بندهایی از اساسنامه " کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری"
برای مشاهدۀ تصاویر و سایر مطالب کمیته هماهنگی برای کمک
اینجا کلیک کنید.
امروزه حق ایجاد تشکل، یکی از بدیهی ترین و شناخته شده ترین حقوق مسلم کارگران در سراسر دنیاست. در دنیای امروز، کارگران تشکل های خود را با کسب اجازه از دولت ها ایجاد نمی کنند. آنان هر زمان که لازم ببینند به ایجاد تشکل های کارگری، بدون اجازه از دولت اقدام می نمایند و دولت ها نیز طبق استانداردهای جهانی تنها وظیفه دارند که آن تشکل ها را ثبت نموده و به رسمیت بشناسند.
دولت ایران اما به رغم عضویت در سازمان جهانی کار و با وجود مقاوله نامه های ٨٧ و ٩٨ در آن سازمان در ارتباط با آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری همه جا در مقابل این مطالبه ی برحق کارگران مانع ایجاد می کند و با تمام توان در مقابل آن می ایستد. لذا در ایران، کارگران از حق داشتن تشکل های آزاد، مستقل و طبقاتی خویش محرومند.
با این وجود آنان نشان داده اند که حاضر نیستند تحت هر شرایطی از این سیاست ضد کارگری تبعیت نمایند. و هر کجا که بتوانند تشکل های مورد نظر خود را ایجاد خواهند کرد.
در همین رابطه و در راستای اصل پایه ای آزادی ایجاد هرگونه تشکل مستقل و طبقاتی کارگران، ما نیز به عنوان جمعی از کارگران و فعالان کارگری" کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" را ایجاد کرد ه ایم تا ضمن یاری به شکل گیری انواع تشکل های آزاد، مستقل و طبقاتی کارگران، از راه های گوناگون و استقبال از تشکل یابی آنان، به سهم خویش، در ایجاد ارتباط و هماهنگی های لازم میان تشکل های موجود، جهت یکپارچگی و وحدت جنبش کارگری تلاش و فعالیت نمائیم.
از نظر ما، مناسب ترین ساختار برای تشکلهای کارگری، ساختار شورایی است. اما بر این باوریم که انواع دیگر تشکل های کارگری، مانند سندیکاها، کمیته ها، انجمن ها، و... مشروط بر این که مستفل بوده و با اتکا به نیروی کارگران تشکیل شده باشند نیز می توانند در راستای یکپارچگی و وحدت جنبش کارگری مشارکت نموده با ساز و کار آن همراه و هم سو گردند.
**************
وخامت حال جسمانی برهان سعیدی در بازداشت اداره اطلاعات سنندج
برهان سعیدی، فعال کارگری که در جریان یورش مزدوران نظام به منزل والدین جاویدنام هومن عبداللهی در سنندج بازداشت شده بود، علیرغم سابقه بیماری قلبی و وخامت حال جسمانی به داروهای خود دسترسی ندارد.
مسئولان اداره اطلاعات سنندج با وجود نیاز فوری آقای سعیدی به دارو، وی را از رسیدگی پزشکی محروم کردهاند و این نگرانی خانواده را درباره وضعیت سلامت و جان او افزایش داده است.
لازم به ذکر است، هاجر سعیدی نیز که توسط ماموران نظام در سنندج بازداشت شده است، همچنان در بازداشتگاه اداره اطلاعات تحت فشار و بازجویی نگهداری میشود.
**************
"برنامه توسعه هفتم"، رسمیت یافتن برده داری نوین
برنامه توسعه هفتم را به حق باید یکی از مهمترین لوایح ضد کارگری بعد از انقلاب ۵۷ دانست. این لایحه در واقع تکمیل کننده خواست ها و تمایلات دولت های پیشین بوده که هر بار به دلیلی، فرصت تحقق آن ها فراهم نگردیده است. از طرح تعدیل اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی گرفته تا انواع و اقسام طرح ها، لوایح و بخشنامه هایی همچون خارج کردن کارگاه های کم تر از ده نفر، از شمول قانون کار؛ جایگزین کردن مقررات اشتغال مناطق آزاد تجاری و صنعتی ِ مصوب ۱۳۷۲، با قانون کار؛ طرح استاد شاگردی و غیره، که جملگی سعی در مقررات زدایی هرچه بیش تر از بازار کار داشته و کاهش چشم گیر قوانین حمایتی از کارگران و تضییع بیش از پیش حقوق و مزایای طبقه کارگر را در راستای افزایش سود سرمایه در دستور کار دارد.
در شرایط فعلی و در بطن سرکوب وحشیانه جنبش آزادی خواهانه مردم ایران، صاحبان سرمایه و دولت حامی آن، ظاهراً فرصت را غنیمت شمرده، تا سیاست های استثمارگرایانه و ضد انسانی خود، از جمله سیاست های نئو لیبرالی را در حوزه مسائل و موضوعات مبتلا به کارگران، طرح نموده وبه مرحله اجرا بگذارند.
حامیان سرمایه که در این سال ها با تحمیل بالاترین نرخ تورم به مردم کارگر و زحمتکش و عدم افزایش مزد متناسب با سبد معیشت خانوار های کارگری، موجبات کاهش دهشتناک سطح معیشت و زندگی میلیون ها کارگر را فراهم کرده اند، به این هم بسنده نکرده و با ارایه لایحه ضد کارگری در به اصطلاح "برنامه توسعه هفتم"، به بهانه احیای طرح استاد شاگردی، به کارفرما اجازه داده اند تا حقوق ماهیانه و تا چهار بار زیر خط فقر کارگران را برای مدت سه سال به نصف کاهش دهند. به عبارت دیگر دستمزد رسمی مصوب شورای عالی کار را که براساس داده های آماری صندوق بین المللی پول، با رتبه ۱۶۰، یکی از نازل ترین سطح دستمزد در میان کشور های جهان است باز هم کم و کم تر نمایند!
اگر طبقه کارگر با کل مبلغ حداقل مزد مصوب شورای عالی کار، مجبور بود از هزینه های اولیه و ضروری زندگی ، چشم پوشی کند و در فقر و محرومیت دایمی به سر ببرد، با تصویب این لایحه، آشکارا پا به عصر برده داری مدرن می گذارد. شاید با این تفاوت که در نظام کهن برده داری، لااقل نگران تامین غذا و مسکن از سوی برده دار نبود!
طرفه این که مطابق بند ب ماده ۱۵ "پیش نویس لایحه برنامه توسعه هفتم"، کارفرما در طول این دوره (دوره سه ساله) اختیار لغو قرارداد را به صورت یک طرفه دارد. به عبارت دیگر علاوه بر دستمزد ناچیز، ناامنی شغلی و استرس بیکاری، عدم امکان برنامه ریزی برای آینده نیز، همراه دایمی زندگی کارگران و مزدبگیران بوده و همه فکر و ذکر آنان را به خود مشغول خواهد کرد. لایحه فوق همچنین محدود به موارد ذکر شده نبوده و تغییر قوانین مربوط به بازنشستگی و خدمات اجتماعی را نیز در بر می گیرد، که یکی از مهمترین آن ها مربوط به مشاغل سخت و زیان آور است. طبق تبصره ۳ ماده ۶۶ این لایحه، هم سقف سنوات ارفاقی از ده سال به هفت سال کاهش یافته و هم برای بازنشستگی شاغلین این مشاغل، شرط سنی گذاشته شده است. (۴۵ سال برای زنان و ۵۰ سال برای مردان).
به راستی طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه، در سرزمینی که بر روی دریایی از ثروت و امکانات مادی قرار گرفته است، چرا باید به چنین زندگی ذلت باری تن در دهند و در کنار فقر و فلاکت روزافزون و خردکننده، همواره شاهد و ناظر فربه تر شدن هرچه بیش تر رانت خواران و سرمایه داران زالو صفت و استثمارگر باشند؟ طبقه کارگر قطعا با اتحاد و همدلی و اعتراضات به هم پیوسته و طبقاتی خود می تواند نقشه های گوناگون سرمایه و از جمله شیفتگان اسلامی فریدمن و هایک را برای اجرای هرچه بیش تر سیاست های نئولیبرالی در ایران، نقش بر آب کرده و با زیر و رو کردن مناسبات استثمار گرانه و نابرابر سرمایه داری، پایه های زندگی مبتنی بر آزادی و عدالت اجتماعی را استوار سازند.
برقرار باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران و زحمتکشان.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
۱۴۰۲/۰۳/۱۳
**************
سعید محمدی و فاتح مجیدی، فعالان مدنی و کارگری اهل بانه به حبس محکوم شدند
فاتح مجیدی از معلمان اخراجشده اداره آموزش و پرورش و سعید محمدی، فعال کارگری توسط دادگاه انقلاب شهرستان بانه هریک به ٤ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
**************
محمدحسین آقاسی، وکیل سرشناس،به دادسرای امنیت احضار شد
محمدحسین آقاسی، وکیل سرشناس، از مراجعه به «دادسرای امنیت» در پی احضار به این نهاد برای «دفاع از اتهام انتسابی» خبر داد و گفت که تعدادی دیگر از وکلا نیز «با همین عنوان دعوت شده بودند.
او در توییتی تأکید کرد: «وکلا رصد میشوند و اگر مطلبی بر خلاف دیدگاه رسمی منتشر کنند، تحت تعقیب قرار میگیرند، مگر این که متعهد به عدم تکرار شوند.» در روزهای گذشته شمار قابل توجهی از وکلای دادگستری به مراجع قضایی احضار شدهاند.
**************
برگی از تاریخ طبقه کارگر
در چنین روزی ٢١ اردبیهشت ١٣٣٧، خسرو روزبه سرگرد سوسیالیست و فرمانده شاخه نظامی حزب توده به حکم محکمه نظامی و تایید شاه اعدام شد.
«وقتی با عبارت کثیف «اطلاعت میشود قربان!» همه بسمع قبول میشوند، قطعاً در مدت کوتاهی رابطه انسان با انسان فراموش شده و دور شخصیت و آزادی قلم قرمز کشیده میشود.»
خسرو روزبه فرزند دوم ضیا لشکر در سال ۱۲۹۴ در شهر ملایر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آمریکایی ملایر و تحصیلات متوسطه را در همدان به پایان برد. سپس در دانشکده افسری در رشته توپخانه و در دانشکده فنی از رشته مکانیک فارغ التحصیل شد. در سال ١٣١٨ به علت درگیری با فرمانده توپخانه ضد هوایی یک ماه و نیم به اهواز تبعید شد و سپس به تهران بازگشت.
پس از شهریور ١٣٢٠ در دانشکده افسری به تدریس پرداخت. وی از استادان دانشکده افسری بود و مورد توجه رزمآرا رئیس دانشکده بود. روزبه کتابی در زمینههای ریاضی ـ فنی تدوین کرد و در سال ١٣٢٢ به حزب توده پیوست. به دنبال قیام افسران خراسان و واقعه آذربایجان، تلفات افسران حزبی در وقایع سالهای ١٣٢۴ چنان سنگین بود که در عمل سازمان افسران حزب را متلاشی کرد. و عدهای که جان سالم به در برده بودند به شوروی پناه بردند، اما با این وجود سرهنگ سیامک، خسرو روزبه و سرهنگ مبشری هسته اولیه دیگری را برای شکلگیری سازمان دوباره شکل دادند. روزبه در۱۳۲۶ توسط رکن دوم ستاد ارتش دستگیر شد و اما دوباره در همان سال از زندان دژبان فراری داده شد. دادگاه ارتش غیاباً او را به ۱۵ ماه زندان و اخراج از ارتش محکوم کرد.
پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢، روزبه عضو ستاد جنگی حزب توده، ستادی که به منظور مقابله با کودتای ایجاد شده بود، به همراه سرهنگ علی اکبر چلیپا مدت کوتاهی به میان ایل قشقایی رفت. وی در سال ١٣٣۵ در ترکیب هیئت اجرائیه موقت حزب در داخل کشور به فعالیت ادامه داد. در این سال اکثر کادر حزب توده دستگیر شدند و هسته مرکزی حزب توسط ۳ تن اداره میشد: روزبه، متقی و ثابت، که با دستگیری این افراد در نیمه تیر ماه ٣۶ این شبکۀ نیز متلاشی شد.
در سالهای ٣۶-٣۵ روزبه به همراه تنی چند از افسران کوشیدند شبکه متلاشی شده را سامان دهند، اما رسوخ عوامل ساواک در بافت سازمانی حزب موجب دستگیری آنها شد. او به دنبال یک درگیری مسلحانه در ١۵ تیر ١٣٣۶ مجروح و دستگیر شد و به زندان قزل قلعه منتقل شد. سرانجام وی پس از محاکمه در ٢١ اردیبهشت ١٣٣٧ تیرباران شد.
*****************
شعر زیر، «خطابهی تدفین» سروده احمد شاملو به یاد خسرو روزبه است.
غافلان
همسازند،
تنها توفان
کودکان ناهمگون میزاید.
همساز
سایه سانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب
در هیأت زندگان
مردگانند.
وینان دل به دریا افکنانند،
به پای دارندهٴ آتشها
زندگانی
دوشادوش مرگ
پیشاپیش مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاه بلند خاطرهشان
شرمسار و سرافکنده میگذرد.
کاشفان چشمه
کاشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مجری آتشفشانها
شعبده بازان لبخند
در شبکلاه درد
با جاپایی ژرفتر از شادی
در گذرگاه پرندگان.
در برابر تندر میایستند
خانه را روشن میکنند،
و میمیرند.
**************
گزارشی از انقراض و تلاش برای احیای جئیران در دشت موغان
قبل از دههی ۵۰ خورشیدی که هنوز "شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان" در اراضی شهرستان موغان پارس آباد از توابع استان کنونی اردبیل افتتاح نشده بود ، گلههای زیادی از جئیران (آهو) در آن اراضی میزیستند.
اما با شکار بیرویهی جئیرانها توسط کارکنان این شرکت ، نسل آنها رو به انقراض گذاشت.
به گزارش "صفحه اطلاعرسانی عباس لسانی"، زمانی جئیرانها چنان همزیستی با اهالی دشت موغان داشتند که آن همزیستی وارد ادبیات و موسیقی آذربایجان نیز شده بود.
ترانه فولکلوریک "نه گؤزل یاراشیر موغانا جئیران" نیز یادگاری همزیستی آذربایجانیها با جئیرانِ طبیعت آذربایجان بود.
تا سال ۱۳۵۱ از گلههای دههزار راسی جئیران در دشت موغان فقط ۲۵۰ راس سرشماری شد و در سال ۱۳۵۶ و اوایل سال ۱۳۵۷ جمعیت جئیران به ۲۵ راس رسید و در سال ۱۳۵۸ به ۶ راس کاهش یافت و در بهار سال ۱۳۵۹ محیطبانان هیچ ردی از جئیران را دشت موغان نیافتند.
همچنین جئیران طی سالهای زیادی علاوه بر زیستگاه خود در دشت موغان از مسیر گرمی و خلخال به دشت زؤهرون (سُهرِین) استان زنجان راه یافته و در آنجا نیز سکونت گزیده بود.
اما با گسترش راهها و تخریب مراتع دیگر نتوانسته به موغان برگرد و بر اساس سرشماری سال ۱۴۰۰ ، حدود ۹۰۰ راس جئیران در دشتهای زنجان جای میگیرند.
گفتنی است اداره کل حفاظت محیط زیست استان در سال ۱۳۸۹ با به ثبت رساندن منطقه حفاظت شده موغان و فنسکشی محدودهای در حدود ۴۰ هکتار در حوزه شهرستانهای موغان (پارس آباد) ، یلهسوار و آصلاندوز درصدد احیای جئیران در دشت موغان برآمد.
در همان تاریخ با انتقال تعدادی جئیران از دشت زؤهرون استان زنجان و تکثیر نیمه طبیعی آن در داخل سایت نگهداری جئیران در قشلاق الملو موغان شروع و در تیرماه ۱۴۰۱ تعداد ۱۹ راس به زیستگاههای طبیعی خود رهاسازی شد.
در این میان به گفته حسن قاسم پور مدیرکل حفاظت محیط زیست استان اردبیل در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ، طی یک ماه تا ۴۰ روز آینده ۳۰ راس به جمعیت آن اضافه خواهد شد.
به گزارش صفحه مذکور ، یکی از دلایل آشکار از بین رفتن این حجم از گونههای جانوری ، ایرادات اساسی قانون شکار در ایران میباشد.
چنانچه تعداد سلاحهای شکاری مجوزدار در ایران رقمی بین ۳ تا ۳.۵میلیون سلاح را شامل میشود.
این در حالی است که جمعیت چهارپایان قابل شکار در ایران تنها ۱۱۴ هزار راس میباشد.
**************
همکاران صنعت نشر و دوستداران کتاب
سلام!
به مناسبت اول می، روز جهانی کارگر، کانال «سندیکالیسم در صنعت نشر» آغاز به کار میکند.
بخشی از تلاشهای ما بهمنظور تشکیل «کمیتهی سازماندهی سندیکای کارکنان صنعت نشر ایران» است؛ با هدف تجمیع فعالیتهای داوطلبانه برای آگاهی، تشکلیابی و همبستگی کارکنان همهی صنوف صنعت نشر کتاب در ایران در راستای مبارزه با سانسور، استثمار و نادانی.
از یادداشتها، گزارشها و بازخوردهای شما استقبال میکنیم. میتوانید مطالب را با نام و بدون نام و امضا برای ایمیل ما ارسال کنید. اخبار و گزارشها پس از بررسی و صحتسنجی منتشر خواهند شد. یادداشتهای مرتبط با فعالیتهای کانال فارغ از گرایشات سیاسی نویسندگان و متنها منتشر خواهند شد. نظرات مرتبط که حاوی توهین نباشند، منعکس میشوند.
نشانی ما:
اینجا کلیک کنید.
تحریریهی سندیکالیسم در صنعت نشر
**************
پس از گذشت ۱۳ سال انتظار؛ کماکان مدفن اعدام شدگان ۱۹ اردیبهشت مشخص نیست
در سپیده دم نوزدهم اردیبهشت ۱۳۸۹، فرزاد کمانگر، معلم و فعال حقوق بشر به همراه چهار زندانی سیاسی دیگر به نامهای علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان، اعدام شدند.
اعدام این شهروندان پس از طی روند پر نقص قضائی، مخفیانه و بدون اطلاع وکیل و خانواده در محوطهی پارکینگ زندان اوین صورت گرفت. پس از گذشت سیزده سال از اعدام این زندانیان همچنان از محل دفن آنان اطلاعی به دست نیامده است.
صدور و اجرای حکم اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی دیگر در میان موج بی سابقه اعتراضات داخلی و بین المللی در حالی صورت گرفت که به گواه اسناد موجود، روند حقوقی آنان مملو از موارد مشخص نقض حقوق بود از جمله بازداشت مغایر قانون، نگهداری بلند مدت در سلولهای انفرادی، عدم اجازه دسترسی به وکیل در ایام بازداشت، اعمال شکنجه های جسمی و روحی بر آنان به خصوص در مورد سه تن از آنها در بازداشتگاه های اطلاعات سنندج و کرمانشاه و همینطور موارد متعدد نقض آیین دادرسی، به طوری که حداقل سه متهم (فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی و علی حیدریان) بدون امکان دفاع در یک دادگاه هفت دقیقهای “محارب” شناخته شد و حکم مرگ برای آنان صادر شد.
**************
مسعود سلیم پور: عمری در کار
(به یاد سلمان یگانه انسانی شریف، کوهنوردی سختکوش و کارگری زحمتکش از خطه لوشان استان گیلان که در اردیبهشت ۱۳۸۸ به خاطرهها پیوست.)
۱۷ اردیبهشت یادآور خاطره تلخ درگذشت رفیق و همنورد عزیزمان سلمان یگانه است. سلمان به مانند هزاران کارگر دیگر در این جهان ظلمانی و وارونه، قربانی آز و طمع سیری ناپذیر سرمایهداران شد. او در عصر روز شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۸ و در هنگام کار با دستگاه معیوب «بتون ساز» در کارخانه «فولاد لوشان» به شکل دلخراشی دچار حادثه غیر قابل تحملی شده بود و بعد از یک روز قلب مهربانش از تپیدن ایستاد. هر گاه به سلمان و چهره دوستداشتنی اش فکر میکنیم، واژههایی چون رفاقت، ایثار و سختکوشی به ذهنمان میرسد.
