افق روشن
www.ofros.com

مصر از زبان مردم مصر


فریده ثابتی                                                                                                      پنجشنبه ٢١ بهمن ١٣٨٩


برگرفته ای از مصاحبه نیداد تحریر دانشجوی مصری در دوم فوریه

می گوید اعتراضا ت در تابستان گذشته شروع شد. در آن روز یک دانشجوی مصری بنام خالد سعید توسط پلیس بقتل رسید. اعتراضات تا امروز ادامه پیدا کرد. این بار همه چیز با روز سه شنبه آغاز می شود. در اکثر شهرهای مصر تظاهرات بزرگی بود. روز چهارشنبه کشتار شروع شد. مردم در میدان التحریر روی زمین نشسته بودند و قصد بلند شدن و ترک میدان را نداشتند. برای پراکنده کردن مردم نیروهای انتظامی بروی مردم آتش گشود، دیر وقت شب بود. تظاهرات و درگیری تا روز بعد و به ویژه در شهر سوئز به درازا کشید. سوئز نقشی ویژه در مصر دارد زیرا در فاصله سال های ١٩۵٦ تا ١٩۶٧ مرکز مقاومت علیه صهیونیسم بود. پلیس کشتار کرد. حمله پلیس ۴ کشته و ١٠٠ مجروح که مجروح توسط بمب های گازی، گلوله های پلاستیکی، شلیک گلوله و استفاده از پراکندن گاز زرد رنگی بالای سرمردم که احتمالا گاز خردل بود به جای گذاشت.
برنامه ریزی شد که بعد از نماز جمعه مردم در راهپیمایی اعتراضی شرکت کنند. پلیس سعی کرد با همه قدرت و فشاری که داشت مانع راهپیمایی شود. در قاهره، سوئز و سایر شهرها کار به درگیری کشید. تا طلوع خورشید در روز بعد مردم در قاهره راهپیمایی کردن و سپس در میدان التحریر بر روی زمین نشستند و خواهان عزل مبارک از ریاست جمهوری شدند. با طلوع خورشید مبارک دستور داد تا ارتش در خیابان ها مستقر شود. این نوعی حکومت نظامی بود. قبل ازین حرکت پلیس با طرح قبلی چندین هزار زندانی را که با جرائم جنایی در زندان بودند از زندان آزاد کرد یا به اصطلاح فراری داد و سپس مساله خطرات وجود این افراد در جامعه و خطری که متوجه مردم است را در بوق و کرنا کردند. بدون پلیس ارتش نمی تواند همه خیابان ها را کنترل کند و همین مساله با توجه به تبلیغات ذکر شده مردم را می ترساند.
در مقابل این حمله حکومت مردم برای دفاع از خود و حفاظت از امنیت خیابان ها کمیته های مردمی تشکیل دادند. دولت ازین امر استقبال کرد اما سعی کرد مردم را بیشتر از بی ثباتی در جامعه بترساند. اما این کمیته ها می تواند زمینه ی ایجاد شوراهای کارگری شود. صحبت از درگیری بین موافقان و مخالفان مبارک حرفی بی معناست. موافقان اکثر نیروهای امنیتی در لباس معمولی هستند به علاوه افراد معروف به Baltagayyah. این درگیری ها بعد از سخن رانی مبارک در پاسخ به صحبت های اوباما ترتیب داده شد. بنظر من مبارک مثل گاو نر ذبح شده ای است که می کوشد خونش را بروی همه ذبح کنندگانش بپاشد. او احساس می کند که ژولیوس سزار است و می خواهد قبل از برکناری خود تمام مصر را به آتش بکشد. سعی می کند بمردم بباوراند که او مترادف با ثبات، سلامت و امنیت مصر است. او اتحاد مقدس ملی را علیه تحریری ها و علیه کمون تحریر شکل داده است. بسیاری از مردم به ویژه طبقه متوسط می گویند که تظاهرات باید پایان یابد زیرا مصر آتش گرفته است، قحطی آغاز شده است. اما این واقعیت نیست، اغراق است. هر انقلابی مشکلات خود را دارد و مبارک ایجاد ترس و ترور را برای بقای بیشتر خود به خدمت گرفته است. هیچ کس نمی تواند بگوید فردا یا هفته بعد چه رخ خواهد داد. مبارک خیره سر است و رسانه های عمومی مصر بزرگ ترین کارزار رسانه ای تاریخ مصر را برای جلوگیری از تظاهرات روز جمعه ۴ فوریه انجام می دهند. مبارک خائنی است که می تواند همه را به کشتن دهد اما به رئیس اش آمریکا نمی تواند نه بگوید.
وظیفه اصلی فعلی صحبت در باره مطالبات خیابانی، قانون اساسی جدید و دولت موقت است و بعد از آن انتخابات جدید. بسیاری از ترندهای سیاسی این جا مثل اخوان المسلمین طرح های آماده بیشتری دارند. انقلابیون ضد سرمایه داری در قاهره چندان زیاد نیستند. کمونیست ها، دموکرات های چپ و تروتسکیست ها هم خواهان قانون اساسی و انتخابات جدید هستند.

