نامه احسان فتاحیان، محکومیت اعدام وی و ترانۀ از شوان
مجموعه ...
شنبه ٢٣ آبان ۱٣٨٨
احسان فتاحیان
احسان فتاحیان اعدام شد
احسان فتاحیان زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام بامداد امروز با وجود نقائص زیاد در پرونده و اعتراضهای گسترده در زندان مرکزی سنندج اعدام شد.
احسان فتاحیان زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام بامداد امروز با وجود نقائص زیاد در پرونده و اعتراضهای گسترده در زندان مرکزی سنندج اعدام شد.
به گزارش واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوقبشر در ایران احسان فتاحیان جوان ٢٧ سالهی کرد که به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بود، بامداد امروز در زندان مرکزی سنندج باوجود اعتراضهای گسترده و مخالفت گروههای مدافع حقوقبشر ایرانی و نهادهای بینالمللی اعدام شد.
احسان فتاحیان در حالی بامداد امروز اعدام شد که حتا اجازهی ملاقات و تماس با خانوادهی خود را برای آخرین بار پیدا نکرد. بر اساس اخبار رسیده از زندان مرکزی سنندج فتاحیان در زمان اعدام اجازهی کشیدن چارپایه از زیر پاهایاش را به ماموران نداده و خودش را رها کرده است. گزارشگر مجموعه در این مورد میگوید: «این آخرین تصویر شاهدان بود از مردی که دیگر برنگشت»
همچنین بنابر گزارشهای رسیده از زندان مرکزی سنندج امروز صبح بعد از اجرای حکم احسان فتاحیان، زندانیان سیاسی این زندان مراسمی در سوگ و گرامیداشت فتاحیان برگزار کردند که در پایان مراسم یکی از زندانیان به نام «ولی رستمی» که همزمان با احسان فتاحیان بازداشت شده و به سه سال حبس محکوم شده و ارتباط نزدیکی با زنده یاد فتاحیان داشته، از شدت ناراحتی به سیستم حاکم بر زندان و نحوهی برخوردها و اعدام فتاحیان اعتراض کرده است.
بلافاصله رستمی توسط شورای انضباطی زندان به یک هفته انفرادی به منظور تنبیه محکوم شده و از همان لحظه به سلول انفرادی منتقل شده است.
احسان فتاحیان ٢٧ ساله از مرداد ماه سال گذشته در شهر کامیاران بازداشت و سه ماه اول بازداشت را در سلول انفرادی تحت شکنجههای جسمی و روحی شدید قرار گرفته بود. وی در دادگاه بدوی به ١٠ سال زندان محکوم شد که با اعتراض وی و دادستان شهر کامیاران پرونده به دادگاه تجدیدنظر ارسال شد. دادگاه تجدیدنظر بر خلاف عرف قضایی و قانونی با یک جهش حکم دادگاه بدوی را به اشد مجازات تبدیل کرده و حکم اعدام وی را صادر کرده بود.
ممانعت از برگزاری مراسم ختم احسان فتاحیان در كرمانشاه
در حالی كه یك روز پس از اجرای حكم اعدام احسان فتاحیان، فعال سیاسی كُرد در زندان مركزی سنندج و دفن مخفیانهی جسد وی در گورستان شهر كرمانشاه، از سوی خانواده فتاحیان اعلام شده بود كه مراسم ختم این فعال كُرد بعد از ظهر جمعه در مسجد بقیه الله اعظم شهرك كارمندان كرمانشاه برگزار خواهد شد، اما نهادهای امنیتی با فشار بر خانواده احسان فتاحیان آنها را مجبور به اعلام خبر لغو مراسم كردند.
*****************
با فشار نهادهای امنیتی كرمانشاه مراسم ختم احسان فتاحیان لغو شد
در حالی كه یك روز پس از اجرای حكم اعدام احسان فتاحیان، فعال سیاسی كُرد در زندان مركزی سنندج و دفن مخفیانهی جسد وی در گورستان شهر كرمانشاه، از سوی خانواده فتاحیان اعلام شده بود كه مراسم ختم این فعال كُرد بعد از ظهر جمعه در مسجد بقیه الله اعظم شهرك كارمندان كرمانشاه برگزار خواهد شد، اما نهادهای امنیتی با فشار بر خانواده احسان فتاحیان آنها را مجبور به اعلام خبر لغو مراسم كردند.
به گزارش هرانا به نقل از سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ، اعلام خبر لغو مراسم در مسجد مزبور تنها یك ساعت قبل از ساعت شروع آن بود و در این فاصلهی كم هیچ گونه امكانی برای انتقال محل مراسم به مكانی دیگر و اطلاع رسانی در این مورد وجود نداشت. نیروهای امنیتی حتی از نسب اطلاعیهای بر درب مسجد بقیه الله كه آدرس منزل شخصی یكی از اقوام خانواده فتاحیان به عنوان محل جدید مراسم ختم اعلام شده بود جلوگیری كردند.
گروههایی از شهروندان كرمانشاهی كه به قصد حضور در مراسم بزرگداشت احسان فتاحیان در محل اعلام شده حاضر شده بودند با درب بسته مسجد مواجه شده و با تذكر نیروهای انتظامی مجبور به ترك محل شدند. در این میان عدهای از فعالان مدنی و دانشجویی كرمانشاه همراه با خانوادههای كیانوش آسا (دانشجوی كُرد جانباخته طی وقایع اخیر) و فرزاد كمانگر (زندانی سیاسی كُرد محكوم به اعدام) با حضور در منزل یكی از بستگان خانواده فتاحیان با نثار تاج گلی مزین به عكس احسان فتاحیان و عبارت "مهژی بو مردن بمره بو ژیان" و نیز تصاویری از كیانوش آسا و فرزاد كمانگر كه توسط مادرانشان حمل میشد به همدردی با خانواده احسان فتاحیان پرداختند.