به نظرم اواخر سال ۷۸ و یا ۷۹ بود که تصمیم گرفتیم به کوههای منطقه لوشان برویم و از خط الراس شرقی - غربی و طولانی آنجا که شامل چند قله ریز و درشت زیبایی هم هست، عبور کنیم. در آن زمان شناخت ما از ارتفاعات جنوب گیلان در آن ناحیه خیلی اندک بود و تنها محدود میشد به قلههای «گاوکل»، «آسمانسرا» و گاهی هم «سردگاه». گفتیم رهگشای ما در پیمودن کوههای منطقه لوشان بدون شک کسی نیست جز «سلمان یگانه» عزیز. به خانهاش در خیابان ۱۱ اردیبهشت (کارگر) لوشان رفتم. به گرمی از من استقبال نمود و به خوبی هر چه تمامتر، توضیحات کاملی در اختیارم قرار داد. از پُر رمز و راز بودن درههای ژرف آنجا برایم گفت. سپس با مداد روی یک ورق کاغذ بزرگ کل منطقه را براحتی برایم ترسیم نمود و میزان زمانبندی تقریبی هر نقطه به نقطه دیگر را توضیح داد و نوشت.
همان توضیحات شفاهی و البته مکتوب، در آینده سر آغاز صعود گروههای متعدد کوهنوردی به قله های مختلف در آن ناحیه شد.
یاد و خاطرهاش گرامیباد
**************
ریحانه انصاری نژاد را آزاد کنید
برای مشاهدۀ تصاویر و سایر مطالب کمیته هماهنگی برای کمک
اینجا کلیک کنید.
روز جمعه هشتم اردیبهشت ماه ، ریحانه انصاری نژاد به همراه تعدادی از فعالین کارگری و معلمان و دوستان و آشنایان خانواده معلم زندانی، محمد حبیبی به قصد دیدار و ابراز همدلی به منزل ایشان رفتند که در همان دقایق نخست با یورش مامورین امنیتی رو به رو شده و بازداشت شدند. ریحانه انصاری نژاد که هم اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین و در سلول انفرادی محبوس است. فعال کارگری شناخته شده و خوشنامی است که بارها اعلام کرده چارچوب فعالیت هایش دفاع از حقوق خود و هم طبقه ای هایش می باشد.اتهام های بی پایه و نخ نمایی که به این فعال کارگری از جانب برخی رسانه های حکومتی وارد شده، همان اتهامات واهی است که پیش تر و هنگام پرونده سازی علیه او و دیگر فعالین کارگری و معلمان مطرح شده و طی بازجویی های طولانی در ۸۷ روز بازداشت، توسط ریحانه رد شده و کذب بودن این اتهامات حتی برای بازجو نیز محرز شده است.
وارد نمودناتهامات بی پایه و مضحکی چون جاسوسی برای بیگانگان به فعالین کارگری و اجتماعی، که برای حقوق مسلم خود و مردم تحت ستم اعتراض و مبارزه می کنند تنها نشان دهنده ترس و واهمه حکومت سرمایه داری و مدافعان این نظام، از همدلی و همبستگی کارگران و توده های زحمتکش و محروم می باشد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، ضمن رد این اتهامات، خواهان آزادی فوری همه فعالان کارگری و اجتماعی، از جمله فعال کارگری، ریحانه انصاری نژاد می باشد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
**************
دستگیری فعالین کارگری و معلمان در آستانه اول ماه مه
شرایط بسیار بد اقتصادی و اجتماعی موجود در ایران روز به روز فشارهای بیش تری را به مردم تحمیل می کند. زندگی با دستمزد های تا چند برابر زیر خط فقر، تورم و گرانی روز افزون و خرد کننده، محرومیت از ابتدایی ترین حقوق فردی و اجتماعی، به شکل اجتناب ناپذیری کارگران، معلمان، بازنشستگان، زنان، جوانان و توده های محروم و تحت ستم مردم را به میدان اعتراض و مبارزه می کشاند. افزایش تجمعات، اعتراضات و گسترش اعتصابات خود آشکارا موید این واقعیت است. در این میان پاسخ حاکمیت به معضلات و مصائبی که خود به توده های وسیع مردم تحمیل کرده است، همواره چیزی جز تهدید، بازداشت، بگیر و ببند و زندان نبوده است. این سرکوب اکنون تا به آنجا پیش رفته است که حتی سرزدن به خانواده های زندانیان و همدلی و دلجویی از آن ها نیز از تیررس حامیان و مدافعان سرمایه دور نمی ماند و با تهاجم و تهدید و بازداشت مواجه می شود. معمولا در دوران حکومت نظامی تجمع بیش تر از چند نفر در خیابان ها جرم تلقی شده و مورد حمله ماموران مسلح قرار می گیرد. اما اکنون کار حاکمیت به جایی رسیده که حتی جمع شدن چند نفر در یک خانه، برای همدلی با خانواده زندانیان عقیدتی و سیاسی، مورد یورش مامورین مدافع سرمایه و ماموران امنیتی حکومت قرار می گیرد.
اما حاکمیت چه بخواهد و چه نخواهد واقعیت ها بیانگر آن است که صِرف افزایش فشار و سرکوب و تهدید و ارعاب فعالان کارگری و اجتماعی نمی تواند مانع از اعتراضات و مبارزات کارگران و مردم محروم و تحت ستم جامعه باشد و این قبیل بگیر و ببند ها و وارد نمودن اتهام های پوچ، تکراری و نخ نمایی چون جاسوسی برای کشورهای بیگانه و غیره قادر نیست اعتصابات و اعتراضات کارگری را متوقف نموده و در مقابل این اعتراضات و اعتصابات سد و مانع ایجاد کند. چرا که همان طور که اشاره شد، عامل اصلی این اعتراضات، همانا وضعیت غیر قابل تحمل و طاقت فرسای زندگی کارگران، معلمان، بازنشستگان و . . . می باشد.
حمله به منزل شخصی محمد حبیبی معلم زندانی و دستگیری چند فعال کارگری و دوستان خانوادگی ایشان نمونه ای از این سیاستهای سرکوب گرایانه از جانب حاکمیت می باشد. دستگیری آنیشا اسدالهی، سروناز احمدی، ریحانه انصاری نژاد، ژاله روحزاد، کامیارفکور، عسل محمدی، هیراد پیربداقی، اولدوزهاشمی و حسن ابراهیمی و ایراد اتهام جاسوسی به شماری از معلمان و فعالان خوشنام آشکارا نشان از هراس حاکمیت از همبستگی و همدلی میان فعالین و در ابعادی بزرگ تر اتحاد و یکپارچگی کارگران و توده های وسیع مردم در جامعه دارد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ضمن محکوم نمودن این قبیل سیاست های سرکوبگرایانه از جانب حکومت، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط معلمان و فعالان کارگری دستگیر شده در این یورش وحشیانه و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی می باشد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
**************
گرامی باد ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر!
روز جهانی کارگر، روز رزم طبقه بر علیه طبقه است، روز رزم طبقه کارگر بر علیه طبقه سرمایه دار.
روز جهانی کارگر روز مبارزه طبقاتی کارگران بر علیه دیکتاتوری سرمایه داری است.
گرامی باد رزم طبقاتی کارگران!
