آن چه در زیر میآید گزارشی تحلیلی است از شرایط كاری فروشندگان پوشاك كه پس از مصاحبه با 82 نفر از آنها در تهران و حومه نوشته شده است. متن زیر تلاش دارد تا با توجه به تعداد زیاد این فروشندگان و شرایط كاری پیچیدهی آنها، قسمتی از سختی كار و شرایط اقتصادی، روابط فروشندگان با یكدیگر، میزان آگاهی آنان در مورد حق و حقوقشان و همچنین تشكلپذیریشان را مورد بررسی قرار دهد. در انتهای گزارش برای آشنایی خوانندگان با سؤالات مطرح شده در پرسشنامه، متن این سؤالات درج شده است.
پیش درآمد
" سرمایهداری نئولیبرال، که بیش از سی سال است بر اقتصاد جهان سلطه دارد، برای تودهی مردم ستمدیده و استثمارشده، بسیار مصیبتبار بوده است. نه تنها کارگران به طور فزایندهای تحت استثمار قرار گرفتهاند، بلکه شرایط کاری هم که آنها انجام میدهند به مرور زمان تغییر یافته است.
زمانی که کارگرانِ سازمانیافته و متشكل، در تلاشاند تا بر پای خود بهایستند، سرمایهداری تولید را به بخشی كه كارگران در آن غیرسازمانیافته و غیر متشكلاند منتقل میكند. روند تولید در بخشهای کوچک اقتصادی پراکنده میشود. این پراکندگی تا حدی است که میلیونها کارگر برای ادامهی روند تولیدِ کارخانه، کارهای خود را حتی به خانه هم میآورند.
استخدام بدون بیمه دیگر یک استثناء نیست، بلکه تبدیل به یک اقدام معمول شده است. کارگر بیمه شده دراین میان، یک کارگر خوششانس به حساب میآید. تعداد زنان کارگر سازماننیافته در بخش اقتصاد غیررسمی و کودکان کار، به طور فزایندهای در حال افزایش است. ساعتهای کاری و قوانین کار" انعطاف پذیرتر" شده اند و صد البته انعطاف آن همواره به سود سرمایهداران و ضرر کارگران است. تولید سفارش- محور ( تقاضا- محور) امنیت شغلی را از بین برده است. استخدام تمام وقت و ثابت، تبدیل شده است به استخدام نیمه وقت، موقت و مشروط.
بنابراین، کار در بخش غیررسمی ( که دربرگیرندهی کودکان کار، کارگران مهاجر، کارگران موقت، کارگران قراردادی، کارگران خانگی، و کارگران در بخش های تولیدی کوچک اقتصادی است) بیشتر و بیشتر در سرتاسر جهان مرسوم شده است.
اما هنوز، برخی تشکلهای کارگری در تلاش برای یافتن مرهمی برای بدن مجروح خود هستند که دراین تلاشها برخی موفق و برخی ناموفق بودهاند؛ اما تمامی آنها تجربیات ارزندهای ارائه داده و شکافهایی در ساختار امپراتوری سرمایه ایجاد میکنند. "
- ظهر است و وقت ناهار کارگران. اینجا اما در این پاساژها، فروشندهها به ندرت درِ مغازهها را بستهاند و بسیاری از آنان هنوز مشغول سرویسدهی به مشتریان خود هستند. در برو و بیای مشتریان و رنگ و لعاب ویترین مغازهها، در میان شور و هیجان دختران و پسران برای خریدن لباسهای مدِ روز، فضایی رخوتزده در میان فروشندگان احساس میشود؛ فضایی پر از ناامیدی و بیرمقی.
کار فروشندگی پوشاک نیز مانند بسیاری از کارهای دیگر، به صورتی است که آنها را تبدیل به یک ماشین کرده است. دوازده ساعت کار در فضایی بسته در میان لباس ها و مانتوها! ساعتها ایستادن پشت دخل! تعدد روزهای کاری و حتی جمعهها! و مشتریها که دیگر برای این فروشندگان موجوداتی عجیب و جالب نیستند بلکه برعکس، کاملاً قابل پیشبینی و متقابلاً برخورد فروشندگان هم کاملاً از پیش تعیین شده و تکراری.
