در باره اطلاعیه اخیر سندیکای واحد و بر کناری منصور اسالو
مجموعه ای از مطالب
سه شنبه ٢۹ اسفند ۱۳۹۱
در باره پیوستن منصور اسانلو به اپوزیسیون بورژوایی
در تاریخ ١٠ اسفند ۱۳۹۱ امیر حسین جهانشاهی بنیانگذار و مالک و رهبر «سازمان موج سبز»(۱)، یکی از شاخه های اپوزیسیون بورژوایی، اعلام داشت که منصور اسانلو با ایشان و سازمانش متحد شده و مسئولیت سازمانی محول شده به وی یعنی «دبیر ستاد هماهنگی فعالان کارگری در موج سبز» را آغاز نموده است.(٢)
امیر حسین جهانشاهی یک اشراف زاده و میلیاردر ایرانی در خارج است. ایشان با تکیه بر دریای ثروت حاصل شده اش از استثمار طبقه کارگر، و تعلق پانصد ساله خاندان اش به طبقه حاکمه ایران و دولت های شاهنشاهی قاجار و پهلوی در کار ایجاد یکی از آلترناتیوهای رنگارنگ طبقه سرمایه دار برای تحولات سیاسی ایران است. «سازمان موج سبز» امیر حسین جهانشاهی از همه جنبه های سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک و فرهنگی جریانی است که تا مغز استخوان ضد کارگری و فوق دست راستی و سوپر ارتجاعی می باشد. این جریان در ارتباطی سازمانیافته و تنگاتنگ با سرمایه داری امریکا و غرب یکی از بازوهای اجرایی آنها برای مداخله شان در تحولات آتی ایران است. از نظر شخصی نیز امیر حسین جهانشاهی برای بنیان نهادن سلسله جهانشاهیان و به تخت نشستن خودش پول خرج می کند.
پیوستن منصور اسانلو به «سازمان موج سبز»، و پذیرش مسئولیت محول شده به وی از طرف امیرحسین جهانشاهی، هنوز توسط خود منصور اسانلو تایید نگشته است. اما این مساله تکذیب هم نشده است، کاری که اگر برای وی موضوعیت داشت می باید در همان ١٠ اسفند ۱۳۹۱ بی درنگ انجام می گرفت تا هیچگونه شبهه ای برای کسی باقی نماند. اکنون پس از این مدت طولانی از آن تاریخ بی تردید این وضعیت ظاهرا نامتعین منصور اسانلو نسبت به سازمان مذکور تصمیم آگاهانه ایست که در پرتو آن ایشان فعلا وظایف محوله را عملا انجام می دهد بدون آنکه علنا زیاد با سازمان موج سبز تداعی شود. از اینروست که می بینیم او در وبلاگ رسمی اش همان منصور اسانلو سابق است و در وبسایت های سازمان موج سبز متحد و مامور امیرحسین جهانشاهی می باشد و ظاهرا مشکلی هم در حرکت جدید اسانلو ایجاد نمی شود!
بهرحال تاکتیک های بکارگرفته شده در این اتحاد و همکاری هرچه باشند یک مساله بطور قطع پایان یافته است. منصور اسانلو به عنوان فعال و رهبر مستقل کارگری که از سال ۱۳٨٣ نقش بسیار ارزشمند و متعهدانه و سازنده ای را در جنبش مستقل و نوپای کارگری ایران ایفا نمود، از ١٠ اسفند ۱۳۹۱ به صف مقابل طبقه کارگر پیوست. ایشان به صفی پیوست که هدفی جز تثبیت و تحکیم بیش از پیش سلطه استبدادی و حاکمیت سرکوبگر طبقه سرمایه دار ایران به اشکال دیگر ندارد تا این طبقه بتواند بردگی طبقه کارگر و موقعیت آن به عنوان تولید کننده نیروی کار ارزان را بیش از پیش مستحکم نماید.
در تمام دوران قبل منصور اسانلو به درست و به حق مورد حمایت بی شائبه بخش اعظم فعالین چپ و سوسیالیست قرار گرفت.(۳) حمایتی که ضمن وقوف به نقطه نظرات سیاسی و ایدئولوژیک نادرست و غلط وی اما بخاطر نقش عملی مثبتی که در تشکل یابی و پیشبرد مبارزات جاری بخشی از طبقه کارگر ایران ایفا نمود پیوسته ادامه یافت. منصور اسانلو متاسفانه هیچگاه خود را چپ و سوسیالیست تعریف نکرد و فعالیت اش را به مبارزه علیه مناسبات سرمایه داری و نفی استثمار انسان از انسان ارتقا نداد. برعکس او منظما تاکید داشت که در چارچوب نظام موجود و با اتکا به قوانین جمهوری اسلامی برای بهبود وضع کارگران تلاش می کند. مساله مهم این بود که علی رغم نظرات نادرست و توهمات وی به نظام و قوانین آن، اما در عرصه عمل، و در جریان مبارزات کارگران شرکت واحد او با تعهد به منافع کارگران و اتکا به نیروی خود آنان و با ازخود گذشتگی احترام برانگیزی برای بهبود وضع شان تلاش کرد و به رشد جنبش مستقل کارگری برای دوره ای کمک ارزنده ای نمود. در حقیقت همین تعهد عملی ایشان به منافع کارگران و اتکا به نیروی خود آنان بود که برانگیزنده حمایت های همه جانبه از او شد.
امروز پس از پیوستن منصور اسانلو به امیرحسین جهانشاهی و پروژه بقدرت رسیدن وی اوضاع کاملا تغییر کرده است. این تحولی اساسی در جایگاه طبقاتی و جهتگیری سیاسی منصور اسانلو است که تغییر رویکرد حمایتی ما از ایشان را به افشا و طرد جهتگیری سیاسی جدید اش ضروری می سازد. روئوس این تحول چنین اند:
۱- در این وضعیت جدید منصور اسانلو دیگر برای کسب مطالبات جاری کارگران و بهبود وضع شان در شرایط موجود، یعنی همان تعریف پایه ای سندیکا یا سندیکالیسم، مبارزه نمی کند. چرا که پروژه امیر حسین جهانشاهی و هدف « سازمان موج سبز » اش و رسالت « ستاد هماهنگی فعالان کارگری در موج سبز » مطلقا برای چنین کاری نیستند. این جریان نه دنبال کسب مطالبات جاری کارگران و بهبود وضع آنان در این شرایط است و نه اساسا چنین چیزی به ذهن شان خطور می کند. این جریانی است عمیقا ضد کارگری که برای بقدرت رسیدن خود دنبال استفاده از نیروی کارگران می باشد. امیرحسین جهانشاهی هدف « ستاد هماهنگی فعالان کارگری در موج سبز » و « مسئولیت اولیه آقای اسانلو » را « ایجاد هماهنگی میان اتحادیه های کارگری و کارگران » اعلام داشته تا « در وقت مقتضی » به تشخیص او « وارد صحنه عمل شوند » و با یکسره نمودن تکلیف رژیم ایشان را بر تخت قدرت بنشانند.
٢- مستقل از اینکه منصور اسانلو چه درک و تعریفی از سندیکا و سندیکالیسم و اشاعه «آموزش سندیکایی» و فعالیت کارگری خود داشته و دارد، نکته مهم اینست که تا دیروز او فعالیت اش را با اتکا به نیروی خود کارگران پیش می برد، و امروز آنرا با اتکا به « پشتبانی مالی و لجستیکی » امیر حسین جهانشاهی پیش می برد. از بدیهیات مبارزه طبقاتی یکی نیز این حقیقت سترگ است که « پشتبانی مالی و لجستیکی » سرمایه داران از مبارزات کارگری تنها برای انحراف این مبارزات از منافع و اهداف مستقل شان است و برای قرار دادن آن در خدمت منافع و اهداف طبقه سرمایه دار می باشد. « پشتبانی مالی و لجستیکی » سرمایه داران از مبارزات کارگری برای خریدن این مبارزات است و ترفند کثیف سرمایه داران برای ابدی نمودن بردگی طبقه کارگر بدستان خود این طبقه می باشد. اتکا به « پشتبانی مالی و لجستیکی » نیروها و جریانات و نهادهای متعلق به سرمایه داران نافی اصالت طبقاتی و ناقض شرافت طبقاتی مبارزه کارگری و عامل به انحطاط کشاندن این مبارزه است.
۳- اگر در دوره قبل جایگاه و جهتگیری طبقاتی منصور اسانلو اساسا نه بر پایه نظرات وی در مورد مسایل کلان سیاسی که بر پایه نقش عینی و عملی اش در مبارزات جاری کارگری و بنابر مقتضیات همان مبارزه قضاوت می شد، اکنون دیگر این رویکرد خطاست و می باید جایگاه و جهتگیری طبقاتی او را در رابطه با مسایل کلان سیاسی قضاوت نمود. امروز منصور اسانلو به یک جریان سیاسی سازمان یافته و برنامه دار و ایدئولوژیک و دارای ارتباطات سیستماتیک با دول بزرگ سرمایه داری و متعلق به اپوزیسیون سرمایه داران ایرانی پیوسته است که فلسفه وجودی و هدف بلافاصله اش سرنگونی رژیم و به قدرت رسیدن است. اگر تا دیروز منصور اسانلو در سندیکای کارگران شرکت واحد فعال بود و بی وقفه بر « ما فقط فعالیت صنفی می کنیم » تاکید می کرد، امروز او به « سازمان موج سبز » پیوسته است که برای سرنگونی رژیم و کسب قدرت سیاسی فعالیت می کند. بنابراین ایشان نیز وارد مبارزه ای بر سر قدرت سیاسی شده است. طبعا او پس از تجربیات سالهای اخیر در رابطه با شدت سرکوبگری رژیم و موانع سنگینی که در برابر تشکل یابی و مبارزات مستقل کارگری نهاد و عملا این جنبش را در تنگنای زمین گیرکننده ای قرار داد به ضرورت ایجاد تغییرات بنیادی در ایران و تغییر رژیم حاکم متمایل شده است. اما همه اهمیت مساله اینست که در نظام سرمایه داری بطور کل، و در نظام سرمایه داری ایران که بر بنیاد دو پایه اقتصادی و سیاسی استثمار نیروی کار ارزان طبقه کارگر و اعمال سلطه حاکمیت استبدادی طبقه سرمایه دار مستقر است، و این دو پایه اقتصادی و سیاسی به هیچوجه به جمهوری اسلامی محدود نشده و خصوصیت عام همه اشکال دیگر دولت بورژوایی در ایران و مطلوب کل طبقه سرمایه دار است، آری تحت این شرایط، از نقطه نظر منافع آنی و آتی طبقه کارگر تغییر خواهی و سرنگونی طلبی که سرسوزنی به نفع این طبقه باشد تنها و تنها می تواند یک تغییر خواهی سوسیالیستی و سرنگونی طلبی چپ گرایانه باشد. از آنجا که کل تغییر خواهی و سرنگونی طلبی «سازمان موج سبز» امیرحسین جهانشاهی که مسئولیت شاخه کارگری اش را منصور اسانلو بعهده گرفته است تماما بورژوایی و ضد کارگری و ارتجاعی است، و رجوع این جریان به طبقه کارگر تنها برای تبدیل نمودن این طبقه به پیاده نظام و گوشت دم توپ مبارزات ارتجاعی اش برای کسب قدرت سیاسی از جناح رقیب خود در طبقه سرمایه دار ایران است، لذا این نقش و موقعیت جدید منصور اسانلو یکسره بر ضد و علیه همه منافع طبقه کارگر می باشد.
دلایل و انگیزه های منصور اسانلو برای پیوستن به «سازمان موج سبز»، و زمینه ها و شرایط عینی و سیاسی چنین پیوستنی هرچه باشند تغییری در ماهیت ضد کارگری آن نمی دهد. در این رابطه آنچه امروز برای جنبش ما ضروری است و فوریت دارد مرزبندی روشن و شفاف و قاطع با این جهتگیری ضد کارگری می باشد. بیش از صد سال اعمال فقر و فلاکت و ناامنی و بی حقوقی و بی منزلتی به طبقه کارگر، و بیش از صد سال سرکوب بی وقفه و سیستماتیک مبارزات کارگری توسط همه بخش ها و کل طبقه سرمایه دار ایران هزاران بار بیش از حد کفایت می کند تا فریب فرش قرمز طبقه سرمایه دار برای فعالین کارگری را نخورد. پس از یک قرن چنین تجربه خونباری لازم نیست که به هیچ فعال کارگری احساس زرنگی و زبلی در سیاست دست بدهد و در خوش بینانه ترین حالت بخواهد با استفاده از « پشتبانی مالی و لجستیکی » طبقه سرمایه دار به کارگران کمک کند. این گونه رویکردها بیانگر فقدان دانش تاریخی و آگاهی طبقاتی و نشانه حماقت سیاسی است که فعال کارگری فکر کند از امازاده طبقه سرمایه دار ایران شفایی به کارگران می رسد. برای درک این حقایق ساده یکصد سال مبارزه طبقاتی در ایران لازم نیست حتمی مارکسیست بود و از موضع کمونیستی با مسایل نگاه کرد. تعهد به منافع طبقه کارگر و چسبیدن به شرافت طبقاتی کارگری و برخورداری از اندکی آگاهی طبقاتی برای درک ضرورت استقلال عمیق و گسترده و همه جانبه جنبش طبقاتی ما از کلیت طبقه سرمایه دار و همه بخش ها و جناح های آن در قدرت و در اپوزیسیون کافیست.
بهر حال منصور اسانلو انتخاب خود را نموده و صف جنبش مستقل کارگری ایران را ترک کرده است. اما از آنجا که وی برای دوره ای نقش مهمی در این جنبش داشت، انتخاب کنونی او در کوتاه مدت تاثیراتی را برای جنبش ما دارد که توجه با آنها مهم است:
١- انتخاب سیاسی جدید منصور اسانلو هیچ گونه توجیهی برای اطلاعیه مضر ومخرب هیئت مدیره کنونی سندیکای کارگران شرکت واحد برای عزل او از ریاست آن نمی باشد. مساله به هیچ وجه آنطور که نئوتوده ایست های معرکه گیر مدافع اطلاعیه هیئت مدیره وانمود می کنند بر سر چرایی عزل منصور اسانلو نبود. مساله بر سر این بود که آن اطلاعیه مشهور بر متن کمپینی مرد سالار و ضد زن و عمیقا ارتجاعی علیه منصور اسانلو و مریم ضیا، و با روشی بسیار مخرب، و با زیر پا نهادن موازین مهم اساسنامه مصوب مجمع عمومی سندیکا صادر شد. از این رو آن اطلاعیه به جنبش مستقل ونوپای کارگری ضربه زد و هیئت مدیره کنونی همچنان موظف است آن ضربه را جبران نماید.
٢- همچنین انتخاب سیاسی کنونی منصور اسانلو سرسوزنی از ماهیت سراپا فاسد کمپین منصور حیات غیبی نمی کاهد. این کمپینی است متکی بر لمپنیسم مرد سالار و زن ستیز نهادینه شده در ارتجاع اسلامی که جایش تنها در زباله دان است. اما در این میان منصور حیات غیبی تنها نماند. بسیاری از مدافعان اطلاعیه هیئت مدیره آشکار و پنهان، با قلم و یا سکوت، با این کمپین همراهی کردند و آنرا «خرد جمعی» و «سنت شورایی» و «خشونت طبقاتی» نامیدند و خواستار ادای «احترام به تصمیم هیئت مدیره» شدند. معلوم شد هستند کسانی که زیر عناوین خوشنام «فعال کارگری» و «کمونیست» و «چپ» و «گرایش رایکال» با فراغ بال و وجدانی آسوده از کارتهای «مردسالاری» و «زن ستیزی» و «ناموس پرستی» برای کسب مطامع سیاسی شان استفاده می کنند. اینان تلاش دارند تا فرهنگ ارتجاع اسلامی در سیاست را وارد جنبش مستقل کارگری نمایند. بنابراین مبارزه با سیاست های دست راستی نزدیکی به رژیم اسلامی مستلزم مبارزه با این ترفندهای ارتجاعی نیز می باشد.
٣- امیرحسین جهانشاهی اعلام نموده که «ستاد هماهنگی فعالان کارگری در موج سبز» کار خود آغاز کرده است. همانطور که بالاتر گفته شد این ستاد نیز یکی دیگر از نهادهای ضد کارگری نظیر خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و انجمن های صنفی کارگران و سولیدارتی سنتر و کلمه کارگری می باشد که توسط سرمایه داران برای مهار و کنترل و انحراف مبارزات کارگری و قراردادن این مبارزات در جهت تامین منافع آنان بر پا شده است. خطر این نهاد را باید جدی گرفت و از هم اکنون ماهیت ضد کارگری آنرا افشا نمود تا قادر نشود نزد هیچ کارگری نسبت به خود توهم ایجاد کند.
۴- به تناسبی که «ستاد هماهنگی فعالان کارگری در موج سبز» امیرحسین جهانشاهی فعال شود، از طرف مدافعان نزدیکی به رژیم اسلامی و تشکلات کارگری مزدور آن، از قبیل نئوتوده ایست ها و ضد امپریالیست ها و چپ های احمدی نژادی، نقش این «ستاد» به عنوان «نفوذ امپریالیسم» آنقدر بزرگ خواهد شد تا در پرتو آن بتوانند سیاست های دست راستی خود را به جنبش مستقل کارگری قالب کنند. لذا افشای این ترفند های دست راستی بیش از قبل اهمیت خواهد یافت.
در پایان لازم است به چند نکته تاکید نمود و به طور جدی بدانها توجه داشت. اول اینکه برخلاف مورد سولیدارتی سنتر که تحرکات آن در نطفه خفه شد و بعدا صرفا به ابزاری در دست فرقه ای معلوم الحال بدل گشت، اما پروژه امیر حسین جهانشاهی و «ستاد هماهنگی فعالان کارگری در موج سبز» تهدید واقعی علیه جنبش مستقل کارگری است. این پروژه بهمراه «کلمه کارگری» از طرف ارتجاع سبز موسوی و کروبی نشانه آشکار تحرک اپوزیسیون بورژوایی برای نفوذ در جنبش کارگری می باشد. دوم اینکه، و باز برخلاف مورد سولیدارتی سنتر که در نطفه خفه شد و موضوعیت خود را از دست داد، افشا و طرد این جریانات بورژوایی و تحرکات آنها در رابطه با جنبش کارگری از ضروریات این دوره است. سوم اینکه علی رغم وجود این ضرورت غیر قابل اهمال، اما جبهه اصلی نبرد جنبش کارگری با جمهوری اسلامی و تشکلات کارگری مزدور آن و علیه این حکومت می باشد. جمهوری اسلامی قدرت سیاسی حاکمه طبقه سرمایه دار و تامین کننده منافع سرمایه داران و کارفرمایان و اعمال کننده مستقیم اراده آنان به طبقه کارگر است.
بالاخره باید بیش از پیش هوشیار و مراقب بود تا ضرورت افشا و طرد ترفندهای ضد کارگری اپوزیسیون بورژوایی به جبهه اصلی نبرد طبقاتی ما آسیب نرساند و مبارزه جنبش ما با جمهوری اسلامی را تضعیف نکند.
امیر پیام
١٣ مارچ ٢٠١٣
زیرنویس ها:
١- برای اطلاع در باره این جریان به لینک های زیر نگاه کنید:
- greenwavenews.com
- organization.greenwavenews.com
٢- از آنجا که ابهام زیادی در باره شهرت منصور اسانلو بوجود آمده و برخی آنرا «اسالو» و برخی دیگر «اسانلو» می نامند، من در اینجا شهرت ایشان را «اسانلو» ذکر کردم که در وبلاگ رسمی شان به فارسی و لاتین نیز به همین نام است.
٣- به عنوان نمونه ای از این حمایت ها می توان با مقاله «دفاع از حرمت واحترام فعالین و رهبران کارگری یک وظیفه طبقاتی است» از همین نگارنده که پنج سال پیش نوشته شد نگاه کرد.
******************
گفت و گوهای کارگری؛
ملاحظاتی پیرامون ابهامات موجود در اطلاعیۀ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه؛
در گفت و گو با محمود صالحی و فرخنده آشنا
سلام به شما دوستان و عزیزان شنونده؛
در تاریخ دوم بهمن ماه سال ١٣٩١ اطلاعیه ای با امضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، مبنی بر برکناری آقای منصور اصانلو از رئیس هیئت مدیرۀ و همچنین لغو عضویت وی از سندیکا شرکت واحد خطاب به " فدراسیون جهانی حمل و نقل"( (ITF منتشر شده است. خروج آقای اصانلو و خانم مریم ضیاء از ایران را برخی از روزنامه ها و وبسایت های جمهوری اسلامی از جمله روزنامه عصر امروز منتشر کرده اند. پیش از انتشار اطلاعیۀ سندیکای شرکت واحد نیز، حرف و حدیث هایی در خصوص خروج منصور اصانلو و مریم ضیا از کشور بود.
من برای آن تعداد از شنوندگانی که اطلاعیۀ سندیکای کارگران شرکت واحد را در ارتباط با برکناری منصور اصانلو را مطالعه نکرده اند، متن کامل این اطلاعیه را برای تان می خوانم؛
برکناری منصور اسالو از ریاست هیئت مدیره سندیکا
از : سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
به : فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل (ITF)
موضوع : برکناری منصور اسالو از ریاست هیئت مدیره سندیکا
احتراما" سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اعلام می دارد ؛
منصور اسالو را به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا ، از ریاست هیئت مدیره برکنار کرده و از این تاریخ هیچگونه سمت و مسئولیتی در این سندیکا ندارد و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همه ارتباطات ،همکاری ها و حمایتها از نامبرده می باشد.
یادآوری میشود سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه هیچ نماینده وسخنگویی درخارج ازکشور ندارد.
با امید به گسترش صلح ،عدالت و صداقت در همه جهان
سندیکای کارگران شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران و حومه
دوم بهمن یک هزاروسیصد و نود و یک
رونوشت:
- سازمان جهانی کار (ILO)
- کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های آزاد کارگری (ITUC)
- کنفدراسیون کارگران فرانسه ( CGT)
- کلیه اتحادیه ها و نهاد های کارگری داخلی و بین المللی
اطلاعیه سندیکای شرکت واحد با واکنش های متفاوتی در بین فعالین عمدتاً خارج از کشوری روبرو شد، واکنش ها بیشتر مربوط می شد به آن جا که این سندیکا؛ خواهان قطع ارتباط و حمایت تشکل های کارگری و نهادهای حقوقی دیگر از منصور اصانلو شده است، امیدواریم دوستان سندیکای شرکت واحد در فرصت های بعدی بتوانند به ابهامات موجود پاسخگو باشند، بدیهی است، ما از تصمیم ها و سیاست گذاری های سندیکای کارگران شرکت واحد و هر تشکل مستقل دیگری حمایت می کنیم و به آن احترام می گذاریم، و به نظر من، برخورد انتقادی مثبت هیچ مغایرتی با حمایت از سندیکای شرکت واحد ندارد و ما همچنان به حمایت مان از این سندیکا ادامه خواهیم داد، این سندیکا به واسطۀ تلاش و مبارزات اعضاء و رهبران سندیکایی خود تأثیر مثبتی در روند مبارزات جنبش کارگری ایران داشته است و این مهم را ما فراموش نمی کنیم.
در این مورد همکار عزیزم، سعید افشار در این خصوص ملاحظه ای دارند که دوست دارم گوش کنم،
سعید افشار؛ خواهش می کنم، بهروز جان، همان طور که گفتی، این اولاً بازتاب وسیعی داشت و تعجب خیلی ها را برانگیخت. خیلی از فعالان حوزۀ کارگری، با گوش های تیز به این خبر گوش کردند، چی شده؟ جریان چی بوده؟ بعد در کنار این یک نامه ای منتشر می شود که؛ پرخاش می کند به منصور اسانلو و مسائلی را مطرح می کند که، گویا با خانم مریم ضیاء رابطۀ خاصی دارند، این ها همه را ما شنیدیم، این ها را به این خاطر من هم می گویم، که این ها همه حتی در سایت های امنیتی رژیم ذکر شده است.
بهروز خباز؛ بله، روزنامۀ عصر امروز به این مورد اشاره کرده؛
سعید افشار؛ و آقای منصور اسانلو هم از ایران خارج شده است، خوب، همۀ این ها در هاله ای ابهام است، تا زمانی که منصور اسانلو در این مورد حرف نزده باشه، نمی شود نظر قطعی داد. چند نکته را می خواستم بگویم، یکی این که؛ قطعاً این حق اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد است که، کسی را انتخاب و یا خلع بکنند، هر زمان که باشد، از جمله، منصور اسانلو را هر کسی که می خواهد باشد، این حق آن ها است. دوم این که؛ خطاب نامه ای را که نوشته اند، بیش از این که و پیش از این که به اعضای سندیکا باشد، فرستاده اند به اعضای جهانی حمل و نقل، خوب آن ها این وسط چه کاره اند؟ شما می توانید حداکثر به آنان اطلاع دهید، سوم این که؛ خواسته اند که، به منصور اسانلو کمک نشود، منصور اسانلو، به هر حال در دوره ای رهبر این سندیکا بوده است، در یکی از مهم ترین فرازهای جنبش کارگری ایران، او نقش برجسته ای داشته است، نمی شود که به سادگی از کنار این گذشت، و چرا باید به او کمک نشود؟ به نظر می رسد، با یک نوع خشمی همراه است، که، نه ناشی از ساز و کار دمکراتیک درون سندیکا، بلکه، جاهای دیگر است! مثلاً آغشته به همان مسائلی که گفتم، مثلاً مسائل ناموسی و این ها شاید دخالت داشته است. البته ما نمی دانیم، باید منتظر اظهار نظر آقای اسانلو بود، ببینیم ایشان چه می گویند. و بعد اشاره کرده اند به تخلفات، معلوم نیست تخلفات چیست؟ در کدام جلسه؟ نهاد بزرگی مثل سندیکای شرکت واحد که تأثیر عمیقی روی جنبش کارگری ایران گذاشته است، متأثر شده، تأثیر گذاشته، نقش خود منصور اسانلو، جای ابراز نظر او این جا خالی است به نظر من، به این خاطر خیلی از فعالان کارگری بی صبرانه منتظرند ببینند جریان چیست؟ و به کجا خواهد انجامید، حق شان هم هست که بدانند، با توجه به وزن و بافت خود سندیکای شرکت واحد. این ها من خواستم همان طور که گفتی، من دیدم در این فضایی این که بازتابش در میان فعالان کارگری، در خبرها است، خواستم اشاره بکنم، الان من دیدم تو خودت با آقای محمود صالحی صحبت کردی، نظر ایشان را پرسیدی، که حالا پخش می کنیم، با خانم فرخنده آشنا صحبت خواهی کرد، حتماً نظرات ایشان هم جالب است و می شود در آینده به نظر من نظرات دیگر فعالان کارگری، آگاهان و پژوهش گران مسائل کارگری را که در ایران هستند، با آن ها تماس گرفت و پرسید، من منظورم این است که، ببینید؛ خود سندیکای کارگران شرکت واحد، با رنج و درد و تلاش کارگران ایجاد شده است، نباید گذاشت این اختلافات این سندیکا را از هم بپاشاند، نگهداری آن مهم است، و بعد یک نوع فرهنگ را ایجاد بکنیم و در عین حال نقد کنیم، یعنی مثلاٌ این چه اطلاعیه ای است که داده اید؟ هیچ چیزی که روشن که نیست؟ خوب راجع به آن حرف بزنید، اطلاعیه خطاب به کیست؟
بهروز خباز؛ بیشتر این نکاتی که به طور کلی تو به درستی روی آن انگشت گذاشتی مهم هستند، من دیشب با یکی از فعالین کارگری در ایران صحبت می کردم، او می گفت؛ اولین سؤال من این است که، چرا، این تخلفات و برکناری بعد ازخروج اسانلو از کشور مطرح می شود؟ آیا به نظر نمی آید که این یک جور انتقام گیری از شخص اسانلو باشد؟ دیگر این که؛ چرا سندیکا نگاهش رو به بدنه نیست، و نگاهش به بالا است، مخاطبش در مرحلۀ اول خود اعضای سندیکا باید باشد نه دیگران، دیگر این که؛ بخش آزار دهنده همان است که می گویید حمایت نکنند، ممکن است فردایی این دوستان به این ابهام این طوری پاسخ بدهند، که؛ ما منظورمان این بوده است که، هرکس که از کشور خارج می شود و به هر حال پناهنده می شود یا اقامت دائم می گیرد، او دیگر نمی تواند عضو سندیکا باشد، در هر تشکلی، گروهای کارگری این در اساسنامۀ شان هست که، به هر حال در حوزۀ جغرافیایی ایران فعالیت می کنند، خوب این ها را دوستان سندیکا پاسخ بدهند؟ این ها مهم هستند، من در این ارتباط همان طور که گفتی، پیش تر با آقای محمود صالحی گفت و گویی انجام داده ام که این گفت و گو را با هم می شنویم؛
محمود صالحی : چند روز پیش سندیکای کارگران شرکت واحد تهران طی اطلاعیه ای از برکناری منصور اسانلو از ریاست این هیئت مدیره خبر داد. به نظر من این عذل و انتخاب هائی که با نیروی خود کارگران تشکیل شده باشد یک امر طبیعی می باشد و دور از انتظار نیست چون اعضائی که در مجمع عمومی برای هیئت مدیره و بازرسان انتخاب می شوند بعد از مجمع عمومی در اولین جلسه می توانند رئیس و یا نائب رئیس را در میان منتخبان انتخاب کنند و همچنین می توانند با اکثریت آرا رئیس و یا نائب رئیس را عزل و به جای آنها کسان دیگری را انتخاب کنند.
اما براساس سوابق جنبش کارگری و مبارزاتی وقتی کسی را از ریاست عزل می کنند باید با این شیوه که سندیکای شرکت واحد اطلاعیه داده است برخورد نمی کنند، من بعنوان یک کارگر که در سال های گذشته با این عزل و انتخاب ها آشنائی دارم هیچ وقت این گونه برخوردها را ندیده ام و نشنیده ام که بعد از اینکه یک نفر را عزل کردند به آینده آن شخص هم تعرض کنند و از تشکلها و نهادهای کارگری درخواست کنند که هیچ گونه کمکی به آن شخص که خود را از آن همه فشار جسمی و روحی نجات داده است نکنند.
به نظر من سندیکای شرکت واحد آزاد هستند که هر کسی را به ریاست آن تشکل انتخاب و یا عزل کنند اما آزاد نیستند که به حقوق انسانی که در سنوات گذشته با آنان کار کرده است و برای جنبش کارگری زحمات کشیده است و به خاطر این جنبش به زندان رفته و از طرف مسئولان خانه کارگر به او حمله شده است و زمانی می خواستند زبان او را ببرند این چنین برخورد کنند، خوب این یک چیز طبیعی است که هر کسی در هر تشکیلاتی که باشد تا زمانی که می تواند خود را با آن تشکیلات تداعی کند که در آن تشکیلات عضو باشد به نظر من اعضای هیئت مدیره شرکت واحد عزل آقای اسانلو و انتخاب شخص دیگری را باید به استحضار جنبش کارگری می رساندند و از آقای اسانلو برای فعالیت هایی که در سنوات گذشته داشته است تشکر می کردند که این حرکت هم به نفع جنبش کارگری بود و هم به نفع سندیکای شرکت واحد که در همان جایگاهی که قرار داشت امکان می گردید.
بهروز خباز : در ارتباط با این اطلاعیه گفته شده است بنا به تخلفات متعدد که هیچ اشاره ای به آن تخلفات هم نکرده است اما یک اطلاعیه ای با امضای جمعی از فعالین کارگری و سندیکائی منتشر شده است و در جاهای مختلف و سایتهای مختلف داده شده، در این اطلاعیه مستقیما به زندگی خصوصی آقای اسانلو و مسائل غیر اخلاقی و غیره اشاره کرده است. به نظر شما آیا یک سندیکا و یک تشکل کارگری و همکاران شان واقعا این اجازه را دارند که به زندگی خصوصی افراد دخالتی داشته باشند و به این دلیل بیایند و عزل یک عضو و یک رئیس هیئت مدیره ای را خواهان باشند ؟
محمود صالحی : به نظر من دخالت کردن در زندگی خصوصی دیگران جرم است و این طبیعی است، من خودم به این اعتقاد دارم که هرگونه دخالت کردن در زندگی خصوصی دیگران جرم محسوب می شود اما در رابطه با جنبش کارگری من الان نمی توانم تشخیص بدهم که آیا تخلفاتی که آقای اسانلو به طور متعدد تا به امروز کرده چه چیزهائی هستند و من نمی توانم در این رابطه نظر بدهم, این دست خود هیئت مدیره است که هر کسی که دلشان می خواهد یا هر چیزی که منتشر می کنند آنها آزاد هستند، به خاطر اینکه من در آن هیئت مدیره بودم و نه عضو آن سندیکا هستم که نظر بدهم ولی من تنها روی این تاکید دارم در هر تشکل و تشکیلاتی کسانی تا به امروز عزل شده اند و کسان دیگری به جای اینهان انتخاب شده اند اما این برخوردی که در رابطه با اسانلو کردند به نظر من منصفانه نبود، فقط نظر من این و من دخالت در امر تشکیلاتی که عضوش نیستم نمی کنم یا هئت مدیره اش نیستم و به نظر من بی جا است و هیچ کسی هم نمی تواند در این رابطه دخالت کند.
اما تنها حرف من به عنوان یک کارگر این است که این برخورد را نباید می کردند او را عزل کنند و کس دیگری را جای ایشان بگذارند و استحضار جنبش کارگری جهان هم برسانند که آقای فلان را عذل کردیم و کس دیگری را جای ایشان گذاشتیم، این حق طبیعی است و هیچ مشکلی نیست و همه با آن موافق هستیم اما در رابطه که تخلفات متعدد! من روی این صحبت دارم! خوب کرده او را عزل کنید و به خاطر این عزلش کردید ولی از تشکلها و سندیکاها و مجامع بین المللی درخواست کنید که هیچ گونه کمکی به ایشان نکنند این کمی سنگین است برای یک تشکل که اینچنین بیانه را بدهد برای یک کسی که در سنوات گذشته با آنها کار کرده است و با آنها فعالیت کرده است پنج سال زندان کشید، این برای ایشان سنگین است، واقعاً نباید این کار را می کردند و مسئله من این است.
بهروز خباز : جهت اطلاع شنوندگان عزیز، من در صحبت هایم گفتم که در آن بیانیه به مسائل غیر اخلاقی اشاره شده بود برای اینکه اشتباه نشود من منظورم از زبان نویسندگان آن بیانیه بود وگرنه من هم مثل شما آقای صالحی معتقدم , زندگی خصوصی افراد به خودشان مربوط است درست یا غلط هر چیزی که هست خودشان در مورد زندگیشان تصمیم می گیرند، زن و مرد مستقلاً ؛ زنها خود مستقلاً می توانند تصمیم بگیرند و باید این کار را بکنند و مردها هم همینطور، بنابراین این اتفاقی که افتاده است عواطف و احساسات پاک فعالین کارگری در ایران و خارج از کشور را جریحه دار کرده، من بسیار از شما سپاس گذارم آقای محمود صالحی.
محمود صالحی : من در پایان می خواستم چیزی عرض کنم رو به آقای اسانلو، من به عنوان یک کارگر با نیکی به گذشته منصور اسانلو یاد میکنم و امیدوارم هر کجا که باشد سربلند و سرفراز باشد، منصور عزیز من آن روزها را به یاد می آورم که شما همراه دوستان کارگر ات به سقز آمده بودید و ده ها نوشته کارگری همراه خود آورده بودید . باید اعتراف کنم که شما ما را سرفراز کردید و روحیه ما را نسبت به جنبش کارگری در آن زمان تقویت کردید، همان روزهایی که خیلی ها نام فعال کارگری را به یدک میکشیدند جرأت نداشتند به شهر سقز بیایند و زمانی که از آنها دعوت می کردیم با هزار بهانه توجیه میکردند که وقت ندارند، من یک بار دیگر دست شما را می فشارم. زنده و سربلند باشید.
بهروز خباز: زنده باشید آقای صالحی.
در این زمینه گفتگوی دیگری داریم با فعال کارگری خانم فرخنده آشنا، با سلام خدمت شما خانم آشنا.
فرخنده آشنا: من هم سلام دارم خدمت شما و همچنین شنوندگان عزیز ولی نمیدانم در این زمان کوتاه چه صحبتی را می شود کرد ؟
بهروز خباز: امیدوارم بتوانید صحبتهای تان را در همین دقایقی که ١٠ دقیقه مانده به پایان برنامه ارائه بدهید، نظر شما در رابطه با این اطلاعیه و مجموعه این اتفاقات می شنویم.
فرخنده آشنا: در رابطه با اطلاعیه برکناری اسانلو واقعیت این است که نامفهوم و ناروشن است و به مسائلی اشاره شده که دارای بار و مفهوم سیاسی بسیار سنگینی است و مسئولیت بسیار سنگین تری را متوجه صادرکنندگان این اطلاعیه میکند و بخاطر عدم شفافیت و روشنگری در رابطه با این اطلاعیه طبیعتاً من می خواهم محتاطانه صحبت کنم و بیشتر از اینکه بخواهم نظرم را بدهم می خواهم سوالاتی را طرح بکنم که در رابطه با این اطلاعیه پیش آمده است، راستش به عنوان کسی که سالها کار کردم و در کنار شادی ها و غمهای جنبش کارگری بودم باید بگویم که بعد از خواندن این اطلاعیه؛ اطلاعیه اعضاء سندیکا بر علیه یکی از اعضاء، واقعاً متاثر و اندوهگین و بعد از آن هم خوب طبیعتاً این سوال به ذهن خیلی از کسانی که دستی بر آتش زدند در رابطه با جنبش کارگری, هجوم می آورد اینکه اشاره این اطلاعیه به انجام تخلفات متعدد چه بوده؟ تخلفات چه بوده؟ کدام تعهد را به آن پایبند نبوده است؟ به کدام هشدارها عمل نکرده است؟ هشدارها در چه موردی بوده است؟ آیا اسانلو پایبندی به اهداف و اصول سندیکا را زیر پا گذاشته است ؟ قوانین اساسنامه ای تشکل را نادیده گرفته است؟ و در حالت بدبینانه تر این است که می شود تخلفات متعدد را اینگونه هم روش فکر کرد که اسانلو به منافع طبقه اش پشت کرده است و دست به سازش با سرمایه داری زده است و یا اینکه اهداف و آرمان سندیکا پشت کرده است، منافع شخصی اش را ارجحیت داده به منافع جمعی و طبقاتی و به هرحال اساسا خطاب این اطلاعیه رو به بدنه سندیکا یعنی کارگران شرکت واحد است که اسانلو نماینده آنها در هیئت مدیره سندیکا بوده است و این قضیه صورت نگرفته و رو به اتحادیه ها گفته شده و این یک مسئله را نشان میدهد که هیئت مدیره در واقع گویا که مدتها است که از بدنه خودش فاصله گرفته است، این نشان دهنده این مسئله است، ابتدا طبیعی بود که این معضلی که مربوط به همه طبقه کارگر است و این بحرانی که سندیکای شرکت واحد امروز به آن دچار شده اول رو به بدنه باید صحبت بکند اول رو به کسانی که اسانلو را به عنوان نماینده انتخاب کرده اند و می خواهند عزل اش بکنند روشنگری کنند و شفاف سازی بکند و اطلاعیه را رو به آنها بدهد و این یک مسئله است و اینکه واقعاً باید روشنگری کرد این وظیفه است و این خواست ما است که کسانی که این اطلاعیه را صادر کرده اند روشنگری بکنند و شفاف سازی بکنند چرا که ما در عصری زندگی میکنیم ردوبدل اطلاعات آزاد خیلی نقش دارد در اینکه ما بتوانیم درست مسائل را تشخیص بدهیم و عینی و مادی ببینیم و بتوانیم به قضاوت های عادلانه ای هم دست پیدا بکنیم. من اصلا شخصا این بحرانی که پیش آمده در رابطه با یک تشکل کارگری و اصلا در محدوده سندیکای شرکت واحد نمیبینم، هر کارگری حق دارد در رابطه با آن چیزی که برداشتی که از این اطلاعیه دارد نظرش را بدهد برخورد اش را بکند و بویژه این حق اسانلو هم هست که در مورد این مسئله حق پاسخگوئی دارد و این است که به نظرم باید با این سنتهای در واقع غیر کارگری فاصله بگیریم و برویم به طرف اینکه شفاف و روشن صحبت بکنیم بخصوص که شرکت واحد میگوید که یک تشکل قانونی و علنی هست و به این هم تاکید میکند ضمن اینکه من به عنوان کسی که سالها در جریان سرکوب و خودم هم زندانی بودم این را می توانم خیلی خوب درک بکنم که در چنین شرایطی پیش برد مبارزه, ارتباط گیری و روشنگری بسیار سخت است و هزینه بالائی هم دارد ولی ما چاره ای نداریم برای اینکه بخش وسیعی از کارگر، جنبش کارگری یک جنبش اجتماعی به میدان بیاید ناچاریم هزینه این روشنگری ها و این شفاف سازی ها را بپردازیم و بخصوص که الان اسانلو در خارج کشور است و کمتر خطر آسیب از طرف رژیم میرود، بنابراین من فکر میکنم که این خیلی مهم هست و آنچه که باعث این هیاهو ها در این مسائل و در این نا مفهومی ها و نا روشنی ها برای من به عنوان یک کارگر بسیار از اهمیت برخوردار است این است که ما آن تشکل کارگری را که به عنوان خانه یک کارگر برای مبارزه هست حالا با همه ایرادهائی که دارد, اگر زیر سازی خوبی نشده اگر سقف اش زمستان چکه میکند اگر پنجره اش خراب و شکسته هست با همه اینها نباید دلیل بر این باشد که ما بگوئیم در مقابله با طوفان های سهمگین در مقابله با سرما و در مقابله با سوز و آفتاب ما نباید خانه ای داشته باشیم، این بزرگترین اشتباه و به عقب گرده است و همان چیزی است که رژیم به آن فکر می کند و هدف قرار داده است. به نظر من خود تشکل, خود سندیکا باید حفظ بشود و باید آسیب شناسی بشود باید برگردند به اینکه چه اشکالاتی بوده و چه شرایطی پیش آمده؟ چرا نتوانسته اند مکانیزم هائی را به وجود بیاورند علمی و منطقی و عینی در آن شرایط که بتوانند علیرغم تمام سرکوب های سنگین که هست اینها بتوانند ارتباط شان با بدنه قطع نشود، خرد جمعی بر سندیکا حاکم بشود. این اطلاعیه و این برخوردها نشان می دهد که سندیکا از بدنه مدتها است فاصله دارد، وقتی که سایت سندیکا ملک شخصی می شود و مدتها هیچ اخبار کارگری در آن درج نمیشود الا، الان این اطلاعیه، این نشان دهنده خیلی مسائل دردناکی است و این وظیفه فعالین کارگری است و این وظیفه دل سوزان کارگری است این بحران را به شکل درستی ارزیابی کنند و بازنگری کنند نگاه به گذشته بکنند و رفتارها را ببینند عملکرد ها را ببینند اشکال ها را ببینند و بازسازی بکنند. مبارزه این است یعنی در مبارزه آدم ها می آیند بازمی مانند از مبارزه منافع حقیر فردی شان را با بورژوازی عوض میکنند تعدادی مقاومت میکنند بر اساس منافع طبقه کارگر و می ایستند و جانشان را میدهند همه این اتفاق ها می افتد و اولین بار نیست ما شاهد این بوده ایم که چه رهبرانی بعد از سالها زندان به هرحال فاسد شدند و رفتند منافع شان را با منافع سرمایه داری گره زدند، همه اینها چیزهای جدیدی نیست ولی آن چه که خیلی مهم است و واقعاً همه این رنج ها بابت این صورت گرفته است سندیکای شرکت واحد باید با پوست و گوشت و استخوان مان و با تمام رنج ها و سرکوب ها باید تلاش کنیم که آن را احیا بکنیم و سرپا نگاه داریم و آسیب های آن را پیدا بکنیم و نقطه ضعف و قوت های آن را پیدا بکنیم و آن را تقویت بکنیم. ما برای مبارزه مان احتیاج به خانه ای داریم که درون آن سنگر بگیریم و در عین حال هم حالا هرچند که می گویند این مبارزه سندیکا صنفی هست ولی با همان مبارزه صنفی هم شما دائما باید اطلاع رسانی بکنید و دائما باید از سنت ها و ایدئولوژی سرمایه داری فاصله بگیرید تا بتوانید آن را به چالش بکشید، شما مجبور هستید درون تشکل تان که می خواهید مبارزه اجتماعی بکنید دمکراتیزه اش بکنید تا بتوانید مبارزه را خوب ببرید، شما مجبور هستید برای اینکه یک جامعه سالمی داشته باشید به خرد جمعی رجوع بکنید، شما مجبور هستید برای اینکه یک طبقه را پیش ببرید باید بتوانید بخش وسیعی از کنشگران از دورترین و نزدیکترین به آن تشکل را در سیاست گذاری ها در تعیین نقشها در سازماندهی ها شریک بکنید و سهم داشته باشند تا این چیزی که رژیم می خواهد یعنی این تشکل و مبارزه را تبدیل کند به جزیره های کوچکی که نتوانند با همدیگر ارتباط بگیرند و بمانند در این مرداب ها و بگندند با اینها باید مبارزه کرد، یعنی مبارزه فقط این نیست که به هرحال ما حقوق مان یک کمی زیاد بکنیم با ریز ریز مسائل و سنت های سرمایه داری ضد بشری ما باید مبارزه بکنیم، هر تشکّلی که می خواهد یک کار اجتماعی بکند و یک نفعی برای طبقه کارگر داشته باشد.
بهروز خباز : من بسیار از شما سپاسگزارم خان فرخنده آشنا، من امیدوارم که آقای اسانلو و خانم اسانلو مریم ضیا و همچنین دوستان عزیز سندیکای شرکت واحد بعدها هر طور که تشخیص میدهند به ابهامات موجود پاسخ بدهند.
فرخنده آشنا: در مورد خانم مریم ضیاء؛ این مسئله مرد سالارانه و مرد سالاری باز یک خانمی را این وسط دراز کرده و انگار او هیچ حق انتخاب و اختیار و حرف و اینجور چیزها ندارد و من فکر میکنم اینها مسائل حساسی است و نمی شود به آنها یک نوک زد و بخصوص من خودم سر مسائل حقوق زنان و نگاه مرد سالاران به زنان بسیار حساس هستم و لازم هست که ما بحث های بیشتری را در این مورد پیش ببریم ولی این هم یکی از آن دردهای ماست بازهم در این مورد در مورد مسئله یک زن طوری برخورد میکنند که انگاه او هیچ اختیار و انتخاب و یعنی به عنوان حق انسانی به عنوان یک انسان شناخته نمیشود، بسیار متاسفم و برایم شرم آور و خجالت آور خواهد بود که اگر متاسفانه جنبش کارگری باز هم نسبت به مسائل زنان طوری برخورد کند که آدم اشتباه بگیرد که به هرحال این جمهوری اسلامی است که دارد برخورد میکند یا یک جنبش مدعی برابری؟ سپاسگزارم از شما.
بهروز خبار : بسیار از شما ممنونم ، شنوندگان عزیز برنامه اینجا به پایان میرسد و برایتان شادی آرزو میکنم.
گفت و گوهای کارگری؛ بهروز خباز
******************
پیرامون موضع سه تن از دوستان در مورد سندیکای واحد
ضمن تشکر از دوستان کورش بخشنده،فواد فتحی،یدالله صمدی به دلیل ارائه مطلبشان به صورت مکتوب،موضوعیت بحث شان را مورد گفت وگو قرار می دهیم.
دوستان بحثشان را اینگونه شروع می کنند:"قبل از وارد شدن به بحث و جدا از درست یا نادرست بودن تصمیم هیئت مدیره سندیكای شركت واحد - كه بیشتر رنگ و بوی سیاسی داشت- روی سخن بیشتر به كسانی است كه در حمایت از این بیانیه قلم فرسایی كردند و فریاد حمایت ازبه اصطلاح "خرد جمعی" سر دادند و اعلام داشتند كه مخالفت با این بیانیه،موضع گیری علیه سندیكاست!! پرسید، در پرتو به كار بردن اینگونه بحثها به كجا رسیدند؟ (چه از لحاظ عملی و چه فكری)، بیلان كار آن عده ای كه با این تزها فعالیت جنبش كارگری را "یك گام به پیش" قلمداد كردند، چیست؟ كدام بار سنگین را از روی شانه های كارگران كه در این روزها بیش از هرزمان دیگر سنگینی می كند- برداشته اند؟ كدام "سنت پیشرو" را در فرهنگ مبارزاتی طبقه كارگر در ایران نهادینه كردند؟ و از همه مهم تر به كدام"چه باید كرد؟" در جنبش كارگری پاسخ داده اند!؟ حداقل برای مخاطبین این دست از نوشته ها برداشتی جز، سوء استفاده از این بیانیه نداشت به گونه ای كه از خودِبیانیه سندیكای شركت واحد مبهم تر بودند. بگذریم..."
ابتدا باید متذکر شویم که این برداشت دوستان ما که می گویند"جدا از درست یا نادرست بودن تصمیم هیئت مدیره سندیکا ی شرکت واحد..." از بیخ و بن نادرست و نقض غرض است. مسئله این است که تمام این مناقشات و از جمله انگیزه اصلی یادداشت سه دوست مورد نظر بیانیه هیئت مدیره مبنی بر عزل اسانلو از ریاست هیئت مدیره بوده و با هیچ درجه ای از بی تفاوتی نمی توان گفت که "جدا از تصمیم درست یا نادرست" ....مسئله این است که دوستان تصمیم هیئت مدیره را نادرست ارزیابی کرده اند و به همین خاطر زحمت چنین نقدی را متحمل شده اند . در نتیجه نخستین استنتاج ایشان از لحاظ ساختار مفهومی متناقض است.
اما دوستان گرامی توجه شمارا به وظایف کمیته هماهنگی در رابطه با وظیفه این تشکل و اعضایش فرا می خوانیم: در اساسنامه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری آمده است
"در همین رابطه و در راستای اصل پایه ای آزادی ایجاد هرگونه تشکل مستقل و طبقاتی کارگران، ما نیز به عنوان جمعی از کارگران و فعالان کارگری" کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" را ایجاد کرد ه ایم تا ضمن یاری به شکل گیری انواع تشکل های آزاد، مستقل و طبقاتی کارگران، از راه های گوناگون و استقبال از تشکل یابی آنان، به سهم خویش، در ایجاد ارتباط و هماهنگی های لازم میان تشکل های موجود، جهت یکپارچگی و وحدت جنبش کارگری و دستیابی به اهداف مندرج در مادهی ۴ این اساسنامه تلاش و فعالیت نمائیم.
از نظر ما، مناسب ترین ساختار برای تشکلهای کارگری، ساختار شورایی است. اما بر این باوریم که انواع دیگر تشکل های کارگری، مانند سندیکاها، کمیته ها، انجمن ها، و... مشروط بر این که مستفل بوده و با اتکا به نیروی کارگران تشکیل شده باشند نیز می توانند در راستای یکپارچگی و وحدت جنبش کارگری مشارکت نموده با ساز و کار آن همراه وهم سوگردند"
از آنجایی که وظیفه هر عضو از کمیته هماهنگی در هر جایی که باشند؛کمک به ایجاد و به سر انجام رساندن آن رسالت است در نتیجه بسیاری از دوستان کمیته هماهنگی با دیگر هم طبقه-ایهایشان در جهان در طول سالیان اخیر به یاری سندیکای واحد و دوستانشان شتافته اند.ودر موقع خودنیز در قبال حرکات غیر کارگری بسیاری از سندیکاها وسندیکالیزم و رفرمیسم ایستاده اند و خواهیم ایستاد. ما به این مفهوم فعالیت تشکیلاتی باور داریم که دفاع از سندیکای واحد به عنوان یک تشکل مستقل کارگری به معنای دفاع از سندیکالیسم و رفرمیسم نیست.
کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه این دو مولفه را مخدوش می کنند اگر ریگی در کفش نداشته باشند در خوش بینانه ترین شرایط دچار تجاهل العارف شده اند!به یاد آورید نقدهای جدی ما را که از جریانات موسوم به "لغو کارمزدی" صورت گرفت.اما با توجه به استقلال سندیکای واحد که با سندیکالیزم ورفرمیست فاصله عمیق،در شرایط ویژهی ایران دارد ما و دیگر دوستان دلسوز جنبش کارگری به دفاع قاطع از دست آوردهای مثبت آنپرداختهایم.بیشتر اعضای کمیته هماهنگی،در کمیته دفاع ازرضا شهابی که یکی از اعضای بر جسته آن سندیکاست حضور داشته واکنون نیز عضو آن کمیته هستند.در این مدت دوستان کمیته هماهنگی نسبت به سندیکای واحد بی تفاوت نبوده وتا حد امکان و مستمر طی این چند سال و در این مدت رابطه ارگانیک داشته و خواهد داشت.پیرامون مسائل ومشکلات این سندیکا مشارکت داشته و به مانند بقیه و خارج از گود به نوشته های انتزاعی و ذهنی و غیر طبقاتی و سکتاریستی و پروغرب نپرداختهایم. و مهم تر این که هرگز مخالفان خود را با اتهامات سخیف پلیسی و امنیتی مورد یورش هماهنگ و سازماندهی شده قرار نداده ایم.دلیل اتخاذ دفاع قاطع کمیته هماهنگی و سایر دوستان،اطلاع دقیق،از وضعیت و کارکردهای سندیکای واحد واسانلو بوده است.رسالت کمیته هماهنگی وسایر دوستان هم طبقه ای کمک به این تشکل عظیم و با سابقه میباشد.بسی جای خوشحالی است که توانستهایم با هم فکری دوستان و هم طبقهای های جهانی به این دوستان کمک و در تقویت و ارتقاءسطح جنبش کارگری موثر باشیم.این حرکت واحساس همدردی وتقویت همدیگر و همسویی و هم کاریهای مستمر وزنده وپویا است،که میتواند برای پیشرویهای آینده موءثر باشد.اتحاد کارگری تنها در نوشته ها و جملات پر طمطراق ویا با اتحادهای من درآوردی شبه کارگری و جدا ازکارگران و فحاشی به کارگران مبارز و اتحادهای کاغذی ایجاد نمیگردد.کمیته هماهنگی و دوستان واقعی آنها زمینه مساعد این توافق کارگری را آغاز کردهاند. این موضع کمیته وسایر دوستان در حمایت از تصمیم سندیکای واحدموجب دلگرمی کارگران سندیکا، تقویت روحیه همبستگی ضد سرمایهداری آنها و ما شده است.این حرکت و یک گام به پیش را در نزد کارگران سندیکای واحد وبقیه دوستان را بزودی و به قاطعیت و عینیت خواهید دید.کسانی که این پیشروی را به مسخره گرفته اند و از آن تحت عناوین کذایی "در نکوهش ترور شخصیت رهبر کارگری" مرثیه خوانده اند همانهایی هستند که زمانی نه چندان دور با نظریه های من درآوردی و غیر کارگری به طور کلی طبقه کارگر را از متن تشکیلات سیاسی خود بیرون گذاشته اند و حالا به صورت موسمی "کارگر کارگری" و "کارگر پناه" شده اند!
دوستان عزیز ما باید بدانند در امر مبارزه مستمر وپیگیر قطعا شاهد حرکت جهش وار نیز خواهیم بود.حرکت جهشی چیزی خارج از حرکت دیالکتیکی تاریخی نیست.سعی خواهیم کرد برای دفاع از منافع طبقاتی نهایت تلاش خود را بنمائیم.اما تصمیمات و سیاستهای مخالفین تصمیم سندیکا از بی خبری و عدم رابطه ارگانیک آنها با سندیکا بود.و هم چنین چشم پوشیدن از بسیاری چیزهای دیگر..اگر از پیشروی سندیکا، حرکات اسانلو بی خبرند و حرکاتش را درک نمی کنند گناه ما نیست.علتش عدم دغدغه آنها نسبت به مسائل کارگری است.آیا می شود از سندیکایی به این عظمت که پشت سر آن هزاران انسان زندانی، از کار بیکارو اخراج شده است بی تفاوت بود؟
دوستان عزیز به راستی شما در این شرایط بسیار بغرنج و پیچیده پیشروی را در چه می دانید؟ پناه بردن به رسانه های امپریالیستی همچون تی وی میهن و رها "موج سبز " * - دلالان سرمایه سالار – که به درست در بیانیه کمیته هماهنگی نقد شده – یا اتکا به نیروی طبقه کارگر. فروش منافع طبقاتی به مباحث سرمایه پسند حقوق بشری و سنگر گرفتن ارسال گزارش پشت سایت پرو غرب هرانا یا اتکا به نیروهای مترقی داخل طبقه؟به جای اتحاد با این تشکل عظیم که جزو رسالت ماست و سمت و سو دادن آن به سوی کار کردهای بهتر که وظیفه ماست خود را مبرا دانسته و به هیچ می انگارید.اما وظیفه هر لحظه اعضای کمیته هماهنگی کمک به ابن گونه تشکل هاست.آنها از هم طبقه اهایشان، همفکری و همکاری طلبیده اند.و اعضای فعال کمیته هماهنگی و سایر دوستان متعهد که بی خبر و بی ارتباط از وضعیت سندیکا نبوده اند دست اتحاد را فشرده و تا آخرین گامهای رو به پیشروی در کنار آنها بوده و خواهیم ماند.
دوستان منتقد ما در پاراگراف پایین تر میگویند "از موضوعاتی كه این اشخاص به درستی –اگر چنین عملی صورت گرفته باشد- به كسانی اشاره كرده اند كه با حمله به سندیكای شركت واحد به آنها تهمت وافتراهای پلیسی و... زده اند، سرزنش و عمل صورت گرفته را به تندی محكوم واین كار را به دور از اخلاق می دانند. كه به راستی نیز چنین است."
آیا اگر به راستی نظر شما چنین است! و شما صادقانه در محکوم کردن تهمت های پلیسی به فعالان پیشتاز سندیکای واحد احساس کمترین مسئولیتی داشتید چرا تا کنون هیچ موضعی نگرفته اید.؟؟چرا در قبال آن همه توهین و تهمتها و اراجیف تا کنونی نسبت به مدافعان سندیکا و سندیکا بی تفاوت مانده اید و مانند شاهدان بی عمل فقط سکوت را پیشه کرده اید؟حالا به طور سطحی و تنها برای دفاع از مخالفین سندیکا و محکوم کردن به آنها اشاره میکنید. راستی چنین بی تفاوتی و این بی خیالی نسبت به بخش واقعی جنبش کارگری را چگونه توجیه میکنید؟کسی خود را کمک کننده به ایجاد تشکلهای کارگری بداند اما در قبال توهین به نمایندگان موجود و ماندگار در ایران سکوت را به حمایت ترجیح دهند وبا ذرهبینی بسیار قوی به دنبال پیدا کردن راهی برای نفی تصمیم سندیکای واحد باشندتا همبستگیشان با مخالفین تداعی شود.آن موقعه هم بگویند"کاری با درست یا نادرست بودن تصمیم سندیکا را ندارند.! " این شیوه برخورد تازهای نسبت به کارکرد مبارزه طبقاتی نیست .طی سالیان متمادی وقتی ما نقد نیروهای رسمی سرمایهداری جهانی امثال سولیداریتی سنتر امپریالیستی ونقش مخربشان را در جنبشهای کارگری افشا میکردیم با سکوت یا توهین بعضی ها مواجه بودیم.گویا امپریالیسم برای آنها خوابهای خوش و طلایی تدارک ندیده باشد.!به جای همگامی با سکوت و بی تفاوتی،به جای تقویت روحیه با توهین و تهمت روبرو شدیم.این دور زدنهای الکی دیگر فایده ندارد.دیگر هیچ دلیل کافی برای ناقدان و مخالفین سندیکای واحد در اخراج اسانلو از هیئت مدیره باقی نمانده است.سندیکا دلیل کافی برای اخراج او از ریاست هیئت مدیره را در اساسنامه وقراردادهایشان دارند.حداقلش و بسیار ساده خروجش از ایران دلیلی کافی و حتی بی مدرک برای اخراجش از هیئت مدیره کنونی است.این همه دفاع ناشیانه حکایت از تقابل با جنبش واقعی واز پایین طبقه کارگر است .اما سندیکا تا کنون برای اخراجش در عضویت از سندیکا حکمی نداده است.تنها اخراجش از ریاست هیئت مدیره میباشد.البته دوستان اقای اسانلو با هیچ ذرهبین یا دستگاههای مختلف نظری دیگری نمیتوانند در خارج از کشور او را به ریاست بر گردانند،اما در آینده و اکنون میتوانند با کمک دوستان کارخانه فحش سازی و با کمک هم طبقهایهایش هیئت مدیره سندیکای فرضی و یا دولتهای فرضی، احزاب فرضی و سر سخت کارگری را باز سازی تا شاید لخ والسای دیگری بر گرده کارگران سوار شود.
باز هم دوستان ما نیز بی تفاوت نبوده وبا دور زدن عجیبی و با آوردن فاکتی از دوستان به طور غیر مستقیم نه رو درو به مای کارگر بی سیاست القا نمودند که ما هم مراجعه به مخالفین و موافقین شما کردیم،اما متاسفانه دلیلی برای اخراج اسانلو را نیافتیم.حتی به اساسنامه مراجعه و هیچ عمل خلاف کارگری از اسانلو را نیافتیم به جایش به آنهایی که گفته بودند،سکوت نگاه فرصت طلبانه و اپورتنیستی است جانانه تاخته و با این مقاله حالیشان کردیم.سکوت در مواقع بسیار حساس چیز خوبی است!؟ادم باید محافظه کار و تجربه گرای خوبی باشد.به این می گویند وحدت طبقاتی!
اما چیز دیگری که به این بحث وزنه ای خاص داده بود این است که کارگر جماعت باید بی سیاست باشد.
دوستان می گویند: " قبل از وارد شدن به بحث و جدا از درست یا نادرست بودن تصمیم هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد _که بیشتر رنگ و بوی سیاسی داشت_روی سخن بیشتر به کسانی است که در حمایت از این بیانیه قلم فرسایی کردند و فریاد حمایت از به اصطلاح خرد جمعی سر دادند....."
البته این شاید تز جدید و نو ظهوری باشد که کارگر جماعت نباید سیاست، و اصلا نباید بوی سیاست را حس کند زیرا ممکن است برای کسب قدرت سیاسی دست به اقدامهایی بزند. شاید برای اینکه هر کسی بتواند به راحتی گولش بزند و او را سر کیسه کند.به شما دوستان عزیز باید بگوئیم قطعا این عمل با سیاستی کارگری توام بوده و حداقلش هم این است قلم فرسایان به جای حمایت از یک نفر که شما بعدها خواهید شناخت،از هیئت مدیره کنونی وکارگران هم طبقه ای دفاع کرده-اند.زیرا احساس همدردی مشترک با هم طبقه ای هایمان داریم،وجدان بیدار این حکم را برای ما صادره نموده،جرم ما همین است و با دل،همه فحاشی های دوستان و دشمنانمان را پذیرا هستیم.درآخر این جمله نیز بی مصما نخواهد بود:رهنمایی کی توانی ای که خود ره را ندانی؟
این نکته البته ناگفته ماند. دوستان نویسنده بیانیه در حمایت از آقای اسانلو در برخورد با مقاله ی محمد عبدی پور که سکوت چند تشکل کارگری را "سئوال برانگیز" دانسته به کشف جدیدی نائل آمده اند و در مقابل کلمه "سئوال برانگیز" یک پرانتز گشاد باز کرداه اند و نوشته اند(مشکوک) و البته توضیح داده اند این کشف خود آنان است و نتیجه گرفته اند که مقاله ی عبدی پور نیز مخالفان خود را "مشکوک" خوانده است و خواسته اند بگویند که این همان کمپین کثیفی است که مخالفان هیئت مدیره سندیکا سازماندهی کرده اند. براستی این کشف باید در تاریخ ادبیات و لغت شناسی ثبت شود. ما هر چه به تمام لغت نامه ها و فرهنگ های فارسی و عربی مراجعه کردیم جائی ندیدیم که کلمه "سئوال برانگیز" به معنای "مشکوک" باشند؟ دوستان خود همان پنداری می کنند و این از صداقت یک یا سه فعال کارگری فرسنگ ها دور است.این تذکر از آنرو مهم است که در نظر داشته باشیم که این دوستان به تازگی تصمیم گرفته اند وارد بحث های کارگری شوند و خوب است که خشت اول را کج بر ندارند تا ساختمانشان نیز تا ثریا کج نرود.
جهانگیر محمود ویسی و محمد عبدی پور
از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
*برای اطلاع از موقعیت و جایگاه کنونی آقای اسانلو به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.greenwavenews.com
******************
پاسخ به نقدهایی پیرامون یک تصمیم سندیکایی
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در بهمن ماه گذشته طی نامه ای به ITF
(فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل) اعلام کرد از این تاریخ منصور اسالو دیگر در این سندیکا هیچ گونۀ سمت و مسئولیتی ندارد و به همین دلیل سندیکا در این نامه از ITF که تا این زمان این عضو خود و رهبر سندیکایی زندانی را بطور همه جانبه مورد حمایت قرار داده بود خواستار قطع این حمایت ها و ارتباطات می شود.
در آغار باید از دو بابت بسیار متاسف بود. یک :اصولن برای اتفاقی که افتاده و عضوی این چنین پرکار و فعال، بدون این که مشکل امنیتی حاد و جدیدی رخ داده باشد از عرصۀ فعالیت در محیط کار و سندیکای خود خارج شده است. هرچند جذب افراد و نیروهای جدید و دفع یا خارج شدن نیرو هایی که کارکردشان به نفع مجموعه نیست بخشی از پروسه زندگی و پویایی یک سندیکا یا هر نهاد مدنیِ دیگراست . دوم این که جنبش کارگری ایران در آن چنان موقعیتی قرار دارد که یک تغییر و جابجایی داخلی نه چندان ساده ولی قابل درک و نه چندان دور از انتظار در سندیکای کارگران یک بنگاه بزرگ (ده هزار نفره )این چنین همگان را به تعجب و غافلگیری کشاند. عجیب این که شمار بسیار زیادی از دوستان و علاقه مندان و پیگیران مسایل جنبش کارگری خود را موظف به موضع گیری پیرامون این واقعه دانستند. برخی این تصمیم را تقبیح، پاره ای محکوم، شماری تایید و حمایت کردند و برخی نیز از هیات مدیره سندیکا توضیحات رسمی و علنی خواستند و این در حالی است که رفت و آمد ها، جابجایی ها ، انشعاب ها و اخراج ها در دیگر گروه ها و سازمان های صنفی یا سیاسی هیچ گاه دیگران را این چنین به تعجب و تحرک و اظهار نظر وادار نکرده است. این که مسایل جنبش کارگری برای دیگر فعالان اجتماعی مهم و یا تا این اندازه مهم است مایه خشنودی بسیار است ولی این که از نظر این دوستان فعل و انفعالات داخلی یک سندیکا تبلور یا معادل تغییر و تحول در کلیت جنبش ارزیابی شود ابداٌ خوشحال کننده نیست . آشکار است که احیا و بازگشایی سندیکای کارگران شرکت واحد و رشد و شکوفایی این تشکل آن هم پس از سال ها سکوت و سکون در جنبش کارگری ایران مایه خرسندی و حتا افتخار همه ی فعالان و دوستان این جنبش بوده و تضعیف و ضربه خوردن آن نیز مایه نگرانی آنان است. اما چرا باید جنبش کارگری ایران با پیشینه ی مبارزاتی و تشکیلاتی بیش از یکصد سال و با شمار جمعیت نزیک به ده میلیون کارگر بیمه شده آن هم در شرایط بحران و رکود اقتصادی موجود در چنان موقعیتی قرار داشته باشد که چنین اتفاقی در یک سندیکا با این قد و قواره این چنین مورد توجه و حیاتی ارزیابی شود؟ چرا دیگر بخش ها و اندام های این جنبش این قدر ضعیف است؟ در ایران کنونی بیش از ده ها و صدها و بل بیش از هزارها بنگاه تولیدی وخدماتی با ده ها تاهزاران کارگر داریم که علی القاعده مستعد داشتن تشکل های مستقل کارگری و از جمله سندیکا هستند، اگر یک دهم آن ها دارای سندیکا بودند همین واقعه با همین ابعاد تا این اندازه مهم جلوه می کرد؟
در مقطع کنونی یک واقعه ی اجتناب ناپذیر ولی قابل پیش بینی و علی القاعده گریزناپذیر، طی یک پروسه ، به هرحال رخ داده است ؛ غم و درد اصلی و مهم در این جاست که فعالان پرشماری که بر این رخداد به مثابه یک حادثه ی بسیار مهم و حتا سرنوشت ساز تمرکز کرده اند از پرداختن به این "چرا" و چگونگی حل و رها شدن ازقید این "چرایی" که برای جنبش کارگری ایران بسیار مهم و حیاتی هم هست غافل هستند و یا خود داری می کنند ؟
به راستی چرا این واقعه رخ داد؟ باید بپذیریم که جنبش کارگری ایران به رغم داشتن پیشینه ی یکصد و اندی ساله هنوز رشدنایافته است و درمرحله ی - اگر نگوییم کودکی - پیش از بلوغ قرار دارد. پرداختن به عوامل و دلیل های این رشد نایافتگی هدف این نوشته نیست ولی میزان آگاهی طبقاتی ، شناخت منافع میان مدت و دراز مدت طبقه و حد سازمان یافتگی این طبقه به خوبی، درستی این ادعا را گواهی می دهد. در نتیجه تشکل ها و نهاد های کنونی موجود این طبقه و رفتار جمعی و تشکیلاتی فعالان و رهبران آن ( دست کم برخی ازآن ها) هم نمی تواند از تبعات این عقب ماندگی برکنار باشد . البته در پروسه ی مبارزه ی طبقاتی دیگر جوامع حتا مدرن و پیشرفته هم این گونه موارد و این چنین رهبران و پیشروانی کم و نایاب نیستند که با وجود دارا بودن سوابق درخشان، در موقعیت های ویژه به دلیل گزینش روش ها و تصمیم هایی گریز ناپذیر و یا اجتناب پذیر و یا حتی به دلیل مسائل شخصی و گاه جاه طلبی و قدرت دوستی به شکل های مختلف از روند صحیح و خط اصلی مبارزه منحرف شده روش ها و خط های نادرستی برگزیده اند .رهبران اتحادیه ها و نهاد های کارگری رفرمسیت و یا خائن و خریداری شده توسط کارفرمایان و عوامل سرمایه های داخلی یا جهانی کم نیستند و در جریان مبارزه طبقاتی هیچگاه نباید از بروز چنین حوادثی متعجب شد، آنچه بسیارمهم بنظر می رسد پیش بینی و گزینش روش های پیشگیری از بروز این گونه رخدادها، مقابله با عوارض پس از رخداد و عبور از بحران های ناشی از آن است.
در جامعه ای که جنبش عمومی و بویژه کارگری آن تا این حد در دوره های مختلف سرکوب شده، عقب نگه داشته شده، فرصت تمرین و یادگیری عملی کار جمعی و دمکراتیک به ندرت به دست آمده و رشد نایافته است خیلی جای تعجب نیست که رخ داد جلوه هایی از مبارزۀ طبقاتی و دست یابی کارگران به پیروزی و دست آوردهایی هر چند اندک ولی به هرحال مهم، ایجاد تشکل های نوپا و یا احیای سندیکایی سرکوب شده ،ذوق و شوق و تشویق و ُبه ُبه و ُچه ُچه بسیاری را برانگیزد. بیان مکرر و زیاده ازحد خوشحالی ها و تشویق و تمجید هایی که بسیاری از سرحسن نیت و برخی شاید از زاویه و مقصود هایی دیگر باشد، بستر مناسب و خوبی فراهم می کند برای مبالغه و بزرگنمایی در بیان کارهای انجام شده، هزینه های داده شده و امتیازهای بدست آمده از سوی آن دسته از فعالان عرصۀ کارگری که متاسفانه بیش از هرچیز به تماشاچی نیاز دارند ! در حالی که جنبش ما بیش از هرچیز به بیشمار کارگران پیشرو و کارآزموده نیاز دارد. روحیه قهرمان دوستی افراطی و قهرمان پروری که هنوز نزد بسیاری از ایرانیان یافت می شود افراد کم ظرفیت بسیاری را به سوی قهرمان شدن، اغراق در ارزیابی امکانات و دست آوردها، توهم نسبت توانمندی های خویش، خودمحوری و گاه دیکتاتور شدن سوق می دهد. گزارش دهی نادرست، بزرگنمایی کارها ی انجام شده، مبالغه دربیان دستاوردها و امتیازات بدست آمده و یا هزینه های داده شده در راه مبارزه- چه از سرناآگاهی باشد و چه حسابگرانه و با صدای بلند بیان آرزوها باشد و در راستای مورد تحسین و تشویق قرار گرفتن ( این دومی را دوستان خارج نشین و قهرمان پرور اغلب فراهم می آورند) و یا .... به هرحال موجب غلط اندازی است و تحلیل و تفسیرهای نادرست، خوشحالی های بی مورد دوستان و تحریک و خصومت دشمنان طبقۀ کارگر را پدید می آورد. جنبش کارگری ما همواره از این رهگذرآسیب هایی را تجربه کرده است .
در چنین فضا و شرایطی کارگران فعال و سندیکایی شرکت واحد جهت احیا و بازگشایی سندیکای قدیمی خود که از سال ١٣٦٢ به حالت تعلیق و غیر فعال در آمده بود اقدام کردند و همانطور که دور از انتظار هم نبود به موازات تحمل فشارها و تهدید های شغلی و امنیتی مورد توجه، تشویق و تحسین های بسیار نیز قرار گرفتند. بسیاری از فعالان، دوستان و خیر خواهان جنبش کارگری با حسن نیت و به قصد کمک از یک سو و دوستان ناآگاه، سیاست پیشگان، دشمنان دوست نما و دشمنان طبقاتی از دیگر سو هرکدام به شکل و شیوه های مختلف برای برقراری رابطه و یاری رسانی و یا نفوذ در این تشکیلات و تحت تاثیر قرار دادن فعالان و رهبران آن تلاش بسیار کردند. شماری از فعالان این گرایش ها بسیارکوشش کردند فرد یا افرادی از اعضای هیات مدیره یا بدنۀ سندیکا را در راستای نیل به اهداف خویش یا نزدیک کردن به راه و روش و تفکرِ خود تحت تآ ثیر و نفوذ قرار دهند و اگر بتوانند تحریک و ... کنند . بدون تردید بیشترین اعضای هیات مدیره و بدنه ی سندیکا به کمک هوش و درایت و صداقت خود و با تکیه بر اساسنامه ،به رغم همه کم تجربگی ها در عین حال با کمک پیشکسوتان و رجوع به خردجمعی و اصول کار گروهی _تشکیلاتی و دمکراتیک بر بسیاری کجروی ها و فشارهای گوناگون غلبه کردند. اما آنجا که بستری از کیش شخصیت ، تمایلات و ضعف های شخصی، خود محوری و تکروی، خود شفیتگی و جاه طلبی و توهم فراهم باشد در کنار کاتالیزورهایی چون حمایت، تحسین و تشویق های نابجا و افراطی اعم از مشفقانه و یا مغرضانه ، کج روی ها و کج اندیشی هایی پدید می آید، تصمیم هایی گرفته می شود و روش هایی اعمال می گردد که به سلامت و صلابت سندیکا آسیب زده هزینه های سنگین تحمیل می کند. نمی توان با اطمینان روی نقطه ی خاصی دست گذاشت اما احتمال اختلال افراد و یا نهاد های وابسته به سرمایه جهانی و سولیداریته سنتر را هم نباید از نظر دور داشت؛ این پدیده ها و اشکالات همیشه و در همۀ تشکل های صنفی و سیاسی می تواند رخ دهد. در این روند است که فرد یا افرادی می توانند با سوار شدن بر احساسات و تاییدات بخشی بزرگی از بدنه به تدریج خود را در حد یک رهبر بلا منازغ و قدر قدرت بیابند؛ روش ها و دیدگاه های شخصی خود را عین اساسنامه و تمایلات و آرزوها یشان را منافع و اهداف بلند مدت تشکل بدانند؛ درمقابل مخالفت ها و انتقادها با تکیه بر تشویق و حمایتهای اغراق آمیز درونی و بیرونی بر آشوبند و پا به زمین بکوبند؛ به جای برقراری روابط درست تشکیلاتی به لابی گری بپردازند؛ گزارش های غیر دقیق و مبالغه آمیز و گاه حتی نادرست ارائه دهند؛ در غیاب و به جای هیات مدیره خود راسا تصمیم بگیرند و نیازی هم به ادای توضیح برای دیگران احساس نکنند چرا که خود را دارای حمایت های وسیع توهم آلود و بدون عیب و نقض و همیشه دانا و توانا و موفق می دانند.
از یک سو رو در بایستی و نبود صراحت در برخورد و ملاحظه کاری هایی که متاسفانه بخشی از باورهای ما ایرانیان است و ازدیگر سو فشارهای مالی و امنیتی و شرایط اجتماعی و سیاسی خاصی که بر تشکل های صنفی حاکم است مانع اجرای درست اساسنامه و آیین نامه ها و جاری شدن روند دمکراسی و مراجعه به خرد جمعی می شود. همه ی این ها دست به دست هم داده موجب انباشته شدن نارضایی ها و انتقاد های گفته شده و گفته نشده می گردد و زمینه مناسبی می شود برای بروز به ظاهر ناگهانی نارضایتی ها درونی در پی یک تلنگر و یا حادثه ی غیر مننظره؛ بخصوص اگر آن حادثه یا بخشی از آن با باورها و سنت های موجود جامعه همخوان نبوده و براصل اعتماد متقابل استوار نباشد! رهبران و پیشروان سندیکا ها و همه ی نهاد ها و تشکل های مدنی و صنفی کارگری و مردمی باید باور های اخلاقی و سنت های موجود در جامعه را فارغ از خوب یا بد بودن آن ها همواره در نظر داشته و ملاحظات و محدودیت های آن ها را در روش های مبارزه و حتا زندگی شخصی خود رعایت کنند. رعایت نکردن این ملاحظات به گسترش نفوذ و صلابت این نهاد ها آسیب جدی وارد می کند وبی اعتمادی را رواج می دهد و می توانددستاویزی برای نهادستیزی گردد.
نمونه گزارش های نادرست را می توان در گزارش سالیانه وضعیت این سندیکا ( سال ١٣٩١ ) دید : هیات موسسی که اعضای آن به دلایل مختلف سالهاست پراکنده شده و فقط دو نفر باقی مانده اند که بجز نامی و امضایی در پایین بیانیه های مشترک کارکرددیگری ندارند(هیات موسس سندیکای کارگران نقاش...) . هیات مؤسس های یک نفره ای که هنوز شاید چیزی به جز ایده ای در ذهن خود فرد نیستند و صرفآ برای پر شدن عریضه و یا کیس پناهندگی و رنگین شدن کارنامۀ دیگران موجویت خارجی یافته اند(هیات موسس سندیکای رانندگان برون شهری و یا سندیکای معلمان حق التدریسی ). بیان با صدای بلند آرزوهای زیبایی که هر علاقه مند دور از میدان این جنبش را به وجد می آورد، خود بزرگ بینی و توهم نسبت به نیرو توان خود عاملی می شود که ازتجمیع این هیات های مؤسس و اتحادیه های کاغذین فدراسیون های سراسری کارگران را می سازد؛ چه زیبا وغرور انگیز است این رویا، اما افسوس که بر دریا نتوان مایه زد و یک دریا دوغ بدست آورد .چه انگیزه ای می تواند دلیل نوشتن و ارائه این گونه گزارش های نادرست و یا غیر دقیق باشد ؟ این گونه گزارش دهی و چنین بازخوردهای تشویق و تحسین برانگیز و نابجا نتیجه ای جز ترویج دروغ و تزویر درپی نخواهد داشت.
اما سئوال دیگری هم می تواند مطرح باشد : اینکه چرا درخشش یک سری حرکات، مبارزات مقطعی و اتخاذ روش های تازه ی مبارزه و یا بروز حوداث کمتر عادی شده ای در عرصه جنبش کارگری پاره ای از دوستان راچنان به وجد می آورد که دچار این تصور نادرست می شوند که جنبش کارگریِ روبه رو رشد همان جنبش اعتلا یافته است ! و یا فلان حرکت نقطۀ عطفی در مبارزات است و اگر این دوستان اطلاعیه ندهند و یا دخالتگری نکنند از قطار جنبش کارگری در حال حرکت و سرعت گیری عقب می مانند! در واقع آرزوها و شوق و ذوق شان موجب می شود خوشبینی مفرط و توهم جای واقع بینی را بگیرد.
به یاد بیاوریم در بحران های کارگری پس از اجرای طرح های تعدیل ساختاری وقتی کارگران کارخانه بنز خاور در جریان مبازات خود تحریم سالن غذا خوری (نوعی اعتصاب غذا) را به عنوان یک شکل اعتراض بکار بردند گروهی از این تاکتیک چنان به وجد آمدند که آن را نقطۀ عطفی در جریان مبارزات کارگران ارزیابی کردند ! مختصات این نقطۀ عطف چه بود خصلت و ویژگی های مبارزه قبل و بعد از این نقطۀ عطف چگونه بود و چه تمایزی از هم داشتند؟
تقریبا دو دهه پس از آن و برگزار شدن - یا نشدن - مراسم اول ماه مه ١٣٨٨ در پارک لاله تهران . چگونه گروه ها و شمارزیادی از دوستان طبقۀ کارگر ( بخصوص در خارج از کشور ) این واقعه یعنی یک تجمع دست بالا ۵٠٠ نفره را که امضای ده گروه و تشکل زیربیانیه ی آن دیده می شد بزرگنمایی کرده تحولی در جنبش کارگری و نشانۀ اعتلای آن دانستند. کمتر کسی در آن روزها حاضر بود روی این نکته درنگ و تامل کند که بجز دو سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و نیشکر هفت تپه، دیگر امضا کنندگان اصولاٌ چقدر وجود خارجی موثر داشتند ؟ چقدر ماهیت کارگری، پایه های توده ای و کارگری و استقرار در محیط کار و زندگی طبقه کارگر و خلاصه چه اندازه نفوذ و توان بسیج داشتند . اگر این ویژگی ها و توانمندی ها را حتا بطور نسبی هم داشتند چرا به رغم امضای ده تشکل در پای بیانیه ، روز میدان جمعیت حاضر تا این اندازه ناچیز و قلیل بود. حتی پس از فرو نشست هیجانات و اضطراب های اولیه این واقعه کمتر کس یا گروهی حاضر شد بپرسد و یا پاسخ دهد اثرهای آن تحول چه بود؟ چه برسرآن اعتلا آمد ؟ واقعاٌ این حرکت ناشی از اعتلای جنبش بود و یا بی تدبیری و تشخیص نادرست شرایط و نبود توانایی تحلیل موقعیت؛ و یا شاید تاثیر ماجراجویی وعملکرد قهرمانانه عده ای از فعالان و علاقمندان به جنبش کارگری بود که به دیگران به نوعی در آن شرایط خاص تحمیل شد و متاسفانه عدم تحلیل و تشخیص درست آنها از شرایط و امکانات موجب تنها ماندن شان در میدان شد؟ آیا این عدم تمایل به درنگ و تامل و نتیجه گیری منطقی تر از واقعه ناگوار پیش آمده، ناشی از این حقیقت نبود که این دوستان ترس داشتند نکند که نتیجه گیری ها بر خلاف تمایل و آرزو هایشان باشد؟
در درستی و انسانی و انقلابی بودن تمایل و آرزوی این دوستان تردیدی نیست، آنچه مورد تردید است امکان تحقق این آرزوها در شرایط کنونی است . اصرار بر تحقق این آرزوهای بزرگ و زیبای انقلابی درهر شرایط ، آیا مانع درست دیدن و تشخیص واقعی امکانات و رخدادها و تحلیل منطقی شرایط نمی شود؟ ویا موجب بزرگنمایی و اغراق در بیان آنچه رخ داده نمیگردد؟ و به مبالغه ی ارزیابی از دستاوردهای کسب شده و توان و ظرفیت های موجود نمی انجامد؟
از: کاظم فرج الهی
******************
سندیکای واحد، اخراج اسانلو
و بازار کسب و کار رفرمیسم راست و چپ
طیف رفرمیسم چپ اسیر وضع اسفباری است. با هیچ مشغله زمینی همپیوند مبارزه طبقاتی در پیوند نیست. با این وجود از دعوی نمایندگی پرولتاریا و پرچمداری پیکار این طبقه سر موئی پائین نمی آید. ادعائی که از بیخ و بن دروغ است و برای اثبات این مدعای بی اساس نیازمند جعل مستمر مدرک و توسل به انواع رسانه پردازی هاست. همسلک زارعان دیمکار عهد باستان که فرجام کار زرعشان به آسمان زنجیر بود، پروانه بقای اینان به درز خبری بی رنگ یا پررنگ از درون جنبش کارگری، علی الخصوص نجوای یک سندیکاچی قفل است. ماهها چشم به ره دارند تا شاید سندیکالیستی حرفی بر زبان آرد و آکندن اینترنت از گفته وی را دستمایه کافی برای تمدید جواز هستی خویش کنند. آنچه این چپ در طول چند هفته اخیر در رابطه با اسانلو انجام داده است مصداق بارز همین کار برای دمیدن در صور هستی مجازی و مریخی خود است.
مدت ها پیش بود که اعضای سندیکای شرکت واحد با انتشار اطلاعیه ای عمیقاً رمزآمیز، مالامال از ابهام و بدون هیچ توضیح، اخراج دبیر خویش را به چند سندیکای کارگری دنیا اطلاع داد!! صدور این اطلاعیه از همه لحاظ و در جمیع جوانب خود با هویت سندیکالیسم و نوع نگاه رفرمیسم سندیکالیستی به کارگر، به تشکل کارگری، رابطه تشکیلات با توده های عضو یا کلاً به انسان همساز و همگن بود. بنیاد کار سندیکا بر ارزش ها، اصول و ملاک های مخلوق نظام بردگی مزدی استوار است. سندیکا ماکت محقری از جامعه سرمایه داری است و کارگر در آن با همان نگاهی منظور می شود که سرمایه به انسان نظر می اندازد. سندیکا ظرف دخالت آزاد و آگاه و اثرگذار توده های کارگر نیست. کارگران در آن به موجودات مفلوکی می مانند که تنها خواصشان ایفای نقش محمل برای بودن سندیکا و ریاست چند سندیکالیست است. اعضای سندیکای واحد نیز طبق بنمایه و سنت سندیکاالیسم وقتی دبیر نورچشمی چندین ساله خود را اخراج کردند خبر اخراجش را نه با کارگران که با شرکای صدرنشین دکه های سندیکالیستی همراز در میان نهادند. وجود توده کارگر عضو تشکیلات را قلم گرفتند، آن ها را نه فقط لایق نظرخواهی که حتی شایسته اطلاع رسانی و دریافت گزارش ماوقع هم ندانستند.
با انتشار این خبر بازار کسب و کار طیف رفرمیسم چپ از حالت رکود خارج شد. موج اعتلا، ریز و درشت محافل این طیف را در خروش خود پیچید. سایت ها به کار افتاد، مصاحبه ها یکی پس از دیگری به روی آنتن رفت، گفتگوهای کتبی صفحات اینترنت را پر کرد. تلویزیون ها از سایر رسانه ها پیشی گرفتند. ویژگی مشترک کل مصاحبه کنندگان، تحلیلگران! مهمانان میز گردهای تلویزیونی، نویسندگان مقاله ها و رساله ها این بود که هیچ کدام هیچ کلامی از کنه ماجرا نمی دانستند!! اما همگی باید هر چه پرشورتر و هر چه فاضلانه تر سخنوری می کردند. در غیر این صورت دوره رونق تمام می شد و فرصت تمدید جواز هستی از دست می رفت. همه همساز نوشتند و گفتند که اعضای سندیکا کار درستی نکرده اند زیرا اصول مقدس دموکراسی سندیکالیستی، این موهبت عظمای سرمایه داری!! را نادیده گرفته و نقض کرده اند، زیرا حرمت اساسنامه را پاس نداشته اند. هیچکس نگفت چرا اینها این همه رمزآمیز حرف می زنند، چرا صریح و شفاف سخن نمی رانند. چرا به کارگران هیچ چیز نمی گویند. چرا به جای کارگران روی به نهادهای سندیکالیستی شریک و مطیع دولت های سرمایه داری نهاده اند. چرا در اختفای حقایق از توده های کارگر دست ارتجاع بورژوازی را از پشت بسته اند، چرا زیر نام کارگران به هر امامزاده سرمایه دخیل می بندند اما صدر و ذیل مسائل سندیکا را از همان کارگران مخفی می دارندو فراوان چراهای دیگر که نیازی به لیست کردن آن ها نیست.
رفرمیسم چپ خود مظهر بی مثال حمل زشت ترین تلقیات غیرانسانی از وجود، نقش و حقوق واقعی انسانهای کارگر است، شمع آجینی کارگران به حزب نخبگان، حلق آویزی نقش اعضای حزب به « سانترالیسم دموکراتیک»، انفصال کامل توده های کارگر از فرایند اثرگذاری بر پروسه پیکار طبقاتی، تعیین جایگاه جنبش کارگری به عنوان مرکب راهوار سوارکاران حزبی برای معراج به عرش قدرت سیاسی و در یک کلام القاء به کارگر که وجودش صرفاً محمل رسالت و اعتبار اشراف سکت هاست تار و پود هستی این طیف است. سران و اعضای این محافل با چنین خمیرمایه اجتماعی علی الاصول نمی توانستند از برج واقعی نقش یا حقوق انسانی و طبقاتی کارگران به نقد اطلاعیه سندیکای واحد پردازند. این کار در ظرفیتشان نبود. همان گونه که هیچ نیروئی نمی تواند وظیفه انجام چنین کاری را بر اندام رفرمیسم راست ساز کند.
دو هفته ای گذشت. کنجکاوان سکت ها کشف نمودند که اسانلو همراه مریم ضیاء سندیکاچی دیگر و همسر یکی از اعضای هیئت مدیره سندیکای واحد از ایران خارج شده است، در یکی از کشورها تقاضای پناهندگی کرده است و به احتمال قریب به یقین نفع این خروج به هر دار و دسته ای که رسد چیزی نصیب طیف رفرمیسم چپ نخواهد شد. با نشر این مکاشفه « کشتی بان را سیاستی دگر آمد» سایت ها، تلویزیون ها، جراید و کل رسانه های طیف رفرمیسم چپ از این روی به آن روی چرخیدند. اطلاعیه هیئت مدیره این بار تقدسی شگرف یافت. نماد عالی دموکراسی شد. محتوای آن تجلی عالی ترین شناخت ممکن بندهای اساسنامه سندیکا گردید. صادر کنندگان اطلاعیه به عرش عزت رفتند و اتخاذ موضع به نفع آنان معیار آهنین تعیین پایگاه طبقاتی آدم ها شد. شاید خواننده ای خیال کند که این سخن اغراق آمیز است، اما راه رفع شبهه کاملاً باز است. مصاحبه تلویزیونی 4 نفری یکی از سکت ها را دقیقه ای نگاه کنید و افاضه های عجیب و غریب شرکت کنندگان در گفتگو را خوب گوش دهید تا با علم جدید معیارشناسی در زمینه تعیین هویت طبقاتی افراد آشنا گردید. بحث بر سر این تلویزیون و میزگردنشینانش نیست. سخن از انحطاط بی مهار کل طیف رفرمیسم چپ است. طیفی از آدمها که در معادلات زمینی مبارزه طبقاتی جاری تاریخ سوای سکت بازی و کندوکاو محمل برای اثبات مدعای دروغین تعلق سکت یا شخص خویش به جنبش کارگری هیچ مشغله دیگری ندارند.
بازار این گونه سخن سرائی و چکامه نویسی و رطب و یابس بافتن ها نیز چند روزی داغ ماند، تا اینکه بالاخره پرده ها بالا رفت و آنچه مثل روز روشن بود، آنچه بند بند اطلاعیه سندیکا آن را بانگ می زد، آنچه هر کارگر آشنا به الفبای کمونیسم از همان لحظه نخست روشن ترین مسلمات قلمدادش می کرد. آنچه بنمایه هستی سندیکالیسم و سندیکاسازی است در برابر انظار همگان به روی پرده آمد. اما این بدیهی ترین بدیهیات که محافل طیف رفرمیسم چپ قادر به حدس آن نبودند چه بود. بسیار ساده است. دعوی درون سندیکا همیشه و همه جا و در سراسر تاریخ حیات این پدیده بر سر یک چیز بوده است. عده ای آماده آویختن جنبش کارگری به یک بخش بورژوازی هستند، در حالی که عده ای دیگر حلق آویزی این جنبش به بخش دیگر بورژوازی را مناسب تر می بینند. همین و بس. اسانلو در آخرین مصاحبه اش اعلام کرد که به جریانی با نام « موج سبز» پیوسته است. او پیش تر در مصاحبه دیگری توضیح داده بود که همه تلاش خویش را به کار گرفته است تا سندیکای واحد را بازسازی کند. مراد وی از بازسازی نیازمند هیچ توضیح نیست. برای فهم دقیق ماجرا باید سندیکا و جنبش سندیکالیستی را با نگاهی مارکسی کاوید. سندیکا زمانی یکدست و کانون الفت صدرنشینان سندیکالیست است که با تمامی تار و پود هستی خود در نظم سرمایه منحل باشد. سندیکاچیان به طور متحد و یکدست پروسه پیکار ضد سرمایه داری طبقه کارگر را در مصالح و ملزومات پویه بازتولید سرمایه اجتماعی منحل سازند و جنبش توده های کارگر را به کل نظام بردگی مزدی مستقل از جناح بندی های درونی بورژوازی بیاویزند. حالت دیگری نیز برای این انسجام یا وحدت مفروض است. اینکه همه صدرنشینان اتحادیه و سندیکا در آویختن قدرت پیکار کارگران به یک حزب یا جناح بورژوازی همداستان باشند. تشتت درون سندیکا نیز زمانی آغاز می گردد که متولیان این امامزاده در آویختن به این یا آن بخش بورژوازی دچار کشمکش گردند. اسانلو راست می گوید. او به دنبال خروج از زندان های جمهوری اسلامی ماهها تقلا کرده است تا همگان را به شمع آجین سازی قدرت کارگران شرکت واحد در سیاست های یک باند از طبقه سرمایه دار متقاعد سازد. اما تقلای وی با مخالفت دیگران رو به رو شده است. چرا؟ زیرا که دیگران راههای دیگری پیش روی داشته اند. عده ای حتماً خواستار تبدیل جنبش کارگری به نردبان باند دیگر بورژوازی بوده اند و عده ای نیز شاید انحلال جامع و کامل سندیکا در پویه نظم سرمایه را برای ایفای رسالت خود کافی تلقی می نموده اند. اختلافات از همین جا شروع می شود، شاخه می کشد، می بالد. تلاش ها برای رفع آن به جائی نمی رسد و کار به افتراق و ناسازگاری و جدائی از هم می انجامد. اسانلو و مریم ضیاء راه خود را می گیرند و دیگران از ترس آنکه کارهای این دو تن به تعرض بیشتر دولت اسلامی علیه آنان منتهی شود یا پروسه ساخت و باختشان با جناح دیگر بورژوازی مختل گردد دست به صدور اطلاعیه و افشاگری علیه دبیر معزول سندیکا می زندد. اینها حقایقی است که حتی بدون درز هیچ خبر برای فعالین جنبش لغو کار مزدی بسیار بدیهی بود اما رفرمیسم چپ تا مغز استخوان در باتلاق فکر و پراکسیس بورژوازی منحل است. این طیف ظرفیت فهم این حقایق را دارا نیست. آنچه برای او مهم است توجیه هستی مریخی خویش است و در این راستاست که هفته ها و ماهها خود را با وارونه پردازی این یا آن رویداد ابتدائی یک سندیکای گور و گم سرگرم می سازد.
