بخش دوم
این بخش دوم گزارشی است كه درمورد تزیین كاران لباس تهیه شده است. این مصاحبه نشان می دهد كه چگونه در روند كار نطفه های آگاهی شكل می گیرد و این كه سختی كار از سویی آنان را وادار می كند كه برای بهتر شدن وضعیت زندگی و دستمزدشان تلاش كنند اما همین سختی كار، سد بلندی است كه مانع از حركت جمعی آنان می شود.
آنها با افزایش آگاهی درشرایط خاص می توانند حركت مشتركی انجام دهند، شاید موفقیت های اندكی هم داشته باشند، ولی پراكندگی، عدم اجرای قوانین موجود و وجود تشكل های غیرمستقلی كه عملكرد مناسبی در دفاع از حقوق آنان نداشته اند، تاثیر منفی در نگرش آنان نسبت به حركات دسته جمعی دارد.
آنان حمایت واقعی را تنها در وجود قوانین مناسب نمی دانند بلكه برای ضمانت های اجرایی اهمیت بسیاری قائلند . ضمانت هائی كه كارفرمایان را مجبور كند به این قوانین تن دهند. اما این ضمانت ها چیزی جز حركت دسته جمعی وتشكل آنان حول خواسته های مشتركشان نیست.
با دختر جوانی كه چند سالی است كار تزیین لباس عروس را در خانه انجام میدهد صحبتی داشتیم. گرمی و محبت او در همان لحظات اول به دل نشست. خستگی چشمانش با زیباییاش در هم آمیخته بود. 27 ساله است و فوق دیپلم معماری دارد. ابتدا از او پرسیدم چرا در رشته ی مرتبط با تحصیلش كار نمیكند؟ گفت:
- خیلی دوست دارم توی رشتهی خودم كار كنم ولی متاسفانه با فوق دیپلم نمی شود كاری مناسب پیدا كرد. باید درسم را تمام كنم . هزینه اش زیاد است. باید خودم هزینه ی تحصیلم را فراهم كنم. بعدش هم كه لیسانس گرفتم باید یك سالی مفت و مجانی كارآموزی كنم تا بتوانم جایی در بازار كار معماری برای خودم دست و پا كنم. یعنی باید از زیر صفر شروع كنم. با توجه به وضعیت مالی كه من و دخترانی مثل من دارند، این كار سخت است. باید كار كنم پولی كنار بگذارم تا بتوانم درس بخوانم یا همین طور كج دار و مریز ادامه بدهم ببینم به كجا می رسم.
- درآمدتان مال خودتان است؟
- بله. بجز خورد و خوراك، بقیه مخارجم به عهده ی خودم است. اگر هم بتوانم كمك می كنم، مثلا چیزی می خرم برای خانه و یا...
- از كارت بگو.
- من به عنوان فروشنده وارد كارلباس عروس شدم. اما با توجه به علاقه و هنرم توانستم كار دست را سریع یاد بگیرم و از این طریق كار كنم. به عنوان یك دختر جوان دوست نداشتم در محیط هایی كار كنم كه حرف و حدیث باشد، به این خاطر كار توی خانه را انتخاب كردم. اولین كارفرمای من پسر جوانی بود كه روی من نیت دیگری داشت. آدم بدی نبود. نیتش پاك بود می خواست بیاید خاستگاری. اما از نظر من OK نبود می توانستم در باغ سبز نشان دهم و ازش استفاده كنم. اما ماسك بداخلاقی زدم مثل سگ رفتار می كردم، ولی همیشه بهترین كارها را تحویل می دادم. فقط با مزون او كار می كردم. بهترین هنرم را به خرج می دادم با كمترین قیمت. آن روزها بازار كار عروس خیلی داغ بود اما طرح های موجود در بازار تكراری شده بود من طرح های جدید داشتم .كار برجسته می كردم كه مورد استقبال قرار گرفت. خیلی ها آمدند دنبال من. ولی من فقط با اینها كار می كردم. كارفرمای من از یك مغازه ی كوچك در طبقه ی دوم یك پاساژ كار خود را آغاز كرد با او نوعی شریك شدم. مغازه از او، كار از من. ولی در واقع من فقط كارگر او بودم. توی همان سال اول آنقدروضع كارخوب بود كه توانست بر خیابان مغازه ای بگیرد. مغازه دارهای با سابقه كه اصلا او را آدم حساب نمی كردند حاضر شدند به اومغازه اجاره دهند. خلاصه ظرف دو سال آنقدر پول درآورد كه صاحب ماشین و خانه شد ازدواج كرد و به همه جا رسید.
ولی خوب به این دلیل كه من با او سرسنگین رفتار می كردم و رفتاری صمیمانه نداشتم، بعد از اینكه تمام تلاشش را كرد كه به من نزدیك شود و موفق نشد زهرش را ریخت. دیگر مرا تحت فشار قرار می داد. پول كمتری می داد. دو دوتا چهار تا می كرد.از طریق دوستم در مغازه ی دیگری هم مشغول به كار شدم. صاحب كار جدید خیلی مودب بود و موجه. با او راحت تر برخورد می كردم. او از این مساله خیلی ناراحت بود و می گفت با همه خوب برخوردمی كنی اما با من بداخلاق هستی. در جوابش گفتم: تو كار می خوای كار خوب را داری می گیری، سرموقع داری می گیری قیمت مناسب هم كه می گیری. این بهترین چیزی است كه از یك كارگر می خواهی. دیگر رفتار خوب مرا برای چه می خواهی؟ رفتارهای خودت را هم ببین ...
كارهای من روی بورس بود. آنها را با كمك یكی از فروشنده هایش كپی زد و داد كس دیگری برایش دوخت. 6 ماه این طورگذشت و من نمی دانستم. درآمد من بیشتر از طریق این مغازه بود و یواش یواش خیلی كم شد. به من می گفت كه بازار خوب نیست. طرح ها مال من بود، حقش این بود كه هر سفارشی كه بیاید مال من باشد. كم كم متوجه شدم كه چه كار می كند، اما چون اهل دعوا نیستم برخورد خاصی نكردم. خرده حسابی داشتیم حدود 300 یا 400 تومان كه 150 هزار تومانش را هم نداد. راحت گفت:" نمی دهم حرف حسابت چیست؟" به این ترتیب همكاری من با او تمام شد. این هم شد آخر و عاقبت كاری كه من اینقدر برایش زحمت كشیده بودم.
صاحبكار بعدی كه اول خیلی موقر و مودب جلو آمده بود اما سرنخ هایی می داد كه انگار انتظاراتی دارد. من هم كه اهلش نبودم اصلا به روی خودم نمی آوردم. به همین دلیل بعد از مدتی صد تا بهانه دیگر آمد وسط كه ما نمی توانیم با هم كار كنیم. آنقدر كه دیگر حتا جواب سلام مرا هم نمی داد. از آنجا هم كات شدم.
اما الان كه توی كار گیر كرده اند و تزیین كار قبلی، كارهایش یكنواخت شده و فروششان كم شده، دوباره برای من پیغام داده كه بیا سه چهار تا كار جدید تحویل بگیر. این از مشكلاتی است كه در این كار ما با آن روبرو هستیم. همین باعث می شود كه خسته شویم. خودم را با 4 نفر دیگر مقایسه می كنم كه با رفتارهای خیلی صمیمانه و نزدیك شدن و داشتن رابطه با كارفرما، با كمترین كار و تجربه ، بیشترین استفاده را می برند اما من همه اش درجا می زنم. تازه اینها وجه كار ما را هم خراب می كنند. هر كس می شنود كه در صنف لباس داری كار می كنی فكر دیگری می كنند.
- روزی چند ساعت كار می كنی؟
- بعضی روزها كه كار هست شب تا صبح هم كار می كنم. گاهی اوقات در روز فقط 4 ساعت استراحت می كنم ولی روزهایی هم هست كه كار نیست و كلا بیكارم. الان دوهفته ای است كه كار ندارم.
- درآمدت چطور است؟
- وقتی كار باشد و تو هم فشرده كار كنی درآمدش هم خوب است. البته اگر دستمزدت را به موقع بگیری و مناسب هم خرج كنی برای ماه های بیكاری هم جواب گو هست. ولی اگر دوسه ماه كه كار كردی ، دو سه ماه بعد دستمزدت را بدهند آن هم خرد خرد، میخوری به آن دوره ی بیكاری ... در واقع همیشه تو بیپولی و طلبكار. هیچ وقت پولی توی دستت نیست. گاهی وقتها از خودم میپرسم آیا معلومه كه من دارم كار می كنم؟ هر چیزی كه می خواهم بخرم، به خودم می گویم نه آلان نباید برم سراغش، چون الان پول ندارم ....همیشه طلبكارم. وقتی هم پولم می آید دستم آنقدر خرد خرد است كه هیچ كاری باهاش نمی شود كرد.
- نمیشود پول را موقع تحویل بدهند؟
- چرا. ابتدای كار از این قول وقرارها می گذاریم، منتها عمل نمی شود . ما كار را از خانه می فرستیم. بعد وقتی خودت می روی آنجا، می گویند الان پول توی دخل نیست باید مشتری بیاید و ...هفته ای یك بار تسویه می كنیم. اسمش این است كه پول بهت می دهند. هیچ وقت ندیدم پول را درست بدهند. از 200هزار تومان 50 تومانش را می دهند وبقیه اش می ماند. دستمزدم آنقدر خرد خرد به دستم می آید كه عملا نمی شود با آن كاری كرد. یك صاحب كار داشتم كه وقتی حساب به 400 یا 500 هزار تومان می رسید چك می داد و یك هفته ای هم پاس می شد. این خوش حساب ترین شان بود. اما دفعه آخر هم یك چك سه ماهه داد وخیلی اذیت كرد.
