احضار علی نجاتی کارگر بازنشسته شرکت کشت و صنعت هفت تپه
بنا به خبر دريافتي طی چند هفته گذشته، از طرف اجرای احکام زندان اوین با علی نجاتی تماس گرفته شد، که برای اجرای حکم ۵ سال زندان، خود را به این زندان معرفی کند. در طي اين تماس علي نجاتي تهديد شد كه در صورت عدم حضور در این مرحله، حساب بانکیاش مسدود خواهد شد. و مدتی بعد از این تماس، حساب بانکی او از طرف زندان اوین مسدود شد.
با پیگیریهای به عمل آمده در شعبه یک اجرای احکام زندان اوین، مشخص شد که پرونده علی نجاتی و سپیده قلیان مربوط به اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه بوده که قبلا مختومه اعلام شده بود.
همگان در جریانند که بعد از اعتصابات کارگران نیشکر هفتتپه، در سال ۱۳۹۷، توسط نهادهای امنیتی، علیه جمعی از نمایندگان کارگران هفت تپه، از جمله علی نجاتی، اسماعیل بخشی، محمد خنیفر و جمعی از اعضای نشریه گام، و فعال مدنی سپیده قلیان، پرونده تشکیل شده و نامبردگان بازداشت شده بودند.
بعد از پروندهسازی و گرفتن اعترافات اجباری تلویزیونی توسط بازجو خبرنگاران صدا و سیما و نمايش مستند طراحي سوخته، برای بازداشت شدگان هفت تپه بیش از ۱۲۰ سال حکم اعلام شد که این احکام بی ربط و کیلویی، مورد اعتراض کارگران و فعالین کارگری قرار گرفت و بعد از آن رئیس قوه قضاییه اعلام داشت که احکام صادر شده بررسی خواهد شد.
در ادامه اعتراضات کارگران که در راستای آزادی بازداشت شدگان صورت گرفته بود، از طرف قوه قضاییه اعلام شد که تمام کارگران، تاکید می کنیم، تمام کارگران و اعضای نشریه گام که در ارتباط با اعتصابهای هفت تپه بازداشت و به حبسهای طولانی مدت محکوم شده بودند مشمول عفو قرار گرفته، از وثیقههای آنان رفع توقیف شده و پروندههای آنان - که به طور طبیعی و معقول شامل علی نجاتی نیز میشد - مختومه اعلام شده است. و لذا پروندهسازي مجدد براي علي نجاتي در حالي انجام میشود كه بر اساس تمام شواهد و قرائن و همچنبن توضیحات علی نجاتی در زمان بازجویی، ایشان بیش از ۱۰ سال است که بازنشسته شده و در طول این مدت، هیچ گونه حضوری در اعتصابات هفت تپه نداشتهاند و اتهامات اخیر علیه ایشان، تماما بی پایه و اساس بوده که صرفا جهت پرونده سازی مجدد علیه ایشان، توسط نهادهای امنیتی مطرح شده است.
علی نجاتی کارگر بازنشسته هفت تپه از سال ۱۳۷۸ به بعد به دلیل فعالیت های کارگری چندین بار بازداشت و روانه زندان شده است و به همین دلیل مورد خشم و تنفر این قبیل نهادها قرار گرفته است. گویا هر اتفاقی که در هفت تپه رخ دهد سازمانده و عامل آن، شخص علی نجاتی خواهد بود.
اما واقعیت اين است که کارگران هفت تپه، در راستای بهبود وضعیت معیشتی و منافع طبقاتی خود، دست به اعتراض و اعتصاب میزنند و گوش به فرمان هیچ شخص و ارگانی نبوده و نیستند. آنچه که باعث میشود کارگران هفتتپه در میدان مبارزه حضور داشته باشند، همانا ستم و بی حقوقی مطلق و فقر و فلاکتی است که از جانب کارفرمایان و صاحبان سرمایه متوجه این کارگران بوده و شرایط کار و زندگی آنان را سوی نابودی و بی حقوقی مطلق سوق می دهد و آنان را مجبور به پیگیری حقوق و مطالبات خویش و اعتراض و اعتصاب میکند.
لذا مسدود کردن حساب بانکی کارگری بازنشسته (که حقوق ناچیزی از طریق این حساب دریافت می کند) و همچنین احضار او برای اجرای حکم ۵ سال زندان، در حقیقت سرکوب آشکار و ظلم مضاعفی است که شامل حال این کارگر بازنشسته شده و به او و کارگران شاغل و بازنشسته تحمیل میشود.
کارگران آگاه و فعالان کارگری این اقدام ضدکارگری را که به وضوح در حمایت از کارفرمایان و صاحبان سرمایه صورت می گیرد به شدت محکوم کرده و خواستار پایان دادن به این قبیل بگیر و ببندها و گروگانگیریها در هفت تپه و سایر نقاط کشور میباشند.
لازم به توضیح است که مشکل حاد قلب آقای نجاتی، در دو مرحله، توسط پزشکی قانونی خوزستان (اهواز) مورد تائید قرار گرفته و ایشان به دلیل تشدید این بیماری و حاد بودن وضعیتش، تحت معالجه مستمر و روزانه پزشکی و بیمارستانی بوده و به ویژه در شرایط کنونی، حال و روز خوبی به لحاظ شدتیابی این بیماری ندارد.
کارگران آگاه، تشکلها و فعالان کارگری، این قبیل فشارها و اتهامات را، که آشکارا نشان از دخالت نیروهای امنيتي، برای ايجاد هراس در بین كارگران این شرکت (شرکت کشت و صنعت هفت تپه) و ديگر كارگران، در اقصی نقاط کشور دارند، محکوم نموده و خواهان پایان بخشیدن به اتهامات و پرونده سازیهایی از این دست، عليه كارگران و فعالين كارگري ميباشند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری هرگونه پرونده سازی علیه علی نجاتی را محکوم نمودهو خواستار منع تعقیب و پرونده سازی علیه این کارگر بازنشسته هفتتپه میباشد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
۲۸ بهمن ۱۳۹۹
**********
بیانیهی تشکلهای مستقل کارگران، بازنشستگان و معلمان پیرامون حداقل مزد سال ۱۴۰۰
مزد کارگران در سال ۱۴۰۰ نباید از دوازده و نیم میلیون تومان کمتر باشد
سالهاست که نظام سرمایهداری و دولتهای حامی آن، با استثمار هرچه شدیدتر و غیرانسانیترِ کارگران آنان را به روز سیاه نشانده و از بسیاری از حقوق اجتماعی خود محروم کردهاند. تا جایی که طبقهی کارگر ایران امروز در شرایط بسیار سخت و طاقتفرسایی زندگی میکند. براساس دادههای آماری و تحقیقات برخی مراکز و موسسات اقتصادی، در شرایط کنونی بیش از ۴۰ درصد از مردم ایران که بخش قابل توجهی از آن را کارگران تشکیل میدهند در زیر خط فقرِ مطلق زندگی میکنند.
گرانی و تورم بیداد میکند و قیمت کالاها و مایحتاج روزمره و مورد نیاز مردم، هفتگی و گاه روزانه گران میشود که از جمله آنها میتوان به قیمت خوراکیها اشاره کرد که در کمتر از یک سال بنا به گفته مقامات رسمی بیش از ۵۷ درصد رشد داشته که در واقعیت بیش از این است. اختلاس و دزدی در بین برخی از مسئولین و مقامات متداول شده و بخش وسیعی از ثروت اجتماعی در کشور را به تاراج میبرد. همهگیری ویروس کرونا بر بسیاری از مشاغل تاثیر منفی گذاشته و بخشهای قابل توجهی از فرصتهای شغلی را از بین برده است. قیمت دلار سیرصعودی داشته و به نوبه خود به رشدِ تورم در کشور دامن زده است. افزایش نرخ بیکاری، همراه با افزایش نرخ تورم، شاخص فلاکت در کشور را به میزان زیادی بالا برده است. تا آن جا که در شرایط کنونی یک شکاف ۳٦٠ درصدی بین دهکهای اول و دهم وجود دارد که موجب شده است فاصله بین غنی و فقیر در جامعه به مرزِ انفجار برسد.
برای مشاهده و مطالعۀ متن کامل
اینجا مراجعه کنید.
**********
"یک خبر و هزاران درد و تاسف"
برای مشاهدۀ تصاویر، فیلم ها و مطالب کمیته هماهنگی برای کمک
اینجا کلیک کنید.
در دنیای امروز، خیلی از مواقع نحوه پخش اخبار هم در نوع خودش عجیب و غریب و به نوعی "وارونه" است . در روزهای پایانی دی ماه سال جاری خبری از سوی چندین کانال و سایت منتشر شد که حکایت از مفقود شدن چند جوان بدنبال سقوط بهمن داشت . خبر به گونه ای از سوی آن کانالها پخش شده بود که انگار افراد مفقود شده برای گردش ، یا اسکی به آن جا رفته بودند و ناگهان بدنبال سقوط بهمن دچار حادثه شدند.
اما با کمال تاسف و درد مشخص گردید، پنج نفر مفقود شده به اسامی "متین اصلانی، یاور اصلانی، بیلن احمدی، اولایی خدایی و فرات خدایی" کولبرانی بودند از روستای کوران در نزدیکی مرز ایران با کشور ترکیه که برای بدست آوردن لقمه نانی برای خود و خانواده شان همه خطرات ناشی از این کار سخت و طاقت فرسا از جمله خطر سقوط بهمن را به جان خریدند و جان عزیزشان را در این راه از دست دادند.
مطمئنن، حادثه تاسف بار و بسیار تلخ جان باختن این پنج کولبر زحمتکش در هفته گذشته، نه اولین حادثه از این نوع بود و نه متاسفانه آخرین آن. حوادثی که از یک طرف ریشه در فقر و بیکاری گسترده در جامعه دارد و از طرفی دیگر ریشه در طمع و کسب سود روز افزون حتی به قیمت جان آدمها از سوی یک طبقه صاحب سرمایه.
**********
گرامی باد یاد و خاطره کارگران جانباخته معدن مس خاتون آباد.
چهارم بهمن، هیجدهمین سالگرد هجوم حافظان و مدافعان سرمایه به کارگران معدن مس خاتون آباد و جان باختن ۴ تن از آنان را به جامعه کارگری و خانواده های گرامی آن عزیزان تسلیت می گوئیم.
۱٨ سال پیش در چنین روزی کارگران معدن مس خاتون آباد همراه با خانواده هایشان، جهت رساندن صدای حق طلبی و مظلومیت خویش و پیگیری خواست ها و مطالبات برحق کارگران این معدن، از جمله لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء، توقف اخراج کارگران و حذف شرکتهای پیمانی و واسطه ای و در یک کلام حفظ امنیت شغلی کارگران، به طرف فرمانداری شهر بابک در حال حرکت بودند که به دستور مقامات دولت اصلاح طلب خاتمی، از زمین و هوا مورد تهاجم و گلوله باران حامیان سرمایه قرار گرفته و چهار نفر از آنان به نام های ریاحی، مهدوی، جاویدی و مومنی و یک دانش آموز به نام پورامینی جان خود را از دست دادند و شماری از کارگران نیز مجروح شدند.
حکومت حامی سرمایه قصد داشت تا با دست یازیدن به این تهاجم جنایتکارانه، در همان آغاز کار از سر گیری و گسترش جنبش کارگری، کارگران را به شدت سرکوب نموده و با مرعوب نمودن آنان، طبقه کارگر ایران را از ادامه پیگیری خواست ها و مطالبات خویش باز دارد. غافل از آن که این قبیل تعرض ها و کشتارها نمیتواند کارگران و توده های مردم به جان آمده از فقر و بی حقوقی مطلق را برای مدتی طولانی به عقب رانده و ساکت و خاموش برجای خود بنشاند. تجارب جنبش کارگری در طول سال های بعد از آن نیز آشکارا این واقعیت را به اثبات رسانده است. تا آن جا که کارگران در بعد از آن کشتار، در بسیاری از مراکز کار و تولید از جمله معادنی چون بافق، چادرملو، تکاب و . . . و کارخانه ها و مراکزی چون شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، شرکت نیشکر هفت تپه، و کارخانه هایی چون هپکو و آذرآب در اراک، فولاد اهواز، و بسیاری دیگر از مراکز کار و تولید به جدّ پیگیر خواست ها و مطالبات کارگران بوده و توانستند در شرکت اتوبوس رانی تهران و شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه، ضرورت امر سازماندهی و ایجاد تشکل های مستقل کارگری را در محیط های کار، با فداکاری فعالان و پیشروان خود به پیش ببرند و در شرکت نیشکر هفت تپه با شعار نان، کار، آزادی، اداره شورایی، راه را ادامه داده و حمایت دیگر بخش های جنبش های پیشرو اجتماعی از جمله دانشجویان، معلمان و بازنشستگان را با خود همراه سازند.
