سایت تشکل :
وضعیت زندگی کارگران در منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر یک نمونه تیپیک از وضعیت کارگران پروژه ای در ایران است . از این نظر تیپیک که سرمایه با شدت هر چه تمامتر با استثمار وحشیانه کارگران بدنبال فوق سود بوده و در نتیجه با تباهی روزافزون کارگران روبرو هستیم . تباهی از این نظر که برای کارگر جز نابودی جسمی و روحی چیز دیگری باقی نمیماند و در مقابل برای سرمایه داران ، انباشت فوقالعاده سود و سرمایه. برای روشن شدن بیشتر این پروسه گردش سرمایه نگاهی اجمالی به وضعیت این قطب اقتصادی ، که قطعا از مهمترین قطبهای اقتصادی نفت و پتروشیمی ایران میباشد ، ونحوه کار و زندگی کارگران در آن ، میاندازیم .
تاریخ و سابقه منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر
صنعت در این منطقه بدنبال رشد و توسعه صنایع نفت و پتروشیمی در ایران اواخر دهه 40 و اوائل دهه 50 شروع به فعالیت کرده واحداث بزرگترین مجتمع پتروشیمی آن دوران یعنی پتروشیمی ایران و ژاپند محصول اين دوران است . این شرکت با مشارکت و سرمایه گذاری کشور ژاپن و شرکت سهامی پتروشیمی ایران اغاز به فعالیت نمود . قبل از اين پتروشيمی ( كه بزرگتری كارخانه پتروشيمی در آن موقع در خاورميانه بود ) پتروشيمی های رازی و فارابی احداث و مورد بهره برداری قرار گرفته بودند . شریک ژاپنی پتروشيمی ايران و ژاپن ، بعد از وقوع انقلاب در ایران و سقوط دولت شاه و روی کار آمدن جمهوری اسلامی و مشخصا بعد از شروع جنگ ، از ادامه فعالیت کنار کشید و طرح ها نيمه كاره رها شد . بعد از انقلاب و بویژه بعد از اتمام جنگ فعالیتهای گسترده اجرائی طرح ها برای راه اندازی اين مجتمع بزرگ شروع و در فازهای مختلف به بهره برداری رسيد .
در مجموع پتروشيمی های منطقه ويژه از نظر مالكيت دو دسته اند :
تعدادی از انها مانند امير كبير ، تندگويان ، فجر ، فن آوران ، مارون ، اروند و بوعلی تحت مالكيت دولتی و شركت ملی صنايع پتروشيمی ( N P C ) قرار دارند و برخی ديگر صاحبانشان بخش خصوصی است كه از جمله رجال ، لاله ، غدير و شيمی باف و .....
درجه استثمار در پتروشيمی های نوع خصوصی بشدت بالاتر از نوع دولتی است .
بعد از گذشت چند سال و پس از بهره برداری از مجتمع های ياد شده ( بعد از انقلاب ) ، يك منطقه بسيار وسيعی برای احداث چندين مجتمع پتروشيمی طرح ريزی و تحت نام منطقه ويژه اقتصادی شروع به فعاليت كرد . طرحهای شروع شده در اين منطقه خيل عظيمی از كارگران ( در سطوح مختلف از ساده گرفته تا تكنيسين ها و مهندسين ) و از شهرهای مختلف همجوار و ساير شهر های ايران را جذب كرد . سرمايه دارانی كه در منطقه شروع به فعاليت كرده بودند ، چشم به اين بهشت سرمايه داشتند كه چگونه با استفاده از روابط پشت پرده خود با مقامات و مديران سطوح مختلف وزارت نفت و شركت سهامی پتروشيمی ميتوانند با بالاترين ميزان سود به انباشت سرمايه های كلان دست زنند . اين سرمايه داران اساسا در قالب شركتهای پيمانكاری و با زد و بند با مديران اقدام به عقد قرارداد های پيمانكاری ميكنند و از پشتيبانی كامل طرفهای خود ( در مديريت پتروشيمی ها ) برخوردار هستند .
از شروع اجرای پروژه های شركتهای پيمانكاری ، دستمزدهای كارگران رفته رفته پائين و پائين تر ميآمد و اين مقدور نبود جز در سايه سياستهای بغايت ضد انسانی كه روا داشته ميشد .