نگاهی کوتاه به زندگی سیاسی مبارک.
مبارک خلبان ارتش و مورد اعتماد انورالسادات رئیس جمهور سابق مصر بود. وی از طرف سادات در سال ١٩٧٩ به عنوان طرف مصری برای مذاکرات صلح با اسرائیل فرستاده شد. امضای قرارداد صلح و نقش بازدارنده مصر علیه حمله به اسرائیل در این قرار داد کمک نظامی سالانه ٢ میلیارد دلاری آمریکا به مصر را فراهم کرد. وی در سال ١٩٨١ بعد از ترور انورالسادات توسط جهاد اسلامی به عنوان ریاست جمهور و رئیس دولت انتخاب شد اما یک سال بعد او برای تضمین قدرت خود پست نخست وزیری را از قانون اساسی حذف کرد. بدین طریق چون همه همگنانش همواره پیروز انتخابات بود. انتخاباتی که اکثر تنها یک کاندیدای ریاست جمهوری داشت که او بود. تنها در سال ٢٠٠۵ کاندیدای دیگری هم وجود داشت که بازنده بود و بلافاصله بعد از انتخابات دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد. در سال ١٩٩۵ اتومبیل مبارک در آدیس آبابای اتیوپی که مقر نشست سران "سازمان برای اتحاد آفریقا" بود و وی برای شرکت در نشست به آن جا رفته بود مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و عمر سلیمان باعث نجات او شد و از آن جا دوستی عمیقی بین آن دو بوجود آمد و عمر سلیمان به ریاست نیروهای امنیتی مصر برگزیده شد که اکنون نیز در این پست است. مبارک بعد از بازگشت از اتیوپی به تقویت نیروی های امنیتی و سرکوب پرداخت. پایگاه قدرت ٣٠ ساله مبارک ارتش و نیروهای امنیتی و نظامی بود به همین سبب این مجموعه در همه فساد سیاسی و اقتصادی یار غار هم بودند و حاصل آن ١۵ میلیارد دلار قرض بردوش های مردم است. مصر سیاست بازارهای آزاد را در پیش گرفت. نتیجه این سیاست ها شکاف طبقاتی را عمیق تر کرد. نرخ بیکاری به طور رسمی به ٢٧% رسید. اکنون نیمی از مردم مصر با درآمد روزانه دو دلار زندگی می کنند. در روستاها از آب سالم خبری نیست. بیش از ٣٠% کودکان دچار سوء تغذیه هستند و سیستم بهداشتی همگانی وجود ندارد. بنابراین همه چی از روز سه شنبه یا از قتل آن دانشجو شروع نمی شود بلکه این موارد جرقه ای است که آتش خفته را بیدار می کند. و فشار سرکوب سرمایه توان ادامه تحمل درد و رنج را سلب می کند و کاسه صبر مردم سرریز می شود.
در مسائل جاری و خیزش مردمی مصر به طور آگاهانه ارتش را از دخالت مستقیم کنار نگاه داشتند و با اعلام این که ارتش بروی مردم شلیک نمی کند - والبته راه نیروهای انتظامی و پلیس را هم سد نمی کند- برایش وجهه ایجاد کردند تا در صورت لزوم ارتش را به عنوان ناجی مردم وارد کارزار کنند و با یک کودتایی که با این وجهه ایجاد شده با مخالفت مردمی نیز مواجه نخواهد شد در