سال ٨٦ بود که كارگران از طریق روزنامهها و رادیو-تلویزیون سر و صدای واگذاری مسكن ارزان قیمت را شنیدند. داشتن یك سقف روی سر برای من و اكثر كارگرانی كه از اجارهنشینی خسته شده بودند یك رویا بود.
جابهجایی هر ساله از خانهای به خانهی دیگر، از محلی به محل دیگر، پرداختن دستکم ٦٠ درصد دستمزد به عنوان اجاره برای ما كارگران نفسگیر بود. شنیدن این خبر از رئیس جمهور وقت، سبب جلب توجه بسیاری از كارگران به این مسئله شد. كارخانهای كه من درآن كار میكردم، به همت كارگران قدیمی از دههی ٦٠ دارای شركت تعاونی مسكن كارگران بود و طی سالیان گذشته با فعالیت مستمر كارگران فعال وخوشفكر، این تعاونی توانسته بود خدمات ارزندهای در ساخت و واگذاری مسكن ارزان قیمت به کارگران انجام دهد. من و عدهای از دوستان نیز با شنیدن خبر مسكن مهر، شروع به تبلیغ و تشویق بین كارگران كرده و شروع به ثبت نام آنان كردیم. از تعداد كل كارگران كه حدود ٢٠٠ نفر بودیم حدود ١٠٠ نفر ثبتنام كردند. از هر كارگر مبلغ ناچیزی برای مقدمات كار جمع كردیم و به لحاظ اینكه بخش خصوصی، كارخانهی ما را تصاحب كرده بود، شركت تعاونی مسكن نیز به حالت تعلیق در آمده بود. ما پروندههای خاك خوردهی قدیمی را بیرون آورده و با وجود مخالفت كارفرما جایی را به عنوان دفتر مهیا کردیم.
مجمع مختصری تشكیل داده و اعضای هیئتمدیره و بازرسان را انتخاب كردیم. هیئت مدیرهی جدید هنوز به ثبت نرسیده بود كه ما توانستیم در قدم اولیه به اداره تعاون استان رجوع كنیم وثبتنام اولیه را انجام دهیم و بعد از دوندگیهای مداوم هیئت مدیره را نیز قانونن به ثبت رساندیم. اعلام دولت مبنی بر این كه: "هر كس متقاضی مسكن مهر است و شرایط آن را دارد میتواند با پرداخت حداكثر ۴ یا ۵ میلیون و با استفاده از وام بلند مدت با اقساط كم صاحب مسكن شود"، به حدی باعث هجوم متقاضیان شده بود كه برای یك كار اداری كوچك باید روزهای متوالی در ادارات تعاون وسازمان زمینشهری سرگردان میشدی .در ضمن شرایطی كه برای تكمیل ثبتنام گذاشته بودند بسیار پیچیده وهزینه بردار بود. ارائهی مدارك خانوادگی متقاضی، ارائهی تعهد محضری ، داشتن اقرارنامهی محضری برای عدم استفاده از وام مسكن دولتی، تهیهی شیوهنامه، تهیهی فرمهای مخصوص كامپیوتری به تعداد ١٠٠ نفر و ارائهی آن به اداره تعاون و ایرادهای آنچنانی كه از مدارك میگرفتند باعث شده بود كه حدود ۴ ماه زمان ببرد تا فقط مدارك را تحویل دهیم .كارگرانی كه ذوق داشتن مسكن ارزان قیمت را داشتند هر روز از پیشرفت كار از ما پرس وجو میكردند و ما نیز به عناوین مختلف باید آنها را امیدوار میكردیم. هر روز بخشنامهی جدیدی صادر میشد و شایعات مختلفی پخش میشد كه: مبلغ واریزی زیاد شده، شرایط ثبتنام تغییر پیدا كرده و باید مدارك جدیدی برای تكمیل پرونده ارائه میدادیم. به هر شكل در این مرحله و با اعلام این كه هر متقاضی باید مبلغ ١ میلیون