افق روشن
www.ofros.com

اخبار، گزارش، مصاحبه و مطالب کارگری


کمیته هماهنگی برای کمک                                                                                                      جمعه ٣٠ شهریور ١۴٠٣ - ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴

شریفه محمدی      ریحانه انصاری نژاد

آزد باید گردند

**************

بیوگرافی ریحانه انصاری نژاد

برای مشاهدۀ تصاویر و سایر مطالب کمیته هماهنگی برای کمک اینجا کلیک کنید.
ریحانه انصاری نژاد در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۴۵ در شهر آبادان در خانواده ای کارگری متولد شد.
پدر ریحانه کارگر شرکت نفت و مادر او خیاط بود.
ریحانه انصاری نژاد تحصيلات ابتدایی را در آبادان سپری کرد. در جریان شروع جنگ ایران و عراق و نا امنی شهر آبادان مجبور به ترک آبادان شد و در تهران مستقر شد و به ادامه تحصیل پرداخت، اما در آستانه ورود به دانشگاه با انقلاب فرهنگی مواجه شد و از ادامه تحصیل محروم شد، اما در نهایت با کسب فوق دیپلم از دانشگاه اهواز فارغ التحصیل شد.
ریحانه پس از ازدواج صاحب دختری شد که نامش را فرزانه گذاشتند. همسر ریحانه کارگر ریخته گری بود. زمانی که همسر ریحانه دچار سانحه شد و جان باخت، فرزانه شش ماهه بود.
ریحانه استوار و مقاوم در برابر تمام مشکلات پیش رو ایستادگی کرد چون باور داشته و دارد که باید زندگی کرد و زندگی یعنی مقاومت و رها شدن از ستم و نابرابری ها.
ریحانه انصاری نژاد به عنوان یک کارگر که عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری بود و بعدا بعنوان کارگر بازنشسته هیچ وقت دست از مبارزه برای احقاق حقوق و مطالبات کارگران برنداشته است. ریحانه انسانی شریف و مبارز ی است که برای رهایی انسان و طبیعت از یوغ استثمار از هیچ تلاشی گریزان نیست.

**************

زن   زندگی  آزادی

لغو فوری حکم اعدام ها!

شریفه محمدی آزاد باید گردد

**************

وضعیت اقتصاد ایران به روایت رئیس جمهور

برای مشاهدۀ تصاویر و سایر مطالب کمیته هماهنگی برای کمک اینجا کلیک کنید.
آغاز دوره ریاست جمهوری پس از تنفید و تایید وزرا و آشنایی مقدماتی با داده های واقعی مربوط به وضعیت کشور در جلسات پشت پرده با وزرای سابق، دوره ای است که بیشتر از همه پرده ها کنار زده می شود و آمارهای بیانگر وضعیت واقعی که معمولا پشت هیاهوهای رسانه ای و تبلیغات فراینده کذایی و دروغ های درشت و شاخدار پنهان می شوند، مطرح می گردند. علت بر خلاف تصور ساده انگارانه صفات و خصوصیات شخصی رئیس جمهور جدید یا وزرایش نیست، علت این است که پشت نمای کلی واقعیت های جاری، یک دیوار تدافعی ایجاد کنند تا حداقل بدکرداری ها و تصمیمات فاجعه بار اقتصادی دولت پیشین که عوارضش چند ماه بعد بیرون می زند به پای وزرای جدید نوشته نشود و خونش به گردن خودشان نیفتد. در واقع، آنها با توجه به سیاست های هسته سفت قدرت خودشان بزودی به حد کافی بدکرداری و تصمیمات نادرست به جا خواهند گذاشت که نیازی به بار کردن ارث دولت قبلی روی دوش آنها نباشد. به همین دلیل است که اولین گفتگوی تلویزیونی پزشکیان تصویر یک اقتصاد فروپاشیده و بشدت ناتوان از پاسخگویی به نیازهای حیاتی و ضروری مردم را به سطح کشیده است. نکاتی که او گفت شایان توجه است:
«برای خرید گندم ۱۲۰ هزار میلیارد تومان پیش‌بینی شده بود که آن هم در صندوق موجود نبود. این در حالی است که ارزش گندم تحویل داده شده به انبارها بیش از ۲۰۰ هزار میلیارد تومان است.»
« مشکلاتی در زمینه‌های بهداشت و درمان و معلمان داشتیم که تمهیداتی اندیشیده شده است، تا این مشکلات را تا جایی که امکان دارد، حل کنیم.»
«در حال تلاش برای حل مشکل فرهنگیان، پرستاران، داروسازان و کشاورزان هستیم،… ولی پول به اندازه کافی نیست»
«با این ناترازی انرژی که داریم و فشاری که به کارخانه‌ها و تولید می‌آید، به احتمال قوی در این خصوص با مشکلاتی مواجه خواهیم شد. الان برخی کارخانه‌ها خودشان دارند ناتراز می‌شوند و نمی‌توانند پول کارگران را پرداخت کنند و به فعالیت‌شان ادامه دهند.»
«می‌دانیم ناترازی وجود دارد و بانک‌ها را می‌شناسیم اما باید روندی را در پیش بگیریم که برای مردم مشکل ایجاد نکند.»
«اگر بگوییم یک بانک ناتراز است و آن را تعطیل کنیم، مردمی که به اعتماد نظام آمدند و آنجا سپرده‌گذاری کردند را چگونه پاسخ دهیم؟»
«تا زمانی که این ناترازی در انرژی، برق و بانک‌ها هست، نباید انتظار داشت که به رشد اقتصادی ۸ درصد برسیم؛ اصلا امکان ندارد
«برای رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصدی، به ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز داریم. کل پولی که در کشور داریم، بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار نیست»
«در سفر به نیویورک تلاش داریم از ایرانیان خارج از کشور دعوت به بازگشت یا لااقل سرمایه‌گذاری در ایران داشته باشیم.»

تصویر عمومی از خلال این گفته های پزشکیان و راهکار نقد او برای مقابله با آن روشن است: خزانه خالی است، گندمگاران، داروخانه داران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و معلولان مطالبات عاجلی دارند که پول برای پرداخت شان وجود ندارد. شبکه برق دچار ناترازی است، کارخانه ها در حال تعطیلی و ورشکستگی هستند؛ در بهترین حالت و با گردآوری کل سرمایه موجود در کشور نیمی از کل حداقل لازم برای تامین رشد هشت درصدی اقتصاد تامین می شود و بقیه باید با سرمایه خارجی تامین شود، ولی چون به قول همتی وزیر اقتصاد با «فرض ادامه تحریم ها» سیاست های اقتصادی تدوین و اجرا می شود و به گفته پزشکیان در دیدارش با خامنه ای « ما کلی امکانات و راه دررو داریم فقط باید بدانیم از آن‌ها چطور استفاده کنیم»، یکی از «راههای دررو» که به عقلش رسیده این است که به ایرانیان خارج از کشور در سفر قریب الوقوعش به نیویورک رو بیاندازد که سرمایه هایشان را به ایران بیاورند. نقدا هم از صندوق توسعه ملی برداشته است که تا حدی مشکلات ناشی از ورشکستگی مالی و خالی بودن خزانه را جبران کند و جلوی انفجار را بگیرد. دور بعد یعنی چند ماه بعد چه خواهند کرد معلوم نیست!

پزشکیان شاید به خاطر نمی آورد ولی قبل از او، از دوران خاتمی تا روحانی همین وعده رفع موانع حضور سرمایه خارجی از سوی اسلاف او داده شد و سرمایه خارجی هم به سرزمین غارت شده ولایت مطلقه و «برادران قاچاقچی سپاه» پا نگذاشت و جایی هم که خطر کرد از سوی برادران سریع نقره داغ شد. نه تنها سرمایه خارجی نیامد و تا وقتی بر حکومت مطلقه فردی لباس عاریه جمهوریت بدلی پوشانده باشند نخواهد آمد، که سرمایه های موجود داخلی هم با شتابی هولناک سر از دبی و بخش مستغلات ترکیه و «کشورهای همسایه» سردرآورده اند. برخلاف تصور ساده لوحانه پزشکیان گسترش ارتباط با کشورهای همسایه حرکت جریان سرمایه را به داخل ایران تقویت نخواهد کرد، خروج سرمایه از ایران به این کشورها را ساده تر خواهد ساخت.