وقت ناهار است اما بسیاری از فروشندگان به خاطر حضور مشتری و یا درخواست صاحب مغازه نمیتوانند حتی تا ساعت 4 یا 5 هم غذای خود را بخورند. این زمان خوبی است تا با آنها وارد صحبت شد.
دختران و البته پسران جوانی که در این شغل مشغول به کار هستند، از مناطق مختلف شهر و با پیشزمینههای اقتصادی و اجتماعی مختلف به این کار روی آوردهاند، اما آن چیزی که در همهی آنها مشترک است، چه آنها که برای درآمد شخصی به این کار مشغولاند و چه آنهایی که خرج یک خانواده را میدهند، ناراضی بودن از میزان دستمزد و شرایط كارشان است.
میزان دستمزد این فروشندگان بسته به محل مغازه و بالا یا پایین بودن طبقهی اجتماعی آن محله، متفاوت است. در پایینترین نقاط شهر و حومهی کارگرینشین تهران، میزان دستمزد فروشندگان از 70 تا 100 هزار تومان در تغییر است در حالی که در مرکز شهر تهران میزان دستمزدها از 200 تا 400 هزارتومان متغیر است و در مناطق شمالی شهر تهران این میزان دستمزد بین 300 تا 600 هزار تومان نوسان دارد.
اما در تمام موارد فوق، چه بالای شهر و چه پایین شهر، دستمزد فروشندگان در مقایسه با سود کلانی که صاحب مغازه به جیب میزند بسیار ناچیز است و به فروشنده تنها آن مقدار دستمزد تعلق می گیرد که بتواند ابتداییترین ملزومات زندگی خود را فراهم کند، تا فردا باز هم بتواند بر سرکار آید و صاحب مغازه با استثمار نیروی کار او همچنان به سودآوری بپردازد.
این میزان دستمزد با توجه به گفتههای خود فروشندگان به نسبت هزینههای زندگیشان بسیار پایین بوده و تمامی آنها حداقل دستمزدی تقریباً دو برابر آن چیزی که درحال حاضر دریافت میکنند، پیشنهاد میدهند که تازه بتوانند یک زندگی بخور و نمیر داشته باشند.
اما با این حال ارتباط فروشندگان با صاحب مغازه به صورتی است که از 82 نفر فروشنده، 60% آنها هر زمان که به مشکلی در رابطه با شرایط كار برمیخورند ترجیح میدهند، هر چند سخت، اما مشکل را با کارفرمای خود مطرح کنند و به صورت "مسالمت آمیز! " مسئله را حل کنند، چرا که راه حل دیگری پیش پایشان نمی بینند. این درحالیست که 40% باقیمانده نه تنها هیچ اقدام دیگری برای مطرح و حل مشکلاتشان نمیکنند، بلکه حتی به همان صورت مسالمتآمیز نیز مسئله را با صاحب مغازه طرح نمیکنند و از خیر حقشان میگذرند!
فروشندگان به طور کلی نه با یکدیگر در مورد مشکلاتشان حرف میزنند و نه برای حل مسائل به ادارهی کار مراجعه میکنند. آنها نه از قانون کار مطلع هستند و نه از حق و حقوق خود به عنوان یک فروشنده یا در حقیقت یک کارگر!
به عبارت دیگر آنها در درجهی اول اصلاً خود را کارگر به حساب نمیآورند، تا به دنبال حقوق کارگری از دسترفتهی خود باشند. تعریف آنان از کارگر کسی است که در کارخانه است و کار یدی انجام میدهد. اما در حقیقت کارگر کسی است که جز فروش نیروی کارش، چارهای برای گذران زندگی ندارد و فروشنده به جز نیروی کار خود، چه دارد؟
فروشنده از یک طرف کالاهای صاحب مغازه را به مشتریان میفروشد و از طرف دیگر کالای خود را که همان نیروی کارش است یکجا به صاحب مغازه فروخته و در ازای آن مزدی ناچیز دریافت میکند. تفاوت این کالا با کالاهایی که به خریداران می فروشد در این است که: منشأ اصلی سود و سرمایه برای صاحب مغازه همان نیروی کار فروشنده است. تصور كنید كه این نیروی كار وجود نداشته باشد، در این صورت صاحب مغازه هر روز با قفسهی لباسهایی روبروست كه نمیتوانند به خودی خود به فروش برسند.
مغازهدار با سرمایهای که از محل کار فروشندگان کسب کرده، میتواند خود آنها را به عنوان یک کارگر به خدمت گیرد و به سود برسد. او با این سود که از قسمت اعظم 12 ساعت کار روزانهی فروشنده به وجود آمده، به سرمایهای جدید دست پیدا کرده و مغازهای جدید تأسیس میکند و یا در کارهای دیگری سرمایه گذاری کرده تا باز هم با تکیه بر کار شبانهروزی کارگران سودهای کلانتری به جیب بزند. حال میتوان دید که سرمایهی صاحب مغازه از کجا آمده است!
نباید تصور کرد که مغازهدار تنها با استثمار فروشندگان به سود میرسد، بلکه این استثمار در ادامهی روند استثمار کارگران تولیدی پوشاک یا کالاهای دیگر، در کارخانهها و کارگاههای کوچک و بزرگ است. به بیان دیگر روند تولید و توزیع در سیستم سرمایهداری از هم جدا نیست و سرمایهداران هر دو بخش ( یعنی از یک طرف صاحبان کارخانهها و کارگاهها و از طرف دیگر صاحبان مغازهها، فروشگاهها و محلهای توزیع) به صورت مستقیم و غیرمستقیم در استثمار تمامی طبقهی کارگر نقش دارند و نقش یک طبقهی واحد به نام طبقهی سرمایهدار را ایفا میکنند.
این موضوع مختص امروز و زمان ما نیست، بلکه کارگران نسلهای پیشین نیز توسط کارفرمایان و سرمایهداران برای کسب سود مورد استثمار قرار میگرفتند، در حالی که همچون امروز دستمزدی دریافت میکردند که تنها کفاف چند روز زندگی آنها را میداد. بنابراین تنها یک کارفرما یا یک صاحبمغازه نیست که کارگر یا فروشندهای را استثمار میکند، بلکه سیستم سرمایهداری است که در طول تاریخاش با استفاده از نیروی کارِ کارگران بخشهای گوناگون هر روز بزرگ و بزرگتر میشود؛ سیستمی فراتر از یک مغازه و یک کارگاه.
ممکن است اشتباهن به نظر برسد که رابطهی صاحب مغازه و فروشنده دیگر رابطهی یک سرمایهدار و کارگر نیست و جای خود را به یک تعامل دوجانبه و همکاری دوطرفه داده و همهی کارها بین آنها به صورت توافقی انجام میگیرد؛ اما در واقعیت کارگر، کارگر است و تحت سلطهی کارفرما و همچنان تمامی روابط استثمارگرایانهی قدیمی برقرار است.
زمانی که صحبت از دستمزد، ساعت کاری و بیمه میشود، این "توافق و تعامل" چهرهی واقعی خود را نشان میدهد؛ کارفرما برای منافع و سود خود حاضر نیست به خواستههای هرچند اندکِ فروشنده تن دهد، خواستههایی که در حقیقت حق قانونی این فروشنده است و از طرف دیگر، کارگر به علت نداشتن تمامی این حقوق، خود را آنچنان یکه و تنها درمییابد که هر زمان کارفرما اراده کرد، می تواند او را اخراج کند. این کارگر دست خود را برای شکایت یا گرفتن حقوقاش به جایی بند نمیبیند.
از 82 نفر فروشنده، 100% آنها از دستمزدی که میگیرند ناراضی هستند، 98% آنها بیمه نیستند و تمامی آنها اذعان دارند که با 12 ساعت کار روزانه، دیگر وقت برای هیچ کار دیگری ندارند. اینجاست که میتوان دید رابطهی بین صاحب مغازه و فروشنده، برعکس تصور بسیاری از فروشندگان، رابطهای کاملاً کارگری- کارفرمایی است.
در کنار دستمزدهای پایین، نداشتن بیمه و قرارداد، ساعتهای کاری زیاد و نداشتن تعطیلات، ویژگیای که به طور واضح در میان فروشندهگان میتوان دید، عدم ارتباط آنها با یکدیگر است.
اکثر فروشندگان و حتی کسانی که در یک پاساژ در کنار هم کار میکنند، معمولاً ارتباط زیادی با هم ندارند و به گفتهی خود آنها ارتباطشان در حد "سلام و علیک" باقی میماند. به نظر میرسد که خود فروشندهها هم تمایلی به ارتباط با هم ندارند و ترجیح میدهند که روابطشان به همان سادگی برگزار شود، چرا که از طرفی احساس میکنند هرچه کمتر با فروشندگان دیگر ارتباط داشته باشند تا صاحب مغازه برایشان دردسر ایجاد نكند و از طرف دیگر هیچگاه درک نکردهاند که چگونه میتوانند از قدرت جمعی و متشکلشان در جهت احقاق حقوق از دست رفتهشان استفاده کنند. اما واقعیت این است که با نگاهی کلی به وضعیت فروشندگان میتوان دید که آنها مشکلات و خواستههای مشترک زیادی دارند، که میتواند نقطه اتصال بسیار محکمی میان آنها باشد.
با این که اکثر فروشندگان نگاهی موقتی به شغل خود دارند و به خاطر بیکاری، شرایط سخت زندگی و از روی ناچاری حاضر به ادامه این کار هستند، اما تجربه نشان داده است که فروشندگانی که برای احقاق حقوق خود دست به کار شدهاند، مثلاً از کارفرمای خود شکایت کردهاند و یا از راههای قانونی وارد شدهاند، توانستهاند تا حدودی حقوق عقبافتادهی خود را دریافت کنند، بیمه و قرارداد داشته باشند و شرایط کاری خود را بهبود بخشند.
شرایط کاری فروشندگان در مقایسه با شرایط کارگران در کارخانهها و برخی کارگاهها شاید از نظر کارکردن زیر یک سقف و داشتن کارفرمای مشترک تفاوت داشته باشد (اساسیترین دلیل عدم همبستگی در میان فروشندگان نیز از همین خصیصه نشأت میگیرد) اما از نظر ماهیت کار، منافع و مشکلات مشترک و رابطه با کارفرما، تفاوتی بین آنها وجود ندارد.
بنابراین آن چه که فروشندگان را به عنوان گروهی از کارگران که به صورت منفرد اما با شرایط مشابه مشغول کار هستند به هم متصل می کند، شرایط مشابه آنهاست: همگی آنها تنها چیزی که برای ارائه دارند نیروی کارشان است، همگیشان در مقابل نیروی کاری که میفروشند مزدی ناچیز دریافت میکنند و ... این کارگران برای این که بتوانند با هم متحد شوند باید از حقوقشان آگاه شوند تا حول آنها دور یکدیگر جمع شوند؛ آگاهی از این که هرچند آنها منفرداند، اما در حقیقت بسیاری فروشندگان مانند آنها، با شرایط و خواسته های یکسان در حال کارکردن هستند. شاید هیچگاه یک فروشنده در مقابل یک صاحب مغازه قدرتی نداشته باشد اما فروشندگان با تعامل و همکاری با هم میتوانند برای گرفتن حقوق واقعی خود تلاش کرده و به پیروزی برسند.
فروشندگان میدانند میزان دستمزدشان در مقابل کاری که انجام میدهند، بسیار ناچیز است. همچنین بسیاری از فروشندگان از بیمه و قراردادی که حق قانونی آنهاست برخوردار نیستند. با این شرایط و با توجه به اینکه اقدام به شكل فردی و نداشتن آگاهی از حق و حقوق قانونی، اخراج از محیط های كار را به دنبال دارد، راهی جز حرکت دستهجمعی برای رسیدن به منافع مشترک و حل مشکلات مشترک باقی نمیماند. همانطور که در بسیاری از کشورهای جهان همچون هند، ترکیه، کره جنوبی و ... کارگران در بخش های غیر رسمی، بدون بیمه و قرارداد توانستند پس از برداشتن قدمهای اولیه، گروهها و تشکلهای بزرگتر تشکیل دهند و از حق خود دفاع کنند.