در پایان ضمن تسلیت مجدد به طبقه کارگر و خانواده های کارگران جانباخته معدن مس خاتون آباد و زنده نگه داشتن یاد و خاطره آن عزیزان جان باخته و آن حرکت حق طلبانه و کارگری، کشتار وحشیانه کارگران توسط عوامل سرمایه را محکوم نموده و خواهان ایجاد تشکل های مستقل کارگری همراه با قدرت شورایی کارگران در محیط های کار و زندگی آنان می باشیم.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
۳ بهمن ۱۳۹۹
**********
تجمع بازنشستگان تامبن اجتماعی گیلان
برای مشاهدۀ تصاویر، فیلم ها و مطالب کمیته هماهنگی برای کمک
اینجا کلیک کنید.
تجمع بازنشستگان تامبن اجتماعی گیلان دراعتراض به رونداجرای متناسب سازی حقوق(همسان سازی) بازنشستگان تامین اجتماعی مقابل کانون بازنشستگان ومستمری بگیران استان گیلان
**********
گزارش دریافتی
اخراج و بیکار سازی کارگران محکوم است
تعطیلی کارخانه آسفالت تعاونی ۱۶۳ و بیکار شدن ۳۰ نفر از کارگران این شرکت.
کارخانه آسفالت تعاونی ۱۶۳ در ۱۵ کیلومتر ی جاده سنندج کامیاران قرار دارد.
کارفرمای کارخانه آسفالت تعاونی شماره ۱۶۳، تمام کارگران خود را که بیشتر از ۳۰ نفر میباشند را اخراج کرده است.
بر اساس گزارش رسیده سابقه کار، کارگران اخراجی حداقل از ۵ تا ۲۵ سال می باشد.
کارفر ما این شرکت در تاریخ ۴ دی ماه ۱۳۹۹ کارخانه را تعطیل نموده و به کارگران اخراج شده گفته است که آنها میتوانند از بیمه ی بیکار استفاده نمایند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
**********
هادی تنومند با پایان دوران مرخصی به زندان بوکان بازگشت
هادی تنومند فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری پس از پایان دوران مرخصی در روز دوشنبه ۸ دیماه ۱۳۹۹ به زندان بوکان بازگشت.
هادی تنومند آذرماە سال جاری پس از شیوع کرونا در زندان بوکان بە مرخصی اعزام شده بود.
هادی تنومند در خردادماه سال ۹۱ به همراه تعداد دیگری از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری در مجمع عمومی سالیانه کمیته در شهر کرج بازداشت و به زندان رجایی شهر منتقل شده بود.
هادی تنومند پس از آزادی از زندان رجایی شهر کرج، به اتهام "عضویت در کمیته هماهنگی و تبلیغ علیه نظام" دادگاهی و به ۴۲ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
کمیته هماهنگی ادامه بازداشت هادی تنومند را محکوم کرده و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط او می باشد و هر گونه فشار، تهدید و بازداشت فعالین کارگری را محکوم می کنیم.
**********
هادی تنومند از اعضای زندانی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری به مرخصی آمد.
ایشان در آبان ماه سال ۱۳۹۱ بە دلیل شرکت در مجمع عمومی سالیانە کمیته هماهنگی در کرج، دستگیر و بعد از طی مدتی به همراه تنی چند اعضای بازداشت شده کمیته با قید وثیقه آزاد شد.
وی پس از چندی مجددا بازداشت و توسط دادگاهی در شهر مهاباد به سه سالونیم حبس تعزیری محکوم شد.
آقای تنومند در نهایت در پاییز سال ۱۳۹۸ برای گذراندن دوران محکومیت خود به زندانی در شهر بوکان انتقال یافته که دوران محکومیت ایشان مصادف شد با شیوع ویروس کرونا. آقای تنومند به جهت همین مسئله چندین بار درخواست مرخصی کرد که مسئولین زندان با مرخصی ایشان موافقت نکردند.
سر انجام با گسترش بیماری کرونا در زندانها و از جمله زندان بوکان، ایشان به مرخصی فرستاده شد. اما هنوز چند روزی از مرخصی اش نگذشته بود که آثار و علائم این بیماری مهلک در وی پدیدار شد. ضمن این که پلاکت خونش پایین آمد. خوشبختانه وی توانست با پیگیری و تلاش فراوان از مرگ نجات یابد.
اما بعد از بهبودی نسبی در حالیکه هنوز با عوارض آن دست و پنجه نرم میکرد مجددا به زندان فراخوانده شد. اما به این دلیل که هنوز وثیقه پروندهاش باقی مانده و کرونا نیز در زندان شیوع بیشتری یافته بود،ایشان را به مرخصی فرستادند. آقای تنومند هم اکنون در حال گذراندن مرخصی خود در بیرون از زندان بسر می برد.
کمیته هماهنگی ضمن شادباش به مناسبت آزادی موقت هادی تنومند و محکومیت دستگیری و زندانی کردن کارگران و فعالینی که هیچ وسیله ای جز اعتراض و ایجاد تشکل برای بیان خواست ها و مطالبات برحق خود ندارند، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط ایشان و تمامی کارگران و فعالین کارگری و اجتماعی زندانی بوده، و اقدام عوامل سرمایه را به ویژه در دوران گسترش و تشدید بیماری مهلک کرونا، اقدامی بغایت بی رحمانه و ضدانسانی می داند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
۱۳۹۹/۹/۳۰
**********
"از کوزه همان برون تراود که در اوست ."حکایت بودجه سالانه است.
بودجه سالانه امسال نیز بمانند بودجه های بیش از چهار دهه گذشته همچنان منافع سرمایهداران و حاکمیت را حفظ میکند. از اینرو لازم است کیفیت و کمیت بودجه پیشنهادی دولت از منافع کارگران و زحمتکشان مورد بررسی قرار گیرد.
کارگران، معلمان، پرستاران، سایر مزد بگیران جامعه، بیکاران به همراه خانوادههایشان که دانشجویان و فارغ التحصیلان هم شامل میشود، ابدا هیچ سهمی از این بودجه نمیبرند. بودجهای که هیچ توجهی به جمعیت ۹۹ درصدی جامعه ندارد. میلیونها بیکاری که همواره بر جمعیتشان افزوده میشود، سهمی در این بودجهها ندارند و فاقد بیمه بیکاری لازم و مکفی، بدون کمترین حمایتهای اجتماعی به حال خود رها شدهاند.
اما، تخصیص بودجه به نفع سرمایهداران و موسسات، نهادها، سازمانها و ارگانهای دولتی و حکومتی، انباشت سرمایه آنان را افزایش میدهد، که هیچ تاثیری بر منافع جمعیت ۹۹ درصدیها ندارد!؟ عمدهای از این بودجه مصروف امنیت حفظ دارایی سرمایهداران میشود و یا اینکه جیب افراد در جناحهای سیاسی و آقازادهها را پر میکند. تقسیم بودجه بین خودشان چنان صورت گرفته که گویی سود سهامدارانی است که به صاحبانش تعلق گرفته باشد.
برای مطالعه متن کامل
اینجا کلیک کنید.
**********
احضار حسین پیروتی از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک
امروز سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۹، حسین پیروتی فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، به دادیاری شعبه اول دادگستری اشنویه احضار شد.
بعد ازمراجعه به شعبه اول دادگستری اشنویه، به حسین پیروتی تفهیم اتهام شده است که اداره اطلاعات اشنویه ازوی شاکی می باشد.
اتهام وارد شده به ایشان تبلیغ علیه نظام و انتشار اخبار احضار به اداره اطلاعات در تابستان گذشته می باشد.
توصیح اینکه حسین پیروتی فعلا با قرار وثیقه کارمندی ۲۰ میلیون تومانی تا زمان تشکیل دادگاه آزاد می باشد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، احضار، بازجویی، تهدید و ارعاب اعضای کمیته هماهنگی و دیگر فعالین کارگری را شدیدا محکوم کرده و خواستار پایان دادن به این فضای ارعاب و سرکوب می باشیم.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
**********
حمایت از اعتراضات و مبارزات کارگران و ستم دیدهگان در کردستان عراق.
سال هاست که کارگران و تهیدستان عراق در شهرهای مختلف این کشور، از جمله بغداد و بصره و سلیمانیه . . برای رسیدن به خواستههای طبقاتیشان دست به مبارزهای خستگیناپذیر زدهاند که در این مبارزات، انسان های زیادی جانشان را از دست داده و یا به شیوه هایی که مرسوم تمامی دیکتاتورها در سرتاسر دنیاست به عناوین مختلف مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار گرفته، بازداشت، زندانی و ترور شدهاند.
بار دیگر شاهد دور تازهای از اعتراضات و شورش کارگران و ستم دیده گان، این بار در اقلیم کردستان هستیم.
این اعتراضات که ازشهر سلیمانیه در کردستان عراق شروع شده بود بلافاصله شهرهای دیگر منطقه را فرا گرفته و گسترش یافته است.
کارزار طبقاتی اخیر که در اعتراض به بیکاری و فقر و فلاکت مردم، تشدید لجام گسیخته شکافهای طبقاتی میان مردم به جان آمده و سرمایه داران حاکم و عدم پرداخت مزد و حقوق کارگران در این منطقه، با راهپیمایی آرام خیابانی آغاز شده بود که از جانب ستمگران ضد مردم و دیکتاتورهای اقلیم کردستان تحمل نشد و با پرتاب گاز اشک آور و سپس تیراندازی مستقیم به سوی مردم گرسنه و محروم به خشونت کشیده شد.
تعداد زیادی از مردم در شهرهای سلیمانیه، رانیه و چمچمال. . . زخمی و دستگیر شدند و چندین نفر از آنان نیز جانشان را از دست دادهاند. سرمایه داران حاکم قصد داشتند مردم به جان آمده و استثمار شده را مرعوب نموده و مانع از ادامه اعتراضات آنان شوند. اما معترضان و مردم خشمگین در قبال این خشونتها، مراکز و دفاتر احزاب حاکم و رهبران دزد و غارتگر را به تصرف درآورده و به اعتراضات خود سیمایی دیگر بخشیدند.
این اعتراضات در واقع حق مسلم انسانهای ستم دیده و استثمار شده، در سرزمینی سرشار از ثروت و منابع غنی است. سرزمین هایی که توسط عوامل و باندهای مدافع سرمایه و با استفاده از توهمات مردم به تسخیر در آمده که بیش تر از دورههای پیشین و دیکتاتورهای قبلی به آنها ستم روا داشته میشود.
این واقعیتی است که کشتار و سرکوب کارگران عراق و اقلیم کردستان و مرگ و نابودی انسان های معترض به فقر و فلاکت، خشم و انزجار انسان ها را نسبت به دیکتاتورها و جنایت پیشگان برمی انگیزد.
در واقع سال هاست که شیوه کار حاکمان سرمایه دار و ستمگر منطقه سرکوب بی رحمانه کارگران و مردم محروم و تهیدست بوده است. شیوه ای که همواره نسبت به کارگران و ستم دیدهگان ایران، سوریه، یمن، عربستان، مصر، ترکیه، افغانستان و . . . انجام شده است.
گویی که کارگران و زحمتکشان باید به جرم غنی بودن سرزمینهایشان و داشتن منابع، معادن و ثروت های فراوان تنبیه شوند و سرمایهداران با بهره گرفتن از همان ثروتها در ناز و نعمت زندگی کنند.
این شرایط بار دیگر به ما یاد آوری میکند تا زمانی که کارگران و زحمتکشان جهان و علیالخصوص منطقه با هم متحد نشوند، همچنان شکل غارت شده و جهنم را هر روز در زندگی و واقعیت های عینی و ملموس آن تجربه خواهند کرد.
وظیفه همه کارگران و ستم دیده گان است که از مبارزات همدیگر پشتیبانی نموده و از تجربیات هم دیگر نیز استفاده نمایند.
