خودپو و خودانگیخته اما پراکنده
یک خبر و تحلیل پیرامون اعتراضات کارگری
این روزها عرصه زندگی بر کارگران از هر جهت تنگ شده و آنها در بدترین شرایط معیشتی قرار دارند. سرمایه آنجا که برایش صرف نکند از به کارگیری نیروی کار کارگران که فروش آن تنها ممر حیاتشان است سر باز میزند و هر حرکت اعتراضی آنها را زیر ضرب قرار میدهد. همین چند روز پیش بود که کارگران چوکای تالش پس از اخراجهای گسترده جلوی در این کارخانه تجمع کردند. این نمونهای است از صدها تجمع اینچنینی و حکایت از بیکاری و فقر و فلاکت گسترده کارگران دارد، کارگرانی که هیچ راهی برایشان باقی نمانده و حتی برای فروش نیروی کارشان نیز باید مبارزه کنند. صاحبان سرمایه کارگران قدیمی را اخراج میکنند و خیل عظیم کارگران بیکار با دستمزد بسیار کم و مطیع و سربراه را به کار میگیرند. دستمزد کارگران مختلف و از جمله کارگران شاغل در عسلویه مدام به تعویق میافتد. دولت به صاحبان سرمایه (پیمانکاران) اجازه میدهد که کارگران اعتصابی را بدون دادن دستمزد اخراج کنند. دولت سرمایه و دیگر سرمایهداران به منظور تولید ارزش اضافه بیشتر، از سالها پیش کنترل شدیدی را بر کارگران این منطقه اعمال کردهاند و اکنون با وقاحت تمام اعلام میکنند کارگری که برای گرفتن دستمزدش اعتصاب میکند را اخراج کنید بدون آنکه حقوقی به او بدهید. در گذشته نیز شرکتهای پیمانکار در عسلویه کارگران معترض و فعال در اعتصاب را در «بلک لیست» (black list) جا میدادند و از دیگر شرکتهای پیمانکاری میخواستند که از استخدام این کارگران خودداری کنند. کارگران جدیدی که خواستار کار هستند برای استخدام در شرکت جدید باید از شرکت قبلی که در آن کار میکردند رضایتنامه ارائه بدهند.
عسلویه جایی است که کارگران به آن «آخر دنیا» میگویند و میتوان گفت از خیلی جهات اسم بسیار با مسایی است چرا که بسیاری از اتفاقات عسلویه هیچگاه به بیرون درز نمیکند؛ به صورت مرتب کارگران فعال به وسیله نهادهای حکومتی بازخواست میشوند، بسیاری به خاطر شرکت در اعتصاب بازداشت میشوند و ... به ندرت اینگونه اخبار به بیرون از منطقه راه پیدا میکند. به قول یکی از کارگران اخراجی عسلویه ماهی نیست که در آن اعتراضی کارگری به وقوع نپیوندد. کارگران نسبت به محل سکونت (خوابگاه)، وضعیت غذا، وسایل نقلیه و از همه مهمتر حق استراحت (رست) معترض هستند، این خواستههایی نیست که فقط از طرف تعداد خاصی از کارگران مطرح شود بلکه مطالباتی است که از دهان تکتک کارگران شنیده میشود. کارگران از غذای نامناسب و دستمزد کم رنج میبرند و هر موقعیتی پیش میآید به آن اعتراض میکنند. بسیاری از کارگران به خاطر شرکت در همین اعتصابات اخراج میشوند، زندانی میشوند و آخر سر خانهنشین میشوند. بسیاری هم اسمشان در هیچ رسانه و سایتی نمیآید. اعتراضات کارگری در عسلویه به طرز گستردهای انجام گرفته و در آینده نیز به وقوع خواهد پیوست. این اعتراضات خودپو و خودانگیخته و پراکنده است؛ ویژگیای که بیانگر مبارزات کارگری در کل ایران است. حاکمیت سرمایه نیز با تمام قوا و ترفند از بهم پیوستن مبارزات کارگری در عسلویه جلوگیری میکند. بارها اتفاق افتاده است که در منطقه جم اعتصابی رخ داده است اما کارگران پتروشیمی و یا فاز ۱۵ و ١٦ از آن بیخبر بودهاند. اینکه حاکمیت سرمایه به طور رسمی به پیمانکاران مجوز اخراج کارگران را میدهد به این خاطر است که کارگران به این معضل در مبارزات کارگری عسلویه واقف بودهاند و میدانند که بایستی متحدانه برای گرفتن مطالبات خود دست به عمل بزنند. با توجه به موضوع بالا اخراج کارگران معترض چیز جدیدی نبود و روندی بود که قبلا نیز با در لیست سیاه قرار دادن کارگران انجام میشد و تهدید اخیر حاکمیت سرمایه فقط این فرق را با گذشته داشت که به این کار جنبه رسمی دادهاند. صد البته مشخص است که سرمایه از اتحاد و همبستگی کارگران به وحشت افتاده است. چرا سرمایه چنین میکند؟ دلیل روشنی دارد. سرمایه با کارگران وارد معامله میشود. نیروی کار آنها را با قیمتی که نظام دستمزدی تعیین میکند میخرد تا از قبل این نیروی کار به غایت ارزان و شبهرایگان بیشترین ارزش اضافی را به چنگ آورد. سرمایهداران در این منطقه با تحمیل فقر و فلاکت به کارگران بیشترین ارزش اضافی را نصیب خود میکنند و اگر گفته شود کمتر از یک درصد ارزش نیروی کار برای بازآفرینی نیروی کار از دست رفته ( معاش) به او داده میشود اغراق نکردهایم. در جاهای دیگر نیز همینطور عمل میشود. کارگری از روی اجبار با ماهی ۲۱۵ هزار تومان راضی به کار میشود، کارگر بازنشستهای برای تامین مخارجش با ماهی ۵۰۰ هزار تومان مجبور میشود شرایط کار را بپذیرد، کارگران افغانی را که نگو؛ بدون داشتن دفترچه بیمه و امنیت شغلی و کمترین دستمزد، بیشترین کار از گرده آنها کشیده میشود. این که کارگران آموزش و پرورش و پرستاران از کمی دستمزد دست به اعتراض میزنند همه یک چیز را فریاد میزند؛ اینکه دستمزدهای موجود تکاپوی هزینه خانوادههای کارگری را نمیکند و حاکمیت سرمایه نیز از این موقعیت بیشترین تولید ارزش اضافی و انباشت را نصیب خود میکند و برای حفظ این موقعیت و جلوگیری از اعتصاب (وقفه در کار تولید ارزش اضافی) سرکوب کارگران را تشدید میکند و هر روز برای جنبش کارگری خط و نشان میکشد. سرمایه در همین سالها بیشترین انباشت را از قبل نیروی کار کارگران عسلویه، ایران خودرو، پتروشیمی و ... به هم زده است. این ذات سرمایه است که اینگونه استثمار و بهرهکشی را برای نیروی کار ما مهندسی کند تا از این طریق انباشت کند. از سوی دیگر ما کارگران ناگزیریم و ضرورت زندگیمان ایجاب میکند که برای گرفتن مطالبات خود اعتصاب کنیم و تولید ارزش اضافه را متوقف کنیم. اینجاست که خشم سرمایه سرریز میکند، گویی به واقع شاهرگ حیاتی سرمایه را قطع کردهای. ستیز کار و سرمایه از اینجا نشات میگیرد. ما کارگران فیالواق دست روی دست گذاشتهایم و هجوم همه جانبه سرمایه را جدی نمیگیریم و ساز و کار مبارزه با سرمایه را تدارک نمیبینیم. مبارزه با سرمایه ساز و کار مناسب با دشمن طبقاتی را میطلبد، ساز و کاری که همه کارگران (اکثریت) در آن شرکت داشته و چند و چون کار مبارزه را بررسی کنند و کارهای متناسب با آن را انجام دهند و از روابط کار و سرمایه رمزگشایی کنند. از سوی دیگر برای آنکه از همه توانمان استفاده کنیم باید با دیگر کارگران ارتباط برقرار کنیم و شوراهای خود را بر بستر همین مبارزات که ملاتش مطالبات و خواستههای کارگری است ایجاد کنیم. با چنین کاری میتوانیم یک جنبش شورایی سراسری را مقابل سرمایه سرپا کنیم. سرمایه از اعتراضات تدافعی و رفرمیستی ما احساس خطر نمیکند. سرمایه با وعده و وعید و فریبکاری ما را از مسیر مبارزه باز میدارد و آنجا که اعتراضات به بستن جاده کشیده میشود با گاز اشکآور و نیروهای ضد شورش سرکوب میکند؛ همان اتفاقی که در تجمع کارگرانی که روز شنبه 26ام خرداد در اعتراض به اخراج و به تعویق افتادن دستمزدهایشان جاده زرند – کرمان را بسته بودند افتاد. با هجوم نیروهای ضد شورش و شلیک گاز اشکآور به سوی کارگران معترض یکی از این گلولهها به چشم کارگری به نام محمد علی میرزایی برخورد کرد و در همین هنگام تریلر به صف معترضین زد و نامبرده را زیر گرفت.
اینکه استبداد سرمایه بیداد میکند چیزی نیست که بخواهیم آن را کالبدشکافی کنیم، چیزی است که هر روز آن را با گوشت و پوستمتان لمس میکنیم، اما این سرشت سرمایه است، خشت و گل سرمایهداری این چنین است و نیازی به واگویی ندارد. اینکه در عسلویه دستمزد کارگران را ماهها به تعویق میاندازند و آنگاه مجوز رسمی میدهند که کارگرانی که برای گرفتن دستمزدهایشان اعتصاب میکنند را بدون تسویه حساب اخراج کنید، به خاطر این است که سرمایه متوجه شده که این حرکت خودپو میتواند سراسر منطقه عسلویه را فرا بگیرد. این منطقه از نظر تولید ارزش اضافی برای نظام کارمزدی ایران غرقاب در بحران اهمیت زیادی دارد. آنجا که سرمایه شرایطی ایجاد میکند کارگر به جای مبارزه با سرمایه دست به خودکشی بزند (در کارخانه فراسو) یا کارگری را مورد اصابت گلوله گاز اشکآور قرار می دهد (منطقه صنعتی معدنجو) همه حکایت از سبعیت سرمایه دارد. آنچه در بالا آمد طبیعت سرمایه است. اما ما کارگران، در مقابل سرمایه با ساز و کار ضد سرمایهداری مقابله نمیکنیم و مبارزاتمان در نظام سرمایهداری به گل نشسته است. با نگرش رفرمیستی (چپ و راست) حاکم بر جنبش، از نظامی که بیمحابا کارگر میکشد و از ادامه حیاتش جلوگیری میکند درخواست کمک میکنیم و میخواهیم با عریضهنویسی سرمایه را سر عقل بیاوریم. سرشت و خوی کارستیزی در ماهیت نظام سرمایهداری خانه کرده است. با این نظام بایستی از سر ستیز به پا خواست، باید ساز و کار سرمایهستیزی را که همان شوراهای سراسری ضد سرمایهداری با افق نفی نظام کارمزدی است ایجاد کنیم، اگر دست روی دست بگذاریم هجوم سرمایه تشدید میشود. راهکار مبارزه با سرمایه، پیوند بخشهای کارگری حول تشکل شوراهای ضد سرمایهداری است. راهکارهای تاکنونی به هیچ وجه متناسب با هجوم سرمایه نیست. کارگری برای گرفتن دستمزدش مورد حمله قرار میگیرد و زیر چرخهای تریلر جان میبازد اما جنبش کارگری هیچ واکنشی نشان نمیدهد. اینکه جان کارگر برای سرمایه در مقابل سوداندوزی اهمیت ندارد طبیعی است اما اینکه کارگران واکنش نشان نمیدهند عجیب است.
٢٩ خرداد ٩۴
*************
درباره سلب حق اعتصاب کارگران در عسلویه
قبل از اینکه به تغییر متن قرارداد کارگران فازهای ١۵ و ١٦ عسلویه بپردازیم روی مساله اعتصاب مکث می کنیم. اعتصاب در جهان سرمایه ممنوع است منتهی واژه هایی که برای ممنوعیت به کار می برند متفاوت است. حاکمیت سرمایه داری ایران نیز اعتصاب را حرام کرده است. در کشورهای اروپایی هم اعتصاب ممنوع است مگر اینکه سندیکاها و اتحادیه ها برای بالابردن دستمزد اعلان اعتصاب کنند. این اتحادیه ها وسندیکاهای رفرمیستی دایه های مهربان تر از مادر ، خطوط قرمز نظام کارمزدی را به خوبی رعایت می کنند. کارگران تحت کنترل هیات مدیره اتحادیه ها اعتصاب می کنند. بورژوازی در اروپا از این تشکل های مستقل از دولت و همسو با سرمایه برای به صلابه کشیدن جنبش کارگری بهترین استفاده را می برد. البته سران این تشکل های رفرمیستی از ارزش اضافی و استثمار کارگران کلاهی به چنگ می آورد. اما زمانی که جنبش کارگری به غایت تحت سیطره رفرمیست ها بخواهد به طور خود پوی قوانین نظام سرمایه داری را نادیده بگیرد نیروهای ضد شورش و سرکوب گر درنگ نمی کنند و به حفاظت از حریم سرمایه و جلوگیری از اخلال در تولید ارزش اضافی به صحنه می آیند. اما کم هزینه ترین شیوه سرکوب جنبش کارگری بوسیله همین تشکل های رفرمیستی است که جنبش کارگری را به خوبی کنترل کرده است. این نگرش ضد کارگری روی کل جنبش کارگری جهان اثر گذار بوده است. و در بیراهه بردن جنبش کارگری از سرکوب عریان بیشتر به نظام سرمایه داری خدمت کرده است. طی چند سال گذشته رویکرد توسل به دولت برای گرفتن دستمزدهای عقب افتاده، بالابردن دستمزد و یا درخواست به رسمیت شناختن تشکل این توهم به غایت رفرمیستی را در جنبش کارگری رسوخ داده که می توان با ارجاع به نهادهای سرمایه چون مجلس، ریاست جمهوری، وزارت کار به دست مزدهای عقب افتاده و دیگر مطالبات کارگری دست یافت. طبقه کارگر را از اعتماد به نیروی خود و مبارزه علیه سرمایه باز داشت. از سوی دیگر سرمایه داری ایران این موضوع را فهمیده است که جنبش کارگری ایران از فقر و مسکنت رنج می برد و از این رو از هر تجمعی به شدت وحشت دارد که به طور خود پوی خطوط قرمز سرمایه را درنوردد و ارکان نظام کارمزدی را به خطر اندازد. جنبش سراسری کارگران آموزش و پرورش(معلمان) اگر در بند «کانون صنفی» گرفتار نبود ، به حاکمیت سرمایه دل نبسته بود و با اتکا به نیروی خود و اتحاد با دیگر کارگران مزدی مقابل سرمایه می ایستاد، می توانست به خواست افزایش دستمزد که مطالبه کارگران بود دست پیدا کند. راهکار به غایت رفرمیستی «کانون» مبارزات کارگران را کنترل می کند و از سمت و سوی آن برای مبارزه با سرمایه باز می دارد. نیروهای ضد شورش برای پراکنده شدن تجمع معلمان به صحنه می آمدند تا کارگران آموزش و پرورش دسته جمعی حرکت نکنند. اما تجمع صرف معلمان را بی خطر می دانستند. و اگر طی این سالها مبارزاتشان دست آوردی نداشت از این رو بود که به دار توهمات توسل به دولت سرمایه و همسویی با جناح هایی از سرمایه گرفتار است. این موضوع در مورد دیگر حلقه های جنبش کارگری هم صدق می کند. این جنبش کارگری نیامده است که با پیکار علیه سرمایه به مطالباتش تحقق بخشد. اگر هزاران بار تجمع، اعتصاب، اعتراض و... هم داشته باشد خودش را از این توهمات غیر کارگری نتکاند دست آوردی نخواهد داشت. جنبش کارگری ایران عزم جزم نکرده است که با سرمایه بستیزد و اگر در تدارک ملزومات مبارزه با سرمایه چون تشکل شورایی در راستای یک جنبش سراسری شورایی برنخاسته است از این رو است. کارگران عسلویه نیز از دیگر حلقه های جنبش کارگری مستثنی نبوده و نیست و طی این سالها مبارزه نتوانسته دست آورد دندان گیری داشته باشد با این وجود حاکمیت سرمایه از رویکرد خود پوی جنبش کارگری به خود می لرزد و هر روز برای خفه کردن اعتراضات کارگری راهکار جدید ارائه می دهد. خواست و مطالبات کارگران در عسلویه مطالبه سراسری کارگران این منطقه است. و به نوعی می توان گفت مطالبه همه کارگران مزدی است از قبیل افزایش دستمزد، افزایش حق رست به ١۴ روز کار و ١۴ روز استراحت که هم اکنون در بخشی از پتروشیمی اعمال می شود، ارتقا کیفیت غذا، افزایش ایمنی، آلوده بودن منطقه به گازهای سمی، وسایل نقلیه به شدت فرسوده و غیره. این مطالبات تنها از سوی تعدادی یا بخشی از کارگران مطرح نیست بلکه از زبان کلیه کارگران جاری است. یعنی تنها کارگران فازهای ١۵ و ١٦ نیستند که به شرایط موجود در عسلویه معترض هستند بلکه کلیه کارگران برای تحقق این مطالبات مصرند. بارها اعتراض و اعتصاب کرده اند. هرچند این مبارزات رویکرد ضد سرمایه داری نداشته اند، با افق نفی مناسبات سرمایه در پیکار علیه سرمایه ظاهر نشده اند و خود را از توهمات رفرمیستی نزدوده اند اما می رفت که به طور خود پوی دامن سرمایه را بگیرد. با این وجود مدیران سرمایه در عسلویه از به راه افتادن یک جنبش خود انگیخته به خود می لرزند. کنترل شدید کارگران و احضار آنان از سوی نهادهای مختلف حکومتی و