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

**************

نامه و دفاعیۀ وریشه مرادی، زندانی سیاسی کورد برای «اطلاع افکار عمومی»:

داعش سر می‌بُرد،‌ جمهوری اسلامی سر به دار می‌کِشد

وریشه مرادی، اهل سنندج و عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت و به «بغی» متهم شده است، اعلام کرده است که در اعتراض به صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی و پخشان عزیزی از حضور در دومین جلسه دادگاه خود که قرار بود، «امروز ۱۴ مرداد» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شود، خودداری کرده است.
وی از بند زندان زندان اوین، دفاعیه‌ای را برای اطلاع افکار عمومی نوشته که برای انتشار در اختیار بیدارزنی قرار گرفته است.

متن دفاعیه:
داعش سر می‌بُرد،‌ جمهوری اسلامی نیز سر به دار می‌کِشد

احکام ناعادلانه‌ی اعدام فعالین زن (شریفه‌ محمدی و پخشان عزیزی) در فاصله‌ی کمتر از یک ماه،‌ اقرار جمهوری اسلامی به ناکارآمدی و درماندگیِ سیاسی‌اش است. تظاهر به قدرت‌مند بودن دولت جدید،‌ ایجاد رعب و وحشت و گسترش سرکوب در آستانه‌ی انقلاب ژن، ژیان، آزادی، خیالی باطل بیش نیست. در همین راستا من به جرم زن بودن،‌ کورد بودن و جست‌جوی حیات آزاد، به «بغی» متهم شده‌ام. هم‌اکنون نیز پس از گذشت یک سال از بازداشت موقت، در صف انتظار برای برگزاری دومین جلسه‌ی دادگاه، در شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی ‌به ریاست قاضی صلواتی در تاریخ ۱۴ مرداد،‌ قرار دارم. اگر چه می‌دانم عدم حضور در دادگاه، شاید به عدم خواست دفاع از خویش تعبیر گردد،‌ اما به نشانه‌ی اعتراض به صدور حکم اعدام برای رفقایم شریفه محمدی و پخشان عزیزی،‌ به دادگاه نخواهم رفت و چنین دادگاهی را که حکم عادلانه‌ای در آن صادر نمی‌گردد، به رسمیت نمی‌شناسم.
بارها در شرایط دشوار بازجویی‌ها و بازپرسی‌ها‌ دفاعیاتم را ارائه داده‌ام، اما این بار این نامه‌ی دفاعیه‌‌ی من است که خطاب به مردم و جامعه‌ی همیشه هشیار و آگاه و آزادیخواه به نگارش درمی‌آورم. از آنان می‌خواهم مرا و فعالیت‌هایم را مطابق عدالت اجتماعی قضاوت کنند.
زیستن در قرن بیست‌ویکم در خاورمیانه‌ای که نیروهای هژمونیک جهانی و دولت‌-ملت‌های دیکتاتور منطقه سعی در غصب ارزش‌ها و فرهنگ‌ها داشته و خواهان بازسازی هژمونی خویش بر آن هستند، به معنای زیستن در جغرافیایی است که به خاک و خون کشیده شده و شاهد هرروزه‌ی نسل‌کشی، همگون‌سازی و ادغام و الحاق اجباری است. زیستن در کوردستان نیز یعنی حیاتی فاقد ضمانت قانونی، اقتصادی، سیاسی، ‌آموزشی و …، و به عبارتی یعنی بی‌کاری، فقر، تبعیض، بازداشت، شکنجه، اعدام و کشته‌ شدن کولبرها (شهدای نان)!
هویت فرد و شرایطی که در آن مستقیما می‌زید،‌ بهترین محرک و راهنما برای یافتن منبع ستم و دیگر انسان‌های تحت ستم است، تا همگام و همراه با آنان، برای تغییر وضعیت و چاره‌جویی مسائل و مشکلات تلاش کرد. من به عنوان یک زن کورد به تاریخ، فرهنگ و هویت خویش تکیه کرده‌ام،‌ درحالی که همواره شرایط را در راستای بیگانگی با هویت و گریز از خودبودگی‌مان شکل داده‌اند. خلقی که تحت استثمار، تبعیض‌های برآمده از نظام ملی‌گرا، جنسیت‌گرا و دین‌گرا بوده‌ و در صورت ارائه‌ی گفتمان هویتی، باورداشتی و طبقه‌ای در منطقه، ‌سرکوب شده است و با برچسب‌های واهی و امنیتی متهم گشته و بازداشت، زندانی، شکنجه و اعدام شده‌ایم. این وضعیت شامل من و بسیاری همچون من است که در شرایط نابرابر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و آموزشی قرار دارند، این در حالی است که ما -در مقام فرد و جامعه- خواهان گذار از ابژگی و در عین حال داشتن موجودیت بوده‌‌ایم. البته که بیان این موارد به معنای تعصب کورکورانه نسبت به مسئله‌ی هویت با تکیه بر فرم ملی‌گرایی نیست، ‌بلکه آگاهی هویتی است؛‌ زیرا بر این موضوع واقف‌ام که ملی‌گرایی افراطی هرکسی را به سوی فاشیسم سوق می‌دهد. این موضوع دقیقا همان واقعیت تلخ است که با آن مواجه شده‌ایم؛ ما به سانِ ابژه‌ای تلقی می‌شویم که توان ابراز وجود نداشته و در صورت ابراز هویت اجتماعی با حذف مواجه خواهیم شد.
در تمام سال‌هایی که خود را شناختم، نه توانستم و نه خواستم که نسبت به هنجارهای اجتماعی بی‌تفاوت باشم. ماندنم در دامنه‌های زاگرس -که خود در آنجا بزرگ شده بودم- را بر ترک‌کردن آن و زندگی پرزرق‌وبرق در غرب ترجیح دادم. زخم‌های بسیاری برداشتم و بر زخم‌های بسیاری نیز مرهم گذاشتم. دو راه پیش‌رو داشتم: یا باید ابژگی موجود و تحمل زندگی همراه با ستم را بدون هیچ مقاومتی می‌پذیرفتم، ‌یا حقیقت وجودی‌ام را می‌یافتم، پس به جای «لعنت فرستادن بر تاریکی،‌ شمعی افروختم!».
در شروع مسیر دانشجویی ورزشکار بودم. تلاش برای زندگی همراه با شناخت و آگاهی مرا در مسیری قرار داد که از آن پس نفع جمعی را بر منفعت فردی اولویت دادم. در انجمن‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد (NGO) و گروه‌های دانشجویی برای زنان، کودکان، نوجوانان، آسیب‌دیدگان مواد مخدر، دوست‌داران ورزش در طبقات محروم و بازماندگان از تحصیل فعالیت کردم. در عین حال که مربی و حامی بودم، از شاگردانم درس مقاومت می‌آموختم. همچنین فعالیت با گروه‌های گوناگون موجب شناخت هرچه بیشتر و شفاف‌تر انواع و ابعاد تبعیض‌ها و درک بیشتر این واقعیت شد که ریشه‌ی تمام بردگی‌ها، در بردگی و موقعیت اجتماعی زنان نهفته است. این موضوع انگیزه‌ای شد برای تلاش هر چه بیشتر جهت ارتقاء سطح آگاهی خویش و دیگران، شناخت و تحلیل صحیح معضلات خانواده و جامعه و در عین حال تلاش برای حل مسئله.
بعد از مدتی با فکر و اندیشه‌ای آشنا شدم که خالق آن فکر و اندیشه اکنون ۲۵ سال است که بهای جستجوی «چگونه باید زیستن» را با زندگی در انزوای کامل در زندان تک نفره‌ی جزیره‌ی امرالی می‌پردازد. فکر و اندیشه‌ای که برای ابراز هویت فرد و جامعه‌ی کتمان‌شده‌اش،‌ راه‌چاره را نه در دولت-ملت‌گرایی، نفرت‌زایی و مرزبندی‌ها بلکه در برساخت جامعه‌ی دموکراتیک، صیانت از هویت‌های انکارگشته و همزیستی مسالمت‌آمیز خلق‌ها می‌جوید. فکر و اندیشه‌ای که از بطن حقیقت جامعه برخاسته و لایه‌های ستم را آشکار ساخته و حال نیز از آلترناتیو سخن می‌گوید. مدلی از زندگی و حیات را برگزیدم که به مرزهای نامنعطف سیاسی، تک زبانی، تک ملتی، تک فرهنگی، تک دینی و تفسیری مستقیم از تاریخ اعتقاد و اتکا ندارد،‌ بلکه بیانگر اجتماعات کثرت‌گرا است که با احتساب تمامی تفاوت‌مندی‌ها، باورداشت‌ها و خلق‌ها، ‌ابراز موجودیت می‌کند.
با شناختی که از این فکر و اندیشه -فکر و فلسفه‌ی آپویی- پیدا کردم، فعالیت‌ها و تحقیقاتم را با عضویت در جامعه‌ی زنان آزاد شرق کوردستان (کژار) کامل‌تر نمودم.
در همین راستا در جاهایی از خاورمیانه به مساله‌ی جامعه‌شناختی زنان پرداختم. دریافتم که زنان زخم‌های مشترکی دارند، پس مسیر رهایی‌شان نیز می‌تواند همسو و مشترک باشد و فعالیت‌های مشترکی انجام دهند.
حمله‌ی داعش به روژاوا (شمال و شرق سوریه) موجب گردید از یک سو هدف و چرایی اقدامات نیروهای تاریک‌پرست در خاورمیانه را بیشتر متوجه شوم و از دیگر سو به فهم دقیق‌تری از موقعیت ژئوپولیتیک خاورمیانه و مناسبات قدرت نیروهای فعال سیاسی در منطقه دست یابم و به عنوان یک فعال زن لزوم مشارکت فعال و چندجانبه در راستای برقراری ثبات، صلح و دموکراسی در منطقه را دریابم. از همین رو به شهر کوبانی رفتم، آنجا که نیروهای تروریستی داعش از خواندن نماز عیدفطر در مسجدش‌ سخن می‌گفتند.