- هیچ وقت نقد كار نمی كنند؟
- وقتی بخواهند نقد كار كنند مشكلات دیگری با آنها داری. خانمی بود توی میرداماد مزون داشت. انتظار ما این است كه خانم ها هوای خانم ها را داشته باشند ولی وقتی به جایی می رسند وقتی به دختر یا زن تازه كاری می رسند می خواهند تلافی تمام آنچه به سرشان آمده در آورند. چون خودشان با سختی بسیار بالا آمده اند. ولی این خانم سن بالایی داشت واز پادویی به جایی نرسیده بود، برخورد خوبی با من داشت و حساب وكتابش خوب بود. ولی خورد به مشكل مالی و پول مرا خرد خرد داد. یك ضرر دیگر هم در رابطه یا این خانم كردم. حدود 400 هزار تومان پولم هیچ شد. صاحب كار اولم از این خبر داشت كه من با ایشان كار می كنم. با او تماس گرفته بود كه:" تاپی را كه فلانی 130 هزار تومان برات می زند من 90 هزار تومان كار می كنم". خوب او می توانست با قیمت پایین تر كار را قبول كند، چون همه چی را سری می خرید. سنگ را كیلو كیلو می خرید. ولی من باید خرج كار را تكی و خرد خرد می خریدم در نتیجه گران تر برایم تمام می شد. در آخر من مجبور شدم آن كار را 100 هزار تومان با او حساب كنم. بعد از مدتی كه كار به كسادی بازار خورد این خانم نمایندگی مارك شانل را گرفت و شروع كرد به وارد كردن جنس از تركیه.
میدانید وقتی اینجوری توی كار ضربه می خوری دیگر دست و دلت به كار نمی رود. آن وقت ترجیح می دهی كه یك كار روتین داشته باشی ولی آخر آن هم همین است...
- گفتی یه دوره ی بیكاری داری. توی این دوره ی بیكاری هیچ كاری دیگری انجام نمی دهی؟
- چرا اگر كاری باشد انجام می دهم. مثلا سال قبل مدتی با روبان گل درست می كردم. برای یك كارگاه كفاشی. برای هر گل 200 تومان می گرفتم.
- در روز چند تا درست می كردی؟
- 50 تا می شد.
- چقدر وقت می گذاشتی؟
- تمام وقت آزادم را می گذاشتم برای روزی ده هزار تومان. دختر همسایه مان این كار را چند روزی كرد بعد ولش كرد. به دوست پسرش گفته بود و او هم گفته بود نمی خواهد این كار را بكنی من ماهی صد هزار تومان بهت می دهم.
- بابت اینكه وسایل و جنس به شمامی دهند از شما ودیعه هم می گیرند؟
- نه بار اول گفت خودت روبان بگیر و این جوری كار را بزن. من هم این كار را انجام دادم. دفعه ی بعد خودش روبان خرید وآورد .
- دستمزد دفعه ی اول را نداد؟
- نه . برایم روبان آورد. در واقع پول روبان دستمزد من بود كه پیشش بود. چون هزینه ی روبان با من بود.
- یعنی هر گل روبانی با خود روبانش 200 تومان. یعنی این 200 تومان همه اش دستمزد نیست؟
- درسته. می گفت كارمان زیاد است. ما روزی صد تا گل هم نیاز داریم. حساب كنید می شود روزی بیست هزار تومان. هفته ای 140هزار تومان كه 20 هزار تومان هزینه ی روبان را اگر كم كنی، می شود 120 هزار تومان و در ماه می شود حدود 480 هزار تومان. همین طوری كه فكر كنی درآمد بدی نیست كه با كار توی خونه داشته باشی. ولی اگر پولش به موقع پرداخت بشه. زمان پرداخت دیدم نه از آن آدم هایی است كه می خواهد برای دادن پول بازی دربیاورد. از این 500 هزار تومان، 50 یا 100 هزار تومان می دهد مابقی اش می رود شش ماه دیگر. متاسفانه بیگاری است دیگه.
- سیستم كارلباس عروس چگونه است؟
- مشتری لباس را از روی ژورنال انتخاب می كند خیاط می دوزد و می دهد دست من. من باید از روی ژورنال طرح ِدست دوزی ها را طراحی كنم و بدوزم. گاهی هم طرح ها ابداع خودم است. به شگردها و لم هایی در كار دست می زنم كه كار قشنگ تر شود. یعنی هم طراحی كار با من است و هم خودم كار را می دوزم. كار طراحی از من خیلی انرژی می برد. سخت است. اما وقتی دیدم كه طرح ها مال من است ولی سفارشش را به كس دیگری می دهند و سوء استفاده می كنند ترجیح دادم كار ژورنالی انجام دهم كه انقدر اعصابم خورد نشود. اما كار ژورنالی آخرش بیگاری است. اگر باهاشان راه بیایی، دلشان می آید پولت را بدهند وگرنه، نه!!
- وقتی طراحی كار با خودت است چقدر می گیری؟
- متفاوت است از ده هزار تومان تا 200 هزار تومان برای لباسی كه همه كارش با من باشد و كار دست داشته باشد، آن هم كار دست زیاد.
- مثلا برای یك كار 200 هزار تومانی چقدر وقت می گذاری؟
- خیلی زیاد . دو هفته كامل كه فقط وقت برای دستشویی رفتن داشته باشی و استراحت و خواب وخوراك. بدون تعطیلی. بنشینی و تكیه بدهی نخ وسوزن را به دست بگیری گردن پایین روی كار خم شوی و یك نفس كار كنی. بعضی كارها حریر است خیلی سخت است. سوزن و نخ را نمی توانی خیلی بكشی دردسرش زیاد است . ولی بعضی پارچه ها كه كلفت تر است، راحت تر است. بعضی اوقات كار دو رنگ است مثلا سنگ نقره ای یا خامه را باید با هم كار كنی كه كار را سخت تر می كند. یك لباس خیلی پركاررا تزئین كردم كه طرح خیلی هم معروف است. روی حریر حاشیه دورتا دور بالاتنه و تكه های بزرگ گل روی دامن. دو رنگ هم باید كار می كردم. 150هزار تومان طی كرده بود ولی آخر سر 100هزار تومان داد. در اوج بازار كار یك هفته شبانه روز كار كرده بودم وكمترین میزان خواب را داشتم. دو هفته كار را در یك هفته فشرده كرده بودم.
- چطوری می توانی این كار سخت را ادامه بدهی؟
- خودم هم نمی دانم! چشمهایم خیلی ضعیف شده است با وجود این كه سعی می كنم سلامت خودم را حفظ كنم ولی مشكلات دیگری هم برایم پیش می آید. همین كه زیاد می نشینیم پوست پاهایم جوش زده دكتر گفته كه نباید زیاد بنشینم، ولی مگر می شود. من اگر بخواهم برای چشمم دكتر بروم و ویزیت بدهم و عینك بگیرم دو برابر پولی را كه در آوردم باید خرج كنم. چقدر باید پول بدهم؟ اما با توجه به بازار كاری كه برای ما خانم ها وجود دارد ترجیح می دهم كه توی خونه بنشینم و كار كنم و حرف این و آن را نشنوم، حرف پسرها را . در محیط كار درمورد دخترای به سن و سال من هم، كه همه انتظار دارند دختر در بیست سالگی شوهر كرده باشد، فكر می كنند ترشیده است و تصور می كنند كه هر پیشنهادی را روی هوا می زند. سختی های كار در خانه را بهتر تحمل می كنم تا این حرف و حدیث ها را.
- در كار تزیین لباس مردها هم كار می كنند؟
- نه در كار دست نه. ولی در برش و خیاطی چرا .
- خانم های افغانی چطور؟
- شنیدم جدیدا وارد بازار كار ما شده اند .اما من ندیدمشان.خانمی هست كه توی كار ما یكی از بزرگان كار دست است. 5شنبه به 5 شنبه با شوهرش می آید . بیشتر مزون دارها با او كار می كنند. چون با شوهرش می آید مزون دارها پولش را بهتر می دهند. همراهی شوهرش به او قدرت مانور می دهد. تازه گران تر از ما هم می گیرد. مثلا كاری را كه من 150هزار تومان گرفته بودم او 180 هزار تومان گرفته بود. با تعداد زیادی از خانم های افغانی كار می كند. در حقیقت پخش كننده ی كار دست است. كار دست را می گیرد. یكی دو نفر طراح دارد و كار سنگ دوزی را هم كه خانم های افغانی برایش می زنند. مزوندارها راضی اند با او كار كنند و با ما كار نكنند. با این كه همه مزوندارها متفوق القولند كه كارهای من تمیزتر از ایشان است. ولی چون من خواسته شان را اجابت نمی كنم ترجیح می دهند گران تر به او بدهند ولی به من كار ندهند.
- چند نفر را می شناسی كه مثل خودت كار می كنند؟
- 4 یا 5 نفر. خیلی از كسانی كه می شناسم دیگر كار نمی كنند. چون آنها مثل من نیاز به كار نداشتند. بعضی هم برای تهیه جهیزیه شان كار می كردند و بعد هم كار را كنار گذاشتند. خانمی هم بود كه توی خونه حوصله اش از بیكاری سر رفته بود، می آمد كار می گرفت.
