوایل ماه جاری دهها تن از مردم افغانستان در اعتراض به «بدرفتاری» دولت ایران با افغانهای مقیم این کشور، با تجمع در برابر ساختمان سفارت جمهوری اسلامی در کابل، آدمک محمود احمدینژاد را به آتش کشیدند. در پی این اقدام، کاردار سفارت افغانستان در تهران، در غیاب سفیر این کشور، به وزارت خارجه ایران احضار شد.
برخی از نمایندگان پارلمان افغانستان میگویند دهها تن از شهروندان افغانستان در ایران اعدام شدهاند.
بر پایه اظهارات هیاتی از نمایندگان مجلس افغانستان که اخیرا به ایران سفر کرده، در حال حاضر بیش از ۵۶۰۰ شهروند افغان که جرم بیشتر آنها قاچاق مواد مخدر اعلام شده، در این کشور زندانی هستند و نزدیک به سه هزار تن از آنها به اعدام محکوم شدهاند.
خبرگزاری هرانا - جمعه ٢۴ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
تداوم خودداری از تحویل اجساد اعدامیان نوزده اردیبهشت/ آمادگی خانواده ها برای تحصن
پس از اعدام مخفیانه ی ۵ زندانی سیاسی در سحرگاه نوزده اردی بهشت، دستگاه قضایی-امنیتی هم چنان از تحویل پیکرهای ایشان خوداری می کند.
صبح روز جاری مورخ بّیست و پنج اردیبهشت ماه، خانواده های اعدام شدگان اخیر برای تحویل پیکر عزیزانشان طبق روال روزهای گذشته به تهران آمده و به زندان اوین مراجعه کردند.
خانواده ی فرهاد وکیلی در گفتگویی با گزارشگر هرانا در این باره گفتند: صبح امروز از سنندج به تهران آمده اما دستگاه قضایی-امنیتی بار دیگر از تحویل پیکر آقای وکیلی خودداری کرده و مدعی شده که وی را دفن کرده اند.
این در حالیست که دادستانی هم چنان نسبت به تحویل اجساد، به خانواده ها قول مساعد می دهد.
هم چنین عبدالله حیدریان، برادر علی حیدریان، زندانی سیاسی کرد اعدام شده در نوزده اردی بهشت، ضمن سردرگمی از رفتار مسئولان، در جواب سوال گزارشگر هرانا نسبت به تحویل پیکر برادرش، ابزار امیدواری کرد علی رغم دریافت پاسخ های متناقض، با توجه به وعده های مسئولین نسبت به تحویل پیکر برادرش اقدام شود.
خانواده های زندانیان سیاسی جان باخته خصوصا خواهران و مادران داغدار آنان اعلام کردند در صورت تداوم خودداری دستگاه قضایی - امنیتی از تحویل پیکر عزیزانشان، آن ها در مقابل استانداری کردستان در شهر سنندج دست به تحصن خواهند زد.
در این رابطه گزارشات تکمیلی منتشر می شود.
۱۳ مه ۲۰۱۰
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور
جمهوری اسلامی ایران
خیابان فلسطین، تقاطع آذربایجان
dr-ahmadinejad@president.ir
آقای عزیز،
به نمایندگی از ۵۴ هزار عضو اتحادیه کارگران پست در سراسر کانادا اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی دیگر را توسط جمهوری اسلامی ایران قویا محکوم می کنم.
جمهوری اسلامی ایران، کارگر آموزش و پرورش، معلم و فعال حقوق بشر، فرزاد کمانگر، و چهار زندانی سیاسی دیگر را در مه ۲۰۱۰ اعدام کرده است. طبق آخرین گزارشات، آقای فرزاد کمانگر، آقای علی حیدریان، آقای فرهاد وکیلی، خانم شیرین علم هولی و آقای مهدی اسلامیان همگی در یک روز اعدام شده اند. نه وکلا و نه خانواده های این زندانیان از از اعدامها آنها با خبر شده بودند.
اتحادیه کارگران پست کانادا این حملات مداوم علیه حقوق کارگری و انسانی در ایران را محکوم میکند. ما خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی، و کارگران و دانشجویان در بند هستیم.
اتحادیه کارگران پست کانادا از دولت ایران می خواهد که حقوق کارگری و انسانی، ازجمله آزادی بیان و ابراز وجود و نیز حق تشکل، تجمع و اعتراض، را کاملا محترم شمرد. ما از جمهوری اسلامی ایران می خواهیم که تعقیب و اذیت و آزار فعالین کارگری و حقوق انسانی و سازمانهای سیاسی و عدالت اجتماعی را متوقف کند و مانع فعالیتهای آنان نگردد. هیچ کس نباید نباید بخاطر انجام ابتدایی ترین حقوق انسانی خود مورد اذیت و آزار، حبس و خشونت قرار بگیرد. شکنجه و اعدام باید فورا متوقف گردد.
ترجمه و تکثیر از اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
-------------------------
شرح چگونگی اجرای حکم اعدام پنج زندانی سیاسی
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسب وظیفه و رسالت خود در حوزه ی اطلاع رسانی نقض حقوق بشر و حسب خواست تعدادی از خانواده های جان باختگان، تحقیقات میدانی خود را که از مجموع زندانیان و شاهدان در خصوص چگونگی اجرای حکم اعدام ۵ زندانی سیاسی و به قصد ارسال به سازمان های مدافع حقوقبشر صورت گرفته است منتشر میکند. امید است این گزارش که سعی شده فارغ از مسایل عقیدتی کمترین رویدادها نیز در آن حذف نشود؛ به تنویر افکار عمومی کمک نماید.
در اولین قدم از اجرای این احکام، زندانی سیاسی، مهدی اسلامیان در ساعت ۱۰ صبح روز ۱۸ اردی بهشت ماه تحت عنوان نقض حکم و لزوم حضور در بخش اجرای احکام زندان رجایی شهر کرج از بند ۱ محل استقرار خود خارج و سپس به یگان حفاظت انتقال آماده براى اعزام ایشان به زندان اوین، تحویل داده شد.
نامبرده حوالی ظهر بدون طی قرنطینه، درحالی که براى چندمین بار درخواست تلفن به خانواده خود را داشت، مستقیما به یکی از سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد.
ساعت شش و نیم عصر همان تاریخ ابتدا علی حیدریان از هواخوری سالن ۶ و سپس فرزاد کمانگر تحت عنوان احضار به بند ۲۰۹ در حالی که تلفن های زندان اوین از ساعت چهار عصر قطع شده بود از کتابخانه اندرزگاه ۷ این زندان به بند ۲۴۰ منتقل شدند.
فرهاد وکیلی نیز از بند ۳۵۰ زندان اوین تحت عنوان احضار به بند امنیتی ۲۰۹ در عصر همان روز خارج و به سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد.
همچنین شیرین علم هولی، دیگر زندانی سیاسی این زندان نیز غروب همان روز از بند ۳ نسوان تحت عنوان سؤال و نقص پرونده و نهایتا احضار به بند ۲۰۹ خارج و به بند ۲۴۰ این زندان منتقل شد.
به گواه شاهدان پس از جمع شدن زندانیان سیاسی مذکور در بند ۲۴۰ و در زمانی که تقریبا محرز شده بود که اجرای حکم اعدام این زندانیان مدنظر است، از حدود ساعت یازده شب در موارد متعددی صدای بلند آواز خواندن ۵ زندانی مورد اشاره به گوش سایر زندانیان این بند می رسید.
گفته مى شود تا ساعت ۴ صبح حداقل دو بار افرادی با هویتهای نامعلوم در معیت نماینده دادستان به سلولهای زندانیان سیاسی مراجعه کردند که در مواردی دوربین فیلمبرداری همراه آنها مشاهده شده است اما از شرح ماوقع و دیالوگ های صورت گرفته کماکان اطلاعی در دست نیست.
حدود ساعت چهار صبح روز ۱۹ اردی بهشت ماه، حداقل ۲۵ تا ۳۰ مأمور با فرماندهی فردی به نام ”کورگل“ براى انتقال زندانیان به پای چوبههای دار در بند ۲۴۰ این زندان حاضر شدند.
در این هنگام فرزاد کمانگر به عنوان یکی از ۵ زندانی سیاسی در آستانه ی اعدام، که تعدادی شکلات به همراه خود داشت، به سربازان حاضر شکلات تعارف میکند که با برخورد توهین آمیز فردی به نام ”انارکی“ از مسولان تیم حاضر روبه رو مى شود و سرانجام پس از بحث و جدل با دخالت تعداد دیگری از مسولان حاضر اجازه توزیع شکلاتها را بین چهار زندانی سیاسی دیگر مییابد.
سرانجام زندانیان پس از دستبند و پابند شدن به سمت محوطه اصلی زندان اوین مابین درهای اول و دوم منتقل میشوند. این در حالی بود که فرهاد وکیلی و فرزاد کمانگر هر دو از مشکل جسمی حاصله از شکنجه های سابق در زمان راه رفتن در رنج بودند.
درر محدوده محوطه اصلی جنب پارکینگ موتوری این زندان، محل اعدام پیشتر آماده شده بود؛ و زندانیان بدون مقدمه بر روی نیمکت های حاضر برده شدند.
دقایقی پیش از اجرای حکم تعدادی از زندانیان خواستار باز کردن دستبند یا پابند خود و اجازه انداختن طناب به گردن خود به عنوان آخرین خواسته شدند که با توهین مسولان حاضر اقدام به شعار دادن و پاسخگویی نموده و همچنین به سرود خوانی جمعی پرداختند . (با توجه به عدم اطلاع شهود از زبان کردی، تاکنون تنها مشخص شده است، یکی از سرودهای سرداده شده سرودی است کردی به نام ای رفیق یا احتمالا ای رقیب )
قبل از ساعت ۵ صبح روز ۱۹ ازدی بهشت ماه ۱۳۸۹ حکم اعدام ۵ زندانی سیاسی بدون طی کمترین روال قانونی و انسانی به اجرا درآمد .
پس از اجرای حکم و پایین آوردن پیکرها و معاینه پزشکی توسط فردی به نام ”شاه ویسی“ ، اجساد به محل نامعلومی منتقل شده و تاکنون نیز دستگاه قضایی-امنیتی از تحویل دادن پیکرها به خانوادهها بر خلاف حداقل موازین حقوقی و انسانی خودداری نموده است.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
شنبه ٢۵ اردیبهشت ١٣٨٩
-------------------------
علیه موج اعدام های وحشیانه اخیر به پا خیزیم!
سحرگاه یکشنبه ١٩ اردیبهشت دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی ایران ۵ زندانی سیاسی را بدار آویختند. شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان پس از تحمل سال ها شکنجه های قرون وسطایی، با اتهامات جعلی در کشتارگاه اوین، اعدام شدند. رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی با اعدام مخالفین در بند، اوج زبونی و هراس خود را از جنبش اعتراضی مردم به نمایش گذارده است.
از بدو به قدرت رسیدن حکومت اسلامی، اعدام و کشتار زندانیان سیاسی و مخالفین سیاسی و عقیدتی همواره بخشی از رویکرد تمامیت این حاکمیت و همه جناح هایش بوده است. کشتار خلق کرد، اعدام های وسیع زندانیان سیاسی در فردای به قدرت رسیدن رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی و موج سرکوب و اعدامی که این روزها توسط رژیم براه افتاده است، بیانگر این واقعیت است که بدون زندان، شکنجه، اعدام و بدون سرکوب مستمر مبارزین و آزادیخواهان رژیم نمی تواند بر توده های به جان آمده و عاصی حکومت کند. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در تمامیتش در گرو تداوم جنبش آزادیخواهانه در جهت بر پایی جامعه ایست که در آن نشانی از سرکوب، تفتیش عقاید، زندان، زندانی سیاسی و بساط دار و شکنجه نباشد.
اعتصاب عمومی پیروزمندانه مردم در ١٣ مه ٢٠١٠ در تمامی شهرهای کردستان ایران در اعتراض به اعدام ۵ زندانی سیاسی که چهار نفراز آنان از فرزندان آزاده خلق کرد بودند، مشت محکمی بر دهان رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی بود.
بنابر اخبار واصله ، رژیم در صدد است ٢۴ زندانی سیاسی دیگر را که ١٦ نفر آنها کرد هستند، به جوخه های اعدام بسپارد.
از تمامی انسان های آزادیخواه و مبارز دعوت می کنیم که با شرکت در گردهمایی روز چهارشنبه ١٩ ماه مه ٢٠١٠ چهره سیاه رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی را هر چه بیشتر در افکار عمومی افشا کرده، فریاد مقاومت زندانیان سیاسی و خلق های دربند ایران را به گوش جهانیان برسانند و با فشار به نمایندگی های جمهوری اسلامی در خارج از کشور، موچ اعدام های رژیم را متوقف کنند.
- انجمن کردهای مقیم فرانسه
- سازمان زنان هشت مارس (ایران - افغانستان) - پاریس
- اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران - پاریس
- همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران
- انجمن دفاع از زندانیان سیاسی - عقیدتی در ایران
پاریس ١۵ مه ٢٠١٠
گردهمایی در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در پاریس
چهارشنبه ١٩ مه ٢٠١٠، ساعت ٣ تا ۵ بعد ازظهر
Adresse : Place d’Iéna – 75016 Paris – Métro Iéna
-------------------------
تظاهرات
در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در اتاوا
علیه اعدام فعالین سیاسی، علیه جمهوری اسلامی!
جمعه ۲۱ مه، ۱۲ ظهر در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در اتاوا
Friday, May 21, 2010, 12 noon, outside the Islamic Republic of Iran Embassy in Ottawa
245 Metcalfe St., Ottawa
********************
اتحاد بین المللی در کانادا از فراخوان شورای پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران (تورنتو-کانادا) برای تظاهرات در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در اتاوا حمایت میکند و از تمامی فعالین و تشکلات کارگری در کانادا و سازمانها، احزاب و نهادهای آزادیخواه و برابری طلب دعوت میکند که در این تظاهرات علیه اعدام زندانیان سیاسی در ایران وسیعا شرکت نمایند.
جهت اطلاعات بیشتر با آدرسهای زیر تماس بگیرید:
شورای پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران (تورنتو-کانادا)
اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران- (تورنتو-کانادا)
-------------------------
عقوبت
در اعدام فرزاد کمانگر و ۴ تن دیگر و آن دیگران
بر می خیزند
بر نوک ِ پنجه ها
هشتاد کودک نحیف
در صبحگاه مدرسه
پیچیده در لباس کردی.
سرک می کشند
با وحشت و خشم
و معلم به بالا کشیده می شود
بر میله ی پرچم
و سرود ملی بر گوش کودکان سیلی می شود.