تکبیر آنان،‌ تداعی‌گر «سرهای بُریده‌ی زنان و کودکان» و هلهله‌ی ما تداعی‌گر «ژن، ژیان، ئازادی» بود. ما در واقع با سربازان خدایان روی زمین مبارزه می‌کردیم که نام‌شان این بار شده بود داعش! نیرویی که وظیفه‌اش هموار کردن راه جهت پیاده نمودن طرحی جهنمی برای یک قرن آینده‌ی خاورمیانه بود و ابزاری بود برای ‌از بین بردن تنها روزنه‌ی‌ امید گشوده شده بر روی تغییر که در خاورمیانه‌ی جنگ‌زده شکل‌گرفته بود. این نیروی تروریستی به نحوی قرون وسطایی،‌ (شیوه‌ای واپس‌گرایانه) دادخواهی به اصطلاح خودشان اسلامی را مطرح نموده و برای ایجاد خلافت و حکومت اسلامی‌اش حیات خلق‌ها را به نابودی می‌کشاند. هیچ دولتی به مقابله‌ با این نیروی تروریستی نپرداخت.
دولت ترکیه در حمایت کامل از نیروهای داعش مرزهای خود را برای ارسال تدارکات لجستیکی و نظامی به آن‌ها باز گذاشته بود. نیروهای ائتلاف نیز که تا آخرین لحظه و تا اشغال کوچه‌ به کوچه‌ی کوبانی به پیروزی داعش اطمینان داشتند، نظاره‌گر بودند، آنان نسل‌کشی خلق کوبانی و شنگال (سنجار) را به تماشا نشستند،‌ درست مانند غزه! داعش هزاران زن ایزدی را از دم تیغ گذراند، ‌هزاران زن ایزدی را اسیر کرد و به عنوان غنیمت جنگی فروخت. اما در کنار سکوت دولت-ملت‌ها،‌ شاهد فریاد نیروهای آزادی‌خواه مردمی در سراسر جهان بودیم که هم‌صدا با کوبانی و شنگال به پا خاستند، در مدتی کوتاه به آنجا رفتند و در مبارزه‌ با داعش شرکت کردند. در ادامه، نیروهای هژمون‌گرا ناگزیر به استفاده از نقاب اومانیستی شدند و خود را مسیح معاصر جلوه دادند، که گویا فریادرس خاورمیانه و ساکنین آن هستند! غافل از آن که این نقاب مدت‌ها بود برافتاده بود و خلق خود بر درد خویش مرهم گذاشته بود.
سده‌ی بیست‌ویکم سده‌ی مطالبات جامعه و رسیدن به تغییرات بنیادین در ساختار و ذهنیت دولت-ملت است که با دموکراتیزاسیون و انقلاب می‌تواند به هدف خود برسد. دیگر دوران سوژگی دولت‌ها و ابژگی جوامع به پایان رسیده است.
دیگر تاریخ و فرهنگ دولتی نمی‌تواند با ایدئولوژی‌های ملی‌گرا، دین‌گرا، جنسیت‌گرا و پوزیتیویستی جوامع را دچار سرگیجه کند. دیگر دوران شبانی دولت و رمگی جامعه به انتها رسیده است. روژاوا (شمال و شرق سوریه) آزمونی است که پویایی و اراده‌ی ذاتی جامعه را نشان داد، اما این آزمون نتیجه‌ی سال‌ها تلاش جهت ارتقای سطح آگاهی جامعه و به ویژه زنان بود.
زن آگاه یعنی جامعه‌ی آگاه و جامعه‌ی آگاه یعنی زیر سوال بردن مقدسات سرمایه‌داری. یعنی سهیم‌بودن اراده‌ی ذاتی مردم در مراحل صلح و چاره‌یابی، یعنی حضور کنش‌گرانه‌ی جامعه‌ در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، سیاسی و … اینجا بود که به درک عمیق‌تری از وجود زنان در زندگی و رابطه‌شان با آزادی پی بردم. حضورم در سنگرهای مقابله با داعش مصادف بود با روزهایی که این جریان تمام نیرویش را جهت اشغال کوبانی به کار گرفته بود.
زمانی که مردم در مرز ترکیه و سوریه، سپر انسانی درست کرده بودند، یکی از هزاران انسانی بودم که «فرزند خاورمیانه بودن» ما را به آنجا کشانده بود. پس از زخمی شدن، دیگر امکان و توان حضور در فضای مبارزاتی آنجا را نداشتم،‌ از همین رو باردیگر به شرق کوردستان و کژار بازگشتم تا به فعالیت‌های آموزشی، تحقیقاتی و اجتماعی ادامه دهم. این درحالی بود که مبارزه با داعش منجر به قرار گرفتن نامم در لیست ترور نیروهای استخباراتی ترکیه (MIT) شده بود،‌ از همین رو حضورم در روژاوا یا اقلیم کوردستان مساوی بود با تهدید به ترور شدن توسط دولت ترکیه.
در طول سال‌های اخیر در کژار، با فعالیت در زمینه‌ی جامعه‌شناسی زنان و مطالعه در باب تاریخ نانوشته‌ی زنان در جغرافیای سیاسی ایران، به دنبال ردپای جامعه‌ی مادرمحور و یافتن پاسخی برای این معضل بودم که چرا آمار خودکشی و قتل زنان در مکانی که زمانی جایگاه الهه‌گان بوده، این‌گونه به اوج رسیده است؟
در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ در پلیس راه سنندج- کامیاران توسط نیروهای وزارت اطلاعات دستگیر شدم، تیراندازی، شکستن شیشه‌‌های ماشین، شکنجه و تعرض فیزیکی در لحظه‌ی دستگیری، جنگ روانی، بازجویی در سلول انفرادی (شکنجه‌ی سفید) به دور از چشم دوربین‌ها به منظور عدم ثبت برخوردها و تعرض غیراخلاقی‌شان، مواخذه در برابر دوربین برای تحقیر اراده و فشارهایی که در طول ۱۳ روز حضور در اطلاعات سنندج متحمل شدم،‌ بخشی از فشارهای تحمیل شده بر من است. آنان وحشی‌ام خواندند و گفتند زنانگی‌ات را از دست داده‌ای! چرا گریه نمی‌کنی؟ آخرین بار که گریستی ‌چه زمانی بود؟ آخرین بار کِی گُلی را بوییده‌ای؟
سپس مرا به بند ۲۰۹ بازداشتگاه اوین منتقل کردند، در آنجا به مدت چهار ماه و نیم در بازجویی‌ها، تحت فشارهای بسیار، از جمله شکنجه‌های سفید، سناریوسازی‌های متناقض و فریبنده و تهدید به ترور شخصیت، گرفتن اعتراف اجباری و … نگه داشته شدم. سردردهای شدید و خون‌ریزی‌های مداوم (از ناحیه‌ی بینی)، ‌شدیدتر شدن دردهای گردن و کمر،‌ ارمغان روزهای حضورم در سلول انفرادی بود. به عبارتی، همان بلایی را که احتمال داشت نیروهای استخباراتی ترکیه بر سرم بیاورند،‌ وزرات اطلاعات ایران به انجام رسانید. در تاریخ ۵ دی ماه ۱۴۰۲ به بند زنان اوین منتقل شدم. در نهایت در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ در شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «عضویت در گروه‌های معارض» و «بغی» تفهیم اتهام شد. اما سوال اساسی این است که «چرا مبارزه با نیرویی تروریستی هم‌چون داعش هم‌تراز و هم‌ردیف جنگ علیه جمهوری اسلامی قلمداد می‌شود؟!» پس ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر مبارزه‌اش با داعش در کجای تاریخ قرار می‌گیرد؟! داعش سرمان را می‌بُرید و جمهوری اسلامی، سرمان را به دار می‌کشد. ‌هیچ دانش سیاسی-حقوقی توان حل این پارادوکس را ندارد. پس بیدار باشیم.
در طول یک سال بازداشت موقت، تنها به مدت سه ماه و نیم حق ملاقات با خانواده را داشتم. مابقی را نیز یا در سلول انفرادی به سر بردم یا همانند اکنون در بند زنان، اما با شرایط انفرادی. پس از گذشت ده ماه از بازداشت، در فاصله‌ی روزهای ۲۵ تا۲۷ اردیبهشت در بند اوین، بدون در نظر گرفتن و توجه به سوابق و کارنامه‌ام، مرا هم‌ردیف با داعش خواندند و تروریستم نامیدند و گفتند لازم بود از سوی دولت و با عنوان مدافع حرم به سوریه می‌رفتی. با توجه به این تعاریف، پس همه‌ی کسانی که بر مبنای وظایف انسانی علیه داعش مبارزه نمودند، باید تروریست باشند!
در طول سه ماه گذشته نیز سعی در انتساب اتهامات جدیدی به من داشتند،‌ علاوه بر شنیدن ادعاهای پوچ و واهی، بازجویی‌های تلقینی،‌ تحقیر، تهدید به اعدام، تحریک و فشار به منظور اعتراف اجباری‌ از دیگر مسائل و مشکلات این مدت بود. اکنون قریب به سه ماه از بازجویی‌های اخیر می‌گذرد، نه وکلا حق مطالعه‌ی مجدد پرونده را داشته‌اند و نه من نیز حق ملاقات با وکیل را! هم‌اکنون نیز دوران ممنوعیت تماس و ملاقات را سپری می‌کنم.
حال با نگاهی به گذشته و مسیری که پیموده‌ام، از عملکردم دفاع می‌کنم، زیرا در هیچ زمان و مکانی به جان و مال کسی کوچک‌ترین تعرضی ننموده و یگانه جرم من مسئولیت‌پذیری در قبال جامعه می‌باشد. همچنان از مبارزاتم بر علیه نیروهای تروریستی داعش در کوبانی دفاع می‌کنم، و تا پایان هرگونه ستم علیه زنان، از کوردستان تا بلوچستان و از ایران تا افغانستان، و تا رسیدن به آرمان‌های ژن، ژیان، ئازادی به مبارزه ادامه خواهم داد.
در پایان اعلام می‌دارم، در طول یک سال گذشته هیچ چیزی موجب ایجاد کوچک‌ترین تردیدی در انجام وظایف انسانی‌ام در قبال جامعه و به ویژه زنان نگشته و هرگز نخواهد گشت.
من زنی کورد و ساکن خاورمیانه هستم که تنها برای خود نزیسته‌ام، برای آزادی اجتماعی ساکنین منطقه، هر آن‌چه در توان داشته‌ام را انجام داده‌ام و انجام نیز خواهم داد، زیرا حیات آزاد و ارزش‌مند، شایسته‌ی جان بخشیدن است. حیات را یا باید والا و معنامند زیست و به آزادی آراست، و یا هرگز نباید زیست.

وریشه مرادی

زندان اوین- بند زنان

مرداد ۱۴۰۳

**************

بمناسبت سالروز تولد برادر جاویدم ستار بهشتی

« فردا یکم شهریور، سالروز تولد برادر مبارزم، ستار بهشتی است. برای خودم یادآوری می‌کنم که او تنها یک وبلاگ‌نویس یا فعال سیاسی نبود؛ او نماد ایستادگی در برابر ظلم و فساد بود. ستار با شجاعت و عزم راسخ خود در برابر دیکتاتوری و فساد ایستاد و با جانش از حقیقت و عدالت دفاع کرد. آنچه بر سر برادر جاویدم آوردند، نشان از بی‌رحمی و فساد سیستمی بود که نمی‌توانست صدای حق را تحمل کند. شکنجه‌ها و فشارهایی که بر او وارد کردند، به وضوح عزم او را در دفاع از اصول انسانی نشان می‌دهد. قتل او به دست همان سیستم، گواهی بر ناتوانی آنان در مواجهه با صدای حق و عدالت بود. یاد ستار بهشتی برای من یادآور اهمیت دفاع از آزادی و حقوق بشر است. فلسفه زندگی او به معنای پیگیری حقیقت و آمادگی برای جانفشانی در راه آن است. سالروز تولد او فرصتی برای من است جهت تأمل در این اصول و یادآوری این‌که هر فردی که به عدالت و حقیقت پایبند است، باید با شجاعت و صداقت در برابر ظلم بایستد. ستار بهشتی برای من تنها یک فرد نیست، بلکه نماد تعهد به حقوق انسانی و حقیقت است.

"سحربهشتی"»

**************

پنهان‌کاری جمهوری اسلامی در قتل زنده‌یاد سیاوش محمودی

لیلی مهدوی، مادر جاویدنام #سیاوش_محمودی، با انتشار عکس جواب آزمایش سی تی اسکن فرزند جانباخته‌اش، در حساب ایکس خود نوشت:
با وجود تیر در سر، اما وقتی پیکر فرزند من به پزشک قانونی می‌رود، تیر ناپدید و گم میشه که مشخص نشود چه کسی به سیاوش شلیک کرده، تیر گم شده کجاست؟؟؟ و دوربین‌های پاک شده.

**************

همزمان با روز پزشک؛

تشکر پدر کیان پیرفلک، از پزشکان برای درمانش

همزمان با روز پزشک، پدر کیان پیرفلک، از جامعه پزشکی و تلاش بی‌دریغ آن‌ها برای درمانش در حساب اینستاگرامی خود تشکر کرد و نوشت: لطف آن‌ها را فراموش نخواهد کرد.
در روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱، در پی شلیک ماموران به خودروی خانواده پیرفلک، کیان کشته و میثم، پدر کیان پیرفلک نیز آسیب زیادی دید.

**************

به مناسبت روز پزشک؛‍

مسعود احمدزاده و آزاد حسین‌پوری، دو پزشک معترض بودند

که با شلیک گلوله ماموران در مهاباد همزمان با خیزش سراسری کشته شدند.