حضور مأموران لباس شخصی در اطراف منزل مزبور نیز كاملاً مشهود بود و حتی در مراجعهی این افراد به خانواده احسان فتاحیان از آنان خواسته شد تا نوشتهای كه در آن از عبارت شهید برای احسان فتاحیان استفاده شده بود را از روی تاج گلی كه درب منزل قرار گرفته بود بردارند.
*****************
جوانان كرمانشاهی: ماهركدام یك احسان هستیم
آژانس ایران خبر : روزجمعه ٢٢ آبان، ساعت ١۴:٣٠ بیش از١٢٠٠ نفر ازمردم كرمانشاه درمسجد شهرك كارمندان برای مراسم احسان فتاحیان تجمع كردند. تجمع كنندگان روی سینه خودشان عكس احسان را زده و پلاكاردهایی با نوشته:” احسان فتاحیان شهید راه آزادی”در دست داشتند. جوانان شركت كننده كه همه عكس احسان را دردست داشته و نوشته بودند:” ما هركدام یك احسان هستیم”.
آژانس ایران خبر - ۲۳/۸/۱۳۸۸
*****************
گزارشی از تجمع آزادیخواهان وخانواده های
زندانیان سیاسی درسنندج دراعتراض به اعدام احسان فتاحیان
سنندج :عصر روز گذشته ۲۱/۸/۸۸ بیش از ۸٠٠ نفر از مردم آزادیخواه و خانواده های زندانیان سیاسی و فعالین مدنی و حقوق بشری در ساعت ۱٧۱٠ از میدان آزادی تجمعی را شكل داده در خیابان فردوسی راهپیمایی و اعتراضات خود را علیه اعدام احسان فتاحیان فریاد كرده و خواهان آزادی و لغو حكم اعدام ۱۱ تن دیگر از زندانیان محكوم به اعدام در زندان سنندج گردیدند، در این راهپیمایی، عكس زندانیان محكوم به اعدام , عكس احسان فتاحیان و همچنین پلاكاردها و نوشته هایی در اعتراض به حكم اعدام، و درخواست آزادی زندانیان سیاسی، لغو حكم اعدام زندانیان سیاسی كرد محكوم به اعدام، و ..... دردست مردم بود .
این راهپیمایی كه در فضای تقریبا حكومت نظامی برگزار شده بود با یورش مامورین مسلح یگان ویژه ضد شورش و نیروهای انتظامی و لباس شخصی و ... مواجه شده و در این رابطه ٧ نفر بازداشت شدند و بلا فاصله به نقاط نامعلوم منتقل گردیدند.
از جمله آكو كردنسب , پدرام نصر اللهی , و دلیر .... را میتوان نام برد . یك شاهد عینی میگفت كه مامورین سركوبگر هیچ رحم و مروتی نداشتند و به زن و مرد و پیر و جوان حتی در پیاده رو ها و كوچه ها رحم نمیكردند و با ضرب و شتم شدید مردم را تار و مار میكردند . برخی از مامورین سركوبگر با دوربین های ویژه به عكس برداری برای شناسایی مردم معترض اختصاص داده شده بودند . و فضای شهر ملتهب میباشد.
آژانس ایران خبر - ۲۲/۸/۱۳۸۸
*****************
گزارش تکمیلی از راهپیمایی اعتراضی شهروندان سنندجی در روز پنج شنبه
به دنبال اعدام زندانی سیاسی احسان فتاحیان در بامداد روز چهار شنبه هفته گذشته موجی گسترده ایی از اعتراضات داخلی و بین المللی نسبت به این اقدام غیر انسانی مسولان حکومتی در روز پنج شنبه راهپیمایی اعتراضی با حضور دهها فعال سیاسی و مدنی در شهر سنندج برپا گردید.
به دنبال اعدام زندانی سیاسی احسان فتاحیان در بامداد روز چهار شنبه هفته گذشته موجی گسترده ایی از اعتراضات داخلی و بین المللی نسبت به این اقدام غیر انسانی مسولان حکومتی در روز پنج شنبه راهپیمایی اعتراضی با حضور دهها فعال سیاسی و مدنی در شهر سنندج برپا گردید.
بنابه گزارش هرانا به نقل از کمیته کردستان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ، به دنبال اعدام زندانی سیاسی احسان فتاحیان در بامداد روز چهار شنبه هفته گذشته موجی گسترده ایی از اعتراضات داخلی و بین المللی نسبت به این اقدام غیر انسانی مسولان حکومتی در روز پنج شنبه راهپیمایی اعتراضی با حضور دهها فعال سیاسی و مدنی کرد در شهر سنندج برپا گردید. این راهپیمایی در میدان آزادی این شهر آغاز و با سردادن شعار اعدامها رو متوقف کنید، بله برای زندگی آزاد نه برای اعدام و ... تا محوطه نزدیک سه راه نمکی ادامه داشت که در آنجا با دخالت نیروهای ضد شورش نیروی انتظامی به خشونت کشیده شد. نیروهای ضد شورش با باتوم به معترضین یورش برده و تعدادی را زخمی و تعدادی دیگر را دستگیر کرده اند. بنابه گفته شاهدان عینی حدود ده نفر در این راهپیمایی مسالمت آمیز بازداشت شده اند و تنها هویت سه تن از آنها به نامهای عامر گلی فعال دانشجوی ، ئاکو کردنسب روزنامه نگار و زندانی سیاسی سابق و نبز نصراللهی معلوم شده است. بازداشت شده گان بعد از انتقال به بارداشتگاه انتظامی، اواخر شب تحویل نیروهای اداره اطلاعات شهر سنندج شده اند و هم اکنون در بازدشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج بسر می برند.
خبرگزاری هرانا
*****************
بیانیه دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
در محکوم کردن اعدام جان باخته راه آزادی
«احسان فتاحیان» و حمایت از دیگر فعالین سیاسی در خطرجنایت اعدام
اعدام یک جنایت سازمان یافته است که مدرن ترین رژیم ها نیز از آن در جهت منافع خود بهره می برند و بدون شک دیکتاتوری ها در انواع و اقسام آن مهم ترین جنایت پیشگانی هستند که از اعدام برای سرکوب و ارعاب معترضین و مخالفین خود استفاده می کنند.
رژیم سرمایه داری اسلامی به عنوان یکی از سرکوبگر ترین رژیم هایی که تاریخ به خود دیده است، همواره برای تثبیت و ابقاء خود از ابزار اعدام استفاده نموده است و در این مسیر تنها به دست آویز قرار دادن قوانینی ظالمانه در برخورد با جرائم پیش بینی شده در قوانین ضد انسانی خود بسنده نکرده است، بلکه بیش از آن همواره در سرکوب فعالین سیاسی و اجتماعی مخالف خود-چنان که در تمام طول دهه سیاه ٦٠- دژخیمانه استفاده نموده است.
اکنون رژیم سرکوبگر اسلامی در شرایطی قرار گرفته است که نه راه پیش دارد و نه راه پس و از این روست که آشکارا دست به جنایت سازمان یافته اعدام می زند و در این راه گوی سبقت را از تمام رقبای درژخیم تر از خود نیز ربوده است.
رژیم سرمایه داری اسلامی با اعدام «احسان فتاحیان» به عنوان یکی از مبارزین راه آزادی و برابری نشان داد که تا چه حد از مبارزات ضد دیکتاتوری مردم و جنبش به راه افتاده علیه این رژیم بیمناک است و نیز نشان داده است که برای خلاصی خود از این وضعیت اسفناک ابایی از اعمال شدید ترین و بی رحمانه ترین احکام ندارد.
اکنون مبارزین دیگری نظیر «شیرکو معارفی» در زندان های رژیم در آستانه اجرای حکم اعدام به سر می برند که توسط بیدادگاه های رژیم سرمایه داری اسلامی برای آنان صادر گشته است.
روشن است که اکنون مهم ترین وظیفه تک تک کسانی که خود را جزئی از جنبش نوین مردم ایران در مبارزه علیه دیکتاتوری و برای خواست آزادی و برابری تعریف می کنند این است که در حمایت از فعالین سیاسی در زندان که خطر جنایت اعدام آنها را تهدید می کند و نیز برای لغو مجازات اعدام آنان در یک کمپین فوری و سراسری متحد شده و نگذارند که نظام سرکوب و کشتار بی محابا به پیش رود و بهترین فرزندان این سرزمین را به مسلخ بکشاند.
دانشجویان سوسیالیست مجازات اعدام به هر بهانه ای را محکوم می نمایند و به ویژه نسبت به صدور این حکم جنایت کارانه علیه فعالین سیاسی به شدت ابراز انزجار می نمایند و قویا اعلام می دارند که از هرگونه حرکت و کمپینی علیه مجازات اعدام بی قید و شرط دفاع می کنند، و هرگونه پرده پوشی، بی تفاوتی و سکوت را از جانب نیروهای سیاسی و همه کسانی که خود را جزئی از جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران تعریف می نمایند، به هر بهانه ای، جنایتی بی تخفیف و هم دستی با ارتجاع لجام گسیخته حاکم می دانند. اکنون فوری ترین وظیفه تمام آزادی خواهان و سوسیالیست ها در کنار مقابله با انواع سرکوب فعالین کارگری، دانشجویی، زنان و تمام جنبش های اجتماعی ، مبارزه علیه جنایت سازمان یافته اعدام برای متوقف کردن روند پر شتاب توحش سازمان یافته اعدام است.
زنده باد جنبش پیشرو مردم ایران علیه دیکتاتوری
زنده باد آزادی
زنده باد برابری
زنده باد سوسیالیسم!
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
۱۳۸۸/۸/۲۲
*****************
تجمع و اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به اعدام احسان فتاحیان
*****************
اطلاعیه
احسان فتاحیان با رقصی بر دار این سرود را بخواند و رفت؛
"بگذار تا فرو افتی آنگاه راه آزادی را باز خواهی یافت."
چنین درکی همواره در انسان استثمار شده اما دخالتگر برای آزادی به عنوان محرک تاریخ عمل می نماید.
در راستای الغای مناسبات ضدانسانی دستگاه ستم رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، در راه رهایی از اسارت و نابودی و ستم ملی مبارزی دیگر جان باخت. جانیان حاکم بر این تصورند که با سرکوب و کشتار، صدای حق طلبانه ی خودرهایی کارگران و زحمتکشان پیرامونی آن جامعه فروکاسته خواهد شد. اما نه مرگ و نه پراکندن هراس مرگ، خروش شور و شوق نیروهای جدید که روی به انقلاب آورده اند را خاموش نخواهد ساخت.
تاریخ مبارزه طبقاتی در ایران گواه طولانی ترین لیست کشتار انسان هایی است که بدست مستبدین طبقات حاکم در راه آزادی جان باخته اند و رژیم جمهوری اسلامی برای حفظ و تداوم این مناسبات انسانیت زدا، بخصوص در کردستان از بدو حاکمیت خود لحظه ای در این امر تردیدی روا نداشته است.
هم اکنون بر اساس اخبار موجود، رژیم جمهوری اسلامی با اعزام تیم اعدام برای مرعوب ساختن حرکت های اعتراضی بویژه در برابر این جنایت، ضمن تشدید سرکوب علنی معترضین و با ایجاد فرصت برای اعدام برخی دیگر از زندانیان در بند به بحران آفرینی جدیدی دست زده است. گرچه هر تلاشی در فرارفت رژیم از بحران فقط تضادها را فراتر برده، اما میتوان و باید ضمن افشاگری جهانی و با تشدید سرتاسری مبارزات اجتماعی ـ طبقاتی دستگاه سرکوب آنرا زمین گیر نمود.
زنده باد انقلاب
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
برقرار باد سوسیالیسم
کمیته فعالین کارگری ـ سوسیالیستی فرانکفورت
١۴/١١/٢٠٠٩
*****************
احسان فتاحیان اعدام شد!
مردی چنگ در آسمان افکند،
ھنگامی کھ خونش فریاد و دھانش بستھ بود.
خنجی خونین
بر چھره ناباور آبی!
عاشقان چنین اند.