**************
کارگران اعتصابی چه میخواهند؟
[طی سه روز گذشته] کارگران پروژهای و پیمانی در دهها مرکز مرتبط با صنایع نفت و گاز، پتروشیمی، فولاد و... به کمپین ۱۴۰۲ پیوستند. اصلیترین خواستهی کارگران افزایش حقوق بر اساس لیست تعیینشدهی کمپین برابر با میزان ۷۹ درصد است. همچنین برقراری قاعدهی ۲۰ روز کار و ۱۰ روز استراحت است که پس از کمپین ۱۴۰۰ هنوز در برخی مراکز اجرایی نشده نیز از دیگر مطالبات اصلی کارگران محسوب میشود.
لیست زیر دیگر خواستههای کارگران است که از سوی مدیریت کمپین مرکزی نفت و گاز اعلام شده:
- واریز حقوق در حداقل زمان (۱۰ تا ۱۵ روز پس از کارکرد هر ماه)
- واریز بیمه برابر با عنوان شغلی
- حذف روال ۱۰ ساعت کاری و تبدیل به ۸ ساعت در روز
- محاسبه هرگونه کار کمتر از یک ماه برابر با دستمزد اورهال
- انواع مزایای عیدی، سنوات، ایاب و ذهاب، حق اولاد، بن کارگری، بدی آب و هوا... باید به طور جداگانه نسبت به دستمزد تصویبی محاسبه و به پرسنل پرداخت شود.
- بالا بردن کیفیت سرویسهای رفت و برگشت به محل کار، کیفیت خوراک، حذف خوراکهای تکراری از منوی هفتگی، کاهش تعداد نفرات در هر اتاق به نهایتا ۴ نفر و ارتقای سطح بهداشت خوابگاهها و سرویسهای بهداشتی (در محل کار و خوابگاه)
- تحویل یک نسخه از قرارداد به همراه سربرگ شرکت استخدامکننده، مهر و امضای مدیر مربوطه به پرسنل استخدام شده
- حذف بند غیرقانونی آزمایشی کار کردن در طول ۱۵ روز با دستمزد اداره کاری و یا بدون دستمزد
- حذف تعهدنامههایی که برای جلوگیری از اعتراضات کارگران در مراجع قانونی به وسیلهی کارفرمایان و پیمانکاران گرفته میشوند.
**************
کارگران شرکت آزمون فلز نیز به اعتصاب پیوستند
امروز یکشنبه ۳ اردیبهشت کارگران شرکت آزمون فلز نیز به کمپین سراسری ۱۴۰۲ پیوستند و در همراهی با همطبقهایهای خودشان در شرکتهای دیگر کارگاه را تخلیه کردند.
**************
اعتصاب کارگران شرکت گندلهسازی بهاباد
امروز یکشنبه سوم اردیبهشتماه ۱۴۰۲ کارگران شرکت گندلهسازی بهاباد نیز در اعتراض به عدم افزایش دستمزد برای سال ۱۴۰۲ دست به اعتصاب زده و کارگاه را تخلیه کردند.
کارگران پروژهای شاغل در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی خواستار افزایش دستمزد مطابق با لیست پیشنهادی خود بر اساس افزایش ۷۹ درصدی هستند.
**************
آغاز اعتصاب در شرکت فراسان مس خاتونآباد
امروز یکشنبه ۳ اردیبهشت شرکت فراسان مس خاتونآباد به اعتصاب سراسری کارگران پروژهای نفت، گاز و پتروشیمی پیوست.
**************
پیام چند تشکل کارگری و بازنشستگان به همایش کلن.
با درودهای گرم به رفقای برگزارکننده همایش کلن در حمایت از «منشور حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی»و به همۀ شرکت کنندگان مستقیم و غیر مستقیم در این همایش.
رفقا! همایش برای بزرگداشت «منشور حداقلی ۲٠ تشکل صنفی و مدنی» اقدامی درست و بجاست زیرا:
۱- این منشور حاوی یک رشته خواست های ایجابی و سلبی مهم و حیاتی است که حدود ٤٤ سال در مبارزات اعتراضی و انقلابی توده ها در نقاط مختلف ایران، به اَشکال گوناگون مطرح بوده اند. مبارزاتی که طی سال های اخیر و بویژه در خیزش بزرگی که از شهریور سال پیش در سراسر کشور برپا شد، وسعت، عمق و صراحت بیش تری پیدا کرده اند. ارائۀ یک رشته خواست های انقلابی و مترقی– بویژه در زمینۀ سیاسی- هرچند سال هاست که از سوی سازمان ها و احزاب انقلابی ایران اعلام شده اند، اما انتشار آنها بویژه در شرایطی که بخش های وسیعی از توده ها به مبارزۀ سیاسی انقلابی علیه نظام حاکم روی آورده اند، بسیار مهم است. این منشور در صورت پیگیری عملی و تعمیق محتوایش می تواند به تلاشی هدفمند در جهت گسترش چنین خواست هائی در میان توده های وسیع کارگران و زحمتکشان و ارتقای مبارزات آنها یاری رساند.
۲- نقطۀ قوت مهم دیگر این منشور، ارائۀ خواست های پیشرو به توده های مردم، نه تنها در مقابل سیاست ارتجاعی و ویرانگر حاکم، بلکه همچنین در مقابل خواست های ارتجاعی، محافظه کارانه و در بهترین حالت مطالبات اصلاح طلبانۀ بورژوا لیبرالی و نئولیبرالی ای است که از سوی احزاب و جریان های مختلف اپوزیسیون بورژوائی با استفاده از قدرت مالی و تبلیغاتی سرمایه داران بومی و بین المللی و حمایت روشنفکران و سخنگویان اجیر شده ی آن ها در رسانه های جمعی سرمایۀ بین المللی، با بوق و کرنا تبلیغ می شود. منشورهای بورژوائی اپوزیسیون- چه آنهائی که پیش از ارائۀ منشور حداقلی ۲٠ تشکل منتشر شده بودند و چه منشورهای بورژوائی ای که پس از ارائۀ منشور مطالبات حداقلی و بعضا برای تحت الشعاع قرار دادن آن مطرح شده اند، همگی نه تنها حامی مناسبات سرمایه داری حاکم بر ایران اند، بلکه با صراحت خواستار حفظ دستگاه های سرکوب نظامی، پلیسی، امنیتی و دستگاه اداری و قضائی فاسد و منحط کنونی سرمایه داری درایران، با تمام ویژگی های واپسگرایانه ی آن هستند. تلاش آن ها این است که نهادهای اقتصادی، سیاسی، اداری و قضائی حاکم، از دست روحانیت حاکم و طرفداران افراطی حکومت دینی بیرون آید و در اختیار بورژوازی اپوزیسیون قرار گیرد. یعنی آن ها خواستار تصاحب منابع ثروت و امکانات برای استثمار بیش تر و در اختیار گرفتن منابع قدرت و در درجۀ اول ماشین سرکوب و کشتار متعلق به نظام حاکم هستند. البته هریک از این جریانات می خواهد تمام یا سهم اصلی این قدرت را در انحصار خود داشته باشد. هدف آن ها به هیچ وجه بهبود وضع کارگران و زحمتکشان و شرکت توده های مردم، در ادارۀ امور کشور نیست، تا چه رسد به این که خواستار انتقال کامل قدرت به اکثریت مردم، یعنی به کارگران و زحمتکشان باشند. ترس و نفرت آن ها از نیروهای انقلابی بیش از مخالفتشان با رژیم حاکم است و از هم اکنون خواستارکنار زدن و ازهم پاشاندن نیروهای انقلابی، به اشکال مختلف هستند.
