خسرو: جنبش کارگری، واقعیتها و چالشها
( ارائه به سمینار کارگری پاریس - ٢٦ فوریه ٢٠١٧- ٨ اسفند ۱۳۹۵)
(و پینوشت: پاسخ به یک پرسش)
با درودهای فراوان
و با سپاس از دوستانی که این فرصت را به من دادند که بحثی را در زمینه جنبش کارگری ارائه دهم.
ابتدا باید بگویم که برای بررسی هر پدیده اجتماعی لازم است که ما تعبیر خود را به طور مشخص،روشن و شفاف در باره موضوع مورد بحث، بیان کنیم. زیرا که امروزه از یک مقوله، واژه و یا مفهومی خاص، تفسیرهایی ارائه میشود که بعضن با یکدیگر منافات دارند. بر این اساس من سعی میکنم با ذکر مواردی و در جزئیات، نگاه مختصری به مبحث مورد نظرم داشته باشم. امیدوارم بتوانم روایتی واقعی و عینی از جنبش کارگری به تصویر بکشم.
برای تحلیل و بررسی جنبش کارگری و شرایط و موقعیتی که در آن بسر میبرد، فکر میکنم لازم است پیش از هر چیز ما باید به این پرسش بپردازیم که جنبش کارگری کدام است؟ این را به این خاطر گفتم که اینجا و آنجا بعضن ما مشاهده میکنیم که محافل و اشخاصی هستند که تفسیرها و روایتهای خاص خود را از جنبش جاری دارند و بر اساس همان روایت نادرست، نسخه پیچی میکنند که بعضن ممکن است با واقعیتها همخوانی نداشته باشد.
امروز دیگر بسیاری از صاحبنظران مسائل اجتماعی، وجود این جنبش را پذیرفتهاند و حتی برای نمونه یک جامعهشناس واقع بین بورژوا نیز دیگر نمیتواند وجود جنبش کارگری را انکار کند. اگر داشتن مطالبات معین، وجود اعتصاب، اعتراض و داشتن تشکل و سخنگویان صاحب نفوذ و سرشناس را از مشخصههای هر جنبشی بدانیم، متوجه این حقیقت میشویم که مبارزات جاری کارگران، بخشی از این جنبش و واقعیتی عینی و زنده است. اگر ضرورت گسترش و توسعه سرمایه در ایران و ادغام هر چه بیشتر در بازار جهانی، یک روی سکه چرخه انباشت سرمایه بدانیم؛ وجود نیروی کار ارزان روی دیگر این سکه است. وجود این نیروی میلیونی استثمار شده و شرایط نابرابر زندگی و تقابل منافع آحاد جامعه، ناخودآگاه رویارویی و کشمکش طبقاتی را امری اجتنابناپذیر میکند و هر دو طرف این جدال، برای منافع خود در تقابلی هر روزه هستند. رد پای این جنبش را هر روز و هر ساعت در زندگی روزانه، در محیط کار، در وزراتخانهها و نهادهای دولتی و یا در رسانههای متعدد و حتی در لابلای صحبتهای نمایندهگان سیاسی بورژوازی میتوان مشاهده کرد.
جنبش کارگری کنونی پیش از هر چیز جنبشی مطالباتی برای بهبود معیشت و بهتر زیستن است و مبارزات جاری،حرکتی اعتراضی برای به دست آوردن رفرم و اصلاحات در زندگی میباشد. این را میتوان از طرح خواستههایی که در سالهای اخیر در اعتصابها و اعتراضهای کارگری مطرح میشود، مشاهده نمود. اعتراض به پرداخت حقوقهای معوقه، اخراج و بیکارسازی، تبعیض، خصوصی سازیها و حق داشتن تشکل و ناچیز بودن دستمزدها بخش مهمی از این مبارزه است. نمود عینی این جنبش را به شکلهای مختلفی از برخورد فیزیکی فردی و جمعی گرفته تا یک اعتراض ساده و یا متشکل به فراوانی میتوان در جامعه مشاهده کرد. این واقعیت را میشود به راحتی از لابلای خبرهای مختلف جستجو کرد: از یک سو اعتصاب و تجمع در پروژهها، معادن و صنایع؛ تا تجمعهای اعتراضی گسترده معلمان، بازنشستهگان، پرستاران و امثال آن؛ و از سوی دیگر استفاده حاکمیت سرمایهداران از ابزارهای مختلف برای مقابله با زنان و مردان مزدبگیر معترض در برابر دیدهگان ما در جریان است.