خبر اعدام احسان فتاحیان را از تلویزیون شنیدم. فریادی از خشم و عصبانیت کشیدم. اگر چھ در این چند
ماھھ اخبار این چنینی کم نبود اما این خبر شوک بزرگی بود. جوانی کھ آگاھانھ قدم در راه مبارزه با ستم و
استثمار و رسیدن بھ اھداف بزرگ نھاده بود. زندانی سیاسی کھ ماھھا در زندان بود اما ھیچ کدام از منابع
خبری داخلی و خارجی از او صحبتی نکردند. در حالیکھ تمام سایت ھا و رسانھ ھای وابستھ بھ جناح حاکم و
ھم چنین جنبش سبز و رسانھ ھای بین المللی،ھر کدام بھ شیوه خود دستگیری سران اصلاح طلب را در بوق
و کرنا می کردند و برایشان رنجنامھ و دردنامھ می نوشتند و از حق و حقوق زندانیان سیاسی طومارھا تھیھ
می کردند، کسی از احسان و احسانھا سخنی بھ میان نیاورد.
اھداف احسان و افرادی نظیر او کھ تعداد آنھا در زندانھای ایران کم نیست بر خلاف جریان حاکم و جنبش
سبز می باشد. آنھا در جھت منافع اکثریت مردم و نجات آنھا از زیر یوغ ستم و استثمارمبارزه می کردند. بھ
ھمین دلیل ھم وجود او را تاب نیاوردند و بھ چوبھ دارش سپردند. احسان از سرزمین مبارزه خیز و تحت
ستم کردستان بود ودرد مردم را خوب چشیده بود. در نامھ آخرش گفتھ بود "مرگ من مشکل کردستان را
حل نخواھد کرد". اما احسان عزیز، مرگ تو خاستگاه رویش ھزاران بذر خواھد بود، بذرھایی سرکش کھ
شوق شکفتن و بھ ثمر رسیدن امانشان را بریده است.
احسان غریبانھ رفت. اما بازھم تنھا ثابت شد کھ ارتجاع تاب مقابلھ و تحمل چنین جوانانی را ندارد. او را
دور از چشم ھمھ بھ خاک سپردند. باز ھم ھمچون ھزاران بار قبل کھ چنین جنایتھایی را مرتکب شدند و
نشان دادند کھ از تن بی جانش ھم می ھراسند. آبیدر و کوسالان پراو و بیستون دیگر حضورت را جشن
نخواھند گرفت. کوچھ پس کوچھ ھای کردستان ساکت از شیطنت کودکان شده است. آنھا نیز سفرت را باور
ندارند. فرزاد کمانگر بیتاب نبودنت است و او کھ ھمیشھ بھ دیگران تعلیم می داد، امروز از تو می خواھد یاد
بگیرد. از صلابتت، مقاومتت، استواری پاھایت در ھنگام سفر و ما نیز.
احسان عزیز، با سرود و ترانھ سفرت را گرامی می داریم و اجازه نمی دھیم غم بر ما مستولی شود چرا کھ
ھدف دشمن ھمین است. اھداف مبارزه ات را ھمھ جا بازگو می کنیم تا دشمن برای ھزارمین بار بداند
مرگ پایان کبوتر نیست و تا شقایق ھست زندگی باید کرد.
یادت گرامی باد!
ارسالی از سوی رفقای بذر
٢١ آبان ۱٣٨٨
*****************
بمناسبت اعدام احسان فتاحی
مردم مبارز و آزاده
حکومت جمهوری اسلامی برای تداوم عمر ننگین خود هر چه بیشتر به قهر و کشتار و اعدام مبارزین و آزادیخواهان روی آورده و در آینده نیز تشدید خواهد کرد؛ هر چند این اعمال تأثیری در روند جنبش مردم برای تحقق دمکراسی؛ آزادی و برابری ایجاد نخواهد کرد و سران حکومت تنها پرونده خود را سنگین تر کرده و بار جنایات خود را افزون می کنند.
ما میلیون ها مردمی که برای برچیدن این بساط ننگ و ذلت و برقراری آزادی؛ عدالت اجتماعی؛ دمکراسی و حقوق بشر برخاسته ایم با از دست دادن هر انسان مبارز وآزاده؛ تنها سوگند می خوریم که عزم خود را در گسترش مبارزات؛ تشکیلات و سازماندهی مبارزان و طبقات زحمتکش و تحت ستم بیشتر خواهیم کرد و این مبارزات را تا برپایی حکومت تحت شوراهای مردمی تداوم خواهیم داد.
پاسخ به جنایات رژیم:
اما پاسخ و عکس العمل ها نسبت به جنایت های حاکمیت نمی تواند تا آینده دور به تأخیر بیفتد و احساس جسارت و گستاخی در تداوم توحش کند و اعتراض به هر نقض حقوق بشر؛ پاسداری از آزادی و حقوق انسانی خود است؛ لذا در عکس المعل به جنایات رژیم پیشنهاد می شود که در فردای انتشار خبر هر اعدام و تیرباران مبارزین سیاسی (فارغ از هر گرایشی که داشته باشند)؛ ضمن تجمع در محل تحصیل و کار و زندگی - بصورت عمومی و حتی خصوصی - یک دقیقه سکوت نموده و سپس شعر شهدان - نمونه زیر- را دستجمعی بخوانیم
قطره های خون ( سرود شهیدان)
باز این دژخیم پلید
از گلستان خلق
گلهائی تازه رس
از هراسش ربود
باز موجی خشمی عظیم
در دل خرد و پیر
جوشانگشت و به پیش
قاطعتر رو نمود
آنها رفتند و لیکن
از هر قطره خون
در بستان رزم خلق
زان پس تا کنون
هزاران گل شکفت
رزم خلق جاودان است
دشمن سرنگون
پیکاری قهر آمیز و
راهی بس گلگون
مملو از خیز و افت (٢)
سرود شهید
شهید؛ شهید؛ شهید
راه تو افتخار؛ نام تو ماندگار؛ عزتت پایه دار
مرگ سرخت خروش روزگار
ای غمت جاودان؛ در دل عاشقان
خون تو در جهان؛ می کند گلفشان
هر بهار؛ هر بهار
تا محو دشمن؛ این همره من (٢)
ننشینم از پا عزم تو دارم
ره می سپارم تا فتح فردا
ای زنده یاد با توام قرار؛ در سپیده اولین بهار (٢)
خانواده محترم رفیق احسان فتاحیان! سلام گرم و خالصانهام راپذیرا باشید. با شنیدن اعدام رفیق احسان همگی ما داغدار شدیم و یاد آور زخمهای عمیق و دردناک خودمان شد. از صمیم قلب به یکایک شما تسلیت میگویم. مطمئن باشید این مصیبت جانگداز تنها بر دوش شما سنگینی نمیکند بلکه سنگینی آن بر دوش تمام انسانهایست که قلبشان برای رهایی انسان از هر گونه ظلم و نابرابری میطپد. امروزه هزاران کس از گوشه وکنار این کره زمین خود را شریک و سهیم درد و رنج شما میداند و گرچه جسمان دوریم اما قلبأ و روحأ خود را در نزد شما احساس میکنیم.
