افق روشن
www.ofros.com

اخبار، گزارش، مصاحبه و مطالب کارگری


کانون مدافعان                                                                                                                            شنبه ۱٣ اسفند ۱۴۰۱ - ۴ مارس ۲۰۲٣


تکرار تکرار شده ها، مباحث تشکل سراسری ومنشور مطالبات حداقلی

در چند ماه گذشته تغییرات بسیاری در فضای سیاسی ایران در جریان است، بر اساس آمار حکومتی بیش از ۳۲ هزار نفر دستگیر، بالای ۵۰۰ نفر کشته ، چند نفر اعدام و صدها نفر احکام سنگین گرفته اند. براساس همین آمارهای حکومتی بیش از یک میلیون نفر در اعتراضات بیش از صدها شهر شرکت کرده اند که ۷۵ درصد آنها زیر سی سال سن داشته اند. این ۷۵ درصد نیروی آینده ساز همین جامعه ای هستند که آتشفشانی بوجود آورده که هیچ کسی نمی تواند چگونگی تغییرات آینده را تشخیص دهد. سرکویگر حتی مدرسه دخترانه را شیمیایی می کند. اما در همین چند ماه گذشته جامعه دو قطبی دره ای مابین اکثریت ناراضی و یک اقلیت رانتی بدون جواب را گسترده تر کرده است. از اقتصاددان تا هنرمندان- از کسی که شغل دائم دارد تا کسی که دست فروش است – از خانه دار تا کشاورز- از جوان تا مسن- از مال باخته تا پاک باخته همه می دانند که مرز بین زندگی و مرگ از بیماری های لاعلاج تا محیط زیستی که دیگر نمی توان محل زیست به آن گفت بخش کوچکی از این وضعیت غیر انسانی است. حال با این وضعیت بجای همدلی و همیاری نیروهای اجتماعی ما شاهد عروج فرد محوری هایی هستیم که محصول سرکوب در جامعه ای است که بطور تاریخی افراد را از کار جمعی دور کرده است و فرد را بجای جمع گذاشته است. بجای نهادهای جمعی، فیسیوک، توییتر و اینستاگرم محل ارزیابی پایگاه افراد شده است. نظر سنجی از درون جامعه به الگوریتسم (بررسی داده های آماری براساس دنیای مجازی) رجوع داده می شود. اتفاقا همین الگوریتسم سیاسی در دنیای واقعی را باید به چالش کشید. همین الگوریتسم در کنار رسانه های نامشخص است که بسیاری را به بیراه کشانده وفریب را بجای حقیقت نشانده است. همین الگوریتسم با میدیای تاک شوی (صحبت های دو یا چند نفره بدون پشتوانه است که یک شخص فعال مجازی خود را نماینده زنان و دیگری خود را نماینده عدالتخواهی و یکی را شاه می کند.
دستمزد بگیران و زحمتکشان نه باوری به تغییر رفتار حکومت اسلامی ایران و کشور گشایش هایش در منطقه و تهدید نکردن دنیا دارند و نه امید دارند که سرکوب گر رفتارش را نسبت به مردم تغییر دهد. هر دو بخش جامعه (حاکمیت و زحمتکشان) در این معادله به فکر منافع خودشان هستند. بعد از انتشار منشورمطالبات حداقلی حمایت های فراوانی از آن صورت گرفته که نشان می دهد در داخل کشور بازخورد حول این بیانیه بسیار فرا گیر بوده و نظرات ایجابی و گاها نقد مثبت به آن نیز در یک کلیت مناسب بوده و باید زحمت فراوانی کشید تا بتوان با رسیدن به خواسته های این منشور در عمل کار کرد و هر بخش از نیروهای عدالتخواه امضا کننده یا حامیان آن در زمینه کاری خودش به یک یا بخشی از بندهای منشور بپردازد، زیرا این منشور نه در ابتدای گسترش خیزش عمومی و نه در رقابت با منشورهای دیگر که احتمالا در خارج تهیه خواهد شد، بوده است، این منشور در شرایطی تنظیم شده است که اقتصاد کشور در حال فروپاشی است که از چپ ترین جریانات مارکسیستی که خود را در کنار مبارزات مردم می دانند و نشریه میلیتانت گزارش مفصلی از فروش بیشتر نشریه اشان در رابطه با انعکاس اعتراضات ایران دارد تا راست ترین گرایش سرمایه که در نشریه واشینگتن اگزمینر در مقاله ۱۰ اسفند خود در مقاله فروپاشی جمهوری اسلامی در مقابل چشم ما نوشته است که کشوری که در آخر هفته ده درصد از ارزش پول اش را از دست داده است… تنها با شرایط جنگ ایران و عراق قابل مقایسه است٬ رژیم می تواند ماهها مقاومت کند ولی سالها نه- تغییر ضروری است.