بنابراین اگر از رویکردی طبقاتی و از زاویه منافع طبقات اجتماعی به جامعه نگاه کنیم؛ جنبش مطالباتی موجود، بخشی از مبارزه و جدال کار و سرمایه است. به این اعتبار، مبارزه طبقه کارگر در جامعه سرمایهداری، مبارزهای آشکار و نهان، فردی و جمعی و هر روزه و دایمی " و همه جانبه است. دلیل تاکید من بر روی طرح این موضوع این بود که هنوز هم کسانی در محافل چپ یافت میشوند که مبارزه اقتصادی را بیاهمیت میدانند و آن را خودبخودی " و برای مطالبات "صنفی " روزانه صرف دانسته و حتی به سخره میگیرند! و فقط به دنبال ایجاد تغییرات ناگهانی در ساختار سیاسی جامعه بوده و فقط چنین حرکتهایی را می بینند.
البته برای پذیرفتن حقیقت این مبارزه طبقاتی، باید باور رایج دیگری که از طریق مختلف در جامعه تزریق میشود را نیز تشخیص داد و کنار زد. منظورم "صنفی " کردن مبارزه جاری و جدا کردن آن با مبارزه سیاسی است. این نگرش را به طور مشخص، هر روزه و به مراتب در نشر خبرهای کارگری در رسانههای منتسب به خانه کارگر و شوراهای اسلامی و دیگر نهادهای مرتبط با حاکمیت، از جمله اصلاحطلبان،میتوان به فراوانی جستوجو کرد. این رسانهها در هر خبر کارگری، چند بار از عبارت "صنفی " و "مسالمت آمیز " بودن تجمع مینویسند؛ این در حالی است که روز روشن و در مقابل چشمان همین خبرنگاران " صنفی "، کارگران معترض، ضرب و شتم شده، بازداشت میشوند و در دادگاه محکومیت زندان میگیرند و یا شلاق میخورند.
اعتراضهای دهه اخیر نشان میدهد که کارگران چه بخواهند و چه نخواهند، در برابرشان پلیس و قانون و در مجموع نیروی سیاسی قرار گرفته که از منافع صاحبان سرمایه دفاع کرده و آنها را به شکلهای مختلف سرکوب مینماید. بنابراین صداهایی که در گوشه و کنار اعتراضهای کارگری شنیده میشود که گویا "اعتراض ما صنفی است، لطفن آن را سیاسی نکنید!" از زاویه منافع و حرکت اجتماعی طبقات و به طور مشخص کلیت بورژوازی ایران، معنایی ندارد! چرا که طبقه حاکم برای حفظ موقعیت اقتصادی و اجتماعیاش و برای صیانت از منافعاش، از همه ابزارهای لازم، نهایت استفاده را میکند. این حقیقت ساده بار دیگر، تاییدی است بر این باور که "مبارزه اقتصادی خود مبارزهای سیاسی است " و گریزی از این واقعیت نیست!
قصد من از این مقدمه کوتاه، ترسیم نوع نگاه و نقطه عزیمت به جنبش کارگری بود؛ بحثهایی که البته همه ما کمابیش با آن آشنا هستیم و طرح مفصل این اصول نظری در اینجا ضرورتی ندارد و باید در فرصت جداگانهای به طور مستقل به این نکات پایهای پرداخت. در ادامه سعی میکنم به طور مشخص مروری بر مبارزات کارگری جاری که در جریان است، داشته باشم.