دکتر مسعود احمدزاده، دندانپزشکی از دیار مهاباد بود که روز ۵ آبان ۱۴۰۱، بر اثر شدت جراحات و خون‌ریزی جلوی چشم مادرش از دنیا رفت. مسعود سرپرست پدر و مادر پیرش و تنها نان آور خانواده بود.
آزاد حسین‌پوری، روز ۲۷ آبان در حالی که خیابان‌های مهاباد پر از شور و حال مبارزه آزادی‌خواهی بود، به پهلویش گلوله‌ای اصابت کرد و در حالی که با صورت به زمین می‌افتاد و پدرش را صدا می‌کرد، در همان لحظه کشته شد.

**************

مجموع ۲۳ سال حبس برای ۵ نفر از زنان فعال مدنی ساکن گیلان

بر اساس رای صادره از شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت، «نینا گلستانی»، «رزیتا رجایی»، «آناهیتا حجازی»، «نگین عدالتخواه» و «آناهیتا دوستدار» هر یک به ۴ سال و ۱ ماه و ۱۷ روز حبس تعزیری محکوم شدند. این احکام از بابت اتهام‌های «اجتماع و تبانی» به سه سال و شش ماه و یک روز و برای اتهام «تبلیغ علیه نظام» به هفت ماه و شانزده روز ، صادر شده است.
صبح روز ٢٠ آبان ١۴٠٢، تعداد کثیری از فعالان مدنی و فرهنگی ساکن گیلان با یورش نیروهای امنیتی در منازل خود بازداشت و پس از گذشت چند هفته، با تودیع قرار وثیقه، به‌صورت موقت از زندان لاکان رشت آزاد شدند.

**************

مبارزه برای زندگی ادامه دارد

حکم اعدام ابزاری است در دست حاکمان سرمایه در راستای سیاست های غیر انسانی خود، برای حفظ رژیم سرمایه داری از گزند کسانی که برای رسیدن به حقوق انسانی خویش مبارزه میکنند. صدور احکام اعدام اخیر برای شریفه محمدی و پخشان عزیزی نمونه دیگری از این انتقام گیری است. نگذاریم حافظان نظام سرمایه داری جان عزیزانمان را بگیرند. صدای شریفه محمدی و پخشان عزیزی و دیگر عزیزان در بند و خانواده‌هایشان باشیم. شریفه محمدی جرمی مرتکب نشده است او باید فوراً و بدون قید و شرط آزاد شود!

نه به شکنجه نه به اعدام

اعدام قتل عمد حکومتی

شریفه محمدی، کارگر زندانی، آزاد باید گردد

**************

بیانیه ۳۱ سازمان حقوق بشری در اعتراض به حکم «شوکه‌کننده» شریفه محمدی

سی‌و‌یک سازمان بین‌المللی حقوق بشر و مدافع حقوق زنان، صدور حکم اعدام برای «شریفه محمدی»، فعال کارگری را محکوم کرده و خواهان لغو این حکم و کلیه اتهامات وارده به وی شدند.
۳۱ سازمان بین‌المللی حقوق بشر و مدافع حقوق زنان، صدور حکم اعدام برای «شریفه محمدی»، فعال کارگری را محکوم کردند و ضمن درخواست برای لغو این حکم و کلیه اتهامات وی، نوشتند که «محکومیت یک زن مدافع حقوق بشر صرفاً به خاطر دفاع مسالمت‌آمیز از حقوق کارگران، جامعه مدنی ایران و جامعه بین‌المللی حقوق بشر را شوکه کرده است.»
سازمان‌های حقوق بشری بین‌المللی همچنین حکم شریفه محمدی را «یکی از سنگین‌ترین و شدیدترین مجازات‌ها علیه یک زن مدافع حقوق بشر در ایران و حتی در منطقه» دانستند. این سازمان‌های حقوق بشری در این بیانیه از حکومت ایران خواسته‌اند که به آزار و اذیت سیستماتیک زنان مدافع حقوق بشر پایان دهد و مجازات اعدام را لغو کند.
امضاکنندگان این بیانیه افزوده‌اند: «شریفه محمدی کنشگر حقوق بشر است که در حمایت از حقوق کارگران از طریق یک سازمان ثبت‌شده، مستقل، عمومی و قانونی سازماندهی کرده است. شریفه محمدی در روز چهارده آذر ۱۴۰۲ در منزلش توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد. او در تاریخ نهم دی‌ماه از زندان لاکان به زندان سنندج منتقل شد و پس از مدتی مجددا به زندان لاکان بازگردانده شد. وی هم‌اکنون در زندان لاکان رشت در شمال ایران زندانی است. براساس گزارش ها او در طی دوران بازداشت و بازجویی مورد خشونت‌های فیزیکی و روانی قرار گرفت و در مدت سه ماه حبس در انفرادی از ملاقات با خانواده‌اش محروم بود.»
در این بیانیه همچنین آمده است «ما از همه فمینیست‌ها و زنان مدافع حقوق بشر، و سازمان‌هایشان در سراسر جهان، بویژه در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، می‌خواهیم تا در همسبتگی با شریفه متحد، و خواستار آزادی بی قید و شرط او شوند.»

متن کامل این بیانیه و اسامی سازمان‌های امضا‌کننده را در ادامه بخوانید.
ما امضاکنندگان این بیانیه به نمایندگی از زنان و سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای حقوق بشر، از حکم ناعادلانه اعدام که توسط جمهوری اسلامی ایران علیه فعال حقوق بشر«شریفه محمدی» صادر شده، شوکه شده و به شدت نگران هستیم. ما از قوه قضائیه ایران می‌خواهیم که فوراً و بدون قید و شرط تمام اتهامات وارده علیه شریفه را لغو کند. اتهاماتی که به دلیل فعالیت‌های او در دفاع از حقوق کارگران، و به او وارد شده است، فعالیت‌هایی که نه فقط مسالمت‌آمیز بلکه قانونی و در چارچوب قوانین کشور بوده است.
ما از همه فمینیست‌ها و زنان مدافع حقوق بشر، و سازمان‌هایشان در سراسر جهان، بویژه در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، می‌خواهیم تا در همسبتگی با شریفه متحد، و خواستار آزادی بی قید و شرط او شوند.
شریفه محمدی، کنشگر حقوق بشر است که در حمایت از حقوق کارگران از طریق یک سازمان ثبت‌شده، مستقل، عمومی و قانونی سازماندهی کرده است. شریفه محمدی در روز چهارده آذر ۱۴۰۲ در منزلش توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد. او در تاریخ نهم دی‌ماه از زندان لاکان به زندان سنندج منتقل شد و پس از مدتی مجددا به زندان لاکان بازگردانده شد. وی هم‌اکنون در زندان لاکان رشت در شمال ایران زندانی است. براساس گزارش ها او در طی دوران بازداشت و بازجویی مورد خشونت‌های فیزیکی و روانی قرار گرفت و در مدت سه ماه حبس در انفرادی از ملاقات با خانواده‌اش محروم بود. در ۱۳ تیر ۱۴۰۳، شعبه یک دادگاه انقلاب رشت، محمدی را به اتهام «قیام مسلحانه علیه نظام» به اعدام محکوم کرد. به گزارش کمپین دفاع از شریفه محمدی، این حکم «به بهانه عضویت خانم محمدی در یک تشکل مستقل، عمومی و قانونی کارگری در یک دهه پیش صادر شده که نشان از بی‌اساس بودن حکم صادر شده است». کمپین دفاع از شریفه محمدی، تشکل کارگری «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری» را قانونی توصیف کرده و تاکید کرده که در هر صورت، او ده سال پیش عضو این تشکل بوده است.
این حکم یکی از سنگین‌ترین و شدیدترین مجازات‌ها علیه یک زن مدافع حقوق بشر در ایران و حتی در منطقه است. محکومیت یک زن مدافع حقوق بشر صرفاً به خاطر دفاع مسالمت‌آمیز از حقوق کارگران، جامعه مدنی ایران و جامعه بین‌المللی حقوق بشر را شوکه کرده است. ما معتقدیم شریفه محمدی قربانی یک پرونده‌سازی امنیتی است و همه اتهامات وارد شده به او بی‌اساس است. پرونده او نمونه بارز تداوم سرکوب و خصومت دولت ایران با فعالان حقوق زنان و کنشگران مدنی است.