به همین دلیل ضمن پشتیبانی از مبارزات کارگران عراق و دور اخیر مبارزات ستم دیدهگان در شهرهای مختلف کردستان، تنفر و انزجار عمیق خود را از سرکوبگران مردم اعلام کرده و خواهان یک زندگی شرافتمندانه انسانی برای آنان هستیم.
بی شک رهایی ما تنها به دست خود ما و اراده و توان طبقاتی ماست. به هر اندازه که متحد باشیم و شوراهای قدرتمند خود را ایجاد کنیم بیش تر به رهایی و آزادی می رسیم.
زنده باد اتحاد کارگران و تهیدستان علیه سرکوب و ستمگری سرمایه داران در سرتاسر جهان و به طور مشخص در منطقه.
برقرار باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران و زحمتشکان علیه استثمارگران و دیکتاتورهای اقلیم کردستان.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلها کارگری
۱۳۹۹/۹/۱۸
**********
« ۱۶ آذر، روز دانشجو گرامی باد »
شصت و هفتمین سالروز واقعه دانشگاه و شهادت ۳ تن از دانشجویان، به نام های احمدقندچی، مصطفی بزرگ نيا و مهدی شريعت رضوی را در شرایطی گرامی می داریم که دانشگاه همچنان به عنوان سنگری مهم در عرصه مبارزات دمکراتیک و اجتماعی مردم ایران، جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است.
این روز (۱۶ آذر) به عنوان نقطه عطفی در جنبش دانشجویی ایران شناخته شده و یاد آور مقاومت و مبارزه دلاورانه دانشجویان آگاه و آزاداندیشی است که حاضر نبودند در مقابل تهاجمات افسارگسیخته و ضدمردمی رژیم سرسپرده و فاسد شاه، سر تسلیم فرود آورده و به ذلت و خفقانی که این رژیم قصد اِعمال آن را در فضای جامعه، از جمله در مراکز علمی و دانشگاهی کشور داشت، تن در دهند.
در تمامی سال های بعد از آن نیز دانشجویان همواره در سالگرد این روز تاریخی ـ روزی که شاه و نظامیانش، صحن دانشگاه را به خاطر خوش خدمتی به اربابان آمریکایی و انگلیسی خود، با خون دانشجویان گلگون کرده بود، مراسمی را در گرامی داشت این روز برگزار می کنند تا ضمن افشای این جنایت، صدای اعتراض خود را نسبت به این قبیل اقدامات سرکوب گرانه و ضدمردمی - که البته به حکم سال ها سلطه و حاکمیت سرمایه بر شرایط کار و زندگی کارگران و توده های مردم محروم و به جان آمده، تا به امروز نیز ادامه داشته و تشدید نیز شده است ــ بلند کرده و خواست ها و مطالبات آزادی خواهانه و برابری طلبانه ی خود را در ارتباط با جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی به گوش کارگران و توده های مردم به جان آمده و استثمار شده آنان برسانند.
واقعیت این است که دانشجويان از کل جامعه و طبقات اجتماعی، جدا نبوده و از آن ها تأثیر می پذیرند. آنان به عنوان بخشی از جمعیت جوان و آگاه جامعه نمی توانند به ویژه در شرایطی که کارگران و توده های مردم محروم و به جان آمده، بیش ازهرزمان دیگری تنگناها و فشارهای اقتصادی و اجتماعی تحمیل شده از جانب صاحبان سرمایه و کارفرمایان را تجربه می کنند و جانشان در زیر فشارهای خورد کننده و طاقت فرسای معیشتی به لب رسیده است، در قبال این همه تبعیض و نابرابری ساکت و خاموش باشند و چشم های خود را به روی تمامی این فجایع و ستمگری ها ببندند. بخش های وسیعی از دانشجویان به عنوان فرزندان همین کارگران و مردم به جان آمده از ستم و استثمار سرمایه، از این شرایط و بی عدالتی های موجود در آن متاثر شده و فریاد اعتراض خود را علیه فقر و بی حقوقی و گرانی و اخراج و همچنین بگیر و ببندها و سرکوب های روز افزون امنیتی و پلیسی بلند می کنند و در اتحاد و همدلی با کارگران و زحمتکشان و البته حرکت های اعتراضی آنان، خواست ها و مطالبات همان مردم را در کنار خواست ها و مطالبات ویژه ی خویش سر می دهند.
آنان به ویژه در سال های اخیر، با سردادن شعارهایی چون: "فرزندان کارگرانیم / کنارشان می مانیم" ، "دانشجو آگاه هست / با کارگر همراه هست" و مهم تر از همه سردادن شعار "نان، کار، آزادی / اداره شورایی" در تجمعات خود، به سهم خویش، گام های بلندی در راستای همدلی و پیوند با کارگران و زحمتکشان و اعتراضات ومبارزات اجتماعی شان برداشته و نقطه عطفی را در جنبش دانشجویی، در اتحاد و همبستگی با جنبش کارگری به وجود آورده اند. دانشجویان البته در این ارتباط تاوان بسیار زیادی پرداخته و سختی ها و مشقات فراوانی را نیز همچون تهدید و ارعاب و دستگیری و زندان تحمل کرده اند.
خوشبختانه در سال های اخیر بخش های وسیعی از دانشجویان، به ویژه بخش پیشرو و آگاه آن به عنوان فرزندان کارگران و توده های مردم زحمتکش، بیش از پیش، مسائل و مشکلات خود را جدا از مسائل و مشکلات جامعه در کلیت خویش ندانسته و تلاش می کنند تا خواست ها و مطالبات دانشجویی و دمکراتیک خود را فراتر از حصار دانشگاه، در پیوند با خواست ها و مطالبات طبقاتی و اجتماعی کارگران و توده های مردم محروم و تحت ستم جامعه مطرح نموده و آن ها را رو در رو با سرمایه و عوامل آن، تعقیب و پیگیری نمایند. این بخش از جنبش می رود تا بیش از پیش با جنبش معیشتی و طبقاتی کارگران ارتباط برقرار کرده و در اتحاد با دیگر جنبش های اجتماعی، در پایان دادن به ستم و استثمار سرمایه و رنج و حرمان کارگران و توده های مردم سهیم باشد. جنبش آگاه و مردمی دانشجویی تلاش می کند تا به نوبه خود، در احقاق حقوق و مطالبات آزادیخواهانه و اجتماعی کارگران و توده های وسیع مردم، نقش بازی کرده و متناسب با توان و امکانات خویش، یاری رسان جنبش کارگری، برای تحقق خواست ها و مطالبات برحق انان از یک سو و نفی مناسبات نابرابر و ضد کارگری سرمایه داری باشد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ضمن گرامی داشت ۱۶ آذر، روز دانشجو و اعتراض به فضای پلیسی و امنیتی حاکم بر دانشگاه ها و محیط های دانشجویی در کشور، بر روی اتحاد و پیوند هرچه بیش تر میان جنبش دانشجویی و جنبش کارگری تاکید نموده و تلاش می کند تا به سهم خود در تعمیق و گسترش چنین پیوندی مفید و موثر واقع شود.
گرامی باد ۱۶ آذر، روز دانشجو. هرچه مستحکم تر باد اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری.
۹۹/۹/۱۶
**********
گرامیداشت روز مبارزه با سانسور
"سیزدهم آذر" روز مبارزه با سانسور است، سانسور یکی از ابزارهای مهم سلب آزادی به شمار میرود. سانسور به مانند سدی در برابر آزادی قلم و آزادی بیان است و ابزار یک سیستم بسته و دیکتاتوری است که در آن اکثریت انسانها صدمه خواهند دید و بیشترین صدمه از آن طبقه کارگر و همه ستمدیدهگان خواهد بود، جنبشهای مختلف مانند جنبش کارگری و سایر اقشار حتی محیط زیستی نیز از سانسور لطمه دیده و به موجب آن سرکوب میگردند.
ما بارها و بارها شاهد استفاده از تیغ تیز سانسور برای تسهیل در ضربات وارده بر قامت جنبشها و فعالان، رهبران و پیشروان آنها بودهایم. سانسور تامین کننده تاریکی مورد نیاز برای سرکوب است.
با وجود این شمشیر دولبه سرکوب و سانسور علیه آزادی، هرگز جنبشهای اجتماعی و فعالان آن سکوت نکرده، بلکه همواره بر علیه آن به مبارزه برخاسته اند. چنانکه مطالبات خود را با اعتصاب، تجمعات اعتراضی در خیابانها و مقابل سازمانها و نهادها فریاد زدند.
سانسور از مصادیق عینی، شفاف و آشکار سرکوب آزادی به شمار میرود.
یک درصدیهای جامعه با در اختیار داشتن دولت و دیگر ارکان حکومتی برای تامین و تداوم زندگی سرشار از آسایش خود و بهرهمندی از حاصل دسترنج کارگران و چپاول دیگر منابع ثروت جامعه از تمامی تلاشهای ممکن فروگذار نیستند.
سانسور رمز گشوده شده تحمیل بی حقوقی مطلق به جمعیت ۹۹ درصدی جامعه و استبداد مطلق بر علیه آنان است. اما سرکوبگران آزادی و مدافعین سانسور از درک این نکته غافل هستند که نه کارگران تحمل گرسنگی را دارند و نه نویسندگان و اندیشمندان مدافع آزادی سکوت خواهند کرد.
صدای اعتراض جنبشهای اجتماعی نیز خاموش نخواهد شد. مصداق عینی آن وجود و حضور و تولد رهبران و پیشروان کارگری و دیگر فعالین اجتماعی است که هر روز با تولدی دیگر آغاز میشود. هر چند که زندانها پر است اما زندانیان همواره جابجا میشوند، میآیند و میروند.
یک درصدیها با تمام امکانات، سازمانها و قوای نظامی و قضایی و اجرایی و قانون گذاری، قادر نخواهند شد که جوامع را به جزایر امن استثمار و ثروت اندوزی خود تبدیل کنند. چنانکه شاهد درهم شکستن تمامی تلاششان برای رسیدن به اهداف خود بوده و خواهیم بود .
برای نمونه مبارزان نویسنده نیز مانند هزاران کارگر و رهبران کارگری دیگر به همراه رهبران و پیشروان جنبش کارگری و سایر اقشار اجتماعی در زندان بسر میبرند.
به یقین بر این باوریم کارگران و زحمتکشان بدون اتحاد و همبستگی و ابزارها و قدرت اجتماعی و شورایی و اتحادیهای و سندیکایی خود و ایجاد توازن قوای لازم نمیتوانند آزادیهای ممکن را ایجاد کنند. زیرا سیستم سرمایهداری برای غارت بیشتر نیاز به سانسور و عدم آگاهی طبقاتی دارد.
زنده باد اتحاد کارگران و زحمتکشان برای لغو سانسور
۱۳۹۹/۹/۱۲
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری
**********
تجمع جمعی از کادر درمانی بیمارستان سپیر
جمعی از کادر درمانی بیمارستان “سپیر” تهران روز چهارشنبه ۱۲ آذر ماه در اعتراض به عدم پرداخت ماهها مطالبات معوقه خود، تجمع کردند.
یکی از معترضان در این خصوص می گوید: عدم پرداخت دستمزدها در حالی است که کادر درمانی و پزشکان و پرستاران در صف مقدم نبرد با ویروس کرونا قرار دارند و بدلیل کار مستمر دچار خستگی و فرسایش هستند اما دولت و نظام به فکر حداقل تسهیلات وضعیت معیشتی آنان نیست.
**********
برگی از تاریخ جنبش کارگری جهان: جان مک لین؛ آموزگار کارگران
مساله آموزش از مسائل همیشگی جنبش طبقه کارگر بوده است. طبقه کارگر در طول تاریخ مبارزاتی اش از آموزگاران حقیقی خود همواره کمک گرفته است. جان مک لینِ اسکاتلندی یکی از آنهاست.