باید بگویم که اگر فقط به طور مشخص نگاهی به مبارزات کارگری در همین نیمه اول دهه نود خورشیدی داشته باشیم، رشد و گسترش روزافزون و تثبیت این جنبش در جامعه را میتوانیم ببینیم. اگر زیاد دورتر نرویم و مبارزه جانانه معدنچیان بافق و چادرملو در استان یزد و مبارزات پتروشیمیها و صدها مورد دیگر را از آرشیو خبرهای کارگری بیرون نیاوریم؛ کافی است که فقط نگاهی کوتاه به اعتصابها و اعتراضهای سال جاری داشته باشیم، متوجه رشد و بالندهگی جنبش کارگری میشویم. اعتراضات گسترده کارخانه ایرانترانسفو در زنجان و رژه آنها در روزهای متوالی تا هپکوی اراک و راهپیمایی در خیابانهای این شهر و کارگران سیمان مسجد سلیمان، کارگران فولاد اهواز و بسیاری دیگر که در این مجال نمیگنجد؛ گواه این واقعیت است. به طور مشخص با نگاهی گذار به لابلای خبرهای خبرگزاریها و سایتهای رسمی در همین بهمن ٩۵ متوجه میشویم که فقط بیش از ۵٠ مورد اعتصاب و تجمع اعتراضی برگزار شده است. این در حالی است که این خبرها فقط بخشی از واقعیت موجود بودهاند. اما همین هم به ما نشان میدهد که کارگران در بیشتر حرکتهای اعتراضی خود، به جای پناه بردن به راهروهای ادارات دولتی و نامهنگاری و التماس از آنها، میخواهند به نیروی خود اتکا داشته باشند.
از اعتصاب و اعتراض کارگران معدن بافق گفتم، به نظرم لازم است به عقب بر گردیم و با گریزی به سال ١٣٩٣ خورشیدی، نگاهی مختصر به این اعتصاب داشته باشم. اعتصابی که درسهای بزرگی از شکل و ماهیت اعتراض و چهگونهگی سازمانیابی برای طبقه کارگر بر جا گذاشت. اعتراضاتی که همان طوری که آن روزها به درستی گفته شد، یکی از طولانیترین اعتصابها بعد از انقلاب ۵٧ بود. شاید ذکر جزئیات ضرورتی نداشته باشد، چرا که این تجربه بزرگ کارگری در اذهان همه ما ثبت شده است. اما جهت یادآوری باید بگویم که حدود ۵٠٠٠ کارگر بافق، اعتصابی را در اعتراض به خصوصی سازی معادن در ٢٧ اردیبهشت ٩٣ آغاز کردند که در ۴ تیر همان سال با تحمیل بخش مهمی از خواستههایشان به نمایندهگان دولت به پایان رسید. این البته کل ماجرا نبود و بر اساس خبرهایی که آن روزها منتشر شد؛ نمایندهگان کارگران " طی یک تعقیب و گریز ماجراجویانه توسط پلیس بازداشت و یا تحت تعقیب قرار گرفتند. کارگران معدن سنگ آهن بافق در اعتراض به این بازداشتها از ساعت ۱۰ شب ۲۸ مرداد تولید را متوقف کرده و دست از کار کشیدند. کارگران تحت تعقیب نیز پس از اطلاع از صدور حکم بازداشتشان به معدن پناه آوردند که پلیس موفق نشد آنها را بازداشت کند. پلیس این ۵ کارگر را در خانهای شخصی بازداشت کرده بود... " و این آغاز دیگری از اعتصاب و اعتراض و تحصن کارگران و از همه مهمتر پیوستن خانوادهها و مردم شهر به این حرکت اعتراضی بود.در نهایت پس از شانزده روز، کارگران آزاد شدند و تجمعها پایان یافت.
همانطوری که گفتم کارگران معدنچی بافق با اعتصاب و تحصن خود و با مقاومت در برابر مجموعه نیروهای سرکوب، تجربه ارزشمندی را در تاریخ این جنبش ثبت کردند. در این حرکت، علاوه بر اینکه بخشی از طبقه کارگر برای اولینبار در برابر خصوصی سازی و تعرض بورژوازی ایران به معیشت و سفره خالی کارگران، ایستادهگی کرد؛ بلکه همچنین و مهمتر از همه خانوادهها و همه مردم شهر را با خود همراه کرد. بسیاری از مردم شهر بافق و حتی مقامهای محلی از این اعتراض حمایت کردند و البته هر یک دنبال منافع خودشان به این کارزار پیوستند. اما فراموش نکنیم که این فقط چند هزار کارگر معدنچی بودند که ثابت کردند که طبقه کارگر بنا به موقعیتاش؛ میتواند پیشقدم هر مبارزهای باشد و دیگر اقشار جامعه را پشت سر خود بکشاند. اینکه نتیجه این حرکت و کمبودها و ضعفهایاش چه بود، چیزی از این واقعیت نمیکاهد که مادام کارگران در جامعه سرمایهداری اراده کنند، از قدرت بالای سازمانیابی برخوردار هستند.
