افق روشن
www.ofros.com

عشق

(برای اولین عید روژان در نبود پدرش، علی اخوان)


علی یزدانی                                                                                                یکشنبه ٢٨ اسفند ماه ١٣٩٠

كدام گوهر گران بهایی را در صدف وجود خویش پنهان می كنی روژان؟ مگر می توان عشق را پنهان كرد؟ نگاهت را به هنگام بردن پدر، به راهش دوختی و ندانستی كه از چگونگی سكوتت حتی مامور بازداشت هم فهمید كه چه عشق شگفت انگیزی میان پدر و دختر فریاد می زند. بیهوده نبود چندشت از دست نوازش مامور، بر گلبرگ صورتت، كه آمده بود برگ دوری پدر را بر دفتر زندگیت رقم زند. حرف بزن دختر، از پدر و دلتنگی ات بگو .
با عروسكت چرا قهر می كنی، بهانه چرا می گیری، لباس ها و اسباب بازی هایت را چرا پرت می كنی، دلتنگی؟ خب فریاد بزن، گریه كن، مامان هم گاهی از دوری بابا گریه می كند. حتی بابا هم از دوری شما گاهی گریه می كند. اصلا می دانی؟ گریه كه فقط مال بچه ها نیست؛ مال همه آدم هاست به هنگام دلتنگی. باور كن روژان عزیز گریه ی دلتنگی و شوق، هیچ دست كمی از زیباترین خنده ها و زیباترین لحظه ها ندارد. می دانم برای بابا نگرانی، می دانم نمی خواهی مامان را وادار كنی تا قصه لوس و تكراری مسافرت كاری بابا را برایت بگوید و بعد به بهانه ی دست شستن به دستشویی برود و تو صدای بغض فرو خورده اش را بشنوی و بعد كه می آید معصومیت چشم های سرخ و لبخند مهرش در دلت آشوب كند و نتوانی دلتنگی ات را پنهان كنی.
دلت می خواهد بزرگ شدنت را به خودت ثابت كنی اما كوچولوی نازنینم، روژان! تو هنوز چهار سالت تمام نشده است. اگر مامان یا بابا و دیگران برای گاهی كه نق می زدی بزرگ شدنت را به رخت می كشیدند تا آرام شوی فقط برای آرامشت بود نه برای پنهان كردن دلتنگی. دوست داری سر برسینه ی بابا بگذاری تا برایت سرود مرا بوس و سر اومد زمستون را بخواند، دوست داری غلغلكت بدهد، دوست داری گرمای نفسش را روی صورتت حس كنی؟ حق داری اما برای مدتی از این همه لذت محرومت كرده اند.
این جا رژان عزیز، این جا اگر پدر یا مادر كسی عاشق همه ی بچه ها باشد و بخواهد عشق را به همه ی خانه ها ببرد از عشق محروم می شود. راستی، می دانی محرومیت تو فقط یك سال و نیم خواهد بود؟ اما روژان عزیز، بسیارند دختران و پسران كوچولویی كه ... آخ چه می گویم؟ برای تو كه هنوز چهار سال را تمام نكرده ای.

علی یزدانی

کانون مدافعان حقوق کارگر