ناظم حکمت از برجستهترین شاعران و نمایشنامهنویسان کمونیست ترکیه بود. وی در شهر سالونیکا دومین شهر بزرگ یونان امروزی کهدر آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، در بیستم ژانویهی سال ١٩٠١ در شهر «سالونیک» در تر کیه بهدنیا آمد.
«ناظم حکمت» شاعر ترقیخواه ترک، بهدنیا آمد. در هفدهسالگی اولین مجموعه شعر خود را به چاپ رساند.
«ناظم حکمت» را به جرأت میتوان پدر شعر نو ترکیه دانست. او در فضای نوسرایی شعر ترکیه از مایاکوفسکی شاعر درامنویس روسی تأثیر پذیرفت و آن را در کشور خود رواج داد. محتوای انسانی و آزادیخواهانهی اشعارش و سبک و زبانی را که برای سرودن برگزیده بود، شعر او را به فراسوی مرزهای ترکیه کشاند. آنچه که شخصیت او را در نزد دیگر مردم جهان برجسته میساخت، عشق به انسانها ومبارزه درجهت رهائی کارگران وزحمتکشان بود. با وجود سالهای دشوار زندان که ١٧ سال به درازا کشید، نه تنها در باورهایش نسبت به باورهایش انقلابی اش خللی واردنیامده بود بلکه باورمندتر از گذشته مبارزه خود را جهت رهائی انسانه وسوسیالیسم ادامه می داد.
ناظم حکمت در سال ١٩۵١، مخفیانه استانبول را ترک کرد و همان سال نیز دولت ترکیه از او سلب تابعیت کرد. اوسالهای پایانی عمر خودرا در تبعیدگذرانیدو تا زمان مرگ درشوروی سابق زیست.ناظم حکمت در سحرگاه روز سوم ژوئیه ١٩٦٣ در مسکو، در سن ٦١ سالگی چشم از جهان فرو بست.
درمیان خون و عرق
کارگران آواز می خوانند
اما،
کارساختمانی چون خواندن آواز
ساده نیست
این کارکمی سخت است!
قلب کارگران
چون زمین بهاری پرازهیاهوی پرندگان است
لیکن، زمین ساختمان، زمین موسم بهار نیست
زمین ساختمان:
پرازگردوخاک است
پرازگل وبرف است.
دراین زمین، پای می لغزدو
دست خونین است
دراین زمین
ازچای شیرین وگرم
نان چون پنبه نرم
خبری نیست
نه یاران وفادارند
ونه کسی قهرمان
کارساختمانی چون خواندن آواز
ساده نیست
این کارکمی سخت است!
سخت است اما
ساختمان بالا می رود
بالا می رود
بالا می رود
دراشکوبه های زیرین
گلدانهای گل را پشت پنجره می نهند
وبه نخستین بالکن ها
پرنده گان همراه خود
خورشید می برند
وتو درهرتیرآهنش
وتودرهرآجرش
خواهی شنید آهنگ تپش قلب را
ساختمان بالا می رود
بالا می رود
درمیان خون وعرق
ناظم حکمت