تومان به حساب دولت بریزد، بین كارگران همه همهای شروع شد كه چگونه این مبلغ را تهیه كنند و واقعا هم تهیهی این مبلغ برای كسی كه سال ٨٦ حداكثر ٢٠٠ هزار تومان حقوق میگرفت و هر آنچه هم داشت دست صاحبخانه بود بسیار مشكل بود. به همین خاطر عدهی زیادی از متقاضیان هم به خاطر این كه نتوانستند این مبلغ را تهیه كنند و هم به خاطر نداشتن اعتماد كافی به مسئولین در تحویل مسكن، از ادامهی كار منصرف شدند و با وجود دادن هزینههای ثبت نام و تهیهی مدارك، عطای این کار را به لقایاش بخشیده و انصراف دادند. ما با وجود سختی راه، تصمیم گرفتیم ادامه دهیم و هر كس با روش خود اعم از قرض گرفتن،گرفتن بخشی از پول پیش مسكن اجارهای و اضافه كردن اجاره، گرفتن وام، فروختن طلا و لوازم منزل و حتی در مواردی عدهای تمام پول پیش مسكن خود گرفتند و به باغهای دوستان وآشنایان نقل مكان كردند و یا به عنوان سرایدار به گاراژها وجاهای دیگر نقل مكان كردند. واینگونه بود كه حدود ٦۵ نفر با ریختن مبلغ 1میلیون تومان به حساب دولت این مسیر را ادامه دادند واین در حالی بود كه حدود یكسال از ثبت نام اولیهی گذشته بود. بعد از تقسیمهای اولیه معلوم شد كه از بین زمینهای پرند، پردیس، شهر ری، صفادشت و هشتگرد، قرعهی هشتگرد به ناممان در آمده است. بعد از یكسال بی خبری، این خبر خوبی برای كارگران بود.
برنامهی اولیه دولت این بود كه یك میلیون را ما پرداخت كنیم و یك میلیون نیز دولت به عنوان وام برای هر عضو پرداخت کند و این مبلغ یعنی دو میلیون تومان، هزینهی آمادهسازی زمین شود. طبق تفاهمنامهای كه بین عمران هشتگرد و تعاونیها تنظیم شد، قرار بر این شد كه این دو میلیون برای خاكبرداری، كانالهای آب، فاضلاب، جاده و حتی مسجد و مدرسه نیز هزینه گردد. اواخر سال ٨٧ شد ولی نه از ساخت و ساز خبری بود و نه از تحویل مسكن! این جا وآن جا چند بلوك سفارشی آماده میشد و دولت به شكل نمایشی آنها را افتتاح میكرد و به دنبال آن روزنامهها و رادیو و تلویزیون اذهان مردم را پر میكردند كه مسكن مهر تحویل متقاضیان گردید! با دیدن این برنامهها كارگران ما را تحت فشار قرار میدادند كه چرا خانههای ما را تحویل نمیدهید، غافل از این كه اصولن كه خبری از ساخت و تحویل نبود! به دلیل تاخیر بیش از حد و نامعلوم بودن وضعیت خانههای مهر، عدهای دیگر از كارگران هم انصراف دادند و این بار دیگر انصراف دادن به این آسانی نبود. باید سه برگ فرم انصراف از اداره تعاون تحویل میگرفتی و بعد از پر كردن، آنها را به ادارهی تعاون تحویل میدادی و نامه ای از آنجا به سازمان زمین شهری میبردی و از آنجا نیز نامهای به شركت عمران هشتگرد و منتظر جایگزین میشدی. بعد از پیدا شدن جایگزین باید كارهای اداری را انجام میدادی و یك میلیون تومان چك میگرفتی و به امضای مدیر عامل تعاونی مسكن خود میرساندی و سپس چك خود را نقد میكردی و در نهایت هزینههایی كه طی