عزیزان! اینکه بار اول نبوده جنایتکاران جمهوری اسلامی به خیال خام خود با اعدام و تیرباران عزیزانمان هر صدای آزادی خواهی کارگران و محرومان جامعه و ملت ستمدیده کرد را خفه میکنند بلکه هدیه جمهوری اسلامی به ملت کرد فانتوم، توپ و تانک بود و از بدو به قدرت رسیدنش با زبان تفنگ و گلوله با ما حرف زد. هنوز خون ریخته مردم ستم دیده و زحمتکش سنندج در نوروز ١٣۵٨ خشک نشده بود که با حمله ٢٨ مردادش و کشتار جمعی در سرتاسر کردستان حمام خون براه انداخت. جمهوری اسلامی در طول عمر ننگینش به فکر سرکوب هر صدای اعتراضی بوده و فکر میکند با این گونه جنایت میتواند شعلههای آتش خشم محرومان جامعه را مهار کند بی خبر از اینکه " هر شب ستارهای به زمین میکشند و باز آسمان ما غرق ستارههاست".
شما خانواده، وابستگان رفقا و دوستان محترم رفیق احسان اطمینان داشته باشید تا ظلم و بی حقوقی انسان موجود باشد مبارزه و تلاش برای ریشه کن کردن آن موجود است در نتیجه راه احسانها، ماجدها، بیژن چهرازیها و احمد شعبانیها ادامه دارد. بیش از سی سال اعدام، شکنجه و کشت و کشتار جنایتکاران جمهوری اسلامی نتوانسته و نخواهد توانست جلو مبارزه و تلاش تودههای به ستوه آمده را بگیر و این راه ادامه دارد.
جهت اطلاع شما عزیزان! چهار برادر من نیز به دست جلادان جمهوری اسلامی تیرباران شدهاند. کاک حسین وکاک امین سوم شهریور سال ١٣۵٨ در پادگان مریوان و کاک ماجد و کاک امجد هشتم تیر ماه سال ١٣٦٠ در زندان تبریز. موقعی که کاک ماجد از حکم اعدامش مطلع میشود آخرین نامه و سفارشهایش را برای کۆمهڵه و خانوادهام می نویسد و بوسیله خانواده یک نفر زندانی بدستمان رسید که اینک من آنرا به خانوادهی همه اعدام شدگان تقدیم میدارم قابل توجه است که کاک ماجد از دستگیری امجد اطلاع نداشته و در نامهاش حال امجد را هم می پرسد و در میدان تیر از وجود همدیگر اطلاع پیدا میکنند.
مرگ بر جمهوری اسلامی
مستحکم باد همبستگی مان
ملکه مصطفی سلطانی
١٢ -١١-٢٠٠٩
سایت اتحاد کارگری
*****************
محکومیت اعدام احسان فتاحیان
مردم ایران به خاطر خواست های برحق خود در برابر یکی از درنده خوترین حکومت های جهان قرار گرفته اند و در این مقابله در نبرد زندگی و مرگ درگیرند.
پس از سرکوب های تظاهرات ١٣ آبان که طی آن مردم ایران در سال روز کشتار دانش آموزان در ١٣ آبان ١٣٥٧(روز دانش آموز) و همچنین در اعتراض به بیدادها و کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی به خیابان ها آمدند، اینک جمهوری اسلامی با درندگی هرچه تمام تر جوانان میهن ما را در برابر جوخه های مرگ قرار می دهد و جان آنان را به خاطر بیان خواست های انسانی و برحق شان می گیرد.
اعدام احسان فتاحیان زندانی سیاسی کُرد، بار دیگر مردم ایران را در سوگ یکی از فرزندانش اندوه گین ساخت. این رویداد نشان داد که جمهوری اسلامی هرگز حتی قادر به تحمل مسالمت آمیزترین مخالفت های مردم نیز با نابکاری های خود نیست.
کانون نویسندگان و انجمن قلم ایران در تبعید، همراه و همزبان با پِن جهانی این جنایت وحشیانه و آدمکشی جمهوری اسلامی رامحکوم می کنند و می کوشند در دفاع از آزادی اندیشه و بیان و رساندن فریاد مانده در گلوی مردم جامعه ما، صدای خود را به گوش مردم جهان برسانند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید
انجمن قلم ایران در تبعید
١٢ نوامبر ٢٠٠۹
www.iwae.org www.iran-pen.org
*****************
* اطلاعیه پن جهانی پیوست است
انجمن قلم جهانی
انجمن قلم جهانی از شنیدن خبر اعدام زندانی سیاسی کُرد، احسان فتاحیان عمیقا متاثر است و آن را به شدت محکوم و به آن اعتراض می کند. انجمن قلم جهانی تاثر عمیق خود را به خانواده احسان فتاحیان اعلام می دارد.
انجمن قلم جهانی از نویسندگان زندانی و تحت تعقیب حمایت می کند. هرگونه موضع گیری در مورد افراد دیگر را تنها به دلایل انسان دوستانه اتخاذ می کند.
از طرف انجمن قلم جهانی، اوژن شولگین
یازده نوامبر ٢٠٠۹
*****************
رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی احسان فتاحیان را به جوخه مرگ سپرد
سرانجام رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی احسان فتاحیان جوان بیست و دو ساله کرد را پس از شکنجه های فراوان در سحرگاه روز چهارشنبه بیست آبان برابر با یازده نوامبر به جوخه مرگ سپرد. این جنایت را جانیان جمهوری اسلامی در حالی به اجرا در آوردند که اعتراضات وسیعی در داخل و خارج ایران نسبت به اجرای این حکم صورت گرفت و نهادهای حقوق بشری بین المللی و سازمانهای سیاسی و مدافع حقوق زندانیان سیاسی ایرانی خواستار متوقف شدن و لغو حکم مرگ این جوان شدند.
احسان فتاحیان سال گذشته در شهر کامیاران دستگیر و به اتهام همکاری با حزب حیات کردستان ایران(پژاک) به ده سال زندان در تبعید محکوم شد. احسان و وکیل او علیه حکم صادره تجدیدنظرخواهی کردند. دادگاه تجدید نظر به جای کاهش حکم، احسان را به مرگ محکوم کرد. حکم مزگ احسان سحرگاه امروز به اجرا در آمد.
رژیم جمهوری اسلامی در سی سال گذشته نشان داده که از هیچ جنایت و وحشیگری برای پیشبرد مقاصد جنایت کارانه اش ابا ندارد. با کشتار مخالفان دربند می خواهد هرصدای مخالفی را در جامعه خفه کند. اجرای حکم مرگ احسان در شرایطی صورت می گیرد که رژیم در بحران عمیق اجتماعی فرو رفته و در میان مرگ و زندگی دست و پا می زند. از این رو، برای ماندن نه در گذشته و نه در آینده از هیچ جنایتی ابا نکرده و نخواهد کرد. اما تپه کاران حاکم باید بدانند که خونهای ریخته شده در سی سال گذشته، قیامی مردمی را آبیاری کرده که در ادامه خود بنیان رژیم را از بیخ و بن برخواهد کند. به امید آن روز که پایانی باشد بر درد و رنج و کشتار مردم ایران.
هر شب ستارهیی به زمین میکشند
و این آسمان غمزده غرق ستارهها است
سلام رفیق، چهگونه تجسمات کنم؟ به کدام جرم تصورت کنم؟ جوانکی نحیف بر فراز چوبهی دار که به شکفتن غنچهی خورشید لبخند میزند؟ یا کودکی پابرهنه از رنجدیدهگان پایین شهر که میخواست مژدهی نان باشد برای سفرههای خالی از نان مردماش.
چهگونه تجسمات کنم؟ نوجوانی از جنس آزاد چشیدهگان بالای شهر که الفبای رنج و مظلومیت، درس مکتب و مدرسه و زندهگیشان است. راستی فراموش کردم؛ شهر من و تو پایین و بالا ندارد، چهار سوی آن رنج و درد است.
بگو رفیق بگو...
می خواهم تصورت کنم. در هیات «سیامند» که رخت عروسی به تن کرد تا به حنابندان عروس آزادی برود.
چهگونه؟ چهگونه تصورت کنم؟ در پوشش جوانی که راه شاهو را پیش گرفته تا از لابهلای جنگلهای سوختهی بلوط به کاروانی برسد که مقصدش سرزمین آفتاب است؟ ولی هیچکدام از اینها که جرم نیست، اما میدانم «تعلق به این خلق تلخ است و گریز از آنها نامردی»....
و تو به گریز و نامردمی کردن «نه» گفتی و سر به دار سپردی تا راست قامت بمانی.
رفیق آسوده بخواب...
که مرگ ستاره نوید بخش طلوع خورشید است و تعبیر خواب چوبهی داری که هر شب در سرزمینمان خواب مرگ میبیند، تولد کودکی است بر دامنهی زاگرس که برای عصیان و یاغی شدن به دنیا میآید.
آرام و غریبانه تنات را به خواب بسپار و با زهدان زمین بوسه ببند برای فردای رویش و رستن.
بدون لالایی مادر، بدون بدرقهی خواهر و بدون اشک پدر آرام بگیر در خاک سرزمینی که ابراهیمها، نادرها و کیومرثها را به امانت نگه داشته است.
فقط رفیق بگو... بگو میخواهم بشنوم چه بر زبانات چرخید آنگاه که صدای پا و درد به هم میآمیخت؟ میخواهم یاد بگیرم کدام شعر، کدام سرود، کدام آواز کدام اسم را به زبان بیاورم که زانویام نلرزد. بگو میخواهم بدانم، که دلام نلرزد آنگاه که به پشت سر مینگرم...
سفرت به خیر رفیق
November ١١, ٢٠٠٩
*****************
رژيم ھار و توحش اسلامى، احسان فتاحیان را به دارآويخت
طبق اخبار رسيده، صحرگاه روز چھار شنبه ١١ نوامبر ٢٠٠٩، رژيم جنايت كار جمھورى اسلامى "احسان فتاحيان" جوان بی گناه و آزاديخواه را به دار آویخت و بار ديگر جنایت پیشگی خود را به تمام جهانیان ثابت کرد.
این رژیم ددمنش و پلید، قلب احسان را از حركت انداخت اما قلب ميليونھا انسان آزاديخواه را به ھم نزديك كرده است. درست است كه بطور فيزيكى، احسان نمانده اما شكى نيست كه مقاومت و آزاديخواھى وى در تداوم مبارزه و در عمق قلب ھاى ميليونھا انسان تشنه آزادى، زنده و بطور ھميشه باقى خواھد ماند. رژويم ارتجاعى اسلامى كورد خوانده است زيرا با با اعدام آزاديخواھان، مطالبات و نارضايتى بر حق اكثريت جامعه، نهتنھا مرعوب نمى شود بلكه ھزاران انسان خشمگينتر مى شود كه به پروسهى سرنگونى اين رژيم ھار و ضد انسانى سرعت عمل بيشترى بدھند. مطمئناً، اولين روزھاى پيروزى، تودھاى محروم و داخ ديده، اعدام احسان را با عملی درخور پاسخ خواهند داد و آن ها را به سزای اعمالشان خواهند رساند.