۳- ما بر این باوریم که پشتیبانی از منشوز مطالبات حداقلی به دلایلی که در بالا گفته شد و نیز به خاطر بازتاب وسیع آن در جنبش، امری لازم است، اما کافی نیست. پشتیبانی از این منشور یا هر منشور دیگر نمی تواند به صورت غیر منتقدانه صورت گیرد. ما برآنیم که باید همکاری گسترده و مشترکی از سوی تشکل های پیشرو سیاسی، سازمان های توده ای کارگران و زحمتکشان، با تشکل های ارائه دهندۀ منشور، برای رفع کاستی ها و اصلاح و تکمیل آن، جهت هرچه کارآمد تر کردن منشور صورت گیرد: به عنوان مثال، اصلاحاتی در زمینۀ بیان روشن شرایط تحققِ خواست های منشور، غنی تر کردن خواست های اقتصادی و اجتماعی آن، اتخاذ سمت گیری روشن و صریح در جهت منافع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی طبقۀ کارگر و دیگر زحمتکشان و همچنین تأکید بر ضرورت از میان برداشتن ستم و تبعیض ملی و غیره، از جمله مواردی هستند که می توانند به کارآئی بیشتر منشور یاری رسانند. بی گمان احزاب و سازمان های دیگرنیز ممکن است پیشنهادهای مثبت و مفید دیگری در این زمینه ها داشته باشند.
٤- ما فکر می کنیم که در صورت رفع نارسایی ها و انجام چنین اصلاحاتی، زمینۀ پذیرش منشور به عنوان رهنمودی برای عمل و اتحاد عمل بیش تر، اصولی تر و عمیق تر می تواند افزایش یابد. طوری که نه تنها منعکس کنندۀ خواست های مبرم و حداقلی جنبش کارگران، معلمان، زنان، بازنشستگان، جوانان، مخالفان سرکوب و تبعیض علیه گرایش های جنسی و سایر جنبش های اجتماعی باشد، بلکه به پیشبرد و سازماندهی این مبارزات در نقاط مختلف ایران، در جهت اهداف عالی و درازمدت کارگران و زحمتکشان یاری رساند.
این کار باعث جلب نیروهای تازه به این منشور و به جنبش سازمان یافته، حول خواست های آن منجر خواهد شد.
با قدردانی مجدد از ابتکار و تلاش تشکل هایی که در تدوین متن اولیه این منشور شرکت داشته اند و سپاس فراوان از برگزار کنندگان همایش کلن، و با تشکر از توجه همۀ شنوندگان گرامی.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
گروه اتحاد بازنشستگان
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
بازنشستگان تامین اجتماعی خوزستان
۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
**************
ریحانه انصاری: در حاشیه یک دیدار / همه با هم برای؟
در خبرها خواندم که گروهی از زنان با فائزه هاشمی دیدار داشتهاند. دوستی پیشنهاد داد که کاش ما فعالین صنفی هم به دیدارش برویم. عکس دیدار با فائزه هاشمی را دیدم. داشتم فکر میکردم که آیا این دیدار خوب است یا بد؟ در حینی که به عکس و چهره ها دقت میکردم در بخشی از عکس تابلویی که روی دیوار بود توجهم را جلب کرد، روی تابلو نام هاشمی خطاطی شده بود. جوابم را گرفتم!
هاشمی سردار سازندگی، هاشمی نماد تعدیل ساختاری، هاشمی نماد قراردادهای موقت، تعدیل نیروی کارگران (بخوان اخراج محترمانه کارگران)، هاشمی نماد شرکتهای پیمانکار نیرو (دلالان نیروی کار) و .....
مسئله فرد فائزه هاشمی نیست (هر چند که درباره خود او هم میشود صحبت کرد)، مسئله طبقهای است که او به عنوان نمایندهاش است. دیدن او یعنی چشم بستن بر همهی روابطی که هاشمی نماینده آنان است.
من نمیدانم که مشکل زنانی که به دیدار فائزه هاشمی رفتهاند با شرایط موجود چیست؟ یا خودشان در کجای جامعه قرار دارند؟ اما مشکل خودم و هزاران کارگرِ همانند خودم را میدانم. من و هزاران کارگر شبیه من با عدم امنیت شغلی، شرکتهای پیمانکاری، قراردادهای موقت، دستمزدهای زیر خط فقر، بیمه های ناکارآمد، عدم دسترسی به بهداشت و درمان مناسب و رایگان، عدم دسترسی به آموزش و پرورش رایگان و مناسب برای فرزندانمان، عدم دسترسی به مسکن مناسب، تفریحات، ساعت کار کم و ... مواجهیم و با آن ها مشکل داریم.
صرف زندان رفتن فائزه هاشمی و مشکل داشتن او با شرایط موجود دلیلی کافی برای دیدار با او نیست. ما کارگران همبستگی و تعلقات خاص و مشترکی با وی نداریم. مخالفت من با سیستم سرمایهداری است که فائزه هاشمی مشکلی با آن ندارد و اتفاقا خاندان هاشمی نمایندگانی از این سرمایهداری در جمهوری اسلامی هستند. مخالفت من با همهی کسانی است که این مرز را مخدوش میکنند. هر آن کس که با شرایط موجود مشکل دارد الزاما کنار ما کارگران نمیایستد.
صرف زن بودن فائزه هاشمی دلیل نمیشود که کنار ما کارگران یا زنان طبقه کارگر باشد. او نمایندهی طبقهای است که قرنهاست من و امثال من را استثمار میکنند. نه فقط در ایران بلکه در همهی دنیا.
او کنار ماکرون، بایدن، بوش، اردوغان، پوتین، بنسلمان، خاتمی، احمدینژاد، رفسنجانی، رئیسی، رضا پهلوی، محمدرضا پهلوی و .... ایستاده است.
برای من فائزه هاشمی و مسیح علینژاد در کلیت تفاوتی با هم ندارند. یکی نماینده سرمایهداری با رویهی مذهبی است و دیگری سرمایهداری با رویهی غیر مذهبی (لیبرال). بنابراین از هر حرکت و هر فردی یا کنشی که این مرز و تقابل را مخدوش میکند باید فاصله گرفت.
آنان زن هستند اما زن در کلیتش و شعار #زن_زندگی_آزادی سرمی دهند. اما در کدام سوی این جامعه ایستادهاند؟ نمی دانم.
اما از خودم میپرسم:
کدام_زن؟ - کدام_زندگی؟ - کدا آزادی؟.