می لرزند از وحشت
هشتاد دمپایی کوچک
پاره پاره
با انگشتانی بیرون افتاده
زخمی / ترک خورده / خاکی
بر می خیزند
روی پنجه های پا
بالا کشیده می شود
سهام بورس /معلم / شاخص امنیت ملی
و به نمایش گذاشته می شود
اعلامیه ی جهانی حقوق بشر / و یک معلم بر میله ی پرچم
و در باد به اهتزاز در می آید
دست و پا زدن یک دست لباس کردی
وهشتاد محصل مدرسه
حک شده یک چهره در قلب ها یشان
بر می خیزند
تا
فرو بریزد
گلوله و خشم
از آسمان شاهو / دالاهو
و آتش بگیرد
تهران ، نیویورک ، پاریس
و فرو بریزد
کفش
کتاب
تقسیم
غذا
آزادی
در کابل ، سنندج ، افریقا
قد می کشند
بر پنجه بر می خیزند
و پرتاب میشود
هشتاد ستاره
و درمی گیرد از شهاب های سرخ
آتش بارانی در آسمان
آری
آری
بر می خیزند
علیرضا عسگری - ١٩ اردیبهشت ٨٩
-------------------------
پیام مادر فرزاد کمانگر به مردم آزادیخواه پس از مرگ فرزاد
سلام دایه سلطنه!
امروز بسیار کوشش کردم که باهات تماس بگیرم اما خط وصل نمی شد پس از چند جمله کوتاه از گفتو گویمان ، گفت من خوب هستم عزیزم ، خوب هستم مثل همیشه . از طرف من وکیل هستید که به همۀ سازمانها ، به همۀ گروهها ، به همۀ انسانهای شرافتمند و آزادیخواه به همۀ عزیزانی که در سراسر جهان چه قبل از مرگ فرزاد برای آزادی او از زندان زحمت کشیدند، تظاهرات کردند ، اعتراض کردند ، نامه نوشتند، نامه ها را امضا کردند. و چه پس از مرگ فرزاد ، از دور و نزدیک ما را همراهی می کنند سلام برسانید . من می دانم که مردم چکار کردند و چقدر زحمت کشیدند و چه عزیزانی دارند زحمت می کشند. سلام و درودهای گرم و بی پایان مرا به همۀ این عزیزان برسانید من از همۀ این عزیزان انتظار دارم که راه فرزاد را ادامه دهند.
من هم اکنون هزاران فرزاد دارم . من بارها و بارها گفته ام که فرزاد فقط فرزند من نبود او فرزند همۀ ایرانیان است او فرزند همۀ خانواده هایی است که عزیزان شان را از دست داده اند. هیچ فرقی ندارد . آخرین حرف من هم این است که فرزاد دسته گلی بود که من به تمام مردم آزادیخواه ایران تقدیم کردم.
عطا خُلقی - ۲۵ اردیبهشت ۸۹
اعتصاب عمومی و سراسری روز ۲۳ اردیبهشت ماه مردم مبارز کردستان در اعتراض به اعدام مظلومانه پنج زندانی سیاسی، در اوج شکوه به پیروزی رسید. شكوهمندی این اعتصاب پیروزمند، در حدی بود كه در توصیف نمی گنجد. نمایش اتحاد و همبستگی اقشار مختلف مردم در این روز، چنان برجسته و عظیم بود که از حد انتظار خود مردم و تحلیگران مسائل سیاسی هم، بالاتر بود. این اعتصاب پیروزمند توده ای در این سطح و با این ابعاد، نه تنها برگ زرین دیگری به تاریخ جنبش انقلابی كردستان افزود، که پروسه جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران علیه جمهوری اسلامی را، به سطحی دیگر و به فاز بالاتری بُرد. دستاوردهای این شكل از مبارزه توده ای وسیع و سراسری، نه تنها جنبش انقلابی كردستان را تعمیق می بخشد و گسترش می دهد، که پیام نوید بخشی برای پیشروی جنبش توده ای و سراسری ایران نیز، در خود دارد. اعتصاب عمومی و سراسری موفق مردم مبارز کردستان در روز ۲۳ اردیبهشت ماه، نه تنها عالی ترین شکل اعتراض به بقتل رساندن پنج رزمنده سیاسی توسط جمهوری اسلامی بود، که اعتراض به تمامی قتل عمدهای دولتی این رژیم و «مجازات اعدام» هم بود. اعتصاب عمومی مردم کردستان، اگر چه در اعتراض به کشتار فرزاد و علی و مهدی و شیرین و فرهاد بود، در عین حال مبارزه برای آزادی بی قید و شرط همه آن عزیزانی هم بود که بخاطر مرام و عقیده و باورشان، محکوم به اعدام شده اند و انتظار روز مرگ خود را می کشند! اگر چه با اعدام عزیزانی چون فرزاد و یارانش، مردم کردستان و ایران و همه مبارزان ایرانی مقیم خارج کشور و همه وجدان های بیدار جامعه بشری دنیا در غمی سنگین فرو رفتند و شبهایی را با کابوس به روز آوردند و از فرط اندوه، مات و مبهوت و بی قرار شده بودند؛ اما با پیروزی این اعتصاب شکوهمند، غم شان، اندوه شان و بغض شان، فرو نشست. روحیه تازه ای گرفتند، شاد شدند، به خود و به اراده متحد و یکپارچه خود بالیدند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردند و عزم شان برای مبارزات روزهای آتی جزم تر شده است. مردمی که تا روز قبل از اعتصاب، علاوه بر نفرت و بیزاری عمیق شان نسبت به جمهوری اسلامی، لبریز از غم و اندوه عزیزان از دست رفته شان بودند، اکنون و بعد از این پیروزی بزرگ، آرام گرفته اند و به دستاوردهای این مبارزه انقلابی و تاریخی خود، می اندیشند و در فکر آنند که چگونه این دستاوردها را پاس دارند و چگونه از آنها برای پیشبرد مبارزات از این ببعدشان بهره گیرند. با به پیروزی رسیدن این اعتصاب، جمهوری اسلامی متحمل شکستی عظیم و سرافکندگی بزرگی شد. اکنون و بعد از این پیروزی مردم، رژیم شکست خورده و زبون جمهوری اسلامی از اینکه بابت جنایت اخیرش باید تاوان بسیار سنگیینی بپردازد، بخود می پیچد. شکست و ناکامی رژیم و سرافکندگی نیروهای سرکوبش را به راحتی می توان در چشمان و رفتار و واکنش های شان دید. نیروهای سرکوبگر رژیم، از اینکه نتوانسته اند اتحاد و همبستگی توده ای مردم را در هم شکنند و اعتصاب قدرتمند مردم را به شکست کشانند و خون بریزند و آدم بکشند، دندان به هم می سایند. نیروهای سرکوبگر رژیم، از اینکه نتوانسته اند شاهد شیون و مویه کردن مردم و اشک ریختن آنها باشند، حسرت می خورند. در جریان این اعتصاب شکوهمند، مردم مبارز در خانه ها نمانده بودند که ماتم بگیرند و بگریند. مردم از مادر فرزاد آموخته بودند که باید صبور باشند و به مبارزه ای که در پیش گرفته اند بیاندیشند. مادر فرزاد در هنگامه مبارزه برای تحویل گرفتن پیکر دلبندش گفته بود: «من برای فرزادم نمی گریم. اینها می خواهند اشک من را ببینند. حسرت روی دلشان خواهم گذاشت و نخواهم گریست.» مردم کردستان این درس بزرگ را که در نوع خود تاکتیکی مبارزاتی برای درهم ریختن روحیه دشمن است، از این زن دلاور گرفته و از بر کرده بودند و نگریستند و بجای شیون وزاری کردن، تاریخ مبارزات سی ساله خود را مرور کردند. در این روز تاریخی، مردم در محافل خانوادگی خود و دوستان و همسایگان دور هم گرد می آمدند و تاریخ سی ساله دلاوری های فرزندان، دوستان، بستگان، هم محله ای ها و همشهری های رزمنده و جانباخته شان را ورق می زدند و یاد و خاطرات شان را گرامی می داشتند. در این روز مردم دور هم جمع می شدند و نامه های زیبا و پر از فرازهای انسانی فرزاد را می خواندند و از عشق و ایمان و باور این جوان پرشور و مبارز که در این نامه ها موج می زند درس می گرفتند و قطعه هایی از آنها را به حافظه می سپردند تا در جایی دیگر و گردهم آیی های دیگر آنها را در گرامیداشت این عزیز از دست رفته و یارانش، باز گویند. همین یک روز در خانه ماندن و به اعتصاب عمومی پیوستن کافی بود تا همه آنهایی که به این اعتصاب پیوسته بودند، هر یک به سهم خود در به پایان بردن موفقیت آمیز این اعتصاب شکوهمند، سهیم باشند. این اعتصاب عمومی سراسری یک روزه، مردم را بهم نزدیکتر و جو اعتماد عمومی را در میان آنها و سطح همکاری و همیاری آنها را بسیار بالاتر بُرد. یکی از دستاوردهای اعتصاب یک روزه مردم مبارز کردستان، این بود که این مردم بیشتر به حکمت اتحاد و همبستگی در به پیروزی رساندن مبارزه در هر عرصه ای پی بردند. این اعتصاب عمومی، اکراه بهم نزدیک شدن جریانات سیاسی برای همکاری های نزدیکتر و سازماندهی اتحاد عمل های مشترک را درهم شکست و ضرورت اتحاد عمل های مشترک سیاسی آنها را علیه جمهوری اسلامی، برجسته تر کرد. این اعتصاب موفق، ضرورت بکار گیری «تاکتیک اعتصاب» به مثابه شكل كارسازتر و كم هزینه تر و تعیین كننده تری از اشکال مبارزاتی را، به همه سازمان های سیاسی و فعالان جنبش های اجتماعی و توده های مردم یادآور شد. اعتصاب عمومی شكوهمند و بسیار موفق مردم مبارز كردستان، یكبار دیگر به همه آنهایی که از مردم مبارز کردستان انتظار داشتند که در فضای بشدت میلیتاریزه کردستان و توحش نیروهای سرکوبگر رژیم، با تظاهرات خیابانی حمایت و پشتیبانی خود را از جنبش عمومی و سراسری مردم ایران نشان دهند، ثابت کرد که در توازن قوای این منطقه، اساساً باید اشکال دیگری از مبارزه را بکار گرفت. مردم مبارز کردستان با این اقدام انقلابی خود، ثابت کردند که جنبش انقلابی کردستان همچنان زنده و شاداب و آتش زیر خاکسترش همچنان پر حرارت است و مردم این منطقه فجایع و جنایات رویداده در کردستان توسط جمهوری اسلامی را از یاد نبرده اند و این رژیم با هر جنایت تازه ای که مرتکب می شود، پرونده جنایتکارانه سی ساله اش در ذهن این مردم ورق می خورد و مردم قتل عام های قارنه و قلاتان و ایندرقاش و اعدام های دسته جمعی مهاباد، سنندج، مریوان، سقز، و پاوه و فرمان جنگ های خونین دو بهار سالهای ۵۸ و ۵۹ سنندج را بیاد می آورند. این اعتصاب موفق، علاوه بر همه دستاوردهای گرانقدر مبارزاتی اش، دست توهم پراکن های ''جنبش سبز'' و ماهیت رهبران این ''جنبش'' و تزلزل و دو دلی جریانات ناسیونالیست را که در جریان این اعتصاب همراه و همصدای مردم نبودند، رو کرد و نشان داد که تلاش همه آن جریانات محلی ایکه می کوشند با توهم پراکنی، جای پای اصلاح طلبان حکومتی را در کردستان باز کنند، عبث و بیهوده است. ''اینها'' ، باید بعد از این رویداد تاریخی دریافته باشند که رادیکالیسم انقلابی درون جنبش انقلابی کردستان بسیار بالاتر از آنست که این جنبش با تلاش آنها وجه المعامله و تسویه حساب دو جناح از یک حکومت ارتجاعی و فاشیست قرار گیرد. مهمترین دستاورد این اعتصاب، پیامی بود که برای جمهوری اسلامی داشت. و آن این بود که به این رژیم جنایتکار فهماند که هیچ درجه ای از نمایش ارعاب و سیاست توحش، در برابر اراده متحد و یکپارچه توده های مردم کارساز نیست و چنین نمایشات و چنین سیاست هایی بی ثمر و محکوم به شکست اند! پیشروی اعتصاب عمومی و سراسری مردم مبارز کردستان در دل یک حکومت نظامی اعلام نشده و فضایی کاملاً میلیتاریزه شده، یک بار دیگر بی ثمری اینگونه سیاست ها را در برابر اراده متحد و یکپارچه مردم به اثبات رسانید. این اعتصاب پیروزمند، به جمهوری اسلامی فهماند که بابت جنایت اخیرش چه بهای سنگینی باید بپردازد. جمهوری اسلامی به آسانی نخواهد توانست شکست و ناکامی خود و روحیه درهم شکسته و تحقیر گشته نیروهای سرکوبش را که در جریان این اعتصاب نصیب شان شده است، سرجایش بازگرداند. این اعتصاب، این را هم به جمهوری اسلامی فهماند که جامعه کردستان تا چه حد تحزب یافته و تا چه اندازه چپ و رادیکال و به چه میزان دوستدار و طرفدار و هوادار کومه له ـ سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ـ می باشد و چگونه مردم مبارز کردستان از فراخوان ها و رهنمودهای کومه له استقبال می کنند. در یک کلام این اعتصاب، ضمن اعتراضی قاطع به جنایت اخیر جمهوری اسلامی، بسیاری از معادلات این رژیم را بهم زد و خیلی از نقشه هایی که برای ایجاد جو ارعاب و وحشت ریخته بود، نقش بر آب کرد و توازن قوای موجود احتماعی را، به نفع مردم و به زیان رژیم رقم زد. قطعاً این اقدام پیروزمند مردم کردستان، پیوند جنبش انقلابی آنها با جنبش عمومی و سراسری ایران را محکمتر می کند، و بی گمان جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران را گام ها بجلو می برد و جمهوری اسلامی را به موضع متزلزلتری خواهد انداخت. دستاوردهای این اعتصاب عمومی و سراسری و موفق، بسیار بیشتر از اینهاست که برشمرده شد. اعتصاب پیروزمند کردستان، علاوه بر دستاوردهای با ارزشش، الگوی کارسازی از مبارزه را بر علیه سیاست های جنایتکارانه جمهوری اسلامی بدست داد، که اگر جنبش های رادیکال اجتماعی بکارش گیرند و مبارزات خود را با بکار گرفتن این شکل از مبارزه پیش ببرند، موفقیت های ارزنده ای خواهند داشت. الگوی اعتصاب عمومی و سراسری، لازم است به درون مراکز کلیدی کار و تولید، به درون مراکز آموزشی و به درون ادارات و مؤسسات دولتی برود. الگوی اعتصاب عمومی و سراسری، لازم است برای تحقق هر مطالبه ای و علیه هر سیاست این رژیم بکار گرفته شود تا دم و دستگاه اداری رژیم را بفرساید و بهم ریزد و گردش تولید و عرصه سودآوری سرمایه و سرمایه داران و دولت را مختل کند.