مک لین متولد سال ۱۸۷۹ گلاسگو از یک خانواده کارگری است. پدرش کوزه گر بود. خانواده های پدری و مادری اش هردو از کشاورزانی بودند که با انقلاب صنعتی و در جریان خلع ید از کشاورزان (خرده مالکان سنتی) در منطقه “هایلند” اسکاتلند، یعنی راندن آنها از زمین هاشان (که استفاده آنها از این زمین ها سنتی بوده، یعنی “سند” به معنای قرن نوزدهمی اش نداشتند) و قحطی متعاقب آن، وادار به مهاجرت از کوهسارهای شمالی و غربی اسکاتلند به دشت های جنوبی و شرقی شده بودند. جان مک لین با پایان تحصیلات اش به عضویت فدراسیون سوسیال دموکرات اسکاتلند درآمد و در بخش نشریات و سپس آموزش و تبلیغ فعالیت کرد. در این دوران است که او کلاس های شبانه برای کارگران برگزار می کند و به آموزش تاریخ و مبانی اقتصاد به کارگران می پردازد.
در فاصله سال های ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۳ و در جریان اعتصابات متعدد در بخش های متعدد صنعت به خصوص در مناطق حاشیه رود کلاید ( که صنایع سنگین در آن متمرکز بود) و به کلاید سرخ معروف شد، او نقش پررنگی در سازماندهی و آموزش کارگران دارد. آنقدر که بسیاری از رهبران اعتصابات شاگردان او هستند. نقطه اوج این اعتصاب ها، اعتصاب یک میلیون معدن چی برای اعمال حداقل دستمزد یکسان در سطح کشور در فوریه سال ۱۹۱۲ بود که به پیروزی رسید.
در جریان جنگ اول جهانی و پس از پیوستن حزب سوسیالیست بریتانیا به جنگ، انقلابیان کلاید سرخ رهبری جناح مخالف با جنگ امپریالیستی را به عهده گرفتند. در این دوره نقش مک لین و کلاس هایش در شناساندن علل جنگ امپریالیستی بسیار پررنگ است. او همچنین کمک زیادی به پیروزی اعتصاب کرایه خانه به رهبری زنان کارگر در ژوئن تا نوامبر سال ۱۹۱۵ کرد. در همین دوران است که به بهانه تحریک اعتصابات دادگاهی و محکوم می شود. و گرچه حکم اولیه سنگین نبود (پنج روز زندان)، بلافاصله پس از دادگاه از کار اخراج می شود.
با رشد محبوبیت کلاس های اقتصاد یکشنبه عصرهای مک لین، او و عده ای از کارگران تصمیم به ایجاد یک کالج کارگری می گیرند. اما در فوریه سال ۱۹۱۶ او و عده ای دیگر از رهبران کارگران به علت مخالف شان با جنگ بازداشت می شوند. مک لین این بار به سه سال زندان محکوم می شود. در جریان تظاهرات صدها هزار نفری اول ماه مه سال ۱۹۱۷ در گلاسگو کارگران خواستار آزادی مک لین می شوند و دولت را وادا به عقب نشینی می کنند.
با پیروزی انقلاب اکتبر مک لین تلاش بی وقفه ای برای واداشتن دولت به به رسمیت شناختن دولت شوراهای کارگری می کند. و البته در آوریل سال ۱۹۱۸ با دیگر دستگیر و این بار به پنج سال زندان انفرادی محکوم می شود. این بار هم کارگران کلاید به خیابان ها می آیند. خود مک لین در زندان اعتصاب غذا می کند. و سرانجام پس از گذراندن هفت ماه از دوران محکومیت اش، دولت مرکزیِ هراسان از انقلاب، وادار می شود او را آزاد کند.
مک لین بار دیگر کلاس های اقتصاد مارکسی و تاریخ مبارزات کارگری اش را دایر می کند. و همزمان برای اعتصاب عمومی کاهش ساعت کار به هفته ای چهل ساعت تبلیع می کند. گرچه اعتصاب این بار شکست می خورد و بیکاری گریبان هزاران کارگر درگیر در اعتصاب را می گیرد. مک لین برای ۳۵۰۰ کارگر بیکار هفته ای دوبار کلاس های اقتصاد برگزار می کند. و به عضویت کمیته ناظر بر بیکاران اسکاتلند هم در میاید. البته در این مدت ( سال های ۱۹۲۱ و ۱۹۲۲) بار دیگر هم دستگیر و به سه ماه زندان محکوم می شود. دلایل محکومیت اش تحریک کارگران به انقلاب، حمایت از معدن چیان، هواداری از استقلال اسکاتلند و مانند آن بود.
علاوه بر اینها علیرغم سمپاتی به دولت شوراهای کارگری در روسیه، مک لین به حزب کمونیست تازه تأسیس بریتانیا نپیوست. و خواهان ایجاد حزب کارگران سوسیالیست اسکاتلند بود. زندانی شدن، اعتصاب غذاهای متعدد و کار بی وقفه اما بر سلامت او تاثیر جدی گذاشت و او در نوامبر سال ۱۹۲۳ بر اثر بیماری ذات الریه درگذشت.
در روز، ۳۰ نوامبر ۱۹۳۰، ماری هریس جونز* که با عنوان مادرجونز شناخته میشود از دنیا رفت. او معلم مدرسه و خیاطی بود که به فعال و سازمانده سرشناسی بدل شد و به هماهنگی اعتصابهای بزرگی کمک کرد. او همچنین یکی از پایهگذاران سازمان کارگران صنعتی جهان بود.
بعد از اینکه شوهر و چهار فرزندش را در سال ۱۸۷۶ در اثر تب زرد از دست داد و مغازه لباسفروشیاش در سال ۱۸۷۱ در اثر آتشسوزی عظیم شیکاگو سوخت، به یکی از سازماندهان گروه شوالیههای کار** و اتحادیه کارگران متحد معدن*** بدل شد. به دلیل موفقیتش در سازماندهی کارگران معدن و خانوادههایشان علیه صاحبان معدن او را خطرناکترین زن در آمریکا میدانستند. در اعتراض به اجرای سهلانگارانه قوانین کار کودک در معادن و کارگاههای ابریشم پنسیلوانیا، راهپیمایی کودکان را از فیلادلفیا به سمت خانه رئیس جمهور وقت تئودور روزولت در نیویورک سازمان داد.
کتاب «اتوبیوگرافی مادرجونز» شامل توصیف شرایط سخت زندگی کارگران آمریکا و تلاش آنها در راه تأمین معاش است که بخشی از آن با عنوان «در زندانهای راکفلر» به ترجمه جلال آلاحمد در کتاب «هفت مقاله» آمده است.
* Mary G. Harris Jones
Knights of Labor
* United Mine Workers
**********
محیطهای کار برای کارگران همچنان ناامن تر میشود!
روزی نیست که خبرهای دلخراش ناشی از نبود وسایل ایمنی در محیط کار، سرتیتر خبرگزاریهای رسمی و غیر رسمی از گوشه و کنار ایران قرار نگیرد و موارد متعددی نیز از این حوادث هرگز مخابره نمیشود.
برای درک بهتر این موضوع کافی است تا سری به آمار پزشکی قانونی در بازده زمانی ده ساله (۱۳۹۶تا۱۳۸۷) بیندازیم، تا عمق فاجعه مشخص شود که ۱۵ هزار و ۹۷۷ نفر در این مدت ده سال در حوادث ناشی از کار جان خود را از دست داده اند بدین معنی که سالانه به طور متوسط ۱۶۰۰ نفر بر اثر حوادث کار جان خود را از دست داده اند. در گزارشی دیگر از همین سازمان حوادث ناشی از کار در شش ماهه اول ۹۸ منجر به مرگ نسبت به مدت مشابه سال ۹۷ هفت و نیم درصد افزایش داشته است و این آمار با توجه به اخبار منتشره از حوادث محیط کار در شش ماهه اول ۹۹ به مراتب آمار بیشتری را نشان خواهد داد.
از طرفی به گزارش کانون کارگران ساختمانی سراسر کشور، عمده علت مرگ افراد در سوانح محلهای کار، سقوط از بلندی است و بیشتر در بخش ساختمان سازی به وقوع می پیوندد که پنجاه درصد از این امار را به خود اختصاص می دهند.
تمامی این آمار بویژه در ارتباط با کارگران ساختمانی که بیمه نیستند و کارگاههایی با کمتر از ۱۰ نفر که از شمول قانون کار خارج هستند و نیز کارگران مهاجر، بویژه کارگران افغان و یا کارگران مهاجر ایرانی که در دیگر کشورها بویژه در کشور عراق دچار سوانح کار می شوند آمارشان از سوی نهادهای مانند پزشکی قانونی و سازمان آتش نشانی و یا سازمان تامین اجتماعی به عنوان نهادهای رسمی، ثبت نخواهد شد.
اما چرا کارگران همچنان در این عصر حاضر و با توجه به پیشرفت انسان در تولید و تجهز وسائل ایمنی کار و نرم افزارهای لازم برای آموزش و تامین امنیت محلهای کار باز ما هر روز شاهد بالارفتن مرگ و میر کارگران و نان آور خانواده های کارگری و یا نقص عضو و نادیده گرفتن غرامتهای بعد از حادثه از سوی کارفرماها و نهادهای زیربط دولت در ایران هستیم؟
واقعیت این است مسئولیت عمده ایمن سازیهای محیط کار که کارگران را از عوامل مضری که می تواند سلامتی آنان را به خطر بیندازد بر عهده کارفرمایان و سطوح بالایشان یعنی سازمانهای مدیریتی بخصوص اداره کار و سازمان تامین اجتماعی است اما سود پرستی کارفرمایان باعث تشدید حوادث محیط کار شده و با توجه به نیروی ذخیره بیکار در جامعه و به لطف و برکت قراردادهای موقت و سفید امضا که هر لحظه اراده کنند کارگر شاغل را اخراج می کنند و فرد دیگری را جایگزین او میکنند خیالشان از این بابت راحت است که هیچ کارگری به خاطر جانش کار را رها نمیکند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری ضمن ابراز همدردی با تمام کارگران و خانواده های کارگری که در طول تمام سالیان گذشته و حال دچار حوادث ناشی از نبود امکانات در محیط کار شده و یا نان آور خود را از دست داده و یا دچار نقص عضو و عوارض ناشی از ان شده خود را کنار آنها می داند و بار دیگر اعلام میکنیم که تنها مبارزه متشکل و پیگیر و قدرت شورایی کارگران در محیطهای کار می تواند کارفرمایان و دولتهای حامی آنان را وادار به تامین امنیت محیط کار کند.
زنده باد اتحاد طبقاتی کارگران برای یک زندگی بهتر!
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری - ۹۹/۹/۱۱
**********
تاثیر وضعیت اقتصادی بر افزایش خودکشی زنان در ایران
پیش از هر چیزی باید عنوان شود وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی چنان فلاکتبار است که آبستن هر نوع پدیده مرگآفرین است.
خودکشی زنان یکی از نشانههای بارز این اوضاع و شرایط است که ما هر روز شاهد آن در چهار گوشه ایران هستیم.
به قول مسعود قادی پاشا در سال ۹۸ بیش از ۵۱۴۳ مورد خودکشی وجود داشتە کە ۱۵۱۷ نفر شامل زنان بوده است. طبق این آمار ما شاهد افزایش ۸٪درصدی نسبت به سال ۹۷ بودهایم. بی شک تعداد این خودکشیها درسال ۹۹ افزایش چندین برابر داشتە است کە ابعاد افزایش آن شامل کودکان زن زیر ۱۷ سال نیز میشود. وقتی در سال ۹۷ طبق آمار نیم بندشان بیش از ۲۱۲ نفر زیر ۱۷ سال خودکشی میکنند و این فاجعه در سال ۹۹ طبق آمار حتی در رسانههای سانسور شده بیشتر به چشم میخورد؛ دیگری چیزی برای شکست سیستم سرمایهداری ایران برای اداره جامعه باقی نمیگذارد.
سعید مدنی محقق جرم شناسی میگوید : «نرخ خودکشی در جهان ۸ در ۱۰۰ هزار نفر است، اما این میانگین در برخی شهرهای ایران فاجعه است. برای نمونه در مسجد سلیمان ۲۷ و در کرمانشاه ۲۶ در ۱۰۰ هزار نفر است.»
برای اثبات این جرم علنی سیستم سرمایهداری ایران نیازی به دلایل محکم علمی و میکروسکوپی نیست. وقتی بیشتر مردمش علیالخصوص نسل جوانش با بیکاری میلیونی مواجه است و وقتی کارگرش دم به دم اخراج و تعدیل نیرو می گردد و وقتی حقوقهای کارگری و مزد روزانه کفاف یک وعده صبحانه واقعی نمیکند.