جامعه کارگری نیاز به راه حل خودش را تشخیص داده و برایش زحمت کشیده و بهای بسیاری پرداخت کرده است و اگر خودش به وظیفه ای که بر دوش اش نهاده شده نپردازد و راه حلی را پیش نبرد، نهادهایی با کمک سرمایه های مالی داخلی که از قدرت رانده شده اند بهمراه نهادهای حامی جهانی این مبارزه را اگر فشل نکنند خود باید آنرا انجام دهند٬ که نمونه آن مطرح شدن اغراق آمیز حمایت از رضا پهلوی چه نیروهای وابسته و بقول اینها کنده شده از حکومت و همزمان حمایتهایی توسط افراد و نهادهای “حقوق بشری” داخلی و خارجی و طرح پیشنهادی خانه آزادی و به ابتکار همان نهاد نشست واشنگتن و دعوت نماینده حزب دمکرات امریکا از ایشان در جلسه حاشیه ای در نشست امنیتی مونیخ است. چرا رضا پهلوی گزینه مناسب برای نهادهای داخلی است که از طریق او بتوانند طرح های خودشان را پیش ببرند و با انداختن تفرقه در میان نیروهای مخالف حاکمیت خود و نیروهای امنیتی در بزنگاهی نقش دوران قبلی اش (۱۳۵۷) را در لباس جدیدی پیش ببرند. نوع مباحث درون حکومتی که اردشیر امیر ارجمند در مصاحبه با بی بی سی در رابطه با منشور میر حسین موسوی با عنوان بحران بحران ساز را باید دید که پشتوانه بخش نیروهای امنیتی سابق هم حمایت اش کرده اند. حال ریشه این بخش که از سلطنت می آید جای خوش و خط رضا پهلوی تفاوت اش با منشور موسوی چیست؟ ألبته امیرارجمندی خواستار این است که رضا پهلوی باید بیایید زیر منشور موسوی. ألبته نظر سپاه پاسداران این است که خط امیر ارجمندی خط سازمان مجاهدین است. حالا به چند نفر مورد اعتماد رضا پهلوی که همانند گارد ویژه او را همه جا دنبال می کنند واز خود نهادهای حاکمیت می آیند، نقش الماس های فریب این دوره را نباید از نظر دور داشت.
جنبش کارگری آگاهانه پیامش را به داخل (گرایشات “اصلاح طلبان”) و خارج[‌أ] در سطح وسیعی حتی به نهادهایی که می خواهند نشان دهند که دلسوز جامعه باز ایران ( اشاره به نهادی است که بنیان گزار آن بیلیونر امریکای-چکسلواکی ژورژ سوروس تاسیس کرده می باشد. سوروس خود را شاگرد کارل پوپر می داند و انقلاب های دوران معاصر ما را از پشت پرده رهبری می کند ( در سه دهه گذشته با بودجه ۱۸ بیلیون دلاری به ۵۰ هزار پروژه پول برای پیش برد اهدافش داده است ) ٬ خانه آزادی ٬(نهاد مبتکر نامه حمایت از مبازرات مردم ایران [‌ب]و جلسه ۲۱ بهمن دانشگاه جورج تاوان را می باشد) ٬ واما تشکل صداهایی حیاتی vital voices(این تشکل که یکی از بانیانش هیلری کلینتون همسر رییس جمهور سابق امریکا است. در ۱۴ آذر همین امسال برنامه ای برگزار کرد که بلیط شام آن تا ۱۵۰۰ دلار برای هر نفر بود) می توان نام برد. سوروس ٬ برادران کوچ و نهاد راکفلر و لابی های ایرانی که در نهاد بحران جهانی در کنگره امریکا هستند در حال رایزنی برای کنار آمدن با جمهوری اسلامی و بازگشت به برجام می باشند و طرح این موضوع که با حکومت ایران کنار بیایید را زیرا بخش نظامی-امنیتی-اقتصادی ارکان فرماندهی حکومت دنبال راه حلی از بالا (تغییراتی مانند پاکستان) برای برون رفت از بحران را در دستور کار خود قرار داده اند، جامعه باز می داند حکمرانان زخمی هستند و در بخش اقتصادی چاره ای نمی توانند پیدا کنند و با چاپ پول و تزریق نقدینگی ساختگی نمی توانند جامعه را بخرند، چند درصد افزایش حقوق بازنشستگان، کارکنان وغیره شرایط را برای نرمش قهرمانانه بوجود می آورد. جامعه باز در هر دو حساب ذخیره و چک اش (منظور حساب بانکی است) سرمایه گذاری کرده است و می خواهد هر دو طرف نیروی امنیتی و اپوزیسیون احتمالی آینده را در کنار خود داشته باشد.