تکلیف طیف رفرمیسم چپ روشن است. کلام کوتاهی است که بارها با کارگران در میان نهاده ایم اما « یک قصه بیش نیست غم عشق واین عجب - کز هر زبان که می شنوم نامکرر است. سخن از بنمایه وجود سندیکالیسم و شالوده کار سندیکاچیان است. در این رابطه است که نکات زیر را از آرشیو مباحث مشروح و مفصل چند ساله خود بیرون آورده و باز هم مطرح می کنیم. توده های طبقه ما نه فقط برای رهائی فرجامین از جهنم بردگی مزدی، نه فقط برای تحمیل کمترین عقب نشینی بر بورژوازی که برای دفع کمترین تعرض روز طبقه سرمایه دار علیه هست و نیست معیشتی و اجتماعی خود نیز سوای سازمانیابی سراسری شورائی ضد سرمایه داری هیچ راه دیگری ندارند. این بدیهی ترین واقعیت تاریخ عصر ماست. دوران سندیکاسازی و مبارزه سندیکائی سالیان متمادی است که در سراسر جهان به سر رسیده است. اتحادیه های کارگری دنیا در شرائط موجود ظرف به ثمر رساندن هیچ اعتراض کارگری علیه هیچ تعرض بزرگ یا کوچک بورژوازی نیستند. بالعکس همگی هموارساز راه تحمیل این تعرضات علیه طبقه کارگرند. جنبش اتحادیه ای اگر در گذشته ها دور تاریخ در چند کشور جهان دستاوردی داشته است این دستاورد را از طریق به صف کردن قدرت مبارزه کارگران علیه سرمایه داری به چنگ نیاورده است، بلکه با فروش جنبش ضد کار مزدی طبقه کارگر به بورژوازی کسب کرده و وجه الضمان هستی خود ساخته است. مسأله در مورد جامعه ما فاجعه بارتر است. در اینجا بورژوازی تاریخاً خود را ملزم به پرداخت هیچ هزینه ای برای رهائی از خطر پیکار ضد کار مزدی کارگران ندیده است. سرکوب، حمام خون، زندان و شکنجه تنها سلاح او برای دفع این خطر بوده است. بورژوازی در اینجا نیازمند سندیکا نیست تا از طریق آن جنبش ضد سرمایه داری توده های کارگر را در هم کوبد. به جای تحمل هزینه سندیکا حمام خون راه می اندازد. طبقه کارگر ایران نیز سوای توسل به تمامی راههای ممکن، تمسک به همه اشکال علنی و مخفی کار برای سازمانیابی شورائی آگاه ضد کار مزدی خود و به صف کردن قدرت پیکار لایزال خویش در یک جنبش شورائی هیچ چاره دیگری ندارد. سندیکاسازی بستن راه بر این سازمانیابی حیاتی است. کارنامه سندیکای واحد نیز از آغاز تا فرجام همین را خاطرنشان می سازد. ١٠ سال پیش در شرائطی که اوضاع برای گذاشتن سنگی بر روی سنگ در راستای متشکل شدن شورائی کارگران علیه سرمایه کم یا بیش قابل بالا و پائین کردن بود سندیکالیست ها بساط ساختن سندیکا را پهن کردند. نه فقط آنان. کل محافل طیف رفرمیسم چپ نیز همین راه را پیش گرفتند و هر چه توانستند در صور سندیکا و سندیکالیسم دمیدند. آن ها تا آنجا موفق بودند که پروسه تلاش فعالین کارگری برای سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری توده های کارگر را سوزاندند اما در ساختن سندیکا همان گونه که بارها و بارها با بیشترین صراحت توضیح داده ایم راهی به پیروزی در پیش پا نداشتند. ١٠ سال است که وجود سندیکا شبیه نون تنوین است. «آید در حساب و نیست معلوم» بر زبان می آید و در معادلات واقعی مبارزه طبقاتی هیچ مکانی دارا نیست. سندیکای واحد قاتق نان هیچ کارگری نشد، حتی برای هیئت مدیره سندیکا هم بلای جان شد و در این میان تنها و تنها خاصیتش تولید محملی برای تمدید هستی سکت های طیف رفرمیسم چپ بوده است. فقط اینانند که شب و روز به وجود غیبی این امامزاده دخیل می بندند تا از این طریق بودن خود را اثبات کنند و در چهارسوق سکت بازی سیاسی کسب و کار نمایند. فرجام کار سندیکا فرار دبیر شهیر آن و پیوستن به یکی از بی آبروترین محافل بورژوازی بوده است. تا روز انتخابات آتی دولت سرمایه مخالفان این فرار چه کنند؟ آیا به جناح دیگری از بورژوازی بیاویزند یا اینکه به انحلال همیشگی سندیکایشان در پویه نظم سرمایه بسنده کنند، کدامیک معلوم نیست. اما یکی از این دو حالت حتمی است.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
اول مارس ٢٠١٣
******************
«نكاتی چند پیرامون بیانیه شركت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه»
مطلب زیر نقد و بررسی اجمال بر برخی مواضع، در رابطه با حمایت از بیانیه سندیكای شركت واحد تهران و حومه كه در دوم بهمن ماه ۹۱ صادر شد كه طی آن منصور اسانلو از ریاست هیئت مدیره این سندیكا بركنار شد . قبل از وارد شدن به بحث و جدا از درست یا نادرست بودن تصمیم هیئت مدیره سندیكای شركت واحد - كه بیشتر رنگ و بوی سیاسی داشت- روی سخن بیشتر به كسانی است كه در حمایت از این بیانیه قلم فرسایی كردند و فریاد حمایت ازبه اصطلاح "خرد جمعی" سر دادند و اعلام داشتند كه مخالفت با این بیانیه،موضع گیری علیه سندیكاست!! پرسید، در پرتو به كار بردن اینگونه بحثها به كجا رسیدند؟ (چه از لحاظ عملی و چه فكری)، بیلان كار آن عده ای كه با این تزها فعالیت جنبش كارگری را "یك گام به پیش" قلمداد كردند، چیست؟ كدام بار سنگین را از روی شانه های كارگران –كه در این روزها بیش از هرزمان دیگر سنگینی می كند- برداشته اند؟ كدام "سنت پیشرو" را در فرهنگ مبارزاتی طبقه كارگر در ایران نهادینه كردند؟ و از همه مهم تر به كدام"چه باید كرد؟" در جنبش كارگری پاسخ داده اند!؟ حداقل برای مخاطبین این دست از نوشته ها برداشتی جز، سوء استفاده از این بیانیه نداشت به گونه ای كه از خودِ بیانیه سندیكای شركت واحد مبهم تر بودند. بگذریم... در میان این مطالب چند نكته را می توان برجسته كرد كه با آنها را مورد بررسی قرارخواهیم داد.
از موضوعاتی كه این اشخاص به درستی –اگر چنین عملی صورت گرفته باشد- به كسانی اشاره كرده اند كه با حمله به سندیكای شركت واحد به آنها تهمت وافتراهای پلیسی و... زده اند، سرزنش و عمل صورت گرفته را به تندی محكوم واین كار را به دور از اخلاق می دانند. كه به راستی نیز چنین است. اماهمین اشخاص خود را در جایگاهی می بینند كه گویا برحق بوده و دهها انگ وتهمت را به كسانی كه یا در برابر این بیانیه سكوت اختیار كرده اند و یابه هر طریقی مخالفت خود را با آن ابراز داشتند، می زنند و آن كاری را كه خود زشت و ناپسند می خواندند انجام داده و اظهار داشتند كه "سكوت آگاهانه كمیته پیگیری، كانون مدافعان حقوق كارگر و اتحادیه آزاد كارگران ایران درقبال این بیانیه سوال برانگیز است" (مشكوك) - واژه داخل پرانتز از نگارنده می باشد- و یا در جای دیگر بیان می دارند "...این افراد چهره واقعی خودرا بیشتر نشان داده و با تمام تلاش خود را در راستای خط سازش (رفرمیسم) ودر مقابل با شركت واحد قرار دارند." عجیب است تشكلی كه تا چندی پیش ازسوی همین دوستان، تشكلی زرد و سندیكالیستی تلقی می گردید، حال یك شبه ره صد ساله را طی كرده و تمام آن تفكرات و خط مشی هایی را –به زعم دوستان،رفرمیستی- كه از بدو تولد سندیكای شركت واحد همراه آن بوده و طی این چندسال نهادینه شده است، چگونه یك شبه در چرخشی ١٨٠ درجه ای به تشكلی رادیكال و پیشرو مبدل می گردد!!؟ -شاید از حكمت دوستان باشد- اما قسمت كمیك ماجرا اینجاست، عزیزانی كه در موضع گیری جدیدشان –و صد البته سیاسی-در قبال سندیكای شركت واحد "كاسه داغ تر از آش" شده و مخالفین این بیانیه را سازش كار و رفرمیست می خوانند! بدون اینكه خود در تعیین شاخصهای رفرمیسم، سیاست انقلابی ای را در قبال وضع موجود داشته باشند. البته نیت مقابله با رفرمیسم در جنبش كارگری از سوی این دوستان، قابل قدردانی است.اما بدون داشتن برنامه ای انقلابی در زمینه مسائل كلان كه صحنه سیاست جامعه را اشغال می كنند و بدون تلاش برای تبدیل این برنامه انقلابی به سیاست مسلط در جنبش كارگری، مقابله با رفرمیسم امكان پذیر نیست و به قول معروف "آب در هاون كوبیدن است".
موضوع دیگری كه در این نوشته ها قابل تامل می باشد این است که دوستی درحمایت از بیانیه سندیکا مطلبی را نوشته و با اتکاء به اساسنامه سندیکای شرکت واحد و بیان مفادی از این اساسنامه (ماده ١٧)سعی کرده مخاطبانش را به این قناعت برساند که تصمیم هیئت مدیره سندیکا در رابطه با اخراج اسانلو قانونی و اساسنامه ای بوده و اظهار داشته "... اکنون سوال اینجاست مگر براساس ماده مذکور (ماده ١٧) رییس هیئت مدیره و سایر مناصب ذکر شده در این ماده، اعتبار خود را از آرای هیئت مدیره کسب نمی کنند؟" در جواب باید گفت"خیر"، دوست گرامی اعتبار خود را از هیئت مدیره کسب نمی کنند و اگر اندک زحمتی به خود بدهی و نگاهی به اساسنامه سندیکا شرکت واحد بیاندازی میبینی که در تبصره بند٢ ماده ٦ آمده است "هیچ عضوی را جز با تصویب مجمع عمومی نمیتوان اخراج کرد" و یا در بند ٨ ماده ١١ باز به این مسئله اشاره می کند که "عزل انفرادی و یا دسته جمعی اعضای هیئت مدیره و بازرسان" ازوظایف مجمع عمومی می باشد، نه هیئت مدیره. حال باید از این دوست پرسید، شما چگونه و با کدام معیار به این نتیجه رسیدید که ماده ١٧ اساسنامه مرجع مشروعیت دادن به اعضای هیئت مدیره و بازرسان می باشد؟ که این حق را به خود می دهد رییس یا هر کس دیگر از اعضای سندیکا را اخراج کند!؟ -در منطق ما که نمی گنجد-
اگر از تمام این مباحث و اظهار نظرات بگذریم، برای چند دقیقه هم که شده جنبه انصاف را بگیریم و از خود بپرسیم که چگونه اسانلو یک تنه مانع پیشروی جنبش کارگری به طور عام و سندیکا شرکت واحد به طور اخص شده بود!؟ حال با اخراج وی این موانع از سر راه طبقه کارگر برداشته شده است؟ آیا باهمه این گمانه زنی ها قدمی در راستای احقاق حقوق برحق کارگران که امروزیارای کمر راست کردن زیر تورم افسار گسیخته، اخراج سازی های گسترده، حقوقهای معوقه، دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر که عملا مرگ تدریجی را بهکارگران تحمیل کرده است و عدم وجود تشکلات توده ای که بتواند کارگران رادر مسیر مبارزه ی طبقاتی متحد و منسجم کند، برداشته ایم؟ یا همچون اشخاصی در لوای "اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران" همانگونه که از نوشته ها و متعاقبا عملکردشان مشاهده می شود با پلاتفرمی مشخص در مسیر "تفرقه طبقاتی" گام برمی دارند!؟
کوروش بخشنده، فواد فتحی، یدالله صمدی
جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۱
******************
پیش به سوی اتحاد طبقاتی در دفاع از سندیکای واحد
کارگران و انسان های آزادی خواه همچنان که می دانیم اخیرا"بخشی از جنبش کارگری با تقابل آرایش هم زمان و خشمگین نیروهای راست و مدافع حفظ منافع سرمایه داری وسرمایه داران رنگاورنگ روبرو گردید.بر خوردهای دو پهلو،توهین آمیز،گاها"هیستریک و ذهنی نسبت به تصمیم سندیکای واحد،در اطلاعیه ها وبیانیه های متعددشان را مشاهده نمودیم.ضرورتی به باز خوانی و ردیف نمودن آن بیانات در این نوشته نمی باشد.مراجعه به نوشته هایشان در سایت های مختلف اظهرمن الشمس می باشد.بسیاری از هم طبقه ایها پاسخ های مبسوطی را ارائه داده اند.وقطعا"در آینده ای نزدیک دوستان سندیکای واحد وهمفکرانشان با دلایل روشن تر و شفاف تری نسبت به این بر خوردها قاطعانه جواب خواهند داد.
اما مبرم ترین مسئله اینجا بود.جناح راست در تلاش عمیق بود.تا تصمیم قاطع و جمعی و قانونی سندیکای واحد را به فشار سرمایه داری ایران و گاها"امور شخصی اسانلو تقلیل و نسبت دهند.می خواستند نشان دهند که حرکت و خرد جمعی سندیکای واحد عجولانه ویا بر پایه احساسات غیر منطقی و غیر عقلانی منطبق واتخاذ شده است.می خواستند با دل سوزیهای اخلاقی ذهنی و کاذب روزمرگی،گریزی از نقد به کارکردهای کنونی اسانلو را به سندیکا و طبقه کارگر القا نمایند.این شیوه از نقد و بر خورد به طور قاطع نمی تواند کمکی به ارتقاءسطح مبارزه طبقاتی باشد.تنزل دادن حرکت جمعی مستقل وعقلانی سندیکای واحد به ریزه کاریهای غیر عقلانی نمی تواند،هیچگونه پیروزی برای سرمایه داری و جناح های راست کارگری و احزاب ونیروهای غیر کارگری به وجود آورد.استدلال های من درآوردی بسیاری از صادر کنندگان آن اطلاعیه ها علیه سندیکای واحد،نشان از عدم آگاهی ونبود ارتباط زنده وپویا با اعضای سندیکا وبدنه آن است.
علارغم همه فشارها و نسبت دادن های بی موردعلیه سندیکا، اتحاد طبقاتی محکمی را در میان بخشی از طبقه کارگر مستقل و دلسوز ایجاد نموده است.این پیوند به طور قاطعانه می رود تا سرنوشت بخشی از جنبش طبقه کارگر را در دفاع از منافع مستقلانه خویش ودر راه رسیدن به اراده خویش از پایین و تحمیل خواسته هایش بر بالایی ها را تقویت و تحکم بخشد.
تلاش مذبوحانه سرمایه داری جهانی و ایرانی در اغوای طبقه کارگر قطعا"به شکست منجر خواهد شد.کارگران ایران با گذشت از فاز بزر گ نمایی های توهم انگیز و ایجاد کیش شخصیت های کاذب و بت سازی های رنگا و رنگ،پیروز این پیکار خواهد شد.ما امیدواریم دوستان سندیکای واحد با درایت به مسائل و تفکرات متعددی که در پیش رویشان قرار دارد و با وجود موضع گیریهای غیر کارگری که در برابرشان قد علم کرده اند،انرژیشان هدر نرود.رشد بلوغ سیاسی و تفکر طبقه کارگر در ایران می رود تا خود را هر چه بیشتر با پلاتفرم واقعی و با اتکا به نیروی خود آگاه خود و با دور ریختن همه بت ها و اسطوره سازیهای ساختگی به خود و رهایی خویش بیاندیشد.
حداقل پیام این دوره کارگران بر پایه درک دیالکتیکی از تاریخ خواهد بود.تقویت عمل واندیشه در میان خود کارگران و متوجه ساختن دیگران به این امر تاریخی است.که تنها طبقه تابه آخر انقلابی طبقه کارگر است.ضمن به وجود آوردن پدیده آگاه رهبری،و بر اساس کارکردهای مثبتش،و البته نه پدیده ای بر بالای سرش بر اساس منافع شخصی و کوتاه مدت،بلکه عنصری آگاه و وجدانی بیدار و مثبت،چیزی جدا از طبقه و منافع کارگری نخواهد بود.
عدول این عنصر از حرکت طبقاتی و ضد سرمایه داری قطعا"بایست مورد نقد جدی قرار گیرد.و گر نه تاریخا" فهمیده ایم به ساده گی گذشتن از آن مصیبت بار خواهد بود.اما بایستی بر اساس متدولوژی فلسفی دیالکتیکی سالم که با آن مجهز هستیم مورد تجزیه وتحلیل قرار گیرد.قطعا" آنچه را که برای هم طبقه ایهایش موءثر مفید وهم گام بوده برجسته نمود و آنچه را که مضر و ضد کارگری است.بایستی به چالش کشیده شود.
خمیر مایه بت واره گی و تاپو سازی در عصر کنونی کمدی خنده آور و قطعا"فرو خواهد ریخت.این نشانه را در دور اخیر مبارزات آگاهانه کارگران ایران وهم طبقه ایهایش را در جهان مشاهده و قابل ارزیابی می باشد.
از هم طبقه ایهایمان می خواهیم به دور از تعصبات گروهی و حزبی و...به این اتحاد طبقاتی فکر کنیم.به قولی نگذارید.این جمله تداعی شود، که دشمن آگاه به از دوست نادان است.
این اتحاد طبقاتی کارگران از پائین به طور اتفاقی روی نداده است.بلکه سر فصل های کار و فکر مشترک در پروسه مبارزه چندین ساله کارگران ایران علیه سرمایه داری جهانی به وجود آمده است.مبارزه مشترک علیه دار و دسته های اغوا گری همچون مرکز همبستگی امریکایی و امثالهم شوخی و سر گرمی نبوده است .بلکه دغدغه روتین پیکار طبقاتی است.
و اما تجربیات تحولات منطقه و دولت های همسایه و به هرز بردن مبارزات کارگران آنها توسط سرمایه داران جهانی و دولت های امپریالیستی و ربودن مبارزات واقعیشان که برای نان وآزادی بود.نمی توانست از دید کارگر ایران پنهان بماند.همه این مسائل باهم گره خورده اند تا ما به اتحادی واقعی در تضاد با خود سریهای سرمایه داری قرار گیریم نقد بت واره گی و جریانات رنگارنگ سرمایه داری ایرانی و جهانی و به چالش کشیدن مدام آنها،این عرصه را برای اتحاد واقعی را باز گذاشته است.نیروی کارگران باز هم به همه گروه ها و جریانات مختلف خارج و ویا در کنار این طبقه اثبات خواهد کرد .ماچنین اتحادی را برای امر مبارزه انتخاب کرده و به پیش می بریم.اتکا به متدولوژی و اسلوب زیر بنایی ضد سرمایه داری و جای گزین نمودن ساختارهای علمی و انسانی برای رهایی از استثمار را در این گامها را تجربه می کنیم.ما از طبقه پایین هستیم هیچ پرچم وهیچ نگاهی را از بالا به پایین رانمی پذیرم همه اتحادهای مقدس و نامقدس ضد کارگری را به چالش خواهیم کشاند.قرن 21 قرن آگاهی طبقاتی کارگران و ستم دیده گان علیه ویرانگریهای سرمایه داریست.تنها حرکت اجتماعی و سازمان یافته ماست می تواند به همه امیال و افکار خودسرانه جهالت سرمایه داری و ماندگاری وضع کنونی پایان دهد.
قطعا"هراس، همه نیروهای متوهم سرمایه داری جریانات حساب شده و پروژه های راست کارگر نما،از اتحاد پاینیهای طبقاتی بوده و عکس العمل های ناشیانه آنها روشمند وطبیعی است.امید واریم دوستان هم طبقه ای ما تحت تاثیر آنها قرار نگیرند.و ما با اتحاد طبقاتی تلاش خواهیم کرد تاثیر مخرب جریانات غیر کارگری علیه دوستان سندیکای واحد وهمه نیروهای و جریانات مدافع آنها را به حداقل رسانیم.لازم است بار دیگر تاکید شود به این اتحاد طبقاتی حول منافع کارگری به پیوندیم.این یکی از آن فرصت های است که می تواند به تسریع روند پیروزی طبقاتی کارگران کمک نماید.اگر تا کنون چهره ها و کارکرد های مختلف نیروهای بازدارنده سرمایه داری را نشناخته باشیم قطعا به اغوای هم دیگر پرداخته ایم.
جهانگیر محمود ویسی
عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
١٣٩١/١١/٢٢
******************
خطاب به دوستان سندیکای کارگران شرکت واحد
با درود و سلامهای آتشین از زندان جهنمی جمهوری اسلامی
همرزمان:
طبقه جهانی کارگر طبق تجربه ٢٠٠ سال تاریخ مبارزاتی در تمامی اشکال اقتصادی- سیاسی - فکری خود مقابل صفوف متحد و سازمان یافته نظام سرمایه داری تجلی یافته در دولت طبقاتی سرمایه داری به معنایی کلی آن، چاره ای جز همبستگی ، تشکل و سازمان نداشته و ندارد.صد البته که خانواده ۵٠ میلیونی طبقه کارگر ایران به عنوان گردانی از ارتش ۵/٢ میلیاردی کارگران جهان در مقابل چند تا شرکت فرا میلیتی امپریالیستی از این قائده مستثنی نیست، حکومت جمهوری اسلامی به عنوان مباشر و شریک سرمایه داری جهانی است، که درجهت بهره کشی و پیاده کردن سیاستهای دیکته شده آنها برعلیه کارگران وزحمتکشان عمل می کند. همه سیاستهای ضد کارگری از جمله خصوصی سازی تولید و توزیع ، خدمات ، بهداشت ، درمان و تحصیل، وارد کردن کالاهای بنجل و نابودی تولید و تحمیل قوانین ضد کارگری و ضد انسانی در جهت استثمار مضاعف نیرو کار است،همچنین از طریق رواج قراردادهای موقت و سفید امضا ،کشاندن دستمزدها به یک چهارم خط فقر، نابودی و تبدیل تمام قوانین کار به قانون اخراج نامه کارگران و ... باعث گسترش بیکاری میلیونی ، نابودی تمام عیار امنیت شغلی شده است، بالاخره با نابودی تمام تشکل های مستقل و اخراج، دستگیری فعالین کارگری و کارگران مبارز، این حکومت به عنوان چماق سرکوب طبقه سرمایه داری علیه طبقه کارگر عمل می کند. این حکومت به عنوان عضو و امضا کننده میثاق های جهانی از جمله قوانین مصوب سازمان جهانی کار که حق تشکل و حق اعتصاب را به رسمیت می شناسد به هیچ کدام از آنها پایبند نمی باشد . در حالی که در کلیه کشورهای منطقه و همسایه از جمله عراق و خاص کشورهای عربی امر بدیهی می باشد. این حکومت در صنایع بزرگ مانند نفت ، پتروشیمی ، ماشین سازی و... از طریق بسیج و حراست حکومت نظامی برقرار کرده حاصل اعتراض و اعتصاب در این مراکز اعدام می باشد. علی رغم ددمنشی حکومت و سرکوب ، زندان و خفقان در محیط های کاری هم قطاران ما ساکت ننشسته اند، با ایجاد اشکال ویژه تشکل و سازماندهی و اعتصاب خود در مقابل هجوم سازمان یافته دولت طبقه سرمایه دار مقاومت می کنند، هر روز با سازمان یافتگی ، برنامه ریزی به اگاهی طبقاتی خود افزوده اند، در این بین سندیکای کارگران شرکت واحد به عنوان نمونه جهت ایجاد تشکل مستقل صنفی با شرایط فاشیسم ضد کارگری حاکم و با وجود خفقان و ظلم موجود مانند ستاره ی درخشیده است، راهنمایی، برای کارگران و دیگر اقشار مانند معلمین و پرستاران بوده و می باشد، اما عواملی چون دیکتاتوری امنیتی _ نظامی موجود، و بخصوص نبود حزب سیاسی رزمنده کارگری باعث شده امکان مقابله و انطباق شرایط موجود در جهت مبارزه لازم را نداشته باشیم.
وحشت دولت سرمایه داری از صد سال تجربه جنبش سوسیالیستی - کارگری ایران موضوع بسیار مهم و به روزی است، که از یک طرف هر تشکل نوپای کارگری را در معرض سرکوب و حمله دشمنان قرار می دهد و از طرف دیگربدلیل عدم آگاهی لازم طبقاتی و برای ایجاد حاشیه امن در مقابل سرکوب ها در درون جنبش کارگری به مسیرهای رفرمیستی شانس انتخاب شدن بیشتری را می دهد. یعنی در شرایط پایین بودن اگاهی طبقاتی داشتن پیوند میان تشکل های کارگری و در کل جنبش کارگری با جنبش سوسیالیستی را نتیجه فریب قلمداد کرده، مورد سرکوبی ایدئولوژیک قرار می دهند. کارگران و تشکل های کارگری را از ابزارها و مسیر اصلی و پیوند ارگانیک با قسمتهایی که امکان پیروزی را به دست می دهند، جدا کرده به دنبالچه جریانات سرمایه داری و ضد کارگری تبدیل می کنند . به عبارت روشنتر خصلت اساسی سندیکا و اتحادیه ها به عنوان ابزار تشکل یابی صنفی کارگران در قانونیت ، عینیت و گستردگی نفوذ آن در کل طبقه در سطح ملی و جهانی به صورت فدراسیون و کنفدراسیون است. یکی از مشکلات تشکل های کارگری این است که رژیم ضد کارگری فعالیت مخفی و نیمه علنی را تحمیل می کند، نتیجه مخفی سازی فعالیت به دنبال ایجاد رعب و وحشت، اخراج و زندان، باعث قطع ارتباط رهبری با بدنه میلیونی می شود، یعنی باعث قطع ارتباط توده های کارگری شده و بطور عینی از نقش سازماندهی مستقیم آن کاسته وعملا" از میان برمی دارد، مکمل این مشکل، مخصوصا" در شرایط دیکتاتوری نبود حزب سیاسی کارگران است، که باید متشکل از جسورترین ، آگاهترین و منظم ترین عناصر طبقه کارگر از میان قسمتهای مختلف طبقه باشد. فقط حزب واقعی طبقه کارگر به علت داشتن توان مبارزاتی و سازمان دهی پیچیده قدرت وعلم انطباق با شرایط سرکوب پلیسی می تواند با ارتباط گسترده سازمانی کل اجزای صنفی - سیاسی مبارزات کارگران را در راستای اهداف حاکمیت طبقاتی ممکن کند.
خلاصه نبود حزب باعث می شود اولا" در شرایطی که هزینه های مبارزات صنفی در حد مبارزات سیاسی بالا باشد، و به علت عدم وجود رهبری سیاسی مقابله با پلیس سیاسی ممکن نباشد، حتی سازمانهای توده ای کارگران نیز نتوانند وظایف خود را به انجام رسانند.
ثانیا" مبارزات سندیکایی به علت محدودیت های خود که با چهارچوب صنوف با نامهای مختلف بر پایه فروش بهتر نیروی کار و بهبود وضعیت معیشتی کارگران می باشد، بدون قبول و ارتباط با مبارزات سیاسی در جهت کسب آزادیهای تجمع و تشکل و بالاخره حاکمیت کارگران نمی تواند، کل طبقه کارگر را در مقابل دولت سرمایه داری متحد کند،به عبارت دیگر مبارزه برای کسب نان و آزادی در شرایط تسلط و حاکمیت سرمایه داری جدایی ناپذیرند.
ثالثا" طبقه کارگر بدون درک منافع سیاسی خود به عنوان یک نیروی مستتقل در همه ی حالات آلت دست یکی از جناح های سرمایه داری در گرفتن امتیاز ازدیگر جناح ها ( رقبای) مورد سو استفاده همه جانبه قرار می گیرد، نمونه های از کشورهای اروپایی و کشور خودمان اثبات کننده این موضوع است، با توجه به مسائل بالا تصور اینکه یک تشکل هر چند رزمنده بتواند در مقابل قدرت مطلقه حاکمیت طبقه سرمایه دار با امکاناتی بسیار گسترده، روند مبارزاتی و استقلال خود را ادامه دهد یک توهم است، مانند این می باشد که تصور کنیم یک ارتش یا گردان فئودالی با یک ارتش مدرن و در حال رشد مقابله کند.
تاریخ مبارزه طبقه کارگر در کلیه کشورهای استبدادی نشانگر این مسئله است که اشکال متفاوت تشکل های صنفی پس از یا همزمان با سازمان سیاسی امکان بر قراری یافته اند و سپس نقش تعیین کننده در مبارزات ایفا کردند. در سیستم های سرمایه داری مانند ایران تا کنون چنین روندی حرف اول را زده است، از سال ١٣٠٧ تا سال ١٣٣٣ که هنوز جامعه سرمایه داری حاکم نبوده و نظام فئودالی _ دهقانی بر جامعه مسلط بود کارگران با داشتن حزب سیاسی و اتحادیه های کارگری در رأس حرکتهای طبقاتی _ سیاسی انقلابی آن زمان قرار داشتند. شورای متحده کارگری مرکب از چهار فدراسیون سراسری با صدها سندیکا و اتحادیه تحت رهبری حزب سیاسی طبقه کارگر بود، که با حدود ۴٠٠٠٠٠ عضو رسمی صدها نشریه سیاسی روزانه داشت و با برپایی هزاران اعتصاب سیاسی - صنفی به عنوان نیرو متشکل طبقه کارگر مطالبات اساسی را در حوزه های کارگری و دمکراتیک به حکومت استبدادی تحمیل می کرد، از جمله مسئله نفت ، آزادیهای تجمع ،تشکل ، مطبوعات ، احزاب و انجمنها ، مصوبات قانون کار مترقی برای نود درصد مردم ایران ، افزایش دستمزد ، دوام کار ، لغو تمامی قوانین ضد کارگری مانند جریمه ها ، کسریها و موارد دیگر قانون کار و تشکلهای فعال کارگری نتیجه و دستاوردهای مبارزاتی همان سالها می باشد، در ادامه همان روند( البته این بار نه به دلیل وجود حزب سیاسی که دیگر وجود نداشت بلکه به دلیل وجود موقعیت انقلابی که باعث شده بود حاکمیت توان سرکوب نداشته باشد اما در همین حال نبود حزب طبقه کارگر باعث شد ضد انقلاب پس از پیروزی قیام به حکومت برسد و انقلاب را به شکست برساند) مبارزات و تظاهراتی که طبقه کارگر در انقلاب ۵٧ با بستن شیرهای نفت و شعله ور کردن آتش اعتصاب سراسری کارگری پیش گرفت حاکمیت را به زانو در آورد، با خواباندن تولید تیر خلاص بر حکومت نظامی زدند. در پی چنین پیروزی های بود که کارگران چنان جسارتی انقلابی یافتند که 160 شورای کنترل تولید کارگری برای اولین بار در تاریخ ایران بوجود آمدند، که مهمترین سکان نفی بهره کشی و هدایت و کنترل مستقیم و دمکراتیک تولید جامعه، توسط خود کارگران بود، صد افسوس که به علت نبودن حزب سیاسی به بار ننشست. اما در آگاهی و سنت تاریخی طبقه کارگر ثبت شد تا توشه راه در نبردهای آتی طبقه گردد.
دوستان مبارز سندیکای کارگران شرکت واحد
با توجه به مسائل گفته شده من به عنوان عضو کوچکی از جامعه کارگری ایران دوباره یادآوری می کنم.
اول : طبقه کارگر ایران به سندیکای شرکت واحد به عنوان خط شکن و الگوی تشکل مستقل کارگری نگاه می کند، که به بهای اخراج ، زندان ، آزار و اذیت فراوان اعضا، خانواده ها و فعالین تشکل ها حامی، ممکن شده است. مخصوصا" در باورکارگران این یک تشکل توده ای می باشد که باید به عنوان الگو در مبارزاتشان به کار ببرند، اما به طوری که اشاره شد ممکن نیست بدون تشکل سراسری سیاسی _ صنفی در اشکال حزب سیاسی و اتحادیه های سراسری کل طبقه ١٢ میلیونی کارگران ایران در مقابل دولت طبقه سرمایه داری متحد و یک دست شود، نمی تواند به صورت پراکنده و موضعی در یک سنگر کوچک از دست آورد های خود و ملت دفاع کند، فقط در شکل سراسری می تواند در حین دفاع به حمله متقابل دست بزند، و با تثبیت مواضع و تحمیل خواسته های پایه ای ،ایجاد تشکلهای خود را ممکن نماید.
دوم : حکومت ضد کارگری از طریق اخراج ، زندان و رعب و وحشت بدنه سندیکا را از رهبری آن جدا می کند،علی رغم جانفشانی های قابل ستایش و فداکاریها از سازمان دهی مستقیم و تأثیر گذاریشان باز می دارد، بدین جهت این تشکل ها برای ادامه کار مجبورند با کاستن خواسته های خود به نهاد نظاره گر و پاسیو تبدیل گشته و نتوانند نقش خود را به عنوان تشکل مستقل صنفی ایفا کنند.
سوم : جسارت و نقش تمام تشکل های سیاسی طبقه کارگر چنین آموزش و تربیت خود را به اراده ی یکپارچه آنان در جریان مبارزات درخشان برای بدست اوردن مطالبات شان به عنوان یک طبقه ایده آل در مقابل دولت طبقه سرمایه داری می باشد، اتحادیه ها به عنوان بخشی از ابزار قدرت در همراهی شوراها و کمیته های کارگری جهت اعمال قدرت سیاسی طبقه کارگر می باشند. هرگونه جدایی و دیوار کشی بین این دو بستر(حزب طبقه کارگر و سازمانهای توده ی کارگران) که عموما" آگاهانه از طرف عوامل سرمایه داری تحمیل می شود منجر به تنزل قوای کارگر در حد برده و آلت دست احزاب و جناحها سرمایه داری شده و در گرفتن امتیاز بیشتر از یکدیگر مورد سواستفاده قرار می گیرد. هر گونه مبارزه برای بهبود وضعیت کارگران در شرایط بردگی اقتصادی، فقط در صورتی می تواند مفید باشد کهدر جهت رشد آگاهی ، اتحاد و سازمان یابی و حاکمیت مستقل کارگران باشد. مشغول شدن طبقه کارگر صرفا" به سازماندهی فروش بهتر نیروی کارش ایده ای است که کارگران را از مسائل عمدتا" سیاسی بازداشته و باعث تثبیت و ادامه حاکمیت سرمایه داری میشود. به طوری که در بحرانهای سیاسی کشور از جمله ٧٦ ، ٧۴ و ٨٨ علیرغم شرایط مساعد سیاسی، کارگران در بهترین حالت فقط نظاره گر بی تفاوت حوادث بودند. بارها در طول تاریخ طبقه کارگر با اکثریت ۵٠ میلیونی در صورت شرکت سازمان یافته و با برنامه در امورات و خواسته های خود و کل مردم در جهت استقرار آزادی های دمکراتیک پیش قدم بوده و به طرف حاکمیت دمکراتیک حرکت کرده است.
چهارم : با توجه به اینکه استبداد حاکم ارتباط رهبر با توده ها را درک کرده و تاوان سنگینی تحمیل می دهد. با انواع سرکوبها انتقاد، کنترل، نظارت و بازرسی از پایین و مستقیم از طریق مجمع عمومی و نظارت را از بین برد است و باعث تمرکز شدید قدرت ، تکروی و انحرافات عدیده ای می شود. این مسئله هر چند در مورد سندیکای شرکت واحد کم می باشد، اما در تجارب کشورها ی اروپایی و آمریکا سندیکا بخشی از سرمایه داری و به اداره و مراکز نظارت بر نیروی کارتوسط بورکراتها تبدیل شده است. به دنبال چنین استراتژی جهانی سرمایه داری و در موارد مانند بلژیک ، فرانسه و آمریکا دیده شده است که عملکرد سندیکا ها واتحادیه ها باعث شورش کارگران عضو علیه این تشکل ها شده است، این مسئله باعث تکروی و بدبینی و تشکل گریزی توده های کارگری می گردد.
پنجم و دست آخر: اینکه حکومت جمهوری اسلامی که در مقابله انقلاب و پیروزی قریب الوقوع دست به کشتارها و اعدامهای دسته جمعی می زند هر گونه اصلاح قانونی باعث سواستفاده رژیم و تحت شعاع قرار دادن این مسئله می باشد.
در رابطه با مشکل کنونی سندیکا !!!
مسائلی که بیان شد یادآوری از موارد عمومی برای دوستانم در سندیکای کارگران شرکت واحد بود ولی لازم است در موقعیت کنونی سندیکای کارگران شرکت واحد که شنیده ام در روند مبارزات خود غیر از وجود سرکوب و فشار های بسیار زیاد از جانب دشمن، دچار مشکل درونی نیز شده اند بابت این موضوع نیز لازم می دانم مواردی را با کارگران شرکت واحد بخصوص اعضای سندیکا و باز هم مخصوصا" با اعضای هیت مدیره سندیکا ی کارگران شرکت واحد در میان بگذارم .
شنیدم آقای اسانلو از ایران خارج شده است و به دنبال آن و بنا به دلایلی که من نمی دانم بقیه اعضای هییت مدیره سندیکای واحد آقای اسانلو را از سمت خود بر کنار کردند. و متاسفانه اخبار دریافتی من نشان میدهد که آقای اسانلو این بر کناری را نه تنها قبول نکرده است بلکه در حال اماده کردن خودش برای مقابله با بقیه اعضای هیات مدیره است، و می خواهد به تنهای از خارج کشور سندیکای کارگران شرکت واحد را رهبری کرده و آن را از مشکلات و پراکندگی و از دست دشمن نجات داده و مشکلاتش را حل کند، یعنی کاری را انجام دهد که در داخل باداشتن ارتباط مستقیم و کمک های دیگر دوستان ممکن نشده است.آقای اسانلو اعتقاد دارد، در بین افراد فعلی هیت مدیره سندیکا افرادی یا حداقل دو نفر وجود دارند که از خروج موقت ایشان سو استفاده کرده اولا" خروج ایشان را علنی نمودند که دیگر نمی تواند برگردد و این برنامه را از طرف دشمن به بقیه اعضای هیت مدیره تحمیل نمودند، که بعد از علنی شدن خروج ایشان و بزرگ نمایی موضوع خانم مریم ضیاء که همراه ایشان خارج شده است بقیه اعضای هیت مدیره را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند و انها مجبور به پذیرش اخراج او شدند. اما در مقابل برخی از اعضا هیت مدیره می گوید اولا" خروج ایشان موقتی نبوده و دلیل شان این است که مدتها قبل با برنامه، بچه هایش را از ایران خارج کرده بود، و حالا نوبت خودش بود، همچنین گفته میشود، اگر خروج ایشان موقتی بود چه نیازی به خارج کردن مدارک سندیکا، بدون اطلاع دیگران بوده است در حالی که اصولی بود ایشان قبل از خروج استعفا می دادند، یا هنوز دیر نشده است اگر خود را حاکم مطلق سندیکا نمی داند بهتر است استفا بدهد آنها می گویند، حتی طرح های به قول خودشان نو آورانه و ساختار شکنانه ای هم دارند که قبل از خروج تهیه کرده بودند ولی انتظار نداشتند پس از خروج بقیه اعضا ایشان را خلع ید کنند، او انتظار داشت ما سکوت کنیم تا ایشان طرح های ضد کارگری خود را به نام و با اعتبار سندیکا پیش ببرد و چون ما در خفقان هستیم امکان دفاع نمی توانیم در مقابل ایشان داشته باشیم . البته هر دو طرف حرف های بسیاری دارند . که فعلا" نیازی به طرح آنها نداریم . انچه لازم است بگویم اینکه :
آقای اسانلو دوست عزیز، شما یک سندیکای هستی، درست مانند من، باید بدون شرط و شروط بپذیری که رهبر و عضو هیت مدیره سندیکای شرکت واحد نمی تواند خارج از ایران باشد . اگر علاقه به جنبش کارگری داری و اگر علاقه ای به سندیکای کارگران شرکت واحد داری و اگر تک رو نیستی و اگر فکر می کنی گفته بقیه خطا یا از روی دشمنی با تو یا با سندیکا است و هر دلیل دیگری داشته باشی، نمی توانند باعث شوند جنبش کارگری بپذیرد که رئیس هیت مدیره سندیکا می تواند خارج از ایران باز در سمت خود باقی باشد و یکه و تنها سندیکای شرکت واحد را رهبری کرده و قهرمان نجات سندیکا و جنبش کارگری شود. اگر طبق قانون سندیکا حرکت شود همان گونه که شما می گویید افرادی که تصمیم به اخراج شما گرفتند طبق قانون سندیکا چون اخراجی هستند ویا بازنشسته شده اند و برخی نیز استعفا دادند نمی توانند عضو سندیکا باشند بنا براین تصمیم انها تصمیم سندیکا نیست در نتیجه من هنوز ریئس هیت مدیره هستم . این بحث از ریشه غلط است چون هر مانعی که برای بقیه وجود دارد برای شخص شما نیز وجود دارد اگر انها نمی توانند عضو باشند خود شما نیز نمی توانید عضو باشید، تازه اگر قرار باشد طبق این قانون نظر بدهیم چندین سال است که هیچ کدام از شما نمی توانید عضو حساب شوید.در حالی که جنبش کارگری تابع قوانین ضد خود و قوانین بورکراتیک نمی شود و این نشدن نیز برای شما و بقیه اعضای هیت مدیره برابر است. نو آوری و ساختار شکنی نیز باید از طریق جمع پذیرفته شود و طبق نظر جمع اجرایی شود، در غیر این صورت حتی اگر عالی ترین کار و نظر هم که باشد به دلیل تک روی قابل قبول نخواهد بود مگر اینکه منظور شما از نو آوری رهبری یک نفره در مقابل جمع باشد که اصلا" قابل بحث نیست ... به هر صورت حتی اگر واقعا" افرادی در داخل به هر صورتی روند کنونی را به بقیه تحمیل کرده باشند راه مقابله با آنها این نیست که شما خارج از ایران و به تنهایی رهبری کنید بلکه باید راه دیگری برای مقابله و نجات سندیکا پیدا کرد، چرا که دقیقا" دشمن همین را می خواهد یعنی حتا اگر بر کناری شما بر طبق نقشه بوده باشد قسمت دوم نقشه همین است که شما تک روانه مقابله کنید بنا براین سندیکا به سه قسمت و هر سه دشمن یکدیگر تقسیم گردد در حالی که اگر شما عاقلانه و اصولی بر خورد کنید دشمن حداقل در قسمت دوم نقشه خود شکست خواهد خورد، از این بابت توصیه می کنم هر چه زودتر استعفای خود را اعلام کنید و مدارک سندیکا را به همرزمان خود پس بدهید و پس از ان به بقیه همرزمان خود کمک کنید تا مشکلات را حل نمایند.حداقل کمک شما این است که با بقیه مخالفت غیر اصولی نکنید.
طرف دیگر بحث یعنی دوستان هیت مدیره سندیکای شرکت واحد بخصوص آقایان مددی ، رضوی و شهابی باید با دقت بیشتر و با قدم های استوار اگر واقعا" افرادی به صورت عامل مشکل آفرنیی می کنند که البته این احتمال وجود دارد، با این افراد برخورد کنند و حتی اگر لازم دیدند آنها را اخراج نمایند هر چند که ممکن است در مقابل چنین بر خوردی به بهانه های مختلف دستگیر و زندانی شوند اما می توانند سندیکا، یعنی دسترنج ٨ ساله خود و دست آورد جنبش کارگری را نجات بدهند. اگر انها را اخراج نکنید بدون شک آنها سوت تعطیلی سندیکا را خواهند کشید، در کنار این کار لازم است به هر صورت ممکن از بقیه کارگران شرکت واحد کمک گرفته و نیروهای فعال را به همکاری و حتی عضویت در هیت مدیره دعوت نمایید، نباید برای مبارزه با سرمایه داری خود را وابسته به قوانین تحمیلی سرمایه داری کنید در حالی که سرمایه داری اجازه اجرای قانون را به شما نمی دهد پس چه نیازی است شما خود را تابع قانونی کنید که موجودیت شما را نادیده می گیرد.حتا می توانید مجمع عمومی خود را بخش به بخش بر گزار نمایید. اگر شما اقدام به نجات سندیکا نماید و حتی موفق نشوید در تاریخ جنبش کارگری ثبت می شود که شما وظایف خود را انجام دادید اما اگر بدون مقابله تسلیم شوید حقایق پنهان خواهد ماند . و شما محکوم خواهید شد.
هر روز صبح با امید اینکه خبری خوش از سندیکای واحد بشنوم در این جهنم از خواب بیدار می شوم . می دانم که هزاران کارگر دیگر نیز مانند من منتظر شنیدن اخبار های دلگرم کننده هستند.
درودبر مبارزان راه آزادی طبقه کارگر مخصوصا" سندیکای شرکت واحد
پیش به سوی ایجاد حزب و اتحادیه سراسری کارگران
نابود باد بهره کشی و استبداد
بر قرار باد حاکمیت شورایی دمکراتیک زحمتکشان
شاهرخ زمانی - زندان گوهر دشت
١٣٩١/١١/٢٠
******************
باز هم در دفاع از اطلاعیه هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه
از زمان صدور اطلاعیه1 هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد که رو به سازمان اتحادیۀ جهانی حمل و نقل "ای ت اف" نوشته شده بود تا کنون ما شاهد برخوردهای متفاوتی بوده ایم. در بعضی مقالات و همچنین در مصاحبه ای که آقای بهرام رحمانی با محمود صالحی داشته اند، سعی در اثبات خاطی بودن سندیکا و هیئت مدیره آن شده است. قصد من در این نوشته با پرداختن به آنها، بررسیشان و اثبات قابل دفاع بودن کلیت اطلاعیه هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد است.
قبل از هر چیز میبایست به یک سوال پاسخ بدهم. در پی نوشتن مقاله قبلیم "از سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه حمایت کنیم"1 آقای محترمی سوال کرده بودند که از کجا انقدر مطمئن نظر میدهم، آیا اطلاعاتی دارم...
آقای محترم هر کس می تواند از بدو تشکیل یک تشکل کارگری و یا هر جریان دیگری، حرکت آن را از طریق اخبار مربوط به آن و خواندن مقالاتی که در آن رابطه نوشته می شود، دنبال کرده و از این طریق با آن جریان آشنا شود، در این صورت تا حدودی می تواند متوجه تغییر و تحولات آن بشود، البته پیش شرطش نبود پیش داوری و غرض ورزی است و اگر نه با نادیده گرفتن بعضی مسائل امکان اشتباه ما بیشتر می شود.
حال به اصل مطلب می پردازم. خواندن نوشته های مخالفین سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و هیئت مدیره این سندیکا مرا بیاد " درخت مراد" نیما یوشیج انداخت، در آن داستان کوتاه نیما نشان می دهد که چگونه یک درخت معمولی خشک شده می تواند با توسل به خرافه و بتوسط خرافه پرستان به یک درخت مراد دهنده تبدیل بشود. داستان از این قرار بود که باد دستمال کسی را، در راه سفر از ولایتی به ولایتی دیگر می برد و آن دستمال به یکی از شاخه های خشک درختی در کنار راه گیرکرده و آویزان می ماند. برخی ازعابرین که این داستمال را روی شاخه می بینند، آن درخت را درخت مراد دهنده می پندارند. خبر وجود یک درخت مراد دهنده در ایالات می پیچد و از آن پس خیلی ها به هوای بستن دستمال به شاخه های آن درخت و به امید گرفتن مراد خود به آنجا مراجعه می کردند. در این داستان اگر یک درخت خشکیده در اذهان مردم به درخت مراد تبدیل شد، اما در نوشته های مخالفین سندیکا سعی شده که نهال امید ما با توسل به غرض ورزی ها و تحریف ها به درختی خشک و بی بار بدل شود. احتمالا اگر امروز زنده یاد نیما زنده می بود، پایه آن داستان را نه بر انتقاد از خرافه پرستی و نادانی بلکه بر انتقاد از مغرضان و غرض ورزی هایشان قرار می داد.
در اینجا من برای بررسی نقد مقالات مخالفین اطلاعیه سعی کرده ام مقالات و نوشته هایی که نکات مطرح شده در آنها عمومیت بیشتری داشته و همچنین محتوایشان هم تکراری نبوده را انتخاب بکنم.
در شروع به بررسی مصاحبه1 آقای بهرام رحمانی با آقای محمود صالحی می پردازم. اینکه سوال های آقای بهرام رحمانی کاملا جانب دار و هم گرایش با آقای محمود صالحی است، لزومی به بررسی ندارد. حتی خوشدلترین آدمها هم از همان جملات اول به مغرضانه بودن سوالات ایشان پی می برند. در مصاحبه خود آقای صالحی می گویند" مراحل اساسنامه ای در این اطلاعیه (یعنی اطلاعیه برکناری اسانلو از هیئت مدیره سندیکا "توضیح داخل پرانتز از خودم است.") رعایت نشده و اعضای شرکت کننده مجمع عمومی هستند که اقدام به عزل و یا انتخاب هیئت مدیره و بازرسان جدید را می کنند و در هیچ کجای وظایف مشاهده نمی کنید که هیئت مدیره اختیار عزل و انتخاب رئیس یا نایب رئیس را داشته باشد، مگر در مجمع عمومی"
اگر صحبت های آقای صالحی سوال برانگیز است، مقصر من نیستم. آخر کجای اساسنامه2 آمده که رئیس هیئت مدیره را مجمع عمومی انتخاب می کند! بر خلاف آنچه که شما می گویید در ماده 17 آمده است " اعضای هیات مدیره در اولین جلسه ای كه حداكثر 15 روز پس از قطعی شدن انتخابات تشكیل می شود از بین خود یك نفر را به عنوان رییس، یك نفر نایب رییس، یك نفر دبیر ، یك نفر خزانه دار و یك نفر را به عنوان مسئول روابط عمومی انتخاب می كند و ..." در ضمن آیا در جایی از اساسنامه آمده است که هیئت مدیره که خود می بایست رئیس خود را انتخاب کند، حق ندارد دوباره رئیس خود را برکنار بنماید؟! شما هر وقت اساسنامه نوشتید می توانید در آن تبصره یا ماده ای بیاورید که هیئت مدیره ای که شما را برای ریاست خود انتخاب کرد، دیگر حق گرفتن مقام ریاست از شما را نداشته باشد، اما در اساسنامه شرکت واحد چنین چیزی نیامده است. ماده 11 در رابطه با وظایف مجمع عمومی سیزده بند دارد که بند چهارم و هشتم آن عبارت هستند از" انتخاب اعضای هیات مدیره، بازرسان و عزل انفرادی یا دسته جمعی اعضای هیات مدیره و بازرسان." آخر کجای این بندها به این معنی است که هیئت مدیره حق برکناری رئیس خود را ندارد؟ اگر این تحریف اساسنامه نیست پس چه است؟! از کی تا بحال کار شورایی به معنی این است که آنها که رئیس خود را انتخاب می کنند؛ حتی در صورت تخلفات و وجود مشکلات... دیگر حق برکناریش را ندارند. آیا می بایست هیئت مدیره بسوزد وبسازد؟ احتمالا عقدشان در آسمان ها بسته شده و کسی اجازه نقضش را ندارد. آقای صالحی به هیئت مدیره سندیکا اجازه یک بار رای گیری و انتخاب رئیس شان را می دهند و دیگر هیچ اختیاری برای هئیت مدیره قائل نیستند! در جایی دیگر گفته اند "هیچ عضوی را جز با تصویب مجمع عمومی نمی توان از سندیکا اخراج کرد." معلوم نیست که این اظهار ایشان چه ربطی به اطلاعیه سندیکا و هیئت مدیره اش دارد. در کجای آن اطلاعیه صحبتی از اخراج یک عضو بود!؟ برکناری رئیس هیئت مدیره کجا و لغو عضویت کجا! اینجا قضیه همان درخت آرزوی جعلی است. به قول معروف "چیزی می گیم یا میگیره یا اینکه نه..."
اگر این اختراعات آقای صالحی در حد خود ایشان محدود بود و متعلق به هیچ گرایشی نبود و طیفی را در بر نمی گرفت، اصلا لزومی هم به نقد، بررسی و سوال نمی بود، اما این شیوه را تقریبا تمام مخالفین سندیکا و هیئت مدیره آن بکار برده اند. بطور مثال آقای سعید آوا که نظر خود را در یک بسته بندی خیلی منطقی و اصولی مطرح کرده اند، می نویسند "اطلاعیه دوم بهمن هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد مبنی بر اخراج آقای اسانلو"1 ایشان هم برکناری آقای اسانلو از ریاست هیئت مدیره را به تحریف اخراج او از سندیکا قلمداد کرده اند.
در ضمن آقای صالحی هم مثل خیلی ها، بعضی از مفاد اساسنامه را که به صرفه شان نبوده نادیده گرفته اند. البته این برخورد انقدر رایج است که به نظر طبیعی میاید، مثلا خیلی طبیعی است که شما ماده 8 را ندیده باشید. در آن ماده آمده " به هریك از اعضاء كه مدت 3 ماه بدون عذر موجه از پرداخت حق عضویت خودداری كند از طرف خرانه دار كتباً اخطارداده می شود . درصورتی كه حداكثر ظرف مدت 3 ماه پس ار اخطار كتبی ،عضو مورد نظر اقدام به پرداخت حق عضویت نكند عضویت وی به شكل تعلیق در می آید و پذیرش دوباره وی با رای مجمع عمومی خواهد." جل الخالق این ماده درست برخلاف نظر شما ست. همچنین در ماده 18 تبصره یک "غیبت در سه جلسه متوالی یا 5 جلسه متناوب، بدون ارائه عذر موجه به دیگر اعضای هیت رییسه و بازرسان كه مانع انجام وظیفه هریك از اعضای هیات مدیره شود، موجب استعفا از سمت عضویت در هیات مدیره خواهد بود و عضو یا اعضای علی البدل كه به ترتیب بیشترین آرا را در مجمع عمومی كسب كرده اند جانشین عضو یا اعضای مستعفی خواهند شد." دیگر اینکه در تبصره 2 " كلیه اسناد و اوارق بهادار و تعهد آور نزد مستعفی حداكثر ظرف مدت یك هفته باید به هیات مدیره عودت داده شود ورسید كامل با امضاء و مهر هیت مدیره سندیكا به او داده" و یا در تبصره 3 " تشخیص موجه یا غیر موجه بودن عذر به عهده هیات مدیره و بازرسین اصلی خواهد بود."
آیا کسی در هیچ کجای این مواد و تبصره ها اسمی از مجمع عمومی و برگزاریش مشاهده می کند؟
آقای محمود صالحی به اتفاق جمعی از مخالفین سندیکا و هیئت مدیره اش خواهان برگزاری مجمع عمومی شده اند. چنین خواستی از طرف فعالین خارج از کشور قابل فهم است، اما وقتی از طرف یک فعال کارگری در داخل کشور مطرح می شود، جای شگفتی دارد. مثل معروفی می گوید یک سوزن به خود بزن و یک جوالدوز به دیگران؛ هر وقت آقای صالحی در همین روزها فراخوان مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری را دادند و از طرف همه اعضا هم به این فراخوان پاسخ مثبت داد شد، بعد می توان از سندیکای شرکت واحد یک همچین تقاضایی کرد. با وجود این احوال در ماده 10 تبصره 2 آمده است " در صورت خودداری هیات مدیره از دعوت مجمع عمومی، با دعوت دو سوم بازرسان و یا با تقاضای كتبی یك سوم اعضا و با امضای مشخص متقاضیان با صدور دعوتنامه ای كه به اطلاع عموم اعضا رسیده باشد نسبت به دعوت برای مجمع عمومی و تشكیل آن اقدام كنند."همانطور که در این ماده روشن است، حتی اگر هم این بدبینی و شکی که برخی مخالفین نسبت به هیئت مدیره سندیکا دارند به جا بدانیم، اساسنامه سندیکای شرکت واحد دست اعضا و بازرسان را برای فراخواندن مجمع عمومی باز گذاشته است. یعنی اینکه لزومی به نگرانی آقای صالحی و آقای ناصری از اقدام ضد آزادیخواهی سندیکای شرکت واحد نیست، چرا که بغیر از شرایط سرکوبی که رژیم جمهوری اسلامی مسبب آن است، هیچ مانع دیگری برای تشکیل مجمع عمومی وجود ندارد، هر آن شرایط مهیا باشد و اعضای سندیکا لازم بدانند در اساسنامه سندیکا با دقت تمام، آزادی اعضا برای فراخواندن مجمع عمومی در نظر گرفته شده است.
در ادامه مصاحبه آقای صالحی با بهرام رحمانی از آنجا که هیچ ربطی به جنبش کارگری ندارد و فقط مسائل شخصی ایشان مورد گفتگو بوده، نوشته را با بررسی مقاله آقای بهروز ناصری تحت عنوان "دوباره در باره برکناری آقای اسانلو و پاسخی به بعضی موضعگیری ها"1 می پردازیم. آقای بهروز ناصری لطف کرده و می گویند: هر جا اعتصابی از طرف سندیکا فراخوانده شود از آن اعتصاب حمایت خواهند کرد. در عین حال سندیکا و هیئت مدیره اش را محکوم به "اقدامات ضد آزادیخواهی"می کنند. آقای ناصری شما به جای حمله به کارگران عضو سندیکای شرکت واحد و هیئت مدیره ایشان بهتر بود نیش حمله خود را متوجه رژیم می کردید. آزادی را نه سندیکا، نه اساسنامه اش و نه هیئت مدیره هیچ کدام سلب نکرده اند. سنت شورایی همانطور که می بینید بطور مثال در ماده 10 تبصره 2 بخوبی در نظر گرفته شده است. می بخشید، اما مثل اینکه اشکال اینجاست که شما سوراخ دعا را گم کرده اید. این رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی است که سرکوب کننده سنت شورایی است نه سندیکا و متاسفانه دوستی شما با سندیکا همانند دوستی خاله خرسه شده است.
در آخر به طور خلاصه به دو مقاله آقای همایون جابری با نامهای " فرجام یک غرورـ نگاهی به تصمیم گیری هیئت مدیره سندیکای واحد"1 و " بگذار منصور اسانلو سخن بگوید"1 می پردازیم. ایشا ن از وقایع می گویند و بعد هم نظراتی از خود ارائه می دهند. مثلا " دو/ رفتارامروز سندیکا شرکت واحد ناشی از دیسیپلین نهادینه شده در کل امورات آن است." ایشان از سنتها و فرهنگی می گویند که خود اسانلو ایجاد کننده آن بوده و این سنتها را غلط ارزیابی می کنند. هر دو مقاله به وضوح نمایانگر این است که ایشان فکر می کنند هر چه حق بجانب تر از دیگران حسابرسی بکنند و برای دیگران "جنسیت" تعیین کنند، همانقدر محق تر و در نتیجه از فرهنگ و سنت بالاتری برخوردار هستند. سوال من از آقای جابری این است شما که از نظر خودتان کلی اطلاعات در اختیار خواننده قرار داده اید، آیا با آقای شهابی که تازه آزاد شده اند و یا با آقای مددی ملاقاتی داشته اید؟ اطلاعات جدیدی دارید یا که همان اطلاعات کهنه را به رخ ما بی اطلاعان می کشید، قصد شما چه است، می خواهید خود را ثابت بکنید؟ عالم و آدم را زیر چوب تازیانه گرفتن، این است فرهنگ کارگری شما! به هر حال همانطور که نوشتم اطلاعیه سندیکا و همه تصمیمات گرفته شده از طرف هیئت مدیره منطبق با اساسنامه می باشد. شما که خود را عضو سندیکا اعلام می کنید و با اینهمه اطلاعاتتان می بایست اساسنامه خود را بهتر از من می شناختید. طبق اساسنامه ای که خودتان یک زمانی قبولش داشتید رئیس برکنار شده می بایست تمام مدارک و وظایف را تحویل بدهد و برای این کارهم یک وقت معین یک هفته ای تعیین شده. یکی از کارهای رئیس هیئت مدیره روابط خارجیش با ای ت اف بوده و می بایست به هیئت مدیره تحویل بدهد. سوال من از شما این است که همه اینها چه ربطی به فرهنگ و سنت و ... دارد؟ شما می گویید "این سنت به اینجا رسیده است که در زمانیکه خود اسالو نیست همین کار را انجام دهند و خود ایشان در ساختن این فرهنگ بسیار مسئولند زیرا ما شاهد بودیم در جلسه ای که به او انتقاد میشد سریع به طرف میگفت تو اطلاعاتی هستی" این صحبتهای شما در اینجا ربطش به مسئله مشخص تحویل گرفتن همه وظایف رئیس برکنارشده هیئت مدیره چیست. آیا به غیر از این است که شما به اعضای هیئت مدیره تهمت بی فرهنگی و بی سنت بودن را می زنید، آیا سندیکا و هیئت مدیره اش دچار بی فرهنگی هستند، نمی فهمند که این حق هر کارگر عضو سندیکا است که از سازمان های مدافع حقوق کارگران برای حمایت از خود کمک بخواهد، شما با این بدبینی و پرخاشگری مزمن خود از فرهنگ والا دم می زنید و می خواهید با سنت غلط مبارزه بکنید! اگر تمام اظهارات و اطلاعات آقای جابری را در هر دو مقاله در کنار هم قرار بدهیم، با یک من سریش هم به هم نمی چسبند، آقای جابری از نوشتن دو مقاله چه قصدی داشتید، قصد به رخ کشیدن اطلاعات سوخته، شما بدون رعایت هیچ اصول فرهنگی و اخلاقی، بدون هیچ ارزیابی اصولی هر چه دلتان خواسته است گفته اید، چرا؟
ایشان می گویند" سوال این است که چگونه نهادهای ایرانی با داشتن سابقه هشتاد ساله و جریانات بسیاری مثل فدایی، مجاهد، پیکار، حزب کمونیست و رزمندگان و تشکیلات مستقل کارگری در زمینه سیاست و جنبش کارگری ایران سکوت کرده اند...ونظر پردازان درخارج می توانند و متعلق به یک گرایش سیاسی به خود اجازه می دهند..." این آش شله قلمکار سازمان های سیاسی که بعضا هم هیچ ربطی به جنبش کارگری ندارند، البته می بایست در مسائل جنبش کارگری دخیل باشند، چرا که همه اینها به تشخیص آقای جابری از آنجا که از جنس خود ایشان هستند اجازه حرف زدن دارند. جالب اینجاست که او در جای دیگر کار اسانلو در رابطه با دخالت دادن سازمانهای سیاسی و مربوط کردن آنها را با سندیکا نقد می کند. و اما سوال ایشان از تشکل های مستقل کارگری که چرا آنها سکوت کرده اند! طبق فرهنگ و سنت، آقای جابری هم هر جا واقعیت بصرفشان نباشد، آنرا ندیده می گیرند. آقای جابری نظر شما راجع به حمایت "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری"1 از اطلاعیه هیئت مدیره سندیکا چیست؟ آیا شما از تشکل های کارگری داخل از قبیل کمیته پیگیری، اتحاد آزاد کارگری و کانون مدافعان حقوق کارگران سوال می کنید؟ چرا در جایی با جسارت تمام اسم سازمانهای سیاسی را برده اید، اما برای اسم بردن از تشکل های مستقل کارگری در داخل خجول شده، نام آنها را نمیبرید، مگر شما از جنس اینها نیستید؟
در خاتمه این سوال مهم هم وجود دارد که چرا تشکل های کارگری داخل از جمله کمیته پیگیری، کانون مدافعان حقوق کارگر و اتحاد آزاد کارگران هیچ موضع شفافی در قبال اطلاعیه هیئت مدیره، وضعیت بوجود آمده برای سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه و اقدامات اسانلو ارائه نمی دهند؟ سکوت این تشکل های کارگری در داخل میتواند آنها را زیر سوال ببرد. متاسفانه به تشکل های کارگریی که نسبت به وضعیت تشکل های کارگری دیگر بی توجه و منفعل برخورد می کنند، یا موضع خود را بطور شفاف بیان نمی کنند، نمی توان اعتماد کرد.
جلب حمایت بین المللی از سندیکای کارگران شرکت واحد وظیفه ماست
در رابطه با مسائل مرتبط با سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه که پس از اطلاعیه برکناری آقای منصور اسانلو از ریاست هیئت مدیره این سندیکا پیش آمده است، اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران لازم می داند اعلام کند، جدا از ملاحظاتی که در مورد شیوه بیان، لحن و ناروشنی های اطلاعیه سندیکا در مورد برکناری آقای اسانلو وجود دارد، اتحاد بین المللی به حق هیئت مدیره سندیکای واحد به عنوان یک تشکل مستقل کارگری در ایران برای تصمیم گیری در امور داخلی خود احترام میگذارد و کماکان همچون سالیان گذشته به جلب حمایت بین المللی کارگری از مبارزات و حقوق سندیکای کارگران شرکت واحد و کلیه فعالین و تشکلات مستقل کارگری در ایران ادامه خواهد داد. امیدواریم که هیئت مدیره و فعالین و کلیه اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد بتوانند با درایت، پشتکار و فعالیتهای شفاف بر مبنای منفعت طبقاتی کارگران بر هر گونه مشکلات داخلی سندیکا غلبه کنند.
ما همچنین از آقای منصور اسانلو به عنوان یکی از فعالین سرشناس جنبش کارگری ایران به خاطر مبارزات وازخود گذشتگی های ایشان در سالهای گذشته قدردانی می کنیم و برایشان در هر جای دنیا که باشند آرزوی موفقیت و سربلندی داریم.
اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
هفتم فوریه ۲۰۱۳
****************
سندیکا و مبارزه ی طبقاتی
بر پایه ی شواهد و تجاربِ تاریخی جنبش جهانی کارگری ، هر آنگاه که سندیکاها و اتحادیه های کارگری ، خود را درگیر خُرده حساب ها و کش و واکش های سیاسی روزمرٌه کرده ؛ و یا بدتر از آن به دنبالچهً سیاست های حزب و فرقه و شخصیتی سیاسی ، گیرم "انقلابی"، بَدل گردیده اند ، روند شقه و از هم گسیخته شدن را آغاز کرده و فرجامی جز شکست و نابودی یا تبدیل شدن به موجودی سترون و بی خاصيٌت و گوش به فرمان نداشته اند. فعاليٌت و عملکرد اغلبِ اتحادیه های کارگری کنونی در سرتاسر جهان نیز شاهد زنده ای بر اثباتِ وجود معضلاتِ مذکور می باشد. این چنین اتحادیه های غیر مستقل که معمولأ نقش سیاه لشکر صف ها و صندوق های رأی گیری را به عهده دارند منافع عمومی طبقاتی کارگران را قربانی سیاست های احزابِ برای حفظ قدرت و یا رسیدن به قدرت می نمایند و در نتیجه نهایتأ مدافع و حامی تنها بخش مرفه و "یقه سفید" کارگران و مزدبگیران می گردند.
لازم به تکرار و تأکید نیست که منظور ، به هیچ وجه ممنوعيٌتِ عضویتِ فعالین سیاسی در سندیکا و اتحادیه و یا منع کردن و بر حذر داشتن اعضای آن در فعاليٌت های سیاسی و حزبی نمی باشد. اگرچه اهداف و وظایفِ اساسی اتحادیه ها دفاع از منافع و مبارزه برای به انجام رساندن خواست ها و مطالباتِ اقتصادی-معیشتی صنف خود و ایضأ عموم هم طبقه ای های خود می باشد، امٌا همین دفاع و مبارزه علیرغم فارق بودن از دغدغه ی کسبِ قدرت سیاسی و نیزهمراهی مستقیم با شوراهای کنترل کارگری دوره ی گذار انقلابی و مألأ تثبیتِ حکومتِ کارگری، بازهم در نهایت و جوهرهً عام خود، سیاستِ طبقاتی اردوی کار علیه اردوی سرمایه را نمایندگی می کند. اعضای اتحادیه ها هم حق دارند به موازاتِ فعاليٌتِ سندیکایی خود ، به طور فردی و مستقل ؛ و نه به نمایندگی ، خصوصأ نمایندگان رسمی و مسئول سندیکا؛ و تا جایی که مُخل اهداف اتحادیه ها و موجبِ بهانه گیری ها و بهره برداری دشمنان اتحادیه و طبقهً کارگر نشود، فعاليٌتِ سیاسی و حزبی هم داشته باشند.
مهم رعایت موازین و احترام متقابل به اهداف و منافع عمومی اتحادیه و حقوق فردی اعضای آن ؛ و عدم تداخل وظایف و اهدافِ سندیکا با فعاليٌتِ سیاسی خارج از آن است که می تواند استقلال اتحادیه ها و یکپارچگی و وحدتِ آن را تضمین نماید. نه اعضای حزبی اتحادیه حق دارند وظایف و سنگینی بار سیاسی حزب خود را بر سندیکا تحمیل کرده و آن را به زائده ی حزبی خود تبدیل کنند؛ و نه سندیکا حق دارد مانع فعاليٌتِ حزبی اعضایش در خارج از سندیکا بشود. اثراتِ مخٌربِ ندانم کاری سیاسیون چپِ دوره ی انقلابِ ۵٧ و تبدیل کارخانجات و اتحادیه ها و شوراهای کارگری به زمین بازی سیاسی آن ها، هنوز همچنان بر روی فعاليٌتِ مبارزاتی کارگران سنگینی می کند.
مبارزه ی عینی و مادٌی اتحادیه ای که به طور روزمرٌه در اصطکاک با منافع حرص آلود سرمایه قرار دارد، همچون هر مبارزه ی سیاسی و حزبی، حسٌاسيٌت های ویژه و الزامی خود را دارد و برای تداوم حیاتِ مبارزاتی اش مستلزم رعایتِ اصول و پرنسیپ های مبارزه و اتخاذ تدابیر و تاکتیک های سنجیده و محاسبه شدهً منطبق با توازن قوا می باشد. باید از خیالپردازی و خود بزرگ بینی، یا ضعفِ اعتماد به نفس و دستِ کم گرفتن خود و دشمن فاصله گرفت. هر اشتباه محاسبه و عمل برای اتحادیه های نوپا در کشورهایی همچون ایران می تواند ادامه ی زیستِ آن را در معرض خطر جدٌی قرار دهد و آن را به نابودی بکشاند. اتحادیه ها در عین داشتن نگاه باز و تیزبین در روند مبارزه با دشمن طبقاتی اش، می بایست مستقل و بی اعتناء به هلهله و هیاهو و تشویق و تقبیح احساساتی "دوستان" ناآگاه و یا میوه چینان خارج از اتحادیه، به مسائل و اختلافاتِ درونی خود به طور منطقی بپردازد و از شقه شقه شدن بپرهیزد. حفظ حقوق و مبارزه در جهتِ منافع عمومی کارگران ، تنها دغدغهً اتحادیه هاست و آن نباید قربانی منافع کوتاه مدتِ گروهی یا فرقه ای درونی و بیرونی گردد.
اتحادیه گام هایش را سنجیده به پیش بر می دارد. در هر گام، جای پا را سفت و محکم می کند تا گام آتی را با صلابت و بدون تزلزل و دل لرزه بردارد. مهم ماندگاری و پایداری و پیشروی است. مهم حفظ استقلال و رزمندگی و نشاط و سلامتِ مبارزه است. مهم واقع بینی و ارتقاء کیفيٌت فعاليٌتِ اتحادیه و برخورداری از حمایتِ خیل عظیم هم طبقه ای ها می باشد. با برخوردهای احساساتی و غیرمنطقی به اختلافات و شقه کردن خود ، کار دشمن طبقاتی را ساده کرده و به خودکشی دست زده ایم. حتی از برخوردهای احساساتی به شیوهً مبارزه و قدیس سازی و قهرمان پروری باید بپرهیزیم و تا جایی که محرومیت و زندان و شکنجه و شهادت ، در جهتِ تقویتِ مبارزاتی کارگران نیست از تبلیغ و فضیلت سازی برای آن ها احتراز کنیم. از دست دادن فعاليٌن کارگری ، از آن جا که جایگزینی آن ها به سختی ممکن است ، چه نفعی برای مبارزه ی اتحادیه ای دارد؟ گذشته از این، اگر مبارزهً سندیکایی برای بهبود زندگی و تأمین سلامت و شادی و نشاط کارگران می باشد چرا باید از محرومیت و زندانی و شکنجه و شهید شدن فعالان آن استقبال کرد و آن را فضیلت دانست. منظور به هیچ وجه کم بها دادن به مقاومت دلیرانهً افراد و خانواده هایشان و ارزشمند بودن این قهرمانی ها نمی باشد، امٌا آن را نباید به وجه صرفأ قهرمانی و قدسيٌاتِ مذهبی و خارج از منطق و دیلکتیکِ مبارزاتی تقلیل داد. باید نفع و ضررش را به حال شخص و خانواده و همرزمان و کليٌتِ مبارزه ارزیابی کرد. قهرمانی ها و فداکاری های قهرمانانه، که در جای خود و در شرایط پیشبرد امر مبارزاتی پیش می آید بسیار با ارزش و قابل احترام است. اما آن را هدفِ مبارزه و مستحق پاداش اخلاقی و روحانی دانستن و برایش تبلیغ کردن، چیزی است که من هضم اش نمی کنم. به هر حال صحبت بر سر حفظ انسان ها در جامعه ی انسانی و تبلیغ زندگی و همبستگی و تقبیح جدایی ها و گسستن هاست.
گویا مسئله ی اصلی کنونی اتحادیه ای که چند هفته است در پی صدور اطلاعیهً دوم بهمن هیئت مدیرهً سندیکای شرکتِ واحد مبنی بر اخراج اقای اسانلو و متعاقب آن انتشار "گزارش اجمالی اعتراضاتِ سال.." به تاریخ دوازده بهمن توسط آقای اسانلو صورت گرفته، می باشد. از ابهامات و ناروشنی های موجود در اطلاعیه ها و آغاز و ادامهً روند رویداد مزبور که بگذریم، انواع واکنش های گوناگون، از طرف جریاناتِ سیاسی راست و میانه و چپ جامعه ، است که قابل توجه می باشد. گمانه زنی ها و پیش داوری ها و پیش بینی ها یکی پس از دیگری و در رقابت با هم، یک بار دیگر تمام مواضع سیاسیون تشکیلاتی و انفرادی داخل و خارج کشور را در برگرفته و چون هر بار دیگر که گویا فقط یک مسئله وجود دارد ، تمام مسائل کوچک و بزرگ دیگر را تحت الشعاع خود قرار داده است. جالب تر این که تمام این پیش داوری ها و پیش بینی ها بنا به اذعان خود مدعیان اش برپایه و اساس همان"ابهامات و ناروشنی ها" استوار است. یعنی همین ندانستن ها و نا آگاهی ها از واقعيٌتِ و روند ماجرا ، مبنای قضاوت و موضع گیری هایی له و علیه طرفین قرار گرفته و "هرکس به ظنٌ خویش شده یار" این یا آن. مثل همیشه. از هدفِ موج سواری و میوه چینی های احتمالی آتی حرفی نزنیم و بی دلیل شک نکنیم.
بی تردید رخداد اخیر بسیار با اهميٌت است و برای جلوگیری از تشتت و سردرگمی بیشتر و تکه پاره شدن سندیکای واحد و دیگر اتحادیه ها، آن را باید مورد بر رسی دقیق و واقع بینانه قرار داد. اما آیا آن چه که تاکنون پیش آمده و گمانه زنی های تاکنونی، چه ابهامات موجود در خود حرکت و بی اعتنایی دو طرفِ ماجرا نسبت به تبعاتِ آن و چه هیاهوی دیگران ، کمکی به امر وحدت و یکپارچگی و ماندگاری سندیکای مزبور کرده است؟ نه قصد من این است و نه اساسأ ضرورتی دارد که به بررسی مواضع این و آن پرداخته شود. در واقع به جز تنها تک و توک برخورد مسئولانه و دلسوزانه به کليٌتِ وضعيٌتِ سندیکای واحد و دغدغه ی سرنوشتِ آن و منافع عمومی کارگران، بقیه ی اظهارنظرها گویی برای یقه درانی ها و تسویه حساب های مزمن، به روی صحنه آمده است.
چپِ ما را باردیگر توهمات و ناروشنی ها به چند پاره کرده است. دسته ای آن چنان فریاد «پیروزی» و «پیش»روی و «رادیکالیستی» و سالم شدن مبارزهً طبقاتی برآورده اند که گویا تاکنون وجود یک تنه ی شخصی مانع انکشاف و پیشروی مبارزه ی طبقاتی بوده و با اخراج آن «جرثومهً فساد» و«خائن» که به«سزای اعمالش» رسیده ، راه ها هموار گردیده است. دسته ی دیگر هم تا آن جا پیش می رود که دست های حکومت و وزارتِ اطلاعاتش را در صدور اطلاعیه برای اعدام یک«بیگناه»بی خبر از همه جا ، می بیند. در این میان کجا باید در پی حقیقت بود؟ کجاست پایه و مبنای این همه ترهات و افاضات؟ آیا این همه گمانه زنی ها کوچکترین قدمی به نفع وضعيٌتِ مبارزاتی طبقه ی کارگر بوده است؟ آیا این برخوردهای نا مسئولانه طرفین ، چه عاملین اصلی و چه حاشیه ای ها، چیزی جز تفرقه و ایجاد دلسردی و نا اعتمادی بیشتر میان طبقه کارگر چیز دیگری برای گفتن دارد؟. از بیکاره هایی که دائم درپی جمع آوری«مدرک وابستگی» و پیوند این و آن با این جا و آن جا هستند اصلأ حرفی نمینزنیم. یک دوست غیرایرانی علاقمند به مسائل کارگری تلفن کرده بود و می پُرسید آیا در خود ایران هم این قدر تشتت و اخبار ضد و نقیض وجود دارد؟ و می خواست بداند کدام یک از حرف و نقل های خارج نشین ها را می تواندباور کند؟. چه جوابی باید می دادم؟. به کی و کجا، در این جا و آن جا باید پناه بُرد؟
من خود نیز هیچ اطلاعی بیش از آن چه در دو اطلاعیهً مذکور و خیل گمانه زنی ها آمده ندارم و منتظر روشن شدن قضیه از طرفِ خود عاملان اصلی هستم. اگر توقع و انتظار بیجایی باشد که اختلافاتِ و مشکلاتِ و مسائل درونی سندیکا، بروز بیرونی و علنی پیدا کند، اما انتظاری بجا و منطقی است که فقط و فقط به خاطر حفظ و ماندگاری و پیشرفتِ اتحادیهً نوپا و جوان و همبستگی طبقاتی کارگران، از دامن زدن و باد زدن بیشتر به اختلافات و تفرقه افکنی ها و شایعه پراکنی ها بپرهیزید؛ و اگر چنانچه اختلافاتِ موجود به طور دوستانه و منطقی و زیر یک صف قابل حل شدن نیستند، حداقل آینده و سرنوشت سندیکای واحد و به تبع آن اتحادیه های دیگر را قربانی و وجه المفارقه نکنید.
سعید آوا
بهمن ۹۱ و آستانۀ سالروز قیام بهمن ۵٧
****************
در دفاع از تصمیم جمعی سندیکای شرکت واحد
کارگران! هم زنجیران!
همانطور که اطلاع دارید سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه طی یک اطلاعیه رسمی و علنی برکناری منصوراسانلو از ریاست هیئت مدیره آن سندیکا را اعلام داشتند.
در اطلاعیه سندیکای شرکت واحد، دلیل برکناری اسانلو انجام "تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات و نادیده گرفتن هشدار ها و اعتراضات درونی سندیکا" ذکر شده است. این استدلال اگر چه تا حدودی مبهم و کلی است، اما در مجموع و با توجه به شرایط ویژه کشور از اهمیت خاصی برخوردار است. واضح است که اعضای هیئت مدیره برای بیان شفاف و صریح مسائل مورد نظر با محدودیت ها ی قابل فهمی مواجه بوده اند. و همین امر باعث شده که بیانیه تا حدودی مبهم و سربسته صادر شود.
با این حال آنچه برای تشکل های مستقل کارگری از اهمیت بالایی برخوردار است همانا پایبند بودن به کار جمعی و پیروی از سیاست های حاکم بر تشکل مربوطه است. اساسنامه تشکل های کارگری با آرای جمعی تصویب می شود و به این دلیل برای تک تک اعضاء نه فقط قابل احترام است بلکه به عنوان یک دستورالعمل جمعی متکی به خط مشی عملی نیز هست.
بر این اساس سندیکای شرکت واحد طی اطلاعیه رسمی خود، آقای اسانلو را از ریاست این سندیکا برکنار کرده است . فعالین صادق، مستقل و دلسوز جنبش کارگری از یک سو به این تصمیم سندیکا احترام خواهند گذاشت و از سوی دیگر در حمایت از دوستان خود در هیئت مدیره سندیکا از هرگونه همفکری و همپوشانی دریغ نخواهند کرد. صدور بیانیه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجادتشکل های کارگری و دفاع فعالان واقع بین جنبش کارگری از بیانیه سندیکا در همین راستا انجام شده است.
روشن است که آقای اسانلو در کنار دیگر کارگران شرکت واحد برای ایجاد سندیکا نقش خود را داشته است؛ اما هیچ درجه از فعالیت گذشته آقای اسانلو دلیل و مانعی نخواهد شد که امروز سندیکا نتواند با تخلفات وی برخورد کند. این امر نه فقط درباره آقای اسانلو بلکه در مورد هر فعال کارگری دیگری که به تصمیم جمعی و شورائی پایبند نباشد مصداق دارد . اعضای تشکل های کارگری مستقل برخلاف اعضای پارلمان های سرمایه داری از مصونیت قضائی برخوردار نیستند و نمی توانند به اعتبار سابقه مبارزاتی خود علیه منافع طبقه کارگر و بر ضد سیاست و اساسنامه تشکل عمل کنند.
خصلت بارز جنبش کارگری بر خلاف سنت جریانات و سازمان های غیر کارگری در این است که گذشته افراد و اعضای خود را خدشه دار نخواهند کرد . فرهنگ کارگری بار دیگر ثابت خواهد کرد آنچه برای تشکل های کارگری ضروری و قابل تعمق می باشد دوری و نزدیکی فعالان به منافع طبقا تی است . بر خلاف نظر افراد و سازمان های بی ربط به طبقه کارگر، بحث و تبادل نظر، یک بخش تفکیک ناپذیر مبارزه کارگران بوده و جنبش کارگری در ارائه نظرات خود از هیچ کسی کسب اجازه نخواهد کرد .فرهنگ کارگری از کیش شخصیت ورهبر سازی، پچ پچ کردن و هر گونه موارد غیر اصولی، بیشتر از گذشته دوری خواهد کرد.
به این اعتبار و از آنجا که آقای اسانلو پس از خروج از کشور با استفاده از امنیت شخصی و در اقدامی ضد تشکیلاتی اقدام به انتشار یک گزارش علنی کرده و با راه اندازی وبلاگ شخصی اسنادی را منتشر نموده که می تواند محل مناقشه باشد، لازم است سندیکای کارگران شرکت واحد با ذکر موارد مشخص ( به هر شکلی که برای این سندیکا مقدور است ) به موارد تخلف و دلایل برکناری آقای اسانلو بپردازد تا ضمن بر طرف کردن هر گونه توهمی، ماهیت تمام کسانی که منفعتی جدا از منفعت کارگری را تعقیب می کنند برای جنبش کارگری روشنتر شود.
یاد آوری یک نکته :
خبر برکناری آقای اسانلو با واکنش های مختلفی در داخل و خارج از کشور روبرو شد ه است، اما سکوت آگاهانه" کمیته پیگیری" ،" کانون مدافعان حقوق کارگر" و" اتحادیه آزاد کارگران ایران " در مقابل این رویداد سوال بر انگیز است! در این کشمکش مهم که می تواند بر سرنوشت یکی از مهم ترین تشکل های توده ای کارگری تاثیر گذار باشد بی طرفی و شیخوخیت و وسط ایستادن و مشاهده گری منفعلانه عین فرصت طلبی سیاسی است. طبقه کارگر و تشکل های مدعی مدافع منافع طبقاتی کارگران نمی توانند نسبت به آینده سندیکای شرکت واحد سکوت اختیار کنند و یا با عملکرد ضد تشکیلاتی اسانلو همراه شوند. تاریخ در قضاوت خود بی رحم است!
محمد عبدی پور، عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
بهمن ماه ۱۳۹۱
****************
دوباره در مورد برکناری اسانلو و پاسخی به بعضی از موضعگیریها
مقدمتا
بدنبال تذکرات بعضی از رفقا در مورد اشکالات موضعگیری که راجع به نحوه برکناری اسانلو از جانب سندیکای شرکت واحد داشتم، توضیحی تفصیلی راجع به اینکه چگونه و تحت چه شرایطی چنان مواضعی گرفتم، نوشته بودم که خواندن موضعگیری کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری مرا واداشت تا آن توضیحات را کنار گذاشته و به شیوه پلمیک متوسل شوم.
اخیرا نوشته ای از جانب من تحت عنوان «درباره برکنار کردن منصور اسانلو» پخش شد. آن موضع حاوی یکی دو اشکال جزئی است که بدین وسیله ضمن پوزش از خوانندگان اصلاحش میکنم. آنجاییکه نوشته ام «وحالا هم در زندان بسر میبرد» غلط بوده و منصور اسالو در خارج از ایران بسر میبرد. یا رفقایی از همان اول تذکر دادند که این اعلامیه از سوی هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد نوشته شده است و رفیق دیگری نیز ملاحظات مضمونی خود مبنی بر نادرستی و عجولانه بودن موضع مرا بشیوه ای دوستانه متذکر شده بودند.
موضع من در قبال آن اطلاعیه سندیکای شرکت واحد بر اساس تفسیر متن اطلاعیه صادر شده بود. نمیخواهم توجیه کنم ولی حساسیت در مورد کارگران زندانی اکثرا زمانی است که فعالین کارگری در زندان بسر میبرند و حول آزادی آنها کمپینهای مختلف برگزار میگردد...
اما در مورد بقیه موضعگیری ام، از لحاظ مضمون و محتوا، آنرا معتبر دانسته و کماکان ملاحظات انتقادی ام نسبت به آن اطلاعیه سندیکای شرکت واحد در مورد برکناری منصور اسانلو به قوت خود باقی است.
اطلاعیه سندیکای شرکت واحد در مورد برکناری منصور اسانلو
خیلی از فعالین بدرستی روی نکات متعددی در مورد این اطلاعیه انگشت گذاشته اند، که وجهه اشتراک اکثر موضعگیریهای فعالین سیاسی و کارگری در خارج کشور است. از جمله این موارد بقرار زیر است:
- ادبیات حاکم بر اطلاعیه دوستانه نیست و فضای عصبانیت حاکم بر آن را نشان میدهد
- چرا چنین تصمیمی رو به فدارسیون جهانی کارگران حمل و نقل نوشته شده است؟
- با امضای " سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه" زیر آن اطلاعیه، آیا این تنها از سوی هیئت مدیره سندیکا نوشته شده و سایر اعضای دیگر سندیکا را بصورت نیابتی نمایندگی کرده اند؟ یا اینکه همه اعضای سندیکا چنین تصمیمی گرفته اند؟
- یا مثلا منظور از گنجاند کلمه صداقت در یک شعار -"با امید به گسترش صلح، عدالت و صداقت در همه جهان" چیست؟
و اینکه اکثرا به ابهامات و سوالاتی که چنین بیانیه ای ایجاد کرده است، اشاره دارند.
عدم واکنش سندیکای شرکت واحد به سوالات و نگرانیها
تاکنون تعداد زیادی از فعالین سیاسی و کارگری به اشکال مختلف نوشتاری یا کفتاری نگرانی، سوالات و ابهامات خود را نسبت به تصمیم اخیر سندیکای شرکت واحد بیان کرده اند، ولی تا کنون از سوی شرکت واحد پاسخ یا توضیحاتی که به حداقلی از سوالات و نگرانیها پاسخ داده باشند ، مشاهده نمیشود.
این سکوت و عدم واکنش سندیکای شرکت واحد نسبت به سوالات، نگرانیها و ابهامات فعالین سیاسی و کارگری در خارج کشور، یک نوع برخورد آمرانه، سربالا و اهمیت ندادن به دیگران است. "دیگرانی" که همواره از حقوق آنها دفاع و با مبارزات برحق شان اعلام همبستگی کرده اند و صدای مبارزاتی شان را در کشورهای مختلف به گوش آن جوامع رسانده اند.
بنظر من هیچ ملاحظه ای سکوت و پاسخ ندادنهای سندیکای شرکت واحد را توجیه نمیکند. مثلا کدام ملاحظه؟
اگر مسائلی پشت پرده وجود دارد، چرا علنی اش نمیکنند تا همگان بصورت موثق از جریان رویدادها، اختلافات و ... مطرح در سندیکای شرکت واحد مطلع شوند ، و کسی مجبور به حدس و گمان نگردد؟
تا کنون تعدادی از دوستان از زاویه فردی خویش اقدام شرکت واحد را توجیه یا توضیح داده اند.
من ضمن احترام به این دوستان بگویم هیچ توضیح از جانب هر کدام از فعالین سیاسی نمیتواند جای توضیح سندیکای شرکت واحد را بگیرد.
سندیکای شرکت واحد بایستی خود مستقیما توضیح دهد و روشنگری کند که چرا چنان شد.
روش و سبک غافلگیر کردن دیگران کار نادرستی است
انسان میتواند در مناسبات دوستانه وقتی کسی بفرض مثال بخواهد دوستش یا یک نزدیک خود را غافلگیر کند، مهمانی ترتیب میدهد یا هدیه ای که او خوشش میآید تهیه میکند، تا دوستش یا مادرش را غافلگیرانه خوشحال کند. این نوع سورپرایز یا غافلگیرکردن امر عادی است که همه شاید کم و بیش و به انجاء مختلف با آن روبرو شده باشند. این نوع سورپرایز کردنها مورد بحث منظور این نوشته نیست.
اما در چهارچوب فعالیت سیاسی غافلگیر کردن و سورپرایز دیگران معنی منفی دارد. در عرصه سیاسی غافلگیر کردن به این معنی است که عملی در جریان بوده است ولی این تنها عده ای محدود از در جریان بودن آن مطلع بوده اند و اکثرا بی اطلاع.
در کار و زندگی دو مقوله مهم و پایه ای اند: ١- برنامه داشتن برای انجام کار یا کارهای و ٢- قابل پیش بینی بودن حال اینده ی آن موضوع یا افراد. معمولا تحلیلگران نسبت به غیرقابل پیش بینی بودن یک وضعیت هشدار میدهند. مثلا وقوع زلزله، آمدن سیل، نارامی در یک کشور مثل سوریه ، که هشدار میدهند که برای مسافرت به آن کشور مسافرت نکیند که خطرناک است و... . یا افرادی که رفتار و برخوردشان غیر قابل پیش بینی هستند ، معمولا با ظرافت بیشتری نسبت به آنان برخورد میشود تا آدمهای معمولی و قابل پیش بینی.
منظور از این بخش اینست که وقتی تعدادی از رفقا به این اشاره دارند که سندیکای شرکت واحد با آن اقدام خود خیلی ها را " غافلگیر کرد، و هنوز هم خیلی نگفته ها مانده است" ، بگویم که این روش سندیکا نادرست است و رفقا در این زمینه کاملا اشتباه میکنند. غافلگیر کردن و نگفته ها را نگفتن اوضاع را بدتر میکند و گرهی از مشکلات طبفه کارگر ایران را نه تنها نمیگشاید، بلکه به مشکلات می افزاید.
نگفته ها را بایستی گفت و با داشتن برنامه و مطلع کردن واجبین، دیگران را غافلگیر نکرد. از این وضعیت این جمهوری اسلامی است که نفع میبرد. تردیدی نیست که ارگانهای مربوطه جمهوری اسلامی خبر دارند که چه گذشته یا روی داده است؛ این فعالین سیاسی بویژه خارج کشور هستند که از نزدیک در جریان رویدادها قرار نداشته و تقلاهایشان برای مطلع شدن موثق از رویدادها از زبان شرکت واحد هم تا حال به نتیجه نرسیده است.
چه چیز قابل دفاع است؟
هم سندیکای شرکت واحد و هم مبارزات منصور اسانلو، هردو قابل دفاعند. زیرا که دفاع از حقوق کارگران ... موضوع مبارزه شان بوده است.
منصور اسانلو که در راس سندیکای شرکت واحد قرار داشت، برای کسب حقوق اعضای سندیکا مبارزه و در این راه تعرض عوامل جمهوری اسلامی، زندان و شکنجه را تقبل کردند، طبیعی است که مورد حمایت و پشتیبانی هر انسان مدافع حقوق کارگران قرار گیرد. حال تاثیرات سندیکای شرکت واحد در جنبش کارگری ایران بماند که تا جه اندازه مثبت و بزرگ بوده است.
- این جزو حقوق اعضای سندیکای شرکت واحد است که چه فرد و افرادی را بعنوان رئیس سندیکا و هیئت مدیره سندیکا انتخاب میکنند. منصور اسانلو عزل میشود، جزو حقوق سندیکایی آنهاست، شکل سازمانی خود را از شکلی به شکل دیگر در میآورند اینها جزو حقوق مسلم آنهاست، فکر نکنم کسی نسبت به این حقوق مشکلی داشته باشد. و اصولا بحث از اسالو هم در این رابطه نبوده است که چرا ایشان را عزل کرده اید؟ بلکه اعتراض به چیز دیگری بوده است که دوباره مورد اشاره قرار میگیرد.
- با وجود این اختلاف با سندیکای شرکت واحد، اگر همین امروز کارگران اتوبوسرانی تهران و حومه برای خواستهای خویش دست به مبارزه در شکل اعتصاب یا اشکالی دیگر بزنند، سندیکای شرکت واحد میتواند مطمئن باشد تا همین فعالینی که دارند یقه اش را برای کار و سنت نادرستی گرفته اند، همینها بدون در نظر گرفتن اختلافات از مبارزات برحق سندیکای کارگران شرکت واحد دفاع میکنند و برایش کمپین همبستگی راه می اندازند. این یعنی اینکه بتوان جایگاهها را تشخیص داد. میتوان هم با هم متحد بود و هم بر سر موضوعات مورد منازعه به پلمیک پرداخت. نبایستی امر اتحاد و همبستگی مبارزاتی را به نبودن اختلاف نظر منوط کرد.
- باید این موضوع را مد نظر داشت که منظور از دفاع از منصور اسانلو مستقیما مربوط به دوران مبارزاتی وی در سندیکای شرکت واحد است. دفاع آتی از اسانلو مشروط است. شرط دفاع آتی اینست که وی تا چه اندازه از منافع کارگران دفاع میکند. اظهار نظر در این زمینه به این دلیل دشوار است که تاکنون منصور اسانلو درمورد اختلافات درونی سندیکا و شرایط موجود و وضعیت آتی خویش اظهار نظری نکرده است.
- اظهار نظر از سوی دو طرف مجادله در سندیکای شرکت واحد یک نیاز و ضرورت است.
چه چیزی قابل دفاع نیست؟
کلا این اطلاعیه در مورد برکناری منصور اسانلو قابل دفاع نیست.
خطاب قرار دادن فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل به این شکل بی ربط است. درخواستهای که بنام یک سندیکای کارگری مطرح مینماید مثل" ...از آن نهاد کارگری خواستار قطع همه ارتباطات، همکاری ها و حمایتها از نامبرد می باشد". تلاش برای ایزوله کردن و طرد آن فرد است که با سنت و آزادیخواهی طبقه کارگر و فعالین کارگری پیشرو در تناقض آشکار است.
اینکه یک تشکل کارگری به یمن اینکه تشکل کارگری است پس مبرا از هرگونه اشکال و قابل نقد نیست کاملا نادرست و اشتباه میباشد.
مسئله مربوط به مشکوک بودن چیست؟
من در مواضعم ادبیات بکار گرفته شده در آن اطلاعیه سندیکای شرکت واحد را مشکوک و سوال دار دانسته بودم. بکار بردن کلمه مشکوک باعث شده تا عده ای چنین اظهار نظریه ای را غیر مسئولانه و ... بدانند.
باشی من این مسئله را توضیح میدهم:
من در هیچ جا از افراد مشخصی نام نبرده ام. من هیچ جا نگفته ام که فلان یا این تعداد افراد مشکوک هستند. بایستی به مسئله دقت کرد. آنچه مورد بحث قرار گرفته ادبیات بکار برده شده بوده است:
« اطلاعیه شرکت واحد از ادبیاتی استفاده میکند، که برای من بعنوان یک خواننده آن اطلاعیه کاملا مشکوک و سوال دار است»، یا در جای دیگر نوشته ام « بنام سندیکای شرکت واحد، میخواهند سندیکای واحد را بعنوان یکی از نهادهای وابسته به رژیم اسلامی بشناسانند؟ این اطلاعیه مشکوک است. این اطلاعیه حاوی احکام عقب مانده، ارتجاعی و ضد کارگری است.» در جای دیگر هم آمده است:« ما روزانه با احکام و اتهامات وزارت اطلاعات و قوه قضائیه جمهوری اسلامی و سایر نهادهای این رژیم آشنایی را داریم که علیه مردم معترض به چه روشهای متوسل میشوند. این روشی که بنام سندیکای شرکت واحد علیه اسانلو صادر شده است، شباهت زیادی به نوع اتهام زدنهای جمهوری اسلامی علیه مخالفین خود دارد.»
در پاراگرافهای نقل شده من «ادبیات بکارگرفته شده، اطلاعیه و روش» را سوال دار و مشکوک دانسته ام. بحث اشخاص نیست. بحث اظهاریه هاست. خوب این اظهاریه های کتبی از قلم عده ای آدم جاری شده، و آیا این به معنی مشکوک دانستن خود آن افراد نیست. پاسخ به این سوال میتواند هم بله و هم خیر باشد. اما مسئله مهم در این زمینه اینست که انسانها میتوانند خوب و شریف باشند اما نظر نادرستی هم ارائه و تصمیم نادرستی هم بگیرند. با ارائه دادن یک نظر نادرست و یا حتی عمل اشتباه، اینطور نیست که شخصیت فرد زیر سوال برود. زیرا نظر دادن درست و غلط، اعمال تحسین آمیز و اشتباه و... جزو خصلتهای طبیعی انسانی هستند. انسان پراتیسین در پروسه عمل به نظر و عمل اشتباه هم میتواند دچار شود. و سپس میتواند اشتباهات را هم جبران کند یا حداقل در آن راستا گام بردارد.
من آن ادبیات و آن اطلاعیه ( دقت شود نه افراد را) را مشکوک دانسته ام. جدا از دلایلی مثل اینکه چرا رو به فدراسیون کارگران حمل و نقل نوشته شده و اشکالات دیگر، این اطلاعیه وارد عرصه ای میشود که مضر و برضد منافع کارگری است. احکام « نکنید ها» درست این عرصه ای است نامربوط به طبقه کارگر و منافع کارگران. و این تا کنون جزو خصلتهای همان فعالین سندیکائی هم نبوده است.
در این پاراگراف : « احتراما" سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اعلام می دارد؛ منصور اسالو را به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا ، از ریاست هیئت مدیره برکنار کرده و از این تاریخ هیچگونه سمت و مسئولیتی در این سندیکا ندارد و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همه ارتباطات ،همکاری ها و حمایتها از نامبرده می باشد. یادآوری می شود سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه هیچ نماینده وسخنگویی در خارج از کشور ندارد.» یک عالمه نکات منفی وجود دارد که در تقابل منافع خود سندیکای شرکت واحد هم قرار میگیرد.
سندیکای شرکت واحد "خواستار قطع همه ارتباطات، همکاریها و حمایتها از نامبرده" شده است. هیچ توضیحی از هیچ مرجع دیگری قابل قبول نیست. تنها توضیحات سندیکای شرکت واحد پذیرفتنی است.
در این خواسته ی سندیکای شرکت واحد کمترین درجه از آزادیخواهی دیده نمیشود. در صورتیکه طبقه کارگر آگاه و فعالین پیشرو کارگری ( بنا به تعریف و یک انتظار سوسیالیستی) ضمن مبارزه برای برآورد کردن خواستهای حق طلبانه صنفی، میتواند با ورود به عرصه مبارزه سیاسی اوضاع را رادیکال نماید. اصولا چرا در سنت سوسیالیستی میگوییم که طبقه کارگر با انقلاب خود نه تنها خود بعنوان طبقه بلکه همه بشریت را هم رها میسازد. آیا آزادیخواهی به این شکل است که شما بیایید و در نتیجه اختلافات یا هرچی که بوده بیایید و حکم بالا را صادر نمایید؟؟
بیایید موضوع را با یک مثال فرضی اما با توسل به متد کنونی سندیکای شرکت واحد کش دهیم. فرض کنیم جمهوری اسلامی از طریق یک انقلاب، شبیه انقلاب ١٣۵٧ سرنگون شده است. کارگران توانسته اند به درجات زیادی متشکل شوند و به یک قدرت بزرگ در ایران تبدیل گردند . همزمان حکومت شورایی کارگران موفق شده است تعدادی جنایتکار که یکی از آنها ایت الله خامنه ای است و چندتای دیگر هم از نژادپرستان افراطی را به دلیل اعمال و مضر بودنشان به حال جامعه، دستگیر کرده است.
خوب سوال من اینست که حکومت شورایی کارگران اگر بیاید و با پیروی از سبک و احکام کنونی سندیکای شرکت واحد ، چه نوع رفتار و برخوردی نسبت به آن اسیرانی که اتفاقا جنایتکار هم هستند باید اتخاذ کنند؟؟
پاسخ من چنین است که با بکار گیری این روشی که سندیکای شرکت واحد علیه اسالو بکار برده است، میتوان هم شکنجه زندانی و هم قطع اب اشامیدنی و غذا هم بعنوان نوع دیگری از شکنجه را استنتاج نمود. خوب مبارزه مبارزان راه سوسیالیسم در ایران و فعالین و پیشروان کارگری علیه وضع موجود درست برعکس چنین استنتاجاتی است.
نامه ای مخفیانه توزیع شده است. در آن نامه وارد حریم شخصی افراد شده اند. مریم ضیاء بعنوان کسی که از ناراحتیهای روانی رنج میبرد معرفی شده است و... و.... آن نامه که سرشار است از نگرش ضد زنی و مرد سالار، را چه کسانی نوشته اند؟ هان.
عقب مانده و ارتجاعی دانستن مورد اشاره واقع شده در موضعگیری اولیه ، اشاره به مضمون این نامه ی مخفی پخش شده است که آن اطلاعیه در امتداد آن انتشار یافته است.
عصبانیت حاکم بر اطلاعیه سندیکای شرکت واحد در مورد برکناری منصور اسانلو ناشی از محتویات آن نامه است. آن نامه روی مجلس ندارد، به همین دلیل به گزارش سالانه اسانلو گیر داده شده است. گزارش کتبی اسانلو میتواند از سوی دست اندرکاران سندیکا و مطلعین مورد مخالفت قرار گیرد، اما آن گزارش سزاوار این همه جنجال و صدور آن احکام از سوی سندیکای شرکت واحد به این شکل نیست.
در این مبارزه، من از مبارزات امروزی سندیکای شرکت واحد و فعالین زندانی سندیکا دفاع میکنم، هر چه از دستم برآید دریغ نمیکنم تا صدای این مبارزات به گوش تشکلها و جوامع دیگر برسند، ولی نسبت به این اطلاعیه مشخص سندیکا علیه اسانلو هیچ گونه امتیازی به سندیکای شرکت واحد تعلق نمیگیرد. و هیئت مدیره فعلی سندیکای شرکت واحد موظف است رو به کارگران و فعالین سیاسی و کلا تمام کسانیکه به شکلی نگران وضعیت سندیکای شرکت واحد هستند توضیح داده و شفاف سازی کنند. انجام این وظیفه از سوی سندیکای شرکت واحد ابتدائی ترین خواستی است که با منافع طبقه کارگر ایران همخوانی دارد میباشد.
موضع کمیته هماهنگی برای کمک به تشکلهای کارگری
در اینکه کمیته هماهنگی مختار است چه نوع موضعی اتخاذ میکند، صحبتی نیست. و در اینکه کمیته هماهنگی هم بنا به ابهامات و سوالات و ناروشنی های که دارد ولی باز هم قصد دفاع از این عمل مشخص( یعنی دفاع از اطلاعیه سندیکای شرکت واحد) را دارد، میل خودشان است.
من اینجا نمیخواهم تماما با کمیته هماهنگی درگیر شوم ، چون این هدف فعلی نیست. اما تمایل دارم به نکاتی در اطلاعیه ای که صادر کرده اند اشاراتی داشته باشم.
کمیته هماهنگی از سنت شورایی سخن بمیان میآورد و مینویسد: «... این البته سنتی خوب و پسندیده است که باید از جانب کارگران آگاه و فعالین و تشکلهای کارگری مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد. بارقه ها نشانه های یک سنت دیرپا و ارزشمند کارگری، سنت شورایی کارگران، آشکارا در این حرکت دیده میشود. باید آنرا به حد کافی برجسته کرد و تقویت نمود و از جوانب و ابعاد مختلف گسترش داد... .»
معلوم نیست که رابطه بین این اشاره کمیته هماهنگی در مورد سنت شورایی با یک اقدام ضد آزادیخواهی سندیکای شرکت واحد که نه از جانب مجمع عمومی سندیکای شرکت واحد، بلکه از جانب هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد روی داده چه ربطی دارد؟؟
واقعا اگر کمیته هماهنگی این اقدام مشخص سندیکای شرکت واحد را در چهارچوب سنت شورایی ارزیابی میکند، مایه تاسف است. رفقای عزیز کمیته هماهنگی، بروید مصاحبه ای که محمود صالحی انجام داده است را بخوانید و بعدا بیایید از سنت شورایی حرف بزنید. این اقدام سندیکا شرکت واحد ربطی به سنت شورایی ندارد. اگر داشت برای برگزاری مجمع عمومی سندیکا تلاش میکردند....
کمیته هماهنگی میپندارد که :«... تقویت این حرکنت و حرکتهای از این دست به منزله تایید و تکریم کار و خرد جمعی کارگران است. به ویژه این که در راستای امر اصولی و درستی انجام شده باشد.» سندیکای که به دلیل فشار پلیسی موفق به برگزاری مجمع عمومی نشده است و حداکثر مدیریت سندیکا آن اطلاعیه را صادر کرده است، چگونه میتوان تصمیم هیئت مدیره را با خرد جمعی کارگران که در مجمع عمومی شان متبلور میشود اشتباهی گرفت؟
اما در جای دیگر کمیته هماهنگی می نویسد«... "مشکوک"،"اطلاعاتی"، "ارتجاعی" و"عقب مانده" خواندن این حرکت و این اطلاعیه، بیش از آنکه این برجسب ها را به این اطلاعیه و هیئت مدیره این سندیکا بجسباند، نویسندگان چنین ردیه هایی را افشاء میکند و ادبیات و شیوه های برخورد آن ها را در مواجهه با یک تشکل کارگری به نمایش میگذارد. از ظاهر امر پیداست که هیئت مدیره سندیکا، هنوز خیلی چیزها را نگفته و خیلی قضایا را رو نکرده است...»
در این زمینه پاسخ کمیته هماهنگی بدین شرح است.
١- همچنانکه که فوقا مفصلتر توضیح دادم که این اطلاعیه را مشکوک و سوال دار خوانده بودم، از کلمات ارتجاعی و عقب مانده استفاده کرده ام که چرایی همه ی اینها را توضیح داده ام. ولی بحثی از اطلاعاتی نکرده ام.
٢- من مسئول مواضع خویش هستم. و در رابطه با خودم، نظراتم و روش برخوردم به "یک تشکل کارگری" هم مطمئنا با اعتماد به نفس نظراتم را بیان میدارم.
٣- ایا کمیته هماهنگی به این شکل میخواهد بگوید که به یک تشکل کارگری برخورد و انتقاد نکنید؟؟ آیا این پیام کمیته هماهنگی است؟؟
من در این زمینه ها به چند موضوع مهم اشاره میکنم و توجه کمیته هماهنگی و سایر فعالین کارگری را به این نکات جلب مینمایم:
١) حاکمیت ارتجاع اسلامی و سرکوبگر بیش از حد به درازا کشیده است. جامعه ایران را بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فرا گرفته است. توده های کارگر در فقر کمرشکنی زندگی میکنند و از همه بدتر کارگران صاحب ابزار مبارزاتی خویش که تشکل سراسری باشد، نیستند. در این اوضاع میتوان گفت که به بستر تحولات تبدیل گردد. در چنین شرایطی که بورژوازی سرکوبگر اسلامی چشم انداز روشنی برای خود ترسیم نمیکند، در این شرایط که کارگران هم پراکنده اند ، جمهوری اسلامی برای غلبه بر بحران و ادامه حاکمیت خویش به هر برنامه، توطئه و سرکوبی متوسل میشود. به باور من تشکل کارگری اگر به رسالت واقعی خویش عمل نکند یعنی دفاع از منافع کارگران ، تقدس ندارد و اتفاقا بایستی زبر نگاه نقادانه قرار داشته باشد.
٢) نمونه های تاریخی چه درسی به ما میدهند؟ چرا نازیها در آلمان دهه ١٩٣٠ موفق به کسب قدرت سیاسی شدند؟ این نمونه تاریخی مهمی است و شوخی بردار نیست. در شرایط بحرانی اگر آگاهانه برخورد نکرد، اگر حول منفعت اکثریت جامعه متحد و متشکل نشد ( یعنی با افق روشن و سوسیالیسم) ، ظهور انواع گرایشات ضد بشری از جمله فاشیسم دور از انتظار نیست.
٣) تذکر من در رابطه با اقدام نادرست سندیکای شرکت واحد در دوره بحرانی، دوره ایکه کارگران پراکنده اند، همین نگرانی نکته بالا را در خود دارد. این زنگ خطر احساس نمیشود؟؟
۴) اگر سندیکای شرکت واحد واقعا حسن نیت دارد، میبایست به این همه نگرانیها فوری پاسخ دهد و مردم نگران را از این حالت بیرون بیاورد. اصلا نباید توهم داشت. هیچگونه توهم در این شرایط جایز نیست. عدم پاسخ سندیکا به این همه نگرانی و التماس، مهر تاییدی است متاسفانه به این تحلیلی که پیشاروی خود دارید.
قطب چپ کجاست؟
برای یادآوری:
در تاریخ دوشنبه ٢ ژولای ٢٠١٢ ، تعداد ٢۵ حزب و سازمان و نهاد طی نشستی اطلاعیه مشترکی تحت عنوان " اطلاعیه نشست مشترک احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست : تلاش برای شکل دادن به یک بدیل سوسیالیستی" منتشر کردند.
بعد از همان تاریخ من طی یادداشتی نظرات و ملاحظات خود را متعاقبا به اطلاع رساندم و ضمن ابراز ملاحظاتم برای کلیه رفقای شرکت کننده آرزوی موفقیت داشتم . اینجا دوباره وارد بحث قطب چپ نمیشوم. ولی در این دوره مهم که سندیکای کارگران شرکت واحد چنین تحولات مهمی را پشت سر میگذارد و در رابطه با خود این تحولات اختلافات خیلی جدی ای وجود دارد، همه احزاب و سازمانهای که در لیست آن نشست قرار دارند، کجا هستند؟
چرا شورای هماهنگ کننده جریانات چپ و کمونیست فراخوان جلسه ای بمنظور بحث و بررسی بحران و تحولات سندیکای شرکت واحد را در دستور قرار نداده اند؟ ( و طبق معمول اگر هم چنین برنامه ای هست و من نمیدانم بی خبری مرا ببخشید) ، چرا موضوع را پیگیری نمیکنید؟ اعلام موضع نمی نمایید؟ من ناچارم سوالات انتفادی خود را رو به شما رفقا تکرار کنم:
چگونه میخواهید سوسیالیسم در ایران به یک بدیل اجتماعی تبدیل شود؟ اگر در چنین مسائلی که اتفاقا مربوط به کل طبقه کارگر ایران است، برنامه برای دخالتگری نداشته باشید، یا بررسی و ارزیابی ای ارائه ندهید، واقعا بدیل رادیکال و انقلابی سوسیالیسم در ایران چگونه اجتماعی خواهد شد؟
پیشنهاد به همه احزاب و نهادهای چپ و کمونیست اینست که موضوع سندیکای کارگران شرکت واحد را رسما به بحث و بررسی خود قرار داده و جنبش طبقه کارگر را با نتایج حاصله از آن بررسی مطلع نمایند.
زنده باد شعارهای:
کارگران ایران متحد شوید
نان، مسکن، آزادی
بهروز ناصری - فوریه ٢٠١٣
****************
بگذار منصور اسالو سخن بگوید
پس از نگارش متن فرجام یک غرور فرصتی پیدا شد تا نکته نظر منتقدین و مخصوصا دوستان و همکاران خود را جویا شوم، مسلما دوستان داخل کشور با فشارهای ناشی از سوی دولت حرفهایشان را بیشتر با محتاطی بیان میکردند. ولی خوشبختانه از طریق فیسبوک، اسکایپ و ای میل تا حدودی نظرات دوستان را دریافتم و بحث خود را تمام شده میدانستم تا اینکه مطلب آقای قراگوزلو و وبلاگ منصور اسالو نگذاشت که سکوت کنم، بخصوص همسر چنان بهم ریخته که میگوید: "چگونه میشود کسی با دوستان خودش که ساعتها برایش بازجویی پس داده اند اینچنین حرمت شکنی کند؟"، افراد زیادی در این مدت کوتاه مطلب نوشته اند ولی نکاتی که واقعاً نشان از شناخت از شرایط سندیکا و مشکلات آنها باشد را نمیتوان در مطالبشان دید و واقعا سوال اینجاست که چکونه نهادهای ایرانی با داشتن سابقه هشتاد ساله و جریانات بسیاری مانند فدایی، مجاهد، پیکار، حزب کمونیست، رزمندگان و تشکلات مستقل کارگری در زمینه سیاست و جنبش کارگری ایران سکوت کرده اند ولی این نظریه پردازان در خارج میتوانند و متعلق به یک گرایش سیاسی بخود اجازه دهند و بگویند که از حق منصور اسالو باید دفاع کرد و یا دست دستگاهی امنیتی در کار است؟ چگونه است که حق آقای اسالو مهم شده است ولی حق کسانی که آقای اسالو به آنها تهمت میزند مهم نیست؟ اینکه بحث و گفتمان کارگری تولید شود کاری است پسندیده اما نه به شرط اینکه کسی را که در ایران مبارزه میکند را شرایط اش را ندیده گرفت و یک طرفه به قاضی رفت.
منصور اسالو در اقدامی که البته بیش از این هم انتظار نمیرفت وبلاگ جدیدی را راه اندازی کرد. که میتوانست شروع خوبی باشد و حسن نیت خود را به سندیکا نشان دهد و با نشانه گیری دولت جمهوری اسلامی نشان که چه مشکلات غیر گفتنی در مقابل سندیکا قرار دارد و تا میتوانست از اعضاء سندیکای کارگران تعریف کند! و نشان دهد که در ره عشق ات ای صنم شیفته بلا منم، اما در دو گزارش متفاوت که بنظر میرسد یکی است اما در اولی به شرایط و مشکلات سندیکا پرداخت (هرانا) ولی بعد از بیرون آمدن اطلاعیه آی تی اف با اضافه کردن بخش های به گزارش اول در وبلاگ خودش یک تصویه حساب بی ارزش با همکاران خودش کرد گه اگر اعتباری در میان فعالین کارگری در ایران داشت آنهم به باد رفت. بماند که اگر به نظر من نامی از ابراهیم مددی و رضا شهابی هم به میان میاورد. ما رو از قرار دادن اسم این دونفر در پرانتز همه سندیکای واحد بجز( ....و... ) معاف میکرد.
اینجا کلیک کنید.
آقای اسالو مگر فعالین سندیکا قبل از ورودشان به کار سندیکای راههای مبارزه در زیر شکنجه را آموخته بودند و یا ما کلاس های چگونه برخورد با نیروهای امنیتی داشتیم و آیا اصلا فعالیت ما سیاسی بودیم که شما اینطور وانمود کردید که اطلاعات خواسته و غیره. این حرفها را اگر کسی میزد که خودش با بازجو روبرو نشده بود قابل فهم بود ولی شما چرا؟ مگر ساعتها بازجویی و وادار کردن هر کدام از ما به کار ناکرده کم اتفاق افتاده بود؟ شما که میدانید که تمامی ما زنان جوان داشتیم و بعضی از ما حتی دختر جوان و میدانید در زمان بازجویی با متلک های اینطوری که شما میدانید که برادران از دختر ده دوازده ساله بدشان نمی آید، کاری میکنیم که زنت ازت طلاق بگیرد، تمام فامیل را ازت فراری میدهیم و در رابطه با آخرین دستگیری خودت در اتوبوس یادت هست که چگونه کتک ات میزدند و میگفتند که مواد فروش است. چرا میخواهی نشان دهی دست اطلاعات در کار است، آیا این نوع کار در جنبش سیاسی کارگری کم اتفاق افتاده است که شما آنرا تکرار میکنید، فرق شما با علی نجاتی این است که ایشان شرافتمندانه کار دوستان خود را پذیرفت ولی شما میخواهی تصویه حساب کنی که دودش توی چشم جنبش کارگری میرود نه خودت و تاریخ بعدا این عمل شما را قضاوت خواهد کرد.
اینکه خواستی بگویی که بسیاری از فعالین سندیکا عملا نمیتوانند شما را عزل کنند چون در جلسات نیامده اند دیگر چه حرفی است؟ مگر شما کنترل رهبری داشتید درون زندان و مانند جریانات چریکی از طریق رهنمود فعالیت سندیکا را کنترل میکردید که رئیس بودن را حق خود میدانید که عضو بودن را حق آنها نمیدانید؟
مگر زمانیکه که آقای رضوی از صندوق داری سندیکا کنار گذاشته شد ایشان اینهمه شلوغ کاری کردند که شما انتظار دارید که سندیکا قباله اش را دست شما بدهد و بروید و با هر که خواستید نشست و برخاست کنید و در جهت سیاست خواستی برنامه ریزی کنید بغیر از فعالیت سندیکای؟
از سفر لندن که بازگشتید (تیرماه هشتاد و شش) آنچنان غرق در خودبینی شدید که فریاد زدی: اگرتمام اعضائ سندیکا کناره گیری کنند من خودم یک سندیکای یک نفره تشکیل میدهم!!! برای شما اشتیاق کارگر تعمیرگاه شرکت واحد مهم نبود که حقوق یک روزکاریش را برایتان دسته گلی خریده بود و قامت بلندش را برای بوسیدن دست شما در سالن انتظار فرودگاه مهرآباد خم میکرد.
شما آنچنان این سندیکا را از خود میدانستید که حتی در زمانیکه از زندان به بیمارستان آورده شدید برای عمل چشم شروع کردید به داد و هوار که تنها عروستان میتواند نماینده شما با سندیکاهای جهانی باشد نه افراد سندیکا و یادتان هست که اعضای هیئت مدیره به شما چه گفتند و بماند که اگر عروستان را نتوانستید جا بندازید، کسی را نماینده کردید که چه بلای سر شما آورده است و شما اگر او را در کنار خود داشتید حتما وبلاگتان را انگلیسی میکردید و ایشان هم از نهادهای که با آنها کار میکند بودجه عظیم میگرفت و چند نفر را استخدام میکرد که گفته هایتان را در کمترین زمان به انگلیسی ترجمه کنند و در وبلاگ نه در سایت شخصی اتان بگذارید!!! که در زمان مناسب خود سندیکا به ایشان هم میپردازد و نشان میدهد که اشتباه اساسی شما از کجا شروع شد، و چرا بجای کار سندیکای بیشترین وقت خودت را با از ما بهترون ایشان میگذاشتید. البته کم نیستند گروههای که فکر میکنند با حمایت از شما در این دوره شاید شما را بعضویت خودشان در آورند، یک پست مشاور کمیته مرکزی یا حتی خود کمیته مرکزی، ولی شمای که ما میشناسیم برای همه آنها برنامه دارید و زمان ثابت خواهد کرد همان کاری را با شما میکنند که با دوستان دیگر خود کردند، سیاست در خارج نه دوست دائم دارد و نه دشمن ثابت
شما میدانید که اگر در رابطه با آقای مددی سکوت کردید شاید ایشان را هم به سکوت وادار کنید ولی این را بدانید که ایشان بر سر اصول میماند و برخلاف خودتان که نوشته اید که توافق آزادی شما شد ولی ایشان هم میتوانست بعد از سه روز بماند و نرود زندان ولی رفت و مانند نسرین ستوده کاری ستودنی از خود نشان داد و سندیکا را پای رفقات دیرینه با شما به باد نمیدهد و بر سر اصول سندیکای خود میماند.
مطلبی رو هم به قلم آقای (محمد قراگوزلو) در دفاع از سندیکای واحد یافتم: سندیکای واحد یک گام به پیش
اینجا کلیک کنید.
ایشان از جنس جنبش اجتماعی ما نیست و مانند کسی است که رفت وسط دو پاسبان و گفت من را کجا میبرید معلوم نیست چرا به خود اجازه داده است در رابطه با سندیکا بنویسد، شاید یک عکس هم با منصور اسالو دارد که ما نمیدانیم و عیادت ایشان در بیمارستان هم رفته است، ما که ایشان را در هیچ گلگشت، پارک چیتگر و تظاهرات اول ماه می هشتاد وهشت پارک لاله ندیدم . والا ایشان میدانست افراد مستعد زیادی هستند که میتوانستد بجای ایشان نظر بدهند ولی از یک عبارت من استفاده کرده اند که یک مسئله دیگری را نشان بدهند و یک ادعای بی اساس را مطرح کنند. عنایت نموده و منصور اسالو را به لخ والسا تشبیه نموده اند، و عبارت حضرت رو هم برای نام لخ والسا به کار برده!
جناب آقای محمد قراگوزلو من هیچ موقع نظرم این نبود که اسالو مانند لخ والسا است، موضوعی که واقعا خنده دار بنظر میرسد، تفاوت جنبش لهستان دهه هشتاد و جامعه ایران یک تفاوت بنیادی است، جنبش لهستان یک جنبش کاتولیکی مذهبی (باور به مالکیت خصوصی) که پشتوانه ژان پل دوم را داشت، بسیار ضد روس و از همه مهمتر اساسا با تفکر اشتراکی مخالف بودند. حال بماند که چگونه فشار اقتصادی و استبداد و افزایش قیمت ها در دهه هفتاد و هشتاد این مبارزه را رشد داد و به آنجا رساند.
یادآوری این نکته بد نیست، میشود با اسالو مخالف بود ولی باید پذیرفت برخلاف شما که در زمان فروپاشی بلوک شرق نامه روح الله خمینی و یا به قلم شما (امام به گوروباچف) را تایید میکردید، اسالو و اسالوها در ایران یک لحظه نه تنها خوشحال نبودند بلکه اشک میرختند برای از بین رفتن آن بنیادها و شاید شما در همان زمانها از آقای جاسبی برای ریاست جمهوری حمایت میکردید که دانشگاه آزاد را تبلیغ میکرد و جاده صاف خصوصی سازی علم و صنعت بود ولی امثال اسالو برای عدالت اجتماعی مبارزه میکردند و اگر کسی حامی لخ والسا ها باشد این شماها بودید که نفی عدالت و آوردن مذهب در ایران را خواهان بودید و هستید، تمام حرف این است و شما نمیتوانید به اسالو این برچسب ها را بزنید. هنوز تمامی جریانات اپوزیسیون هشتاد ساله ایران از مذهبی اش گرفته مانند مجاهد تا چپ ترین اش مرام اشتراکی را اعتقاد دارند و از زمان قانون ضد اشتراکی هزارو سیصد و ده رضا شاه تا قانون پانصد و ده حکومت اسلامی همه مبارزه اشان بر علیه تفکر اشتراکی است که شما هم زیاد از آن دور نیستید.
در حالی که اسالو کارگری برخواسته از تودهء مردم بود.آنجایی که من نقل قول ایشان را ذکر کرد: (ما انقلاب نکردیم که ...) نه منظور این باشد که اسالو و همکارانش با حکومت اسلامی رابطه ای دارند و در این کش و قوس هر بی سروپایی برکناری منصور اسالو را به نفوذ جمهوری اسلامی در سندیکا منصوب کند. اسالو مغرور انعکاس چهره اش دررسانه های ضد مردمی ایران نظیر صدای آمریکا و نشر نامش در سایت هایی نظیر هرانا بود. امروز در ایران متولیان انقلاب هر روز انگشت به دهان از آنچه که کرده اند مانده اند.
انتقاد ما به اسالو این است که زیاد دل در گرو شیفتگان ریاست جمهوری های مانند کروبی نده و خودت هم اگر در ایران این آرزو را داشتی که بتوانی همانند آنها یک روز رئیس جمهور شوی دیگر از سرت دور کن و با این وبلاگ هم ما را یاد جمله معروف انداختی
از درختان جنگل سوال شد: شما با این همه عظمت چرا از تکه آهنی به نام تبر می رنجید؟
گفتند: رنج ما از تبر نیست از دستۀ آن است که از جنس خود ماست!
همایون جابری - شنبه دوم فوریه ۲۰۱۳
****************
نامه آی تی اف در باره موضوع رانندگان اخراجی و تایید برکناری منصور اسالو
نامه آی تی اف به سندیکا در مورد اخراج غیر قانونی سه تن از رانندگان شرکت واحد آقایان وحید فریدونی ، حسن سعیدی و ناصر محرم زاده و تایید برکناری رئیس پیشین سندیکا
امروز آی تی اف موضوع سه راننده اخراجی سندیکای کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد را مستقیما با دولت ایران مطرح کرد.
دیوید کاکرافت؛ دبیر کل آی تی اف پس از اینکه خبر اخراج این رانندگان را از زبان ابراهیم مددی، نایب رئیس سندیکای شرکت واحد که از سازمان های عضو آی تی اف است، مطلع شد، در نامه هایی به رئیس جمهور و وزیر کار خواستار بازگشت به کار این رانندگان اخراجی شد.
نام های این سه راننده حسن سعیدی، ناصر محرم زاده و وحید فریدونی است. هر سه این رانندگان از اعضای فعال سندیکا هستند و پس از فعالیت برای افزایش دستمزد کارگران از کار اخراج شده اند. اخراج این سه نفر مستقیما به فعالیت های اتحادیه کارگری آن ها مربوط است.
دیوید کاکرافت به ابراهیم مددی؛ نایب رئیس سندیکای شرکت واحد” قول داده است که آی تی اف به حمایت خود از هئیت مدیره سندیکای واحد که اولین اتحادیه عضو آی تی اف در ایران است در دفاع از اعضای خود ادامه خواهد داد.”
دیوید کاکرافت همچنین تصمیم هئیت مدیره سندیکا را مبنی بر برکناری منصور اسانلو از پست خود بعنوان رئیس سندیکا برسمیت شناخت و تاکید کرد: “ما حق هئیت مدیره را بعنوان هئیت منتخب اداره کننده سندیکا برای این تصمیم به رسمیت می شناسیم و آن را کاملا رعایت می کنیم.”
گفتگوی کتبی بهرام رحمانی با محمود صالحی از چهره های سرشناس جنبش کارگری ایران
درباره اخراج منصور اسانلو از رهبری سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
رفیق محمود، از این که این گفتگو را پذیرفتید بی نهایت متشکرم. هدف از این گفتگو، این است که موضع شما را درباره اطلاعیه منتشر شده سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در تاریخ دوم بهمن ١٣٩١، جویا شویم.
آقای منصور اسانلو، جدا از این که هر نظری سیاسی و جهت گیری طبقانی دارد یکی از چهره های شناخته شده جنبش کارگری ایران است. وی، از جمله در سال های اخیر، چند سالی از عمر خود را در زندان و در شرایط سخت گذرانده است. از این رو، اطلاعیه اخیر سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه علیه وی، غیرمنتظره و غیر قابل باور است.
صدور اطلاعیه هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، برای فعالین و طرفداران جنبش کارگری، هم چون یک شوک غیرمنتظره و باور نکردنی است. حق طبیعی سندیکاست که سیاست ها و جهت گیری ها و عزل و انتخاب نمایندگان خود را داشته باشد هیچ انتقادی وارد نیست. محمود صالحی عزیز، به نظر شما که خود بخش اعظم زندگی خود را از همان سنین کودکی، در مبارزه طبقاتی کارگران و برپایی تشکل های مختلف کارگری سپری کرده اید آیا نمی شد برکناری منصور اسانلو، با چند خط رو به اعضای شرکت واحد و جنبش کارگری ایران و با تقدیر از تلاش ها و مبارزات تاکنونی وی در سندیکای شرکت واحد اعلام شود؟
دوستان توجه داشته باشید، هر تشکلی که تاسیس می گردد، در اولین اقدام برای این تشکل اساسنامه تدوین می کنند تا فعالیت های خود را بر اساس اساسنامه پیش ببرد. از جمله در اساسنامه نوشته می شود که هر کارگری که اساسنامه را قبول کند و در یکی از ارگان های آن فعالیت کند می تواند عضو آن تشکل شود. پس هر تشکلی باید پایبند به اساسنامه خود باشد و اعضای آن تشکل هم باید مفاد اساسنامه را رعایت کنند. در غیر این صورت عضویت آن می تواند لغو گردد.
به نظر من این یک امر طبیعی است که هر تشکلی مسئولان خود را عزل و یا انتخاب کند. هیچ کس غیر از عضو تشکل مورد اشاره نمی تواند در امور داخلی یک تشکل که دارای مجمع عمومی، هیئت مدیره و بازرسان است دخالت کند. من درکم این است که اطلاعیه شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، احساسی بوده تا یک اطلاعیه تشکیلاتی با حساب و کتاب. ما با دقت آن را پیگیری کردیم و دیدیم که مراحل اساسنامه ای در آن رعایت نشده است. وقتی هر تشکلی مجمع عمومی تشکیل می دهد برای این است که فعالیت بین دو مجمع را به استحضار اعضای خود برساند. این اعضای شرکت کننده در مجمع عمومی هستند که اقدام به عزل و یا انتخاب هیئت مدیره و بازرسان جدید می کنند. ما وقتی به اساسنامه شرکت واحد نگاه می کنیم از ماده ٢٣ لغایت ماده ٢٦ با تمام بند و تبصره های آن وظایف هیئت مدیره را مشخص و شفاف تعریف آن را می بینیم. اما در هیچ جای این وظایف مشاهده نمی کنید که هیئت مدیره اختیار عزل و انتخاب رئیس یا نایب رئیس را داشته باشد مگر بعد از مجمع عمومی که آن هم در ماده ١٧ اساسنامه به شرح زیر به آن اشاره کرده است (اعضای هیئت مدیره در اولین جلسه ای که حداکثر ١۵ روز پس از قطعی شدن انتخابات تشکیل می شود از بین خود یک نفر را به عنوان زئیس، یک نفر نایب رئیس، یک نفر دبیر، یک نفر خزانه دارد و یک نفر را به عنوان مسئول روابطه عمومی انتخاب می کنند و طی تنظیم و امضای صورت جلسه اسامی انتخاب شدگان را جهت اطلاع اعضا و هم چنین انجام تشریفات قانونی و صدور کارت شناسایی اعلام می کند.) اما چیزی که جای سئوال است هیئت مدیره و بازرسان چرا اقدام به تشکیل مجمع عمومی نکردند تا مورد اسالو در مجمع عمومی مطرح شود و کارگران به کس دیگری رای دهند.؟
بی شک این اطلاعیه، هزینه سنگین روانی برای اسانلو و خانواده اش و اعضای سندیکا که به وی رای داده اند تحمیل می کند. این که اطلاعیه هیئت مدیره سندیکا تاکید دارد که اسانلو، به دلیل «تخلفات متعدد و عدم پای بندی به تعهدات...» اخراج می شود؛ از فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل «خواستار قطع همه ارتباطات همکاری ها و حمایت ها» (ITF) از اسانلو می شود راه ها به ابهامات و سئوالات و گمانه زنی ها و سوء استفاده های زیادی باز کرده است. به نظر شما، چرا هیئت مدیره سندیکا در اطلاعیه خود، برخورد «غیررفیقانه» و «غیردوستانه» و «خشمگینانه» در پیش گرفته است؟
من به آن معتقد نیستم که در یک تشکل مواردی از جمله رفیقانه، دوستانه باعث شود که انسان ها نتوانند تصمیمی درست اتخاذ کنند. هر تشکلی وقتی تاسیس می شود دارای ارگان ها تصمیم گری هستند، پس ما نباید به این شیوه صحبت کنیم که ما رفیق هستم و... اگر ما امروز نتوانیم در مقابل رفیق و یا دوستان خودمان از منافع طبقه کارگر و بدنه هر تشکلی دفاع کنیم به نظر من هم به طبقه کارگر و هم به تشکلی که در آن عضو هستم اشتباه کرده ایم. اما حرف من این است که باید با شیوه درست و منطقی و با در دست داشتن مدارک مستند و اگر ما بخواهیم رو به افکار عمومی صحبت کنیم باید قبل از هر چیز اذهان عمومی را آماده کرده باشیم. یا برابر بند ٢ از ماده ١١ اساسنامه شرکت واحد، رسیدگی به اظهار نظر نسبت به گزارش هیئت مدیره و بازرسان به عهده مجمع عمومی عادی است که هر یک سال یک بار تشکیل می گردد. بلی من مطمئن هستم که این برخورد هیئت مدیره هزینه سنگین روانی برای اسانلو و خانواده ایشان به بار می آورد. سئوال من به عنوان یک کارگر رو به هیئت مدیره و بازرسان این است که چرا برابر ماده ١٦ اساسنامه: «هیئت مدیره برای مدت ٢ سال از بین اعضا انتخاب می شود»، عمل نکرده اید؟ مگر حساب بانکی یا اوراق بهادار با امضای دو نفر و مهر سندیکا نیست؟ که امروز اعلام می کنید که اسانلو را به دلیل تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات اخراج کرده اید. آیا این موارد در کدام مجمع عمومی مورد بررسی قرار گرفته است؟
به نظر شما چرا، خطاب هیئت مدیره سندیکا در رابطه با اخراج اسانلو، فدراسیون و تشکل های دیگر است و رو به طبقه کارگر ایران و حتی اعضای سندیکا نیز نیست؟ چرا نویسندگان این اطلاعیه، از فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل و دیگر تشکل های بین المللی خواسته است که به وی کمک نکنند و...؟
به نظر من اعضای هیئت مدیره قبل از هر چیز باید مجمع عمومی را تشکیل می دادند و کلیه مواردی که مربوط به تخلفات اعضاء (یک نفر) هیئت مدیره و بازرسان است به استحضار شرکت کنندگان در مجمع عمومی می رساندند. اساسنامه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه در تاریخ ۴/١٠/١٣٨٧ به تصویب مجمع عمومی رسیده است. برابر تبصره ماده ٦ اساسنامه هیچ عضوی را جزء با تصویب مجمع عمومی نمی توان از سندیکا اخراج کرد. پس نتیجه خواهیم گرفت که اخراج یک عضو ساده سندیکا هم باید برابر تبصره ماده ٦ اساسنامه به تصویب مجمع عمومی برسد. سئوال این جاست کدام مجمع تصویب کرده است که منصور اسانلو را اخراج کنند؟ هیئت مدیره قبل از انتشار آن اطلاعیه باید مصوبه مجمع عمومی را انتشار می دادند تا از هر گونه اظهار نظر های بی مورد جلو گیری می کرد. برابر بند ٨ از ماده ١١ اساسنامه شرکت واحد عزل انفرادی با دسته جمعی اعضای هیئت مدیره و بازرسان به عهده مجمع عمومی عادی است. تا جای که ما اطلاع داریم سال هاست که مجمع عمومی سندیکا برگزار نشده است. به نظر من هیئت مدیره نمی تواند با توجه به همین بند اسانلو را عزل کنند از این رو، درخواست هیئت مدیره از اتحادیه ها و سازمان های کارگری و تشکلات کارگری اصولی و قابل قبول نیست. باید هیئت مدیره اقدام به برگزاری مجمع عمومی می کرد و صورت جلسه مجمع عمومی را به استحضار اعضای خود می رساند. آن وقت هیچ کس حاضر نبود از کسی مثل اسانلو حمایت کند و یا نقدی از هیئت مدیره داشته باشد. چون ما کارگران هیچ وقت کسی را که به ما خیانت کند نخواهیم بخشید و امیدوارم که اسانلو دچار این مشکل نشده باشد.
جدا از این که منصور اسانلو مرتکب خطایی شده است و یا نه، مستلزم آگاهی و دلایل و مستندات بیش تر و به ویژه مواضع مستقیم خود ایشان و هم چنین روشنگری سندیکای شرکت واحد است. اما تا آن موقع موضع اصولی و انسانی و سیاسی، حکم می کند که قضاوت نادعلانه نشود و اصل باید بر برائت «مجرمین» نهاده شود. نظر شما چیست؟
به نظر من قبل از این که ما کسی را مجرم بدانیم باید تحقیق کنیم و با سند و مدارکی علیه کسی موضع بگیریم؛ به ویژه شخص هم که از طرف مجمع عمومی انتخاب شده است. باید کلیه مدارک را به مجمع عمومی ارجاع کنیم و این مجمع عمومی است که فرد خاطی را عزل و کس دیگری را انتخاب می کند. یعنی مجمع عمومی، بالاترین ارگان هر تشکلی است و به همین دلیل، هرگونه تخلف و نقض اساسنامه باید در مجمع عمومی طرح و نظر مجمع عمومی برای اکثریت شرکت کنندگان مورد قبول واقع شود. به عبارت دیگر، اصل بر برائت است و هیچ کس از نظر جنبش کارگری مجرم شناخته نمی شود مگر این که جرم او آشکار و ثابت شده باشد.
آیا این موضع ناگهانی هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد مبنی بر اخراج اسانلو، مغایر با کار جمعی و نظر آن بخش از اعضای سندیکا که وی را انتحاب کرده اند، نیست؟ به نظر می رسد نویسندگان اطلاعیه مورد نظر، رفتاری خصمانه و به دور از روابط و مناسبات و احساس همبستگی طبقاتی کارگران و رفیقانه با اسانلو اتخاذ کرده اند. به نطر شما، آیا نمی شد سندیکا روش دیگری برای برکناری اسانلو در پیش می گرفت؟ تنها راه همین بود؟
اعضای محترم هیئت مدیره باید در مجمع عمومی این موارد را به رای عمومی می گذاشتند. تصمیم شرکت کنندگان در مجمع عمومی، تصمیم جمعی است. برابر بند ۵ از ماده ١۵ اساسنامه شرکت واحد مجامع عمومی نماینده قانونی اعضاء بوده و تصمیمات آن در مورد تمام اعضاء اعم از حاضرین و غایبین نافذ است. با توجه به بند ۵ از ماده ١۵ شیوه درست مراجعه به مجامع عمومی، عمل هئیت مدیره یک عمل غیرسیاسی و غیر تشکیلاتی و غیرقابل قبول است از این رو، امید است در آینده هیئت مدیره بتواند شفاف تر و با موضعی به دور از احساسات و با حضور خود اسانلو به این ابهامات پایان دهند.
ظاهرا منصور اسانلو از کشور خارج شده است. این حق طبیعی و خدشه ناپذیر هر شهروندی است که آزادی سفر داشته باشد. وی، یک فعال کارگری شناخته شده در جنبش کارگری ایران و تا حدودی در نزد تشکل های کارگری جهان است. در چنین شرایطی، یکی از رسانه های داخل کشور به نام «عصر امروز»، یک شنبه ۱ بهمن ۱۳۹۱، به شکل چندش آوری نوشته است: «فرار مسعود اسانلو به همراه مریم ضیاء از کشور... شائبه هایی مبنی بر داشتن روابط خاص اسانلو و مریم ضیاء مطرح می باشد.» نظرتان در این مورد چیست؟
رسانه های داخل کشور بنابه وظیفه ای که دارند هر چیزی علیه فعالان کارگری بنویسند برای شخص من طبیعی است. چون که کار و وظیفه ٩٩ درصد آنان جزء تخریب و بزرگ نمایی چیز دیگری نیست. پس هرگونه تخریب و شانتاژ کردن واقعیت از طرف آنان برای ما سندیت ندارد. حق طبیعی اسانلو است که از کشور خارج شود؛ جان خود را بردارد و در آرامش زندگی کند. هر روز ده ها نفر از گوشه و کنار ایران به خارج از کشور می روند ولی کسی به آنان توجه نمی کند. در حالی که اگر یک فعال کارگری کشور را ترک کند بلافاصله همه تیرها به طرف او شلیک می شود و تلاش هایی صورت می گیرد که ایشان را تخریب کنند. در رابطه با مریم ضیاء، باید به عرض برسانم که من شخصا هیچ گونه اطلاعاتی در این رابطه ندارم. بر همین اساس از هرگونه اظهار نظر معذورم. اما تنها چیزی که من می خواهم در این نوشته به عرض منصور برسانم این است که «ما کارگران برابر رسالتی که بر دوش داریم هیچ وقت آماده نیستیم که همسر و بچه های خود را ترک کنیم و با کسی که امروز اسم ایشان بر سر زبان هاست به خارج از کشور برویم. امیدوارم که منصور اسانلو دچار این مشکل نشده باشد و به جای این که با همسر خود که ۵ سال دوری ایشان را تحمل کرد و ده ها بار مورد بی احترامی از طرف شخص و یا اشخاصی قرار گرفته است، آن هم به خاطر فعالیت های شما آقای اسانلو! پس چه شد آن عدالتی که شما با کارگران می کردید؟! مگر همسر شما مورد بی مهری شما قرار نگرفته است؟ پس این بی عدالتی نیست؟» شما اسانلو می توانید به تمام این اتهامات پایان دهید و امیدواریم در هر کجا که هستید با همسر و بچه هایت زندگی خوب و شادی داشته باشید و به دام کسانی نیفتید که از قبل برای شما پهن کردند. جنبش کارگری به شما و آنانی که برای طبقه کارگر دل می سوزانند احتیاج دارد و سرمایه داران و حامیان آنان هر لحظه در کمین هستند تا فعالان جنبش ما را با خود همراه کنند. اگر امروز دولت های سرمایه داری به یاری یک عده از جیره خواران خود می خواهند فعالان جنبش کارگری را به بی راهه بکشانند ما باید با آگاهی طبقاتی و به دور از هر گونه تعصب با مبارزه پیگر خود آنان را به عقب نشینی وادار کنیم.
البته که باید از سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی محکم و قاطع از سندیکای شرکت واحد حمایت و پشتیبانی کرد. سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در سال ١٩٨٦ تاسیس شد که بعدها توسط دولت منحل گشت. این سندیکا، در سال ۲۰۰۵ توسط کارگران اتوبوسرانی تهران و حومه شرکت بازسازی شد و به عضویت رسمی ITF فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل درآمد. منصور اسانلو تا همین چند روز پیش از رهبران این سندیکا بود. حتی هنگام تشکیل آن، نزدیک بود عوامل خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار، زبان او را ببرند. آیا در عین حال نیز به دلیل این که اطلاعیه هیئت مدیره، کارگران آگاه و فعالین و تشکل های کارگری و مدافعین جنبش کارگری را به شدت نگران کرده است مورد نقد قرار گیرد؟
منصور اسانلو، یکی از بنیان گزاران سندیکا است و در آن زمان، خانه کارگری ها به ایشان حمله کردند و می خواستند زبان ایشان را ببرند. بعد از آن منصور، به دلیل فعالیت های سندیکایی به زندان محکوم شد و مدت ۵ سال از عمر گران بهای خود را در پشت میله های زندان سپری کرد. اما هیچ وقت ما یادمان نمی رود که چه مشکلاتی را تحمل کرد. اما با توجه به این موارد که گفتم نباید ما یادمان برود که برابر اساسنامه باید عمل کنیم. قصور از مفاد اساسنامه برای هر شخص قابل بخشش نیست و باید بدون مماشات در مجمع عمومی آن را مطرح کرد و در دستور کار مجمع عمومی قرار داد تا اعضای شرکت کننده در مجمع عمومی برای هر مواردی تصمیم گیری کنند.
کارگران شرکت واحد، در عرصه مبارزات طبقاتی تجربه درخشانی از سر گذرانده اند. آیا اعضای سندیکا نمی توانند در دفاع از سنت های مبارزاتی و همبستگی ارزشمند و با شکوه طبقاتی خود، این گونه تصمیم گیری ها را جمعی و در مجامع عمومی خود و به شکل شورایی اتخاذ کنند و جمعی نیز پیش ببرند؟
من در چند سئوال قبل این موارد را شکافتم و توضیح دادم که اعضای سندیکا باید در چنین مواردی تصمیم گیری می کردند. اما متاسفانه برای این مورد به مجمع عمومی مراجعه نشده و تنها هیئت مدیره این تصمیم را گرفته است که با مفاد اساسنامه مغایرت دارد.
محمود گرامی، شما بهتر از هر کس دیگری می دانید که موانع مختلفی بر سر راه خودسازمان یابی و پیشروی طبقه کارگر ایران وجود دارد. موانعی چون عدم تجربه فعالیت متشکل، مشکلات امنیتی، مشکلات مالی، اخراج از کار، سکتاریسم و فرقه گرایی، جهت گیری های متفاوت سیاسی - طبقاتی و عدم افق و چشم انداز روشن و شفاف و غیره. در این میان فقر و نداری نیز کمر طبقه کارگر و خانواده آن ها را خم کرده است. بر اساس آمارهای منتشر شده در رسانه های جمهوری اسلامی و یا از لابلای سخنان مقامات و مسئولین آن، متوجه می شویم که بحران بخش عظیمی از صنایع ایران را گرفته و محاصره اقتصادی و هدفمندسازی یارانه ها نیز لطمات جبران ناپذیری به صنایع کشور زده اند و بیش از هر کس آوار این بحران ها با بی کاری سازی کارگران و گسترش گرانی و فقر بر سر کارگران و خانواده آن ها ریخته است. برای مثال، خبرگزاری پانا، شنبه 2 دی ماه ١٣٩١، نوشت: عضو شورای عالی کار خط فقر واقعی در کشور را یک میلیون و ۵٠٠ هزار تومان اعلام کرد؛ رییس اتاق صنعت، معدن و تجارت حکومت اسلامی در استان کردستان از تعطیلی صدها واحد تولیدی در این استان خبر داده و افزوده است: در حال حاضر از هزار واحد تولیدی در استان کردستان بیش از ۴٢٠ واحد آن تعطیل است؛ ایسنا، ۱۳۹۱/۶/۱۹، نوشت: معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت در نشستی خبری از کاهش ٣٨ درصدی تولید انواع خودرو در کشور در پنج ماهه نخست ١٣٩١ خبر داد؛ به گزارش خبرنگار ایلنا از مشهد، شنبه، ٢۵ آذر ماه ١٣٩١، معاون اشتغال و خودکفایی کمیته امداد امام خمینی خراسان رضوی در حاشیه نشست مشترک کارشناسان فرش، سه هزار قالی باف در خراسان رضوی بی کار شدند؛ رحیم عابدی نایب رییس کانون انجمن صنفی آموزشگاه های آزاد فنی و حرفه ای کشور، از تعطیلی ۶ هزار آموزشگاه فنی و حرفه ای در دو سال گذشته خبر داد؛ سایت کلمه، ٨ آذر ١٣٩١، نوشت: از ۷۰۰۰ هزار کارگر که سال گذشته در شهرک صنعتی پرند کار می کردند، تنها ۳۸۸۰ کارگر باقی مانده اند. برخی مدیران صنعتی این شهرک صنعتی به سایت اقتصاد ایرانی اظهار داشتند تنها با ۲۰ درصد توان واقعی خود فعالیت می کنند. براساس گفته یکی از کارخانه داران این شهرک صنعتی، واحدهای صنعتی بین ۵۰ تا ۷۰ درصد کارگران خود را تعدیل کرده اند؛ در سال ۸۴ نرخ بی کاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله ٣/٢٣ درصد بوده که این میزان با طی نوساناتی در سال ۸۹ تا ٧/٢٨ درصد اوج گرفت و در سال گذشته به ۵/٢٦ درصد رسیده است؛ اعتدال، 3 دی ١٣٩١، نوشت: شنیده شد که سهم کشاورزان در اشتغال کشور طی ٨ سال اخیر ۴/٧ درصد کاهش یافت که حاکی از بی کاری حدود ۸۰۰ هزار کشاورز طی این سال هاست؛ فتح الله بیات، رییس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی سراسر کشور در گفتگو با خبرنگار راه دانشجو، ١٢ آذر ١٣٩١، تعداد کارگران قراردادی را ۸ میلیون نفر در سراسر کشور اعلام کرد؛ طبق اظهارات تشکل های اقتصادی سراسری، از ابتدای سال جاری ۵٠ واحد تولیدی یا خدماتی در حوزه فعالیت تشکل های سراسری مشارکت کننده در یک نظرسنجی تاسیس شده و ۵٦٦ واحد به دلایل مختلف تعطیل شده اند؛ یا خبرگزاری حکومتی فارس، ٠٧ دی ١٣٩١، به نقل از یک مدرس دانشگاه به وجود سه و نیم میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی بی کار در ایران اذعان نموده است. این مدرس دانشگاه که در سمینار کارآفرینی در دانشکده فنی و حرفه ای دانشگاه آزاد قزوین سخن می گفت، تصریح نمود: «وجود ٣.۵ میلیون فارغ التحصیل بی کار در ایران نشان می دهد که هیچ رابطه ای بین زندگی تحصیلی و زندگی شغلی در ایران وجود ندارد در حالی که این وضعیت در جهان چنین نیست. علاوه بر این در ایران از هر ١٠ هزار متقاضی استخدام تنها ٣٢ نفر استخدام می شوند.» و...
به نظر شما، در حالی که بحران های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تمام جامعه ایران را فراگرفته است این نوع بحث ها انحرافی بوده و به مبارزه کل جنبش کارگری لطمه نمی زند؟ مشخصا به نظر شما، اولویت مبارزه طبقاتی کارگران ایران در حال حاضر کدام هاست!
توضیحاتی که شما دادید خیلی شفاف و جامع بود، یعنی برای من جای خالی نگذاشتید تا من هم چند جمله را به عرض برسانم.
اما در این میان چه باید کرد به مشغله فکری امروز ما کارگران تبدیل شده است. مناسبات سرمایه داری برای بقای خود دست به هر کاری می زند. طبقه کارگر ایران، باید به نیرو و سیاست ها و اهداف خودش متکی باشد. طبقه کارگر ایران، باید به سوی هدفی که در پیش روی او قرار دارد حرکت کند و نباید با یک سری سیاست ها و مباحث بیهوده خارج از طبقه انرژی تلف کند. ما کارگران باید برای رهایی از دست استثمار انسان از انسان مبارزه کنیم. در این میان، شکی نیست که مبارزه با مناسبات سرمایه داری خیلی ساده و به دور از خطر باشد!
مدتی پیش زیرزمین منزل شما را آتش زده بودند. خوشبختانه به هیچ کدام از اعضای خانواده شما، آسیبی نرسیده بود. همه می دانند که به ویژه کارگران و مردم سقز، بی نهایت شما را به دلیل سابقه درخشان تان در عرصه مبارزات طبقاتی و در راستای تحقق حقوق خود و هم طبقه ای هایتان و صمیمیت تان و جان فشانی هایتان دوست دارند و دشمن شخصی ندارید. بنابراین، بسیار سئوال برانگیز است که چه کسانی و به چه دلایلی زیرزمین منزل شما را به آتش کشیده اند؟ آیا شخصی و یا اشخاصی در این مورد دستگیر شده اند یا ئه؟
البته این نوع تهدیدات یکی دو تا نیست. سال ١٣٩٠ در روز ٢٦ بهمن مصادف با روز کومه له، من همراه همسرم نجیبه و یکی از کارگران به نام سیدعلی حسینی از خیابان امام به طرف میدان هلو می رفتیم که در فاصله بین بانک ملی و بانک کشاورزی مورد حمله چند نفر لباس شخصی قرار گرفتم. آنان از من درخواست می کردند که سوار ماشین شوم و آن محل را ترک کنم. من هم به درخواست آنان اعتراض کردم و صدایم را یه کم بلند کردم. در عرض چند دقیقه ده ها نفر انسان جمع شدند و هر کسی حرفی می زد. من هم از ماموران لباس شخصی درخواست می کردم که چرا باید این محل را ترک کنم. مردم جواب می دادند چون امروز روز کومه له است به همین دلیل نمی گذارند شما این جا باشید. من با ماموران صحبت می کردم که یک عده جوان سر رسیدند و همه پشت سر من قرار گرفتند و از حرف های من حمایت کردند. ماموران وقتی تجمع مردم را دیدند محل را ترک کردند و رفتند.
وقتی به منزل برگشتم یک نفر با من تماس گرفت و من را تهدید کرد که اگر دست از این کارها بر ندارم مسئولیت جانم با خودم است. این تهدیدها چند روز ادامه داشت. یک روز با این شماره ٠٩١٨٧٨۴٠٣١٩ با من تماس گرفتند بعد از این که تماس گیرنده حدود ١٠ دقیقه ای به من بی احترامی کرد و من را تهدید به مرگ نمود و گفت اگر دست از کارهایی که می کنم برندارم مسئولیت جانم با خودم است. آن وقت گوشی را قطع گذاشت.
این تهدید ها ادامه داشت تا روز ١١/٢/٩١ روز جهانی کارگر. ما در آن روز برای برگزاری مراسم اول ما مه به میدان کارگران ساختمانی رفتیم و مراسم روز کارگر را آن جا برگزار کردیم. وقتی از محل میدان کارگران ساختمانی بر می گشتیم به مبایلم زنگ زدند. کسی که پشت خط بود خود را خبرنگار تلویزیون کردسات معرفی کرد و گفت مراسم کجا برگزار شده است. من هم جواب دادم که در میدان کارگران ساختمانی، وقتی حرف من تمام شد بلافاصله شروع به فحاشی کرد و گفت مگر ما به شما نگفتیم که دست از این کارها بردار؛ مگر ما به شما نگفتیم ادامه دادن به فعالیت سیاسی برابر است با مرگ و... بعد گوشی را قطع کرد. وقتی مانیتور مبایلم را نگاه کردم این شماره افتاده بود ٠٨٧۴١٠٣٠٠۵٣ که از کویسک های تلفن عمومی بود.
یک بار دیگر روز شنبه مورخ ١٠/٤/٩١ ساعت ١١ صبح یک ماشین پژو۴٠۵ با رنگ جگری که حامل دو نفر بود در خیابان شهدا بالاتر از میدان معلم در لحظه ای که می خواستم از خیابان عبور کنم به طرف من آمد و من زمانی متوجه شدم که ماشین داشت به طرف من می آمد و من هم بلافاصله فرار کردم و خودم را به آن طرف خیابان رساندم. من خیال می کردم که یک اتفاق عادی بوده و توطئه ای در کار نبوده است به همین دلیل این مورد را پیش کسی نگفتم.
اما در روز شنبه مورخ ٣١/۴/٩١ ساعت ۵۵/٨ دقیقه غروب سر کوچه خودمان که ۴٠ متر با درب اصلی منزل فاصله دارد رسیدم که یک مرتبه داد و فریاد توجه من را به خود جلب کرد. وقتی به داخل کوچه نگاه کردم همان ماشین پژو جگری در مقابل درب منزل ما ایستاده بود و به نجیبه همسرم و من فوش می داد و مرتب دست های خود را از پنجره ماشین به بیرون می آورد و داد می زد. من هم بلافاصله شماره ماشین را یاداشت کردم و می خواستم به طرف آنان بروم اما آنان هم متوجه من شدند و سریع به طرف من حمله کردند؛ که من ناچارا فرار کردم و خودم را به پشت یک تیر برق رساندم؛ آنان با فوش و بی احترامی آن محل را ترک کردند. آنان وقتی فرار کردند و نتوانستند من را زیر بگیرند شناسایی کردم و یکی از آنان سربازی بود که پسر یک دوست قدیمی من است. با پدر آن سرباز تماس گرفتم و ایشان اظهار می کرد که پسر او خلط می کند که چنین عملی را انجام می دهد. همان لحظه به منزل آن یکی دیگر زنگ زدم و با مادر آن شخص دیگر صحبت کردم و ایشان هم اظهار می کرد که پسر من نیست. این مورد را با چند نفر از دوستان در میان گذاشتم که همگی اظهار می کردند که آنان را به نیروی انتظامی معرفی کنم. ولی پدر و مادر راننده به خانه ما آمدند و با خواهش و تمنا از من درخواست کردند که این کار را نکنم تا مشکلی برای بچه هایمان به وجود نیاید. آن قدر خواهش کردند که ما از طرح هر گونه شکایت خودداری کردیم. (شماره ماشین هم موجود است) در آن زمان که این دو نفر به خانواده من فوش می دادند سیامند پسر کوچکم در خانه بود و می خواست با آنان درگیر شود ولی نجیبه همسرم به سیامند اجازه نداد تا از منزل خارج شود. بعد از این واقعه دیگر همه چیز تمام شده بود که در تاریخ ٣/١٠/٩١ ساعت ۵/١١ صبح با من تماس گرفتند و کسی پشت خط به من گفت، «آقای صالحی شما هنوز زنده هستید مگر شما را آتش نزدند و چطور است که شما هنوز زنده هستید، مطمئن باش که پدرت را در می آورم و کاری خواهم کرد که تمام دنیا به حالت گریه کند فلانی فلان شده و...» بعد از فوش های بی شرمانه گوشی را قطع کرد و این شماره روی مانیتور مبایلم ثبت شده بود ٠٩٣٧١٧٨٣٠۴٧. آخر چند روز بود که شایعه کرده بودند دال بر این که خانه ما آتش گرفته و من هم جان خودم را از دست دادم. این شایعات در میان همه دوستان پخش شده بود و هر کسی به شکلی به منزل ما می آمدند و یا با تلفن جوای حالم می شدند.
سرانجام در روز پنج شنبه مورخ ٢١/١٠/٩١ بعد از ساعت یک شب شخص یا اشخاصی به منزل ما حمله کردند و با آتش زدند درب زیر زمین می خواستند منزل ما را به آتش بکشند که خوشبختانه به دلیل بارش برف آتش بعد از چند وقت خاموش می شود و مهاجمان بعد از این که درب زیر زمین را آتش می زنند برای این که کسی نتواند وارد آن جا شود. یک اسپری فلفل را به داخل زیر زمین انداخته و با این عمل غیرانسانی می خواستند کسی نتواند وارد زیر زمین شود. ما صبح آن شب متوجه شدیم که زیر زمین ما را آتش زدند.
این اقدامات تروریستی را بعدا با جزئیات به استحضار افکار عمومی خواهم رساند. در ضمن من به هیچ مرجعی شکایت نکردم و کسی هم در این مورد بازداشت نشده است.
محمود صالحی گرامی، من سئوال دیگری ندارم. از این که وقت گذاشتید و جواب سئوالات مرا دادید بی نهایت سپاسگزارم. اگر در پایان نظری، توصیه ای و پیامی برای فعالین جنبش کارگری ایران در داخل و خارج کشور دارید، بفرمایید.
من هم به سهم خودم از شما و همه دست اندرکاران تشکر می کنم. امید است که برای جنبش کارگری مفید و سرفراز باشید.
نکاتی در مورد تصمیم سندیکای کارگران شرکت واحد در عزل اسالو
من از تصمیم هیئت رئیسه کنونی سندیکای شرکت واحد دایر بر عزل اسالو پشتیبانی می کنم. این تصمیم بر مبنای رشد تضادهای درونی این تشکل بسیار نوین و البته ضروری است. اما چنین تصمیمی نباید در این نقطه متوقف شود. باید فراتر رود. هیئت رئیسه ی کنونی سندیکای کارگران شرکت واحد نیاز دارد حرکت و تصمیمات گذشته ی اش را به خاطر هر چه رادیکالیزه شدن مباره، و وسیعتر شدن دامنه توده ای اش در میان کارگران، به زیر نقد کشد. این کار هم ضروری است و هم منطبق با منافع جنبش کارگری ایران حیث المجموع است.
روشن است که اسالو به گذشته تعلق دارد. ولی گذشته سندیکای شرکت واحد در اسالو خلاصه نمی شود!
من معتقدم تمامی فعالین کارگری خارج کشور و داخل در پا دادن، نهادینه کردن و چشم پوشی در مورد تصمیمات اشتباه هیئت رئیسه سندیکای شرکت واحد از سال ۱۳۸۴ تا کنون (حتی هم اکنون با عزل اسالو!) به یکسان شریک بوده اند.
برخی از فعالین کارگری ( چه داخل و چه خارج) حتی نمی خواهند بفهمند (شاید هم می دانند و باز چشمانتان را بر آن میبندند!)که سایت سندیکا از طرف فرد(فرزانه داوری) مرتبط با سالیداریتی سنتر - به عنوان بازوی کارگری دولت سرمایه داری-امپریالیستی آمریکا- برای مدتها آپ دیت (به روز) می شد. خانم فرزانه داوری(همسر سابق شمس لنگرودی) از کارمندان سالیداریتی سنتر است که به همراه مهدی کوهستانی نژاد به اجلاس سالیانه ITF (اتحادیه بینالملل کارگران حمل و نقل) که در لندن و در تابستان سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷ میلادی) رفت و با اسالو آشنا شد! از آن پس خانم داوری ضمن این آشنائی در سال ۲۰۰۷ مدتها سایت شرکت واحد را با کمک مهدی می چرخاند!
آیا تا به حال از خود سوال کرده اید که چه چیزی باعث چنین نفوذ سالیداریتی سنتر در سندیکای شرکت واحد شد؟
چرا اکثریت هیئت مدیره سندیکا در این مورد با سکوتشان مهر تایید بر آن زدند؟ چرا؟
چرا اکثریت فعالینی "کارگری" خارج و داخل کشور در این مورد در آن زمان (سال ۲۰۰۷) با وجود اخطارهایی که از طرف اقلیتی از فعالین کارگری صادق داده شد، سکوت نمودید؟
چرا کماکان خطر سالیداریتی سنتر را نادیده گرفته می شود؟
فکر نمی کنید که سالیداریتی سنتر ممکن است در دامن زدن به اختلافات درونی سندیکای شرکت واحد نقشی داشته باشد؟ در مورد نقش ای تی اف و رئیس کلش آقای دیوید کاکروف چه؟
بدون تحقیق سخن نباید گفت و این همه دگم و مذهب وار از جریانی که شفافیت لازم را در طول مبارزاتش نداشت پشتیبانی یکجانبه نباید کرد.
سندیکای شرکت واحد خدمات زیادی به جنبش کارگری ایران نمود. ولی بی خطا هم نبوده است!
متاسفانه جنبش کارگری و کمونیستی ما به "برکت" دیدگاه دگم و دنباله روانه و کارگری پرستانه ی فعالین "کارگری" داخل و خارج کشور سالها ضربه خورده و عقب مانده است. آنجا که باید خطاها و اشتباهات این تشکل در کنار دستاورهایش برای کارگران را رفیقانه و دلسوزانه به آنها( هیئت مدیره و مجمع عمومی سندیکای شرکت واحد) همه سکون کردند.
امروز هم اکثریت شان چنان کاری می کند، و همه را با برخوردهای مذهب گونه، یکجانبه و کارگرپرستانه ( اکونونیسم) نسبت به این سندیکا، به سکوت مماشات برانگیز دعوت می کند.
شکی نیست سندیکای شرکت واحد در کنار دستاورهای خوب و مثبتش در راه منافع کارگران، اشتباهات جدی زیادی کرده است که دیگر سکوت در برابر آن جایز نیست. این اشتباهات جدی به ضرر منافع جنبش کارگری ایران بوده است. تصمیماتی که با اسالو رقم خورده است و به نام کل سندیکا بیرون داده شده است. به عبارت دیگر هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد به همراه اسالو در اتخاذ چنان تصمیماتی شریک بوده است. بنا برا این هیئت مدیره کنونی سندیکای شرکت واحد با اعلام اینکه سالو را از مقام خود عزل کرده است، نمی تواند بگوید که آن تصمیمات فردی و از طرف اسالو گرفته شده است.
سندیکای شرکت واحد نیاز دارد که به یکایک تصمیمات گذشته اش توجه کند. و به سمت و سوی رفرمیستی و همراه گرایانه اش با جناح اصلاح طلبان حکومتی بطوی ریشه ای برخورد کند. اگر قرار است از بطن تضادها و مشاجرات درونی کنونی سندیکا و مسائل بین اسالو و سندیکای شرکت واحد یک تشکل مستقل نوینی با خط و مشی صحیح بیرون بیاید باید، سندیکای شرکت واحد نیاز دارد حرکت گذشته خویش را زیر ذره بین گذارد. و با تصمیمات ناصحیح گذشته اش مرزبندی کند. در غیر اینصورت اشتباهات قبل همچنان تکرار خواهد شد، و ضررش نه تنها به کارگران سندیکای شرکت واحد است، بلکه به کل جنبش کارگری سرایت می کند.
در این مورد بیشتر خواهم گفت....
برهان عظیمی از فعالین سابق سندیکای کارگران پروژه ای آبادان و حومه
سی ژانویه ۲۰۱۳
****************
هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد میتواند بر بحران غلبه کند!
جبران یک اشتباه
هیات مدیره سندیکای شرکت واحد در اطلاعیه دوم بهمن ۹۱ خود، به برکناری اسالو اقدام نمود. اگر این برکناری، یک برکناری عادی بود، کمتر انتقاد و اعتراضی را برمیانگیخت. اما نامتعارف بودن و حرمت شکنی از شخص اسالو در انظار عموم، به حق اعتراضات و انتقادات زیادی را برانگیخت. برکناری ریاست هیات مدیره در حوزه اختیارات هیئت مدیره است، اما اطلاعیه هیات مدیره سندیکای واحد در برکناری اسالو از چند نظر اشکال داشته است. لحن بیانیه و شکل برکناری آقای اسالو و خواست عدم حمایت اتحادیه حمل و نقل از او، خارج از استاندارد است. هیچ سازمانی، چه کارگری و چه غیر کارگری، برکناری افراد خود از مسئولیتهایش را با نامه به سازمان دیگر به اطلاع عموم نمیرساند. با خارج شدن آقای اسالو از کشور، او خودبخود از ریاست هیات مدیره شرکت واحد برکنار بوده و هیات مدیره سندیکا همین را میتوانست با لحن محترمانه به عموم اعلام نماید. نامه به اتحادیه حمل و نقل برای قطع رابطه با اسالو به عنوان رئیس هیات مدیره میبایست در نامه جداگانه ای انجام گیرد و یک نامه کاملا اداری محسوب شود و نه یک نامه برای انتشار عمومی.
حفظ حرمت شخصی افراد یک پرنسیب و اصل مهم انسانی است. نمیتوان فرد را در انظار عموم به تخلفات مهم متهم کرد، بدون اینکه در باره آن حتی کوچکترین اطلاعی به عموم داد.
هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد باید به جبران این اشتباه بپردازد و در اطلاعیه ای رو به عموم، ضمن اعلام برکناری اسالو، از فعالیتها و زحمات او تقدیر و تشکر کند. این هنوز دیر نشده است. این اطلاعیه میتواند رابطه اسالو با سندیکا را هم عوض کند و او را به موضع دشمنی بیشتر با رهبری سندیکا سوق ندهد.
در میان منتقدین اطلاعیه هیات مدیره سندیکای شرکت واحد، کمتر کسی را دیدم که خود هیات مدیره و تصمیم برکناری اسالو را مورد سوال قرار داده باشد. معدود افرادی پا را از عرف معمول بیرون گذاشته اند و اطلاعیه هیات مدیره سندیکای شرکت واحد را توطئه وزارت اطلاعات خوانده اند. چنین اظهار نظرهایی جدا از بی مسئولیتی افراد، اتهامات بی اساس و زمختی را متوجه افرادی در هیات مدیره سندیکای شرکت واحد میسازد.
حاد شدن بحران در سندیکا
اما بحران در سندیکای شرکت واحد با برکناری اسالو از ریاست هیات مدیره آغاز نشده است، بلکه این یکی از بروزات قوی بحران در سندیکا بوده است. مشکل سندیکای شرکت واحد حتی با حل صحیح مشکل پیش آمده، یعنی شکل برکناری اسالو حل نمیشود، بلکه ریشه دارتر از این حرفهاست. برکناری اسالو، ادامه یک بحران تشدید یابنده در سندیکای شرکت واحد بوده است. مدتها بود که سندیکای شرکت واحد از کارکرد خود به عنوان یک سندیکا و تشکل توده ای خارج شده بود و عدم برسمیت شناسی این وضعیت و عدم تمایل برای چاره جویی و استفاده از ترکیبی دیگر از اشکال تشکلیابی کارگران در درون سندیکا، رهبران و فعالین شرکت واحد را به محافل مختلفی تقسیم کرد که فعالیتشان کم کم و به تدریج به رقابت و مبارزه با یکدیگر کشیده شده بود، تا سازماندهی کارگران در این و یا آن شکل آن.
کسانی که هیات مدیره سندیکا را آماج حملات خود قرار داده اند و بدرست از شیوه برکناری آقای اسالو و لحن بیان اطلاعیه هیات مدیره شرکت واحد تعجب میکنند وعصبانی هستند و حتی بعضی بسیار غیرمسئولانه آن را توطئه وزارت اطلاعات میدانند، یک لحظه تعمق نمیکنند که راستی چطور میشود که رئیس هیات مدیره یک تشکل توده ای بدون اطلاع اعضای رهبری آن تشکل و حتی شاخص ترین آنها کشور را ترک میکند. آیا هیچ رهبری میتواند خود را در این وضعیت غیرعادی قرار دهد. آیا خود همین مسئله نمیتواند این سوال را نزد افراد برانگیزاند که نحوه خروج آقای اسالو به اندازه خود اطلاعیه سندیکای شرکت واحد غیرطبیعی و شوک آور است. حتی یک رهبر و فعال مخفی و تحت تعقیب پلیس این چنین خروجی از کشور ندارد، چه برسد به کسی که رهبر یک تشکل قانونی در کشور میباشد.
یک رهبر کارگری باید چقدر از تشکل خود فاصله گرفته باشد که خروج او از کشور بدون اطلاع اعضای شاخص آن تشکل صورت گیرد و تقریبا تمامی اعضای هیات مدیره در برکناری او و حتی بی احترامی به او متفق القول باشند. این دیگر به عملکرد خود اسالو برمیگردد. هم چنین نمیشود در دفاع از یک رهبر کارگری، بقیه فعالین و رهبران سندیکای شرکت واحد را خوار و حقیر کرد. مگر اقایان رضا شهابی، مددی و بقیه اعضای هیات مدیره سندیکای شرکت واحد، ارزشی کمتر از اقای اسالو دارند که مورد این همه حمله و توهین قرار میگیرند. نشانه ها ی کافی وجود دارد تا افراد با صبر و متانت بیشتری به واقعه نگاه کنند و بعد به اظهار نظر بپردازند.
ذکر این نکته هم دارای اهمیت است که برخیها وجود عقب ماندگیهای اخلاقی سنتی و مذهبی معمول در جوامع خاورمیانه ای را در تصمیم گیری هیات مدیره موثر میدانند. اما مشکل بخشی از رهبری اتحادیه با آقای اسالو دیرپا تر از این است و نمیتوان همه مسئله را به عقب ماندگی اخلاقی ربط داد.
علت بحران
هیچ کسی عللی را که به این وضعیت منجر شده است را مورد بررسی قرار نمیدهد. فقط دو تن از فعالین سندیکای شرکت واحد ، آقایان غلامحسین حسینی و حمید مجیدی در مطلبی تلاش کردند تا این معضل را بشکافند و از یک نقطه نظر وضعیتی که موجب بروز بحران به این شکل شده است را مورد بررسی قرار داده اند. جدا از کاستیهای آن نوشته و دیدگاهی که بازتاب دیدگاه هیئت موسسان سندیکایی در باره اعتصاب کارگران شرکت واحد میباشد، به نظر من مطلب این دوستان مسئله را تحلیل کرده و برای شناخت از وضعیت سندیکای شرکت واحد ماتریال خوبی به دست میدهد. فعالین و رهبران کارگری شرکت واحد برای عبور از وضعیت کنونی، مجبورند به تحلیل وضعیتی بپردازند که منجر به این بحران شده است.
سندیکای کارگران شرکت واحد، یک دستاورد مهم جنبش کارگری ایران در دوره اخیر است. رهبران سندیکا با درایت زیاد با استفاده از موقعیت عقب نشینی رژیم در دوره دوخرداد آن را بر پا کرده اند و توانسته بودند ٨٠٠٠ کارگر شرکت واحد را متحد و متشکل کنند ، دو اعتصاب بسیار مهم را رهبری کنند و در مقابل عواقب آن و سرکوب رژیم مقاومت کنند. آن دو اعتصاب و مبارزه و مقاومت در مقابل سرکوبگری رژیم، ناخودآگاه دیدگاه حاکم بر رهبران و فعالین سندیکا را که بشدت متاثر از سیاستهای هیات موسسان سندیکایی بوده را تغییر داد، هر چند این تغییر و تحولات به صورت یک جمعبندی ارائه نگردیده است. سندیکا به جنبش کارگری ایران دهها رهبر و کادر ارزنده ارائه داد که تاکنون در تشکلات کارگری ایران بی سابقه بوده است.
با تشکیل سندیکای شرکت واحد، از همان ابتدا روشن بود که رژیم جمهوری اسلامی وارد یک نبرد نهایی با سندیکا میشود. شکست و پیروزی هر دو آبشنهای ممکن روبروی سندیکا بودند و باز هم روشن بود که سندیکای شرکت واحد بدون حمایت گسترده بخشهای دیگر کارگران نمیتواند بر رژیم پیروز شود و پیروزی سندیکا بر رژیم یک احتمال ضعیف پیش روی سندیکا بوده است. چون رژیم میدانست پیروزی سندیکا و به رسمیت شناختن دو فاکتو آن به معنی یورش وسیع کارگران برای تشکلیابی خواهد بود. برای همین رژیم برای شکست سندیکا با اهرم زندان، اخراج از کار و ایجاد ترس و وحشت متوسل شد. و در طی چند سال کاملا سندیکا را از کارکردش انداخت و رابطه رهبری سندیکا را با توده اعضاء دچار اشکال نمود.
رهبران سندیکا آموزشهای خود را از سنت و روش سندیکالیستی هیات موسسان سندیکایی گرفته بودند. به خاطر حاکم بودن این روحیه بر پراتیک و دیدگاهشان، تصور درستی از مبارزه پیش رو و میدان نبرد خود نداشته اند. یک صف از بهترین رهبران کارگری ایران در سندیکای واحد گرد آمده بودند، اما رهبران و فعالین سندیکای شرکت واحد آموزش خود را از هیئت موسسان سندیکایی گرفته بودند که فقط میدان سازش و کارکرد در آن محدوده ، که البته برای یک تشکل توده ای و هر مبارزه ای مهم است، را آموزش میداد. با پا گرفتن سندیکای شرکت واحد رهبران و فعالین کارگری شرکت واحد وارد یک مبارزه هست و نیست با رژیم شدند و پراتیکشان دیگر با تئوریها و آموزشهای هیئت موسسان سندیکایی ناسازگار بود و آن تئوریها و آموزشها دیگر کارآیی در نبرد سندیکا با رژیم را نداشتند. کارگران سندیکای واحد بدون یک افق رادیکال و رزمنده، وارد یک نبرد مهم و رزمنده با رژیم شدند. هیئت موسسان سندیکایی سه جانبه گرایی و سازش و قانون کار و قانون اساسی و ساختار کارکرد یک سندیکای قانونی....را خوب به کارگران درس داده بود، اما در دروس آن درس مبارزه برای استقرار سندیکا، در شرائط یک رژیم سرکوب غایب بوده است. کارگران به جای مطالعه شیوه سازماندهی و نبرد اتحادیه کارگران نفت جنوب در سال ١٣٠٦ تا ١٨٠٨ و تجربه شوراهای کارگری در سال ۵٧ و هضم آن به عنون شکل سا زماندهی مبارزه اقتصادی کارگران در شرائط معمولی و آموزش از نقاط مثبت و منفی شوراها و سندیکاهای آن زمان و تجربه تشکلهای توده ای و غیر توده ای برای استقرار در کشورهای مختلف در شرائط اختناق، به آموزش از تجربه سندیکاهای زرد پس از کودتای ٢٨ مرداد میپرداختند و با شعار احیای سندیکاها، مدعی بودند که میخواهد سندیکای سال ١٣٣٧ را احیاء کند. شعار احیاء سندیکاها که شعار هیئت موسسان سندیکایی بوده و به سندیکاهای زرد پس از کودتای ٢٨ مرداد رجوع داشت، منبع الهام بسیاری از رهبران سندیکای شرکت واحد تبدیل شد. اما در تئوریهای آموزشی هیئت موسسان سندیکایی این مسئله جایی نداشت، که اگر رژیم اسلامی تن به احیاء سندیکا نظیر سندیکای ١٣٣٧ ندهد، جریان چه میشود. شرائط دو خرداد برایشان یک فرصت فراهم کرده بود و فکر میکردند این فرصت دائمی خواهد بود. اما به زودی این خوشخامی به سنگ خورد و رژیم اسلامی نشان داد که به هیچ نوع تشکلی گردن نمیگذارد. اینجا دیگر تئوری هیئت موسسانی کاررایی نداشت و فعالین و رهبران شرکت واحد میبایست خود را با شرائط جدید مبارزه سازگار کنند. اما جریان رزمنده و رادیکال کارگری نتوانست افقی در مقابل رهبران و فعالین سندیکا بگذارد و اصلا قدرت آن را نداشت که صف و سیاستهای مجزایی را برای پیشبرد با درایت و مسئولانه مبارزه ارائه دهد.
در حالی که مبارزه میان سندیکا و رژیم بیش از پیش به خارج از دایره سندیکا کشیده شده بود، رهبران و فعالین سندیکایی به چهارچوب سندیکا چسبیده بودند. در حالی که در نبرد نابرابر میان سندیکا و رژیم، فعالین و رهبران سندیکا میبایست ضمن حفظ صوری نام سندیکا، مبارزه خود را برای تشکلیابی کارگران خارج از دایره متعارف سندیکا انجام دهند، سندیکا به اظهار وجودهای ظاهری و غیر ضروری مانند نوشتن قطعنامه ها با تشکلهای غیرتوده ای و یا صدور اطلاعیه های غیر ضروری و بدون پایه مادی روی آورده بود. سازماندهی مبارزه توده ای در شرائط نامتعارف، سنتی که در تجربه کارگری ایران و جهان بسیار شناخته شده است، در تجربه هیئت موسسان سندیکایی و شعار " احیاء سندیکاها" جایی نداشته است. اگر فعالین و رهبران کارگری به جای شعار احیاء سندیکاهای زرد پس از کودتای ٢٨ مرداد، به سراغ چگونگی سازماندهی کارگران نفت جنوب در سال ١٣٠٦، ١٨٠٨ و برپایی سندیکای کارگران نفت جنوب میرفتند. آنوقت افق و پراتیک و حتی طرح مسائل پیش رو آنها از اساس دگرگون میشد. من این را کتمان نمیکنم که تئوری هیئت موسسان سندیکایی در برپایی سندیکا نقش داشته است، اما تئوریهای آنها بدرد مبارزه سندیکا در نبرد برای موجودیت خود و رهبری مبارزه کارگران نخورده است.
امروز رهبران و فعالین شرکت واحد، بخصوص هیات مدیره سندیکای شرکت واحد که مسئولیت رهبری سندیکا را به عهده دارد، باید به سمت محکم کردن رابطه فعالین با توده کارگران برود. برای این استحکام تجربه سندیکاهای استقرار یافته با مجمع عمومی اعضاء و کارکرد متعارف یک سندیکا در شرائط آزاد، کمکی به هیات مدیره و فعالین سندیکا نمیکند. سندیکا باید بر فعالین و کادرهای مجرب خود که مورد اعتماد توده های کارگر هستند تکیه کند و مجمع عمومی سندیکا در شرائط امروز باید مجمع عمومی همین نمایندگان و فعالین باشد. امروز پراتیک سندیکا بیانگر موجودیت و دموکراسی درونی آن است و نه مجمع عمومی اعضاء.
با رفتن به این سمت و با دوری از اظهار وجودهای گاها غیر ضروری کاغذی، سندیکا میتواند گامهایی به سمت خروج از بحران بردارد.
به امید اینکه هیات مدیره سندیکا با درایت بتواند سندیکا را از این مرحله عبور دهد.
محمود قزوینی - ٣٠ ژانویه ٢٠١٣
****************
مصاحبه مسئول اتاق بحث و گفتگوی " افق چپ انقلابی" با بهرام رحمانی و بهروز فراهانی بر سر اخراج منصور اوسانلو از مدیریت سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه توسط هیئت رئیسه سندیکای شرکت واحد
روزبه کوراغلی
****************
جنبش کارگری در مقابل دشواری ها و به تبع آن آزمون وفرازهای جدید.
تصمیم درست و اصولی هیئت مدیره سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد تهران و حومه
نباید فریب فریادهایی را خورد که که خواهان "وحدت" می شوند. کسانی که این واژه را بیشتر بر زبان می رانند، بزرگترین نفاق افکنان هستند ، چنان که اکنون با اکو نو میست های سو ئیسیِ فدراسیون ژرا . این مسببین تمام انشعاب ها بیش از هر چیز در باره" وحدت" جنجال به پا کرده اند. این وحدت طلبان متعصب یا کو ته فکرانی هستند که می خواهند همه چیز را با هم در یک معجون نامعلومی مخلوط کنند، و کافی است که این معجون ته نشین شود تا تفاوت ها دیگر بار به صورت تضادهای شدیدی تری ظاهرشوند. چون حالا همه در یک دیگ قرار دارند ( درآن زمان در آلمان- الان بخوان ایران ) افرادی که آشتی کارگران با خرده بورژوازی - بورژوازی - را تبلیغ می کنند، افرادی هستند که یا آگاهانه و یا نا آگاهانه در پی کشیدن جنبش به بی راهه مشغول می باشند.از این رو بزرگترین و معروفترین شر به پا کن ها، وبی پرنسیب هایی هستند که در لحظات معینی، بیش از هر کس دیگر فریاد وحدت سر می دهند.در تمام طول زنده گی به اندازه کسانی که فریاد وحدت بر می دارند گرفتاری و بد بختی نداشته ایم.(١) : نامه انگلس به اگو ست ببل، لندن ٣٠ ژوئن
در سال ١٨٣٠ انگلس با جملات بالا تکلیف خود را با راست ها و سو سیالیست های ضد کارگری و دوستداران بقای سر مایه داری ، در جنبش کارگری روشن کرد. همچنین در سال ١٨٧۵ مارکس اقدام به نوشتن رساله بسیار مهم خود به نامِ نقد برنامه گوتا (٢) برای جنبش کارگری و سو سیالیستی کرد و به نقد لاسال و انحراف جدیدی ، به نام جنبش لاسالی در این کتاب پرداخت و به مقابله با این انحرافات تازه در جنبش کارگری پرداخت ،نقدی که به درستی نظرات انحرافی لاسال ( ١٨٦۴-١٨٢۵) را از بنیان بی اعتبار می ساخت و از اساس رد می نمود. (٣) در عین حال ، چشم انداز جدیدی را در رابطه با مقابله با این انحرافات در پیش روی طبقه کارگر گشود.
طبیعتا طبقه کارگردر مبارزه طبقاتی خویش و در هر آزمون جدید ، درس های تازه ای می آموزد و افق و دید گاه طبقاتی خود را گسترش می دهد. طبقه کارگر ایران نیز مانند سایر هم طبقاتی های خویش در سایر نقاط جهان ، با مصائب و مشکلات و محرومیت ها و بی حقوقی های بیشماری از طرف سیستم سرمایه داری - مذهبی - ود ولت حامی این سیستم روبرو بوده و می باشد. و در طول سالیان دراز به کشاکش مدام و مبارزه بی امان برای دست یابی به حقوق حقه خویش دست زده و با فراز و نشیب های بسیار روبرو بوده است .صفوف آگاه طبقه کارگر ایران خود را بخشی از طبقه کارگر جهانی می داند و دراین راستا به همبستگی و همراهی و همدلی طبقه کارگر انقلابی و آگاه جهانی نیازمند است
جنبش کارگری در ایران اکنون نیز با آزمون ها و چالش های مهم و جدیدی روبرو شده است، یکی از آزمون ها و تجربه های جدید ، تصمیم هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتو بو -سرانی تهران و حومه است . در تاریخ دوم بهمن ١٣٩١ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبو سرانی تهران و حومه بر کناریِ " منصور اسالو از ریاست هیئت مدیره این سندیکا " با ذکر نکاتی در مورد عملکرد ایشان اعلام کرد (۴) بعد از علنی شدن این تصمیم ، واکنش های گوناگونی از طرف فعالین سیاسی- عمدتا در خارج از کشور - بصورت کتبی و بدون توجه به ماهیت و اصل اختلاف و روند و پروسه نظری و عملی این تصمیم صادر گردید . محتوی این نوشته ها بیشتر نکوهش و انتقاد و بعضا تهمت و تخریب و حتی اتهام شنیع و سخیف وزارت اطلاعاتی بودن را به این سندیکا و امضاء کنند ه گان این اطلاعیه نسبت دادند. برخورد بعضی از نویسند ه گان این مطالب بیشتر از هر چیز ، گواه درک سطحی و نازل و دشمنانه و نا آگا هانه آنان به است ، این فعالین سیاسی بدون پرداختن به و بدون توجه داشتن به اصل و کنه قضیۀ این بر کناری و چراها و زمینه، علت و ...آن شروع به محکوم کردن این تصمیم نمودند.
این "منتقدین" تنها با پرداختن به شکل و فرم و زبان بیان این اطلاعیه به محکوم کردن هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد پرداختند و با تاکید و اشاره بر روی به زعم خودشان ، زیر پا گذاشتن حق "دموکراتیک" اسالو ، عملا در دام تفکرات بورژوایی و سطحی نگری و ساده اندیشی افتادند.
به نظر نگارنده تصمیم هیئت مدیره سندیکای شر کت واحد مبنی بر ، بر کناری اسالو ،تصمیمی درست و به موقع و با توجه به فعل و انفعالاتی که در جنبش کارگری و در این سندیکا به وقوع پیوسته و در حال به وقوع پیو ستن بوده و است می باشد ، تصمیمی کاملا صحیح و در جهت منافع واقعی و دراز مدت طبقه کارگر ایران و کارگران به طور کلی می باشد و نه تنها در راستای منافع مقطعی و زود گذر آنان ،بلکه در جهت منافع نهایی کارگران نیز می باشد .
فریادهای وحدت طلبی و انتقاد و تخریب و تو بیخ و "دموکراسی" خواهی بخشی از این فعالین سیاسی معترض به بر کناری اسالو و معترضین به تصمیم سندیکای شرکت واحد در واقع ،خط و راه کار سازش طبقاتی برای طبقه کارگر است و فراخوان دادن به نزدیکی با رفرمیسم و آشتی طبقاتی کارگران با سر مایه داران می باشد. .. در پشت این فریادها ی اعتراض به تصمیم هیئت مدیره سندیکای شرکت و احد اتوبو سرانی تهران و حومه ، مبنی بر، بر کناری اسانلو ، تبلیغ سازش با بورژوازی پنهان است و رهنمود دادن به طبقه کارگر که از منافع طبقاتی خویش کوتاه بیاید. و زمین طبقاتی خویش را به استثمارگران خود واگذار نماید. با دفاع از رادیکالیسم و جهت گیری سو سیالیستی طبقه کارگر ، و حمایت از تصمیم هیئت مدیره سند یکای شرکت واحد، به جای موعظه و نکوهش و تخریب آنان .
ما باید صمیمانه و قاطعانه از تصمیم درست و روشن و طبقاتیِِ هیئت مدیرۀ مبارزِِ سندیکا ی شرکت واحد استقبال و دفاع کنیم . تصمیم هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد ،تصمیمی اصولی و درست در جهت منافع واقعی کارگران میباشد.
در پایان ، امید که سندیکای شرکت واحد ، خو شبینی خویش را نیز به اتحادیه های کارگری رفرمیستی و بورژوایی (۵) از دست دهد و در آینده درخواستی از این اتحادیه ها ننماید.
نامه های مارکس و انگلس در زمینه رابطه پرولتاریا با احزاب بورژوا - دموکراتیک (١)
(٢) مارکس در سال ١٨٧۵ ، نقد بر نامه گوتا را نوشت تا با گرایشات نظری و نادرستی که در جنبش کارگری آلمان در حال نضج گرفتن بود ،مبارزه کند و از هر گونه سازش غیر اصولی با پیروان لاسال جلوگیری به عمل آورد. برنامه گوتا قرار بود پایه و وحدت گرو ه های کارگری گو نا گون قرار گیرد، مارکس و انگلس ، در عین تایید نفس این وحدت ، مخالف بی امان سازش های نظری و غیر اصولی بودند. در این اثر، مارکس نظرات مهمی در باره برخی مسائل اساسی سو سیالیسم ، دیکتاتوری پرولتاریا ، ویژ ه گی های کمونیسم ، امنتر ناسیونالیسم کارگری و بالاخره حزب طبقه کارگر اظهار داشته است. لاسال از چهر ه های سر شناس جنبش کارگری آلمان بود که که در جریان مبارزات کارگری در آلمان، با بیسمارک از سردمداران زمین داران بزرگ آلمان، به نوعی تفاهم و سازش دست زد.به نظر لاسال با توجه به ضعف جنبش کارگری در آلمان ، طبقه کارگر باید زیر پرچم بیسمارک می رفت.
نقد بر نامه گوتا، کارل مارکس. زیر نویس از مترجم .ع.م ، انتشارات آلفابت ما کسیما
(٣) همیشه و همه جا ، مارکس و انگلس در برابر باکونین، پرودن . لاسال به موازات پشتیبانی از انجمن ها و اتحادیه های صنفی مستقل در دوران خویش ، بر داشتن خصوصیت ضد سر مایه دارانه ی این تشکل ها پافشاری داشته و حلقه وحدت در اتحادیه را تنها با بروز خصلت ضد سر مایه دارانه آنها به رسمیت می شناختند. از همین زاویه و با چنین ویژ ه گی است که اتحادیه مورد نظر آنان ، آموزشگاه سو سیالیسم نامیده می شود.
منبع: اتحادیه های صنفی، نهادهایی برای گذشته.
عباس منصوران . انتشارات آلفابت ماکسیما. تابستان ٢٠٠۵
http://www.syndicavahed.asia (۴)
(۵) اتحا دیه همبستگی در لهستان به رهبری لخ والسا- ١٩٨٠- این اتحادیه و شخص او در خدمت سر مایه و کلیسا قرار گرفتند . لخ والسا با صلیب بر گردن، در برابر دوربین ها نمایان شد و نمایند ه گان پاپ اسقف اعظم در چپ و راست او گام بر می داشتند، مهار کنند ه گان جنبش کارگری همه با هم همدست شده بودند . لخ والسا، پاپ و کلیسا و سر مایه ( ١٩٨٠) و نیز اتحادیه های بزرگ و سراسری در غرب، در نقش بازوان حکومت و مناسبات سلطه گرایانه بورژوایی، وظیفه تسمه نقاله های پیوند کار با سر مایه را داشته ا ند
کارنامه اتحادیه های سراسری این کشور ها، مانند، ال او در سوئد، دی جی بی در آلمان، آی تی اف در کانادا، سی ژی تی در فرانسه، سازمان جهانی کار و اتحادیه های کارگری در هلند و ووو اتحادیه های بیشتری از این نوع با داشتن میلیون ها عضو در عمل و کار کرد خود، پشتوانه حاکمیت سیاسی طبقه بورژوازی به شمار می آیند.