علاوه بر این ستم عمومی، ستم مضاعف عهد فئودالی نیز بر قامت زنان تحمیل میشود، چگونه امکان سلامتی روح و روان میسر میگردد؟ با این ستمهاست که بحران مالی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و متعاقب آن افسردهگی و انواع بلاهای ممکن چون فحشا، سرخوردهگی، بی هویتی، جامعه را لبریز میکند که سرانجام ما با کمترین پیامدهایش یعنی با افزایش پدیده خودکشی علیالخصوص خودکشی زنان مواجه میشویم.
افزایش خودکشی زنان دلیل علمی دارد. در بستر چنین شرایطی با وجود قوانین مرد سالاری، وجود افزایش دو برابر کار، کار در خانه و بیرون ازخانه، مسئولیت فرزندان در بیشتر امور، پخت و پز و زندگی یکنواخت آشپزخانهای که یکسوی ماجرا است و سوی دیگر آن پیامدهای بیکاری و تورم و همه بحرانهای نامبرده فوق، در نتیجه انعکاس این شوم بختی به درون خانهها، زنان را در بدترین شرایط زندگی قرار میدهد.
خانهای که گرم و مکان صلح و آرامش مینامند، به یک کانون گرم جنگ و کشمکش و بر خوردهای روانی و فیزیکی منجر میشود. به همین دلایل خودکشی و خودکشی زنان درسایه این وضعیت به افزایش تراژیک وار رسیده است. انگار فرامین اجتماعی به سرمایهداری ایران نفهمانده که جامعه تنها با افزایش بحرانسازی و غارت اداره نمیشود و هر گز جامعه با این روش روی آرامش را نخواهد دید و سرانجام عکس العمل آن را در افزایش انواع خشونتها خواهیم دید.
کمیته هماهنگی ضمن ابراز نگرانی از این فاجعه انسانی، راه حل خروج از این زندگی نگبتبار را نه در پدیدهای چون خودکشی، بلکه در مبارزه و پیکار متحدانه طبقاتی علیه این وضعیت میداند. و همواره بر این باور است با اتحاد و قدرت اراده اجتماعی شورایی و طبقاتی کارگران و ستم دیدهگان علیه این وضعیت است که میتواند موجب بهبودی اوضاع بد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی شود و نهایتا موجب کاهش پدیده خودکشی گردد.
زنده باداتحاد طبقاتی کارگران و ستمدیدهگان
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری - نهم آذرماه ۱۳۹۹
**********
بار دیگر شلاق توحش سرمایه بر پیکر کارگران!
داوود رفیعی کارگر اخراجی شرکت پارس خودرو که برای پیگیری وضعیت خود به دادسرا مراجعه کرده بود، بدون اطلاع قبلی و بدون این که حکم قطعی ای در این باره وجود داشته باشد، به ناگهان توسط ماموران اجرای احکام قوه قضاییه، هفتاد و چهار ضربه شلاق خورد.
وی که به دلیل اعتراض برای احقاق حقوق حقه خود و سایر همکاران در شرکت پارس خودرو اخراج شده بود، در فروردین ماه سال ۹۷ در اعتراض به اخراج خود مقابل وزارت کار دست به اعتصاب غذا زده و پس از سه روز با وعده رسیدگی به مطالباتش از اعتصاب غذا دست کشید. وی در ۲۳ اردیبهشت ۹۷، هنگامی که برای پیگیری مطالباتش به وزارت کار مراجعه کرده بود و قصد داشت پیشنهاد رشوه ۲۰۰ میلیونی وزیر کار را افشا کند، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و خرداد ماه همان سال با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. این کارگر شریف و حق طلب به جرم افشای پیشنهاد رشوه وزیر کار و باشکایت او محکوم به شلاق شد.
از آنجایی که اخیرا دستگاه قضایی، وثیقه گذار را تحت فشار قرار داده ، داوود رفیعی به منظور پیگیری به دادسرا مراجعه نمود که وحشیانه شلاق خورد.
پیش تر نیز ما شاهد اجرای چنین احکام وحشیانه و قرون وسطایی در مورد کارگران بوده ایم. صدور واجرای چنین احکامی هدفی جز تحقیر کارگران و ایجاد ترس و برقراری فضای خفقان وسکوت به منظور عقب راندن اعتراضات کارگران ندارد. هرضربه شلاق بر پیکر یک کارگر در واقع هشداری به کل طبقه کارگرایران است.
سرمایه داری برای سرکوب کارگران از امکانات وسیع حقوقی، پلیس، رسانه و...برخورداراست و کارگران برای عقب راندن حافظان و مدافعان سرمایه راهی جز اتحاد و همبستگی و تکیه بر نیروی جمعی و شورایی خود ندارند.
ما ضمن محکوم نمودن احکام وحشیانه و بازداشت و شلاق این کارگر شجاع و مبارز، خواهان لغو و برچیدن این قبیل احکام ضدکارگری و ضدانسانی بوده و بار دیگر تاکید می کنیم که چنین شیوههایی به هیچ وجه قادر نخواهد بود جنبش اعتراضی کارگران و دیگر جنبش های اجتماعی را که برای بهبود شرایط کار و زندگی خود و همکاران و از میان برداشتن فقر و فلاکت در جامعه تلاش و مبارزه می کنند به عقب نشینی وادار کرده، آن ها را به سکوت و خاموشی بکشاند.
برقرار باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران علیه سرمایه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری - هفتم آذرماه ۱۳۹۹
**********
وقتی بولدوزرها هم طبقاتی عمل میکنند!
اینجا ایران است. سرزمینی که حاکمانش آن را آزادترین کشور جهان می نامند. کشوری که روزی نیست واژه های «محرومیت زدایی» و حمایت از «مستضعفین» از تریبون های حکومتی اش شنیده نشود!
اینجا بندرعباس است، یکی از شهرهای ایران که مرکز افزایش انباشت ثروت، برای صاحبان سرمایه می باشد. آخرین روزهای آبانماه ۱۳۹۹ و در سالگرد سرکوب خونین خیزش گرسنگان، بولدوزرها به سمت محله «۲۲ بهمن» به حرکت در می آیند تا منزل یکی دیگر از «خارج از محدوده»ها را روی سرش ویران کنند. وقتی نیروهای تخریب و نابودی سر می رسند، با صدای فریاد و ضجه مادر و دختر کوچکش مواجه می شوند. اما مجریان قانون، اشک و فریاد این «حاشیه نشین» های جامعه طبقاتی سرمایهداری را نمی بینند و نمی شنوند و دست های ویرانگر حرکت می کنند. دیوارها به سادگی فرو می ریزند و روی زمین می افتند. دختر اشک ریزان و با صدای بلند جیغ می کشد که « خراب نکنید، مگر نمی شنوید؟!» اما مامورین، نباید که بشنوند، چرا که «مامورند و معذور» و مجری «قانون»! قانونی که نه «حافظ منافع توده ها»، بلکه مدافع و حامی ثروت و قدرت، «بالایی» هاست.
مادر اما، پریشان و مضطرب است. به این سو و آن سو می دود. آن قدر حالش بد است، اشک و فغان کودکانه دخترش را نمی بیند. «بس کنید» های این زن هم بی نتیجه است و «خانه» طوری ویران می شود که دیگر آنها نتوانند در آن بمانند. عاقبت مادر آن تصمیم آتشین را می گیرد: خودسوزی بر ویرانه های سرپناه اش! صحنهای دلخراش که پیش تر در ۳۰ اردیبهشت امسال، به شکلی دیگر در شهرک سجادیه کرمانشاه به تصویر کشیده شد. «آسیه پناهی» در مقابل این خانه خرابی «اجرائیات شهرداری کرمانشاه» اما تاب نیاورد و جانش را از دست داد.
تخریب و ویران کردن سرپناه مردم فقیر و تنگدست چیز تازه ای نیست و همواره چنین اقدامی در شهرهای مختلف صورت گرفته است. آنچه متفاوت است و سانسور خبری حکومت را به چالش می کشد، ثبت این اقدامات ضد انسانی توسط دوربین های موبایل مردم است. طوری که با هر بار نشر آن در فضای مجازی، مقام های دولتی را سراسیمه کرده و سعی می کنند با عوامفریبی همیشگی، صورت مسئله را پاک کنند.
اما پرسش این است که چرا بولدوزرهای شهرداری فقط به سراغ حاشیه نشین های نگون بخت می روند؟ کیست که نداند برج های سر به فلک کشیده در پایتخت و شهرهای بزرگ از طریق ابزارهای قانونی و فراقانونی و بدون ضوابط شهرسازی ساخته می شوند. مگر سرمایهدارن برج ساز، زمین خوار، جنگل خوار و دریاخوار در این مملکت روز روشن و در مقابل چشمان مجری «قانون»، در حال غارت و حیف و میل «منابع کشور» نیستند؟ چرا آنها مصونیت دارند و در امان قانون هستند؟
پاسخ ساده است: # بولدوزرها_طبقاتی_عمل_میکنند و کاری به ساخت و سازهای غیر قانونی ثروتمندان ندارند. زیرا که دولت از خود آنها بوده و حافظ منافع آنهاست و همگی در این چرخه فساد و رانت نهادینه شده و بوروکراسی اداری پوسیده، ذینفع هستند.
پاسخ ما هم به عنوان جمعی از کارگران و فعالین کارگری به این شیوه ظالمانه ویران کردن محل سکونت مردم بی پناه روشن است:
ما ضمن همدردی با این خانواده زحمتکش، این برخورد بیرحمانه مامورین دولتی را محکوم می کنیم.
وظیفه دولت سرمایهداری حاکم بر ایران، به عنوان متولی اداره جامعه این است که مسکن شایسته انسان امروز را در اختیار همه آحاد جامعه، بخصوص بی مسکن ها بگذارد؛ تا دیگر هیچکس ناچار به کارتون خوابی و یا گورخوابی، و سکونت در حلبی آبادها و حاشیه شهرها نشود. این مطالبه و حق طبیعی همگان است. البته این مهم به دست نمیآید، مادام که کارگران متحد و متشکل نشوند و پرچم جنبش مطالباتی فرودستان را گستردهتر نکنند. چاره رنجبران، اتحاد و متشکل شدن است.
در عین حال راه حل نهایی برای پایان دادن به این شرایط فقر و فلاکت را اداره جمعی و شورایی جامعه توسط نهادهای منتخب شوراهای همین مردم زحمتکش می دانیم. امری که با انتخاب آزادانه و آگاهانه همگان ممکن می شود.
کارگران؛ علیه سرمایه متشکل شویم!
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری - پنجم آذرماه ۱۳۹۹
**********
جرم آنها گرسنگی بود؛ هرگز فراموشش نکن!
واقعهی اودالن Ådalen
یکی از اتفاقات مهم تاریخ جنبش کارگری سوئد که بسیار مورد بحث و گفتگو بوده و هنوز هم هست واقعهی اودالن است. تاریخنویسان و محققان زیادی در این مورد نوشتهاند.
اشعار و سرودهای فراوانی در بارهی این واقعه سروده شده و فیلمهای بسیاری بهآن پرداختهاند. از سال ۱۹۳۰ کارگران کارخانه سولفات در شمال سوئد با کارفرما علیه کاهش دستمزدها بحث و جدل داشتند، اما بهنتیجهای نرسیدند. کارگران کارخانهی سولفات در لُنگرور Långrör یکی از حومههای شمال در بهار سال ۱۹۳۱ دست بهاعتصاب زدند.
کارفرما برای حمل و نقل خمیر کاغذ تعداد ۶۰ نفر اعتصاب شکن را بهکار گرفت که بخشاً دانشجو و اکثراً اعتصاب شکن حرفهای بودند.
ورود اعتصابشکنها بهکارخانه موجب خشم کارگران در دیگر کارخانهها در منطقه شمال شد و در ۱۳ ماه می کارگران در همبستگی با کارگران اعتصابی دست بهاعتصاب زدند.
با وارد کردن اعتصابشکنها بهدیگر کارخانهها خشم کارگران اعتصابی دوچندان شد و صف تظاهرات کارگران بهسوی محیط کارخانه روان شد تا کار اعتصابشکنها را مختل کنند.
چند نفر از کارگران توانستند وارد کارخانه شوند و اعتصابشکنها و کارگران اعتصابی باهم درگیر شدند. روز بعد کارگران خشمگین در پارک مردم در فُروناوُ Frånö گرد آمدند. رهبران اتحادیههای کارگری در خانهی مردم (یا خانهی ملت) در مورد راهچارههای جلوگیری از ادامهی کار اعتصابشکنها بحث و گفتگو داشتند.
نتیجهی قطعی نشست این بود که کلیه فعالیت تولیدی در تمامی کارخانههای چوببری و تولید خمیر کاغذ در اودالن متوقف گردد. هنگامی که نشست بهپایان رسید، کارگران در صف تظاهرات بهسوی کارخانه در حومهی لُوند Lund در اودالن Ådalen
بهراه افتادند. در طول راه مردم که اکثراً خانوادههای کارگری بودند، بهصف تظارات میپیوستند.
تعداد تظاهرکنندگان بین ۳ تا ۴ هزار نفر گزارش شده بود. ارتش ساعتها پیش از ورود کارگران منطقه را محاصره کرده بود، و بهکارگران فرمان توقف داد؛ اما کارگران بهاین فرمان توجهی نکردند و بهحرکت خود ادامه دادند.
طولی نکشید که فرماندهی ارتش دستور شلیک داد. ۵ نفر از کارگران کشته و چندین نفر هم زخمی شدند. کشته شدهها عبارت بودند از: اِریا سُدِربَرگ Eira Söderberg زنِ کارگری که فقط ۲۱ سال سن داشت؛ اریک سُدِربَرگ ÉrikSödérberg ۳۱ساله که سالهای متمادی در کارخانه کار میکرد؛ اِورت نیگِرن Evert Nygrenکارگری که ۲۲ سال بیشتر عمر نکرده بود؛ لارسون استوره Larsson Sture کارگر جوانی که ۱۹ ساله بود؛ و کارگری ۳۵ ساله بهنام ویکتور اریکسون Viktor Eriksson. ارتش تا روز پانزده می منطقه را در اشغال خود داشت. در حالی که روزنامههای سوسیالیستی فرمانده ارتش را قاتل کارگران خواندند و اعتصاب را حق مسلم کارگران میدانستند، روزنامههای بورژواییْ کارگران را بربرهای وحشی نامیدند و از ارتش بهخاطر سرکوب این «وحشیان» تقدیر کردند.
جسد چهار نفر از این کارگران را بهیک آرامگاه بردند و بر مزار آنها نوشتند:
این کارگران سوئدی در سرزمین خود و در زمان «صلح»، بدون سلاح و بیدفاع بهضرب گلوله [ارتش] کشته شدند. جرم آنها گرسنگی بود؛ هرگز فراموشش نکن!
**********
کارگران و زحمتکشان، بیش ترین قربانی کرونا
با تاسف عمیق و فراوان شاهدیم که چگونه کرونا، این پدیده قرن بیست و یکمی این روزها بە شکلی وحشتناک، زندگیهای زیادی را به فنا داده و می دهد. این خود واقعیتی است که بیش ترین قربانی این ویروس مرگبار را کارگران و زحمتکشان تشکیل می دهند. آمار رو به افزایش هفته ها و روزهای اخیر نشان از آن دارد که قربانیان این هیولا کسانی هستند که امکانات، پول و سرمایه لازم را برای مداوای خود در اختیار ندارند. مضاف بر این که آسیبهای ناشی از بیماری کرونا از جمله اخراج و بیکاری، گرانی و دستمزدهای ناچیز در کنار فقدان امکانات و تمهیدات درمانی و پزشکی خود مزید بر علت شده و مرگ و میر را به ویژه در میان مردم کارگر و زحمتکش جامعه افزایش می دهد.
در شرایط کنونی کم تر کارگر و زحمتکشی، جرئت مراجعه به مراکز درمانی، حتی از نوع دولتی آن را دارد. زیرا باید دارو و درمان خود را شخصا تهیه کند و این هزینه ها آنقدر بالاست که شخص ترجیح می دهد حتی المقدور به مراکز پزشکی و درمانی مراجعه نکند، مگر در شرایط بسیار حاد و بحرانی که آن هم در بسیاری از موارد به مرگ و نابودی بیماران منجر می شود. علاوه بر آن خدمات درمانی و تهیه دارو برای انواع دفترچهها و صندوق های بیمه درمان متفاوت است که این مسئله نیز به نوبه خود وضعیت بسیار متفاوت و ناگواری را برای بیمه شدگان در پی خواهد داشت. طبق آمار رسمی مرگ و میر روزانه به بیش از چهارصد، تا چهارصد و پنجاه نفر رسیده است که ضمن دلالت بر عمق فاجعه، نشان از بی تفاوتی و لاقیدی مقامات و مسئولین بهداشت و درمان کشور و دولت سرمایه داری حاکم در قبال زندگی و جان مردم دارد. واضح است که دود چنین بی تفاوتی و لاقیدی ای که اغلب با اقدامات خرافی و ضدعلمی مقامات و مسئولین بهداشت و درمان نیز توام است بیش از همه به چشم کارگران و توده های محروم و زحمتکش مردم می رود و آن ها را به کام مرگ می کشاند. بی جهت نیست که کشور ما ایران در این روزها به نسبت جمعیت، آمار بسیار بالایی را به لحاظ درصد مرگ و میر پشت سر می گذارد. بدون شک این قضیه را در درجه اول باید از چشم دولت سرمایه داری حاکم و وادادگی این دولت در قبال جامعه دانست. دولتی که اعلام می کند: "بهتر است ۲ میلیون نفر بر اثر ابتلا به ویروس کرونا بمیرند تا ۳۰ میلیون نفر برای اعتراض به خیابان نیایند" را نمی توان حافظ جان و زندگی کارگران و مردم محروم و زحمتکش جامعه دانست.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری ضمن ابراز همدردی با قربانیان این فاجعه دردناک، این کشتار عمدی را به دلیل در دسترس نبودن امکانات و تجهیزات پزشکی و دارویی محکوم کرده و تنها راه گذر از این وضعیت اسف بار را اتحاد و همبستگی طبقاتی و اراده یکپارچه و شورایی کارگران می داند. بدون این اتحاد، سرمایهداری در ایران هرگز امکانات لازم را برای نجات ستم دیدهگان و محرومان در اختیار آنان و جامعه قرار نخواهد داد. بهرەمند شدن از حقوق انسانی در این دوران بحرانی علی الخصوص برای کارگران و ستم دیدهگان امری عاجل و نیازی مبرم است.
**********
۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
در نوامبر سال ۱۹٦٠ سە خواهر اهل جمهوری دمینیکن با نام خواهران میرابل پس از شکنجە توسط سازمان امنیت این کشور، به دلیل مبارزه علیه دیکتاتوری ژنرال تروخیلو به طرز فجیعی به قتل رسیدند.
٢١ سال بعد در سال ۱۹٨١ همایشی در بوگوتا پایتخت کلمبیا با شرکت فعالان مدافع حقوق زنان در امریکای لاتین و کارائیب تشکیل شد و پیشنهاد اختصاص دادن روز قتل خواهران میرابل به عنوان روز نفی خشونت علیه زنان مطرح گردید که سر انجام در ٢۵ نوامبر سال ۱۹۹۹ روز جهانی محو خشونت علیه زنان در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد.
خشونت علیه زنان شامل خشونت کلامی، خشونت فیزیکی، خشونت روانی، خشونت جنسی و خشونت اقتصادی می شود.
اگرچه در کشورهای سرمایه داری پیشرفته به دلیل سال ها مبارزه زنان علیه خشونت، این مسئله تا حدودی کاهش یافته، اما طبق آمارهای اعلام شده توسط این کشورها، هنوز خشونت با ابعاد نسبتا زیادی علیه زنان اعمال میشود.
به عنوان مثال در فرانسه، در سال ٢٠۱۹ صدوبیست زن بر اثر خشونت خانوادهگی جانشان را از دست داده اند. متاسفانه این تنها نمونه و "مشتی از خروار" خشونت های بسیار علیه زنان در جهان نابرابر موجود است. تا آن جا که میتوان گفت: یکی از بحرانهای کنونی جوامع انسانی همانا گسترش غیر قابل انکار خشونت علیه زنان می باشد. این پدیده زشت و نامیمون امروزه - اندکی کم تر یا بیش تر - در همه کشورهای جهان مسئلهای عمومی و دارای نتایج وخیمی میباشد.
از کشورهای سرمایه داری امپریالیستی در آمریکا و اروپا هم که بگذریم، خشونت علیه زنان امروزه در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین نیز بیداد می کند و از ابعاد وحشتناکی برخوردار است. کشورهایی مثل هند، افغانستان، پاکستان، ایران، عراق، عربستان، ترکیه و . . . از نمونه های آشکار خشونت علیه زنان به شمار می روند و ما هر روز شاهد ابعاد هرچه وسیع تر خشونت علیه زنان در این کشورها می باشیم.
سرمایهداری استثمارگر در این کشورها با استفاده از فرهنگ و سنتهای عقب مانده و کهنه به طور رسمی علیه زنان اعمال خشونت میکنند.
در ایران نیز به واسطه حاکمیت سیستم سرمایهداری و آلودگی آن با انواع توهمات و خرافات، زنان در معرض خشونت های بسیار قرار دارند.
آمار خودکشیزنان، قتلهای ناموسی، پوشش اجباری، نابرابری و بی حقوقی قضایی و زندانی شدن زنان مبارز که هر کدام به نحوی از انحاء به دنبال رفع این نابرابری ها و بی حقوقی ها هستند خود آشکارا سیمای این قبیل خشونتها را به نمایش می گذارد. از نمونه های بارز این نوع خشونت ها، می توان از قتل رومینا اشرفی و دهها همسن و سال او یاد کرد که به سهم خود نشان از چهره کریه، معیوب و بغایت نابرابر سیستم سرمایهداری ایران دارد.
سیستمی که با اعمال سیاستها و قوانین عقب مانده و ضد زن از یک سو و بهره گرفتن از ترفندهای اقتصادی سرمایهداری پیش رفته برای سود دهی و ایجاد ارزش اضافه از دیگر سو، خشونت علیه زنان را افزایش داده است و بر ابعاد و عمق آن افزوده است، که نتیجه آن را می توان در خودکشیها و قتلهای ناموسی و غیره، در آمار روزانه مشاهده کرد.
با شروع کرونا وتعطیل شدن بسیاری از کارها و شغلها و بیکاری مضاعف، فشار بیش از حدی به لحاظ اقتصادی و معیشتی و صدالبته روانی به طبقه کارگر و اقشار زحمتکش و تحت ستم مردم وارد شده که به نوبه خود موجب افزایش خشونت علیه زنان و کودکان شده است. افزایش سە برابری آمار اختلافات خانواده گی در دوران قرنطینه، تنها بخش کوچکی از وضعیت خشونت علیه زنان را نشان می دهد.
بررسی همه جانبه خشونت علیه زنان در ایران و سرتاسر جهان، به ما یادآوری میکند که ریشه های اعمال این خشونت ها، بسیار پایه ای و عمیق بوده و علیرغم پاره ای اقدامات از جانب برخی نهادها و سازمانهای جهانی برای کاهش آن ها، در عمل اقدامی ریشه ای برای رفع این خشونتها صورت نمیپذیرد. زیرا خشونت و نابرابری در بطن این سیستم های استثمارگر و سرشار از تبعیض، فرودستی و نابرابری وجود داشته و اعمال آن ها و نمایشهای آن ها تنها حکم دارویی آرام بخش برای دردهای سرطانی را دارد که درد آن را تقلیل می دهد، ولی درمانش نمیکند.
واقعیت این است که در شرایطی که نابرابری و شکاف های گسترده و روزافزون طبقاتی، تا مغز استخوان ِ جوامع سرمایه داری نفوذ کرده و اکثریت قریب به اتفاق انسانها در چنین جوامعی برده گروه های محدود و انگشت شماری از صاحبان سرمایه هستند و از جمله جسم و جان زنان و نیروی کار ارزان شان وسیله و ابزاری برای سوداندوزی و انواع سوء استفاده ها قرار می گیرد در چنین شرایطی چگونه ممکناست خشونت علیه انسان و به تبع آن علیه زنان
بدون شک انواع خشونت ها با از بین رفتن جوامع طبقاتی و تغییر ماهیت انسان به مشترکات انسانی از بین میرود، زیرا انسانها دیگر تضادی علیه همدیگر نخواهند داشت و دلیلی برای اعمال خشونت باقی نخواهد ماند.