اولین قدم، میتواند برقراری ارتباط نزدیک با دوستان و آشنایان نزدیك باشد كه به كار فروشندگی مشغول هستند. قدم بعدی صحبت و ارتباط با فروشندگان همسایه و یا با سایر همکاران است. این نوع ارتباطات می تواند اطلاعات مفیدی در مورد شرایط كار، ساعات كار، میزان دستمزد و غیره را به طرفین دوستی بدهد و آنها را بیش از پیش از شرایط کار یکدیگر آگاه کند.
هدف از این دوستیها ایجاد جمعها وكمیتههایی است كه فروشندگان را حول محور شرایط كاری مشترك دور هم جمع میكند و جدا از ایجاد جمع دوستی و لذت بردن از این ارتباط، فروشندگان را درجریان شرایط کاری یکدیگر قرار میدهد و آنان را برای ایجاد تشکلی بزرگتر آماده میکند.
جمع شدن فروشندگان دور هم، استفاده از تجربیات موفق یكدیگر برای مقابله با زورگوییهای كارفرما، افزایش آگاهی از حقوق خود و گرفتن تصمیم مناسب و بهجا، همه و همه برای پیشبرد یك مبارزهی هوشمندانه و پیگیر در جهت به دست آوردن حقوق و مطالبات فروشندگان خواهد بود.
برگزاری جشنهای گروهی، كوهنوردی، رفتن به سینما و جمع شدن در منازل یكدیگر، میتواند بهانهای باشد برای ایجاد یك جمع قوی و آگاه در جهت بالا بردن نیروی جمعی و گرفتن حقوق و مطالباتشان. مطالعهی قانون كار، مطالعه تجربیات فروشندگان دیگر در مواجهه با كارفرما برای طرح شكایت و ... می تواند در رئوس این نشستها باشد.
نشستها میتواند به صورت هفتگی یا ماهانه برگزار شود و برای این منظور میتوان از پاتوقها و مکانهایی مانند: پارک، قهوهخانه، کوه، کافیشاپ و یا هر جایی که صلاح باشد، استفاده کرد.
با تشكیل این نوع جمعها و با تصمیمگیریهای مشترك و اجرای هماهنگ آنها در محیطهای كاری، فروشندگان میتوانند شرایط كاری را در محیطهای كار تا حدودی به نفع خود عوض كنند. تشكیل این كمیتهها و پیوند دادن آنها با هم میتواند بستر مناسبی برای ایجاد تشكلهای بزرگتر و حتی سراسری باشد.
سرمایهدار و سرمایهداری چیزی نیست که یک روزه و توسط یک نفر به وجود آمده باشد. این سیستم با استثمار هر روزهی کارگران به پایداری خود ادامه میدهد، اما مطلب قابل توجه این است که با هرروز وسیعتر شدن سرمایهداری، تلاش کارگران برای آزادی و برابری هم بیشتر و بیشتر شده است و کارگران هیچگاه در مقابل این ظلم و بیعدالتی ساکت ننشستهاند. کارگران نسل در نسل و در سراسر جهان، با همبستگی با هم در محلِکار خود، در کارخانهها، کارگاهها، مغازهها، فروشگاهها و ...، با تشکیل گروههای کوچک و بزرگ، با ارتباط نزدیک و بحث و گفتگو در مورد مشکلات و منافع مشترکشان توانستند تا حدودی حقوق خود را بازیابند و این همان موضوعی است که پایههای سرمایهداری را سست میکند.
همانطور که گفته شد بین تمامی فروشندگان منافع مشترک بسیاری وجود دارد که باعث میشود آنها بتوانند دور یکدیگر جمع شده و با هم در راه رسیدن به حقوقشان مبارزه کنند. حال اگر افق دید خود را گستردهتر کنیم، خواهیم دید که منافع فروشندگان نه تنها از همکاران خود، بلکه از تمامی کارگران اعم از: تولیدی، خدماتی، یدی و فکری جدا نیست! بهتر است نگاهی به طرف مقابل بیندازیم: سرمایهداران در هر جا که باشند به صورت یک طبقه علیه ما کارگران متحد هستند، چرا ما که تولیدکنندگان اصلی ثروتهای زمین هستیم و اکثریت جامعه را تشکیل دادهایم متحد و متشکل نباشیم؟
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
بهمنماه ١٣٨٩
پیوست: سؤالات مطرح شده در پرسشنامه
دسته بندی سوالات به سه صورت انجام گرفت.
بخش اول: سوالات پایه
بخش دوم: سوالات کلیدی
بخش سوم: سوالات خاص با توجه به شرایط
بخش اول: سوالات پایه
1- محل زندگی شما كجاست؟ (حدود منطقه)
2- جنسیت سن میزان تحصیلات وضعیت تأهل
بخش دوم: سوالات کلیدی
3- درآمد شما چقدر است؟ (ماهیانه دریافت میکنید یا روزمزدی کار میکنید؟)
4- نحوه دریافت حقوق به چه صورت است؟
5- آیا حقوقتان به موقع پرداخت می شود؟
6- بیمه هستید یا نه؟ (نوع بیمه)
7- آیا درآمد شما به میزان فروش تاثیر دارد یا نه ؟ (در واقع آیا بخشی از حقوق پورسانتی است یا نه؟)
8- با توجه به هزینههای زندگی، آیا حقوق شما کافی است؟ شما حقوق خود را چقدر در نظر میگیرید؟
9- آیا عیدی و پاداش دارید؟
10- ساعت كاری به چه صورت است؟ (شروع و خاتمه)
11- آیا قرارداد كاری دارید؟
12- تضمین به كارفرما دادهاید؟ چه نوع تضمینی؟
13- آیا قبل از این شغل دیگری داشتهاید (یا سابقه كار)؟ در کجا؟
14- اگر از كار قبلی بیرون آمدهاید به چه دلیل بوده است؟ حقوق، شرایط کار، ساعت كار یا ... ؟
15- درآمد خود را صرف چه چیزهایی میکنید؟
16- آیا با فروشندههای سایر مغازهها یا فروشگاهها ارتباط دارید؟
17- برخورد کارفرما با شما به چه صورت است؟
18- اگر مشكلی با كارفرما داشته باشید از چه طریقی آن را حل و فصل میكنید؟ به اداره كار مراجعه میكنید، با کارفرما صحبت میکنید، با سایر فروشندهها مطرح میکنید یا... ؟
19- از قوانین كار تا چه حد اطلاع دارید؟
20- آیا در مورد تشكلهای صنفی و كارگری چیزی شنیدهاید (یا اطلاعاتی دارید)؟ به چه صورت؟
21- معیارهای استخدام شما به عنوان فروشنده چه چیزهایی بوده است؟ جنسیت، سواد، ظاهر یا رابطهی دوستی(آشنایی، فامیلی، خانوادگی)؟
بخش سوم: سوالات خاص با توجه به شرایط
22- در صورتی كه بیمه هستید آیا از ابتدای كار بیمه میشوید یا بعد از طی مدتی (چه مدت)؟
23- تعطیلات به چه صورت است؟ (در هر هفته یا در هر ماه)
24- به غیر از خود شما كسانی در خانواده كار میكنند؟
25- آیا سرپرست خانوار هستید؟
26- آیا دانشجو هستید؟
27- آیا با توجه به وضعیت اقتصادی، كاری، درسی ، فرصت میكنید به فعالیتهای دلخواه خودتان یا به تفریح بپردازید؟
28- برخورد مشتریها با شما به چه صورت است؟
29- آیا رابطه كاری شما با صاحب مغازه رابطه كارگری- كارفرمایی است؟
30- آیا خود را كارگر حساب میكنید؟
31- آیا به دلیل جنسیت خود به مشكلی برخوردهاید؟
32- در صورتی كه به مشكل برخوردهاید از سوی چه كسی بوده است؟
33- اختلاف دستمزد شما، در كار مشابه با فروشندهای با جنسیت دیگر چه قدر است؟
34- آیا این كار را ادامه خواهید داد؟ چرا؟
35- آیا در محل کار خود از لحاظ روانی، شرایط محل كار، نوع برخورد و ... احساس امنیت، آرامش و راحتی دارید؟