**************

‍ نمایش تمام شد، برخیزیم برای رزم مشترک

دعوت فعالان صنفی صنعت نشر برای مبارزه با حکم اعدام شریفه محمدی

همزمان با نمایش انتخابات، خبر رسید شریفه محمدی، کنشگر کارگری، بابت عضویت در تشکل مدنی «کمیتۀ هماهنگی برأی کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری» به اتهام مضحک وابستگی به گروه‌های مسلح و با عنوان سخیف «بغی»، در شعبۀ اول دادگاه انقلاب رشت به اعدام محکوم شده است.
از این خبر می‌توان تفاسیر متفاوتی ارائه داد: اصلاحطلبان می‌توانند از چنین حکمی ضرورت رأی دادن به پزشکیان جهت جلوگیری از تشدید سرکوب اقتدارگرایان را نتیجه بگیرند.
تودۀ عظیم تحریم‌کنندگان انتخابات می‌توانند بر استدلال خود اصرار ورزند که تمرکز قدرت در جایی بیرون از قوۀ مجریه است و سرکوب، فارغ از برکشیده شدن یکی از دو مدعی پوشالی «عدالت‌خواهی» و «جمهوریت» در انتخابات، همچنان ادامه خواهد داشت.
حکومت هم می‌تواند با صدور چنین حکمی و انتشار چنین خبری افرادی را که قصد رأی دادن برأی تغییر وضع موجود دارند، نومید سازد. همزمان می‌تواند تحریم‌کنندگان را منفعل سازد و ضعف آنان را در مقابل چنین حدی از سرکوب به رخ بکشد.
نتیجۀ نظری: توپ و میدان در اختیار حکومت است. با بک حرکت، هم تحریم‌کنندگان و هم مشارکت‌کنندگان به نفع اصلاحات را کیش می‌کند. پرسش عینی: چه باید کرد که از انفعال بیرون بیاییم و به کنش حداقلی رأی دادن یا ندادن بسنده نکنیم؟
چه باید کرد که از موضع بی‌عملی و واکنش حداقلی به کنش‌های حداکثری حکومت (سرکوب تام و تمام که کشتار سهل معترضان در خیابان و زندان است) خارج شویم و همچون روزهای جنبش ژینا در نبرد خیابانی و فضای مجازی، ابتکار عمل را به دست گیریم؟
پاسخ نزد شریفه محمدی است. آنچه به‌عنوان اتهام به او تفهیم شده، گواه نقطۀ بالقوۀ قوت ما و ضعف بالفعل حکومت است. پاشنۀ آشیل حکومت همان‌جایی است که بیشترین سبعیت را مرتکب می‌شود. بدیهی است که اگر ما به‌جای بسنده به رأی دادن یا ندادن و وکالت دادن برای اصلاحات به کاندیدای مورد تأیید نظام یا وکالت دادن برای براندازی به مدعیان پوشالی اپوزیسیون، بر عمل فعالانۀ تشکیلاتی تأکید کنیم، رعشه بر اندام نظام خواهیم انداخت و راه‌های تازه‌ای پیش روی مردم خواهیم گشود که به خروج از بن‌بست سیاسی کنونی بینجامد.
بر این اساس است که بار دیگر وظیفۀ خود می‌دانیم که در هر موقعیتی که هستیم، تشکل‌های صنفی، مدنی و سیاسی بسازیم و آنچنان در فضای مجازی و دیگر روابط اجتماعی بر آگاهی جمعی، همبستگی اجتماعی و تشکل‌یابی اصرار ورزیم که کنش‌های صنفی و سندیکایی منحصر به کسانی چون این زندانی شریف نشود.
این رزم نباید انفرادی باشد، بلکه باید آنچنان رزم مشترکی سازمان دهیم که کسی تنها به درد نماند. همۀ ما وظیفۀ خود را تشکل‌یابی صنفی و سیاسی می‌دانیم و خود را همپیمان و همدل با فعالان «کمیتۀ هماهنگی برأی کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری» و شخص خانم شریفه محمدی، تأکید می‌کنیم که برای سرکوب فعالان سندیکایی ایران، در بیدادگاه‌های انقلاب رژیم قرون وسطایی احکام اعدام در شمار هزاران لازم است.
چارۀ رنجبران وحدت و تشکیلات است. پس با صدای بلند و همصدا با دیگر تشکل‌های صنفی فریاد می‌زنیم: نمایش انتخابات برای مدعیان عدالت و جمهوریت تمام شد، بشتابیم برای همبستگی و تشکل‌یابی عدالتخواهان و آزادیخواهان!

‍ جمعی از فعالان صنفی کتاب

و هسته‌های سازماندهی «سندیکای کارکنان صنعت نشر ایران»

**************

‍ بیانیه مشترک تشکل های مستقل

صدور حکم اعدام علیه شریفه محمدی را محکوم می کنیم!

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را...
صدور حکم اعدام علیه شریفه محمدی را محکوم می کنیم!

همه وجدان های آگاه، همه انسان های آزادیخواه و همه کارگران و زحمتکشان تنفر خود را از صدور حکم اعدام بر علیه شریفه محمدی و هر آزادی خواه دیگر را محکوم کرده و برای آزادی فوری و بی قید و شرط این افراد که ظالمانه در زندان نگه داشته اند از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد. برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید.

۱۶ تیرماه ۱۴۰۳

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

گروه اتحاد بازنشستگان

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

کارگران بازنشسته خوزستان

**************

بیوگرافی شریفه محمدی

شریفه محمدی متولد تیر ماه ۱۳۵۸. او در ۶ سالگی از آذربایجان به همراه خانواده به کرج نقل مکان کرد. پدرش مردی شریف و زحمتکش و عاشق خانواده بود و مادر دلسوز و فداکار و مهربان. شریفه آخرین فرزند خانواده است و دو خواهر و دو برادر بزرگتر دارد. او نور چشم پدر و دردانه خانواده پر مهر و صفا خود بوده. شریفه در فضایی پر از عشق و محبت پرورش یافت و آموخت که به همه انسانها عشق بورزد. دوران تحصیلش را در کرج و در دانشگاه تهران نقشه کشی صنعتی خواند.
شریفه عاشق طبیعت است و کوهنوردی را دوست دارد. او پس از ازدواج با سیروس فتحی وارد گروه کوهنوردی رشت شد و این ورزش را بطور حرفه ای دنبال کرد. آیدین پسر با هوش و مهربان شریفه و سیروس در بهمن ماه سال ۱۳۹۰ بدنیا آمد و شد گرمی بخش زندگی. برای آنها بسیار مهم بود که فرزندشان در همه زمینه ها خوب پرورش یابد بطوری که شریفه بیشتر وقتش را صرف آیدین میکرد.
خانه کوچک و با صفای آنها پر بود از صدای خنده های زیبای شریفه و پر از مهمان که شریفه با عشق از آنها پذیرایی میکرد. امیدوارم دوباره اون خونه پر بشه از صدای خنده های دلنشینت.

**************

نام همه انسان هایی که برای رهایی طبقه کارگر می کوشند، شریفه است.
نام همه انسان‌هایی که ترجمه "توان دوست داشتن و دوست داشته شدن" هستند، شریفه است.
نام همه انسان‌هایی که از دوران اسپارتاکوس تا کمون پاریس در مقابل بردگی ایستادند و "تجسد انسان زاده شدن" را به ما آموختند، شریفه است.
نام همه سوسن ها و زنبق ها و لاله ها و آلاله ها و بنفشه ها، شریفه است.
نام همه کارگرانی که در میدان شوش و خانی آباد و دروازه غار سرِ خستگی بر تکه دستمالی نهاده اند، شریفه است.
نام زیباترین مادر، مسئول ترین پدر، شایسته ترین دختر و فداکارترین رفیق عصر ما، شریفه است.

**************

صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی محکوم است.

روز پنج شنبه برابر با ۱۴ تیر ۱۴۰۳ در کمال ناباوری، شعبه اول دادگاه انقلاب رشت حکم اعدام شریفه محمدی را به همسر او اعلام کرد.
پرونده سازان مستقر در دادگاه و زندان، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری که شریفه محمدی عضو آن بوده است را وابسته به " گروه های مسلح" عنوان کرده و به این دلیل پوچ و واهی با اتهام " بغی" برای شریفه محمدی حکم اعدام صادر شده است.
شریفه محمدی یک کارگر آگاه، حق طلب و حامی و مدافع ستمدیده گان است.
با اتهام های واهی و سراسر کذب، نمی توانید صدای شریفه و دیگر دلسوزان کارگران و زحمتکشان را خاموش سازید.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ضمن محکوم کردن حکم صادره علیه شریفه محمدی، خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط ایشان می باشد.

**************

هرچند سال یکبار به ستمکشان اجازه می دهند
تصمیم بگیرند که از میان طبقۀ ستمگر
چه کسی در پارلمان نماینه و سرکوب کنندۀ آنان باشد!

کارل مارکس - جنگ داخلی فرانسه


**************

راهپیمایی اعتراضی کارکنان گروه صنعتی آرتا در شهر نمین

برای مشاهدۀ تصاویر و سایر مطالب کمیته هماهنگی برای کمک اینجا کلیک کنید.
راهپیمایی اعتراضی کارکنان گروه صنعتی آرتا در شهر نمین در اعتراض به عدم پرداخت حقوق
کارکنان گروه صنعتی آرتا در شهر نمین به دلیل عدم دریافت ۳ ماه حقوق و مزایا دست به راهپیمایی اعتراضی و اعتصاب و تجمع در مقابل فرمانداری شهرستان نمین زدند.
کارگران این مجموعه ابتدا در مقابل ساختمان اداری این مجموعه تجمع کردند و به دلیل عدم پاسخگویی مالک کارخانه پس از برگزاری راهپیمایی اعتراضی حدفاصل کارخانه تا ساختمان فرمانداری در مقابل فرماندری.

سیروس فتحی، کارگر زندانی، آزاد باید گردد

شریفه محمدی، کارگر زندانی، آزاد باید گردد

نه به سناریو سازی

کارگر زندا‌نی آزاد باید گردد

**************

درهای زندان شکسته باد!

سیروس فتحی، کارگر زندانی، آزاد باید گردد

شریفه محمدی، کارگر زندانی، آزاد باید گردد

**************

نامه دوم تشکل های مستقل به کارگران همه کشورها و اعتراض به سازمان جهانی کار ( ILO ).

در این اجلاس کارگران ایران نماینده ای ندارند.
نه وابستگان به جمهوری اسلامی و نه تشکل سازانی که بر فراز توده های کارگر در خارج از کشور سودای نمایندگی کارگران را در سر می پرورند؛ هیچکدام نماینده واقعی کارگران ایران نیستند..... متن کامل را اینجا کلیک کنید.

**************

قلب مظفر صالح نیا از تپش باز ایستاد!

برای مشاهدۀ تصاویر و سایر مطالب کمیته هماهنگی برای کمک اینجا کلیک کنید.
قلب مظفر صالح نیا از چهر ه های خوش نام، فعال کارگری، مدنی و از کوهنوردان گروه چهل چشمه در سنندج، برای همیشه از تپش باز ایستاد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، جانباختن مظفر صالح نیا را به خانواده و بازماندگان ، کارگران و همه همرزمان او تسلیت می گویید.

یادش گرامی باد!

۱۲ خرداد ماه ۱۴۰۳

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

**************

پیام تشکل های مستقل کارگری ایران

به کارگران و اتحادیه ها و تشکل های کارگری همه کشورها

رژیم سرمایه داری - اسلامی ایران در طول ۴۵ سال گذشته درحال جنگی مستمر و همه جانبه علیه طبقه کارگر در عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده است. حداقل دستمزد، چند برابر زیر خط فقر قرار دارد و حتی پرداخت منظم دستمزد به یکی از مطالبات کارگران ایران تبدیل شده است‌. به تبع آن شرایط زیست و معیشت کارگران به سطح بسیار پایین و طاقت فرسایی سقوط کرده است. کارگران ایران برای تامین سرپناه و حداقل نیازهای اولیه زندگی برای خانواده‌های خود مجبورند گاه تا سه شغل ناپایدار دست و پا کنند. دولت ایران قانون کار خود را نیز به شدت زیر پا می گذارد و برای مقاوله نامه ها و کنوانسیون های سازمان جهانی کار کمترین احترامی قائل نیست. سرکوب و بگیر و ببند کارگران به امری روزمره تبدیل شده است. در تمام این مدت طبقه کارگر در ایران علیرغم همه سرکوب های وحشیانه و محرومیت از حقوق بنیادی کار و حقوق انسانی، مقاومت ستایش برانگیزی از خود نشان داده و در نبردی به شدت نا برابر برای کسب حقوق همه جانبه خود مبارزه کرده است.... متن کامل را اینجا کلیک کنید.

**************

گزارش یک رفیق کارگر از تجمع ۱۲ اردیبهشت کارگران شاغل و بازنشسته

در مقابل اداره کار، تعاون و رفاه اجتماعی کرمانشاه

به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر که امسال مصادف با ۱۲ اردیبهشت بود. با آنکه باران می بارید ، سخنرانانی از بازنشستگان تامین اجتماعی و فرهنگی به طرح مطالبات خود پرداختند. حاضرین به کرات سخنان آنان را قطع شعار نمودند و شروع به سر دادن شعار کردند:
کارگر زندانی آزاد باید گردد
معلم زندانی آزاد باید گردد.
توماج صالحی آزاد باید گردد
تجمع اعتراض حق مسلم ماست
تا حق خود نگیریم از پای نمی نشینیم و ... از جمله شعارها بود.
با آنکه باران شدید بر شدت خود می افزود و حاضرین خیس شده بودند اما برنامه ادامه یافت. در میانه مراسم ماشین صدا و سیمای کرمانشاه با تعدادی خبرنگار از داخل اداره کار خارج گردید. کارگران با صدای رسا شعار سر دادند «ننگ ما ننگ ما صدا و سیمای ما».
خبرنگاران رژیم در حالی که سر خود را پایین انداخته بودند خود را به بی‌خبری زده و وانمود کردند که گویا تجمعی وجود ندارد، برای تهیه خبر نیامده اند و قصد فیلم گرفتن هم ندارند. با قرائت قطعنامه توسط استاد خدایاری پایان مراسم اعلام شد. نیروهای امنیتی و انتظامی و لباس شخصی به گونه ای وسیع حضور داشتند. در پایان مراسم، کارگران به طور خود جوش رو به میدان مصدق دست به راهپیمائی زدند. شعارهای زیادی سر دادند از جمله:
درد ما درد شماست، مردم به ما ملحق شوید،
توماج صالحی آزاد باید گردد
کارگر زندانی آزاد باید گردد.
معلم زندانی آزاد باید گردد،
روسری را رها کن فکری به حال ما کن
در میدان مصدق دو تن از لباس شخصی ها بسیار وحشیانه بر سر جوانی که با گوشی فیلم می گرفت، ریختند. گوشی او را گرفته و می خواستند دستگیرش کند. اما توده کارگر حاضر در میدان با اعتراض خشمگین راهپیمایی کنندگان رو به رو شدند . فریاد ولش کن، ولش کن سر دادند. سد راه کتک کاری و ضرب و شتم آن جوان شدند. گوشی را نیز از ماموران و عوامل سرکوب رژیم گرفتند و به جوان صاحب آن باز گرداند. ماموران از وحشت خشم و قهر کارگران پا به فرار نهادند و میدان را ترک کردند.