ما از سايت اتحاد كارگرى، این حادثه درد ناک را به تمام مردم کردستان و به ویژه خانوادهى احسان تسلیت گفته و یادش را گرامی می داريم.
سايت اتحاد كارگرى
١١- ١١- ٢٠٠٩
*****************
احسان فتاحیان اعدام شد
احسان فتاحیان، زندانی سیاسی صبح روز چهارشنبه در زندان سنندج اعدام شد
احسان فتاحیان سال گذشته در شهر کامیاران دستگیر و به اتهام محاربه از طریق اقدام علیه امنیت ملی کشور از سوی بابایی رئیس شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج به تحمل ۱۰ سال حبس در تبعید در شهرستان رامهرمز محکوم شد؛ دادستان عمومی و انقلاب کامیاران از جهت قِلُّت مجازات و آقای نصراله نصری به وکالت از احسان فتاحیان، تجدیدنظرخواهی نمودند که با توجه به تقاضای تشدید مجازات از طرف دادستان عمومی و انقلاب شهرستان کامیاران که مجازات تعیین شده را متناسب با شدت عمل ارتکابی ندانسته، دادگاه تجدید نظر مستنداً به تبصره ٣ ماده ۲۲ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب و مواد ۱٨۶، ۱۹۰ و ۱۹۱ قانون مجازات اسلامی، با تشدید مجازات حبس در تبعید به مجازات اعدام، تقاضای تجدیدنظرخواهی وکیل وی نیز مردود اعلام نمود.
این اعدام در حالی صورت گرفت که طی روزهای اخیر، سازمان های حقوق بشری، فعالان حقوق بشر، سیاسی، اجتماعی و خانواده ی نامبرده بارها و بارها با نوشتن نامه، صدور بیانیه و درخواست های متعدد، خواستار توقف حکم اعدام احسان فتاحیان شده بودند.
برادر احسان در تماسی با آژانس خبری موکریان اعدام اعدام او را تایید کرده و گفته است صبح روز چهارشنبه حکم اعدام احسان اجرا و زندان نیز خبر اجرای حکم را به خانواده وی اعلام نموده است.
هرگز از مرگ نهراسیده ام
احسان فتاحیان از چند روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده و نامه ای را خطاب به مردم ایران منتشر کرده بود. متن آخرین نامه ی
احسان فتاحیان چنین است:
رنجنامه احسان فتاحیان، زندانی سیاسی در آستانه اعدام
احسان فتاحیان زندانی سیاسی محکوم به اعدام در روز چهارشنبه اعدام خواهد شد نامبرده طی رنجنامه ای وضعیت خود را چنین شرح
میدهد
واپسین شعاع آفتاب شبانگاهی
نشان دهنده ی راهی ست که خواهان در نوشتن آنم
خش خش برگ ها زیر قدم هایم
میگوید : بگذار تا فرو افتی
آنگاه راه آزادی را باز خواهی یافت.
هرگز از مرگ نهراسیده ام, حتی اکنون که آن را در قریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان , در کنار خویش حس میکنم. آن را میبویم و بازش میشناسم , چراکه آشنایی ست دیرینه به این ملت و سرزمین. نه با مرگ که با دلایل مرگ سر صحبت دارم , اکنون که " تاوان " دگردیسی یافته و به طلب حق و آزادی ترجمه اش نموده اند , آیا میتوان باکی از عاقبت و سرانجام داشت؟ " ما " ای که از سوی "آنان " به مرگ محکوم شده ایم در طلب یافتن روزنه ای به سوی یک جهان بهتر و عاری از حق کشی در تلاش بوده ایم , آیا آنان نیز به کرده ی خود واقف اند؟
در شهر کرمانشاه زندگی را آغاز کردم , آنجا که بزرگیش ورد زبان هم میهنانم است , آنجایی که مهد تمدن میهنم بوده است. قطور ذهن ام بدان سویم کشید که تبعیضی را و وضعیتی ناروا را بفهمم و از اعماق وجود درکش نمایم که گویای ستم بود , ستمی در حق من چنان فردی انسانی و در حق من چنان مجموعه ای انسانی , پیگیری چرایی ستم و رفع آن به هزاران فکرم راهبر شد , اما وااسفا که آنان چنان فضا را مسدود و حق طلبی را محجور و سرکوب کرده بودند که در داخل راهی نیافتم و ورای محدوده های تصنعی به مکانی دیگر و مامنی دیگر کوچیدم : " من پیشمرگه ی کومله شدم " , سودای یافتن خویش و هویتی که از آن محروم شده ام من را بدان سو کشاند. دور شدن از خواستگاه کودکی هرچند آزاردهنده و سخت بود اما هیچ گاه باعث انقطاع من از زادگاهم نشد. هراز گاهی به قصد تجدید دیدار و بازیابی خاطرات روانه ی خانه ی نخستین میگشتم , اما یک بار " آنان " دیدار را به کامم تلخ کردند , دستگیرم کردند و به قفسم انداختند. از همان آغاز و با پذیرایی انسان دوستانه ی دستگیر کنندگانم !! فهمیدم که همان سرنوشت تراژدیک و غمناک همراهان و رهروان این راه پررهرو به انتظار نشسته است : شکنجه , پرونده سازی , دادگاه سرسپرده و شدیدا تحت نفوذ , حکمی کاملا ناعادلانه و سیاسی , و در نهایت مرگ...