***
واقعیت این است که در شکل گیری و پیشروی و موفقیت این اعتصاب عمومی و سراسری جوانان نقش تعیین کننده ای داشتند. اگر جوانان شهرهای کردستان دهن به دهن، در به در، خانه به خانه، محله به محله، اداره به اداره، مدرسه به مدرسه و... فراخوان کومه له و دیگر جریانات سیاسی حامی این فراخوان را، به وسیعترین توده های مردم نمی رساندند، این اعتصاب پیروزمند، با موفقیت شکل نمی گرفت و پیش نمی رفت! به همت جوانان پرشور، بسرعت زنان دلاور، پدران و مادران شجاع، معلمان دلسوز، پرستاران فداکار، کارمندان و کارکنان ادارات دولتی و شرکت های خصوصی خدمتگزار مردم و... با درک و درایت سیاسی بسیار بالایی و احساس مسئولیت تحسین براگیزی، حول فراخوان کومه له گرد آمدند و با ارداه ای متحد و یکپارچه اعتصاب عمومی و سراسری خود را آغاز کردند و با موفقیت به سرانجام رساندند. باید به این جوانان پرشور و همه آن انسان های انقلابی و مبارزی که به این اعتصاب شکوهمند پیوستند و در ثبت این برگ زرین در تاریخ جنبش انقلابی کردستان سهم بزرگی داشته اند، تبریک و دست مریزاد گفت. باید به همه آن هایی که لحظه به لحظه جریان این اعتصاب شکوهمند را به سراسر عالم گزارش می دادند، به همه آن مبارزان جسوری که از روزها قبل، اقشار مختلف مردم را برای پیوستن به این اعتصاب بسیج می کردند، به همه فعالان جنبش های اجتماعی و چهره های محبوب مردم و فعالان تشکل های سیاسی ایکه در برپایی این اعتصاب عمومی و سراسری نقشی جدی داشته اند، دست مریزاد گفت. باید به این مردم مبارز و آزادیخواه گفت: شما ثابت کردید که شایسته آنید که پیشرو «مبارزه علیه مجازات اعدام» و «آزادی زندانیان سیاسی» و پشتوانه ای جدی برای پیشروی جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران علیه این رژیم باشید!
***
اگرچه مرگ این عزیزان ضایعه بسیار بزرگی بود که دل میلیون ها انسان را بدرد آورد، اما مبارزاتی که در اعتراض به این جنایت بزرگ در کردستان و ایران و سراسر جهان براه افتاد و همچنان در جریان است، پرداخت تاوان بسیار سنگینی را به جمهوری اسلامی تحمیل کرد. جمهوری اسلامی با این جنایت اخیرش، بیش از پیش منزوی و بیش از پیش منفور و بیش از پیش زبون گشته است. نباید مجال بخود آمدن را به او داد و از هم اکنون باید با بهره گیری از دستاوردهای این اعتصاب پیروزمند، کمپین سراسری مبارزه علیه «مجازات اعدام و آزادی بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی» را، در دستور گذاشت. همکاری و اتحاد عمل مشترک احزاب و سازمان های سیاسی چپ و فعالان جنبش های رادیکال اجتماعی در داخل، و حمایت های نهاد ها و ارگان ها و انسان های مبارز مقیم خارج که نقشی جدی در به موفقیت رساندن اعتصاب عمومی و سراسری کردستان را داشتند، این ظرفیت را دارند که کمپین مبارزه علیه «مجازات اعدام و آزادی زندانیان سیاسی» را هم، بدون فوت وقت در دستور بگذارند!
-------------------------
بیانیه کانون صنفی معلمان ایران در رابطه با
اعدام پنج نفر از هم میهنان عزیز از جمله شهید فرزاد کمانگر معلم کردستانی
انسانهای آزاده و ملت بزرگ و صاحب فرهنگ ایران خبر اعدام ۵ نفراز عزیزترین فرزندان این آب وخاک در سحرگاه ١٩ اردیبهشت روح وروان همه انسانهای آزاده و وجدانهای بیدار را در سراسرجهان به درد آورد و در این میان دل ملت ایران و معلمان این مرزوبوم را بیشتر اندوهگین ساخت و این نگرانی را پدید آورده که اعدام این عزیزان توسط صاحبان زر و زور سرآغاز فصل جدیدی از اعدام گسترده آزادی خواهان و فعالین سیاسی و مدنی در کشور باشد.
ملت عزیز ایران و انسان های آزاده و معلمان عزیز ، کانون صنفی معلمان ایران در حالی تأسف و تأثرشدید خود را از این اقدام ضد انسانی و ضد میهنی اعلام می دارد ، که چهارنفر از این عزیزان از هم میهنان کرد مابودند که در این میان همکار و معلم آزاده و دلسوز روستاهای کردستان آقای فرزادکمانگر یکی از این پنج نفربود که خبر اعدام وی توسط شب پرستان به همراه چهار نفر دیگر از هموطنانمان به صورت دسته جمعی و در نهایت بی خبری و بدون اجرای حداقل تشریفات قانونی و با وجود اشکالات و ابهامات فراوان در پرونده این عزیزان و نحوه ی دادرسی پرونده های آنها که بدون حضور وکلای تعیینی آنها در جریان تشکیل دادگاههای فرمایشی و اعمال شکنجه های فراوان روحی و جسمی این عزیزان در زمان بازداشت همراه بوده ، دل هر انسان با شرف و با وجدانی را از هر قوم ،ملیت ، مذهب و زبانی به درد می آورد .
هم میهنان عزیز، اعدام این هموطنان آن هم در آستانه ۲۲ خرداد سالروزکودتای انتخاباتی از طرف حاکمیت زر و زور و جهل و در این میان اعدام 4 هموطن کرد تداعی کننده اعدام های گسترده دهه ٦٠ می باشد که در آن زمان هم چرخه ی اعدام های گسترده و ضد میهنی ابتدا از مناطق کردنشین شروع شد و بعدها و باسکوت جامعه ونهادهای مدنی و احزاب وقت به دیگر مناطق کشورمان سرایت کرد و تاکنون نیز ادامه داشته و قطعاً با سکوت مردم ونهادهای سیاسی ومدنی ودانشگاهی و دانشجویان این روند در آینده و درمناطق بیشتری از کشور و با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت.
ملت عزیز و بزرگوار ایران کانون صنفی معلمان ایران که در حال حاضر دهها نفر از اعضای آن یا در زندان ها و سیاه چال های قرون وسطایی هستند و یا در مناطق مختلف کشور در تبعید می باشند ضمن ابراز تأسف شدید خود از این اقدام بی شرمانه و وقیحانه ی صاحبان قدرت ، این رفتار ضد انسانی و ضدمیهنی آنها را به شدت محکوم می کند.
هم وطنان عزیز کانون صنفی معلمان ایران به نمایندگی از طرف همه معلمان کشور از یک طرف شهادت معلم آزاده و دلاور نستوه برادر عزیزمان شهید فرزادکمانگرعضو این کانون را خسرانی بزرگ برای آموزش و پرورش کشور می داند و از طرف دیگر وی را مایه افتخار و مباهات همه ملت ایران خصوصاًمعلمان این آب وخاک می داند و بر این باور است که درسی که شهید فرزاد کمانگر به همه مردم ایران خصوصاًدانشجویان،معلمان ودانش آموزان این آب و خاک داده است در تاریخ ماندگار خواهد شد و شهید فرزاد که تا آخرین لحظه و در طول ۴ سال تحمل شدیدترین شکنجه های شکنجه گران در بیدادگاههای دیزل آباد کرمانشاه ،گوهردشت کرج و اوین تهران استقامت ورزید و جلادان شمر گونه را در حسرت یک ً آه ًباقی گذاشت و حتی حاضر نشد که از رهبر جمهوری اسلامی درخواست عفو و بخشش کند ،چرا که معتقد بود گناهی را مرتکب نشده است ،پس دلیلی ندارد که درخواست عفو بدهد و بر این باور بود که این مسئولین حکومت هستند که باید به خاطر اعمال شکنجه های فراوان روحی،روانی وجسمی اش درمدت بازداشت باید از وی طلب بخشش کنند.
همکاران عزیز بدون شک این وظیفه تک تک شما عزیزان است که در شرایط فعلی ،که کشور مان با بحران های فراوان سیاسی ،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی روبروست با الهام گرفتن از اندیشه ی همه انسان های راه اندیشه وقلم از جمله شهید فرزاد در جهت تنویر و آگاه سازی افکارعمومی برای نجات کشوربیش از گذشته تلاش نمایید و در این رابطه از هیچ تلاشی دریغ نورزید. امید است که خون شهید فرزاد وهمه شهیدان راه دفاع از حیثیت و کیان ایران زمین همانند چراغی فروزان ما را در رساندن به قله های آزادی و افتخار ایران و ایرانی رهنمون سازد.
کانون صنفی معلمان ایران ضمن تسلیت مجدد به همه ملت ایران و خانوادهپ های هر ۵ شهید روز ١٩ اردیبهشت ، خصوصاًمعلم آزاد اندیش و اهل قلم شهید فرزاد کمانگر، خود را از صمیم قلب در غم و اندوه آنها شریک می داند و از ایزد منان برای این شهیدان راه سربلندی ایران علو درجات را مسئلت می نماید و امیدوار است که همه گروههای سیاسی و تشکل های مدنی واجتماعی با همبستگی و همدلی و به دور از خود خواهی و غرور در راه نجات میهن عزیزمان از هیچ تلاشی دریغ نورزند.
کانون صنفی معلمان ایران در پایان ضمن هشدار به صاحبان قدرت از حاکمیت مصرانه می خواهد که نسبت به آزادی همه زندانیان سیاسی ،مدنی وصنفی (دانشجویان،روزنامه نگاران،کارگران) ، خصوصاًمعلمان دربند از جمله آقایان عبدالرضاقنبری (که به اعدام محکوم شده است )، سید هاشم خواستار، رسول بداقی،عبدالله مؤمنی ، محمود بهشتی لنگرودی،علی اکبر باغانی،محمد داوری، علیرضا هاشمی،حسین باستانی نژاد و قربان احمدی اقدام نماید و بیش از این کشور را به ورطه ی نابودی نکشاند،چراکه ادامه بازداشت معلمان در بند و برخوردهای امنیتی با معلمان می تواند عواقب پیش بینی نشده ای را به دنبال داشته باشد و فضایی را در کشور ایجاد کند که دیگر هیچ کس و قدرتی توان کنترل آن را نداشته باشد و در این رابطه کانون معلمان ایران به حاکمان زر و زور وجهالت هشدار می دهد که این کانون مسئولان نابخرد را مسئول عواقب پیش بینی نشده اتفاقات آینده کشور و اعتراضات معلمان می داند وباید خود آنها در برابر ملت بزرگ ایران پاسخگو باشند.
کانون صنفی معلمان ایران
۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
-------------------------
" گریه نکن ، نخند ، بیندیش " اسپینوزا
نمی نوان گریه نکرد ، هنگامی که می خوانی : " بچه ها سلام ، دلم برای همه شما تنگ شده ، اینجا شب و روز با خیال و خاطرات شیرینتان شعر زندگی میسرایم ، هر روز به جای شما به خورشید روز بخیر میگویم، از لای این دیوارهای بلند با شما بیدار می شوم ، با شما می خوابم. گاهی "چیزی شبیه دلتنگی " همه وجودم را می گیرد."
نمی توان گریه نکرد، هنگامی که فریادهای مادر داغدارش رامی شنوی که عکس جگر گوشه اش رادر آغوش گرفته وبا نگاهی پر از انتظار به تو خیره می شود.
نمی توان گریه نکرد، هنگامی که می شنوی شیرین در زندان زبان فارسی یاد می گیرد و به وکیل اش قول می دهد که پس از آزادی از زندان درس حقوق بخواند.
نمی توان گریه نکرد آن هنگام که نامه حیدریان و وکیلی واسلامیان را می خوانی. آخر چگونه چگونه می توان گریه نکرد؟
نمی توان به جنایتکاران جمهوری اسلامی نخندید، که با نابودی فرزادها و فرهادها و شیرین ها وعلی ها و مهدی ها، به خیال خود می توانند اندیشه هایشان را نیز نابود سازند.
آهای جنایتکاران ! شما سالهاست به بند کشیدید و به زندان انداختید، شکنجه دادید، شلاق زدید، و به وحشیانه ترین شیوه های قرون وسطایی ما را سنگسار کردید و به چوبه دار آویختیسلی از ما را در شکنجه گاه های خود کشتید و میلیونها نفرمان را راهی دیار دیگری نمودید . شما آهای جنایتکاران ! گشتار بزرگ سال ٦٠ را به پا کردید و برای رعب و وحشت لیست اسامی اعدامی را در روزنامه هایتان چاپ کردید و به دستورخمینی جلاد تان درسال ۶٧ ما را دسته دسته از سلولها و بندهای مان بیرون کشیدید و به جوخه های اعدام سپردید.
آیا توانستید اندیشه های مان را از بین ببرید؟
٣١ سال برای تحمیل اعتقادات قرون وسطایی تان به بدترین شیوه های ممکن متوسل شدید، آیا توانستید؟
در اوایل قرن بیست یکم بسر می بریم ، در کره زیبای خاکی مان ١٩٨ کشور کوچک و بزرگ وجود دارند که از میان آنها تقریبآ ١٢٩ کشور این عمل ضد انسانی را لغو نمودند و تنها ۶٩ کشور هنوز به چنین اقدام وحشیانه ای بر علیه انسان از سوی انسان و برای خاموش کردن جان انسانی متوسل می شوند . در این میان شما با توجه به آمارهای که در سالهای گذشته از سوی سازمانهای بین المللی ارائه شده ، در ردیف دوم قرار دارید که از اعدام به عنوان وسیله برای مجازات مجرمان و حتی از بین بردن مخالفان نظری استفاده می کنید.
در سال ٢٠٠٨ تعداد انسانهای که به توسط شما اعدام شدند ٣۴٦ نفر بودند ، این مقدار نه تنها درسال بعد کاهش پیدا نکرد بلکه بدون توجه به اعتراضات بین الملی آنرا افزایش دادید . چنانکه براساس همین گزارش تعداد کسانی که در سال ٢٠٠٩ به شیوه های مختلف از سوی شما اعدام شدند به ٣٨٨ نفر رساندید.
و شما جنایتکاران! با بی توجهی تمام به افکارجهانی حتی به اعدام نوجوانان که هنوز به سن قانونی ١٨ سال نرسیده اند اقدام نموده اید . چنانکه دربین اعدام شدگان در سال گذشته ۵ نفر نوجوان زیر هیجده سال وجود دارد و بر اساس حکم های صادر شده ١١۴ نفر دیگر از آنان منتظر اجرای حکم از سوی شما هستند.
شما بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری هزاران نفر را زندانی کردید و هر روزه نیز بر این تعداد می افزایید ، در همان یک ماه و نیم پس از انتخابات ١١۵ نفر را تیرباران کردید . شما حتی از اعدام های گروهی نیز کوتاهی نکردید. ودر جهنمی که بر پا کردید ، حتی اقلیت های مذهبی نیز در حکومت اسلامی قرون وسطای تان در امان نیستند . و مدام آنها را مورد اذیت آزار قرار می دهید و به بهانه های متعدد دستگیر وزندانی و شکنجه می کنید .
سال گذشته جنبش سرنگونی با شدت بی سابقه ای چنان شتابی یافته بود که حتی شما نیز نابودی حکومت سیاه ٣١ یک ساله تان را احساس کردید . آیا فکر می کنید که موفق به سرکوب جنبش سرنگونی شده اید؟ نه نه جنبش دوباره اوج خواهد یافت و این بار با قدرتی عظیم تر و شما را با اعتقادات قرون وسطای تان به قرون وسطا پرتاب خواهد کرد .
آری آری نمی توان گریه نکرد ، چرا که مرگ کسب و کارتان شده و سالهاست به انسان کشی می پردازید، آری آری نمی توان نخندید ، چرا که شما ابلهید و چنین می اندیشید که می توان ملتی را پوزبند زد تا همه همانند شما بیندیشند . و نمی توان نیندیشید ، ما می اندیشم تا اندیشه هایمان را صیقل دهیم برای ساختن دنیای دیگر و بهتر .
آری آری ما می گرییم و می خندیم و می اندیشیم.
رحمت خوشکدامن - ٢٨ اردبیهشت ١٣٨٩
-------------------------
فرماندۀ رزمهای زندانها!
بدون فداکاری و ایثار نمی توان به هیچ پیشرفت و توفیقی دست یافت وزیبایی و حقیقت را در زندگی دیگران کاشت.
نامِ فرزاد کمانگر دیگر فقط یک اسم نیست، یک جنبش است . یک اسم نیست ، دفاع از انسانیت وشأن و حرمت انسانی است . نام فرزاد دیگر با لغاتی مثل انسانیت ، شرافت، صداقت، انصاف ، آزادگی ، شهامت ، از خود گذشتگی ، مقاومت و استواری و شجاعت بی مرز مترادف شده است. همۀ اینها در فرزاد وجود داشت و فرزاد یعنی همۀ اینها ،او به کارگران و زحمتکشان و به شاگردانش امید می داد. می گفت آرزوهایتان ، رویاهایتان را گرامی بدارید .او به زیبائیهای ذهن شاگردانش شکل میداد و خود هم پاکترین اندیشه هایش را با آنان در میان می گذاشت و توضیح می داد که آرزو یعنی طلبیدن ، یعنی خواستن یعنی بهتر زندگی کردن.
بگذار این پرده سیاه که بر ایران کشیده شده است پاره شود وکبوتران سفیدی که پرو بالشان را بسته اند از قفسهای آهنین رجایی شهر و اوین و کرمانشاه و سنندج و...... آزاد شوند تا معنای امید ،آزادگی ، شهامت و شجاعت فرزاد را آنان قرائت کنند.
بگذار آنان این رازشگفت انگیز را باز گو کنند که طی چند روز، چند هفته، چند ماه قصابان و شکنجه گرانِ فرزاد ، با مدرن ترین ابزارهای شکنجه که از مافیای "حقوق بشری "غرب خریداری کرده بودند نه تنها نتوانستند روحیه او را خرد کنند بلکه در مقابل ایده ها و آرمانهای انسانی اش خود خرد شدند.
عصبی بودن و نا امیدی شکنجه گران از نتیجۀ کارشان ، فرستادن اواز زندانی به زندانی دیگرو از شکنجه گری به شکنجه گررا هم سلولیهایش در آیندۀ نه چندان دور به تفسیر باز گو خواهند کرد.
فرزاد بخاطر عشقی که به انسانها و به انسانیت داشت ، درد و رنج شکنجه گاهها را تحمل میکرد چون می دانست که آزادی گرفتنی است دادنی نیست. او در دوران نو جوانیش بدلیل شرایط محیط زندگیش، به انسانی آبدیده و مقاوم تبدیل شده بود. او با افکارزیبای انسانیش وبا شجاعت بی نظیرش در دفاع از شأن وحرمت انسانی وتأثیراتی که در این رابطه در زندانها گذاشت ، فرماندۀ رزمهای زندانها بود.
فرزادکمانگر عضو هیچ سازمان و حزبی نبود. او انسانی عمیقاً آزادیخواه و برابری طلب بود و خود بارها و بارها این را گفته است . انسانیت فرزاد هیچ مرزی نداشت و نوشته هایش هم چنین می گویند. او فقط یک اسم نیست او یک جنبش است به همین دلیل سران حکومت اسلامی ایران فرزاد را زدند تا انقلاب را بزنند. تا آزادی و برابری در بین انسانها را گردن بزنند. فرزاد را زدند تا معلمان تا شاگردان او تا کارگر و زحمتکشان ازکار و رنج و محنت ناله نکنند ، تا علیه این اوضاع سیاه به پا نخیزند. فرزاد را زدند تا از مردم زهر چشم بگیرند. تا میلیونها کارگر و معلم و انسان مزد بگیر از خواستهای واقعی شان دست بکشند. تا میلیونها انسان زحمت کش از جیبهای خالی و سفرۀ خالیشان شکایتی نکنند.
سران رژیم اسلامی می گیرند می زنند، شکنجه می کنند تجاوز می کنند، اعدام میکنند تا مردم از زندان و شکنجه و اعدام بترسند، اما جامعه به همۀ اینها جواب داد. جامعه در اعتصاب عمومی مردم شرافتمند کردستان به اوباشان نظام اسلامی در رابطه با اعدام این پنج انسان بی گناه جواب دندان شکنی داد. مردم آزادیخواه کردستان ثابت کردند که فرزاد نمرده است و تازه امروز پا به خیابانها گذاشته است و در اعتصاب عمومی سراسری مردم کردستان قد کشید.
بی تردید بسیاری از آهنگسازان،مجسمه سازان، نقاشان، شاعران و نویسنده گان بنام او خواهند نوشت، آهنگ خواهند ساخت و مراکز ومکانهای عمومی را بنامش نام گذاری خواهند کرد.
نظام فاشیستی اسلامی ایران در هر اقدام جنایتکارانه ای که انجام می دهد فقط اراده توده ها برای سرنگونی حکومت را در دل آنها قوی تر می کند.
زنده باد انسانیت زنده باد سوسیالیسم
محمد امین کمانگر -۲۹ اردیبهشت ۸۹
-------------------------
پیام دوم مادر فرازد کمانگر
این پیام اولین باردرمراسم گرامیداشت یاد فرزاد و شیرین و مهدی و علی و فرهاد روز یکشنبه ۲۳ماه می در شهر فرانکفورت آلمان قرائت شد.
متن پیام:
با سلام به همه انسانهای آزادیخواه در سراسر جهان که در طول این دو هفته صدای ما را در جهان پخش کردند. من از همه رادیوها٬ تلویزیونها ازهمه احزاب و سازمانها و گروهها٬ از همه سازمانهای مدافع حقوق بشرازهمه انسانهایی که بهر شیوه در این مدت ما را یاری کرده و یاری دهنده بودند٬ تشکر میکنم.
امروز من مثل همیشه از آنها خواهش میکنم٬ ازهمه آنها تمنا دارم که بفکر زندانیان سیاسی باشند. نگذارند که مادران دیگری داغدار شوند. دیگر بس است! نگذارند که مادران دیگر جگر گوشه هایشان را از دست بدهند.
من فرزاد را از دست دادم. اما نمیخواهم هیچ مادردیگری٬ هیچ خانواده دیگری عزیزانشان را از دست بدهند. من از تمام معلمان٬ از تمام دانشجویان٬ از تمام مردم میخواهم وتمنا دارم که به فکر رهایی این عزیزان باشند. از همه مادرانی که مثل من عزیزی را از دست داده اند تا مادرانی که عزیزانشان در زندان هستند باهم بفکر آزادی عزیزان در بند باشیم.
عزیزانم! هنوز جسدها رابه ما تحویل نداده اند. باور کنید که فرزاد نمرده است. فرزاد زنده است و زنده ماندنش را در ابراز احساسات میلیونها انسان در داخل و خارج از کشور من می بینم که به اشکال مختلف ما را تنها نگذاشته و مطمئن هستم از این به بعد هم تنها نخواهند گذاشت. این پیام مرا همراه با سلام های یک مادر داغ دیده و همه بستگان فرزاد کمانگر به همه برسانید.
************************************************
ویدیو قرائت پیام مادر فرزاد کمانگر توسط محمد امین کمانگردر مراسم گرامیداشت
یاد جان باختگان فرزاد کمانگر٬ شیرین علم هولی٬ علی حیدریان٬ فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان
کمیته بین المللی علیه اعدام - ٢۴ مه ٢٠١٠
-------------------------
هرانا؛ ملاقات خانواده اعدامیان ١٩ اردیبهشت با استاندار کردستان
برخی از اعضای اعدام شدگان ١٩ اردیبهشت روز چهارشنبه مورخ ١٢ خرداد ماه با استاندار کردستان برای تحویل پیکر اجساد قربانیان ملاقات کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، مادر فرزاد کمانگر معلم اعدام شده به همراه خواهر فرهاد وکیلی و مادر و خواهر علی حیدریان ساعت ١٠ صبح روز چهارشنبه ١٢ خرداد ماه در یکی از اتاق های ساختمان استانداری با اسماعیل نجار استاندار کردستان ملاقات کردند.
در این ملاقات خانواده اعدام شدگان خواهان مشخص شدن چگونگی تحویل پیکر اعدامیان شدند و استاندار کردستان در پاسخ به ایشان اعلام کرد " اعدام شدگان در محلی که هم اکنون به دلیل شرایط امنیتی قادر به افشای آن نیستیم دفن شده اند و پس از گذشت زمان و مساعد بودن اوضاع مسئولین مربوطه محل دفن ایشان را به شما اطلاع خواهیم داد."
هم چنین در پی اعلام طلب بخشش اعدام شدگان در آخرت از سوی استاندار، خانواده اعدام شدگان به وی معترض شدند و استاندار کردستان پس از مشاجره لفظی با خانواده ها اتاق ملاقات را ترک کرد.
در پی این ملاقات، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی با سایر اعضای خانواده از جمله برادر علی حیدریان و فرهاد وکیلی تماس گرفته و آنها را تهدید کردند در صورت تکرار این ملاقات ها آنها را بازداشت خواهد نمود.
خبرگزاری هرانا - شنبه ١۵ خرداد ١٣٨٩
-------------------------
بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی زن زندان اوین در اعتراض به اعدام شیرین علم هولی
جمعی از زندانیان سیاسی زن محبوس در زندان اوین، با انتشار بیانیه ای ضمن محکوم کردن اعدام شیرین علم هولی و سایر اعدام شدگان ١٩ اردی بهشت ماه، اعدام وی را با توجه به بلاتکلیفی اش تا آخرین لحظه، غیرقانونی خواندند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، متن بیانیه ی مذکور به شرح زیر است:
بسم الحق
در رفتن جان از بدن گویند هر نایی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
آن گونه خندان و تیزپا که شیرین رفت، گویی به فتح یکی دیگر از قلههای صعب العبور کردستان میرود، که بازگشتی از آن نیست. تپههای اوین در سحرگاه ١٩ اردیبهشت بار دیگر شاهد طلوع خورشید در برابر خود و از آستانهی چوبههای دار بود. تا این شاهد خاموش راز سر به مهر آخرین لحظات شیرین و هم قطارانش را مانند اعقابشان به سینه ها بسپارد تا این گونه حیات دوباره خود را به درازای تاریخ آغاز کنند.
آری، این بار هم در اوج ناباوری، قرعهی اعدام به نام هم وطنان کردمان افتاد، تا بی عدالتی، عادلانه در سرزمینمان تقسیم شده باشدو پنج ستاره از آسمان ظلمت زده ی این خاک پر کشیدند.
شیرین در حالی اعدام شد که پروسه ی بازجویی ها و دادگاهش در پی دو سال اخیری که دربند بود به شهادت خودش غیر قانونی و آمیخته با شکنجه های روحی و جسمی هراس آوری بود و وضعیتش تا آخرین لحظات برای خود، اطرافیان و حتی وکیلش در ابهام باقی ماند. تا مدعیان عدالت به همه ابهام ها به یک باره و به شیوه خود پایان دهند. ماهیت زمامداران در سالیان دراز بذر خشم و خشونت را در نواحی کردنشین سرزمینمان افشانده و بارور کرده است. و دریغ از اراده ای در حاکمان برای شنیدن مطالبات مردم معترض کرد، حل و فصل منطقیو ایجاد فضای تفاهم و هبستگی ملی.
تصمیم گیران بی خرد و نالایقی که با زبان اعدام و شکنجه ی نورستگان کرد با مردم شان حرف می زنند. آیا نمی بایست منتظر انفجار انبار باروتی باشند که از انباشت کینه و بغض های فروخرده و دلهای داغدار به وجود آمده. انفجاری که فی نفسه منطقی نیست و نخواهد بود و شکنجه های این چنین دردناک و اعدام هایی در اوج غریبی و بی خبری تسلسل باطل خون و خشونت را در منطقه تداوم خواهد بخشید. تسلسل نفرین شده ای که گسستن از آن صرفا به اراده ی حاکمان بسته است.
و دریغا که گویی در این سرزمین همه ی اهرم ها و قوانین کارکرد اصلی خود را از دست داده و به نقیض خود بدل شده اند و حبس و اعدام نه وسیله ای برای اجرای
قانون که ابزاری برای ایجاد رعب و وحشت و زهر چشم گرفتن از منتقدان و معترضان در فضای خاص سیاسی کشور بدل شده است. و تمام آن چه در این شرایط از ما بر می آید ضمن محکوم کردن این اعدام ها، هم دردی و همدلی با خانواده های این عزیزان و دوستانمان در پس این دیوارهاست.
به امید آزادی
جمعی از زندانیان سیاسی زن زندان اوین
٣١ اردیبهشت ٨٩
-------------------------
گفتگو با مادر فرزاد کمانگر
خاموشی کردستان در چهلم جان باختگان ۱۹ اردیبهشت
فرزاد کمانگر معلم کرد، در ١٩ اردی بهشت ماه سالجاری در زندان اوین به صورت مخفیانه اعدام شد و خانواده وی برای تحویل پیکر وی با گذشت بیش از یک ماه همچنان بلاتکلیف هستند.
متن زیر گفتگویی است با مادر فرزاد کمانگر پس از گذشت یک ماه از اعدام فرزندش، وی در گفتگو با گزارشگران هرانا اعلام داشت از اعتراضات مدنی و مسالمت آمیز مردم ایران در چهلم جانباختگان ١٩ اردی بهشت ماه حمایت می کند.
خانم رضایی ابتدا بفرمائید تلاشهای خانواده اعدام شدگان ١٩ اردیبهشت ماه برای تحویل اجساد به کجا رسیده است؟
- خانواده ما همان روز یک شنبه و ساعاتی پس از اجرای حکم از طریق تماس های فعالین مدنی در جریان اعدام فرزاد و همراهانش قرار گرفت. ابتدا پذیرفتن این حقیقت تلخ برای همه ما بسیار دشوار بود و به همین خاطر فوری تصمیم گرفتیم برای اطلاع دقیق از درستی خبر به تهران برویم. همان روز همراه چندین تن از اعضای خانواده دیگر اعدام شدگان دیگر به تهران رفتیم. به مدت چند روز که در آنجا بودیم ابتدا به زندان اوین مراجعه کردیم تا واقعا ببینیم این خبر واقعیت داره یا نه!
بعد از اینکه مطمئن شدیم فرزندانمان بعد از چهار سال شکنجه و زندان عاقبت توسط دشمنان انسانیت اعدام شده، تصمیم گرفتیم طبق وصیت فرزندم پیکر وی را تحویل بگیرم و در روستای پدری اش دفن بکنیم ولی متاسفانه تمام تلاش هایمان در طول آن چند روز در تهران به جایی نرسید و نه نمایندگان مجلس و نه مسولان قضایی جواب مشخصی به ما می دادند. همه می گفتند اگر جنازه ها رو تحویل بدهیم در کردستان آشوب به پا می شود. هر چند آقای بهرامیان وکیل فرزاد هم اعلام کرد حاضر است تعهد بدهد که بدون اینکه مشکلی پیش بیاید جنازه رو تحویل بگیرد و در کامیاران دفن نماید، اما آنها باز پاسخی به درخواست ما ندادند. آنان خودشان خوب می دانستند چه جنایتی انجام داده اند و از پیامدهای آن می ترسیدند، آنان می دانستند فرزاد و همراهانش فعال حقوق انسانی بوده اند و در دل تمام هر وجدان آگاهی جای دارد، می ترسیدند از تهران تا کردستان کاروانهای پیشوازی از پیکر شهدا به راه انداخته شود. بعد از بازگشت از تهران نیز به دلیل حضور گسترده مردم از تمام مناطق ایران نتوانستم شخصا به تراه بروم تنها چند تن از اعضای خانواده همراهی اعضای خانواده دیگر اعضای خانواده دوباره به تهران رفتند اما باز هم به جوابی ندادند.
ما تصمیم گرفتیم تا زمانی که جنازه را تحویل ندهند در جلوی استانداری همراه اعضای خانواده شهید فرهاد وکیلی و علی حیدریان تحصن بکنیم اما چند روز قبلش گویا یکی از نمایندگان کرد مجلس تماس گرفته بود و اعلام کرد بود قولهای به وی داده اند به همین خاطر جلوی استانداری تحصن نکنیم. ما هم پذیرفتیم اما باز هم خبری از آنها نشد. تا اینکه هفته گذشته فکر کنم چهارشنبه بود
همراه خواهر شهید فرهاد وکیلی و مادر و خواهران علی حیدریان به استانداری کردستان مراجعه کردیم و توانستیم با استاندار ملاقات بکنیم. زمانی که مه به تهران رفته بودیم استاندار هم آنجا بود و به ما قول داد که بعدا پیکر شهدا رو به ما تحویل بدهند. من هم از استاندار خواستم طبق قولی که داده بود جنازه ها رو به ما تحویل بدهد چون در تهران شایعاتی منتشر شد که استاندار و اطلاعات کردستان اجازه تحویل پیکر شهدا رو نمی دهند. اون روز استاندار کردستان اعلام کرد که جنازه ها در جایی خاص دفن شده است و بعدا مکانش در زمان مناسب را به ما اعلام می کنند. حرفهای دیگر زد که با واکنش من مواجه شد و فوری همراه محافظانش اتاق رو ترک کرد و درب را به روی ما بستند، موقعی که نیروهای حراسات ما رو از ساختمان خارج کردند مشاهده کردیم که تعداد زیادی نیروی در محوطه استانداری مستقر شده اند، مثل اینکه آنان از چهار تا پیره زن ترسیده بودند.
خانم رضایی آیا نیروهای امنیتی و انتظامی در برگزاری مراسم ختم فرزندتان برای خانواده شما ممانعت ایجاد کردند؟
- موقعی که ما از تهران برگشتیم به ما اطلاع دادند که اطلاعات تماس گرفته و اعلام کرده نباید مراسم ختم در مسجد برگزاری بشود و تنها اجازه برگزاری مراسم رو در خانه خودمان داده بودند. ما هم که به عنوان خانواده فرزاد دوست نداشتیم در این مراسمات برای کسی مشکلی ایجاد شود به همین خاطر تنها در منزل خودمان درهای خانه رو به روی دوستاران آزادی و برابری باز کردیم و حتی نه اعلامیه ایی و نه چیز دیگر پخش کردیم. اما مردم شهر به چند مسجد شهر رفته بودند تا برای برگزاری مراسم ختم با خادم مساجد هماهنگی بکنند، اما دیده بودند همه مساجد رو بسته اند. شرکت کسترده مردم سبب شد که واقعا تمام اتاق منزل و حتی راهروها پر بشود، به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم
طبق عرف محلی که همیشه مراسم ختم رو در مسجد برگزاری می کنند ما هم همراه کردم شهر به مسجد نزدیک منزلمان رفتیم. هنوز یم ساعت نگذشته بود که نیروهای اطلاعاتی اقدام به محاصره مسجد کردند و از اعضای خانواده خواستند ما مسجد رو همراه مردم ترک بکنیم، ما هم که چون نمی خواستیم در این مدت مشکلی برای کسی ایجاد شود از مسجد بیرون آمدیم یا بهتر بگم ما رو از خانه خدا بیرون کردند. ما در هیچ دین و مذهبی ندیدم که برای حضور در خانه خدا باید از حکومت باید اجازه گرفت.
ولی چون فرزاد تمام عمرش را برای رفاه و آسایش مردم صرف کرده بود، نمی خواستیم شلوغی پیش بیاید و در این میان مردم بی گناه قربانی ای از خدا بی خبران بشوند.
واقعا تا امروز هم مردم از همه شهرها به منزلمان آمده اند و با ما ابراز همدردی کرده اند. جای دارد از همه این خانواده ها تشکر نمایم.
خانم رضایی آیا برای برگزاری مراسم چهلم فرزاد برنامه ی خاصی دارید؟
- در طی چند روز گذشته تعدادی از فعالین مدنی که به خانه امان آمدند، اعلام کردند آنان تصمیم دارند شب چهلم شهدا ( پنج شنبه ساعت ١٠ شب ) به پاس احترام به روح پاک پنج پروانه راه آزادی و همچنین اعلام نارضایتی از اجرای حکم اعدام زندانیان سیاسی و درخواست توقف این جنایتها لامپهای منازلشان را به مدت ۵ دقیقه خاموش می کنند، من هم پیشنهاد آن را مناسب دیدم و از این حرکت حمایت می کنم. دیروز ما ابراهیم ها ، احسان ها ، کیانوش ها ، نداها و سهراب ها رو از دست دادیم ، امروز هم شیرین ها ، فرهاد ها ، علی ها ، فرزادها و مهدی ها در زندان اعدام شدند، فردا هم شاید نوبت زینب ها ، حبیب ها ، عبدالرضاها ، شیرکوه ها و صارمی ها می باشد، نباید در قبال این جنایت بی تفاوت باشیم، ملت کرد در ٢٣ اردیبهشت ثابت کردند که در کنار فرزاندشان هستند و با اقتدار اعلام کردند که دیگر مسئولان جمهوری اسلامی باید اجرای اعدام های سیاسی در زندانها را متوقف بکنند، من هم سعی می کنم تاآخرین نفسهایم آن را مقدسی که فرزاد برگزیده بود ادامه بدهم. راه انسایت و برابری ما الان نمی توانیم برای توقف اعدامها از مردم بخواهیم به خیابانها بریزند چون واقعا رژیم در کردستان همه را در خیابانها غلط در خون خواهد کرد، اما حداقل می توانیم با اعتصاب و کارهای همچون خاموش کردن لامپها از کسانی که همه چیز خویش را در راه آزادی فدا کردند، حمایت بکنیم.
تا جایی که من همیشه شنیده بودم دولتها خدمت گذار مردم هستند ولی متاسفانه اینجا ...
خانم رضایی در پایان اگر پیامی خاصی دارید، بفرمائید؟
- من از همه کسانی که در مدت این چهار سال همراه فرزاد بودند و تمام تلاشهایشان رو برای آزادی فرزاد انجام دادند، تشکر می کنم. اعتقاد دارم فرزاد و همراهانش برای همیشه در تاریخ جاویدان شدند.
نکته که جای دارد به عنوان مادر فرزاد به اون اشاره بکنم این است فرزاد همیشه از من می خواست نباید اجازه بدهیم دشمنان احساس بکنند با بازداشت ، شکنجه و اعدام فرزندان این میهن توانسته اند به ما ضربه بزنند.
هر چند از دست دادن فرزاد برای من به عنوان یک مادر ناگوار است و نمی توانم باور بکنم که دیگر نمی توانم صدای فرزندم را پشت تلفن زندان بشنوم، اما اعلام می کنم که ما مادران سرافراز این میهن هستیم نه مادران عزادار ما باید به وجود چنین فرزندانی افتخار بکینم و این واقعیت را بپذیریم که روح آنان امروز شاد هستش و این راهیست که آنان با درک دشواریهای آن برگزیدند.
در پایان هم جای دارد به مقاومت زندانیان سیاسی در سیاهچالهای جمهوری اسلامی درود بفرستم و از اینجا برای همه آنها سلام دارم.
خبرگزاری هرانا - جمعه ٢١ خرداد ١٣٨٩
-------------------------
دو نامه از جانباخته شیرین علم هولی
نامه اول شیرین علم هولی
شرح فشارهای وارد شده بر من در مدت بازداشت
من در اردیبهشت ١٣٨٧ در تهران توسط ماموران تعدادی از ماموران نظامی و لباس شخصی دستگیر شدم و مستقیما به مقر سپاه منتقل شدم. به محض ورود و پیش از هر گونه سوال و جوابی، شروع به کتک زدن من کردند. من در مجموع ٢۵ روز در سپاه ماندم. ٢٢ روز آن را در اعتصاب غذا به سر بردم و تمام آن مدت متحمل انواع شکنجه های جسمی و روحی شدم. بازجوها مرد بودند و من با دستبند به تخت بسته شده بودم. آنها با باتوم برقی، کابل، مشت و لگد به سر و صورت و اعضای بدنم و کف پاهایم می کوبیدند. من حتا در آن زمان به راحتی نمی توانستم فارسی را بفهمم و صحبت کنم. زمانی که سوال های شان بی جواب می ماند، باز مرا به باد کتک می گرفتند تا از هوش می رفتم. صدای اذان که می آمد برای نماز می رفتند و به من تا زمان بازگشت شان فرصت می دادند تا به قول خودشان فکرهایم را بکنم و زمانی که باز می گشتند، دوباره کتک، بی هوشی، آب یخ و ...
زمانی که دیدند من برای ادامه اعتصاب غذا مصرم، به واسطه سرم و شلنگ هایی که از بینی به درون معده ام می فرستادند، به زور قصد شکستن اعتصابم را داشتند. من مقاومت می کردم و شلنگ ها را بیرون می کشیدم که منجر به خونریزی و درد زیادی می شد و اثر آن حالا بعد از دو سال هم چنان باقی مانده و آزارم می دهد.
یک روز در هنگام بازجویی، چنان لگد محکمی به شکمم زدند که بلافاصله دچار خونریزی شدیدی شدم. یک روز یکی از بازجویان به سراغم آمد، تنها بازجویی بود که او را دیدم. در سایر مواقع چشم بند داشتم. او سوال های بی ربطی از من پرسید. وقتی جوابی نشنید، سیلی ای به صورتم زد و اسلحه ای از روی کمر خود باز کرد و بر سرم گذاشت و گفت: «به سوال هایی که از تو می کنم جواب بده. من که می دانم تو عضو پژاک هستی، تروریستی، ببین دختر تو حرف بزنی یا نه فرقی نمی کند ما خوشحالیم که یک عضو پژاک در دستانمان اسیر است.»
در یکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخم هایم و رسیدگی به وضعیتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتک ها در عالم خواب و بیداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بیمارستان منتقل کنند. بازجو پرسید: «چرا باید به بیمارستان معالجه شود، مگر در اینجا معالجه نمی شود؟» دکتر گفت: «برایمعالجه نمی گویم، من در بیمارستان برای تان کاری می کنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند» فردای آن روز مرا با چشم بند و دستبند به بیمارستان بردند. دکتر مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کردند. من گویی از خود بی خود شده بودم و به هر آنچه را که می پرسیدند، پاسخ می دادم و جواب هایی که آنها می خواستند را همانگونه که می خواستند به آنها می دادم و آنها هم از این جریان فیلم می گرفتند. وقتی به خودم آمدم از آنها پرسیدم که من کجا هستم و فهمیدم که هنوز روی تخت بیمارستانم و بعد از آن دوباره مرا به سلولم منتقل کردند.
ولی انگار برای بازجوها کافی نبود و می خواستند من بیشتر رنج بکشم. با پای زخمی سرپا نگه می داشتند تا پاهایم کاملا ورم می کرد و بعد برایم یخ می آوردند. شب ها تا صبح صدای جیغ و داد و ناله و گریه می آمد و من از شنیدن این صداها عصبی می شدم که بعدها فهمیدم این صدا ضبط است و به خاطر آن است که من رنج های زیادی بکشم. یا ساعت ها در اتاق بازجویی فقط قطره قطره آب سرد روی سرم می چکید و شب مرا به سلول باز می گرداندند.
یک روز با چشمان بسته روی صندلی نشسته بودم و بازجویی می شدم. بازجو سیگارش را روی دستم خاموش کرد و یا یک روز آنقدر پاهایم را با کفش های اش فشار داد که ناخن هایم سیاه شد و افتاد یا اینکه تمام روز مرا در اتاق بازجویی سرپا نگه می داشت و بدون هیچ سوالی، فقط بازجویان می نشستند و جدول حل می کردند. خلاصه آنکه هر آنچه که از دستشان برمی آمد را انجام دادند.
بعد از آن که از بیمارستان بازگشتم تصمیم گرفتند که مرا به ٢٠٩ منتقل کنند. ولی به دلیل وضعیت جسمی ام و اینکه حتا نمی توانستم راه بروم، بند ٢٠٩ حاضر به پذیرش من نشد و یک روز تمام با همان وضعیت، مرا دم در ٢٠٩ نگاه داشتند تا سرانجام مرا به بهداری منتقل کردند.
دیگر، تفاوت شب و روز را درک نمی کردم. نمی دانم چند روز در بهداری عمومی اوین ماندم تا زخمهایم کمی بهتر شد و بعد به ٢٠٩ منتقل شدم و بازجویی ها در آنجا آغاز شد. بازجوهای ٢٠٩ نیز تکنیک ها و روش های خاص خود را داشتند و به قول خودشان با سیاست سرد و گرم پیش می رفتند. ابتدا بازجویی خشن می آمد و مرا تحت فشار و شکنجه و تهدید قرار می داد و می گفت که هیچ قانونی برای اش مهم نیست و هر کاری بخواهد با من می کنند و ... بعد بازجوی مهربان وارد می شد و از او خواهش می کرد که دست از این کارها بردارد. به من سیگاری تعارف می کرد و بعد سوالات را تکرار می کرد و دوباره این دور باطل شروع می شد.
درمدتی که در ٢٠٩ بودم، به خصوص اوایل که بازجویی داشتم، وقتی که حالم خوب نبود یا بینی ام خونریزی می کرد، فقط در داخل سلول مسکنی به من تزریق می کردند. کل روز خواب بودم. مرا از سلول خارج نمی کردند یا به بهداری منتقل نمی کردند...
شیرین علم هولی، بند نسوان اوین، ٢٨/١٠/٨٨
******************
متن نامه دوم شیرین علم هولی
دوران زندانیم وارد سه سالگی خود شده است، یعنی سه سال زندگی زجر آور پشت میله های زندان اوین، که دو سال از آن دوران زندان را بلاتکلیف بدون وکیل و بدون وجود داشتن حکمی مبنی بر قرار بازداشتم را گذراندم. در مدت بلاتکلیفیم روزهای تلخی را در دست سپاه به سر بردم و بعد از آن هم دوران بازجویهای بند ٢٠٩ شروع شد. بعد از دوران ٢٠٩ بقیه مدت را در بند عمومی گذراندم . به در خواستهای مکرر من برای تعین تکلیفم پاسخ نمیداند. در نهایت حکم ناعادلانه اعدام را برایم صادر کردند.
من بابت چه چیزی حبس کشیده ام، یا باید اعدام شوم؟ آیا جواب به خاطر کرد بودنم است؟ پس میگویم: من کرد به دنیا آمده ام و به دلیل کرد بودنم زحمت محرومیت کشیده ام.
زبانم کردی است، که از طریق زبانم با خانواده و دوستان و آشنایانم رابطه بر قرار کرده ام و با آن بزرگ شده ام و زبانم پل پیوندمان است. اما اجاز ندارم با زبانم صحبت کنم و آن را بخوانم و تحصیل بکنم و در نهایت هم اجاز نمیدهند با زبان خودم بنویسم.
به من میگویند بیا و کرد بودنت را انکار کن، پس میگویم: اگر چنین کنم خودم را انکار کرده ام.
جناب قاضی محترم، آقای بازجو!!
در آن زمان که من را بازجویی میکردید حتی نمیتوانستم به زبان شما صحبت کنم و من در طی دو سال اخیر در زندان زنان زبان فارسی را از دوستانم آموختم، اما شما با زبان خود بازجوییم کردیت و محکمه ام کردید و حکم را برایم صادر کردید. این در حالی بوده که من درست نمیفهمیدم در اطرافم چه میگذرد و من نمیتوانستم از خود دفاع کنم.
شکنجه هایی که بر عیله من به کار گرفته اید، کابوس شبهایم شده، درد و رنجهای روزانه ام در اثر شکنجه های که شده بودم با من روزی را سپری میکنند. ضربهای که در دوران شکنجه به سرم وارد شده، باعث آسیب دیدگی در سرم شده است. بعضی از روزها دردها ی شدید هجوم میاورند. سر دردهایم آنقدر شدید میشود، که دیگر نمیدانم در اطرافم چه میگذرد، ساعاتها از خود بیخود میشوم و در نهایت از شدت درد، بینییم شروع به خونریزی میکند و بعد کم کم به حالت طبیعی برمیگردم و هوشیار میشوم.
هدیه دیگر آنها برای من ضعف بینایی چشمانم است که دائم تشدید میشود و هنوز هم به درخواستم برای عینک پاسخ نداده شده. وقتی وارد زندان شدم موهایم یک دست سیاه بود، حال که سومین سال را میگذرانم، هر روز شاهد سفید شدن بخشی از آنها هستم.
میدانم که شما نه تنها این کار را با من و خانواده ام نکرده اید، بلکه این شکنجه ها را برعلیه تمام فرزندان کرد و از جمله با کسانی مانند زینب (جلالیان) و روناک (صفارزاده) و ..... به کار برده اید. چشم مادران کرد هر روز در انتظار دیدن فرزندانشان اشک باران است، دائم نگرانند از اینکه چه اتفاقی در پیش است، با هر زنگ تلفنی وحشت شنیدن خبر اعدام فرزندانشان را دارند.
امروز ١٢ اردیبهشت ٨٩ است (٢/۵/٢٠١٠) و دوباره بعد از مدتها مرا برای بازجویی به بند ٢٠٩ زندان اوین بردنند و دوباره اتهامات بی اساسشان را تکرار کردند. از من خواستنند، که با آنها همکاری کنم تا حکم اعدمم شکسته شود. من نمیدانم این همکاری چه معنی دارد، وقتی من چیزی بیشتر از آنچه که گفته ام برای گفتن ندارم. در نتیجه آنها از من خواستند تا آنچه را که میگویند تکرار کنم و من چنین نکردم. بازجو گفت: ما پارسال میخواستیم آزادت کنیم اما چون خانواده ات با ما همکاری نکردند به اینجا کشید. خود بازجو اعتراف کرد که من فقط گروگانی هستم در دست آنها و تا به هدفهای خود نرسند مرا نگاه خواهند داشت، یا در نتیجه اعدام خواهم شد، اما آزادی هرگز.
شیرین علم هولی
١٣/٢/٨٩ - ٣/۵/٢٠١٠
-------------------------
نامۀ فرزاد کمانگر به دانش آموزانش
بچه ها سلام،
دلم برای همه شما تنگ شده، اینجا شب و روز با خیال و خاطرات شیرینتان شعر زندگی میسرایم، هر روز به جای شما به خورشید روزبخیر میگویم، از لای این دیوارهای بلند با شما بیدار میشوم، با شما میخندم و با شما میخوابم. گاهی «چیزی شبیه دلتنگی» همه وجودم را میگیرد./کاش میشد مانند گذشته خسته از بازدید که آن را گردش علمی مینامیدیم، و خسته از همه هیاهوها، گرد و غبار خستگیهایمان را همراه زلالی چشمه روستا به دست فراموشی میسپردیم، کاش میشد مثل گذشته گوشمان را به «صدای پای آب» و تنمان را به نوازش گل و گیاه میسپردیم و همراه با سمفونی زیبای طبیعت کلاس درسمان را تشکیل میدادیم و کتاب ریاضی را با همه مجهولات زیر سنگی میگذاشتیم چون وقتی بابا نانی برای تقدیم کردن در سفره ندارد چه فرقی میکند، پی سه ممیز چهارده باشد یا صد ممیز چهارده، درس علوم را با همه تغییرات شیمیایی و فیزیکی دنیا به کناری میگذاشتیم و به امید تغییری از جنس «عشق و معجزه» لکه های ابر را در آسمان همراه با نسیم بدرقه میکردیم و منتظر تغییری میمانیدم که کورش همان همکلاسی پرشورتان را از سر کلاس راهی کارگری نکند و در نوجوانی از بلندای ساختمان به دنبال نان برای همیشه سقوط ننماید و ترکمان نکند، منتظر تغییری که برای عید نوروز یک جفت کفش نو و یک دست لباس خوب و یک سفره پر از نقل و شیرینی برای همه به همراه داشته باشد.
کاش میشد دوباره و دزدکی دور از چشمان ناظم اخموی مدرسه الفبای کردیمان را دوره میکردیم و برای هم با زبان مادری شعر می سرودیم و آواز میخواندیم و بعد دست در دست هم میرقصیدیم و میرقصیدیم و میرقصیدیم.
کاش میشد باز در بین پسران کلاس اولی همان دروازه بان میشدم و شما در رویای رونالدو شدن به آقا معلمتان گل میزدید و همدیگر را در آغوش میکشیدید، اما افسوس نمیدانید که در سرزمین ما رویاها و آرزوها قبل از قاب عکسمان غبار فراموشی به خود میگیرد، کاش میشد باز پای ثابت حلقه عمو زنجیرباف دختران کلاس اول میشدم، همان دخترانی که میدانم سالها بعد در گوشه دفتر خاطراتتان دزدکی مینویسید کاش دختر به دنیا نمیامدید.
میدانم بزرگ شده اید، شوهر میکنید ولی برای من همان فرشتگان پاک و بی آلایشی هستید که هنوز «جای بوسه اهورا مزدا» بین چشمان زیبایتان دیده میشود، راستی چه کسی میداند اگر شما فرشتگان زاده رنج و فقر نبودید، کاغذ به دست برای کمپین زنان امضاء جمع نمیکردید و یا اگر در این گوشه از «خاک فراموش شده خدا» به دنیا نمی آمدید، مجبور نبودید در سن سیزده سالگی با چشمانی پر از اشک و حسرت «زیر تور سفید زن شدن» برای آخرین بار با مدرسه وداع کنید و «قصه تلخ جنس دوم بودن» را با تمام وجود تجربه کنید. دختران سرزمین اهورا، فردا که در دامن طبیعت خواستید برای فرزندانتان پونه بچینید یا برایشان از بنفشه تاجی از گل بسازید حتماً از تمام پاکی ها و شادی های دوران کودکیتان یاد کنید.
پسران طبیعت آفتاب میدانم دیگر نمیتوانید با همکلاسیهایتان بنشینید، بخوانید و بخندید چون بعد از «مصیبت مرد شدن» تازه «غم نان» گریبان شما را گرفته، اما یادتان باشد که به شعر، به آواز، به لیلاهایتان، به رویاهایتان پشت نکنید، به فرزندانتان یاد بدهید برای سرزمینشان برای امروز و فرداها فرزندی از جنس «شعر و باران» باشند به دست باد و آفتاب میسپارمتان تا فردایی نه چندان دور درس عشق و صداقت را برای سرزمینمان مترنم شوید.
رفیق، همبازی و معلم دوران کودکیتان
فرزاد کمانگر - زندان رجایی شهر کرج
۱٣٨۶/۱۲/۹
-------------------------
آقای اژه ای ، بگذار قلبم بتپد
ماههاست که در زندانم ، زندانی که قراربود اراده ام را، عشقم را و انسان بودنم را درهم بشکند. زندانی که باید آرام و رامم میکرد چون "بره ای سر براه "، ماههاست بندی زندانی هستم با دیوارهایی به بلندای تاریخ.
دیوارهایی که قرار بود فاصله ای باشد بین من ومردمم که دوستشان دارم، بین من و کودکان سرزمینم فاصله ای باشد تا ابدیت، اما من هر روز از دریچه سلولم به دور دستها میرفتم و خود را در میان آنها ومثل آنها احساس می کردم و آنها نیز دردهای خود را در منِ زندانی میدیدند و زندان بین ما پیوندی عمیق تر از گذشته ایجاد نمود.
قرار بود تاریکی زندان معنای آفتاب و نور را از من بگیرد، اما در زندان من روئیدن بنفشه را در تاریکی و سکوت به نظاره نشستم.
قرار بود زندان مفهوم زمان و ارزش آن را در ذهنم به فراموشی بسپرد، اما من با لحظه ها در بیرون از زندان زندگی کرده ام وخود را دوباره به د نیا آورده ام برای انتخاب راهی نو.
و من نیز مانند زندانیانِ پیش از خود تحقیرها، توهینها و آزارها را ذره ذره، با همه وجود به جان خریدم تا شاید آخرین نفر باشم از نسل رنج کشیدگانی که تاریکی زندان را به شوق دیدار سحر در دلشان زنده نگه داشته بودند.
اما روزی "محاربم " خواندند ، می پنداشتند به جنگ "خدا"یشان رفته ام و طناب عدالتشان را بافتند تا سحرگاهی به زندگیم خاتمه دهند و از آن روز ناخواسته در انتظار اجرای حکم میباشم. اما امروزکه قرار است زندگی را ازمن بگیرند با "عشق به همنوعانم" تصمیم گرفته ام اعضای بدنم را به بیمارانی که مرگ من میتواند به آنها زندگی ببخشد هدیه کنم و قلبم را با همه ی" عشق ومهری" که در آن است به کودکی هدیه نمایم . فرقی نمیکند که کجا باشد بر ساحل کارون یا دامنه سبلان یا در حاشیه ی کویر شرق و یا کودکی که طلوع خورشید را از زاگرس به نظاره می نشیند ، فقط قلب یاغی و بیقرارم در سینه کودکی بتپد که یاغی تر از من آرزوهای کودکیش را شب ها با ماه وستاره در میان بگذارد و آنها را چون شاهدی بگیرد تا در بزرگسالی به رویاهای کودکی اش خیانت نکند ، قلبم در سینه کسی بتپد که بیقرار کودکانی باشد که شب سر گرسنه بر بالین نهاده اند و یاد "حامد " دانش آموز شانزده ساله شهر من را در قلبم زنده نگهدارد که نوشت ؛ "کوچکترین آرزویم هم در این زندگی برآورده نمیشود " وخود را حلق آویزکرد.
بگذارید قلبم در سینه کسی بتپد مهم نیست با چه زبانی صحبت کند یا رنگ پوستش چه باشد فقط کودک کارگری باشد تا زبری دستان پینه بسته پدرش ، شراره ی طغیانی دوباره در برابر نابرابریها را در قلبم زنده نگهدارد.
قلبم در سینه کودکی بتپد تا فردایی نه چندان دورمعلم روستایی کوچک شود وهر روز صبح بچه ها با لبخندی زیبا به پیشوازش بیایند واو را شریک همه ی شادی ها وبازیهای خود بنمایند شاید ان زمان کودکان طعم فقر وگرسنگی را ندانند ودر دنیای آنها واژه های "زندان ، شکنجه ، ستم ونابرابری" معنای نداشته باشد.
بگذارید قلبم در گوشه ای از این جهان پهناورتان بتپد فقط مواظبش باشید قلب انسانیست که ناگفته های بسیاری از مردم وسرزمینش را به همراه دارد از مردمی که تاریخشان سراسر رنج واندوه ودرد بوده است.
بگذارید قلبم در سینه ی کودکی بتپبد تا صبحگاهی از گلویی با زبان مادریم فریاد برارم:
"من ده مه وی ببمه باییه
خوشه ویستی مروف به رم
بو گشت سوچی ئه م دنیاییه"
معنی شعر: می خواهم نسیمی شوم و"پیام عشق به انسانها" را به همه جای این زمین پهناور ببرم.
فرزاد کمانگر
بند بیماران عفونی ، زندان رجایی شهر کرج
مورخ ٨/١٠/٨٧
تاریخ نگارش؛ ٢/١٠/٨٧ بند امنیتی ٢٠٩ اوین
-------------------------
به ققنوس های دیار ما
نازنینم سلام ، روز زن است ، همان روزی که همیشه خدا منتظرش هستم .
در این روز به جای دستان مهربان تو ، شاخه گل نرگسم را آراسته خیال پریشان تر از گیسوانت می نمایم. دو سال است که دستانم نه رنگ بنفشه به خود دیده است و نه عطر گل یاس . دو سال است چشمان بی قرار چند قطره اشک از سر ذوق و خوشحالی است تو بهتر می دانی که همه روزهای سال برای رسیدن به این روز لحظه شماری می کنم اما امروز مانده ام برای این روز چه هدیه ای مناسب توست آواز " مرا ببوس " یا آواز " باغچه پاشا "۲ یا شمعی که روشنی بخش خاطراتمان باشد اما نازنینم نه صدای آوازم را می شنوی و نه می توانم شمعی برایت روشن نمایم ، اینجا ارباب " دیوارها " شمع ها را نیز به زنجیر می کشد شاعر هم نیستم تا به مانند آن " پیر عاشق به کالبد باد ، روح عشق بدمم تا نوازشگر جامه تنت باشد
یا غزلی برایت بسرایم که وزن آن آلام هزاران ساله ات باشد و قافیه اش معصومیت نگاهت ، تازه تو به زبان مادریمان هم نمی توانی بخوانی ، وگرنه چون "ناله هیمن"٣ هر شب مهمان مهتابت می کردم به ناچار به زبان "فروغ " برایت می نویسم تا نگویی که "کسی به فکر گلها نیست" یا "دلم گرفته است " می نویسم تا من هم ایمان آورده باشم به آغاز "فصل پنجم"
اما راز بی قراری من و روز تو : گلکم من در سرزمینی به دنیا آمده ام که زنانش بسان همه زنان دنیا نه نیمی از همه ، که "نیمی از آسمان اند" اولین گریه زندگی ام را در این سرزمین و همصدا با فریاد صدای زنانی سر دادم که همراه با رقص شعله ها درس اعتراض و تسلیم نشدن را به آتش می آموختند.
غنچه اولین خنده کودکانه به هنگامی بر لبانم شکفته شد که درختان کهن سال بلوط به راز ماندگاری و سلابط زنان سرزمینم غبطه می خوردند و اولین قدم های زندگی ام و در همان مسیری گذاشتم که پیشتر آلاله ها گام های استوار زنانش را در سخت ترین و سرکش ترین قله های زندگی و تاریخ با شبنم صبحگاهی جلا بخشیده بود .
