آنچه در زیر می خوانید اظهار نظر چند کارگر در مورد فرارسیدن سال نو و خرید عید است در اسفند ١٣٨٧، و من آن ها را در لابه لای اخبار و گزارشات دو سال پیش پیدا کردم:
« الان كارگران نه قدرت خرید دارند و نه هیچ چیز دیگر، فقط یك حقوق خشك و خالی است كه آن هم برای كارگر با ٢٠ سال سابقه فقط ٢۵٠ هزار تومان است. هیچ كس هم به این مشكلات هیچ توجهی نمی كند. كارگر مدام نگران این است كه یك دفعه او را اخراج نكنند. كارگران دیگه هیچ انگیزه ای برای كار كردن هم ندارند. حقوق پایین، قدرت خرید پایین، زندگی وجود ندارد. در این روزها همه چی را از كارگر گرفته اند و اصلا با این وضعیت نمی توانیم زندگی کنیم، در این وضعیت عید دیگر معنی ندارد».
« حقوق كارگران آن قدر پایین است و تورم آن قدر بالاست كه زندگی برای ما كارگران بسیار سخت شده است. مثلا الان من خودم ٣ تا فرزند دارم. با توجه به گرانی امروزی، اصلاً توان خرید یك جوراب را هم برای نوروز این بچه ها ندارم! یا مثلا وقتی مریض می شوند، موقعی که مشكل دندان درد می گیرند. من اصلا امكان این را ندارم که بچه های خودم را پیش پزشک ببرم یا دندان آن ها را به دندان پزشک نشان دهم. من امکان مالی انجام این کارهای ضروری را هم ندارم تا چه رسد به خرید لباس و وسایل دیگر برای نوروز. با حقوق ٣٦٠ هزار تومان هیچی نداریم».
« حقوق های ما اصلا جواب هیچ چیز را نمی دهد. یعنی این كه اگر بخواهیم برای بچه هایمان لباس و عیدی بخریم اصلا ممکن نیست. فكر عید کاملاً از سرمان خارج شده است. یعنی یك لباس هم نمی شود خرید. اصلا به خرید های عید فكر نمی كنیم. فقط باید درخانه بشینیم. نه وسیله ای داریم كه بریم بیرون و نه چیزی داریم که بتونیم بچه ها را جایی ببریم. حتی قدرت این را نداریم كه بچه ها را به یک پارك ببریم. مثلا اگه بچه یك پفك بخواهد ما اصلاً قدرت خرید همین یک پفك را هم نداریم! متاسفانه در آمد دیگری هم نداریم. قسط بانكم عقب افتاده است و فقط منتظرم كه عیدی را بگیرم و به بانك بدهم. دیگه هیچ حقوقی برایم نمی ماند و هیچ حرفی از عید هم نمی توانم بزنم».
« جماعت كارگر فقط به فكر این هستند كه مسائل روز را بگذرانند و این كه بتوانند زنده بمانند. یعنی كارگر دیگر هیچ تعریفی ندارد. بحث خرید عید و این مسائل اصلا دیگر وجود ندارد. می شود گفت از یك برده هم برده تر شدیم. چون ما از هیچ امنیت شغلی هم برخوردار نیستیم. بخصوص برای كارگران قراردادی. اسمش رو می شود گذاشت برده داری نوین یا مدرن!!! این مسائل را همه می دانند. یعنی این مشكل عام کارگران است».
چنان که گفتم این حرف ها مال دو سال پیش است و کیست که نداند در این دو سال وضع ما کارگران اسفناک تر و زندگی مان بمراتب سیاه تر شده است. و این تازه درحالی است که پیامدهای اجرای «قانون هدفمندکردن یارانه ها» هنوز کاملا در گوشت و استخوانمان ننشسته است. فعلا فقط قبض های گاز رسیده است و کم کم داریم احساس می کنیم که این قانون در واقع می خواهد ما را درست و حسابی نقره داغ کند و همان ته مانده های شیره جانمان را نیز بمکد و به جیب دولت و سرمایه داران بریزد. اگر دو سال پیش از برده هم برده تر بودیم، الان از «برده تر» هم برده تر شده ایم. پیداست که وقتی کار به اینجا برسد دیگر از شکوه و شکایت و آه و ناله کاری ساخته نیست. باید دیگر از این کارها دست برداریم و به فکر کارهای اساسی باشیم. برای عید باید خانه تکانی کرد و خانه تکانی هم به وسایل نیاز دارد. به جای آه و ناله و شکایت، به فکر تهیه این وسایل باشیم؛ امسال هم نشد، لااقل برای سال دیگر.
یک کارگر خانه تکان
٢٠ اسفند ١٣٨٩
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری