«دستیابی به حق اعتصاب و اعتراض به دستمزدها مهمترین مسئله کارگران است»
هفت تشکل مستقل کارگری در ایران با انتشار قطعنامه ای در آستانه روز اول ماه مه، خواستار توقف اجرای طرح قطع یارانه ها و تعیین دستمزدها توسط نمایندگان واقعی کارگران شدند و تعیین حداقل دستمزد ۳۳۰ هزار تومانی در ماه را توهینی به کارگران دانستند.
این بیانیه از سوی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، اتحادیه آزاد کارگران ایران، هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان و هیئت بازگشایی سندیکای فلزکار مکانیک امضا شده است.
کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری نیز این قطعنامه را امضا کرده اند.
پروین محمدی، فعال کارگری در تهران، درباره مهمترین مشکلات کارگران ایران به رادیو فردا می گوید:
پروین محمدی: مهمترین موضوعی که در حال حاضر دغدغه کل جامعه کارگری ایران است، حق داشتن تشکل های مستقل و به رسمیت شناختن حق اعتصاب و اعتراض کارگران است.
موضوعی که به زندگی روزمره کارگران گره خورده مسئله اخراجها، قراردادهای موقت و سفید امضا، شرکتهای پیمانی، حقوقهای معوقه و به خصوص سقف دستمزدی است که امسال تعیین شده، ولی با توجه به قطع یارانه ها و هزینه ها و تورمی که در جامعه وجود دارد، با شرایط زندگی هیچ تناسبی ندارد.
ما اصلا انتظار نداشتیم امسال به این شکل سقف دستمزدها تعیین شود، در حالی که تورم در جامعه دو رقمی است و حتی به بالاتر از ۲۰ درصد هم می رسد.
در قطعنامه هفت تشکل کارگری به مناسبت اول ماه مه، به فشار بر روی فعالان و تشکلهای کارگری اشاره شده است. به نظر شما، دلیل این فشارها چیست؟
وقتی تشکلهای کارگری در جامعه حق طرح معضلات و مشکلات کارگران و حق اعتراض و اعتصاب داشته باشند، تعرض به معیشت کارگران کمتر صورت می گیرد. نه اینکه اصلا صورت نگیرد، چون سیستم جامعه به گونه ای است که اگر به حقوق کارگر تعرض نشود، سودی به دست نمیآید.
با وجود تشکلها، کارگر نمایندگان واقعی اش را به این تشکلها می فرستد و آنها سخنگوی کارگران می شوند. به عبارت دیگر، کارگران در جنگ برای به دست آوردن یک لقمه نان، ابزاری دارند تا بتوانند حقشان را با قوت بیشتری پس بگیرند.
به نفع حاکمان جامعه و صاحبان سرمایه است که کارگران با هم متحد نشوند و حرف مشترکی نداشته باشند، اما وقتی تشکلی وجود دارد، یعنی حرف مشترکی در مورد معضلات جامعه کارگری کشور مطرح می شود و می بینیم در حال حاضر در تمام کارخانه ها به صورت پراکنده اعتراض های کارگری صورت می گیرد.
ما یک سری خواسته های مشترک داریم و این معضلات فقط مختص یک یا چند واحد کارگری نیست، بلکه معضل تمام جامعه کارگری است.
اگر ما تشکل کارگری داشته باشیم و کارگران بتوانند در یک بستر طبیعی نمایندگان واقعی خود را انتخاب کنند، این خواستهها در کل کشور مطرح میشود و جامعه مجبور خواهد شد تا به این خواسته ها پاسخ بدهد. ولی طرف مقابل برای اینکه از جوابگویی طفره برود و معیشت کارگران را در یک سطح نگهدارد، به نفعش است که حق ایجاد تشکل کارگری را به رسمیت نشناسد.
این در حالی است که در قانون، حق شورای اسلامی کار و حق انجمن صنفی یا نماینده کارگر به رسمیت شناخته شده است. ولی با دخالت وزارت کار در انتخاب، استقلال این نمایندگان از دست می رود و نماینده دیگر نمی تواند سخنگوی واقعی کارگر باشد.
من ۱۰ سال نماینده کارگری شورای اسلامی کار بودم، اما بر اساس تجربه ام، باید بگویم که وقتی انتخاب می شوید، می بینید هر اقدامی برای رساندن سطح خواسته کارگر به نقطه مطلوب تر فلج می شود و کاری از دستتان برنمیآید.
یکی از مفاد قطعنامه هفت تشکل کارگری بر رفع تبعیض میان کارگران زن و مرد تاکید کرده است. در این مورد توضیح بیشتری بدهید.
یکسری از این تبعیضات، قانونی هستند. به عنوان مثال، در شرکتها و کارخانه هایی که قوانین و نظارت قانونی حاکم است، یکی از مسایلی که زنان با آن درگیرند، حق بیمه است که هر ماه از حقوق کارگر؛ چه مرد و چه زن، کم می شود، ولی چتر امنیتی و حمایت های تامین اجتماعی برای زنان و مردان متفاوت است.
مثلا به زنان اجحاف می کنند و بعد از فوتشان به فرزندان شان حقوقی داده نمی شود، ولی بیشتر از هر چیز تبعیض در به کارگیری این نیروها است.
ما طیف گسترده ای از شرکتها و به خصوص کارگاه های کوچک را داریم که نظارت قانونی و حمایت های اجتماعی در آن وجود ندارد، نه ساعت کار محدودی دارند و نه بیمه درستی دارند و حداقل سطح دستمزد هم به کارگران نمی دهند.
اکثر کارگاه های کوچک تولید لباس و کارگاه هایی که بیشتر زنان را به کار می گیرد، طوری عمل می کنند که از نظارت قانون خارج باشند و همان قانون نیم بندی هم که وجود دارد، در آنها به خصوص در مورد زنان اجرا نمی شود.
وقتی در جامعه بیکاری زیاد می شود و زنان برای تامین نیازهای خود و خانواده مجبور می شوند کار کنند، بیشتر این طور برخورد می شود که خانم ها می توانند در خانه بنشینند، ولی حالا آمدهاند و درآمدی دارند و کار زنان اصلا کار رسمی تلقی نمی شود و در محیط هایی که زنان را به کار می گیرند هیچ قانون و نظارتی وجود ندارد.
این مشکلات چگونه حل می شود؟
جامعه کارگری که زنان هم قسمتی از آن هستند، باید تلاش کند تا وضعیت را تغییر بدهد و بتواند حرفش را بزند و قسمتی از حقوق خود را بگیرد.
به دست آوردن حق تشکل و حق اعتراض و اعتصاب مهمترین مسئله است.
دولت هم باید نظارت قویتری بر اجرای قوانین داشته باشد و دست صاحبان کارخانه ها و کارگاه ها را باز نگذارد که بتوانند با هر شرایطی کارگر را به کار بگیرند.
تا وقتی ما تشکلی نداشته باشیم، خواستهایمان درجامعه مطرح نخواهد شد. در نتیجه، دولتمردان روی آن تمرکز نمیکنند تا جواب مسئله را بدهند.
بهروز کارونی - ۱۳۹۰/۰۲/۱۱
**************
کارگران پیمانی بندر امام و ماهشهر، در انتظار تحقق مطالبات خود
در دو ماه اخیر، دو اعتصاب بزرگ در دو مجتمع پتروشیمی ایران در تبریز و بندر امام و همچنین در شرکتهای پتروشیمی در منطقه ویژه ماهشهر صورت گرفت. در تبریز، ۱۸۰۰ کارگر قرارداد پیمانی و در بندر امام و ماهشهر بیش از دو هزار کارگر پیمانی دست از کار کشیدند.
خواست این کارگران، حذف شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم با خود آنان بود. این خواسته بر اساس مصوبه هیئت دولت در سال ۱۳۸۴ عنوان میشد که تاکنون اجرا نشده است.
در پی این دو اعتصاب که چند روز طول کشید، مسئولان قول دادند که خواست کارگران را برآورده کنند.
در مورد اعتصاب ۱۱ روزه کارگران مجتمع پتروشیمی بندر امام و شرکتهای پتروشیمی منطقه ویژه ماهشهر و پایان آن، رادیوفردا با یکی از کارکنان شاغل در این منطقه گفتوگویی انجام داده است.
دلیل اعتصاب در مجتمع پتروشیمی بندر امام و شرکتهای پتروشیمی منطقه ویژه ماهشهر چه بود؟
سالهاست که این بحث تبعیض در میان کارگران پیمانکاری و کارگران رسمی در منطقه ویژه ماهشهر وجود دارد و تبعیض بسیار زیادی بین این نیروها حاکم است. در واقع امنیت شغلی و تمام امکانات رفاهی، آموزشی، و ورزشی که در ماهشهر وجود دارد، فقط برای رسمیهاست و کارگران پیمانکار به هیچ عنوان نمیتوانند از این امکانات استفاده کنند. البته اگر بخواهند از این امکانات استفاده کنند، میتوانند با هزینه بسیار بالا این کار را بکنند.
به هر حال یک درد مشترک بین کارگران باعث شد این بار با تفاهم و هماهنگی به دنبال خواسته خود باشند و بخواهند واسطهگری شرکتهای پیمانکار از بین برود و افراد به طور مستقیم با شرکت پتروشیمی قرارداد ببندند. کارگران روی این خواسته خود پافشاری کردند، به طوری که خیلی از آنها شبها همراه با همسران و فرزندان خود پتو میآوردند و آنجا مینشستند تا به خواسته خود برسند.
البته بعد از این دو ماه قول مدیریت، ممکن است اتفاقات زیادی روی بدهد، چون اکنون کارگران به این امید که اوضاع درست میشود ساکت هستند و اگر اتفاقی نیفتد، دوباره اعتصاب شکل میگیرد.
برخورد مسئولین پتروشیمی در مدتی که کارگران در اعتصاب بودند، چگونه بود؟
برخورد مسئولان با هم تفاوت داشت. یعنی برخورد مسئولان پتروشیمی امیرکبیر و بندر امام و شیمیایی رازی یکسان نبود.
اکنون بیشتر با این وعده که به خواستههایتان میرسید، کارگران را ساکت کردهاند. آنها قول دادهاند که همه چیز درست میشود، ولی تا حالا که هیچ تغییری پیش نیامده است؛ نه حقوق کسی اضافه شده و نه کسی رسمی شده است و نه برای افراد امکاناتی قائل شدهاند. آنها فقط گفتهاند بعد از دو یا سه ماه به خواستههایتان میرسید، ولی من فکر نمیکنم این طور بشود و فقط در حد حرف است.
اما این مسئله جزء مصوبه هیئت دولت است که در سال ۸۴ تصویب شد و وزارت نفت موظف است این کار را انجام دهد.
بله، آقای احمدینژاد این را تصویب کرد و در خیلی از شرکتها انجام شد، اما در منطقه ویژه ماهشهر، کماکان پیمانکار تامین نیروی انسانی فعالیت میکند و فقط رسمیها هستند که به طور مستقیم با آنها قرارداد بسته میشود.
مثلا تکینکو و رامکو، پیمانکارانی هستند که فقط جهت تامین نیروی انسانی فعالیت میکنند.
در ضمن مسئلهای که خیلی باعث ناراحتی افراد شده، این است که اکثر رسمیها بومی اینجا نیستند و از تهران، قزوین، اردبیل، اصفهان و بقیه شهرها هستند. در حالی که بومیهای اینجا رسمی نیستند. رسمیهایی که از شهرهای دیگر میآیند، در شهرک شهید چمران و جاهای دیگر بهترین امکانات را دارند و حقوقهای بسیار بالا میگیرند و تبعیض وحشتناکی بین این دو نیرو وجود دارد.
شما به بحث استخدام نشدن نیروهای بومی اشاره کردید. چرا نیروهای بومی را استخدام نمیکنند و این موضوع بر روی وضعیت معیشتی مردم منطقه چه تاثیری دارد؟
این مسئله بسیار موثر است و اینجا فقط غیر بومیها را به کار میگیرند. این مسئله باعث شده است که بیشتر کسانی که در ماهشهر هستند، از اینجا بروند یا به کارهای آزاد روی بیاورند.
افرادی که از شهرهای دیگر به اینجا میآیند، اگر رسمی باشند که امکانات بسیار خوبی دارند، ولی اگر رسمی نباشند، از محیط اینجا بسیار ناراحت هستند، چون ماهشهر اصلا مثل یک شهر نیست. بیشتر شبیه تبعیدگاه است. معضلات زیادی اینجا وجود دارد.
به نظر من، این مسئله سیاسی است که بومیها را استخدام نمیکنند، چون نمیخواهند شهرهای مرزی جنوبی مانند آبادان و ماهشهر به رفاه برسند.
بهروز کارونی
رادیو فردا - ۱۰/۰۲/۱۳۹۰