زنانی که امروز هم سرود عشق و ایستادگی را در گوش دیوارها نجوا می کنند ، لای لای کودکان سرزمین من همان سرودی است که انسان ها در برابر" آسرویدت ها "و " ایشتارها " نخستین معبودهای بشریت زمزمه می کردند.
پس چگونه ممکن است روز تو "قربان"م و "نوروز"م نباشد بسیاری چون تو سالها در کنار پنجره چشم به راه عزیزانشان اند تا بازگردند فرقی نمیکند کی ... همراه با اولین برف زمستان که گنجشک ها را با مشتی گندم میهمان تنهایشان می کنند ، یا هنگامی که برای بازگشت پرستو ها خانه را آب و جارو می نمایند یا نه ، زمانی که خدا را مهمان سفره افطارشان می نماید ... تو نیز برای چنین روزی با تن پوشی به رنگ آسمان و لطافت " سیا چمانه عثمان "۴ و " شاخه برزرن " و گردنبندی از میخک منتظرم باش چون میخک برای من یادآور بوی زن ، بوی سرزمینم ، بوی جاودانگی و در یک کلام بوی توست تا آن زمان به خالق شبنم و باران می سپارمت .
__________________________________
۱ -نام نامه اشاره ای است به آمار بالای خودسوزی در میان زنان شهرمن که دردی است جانکاه که از کودکی ذهنم را می آزارد.
۲- باغچه پاشا شاهکاری از گورا شاعر کرد که عمردزهعی با صدای مخملی آن را جاودانه کرده است . داستان دختری است که از گل زرد و سرخ میخواهد ، عاشق برای پیدا کردن گل مجبور میشود وارد باغ گل پادشاه شود ، گل سرخ را می آورد ولی سرخی گل از رنگ خون جوان است که تیر خورده.
۳- اشاره به استاد قباد جلی زاده شاعر نازک خیال سلیمانیه و یکی از شعرهای زیبایش
۴- سیا چمانه : نوعی آواز بسیار زیبای کردی است که در وصف طبیعت و معشوق گفته مشود . عثمان هورامی، استاد مسلم و جاودانه این نوع آواز است.
۵- برزرن : گلی بسیاز خوش بو و کم یاب در ارتفاعات کوه شاهو
۶- مرا ببوس : حسن گل نراقی
۷- نامه خطاب به یک معشوقه خیالی است
-------------------------
از تو نوشتن قدغن
آن زمان که برای اولین بار تو را به بهانه دختر بودن از حلقه بازیهای کودکانه امان جدا کردند هنوز به یاد دارم. تو با چشمانی گریان بازی را به اجبار ترک کردی و از آن روز من هنوز حسرت یک دل سیر نگاه کردن دوباره خانم معلم کلاس دو نفره امان بر دلم مانده است.
نازنین؛
دانش آموز حواس پرت کلاس تو، حالا در هنگامه طرح امنیت اجتماعی به مانند کودکی ها، هوس گرفتن دستهای تو در انظار عموم و واژه های قدغن شده عشق و لبخند به سرش زده است. همبازی کودکی تو انگار نه انگار سالها گذشته و دهها طرح برای جدا کردن زن و مرد از هم اجرا شده است. او تازه در دهه تذکر شفاهی و کتبی و دستبند و دادسرا و چادر سیاهها، حال و هوای برابری به سرش زده، گویا نمی داند در قرنی که هم جنس های تو کهکشانها را تسخیر کرده و ماه و زحل و ناهید را در آغوش گرفته اند، در سرزمین تو نوع پاشنه کفش و سایز پاچه شلوار و رنگ لباسهای تو را مردان لباس سبز تعیین میکنند تا مبادا امنیت جامعه به خطر بیفتد.
همبازی آرام تو، انگار نه انگار که بزرگ شده، اینجا از پشت دیوارهای زندان دلش هوای کوچه های خلوت تابستانهای گرم شهرمان را کرده، آنگاه که همه خوابند و کوچه در سکوت. تا در فرصتی پیش تو بیاید و او را مهمان کنی و بشقاب هندوانه ات را با او قسمت کنی.
نازنین؛
همبازی تو این روزها، دلش بدجوری هوایی شده، گویا هنوز نمی داند تو تازه به حق ارث از امول منقول و غیرمنقول رسیده ای!، گویا نمی خواهد باور کند که چند زن در انتظار حکم سنگسار به سر می برند. نمی خواهد باور کند در دنیایی که عقیده، فکر، حق، آزادی، شرافت، انسانیت و وطن فروخته میشود زن هنوز مالک تن خود نیست.
راستی این همه نابرابری و جدایی از کجا آغاز شد؟
از آن زمان که حوا با "ویاری عصیانگونه" به امر و نهی خدایش پشت پا زد و زمین را برای رنج کشیدن انتخاب نمود؟
یا از آن زمان که برای اولین بار دخترکی موهایش را به دست باد، این هرزه هرجائی سپرد و او دستی از سر هوس به گیسوانش کشید و راز پریشانی موهای دخترک را کوی به کوی به گوش کوه و درخت نجوا کرد و این "معصیت عظما" سبب خشم قبیله بر او گشت؟
یا نه، از آن زمان که چشمه قامت زیبای دخترکی را در خود دید و غافل از این گناه کبیره عاشق دخترک شد و در وصف او آوازی در گوش رود زمزمه کرد و رود نیز مست و زنگی از حدیث عاشقی چشمه، داستان را به دریا گفت و این دزدیده دیدن ها به "غیرت مردانه تاریخ" برخورد و دخترک را خانه نشین کرد؟
یا آن زمان که دست دادن با فرشته های نه ساله، ستون اعتقاداتمان را ویران کرد، سنتها و روایات توجیحی گشت برای جنس دوم بودن تو؟
یا نه، شاید آن هنگام که "عطر خوش تو"، من همبازی کودکیت را به کوچه های خلوت خاطرات کشاند تا به دنبال سارای کودکیهایش ردی از عشق را در اولین نگاه و آخرین اشکت پیدا کند و این گونه به "قانون نانوشته طبیعت" برخورد و ما نامحرم به هم گشتیم.
نمیدانم... نمیدانم... از کجا آغاز شد؟
اما من هنوز در سودای رویاهای خود روزی هزاربار جمله ناتمامی را که قرار بود در اولین سپیده مشترک با هم بودنمان به تو بگویم بر زبان دارم، آن زمان که تو با آن نگاه معصومانه همیشگی ات در چشمانم بنگری و من سرمست از این نگاه به تو بگویم: "دوشیزه دوشین، بانو شدنت مبارک"¹.
اما افسوس نگذاشتند حتی برای آخرین بار همدیگر را ببینیم تا من از پشت میله های زندان شکوه و عشق زندگی را در چشمانت بخوانم در حالیکه تو زیر نگاههای سنگینشان هنوز عروسک کوچکت را به نشانه پایبندی و دلبستگی به همبازی ات در دست میفشاری و عشقت را انکار نمی کنی.
اما اکنون به پاس تحمل هزاران سال رنج و نابرابری های زن بودن
به پاس هزاران خاطره و رویای ناتمام
با یک امضا به کمپین برابری برای زنان می پیوندم، "یک امضا به پاس زن بودن و زن ماندنتان"
همبازی کودکیهای سارا
فرزاد کمانگر - بند بیماران عفونی زندان رجایی شهر کرج
۲۱ بهمن ۱٣٨۷
۱- شعری از دوست شاعرم کاک بیژن مارابی
-------------------------
نسل سوخته
طوفان تبر زنگار بستهاش را زمین بگذارد
نرگه ای میخواهد بروید
تفنگ ها لال شوند
کودکی می خواهد بخوابد خانم ... عزیز
سلام
گفتی که نامه بابا آب داد را دوست داری و با روحیات تو نزدیکی بسیاری دارد، راستاش را بخواهید آن نامه را با تمام وجود برای دانش آموزانام و برای کودکیهای خودم نوشتم و در آن آرزوها و رویاهایام را بر روی کاغذ آوردم.
کودکی من (و نسل ما) به گونهیی بوده تاثیرات عمیقی بر همهی وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکی ام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. تازه در دههی سوم زندگیام فهمیدم که توپ قلقلی را باید از بابا جایزه میگرفتم و پاهایام را باید دراز میکردم تا مادر برایام اتل متل میگفت. باید معلمان به ما یاد میدادند تا برای خورشید و آسمان شعر بسراییم، باید همراه درختها قد میکشیدیم، باید با رودخانه جاری میشدیم، باید با پروانهها آسمان را در مینوردیدیم و باید و باید و باید و...
ولی موسیقی ما مارش نظامی بود، شعر ما برای تفنگ و سنگر بود و از ترس هلیکوپتر جرات به آسمان نگاه کردن را هم نداشتیم.
در دههی سوم زندگیام فهمیدم قصهیی بلد نیستم، اصلا نمیدانستم که کودک باید پای قصه پدربزرگ و مادربزرگها بنشیند و به قصهی خرگوش شجاع و جوجه اردک زشت گوش کند و با آنها بخوابد.
نمیدانستم که کودک باید با رویاهایاش زندهگی کند و با آنها بزرگ شود، آخر قصهی کودکیهای ما تعداد کشتهها در فلان کوهستان یا ساعتها جنگ در فلان کوه بود.
باور کن نگذاشتند کودکی کنیم شاید به همین دلیل باشد که هنوز در سی و چند سالهگی دوست دارم بازیهای کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.
از نسل ما بازی، شادی و لذت را گرفتن به همین خاطر چیزی از کودکیها به یاد ندارم. حال تو بگو، اگر از شعر تو اعتراض، فریاد و عشق را بگیرند، چه میماند؟ اگر از طبیعت بهار را و از شب، ماه و ستاره را بدزدند چه میماند و حال بگو اگر از یک انسان کودکیاش را بگیرند از او چه به جا میماند؟
... عزیز
در دوران نوجوانیمان نیز به جای خواندن داستانهای علمی-تخیلی یا به دنبال خواندن اساسنامهی فلان حزب بودیم و شیوههای جنگ مسلحانه یا درسمان تاریخ ادیان بود.
به جای نوشتن شعر برای معشوق یا تاریخ جنبشهای آمریکای لاتین را میخواندیم یا درسمان مبارزات مسلمانان کومور و موریتانی بود. هنوز کودکی نکرده بودیم که وارد دنیای بزرگسالیمان کردند. حتا فرصتی برای عشق و عاشقی هم نمانده بود.
.. عزیز
کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.
روستای زیبای ما با آنهمه چشمه که اکنون جز ویرانه چیزی از آن به جای نمانده در میان چند کوه محصور شده بود به کندوی زنبور عسلی میماند که راههای بسیاری از اطراف به آن ختم میشد. خاطرات من از این روستا و اینگونه آغاز میشود (قبل از آن چیزی به یاد ندارم)
روزی از چهارسوی روستایمان ورود جوانان مسلحی را به نظاره نشستم، اولین بار بود تفنگ را به چشم میدیدم، اولین نفیر گلوله هراس عجیبی در من ایجاد کرد. دیگر فرصتی برای شمردن چشمههای اطراف روستا نمانده بود. کاری که هنوز هم آرزویاش را دارم و ناتمام ماند، فرصتی برای بستن تاب روی درخت گردوی حیاطمان نبود، دیگر وقت جمع کردن شاهتوتهای درخت پشت مدرسه نبود، دیگر زمانی برای چیدن گلهای صحرایی نمانده بود.
کارمان شده بود دیدن زخمیها و کشتههایی که به روستا میآوردن یا شنیدن گریه و زاری مادرانی که خبر مرگ فرزندان خود را شنیده بودن و از شهرها و روستاها آواره روستای ما میشدند. گریه، شیون، خون، بوی باروت و زنده بادها و مرده بادها فضای روستای ما و کودکیمان را آکنده بود.
روزی جوانی زخمی را زیر درخت توت مسجد گذاشته بودند، کسی دور و برش نبود. با ترس به او نزدیک شدم تا یک جوان زخمی را ببینم، او از من طلب آب کرد. بدون اینکه بدانم آب برای او ضرر دارد. دوان دوان کاسه آبی را برایاش بردم که یک نفر از همقطاراناش سرم داد کشید، کاسهی آب از دستام افتاد و شروع به گریه کردن کردم. رویام را به طرف ابراهیم، جوان زخمی در حال مرگ برگرداندم دیدم لبخندی بر لب دارد. آن روز علت لبخند او را نفهمیدم ولی از آن روز لبخند آن جوان در خواب و بیداری بارها به سراغم آمده و رهایام نمیکند. شاید او با دیدن من کودکیهای خود را به یاد آورده بود. من نیز هزاران بار از آن روز با حسرت و بغض به کودکان سرزمینام نگریستم و لبخندی به رویشان زده ام تا کودکیهای خودم و آیندهی آنها را مجسم سازم.
.... عزیز، روزی که آن جوانان روستای ما را ترک کردند، گروهی دیگر آمدند با تفنگها و لباسهای متفاوت، کسی به فکر مدرسه و کلاسمان نبود. همه به فکر سنگر محکم تری بودند، به ناچار روستا را ترک کرده و به شهر آمدیم در آنجا هم صدای آمبولانس و جنازهی جوانان که از چپ و راست وارد شهر می شد و ما را هم به اجبار به تماشایشان میبردند. دست از سر کودکی و نوجوانیمان برنداشت. هر روز عصر بعد از پایان مدرسه از فراز تپه خارج شهرمان به تماشای مزارع سوخته گندم که در زیر بارش توپ و تفنگ در حال سوختن بود مینشستیم و جنگلهای بلوط سوختهی شاهو را مینگریستم. دیگر فرصتی برای کودکیمان نمانده بود.
..... بعدها معلم شدم، تا از دنیای کودکی و از بچهها جدا نشوم و به روستاهای دامنهی کوه شاهو برگشتم تا شاهوی زخمی را از نزدیک ببینم و با او دوست شوم. درختان بلوط بعد از سالها جان گرفته بودند. کوهستان آرام بود اما هنوز جای زخمهای عمیق را به یادگار نگه داشته بود.
زندهگی در آن جریان داشت، با عشق و علاقهی فراوان به کلاس میرفتم، اما فقر و بیکاری مردم، کفشهای پاره و لباسهای رنگ و رو رفته دانش آموزان آزارم میداد. با نگاه کردن به سیمای زجر کشیدهی آنها روزی هزار بار میمردم و زنده میشدم هر چند دوست نداشتم شاهد مرگ آرزوهای کودکان سرزمینام باشم اما معلم شده بودم و میدانستم که معلمی در این سرزمین یعنی شریک شدن با رنج و درد دیگران و رنج و درد در این قطعهی فراموش شده از دنیا به یک معلم مسئولیت، آگاهی و شخصیت تازه میبخشید. باید معلم میماندم به حرمت کودکیها، به خاطر رویاهای کودکانهام، معلمی که دوست دارد کودک بماند، حتا در این سن و در زندان.