تهدید و ارعاب و بازجویی و حتی بازداشت شان را از نظر دور نمی دارد همین چند روز پیش بود که کارگران بومی منطقه را که خواهان کار بودند مورد بازجویی قرار دادند که چرا تجمع کرده اند. این اقدامات حاکی از وحشت حاکمان سرمایه از اعتصاب و اعتراض سراسری است. حاکمیت سرمایه که در گرداب بحران افتاده است نیاز دارد خود را از این بحران که خود باعث و بانی آن است برهاند و برای رهایی از این بحران از هر اقدامی فروگذار نیست. هجوم بی امان به دارو ندار کارگران تهدید و تغییر قراردادها در فازهای ١۵ و١٦ نیز در همین راستا است که وقفه ای در تولید ارزش اضافی ایجاد نشود. اگر چنین می کند درواقع ناشی از سرشت و ذات سرمایه است. این توهم به دولت سرمایه است که گفته می شود چرا این حق را به پیمان کاران می دهد که کارگر اعتصابی را اخراج کند. این ماهیت دولت سرمایه است که مدافع تولید ارزش اضافی هرچه بیشتر سرمایه داران باشد. تبلیغات دروغین که دولت سرمایه را دولت مردم جا می زند از شیوه های دولت های سرمایه داری است که خود را نوکر مردم نشان می دهد. این تضاد جنگ و پیکار میان سرمایه دار و کارگر از روزی که بنیاد کار و سرمایه گذاشته شده وجود داشته و تا نفی کارمزدی ادامه خواهد یافت. رفرمیست ها همچون بختکی بر جنبش کارگری سوار شده و آن را از مبارزه علیه سرمایه تهی کرده است. ما کارگران به طور جدی و وارهیده از نگرش های رفرمیستی به رویارویی با سرمایه برنخاسته ایم. از این رو است که سرمایه هرروز هجومش را تشدید می کند. ما در مقاطعی که جنبش کارگری به این وسعت در صحنه نبود اعتصاب حرام را حلال کردیم. استبداد سرکوب و اختناق در اینجا مفروض است. اگر ذهنیت مان این بود که با یک دشمن طبقاتی روبرو هستیم و تمام بدبختی ها و فلاکت ها از این مناسبات می جوشد می بایست با سازو کار مبارزه با دشمن طبقاتی به میدان می آمدیم. در مبارزات کارگران ایران خودرو با گرفتن بخشی از دستمزد از خیر افزایش پایه دستمزد نمی گذشتیم. به حمایت از کارگران آموزش و پرورش (معلمان) اعتصاب را گسترش می دادیم. اگر کارگران عسلویه همدست و یک صدا به صحنه پیکار علیه سرمایه به صحنه کارزار می آمدند دولت این اجازه را به خود نمیداد به حق اعتصاب که طی مبارزات کارگری به سرمایه تحمیل شده است بوسیله پیمانکاران از کارگران پس بگیرد. اما از سوی دیگر شرایط زیست و کار شبه رایگان، گرانی، نبود آزادی و اختناق همه جانبه ضروریاتی است که کارگر را ملزم به مبارزه می کند و گریزی از آن ندارد. تهدیدات، بازجویی ها و سلب حق اعتصاب از کارگران فازهای ١۵ و ١٦ نیز از این روست که حاکمیت سرمایه را بر آن داشته تا راه عروج جنبش کارگری علیه سرمایه را سد کند.
اما ما کارگران !
برای رسیدن به مطالباتمان در یک جنگ طبقاتی میان کار و سرمایه هستیم. با حاکمیت مستبد سرمایه روبرو هستیم و برای حفظ و تداوم نظام تولید ارزش اضافی از سلب حق اعتصاب، بازداشت، تهدید و همه حربه ها استفاده می کند اما مابایستی متحدانه به میدان بیاییم. کلیه کارگران عسلویه به حمایت از کارگران فازهای ١۵ و ١٦ به پا خیزیم. حمایت از این کارگران حمایت از خودمان است. اگر بگذاریم سرمایه در سلب حق اعتصاب از کارگران فازهای ١۵ و ١٦ پیروز شود بدون شک فردا هم نوبت ما می شود. برای یک مبارزه مداوم علیه سرمایه سازوکار ایجاد تشکل شورایی ایجاد کنیم. برای مبارزه علیه هجوم سرمایه یک تشکل شورایی سراسری سرمایه ستیز ضروری است از همه کارگران در جای جای ایران بخواهیم از مبارزات کارگران عسلویه حمایت کنند.
احمد شریفی - ٢٢ خرداد ٩۴