کمیته هماهنگی ضمن همدردی با همه قربانیان خشونت، خواستار تمهیدات و امکانات لازم و مناسب برای یک زندگی انسانی است و این تحقق نمی پذیرد مگر با مبارزە زنان و مردان کارگر و آزادیخواه و قدرت شورایی و طبقاتی آنان برای رسیدن به یک جامعه آزاد برابر و بدون ستم و استثمار. تنها در یک چنین جوامعی است که به تمامی خشونت های سیستم سرمایه داری که هر روزه تولید و بازتولید می شوند پایان داده خواهد شد.
زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی
کارگران و زحمتکشان علیه تمامی انواع خشونت و فرودستی.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
**********
مرگ کارگر دیگر بر اثر سقوط در شهر پاوه
در تاریخ ۲ آذر ۱۳۹۹ کارگر آقای عزیز محمدی ۶۳ سالە اهل روستای میرعبدلی از توابع پاوه، در محله سرباور، هنگام کار در یک ساختمان ۳ طبقه سقوط کرده و جانش را از دست میدهد.
بی شک از آنجایی که سرمایهداری ایران هیچ تمهیدات لازم و امکانات لازم ایمنی و هیچ کارفرمایی را به دقت ملزم به رعایت امنیت کارگران حین کار نمیکند، متاسفانه بایستی هر لحظه ما شاهد مرگ این انسانهای شریف و زحمتکش باشیم.
کمیته هماهنگی ضمن تسلیت به خانواده این کارگر شریف، خواستار تمهیدات لازم در رابطه با ایمنی محل کار بوده، و اتحاد حول خواستههای عاجل کارگران در این رابطه را امری ضروری میداند.
زنده باد اتحاد کارگران و زحمتکشان برای رسیدن به خواستههای انسانیشان.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
**********
قرارداد جدید بیمه تکمیلی؟!!
در حالیکه بازنشستگان سی سال هر ماه حق بیمه پرداخت کرده اند که در هنگام بستری شدن در بیمارستان و یا برای علاج بیماری خود یک کمک هزینه درمان مناسب از سازمان دریافت نمایند، حکومت یک بیمه دیگری بنام بیمه تکمیلی را به آنها تحمیل کرده است که ناچارا هر ماه باید یک حق بیمه دیگری را پرداخت نمایند. قرارداد سال ٩٨ بیمه تکمیلی آتیه سازان با کانون بازنشستگان در پایان آذر ماه به پایان رسیده و قرارداد جدیدی مجددا نوشته شده است. علی اصغر بیات رئیس کانون عالی کارگران بازنشسته و مستمری بگیر تامین اجتماعی کشور در رابطه با این قرار داد سخن میگوید. او میگوید که در این قرارداد سهم سازمان تامین اجتماعی ٧ برابر یعنی از ٣ هزار تومان به ٢١ هزار تومان و سهم کارگران از ۴١هزار تومان به ۴۴هزار تومان رسیده است. او توضیح نمیدهد که سازمان تامین اجتماعی این ٢١ هزار تومان را از کجا میآورد، آیا از آسمان میآورد؟ یا دولت آنرا به سازمان پرداخت میکند؟ آیا غیر از این است که آنچه سازمان پرداخت میکند اندوخته خود کارگران است؟ آیا واقعیت این نیست که تمامی (۴۴+٢١) ٦۵ هزار تومان را خود کارگر پرداخت میکند؟ اگر ٢١ هزار تومان را کارگر پرداخت میکرد و ۴۴ هزار تومان آنرا حکومت از خزانه دولت پرداخت میکرد، میتوان نام آنرا بیمه تکمیلی گذاشت اما وقتی تمام حق بیمه را کارگر به یک بیمه گر میدهد؛ کجای آن یک بیمه تکمیلی است؟ این فریبکاری است، یک دزدی است!! یک دزدی که حاکمیت و بیمه های خصوصی از جیب کارگران میکنند و علی اصغر بیات و دار و دسته او بر روی آن سرپوش میگذارند. کارگران خود یک سازمان بیمه دارند که این سازمان بعد از بانک مرکزی یکی از ثروتمندترین نهادهای این کشور است و آنها نیاز به بیمه گر دیگری ندارند. بیات برای امکانات جدید این قرارداد به به و چه چه میگوید ولی از این سخن نمیگوید که سهم کانونها از این قرارداد چقدر است؟ او این اطلاعات را نمیدهد چون مشخص میشود که این گفته کانونی ها که میگویند "دشمن بیمه های تکمیلی هستند"؛ فقط یک ادعاست!! وجود و بقای تشکیلات کانون عالی کارگران بازنشسته و مستمری بگیر در همین قراردادهای بیمه های تکمیلی است!! بیمه تکمیلی نباشد؛ این کانونها هم نیستند!! پس این کانون ها مجبورند این بیمه های تکمیلی را حفظ نمایند تا خودشان برقرار باشند!!
کارگران برای گرفتن خواسته های خود متحد شویم.
اسماعیل گرامی -۲۶ آبان ۱۳۹۹
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
**********
"کارگران متحد شکست نمی خورند"
تبریک به کارگران هفت تپه
از آغاز سال جاری، کارگران هفت تپه علیرغم همه فشارها و بگیر وببندها، همواره پیگیر خواست ها و مطالبات خود بوده و متحد و یکپارچه آن ها را دنبال کرده اند. پی گیری این خواست ها و متناسب با آن مبارزه برای به کرسی نشاندن آن ها البته از آغاز سال جاری شروع نشده و سابقه ای طولانی دارد. کارگران هفت تپه در سال ۹٧ نیز برای تحقق خواسته های خود، اعتراضات و مبارزات با شکوهی را پشت سر گذاشتند و فشارها و تنگناهای فراوانی را تحمل کردند. فعالیت ها و مبارزات دوره اخیر که از ٢٦ خرداد ماه سال جاری، جانی تازه گرفته است در واقع ادامه پیگیری های کارگران و مبارزات آنان در دوره های قبلی، با مطالباتی افزون بر مطالبات سال های گذشته است. این مطالبات که طیف گسترده ای از خواست ها، همچون پرداخت حقوق معوقه و تمدید دفترچه های بیمه درمانی، لغو خصوصی سازی و برکناری و محاکمه مدیران ضدکارگر و اختلاسگر شرکت همچون اسد بیگی و رستمی را همراه با مبارزه برای آزادی کارگران بازداشتی شامل می شود، در دوره اخیر با جدیت و یکپارچگی بیش تری از سوی کارگران دنبال شده و در دستور کار کارگران این شرکت قرار گرفته است. کارگران هفت تپه و نمایندگان آن ها - به ویژه در دوره اخیر - هیچ گاه از پیگیری خواست ها و مطالبات برحق خود پا پس نگذاشته و با عزمی جزم ، تحقق آن ها را تا رسیدن به نتیجه نهایی در دستور کار خود قرار داده اند. تا آن جا که یکی از ویژگی های بارز مبارزات کارگران هفت تپه در دوره اخیر را می توان در اتحاد و همبستگی هر چه بیش تر کارگران و عزم راسخ آنان در طول مبارزه و اعتراض دانست. کارگران هفت تپه یک اعتصاب هفتاد روزه و به راستی مثال زدنی را در شرایطی که هیج حقوق و مزایایی دریافت نمی کردند با همکاری و همدلی یکدیگر پشت سر نهادند و با این عمل در واقع برگ زرینی را در تاریخ جنبش کارگری ایران به ثبت رساندند.
در این دوره نمایندگان و سخنگویان کارگران محدود به یکی ـ دو نفر نبوده و طیف گسترده تری از آنان را شامل می شد که در طول مدت اعتراض، طی جلسات و سخنرانی های مختلف، ضمن افشای تخلفات، حیف و میل ها، اختلاس ها و رشوه خواری های مقامات و مسؤلین محلی و استانی در ارتباط با شخص اسدبیگی و باند ضدکارگری خریداری شده از جانب او، به سهم خود با شجاعت و شهامتی مثال زدنی بر خواست ها و مطالبات کارگران و پیگیری آن ها تا رسیدن به سرمنزل مقصود، پافشاری می کردند. نمایندگان و سخنگویان کارگران همواره تلاش می کردند که هیچ مورد از موارد و مسائل مبتلا به کارگران را مسکوت نگذارند و همه آنچه را که در حال اتفاق افتادن بود و به نحوی با شرایط کار و زیست کارگران مربوط می شد، در مجامع عمومی و اجتماعات روزانه ی کارگران با آنان در میان بگذارند. متقابلا، کارگران نیز این بار و به ویژه هنگامی که ۴ تن از همکاران آن ها دستگیر و راهی زندان شدند و یا زمانی که ١۵ نفر از کارگران اخراج و از ورود آن ها به داخل کارخانه ممانعت شد، حمایت وسیع و گسترده ای را از همکاران و نمایندگان زندانی و اخراج شده به عمل آوردند و در مجموع نشانه های برجسته و قابل تحسینی از اتحاد و یکپارچگی کارگران را در رابطه با آزادی و بازگشت به کار همکاران خود به نمایش گذاشتند. کارگران هفت تپه در طول سال ها رودررویی با سرمایه و عوامل ریز و درشت آن، از شکست ها و پیروزی ها برای پیش برد هرچه بهتر فعالیت های خویش درس گرفتند و از آن ها در حد توان تجربه آموختند. کارگران هفت تپه در جریان عمل دریافتند که برای رسیدن به نتیجه ای مطلوب، راه دیگری جز همبستگی کارگری و مبارزه ای متحد و متشکل وجود ندارد.
آنان به هنگام بازداشت ۴ تن از همکاران زندانی و سپس اخراج ١۵ تن از آنان، نشانه های قابل تحسینی از اتحاد و همبستگی کارگری را به نمایش گذاشتند. کارگران با دست کشیدن از کار و اعتراض هماهنگ و منسجم خویش در محوطه کارخانه و بیرون از آن، بار دیگر ثابت کردند که اگر متحد و منسجم باشند و به نیروی اراده و توان خویش اتکا کنند، از این قابلیت و توانایی برخوردارند که سرمایه و عوامل ریز و درشت آن را در هر لباس و پُست و مقامی به عقب نشینی وادار نمایند و به تمامی خواست ها و مطالبات خویش در همه ی عرصه ها جامه ی عمل بپوشانند. کارگران هفت تپه با نقش برجسته خود در جنبش کارگری، با اعتصاب شکوهمند و ٧٠ روزه ی خویش در طول مدت اعتراض علیه کارفرما و دولت حامی او وهمچنین اتحاد و همبستگی کارگری برای آزادی ۴ تن از همکاران خود از زندان و بازگشت به کار ١۵ نفر از نمایندگان و سخنگویان کارگران و همچنین با افشای عوامل ضدکارگر در بخش ها و جناح های مختلف سرمایه - که در تضییع حقوق کارگران و حمایت از کارفرمای زالو صفت شرکت، گوی سبقت را از یکدیگر ربوده بودند
در عمل گام های باارزشی در شناخت هرچه بیش تر سرمایه و ارتقا جنبش کارگری برداشتند و نقش مفید و مؤثری در این راستا بازی کردند. اعتراضات و مبارزات پیگیرانه و خستگی ناپذیر کارگران در هفت تپه علیه اسدبیگی و دارو دسته اش و حمایت برخی از مقامات و نهادهای دولتی در استان خوزستان، به سهم خود به کارگران دیگر مراکز کار و تولید نشان داد که بخش های مختلف سرمایه، آن جا که پای منافع سرمایه داران در مقابله با کارگران در میان باشد، تردیدی در حمایت از کارفرمایان و صاحبان سرمایه به خود راه نخواهند داد.