- اگر همه ی كسانی كه كار شما را می كنند با هم باشند و تصمیم های جمعی با هم بگیرند، آیا نمی شود شرایط كار را تغییر داد؟
- چرا ولی این كار را نمی كنند. توی كار ما رقابت است. ما صنف نداریم كه اگر یك نفر یك كار را می زند و كارفرما شروع كند روی قیمت آن كار بازی درآورد بیایند مراجعه كنند به صنف و آنجا روی كار قیمت بزنند و كارفرما متعهد شود كه آن را بدهد. ما همچو چیزی را نداریم. من خانمی را می شناسم كه اگر كاری را من می زنم 20 تومان او می آید 15 هزار تومان می گیرد كه كار را حتما خودش بگیرد. مخصوصا خانم هایی كه از جاهای خیلی پایین مثل ورامین می آیند و یا خانم های افغانی كه برای اینكه بتوانند كار را بگیرند حاضرند با كمترین قیمت كار راانجام دهند . حتا اگر اهل رابطه هم نیستند ولی اینطوری كار را می گیرند. خب مسلم است كارفرما هم یكی مثل او را ببیند به نفعش است كه كار را به او بدهد. یكی از دلایلی كه صنف نداریم این است .
- یعنی فكر میكنی این رقابت باعث می شود كه شما یك صنف نداشته باشید؟
- یكی رقابت است و یكی دیگر اینكه كسانی كه این كار را انجام میدهد از اقشار بسیار ضعیفی هستند. تقریبا زنان و دخترانی كه هر كاری از دستشان برنمی آید، نمی توانند از خانه خارج بشوند و به پول هم خیلی نیاز دارند. درنتیجه ...
- دركار شما چه كسانی صنف دارند؟
- صنف پوشاك، صنف خیاط ها
- این صنف ها چطوری تشكیل شده اند؟
- كسانی می روند دنبال صنف. حالا فرض كنید صنف هم تشكیل شد. مساله این است كه به ما بهای زیادی نمی دهند. كارفرمای اصلی ما مغازه دارها هستند كه مردند و كاردست زن ها هم بیشتر زن هستند و مغازه دار حاضر نیست زنها را به حساب بیاورد. ولی قشر خیاطها مرد هستند. توشون زن هم هست ولی مردها بیشتر از پس هم برمی آیند.
نوع كار هم مهم است. من یك خانمی خیاطی را می شناختم در همین مزونی كه كار می كردم. هر وقت دلش می خواست می آمد. كار را دیر می رساند. بدقولی می كرد. بدقولی او را باید ماجبران می كردیم. اگر كارفرما بهش فشار می آورد قهر می كرد و می رفت. دو روز پیداش نمی شد و صاحبكار از ترس این كه كارش نماند می رفت منت او را می كشید و باهاش راه می آمد. چون خیاط خوب را هر جایی نمی توانند پیدا كنند. اما هم تعداد كاردست زن ها بیشتر از خیاط هاست و هم اینكه خیاط خوب كم است. اگه یك كار ِدست خراب شود، میتوان با اضافه كردن چند تا سنگ و پولك آن را درست كرد ولی اگرخیاطی نباشه هیچ كاری دوخته نمی شه كه به كار ِدست زن برسه، یا اگه خیاط ماهر نباشه و لباس رو خراب بدوزد هیچ كاری نمی شود كرد. واسه ی همین مشكل ما بیشتراست.
- یعنی این كه بیشتر تزیین كاران زن هستند واز طبقات پایین هستند و تعدادشان زیاد است باعث می شود كه رقابت شدیدتری بین آنها وجود داشته باشد و نتوانند در یك صنف جمع شوند.
- حتا اگه صنف داشته باشیم ولی صنفمون كاری نمی تونه بكنه؟
- چرا نمی تونه ؟
- ببینید فرض كنید صنف هم داریم و با یك آدم سر حساب وكتاب من به مشكل برمی خورم. می روم به صنفم مراجعه می كنم. به من چی می گن. می گن برو خانم لباستو بیار ما قیمت بگذاریم. كار شناسی كنیم. این كه چه افرادی در آن صنف هستند كه می خواهد كار را كارشناسی كنند ،خودش خیلی مهم است. كسانی كه وارد صنف می شوند از ابرقدرت های صنف عروسند. همیشه نفع خودشان و همكارانشان را بیشتر می خواهند. حالا قرض كنید بیایند وكار من را كارشناسی هم بكنند، قیمت خوبی هم بگذارند. حالا چه كسی او را مجبور می كند كه پول منو بدهد؟
- صنف خیاط ها را چه كسی زورشان می كند كه از خیاط ها دفاع كنند؟
- هیچ كس. نهایتا بتوانی شكایت كنی. دنبال شكایتت بدوی.. نتیجه ای هم نخواهد داشت. از صنف كسایی مثل ما استفاده ی زیادی نمی برند. چرا مغازه دارها توی صنف پوشاك دارند استفاده اش را می برند. اگر بین خودشان مشكلی پیدا كنند مغازه دارها دور هم جمع می شوند و جمعی كاری انجام می دهند. مثلا یكی از مغازه دارهای معتبر كه خودش رییس صنف پوشاك است با یكی از خانم ها مشكل پیدا كرده بود.. طرح های او را به سایر مغازه ها داده بود. همه راجمع كرد و گفت كه هیچ كس حق ندارد به این خانم مغازه اجاره بدهد. یك سالی این خانم این در و آن در زد تا بتواند مغازه ای بگیرد ولی موفق نشد.
بعد هم مغازه دارهای صنف پوشاك پروانه كسب دارند، درحالی كه به خاطر پروانه كسب شان لیست شان مشخص است. ولی ما توی خونه كار می كنیم.
- پس توی خونه كار كردن هم دلیل دیگری است برای اینكه مانع می شود برای این كه صنفی داشته باشد.
- درسته از این جنبه مانع پیشرفت كار می شود، ولی از یك طرف دیگر خوبه. چرا كه توی این جامعه كسانی كه پروانه كسب دارند باید مالیات بدهند و این طوری ما مالیات نمی دهیم.
مامور مالیات كه نمی آید نگاه كند كه من چقدر كار می كنم. چقدر بیكاری دارم چقدر در می اورم، باید مالیاتم را بدهم. پولی كه من درمی آورم آنقدر زیاد نیست كه زندگی ام را بچرخاند وای به حال اینكه بخواهم مالیات هم بدهم. فرض بگیرید كه به هر مغازه داری ده بیست نفر مراجعه كند برای گرفتن كار تزیین لباس عروس. من آنها را نمی شناسم. حداكثر من ده بیست نفر آدم را بشناسم. كه خیلی سال است كه كار می كنند. خیلی از مغازه ها با كسانی كار می كنند كه ما اصلا آنها را نمی شناسیم و نمی توانیم هم دیگر را پیدا كنیم تا دور هم جمع بشویم وبخواهیم كاری جمعی انجام دهیم. اگر ما بخواهیم روی مغازه دارها فشار بیاوریم مغازه دارها ترجیح می دهند با ما كار نكنند و بروند با كسانی دیگری كار كنند.
- پس جدا بودن شما ها باعث می شود كه نتوانید كار جمعی انحام دهید. یكی از مضرات كار در خانه این است كه آدم نمی تواند همكاران خودش رابشناسد وقوانینی كه وجود دارد مانعی دیگر است مثل مالیات های سنگین وشرایط سخت برای دادن مجوز كسب و...
- من با مالیات دادن مخالف نیستم. به نظرمن مالیات گرفتن خوب هم هست به شرطی كه در مقابل مالیاتی كه می دهم چی دریافت می كنم؟ مادر من سال های سال خیاطی كرد. توی تمام این تولیدی ها كار كرد. تا خرج زندگی مون را بچرخاند ولی بیمه ندارد. بیست و چند سال است كه كار می كند ولی بیمه نیست. چون بیشتر تولیدی ها كارگر زن می گیرند به این شرط كه بیمه نكنند. اگر ما صنف داشته باشیم دیگر شناخته شده ایم . اگر بخواهیم برویم با مغازه داری كار كنیم قطعا آن مغازه دارباید من را بیمه كندو مغازه دار ترجیح می دهد اصلا این كار را نكند. ترجیح می دهد برود سراغ كسانی كه شناخته شده نیستند مثل آن افغانی ها و ... همان طور كه تمام این سالها این گونه بوده است. من بیایم پروانه كسب بدهم مالیات بدهم. كه مرا بیمه كنند. شرایط بیمه شان كه خوب نیست. مزایایی كه برای ما ندارند ولی مالیات را می خواهند بگیرند. وقتی این چیزها را می بینم و حساب می كنم می بینم كه اینطور كار كردن بد نیست. شما اول بیایید بقیه چیزها را درست بكنید وقتی كارها روی روال افتاد كه توانستید همان لحظه ی اول مرا بیمه كنید و مرا تحت پوشش بدهید من مالیات هم میدهم.
- فكر می كنی چه شرایطی باید فراهم باشد كه صنفی تشكیل شود كه از حقوق شما دفاع كند ونگذارد كه این طوری حق شما ضایع شود.
- واقعا نمی دونم. ما قشری هستیم كه این وسط له شده ایم. خودم را در نظر می گیرم آن زمانی كه اوج شادی و نشاط این چیزهای جوانان است، آن زمانی كه باید دنبال ازدواج واین طور چیزها باشم باید دنبال این بودم كه كار كنم پول درآرم. درسم را كج دار و مریز بخوانم. اگر واقعا جامعه می خواست به امثال ما كمك كند، وضع مادرم این نبود. مادرم بیست سال كار كرد. پدرم اعتیاد داشت. 6 ساله كه پاكه . مادرم از یك سالگی من كار كرده بود. توی این مدت هم برای حل مشكلاتش به هر نهادی مراجعه كرد ازمجلس گرفته تا بقیه جاها كه بتواند وامی بگیرد یا بتونه بیمه بشود. همه می گفتند چون شوهر شما در قید حیات است و سرپرست خانواده ی شماست نمی توانید بیمه شوید.