بگذارید خودمانی تر بگویم : پس از دستگیری در شهر کامیاران به تاریخ ۲۹/۴/٨۷ و پس از چند ساعت مهمان بودن در اداره ی اطلاعات آن شهر , در حالی که دستبند و چشمبندی قطور حرکت و دیدن را برایم ممنوع نموده بود , فردی که خود را معاون دادستان معرفی میکرد شروع به طرح یک سری پرسش بی ربط و مملو از اتهامات واهی نمود (لازم به ذکر است که هرگونه بازپرسی قضایی در محیطی غیر از محیط دادسرا و دادگاه طبق قانون مطلقا ممنوع است). بدین ترتیب اولین دور بازجویی های عدیده ام کلید خورد. همان شب به اداره ی اطلاعات استان کردستان در شهر سنندج منتقل شدم و سور واقعی را آنجا تجربه نمودند : سلولی کثیف با دستشویی نامطبوع و پتوهایی که احتمالا ده ها سال از ملاقاتشان با آب و پاکیزگی میگذشت! . از آن به بعد شب و روز دالان پایینی و اتاق های بازجویی با چاشنی کتک و شکنجه ی طاقت فرسا , به تسلسلی پایان ناپذیر و سه ماهه تبدیل شد. بازجویان محترم در جهت ارتقای منزلت شغلی خویش و در سودای چند پشیزی ناچیز و بی ارزش , در این سه ماه به طرح اتهاماتی عجیب و غریب میپرداختند که خود بهتر از هرکس به کذب بودن آنها ایمان داشتند. علی رغم آزمودن تمامی روش ها و در عملیاتی مسلحانه شرکت نموده بودم , اتهاماتی که در بسیار در اثبات آن کوشیدند. تنها موارد اثباتی عضویت در کومله و تبلیغ علیه نظام بود که بهترین گواه در یگانه بودن اتهامات رای دادگاه بدوی است , شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج حکم به ۱۰ سال حبس توام با تبعید به زندان رامهرمز داد. ساختار اداری و سیاسی ایران همیشه دچار آفت تمرکز گرایی بوده است اما در این یکی نمونه که به ظاهر قصد تمرکز زدایی از امر قضا را داشتند. به تازگی اختیار و صلاحیت تجدید نظر در احکام متهمین سیاسی را در بالاترین سطح - حتی اعدام - از دیوان عالی گرفته و به محاکم تجدید نظر استان سپرده اند , با اعتراض دادستان کامیاران به حکم بدوی و در نهایت تعجب و برخلاف قوانین موضوعه و داخلی خود ایران , شعبه ی چهارم دادگاه تجدید نظر استان کوردستان حکم ۱۰ سال زندان را به اعدام تبدیل نمود. بر پایه ی ماده ۲۵٨ قانون آیین دادرسی کیفری محاکم تجدید نظر تنها در صورتی مجاز به تشدید حکم بدوی میباشند که حکم صادره از حداقل مجازات مقرر در قانون کمتر باشد. بر طبق کیفر خواست دادستان ئ اتهام وارده - یعنی محاربه(دشمنی با خدا) - حداقل حکم در این مورد یک سال است حال خود فاصله ی ۱۰ سال توام با تبعید را با این حداقل مقایسه کنیدتا پی به غیر قانونی, غیر حقوقی و سیاسی بودن حکم اعدام ببرید.
البته ناگفته نماند که مدتی کوتاه پیش از تبدیل حکم, مجددا" از زندان مرکزی سنندج به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل و در آنجا از من خواسته شد طی یک مصاحبه ویدیوئی به اعمالی ناکرده اقرار و کلمات و جملاتی در رد افکار خویش برزبان آورم . علی رغم فشارها ی شدید, من حاضر به قبول خواسته نامشروع آنان نشدم و آنها نیز صراحتا" گفتند حکمم را به اعدام تبدیل خواهند نمود, که خیلی زود به عهد خویش وفا کردن و سرسپردگی دادگاه را به مراجع امنیتی و غیر قضایی اثبات نمودن. پس آیا انسان می تواند بر آنان خرده ای بگیرد؟!
قاضی سوگند خورده که همه جا, در هر زمان و در قبال هر فرد و موضوعی بی طرف مانده و صرفا" از دریچه ی حقوق و قانون به جهان بنگرد, که امین قاضی این سرزمین به قهقرا رفته می تواند ادعا نماید که سوگند را نشکسته و بی طرف و عادل باقی مانده است؟ به زعم بنده چنین قضاتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسند. هنگامی که کل سیستم های قضایی ایران به اشاره یک بازجوی بی دانش و عاری از هرگونه سواد حقوقی , دستور بازداشت, محاکمه, محبوس نمودن و مرگ افراد را اجرا می نماید, آیا می توان بر یک یا چند قاضی خرده پای یک استان همیشه تحت ستم و تبعیض خرده گرفت؟ آری, خانه از پای بست ویران است...
حال علی رغم این که در آخرین ملاقاتم در داخل زندان با دادستان صادر کننده کیفر خواست, وی به غیر قانونی بودن اجرای حکم در هنگامه ی اکنون اذعان داشت, اما برای دومین بار قصد اجرای حکم را دارند. نا گفته پیداست که اینچنین پافشاری کردن بر اجرای حکم به هر نحو ممکن , نتیجه ی فشارهای محافل امنیتی و سیاسی خارج از قوه ی قضائیه است . افراد عضو این محافل تنها از زاویه ی فیش حقوقی و اغراض و نیات سیاسی خویش به موضوع مرگ و زندگییک زندانی سیاسی می نگرند, برای آنان ورای اهداف غیر مشروع خویش هیچگونه " مسئله " ای قابل طرح و تصور نیست, حتی اگر اولین حق همزاد بشر یعنی حق حیات باشد. اسناد جهانی و بین المللی پیشکش, آنان حتی قوانین و الزامات داخلی خود را نیز هیچ و بیهوده می انگارند.
اما سخن آخر: اگر به گمان زورورزان و حاکمان, مرگ من موجب حذف مسئله ای به نام مسئله کردستان خواهد شد باید گفت زهی خیال باطل . نه مردن من و نه هزاران چون من مرهمی بر این درد بی درمان نخواهد بود و چه بسا آتش آنرا شعله ورتر خواهد نمود. بی گمان " هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر".