"در خرداد ماه اطلاعیه ای جهت معرفی سخنگوی بهنام ابراهیم زاده در سایت ها منتشر شد، متن زیر در ارتباط با آن نوشته جهت افکارعموم تنظیم شده است"
من رحمان ابراهیم زاده عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ، سالیان سال در کوره پز خانه های تبریز و ارومیه کا رکرده ام ، جایی که هم محیط کار و هم محیط زندگیم بود . در چنین محیطی من مسائل بسیاری را فرا گرفتم . از جمله اینکه در جریان کار و عمل آموختم که منافع طبقاتی کارگران کاملا به هم وابسته است و شرایط زندگی بهتر تنها و تنها از طریق مبارزه و همبستگی طبقاتی امکان پذیر است.
از طریق مبارزه دانستم که کارگران باید استقلال طبقاتی خود را در تمام زمینه ها از جمله سیاسی و اقتصادی حفظ کنند و در مواقع دشواری و در کشکمش های طبقاتی تنها به نیروی خود و هم طبقه ای هایشان تکیه کنند. به نظر من کارگران باید تحت هر شرایطی از تمام جناح های سرمایه داری دوری کنند. همه کوشش من در غیاب بهنام در همین راستا بوده است و باید همه بدانند که اگر توانستم در این راه موفق و سربلند باشم تنها به کمک کارگران و هم طبقه ای هایم بوده
من اعتقاد دارم که پیشرو کارگری باید در عمل ثابت کند که اهل مبارزه طبقاتی است. پیشرو کارگری از طریق کار و مبارزه مورد اعتماد مردم و علی الخصوص کارگران قرارمی گیرد و از همین طریق می تواند برای خودش جایگاه اجتماعی کسب کند. در صورت عدم جایگاه اجتماعی هیچ مبارزه صنفی و سیاسی به سر انجام نخواهد رسید. پس باید از جنس کارگر و زحمتکش بود و نیروی مردمی را باور داشت. من نمیخواهم انرژی خود را در راهی صرف کنم که مرا از اصل کاری که به آن اعتقاد دارم دور سازد . من در این سال ها هیچ وقت از مسائل کارگری غافل نبوده ام و هر جا که ضرورتی ایجاد کرده باشد حضور داشته ام و می دانم مبارزه کارگری گاها تدریجی و گام به گام است و و برای تغییر باید تلاش کرد.
دوستان کارگر،پیشروان کارگری ، همانطور که اطلاع دارید پسرم بهنام در روز ٢٢ خرداد ٨٨ دستگیر شد. از آن تاریخ به بعد مشکلات من مضاعف شد چون هر ماه می بایست مسافت ١٠٠٠ کیلومتری را طی می کردم تا به تهران می رسیدم . با وجود کهولت سن باید به همه دادگاه های مربوطه سر می زدم . در همین مسیر چند بار تصادف کردم و تا پای مرگ رفتم اما هر گز نگذاشتم زن و بچه بهنام کمتر ین کمبودی داشته باشند و مثل چشمانم از آنها بر اساس وظیفه ام مواظبت و حمایت کردم . لازم است ذکر کنم که در این مدت دوستان بسیار زیادی با من همراه بودند ازجمله اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در سراسر ایران ، که جا دارد از همه آنها صمیمانه تشکر کنم که نگذاشتند بار این همه مشکلات را به تنهایی به دوش بکشم . در این میان دوستانی چندین بارا ز من شماره حساب خواستند که بنده قبول نکردم که آخرین بار در مجمع عمومی کمیته هماهنگی در کرج قبل از دستگیری بود که عنوان کردم که نیازی به کمک مالی نیست. باید یادآور شوم من به نیرو و توان خود و دوستانم و محبت صمیمانه همه آنها ایمان داشته و دارم که در سخت ترین شرایط در کنارم خواهند بود . در همین اثنا نوه ام نیما ابراهیم زاده به دلیل بیماری سرطان در بیمارستان محک تهران بستری شد.
همان طور که می دانید و بارها گفته شده همه امکانات درمانی در بیمارستان محک رایگان است. با این حال بنده به دلیل حضور مستقیم و تنها در کنار خانواده ی بهنام و نوه بیمارم از لحاظ جسمی و روحی داشتم تحلیل می رفتم که در این بین سیل دوستان و فعالین کارگری از سایر شهر های ایران به سوی تهران روانه شدند ، بنده یک بار دیگر احساس کردم که تنها نیستم که ناگهان آقای محمود صالحی طی یک مصاحبه بیاناتی را ایراد کردند که داغ دل من را تازه کرد من نمیدانم چه منظوری داشت ولی هر چه بود صحت نداشت و بیانات ایشان با مریضی نوه ام تفاوت بسیاری داشت. آقای صالحی که در تمام مدت دستگیری و زندانی شدن بهنام حتی یک بار به من و خانواده بهنام زنگ نزده بود و پس از بستری شدن نوه ام نیما نیز به کلی از وضعیت دشوار ما بی خبر بود در آن مصاحبه جوری وانمود می کند که انگار وکیل ما بوده و در تمام این مدت کنار ما بوده است. البته شاید آقای صالحی برای حفظ موقعیت سابق خود نیازمند این تبلیغات دروغین باشد و برای مطرح شدن بخواهد از کیسه فعالان کارگری هزینه کند که اینهم حتما از خصوصیات ایشان است اما واقعیت همان بود که من در بیانیه تکذیبیه سخنان آقای صالحی نوشتم. قصد من در آن بیانیه این بود که جلوی سو استفاده از زندانی شدن بهنام و بیماری نیما گرفته شود و بدین ترتیب آقای صالحی نیز در جای واقعی خود قرار گیرد و جنبش کارگری هم نسبت به واقعیت ها مطلع شود وگرنه من به عنوان فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی و کسی که در جریان برخوردهای فرصت طلبانه آقای محمود صالحی بود خوب می دانستم که ایشان نه از سر دلسوزی برای خانواده بهنام یا کمک به جنبش کارگری بلکه برای مطرح کردن مجدد خود صحبت می کند. من همان زمان اعلام کردم که هر کس میخواهد از نوه ام خبرداشته باشد با خود من تماس بگیرد و شماره تماس خود را اعلام کردم. نمیخواهم اظهارات من حمل بر توهین باشد اصلا به هیچ وجه قصد چنین کاری را ندارم اما میخواهم بدانم طبق اظهارات پسرم که بیانیه داده و گفته افرادی خانواده اش را اذیت کرده اند این کسانی که خانواده ش را مورد اذیت و آزار قرار داده اند چه کسانی هستند؟ و این آزار و اذیت از چه قرار بوده است؟
و گرنه بیان یک مشت اظهارات گنگ و مبهم در نوشته هیچ پایه و اساسی ندارد و درست مثل این است که در شب دنبال سیاهی بگردید. ایشان اظهار نموده اند که یک عده ا ی از پدرم سواستفاده کرده اند ، اتفاقا باید بگویم که بنده کاملا استقلال اندیشه دارم و از هیچ احدی خط نمیگیرم و اگر بی سواد خطابم می کنند کاملا درست است ولی تشخیص راست و دروغ، سواد نمی خواهد بلکه شعور می خواهد. به همین آقایانی که سواد! خود را به رخ ما می کشند و در جلسه شهر سقز در زمان تعیین سخنگو ( محمود صالحی) به این کشف می رسند که طی یک اطلاعیه رسمی با بیان بی سواد بودن، من را تحقیر کنند ، باید بگویم بر من خرده نگیرید، مقصر دنیایی است که هیچ برابری در آن نیست و من و امثال من برای زنده ماندن ناچار شده ایم بدور از درس و مدرسه کار کنیم ،مدرسه من خاک بود و قالب خشت زنی و گرمای کوره پزخانه ، حقیر نظام سرمایه داری است ، نه من!
در ضمن اگر معیار سواد سواری گرفتن از فعالیت های فعالان جنبش کارگری و تکیه دادن به سندیکاهای سازشکار فرانسوی است همان بهتر که من بی سوادم.
من قضاوت را به کارگران و فعالین کارگری می سپارم و نه به عنوان پدر بلکه به عنوان یک فعال کارگری و یک همطبقه ای پسرم بهنام را مخاطب قرار می دهم و از او می پرسم:
پسرم ! همین افرادی که مورد اتهام شما هستند از دوستان بسیار نزدیک من می باشند همین حالا که شما آزاد هستید با وثیقه همین دوستان است یا همین دوستان بودند که وقتی دارو های نیما نایاب بود با مشقت و تلاش فراوان و بدون تحمیل هیچ هزینه ای به ما تمام داروها را با صداقت تهیه کرده اند و تو می باید در صورت وفاداری به اصل همبستگی طبقاتی به تلاش آنان ارج و احترام بگذاری و به جای این که در کنار آقای صالحی تهمت پراکنی کنی باید به اتحاد کارگران کمک کنی .اما متاسفانه تو و معدود دوستانت از جمله آقای صالحی با فرافکنی می خواهید اذهان عمومی را منحرف سازید. حالا من از مردم ، از همه کارگران تقاضا دارم با این اوصاف قضاوت کنند، آیا من و دوستانم مرتکب قصور و کوتاهی شده ایم ؟ آیا به شما بد کرده ایم، آیا کمک کردن به یک خانواده کارگری محکوم است ؟ اگراینچنین نیست، کار ما یک کار انسانی بوده و آنرا وظیفه انسانی خود میدانیم.
پسرم، هر کسی در تعیین خط مشی زندگی خود، مختار است. اگر سخنگو تعیین کرده اید کار بسیار خوبی کرده و با این کار مسولیت بزرگی را از دوش من برداشتی .فقط من فکر می کنم که آقای صالحی سخنگوی شماست نه شما سخنگوی ایشان که عده ای را متهم می کنی و نقش سخنگو را بازی می کنید . چون اظهر من الشمس است که روی سخن شما با چه کسانی است. در آخر یک بار دیگر از تمام کسانی که من را از هر لحاظ در این راه پر مشقت یاری داده اند تشکر می کنم و دستشان را به گرمی میفشارم و به خاطر برخورد غیر انسانی بهنام و سخنگوی جدید او از همه عذر خواهی می کنم. امید وارم که صراحت لهجه من کسی را نرنجانده باشد.
رحمان ابراهیم زاده - ششم خردادماه ١٣٩٢