با ورود هر چه بيشتر كارگران به اين منطقه و به منظور فروش نيروی كار خود ، سرمايه داران بيشترين استفاده را از وضع موجود میكرده و هر چه بيشتر ( با توجه به قانون عرضه و تقاضا ) به سطح دستمزدها يورش برده و در نتيجه ارزش نيروی كار در تقابل با سرمايه پائين تر و پائين تر ميآمد . نكته قابل توجه اينست كه در اين يورش ضدانسانی سرمايه داران ( پيمانكاران ) به سطح دستمزدها و تحميل بی حقوقی به كارگران ، اداره كار و امور اجتماعی منطقه در كنار سرمايه داران قرارداشت و در برابر شكايات متعدد و اعتراضات بيشمار كارگران هيچگونه عكس العمل مثبتی انجام نميداده و وقعی به اين وحشيگری نمی نمودند ( هر چند قانونا تمامی اين كارگران تحت پوشش وزارت كار قرار داشت ). در چنين وضعیتی و در جريان دعواهای مستمر است كه اساسا كارگر به دست آوردی در اين كشمكش نمیرسید ، نتيجه اش بی اعتمادی كامل نسبت به اداره كار بود . مقررات ظالمانه قانون كار و همچنين با توجه به زد و بندهای مديران شركتها با مسئولين ( اعم از كارمندان رده پائين و روسا ) اداره كار كه حتی ابتدائيات قانونی در حمايت از كارگر را هم رعايت نمينمودند ، بی خاصيت بودن اداره كار برای كارگران روز به روز روشن تر و روشن تر می شد . در كنار اين و با رهنمودهای مسئولين اداره كار و نشان دادن راههای گريز از محدوديت های قانونی به پيمانكاران ، فشار هر چه بيشتری به مزد بگيران وارد ميشود .
وضعیت کارگران وعملکرد سرمایه داران
يكی از عوارض مهم سرمايه گذاری صنايع پتروشيمی در اين منطقه ، افزايش بی رويه قيمتها و تورم بی سابقه و غير قابل كنترلی ( مازاد بر تورم سراسری اقتصادی جامعه ) است كه به مردم منطقه تحميل شده است . در اين منطقه مايحتاج عمومی گرانتر از ساير نقاط ايران ميباشد . و حتی تفاوت قيمت در ماهشهرقديم و ناحيه صنعتی ( كه ماهشهر جديد ناميده ميشود ) چشمگير است ( این دو ناحیه مانند شمال و جنوب یک شهر به حساب میآید . و دليل آن نيز اينست كه اكثر ساكنين ناحيه صنعتی پرسنل شركتهای مختلف پيمانكاری و مهندسين مشاور های مشغول در منطقه هستند . اين پرسنل از امكانات رفاهی ( اعم از خوراك و امكانات مختلف ) بهتری نسبت به كارگران و مردم ساكن در ماهشهر قديم برخوردارند .
يكی ديگر از عوارض كار اين واحد های صنعتی در منطقه ، تبعات زيست محيطی و افزايش ميزان آلاينده ها در طبيعت ميباشد . احداث اين حجم از كارخانه با محصولات و فرايند های پيچيده پتروشيميائی و با توجه به حساسيت فوقالعاده پائين مديران و مسئولين به اين موضوع ، تخريب هر چه سریع محيط زيست است . البته آوردن اين دلائل به اين معنا نيست كه نبايد پتروشيمي ساخت و يا مخالف توسعه و توليد بود ، بلكه نشان دادن اين چهره از سرمايه داری است كه بدون توجه به نيازمنديهای جامعه و صرفا با هدف كسب سود و انباشت سريع سرمايه دست به چنين برنامه هائی ميزنند . و چيزی كه در اين پروسه توليد و باز توليد مد نظر نيست زندگی مردم منطقه ، محيط زيست ، ايمنی و بهداشت شغلی و زندگی انسانها ميباشد .
الف – کارگران شاغل در واحد های بهره برداری شده :
کارگران این واحدها در دوران قبل از انقلاب عموما بصورت استخدام دولتی وفقط تعداد کمی از کارگران بصورت قراردادی مشغول بکار بودند . بعد از وقوع انقلاب و روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی و با اتخاذ سیاست کم کردن هزینه ها ( بگو با هدف بالا بردن نرخ سود ) در صنایع نفت و پتروشیمی ، خصوصی سازی در واحدهای مختلف را شروع و در این راستا کارگران بیشماری از کار برکنار و از طریق شرکتهای تازه تاسیس و بصورت قراردادی بکار گرفت . وضعیت کارگران اخراج شده از شمول استخدام دولتی از نظر سطح زندگی روبه وخامت گذاشت و مانند سایر کارگران قراردادی از سطح دستمزدهای پائینی برخوردار شدند .
