١۵سال و٢ ماه و ١٧روز ... ، ١۵ سال و ٢ ماه و ٢۵ روز ... یا ١۵ سال و... اما نه هیچ وقت به ماه سوم نرسید كه بیرونم كردن؛ اصلا چه فرقی داره؟ ١۵ سال و سه ماه كم یا زیاد هر روز تو نوشابه سازی ساسان كار كردم؛ جان كندم و جوونیم رو گذاشتم و آخرش از كارخانه اخراج شدم؛ درست عین ضایعات تولید، من رو هم با ٣٧ سال سن و چند سرعائله بیرونكردن.
فقط من نبودم خیلی بودیم؛ ٦٨٠ كارگر، راننده و فروشنده و چیزی كه به حساب نیومد سن و سابقه و مهارت بود. همه با اجبار كارفرما قبل از اینكه مهلت یك ماهه قرارداد تمام بشه اخراج شدیم.
همه چیز از زمستان پارسال شروع شد؛ اصلا وقتی فكرش را میكنم میبینیم كه سال ٨٨ سال خوبی نبود از همان اول سال اخراج شروع شد؛ درست تو فصل بهار كه درختها جوانه زدند كارگران را مثل برگ خزان، اخراج كردن؛ تقریبا هر ماه یك گروه كارگر بدون اینكه خودشون خواسته باشن اخراج میشدن؛ فقط كافی بود قرارداد تمام بشه؛ تا اینكه نوبت به ما رسید.
اواخر پاییز بود كه مدیریت كارخانه برای چندین بار تغییركرد. میگفتن تیم جدید ۵٢ درصد كارخانه را خریده و در مشهد، قزوین و شیراز نوشابه تولید و پخش میكنه؛ میگفتن آنها هم پول دارن و هم برنامه و همین برای نجات كارخانه كافیه.
فكر میكردیم كه دیگر دوران سختی تمام شده و دیگه لازم نیست برای خرید شكر و اسانس و مواد دیگه چند ماه بی پولی بكشیم؛ فكر میكردیم حالا آنقدر تولید میكنیم كه همه دوستان اخراج شده برمیگردن یا حدقل دیگه با در آخر هر ماه هیچ كارگری اخراج نمیشه اما همه چیز با آنچه كه فكرش را میكردیم فرق داشت.
وقتی به نوشابه سازی ساسان آمدم؛ سال ٧۵ بود. فقط ٢۴ سال داشتم. تازه از سربازی برگشته بودم و هنوز مجرد بودم. كارم را با یه قرار داد یكساله شروع كردم كه بعدا به صورت قرارداد ٦ ماهه و بعد ٣ ماهه تمدید شد و حتی این آخریها به یك ماه رسیده بود. تازه یك سال از آمدنم به ساسان گذشته بود كه ازدواج كردم و الان سه تا بچه دارم. در این ١۵ سال و چند ماهی كه به عنوان كارگر در نوشابه سازی ساسان كار كردم درست مثل بقیه كارگرا درصدی ازسهام كارخانه راصاحب شدم؛ حدود هزار سهم به من رسید و اینطوری شد كه من هم مثل بقیه شدم سهامدار جایی كه كار میكردم و توی سود و زیانش شریك شدم و همین بیشتر ما كارگرای سهامدار را وابسته كرد طوری كه فراموش كردیم قراردادی هستیم و ممكنه یه روز اخراج شویم.
اما مالك جدید كارخانه جور دیگری فكر میكرد؛ از نظر او نوشابه سازیساسان یك كشتی در حال غرق شدن بود كه او سرمایهاش را بار آن كرده بود.
با همین نگاه وقتی اداره كارخانه را به دست گرفت به گوش كارگران رساند كه برای نجات كشتی در حال غرق ساسان چارهای جز اخراج بیشتر كارگر نیست؛ گفت: اگر ٣٠ درصد دیگه از كارگرای ساسان تعدیل بشن؛ میشه كارخانه را حفظ كرد و این طوری بود كه فهمیدیم اوضاع با آنچه كه ما فكرش را میكردیم خیلی تفاوت داره.
شنیده بودیم فقط موقع غرق شدن كشتی سرنشینان برای نجات از مرگ خود را به دریا میاندازند اما نمیدانستیم كه ممكنه برای نجات كشتی از غرق شدن؛ سرنشینان را به دریا بریزند.
همان چیزی كه از آن میترسیدیم را بر سرمان آوردند؛ اخراجهایی كه فكر میكردیم با تغییر كارفرما متوقف شوند؛ سرعت گرفتند. این بار با پایان هر ماه اسامی كارگران بیشتری در فهرست اخراجیها نوشته و بر در و دیوار شركت چسبانده میشد؛ این بار حتی كارگرانی را كه به تازگی قرارداد یك ماه خودرا تمدید كرده بودند، برای تسویه حساب احضار میشدن.
میگفتند دستگاهها باید بازسازی و تعمیر بشن به همین دلیل از مدتی قبل تولید روزانه كاهش یافته بود و در عوض از شیراز، قزوین و مشهد نوشابه را برای توزیع به تهران میآوردند.
كارفرما گفته بود: حاضر هستم برای تسویه حساب به هر كسی كه اسمش درلیست آمده تا ٢ ماه سنوات بدهم و بعد از اخراج او را به بیمه بیكاری معرفیكنم تا مقرری دریافت كند اما اگر كسی مقاومت كند در زمان خاتمه قرار داد به او طبق قانون تنها یك ماه سنوات میدهم و تازه از مقرری بیمه بیكاری هم خبری نیست.
تاثیر این آخری از همه بیشتر بود؛ همه كارگرانی كه قرار بود اخراج شوند برای دریافت پول بیشتر و استفاده از بیمه بیكاری به تدریج ترك كار كردن تا اینكه نوبت من شد و من هم در یكی از آخرین روزهای سال ٨٨ و پس از ١۵ سال و اندی كار كردن در نوشابه سازی ساسان به اجبار ترك كار كردم تا بتوانم حداقل با دریافت سالی ٢ ماه سنوات و مقرری بیمه بیكاری زندگی خود و خانوادهام را تامین كنم.
میدانستیم كه كارفرما قصد دارد تا با پیش كشیدن سنوات بیشتر و مقرری بیمه بیكاری كارگران را به همكاری با خود متقاعد كند و شنیده بودیم اما باور نداشتیم كه این پیشنهاد از طرف یك كارگر بازنشسته كه زمانی حقوق صنفی كارگر دفاع میكرده مطرح شده باشه تا اینكه بالاخره او را دیدیم و باور كردیم كه یك كارگر هم میتواند برای اخراج كارگران دیگر به كارفرما مشاوره بدهد.
بعد از اخراج، زمانی كه عصبانی از پرداخت نشدن بیمه بیكاری به كارخانه بازگشتیم تا از كارفرما بخواهیم كه به وعده خودش عمل كند؛ او را دیدیم؛ خودش بود؛ آمده بود تا ما را آرام كند؛ قبلا عكسش را در روزنامه چاپ دیده بودیم و در آن خوانده بودیم كه او از پایین بودن حقوق كارگران و نبود امنیت شغلی انتقاد كرده است. این بیشتر ما را عصبانیكرد.
بعد از عید بود؛ طبق وعده كارفرما، هركدام از ما،٦٨٠ كارگر اخراج شده از ٣ تا ٨ میلیون تومان سنوات گرفتهبودیم و بیشتر آن را در همین مدت كوتاه بابت خوراك، پوشاك، مخارج عید، اجارهخانه و دیگر بدهیها هزینه كرده بودیم اما هنوز هیچ كس مقرری بیمه بیكاری رادریافت نكرده بود.
پس از اخراج كارفرما برای جذب كارگر جدید به روزنامه آگهی استخدام داده بود و سازمان تامین اجتماعی همین را بهانه كرده بود؛ سازمان گفت: اگر «زیادی» نبودید پس چرا اخراج شدید؟... وقتی كارفرما به جای شما نیروی جدید استخدام میكند؛ بیمه بیكاری به شما تعلق نمیگیرد.... با این شرایط حداقل با شما قرار داد ببندند و بخشی از دستمزد شما را بدهد تا باقیمانده حقوق شما به صورت بیمه بیكاری به شما پرداختشود.
وقتی آگهی استخدام را دیدیم تازه فهمیدیم موضوع از چه قرار است؛ كشتی ساسان برای ما جا نداشت اما كارفرما برای استخدام كارگر راننده و فروشنده در روزنامه آگهی داده بود؛ حاضر نبود با٦٨٠ كارگر اخراجی تا پایان قرارداد كار كند حتی وقتی هم كه برای یادآوری قولش به كارخانه رفتیم باز حاضر نشد از میانمان كسی را استخدام كند. حتما برای اینكه در هزینه دستمزد صرفه جویی كرده باشد كارگران ساده و بی تجربه را به ما ترجیح داد چون تا زمانی كه اخراج نشده بودیم دریافتی ماهانه هر كارگر با سابقه، حداقل ٢٠٠ الی ٣٠٠ هزار تومان از یك كارگر ساده بیشتر بود.
دیگر خسته شدهایم؛ من، ستاری، قربانی، سلطانی، شفیعی، مرادی... . همه و همه ٦٨٠ كارگر اخراجی نوشابه ساسان هستیم كه نه از مراجعه پی درپی به شعبه سازمان تامین اجتماعی و سرگردان شدن در اتاقهای آن برای دریافت كردن مقرری بیمه بیكاری نتیجه گرفتیم و نه از هر روز رفتن به كارخانه و منتظر شدن در پشت دیوارهای آن برای استخدام دوباره به جایی رسیدیم.
همه بیكار هستیم و فعلا از جیب میخوریم؛ دنبال كار هستیم اما با این شرایط برای افرادی به سن و سال ما پیدا كردن كاری كه بتوان آبرومندانه زندگی كرد شدنی نیست بعضی از ما یا در رستوران و مغازهها شاگردی میكنن و یا در ساختمانها بهعنوان نگهبان و نظافتچی مشغول به كار هستن عدهای با ماشین راننده آژانس شدن و یا به دست فروشی مشغول هستن.
در این مدت اندوختهای كه پسانداز كرده بودیم به همراه پولی كه بایت تسویه حساب از كارخانه گرفتیم بابت خرج و مخارج زندگی هزینه شده و رو به اتمام است و نمیدانیم كه پس از این چه باید بكنیم؟ در عرض چند روز زندگی ما زیر و رو شد. شاید ما تجربهای باشیم برای سایر كارگران كه هرگز از یاد نبرند شاید اینجا برای ما آخر دنیا باشد.
نویسنده پانید فاضلیان
خبرگزاری کار ایران