اگر نتوانیم پاسخ مشخص و درخوری به این کدام ها بدهیم، آن موقع به دیدار فائزه هاشمی هم میرویم و تبدیل میشویم به "همه با هم" برای؟
ریحانه انصاری - ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
**************
گزارشهایی از حملات شیمیایی به دستکم ۲۸ مدرسه
برای دیدن فیلم
اینجا کلیک کنید.
گزارشهایی از حملات شیمیایی به دستکم ۲۸ مدرسه در دهها شهر ایران در روز سهشنبه ۲۲ فروردین منتشر شد. همزمان در سقز اغلب مدارس شهر برای دومین روز متوالی در اعتراض به این حملهها تعطیل شدند و مدیران تعدادی از مدرسهها در #بانه، از والدین خواستند فرزندانشان را به مدرسه نفرستند.
بیشترین گزارشهای مسمومسازی سریالی دانشآموزان در روز سهشنبه مربوط به مدارس شاهینشهر و سپس کامیاران، کرمانشاه و بندرگناوه بود.
مدارس شهرهای کرج، شهریار، زنجان، بروجرد، کرمانشاه، مشهد، بندر گناوه، اصفهان، تبریز و اُشنویه هم هدف این حملات شیمیایی قرار گرفتهاند.
فیلم بالا نمونه ای از حمله شیمیایی توسط آتش به اختیاران به بچه های بیگناه مردم در مدرسه دخترانه منوچهر انصاری شاهین شهر و وضعیت ناگوار دانش آموزان و وحشت و نگرانی خانواده ها.
سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۲
**************
اعتصاب کارگران پروژهای منطقه ویژه پتروشیمی سلمان فارسی
برای دیدن فیلم
اینجا کلیک کنید.
امروز سهشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۲ کارگران پروژهای شاغل در مخازن کُروی واقع در منطفه ویژه پتروشیمی سلمان فارسی در سربندر که در استخدام پیمانکاری ایرج کیوانی هستند در اعتراض به عدم افزایش دستمزد بر اساس خواست کارگران دست به اعتصاب زده و کارگاه را تخلیه کردند.
کارگران پروژهای پیشتر از طریق مدیریت کمپین مرکزی خود اعلام کرده بودند که خواستار افزایش دستمزد به میزان ۵۲ درصد میباشند و در صورت عدم افزایش دستمزد به میزان خواست کارگران، دست به اعتصاب سراسری خواهند زد.
**************
گردهمایی و تجمع اعتراضی کارگران کارخانه ی نیشکر هفت تپه
گردهمایی کارگران کارخانه ی نیشکر هفت تپه، در اعتراض به تصمیم "شورای عالی کار" درباره ی حداقل دستمزد و پایمال شدن حقوق کارگران
"یوسف بهمنی"، از نمایندگان کارگران، سخن می گوید. / ۵ فروردین ۱۴۰۲
سخنرانی ابراهیم عباسی نماینده مستقل کارگران هفت تپه در محوطه کارخانه
تجمع اعتراضی به دستمزد ناچیز و ظالمانه تعیین شده توسط شورای عالی کار نهاد حکومتی سرمایه داران / چهارشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۲
**************
برگی از تاریخ طبقه کارگر
در چنین روزی ۲۸ مارس ۱۸۷۱ کمون پاریس رسماً اعلام شد.
طبقه کارگر با برچیدن علائم مذهبی از فضاهای عمومی چون مدارس، یکی از وعدههای خلف بورژوازی یعنی اصل خصوصی بودن مذهب را محقق کردند. مارکس در «جنگ داخلی فرانسه» استدلال میکند که کمون نشان داد دولت را بجای گرفتن، باید درهم شکست.
۱۰ روز پس از آغاز #کمون_پاریس، دویست هزار نفر مقابل شهرداری پاریس گردهم میآیند تا ایجاد رسمیاش اعلام شود. کمیته مرکزی گارد ملی که تا آن موقع قدرت را در دست داشت به کار خود پایان داد تا منتخبان شورای کمون بتوانند کار خود را آغاز کنند. گارد ملی همچنین اعلام کرد که «پلیس منکرات» پاریس برچیده شده است.
کمون پاریس پرچم سرخ یعنی نماد «جمهوری جهانی» را پرچم خود اعلام کرد. کمون پرداخت کرایه خانهها را لغو کرد، حداکثر دستمزد مقرر شد و بودجه پرداختی به موسسات مذهبی مانند کلیسا را حذف کرد. همچنین «تمامی آن چیزهایی که پرداختن به آنها به وجدان فردی مربطور میشود» را چون صلیب از صحن مدارس و تمامی فضاهای عمومی برچید. کارگاهها با انجمنها تعاونی کارگران اداره شدند و این انجمنهای تعاونی در فدراسیون بزرگی گرد آمدند.
کمون دستگاه اعدام گیوتین را در مقابل شادمانی و پایکوبی مردم سوزاند. ستون میدان وندام که مظهر میهن پرستی و عامل تفرقهانداز بین اقوام فرانسه بود را انداخت. همچنین کفارهگاهی که به عنوان طلب مغفرت از اعدام آخرین پادشاه فرانسه درست شده بود را برچید.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتاب «جنگ داخلی فرانسه» از کارل مارکس رجوع کنید. در این کتاب مارکس با اشاره به تجربه کمون پاریس توضیح میدهد که طبقه کارگر شکلی بدیل از سازماندهی جامعه را به نمایش گذاشت و استدلال میکند که چرا ماشین دولتی را نباید گرفت یا اشغال کرد بلکه باید آنرا درهم شکست.
ویدیو از هیستری پاد درباره تاریخ وقایع مربوط به تشکیل کمون پاریس و اولین جلسه شورای کمون است.
**************
در سال ۱۴۰۱ ۲۲۵ کولبر کشته و زخمی شدند
سازمان حقوق بشری کردپا بر پایه آمار ثبتشده خود، از کشته و زخمی شدن ۲۲۵ کولبر در استان کردستان در سال ۱۴۰۱ خبر داده است.
طبق این خبر، ۲۹ کولبر کشته و ۱۹۶ تن زخمی شدند و سن شش تن از آنان نیز زیر ۱۸ سال عنوان شده است.
نحوه کشته شدن کولبران در اکثر موارد شلیک مستقیم نیروهای نظامی ایران خوانده و گفته شده که اکثر این موارد در مناطق مرزی نوسود استان کرمانشاه و مرز بانه در استان کردستان رخ داده است.
**************
تصمیم دولت و کارفرمایان به فروراندن بیشتر طبقۀ کارگر در اعماق فقر مطلق
سرانجام پس از هیاهوی چندش آور مجمع حامیان نظام سرمایه داری و گماشتگان آن یعنی «شورای عالی کار» پیرامون تصمیم گیری دربارۀ افزایش حداقل دستمزد سال ۱۴۰۲، در روز ۲۹ اسفند ۱۴۰۱بر اساس اراده دولت و سرمایه داران حاکم، پایه مزد اسمی ماهانه کارگران معادل رقم ۵۳۰۸۲۸۴ تومان تعیین شد. همچنین بن کارگری، ۱۱۰۰۰۰۰تومان و حق مسکن ۹۰۰۰۰۰ تومان اعلام گردید. دو رقم آخر ( بن کارگری و حق مسکن) که در واقع بخشی از اقلام اصلی درآمد کارگران هستند، جزء مزایا محسوب می شوند و نه مزد و از این رو همۀ کارگران را در بر نمی گیرند. در اکثر کارگاه ها و مراکز تولیدی، کارفرمایان با تکیه بر به اصطلاح «اصلاحیه» های قانون کار و یا صرفا بر اساس زور، تهدید و حمایت مقامات رسمی، از پرداخت آنها به کارگران سرپیچی می کنند. همین امر در مورد پرداخت حق بیمۀ کارگران هم صادق است.
برای مطالعۀ متن کامل
اینجا کلیک کنید.
**************
دستمزد پنج میلیون تومانی و تشدید فقر و فلاکت بیش از پیش کارگران.
"سه جانبه شورای عالی کار" متشکل از دولت، به عنوان بزرگترین کارفرمای کشور، کارفرمایان بخش خصوصی و دست نشاندگان آن ها در "شورای اسلامی کار"، تحت عنوان نمایندگان کارگران! در آستانه سال نو و در آخرین روز سال، که بخش اعظم مراکز کار و تولید در حال تعطیل شدن هستند، حداقل دستمزد کارگران را برای سال ۱۴۰۲ با ۲۷ درصد افزایش، به میزان پنج میلیون و سیصد و هفت هزار تومان، تعیین و اعلام کرده است.
این مبلغ البته مطابق خواست و تمایل صاحبان سرمایه و دولت، با مُهر و امضای نمایندگان انتصابی کارگران در "شورای عالی کار"، رقم خورده است. آن هم در شرایطی که گرانی و تورم روزافزون و افسارگسیخته در جامعه بیداد می کند و به صورت روزانه و هفتگی افزایش می یابد.
متوسط تورم موجود در کشور، در شرایط کنونی، بنا به برآورد و اعلام مراکز و ارگان های رسمی حکومتی همچون "بانک مرکزی" و "مرکز آمار ایران"، نزدیک به ۵۰ درصد بوده و در بخش هایی مانند خوراک و مسکن، به ۷۰ درصد و در مواردی حتی به بیش از آن نیز می رسد.
بدون تردید تعیین این مقدار از افزایش دستمزد، بدون توجه به هزینه های واقعی زندگی در بین خانوارهای کارگری در شهر و روستا و وضعیت سخت و فلاکت بار زندگی کارگران و مردم به جان آمده، در راستای تامین منافع صاحبان سرمایه و کارفرمایان صورت گرفته و کارگران را به لحاظ اقتصادی و معیشتی، بیش از پیش در تنگناهای اقتصادی و معیشتی قرار داده و به زیر خط فقر می کشاند.
حکومت حامی سرمایه داران در طول حاکمیت ۴۴ ساله خود، به دفعات و در مقاطع مختلف نشان داده است که در تضاد و تقابل منافع کارگران با سرمایه داران، آن جا که پای سود و سرمایه در میان باشد، هیچ منفعتی را جز منفعت صاحبان سرمایه نمی بیند و به رسمیت نمی شناسد. این مسئله این بار نیز، به شکل عیان و آشکاری در تعیین حداقل دستمزد کارگران برای سال ۱۴۰۲، اتفاق افتاده است.
در حالی است که اکثریت قریب به اتفاق کالاهای مورد نیاز مردم کارگر و زحمتکش با دلار و افزایش روزانه آن محاسبه می شوند و تورم و گرانی سر به فلک کشیده است و در شرایطی که کارگران و بسیاری از مردم حتی از تامین مایحتاج اولیه و ضروری خود همچون دارو و درمان باز مانده اند، "شورای عای کار" به عنوان ابزار دست صاحبان سرمایه و دولت، دستمزد کارگران را، ۲۷ درصد برای حداقل بگیران و ۲۱ درصد برای سایر سطوح در نظر گرفته است. تصمیمی که نتیجه ای جز تشدید فقر و خانه خرابی هرچه بیشتر کارگران و سایر مزدبگیران در بر نخواهد داشت.
قابل توجه این که حداقل دستمزد برای سال ۱۴۰۲ حتی با توجه به برآوردی که برخی مراکز و ارگان های رسمی حکومت، برای سال ۱۴۰۲ داشته اند، چیزی نزدیک به ۱۸ میلیون تومان می باشد. ضمن این که بر اساس محاسبه و برآوردی که به همت تعدادی از فعالان کارگری در کشور صورت گرفته است ، حداقل دستمزد کارگران برای سال ۱۴۰۲ مبلغی حدود ۲۵ میلیون تومان را شامل می شود.
بنابر این واضح است که افزایش دستمزد به میزان ۲۷ درصد، آن هم در شرایطی که بخش های وسیعی از کارگران و مردم زحمتکش و تحت ستم جامعه در زیر خط فقر زندگی می کنند و به شدت در تنگناهای معیشتی و اقتصادی دست و پا می زنند، نشان از اوج توحش و شدت استثماری دارد که صاحبان سرمایه، همه ساله با کمک و همیاری گماشتگان خود در "شورای عالی کار"، تحت عنوان نمایندگان کارگران، در حق کارگران روا می دارند.
روشن است که تعیین چنین دستمزدی تنها کفاف چند روز زندگی کارگران را می دهد و نتیجه ای جز فقر و فلاکت بیش تر برای آنان به بار نخواهد آورد.
این وضعیت برای طبقه کارگر ایران راهی جز اعتراض و مبارزه باقی نمی گذارد. کارگران و مزدبگیران این وضعیت را تحمل نخواهند کرد و در مقابله با آن دست به اعتراض و مبارزه خواهند زد. اگر چه پاسخ حکومت مثل همیشه چیزی جز سرکوب و تهدید و دستگیری و زندان نباشد. کارگران می توانند با ایجاد تشکل های مستقل و متکی به خود، به شکلی متحد و متشکل در قبال تحمیل این بی حقوقی و فقر اعتراض کنند و اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود، از جمله دستمزدی متناسب با میانگین هزینه ی زندگی یک خانوار متوسط شهری را با اتکا به قدرت جمعی، سراسری و شورایی خویش به حکومت و صاحبان سرمایه تحمیل نمایند. کارگران ایران همچنین می توانند به ویژه در شرایط کنونی که اوضاع بیش از هر زمان دیگر مساعد است با اتحاد و یکپارچگی خود، در همه عرصه ها، سرمایه داران و مدافعان آن را در هر شکل و هیئتی به عقب نشینی وادار کنند و در عین حال نقطه اتکایی برای پیشبرد اعتراضات و مبارزه مردم برای رهایی از وضعیت فلاکت بار موجود باشند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
۱۴۰۱/۱۲/۲۹
_____________________________
برای مطالعه و مراجعه به اخبار سال گذشته
اینجا کلیک کنید.
برای مطالعه و مراجعه به اخبار تا ۲٧ آبان ۱۴۰۱
اینجا کلیک کنید.