غیاب یک آلترناتیو انقلابی و مردمی به تداوم جنبش مردمی و ظهور آلترناتیو انقلابی خاتمه دهند و و یا به طور غیر مستقیم با روی کارآوردن عمر سلیمان رئیس نیروهای امنیتی مصر و حمایت ارتش همین کار را به شیوه ای دیگر به انجام برسانند. سپس دولت موقت انتخاب شده سریع مقدمات انتخابات بعدی را فراهم کند. اما آن چه که در وقایع اخیر منطقه چشمگیر است عدم حضور پررنگ نیروهای اسلامی است. در حقیقت آن ها نیز چون حکومتگران و احزاب مخالف غافلگیر شده اند و این آغاز دوران جدیدی از مبارزات را نشان می دهد. پایان دوران رواج اسلام گرایی و برگشت مردم به خود، به زندگی و مسائل و مشکلاتی که با آن دست به گریبان هستند. خواست مطالبات اقتصادی و سیاسی برای تغییر و بهبود زندگی. خواست یک زندگی همراه با رفاه و امکانات. این مطالبات در بطن خود رویکرد دیگری را در مبارزه مطرح خواهد کرد. زیرا مبارزه از ناسوت به زمین باز گشته است. این مبارزه ریشه در سرمایه داری دارد که به سیه روزی توده ها ی کارگر و زحمتکش می انجامد. ریشه در بحران های سرمایه داری دارد که با خود زندگی توده ها را درو می کند. کارگران را بیکار می کند. فقر و فاقه را در سراسر جهان گسترش می دهد. این مبارزه با پس زمنیه هایش چیزی نیست که به آفزبقا و خاورمیانه محدود بماند. دامن سرمایه را در همه جا خواهد گرفت. غرب صنعتی نیز مصون نخواهد ماند. همین اکنون جنبش جوانان در برلین برای اشغال خانه ها برای بی خانمان ها آغاز شده است و یک هفته است که درگیری بین پلیس و آن ها ادامه دارد. به همین سبب سران این کشورها به نمایندگی از صاحبان سرمایه به تکاپو افتاده اند. هریک داد سخن می دهند که این مبارزه مردم علیه دیکتاتوری این یا آن فرد است. برای دموکراسی است. یعنی تنهایی مبارزه ای سیاسی است که با برکناری فرضا مبارک و آمدن البرادعی یا عمر سلیمان یا عمر و زید دیگر مساله حل خواهد شد. اما ترس از گسترش جنبش به سایر کشورهای نفت خیز منطقه و به خطر افتادن منافع آن ها، مساله امنیت اسرائیل و هم تاثیر جنبش بر غرب و ایجاد یک دهه ٦٠ و ٧٠ دیگر یا خطر بزرگتر خیزش کارگری آن ها را چاره جویی کشانده است. نشست امنیتی بزرگ مونیخ با چشم داشت به نشست گوادلوپ دربحبوبه خیزش مردمی ایران ١٩٧٩/١٣۵٧ یکی ازین کوشش ها برای به کنترل در آوردن حرکت ضد سرمایه داری مردم است حتی اگر شعاری در این باره نداده باشند. بقول معروف وقتی انبر را در آتش بگذاریم گربه دزده خبردار می شود که برای چیست. زندگی و ادامه آن ما را به مبارزه می مطلبد.

پس زنده باد زندگی!

مداوم باد مبارزه علیه سرمایه!

فریده ثابتی، ۴ فوریه ٢٠١١
منبع: libcom.org