- چه ربطی دارد؟
- مامان من كار اداری نداشت. هیچ مغازه داری هم اورا بیمه نكرده بود. یادم می آید صبح ها كه هنوز هوا تاریك بود می رفت سركار و شبها هم تاریك بود كه برمیگشت. دو تا برادرم كوچكتر بودند. من خیلی مشكلات داشتم. همیشه سعی می كرد سرش را پایین بیاندازد كارش را بكند بیشترین كار را بكند و كمترین دستمزد را بگیرد تا همیشه كار داشته باشد. نجابتش را حفظ كند.
تمام این مشكلات را كشیده ایم. الان كه مادر من این همه كار كرده ومشكل داره ، كمردرد دارد و هزار بیماری دیگر، یك دفترچه بیمه هم ندارد. تازه اومدن كه خانم های خانه دار را تحت پوشش بیمه قرار می دهند. آن هم چه بیمه ای ! كاش بیمه ی كامل بود. فرض كنید آزمایشی كه بخواهید بدهید و چكاب كامل كه بدون دفترچه می شود 200 هزار تومان با این دفترچه می شود 150 هزار تومان. اگر هم بخواهد بازنشسته شود باید باز 20 یا 30 سالی بگذرد تا بتواند حقوق بازنشستگی بگیرد.
كی از من و امثال مادر من حمایت می كند. آیا قانونی هست؟ قوانین همیشه نقص دارند. بزرگترین مشكل ما این است كه زن در این جا هیچ ارزشی ندارد.
به واقع چه كسی می تواند به سوال این دختر جوان پاسخ دهد؟
***
در خیابان های مناطق پایین شهر كه گشتی بزنی در و دیوار پر است از آگهی های دست نوشته ای درمورد كار منجوق دوزی درمنزل. كاری كه معمولا زنان مهاجر افغانی انجام می دهند.
افغانی بود. سی ساله به نظر می رسید. همسرش به افغانستان برگشته بود و منتظر بود چند ماه دیگر برگردد. تمام بار زندگی بر دوش خودش بود. نگران دختر 15 ساله اش بود. می گفت افسردگی گرفته. همه اش توی خودش است و با همه پرخاشگری می كند. دختراز این كه مهاجر است ، از این كه مملكتش آنقدر امن نیست كه بتواند درآنجا درس بخواند ناراحت بود. از این همه فقری كه دچارش بود عذاب می كشید و كسی نبود پاسخی به سوالش بدهد كه چرا باید امثال او و خانواده اش این همه بدبختی بكشند؟ در مدرسه به كسی نگفته بود كه افغانی است. از هر دری حرف می زد. می گفت با مادرش مدتها روی لباس ها منجوق دوزی می كرده است. چندماهی می شد كه این كار را كنار گذاشته بودند.
- دیگر از دیدن هر چه لباس و منجوق است حالم به هم می خورد. مادرم كه این چیزها را می بیند دیگر دیوانه می شود.
- چرا؟
- كار خیلی سختی است. مدتهای طولانی این كار را می كردیم. من هم به او كمك می كردم. نمی توانستم كاری انجام ندهم. برای تامین مخارج زندگی پول لازم داشتیم.
- در روز چند ساعت كار می كردید؟
- خیلی... نمی دانم. شاید ده دوازه ساعت.
- چقدر دستمزد می گرفتید؟
- برای هر بلوز كه تمام قست جلوی آن را منجوق دوزی می كردیم 150 تومان.
- چقدر؟ صدو پنجاه تا تك تومانی؟
- بله. اوایل 150 تومان می گرفتیم. بعد همه ی خانم هایی كه كار می گرفتند اعتراض كردند و گفتند كه ما با این دستمزد كار نمی كنیم. صاحب كار هم مجبور شد 200 تومان بابت هر بلوز بدهد.
- برای هر كدام چقدر وقت می گذاشتید؟
- دو سه ساعت. حساب كنید برای اینكه بتوانیم 50هزار تومان داشته باشیم، باید چند تا از این بلوزها را می دوختیم. تازه كلی هم باید صبر می كردیم تا دستمان به پول برسد.
- از كجا كار می گرفتید؟
- درهمسایگی مان خانم پیری بود كه می رفت از تولیدی ها كار می گرفت وبین همسایه ها پخش می كرد. یك بار بابت حدود 200 تا كار كه با كمك همسایه ها و فامیل ها دوخته بودیم، هیچ پولی نگرفتیم. می گفت وقتی كار را برای صاحب تولیدی برده قبول نكرده است. گفته بایدهمه را بشكافید. چون طرح را آن طور كه من گفته ام نزده اید. نمی شود كه منجوق ها را شكافت . لباس ها خراب می شود. در نتیجه پولی به او نداده بود. طفلكی آن روز كلی گریه كرد. گفت ازهمه ی شما شرمنده ام. صاحب تولیدی آنقدر با او بدرفتاری كرده و بهش توهین كرده بود كه اشكش را جلوی همه ی كارگرهاش درآورده بود.
خلاصه تصمیم گرفتیم كه دیگر این كار را ادامه ندهیم.
- جای دیگری كار نمی كنی؟
- چرا چند وقتی است كه روزهای تعطیل ، زمانی كه درس ندارم به خانه ی یكی از همسایه ها می روم. تولیدی دارد. درز مچ پیراهن مردانه را چرخ می كنم.
- چقدر می گیری؟
- هنوز معلوم نیست بابت هر درز چقدر بدهد. باید یكی دوماهی كار كنم تا پول بدهد. تمام وقت كه كار نمی كنم. خداخدا می كنم پدرم زودتر برگردد. دلم می خواهد درس بخوانم. برای خودم كسی بشوم برای مملكتم كاری انجام دهم. دوست دارم عمران بخوانم. می دانید با این همه خرابی كه در كشورم هست مهندس عمران خیلی به درد می خورد.
چشمانش برق می زند هنگامی كه از آرزوهایش در مورد درس خواندن ومهندس شدن حرف می زد؟ و اندیشیدم كه چقدر امكان دارد دختری مانند او بتواند به آرزویش برسد؟
هاله صفرزاده - شنبه ٢۴ دیماه ١٣٩٠
*************
بخش اول
بخشی از مشکلات کارگران برای ایجاد تشکل مربوط به پراکندگی کارگاههای کوچک است. کارگران در این کارگاهها، از حقوق اولیهای همانند حداقل حقوق، بیمه، عیدی، سنوات، حق مسکن و اولاد برخوردار نیستند. از آنجایی که برخی از این کارگاهها، بسیاری از کارهای شان را مانند کارهای دست روی لباس (ملیله دوزی، منجق دوزی، سنگ دوزی و...)، یا مونتاژ برخی قطعات الکترونیکی و... را به کارگرانی میسپارند که این کار را در خانه انجام دهند، این پراکندگی، در سالهای اخیر بیشتر شده است و چون هیج بازرسی ِکار هم در چنین کارهایی وجود ندارد، در نتیجه حق و حقوق کارگر، همان توافقی است که کارفرما با او انجام می دهد؛ توافقی اجباری که اگر به آن تن ندهد، باید از خیر کار نیز بگذرد.
گزارش زیر ما را با شرایط کار و زندگی گروهی از این کارگران و مشکلاتی که با آن دست به گریبان اند، آشنا میکند.
کانون مدافعان حقوق کارگر
تزیین کاران لباس
پراکنده ترین و بی حقوق ترین کارگران بخش پوشاک و لباس
بخش اول
استثناییترین شب زندگی هر دختر جوانی با لباس زیبای سفیدی همراه است که این شب را به خاطرهانگیزترین شب زندگیاش تبدیل میکند. لباسهایی زیبا، پر از سنگدوزی و پولک و تور و چین. وسواس زیاد عروسان برای انتخاب لباس مناسب و توقعات بسیار زیاد آنان طلب میکند که کار بسیار زیاد و دقیقی روی لباسها انجام شود تا لباس تبدیل به آن چیزی شود که خریدار داشته باشد.
اما در چه پروسهای انبوهی از پارچههای ساتن و تور و ... تبدیل به لباسی میشوند که سنگهای درخشان آن را تزیین و بینظیر میکند؟ چه کسانی در این تغییر و تحول نقش دارند؟ سری به مزونهای لباس عروس زدیم و سراغی از تزیینکاران و کار دستزنان گرفتیم. درهیچ مغازهای آنان را نیافتیم. چرا که این کاری است که در منزل انجام میشود. تزیینکاران و کار ِدستزنان ناپیدایان همیشه حاضر که بدون آنها هیچ لباس عروسی، لباس عروس نمیشود و هیچ مزونی نمیتواند به کارش ادامه دهد.
به سختی توانستیم دو تن از این تزیینکاران را بیابیم و گفت وگویی با آنها داشته باشیم. حرفها آنقدرگویاست که نیازی به هیچ تفسیر و تحلیلی ندارد. زندگی سخت این توان را به انسان میدهد که شرایط زندگیاش را دقیقتر وعلمیتر از هر متخصصی تحلیل کند.
در گشت و گذار در فروشگاههای لباس عروس، در بعد از ظهر جمعه، در مغازه ای بسیار کوچک با خانمی آشنا شدیم که خودش تا سال قبل کار دست انجام میداده و تزیین لباس عروس را برعهده داشته است. پسرش همراهش بود. پای صحبت او نشستیم. برایمان درهایی به دنیای این بخش خاموش و ناپیدای بازار کار لباس عروس گشود.
- مغازه مال خودتان است؟
- اجارهاش کردم. ولی مدیریتش با خودم است.
