افق روشن
www.ofros.com

پیام های تسلیت به شاهرخ زمانی


مجموعه                                                                                                                                   یکشنبه ۱٢ بهمن ۱۳۹۳

تسلیت به شاهرخ زمانی به مناسبت در گذشت مادر گرامی شان

مطلع شدیم که خانم زرین نجاتی مادرگرامی شاهرخ زمانی،کارگر در بند بعد از چند ماه دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در تاریخ ۹۳/۱۱/۴ درگذشت. این مادر گرامی همواره در طول زندگی نه تنها همراه و پشتیبان مبارزات همسر و فرزندان و سایر اعضای خانواده بودند بلکه یار و غمخوار خانواده های زندانیان سیاسی و فعالین کارگری چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب بودند به طوری که به دلیل تلاش جهت سازماندهی خانواده های زندانیان سیاسی قبل از انقلاب دو بار دستگیر شدند.
خانم زرین نجاتی یکی از هزاران مادری است که زندگی خود را در راه آزادی و عدالت صرف کرده و فشارهای بسیاری را در این راه متحمل شده اند و به همین دلیل الگو ونمونه ای برای همه انسانهای آزادی خواه و عدالت طلب و خانواده های زندانیان سیاسی و کارگران در بند می باشند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در گذشت این مادر مبارز و فداکار و خستگی ناپذیررا به شاهرخ زمانی کارگر دربند و خانواده و دوستان این عزیز، تسلیت گفته، ادامه راه ایشان را که بهترین گرامیداشت چنین انسان شریفی می باشد وظیفه ی همه فعالین و تشکلهای کارگری می داند.

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

۹۳/۱۱/۱۰

**************

پیام تسلیت اتحادیه آزاد کارگران ایران به شاهرخ زمانی

شاهرخ عزیز، از دست دادن مادر برای هر انسانی یکی از غم انگیزترین لحظات زندگی است. میدانیم اینکه در آخرین لحظات زندگی مادر در کنارش نباشی و سپس این غم را در کنار خانواده و عزیزان پشت سر نگذاری فراتر از تحمل هر انسان شریفی است. روا کردن چنین شرایط سخت و طاقت فرسائی بر شما، از بیشمارها ستم و مصائبی است که نظام ضد انسانی سرمایه داری بر ما کارگران و زحمتکشان تحمیل کرده است. تو خود بیش از هر کسی بر این امر واقفی و ما با باوری که به عزم و اراده شما برای ایستادگی در برابر مشقات و سختی ها داریم میدانیم که این غم بزرگ را نیز پشت سر خواهی گذاشت. ما اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران نسبت به شرایطی که بر شما تحمیل شده است بشدت معترضیم، خود را شریک غم تو میدانیم و درگذشت مادر گرامیتان خانم زرین نجاتی را به شما رفیق عزیز صمیمانه تسلیت میگوئیم.

اتحادیه آزاد کارگران ایران - نهم بهمن ماه ۱۳۹۳

**************

تسلیت به شاهرخ زمانی

شاهرخ زمانی عزیز
در گذشت مادر زحمتکش و گرامی تان، خانم زرین نجاتی، را به شما صمیمانه تسلیت می گوییم و خود را در اندوه شما شریک می دانیم. سخت است می دانیم؛ اینکه پاسداران سرمایه به بندت کشیده باشند و مادر رفته باشد و نتوانی در کنار دیگر اعضای خانواده باشی تا شاید از رژفای این اندوه اندکی کاسته شود. اما از این رژیم کارگر ستیز انتظاری جز این نمی توان داشت؛ حکومتی که سرکوب جنبش کارگری و انتقام گیری و سلب پایه ای ترین حقوق انسانی فعالین کارگری حتی هنگامی که در حبس بسر می برند را از مهمترین وظایف خود می داند. ازهمین روست که آنها حتی از مرخصی موقت تو برای حضور در کنار خانواده در این شرایط ناگوار هراسان هستند و از آن سر باز می زنند. اما خوب می دانیم که جنبش کارگری ایران و فعالین کارگری را دیگر نمی توان با توسل به انتقام گیری و تشدید سرکوب خاموش کرد. صدای اعتراض و داد خواهی تو و دیگر فعالین کارگری در بند از پشت دیوارهای بلند زندان رژیم اسلامی سرمایه، گواه این امر است؛ صدایی که جهان آن را شنیده است.
شاهرخ عزیز، در این شرایط طاقت سوز ما نیز به همراه همه فعالین کارگری خود را در کنار تو می دانیم. درد تو درد مشترک همه کارگران است. پس تنها نیستی.

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

۶ بهمن ۱۳۹۳

**************

مادر همرزمان شاهرخ زمانی در گذشت، شاهرخ جان ما را شریک غم خود بدان

خانم زرین تاج نجاتی مادر شاهرخ زمانی سه روز قبل دیده بر جهان فروبست ، مادر شاهرخ طی سه سال گذشته که شاهرخ زمانی در زندان است و برای آزار و اذیت او را از زندانی به زندان دیگری می بردند ، هر دو هفته یک بار برای دیدن شاهرخ مجبور بود مسیر طولانی بین شهر های مختلف از جمله تبریز تا تهران و قبلاً از تبریز تا یزد را طی کند و بیشتر مواقع نیز به او اجازه ملاقات نمی دادند اما مادر شاهرخ هر گز نا امید و خسته نمی شد ، بعدها طی صحبت های مختلف متوجه شدیم که خانم نجاتی بیش از ۴٠ سال است که دائمان در مسیر زندانها ، دادگاهها و ... برای دیدن عزیزانش فعالیت و مبارزه کرده است، و تجربه دارد که هرگز نباید خسته شد، امید واریم بتوانیم از او یا بگیریم استقامت، پشتیکار داشته و فداکار باشیم. به شاهرخ زمانی عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری و عضو هیات باز گشایی سندیکای نقاشان تهران فوت مادرش را تسلیت گفته و ضمن اعلام اینکه خانم نجاتی را همچون مادر خود دانسته، تلاش و کوشش، اراده و فداکاری های او را الگویی خود می دانیم، همچنین اعلام می کنیم برای اینکه دیگر انسانها بخصوص خانواده زندانیان از این همه ظلم و ستم نجات یابد ، تنها یک راه وجود دارد همه تلاش و فعالیت در تمامی عرصه ها را متشکل پیش ببریم، لذا از تمامی فعالین می خواهیم در جهت متشکل شدن اقدام نمایند، و اقدام به ایجاد تشکل های خود کنند، بدون شک اگر کارگران متشکل باشند هیچ حکومتی نمی تواند کارگران را زندانی کند،

به امید روزی که کارگران متشکل باشند، و هیچ کارگری زندانی نباشد.

کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری

۱۳۹۳/۱۱/٦

**************

پیام تسلیت ۶ تشکل کارگری و صنفی خطاب به شاهرخ زمانی

مرگ هر انسان شریفی پاره ای از وجود مرا با خود می برد …هرگز مپرس تابوت چه کسی را به گورستان می برند ….تابوت مرا و آرزوهای تو را می برند.
با خبر شدیم مادر دوست گرامی مان کارگر زندانی ،شاهرخ زمانی عضو موسس سندیکای کارگران نقاش و تزیینات تهران، فوت نموده است. این مادر دردمند با چشمانی که در آرزوی دیدار فرزند می سوخت ،چشم بر این دنیا بست و آرزوی دیدار درآزادی شاهرخ زمانی را با خود برد. ما ضمن تسلیت به خانواده این کارگر زندانی ،امیدواریم که حداقل این امکان برای شاهرخ زمانی فراهم شود که در مراسم مادر دلبندش شرکت کند.
رفیق عزیز شاهرخ زمانی در غم از دست دادن مادرت با تو همدردیم.

هیات موسس سندیکای کارگران نقاش و تزیینات تهران و حومه

سندیکای کارگران نقاشان استان البرز

سندیکای کارگران رفوگر فرش تهران

اتحادیه نیروی کار پروژه ای

کانون صنفی معلمان ایران

سندیکای کارگران فلزکارمکانیک

۱۳۹۳/۱۱/۰۵

**************

پیام تسلیت ۵ تشکل کارگری خطاب به شاهرخ زمانی

۵ تشکل کارگری در ایران طی پیامی کوتاه به مناسبت درگذشت مادر شاهرخ زمانی با وی هم‌دردی کردند. متن این پیام به شرح زیر است:

شاهرخ عزیز،
خبردار شدیم که خانم زرین نجاتی، مادر عزیزت، پس از مبارزه‌ای طولانی با بیماری سرطان از میان ما رفت. او که از نمونه‌های مادران فداکار و مبارز بود، تمام زندگی خود را در دفاع از حق زندانیان سیاسی طی کرده و در نهایت نیز در حالی که چشم به راه آزادی دوباره‌ی تو بود درگذشت.
برای ما واضح است که فقدان وی برای تو چقدر تلخ و جانکاه است. اما از سوی دیگر نیز اطمینان داریم که با صبر و متانت شایسته‌ی یک فعال کارگری و انقلابی، این سختی را نیز پشت سر خواهی گذاشت.
ما این فقدان بزرگ را به تو و پدر مبارزت تسلیت می‌گوییم. هم‌چنین از تمامی تشکل‌ها و فعالین کارگری دعوت می‌کنیم که با وحدت و اتحاد عمل در مبارزه در جهت آزادی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی تلاش کنند. سندیکای نقاشان کرج

هیات بازگشایی سندیکای نقاشان و کارگران تزئینات تهران

انجمن سلامت آذربایجان

کارگران پیشرو آذربایجان

کارگران سندیکایی تبریز و اردبیل

**************

برای مادرم / شاهرخ زمانی:

نَمی‌رند و نَمی‌رند، آنان که ره خلق بگیرند...
من چشم در خانواده‌ای باز کرده و بزرگ شده‌ام که سوسیالیزم به عنوان آرمان رهایی بشریت از ستم و بهره‌کشی و طبقه‌ی کارگر به عنوان تنها نیرو و مرکز ثقل این تغییر انقلابی، مقدس شمرده ‌می‌شد و با تمام وجود در خدمت آن قرار گرفتیم. بدین جهت، پاسداران نظام سرمایه‌داری، چه با شکل تاج و چه در پوشش عمامه، لحظه‌ای آزار و اذیت و زندان و شکنجه‌ی ما و تمامی مبارزین راه آزادی بشریت برای جلوگیری از فعالیت انقلابی آگاه‌گرانه دست برنداشتند.
منزل ما در تبریز، محل رفت‌و‌آمد بزرگانی چون بهروز دهقانی، صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی، چنگیز احمدی، عبدالله افسری و دیگر انقلابیون بود. مادرم در چنین فضایی تمامی محبت و تلاش‌های قهرمانانه‌ی خود را فداکارانه صرف کمک به خانواده و سرپا نگه داشتن آن و ادامه‌ی مسیر انقلابی کرده بود. طعم تلخ بی‌پناهی در نبود سرپرستان خانواده، عمو و پدرمان در دوران حکومت ستم‌شاهی از سال ۱۳۵۰ در رابطه با چریک‌های فدایی خلق ایران شروع شده و سپس در سال ۱۳۵۷ که آن‌ها با قیام عمومی از زندان آزاد شدند، خانه‌ی ما به مرکز فعالیت‌های انقلابی تبدیل شد.
با شروع قتل‌عام‌های دهه‌ی ۶۰ که پدر، عمو، من و خواهر بزرگ‌ترم مجبور به ترک خانه شدیم، بار مسولیت ۳ طفل خردسال در حالی به دوش مادرم افتاد که پاسداران سرمایه هر شب برای دستگیری ما از دیوار بالا رفته، به منزل ریخته و باعث وحشت بچه‌ها می‌شدند. به طوری که مادر تمام وسایل خانه را رها کرده و در محله‌ی طالقانی، یکی از محلات جنوب‌شهر تبریز، مخفی شد. از آن موقع، این دربه‌دری و زندان تاکنون ادامه داشته است. مادرم در تمام این سالیان از تلاش برای سامان دادن به خانواده‌هایی که سرپرست خود را از دست داده بودند، ارتباط با خانواده‌های زندانیان سیاسی و گروه‌های انقلابی، سازمان‌دهی تظاهرات هزاران نفری هم‌راه خانواده‌های دیگر زندانیان سیاسی و دانش‌جویان انقلابی علیه زندان، اعدام و شکنجه و برای آزادی زندانیان سیاسی در دوران ستم‌شاهی که در یک مورد منجر به دستگیری ۷۰ نفر از آنان در تبریز شد، تا مصاحبه‌ها با رسانه‌ها برای افشاگری جنایات جمهوری اسلامی ایثارگرانه تلاش نمود. به خصوص زمانی که مرا به زندان قزلحصار تبعید کردند، در نزدیک به ۵۰ روز اعتصاب غذای من روزی نبود که رسانه‌ای مصاحبه نکرده و جنایات رژیم سرمایه‌داری را افشا نکند.
در آخرین تلاش، چند ماه پیش، برای گرفتن مرخصی برای من در ملاقات با معاون دادستان، خدابخش- معروف به خدانابخش-به وی گفته بود: «پسر من چه گناهی غیر از دفاع از حق و حقوق طبقه‌ی کارگر انجام داده است؟ مگر دفاع از سندیکا و حق حیات برای کارگران جرم است؟ ما انقلاب کردیم، خون دادیم، من روی شوهرم را ندیدم، سال‌ها جلوی زندان‌ها بودم، شما از ناآگاهی مردم سواستفاده کردید و بر کرسی قدرت نشستید و الان هم ادعای خدایی می‌کنید! ولی یادت باشد، همان کارگرانی که رژیم ستم‌شاهی را نابود کردند، شما را نیز به زباله‌دان تاریخ خواهند انداخت. شما جلادها روی ساواک را سفید کرده‌اید! از جنایات و کثافات شما، مردم به تمامی دیکتاتورهای پیشین ایران رحمت می‌فرستند! ولی من انقلاب و نابودی ساواکی‌ها را دیده‌ام، دیدم رییس ساواک چطور خودش را موقع محاکمه خیس کرد. الان نیز آن روز دور نیست!»
وقتی این گفت‌و‌گو را در ملاقات برای من تعریف کرد، به شوخی گفتم: «مادر این حرف‌ها را که می‌زنی، سربازان گم‌نام میلیاردرها شما را پیش من می‌آورند!» گفت: «خیال می‌کنی بیرون چه خبره؟ این‌جا نیز زندان بزرگی است.» سپس به شوخی اضافه کرد: «یک روز خوش ندیده‌ام! از بس دوندگی کردم از پا افتاده‌ام، کاش مرا نیز بگیرند تا چند سالی استراحت کنم!»
در تمامی این سالیان نکبت، خفقان و استبداد سرمایه‌داری که از ارتباط با نیروهای آگاه و کارگران پیشتاز از طیف‌های گوناگون در رابطه با بحث و آموزش، مخفی کردن مبارزه تا دستگیری پدرو عمویم و خود من در سال‌های ۵۰، ۵۲، ۶۰، ۷۲ و ۹۰، نگه‌داری بچه‌ها و خانواده و ملاقات در زندان، سر و کله زدن با مزدوران و شکنجه‌گران و آدم‌کشان شاه و شیخ، مادرم لحظه‌ای آرام و قرار نداشت.
رفیقا کبیر شهید چنگیز احمدی و عبدالله افسری وی را در اوایل انقلاب نمونه‌ی مادر ماکسیم گورکی می‌دانستند. شهید چنگیز احمدی می‌گفت: «زری خیال نکن که اداره کردن روزی ۵۰- ۶۰ نفر که به این خانه رفت‌و‌آمد می‌کنند کار ساده‌ای است. شما هم معادل ۳ کادر کمونیست کار می‌کنی. بدان که طبقه‌ی کارگر و آیندگان در فردای صبح رهایی از ستم و نابرابری، این ایثار و فداکاری شما را از یاد نخواهند برد.»
وی با این‌که همه‌ی این فشارهای روحی و جسمی وی را تکیده کرده و انرژی‌اش را تحلیل برده بود، در روزهای آخر عمرش به همه سپرده بود که من در زندان خبردار نشوم که وی مریض است و برایم پیغام فرستاده بود که «به زودی تهران می‌آیم و زمین و زمان را بر سرشان خراب خواهم کرد. هر طور شده برای تو مرخصی خواهم گرفت. وگرنه کل دنیا باید بفهمند که حکومت ضدکارگری چقدر ضدبشر است و با افراد بی‌گناه چه می‌کند.»
بله! وی تا آخرین لحظه‌ی عمرش به قول رفقا مثل مادر ماکسیم گورکی بود و من به او افتخار می‌کنم. تا باشد مادرها راه او را پی بگیرند.

شاهرخ زمانی - ۴ بهمن ۱۳۹۳ زندان رجایی‌شهر کرج

************************

مرگ نا به هنگام مادر شاهرخ زمانی را تسلیت می گوییم!!!

خانم زرین نجاتی مادر شاهرخ زمانی پس از چندین ماه مبارزه و مقاومت در مقابل بیماری سرطان که به دلیل وجود جمهوری اسلامی هر روز بیش گسترش می یابد امروز ١٣٩٣/١١/۴ در گذشت .
زرین نجاتی طی دو رژیم ضد انسانی که هر گونه ظلم و ستم را علیه مردم تحمیل کرده اند هرگز سکوت نکرد و دائماً در تلاش و مبارزه در جهت کمک و برای آزادی زندانیان بوده است، او در رژیم سلطنت به خاطر تلاش و سازماندهی خانواده زندانیان سیاسی دو بار دستگیر شد که با حمایت های خانواده ها مجبور شدند آزادش کنند در دهه شصت نیز به دلیل سرکوب های ددمنشانه رژیم اسلامی که شاهرخ و خواهرش برای اینکه دستگیر نشوند مجبور بودند از خانه متواری شوند و پدر و عمومی شاهرخ که در زندان بودند زرین نجاتی مجبور شد از خانواده آنها نیز نگهداری نماید در همین حال بسیاری از آشنایان و دوستانشان نیز که در مقابل سرکوب های دهه شصت از بچه و خانواده هایشان دور بودند زرین نجاتی به عنوان مادر به آنها نیز رسیدگی می کرد.
این مادر طی سالهای متمادی در دوره سلطنت که بهمن زمانی و اسرافیل زمانی ( پدر و عموی شاهرخ) در زندان بودند برای آزادی آنها و حمایت و دفاع از حق زندانیان هر روز در ادرات، دادگاه ها، و زندانها برای ملاقات بود و پس از سرنگونی رژیم ضد انسانی سلطنت و بر قراری رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی همچنان تا زمانی که بیماری سرطان سوغاتی نظام اسلامی نتوانسته بود از پا در آوردش برای آزادی و دفاع از بهمن زمانی و اسرافیل زمانی که این بار توسط جمهوری اسلامی زندانی شده بودند هر روز راهی ادارات و دادگاه ها بود و پس از آنها نیز برای دفاع از شاهرخ زمانی و خواهر ش چه در سالهای دهه شصت و چه در سالهای ١٣٧٢ ، ١٣٧٣ و ... و چه در طی سه سال اخیر که شاهرخ در زندان است همچنان پاشنه کفش هایش را ور می کشید و با ماموران و قاضی ها و زندانبانهای ضد انسان رو در رو بود. امروز ما چنین مادری را از دست دادیم.
ما در کمیته حمایت از شاهرخ زمانی مرگ مادرمان زرین نجاتی را به بهمن زمانی، به شاهرخ زمانی و دیگر اعضای خانواده زمانی و همچنین جمع خانواده زندانیان و مردم ستم دیده ایران تسلیت گفته از همه فعالین جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی می خواهیم به صورت سازمان یافته و با کمک کردن به متشکل شدن کارگران و توده ها جهت مبارزه با نظام ضد انسانی جمهوری اسلامی کمک کنند و دست به ایجاد تشکل های مبارز بزنند چرا که مبارزه و فعالیت سازمان یافته تحت رهبری تشکل های مبارز است که می تواند ضمن حمایت های عملی و ممکن باعث آزادی زندانیان سیاسی شوند و در همین حال نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی را مجبور به پذیرش حق و حقوق انسانها نمایند.
شاهرخ عزیز ما را در غم وارده شریک خود بدان، زرین نجات یکی از هزاران مادری بود که عمر خود را در راهروها و دالان های ساختمانهای ادارات، دادگاه ها و زندانها و در راه های آنها گذرادند و همیشه برای آزادی زندانیان از زندگی خود گذشتند و هر از چندگاهی یکی از این فدا کاران خاموش می شوند و ما را تنها می گذارند بیاید در کنار دیگر مادرانی که هنوز زنده هستند و برای آزادی زندانیان مبارزه می کنند قرار بگیریم و دستان پر مهر و فداکارشان را به گرمی در دست بگیریم.

۴/١٣٩٣/١١