ب – کارگران قراردادی و روزمزدی شاغل در کارهای پروژه ای :
اين کارگران در دوران قبل از انقلاب ابتدا بصورت دستمزدی در پروژه مشغول شدند و در فضای انقلابی سال 57 دوش بدوش کارگران انقلابی منطقه خوزستان با دست زدن به تشکلهائی مانند تشکیلات کارگران پروژه ای فعالیتهای چشمگیری در انقلاب داشتند و همیشه از کارگران انقلابی پالایشگاه ابادان تاثیر گرفته و متقابلا حمایت های زیادی از هم طبقه ای های خود میکردند . بعد از انقلاب و بدنبال سیاست اخراج گسترده کارگران دولتی و استخدام مجدد در قالب شركتهای تامين نيروی انسانی ( خصوصی سازی و شرکتی سازی در صنایع نفت و پتروشیمی) کارگران زیادی به ورطه بیکاری ، نابودی و فقر روزافزون سوق داده شدند . بعد از شروع بکار و در ادامه طرح های نیمه تمام و احداث طرحهای جدید ، که مشخصا بعد از اتمام جنگ صورت گرفت ، تعداد کارگران پروژه ای با سرعت بیشتری افزایش یافت . شرکت سرمایه گذاری صنایع پتروشیمی ، بخش قابل توجهی از درامد نفت را در این منطقه بکار گرفت . سرمایه داران داخلی ( بخش خصوصی ) نیز از این موقعیت طلائی استفاده کرده ودر ابتدا بیشتر در قالب شرکتهای پیمانکاری و در ادامه و بعد از اعلام منطقه به عنوان منطقه ویژه اقتصادی ، در فالب سرمایه گذاری برای ایجاد واحدهای تولیدی جانبی صنایع پتروشیمی وارد شدند . لازم به توضیح است که طرح ایجاد مناطق ویژه اقتصادی در جهت بالا بردن سود سرمایه و برای جلب سرمایه گذاری صورت گرفت . به عنوان مثال حذف و یا کاهش فوقالعاده حقوق گمرکی و نرخ پائین مالیات بر درآمد در این مناطق و وام های کلان و با بهره کم ، بهشت زمینی جذابی را برای سرمایه داران ایرانی و خارجی ایجاد کرد و در نتیجه شرایط ایده آل بوجود آمده ، میزان سرمایه گذاری داخلی و خارجی در منطقه بشدت بالا رفت . درست و در نقطه مقابل شرایط ایده آل برای سرمایه داران ، شرایط بغایت ضد انسانی بر علیه کارگران ایجاد گردید تا معادله کارگر ارزان ،
کارگر خاموش در برابر نرخ بالای سود برای سرمایه ، کامل گردد .
كسانی كه روزانه از بلوار اصلی منطقه ويژه عبور ميكنند ( در حدود 12 كيلومتر ) شاهد مجتمعهای عظيم پتروشيمی با كوهی از آهن و تجهيزات سنگين و سبك كه با دسترنج كارگران و نيروی فكر و ذهن تكنيسينها و مهندسين مزدبگير سر به آسمان می سايد و از دودكشهای بلندشان بخارات و گازها بيرون ميزند و مشعلها فروزان است ، همه نشانه راه افتادن و بهربرداری تدريجی طرح هائی است كه در نهايت امر جز پر شدن جيب آقا زاده ها و سرمايه داران نيست . همين بنا ها انسان را بی اختيار ياد ستونهای بزرگ تخت جمشيد مياندازد كه تمام عظمتش مديون كار بردگان بوده است و امروز نيز همين ها محصول بردگان مزدی مدرنی است كه با فاصله دو دوره تاريخی (سيستمهای اجتماعی و اقتصادی متفاوت ) جای
همدیگر را گرفته اند .
اوضاع و احوال کنونی کار و زندگی کارگران
در حال حاضر تعداد کارگران شاغل در این منطقه ، اعم از ساده و ماهر و متخصص در حدود 50000 نفر میباشد . تعدا د کاگران استخدامی به 5000 نفر ، یعنی به 10% هم نمیرسد . 70 % کارگران را کارگران غیر بومی تشکیل میدهند . این کارگران از سراسر ایران از شمال ، اذربایجان ، کردستان، لرستان ، کهگیلویه و بختیاری ، تهران ، اصفهان و شیراز و جاهای دیگر برای فروش نیروی کار خودشان به این منطقه آمده اند . شدت استثمار کارگران بشدت بالاست . وضعیت حقوق کارگران قراردادی و قراردادی موقت و روزمزدی ، عموما بر پایه مبنای حقوق اعلام شده از طرف وزارت کارمیباشد ( یعنی در حدود 150000 تومان در ماه ) . این کارگران برای گذران زندگی بخور ونمیر خود بالجبار تن به اضافه کاری داده و با 12 ساعت کا ر روزانه به تباهی کشیده میشوند . اکثر کارگران غیر بومی بصورت مجردی و در محلهای اسکان کارگران که از طرف شرکتهای مختلف و در منطقه احداث شده است ( کمپ های محل اسکان کارگری ) ، زندگی میکنند . وضعیت بهداشتی محلهای اسکان کارگری خیلی پائین بوده و امراض مختلف پوستی ، تنفسی و قلبی ( بدليل الودگی زياد محيط زيست ) در میان کارگرانی شیوع دارد . بویژه در میان کارگرانی که مدت زیادی در این مکانها اسکان داشته باشند . وضعیت غذای کارگران نیز در این محل خیلی بد است . کارگر بعد از 12 ساعت کار طاقت فرسا ، دیگر نای پخت و پز ندارد و بالاجبار چیزی در حد رفع گرسنگی برای خود دست و پا میکند و سر به بالين ميگذارد تا روزي ديگر به بردگی مزدی كشيده شود . اصلا اسمش را غذا نمیتوان گذاشت و بقول اکثر کارگران " از سر اجبار است تا تمایل درونی " .