- از کارتان راضی هستید؟
- نمیشه گفت خیلی راضی. تازه این کار را شروع کردم. توی یک سال نمیشه گفت که راضی هستی یا نه .ولی بد نبوده. کلا من راضی هستم. نمیگویم درآمدم انبوه بوده ولی خرج خودش را در آورده و برای من هم چیزی داشته. البته در حد مزون نبوده خوب من تجربههای مزونداری را ندارم. این کار شگردهای خاص خودش را داره. وقتی وارد کار میشی باید با پیچ و تابش، پیچ و تاب بخوری. ولی برای خودم با این وقتی که میگذارم بد نبوده. این کار تمام وقت است. از صبح تا شب را برای کار میگذاریم. باید نه و نیم صبح تا نه و نیم شب سر کار باشیم. ساعات کار مزونی زیاد است. یک خیلی وقتها فرصت نهار خوردن هم نداریم. درآمدی که در این ١٢ ساعت کار داره، اگر کارمندی ببینیم، بد نیست. چون کار را دوست دارم.
- پسرتان چی؟ چه کار میکنه؟
- پسرم با ما همکاری میکنه .تابستان که با تلویزیون و مشغلههای خودش و زمستان هم مدرسه و درس. شبها من فقط میرسیدم که ازش بپرسم درسی چیزی داری ازت بپرسم یا نه.
- همسرتان چی؟
- همسرم کمک و هم حرفهای خودم هست. این مغازه را با هم داریم. کارمند ثابتی ندارم. چون کسی که مثل خودم کار بکنه پیدا نکردم. کارمندهای موقتی که بودند یا من ازشان راضی نبودم یا ایشون از من راضی نبوده یا ساعات کار اذیتش میکرده...
- شوهرتان همیشه همراهتان بوده و یا بعد از اینکه مغازه را بازکردید با شما همکاری میکند یا...
- نه کار قبلیاش که تولید کننده پوشاک مردانه بود که ورشکسته شد و یک مدت مشاور املاک بود و در دو سال گذشته همیشه همراه خود من بود. خیلی با حوصله است. خیلی از تندیهای من را تحمل میکند وهمیشه بهمن میگفت اگر به عنوان کارگر در یک رستوران کار میکردی بیشتر درآمد داشتی. این همه زحمت میکشی خرج کار و مزد همکارانت را نقد میدهی و آخرش ته جیب خودت هیچی نمیماند. آخرین پارتی کارم شهریور پارسال بود. صاحب کار آنقدر دستمزدم را نداد تا شد شب عید. وقتی رفتم سراغش، خیلی راحت به من گفت:" من از آدم نوکیسه خیلی بدم میآید که همهاش حرف پول میزنند." گفتم:" شما 6ماه است که پول منو ندادید، آن وقت من که مزد خودمو میخواهم نوکیسهام؟" هنوز هم مونده که پول منو بدهد.
- لباسها را خودتان میدوزید؟
- نه خیاطهای عزیز زحمتش را میکشند. حتا دیزاین (طراحی) کلی لباس و طرحهای اصلی هم به عهدهی تزیین کارهاست. من اگر کار دستی داشته باشه خودم انجام میدهم. بدو و بیای خیاطی و ... کارها به عهدهی من است. تقریبا ٩٠ درصد کار مغازه را خودم انجام میدهم.
- کار تزیین یک دست لباس چقدر وقت میگیرد؟
- یک لباس ِکم کار، حداقل سه ساعت.
- اگر بخواهد مزد پرداخت بشود. چقدر باید مزد بپردازید؟
- اگر من بخواهم یک تزیینکار بگیرم باید با شرایط منطقهام پیش بروم و عرف محل را رعایت کنم. مثلا من خودم برای یک همچو کار سه ساعته با تمام هزینهی خرج کار یک چیزی بین بین ١۵ تا ٢٠ هزار تومان میگرفتم. که بین 5 تا ده هزار تومان خرج کار میشد. یعنی برای سه ساعت کار حدود ٨ تا ده هزار تومان، که البته حقوق ثابتی نمیتوانست باشد. چون همیشه کار نیست. فقط در فصل کار، کار هست. کار دست این مشکلات را دارد. درآمدش هم به صورت نقد پرداخت نمیشود، هیچ جا! این کار شرایط خودش را دارد که نقد و نسیه است و بیشتر نسیه است. چکهای درازمدت و آزار و اذیتهای موقع پرداخت و...
- چند سال به این شکل کارمزدی کار میکردید؟
- ٨ سال
- 8 سال کار را میگرفتید و در خانه انجام میدادید؟
- کار را میگرفتم و با دوستانم کار را انجام میدادیم. وقتی کار زیاد بود خودم به تنهایی نمیتوانستم با چند تا از دوستانم همکاری میکردم. یک وقت باید ۴ تا کار را تحویل میدادیم. کار را من میگرفتم. چون مغازدارها من را میشناختند. دستمزدشان را خودم نقدا میدادم. یک پورسانت برای خودم برمیداشتم. خرج کار را کم میکردم و میگفتم خوب ده هزار تومان برای دستمزد شما مانده که من مثلا دو هزار تومانش را برمیداشتم. هر دو طرف راضی بودیم.
- مشکلات کار تزیین کاری با دست چی هست؟
- کار سخت زمان گیر و درآمد کم. کل لباس عروس با تزییناتش است که به فروش میرسد. یک اسکلت خالی لباس نمیتواند به فروش برسد. شاید ما کارهایی داشتیم که کل لباس کار دست بود با یک مزد ناچیز. من خودم کاری داشتم که یک هفته من با چند نفر روی آن کار کردیم و وقتی که به پای حساب وکتاب رسیدیم در آخر خونه پُرش ۵٠هزار تومان برایمان ماند.
- یک همچو لباسی را چند میفروشند؟
- بستگی به مزونش داره. از ۵٠٠ هزار تومان میفروشند تا مزون ِ... که دو میلیون تومان میفروشد.
- چقدر برای مزوندار میماند؟
- خلی زیاد. مزد خیاطی، هزینه پارچه و... را هم که حساب کنید فکر میکنم یک چیزی حدود ١۵٠ تا ٢۵٠ هزار تومان در میآید. که اگر مزون خوبی باشه به نام باشه و جایگاه خوبی در منطقه داشته باشه میتونه آن کار را تا سقف دوتومان هم بفروشد.
یکی دیگه از مشکلات اینه که تسویه کار منوط می شود به تحویل کار بعدی. همین طور تسویه یک کار به کار بعدی و در این میان فقط پرداختهای اندکی است و وقتی میرسد به حساب اصلی. چون حساب زیاد شده دیگر برایشان سخت است آن را بپردازند. آن وقت چکهای طولانی مدت که بسیاریشان برگشت میخورد. نمیدانم کجای دنیای برای دستمزد کارگر چک در نظر میگیرند؟ من بیشتر اوقات مشکلم این بود. از اول این گونه کار میکردم که میگفتم کار من نقدی است چک قبول نمیکنم. اگر نمیخواستند کار را انجام نمیدادم. با هر کسی کار نمیکردم و هر کسی هم با من کار نمیکرد. از روز اول میگفتم من به عنوان یک کارگر آمدهام و هیچ پشتوانهای ندارم. من چک زیاد دارم که برگشت خورده. با چند تا تولیدی کار میکردم وقتی چکهایشان برگشت خورد، رفتم دیدم اصلا نیستند. ورشکست شده بودند یا از آنجا رفته بودند و دست من به جایی بند نبود. تصمیم دارم یک تابلوی کوبیسم با این چکها درست کنم.
- چند درصد از کاری که میتوانستید بگیرید بابت نقد کار کردنتان کم میشد؟
- خیلی. لباس شب که کلا قطع شد. هیچ تولیدی لباس شبی نقدی کار نمیکند. چون روی تیراژ هستند و تعداد کار و مبالغ بالاست. مگر بر فرض لباسی را که باید با ۵ هزار تومان دوخته شود بگویید من با هزار تومان میدوزم. خوب ۴ هزار تومان خیلی است برای صاحب تولیدی. در این صورت با شما نقدی کار میکند.ولی در کار عروس خوب بودیم تا اینکه از پارسال یک عده کارگر افغانی آمدند تو کار عروس. چون قبلا تو کار عروس فقط تکههای کوچک را میدادند به افغانیها. جرات نمیکردند کل کار را بدهند. چون استرس اینکه کار تحویل مشتری است و ممکن است خراب شود نمیگذاشت این کار را بکنند. ولی از پارسال تا به حال کار ما کلا افت کرد. خود من شخصا با سه تا مزون خوب منطقه کار میکردم نقدا هم کار میکردم توی یکیش، یکی آمد که افغانی هم نبود قیمت پایین تر داد و صاحب مزون هم کلا کار را با من قطع کرد و دو مزون دیگر هم شروع کردند با افغانیها کار کردن، چون آنها قیمت بسیار پایینتری را میدهند و این طوری راندمان کار ما پایین آمد.
- برای یک لباس عروس که ده هزار تومان قیمت تزیین آن است یک خانم افغانی چقدر میگیرد؟
- سه هزار تومان با هزینه خرج ِکار. شاید دوهزار و پانصد تومان خرج کار است. یعنی در واقع دستمزدش میشه ۵٠٠ تومان. ولی برای افغانیها صرف میکند چون اکیپی کار میکنند. ده تا لباس هم بدوزند برایشان صرف میکند. تیراژ کار بالایی دارند. ما خانمهای ایرانی کار خانهداری هم داریم. شاید چند ساعتی را در روز به این کار اختصاص دهیم. ولی آنها دستهجمعی کار میکنند. تعدادی از فامیلهای نزدیک در یک خانه جمع میشوند یکی کار آشپزی و کارهای خانه را برعهده دارد و بقیه بیوقفه کار میکنند.۵٠٠ گیپوری که من ده روزه میآوردم، آنها دو روزه تحویل میدادند.
- خودشان می آیند کار را میگیرند یا واسطهای برای آنها کار میبرد؟ منظورم کسانی است که خودشان کار نمیکنند فقط کار را تحویل میگیرند ولی بیشتر دستمزد مال آنها میشود.
- نه واسطهها کار را میگیرند. من چند نفر را میشناختم که آقا بودند. کار را میگرفتند میبردند اطراف شهریار پخش میکردند. بعد هم جمع میکردند و یک مزد اندک به آنها میداد. بیشتر دستمزد هم نصیب خودشان میشد بدون اینکه کاری انجام داده باشند، فقط رفت و آمد میکردند. من حتا کارگران متوسطی را میشناختم که بعد از آشنا شدن با سود فراوان این کار، وارد این کار شدند و در عرض یک سال صاحب خانه شدند.
- چند نفر در کار تزیین لباس عروسند؟ هیچ آماری دارید؟
- آمار دقیقی که نیست ولی فکر می کنم ده ١٢ نفرشان را میشناسم. از لباس عروس گرفته تا لباس بچه و لباس شب و... فکر میکنم حدود دویست نفری بشوند. آن هم فرد اول کار که خودش مستقیما با تولیدیها در تماس است.
- چرا دستمزد کار تزیین لباس اینقدر پایینه؟
- خوب نمیدهند.
- چرا بیشترنمیدهند؟
- چون اعتقاد دارند من به اینکار نیاز دارم. من دنبال این کار آمدهام. شرایط شرایط آنهاست و من باید بپذیرم.
- هیج جوری نمیشه کسانی که این کار را انجام میدهند بخشی از شرایطشان را به کارفرماها تحمیل کنند؟
- ببینید من خودم پارسال بعد از این که مزدم را ندادند سر مشکلی که داشتم رفتم اتحادیه صنف پوشاک و گفتم میخواهم بدانم در این اتحادیه جایگاهی هست برای چنین قشری، برای حمایت از ما تزیین کاران دست؟ سندیکایی چیزی که ما بخواهیم خودمان فعالیت بکنیم. گفتند نه چنین جایی وجود ندارد. خیلی وقتها نیروی کار دست کاری را انجام میدهد که بابت آن توافقاتی با کارفرما کرده است. بعد که کار را تحویل داد زمان تسویه،(چون زمان تحویل کار وتسویه فرق میکند) اصلا آن قیمت توافقی انکار میشه.
- مگر آن توافق شفاهی است ؟
- بله. هیچ مغازهداری توافق کتبی نمیدهد. مثلا در مورد کاری که تماما کار دست باشه از دنباله و بالاتنه و دامن و...مثلا من توافق میکنم ٣٠٠ هزار تومان با خرج کار. زمان کار هم مشخص میشود. کار تمام میشود میرسد به دست مزوندار. مزوندار آن کار را کمتر از سه میلیون تومان نفروخته ولی به پای حساب وکتاب که میرسه میگه: "خانوم مگه شهر هرته. مگه پول علف خرسه که من ٣٠٠ هزار تومان به تو بدهم بابت تزیین یک لباس. خونه پرش به شما بخوام بدهم ٧٠ الی ٨٠ هزار تومان است." من خودم دو بار سر این چنین مسایلی به اتحادیه رفتم که چرا باید چنین چیزی باشه؟ گفتم شما یک جایگاهی را مشخص کنید که به مسایلی مثل مسایل ما رسیدگی کنند. ولی نکردند.
- اتحادیه صنف پوشاک رفتید یا صنف عروس هم برای خودش اتحادیهای دارد؟
- لباس عروس فروشها. در حقیقت فقط اتحادیهی خیاطهاست میروی و آنجا شما را معرفی میکنند که با فلان مشاور میتوانید صحبت کنید. به من گفتند ما فقط میتوانیم اگر جنسی را به شما گران فروختهاند رسیدگی کنیم یا اگر لباسی را دوخته باشند و خراب باشد ما رسیدگی میکنیم. یعنی به شکایات مصرف کنندهها رسیدگی میکنند. ولی اینکه من به عنوان تزیین کار، بخشی از کار را گرفته باشم و برده باشم خونه کلی روش کار کرده باشم و در حق من اجحافی شده باشه، نه رسیدگی نمیکنند؟
- چرا؟
- چون قانون کاری وجود ندارد.
- قانون کار که داریم.
- قانون کار داریم ولی فکر میکنم در آن قانون کار موادی برای همچو مسایلی وجود نداره. من نخوندمش ولی فکر میکنم نیست که وقتی میری اتحادیه چنین جوابی را بهت میدهند.
- فکر میکنی اگر خود کسانی که این کار را انجام میدهند، خودشان دور هم جمع بشوند اتحادیه یا سندیکایی تشکیل بدهند که از حقوقشان دفاع کنند میتوانند به بخشی از حق و حقوقشان برسند؟
- اگر واقعا بشه که یک چنین اتحادیه یا صنفی را تشکیل داد آره میشه به حق و حقوقشان برسد.
- خودتان چقدر پیگیری کردید؟
- وقتی من رفتم اتحادیه اصلا خودم پیشنهاد دادم که خودم این بخش را راه میاندازم، بخشی که دنبال منافع کارگران باشد
گفتم فقط شما منو آشنا بکنید. من دیپلمه هستم و کمی سرم میشود، به من قانون کار را یاد بدهید من به آنها آموزش میدهم و من آنها را آشنا میکنم و این بخش برود زیر نظر اتحادیه که هیچ اجحافی به من کارگر نشود، منی که زحمت کار روی دوش من است، شبانه روزی برای بعضی کارها زحمت می کشم تا نتوانند به من بگویند:" پول مگه علف خرسه که من همین طوری به تو بدهم." ولی گفتند نمیشود. سر آن دو موردی که من به مشکل برخوردم من سر تعهدی که کرده بودم کار را تحویل دادم بیریا کار کردم ولی موقع تسویه که با من این برخورد بد و زننده شد تصمیم گرفتم که یک جایی دنبال این مساله بروم هر دو دفعه هم تا اتحادیه رفتم ولی هیچ نتیجهای نگرفتم. در دادگاه، شورای حل اختلاف هم رای به نفع من صادر شد. ولی کارفرما برای شرکت در جلسات دادگاه اصلا نیامد چون آشنا داشت، من دستم به جایی بند نشد و بعد از ٨ ماه از طریق یک واسطهای به پولم آن هم خیلی کم رسیدم نه آن مقدار که واقعا حقم بود. درحالی که اگر با این پول 8ماه قبل چند کیلو برنج هم خریده بودم دوبرابر شده بود. وقتی دیدم که خیلی راحت توی اتحادیه جواب سربالا به من میدهند دیگر ولش کردم.
- خوب اصلا اتحادیه صنف پوشاک مگر چیست؟
- چیزی که به من گفتند این بود:" اینجا فقط به تخلفات فروش و خیاطی رسیدگی میشود."
- یعنی اتحادیهی کارفرماهاست نه کارگرها؟
- آره. خب پس طبیعیه که اتحادیه کارفرماها نمیآید به کارگرا کمک کند که اتحادیه بزنند که حقشان را از کارفرمایان بگیرند.
- هیچ جای دیگر مراجعه نکردید؟ مثل وزارت کار و...
- نه فقط تصمیم گرفتم کار دست را کنار بگذارم. دو ماه بعد از موضوع دوم من دیگه کار دست نکردم بعدش هم وارد بازار شدم و با سرمایهی اندکم کار میکنم و...
- فکر میکنید چند نفر دیگر مثل شما دنبال این باشند که تشکلی درست کنند؟
- فکر نمیکنم کسی دنبالش باشد. همان موقع من به چند نفری از همین کار دستزنها زنگ زدم. گفتم میتونیم با هم باشیم کار اصلی این کار با ما تزیین کارهاست. خیلی راحت به من خندیدند .میگفتند:" مگر بیکاری. توی مدتی که میخواهم دنبال تشکیل اتحادیه باشم میتوانم چند تا کار بیشتر بدوزم.
- اصلا چرا این طوریه؟ بهش فکر کردهاید؟
- فکر میکنم علتش بیسوادی نیروی کار است. چون آگاهی از حقوق خودشان ندارند. جایگاهی را که باید از آن طریق وارد بشوند تا حقوقشان را بگیرند نمیشناسند و همین طور احتیاج مبرمشان باعث میشود که واقعا تن بدهند به شرایط بازار. ما خیلی خانوادههایی را داریم که از این راه امرار معاش میکنند وقتی ما کسی را داریم که میآید و به من مزوندار میگوید قیمت کار من این است و من کمتر نمیزنم. من خیلی راحت میگویم خوب نزن. من کس دیگری را دارم که با قیمت پایینتر همین کار را میزند من زمانی کار لباش شب انجام میدادم .کارم رو تیراژ بود.یعنی هر پارتی کارم روی ٧٠ یا ٨٠ دست کمتر نبود. یهو میدیدی که من ۵ مدل کار را میبردم خونه. خیلی راحت یک هزینه سنگین روی خرج کارش و زمان زیادی برای دوختش. بعد که میرسیدیم به حساب وکتاب طی میکردیم که مثلا من این کار را با این خرج کار، این قیمت میزنم. خیلی راحت میگفت: "نه خانم فلانی آمده و سه هزار تومان کمتر از شما میزند. برای من تولید کننده ٣٠٠ تا سه هزار تومان خودش مبلغی است که میتوانم صرفهجویی کنم." همین باعث میشد که من از کار لباس شب و تیشرت بیام بیرون. چون دیدم تو تیراژ بالا و با این قیمتها اصلا نمیشود کار کرد. در لباس عروس دو یا سه تا بالاتنه است و آن بنده خدایی که مینشیند کار را انجام میدهد بابت ده هزار تومان کار انجام میدهد نه بابت هزار تومان. کار یک تاپ لباس شب برابر یک بالاتنه عروسه، ولی بابت لباس شب ما فقط هزار تومان میگیریم.
- چرا دستمزد تزیین لباس شب اینقدر پایین است؟
- به خاطر سری بودنش. لباس عروس چون شخصی دوخته میشه اینقدر بالاتر است.
- تزیینات لباسهای شب را دیده ام، کار زیادی میبرد ولی مزد لباس شب اینقدر پایینتر است؟
- درسته کارش خیلی بیشتر است چون تنوع خرج کار بیشتر است. توی یک لباس شب از ۴ نوع خرج کار باید استفاده بشه. این سرعت کار دست را پایین میآورد. من مجبورم یک آن از این نوع سنگ استفاده کنم بعد باید بروم سراغ آن پولک ومروارید. دور خودم را با ۴ نوع خرج کار پر کنم. خب باید زمان بیشتری صرف کنم، حتا اگر طرحها سادهتر باشد. اگر من در روز بتوانم ٢ تا لباس عروس بدوزم فقط ٣ تا لباس شب را میتوانم بدوزم. ٢ تا ده هزار تومان با ٣ تا هزار تومان خیلی فرق میکند.
- کسانی که تزیین لباس شب انجام میدهند با کسانی که لباس عروس را تزیین میکنند متفاوتند؟ یعنی یک تعداد خاصی کار لباس عروس را انجام میدهند و یک تعداد دیگه کار لباس شب؟
- نه کسانی که لباس عروس میدوزند، لباس شب را هم میدوزند، چون نمیخواهند بیکار باشند نیاز به درآمد دارند به آن کار (تزیین لباس شب) هم تن میدهند با همچو درآمدی...
- آنها هم در خانه کار میکنند؟ اصلا جایی هست که کار تزیین لباس را در محل کار انجام دهند، مثل کارگاهی چیزی؟
- کلا کار دست توی خونه انجام میشود.مگر یک کارهای عجلهای باشد که از من ِفروشنده بخواهند آن را درمغازه انجام دهم. آن هم کارهایی است که زمان بسیار کمی را میبرد. یعنی باید یک حقوق ثابت بدهند که کسی بنشیند اینجا و این کار را انجام بدهد. برای مزوندار صرف میکنه که همچوکاری بکنه اما مزوندار دنبال این است که از هزینههاش کم بکنه تا جوابگوی هزینهی بالای مغازه باشه. اجاره بالا، آب و برق و گاز و مالیات و... نیروی کار در خانه کم هزینهتر و بیدردسرتره. هزینهی یک نیروی کار ثابت حداقل روزی ٢٠هزار تومان است. ماهی ٦٠٠ هزار تومان دستمزد میگیرند به اضافهی پورسانتی که میگیرند. بابت ١٢ ساعت کار. البته بین ٣٠٠ تا ٦٠٠ هزار تومان با پورسانتهای متفاوت.
- با بیمه یا بدون بیمه؟
- ( با خنده) بدون بیمه اصلا فکر نمیکنم اینجا کسی را بیمه بکنند.
- اینجا بیمه خنده داره؟
- آره. مگر اینکه کل حق بیمه را از حقوقشان کم بکنند. دیشب با یکی از فروشندهها صحبت میکردم گفت اسم منو به عنوان مشاور برای اداره بیمه رد کردند چون اینجا تولیدی نیست که حق بیمهی یک کارگر را برایم بپردازند، ماهانه ١۵٠هزار تومان از حقوقم کسر میشود بابت حق بیمه. یعنی دریافتیام ٦٠٠ هزار تومان بودم حالا ۴۵٠ هزار تومان میگیریم.
- میدانید که از این حق بیمه ٧ درصدش مال بیمهشده است و بقیهاش را کارفرما باید بدهد.
- نمیدانستم. خب باید بدهند ولی نمیدهند. میدانید چون کار اصلا ریشهای درست نیست. من میگویم اگه کارها بر روی روال ِدرستش باشه، حق همه ادا میشود. ولی اینطور نیست. من مزوندار زیر سوال نیستم که چرا فروشندهای که اینجاست بیمه نیست؟ چقدر از حق بیمهاش را خودت میدهی؟ حقوقش چقدر است؟ این نیست که حقوق از طریق بانک یا حسابداری پرداخت شود. دستی پرداخت میشود. هیچ مدرکی نیست که تو اینجا کار می کنی و حقوقت چقدر است...
- مگر مامورای بیمه از اینجا رد نمیشوند؟
- چرا فراوان!
- خوب سرکی هم توی مغازهها نمیکشند؟
- فروشندهها تهدید میشوند و توجیه میشوند که نگویند اینجا کار میکنند. بگویند مثلا من فامیلشان هستم و فقط امروز اینجا هستم برای کمک آمدم یا برای دیدن و ...
- آنها هم میدانند که دروغ است...
- خوب معلومه...
- چیزی هم میگیرند بابت اینکه چشمشان را ببندند؟
- خانم خیاطی می گفت در کارگاهی مامور بیمه آمد. قبلا به آنها گفته بودند که اگر مامور آمد فلان کار را بکنید و نگویید که اینجا کار میکنید. یک دفعه که مامور آمد آنها را همه توی دست شویی کردند تا مامور رفت، ولی بار دیگر مامورناگهانی آمد و نشد کاری بکنند. اسم همه را در لیست بیمه رد کرد. ولی صاحب کارگاه رفت و آشنایی پیدا کرد و پولی خرج کرد و به راحتی همه را از لیست درآورد.
- حالا شما بیمه هستید؟
- از پارسال خودم را توی یکی از این شرکتهای بیمه خصوصی بیمه عمر کردم. یک بیمه درمانی دارد که همان خدمات درمانی است با بیمه تکمیلی و بعد از بیست و دو سال هم یا یک پولی به شما میدهد و یا اینکه همان پول را به صورت حقوق ماهیانه به شما میدهد. الان ماهی ۵٠ تومان میدهم بعد از ٢٢ سال ١٢٧ میلیون خواهم گرفت.
- چرا بیمهی خصوصی؟ تامین اجتماعی نرفتید؟
- رفتم دنبال بیمه تامین اجتماعی. خویشفرما. حق بیمهاش خیلی گران است. برای هر نفر ماهانه 70 هزار تومان. ما که همهی سال کار نداریم، در آن ماههای بیکاری پرداخت این حق بیمه برایمان غیرممکنه.
- مگه کار شما چه جوریه ؟
- شش ماه از سال خوب است.سه ماه بد نیست. سه ماه هم اصلا کار نیست.
- در این سه ماه هم سرکار میآیید؟
- آره مجبوریم.
- هیچ وقت میشه که کارگران اعتراضی به این شرایط بکنند؟
- نه هیچ وقت. برای این که کارشان را از دست ندهند... اکثرا کسانی هستند که از قشر ضعیف جامعه هستند. آگاهیشان از حق و حقوق، ساعات کارشان، بیمهشان و....کم است. ترجیح میدهند با شرایطی که دارند، بسازند. فکر میکنند شرایط کاریشان همین است. یعنی برایشان این طوری جا انداختهاند که عرف این کار این گونه است و باید این طور باشد و اگر نمیخواهی کسی دیگری هست که جای توکار را انجام دهد.
- یعنی واقعا هیچ راهی برای تغییر این شرایط نیست ؟
- نمیدانم؟ واقعا دلم میخواهد جواب این سوال را پیدا کنم...یک چیز دیگر هم هست و اینکه همبستگی بین کارفرماها بیشتر است تا کارگرا. این برمیگردد به مشکلات اقتصادی که در خانواده دارند. یعنی تحت هیچ شرایطی نمیخواهند این حداقل درآمدی را که دارند از دست بدهند. میگویند اگر همین را هم از دست بدهیم دیگر چیزی نداریم که با آن زندگی کنیم به خاطر همین هم هیچ همبستگی با هم ندارند تا بتوانند دنبال سندیکایی اتحادیهای بروند. دنبال قانونی بروند که از طریق آن بتوانند حقشان را بدست آورند... نه همچو همبستگیای ندارند.
- گفتید که قانون کار را نخواندهاید؟
- تا آنجایی که من میدانم قانون کار همیشه حامی کارگر بوده اما روی کاغذ. توی محیط بازار روی کاغذ آن را میشناسند ولی به صورت عملی، نه! برای من کارگر هیچ حقی غیر از آن حقوقی که در ماه دارم، نمیشناسند. در مقابل اعتراض من فقط این جواب را میدهند: "ناراحتی برو". غیر از این هیچ جوابی نیست.
- شنیدهاید که میخواهند قانون کار را عوض کنند؟
- نه. ولی امیدوارم قانون به نفع این قشر بشه. هر چند من خودم را از این مسایل کنار کشیدم. خودم کارفرمای خودم هستم. و اگر درآمدی دارم متعلق به خودم است. تحت فشار مزون یا فلان تولیدی نیستم که کار منو بیاد تسویه کند.
- در این قانون کار جدید که میخواهد تصویب شود حق و حقوق کارگر کمتر میشود؟
- نه! پس از این که هستیم بدتر میشویم. من کارفرما همیشه دنبال این بودم که از توی قانون برای خودم بزرگترین ماهی را بگیرم. حالا اگر این طوری قانون عوض بشود صد در صد شرایط برای ما بدتر میشود.
- فرض کنید دراین قانون جدید میخواهیم موادی باشد که به نفع کارگر باشد قانون کاری که اجرا هم بشود چه موادی باید در آن قانون باشد؟
- دستمزد کارگر با ساعات کارش تعیین شود و با سختی کارش. یعنی دو نفر به یک میزان کار میکنند ولی کار یکی سختتر از دیگری است. انصاف نیست دستمزدشان یکی باشد.
- فقط ساعات کار و سختی کار؟
- نمیدانم!