دو سال پرداخت كرده بودی را از دست میدادی و خلاص! تا پایان سال ٨٨ تعاونیها فقط اسم قطعهی خود را میدانستند و وقتی قطعه زمین خود را پیدا میكردند با تپه و زمین خاكی مواجه میشدند. وقتی هم اعتراض میكردند كه چرا هنوز حتی آمادهسازی انجام نشده، با بهانههایی از قبیل این که: هنوز پیمانكار مشخص نشده، داریم خاكبرداری میكنیم، داریم فلان مجوز را میگیریم و غیره مواجه میشدیم. باید یادآوری كنم كه بسیاری از قطعه ها به صورت مشاع بود، یعنی اینكه تعداد ٢ تا ٨ تعاونی صاحب یك قطعه زمین بودند كه این تازه شروع ماجرا بود زیرا این که از این تعاونیها كدام باید به دنبال كارهای اداری میرفت و از آن مهمتر این كه سهم هر تعاونی كدام قسمت از زمین است، نامعلوم بود. برای رفع این گرفتاری مشكلات جدیدی برای ما ایجاد كردند. یك كارگذار جدید به نام شركت خدمات پشتیبانی تاسیس كردند و همهی تعاونیها باید برای كارهای اداری خود به این واسطه مراجعه میكردند. تعاونیهایی كه زمین مشاع داشتند باید شركت جدیدی افتتاح میكردند كه دارای هیئتمدیرهی منتخب از بین این تعاونیها بود و سپس از بین این هیئتمدیره یك نفر به عنوان مدیر عامل اتتخاب میشد كه به نمایندگی از این تعاونیها پیگیر كارهای اداری میشد. حال شما تصور كنید كه چه اوضاع پیچیدهای برای ما درست شده در ضمن هزینههای تشكیل هیئتمدیرهی جدید برای ما حدود یك و نیم میلیون تمام شد و عملن بعد از مدتی طولانی شركت خدمات پشتیبانی و شركتهای مشاعی منحل شد. طی سالهایی كه كارگران منتظر ساخته شدن مسكن خود بودند، بسیاری از كارگاهها و كارخانهجات به بهانهی بحرانهای متعدد، تعداد زیادی از كارگران و به ویژه كارگران قراردادی را اخراج کردند و حتی برخی از این واحدهای تولیدی تعطیل شدند. كارخانهی ما نیز قربانی خصوصیسازی شده وكاملن تعطیل شد و كارگران رسمی و قراردادی درگیر اعتراضات و شكایت و مقاومت برای حفظ موقعیت شغلی خود شدند. این مبارزات طبق معمول و به دلیل نبود تشكل واقعی كارگران به شكست انجامید و ما ماندیم و پراكندگی اعضای تعاونی مسكن و مسكن مهر!
از این پس نه دفتری داشتیم، نه مكان معلومی و هر كدام از اعضا به دنبال سرنوشت نامعلوم خود رفتند. عدهای توانستند به زحمت بیمه بیكاری بگیرند، برخی به شهرستانها وحاشیهها كوچ كردند و تعدادی هم در كارگاههای كوچك و با دستمزد حداقل مشغول به كار شدند. ما باید هم خود در دسترس میبودیم، هم مدارك و پروندهها را حفظ میكردیم و هم تلاش میكردیم تا اعضا را گم نكنیم و این مهم را بیشتر از طریق تلفن انجام میدادیم. گرفتن یك برگ مدرك از هر عضو هفتهها طول میكشید، بسیاری از اعضا عملن نسبت به واگذاری مسكن مهر بیاعتماد بودند و بی خیال مبلغ پرداخت شدهی خود شده بودند و عدهای تلفنی پیگیر بوده و باقی را گم كرده بودیم. فقط یك مسئلهی مهم میتوانست این حلقه را دور هم نگه دارد : اعتماد اعضا به هیئت مدیره.
سال ٩٠ ما باز به دنبال مسكن مهر بودیم، این بار تفاهمنامههای قبلی ملغی شد و یك سری كارهای اداری مجدد برای عقد تفاهمنامههای جدید شروع شد. پیمانكارهای گردن كلفت دولتی و نظامی مانند سپاه و نیروی هوایی ارتش و پیمانكارهایی از تركیه و چین و كره، سر وكلهشان پیدا شد. این بار مسائل مالی به میان آمد و قرار شد مبلغ 3 میلیون تومان از طرف اعضا به حساب مسدودی باز شده توسط تعاونیها ریخته شود و درگیریهای اساسی بین اعضا و هیئتمدیرهها و پیمانكارها وشركتهای عمران وابسته به دولت شروع شد. ما اعتراض كردیم كه دولت باید قیمت تمام شده را اعلام كند و مشخص كند كه چه زمانی و با چه امكاناتی خانه ها را تحویل میدهد. دولت از پاسخ شفاف در این مورد طفره میرفت و پیمانكارها نیز تهدید میكردند كه اولن با وضعیت كنونی بازار نمیتوانند قیمت تمام شده را مشخص كنند و دوما اگر به آنها امكانات مالی نرسد كار را تعطیل خواهند كرد و عملن هم تعداد زیادی از پروژهها به این بهانهها به حالت نیمه تعطیل در آمد. دولت دو قسط 3 میلیون تومان ویك قسط ٢ میلیون تومان را تا پایان سال ٩٠ از اعضا درخواست كرده بود و این در حالی بود كه هنوز زمانی برای تحویل نهایی خانهها مشخص نكرده بود. و این كلاف سر در گم به همین شكل همچنان باقی مانده است.
١- سال ٨٦ دولت قیمت تمام شده را ١۵ میلیون با وام اعلام كرده بود كه ۵ میلیون آن را اعضا بعد از تحویل نهایی نقدا پرداخت كنند و ما بقی آن به شكل وام باشد. این مبلغ در سال نود بدون تحویل به ٩ میلیون نقد رسیده كه باز این مبلغ تایید شده نیست و ممكن است چند میلیون به آن اضافه شود.
٢- بانكها از پرداخت وام ٢٠ میلیونی امتناع میكنند واین مسئله قربانی درگیریهای سیاسی و جناحی شده است.
٣- بسیاری از واحدهای در حال ساخت فاقد انباری و پاركینگ كامل هستند.
۴- اگر این مسكنها به شكل خوشبینانه در سال ٩٢ هم تحویل متقاضیان گردد، تا ۵ سال بعد هم به دلیل نبود امكانات شهری، قابل سكونت نخواهند بود.
۵- اكثریت كارگران توانایی پرداخت هزینههای اعلام شده را نخواهند داشت و ناچار خواهند شد بعد از ۴ یا ۵ سال با مسكن مهر خداحافظی کنند.
٦- در نهایت كارگران باید قید مسكن ارزان قیمت را بزنند! تعدادی كه توانایی مالی دارند ترجیح میدهند كه هر چه سریعتر از یك پروژهی زمانبر و غیر اقتصادی كنار روند زیرا با همین مبلغ در جاهایی مشابه هشتگرد و غیره و با استفاده از وام صاحب مسكن شوند و نیازی به صبر ایوب برای تحویل گرفتن آن نداشته باشند. تعدادی دیگر كه دارای توانایی مالی هستند به دنبال فرصتی میگردند كه با این خانهها معاملات سودآور انجام دهند و تعداد زیادی از كارگران كه چارهای جز صبر ندارند و تمام سرمایهی زندگی خود را به حساب دولت ریختهاند، مجبورند با ریسك بالا ادامه داده و با هر شرایطی و حتی اگر این مكانها غیر قابل سكونت باشند، به آن جا نقل مكان كرده تا از مستاجری راحت شوند.
٧- حتی اگر كارگران این خانه ها را تحویل بگیرند، زمینهای آن متعلق به دولت بوده و باید هزینهی زمین را به دولت بپردازند.
گزارش بالا نمونهای كوچك از به اصطلاح كمك دولت به كارگران است كه سرنوشتی مانند سهام عدالت، وام ١٠ میلیونی و غیره پیدا خواهد كرد و جز سودآوری برای سرمایهداران و دلهره برای كارگران ثمری ندارد و كارگران هم چنان برای بدست آوردن مسكن ارزان باید منتظر طرحی ضدكارگری دیگری از جانب دولت سرمایهداری باشند.
سینا
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۰