کودکی با موهای سپید، کودکی که هنوز شیدای بازیهای کودکانه و کودکان سرزمیناش هست، اما از همینجا و از لای این دیوارها هنوز نفیر گلولهها را در سرزمینام میشنوم، همراه با صدای انفجار با کودکان سرزمینام از خواب میپرم و با ترس آنها همان هراس کودکی همهی وجودم را در بر میگیرد که اینبار لبخند آن جوان زخمی بر لبان من مینشیند و از ته دل آرزو میکنم کاش امشب خواب هیچکدامشان با صدای گلولهیی بر نیاشوبد، کاش امشب قصهی شب هیچکدامشان بوی باروت ندهد. پس .. عزیز به رسم وفاداری و به جای چشمانام با چشمان زیبایات به چشمان پر از سئوال دانشآموزانات بنگر و بارقههای کم سوی امید را به نظاره بنشین و لبخندی را که سالها من به امانت نگه داشته بودم به جای من به کودکان سرزمینمان تقدیم کن.
معلم اعدامی، فرزاد کمانگر
سالن ۶ اندرزگاه ۷ زندان اوین
۱۲ اردیبهشت ماه ٨٨
-------------------------
نامه فرزاد کمانگر در سوگ احسان فتاحیان
هر شب ستارهیی به زمین میکشند
و این آسمان غمزده غرق ستارهها است
سلام رفیق، چهگونه تجسمات کنم؟ به کدام جرم تصورت کنم؟ جوانکی نحیف بر فراز چوبهی دار که به شکفتن غنچهی خورشید لبخند میزند؟ یا کودکی پابرهنه از رنجدیدهگان پایین شهر که میخواست مژدهی نان باشد برای سفرههای خالی از نان مردماش.
چهگونه تجسمات کنم؟ نوجوانی از جنس آزاد چشیدهگان بالای شهر که الفبای رنج و مظلومیت، درس مکتب و مدرسه و زندهگیشان است. راستی فراموش کردم؛ شهر من و تو پایین و بالا ندارد، چهار سوی آن رنج و درد است.
بگو رفیق بگو...
می خواهم تصورت کنم. در هیات «سیامند» که رخت عروسی به تن کرد تا به حنابندان عروس آزادی برود.
چهگونه؟ چهگونه تصورت کنم؟ در پوشش جوانی که راه شاهو را پیش گرفته تا از لابهلای جنگلهای سوختهی بلوط به کاروانی برسد که مقصدش سرزمین آفتاب است؟ ولی هیچکدام از اینها که جرم نیست، اما میدانم «تعلق به این خلق تلخ است و گریز از آنها نامردی»....
و تو به گریز و نامردمی کردن «نه» گفتی و سر به دار سپردی تا راست قامت بمانی.
رفیق آسوده بخواب...
که مرگ ستاره نوید بخش طلوع خورشید است و تعبیر خواب چوبهی داری که هر شب در سرزمینمان خواب مرگ میبیند، تولد کودکی است بر دامنهی زاگرس که برای عصیان و یاغی شدن به دنیا میآید.
آرام و غریبانه تنات را به خواب بسپار و با زهدان زمین بوسه ببند برای فردای رویش و رستن.
بدون لالایی مادر، بدون بدرقهی خواهر و بدون اشک پدر آرام بگیر در خاک سرزمینی که ابراهیمها، نادرها و کیومرثها را به امانت نگه داشته است.
فقط رفیق بگو... بگو میخواهم بشنوم چه بر زبانات چرخید آنگاه که صدای پا و درد به هم میآمیخت؟ میخواهم یاد بگیرم کدام شعر، کدام سرود، کدام آواز کدام اسم را به زبان بیاورم که زانویام نلرزد. بگو میخواهم بدانم، که دلام نلرزد آنگاه که به پشت سر مینگرم...
سفرت به خیر رفیق
١١ نوامبر ٢٠٠٩
-------------------------
دیگر تنها کفشهایم مرا به این خاک پیوند نمیدهد
نباید فراموش کنم؛ در این دیار واژهها گاهی به سرعت برق و باد به زبان آوردنشان «جرم» میشود و گناهی نابخشودنی. لغزش قلم بر سفیدی کاغذ میتواند موجب «تشویش اذهان» شود و تعقیب به دنبال داشته باشد و به زبان آوردن اندیشه و افکار میتواند «تبلیغ» به حساب آید.
همدردی میتواند «تبانی» باشد و اعتراض موجب «براندازی» شود. کلمات بار حقوقی دارند پس باید مواظب بود.
نباید فراموش کنم که به چشمانم بیاموزم که هر چه را میبیند باور نکند، زبان همه چیز را بازگو نکند، آنچه هر شب میشنوم فریاد نیست، موج نیست، طوفان نیست، صدای خس و خاشاک است! که خواب از چشم شهر ربوده.
نباید فراموش کنم که در شهر خبری از خط فقر و اعتراض و گرانی و بیکاری و بیداد و گرسنگی و نابرابری و ظلم و جور و دروغ و بی اخلاقی نیست. اینها واژههای دشمنان است.
اما این روزها زیر پوست این شهر خبرهایی است که به شاعر واژه، به کارگردان سوژه، به نویسنده قلم، به پیر جسارت، به جوان امید و به ناامید حرکت میبخشد، این روزها گویا قلب جهان در این شهر میتپد، گویا گرینویچ دنیا تهران شده، تا مردم این شهر نخوابند خبری از خواب نیست و تا بیدار نشوند نیم کره ما رنگ روز به خود نمیبیند.
این روزها نیازی نیست برای سرودن یک شعر دور دنیا راه بیفتی تا ببینی کجا قلبت به درد میآید یا کجا تراوش قلم به فریادت میرسد، برای گرفتن یک عکس دیگر نیازی به سرک کشیدن به فلان نقطه بحران زده دنیا نیست، برای خواندن یک آواز یا ساختن یک آهنگ نیاز به لمس درد و رنج مردم فلسطین و عراق و افغانستان نیست، نت و ضرب آهنگت را میتوانی با ضربان قلب مادران نگران این شهر هماهنگ کنی، صدای سنج و طبل آن را همراه با فرود آمدن «چوب الف» بر سر و گرده این مردم هم وزن کنی.
این روزها هوای تموز ناجوانمرده خزانی شده، حکایت بیابان کردن جنگل است، میتوان همه چیز را دید حتا اگر «تلویزیون کور باشد»، میتوان همه چیز را شنید حتا اگر «رادیو هم کر باشد»، میتوان ناخواندهها و نانوشتهها را از لای سطور سیاه روزنامه فهمید حتا اگر «روزنامه هم لال شده باشد»، میتوان همه چیز را لمس و درک کرد حتا اگر پیرامونت را دیوارهایی به بلندا و ضخامت اوین فرا گرفته باشد.
این روزها دیگر تنها در کوچه پس کوچههای شهرمان پرسه نمیزنم. دلم در میدان هفت تیر و انقلاب و جمهوری میتپد، در دستم شاخه گلی است تا به مادران داغدار این شهر نثار کنم.
این روزها فقط تنهایی ابراهیم در بازداشتگاه سنندج بر دلم سنگینی نمیکند، دیگر برادران و خواهرانم تنها در زندانهای سنندج و مهاباد و کرمانشاه نیستند، دهها خواهر و برادر دربند دارم که با شنیدن فریادشان اشکم سرازیر میشود و با دیدن قیافههای رنجورشان و لباسهای پارهشان بغض گلویم را میگیرد و بر خودم میبالم برای داشتن چنین خواهران و برادرانی.
دیگر این شهر برایم آن شهر غریب و دلگیر با ساختمانهای بلند و پر از دود و دم نیست، این روزها این شهر پر از ندا و سهراب شده، انگار پس از سالها «پپوله آزادی»¹ در آسمان این شهر به پرواز درآمده و با مردم این شهر برای ترنمش هم آواز شده است.
فرزاد کمانگر
زندان اوین - چهاردهم آذرماه ۱٣٨٨
۱- پپوله (پروانه) آزادی، آهنگی از استاد خالقی است که چهل سال پیش همراه با ارکستر تهران اجرا کرد.
-------------------------
فرشته هایی که دوشنبه ها می خندند
تقدیم به نیایش و شکیبا بداقی و همه کودکانی که سفره هفت سین امسال والدینشان در کنارشان نیستند.
به لالایی هم سلولم گوش سپرده بودم، برای دخترانش پریا و زهرا می خواند، همراه با لالایی حزین او هق هق گریه هم سلولی دیگر من نیز بلند شد، اشک های مرا نیز ناخودآگاه سرازیر نمودند.دومین بار بود که دستگیر میشد، بار اول به یکسال حبس محکوم شده بود و حالا باید ۱۰ سال دیگر می ماند، همه شوق و اشتیاقش این بود که کودکانش روز دوشنبه به ملاقات او می آمدند.
روز ملاقات بدون اینکه توجهی به آدم های اطرافشان داشته باشند، در برابر چشمان پدرو مادر و در میان میز و صندلی های سالن ملاقات پشتک و وارو میزدند و روی دستهایشان راه میرفتند تا پدر پیشرفت آنها را در ورزش ببیند.
پدر سر مست و مغرور از جست و خیز کودکان لبخندی بر لبانش مینشست و مادر نیز با چهره ای معصومانه در حالی که سعی داشت درد تنهایی و انتظارش را انکار نماید. با چشمی خوشحال، شوهر و با چشمی دیگر اشتیاق فرزندانش را عاشقانه مینگریست.
من نیز که ماهها بود از فضای بچه ها و مدرسه ها دور شده بودم محو تماشای زهرا و پریا می گشتم و در مورد آنها برای مادرم توضیح میدادم. یکی از تاثیر گذارترین لحظه هایی که چون تابلو بر ذهنم نقش بسته است ، لحظه ملاقات این خانواده با هم بود.
انگار در خلاء، در رویا و در آسمان و یک جایی در خارج از این دنیا و در همین تعلقات دور هم جمع شده اند، هیچ کس اطرافشان نبود. بی توجه به نگهبان ها و دیوارها و سایر زندانیان، لبخند و اشتیاقشان را با هم دیگر تقسیم می کردند. همیشه آرزو داشتم کاش خانواده پریا و زهرا را بیرون از زندان میدیدم یا کاش نیم ساعت ملاقات بیشتر طول میکشید. هنگام وداع نیز سعی می کردم به آنها نگاه نکنم تا شکوه و جاودانگی لحظه دیدار و با هم بودنشان در ذهنم همانگونه جاودانه بماند، این دختران زیبا انگار با هر پشتک و وارویی که میزدند با زبان بی زبانی دنیایی ساختگی اطراف پدرشان را به خنده و استحزاء می گرفتند.
سرنوشت پریا و زهرای قصه ما سالهاست، نسلهاست نوشته می شود و هر روز پریا و زهرای دیگری به ملاقات پدرشان می روند. یا کودکی چون "آوا"چند سال بعد در کنار سفره هفت سین برای ماهی هایش شعر بخواند و گریه کند که " امسال بابا در زندان است " لحظه وداع پریا و زهرا را میدیدم که دست پدرشان را گرفته اند و لبخند زنان سالن ملاقات را به سوی درب خروجی طی میکنند انگار داشتند با پدر به شهر بازی می رفتند. دوست داشتم من نیز دست آنها را می گرفتم و شریک شادیشان میشدم قبل از اینکه پدر از زهرا و پریایش خداحافظی کند رویم را بر می گرداندم تا چشمان پر از اشکش را نبینم، اما این سو تر نیز چشمان پر از اشک مادرم را میدیدم که او نیز خود را آماده جدا شدن از فرزند خود می کرد و من نیز کودکانه به تقلید از پریا و زهرا مادرم را در آغوش میکشیدم و هنگامی که پریا و زهرا ما را صدا میزدند، همه سعی ام برای دزدیدن نگاهم از آنها بی نتیجه می ماند و آن دو فرشته کوچک برای من نیز دستی تکان می دادند فرشته هایی که تنها بال نداشتند.
فرزاد کمانگر - زندان اوین - اسفندماه ۱٣٨٨
-------------------------
پیام سوم مادر فرزاد کمانگر!
به همۀ آزادیخواهان و انسان دوستان جهان
من افتخار می کنم که فرزند من برادر و فرزند همۀ آزاریخواهان جهان شد .
این پیام مرا به سراسر جهان برسانید . می خواهم این پیام به گوش نه فقط مردمی که در کشور محل سکونت تو هستند ، بلکه به هر جا و مکانی که انسانها در آنجا زندگی می کنند رسانده شود . می خواهم این پیام مرا به زبانهای مختلف به گوش مردم دنیا برسانید تا به زبان خودشان پیام مرا بخوانند. اگر اجازه داشته باشم از طرف همۀ این عزیزان( خواهران ومادران داغدار) و همۀ کسانیکه جگر گوشه هایشان در این سی سال کشته شده ، باید بگویم که ما مادران داغدار نیستیم بلکه ما ، مادران افتخاریم .
از هر مادری که عزیزش را کشته اند بپرسید ، پسرت یا دخترت را چرا کشتند ؟ یا چرا جگر گوشه ات در زندان است ؟ پاسخش این است .فرزند من بیگناه است . فرزند من بیگناه بود . تنها گناه او دفاع از انسان بوده است. اما امروزه در جایی که ما زندگی می کنیم دفاع از انسان جرم محسوب می شود .عزیزان از این پس شماها باید خیلی کارها را برای من بکنید. عزیزم تو باید بیشتر از همه فعالیت بکنید. بدان که فرزاد نمرده است . من نمی توانم و امکان این را ندارم تلفن را بر دارم و به همۀ مادرانی که در دنیا مثل من هستند بگویم که عزیزان ما همه با هم یکی هستیم ،
فرزندان ما همه برای یک هدف کشته شدند. برای یک چیز زندانی شدند وبرای یک چیز در زندان هستند، برای آزادی ، فقط برای آزادی انسان. تا به همۀ آن عزیزان بگویم فرزندان شما برای دفاع از ما همچنانکه فرزندان ما برای دفاع از شما این راه را انتخاب کردند. پس ما همه با هم یکی هستیم .
ما اسم همدیگر را نمی دانیم اما درد همدیگر را خوب می دانیم .
من بارها گفته ام و تا زنده هستم هم می گویم قلباً نمی خواهم که مادران دشمنانم هم داغدار شوند. ( ولی نمی دانم چرا می گویم دشمن چون ما همه انسانیم ) چون فرزندانشان هر چه که باشند برایشان عزیزند. نمی خواهم داغ مرگ آنها را ببینند ، چون من خودم یک مادرم و این درد را می کشم ، برای آن مادران هم عمیقاٌ متأسفم .
من اینجا می خواهم موضوع مهمی را یاد آور شوم . فرزاد فقط بخاطر کردستان کشته نشد . فقط بخاطر ایران کشته نشد بخاطر انسان فقیری کشته شد که در هر گوشۀ دنیا محتاج نان است ، که ایران هم گوشه ای از این دنیا است.
پیام مرا به همۀ تلویزیونها ، به همۀ رادیوها ، به همۀ روزنامه ها ، به همۀ گروها و سازمانها ، به سازمانهای حقوق بشر به همه زنان و مردان آزادیخواه وانسان دوست دنیا برسانید و بگوئید که من از همه تمنا دارم عزیزان زیادی در زندانها هستند و منتظر کمکهای شما عزیزانند به هر شیوه ممکن برای آزادی این عزیزان کمک کنید ، باور کنید که اذیت و آزار و کشتار هیچ دردی را دوا نمی کند دیگربس کنید . فقط آزادی وصلح است که انسانها را بهم نزدیک می کند.