کارگران متاهل نیز که بدلیل سابقه زیاد کاری در منطقه و برای کم کردن زحمت رفت و آمد به محل آبا و اجدادی خود ، افق کار دراز مدتی را برای خود تصویر کرده اند ، درمحلهای کارگری ماهشهر قدیم ساکن هستند . وضعیت خانه های این مناطق نیز تعریف چندانی ندارد . دو اتاق و یک آشپزخانه و حداکثر یک حمام غیر بهداشتی تمام آن چیزی است که بنام خانه محل زندگی کارگر و خانواده اش را ميتوان ناميد . کرایه خیلی بالاست ( به نسبت حقوق دریافتی متوسط ماهیانه 250000 تومان كه با اضافه كاري و هزار زحمت بدست ميآيد ) و به حدود 120 الی 150 هزار تومان میرسد . خوب شما حسابش را بکنید ، دیگر چیزی نمیماند که بتوان با آن زندگی کرد . مشکل بتوان در ماه یک بارهم گوشت خورد . اعتیاد در میان کارگران در منطقه بیداد میکند . بویژه کارگران مجرد بیشتر از متاهلین در دام اعتیاد گرفتار هستند . مواد مخدر در منطقه ارزان تر و راحت تر از سیگار در دسترس است . و بدین طریق بیشترین بخش دستمزدهای ناچیز نیز بدین شکل بغارت میرود . انگار در منطقه از پلیس و نیروی انتظامی خبری نیست .
سطح مبارزات کارگری
با توجه با آنچه در بالا در خصوص نوع و نحوه عملكرد اداره كار در اين منطقه اشاره شد ، و با توجه به وجود اعتراضات و شكايات زيادی كه به اداره كار ميشود ، تصور ميرود كه خود نفس فشار به اداره كار برای احقاق حقوق كارگران سطحی از مبارزات كارگران برای احقاق حقوقشان تلقی ميگردد . ضمنا با توجه به شرايط و حساسيت منطقه اداره كار در ماههای اخير نسبت به بروز اعتراضات كارگری و حركتهای جمعی آنان و شكايات دسته جمعی كه به اداره كار ميشود ، تا حد زيادی اين اداره آسيب پذير بوده و به طرق گوناگون سعی در برخورد آرام و جلوگيری از تبديل شدن اعتراضات به جنبشی وسيع را دارند . به همين دليل فشار به اداره كار از طرف كارگران معترض ميتواند يكی از اهرمهای فشار برای متحقق شدن خواستهايشان باشد .
کارگران در چنین شرایطی که توصیف اش رفت ، فقط بدنبال بقا و حفظ موقعیت کاری خودشان هستند و همیشه این دل نگرانی و دغدغه را دارند که مبادا کارشان را از دست داده و بیکار شوند و این بخور و نمیر را هم از دست بدهند . بنابراین خواست هایشان بیشتر حالت تدافعی دارد تا تهاجمی . این حالت و روحیه در زمانهائی که با عدم پرداخت حقوق و تعویق چندماهه حقوقها روبرو میشوند ، تغییر مییابد و حالت تهاجمی بخود میگیرد . در چنین مواقعی خواست پرداخت حقوقهای معوقه دیگر نه حالت خواستی صنفی ، بلکه به خواستی سیاسی تبدیل میشود . کارگری که حقوق ناچیزش هم پرداخت نشده ، دیگر هیچ چیز و هیچکس جلودارش نیست و فقط عطش رسیدن به حقوق حکم تلاش برای زندگی و بقا و فرار از مرگ را دارد . در سالهای اخیر مبارزات زیادی را در زمینه پرداخت حقوق معوقه شاهد بودیم که عمدتا با موفقیت روبرو بوده و درسهای زیادی برای کارگران بهمراه داشت . کارگر متوجه شده است که فقط با اتحاد و مبارزه متحدانه و متشکل است که میتواند از زندگی اش دفاع کند و این بزرگترین درسی است که آموخته اند .
*******