حال که از سازمانیابی کارگران بافق گفتم، خوب است که اشاره به یک مورد مشخص دیگر، یعنی اعتصاب کارگران ایرانترانسفوی زنجان در سال جاری داشته باشم. اما پیش از آن، توجه شما را به نکاتی تحلیلی کوتاه در زمینه تشکل کارگری جلب مینمایم:
همه ما میدانیم و نگفته پیداست که بورژوازی ایران به دلایل مختلف از جمله وجود ارزانترین نیروی کار برای صاحبان سرمایه جهانی و داخلی و تحمیل این ارزان فروشی به کارگران و تداوم آن، هیچ تشکل مستقلی را بر نمیتابد. فراموش نکردهایم که در دهه گذشته، وقتی که کارگران معترض، امیدی به تشکلهای دستساز دولتی خانه کارگریها نداشتند، بخشهای از این جنبش تلاشهایی را برای ایجاد تشکل مستقل آغاز کردند. سرمایهداری حاکم از یک سو به شکلهای مختلف به سنگاندازی و سرکوب این حرکت پرداخت و از سوی دیگر تلاشی را آغاز کرد که نهادهای ضد کارگری را به عنوان نماینده کارگران در مجامع بینالمللی و داخلی بشناساند. سرکوب تشکلهای مستقلی مانند سندیکای واحد تهران و هفت تپه شوش و تشکلهای فعالین کارگری در در نیمه دوم دهه ٨٠ خورشیدی، در حافظه تاریخ ثبت شده است.
اگر چه مقابله با تشکلهای مستقل، همواره یک روی این سکه بوده؛ اما روی دیگر آن، استفاده کارگران از تمامی ظرفیتهای سازمانیابی است. اگر چه حاکمیت تا حدود زیادی در هر دو عرصه موفقیتهایی را به دست آورد، اما نتوانست مانع ایجاد اشکال دیگری از سازمانیابی کارگری شود. مبارزه طبقاتی در جامعه سرمایهداری همیشه بر همین روال بوده که زمانی ممکن است دستآوردی را از دست داده، اما در عوض گزینه دیگری در این کشمکش، جایگزین دستاورد از دست رفته، میشود. کارگران معترض در اعتصابها و تجمعهای سالهای اخیر از همه ابزارهای یک حرکت جمعی از تشکیل مجمع عمومی و انتخاب نماینده گرفته تا استفاده از همین تشکلهای کارگری گزینشی و انتصابی محیط کار، حرکتهای اعتراضی خود را به پیش بردهاند. البته زمانی که نمایندهگان انتصابی به صراحت در جبهه کارفرمایان قرار گرفتهاند، کارگران آنها را کنار زدهاند و نماینده مورد اعتماد خود را انتخاب کردهاند.
به ایرانترانسفو بر میگردم. اگر چه نمونهها و موارد مشخصی را میتوان در لابلای خبرهای همین سال جاری در زمینه تشکلیابی، بیان کرد؛ اما اعتصاب کارگران ایرانترانسفو در مرداد سال جاری، نمایشی دیگر از قدرت کارگران ایران بود. محور اساسی خواستهای معترضین این کارخانه نیز ایستادهگی در برابر خصوصی کردنها و دیگر مطالباتشان بود. کارگران ایرانترانسفو در این اعتصاب، از یک سو نمایندهگان خود را برای پیگیری مشکلات و مذاکره با مقامهای مسئول، انتخاب کرده بودند؛ از سوی دیگر آنها با ایجاد یک گروه تلگرامی حدود دو هزار نفری، با همدیگر تبادلنظر و برای ادامه اعتصاب تصمیمگیری میکردند. این یک دمکراسی مستقیم بود که البته پس از چند روز، مامورین امنیتی برای مقابله با کارگران، این صفحه را در تلگرام مسدود نموده و چند نفر از اعضای شورای کارگری را نیز اخراج کردند. اما بالاخره پس از حدود دو هفته کارگران اعتصابی ایرانترانسفو توانستند موفقیتآمیز به اعتراض خود پایان دهند.
قصد من از وارد شدن به مبحث تشکلیابی و مثالهای مشخص در این باره، البته این نیست که بگویم که طبقه کارگر ایران در این زمینه دیگر نیازی به تشکلهای طبقاتی تعریف شده و نهادینه شده به معنای وسیع آن ندارد. منظورم این بود که نشان دهم در این زمینه به نسبت دهه گذشته درک روشنتری از سازمانیابی کارگری در اعتراضها و اعتصابها بوجود آمده و آن را به عنوان یک نیاز و ضرورت، احساس میکنند. با این وجود، خلاء و کمبود تشکلهای فراگیر، سراسری و طبقاتی در جنبش جاری کاملن مشهود است. جنبش کارگری موجود با ایجاد چنین تشکلهایی است که میتواند گامهای موثری در بازستانی حقوق و مطالبات از دست رفتهاش، بردارد. با داشتن چنین تشکلهایی است که کارگران هم میتوانند در مقابل تعرض به معیشت شان، ایستادهگی کنند و هم در رویدادها و بحرانهای سیاسی مانند سال ٨٨، دیگر منفعل نبوده و یا دنبالهرو این یا آن بخش از بورژوازی نشوند و خواستههای طبقاتی خود را طرح و دنبال نمایند.
با وارد شدن به مقوله کمبودهای طبقه کارگر در زمینه تشکلیابی، باید بگویم که جنبش کارگری اما، علیرغم گسترش روزافزوناش، با چالشهای جدی و واقعی دیگری هم مواجه است. یکی از این چالشها پراکندهگی و تشتت مبارزه کارگران است که پیش از هر چیز از ناشی از شرایطی است که در آن به سر میبرند: تقسیم کردن کارگران به دائمی، قراردادهای مختلف، پیمانی و یا روزمزدی یکی از عوامل پراکندهگی در بین کارگران است. مثلن کارگرانی که سابقه بیشتری دارند، مشکلات خود را متفاوت از کسانی میدانند که روزانه و برای مدت معینی و بدون هیچ مزایائی روزی چند هزار تومان دریافت میکنند. تفاوت در دستمزد نیز یکی دیگر از عوامل پراکندهگی و رقابت بین کارگران است. برای مثال در دو دهه اخیر، تعداد کارگران فنی و متخصصی افزایش یافته است که این بخش از طبقه کارگر با دریافت دستمزدهایی به مراتب بیشتر از حداقل دستمزد تعیین شده، از اعتراضهای کارگری فاصله میگیرند. اگر چه نمیتوان با قطعیت این طیف از کارگران را "اشرافیت کارگری" به تعبیر کلاسیک آن نامید، چرا که دستمزد آنها در بهترین حالت برابر خط فقر اعلام شده، میباشد؛ اما در مواردی انفعال و سکوتشان در جریان مبارزات کارگری یکی از عوامل تشتت کارگران است. علاوه بر اینها، باید اضافه کرد که هنوز بخشهای زیادی از مراکز کارگری ایران مانند کارگران خودروسازی، صنعت نفت و صنایع دیگری مانند داروسازی و امثال آن، که سود سرشار به جیب بورژوازی سرازیز میکنند؛ به دلایل مختلف، هنوز تمام پتانسیل خود را در این جنبش به نمایش نگذاشتهاند.
عوامل دیگری مانند وجود ارتش ذخیره بیکاران، رواج اختلافات قومی و مذهبی، ممنوعیت اعتصاب و یا نداشتن حق ایجاد تشکل مستقل و یا مقابله دائمی سرمایهداران با اعتراضهای کارگری به شکلهای مختلف و استفاده بهینه از تمام ظرفیتهای سرکوب، میتواند عامل پراکندهگی موجود باشد. همچنین سیطره فرهنگی تفکر بورژوازی لیبرال خود نیز در این زمینه موثر است. برای مثال تلاش برای نهادینه کردن فرد محوری به جای اراده جمعی و وجود رقابت، یکی از موانع جدی در بین کارگران است. نئولیبرالیسم همواره از تریبونهای مختلف از کارگر میخواهد که به فکر خود و ارتقاءاش باشد و کاری به دیگران نداشته و بهتر است که هر کسی گلیم خود را از آب بکشد! "تو که کاسه داغتر از آش نیستی! " و مواردی دیگر از این دست، باعث کاهش آگاهی کارگران از شرایط و جایگاه خود در تولید و جامعه شده است.
خلاصه کنم: برای شناخت بیشتر از شرایط زیست و مبارزه کارگران میتوان واقعیتها و چالشهای دیگری را نیز برشمرد. شرایطی که اشاره شد، بخشی از تقابل کار و سرمایه و حاصل توازن قوای طبقاتی امروز است. اما علیرغم تمامی این موانع و مشکلات، مبارزه و اعتراض، طرح مطالبات و تلاش برای متشکل شدن طبقه کارگر در ایران که یکی از گرهگاههای مهم سازمانیابی کارگران میباشد، در جریان است. دستیابی به این مهم و چهگونهگی ایجاد تشکلهای کارگری و ساختار آنها در این دوره تاریخی معین، از وظایف فعالین این جنبش در شرایط کنونی است. اینکه در ماهها و سالهای آینده، وضعیت جنبش کارگری به چه شکلی و در چه سطحی، ادامه پیدا میکند، شاید امروز قابل پیشبینی نباشد و بستهگی به فاکتورهای مختلفی در توازن قوای طبقاتی در جامعه ایران دارد؛ اما آنچه واقعیتی انکارناپذیر است، حرکت رو به پیش جنبش کارگری در ایران است.
موفق باشید.
خسرو- اسفند ١٣٩۵ / فوریه ٢٠١٧
******************
پینوشت: پاسخ به یک پرسش
پس از پایان قرائت این متن در سمینار کارگری پاریس، پرسشی به این مضمون مطرح گردید:" با توجه به اعتراضات كنونی كه شما به آن اشاره كرده اید، آیا در شرایط کنونی این امكان هست که تشكلهای سندیكایی به صورت سراسری ایجاد شوند؟ "
پاسخ: اگر منظور این باشد که آیا ایجاد تشکلهای سراسری سندیکایی هم اکنون امکانپذیر است؛ پاسخ منفی است. زیرا که ایجاد تشکلهای سراسری نیازمند ملزوماتی است که حداقل امروز چنین ملزوماتی وجود ندارد. به عبارتی ایجاد تشکلهای کارگری مستقل و سراسری پیش از هر چیز نیازمند وجود آنهاست که ما در شرایط موجود، چنین تشکلهایی نداریم. آنچه که من در باره سازمانیابی طبقه کارگر اشاره نمودم، لزومن به معنای وجود تشکلهای مستقل و قدرتمند کارگران در حال حاضر نبود؛ بلکه تشریح این واقعیت بود که طبقه کارگر با توجه به موقعیت اجتماعیاش و مبارزهاش برای تغییر شرایط زیست خود، به ناچار از هرگونه ظرفیت سازماندهی استفاده میکند. بدون تردید همانطوری که ذکر شد، طبقه کارگر برای دستیابی به مطالبات جاری و داشتن افق و دورنمای پایاندادن به استثمار سرمایهداری، نیازمند تشکلهای فراگیر طبقاتی است.
لازم است که به این نکته نیز اشاره کنم که روند رو به رشد جنبش کارگری میتواند تاثیر مثبتی بر پروسه ایجاد تشکلهای خود ساخته توسط کارگران بگذارد. اما در شرایط کنونی علیرغم ضرورت عینی ایجاد تشکلهای مستقل، به نظر میرسد موانعی جدی بر سر راه فعالین کارگری در محیط کار وجود دارد که من در اینجا به مواردی اشاره می کنم:
یکم؛ همانطوری که در متن ارائه شده ذکر آمده، ممنوعیت ایجاد هرگونه تشکل مستقل و به رسمیت نشناختن آن از سوی حاکمیت یکی از موانع است. اما با وجود چنین محدودیت شدیدی، در دهه گذشته تشکلهای مستقل کارگری شکل گرفتند و البته به دلیل سرکوب، از ارتباط با توده کارگر عاجز ماندند.
دوم؛ وجود باورها و رویکردهای "امکانگرایی " در بین بخش زیادی از فعالین و نمایندهگان کارگران در مراکز کارگری، باعث وجود گرایش به سمت تشکلهای رسمی و دستساز دولتی شده است. در سالهای اخیر تشکلهایی مانند انجمنهای صنفی در معادن، خبازیها و یا بخش ساختمان و یا شوراهای اسلامی در کارخانهها، بخش وسیعی از کارگران را به طرف خود کشاندهاند. تشکلهایی که نقشی جز نامهنگاری و کشاندن کارگران به راهروهای نهادهای اداری ندارند. اگر چه در مواردی نیز اعتراض و اعتصاب کارگران، به ناچار پای این نهادها را هم به حرکتهای کارگران باز میکند.
سوم؛ فعالیت گسترده و سراسری تشکیلات "خانه کارگر " برای عضوگیری از کارگران و تلاش برای احراز نمایندهگی آنها در مبارزات جاری، مانع دیگری بر سر راه ایجاد تشکل مستقل سندیکایی و یا اتحادیههای کارگری و امثال آن است.
و بالاخره اینکه کارکرد فعالینی که در دوره اخیر، به عناوین مختلف در تشکلهای فعالین کارگری فعالیت میکنند، نشان می دهد که آنها توجه کمتری بر تمرکز روی تلاش و کمک برای ایجاد تشکلهای کارگری دارند. به نظر میرسد که این تشکلها نگاه منفعلانهای به این موضوع دارند و یا بعضن عضوگیری برای تشکل متبوعشان، جذابیت بیشتری دارد.
بنابراین باید منتظر تحولات آتی در جنبش کارگری و کشاکشهای آن با بورژوازی بمانیم و ببینیم که آیا در این رویارویی طبقاتی، کارگران میتوانند با اراده خود به سمت ایجاد تشکلهای مستقل، خودساخته و سراسری گامهای بلندی بردارند؟
امیدوارم که توانسته باشم جواب لازم را داده باشم.
(خسرو - اسفند ١٣٩۵ / مارس ٢٠١٧)
* افق روشن: برای شنیدن سخنرانی های فعالین کارگری در سمینار
اینجا کلیک کنید.
***********
اطلاعیه: برگزاری سمینار کارگری در پاریس
طبقه کارگر ایران در شرایط دشوار کنونی برای شکستن سدها و رسیدن به یک زندگی انسانی در تلاش و مبارزه ی مستمر و همه جانبه ای قرار دارد و فریادهای اعتراضی خود را با تحصن و اعتصاب و تجمع در مقابل ارگان های مسئول نظام سرمایه داری، هویدا می سازد و شجاعانه در مقابل ستم و استثمار طبقاتی کارفرمایان و دولت سیاسی حامی آنان، می ایستد و از منافع کارگری خویش دفاع میکند. اکثریت بزرگی از آنان در خط فقر مطلق روزگار را سپری می سازند و... در چنین راستایی بخشی از فعالین کارگری پاریس، متشکل در "شورای همبستگی با جنبش کارگری" با هدف پرداختن به معضلات عدیده ی طبقه ی کارگر ایران و نشان دادن نکات مبارزاتی و تجربیات آن در مصاف طبقاتی با دولت و در مجموعه ی آن نظام استثمار گر سرمایه داری، از تعدادی فعالین کارگری داخل و خارج کشور، دعوت نموده است که با گفتمان خویش به مسائل و معضل کارگران پرداخته و راه کارهای عملی آنرا در چارچوب تجربیات در سمینار کارگری پاریس، در گفتمان همگانی قرار دهند. گفتمان های کارگری هم زمان از طریق پالتاک پخش میشود و همه ی دوستداران از داخل و خارج کشور می توانند در آن شرکت نمایند. سمینار در روز یکشنبه ٢٦ فوریه از ساعت ١١ صبح تا پایان روز ادامه خواهد داشت و از شرکت کنندگان برای نهار پذیرایی مختصری خواهد شد.
گفتمان بوسیله فعالین کارگری داخل کشور:
خسرو؛ فعال کارگری: "جنبش کارگری، واقعیت ها و چالش ها"
گفنمان های فعالین کارگری از خارج کشور به ترتیب حرف الفبا:
١ـ احمد بخردطبع: "جنبش کارگری و مسئله ی ملی"
٢ـ بهزاد سهرابی: "پیشروی جنبش کارگری ایران در یک دهه"
٣ـ حسن بهزاد: "حکومت شورایی بمثابه استراتژی طبقه کارگر"
۴ـ علیرضا نوائی: "وظایف کنونی ما در مبارزات جاری کارگران ایران"
۵ـ صدیق اسماعیلی: "دستمزد و تورم"
مشخصات و آدرس اتاق پالتاک: اسم اتاق seminar kargari
category: Asia and pacific - subcategory: Iran
آدرس سمینار:
6ligne 75 Boulevard Vincent Auriol , Paris 13éme. Métro Chevaleret
شورای همبستگی با جنبش کارگری ـ پاریس
conseil.solid21@gmail.com
اول اسفند ١٣٩۵ ـ ١٩ فوریه ٢٠١٧