کارگران هفت تپه البته در همین رابطه، طی اطلاعیه ها و بیانیه هایی، از جمله بیانیه ای که در مهر ماه ۱۳۹۹ انتشار داده اند، ضمن اعلام خواست ها و مطالبات معیشتی خویش چون پرداخت فوری حقوق و مزایای معوقه، بر تعدادی دیگر از خواست ها و مطالبات مورد نظر کارگران همچون: مختومه اعلام نمودن کلیه پرونده های قضایی کارگران در دادگستری شوش و اهواز و بازگشت به کار تمامی کارگران اخراجی؛ به رسمیت شناختن تشکل های مستقل کارگری، برخورداری از حق اعتصاب و اعتراض؛ خلع ید از اسدبیگی و تمامی کارگزاران و مدیریت سابق و مهم تر از همه "به رسمیت شناختن کارگران و نمایندگان منتخب آنان برای کنترل و نظارت بر تمامی تغییر و تحولات و بده بستان های معمول و متداول در شرکت، جهت تامین بهداشت و ایمنی کار و جلوگیری از انواع حیف و میل ها و اختلاس ها و خرید و فروش ماشین آلات و ضایعات کارخانه، مواد خام و موجودی انبارها و مهم تر از همه زمین های متعلق به شرکت و . . . تاکید داشته و تحقق آن ها را منوط به پیگیری و مبارزه کارگران برای به کرسی نشاندن آن ها دانسته اند .
می بینیم که هم اکنون نه تنها مسئله حقوق معوقه و بیمه درمانی و افزایش دستمزد مورد توجه کارگران است، بلکه نحوه اداره شرکت نیز از مسائل مورد توجه آن ها می باشد. مهم این که، کارگران طی مبارزات خود در سال های گذشته، با دادن هزینه های بسیار دریافته اند که صرف خلع ید از بخش خصوصی و دست به دست کردن شرکت از یک بخش به بخشی دیگر اگر با دخالت گری و نظارت کارگران و نمایندگان آن ها ـ که به چم و خم کار و زیر و بم های تولید در بخش ها و قسمت های مختلف کارخانه احاطه دارند ـ همراه نباشد، پس از چندی مجددا کار به بن بست رسیده و حاصلی جز تضییع حقوق کارگران نخواهد داشت.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری ضمن تبریک به خاطر بازگشت به کار کارگران اخراجی و آرزوی موفقیت های هرچه بیش تر در رسیدن به تمامی خواست ها و مطالبات شان، ازجمله بازگشت به کار دیگرکارگران اخراجی همچون اسماعیل بخشی، ایمان اخضری، محمد خنیفروسالاربیژنی، به سهم خود ازاعتراضات برحق این کارگران تا تحقق کامل خواست ها و مطالبات آنان حمایت می کند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
۲۳ آبان ۱۳۹۹
**********
"مرگ کارگر و شقاوت سرمایه"
صابر بهبودی کارگر اخراجی معدن شن و ماسه شباب که در اعتراض به اخراج و ۴ ماه بیکاری خود دست به خود سوزی زده بود و در بیمارستان سوانح سوختگی ولایت رشت بستری بودصبح یکشنبه بر اثر شدت سوختگی در گذشت و بار دیگر یک کارگر زحمتکش قربانی مناسبات استثمار گرانه سرمایه شد. صابر بهبودی تنها خواهان بازگشت به کار بود او میخواست با اتکا به نیروی کار خود زندگیش را بچرخاند،یعنی ابتدایی ترین حق یک انسان.
اخراج و بیکار سازی،هر روز بیش از روز قبل، کارگران را از هستی ساقط کرده ، زندگی آنان وخانواده هایشان را به باد می دهد .کارگران تنها با اتکا به تشکل های خودساخته و نیروی اتحاد و همبستگی قادر به مقابله با این نظام جهنمی ضدکارگرو پیامدهای ویرانگر و زندگی برباد ده آن مثل اخراج، بیکاری و انواع ستم و بی حقوقی به عنوان پیامدهای مخرب و اجتناب ناپذیر سرمایه داری خواهند بود.
"کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری"
۹۹/۰۸/۱۲
**********
اعتصاب كارگران شهر حميديه براى پنجمين روز متوالى
بازداشت يك كارگر
كارگران شهردارى شهر حميديه به دليل عدم پرداخت حقوقشان ۵ روز است كه از كار دست كشيدند و خيابانهاى اين شهر پر از زباله و بوى عفونت دارند.
امروز يكشنبه ۲۷ مهرماه ۱۳۹۹؛ شمارى از كارگران شهردارى اين شهر به دليل عدم پاسخگوئى مسؤلين در مقابل دادگاه تجمع اعتراضى برگزار كردند و بعد از تهديد رئيس شوراى شهر «عبدالله عبيات» نسبت به اخراج كارگران، نيروهاى امنيتى يكى از كارگران بنام # كاظم_صرخى را بازداشت كردند.
كارگران معترض مى گويند؛ ۱۵ ماه حقوق نگرفتند و معوقه هاى سالهاى ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ را هنوز دريافت نكردند.
**********
جهانگیر محمود ویسی:سرنوشت تمام کارگران ایران، سرنوشت کارگران هفت تپە است
کارگران هفت تپە کارکرد سرمایەداری و همە همراهان سرمایە را با پوست و گوشت و استخوان شناختند و دانستند، کل سیستم سرمایەداری ایرانی و جهانی یک هویت عمومی دارند، آنهم سرکوب، خسته کردن و ایجاد ارزش اضافی و عدم پاسخ واقعی به ضرورتها و نیازهای انسانی این طبقه است. کارگران ایران و نمونههای برجسته آن فولاد و هفت تپه، واحد...کلیت این سیستم را با انواع تاکتیکهایش در شکل و سیمای قدرت دولتی و بازار آزادش راتجربه کردهاند، دربسیاری از صنایع صنعتی متمرکز یا آزاد اگر چه توانستند اختلافات بسیاری را میان کارگران با تفاوت دستمزدها و با پروژه سیستم نوین پیمانکاریها و سفید امضاها، بیکارسازیهای میلیونی دامن زنند و اضطراب و جدایی را میان کارگران افزایش دهند که هر بخشی احساس کند بخش مجزایی از کل طبقه است. اما از آنجایی که سرمایهداری هر گز ثباتی ندارد و حامل بحرانهای پی درپی است، این بهشت امن دروغینشان نیز آشکار شده و تورمهای عنان گسیخته و تنزل قدرت خرید کارگران و بی ارزش شدن پول جاری، بیکاری وحشتناک و تراژیک برای چندین نسل ثابت کرد که نیاز برای ادامه زندگی با دستمزد بالاتر، نیاز به داشتن کار، مسکن، پوشاک و خوراک، صدها نیاز این قرن، تحت هر شرایطی هم سرنوشتی کارگران را تداوم داده و ضرورت به اتحاد را جدیتر کرده و در پروسه آن نیز به ارتقای سیاسیشان نیز خواهد انجامید. در این شرایط است که تمامی کارگران در هرکجای این جهان هستند برای ارتقأ جنبش رادیکال خود اگر همراه همدیگر شوند، دست آورد خوبی ایجاد خواهد شد. اما اگر این اتحاد ایجاد نشود، موریانههای سرمایهدار جسد بی رمق شده طبقه کارگر را باشدت بیشتری خواهند جوید.
به مانند کارگران هفت تپه اگر چه تجربه و همدلی و پایداری و مقاومت بی نظیری را برای دورههای آتی و گسترش یابنده را ایجاد کردهاند و با اعتراض بر حقشان، سکوت خفقان آور را شکسته و کل طبقه کارگر و طبقه سرمایه رابه مصاف مبارزه کشاندهاند، گرچه اکنون جنبه درونی آن در میان طبقه کارگر بر بیرونی آن وجه مشخصه برجستهتری دارد اما نقص جدی را همراه خود داشت، آن هم پراکندهگی و عدم انسجام طبقاتی در آنجا و عدم حمایت جدی سایر بخشهای بزرگ صنعتی است که فکر میکنند این پروژهها به سراغ آنها نخواهد آمد. با وجود چنین اوضاعی طبقه کارگر بی شک نباید به مبارزه یک بخش قانع باشد. تاریخ اثبات کرده مبارزات پراکنده تاثیر گذار هستند اما سرنوشت ساز نیستند.
**********
ادامه بلاتکلیفی شغلی و مزدی ۱۲۰ کارگر کارخانه پسماند اهواز/ خواستار مداخله شهرداری هستیم
کارگران سایت مدیریت پسماند اهواز شش ماه مطالبات مزدی پرداخت نشده؛ دارند. این کارگران که تعدادشان به حدود ۱۲۰ نفر میرسد چندین بار به شرایط موجود اعتراض کردهاند.
**********
حوادث کاری در پنج ماه جان ۷۵۹ کارگر را گرفت
از ابتدای سال جاری هر روز حداقل پنج حادثه کار منتهی به مرگ در ایران به ثبت رسیده است. سقوط از بلندی که اغلب در کارگاههای ساختمانی رخ میدهد بیشترین نقش را در مرگ کارگران در پنج ماه نخست امسال داشته است.
سازمان پزشکی قانونی ایران در تازهترین گزارش اعلام کرد: در پنج ماه نخست امسال ۷۵۹ کارگر بر اثر حوادث کار جانشان را از دست دادند. از این تعداد ۷۴۰ نفر مرد و ۱۹ تن زن بودند.
سقوط از بلندی که اغلب در کارگاههای ساختمانی رخ میدهد نخستین عامل مرگ کارگران تا پایان مرداد امسال گزارش شده است. ۳۰۶ کارگر، (معادل ۴۰ درصد) با سقوط از بلندی جانشان را از دست دادند. ۱۸۴ کارگر نیز بر اثر اصابت جسم سخت که بازهم بیشتر در کارگاههای ساختمانی اتفاق میافتد، فوت کردند. همچنین۱۱۱ کارگر نیز بر اثر برق گرفتگی، ۵۲ تن به دلیل کمبود اکسیژن و ۳۶ نفر به دلیل سوختگی در محل کار به کام مرگ رفتند. علت مرگ ۷۰ کارگر دیگر هم «دلایل دیگر» گزارش شده است.
براساس این گزارش آمار مرگ ناشی از حوادث کار در مقایسه با مدت مشابه یکسال قبل ۴,۱ درصد افزایش نشان میدهد.
**********
درگیری کارگزاران مخابرات روستایی با صدری مدیر عامل
برای مشاهدۀ مطالب، تصاویر و فیلم ها به کانال تلگرام کمیته هماهنگی برای کمک
اینجا مراجعه کنید.
درگیری کارگزاران مخابرات روستایی با صدری مدیر عامل شرکت مخابرات ایران و اعتراض کارگران به او با مداخله نیروهای انتظامی همراه شد .
**********
گردهمایی کارگران شرکت پتروشیمی «خوارزمی»
بندر «امام» (سربندر):
گردهمایی کارگران شرکت پتروشیمی «خوارزمی»، در اعتراض به انتقال اجباری به «عملیات غیر صنعتی» و پایین آمدن حقوق و شرایط شغلی خود.
**********
ادامه اعتصاب سراسری کارگران صنایع نفت پتروشیمی و نیروگاه های برق
بیست و ششمین روز اعتراض سراسری کارگران صنایع نفت وپتروشیمی ونیروگاه های برق به خلاف کاری های کارفرمایان در روز ۵ شهریور ماه همچنان ادامه يافته و کارگران معترض در خانه مانده اند.
تمام پيمانکاری های تهران جنوب باجوشکاران و فیترهایش هنوز در اعتصاب به سر می برند.
پالایشگاه آبادان در اعتصاب است و کارگران پیشنهاد ۸ میلیون و ۵۰۰ هزارتومانی برای ۲۴ روز کار را قبول نکرده و گفته اند زیر۱۰ میلیون کار نمی کنیم.
شرکت کیسون در پتروشیمی دنا که کارگرانش به اعتصاب پیوسته اند نه تنها حقوق خرداد ماه کارگران را پرداخت نکرده است.
هنوز هم هستند کارگرانی که به دلیل سیاست های ضدکارگری پیمانکاران، پروژه ها را ترک می کنند.
شرکت آسفالت طوس به پیمانکاری کارگر در دشت آزادگان از جمله این پروژه هاست که کارگرانش با تسویه حساب و احتساب حتی روزهای اعتصاب پول خود را گرفته و پروژه را ترک کرده اند.
شرکت هایی که کارگران در آنها کار می کنند و به اعتصاب نپیوسته اند در بدترین شرایط کاری به سر می برند. در نیروگاه سیکل ترکیبی ارومیه شرکتی به نام تنش گستر با مدیریت موسوی هنوز حقوق خرداد ماه کارگران را نداده و کارگرانش را سر می دواند.