**************

برگزاری روز جهانی کارگر توسط انجمن کارگران ساختمانی کامیاران

امروز ۱۲ اردیبهشت برابر با ۱ می تعدادی از هیات مدیره انجمن کارگران ساختمانی و رٸیس اداره کار و مسٸول تشکلات کارگری شهرستان کامیاران و نماینده فنی و حرفه ای در سرچهارراه کامیاران محل تجمع کارگران ساختمانی حضور به عمل آوردند و روز جهانی کارگر را گرامی داشتند. از طرف هیات مدیره و بازرس انجمن روزجهانی کارگر را به حاضرین و تمام کارگران تبریک گفتند.
کارگران حاضر در محل تجمع مشکلات بیمه ای و معیشتی خود را با هیات مدیره و ادارات مربوطه در میان گذاشتند و از طرف هیات مدیره و مسٸولین قول پیگیری و رفع مشکلات کارگران را دادند. در پایان مراسم از حاضرین پذیرایی به عمل آمد.
از طرف هیات مدیره و بازرس انجمن بار دیگر این روز را تبریک گفته و از شرکت کنندگان در مراسم قدردانی نمودند.

روز جهانی کارگر گرامی باد.

**************

سمینار انجمن های کارگران و استادکاران ساختمانی استان کردستان

سمینار انجمن های کارگران و استادکاران ساختمانی استان کردستان با میزبان شهر مریوان با یک دقیقه سکوت به احترام کارگرانی که جان خود را از دست داده اند برگزار‌ گردید.
این سمینار که با حضور تمامی هیت مدیرها و بازرسین انجمن های کارگران ساختمانی استان کردستان به مدت دو روز جهت تبادل نظر و بحث و گفتگو در خصوص مشکلات کارگران و استادکاران و همبستگی انجمن های استان و تصویب قیمت های رشته های ساختمانی برگزار می گردد.

۱۴۰۲/۱۲/۱۶

**************

بیانیه مشترک تشکلهای مستقل

خواب آشفته کنفدراسیون سازان

در تاریخ چهارم اسفند ۱۴۰۲ جمعی از افراد با هویت های مشخص، شکل گیری و موجودیت جریانی را زیر عنوان کنفدراسیون کار ایران - خارج از کشور اعلام کردند. شبکه خبری تلویزیون ایران انترنشنال نیز با فرستادن خبرنگار ویژه در محل برگزاری این نشست، خبر راه اندازی این کنفدراسیون را با عنوان «واقعه مهم» !! زیر پوشش قرار داد. این خبر گرچه برای ما که با سابقه این طیف افراد آشنایی داریم، موجب شگفتی خاصی نگردید؛ اما به رغم ژست های دروغین این «مدرنیست های» از خود راضی، آنچه تعجب برانگیز و تأسف آور است این است که اشخاصی در این بازار بیع و شرا، ساده لوحی خود را به نام زیرکی و دانایی عرضه می کنند و قصد دارند کارگران را نیز مانند خود به قهقرا بکشانند.... متن کامل را اینجا کلیک کنید.

**************

بازتاب حضور حماسه ای و پر شور مردم درخاکسپاری ۳ کوهنورد نقده ای

ابد خبر جان باختن ۳کوه‌نورد در ارتفاعات رندوله اشنویه بر اثر بهمن رو شنیدید. توی ۴-۵ روزی که مفقود شده بودند، صدها نفر از مردم عادی برای کمک رفتن. این هم مراسم خاکسپاری‌شون در کوه سلطان‌یعقوب نقده کنار مزار محمد اورازه. می‌گن بیشتر از ۴۰هزار نفر برای مراسم رفتن. هم‌دلی و هم‌بستگی این مردم بی‌نظیره! اینجا کلیک کنید.

**************

با گذشت ۴۰ روز از بازداشتِ شریفه محمدی

فعال کارگری در رشت، وی کماکان از حق تماس و ملاقات محروم است.

محمدی که ۲۶ روز پس از بازداشت در رشت و حبس در زندان لاکان به زندان سنندج منتقل شده است. بازپرس پرونده‌ی او علاوه بر عدم موافقت با ملاقات این زندانی با کودک و خانواده‌اش، پاسخی درباره وضعیت پرونده و تمدید قرار بازداشت یک‌ماهه‌ی او نداده است.
شریفه محمدی چهاردهم آذرماه در رشت بازداشت و نهم دی‌ماه به زندان سنندج منتقل شد.

**************

بیانیه مشترک تشکل های مستقل

جنبش کارگران و نرخ گذاری کاسبان!

کارگران گروه ملی فولاد در تداوم اعتراضات چندین ساله خود در آخرین اعتصاب و اعتراضشان که با حضور نزدیک به سه هزار نفر به وقوع پیوست، هشت روز به طول انجامید؛ مبارزه ای دشوار و در همان حال امیدآفرین را به پیش بردند. این اعتصاب بزرگ با حضور یکپارچه و قدرتمندانه کارگران به دلیل گام های موفق آنها که موجب دست یابی به برخی از خواست هایشان گردید، درسی دیگر به آموخته های خود افزودند. کارگران در این اعتصاب توانستند همکاران اخراجی از کارخانه را که تعدادشان به ۳۸ نفر می رسید به سرکارشان بازگردانند. پس از دومین روز اعتصاب، خواست باز گرداندن کارگران اخراجی به سر کار، به اولین خواسته آنها تبدیل شد. پرداخت ۱۰ میلیون تومان به حساب کارگران تا پایان سال زیر عنوان علی الحساب حق طرح طبقه بندی مشاغل و قول مدیریت و کارفرما مبنی بر به جریان افتادن پرداخت حق طرح طبقه بندی و محاسبه آن در حقوق ماه های بعد نیز از موفقیت بعدی کارگران بود....
برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید.

**********

انتقال شریفه محمدی، فعال کارگری از زندان لاکان رشت به زندان سنندج

با گذشت سه هفته از بازداشت و بی‌خبری از وضعیت شریفه محمدی، فعال کارگریِ محبوس در زندان لاکان رشت، امروز او از زندان سنندج با خانواده‌اش تماس گرفته است.
شریفه محمدی، چهاردهم آذرماه در حال رفتن به محل کار خود بازداشت شد. طی ۲۶ روز بازداشت، او تنها دو بار با خانواده تماس داشته است. بازپرس شعبه ۴ دادسرای رشت، همسر او را برای پیگیری پرونده‌اش نپذیرفته و مانع ورود او به دادسرا شده است.
سیروس فتحی همسر این فعال کارگری در صفحه شخصی خود از تماس امروز شریفه محمدی از زندان سنندج خبر داده و از وضعیت بلاتکلیف پرونده او ابراز نگرانی کرده است.
این انتقال بدون هرگونه اطلاع‌رسانی به خانواده و وکیل این زندانی صورت گرفته است که با تضییع حقوق اساسی او همراه بوده است.

**********

از اعتصاب و اعتراض کارگران گروه ملی فولاد اهواز حمایت می کنیم

کارگران گروه ملی فولاد اهواز دوباره دست به اعتراض زدند و با اعلام مجدد خواست های برآورده نشدۀ خود از طرف کارفرما و مدیریت، خشم و نفرت خود را از مدیریت و کارفرما و دولت حامی آن ها به نمایش گذاشتند. کارگران از ابتدای اعتراضات، در محیط کارخانه و جاده خرمشهر که در جنوب غربی شرکت است و همچنین از سمت میدان بقایی که در امتداد اتوبان گلستان است، با گام های استوار راهپیمایی اعتراضی برگزار می کنند. در این رژه اعتراضی شعار می دهند: «ما کارگران آهنیم ریشه ظلم را می کنیم» ای بیان حق و حقوق خود انتخاب کرده اند.
مهمترین خواست های کارگران عبارتند از: .... برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید.

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

٧ دی ۱۴۰۲


_____________________________

برای مطالعه و مراجعه به اخبار پائیز ۱۴۰۲ اینجا کلیک کنید.

برای مطالعه و مراجعه به اخبار تابستان ۱۴۰۲ اینجا کلیک کنید.

برای مطالعه و مراجعه به اخبار بهار ۱۴۰۲ اینجا کلیک کنید.

برای مطالعه و مراجعه به اخبار سال گذشته اینجا کلیک کنید.

برای مطالعه و مراجعه به اخبار تا ۲٧ آبان ۱۴۰۱ اینجا کلیک کنید.