افق روشن
www.ofros.com

من یک نفر از میلیاردها کارگر هستم


کمیته هماهنگی برای کمک                                                                                      سه شنبه ٢ آذر ١٣٨٩

خوانندگان گرامی آنچه در ذیل مشاهده می نمایید متنی است که برای کمیته ارسال شده و ما نیز عین متن را درج می نماییم.
سایت کمیته هماهنگی

من یک کارگر ساختمانی هستم ومطلبی که بیان می کنم عین حقیقت است. فصل پاییز، آبانماه ٨٩ بود. از منزلم به نیت اینکه کار کنم به میدان انقلاب شهر سنندج رفتم کارگران زیادی آنجا جمع شده بودند و انتظار می کشیدند تا کسی سر رسد و آنها را برای کار ببرد. کارگران هر چند نفر به دور هم جمع شده و در مورد فشار مالی، شرایط بسیاربد کار و تاریک بودن آینده خود صحبت می کردند. دوپیرمرد هم آنجا بودند که سن وسالشان بالای ۶٠ سال بود. یکی از پیرمردها به دیگری گفت: فلانی می دانی دیگر پیر شده ایم وکسی حاضر نیست ما را به کارگری ببرد سالها زحمت کشیدیم آخرو عاقبتمان چی شد!؟ من از شنیدن گفتگوی دو پیرمرد سخت ناراحت و جسم­ و روحم به درد آمد. از فرط ناراحتی نتوانستم آنجا بمانم . به فکر آخروعاقبت خود افتادم .برای اینکه بتوانم دردم را تا اندازه تسکین بدهم،آنجا را ترک کرده وبه یکی از قهوه خانه های شهر سنندج رفتم تا یک چای بخورم. خانمی با دو تا بچه ی خردسالش داخل قهوه­خانه بود. بچه ی این خانم گریه می کرد، چرا که گرسنه بود . قهوه چی قصد بیرون کردن خانم وبچه هایش را از اونجا داشت. خانم با التماس به قهوه چی گفت: آقا شوهرم ما را ازخانه بیرون انداخته جایی ندارم برویم، بچه هام گرسنه هستند یک لقمه نان به اونا بدید اما، قهوه چی گفت نان نداریم بروید! خانم به قهوه چی گفت: توی یخچال نان هست دارم می­بینم. قهوه چی گفت: بروید بچه تان از بس گریه کرد مغزمونو برد وای نسید. من و کسانی که توی قهوه خانه بودیم سخت ناراحت شدیم وبه قهوه چی گفتیم: مرد وجدان انسانیت کجا رفته یک لقمه نان به آن بچه ها بده اما، قهوه چی اعتنایی نکرد. کسانی که داخل قهوه خانه بودند، همه قهوه چی رو سرزنش و هر یک دست به جیب برده و در حد توانایی خود به خانم و بچه هایش کمک کردند.قهوه چی از بس خجالت کشید به پشت ویترین رفته نشست وسرش را پایین انداخت.
این یک نمونه از میلیونها نمونه­ای است که نه­تنها در ایران و کردستان بلکه در تمام دنیا وجود دارد. کارگری که هیچ تضمینی ندارد و آینده­ی خود را تاریک می بیند وهمسر و بچه های گرسنه­ای که فقط برای یک لقمه نان به التماس می­افتد محصول چه نظامی­ست به­جز سیستم ظالمانه ی سرمایه داری و حامیان سرسپرده ی خود. سیستمی که انسانهای زحمتکش و تولید کننده های اصلی(طبقه کارگر) را درجامعه به زیر خط فقرکشیده و بدون هیچ خدمات وحمایت اجتماعی به حال خود رها می کند.تقصیر قهوه چی نیست مگر قهوه چی به چند نفر می رسد یکی دو تا نیست هزاران نفر در این شهر با شکم گرسنه شب را به روز و روز را به شب می رساند در دنیا شاید بیشتر از یک میلیاردونیم انسان در فقر و گرسنگی مطلق بسر می برند. دنیایی که سرمایه داری برای کل حیات و زیستن انسان ها به جهنم تبدیل کرده است، چگونه باید تغییرداد؟

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

١ آذر ١٣٨٩