اما جامعه ایران ودستمزد بگیران دیگر این شرایط را نمی توانند تحمل کنند وجامعه راه دیگری جز تغییر ندارد و این شرایط را تحمل نمی کنند٬ باید برای تغییر آماده باشند و نیروهای امینتی (اقتصادی -سیاسی) چه جدا شدگان از قدرت و چه دارندگان قدرت، تغییرات را برای حفظ منافع خودشان می خواهند و بر این اصل است که جامعه و دستمزدبگیران نه منشور خاتمی را قبول دارند و نه امیدی به منشور موسوی دارند و در این راستا است که بخش سرکوب بسیار فعال تر شده است. دستگیری گسترده سی هزار نفر، اعدام ، شکنجه ، زندان ، از کار انداختن اینترنت ، دستگاههای شناسایی چهره، هک کردن تلفن و کامپیوتر که سیستمی است پیچیده استفاده می کنند، در حالی که مردم از مطالبات خود عقب نشینی نمیکنند.
از ابتدای شروع بسوی تغییر بنیادی سوال جامعه داخلی و جهانی(نیروی پیشرو وسیاستمداران ) این بود که این جنبش کارگری برنامه اش چیست؟ چرا که جامعه چه داخلی و چه جهانی جنبش واقعی را دستمزد بگیران می داند و هنوز فراموش نکرده است که در زمانی که جنبش کارگری بسیاری ناشناخته بود در عرض چند هفته دو نهاد کمیته پیگیری و کمیته هماهنگی با ده هزار امضا بسیاری را حول بوجود آوردن تشکل مستقل دور خود جمع کرده بود. دهها نشریه، صدها تشکل در کل کشور وهزاران کادر در اوایل دهه هشتاد با هم متحد شدند. پس توان جمع آوری صدها هزار نیرو وکادر برجسته که توانایی انجام وظایفی که برعهده اشان گذاشته شود در جامعه موجود است. پس این نیرو می تواند هم در زمینه تولید نقش داشته باشد وهم در زمینه مدیریت و گرداندن جامعه. پس می توان فهمید ونشان داد که منشور مطالبات حداقلی توانسته برای جامعه کارگری ستم زده دستمزد بگیران ایران که مدعیان بسیاری نگرانش هستند ودل مشغولی آن را دارند را می توان فهمید، اما برای پیش برد این هدف مشکلات بسیاری در مقابلش وجود دارد. ما فعلا نیروی سرکوب را کنار می گذاریم وبه موضوع اپوزیسیونی که مدعی اپوزیسیون رژیم است و خودش بعنوان یک سد در مقابل نیروی کارگری و‌مدنی قرار گرفته است، می پردازیم. با نیروی سرکوب می شود مبارزه کرد ولی با اپوزیسیون اپوزیسیون چکار باید کرد؟
در ابتدا به مقاله حمیدرضا جلایی‌پور در ۲۹ بهمن در انصاف نیوز بپردازیم، ایشان در نقدش به این منشور معتقد است «در درجه اول اینکه عموم این تشکل‌ها صرفاً سایت‌های بی‌نام ونشان یا شبه تشکل‌هایی با چند عضو اند که لااقل چندتای آن را می‌دانم که حتی یک عضو و همکار هم در داخل ایران ندارند. جدا از این مسئله مضحک و ألبته جدی شکلی، آن چیزی که بیش از همه باعث تعجب و حیرت است،» اما باید پرسید اگر این تشکلات وجود ندارد پس درد شما چیست که به آن می پردازید و با عکس لنین نوشته اتان را منتشر می کنید؟ گرچه واقعیت را نوشته : « «ستم ملی» کلیدواژه احزاب و گروه‌های مارکسیست – لنینیست ایرانی است که از کنگره دوم حزب کمونیست ایران (کنگره ارومیه) در ۱۳۰۶ و به دستور مقامات شوروی و تحت برنامه‌های استالین وارد مانیفست حزب کمونیست شد.» سپس می نویسد: «این منشور کذایی نگاه مارکسیستی ارتدوکس این «تشکل‌های مستقل صنفی و مدنی» به مالکیت خصوصی و ایده‌های خیالی مانند اداره شورایی است. در بند ۸ این منشور ضمن بدیهی‌شماردن «اداره شورایی» در تمام سطوح «محلی و سراسری» – حتی در اینجا هم واژه «ملی» به کار نرفته است – تاکید کرده‌اند که «انتخاب‌کنندگان» شوراها حق دارند هر مقام «دولتی و غیردولتی» را در هر مرحله‌ای عزل کنند. به بیان دیگر همه امور از طریق شوراهای تو در تو، احتمالاً مانند اتحاد شوروی یا چین فعلی، اداره خواهد شد. وهمچنین نه تنها نهادها و مؤسسات دولتی، بلکه نهادهای خصوصی، مانند کارخانه‌ها و صنایع، هم باید به صورت شورایی اداره شوند و همان طور که انتخاب‌کنندگان حق عزل مثلاً وزیر، نماینده مجلس یا شهردار را دارند». خوب جلایی پور نشان داده که مخالفتش با این رژیم در چیست و عشوه آخر مطلبش برای خالی نبودن عریضه است که نوشته : بحث هم بر سر چپ‌گرا بودن و نبودن این مطالبات نیست. مگر می‌شود در کشوری با چنین وضعیت بحرانی فقر وفساد و ناکارآمدی، نسبت به وضعیت کارگران، مزدبگیران و زحمت‌کشان یا گروه‌های آسیب‌پذیر بی‌تفاوت باشیم؟ اما نکته اینجاست که هر مطالبه‌ای باید ذیل دولت ملی ایران باشد. یعنی اگر بنا بر مطالبات چپ‌گرایانه هم هست، این مطالبات باید در چهارچوب کشور/دولت-ملت ایرانی وبا توجه با اصول بنیادین و طبیعی مانند تضمین مالکیت خصوصی باشد و نه اوهام ایدئولوژیک مارکسیستی.” ترس از جنبش اجتماعی فقط از طرف اپوزیسیون مکتب شیکاگو نیست، در خارج کشور علی علیزاده که نماینده جناح دانشجویان عدالتخواه و کسی که خود را اپوزیسیون فساد و رشوه می داند در آخرین برنامه جدال[‌ج][أ‌] با حضور میرزایی رئیس کانون صنفی کارگران پتروشیمی و اسماعیل محمدولی ( خبرنگاروروزنامه نگار امنیتی) همانند جلایی پور ابتدا همان حرفها را میزنند که این تشکلات افراد هستند بعضی ها وجود ندارند و برخی ها همکاری اطلاعاتی کرده اند و اگر این منشور حداقلی است و منشور حداکثری باید طناب اعدام و… مسئولین باشد.
البته این مصاحبه علیزاده مزایای بسیاری برای جنبش کارگری دارد که اولا نشان دهد کسانی که خود را جانباز معرفی می کردند و رئیس کنونی انجمن صنفی پالایشگاه که خود اذعان دارد با هماهنگی نیروهای امنیتی این نهاد را ساخته اند حتی در محیط کار نمی توانند جرات کنند حرف بزنند و منشور بدون امضای نهاد مادر آنها که یک حسابدار در تهران انرا می گرداند و در خارج یک حزب انرا لانسه می کند چرا نیامده است.
اما مقاله سایت داوطلب که با بودجه دولت امریکا می گردد پا را از این فراتر برده و نوشته « آیا شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان در تهیه چنین منشورهایی نباید پیشگام باشد؟ اگر پیشگام بوده است چگونه این اسامی را کنار اسم خود وبرخی نهادهای دیگر که برخوردار از قدمت و پشتوانه هستند قرار داده و اگر پیشگام نبوده چرا پیش از تایید و انتشار نهایی به این نقاط ضعف توجهی نداشته است؟ آیا نباید پرسید چگونه ممکن است شورایی با بیش از ۲۰ تشکل و قریب به ۵۰ نفر نماینده این تشکل‌ها متوجه این اشکالات نشده باشند؟ آیا دلیل آن عدم اطلاع اعضا از متن منشور تا پیش از صدور و یا عدم نظرخواهی از آنها نبوده است؟» نهادی که یک گزارش مالی از خودش ندارد و معلوم هست چه کسانی انرا می چرخانند ولی جرات ندارند اسم اشان پای سایت خودشان بگذارند معلوم است از کجا تغذیه نظری می شوند. ما در مقاله تخریب تشکلات کارگری با جستجو در فضای مجازی به نقش مخرب داوطلب پرداخته ایم. مقاله ای با نام نگاه شریفی با عنوان آیا جبهه‌ای در سمت چپ طیف سیاسی ایران شکل می‌گیرد؟ چاپ شده که واقعا روی دست کیهان لندن زده و این یکی ادعا می کند :« اما آنچه که در مورد این منشور بیش از همه مورد بحث قرار گرفت، نه «مطالبات» مطرح شده – که بیش از ۴۳ سال است با پوست‌واستخوان لمس می‌شود- که اسامی انجمن‌ها و تشکلات امضاکننده بود که برخی کاملاً شناخته شده و برخی دیگر نام و نشان چندانی نداشتند تا جایی که فضای تمسخر این گروه‌ها به وجود آمد.» صاحبان این نشریه که در تمامی مغازه های کشور نشریه شان مجانی پخش می شود و ضد کارگری هستند چرا مطلب علیه منشور را می نویسند ؟ چون خط از داخل آمده است! کسانی که هیچ اثری از آنها در دنیای واقعی نیست ونشریه ای که با بودجه ضد و بندی های اطاق بازرگانی و کارچاق کنان نهادهای نفتی بوده اند امروز این منشور را به تمسخر می گیرند. اما برای روشن شدن جایگاه این منشور وتاریخچه مبارزاتی کارگران بد نیست رجوعی به گذشته شود.
از دهه هشتاد ما در مبارزه طبقاتی در درون جامعه شاهد چند گرایش همزمان بودیم. الف- گرایشی که اسیر کشی دهه شصت را دیده و امکان بها دادن آنچنانی را ندارد و بیشتر بدنبال تهیه و امضای طومار و با نصحیت و کنار آمدن با قدرت فعالیت را پیش میبرد٬ ب- گرایشی که معتقد به سازماندهی بود٬ که در دل همین نیرو چند گرایش و عملکرد مختلف وجود دارد: ۱- گرایشی که معتقد به همکاری با نهادهای سرکوب مانند خانه کارگراست ۲- گرایشی که معتقد به دور زدن نهادهای سرکوب است ۳- گرایشی که معتقد به آموزش و سپس تشکل است ۴- گرایشی که خواهان پیش بردن نظرات سازمانی و حزبی شان در درون محیط های کار است ۵- گرایشی که معتقد است باید همراه با آگاهی خود طبقه کارگر پیش رفت ۶- گرایش آنارکوسندیکالیستی که تشکلات صنفی مراکز صنعتی را نشانه گرفته بود و با شعار تشکل، نیروی خود را مطرح می کردند. ۷- تشکلاتی که زیر قانون ۲۰ احزاب خود را ثبت کرده بودند.
از طرفی نیروهای آگاه مبارز طبقه کارگر سعی می کرد یک خط میانه را برگزیند که هم قانون بیستی ها را به خود نزدیک کند وهم نیروی طومار نویس را در حالی که از یک جریان بشدت دوری می کرد و آن هم جریانی بود که معتقد بود باید با نهادهای سرکوب کار کرد. علیرغم همه مشکلات وموانع این جریان با تشکیل تشکلات مستقل تا حدی توانست نگاه جامعه را به جنبش کارگری جلب کند. اما اینکه این تشکلات در طول بیست سال گذشته دایما در حال ضربه خوردن بودند جدا از نقش نیروهای سرکوب اثر مخرب دخالت نیرویی که خود را سهیم این مبارزه می دانست را نیز باید در نظر گرفت. چون که این تشکلات باید جوابگوی حامیانی باشند که نگاه از بالا به آنها داشت ونقش والدین را بازی می کرد. در حالی که طی تمامی این سال ها تشکلات کارگری با أفت و خیز توانسته بودند در نشست ها، برنامه های روز زن و کارگر و اعتراضات و اعتصابات نقش داشته باشند. که به نمونه های برگزاری مراسم اول ماه می از اوایل دهه هشتاد تا هشتاد وهشت باید اشاره کرد.
این تشکلات کارگری در دهه نود ضرورت تشکیل تشکل سراسری را بیش از هر زمانی لازم می دانستند و برایش زحمت کشیدند و پیش بینی کرده بودند که سدی که نیروهای امنیتی با همکاری عده ای که از سر غرور و منم منم تلاش می کنند از شکل گیری این تشکل سراسری جلوگیری کنند آنها نه تنها خود هیچ اقدامی نکردند جز هم آوایی با سیستم سرکوب از ایجاد این تشکل نیز جلوگیری کردند. اکنون نیز در برهه تاریخی دیگری قرار گرفتیم ومنشور مطالباتی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی مستقل مورد آماج حملات کسانی قرار می گیرد که همین رویه را در مقابل تشکل سراسری در پیش گرفتند وتلاش می کنند تا با تخریب کسانی که سالها مبارزه کرده و زندگیشان را در این راه هزینه کرده اند از هر اتحاد و حرکت روبه جلویی جلوگیری کنند و چون خودشان هیچ اقدامی نمیکنند هر حرکتی که با نام آنها و برای آنها منفعتی نداشته باشد باید ناکام بماند.
منشور مطالبات حداقلی بر آمدی از جامعه است برآمدی از نیروهایی است که سالها از دهه ۸۰ تا کنون این مطالبات را در برهه های مختلفی با انتشار بیانیه وفراخوان مانند اول ماه مه، روز معلم، ۸مارس و غیره بارها فریاد زده اند و اکنون به خواسته جامعه ای تبدیل شده که در کف خیابانها مردم برای ان مطالبات به حق خود جان و خون داده و می دهند. عده ای هم سوبا نیروهای امنیتی بدنبال شناسنامه این تشکلهای مستقل وتعداد اعضا و عملکرد آتی آنها هستند. باید پرسید با کدامین تفکر وخط ومشی سیاسی مبارزه می کنید که نمی دانید حفظ امنیت اعضا و تاکتیکهای مبارزاتی یکی از اصول ابتدایی مبارزه در دوران فاشیست است؟ آیا قتل وعام زندانیان در دهه ۶۰ حاصل اعتماد به سیستمی نبود که با شناسایی نیروها جویبار خون به پا کرد با کدام استدلال بدنبال بدست آوردن سرشماری وذهن خوانی هستید؟ نباید فراموش کرد که جامعه ایران نیاز به اتحاد همه خلق ها دارد این منشور از کف همین جامعه تهیه شده و هیچ حزب یا سازمان سیاسی سوسیالیستی یا چریکی این منشور را صادر نکرده است که ما آن را راست یا چپ بداینم ما بر سر کلیات منشور توافق داریم وبندهای و اصطلاحاتی از آن خواسته ما نیست اما این خواست جامعه است که باید روی آن کار شود و برای مترقی شدن آن بندها نیز بحث و گفتگو کرد تا مردم خود تصمیم بگیرند و اقدام کنند.
با اشاره به موارد بالا در کمپ مخالفین دوست نما این منشور، دوستان ورفقایی هستند که ادعا می کنند که بانیان این منشور سندیکالیست و رأست هستند، و باید این منشور نشان دهد که تنها راه رسیدن به اهداف این منشور تغییر رژیم است. این افراد (بنظر ما تعداد افرادی در کمپ چپ مخالف این منشور هستند). این افراد همان موضعی که بر سر تشکل سراسری گرفتند و بدثر از همه بدنبال حذف تشکلهایی در این منشور هستند اما نمی گویند منشور و برنامه خودشان چیست؟ علیرغم سالها زندگی در کشورهایی که امکان یادگیری جمع گرایی وتحمل شنیدن صدای مردم را به انها داده اما متاسفانه عده ای هرگز یاد نگرفتند که این دیکتاتوری درونشان را بکشند وقبل از تخریب و مخالفت شخصی با یک تشکل، منشور و هر فعالیت جمعی ابتدا به ضرورت و چرایی آن در شرایط متفاوت برای جامعه فکر کنند و بعد اعلام مواضع کنند.