منبع: کتاب اتحادیه ها ی صنفی نهادهایی برای گذشته. نویسنده عباس منصوران. تابستان
بنفشه کمالی. ٣٠ - ١- ٢٠١٣
banafshekamali@gmail.com
****************
"در حمایت از اطلاعیه اخیر سندیکای کارگران شرکت واحد، در راستای تصمیم گیری جمعی و شورایی"
"سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه" اخیرن اطلاعیه ای را تحت عنوان "برکناری منصور اسانلو از ریاست هیئت مدیره سندیکا" انتشار داده است که از برخی جهات حاوی نکات و موارد با اهمیتی در ارتباط با جنبش کارگری و مسائل و موضوعات "درونی این سندیکا" است. اهم آن ها عبارتند از: ١ــ هیئت مدیره این سندیکا، در اطلاعیه کوتاه خود، به ویژه بر روی "برکناری منصور اسانلو، از ریاست هیئت مدیره این تشکل کارگری، "به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی این سندیکا"، تأکید کرده و اعلام نموده است که نامبرده "از این تاریخ هیچگونه سمت و مسئولیتی در این سندیکا ندارد." سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه همچنین از فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل ( ITF ) - به این دلیل که خود را عضوی از آن فدراسیون می داند - خواسته است تا "همه ارتباطات، همکاری ها وحمایتهای"خود را از ایشان ( منصور اسانلو ) قطع نمایند."
این که دقیقن کدام مسائل و معضلات و در واقع تا چه درجه از "انجام تخلفات" و "عدم پایبندی"ها از جانب منصور اسانلو، سبب شده است تا هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد به اتفاق آرا اطلاعیه ای را با این لحن و مضمون برای برکناری وی از ریاست این سندیکا در دستور کار خود بگذارد و آن را در سطح جنبش کارگری اعلام نماید، هنوز بر ما روشن نیست. اما آن چه از خود متن اطلاعیه استنباط می شود و ظاهرن هیئت مدیره را متفقن به عکس العمل در قبال عملکرد شخص منصور اسانلو واداشته، همانا استمرار و"تعدد تخلفات" نامبرده و یکه تازی و "عدم پایبندی" او به "تعهداتی" بوده است که سندیکا و دیگر اعضای این تشکل بر روی آن ها تأکید داشته و خود اسانلو نیز زمانی به آن ها "پایبندی" نشان می داده است. هیئت مدیره سندیکا در اطلاعیه خود همچنین تأکید می کند که آقای اسانلو به دفعات "هشدار ها و اعتراضات درونی سندیکا" را در ارتباط با "تخلفات" و خطاهای خود نادیده گرفته و "عدم پایبندی" خویش را به آن "هشدارها و اعتراضات" نشان داده است . لذا با توجه به رای و تصمیم جمعی اعضای هیئت مدیره و تأیید و حمایت برخی دیگر از کارگران و اعضای این تشکل از این تصمیم، از ریاست هیئت مدیره این سندیکا برکنار شده است.
این البته سنتی خوب و پسندیده است که باید از جانب کارگران آگاه و فعالین و تشکل های کارگری مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد . بارقه ها و نشانه های یک سنت دیرپا و ارزشمند کارگری، سنت شورایی کارگران، آشکارا در این حرکت دیده می شود. باید آنرا به حد کافی برجسته کرد و تقویت نمود و از جوانب و ابعاد مختلف گسترش داد. تقویت این حرکت و حرکت هایی از این دست به منزله تأیید و تکریم کار و خرد جمعی کارگران است. به ویژه این که در راستای امر اصولی و درستی انجام شده باشد.
واقعیت این است که بخصوص در کشور ما و در روند کار و فعالیت تشکل های کارگری سال های اخیر، کم تر به این سنت و این روال کار توجه شده است. سنت یاد شده بر این پایه و منطق استوار است که "در یک تشکل جدی کارگری، افراد با هر درجه از سابقه و اعتبار، اگر مرتکب انجام خطا و "تخلف" گردند و مهم تر از آن، به "هشدارها و اعتراضات" دیگر اعضا و کارگران، در خصوص اجتناب از "تخلفات" و خطاهای ارتکابی بی اعتنا باشند و در یک کلام به گونه ای برخورد نمایند که گویی تشکل و نهاد مورد نظر، ملک ِ طلق ِ آن ها است، باید که از جانب دیگر اعضا و کارگران مورد سؤال و مؤاخذه قرار گرفته و در صورت "عدم پایبندی به هشدارها و اعتراضات" کارگران حتی از منصب و جایگاهی که در آن قرار گرفته اند برکنار شوند. این اطلاعیه نشان می دهد که این روند عینن در شرکت واحد و در خصوص شخص منصور اسانلو طی شده است. با توجه به متن اطلاعیه و نظر اکثریت قریب به اتفاق اعضای هیئت مدیره این سندیکا، نامبرده بارها دست به "تخلف" از ضوابط و معیارهای موردنظر و قبول این سندیکا ــ که بعضن در اساسنامه این تشکل کارگری نیز قید شده است ــ زده و آن ها را زیر پا گذاشته است. و وقتی هم که به او هشدار داده می شد که دست از این گونه اعمال فردی بردارد، به هشدارها توجه و پایبندی لازم را نشان نمی داده است. جنبش اصیل کارگری باید جایی در برابر این یکه تازی ها و و بی حرمتی ها نسبت به تصمیمات و عملکردهای جمعی کارگران و تشکل های کارگری قد علم کند و در مقابل آن بایستد.
هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد در واقع با این اطلاعیه، اقدام به این کار کرده است و دقیقن از همین زاویه است که باید اطلاعیه مورد نظر را که تصمیم پسندیده ای را در این خصوص گرفته و شجاعانه اقدام به انعکاس آن در سطح جنبش کارگری کرده است، به فال نیک گرفت و مضمون آن را تقویت نمود و برجسته کرد. کارگران شرکت واحد و هیئت مدیره محترم آن، هیچگاه اقدامات و فعالیت های کارگری و حق طلبانه منصور اسانلو و هر شخص دیگر را، تا آن جا که به منفعت کارگران ربط پیدا می کند و در دفاع از منافع و حرمت آن هاست از یاد نبرده و نخواهد برد. این قبیل فعالیت ها ــ چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه موافق آن ها باشیم و چه نباشیم ــ از جانب هر کس که باشد در تاریخ فعالیت ها و مبارزات جنش کارگری ثبت شده اند. اما سئوال این جاست که همه ی آن ها آیا می تواند توجیهی برای اقدامات خودسرانه و بعضن نگران کننده برخی افراد و فعالینی باشد، که یک نمونه آن، انعکاس گزارش سالانه این سندیکا از جانب آقای اسانلو است که کاملن خودسرانه و بدون حتی کوچکترین هماهنگی با هیچ یک از اعضای این تشکل در سطح جنبش منتشر شده است؟
این سنت را که فلان شخص یا بهمان فعال سرشناس جنبش کارگری ــ و یا هر جنبش دیگری ــ حق داشته باشد، به صرف ِ سال ها فعالیت در این عرصه و دفاع از حقوق کارگران حتی، به گونه ای دلبخواهی و سرخود، بدون این که دیگر کارگران و اعضای سندیکا را حتی در جریان برخی اعمال و اقدامات خود قرار دهد ــ مشورت پیشکش ایشان - و یک تنه دست به هر اقدامی بزند و هرعملی را ــ اگر چه بعضن ناپسند و نگران کننده ــ توجیه نموده و به طور دلبخواهی در صدد انجام آن ها برآید و بدتر از همه به "اعتراضات و هشدارهای" دیگر همکاران کارگر خود نیز وقعی نگذارد و اصلن آن ها را به حساب نیاورد و . . . دیگر باید دور ریخت و در زباله دانی تاریخ جایی برای آن در نظر گرفت. باید با این قبیل جاه طلبی ها و چهره سازی ها به مقابله برخاست. این خود نشانه رشد و تعالی جنبش کارگری است که دیگر این گونه چهره پردازی ها و فرد گرایی ها را نمی پذیرد و در برابر آن می ایستد. اتفاقن حرکت هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، در انعکاس این اطلاعیه، درست در همین جا و از این زاویه است که ارزش پیدا می کند. باید آن را به فال نیک گرفت و در حد یک الگو، در این قبیل موارد از آن استفاده نمود. نباید آن را تضعیف کرد و به باد ناسزا و تهمت گرفت. این اطلاعیه را هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، به اتفاق آرا و پس از یک دوره طولانی برخورد با این شخص (منصور اسانلو) در بسیاری از زمینه ها، در دستور کار گذاشته و در سطح جنبش انعکاس داده اند. "مشکوک"، "اطلاعاتی" ، " ارتجاعی" و " عقب مانده" خواندن این حرکت و این اطلاعیه، بیش از آن که این برچسب ها را به این اطلاعیه و هیئت مدیره این سندیکا بچسباند، نویسندگان چنین ردیه هایی را افشا می کند و ادبیات و شیوه های برخورد آن ها را در مواجهه با یک تشکل کارگری به نمایش می گذارند. از ظاهر امر پیداست که هیئت مدیره سندیکا، هنوز خیلی چیز ها را نگفته و خیلی قضایا را رو نکرده است. این قضایا ممکن است در آینده و به وقت مقتضی روشن شوند و در معرض نگاه و قضاوت جنبش قرار بگیرند. قضایایی که هیئت مدیره این سندیکا را به حد کافی نگران کرده و به دادن این اطلاعیه ترغیب نموده است. فوریت و لحن اطلاعیه، دقیقن به خاطر همین نگرانی است. بگذریم از این که اگر این گونه هم نبود و چنین نگرانی هایی هم وجود نداشت، در آن صورت هم، ما و هر جریان جدی دیگری حق نداشتیم که تصمیم جمعی و متشکل هیئت مدیره این سندیکا را بدون هر گونه تحقیق و بررسی ای مورد تخطئه و انکار قرار دهیم و مهر باطل بر آن بزنیم. چنین برخوردهای نسنجیده ای قطعن در آینده ای نه چندان دور دامن این افراد و جریانات را خواهد گرفت. باید از این گونه برخوردها پرهیز نمود و کار را به روال صحیح آن انداخت. باید از این هیئت مدیره و این دوستان به خاطر چنین حرکت درستی حمایت کرد و صدالبته ضعف ها و نارسایی های آن را نیز گوشزد کرد.
واقعیت این که کارگران شرکت واحد اگر بتوانند به عنوان یک حرکت پسندیده و ارزشمند، این گونه تصمیم گیری های جمعی و شورایی را دنبال نموده و با اتکا به دخالت روزافزون کارگران، آن را به سایر موارد، تصمیم گیری ها و اقدامات کارگری خود سرایت دهند و برای گسترش و همه گیر شدن آن تلاش کنند دست به کار مهمی در سطح جنبش کارگری زده اند و به راستی بدعت درست و پسندیده ای را در سطح این جنبش بر جای نهاده اند.
٢- از دیگر نکات برجسته و قابل تعمق این اطلاعیه، تأکید هیدت مدیره محترم این سندیکا، دایر بر عدم پذیرش "نماینده و سخنگو، در خارج از کشور" است. این موضع گیری اصولی و انقلابی، مطمئنن برخی افراد فرصت طلب و گرگ هایی را که در لباس میش برای جنش کارگری ایران و تشکل های موجود در آن دندان تیز کرده اند یکسره نا امید می کند و خواب های طلایی آن حضرات و جریانات را سخت آشفته و پریشان می سازد . برای این موضع گیری نیز باید به سندیکای کارگران شرکت واحد و هیئت مدیره آن دست مریزاد گفت و آن را نیز به فال نیک گرفت. این سندیکا و این کارگران با این اطلاعیه و این قبیل موضع گیری ها در واقع دست رد بر سینه افراد و نهادهای ارتجاعی و سرمایه سالاری زده اند که به عنوان دلالان و جیره خواران سرمایه هموارد مترصد دخالت در این جنبش، به منظور به انحراف کشاندن آن و سوق دادنش به دامان اربابان سرمایه هستند. چنین موضع گیری هایی همچنین دلالت بر سلامت و راست قامتی این جنبش دارد. کارگرانی که با توجه به بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی و دستمزدهای تا چهار برابر زیر خط فقر، حتی یک لحظه در عدم پذیرش وعده های چرب و نرم دلالان خارجه نشین سرمایه درنگ نمی ورزند و عطای پول ها و وعده های "با منظور" و هدفمند آن ها را به لقایشان می بخشند به راستی مستحق قدردانی و احترامند . همان گونه که تا کنون بوده اند.
٣- آخرین موردی را که باید در خصوص این اطلاعیه مطرح کرد راجع به لحن و شیوه بیان آن است. در واقع همین مسئله به نوبه خود مخالفت های زیادی را علیه این اطلاعیه و هیئت مدیره سندیکای کارگران این شرکت برانگیخته است. باید توجه کرد که اطلاعیه اخیر این سندیکا خطاب به "فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل ( ITF ) که سندیکا خود را یکی از اعضای آن می داند و کم و بیش با آن مکاتبات و مراوداتی دارد نوشته شده است و منظور آن البته این بوده است که این "فدراسیون" از این پس با شخص اسانلو، به عنوان "ریاست هیئت مدیره این سندیکای کارگری" ارتباط برقرار نکند و همکاری های احتمالی خود را در ارتباط با این سندیکا، از طریق نامبرده دنبال ننماید . همین و بس. و این البته حرف بسیار درستی است. کسی را که از ریاست سندیکا برکنار شده است نمی توان رابط این تشکیلات با دیگر تشکل ها و نهاد های کارگری دانست. از دیگر مسائل و قضایا هم که بگذریم، اسانلو به صرف این که برای همیشه از کشور خارج شده است بر اساس اساسنامه این تشکل کارگری، از عضویت در این سندیکا و به طریق اولی از ریاست آن برکنار می شود. این مسئله را باید سندیکای کارگران به طور علنی و رسمی به اطلاع این فدراسیون می رساند. و این کار را هم طی اطلاعیه ای انجام داده است . واضح است که نه سندیکا به عنوان یک نهاد حقوقی و نه تک تک اعضای آن راضی نخواهند شد که در مواقع لزوم، اسانلو به عنوان یک انسان و یک فعال کارگری از هرگونه حمایتی محروم شود[١]. این مسئله اگر چه تا حدود زیادی از همین متن کوتاه استنباط می شود، اما بهتر بود که هیئت مدیره محترم این سندیکا بیش از این به آن وضوح و روشنی می بخشید تا احتمالن ابهامی در این زمینه باقی نماند .
با آرزوی سلامتی و راست قامتی هر چه بیش تر جنبش کارگری و تلاش روز افزون همه فعالین کارگری برای پیشبرد بیش از پیش امر مبارزه ی طبقاتی.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۱
[١]- بر اساس شنیده های تا کنونی خیلی از همان نهادها و جریانات معلوم الحال از هر طرف به دنبال این به قول خودش "لخ والسای" ایرانی راه افتاده اند تا از او به نحو احسن حمایت ( حمایت ؟!!! ) کنند . آنان ظاهرن برنامه هایی نیز برای ایشان طرح ریزی کرده اند.
****************
وظیفه انقلابی ما، دفاع از جمع در مقابل فرد است!!!
فدا کاریها و از جان گذشتگی های اعضای هییت مدیره و حتی اعضای عادی سندیکای کارگران شرکت واحد، بخصوص منصور اسانلو و وابستگی های سندیکا به فعالیت های منصور و معروفیت منصور به اعتبار موجودیت و کار های جمعی خارق العاده سندیکا بر هیچ کس پوشیده نیست، همچنین دفاعیات بی شائبه ، مداوم و گسترده تشکل ها، نهاد ها و فعالین از سندیکای فوق و بدنبال خواست سندیکا، دفاع از افراد فعال آن بخصوص منصور اسانلو نیز کاملا" شفاف و روشن است، همچنین نسبت به مشکلاتی که این دوستان و خانوادهایشان طی ٨ سال گذشته تحمل کردند و بیشتر آنها همچنان تحت فشار قرار دارد، آگاه هستیم.
بدلیل اینکه تشکل های کارگری بسیار کم است، سندیکای کارگران شرکت واحد به سمبل و نماد سازمان های توده ای کارگران بدل شده است، که به عنوان تنها الگوی پیش روی تشکل های کارگری دیده می شود. در نتیجه هر ضربه وارده به آن، مانند، موج در دریا به تمامی زوایای جنبش کارگری راه خواهد یافت . اگر این دوستان خطا یا اشتباهی مرتکب شوند، زیانش متوجه همه خواهد بود، و اگر موفقیتی بدست آورند نیز، سودش برای همه خواهد بود. بر مبنای چنین برداشتی بر خورد با مشکل جدید این سندیکا، بسیار حساس بوده و پی آمدش مهم است.
منصور اسانلو دارای چهار بعد بر خورد فکر و کاری است که به ترتیب عبارتند از:
١- فعالیت عملی بسیار اکتیو او تحت مجموعه سندیکا که سر آمد بوده است.
٢- کار های تشکیلاتی او در سندیکا که برای اعضای هییت مدیره روشن و معلوم، برای فعالین خارج از سندیکا طبق اصول نا معلوم بوده است.
٣- افکار سیاسی و روابط سیاسی و بعضا" کارهای سیاسی که تحت تسلط افکار سیاسی شخصی و در همراهی با همفکرانش انجام می داد این نیز برای همه روشن بوده است.
۴- زندگی خصوصی او ، که بعضا" بنا به علل مختلف از جمله فشار های پلیسی با فعالیت های اجتماعی مخلوط شده که برای دیگران نیز مانند منصور پیش می آید. نباید موضوع مورد بحث باشد.
سندیکای کارگران شرکت واحد طی ٨ سال گذشته از زمانی که ارتباط سیستماتیک سازمانی با اعضا و دیگر کارگران داشت تا اکنون که بدلیل فشار های شدید و عدم بر گزاری مجمع عمومی و ناتوانی در بازسازی هییت مدیره خود، ارتباطاتش محدود، غیر سازمانی یا کمتر سازمانی شده است، همیشه از چهار بعد فکری و کاری منصور اسانلو آگاهی کافی داشت، با توجه به اگاهی فوق از تمامی سازمانها، کارگران، فعالین و نهاد های داخلی و جهانی می خواست که از منصور اسانلو حمایت بی دریغ نمایند.
پراتیک اکتیو منصور در مسائل روز کارگری که برای تمامی انقلابیون مورد تایید بود و با درخواست سندیکا مورد حمایت همه جانبه قرار می گرفت، و مورد رابطه و افکار سیاسی او مشخص بوده ولی مورد قبول نبود، اما این مورد به عمد برای اینکه سندیکا تضعیف نشود نادیده گرفته می شد. در رابطه با مسائل درونی تشکیلاتی، فعالین و انقلابیون اطلاع نداشتند و اعضای هیت مدیره که اطلاع صد در صدی داشتند بیان نکرده بودن بنا براین آنچه بود و هست ما هنوز اطلاع نداریم . تا به این روز هم سکوت و یا تایید هییت مدیره برای ما حجت بود. با توجه به موارد بالا، علی رغم وجود موارد غیر قابل قبول، بنا به خواست سندیکا، همگی از منصور اسانلو حمایت می کردیم . امروز نیز بنا به اندیشه حمایت از جمع در مقابل فرد، که یک اصل انقلابی است ، از سندیکای کارگران شرکت واحد باید حمایت کرد، اما این اصل انقلابی اگر بر روال گذشته ما نسبت به سندیکای شرکت واحد پیش برود، دچار تناقض خواهیم شد، چون اصول انقلابی بر پایه آگاهی های علمی و طبقاتی استوار است، در حالی که تا به این روز ما فقط به دلیل اینکه سندیکا خواسته است، بدون اینکه از کم و کیف کارها اطلاع داشته باشیم، قبول کردیم. که البته این روند، تنها با تکیه بر اصل حمایت از جمع در مقابل فرد، قابل توجیه نیست.
معضل دیدگاه سیاسی رفرمیستی در سندیکای کارگران شرکت واحد از بدو تشکیل وجود داشت، و با خارج شدن منصور از سندیکا این معضل تمام نمی شود. البته پنهان بودن و عدم ظهور آن طی 8 سال گذشته نتیجه شدت سر کوب و خفقان بوده است، هر چند که در برخی مواقع نشانه های از آن ظهور کرده بود. این معضل اگر ٨ سال قبل امکان بروز داشت، نمی توانست ضربهای که اکنون به جنبش کارگری خواهد زد، بزند. بدلیل پنهان بودن و عدم امکان ظهور، مضعل فوق با رشد و مشهورتر شدن منصور، رشد بیشتر کرده است. این معضل با سر نوشت جنبش کارگری سر و کار دارد و می تواند ضربات خطر ناکی بر پیکر جنبش کارگری و حتی به جنبش سوسیالیستی بزند.
هسته اصلی برخورد سندیکا با منصور اسانلو را همین معضل تشکیل می دهد، و موارد کمک کننده به این برخورد بقیه دلایلی خواهد بود که طی ٨ سال گذشته بطور آشکار میان منصور و بقیه وجود داشت، از جمله تک روی های منصور یا موارد مالی و... که گاه و بی گاه بیان می شوند، و هیچ کدام تازگی ندارند، ولی عامل بر خورد نمی شدند، چون در سندیکا امکان اغماض در مورد آنها ممکن بود و یا شاید، انها برای همه ای اعضای هیت مدیره به عنوان عامل اختلاف دیده نمی شدند. در نتیجه بر خورد اخیر بین سندیکا و منصور را باید در رابطه با مسائل آینده دید، نه در مسائل گذشته.
اگر می گویم ، در مورد گذشته نیست، چون تمامی کارهای منصور از سال ٨٤ تا کنون برای افراد بیرون از سندیکا کمتر ، ولی برای اعضای هییت مدیره اگر نگویم صد در صد ولی با در صد بسیار بالای مشخص بوده اند اما تا زمانی که از ایران خارج نشده بود، مورد انتقاد جدی قرار نمی گرفت، شاید فکر می کردند هنوز فرصت برای حل مشکل دارند ، یا شاید تعدادی از آنها کم و بیش کار های او را تایید می کردند، شاید مشکل امنیتی می توانست باشد و شاید های دیگر، که پس از مشخص شدن دلایل سندیکا می توان جواب قطعی را پیدا کرد. به هر صورت طی ٨ سال گذشته بنا به خواست سندیکا، نهادها و فعالین و در مجموع جنبش کارگری حتی موارد غیر قابل قبول را نیز مورد تایید قرار می دادند. و این خطا بر می گردد به اینکه چون تعداد تشکل کارگری بسیار کم است، جنبش کارگری به اجبار برای حفظ سندیکای واحد، دست به عصا حرکت کرده است، و در برخی موارد از خود اغماض نشان داده و موارد مشکل ساز را آگاهانه ندیده گرفته است، و امروز، چوب نا دیده گرفتن، آگاهانه را می خوریم.
خطرناکتر از گذشته، امروز است، که باز هم با دلی پر خون سر دو راهی قرار داریم ، یا باید حرکت سانتریستی داشته باشیم ، موضع گیری نکنیم ،یا باید در مقابل تک روی ها و فردیت منصور اسانلو از سندیکای واحد که هیچ چیزی در مورد اختلافات و مشکلات جدید شان نمی دانیم، موضع حمایت کورکورانه بگیریم، اگر امروز منطقی بر خورد نکنیم، این روند و سبک کار می تواند سنت شده و در مورد اختلاف بین افراد دیگر با سندیکا یا تشکل های دیگر که بدون شک اتفاق خواهند افتاد باز تولید گردد.
راستی جنبش کارگری و فعالین آن کجای میدان مبارزه ایستاده اند؟ آیا سندیکای شرکت واحد، بدلیل نبود تعداد زیاد تشکل کارگری حق دارد بدون شفاف سازی و بیان دلایل خود، از بقیه انتظار داشته باشد که حمایت کنند یا حمایت نکنند؟
چه باید کرد؟
تنها راه اصولی ما با دید اگاهانه حمایت از جمع در مقابل فرد است ، چون جمع احتمال خطایش کمتر است. ما به خوبی می دانیم، راهی که منصور طی ٨ سال رفته، حاصل اجتنای ناپذیر حمایت های بیان شده است. اگر موقعیت برای برخی دیگر مهیا شود به احتمال بسیار قوی همین راه را خواهند رفت. به بیان دیگر در مورد منصور و تقریبا" همه افرادی که ممکن است چنین راهی را بروند، باید اعتراف کرد محصول ٨ سال چشم پوشی جمع در مقابل فرد است که سرکوب و خفقان عامل تشدید کننده مسیر فوق بوده است. بهتر است مورد جمع را نیز بررسی کنیم، هر جمعی نمی تواند مورد تایید باشد، بلکه در مورد یک تشکل بحث می شود، بنا براین اگر هیت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اقدامی برای باز سازی خود و بر قراری ارتباط سندیکای به صورت سازمانی و سیستماتیک نکنند، از آن جمع مورد نظر و قابل حمایت خارج گشته به یک محفل تبدیل خواهد شد. اما اگر خود را باز سازی نمایند، هیچ نیازی به تقاضای کمک یا عدم کمک نخواهد داشت چون تمامی نهاد ها خود را با تصمیمات هیت مدیره باز سازی شده هماهنگ خواهند کرد.
طرح مورد زیر جهت اطلاع هیت مدیره کارگران سندیکای شرکت واحد و اعضای آن بطور خاص و دیگر تشکل ها و کارگران بطور عام ، بسیار مهم است، دوستان توجه داشته باشید، وقتی دشمنان (کارفرما ها ، خدم و حشم سرمایه داری،و دولت سرمایه داری) نتوانستند، از طریق سرکوب، دستگیری ، شکنجه و زندان، همچنین بیکارسازی و دیگر تهدید های آشکار کارگران را شکست بدهند. دست از مخالفت و دشمنی بر نمی دارند، بلکه اتحاد و همبستگی کارگران را با روشهای پنهان و پلیسی نشانه می روند، نه اینکه در زمانهای سرکوب آشکار این روش را بکار نمی برند، البته که در همه زمانها بکار می برند، ولی زمانی که از طریق سرکوب های آشکار و عریان موفق نشوند، آنگاه سرکوب های پنهان را هر چه بیشتر افزایش می دهند، بنا براین نباید ساده اندیش باشیم، آنها هزاران شگرد و ترفند دارند، و بدون شک هم اکنون مشغول اجرای سیاست ها و برنامه های مختلف هستند، مبارزه بسیار پیچیده است، برای مقابله و کسب پیروزی باید با دقت بیشتر و تحلیل علمی(مارکسیستی- لنینیستی) موضوعات را بررسی کرد. دوستان در مبارزه با شگردهای پنهان پلیس سیاسی، صداقت فردی به تنهای کار ساز نیست، باید آگاهی طبقاتی، علم مبارزه با پلیس سیاسی، رفاقت عمیق، دید انفلابی و سازماندهی محکم داشت، هر چه مشکلات بیشتر و پیچیده تر می شوند، به همان میزان باید فداکاری ، جسارت ، آگاهی و رفاقت بیشتر شود.
به یاد داشته باشیم، پلیس سیاسی به نمایندگی و از میان تمامی نیروهای رنگارنگ دولت سرمایه داری و نهادهای خصوصی مانند رادیو و تلویزیون ها ، روزنامه ها، سازمانها و نهادها و احزاب و گروها و محافل مختلف یار گیری می کند، آنگاه افراد فوق تحت سازماندهی پلیسی هرکدام در حوزه تخصصی خود شب و روز مشغول کار و برنامه ریزی می شوند. با اجرای هزاران ترفند می خواهند، به تشکل ها و همبستگی کارگران ضربه زده، اعتبار آنها را زیر سوال ببرند، سندیکای کارگران شرکت واحد نیز از این قائده مستثنا نیست، بلکه تحت مراقبت و توطئه دائمی قرار دارد.با توجه به مثل معروف " هر که بامش بیش ، برفش بیش " افراد و تشکل های که بیشترین نقش را در مبارزه دارند، بیشتر از دیگران تحت فشار قرار می گیرند، در این راستا سندیکای واحد یکی از تشکل های است، که از جانب پلیس سیاسی سوژه تحت نظر است . تنها راه نجات سندیکا در مقابل چنین دشمنی ها، حفظ، بازسازی و گسترش ارتباط سازمانی با بدنه خود و بقیه فعالین کارگری و انقلابی است. اگر چنین مسیری را طی نکنید، کمترین خطربرای سندیکا ایزوله شدن، آن است، که دیگربا هیچ حمایتی امکان نجات نخواهد داشت.
دوستان من در سندیکای واحد، صد در صد به یاد دارند، از سال ٨٦ به بعد هر وقت فرصت صحبت با هم داشتیم، اعلام کردم که تنها راه شما بر گزاری مجمع عمومی و باز سازی هیت مدیره است ، هنوز هم تنها راه همین است، اگر شما دوستان با هر روشی که خود می دانید، و امکان دارد، با تاکتیک های مختلف و با استفاده از تکنولوژی مدرن، باید هیت مدیره خود را باز سازی کنید، اگر بتوانید مجمع عمومی خود را تشکیل بدهید، هیت مدیره را باز سازی نماید، دیگر نیازی به درخواست حمایت یا عدم حمایت نخواهید داشت، چون شما و دیگر کارگران عضو با تصمیمات جمعی خود تکلیف همه را روشن می کنید، بر مبنای تصمیمات شما و اعضاء، همه ی نهاد ها و فعالین و سازمانها حرکت های حمایتی یا عدم حمایتی خود را با تصمیمات شما تنظیم خواهند کرد. بدون شک و با آگاهی کامل هنوز هم بسیاری از رفقا و دوستان با تمام توان آمادگی کمک جهت بر گزاری مجمع عمومی شما را، دارند. فراموش نکنیم که در سندیکای واحد با توجه به سازماندهی دومین اعتصاب ، پتانسیل بر گزاری مجمع عمومی ولو کوچکتر و با اشکال مختلف وجود دارد.
در پایان به عنوان یک همرزم طبقاتی و دوست، از منصور انتظار دارم، به احترام ٨ سال کار فداکارانه و متحدانه با دیگر اعضای هیت مدیره که همگی سختی شکنجه های فراوانی را تحمل کردید، و در برای حمایت از همان کارگرانی که ٨ سال در جهت کمک به احقاق حقوقشان فعالیت کرده اید، بدون چون و چرا تصمیم جمعی را بپذیرید و حتی بدون چشم داشت کمک کنید، تا سندیکا از این پیچ خطر ناک عبور نماید، و اعلام نمایید، از این پس مسیر مستقل خود را خواهم رفت، با توجه به توانایی های ایشان، بدون شک اگر مسیرش در جهت جنبش کارگری باشد، همه ی مشکلات حل خواهد شد، و او دوباره در جمع پیشروان جنبش کارگری سر آمد خواهد شد، منصور، دوست عزیز : بهتر است با دقت و بدون ایجاد مشکل این فرصت را به خود و به بقیه فعالین بدهی.
محمد اشرفی - ۱۳۹۱/۱۱/۱٠
****************
سندیکای واحد ، یک گام به پیش!
درآمد
بیانیه ی دوم بهمن ماه ۱۳۹۱ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه برکناری "منصور اسالو از ریاست هیئت مدیره سندیکا" را ضمن طرح نکاتی کلی و تا حدودی مبهم اعلام کرد.
اینجا کلیک کنید.
صدور این بیانیه از سوی افراد ،محافل و سازمان های سیاسی علاقه مند به جنبش کارگری همچون یک شوک غیر منتظره و خبری کوتاه و باور نکردنی تلقی شد. در مدتی کوتاه و کم تر از ۳ روز ده ها یادداشت و بیانیه صادر گردید. غالب این اعلامیه ها - که پنداری از روی هم کپی شده است- از یک سو با بیانیه ی سندیکا مانند پدیده یی عجیب و شگفت ناک مواجه شده اند و از سوی دیگر بر چند مولفه ی عمومی هم تراز و مانسته تاکید کرده اند . وجه دیگر این بیانیه ها در شتاب زده گی آن هاست و به یک مفهوم موید این امر است که غالب عزیزانی که علیه بیانیه موضع گرفته اند ،انتظار چنین واقعه یی را نداشته اند .فهم این شوکه شدن ها و محتوای کم و بیش مشابه یادداشت های تعرضی علیه بیانیه ی سندیکا چندان دشوار نیست .بسیار طبیعی است دوستانی که در جریان جزییات تحولات ماه های اخیر سندیکا نیستند و نبودند و از متن و عمق زخم های مزمن گذشته و حال خبر نداشتند و ندارند با این رخ نمود شتاب زده برخورد کنند. مضاف به این که ادبیات جدید و طرح نکات کلی در بیانیه و گنجاندن یکی دو عبارت استفهامی و "غیر متعارف" سبب شد که هیات مدیره ی سندیکا به نحو عجیبی مورد تعرض اینترنتی قرار گیرد .جان مایه و فشرده ی انتقاداتی که به بیانیه ی سندیکا وارد شده است در چند سر خط خلاصه می شود:
برکناری منصور اسانلو امری طبیعی و در شمار حقوق قطعی هیات مدیره است.
این برکناری می باید با تقدیر و تشکر از اهتمام و تلاش اسانلو در روند شکل گیری سندیکا و مبارزات سرسختانه ی چند سال اخیر صورت می بست و به هزینه های سنگین جسمی و روانی که اسانلو و خانواده اش در این سال ها متحمل شده اند؛ اشاره می شد.
و مهم تر این که با هر درجه یی از "تخلفات متعدد و عدم پای بندی به تعهدات ..." هیات مدیره ی سندیکا نباید از فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل "خواستار قطع همه ی ارتباطات همکاری ها و حمایت ها" از اسانلو می شد. و البته این مصرع آخر فصل مشترک تمام اعلامیه های انتقادی است.
و در نهایت این که منتقدان و معترضان به بیانیه علاوه بر نکات پیش گفته ،هیات مدیره را به "بی پرنسیپی" ،"برخورد غیر رفیقانه"، "عدول از سنت های کارگری" ،"برخورد زشت و غیر اخلاقی"و "حرمت شکنی" از رییس سابق متهم کردند و در نهایت خواستار عقب نشینی سندیکا و پس گرفتن بیانیه شدند .هیچ کس از جهت گیری جدید سیاسی سندیکا سخن نگفت.هیچ کس با حوصله و رفیقانه از هیات مدیره نخواست که در اولین فرصت ممکن نسبت به روشن سازی موارد مطروحه اقدام کنند . یک سلسله پند و اندرز اخلاقی که پرنسیپ ها و سنت های کارگری را به رخ آن دسته از فعالین پیشتاز جنبش کارگری می کشید که در شرایط سیاه اختناق صلب ترین تشکل توده یی کارگری را بنا نهادند و تا پای جان خود و اعضای خانواده از آن دفاع کردند و هنوز چنین می کنند و با وجود تحمل زندان های طولانی و مرارت های طاقت شکن یک ذره از مواضع و منافع طبقاتی شان عقب ننشسته اند .آموزش "سنت و پرنسیپ" کارگری برای تنابنده یی چون من حتما لازم است اما این که امثال ابراهیم مددی و رضا شهابی و داود رضوی و سایر اعضای هیات مدیره ی سندیکا را - با آن همه تجربه و مبارزه ی عینی و نظری - چه گونه می توان با یک یادداشت آقا معلم مابانه به صراط مستقیم هدایت کرد،لابد از شگفتی روزگار است.آن هم از سوی بعضی از کسان که خود در سازمان ها و گروه های سیاسی شان استاد شکستن پرنسیپ و پیشگام پشت سر نهادن سنت های کارگری بوده اند . نگفته پیداست که در" نیت خیر" موضع گیرنده گان نباید تردید کرد ، اما مساله این نیست.
دوم
بیانیه ی سندیکا حاوی نکات بسیار مهم و تا حدودی مبهم است که من در این مجال مجمل به آن خواهم پرداخت و انتظارم این است که عزیزان هیات مدیره بنا به ضرورت و صلاح دید و ارزیابی خود از اوضاع جاری نسبت به تکمیل کاستی ها و تصریح ضعف های آن اقدام کنند. مخاطب بیانیه فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل است و رونوشتی نیز به سازمان جهانی کار تا کلیه اتحادیه ها ... فرستاده شده است.بسیار خوب.همین که بیانیه رو به جنبش کارگری و توده های کارگر شرکت واحد صادر نشده ،موید این نکته است که تغییراتی به ظاهر بوروکراتیک اما به واقع سیاسی در سطح هیات مدیره صورت بسته .در عین حال اذعان به این که هیات مدیره منتخب واقعی توده های کارگر عضو این سندیکاست به خودی خود این ابهام (رو به بالا بودن) را پاک می کند.
بیانیه از خلع رییس سندیکا به علل مختلف سخن می گوید .واضح است که با چنین فرضی گنجاندن تقدیر و تشکر و پاس داشت از گذشته ی مبارزاتی اسانلو - که امری واقعی است - جای چندانی ندارد.درست که اخلاق حکم می کند به قول حافظ : عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی... اما چنان که گفتیم در این جا با بیانیه یی یک سره سیاسی مواجه هستیم و مستقل از این که اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی چه تناسب هایی دارند ، جای تقدیر و تشکر از گذشته ی پر فراز و نشیب اسانلو در چنین بیانیه یی نیست. مضاف به این که فعالان پیشرو جنبش کارگری ایران هوشمند تر از آنی هستند که با درج یا مکتوم ماندن یک سپاس نامه در چنین مکاتبه یی جهت گیری و قضاوت خود را تغییر دهند.
سوم
مساله ی پر مناقشه ی بیانیه علاوه بر ذکر کلیاتی تحت عنوان "تخلفات" تا "نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا" بر این محور متمرکز شده است که منصور اسانلو "از این تاریخ هیچ گونه سمت و مسوولیتی در این سندیکا ندارد و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همه ی ارتباطات ،همکاری و حمایت ها از نامبرده می شود". در این جا به نظرم باید کمی دقیق شد . من البته فهم شخصی ام را از این بند ارائه می کنم و توجه همه ی دوستان معترض را به خم شدن روی این نکته ی ظریف جلب می کنم.اسانلو برکنار شده است.این برکناری بر اساس تصمیم اکثریت مطلق هیات مدیره صورت گرفته است ، تا این جا موضوع روشن است ، در نتیجه این فرایند اسانلو دیگر رییس سندیکا نیست . به تبع چنین تغییری است که بیانیه ی سندیکا از مخاطبان خود می خواهد که "همه ی ارتباطات و همکاری ها و حمایت های" خود را قطع کنند. در واقع از تاریخ صدور بیانیه (دوم بهمن ١٣٩١) اسانلو یک فرد عادی مانند هر کارگر عضو سندیکاست که به لحاظ حقوقی از اعتبار و جایگاه مکاتبه؛ ارتباط، همکاری و کسب حمایت از مخاطبان بیانیه برخوردار نیست. به عبارت دیگر بیانیه فقط از جای گاه حقوقی اسانلو خلع ید کرده است. واضح است که نه هیات مدیره ی سندیکای واحد و نه هیچ نهاد دیگری نمی تواند حتا یک کارگر ساده را از حق مکاتبه با سازمان های کارگری و در خواست حمایت محروم کند. مضاف به این که اسانلو از چنان شهرتی بهره مند هست که بیرون از سندیکا و با وجود صدور بیانیه هایی به مراتب تندتر؛ از امتیاز مکاتبه و دریافت حمایت از نهادهای کارگری بین المللی استفاده کند. بیانیه با کمی لغزش قلم و سهو نگارش می خواهد بگوید آقای اسانلو به عنوان رییس سابق سندیکا از کلیه ی پشتیبانی ها و ارتباطات پیش گفته خلع ید شده است اما...
و مساله ی مهم همین اماست.بیانیه نمی گوید که از منصور اسانلو به عنوان یک فعال کارگری حقیقی حمایت نکنید .بیانیه نمی گوید اگر آقای اسانلوی حقیقی - زبانم لال - فردا به مشکلات مختلف گرفتار آمد از او حمایت نکنید.در این جا شخصیت حقوقی اسانلو خلع ید شده است . بی گفت و گو اعضای هیئت مدیره سندیکا از این درجه آگاهی طبقاتی و ارزش و مدارای انسانی برخوردار هستند که نه فقط از حقوق شهروندی و کارگری و اجتماعی همرزم گذشته خود حمایت کنند ،بل که این حمایت را تا فعالان کارگری بیرون از سندیکا نیز تعمیم دهند. کما این که تا کنون چنین کرده اند.تاکید یک سویه بر این وجه از فراخوان (عدم حمایت از اسانلو) به طور مشخص متاثر از دو خاستگاه است:
اول.کلی و نامفهوم بودن همین بخش از بیانیه که بی تردید ناشی از یک سهو نگارش معمولی است.
دوم.برداشت نادرست معترضان.
چگونه می توان پذیرفت انسان هایی که بهترین سال های عمر خود را در بدترین شرایط زندان و مرارت و فشار سپری کرده اند و در عمق پیچیده ترین مبارزه ی طبقاتی فولاد آبدیده شده اند و هدف شان چنان که در ذیل بیانیه نیز آمده است "گسترش صلح ؛عدالت و صداقت در همه جای جهان" است نسبت به حقوق فردی و اجتماعی همرزم سابق خود موضع سلبی بگیرند!
نه! این دیگر بدبینی است.دست کم گرفتن تعلقات عمیقاً انسان دوستانه ی جمعی از فعالان پیشتاز کارگری است.به همین سبب نیز، اگر فهم من در این مورد درست باشد ،از عزیزان هیات مدیره ی سندیکا انتظار می رود که نسبت به تصریح این نکته ی بدیهی اقدام کنند.
سوم.منصور اسانلو از کشور خارج شده است.او به عنوان یک فعال شناخته شده ی جنبش کارگری ایران از این حق انکار ناپذیر برخوردار است که مبارزه ی کارگری یا سیاسی خود را در خارج از کشور به نحوی که مقتضی می داند ،پی بگیرد.نهاد یا انجمنی دایر کند.در این یا آن رسانه ظاهر شود و نسبت به هر آن چه که مایل است اظهار نظر نماید. نسبت به "اتهامات" وارده از خود دفاع کند.کما این که طی صدور گزارشی مبسوط چنین کرده است. اسانلو می تواند با تمام اتحادیه هایی که هیات مدیره ی سندیکا آنان را از حمایت و ارتباط با او منع کرده اند ، ارتباط برقرار کند.از حمایت آنان برخوردار شود. شکی نیست که او چنین خواهد کرد و از حمایت های قابل توجهی نیز برخوردار خواهد شد. این ها محل مناقشه نیست.مساله این است ؛ بیانیه بر اساس اساس نامه ی مصوب کارگران و از جمله خود آقای اسانلو به وضوح تاکید می کند که سندیکا در خارج از کشور "نماینده و سخن گو" ندارد. به عبارت دیگر بیانیه از همه گان و از جمله آقای اسانلو می خواهد که قواعد بازی را در زمین جدید رعایت کنند. این نیز پدیده ی شگفتی نیست و هیچ بخشی از سنت ها و پرنسیپ های کارگری را نقض نمی کند.
چهارم
بیانیه ی دوم مرداد یک چرخش پروسه مند سیاسی در روند حرکت رو به پیش سندیکای شرکت واحد است که می تواند دست آوردی بسیار مهم و سازنده برای جنبش کارگری ایران نیز به همراه داشته باشد.حق نماینده گی (از جمله حق ریاست بر سندیکا و اتحادیه) مادام العمر نیست و به اعتبار تصمیم سازی های گروهی و شورایی و به اعتنای خرد جمعی هر تشکل کارگری می توان به هنگام ضرورت از رییس یا هر عضو دیگر به نماینده گی از توده های کارگری آن تشکل خلع ید کرد. گسستن شخصیت اسانلو - با هر درجه یی از تخلف و غیره - امری مذموم است، اما فروریختن سنت های لیدربازی و رهبر سازی و شکستن اتوریته های فردی و اساطیری و عمل به دموکراسی شورایی و مستقیم ،از مهم ترین دست آوردهای بیانیه است.جنبش کارگری از پیشتازان آگاه طبقه ؛طیف های سازمان ده و عناصر عمل گرا تشکیل شده است و از هر منظری مورد ارزیابی قرار گیرد نمی تواند به فردگرایی تمکین کند. مهم ترین پیام بیانیه ی سندیکا زنگ این تذکر را کنار گوش ما به صدا درآورد .در نتیجه به نظر من بیانیه یک گام به پیش است.
بعد از تحریر
الف.در یکی دو اظهار نظر سخیف افدام اعضای هیئت مدیره سندیکا، امری "مشکوک" و تحت فشارهای سیستم اطلاعاتی و امنیتی جا زده شده است.شرم هم چیز خوبی است لابد! همه ی کسانی که بیانیه را عبور از پرنسیپ و سنت های کارگری تلقی کردند وظیفه داشتند - و دارند - که در مقابل این مواضع مذبوحانه بایستند. واقعیت این است که بخشی از چپ ما هنوز تحت تاثیر آموزه های بریایی - ژدانفی "هر که با ما نیست را بر ما ست" معرفی می کند و از این سکو بلافاصله مخالف خود را به انواع و اقسام انگ های اطلاعاتی می نوازد. اگر در اپوزیسیون باشد او را به لجن می کشد و اگر خدای نکرده به پوزیسیون برسد رونوشتی از اعدام و ترورهای دهه ی سی و چهل شوروی را کپی خواهد کرد .این سنت ها ضد کارگری، ضد سوسیالیستی و ضد هرگونه پرنسیپ انسانی است. بگذریم از این که نوچه های بورژوازی گندیده ی وطنی و چهار تا فعال به اصطلاح ملی مذهبی متعصب نیز وقتی که پروپاگاندشان برای بالا کشیدن فلان لیدر نهضت آزادی در بهمان دانشگاه مسدود می شود، با همان طناب پوسیده به چاه می روند.....
ب. یکی از اعضای سندیکا (آقای همایون جابری) ضمن تحلیل مفیدی که بر بیانیه ی دوستان خود نوشته (مقاله ی "فرجام یک غرور") روی بخشی از مسائل پیش گفته (از جمله اتهام اطلاعاتی زدن به مخالفان و عواقب بدخیم اتوریته ی فردی در تشکل های کارگری) متمرکز شده و مقاله ی خود را با این جمله ی معنادار به پایان برده است:
"مبارزه سخت است ولی مبارز بودن کار هر کسی نیست .نیاز به گذشت و فداکاری هست و به یاران ات فکر کردن .نه به غرور و خودخواهی است و رویای رییس جمهور بودن را از سرت درکن"ا
اینجا کلیک کنید.
اگر درست فهمیده باشیم بحث در مورد یک "رهبر کارگری" و زدن نقب به "رویای رییس جمهور شدن" بی گمان حضرت لخ والسا را تداعی می کند . نمی دانم! شایسته بود این دوست عزیز کمی منظورش را می شکافت.همان طور که بایسته است هیات مدیره ی سندیکا با حفظ و رعایت تمام جوانبی که خود بهتر می دانند، در راستای انتخاب رییس جدید برخی از ابهامات بیانیه را نیز روشن کند.
پ.از انترناسیونال اول تا لحظه ی حالِ ما سنت های کارگری مبتنی بر دموکراسی کارگری و احترام به تصمیم گیری های جمعی و شورایی استوار شده است .اگر این اصل را قبول داریم و اگر می پذیریم که اعضای هیات مدیره ی سندیکای واحد در شمار صادق ترین و آگاه ترین فعالانِ جنبش کارگری هستند ،پس کم ترین ادای دین به این همه مبارزه و زندان ؛حمایت از سندیکای واحد است.
در دفاع از خردجمعی هیأتمدیرهی سندیکای کارگران شرکت واحد
هیأتمدیرهی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در نامهای که در تاریخ ٢ بهمن ۱۳۹۱ خطاب به فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل نوشته است آقای «منصور اسالو» را از سمت ریاست هیأتمدیرهی این سندیکا خلع کرده است و همچنین خواستار قطع تمامی ارتباطها، همکاریها و حمایتها از نامبرده به عنوان رئیس هیأتمدیرهی سندیکا شده است و متذکر شده است که سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه هیچ نماینده وسخنگویی در خارج از کشور ندارد.
مادهی ١٧ اساسنامهی سندیکا چنین میگوید: «اعضای هیأتمدیره در اولین جلسهای كه حداكثر ١۵ روز پس از قطعی شدن انتخابات تشكیل میشود از بین خود یك نفر را به عنوان رئیس، یك نفر نایبرئیس، یك نفر دبیر، یك نفر خزانهدار و یك نفر را به عنوان مسئول روابط عمومی انتخاب میكند و طی تنظیم و امضای صورتجلسهای اسامی انتخابشدگان را جهت اطلاع اعضا و همچنین انجام تشریفات قانونی و صدور كارت شناسایی اعلام میكند.»
اکنون سؤال اینجاست که مگر بر اساس مادهی مذکور، رئیس هیأتمدیره و سایر مناصب ذکرشده اعتبار خود را از آرای هیئتمدیره کسب نمیکنند؟ و اگر جواب آری است پس چرا از نظر برخی افراد هنگامی که همین هیأتمدیره منصب ریاست را از فردی (حالا به هر دلیلی که خرد جمعی اعضای هیأتمدیرهی فعلی تشخیص دادهاند) بازمیستاند، کاری عجیب و خارقالعاده انجام داده است!؟ به نظر میرسد اینان فردگرایی را به ساز و کار و خردجمعی یک تشکل کارگری ترجیح دادهاند. نوشتهجاتی که در حمایت از اسالو و در مقابل تصمیم جمعی هیأتمدیرهی سندیکا به رشتهی تحریر درآمده است در نهایت حاصلی جز تقویت فردگرایی در مقابل حرکت و خردجمعی ندارد. در این نوشتهجات از سندیکا درخواست شده است که دلایل این اقدام را به صورت علنی عنوان کنند. افرادی که چنین درخواستی دارند علیالعموم کسانی هستند که خارج از مرزها و شرایط ایران زیست میکنند و به همین دلیل دریافتی از شرایط داخلی ایران نداشته و نمیدانند که تشکلها و فعالان کارگری داخل کشور با چه مشکلاتی دستبهگریبان هستند. اینان از درک این نکته عاجزند که در شرایط حاضر به هیچ روی امکان مطرح کردن همهی موارد نیست و اگر بود به یقین هیأتمدیرهی سندیکا دلایل این کار را به صورت شفاف رو به جنبش کارگری ارائه میکرد. اما واضحترین دلیل این برکناری که حتا نیاز به فکر زیادی هم ندارد این است که آقای اسالو از ایران خارج شده است و چهگونه ممکن است فردی که دیگر در ایران نیست رئیس هیأتمدیرهی یک سندیکای کارگری داخلی باشد!؟
اِشکال دیگری که به نامهی سندیکا وارد میکنند این قسمت نامه است که میگوید: « . . . و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همهی ارتباطات، همکاریها و حمایتها از نامبرده میباشد».
مضمون این انتقادها این است که فرضاً اقدام برکناری اسالو صحیح باشد اما چرا سندیکا درخواست کرده است که هیچگونه حمایتی از شخص اسالو هم صورت نگیرد! در اینجا باید دقت شود که نامهی مذکور خطاب به فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل و چند تشکل بینالمللی کارگری دیگر نوشته شده است؛ تشکلهایی که تا کنون اسالو را به عنوان رئیس هیأت مدیره میشناختهاند. بنابراین منظور این بوده است که دیگر اسالو را به عنوان رئیس هیأتمدیره نشناسند و حمایت و ارتباط با او را تحت این عنوان انجام ندهند و نه این که هیچکس از شخصیت حقیقی اسالو هم دفاع نکند! در بدبینانهترین حال میتوان گفت نامه در اینجا کمی ابهام دارد و میشد با یکی دو کلمه منظور را بهتر رساند. البته فعالان کارگری در دیدار با اعضای هیأتمدیرهی سندیکا در این مورد سؤال کردند و جوابی که دریافت شد نیز همان بود که فکر میکردیم: «ما تنها منظورمان قطع حمایت و ارتباط به عنوان هیأتمدیره است و نه شخصیت حقیقی اسالو».
منتقدان اقدام بهجای هیأتمدیرهی سندیکا به جای اشک ریختن برای آقای اسالو چرا از ایشان سؤال نمیکنند که به چه حقی اقدام به نوشتن مطلبی با عنوان «گزارش سالیانهی سندیکای شرکت واحد در سال ۱۳۹۱» کرده است (به تاریخ ۴ بهمنماه و ٢ روز پس از برکناری از سمت ریاست هیئتمدیره) و در این مطلب به صورتی غیرمسئولانه، مسائل حساس درونی و اسناد سندیکا را بدون هماهنگی با دیگر اعضای سندیکا منتشر کرده است! هر کس تنها چند روزی فضای ایران را درک کرده باشد به نیکی میداند که این اطلاعات میتواند برای افراد سندیکا مشکلات امنیتی زیادی ایجاد کند و به ذهن انسان میرسد که گویا آقای اسالو به گونهای قصد داشتهاند با این کار پلیسی از اعضای هیأتمدیره انتقام بگیرند! البته مطلب فوق و اسناد ضمیمهی آن تنها ادعاهای آقای اسالو است و بدون تأیید رسمی توسط سندیکا فاقد اعتبار لازم است.
قصد این نوشته تنها حمایت از اقدام جمعی هیأتمدیرهی سندیکا در مقابل اظهارنظرهای عجولانه و بعضاً غیرطبقاتی است و بنای ورود به اقدامات و طرز فکر اسالو را نداریم؛ اما تنها ذکر این نکته را خالی از لطف نمیبینم که به آن دسته از فعالانی که شناخت دقیقی از طرز فکر و اقدامات آقای اسالو ندارند به صورت سربسته متذکر شوم که ایشان در خیالشان خواب «لخوالسا» شدن میبینند و شگفتا که این آرزو را به زبان هم آوردهاند! فعالان کارگری و نیروهای چپ و مترقی باید به جای اظهارنظرهای عجولانه و غیرمسئولانه، مسائل را با دیدی ریشهای (رادیکال) بررسی کنند و از اظهارنظرهای عجولانه و سطحی پرهیز کنند.
سعید کیوان - ۹ بهمن ۱۳۹۱
****************
گفت و گوهای کارگری، شنبه ٢۶ ژانویه؛
ملاحظاتی پیرامون ابهامات موجود در اطلاعیۀ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه؛
در گفت و گو با محمود صالحی و فرخنده آشنا
اینجا کلیک کنید.
بهروز خباز
****************
از سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه حمایت کنیم
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با انتشار اطلاعیه ای تصمیم خود را مبنی بر برکناری ریاست هیئت مدیره سندیکا و اینکه هیچ سخنگویی را در خارج از کشور به رسمیت نمیشناسد اعلام کرد.۱ این تشکل از سازمان اتحادیۀ جهانی حمل و نقل "ای ت اف" خواستار قطع همه ارتباطات ،همکاری ها و حمایتهایش از رئیس سابق سندیکا شد. در این رابطه سیل کامنت ها و مقالات متعددی از طرف سازمان ها و اشخاص در سایتها سرازیر گردید. مثل هر رویدادی در جنبش کارگری ایران، این رویداد هم فضای مجازی اینترنتی و همچنین جنبش کارگری و طرفدارانش را به شدت قطبی کرده ، آنچنان که حتی آنها که خواستارایفای نقش بینا بینی در این قضیه بودند را ناخواسته در درون یکی از این قطبها قرارمی دهد.
تمام مقالات نوشته شده در این رابطه و مواضع اعلام شده، علی رغم خواست و قصد نویسندگان آنها می تواند یا مخالف و یا موافق تصمیمات سندیکای کارگران شرکت واحد باشد و شقه سومی هم در اینجا وجود ندارد.
سندیکای شرکت واحد از زمان تشکیلش تا کنون با فراز و نشیب های زیادی مواجه بوده است. این سندیکا چه از طرف رژیم و چه از طرف نهادهای امپریالیستی و مامورانش متحمل ضرباتی بوده، که همگان از آنها با خبرند.
اینکه سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه یک تشکل مستقل کارگریست، هیئت مدیره، اساسنامه و سایت ٢ خود را دارد، بر همه روشن می باشد. اینکه همیشه در درون هر تشکلی مسائلی وجود دارد و برای علنی کردن مسائل داخلی، این خود آن تشکل است که می تواند تصمیم گیرنده باشد را کسانی که خودشان به نوعی در تشکل های مختلف مشغول به فعالیت هستند، می بایست بخوبی بشناسند. گروه های سیاسی مدعی حامی تشکل های کارگری که یکی از خواستهای اساسیشان بوجود آمدن هر چه گسترده تر همین تشکل هاست، تنها با به رسمیت شناختن حقوق همین تشکل های موجود و با اعتماد خود به آنها و حمایتشان از آنها است که می توانند به یاری آنها بشتابند. هر گونه مقابله کردن با تصمیمات هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد با هر پوششی و به هر بهانه ای، موضع گیری بر علیه خود این تشکل کارگری و بی اعتمادی به تصمیمات هیئت مدیره آن می باشد. کسانی که نگران برخورد تند کارگران سندیکا هستند و اینکه چرا هیئت مدیره آن خواستار قطع همه ارتباطات، همکاری ها و حمایتهای "ای ت اف" از رئیس سابق هیئت مدیره شده است، آیا خبر دارند که "ای ت اف" چه حمایت هایی از رئیس این سندیکا می کرده ، خبر دارند که این سازمان چگونه ارتباط و همکاری هایی با او داشته و... که در قبال خواست سندیکا مبنی برقطع ارتباط این سازمان با رئیس سابق سندیکا، حمایت خود را از آقای اسانلو اعلام کرده و خود را در تقابل با این خواست سندیکا قرارمی دهند!
در آن اطلاعیه۱، هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد بطور مشخص خواستار قطع کامل ارتباط و حمایت "ای ت اف" از رئیس سابق هیئت مدیره سندیکا می باشد، اما این ارتباط ها و حمایت ها چیست و در چه زمینه هایی، هنوز نامشخص است. به تشخیص سندیکا و هیئت مدیره اش این حمایت ها بر ضد منافع سندیکا بوده، و اگر نه چه دلیل دیگری می توانست موجب این تصمیم شده باشد، مگر اینکه تمام اعضای سرد و گرم کشیده هیئت مدیره بعد از سالها مبارزه به ناگهان و بدون هیچ منافعی، فقط از روی لجبازی قصد بردن آبروی چندین و چند ساله خود را کرده باشند! کسانی که رفتار این سندیکا را غیر اصولی می دانند، در واقع حامی کمک ها و حمایتهای "آی ت اف" از رئیس سابق هیئت مدیره و بر ضد تشخیص هیئت مدیره مبنی برمضر بودن آن حمایتها برای سندیکای واحد هستند. همین نکته مهم روشن کننده جایگاه کسانی که می خواهند مراقب اخلاقیات تشکل های کارگری باشند و بدون توجه به اصل مسئله خود را وسط معرکه انداخته اند، است. اینها ناخواسته در صف کسانی قرار می گیرند که بخاطر منافع سازمانی خود دست به اغتشاش زده و در این راه از تهمت و انگ زنی به کارگران شرکت واحد و سندیکایشان فروگذار نیستند.
ماه پشت ابر پنهان نمی ماند، چه آن سازمانها و افرادی که به تشکل های کارگری اعتماد کرده و مدافع سندیکا و تصمیماتش بوده اند، چه کسانی که با مشکل بی اعتمادی به جنبش کارگری و تشکل های کارگری دست به گریبان هستند و خود را منجی و معلم اخلاق این طبقه میدانند، یا آنها که تنها به خاطر منافع سازمانی خود در پی هر فرصتی برای ضربه زدن به تشکل های مستقل کارگری برمی ایند، روزی به حقیقت پی خواهند برد و پاسخ همه سوالات مطرحه را دریافت خواهند کرد؛ هر چند برای این دسته آخر که تنها در پی منافع خود هستند و عوامفریبانه خود را حامیان جنبش کارگری معرفی می کنند، دانستن حقیقت بی فایده می باشد، اینها کاری به غیر از تحریف، دروغ پراکنی و...ندارند، دروغ پراکنی و تهمت زنی هم نیازی به حقیقت ندارد!
این روزها برای کارگران شرکت واحد و سندیکای آنان روزهای مهم و متحولی است. هر تصمیمی که امروز از طرف هیئت مدیره این سندیکا گرفته می شود، تمام عملکرد این سندیکا در این شرایط و سرنوشت آینده این تشکل را رقم خواهد زد. امیدوارم کسانی باشند که تمام این نوشته ها و اطلاعیه ها و کامنت ها را به عنوان مدارک جنبش کارگری جمع اوری کرده تا با ارائه آنها به آیندگان، به آنان نشان دهند که تشکل های کارگری ما و جنبش کارگری با چه موانعی مواجه بوده و با متحمل شدن چه دشواری هایی، وجود تشکل های کارگری ممکن شده است.
به تاریخ دوم بهمن ماه نود ویک از طرف سندیکای شرکت واحد تهران و حومه اطلاعیه ای تحت عنوان "برکناری منصور اسانلو ازریاست هیئت مدیره سندیکا شرکت واحد" صادر شده است.
روشن است که هر تشکلی دارای اساسنامه و قرار های تشکیلاتی خاص خود است و سندیکای شرکت واحد نمی تواند خارج از این قاعده باشد. همانطور که در متن اطلاعیه سندیکا آمده است آقای اسانلو به علت پایبند نبودن به تعهدات و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درون سندیکا اخراج شده است. قطعا این اخراج با حضور جمعی اعضای هیئت مدیره صورت گرفته و باید برای این تصمیم جمعی احترام قائل شد.
بعد از انتشار این اطلاعیه افرادی این حرکت را "توطئه گرانه " " ارتجاعی و ضد کارگری "تهمت زنی به شیوه جمهوری اسلامی " و یا " توطئه وزرات اطلاعات و عوامل خانه کارگر و شورا های اسلامی " دانستند .
این افراد حق دارند سندیکا را مورد سوال قرار دهند، اما کسی به آنها این حق را نخواهد داد تصمیم آگاهانه و جمعی سندیکا را هم ردیف با نهاد های سرکوب قلم داد کنند.
باید به این افراد گفت بس کنید! اگرنمی توانید کمک حال جنبش کارگری باشید با چنین ادبیاتی به روحیه مبارزاتی فعالین سندیکای شرکت واحد حمله ورنشوید چرا که مبارزه طبقاتی یک مبارزه جدی ست که از هر گونه مماشاتی گریزان است.
من ضمن حمایت همه جانبه از اطلاعیه سندیکای شرکت واحد تهران و حومه معتقدم که مدافعان واقعی جنبش کارگری باید به رای و تصمیم جمعی سندیکای شرکت واحد احترام بگذارند. این امید را دارم که در آینده ی نزدیک سندیکا به تصریح موارد مطروحه در بیانیه مورد نظر بپردازد.
بهزاد سهرابی - بهمن ۱۳۹۱
****************
فرجام یک غرور - نگاهی به تصمیم گیری هیئت مدیره سندیکای واحد
زمانی که منصور اسالو در جلوی ترمینال واحد روی صندلی رفت و فریاد میزد که ” ما انقلاب نکردیم که دخترهایمان را در دوبی و کراچی بفروشند، مردم ما فقیر باشند و حقوق مان از بین برود. این شرایط حق ما نیست” کمتر کسی در آن شرایط فکر میکرد که انسانی با جسارتی مانند او امروز دست سرنوشت رقم بخورد و در جلسه هیئت مدیره ای بدون یک استثنا همه رای بر برکناری او بدهند ، آنهم در جلسه ای که در چند سال گذشته برگذاری اش کم اتفاق افتاده بود و زمانیکه دستور جلسه بر روی سایتها رفت کسی که دستی بر آتش آن مبارزه داشته است از دیدن آن ناراحت نشود.
خودم بعنوان کسی که در پایین و بالای این سندیکا در شرایطی بوده ام وظیفه ام دانستم در حد عمل خود ام به این تصمیم گیری جواب بدهم
یک/تصمیم گیری جدید سندیکای واحد ناشی از شرایطی است که از عدم برگذاری انتخابات هئیت مدیرهء از سال۱۳۸۶به بعد بوجود آمده, چرا که نداشتن مکان سندیکا و امکان نمایندگی در محیط کار ما را مجبور کرد که نتوانیم نهاد سندیکا را براساس مفاد اساسنامه پیش ببریم.
درست است که خیلی از اعضاء هیئت مدیره از جمله خود منصور اسالو که امروزه آماج حملات هستند نمیتوانستند تن به برگذاری انتخابات بدهند و چه بسا خانه کارگر و شورای اسلامی کار با تهدید و تعطیلی کار نمی گذاشتند انتخاباتی صورت بگیرد و موج حمایت افرادی بسیاری از این بحث بالا گرفت ؛ شاید با برگذاری دور جدید انتخابات در آن تاریخ موافق بودند ولی ترس ازبرگذاری مجمع عمومی که بیم آن میرفت اعتبار چند هزار نفری سال۸۴را نداشته باشد.باعث به اصطلاح مصلحتی شد که امروز به جزیی جدا نشدنی تبدیل شد و تمام اعضای هیئت مدیره امروز نمیتوانند این مشکل را نادیده بگیرند.
دو/رفتار امروز سندیکای شرکت واحد ناشی از دیسپلین نهادینه شده در کل امورات آن است که سیستم حاکم بر سیاست واقتصاد ایران بوجود آورده, چه بسا میتوان آنرا به سیستمهای تک حزبی تشبیه کرد نه سیستم سندیکای و اداره سندیکا و برگذاری جلسات و پایداری به مواز سندیکای تا حدی بود که ما هیچگاه گذشتی در قبال هم نداشتیم و با یک خطا فرد مخاطی را ترد میکردیم. ما اعضای داشتیم که بخاطر داشتن چندین فرزند و حتی نداشتن نان شب و مریض در خانه اشان بخاطر دادن تعهد به مدیریت برای بازگشت به کار از سندیکا اخراج می کردیم و چه بسا این افراد شریفترین افراد جامعه ما بودند و در تعهد اجتماعی آنها نمیشد شک کرد ولی متاسفانه گرسنگی دین و ایمان ندارد و آدم هر کاری میتواند بکند این که کارگر عضو سندیکا را مجبور میکردند که برخلاف آنچه بدان ایمان دارد برعلیه سندیکا واعضاء آن حرفی بزند تا سند برگشت به کار و رهایی از مجازات و آوارگی وی باشد,امروز قابل درک است ولی قابل دفاع نیست و باید با این سنت مبارزه کرد چرا که این سنت به اینجا رسیده است که در زمانیکه خود اسالو نیست همین کار را انجام دهند و خود ایشان در ساختن این فرهنگ بسیار مسئول زیرا ما شاهد بودیم در جلسه ای که به او انتقاد میشد سریع به طرف میگفت تو اطلاعاتی هستی
سه/رفتار امروزمنصور اسالوخیلی فراتر از آن چیزیست که هواداران وی از بیرون سندیکا وی را شرف جنبش کارگری ایران مینامند,اسالو با ورود به عرصه سیاست واقعا سندیکا را آماج حملاتی قرارکه با معرفی کردن سندیکا بعنوان نهادی با تفکر براندازی نظام و خارج از چهارچوب حقوق کارگری معرفی شد و نزدیکی او با افرادی رانده از سیاست ایران و کسانی که در بیرون از ایران بودن و گاه حتی کمک گرفتن از افرادی که در ایران به گروههای سیاسی تعلق داشتند کلیت سندیکا را زیر سوال میبرد که دو نمونه آن کنترل سایت سندیکا توسط افراد خارج از سندیکا و ارتباطش با خانم داوری و ادامه این ارتباط تا نابودی ایشان را نمیشود نادیده گرفت
چهار/امروز سندیکای واحد تابو شکنی کرد.سنت رهبری مادام العمررا از منصور اسالو بازپس گرفت تا به ما بفهماند که اجازهء تند روی ورعایت نکردن اصول اجتماعی و اخلاقی را به هیچ یک از اعضاء نخواهد داد
موضوعی که از زمان مشروطیت در درون نهادهای سیاسی جا افتاده است و در سی سال گذشته نمیتوان حزبی را سراغ داشت که دبیرکل، ریئس دفتر سیاسی و رهبر آن تغییر کرده باشد و کسانیکه تمام زندگی خد را در این راه گذاشته اند حق دارند این تصمیم را بگیرند ولی ایراد آن این است که میشود فهمید در شرایط احساسی تن به این کار داده اند ولی باید روی مواد آن کمی تحمل کرد آنهم از دوستانیکه حاضر نیستند با آبرو و حیثیت کسی بازی کند و گسگ بدست نیروهای امنیتی بدهند
پنج/اینکه سندیکا پیام میدهد که مجامع مدافع حقوق کارگر از اعضاء و یارانش هیچ حمایتی نکنند را قبول ندارم.همانطوری که این سازمانهای کارگری در مورد تک تک ما که هرکدام به نحوی و در شرایط خاصی از ایران گریخته ایم بدون صلاح دید و مشورت با سندیکا حمایت های مالی و فکری کرده اند را دیده ایم.سندیکای محترم شرکت واحد تهران چرا آن زمانی که آقای اسالو با همین کمک های مالی و اعتبار سازمانهای کارگری و مدافع سندیکا و از جیب میلیونها کارگر عضو در سطح جهان هزینهء اقامت مجلل و تور دوسالهء فرزندان اسالو در ترکیه رافراهم میکرد؛بیانیه صادر نمیکردید؟منتظرماندید تا آقا زاده ها به سلامت و بی دغدغه به آمریکا برسند؟ و اونجایی که احساس میکردید یکی از کارگران میخواهد به استناد درج نامش در فعالین سندیکایی از کمیساریای پناهندگان در آنکارا درخواست پناهندگی کنه اسمش رو حذف کردین؟!!!شما برای کدام یک از اعضاء سندیکا از آی تی اف و ….درخواست کمک و مساعدت کردید که امروز درخواست قطع این کمک ها رو در مورد منصور اسالو میکنید؟ سندیکاهای کارگری هیچگاه به یک بیانیه خالی نگاه نمیکنند و یک دوره را بررسی میکنند و حتی از آقا زاده ها هم نه بخاطر دروغهای مبنی بر تجاوز و کتک در خیابان به آنها کمک نکردند بلکه احساس کردند که شاید اسالو نتواند ببیند که اعضای خانواده اش در رنج باشند ولی همین سندیکاها امروز اشک در چشمشان جمع میشود زمانیکه که به پروانه همسر سابق اسلو فکر میکنند که ایشان چه زجرهای نکشید ولی لین جواب زحمات اش نبود و وقتی آدم مقاله سایت نشریات درون رژیم را می بیند دردش میگیرد در رابطه با فرار منصور اسالو
http://www.asremrooz.ir/vdca6yny.49n6615kk4.html
شش/این که آدمها در زندگی مبارزاتی در شرایط مختلف قرار میگیرند در فضای امروز عادی شده(انگشت شمارها رو نمیگم)با کمترین آلودگی محیط دوام نمیارن و رنگ میبازن ,منصور اسالو هم تو این شرایط قرار گرفته. ما امیدواریم منصور در فراغت بال یکبار دست به تحقیق بزند و به گذشته خودش رجوع کند و به آن مبارزه ارج بگذارد و تصمیم دوستانش را ارج بگذارد و در این بازی سیاست کثیف خارج از کشور وارد نشود ، میتوان مانند گنجی و سازگارها یک صندلی در این استودیو بدست آورد ولی نمیتوان عشق و علاقه بچه های سندیکا را زمانیکه در مقابل دادگاه و زندان برای دیدن شما لحظه شماری میکردند را دوباره بدست آورد
مبارزه سخت است ولی مبارز بودن کار هر کسی نیست نیاز به گذشت و فداکاری هست و به یاران ات فکر کن نه به غرور و خودخواهی ات و رویای رئیس جمهور بودن را از سرت دور کن
همایون جابری عضو سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
مجله هفته
****************
در دفاع از سندیکای کارگران شرکت واحد
اخیراً اطلاعیه ای از سوی سندیکای کارگران شرکت واحد منتشر گردید که طی آن برکناری منصور اسالو از سمت ریاست هیئت مدیرۀ سندکا اعلام شده است. نظر به اعتبار تاکنونی منصور اسالو که عمدتاً در مبارزۀ مشترک در درون همین سندیکا به دست آمده و متقابلاً اعتباری که به سندیکا داده است، این خبر غیر عادی به نظر رسیده و انواع شبهات از این سو و آنسو مطرح گشته است. یکی از محورهای اصلی دخالت برخی از فعالین سیاسی، به زعم آن ها عدم اعتبار اطلاعیه بوده است که این موضوع پس از گذشت چهار روز از صدور اطلاعیه و عدم تکذیب آن از سوی سندیکای کارگران شرکت واحد، خود به خود منتفی شده و نظردهی پیرامون این محور را غیر ضروری می سازد. اما بخش دیگری از فعالین سیاسی به نوعی این عمل را غیر منطقی، غیر مدرن و غیره دانسته و خواهان بازپسگیری آن از سوی سندیکا شده اند.
برکناری اسالو از موقعیت های خود در سندیکای کارگران شرکت واحد پس از خروج وی از ایران صورت گرفته که این عمل خود منطبق با موازین سندیکا، مبنی بر عدم عضویت در خارج از کشور، است. قطعاً به همین دلیل نخواسته است که سخنگویی هم در خارج کشور داشته باشد. این نظر یک فرد در سندیکای شرکت واحد نیست و در واقع نتیجۀ یک خرد جمعی محسوب می شود و ضروری است که همۀ دوستداران و ناظران فعالیت سندیکا، دست کم به دلیل احترام به استقلال سندیکا، آن را به رسمیت بشناسند و به آن احترام بگذارند. طبیعی است هر کس محق است نقد و انتقاد خود به این تصمیم را طرح کند، اما حفظ استقلال سندیکا، محور و اولویتی است که لازم است پیشفرض اصلی در نظر گرفته شود.
سندیکا همچنین از اتحادیۀ جهانی حمل و نقل خواستار قطع همۀ ارتباط ها، همکاری ها و حمایت از منصور اسالو شده است. در همۀ واکنشات تاکنونی به این بخش از اطلاعیۀ سندیکای کارگران شرکت واحد، اعتراض و انتقاد مشاهده می شود، به این معنا که سندیکا خواهان ایزوله کردن اسالو است؛ در این میان توضیحاتی هم پیرامون اعتبار و مبارزات اسالو داده می شود؛ بر این مبنا، نتیجه گرفته می شود این اقدام «مدرن» یا «متمدنانه» نیست. حال آن که موضوع اساساً درخواست ایزوله کردن اسالو نیست و نمی تواند باشد؛ زیرا که اعتبار و سابقۀ اسالو خود بهخود مانع از ایزوله و منزوی شدن وی خواهد شد. به خصوص که ایشان اکنون در خارج از ایران به سر می برند و قطعاً انواع تریبون های اپوزسیون آمادگی کامل دارند تا آن گونه که خود ایشان مایل باشند در اختیارشان قرار بگیرند. بنابراین گزینۀ ایزوله و منزوی کردن اسالو کاملاً بی ربط و فرعی است و به نظر می رسد کسانی که نگران این وضعیت هستند با امکانات بسیار وسیع موجود در خارج کشور، آشنایی کافی ندارند؛ امکاناتی که بخش کمی از آن قادر است یک فرد منزوی را به یک چهرۀ جهانی تبدیل کند، چه رسد به فردی که نقداً تا سطح معینی شناخته شده می باشد.
بدیهی است اساس رابطۀ نهادهای کارگری بین المللی نظیر اتحادیه جهانی حمل و نقل با یک فرد عضو سندیکا به نمایدگی از سندیکای کارگران شرکت واحد می باشد و هرگونه کمک رسانی در هر سطحی از سوی آن ها به منظور ارسال آن به خود سندیکا می باشد. در این صورت به نظر طبیعی می رسد که سندیکا از متحدین بین المللی خود بخواهد که فرد مرتبط با خود را، خود تعیین کند تا کنترل کاملی بر روند روابط متقابل با آن ها داشته باشد. همچنین بدیهی است که منصور اسالو به عنوان یک فرد حق دارد و می تواند با هر نهادی به نمایندگی از سوی خودش روابطی را ایجاد یا حفظ کند.
آن چه که باید در اینجا نتیجه گرفت این است که از نظر سندیکای کارگران شرکت واحد منصور اسالو دیگر سمتی در آن سندیکا ندارد، طرفداران سندیکا نیز نیازی به جبهه گیری در یکی از دو سمت مذکور ندارند. همۀ زحمات و تلاش های منصور اسالو در گذشته در تاریخ جنبش کارگری ثبت شده و وظیفۀ سندیکا و هر فرد علاقه مند به جنبش کارگری است که از آن قدردانی کرده و به آن احترام بگذارد. همان طور که باید چنین کاری با خود سندیکا صورت گیرد. سندیکای کارگران شرکت واحد خواه ناخواه با شخص اسالو، و اسالو با این سندیکا تنیده شده اند و از همین رو پذیرفتن جدایی آن ها از یکدیگر، بدون آمادگی قبلی برای مخاطبان و بدون آن که سندیکا پیش تر انتقادات خود به اسالو را در سطح بیرونی و رو به جنبش مطرح کرده باشد، از نظر علاقه مندان سندیکا و همۀ کسانی که فعالیت سندیکا را دنبال می کنند، دشوار است. با این حال واقعیت این است که این جدایی صورت گرفته؛ اما این بدان معنا نیست که نمی توان از هر دو سوی این اختلاف درخواست کرد که هر اختلافی به حول مسائل شخصی را به نفع کل جنبش طبقۀ کارگر، اختلافی درونی و شخصی قلمداد کند و حل آن را نیز به طور شخصی پیش ببرد.
اما آن چه که باید در نظر گرفت، آیندۀ منصور اسالو در خارج از کشور است که الزاماً نمی تواند با اعتبار گذشتۀ ایشان تضمین شده و قابل تأیید و حمایت باشد. این دقیقاً بستگی به فعالیت های سیاسی آیندۀ منصور اسالو و جای گیری وی در ترکیب بندی صفوف اپوزسیون دارد. امیدواریم که منصور اسالو در خارج از کشور نیز در صفوف متحدین واقعی جنبش کارگری در ایران قرار بگیرد و سنت مبارزاتی خود را در همین صف و برای همین جنبش ادامه دهد. در این صورت، و فقط در این صورت منصور اسالو، این فعال سندیکایی و مبارز در گذشته، همچنان مورد حمایت و پشتیبانی متحدین جنبش کارگری در ایران و خارج از ایران قرار خواهد گرفت.
علیرضا بیانی - ششم بهمن ۱۳۹۱
****************
اطلاعیه سندیکای واحد و طرفداران «پرنسیپ های کارگری»
در پی اطلاعیه سندیکای واحد درباره برکناری منصور اسانلو از ریاست هیأت مدیره این سندیکا، موضع گیریهای متعددی از سوی فعالین چپ خارج از کشور در محکومیت این اطلاعیه صورت گرفته است. برخی از این موضع گیریها حتی تا جائی پیش رفته است که به جستجوی رد پای وزارت اطلاعات در این ارتباط می پردازد. به نظر می رسد که گزارش سالانه خود منصور اسانلو نیز تعمدا به چنین شائبه ای دامن می زند.
اما چیزی که تقریبا در تمام اطلاعیه های فعالین چپ خارج از کشور مشترک است، تأکید آنان بر «پرنسیپهای کارگری» و دفاع از «حق اسانلو» در برخورداری از حمایت سازمانهای کارگری است. این مایۀ خوشحالی است که «پرنسیپ های کارگری» تا این اندازه طرفدار دارد. فقط سؤال اینجاست که با این همه نفوذ و قدرتی که «پرنسیپ های کارگری» روی سازمان ها و فعالین چپ دارد، چرا حال و روز این چپ چنین وخیم است. این امر نیز مایه تعجب است که از قضا تعدادی از فعالینی که لزوم رعایت «پرنسیپ های کارگری» را به یک تشکل کارگری گوشزد می کنند، خود طی سال های گذشته از زیر پا گذاشتن ابتدایی ترین پرنسیپ ها و وارد آورن بیشترین اتهامات به سندیکای واحد و حتی شخص اسانلو ابایی نداشتند.
اما گذشته از این سؤال که طرفداران امروز «پرنسیپ های کارگری» -(که معمولا سابقۀ فعالیتی درازمدت در احزاب و سازمانهای چپ دارند)- کجا و چطور این پرنسیپ ها را در مناسبات سیاسی خود رعایت کرده اند، پرسیدنی است که چگونه ناگهان در برخورد به اطلاعیه سندیکای واحد یاد این پرنسیپ ها افتاده اند؟ چه چیز در اطلاعیه سندیکای واحد این «انقلابیون» را چنین نگران کرده است؟ چرا از فراخوان سندیکای واحد به عدم حمایت از اسانلو چنین برآشفته شده اند؟ و چرا درباره مضمون سیاسی واقعه برکناری اسانلو هیچ اظهار نظری نمی کنند؟
واقعیت این است که اشک تمساح این دسته از فعالین چپ برای «پرنسیپ های کارگری» سرپوشی است برای سکوت در مقابل تحول سیاسی ای که اکنون سندیکای واحد و شخص اسانلو می روند تا در مرکز آن قرار بگیرند. در این تحول سیاسی آنها نیز ارزیابی های معینی دارند که امروز فقط شرایط را برای اعلام علنی آن ها مساعد نمی بینند. سکوت در برابر زمینه های سیاسی تحول در سندیکای واحد و چشم اندازه های احتمالی آن و در مقابل تأکید بر «پرنسیپ های کارگری» فقط نشان می دهد که این چپ روی اسبی شرط بندی می کند که اسانلو سوار بر آن باشد و در این شرط بندی است که آینده سیاسی ای برای خود متصور می بیند.
این کدام اسب است؟ اسانلو در گزارش سالانه اش همین را به روشنی بیان می کند: «لذا برای رشد فعالیتهای سندیکایی باید مبارزه برای رشد آزادیها و دمکراسی هماهنگ با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر در دستور کار قرار گیرد».
وحید صمدی - ٢۴ ژانویه ٢٠١٣
****************
در بارۀ اطلاعبه اخیر سندیکای شرکت واحد و برکناری منصور اسالو
اخیرا سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی اطلاعیهای صادر نموده مبنی بر اینکه منصور اسانلو دیگر سمتی در آن سندیکا ندارد و از سازمانهای بینالمللی خواسته است که تمام مکاتبات مربوط به سندیکا را با ایشان قطع کرده و از ایشان حمایت ننمایند .آنچه در وحله اول باید به رسمیت شناخت این است که سندیکای واحد تصمیم گرفته که آقای اسانلو را از تمام مسئولیتهایش عزل نماید ،باید به این تصمیم احترام گذشت و آن را به رسمیت شناخت،سندیکای شرکت واحد یکی از بزرگترین دستاوردهای جنبش کارگری و یکی از نقطه قوتهای جنبش کارگری در دوره حاضر است.
کارگران شرکت واحد با متشکل شدن در سندیکا یکی از الگوهای موفّق تشکل پذیری کارگران در ایران را بنمایش گذشتند ،و به این اعتبار باید تمام تصمیماتش در رابطه با مسائل داخلی سندیکا همچنان برسمیت شناخته شود،در رابطه با انتخابات اعضائ جدید هیئت مدیره هم حتما در زمان لازم اقدام خواهند کرد، متاسفانه در اطلاعیه سندیکا نادقتی صورت گرفته که بازتولید این ادبیات نه تنها در شأن سندیکا نیست بلکه باید سریعاً اطلاعیهای روشن و شفاف صادر نمایند که در آن در باره تغییرات سندیکا و عزل آقای اسانلو توضیح داده شود.به امید متشکل شدن کارگران در ابعاد سراسری و مبارزهای متحد علیه سرمایه داری.
زندهباد اتحاد کارگری
رضا رشیدی
****************
هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد: خطایی فاحش
هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران طی اطلاعیه ای از برکناری منصور اسالو از ریاست این هیئت خبر داده است.
این واقعه به خودی خود چیز عجیب و غریبی نیست. تغییر و تحول در مناصب و مسئولیت ها و عزل نصب ها و انتخاب ها در هر تشکلی و بویژه تشکلات کارگری امر بدیهی و طبیعی است. توجه به این مساله یعنی بدیهی و طبیعی بودن اینگونه تحولات بویژه برای جنبش کارگری بسیار حیاتی است. برای این جنبش اگر چه وجود رهبران کاریزماتیک و با نفوذ اش در میان توده های کارگر اهمیت بسیار زیادی دارند، اما نباید فراموش کرد که هیچ رهبر و فعال کارگری مصون از اشتباه و خطا و انحراف نیست، و به همین اعتبار نیز هیچیک از آنان مقدس و هیچ پست و منصبی در تشکل کارگری ابدی و اذلی نمی باشد.
اما به همراه این امر بدیهی، امر بدیهی دیگر اینست که اعلام بیرونی و عمومی چنین تحولاتی با در نظر گرفتن منافع آنی و آتی کارگران و مصالح طبقاتی آنان در مبارزه طبقاتی آنهم تحت سیطره یکی از استبدادی ترین و خونبارترین حاکمیت های سرمایه داری یعنی جمهوری اسلامی، و با عطف توجه به تاثیرات کوتاه مدت و بلند مدت این تحولات بر طبقه کارگر انجام می گیرد. از این منظر، اعلام بیرونی چنین تحولاتی بطور عمده و در اکثر قریب به اتفاق موارد (غیر از موارد استثنایی که برای افشای خائنین به طبقه کارگر و نفوذی ها و جاسوسان دشمن طبقاتی در تشکل کارگری ضروری می شود) با لحن و بیان و انشایی محترمانه و صمیمانه و مهربانانه و با تشکر از زحمات تاکنونی فرد مربوطه انجام می گیرد.
متاسفانه لحن و بیان و انشای اطلاعیه هیئت مدیره سندیکا علیه منصور اسالو در افراطی ترین شکل ممکنه انجام شده و صریحا برای تخریب شخصیت طبقاتی و سیاسی وی می باشد. هیئت مدیره می توانست به جای اعلام « برکناری »، بسادگی از این روش اصولی و مشروع استفاده نموده و ضمن عملا برکناری منصور اسالو (طبق صلاح دید خود) اما روبه بیرون آنرا به عنوان تحولی عادی اعلام نماید. یا به جای شیطان سازی از ایشان و طرح « انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا »، از زحمات تاکنونی منصور اسالو تشکر کند و مساله را به این صورت تمام نماید. هیئت مدیره تا آنجا پیش رفته که خواسته است از منصور اسالو حتی حمایت نشود و عملا برای طرد و انزوای او تلاش نموده است.
همه اینها در حالی اتفاق می افتد که تا این لحظه منصور اسالو یکی از معدود فعالین و رهبران جنبش مستقل کارگری ایران است که در سالهای اخیر نقشی درخشان و برجسته و عزیزی در بیداری طبقه کارگر و بازگشت اعتماد به نفس آن و احیای تشکل یابی توده ای این طبقه در محیط های کار داشته اند. این نقشی بسیار با ارزش و طبقاتی و تاریخی و حک شده بر تارک جنبش کارگری است، و هیچ اندازه از « انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا » تاکنون و در آینده خللی در آن وارد نمی سازد.
اما برخورد تخریبی هیئت مدیره به منصور اسالو به شخص وی ختم نمی شود و ضربه ایست به کل جنبش مستقل کارگری ایران. به همان اندازه که اجتماعات کارگران شرکت واحد در میدان حسن آباد و نبردهای روزمره آنان برای تشکیلات و ایجاد ظفرمندانه سندیکا و اعتصابات قهرمانه شان نوید بخش دورانی نو برای ایجاد تشکل های توده ای کارگری در محیط های کار و بیدار طبقاتی کارگران بود و به منشا امید آنان بدل شد و الهام بخش مباررزه شان گشت، آری به همان اندازه نیز، این اطلاعیه هیئت مدیره ضربه ایست به آن الهام و امید. همگان دارند می بینند که چگونه رفقا و همرزمان و هم طبقه ای ها، آنهم زیر سلطه رژیمی که دمار از روزگار همه فعالین کارگری درآورده است، همدیگر را تخریب می کنند. آیا جنبش مستقل کارگری ایران پا درمسیری گذاشته است که فرزندان خود را ببلعد؟ آیا به این ترتیب جنبش ما به سمتی می رود که این رفتار نافی خویش را به سنت بدل سازد؟ این زنگ خطری برای همه فعالین مستقل جنبش کارگری است.
ابعاد مخرب و ویرانگر این اطلاعیه دوخطی برای جنبش مستقل کارگری ایران و کل طبقه کارگر آنقدر عمیق و گسترده است که ذهن را ابتدا به این سوق می دهد که شاید اعضای هیئت مدیره و خود اسالو و طبعا نادانسته و ناخواسته طمعه توطئه ای پیچیده از طرف وزارت اطلاعات و عوامل خانه کارگر و شوراهای اسلامی که همه جا می لولند شده باشند.
اما اگر چنین ظنی بی پایه باشد و هیئت مدیره با چشم باز دست به این اقدام زده باشد، آنگاه این خطایی فاحش و نقطه ای تلخ و تاریک در جنبش مستقل کارگری و بدعت گذار اقدام علیه خود است. اگر چه مسئولیت این خطا به عهده هیئت مدیره است اما بطور ویژه نیز بر دوش آن چهره هایی از هیئت مدیره قرار می گیرد که در جلوی صحنه هستند و نزد جامعه این سندیکا با این چهره ها تداعی می شود یعنی: داود رضوی و ابراهیم مددی و رضا شهابی.
امیر پیام - ٢٣ ژانویه ٢٠١٣
****************
در باره برکنار کردن منصور اسانلو
در همه احزاب سیاسی، تشکلهای کارگری و نهادهای بشردوست انتخاب مجدد مسئولین، بقاء آنها یا عزل آنان امر عادی است و این جزو حقوق اعضای آن حزب، تشکل و نهاد است که چه نوع رای میدهد. تا اینجای مسئله جزو نرم عادی همه جوامع است.
بر این اساس اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد یا هر تشکل و حزب دیگر مختار است که در مجمع سالانه شان چه کس یا کسانی را بعنوان مسئول یا هیئت مدیره شرکت انتخاب میکنند. باز تا اینجای قضیه مسئله ای نیست و جزو حقوق اعضا است که چگونه تصمیم میگیرند.
ولی اطلاعیه ای که شرکت واحد در مورد برکناری منصور اسانلو صادر کرده است، از تیپ اطلاعیه های که به مردم اطلاع رسانی دهد، نیست. اطلاعیه شرکت واحد از ادبیاتی استفاده میکند، که برای من بعنوان یک خواننده آن اطلاعیه کاملا مشکوک و سوال دار است.
یعنی چه بنام سندیکای کارگران شرکت واحد مینویسند که:"به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا، از ریاست هیئت مدیره برکنار کرده و از این تاریخ هیچگونه سمت و مسئولیتی در این سندیکا ندارد و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همه ارتباطات ،همکاری ها و حمایتها از نامبرده می باشد" ( خط تاکید از من است).
بنام سندیکای شرکت واحد اتهاماتی علیه چهره شناخته همین سندیکا که بخاطر دفاع از حقوق صنفی همین سندیکا و حقوق کارگران دستگیر و شکنجه شد و حالا هم در زندان بسر میبرد، و در این راستا تعداد زیادی از احزاب و نهادهای مدافع حقوق کارگران بدرستی برای دفاع از اسانلو و جلب همبستگی بین المللی انواع کمپین و آکسیون و فعالیتهای مختلف در دستور کار گذاشتند، حالا بنام سندیکای شرکت واحد مورد اتهام قرار گرفته و احکامی که کاملا شناخته شده اند را علیه اسانلو صادر میکنند.
بنام سندیکای شرکت واحد جو سازی میکنند، اتهاماتی میزنند و خواننده را با سوال و تعجب روبرو میکنند بدون اینکه به یک تخلف یا مواردی که آنها در اطلاعیه شان از آن یاد کرده اند را بیشتر توضیح دهند. کدام تخلف؟ کدام عدم پایبندی؟ ... چرا بنام سندیکای شرکت واحد از فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل خواسته میشود تا " همه ارتباطات ،همکاری ها و حمایتها از نامبرده " را قطع کنند؟
بنام سندیکای شرکت واحد، میخواهند سندیکای واحد را بعنوان یکی از نهادهای وابسته به رژیم اسلامی بشناسانند؟
این اطلاعیه مشکوک است. این اطلاعیه حاوی احکام عقب مانده، ارتجاعی و ضد کارگری است.
اعضای سندیکا یا هر نهادی آزاد هستند که شخص مذکور را مجددا انتخاب نکنند، ولی حق ندارند، اصلا حق ندارند نهادهای دیگر را فراخوان دهند که از او یعنی اسانلو حمایت نکنند. چه کسی یا ارگانی چنین حکمی صادر میکند؟ ما روزانه با احکام و اتهامات وزارت اطلاعات و قوه قضائیه جمهوری اسلامی و سایر نهادهای این رژیم آشنایی را داریم که علیه مردم معترض به چه روشهای متوسل میشوند.
این روشی که بنام سندیکای شرکت واحد علیه اسانلو صادر شده است، شباهت زیادی به نوع اتهام زدنهای جمهوری اسلامی علیه مخالفین خود دارد.
جزو حقوق ابتدایی هر انسانی است - اینجا منظور اسانلو است- اگر در سمت خود هم ابقاء نشود، ولی همه حقوق فردی از جمله حفظ حرمت و شخصیت این فعال، محفوظ است. کسی یا نهادی حق تعرض به آن را ندارد.
من و به یقین خیلی از خوانندگان معلومات لازمه و آنچه که پشت پرده روی داده است را نمیدانند، اما این عدم معلومات از پشت پرده دلیل نمیشود تا انسان همین اطلاعیه ی صادر شده را نتواند معنی و تفسیر نماید. معنی این اطلاعیه اینست که این ادبیات، ادبیاتی نیست که از تشکلی که از حقوق کارگرانش دفاع میکند بیرون آمده باشد. این ادبیات با مضمون اهداف خود سندیکای شرکت واحد هم همخوانی ندارد.
از حقوق منصور اسانلو دفاع کنیم
اینجا موضوع تقابل گرایشات مختلف درون جنبش کارگری نیست. مسئله دفاع از حقوق و شخصیت فعالین کارگر - حال با هر گرایشی که دارند - است. حقوق و شخصیت کارگران و بویژه فعالین کارگری – آنهای که موثرند- مورد تعرض وزارت اطلاعات و کل جمهوری اسلامی قرار میگیرد. مگر کم با تعرض و دستگیری و سرکوب فعالین کارگری روبرو شده ایم؟
این را هم میتوان در این راستا دید.
این مورد، نمونه ای است که نشان میدهد تا کارگران و فعالین و پیشروان کارگری بایستی در این شرایط که جمهوری اسلامی از زوایای مختلف و در عرصه های گوناگون در سطح ملی و بین المللی در انزوا قرار گرفته و با انواع بحران روبروست، دست به هر کاری علیه جنبش کارگری بزند.
جمهوری اسلامی آنقدر که از جنبش کارگری و اعتراضات از پایین وحشت دارد، از غرب و چالشهای که با آن روبروست ،تا آن اندازه هراس ندارد. اینست که توسل به انواع توطئه و برنامه ریزی نبایستی دور از انتظار باشد.
پیشنهاد من برای نهادهای مدافع حقوق کارگر که از امکانات ارتباطی بیشتری با نهادهای بین المللی برخوردارند، اینست که طی نامه ای به فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل، موضوع را از زاویه ای دیگر مورد بحث قرار دهند و نقض حقوق فردی فعالین کارگری از جمله منصور اسانلو را محکوم کنند.
کارگران ایران متحد شوید
بهروز ناصری - ٢٣ ژانویه ٢٠١٣
****************
برکناری منصور اسالو از ریاست هیئت مدیره سندیکا
از: سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
به: فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل (ITF)
موضوع: برکناری منصور اسالو از ریاست هیئت مدیره سندیکا
احتراما" سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اعلام می دارد؛
منصور اسالو را به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا ، از ریاست هیئت مدیره برکنار کرده و از این تاریخ هیچگونه سمت و مسئولیتی در این سندیکا ندارد و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همه ارتباطات ،همکاری ها و حمایتها از نامبرده می باشد.
یادآوری می شود سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه هیچ نماینده وسخنگویی در خارج از کشور ندارد.
با امید به گسترش صلح ،عدالت و صداقت در همه جهان
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
دوم بهمن یک هزاروسیصد و نود و یک
رونوشت:
- سازمان جهانی کار (ILO)
- کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های آزاد کارگری (ITUC)
- کنفدراسیون کارگران فرانسه ( CGT)
- کلیه اتحادیه ها و نهاد های کارگری داخلی و بین المللی