- تورم چی؟ سختی کار شما پارسال و امسال فرق نکرده ولی قیمتها خیلی فرق کرده؟
- حقوق و دستمزد باید به حدی باشه که نیازهای روزمره از نظر مسکن وپوشاک و غیره تامین بشه. بیمه هم داشته باشند. اگر گذر کارگر به بیمارستان کشیده شود یا باید پول داشته باشد ،(که کارگر هیچ وقت پول نداره) پس باید بیمه داشته باشد که بتواند جراحی کند و درمان کند.
- حقوق اصلا چیه؟ فقط همین دستمزدی است که کارفرما میدهد؟ مثلا عیدی، پاداش، حق سنوات جزو حقوق نمیشود؟
نگاهی از سر تعجب میاندازد و میخندد.
- چیز عجیبی گفتم؟ حرفهایم خندهدار است؟
- آخر اینها را که میگویید را اصلا ما ندیدهایم. چون ندیدیم خب نمیدانیم هم که اینها هم جزء حقوق هستند. در مخیلهام جای نمیگیرد. تنها یک جایی که کار میکردم آخر سال یک پورسانتی از فروش کارهایمان میداد ولی بقیه جاها نه.
- چه کار باید کرد که کارفرما به هر بهانهای کارگر را اخراج نکند؟
- کاری نمیشود کرد. وقتی کسادی کار باشد اولین جایی که صرفه جویی میکند نیروهای کاریاش را بیرون میکند برای صرفه جویی. مگر اینکه یک پولی را برایش در نظر بگیرند که چند صباحی را بتواند با آن زندگی کند تا کار جدید پیدا کند.
- میدانید که در قانون برای کارگر بیمهی بیکاری در نظر گرفته شده است؟ اگر اخراج شود و وزارت کار تشخیص دهد که اخراج بیدلیل بوده کارفرما باید او را برگرداند و یا او را راضی کند و مثلا یک ماه بابت هر سال به او بدهد و یک مدتی هم میتواند از بیمه بیکاری استفاده میکند.
- خوب اینها برای کارگرانی است که همیشه هستند. ولی کارگرانی هستند که فصل کار هستند و بقیه سال نیستند،چی؟ قانون کار باید برای اینها هم حق حقوقی در نظر بگیرد که تزیین کارها جزو آنها هستند.
- چه کار باید کرد تا قانون کار اجرا شود؟
- من فقط فکر میکنم کار باید حرفهای شود. مثل تولیدیهای خیلی بزرگ که کار را از ابتدا از بافت پارچه تا برش و دوخت و بسته بندی در همان کارگاه انجام میشود. تا به بازار برسد. در این چنین جاهایی تمام ضوابط کار باید رعایت شود. ولی وقتی که فروشنده پارچه را به من تولیدی میدهد. من آن را به کارگاه برش میدهم برای برش و دوخت در یک کارگاه دیگربه صورت مزدی دوزی انجام میشود وبعد میرسد به دست من کار دست زن و... به این ترتیب هیچ کاری نمیشود کرد. چون پراکندگی زیاد است و نمیشود دسته جمعی کار انجام داد.
- واقعا هیچ کاری نمیشود کرد؟
- نه. فقط اگر حمایت دولتی باشد میتوان امیدی داشت که در زندگی ما تغییر پیش بیاید. من شنیدم که در چین این حمایت هست.
- میدانی کارگران چینی چقدر کم حقوق میگیرند؟
- اگر حقوقشان یک دهم کارگرای ماست ولی در حد زندگیشان هست. آن طور که من شنیدهام.
- چه زندگی ؟ یه زندگی خوب و انسانی و مناسب یا بخور و نمیر؟
- (بعد ازکمی فکر) فکر میکنم بخور و نمیر وقتی اسم کارگر میآید دیگر فقط بخور ونمیر است. فرق نمیکند که کجای دنیای باشد.
- به جز این سختیها چه مشکلاتی داشتید؟
- از یک زندگی عادی و طبیعی دورم. ساعات کارم خیلی زیاد است. رفت و آمد با فامیل و دوست و آشنا، گردش و تفریح جایی در زندگی ما ندارد چون باید ما همیشه سرکار باشیم تا مخارج مغازه بربیاییم. بیشتر اوقات پسرم در خانه تنهاست و باید کارهایش را خودش به تنهایی انجام دهد.
- هیچ وقت در این مدت با کارفرماهایی روبرو نشدید که تقاضاهای نامشروع از کارگران زن دارند؟
- خیلی دیدم. ولی در رابطه با خودم نه. یکی اینکه شوهرم با من بود همیشه و یکی اینکه خیلی با مردهای همکار خشن و خشک و عبوس برخورد میکنم، به حدی که اجازهی همچو پیشنهاداتی را به آنها نمیدهم. ولی خیلی دیدم که سوءاستفاده میکنند. توی مزون ...کلا فروشنده به عنوان فروشنده آنجا نبود، به عنوان تامین کنندهی خواستههای کارفرما بود. حتا بعضی از فروشندهها هم با هم رقابت هم داشتند، نوبت داشتند!؟ من از دیدن این مساله خیلی رنج میبردم. ثبات کاریشان را در این میدیدند. برای یک خانم که فقط برای کار آمده دیدن و تحمل این شرایط خیلی زجرآور است. من چندی پیش یک خیاط بیسواد را دیدم که نه پول دارد ونه قیافه، سطح فرهنگ بسیار پایینی دارد زن و چند تا بچه دارد، با دختر جوانی به مغازهی ما آمد. شوهرم گفت این دوست دخترش است. شاخ درآورده بودم. نه آن دختر درد شأن او بود و نه از او با زن و بچه توقع این کار میرفت. فقط برای اینکه آن دختر احتیاج به کار چرخ کاری دارد و این خیاط میتواند درکارگاه برای او کار درست کند تن به این رابطه داده بود.
- خب کسی که بخواهد از این طریق پول درآورد برایش راحتتره که سر خیابان بایستد. دیگر این همه بدبختی و خیاطی و کار سخت را هم نباید تحمل کند؟
- چون نمیخواهند مارک روسپیگری بهشان بخورد میآیند اینجا، ولی اینجا هم بدتر با آنها برخورد میشود.
- آیا در تمام این سالها که کار کرده اید ندید که کارگران یک حرکت مشترک علیه یک کارفرما انجام دهند. مثلا با هم حساب کارفرمایی را که تقاضای نامشروع دارد را برسند و یا کار دیگر...
- نه ندیدم. اصلا همبستگی بین کارگران وجود ندارد. چون کارفرما سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن را راه انداخته است. از روزی که در یک کارگاه سه تا نیروی کار میشوند یکی را علیه دیگری میشوراند. برای اینکه یکی نشوند. با بدگویی این از آن اصلا نمیگذارد دوست بینشان شکل بگیرد. این که یکی کارش عقب است و دیگری بیاد توی کار بهش کمک کنه اصلا نمیگذارد که چنین اتفاقاتی بیافتد.
- حذف یارانهها چه تاثیری روی کار شما داشته باشد؟
- اولین یارانه را که دادند یک ماهی کار صنف پوشاک بچه نانشان توی روغن بود و وسط فصل کسادی بازار حسابی فروش کردند. ولی بعد دیگه هیچی، جز گرانی. هزینههای برق و آب و گازمان خیلی بالا رفته و حسابی ما با مشکل روبرو شدهایم. مجبوریم روی قیمت اجناس بکشیم. کلا کارها کسادتر شده است. نمایندههای اتحادیهها هم مرتب ما را اذیت میکنند که چرا قیمت این لباس را اینقدر زدی؟ (لباسی را نشان میدهد) این لباس برای من حداقل ۴٠٠ هزار تومان تمام شده ولی اتحادیه میگوید باید قیمت بزنی مثلا ٣٠٠ هزار تومان.
- پس اتحادیه طرف مغازهدارها و مزوندارها هم نیست؟ پس به نفع چه کسانی کار میکنند؟
- برای ما که ضعیف هستیم همیشه همین طوره. معلوم نیست. برای کله گنده های این صنف یا برای جیب خودشان شاید؟؟!!
- در خاتمه اگر حرفی دارید...
- حرف آخر اینکه ما باید با هم باشیم و پشت هم را داشته باشیم. مثلا اگر وقتی کاری را همکار من قبول نکرده و قیمت خودش را داده وکارفرما با من تماس میگیرد من هم به اوهمان قیمت را بدهم میتوان کاری را پیش برد. ولی متاسفانه این وجود ندارد. ولی متاسفانه همکاری داریم که به هر قیمتی حاضر است کار را بگیرد هر جایی که میرود برای دیگران سمپاشی میکند تا کار را فقط خودش بگیرد. کار را خیلی سریع تحویل میدهد با اینکه قیمتش گران تر است ولی میتواند آن کار را بگیرد. مثلا کار ده روزه را میگوید دو روزه تحویل میدهم. من این کار را نمیکنم چون باید به کارگرم فشار بیاورم که:" نخور نخواب و استراحت نکن این کار را تمام کن." تا اینجوری فکر کنیم و رفتار کنیم نمیتوانیم شرایطمان را بهتر کنیم.
هاله صفرزاده - دوشنبه ١٨ مهرماه ١٣٩٠
------------------------------
زیرنویس:
سنگ دوزی: تزیین لباس با دوختن حاشیه هایی از سنگ های تزیینی و مروارید و ملیله و پولک
کار دست زن: اصطلاحا به کارگری گفته می شود که کارهای تزیین لباس (سنگ دوزی، گل دوزی و...) را با دست انجام می دهد.
مزدی دوزی: پرداخت مزد بر اساس تعداد تکه های لباسی که دوخته می شود. مثلا برای دوختن هر درز شلوار لی ، یا دوختن یک مانتو مبلغ خاصی پرداخت می شود.