رسیدن به مفاد منشور مطالبات حداقلی٬را باید با توجه به جنبش زحمتکشان که فرازو نشیبهای زیادی را طی بیش از چهاردهه بعد از سقوط پهلوی و کشتار خونین دهه شصت و سرکوب جنبش کارگری و شوراها پشت سر گذاشته مورد بررسی قرارداد و هنوز نیز برای تکمیل شدن و اصلاح به زمان و همت جمعی تمامی کسانی که دل در گرو مبازره علیه هرگونه ظلم و ستم طبقاتی، اجتماعی، ملی، جنسیتی ، قومیتی و… دارند نیازمند است. این نیازمندی پیش برد بیشتری در داخل دارد که حمایت های بسیاری را جلب کرده ودر خارج روشنفکران٬ نهادهای ایرانی و غیر ایرانی را به حمایت کشانده. تشکلات کارگری در حال بررسی حمایت از آن هستند وحتما روز جهانی زن امسال اتحادیه های کارگری و اطلاعیه های در این زمینه در حمایت از این منشور منتشر خواهد شد و همچنانکه نیروی وسیعی با حمایت خود خواهان پیش رفت این منشور هستند ٬ محافل و افرادی نیز این حرکت را ناکافی می دانند٬ باید گوشزد کرد که این حکومت در تشکل شکنی (union busting) سرآمد جهانی دارد٬ بحث های ضد سرمایه داری-اعتصاب عمومی – تنها راه رهایی سرنگونی و غیره بدون حضور میدانی تاثیر گذار و نشناختن زبان و عمل تاکتیکی این دوره است. می توان این مسایل را خصوصی مطرح کرد و امکان همکاری عملی را بوجود آورد ولی رو به جامعه در فضایی عمومی جز منزوی کردن وافسردگی سیاسی یا بر طبل آنارکوسندیکالیسم کوبید در نهایت نتیجه ای برای طراحان اش ندارد. بدون شک شنیدن نطرات، انتقادات وپیشنهادات خواسته تمام کسانی است که جان در گرو انتشار این منشور نهاده اند اما تخریب وانگ زدن و هرگونه برخوردی که منجر به ناامیدی و عدم اتحاد مردم داخل شود گامی در جهت ضربه به انقلابی است که در محاصره دشمنان زیادی است. اتحاد وهمبستگی تمام نیروهای مترقی سبب دلگرمی و پیشبرد اهداف مبارزه است.

سعید جهانگیری

کانون مدافعان حقوق کارگر

اسفند ۱۴۰۱

[أ‌]
[‌أ]
بند دوازده منشور برای افراد و محافلی که ( لزوما مشکل نظری نیست زیرا در چند دهه گذشته بسیاری که وابسته هستند و منافع خاصی دارند باید از این زاویه حمله کنند که مشخص نشود که به کجا وصل هستند- متاسفانه نشانه ها و عوامل بسیاری وجود دارد که جنبش کارگری نمی تواند بطور علنی مطرح کند) همیشه دنبال ایراد می گردند امکان داد که در دو جهت به این منشور بتازند ۱- چرا رجوع به جنبش کارگری جهانی نکرده است و چرا مساله اسراییل را روشن نکرده است. اولا بعد از دستگیری ها بعد روز جهانی کارگر جنبش کارگری با یک مشکل روبرو شد که زمان طرح اش نیست که افراد و نهادهای باید جواب بدهند. دوما این منشور نشان می دهد که از یک رویکرد صادقانه جدی و طبقاتی را در نظر دارد. می داند که مساله طبقاتی است و بالطبع باید مرز خود را روشن کنند٬ خواهان چه رابطه است؟ مستقل یا وابسته؟ می داند که هیچ گربه ای برای رضایت خدا موش نمی گیرد٬ همانطوری که جنبش های اجتماعی جهانی در پسا فروپاشی دیوار برلین متفاوت کار کرده اند٬ جنبش دمکراتیک و مدنی ایران رویکردش باید متفاوت باشد و طور دیگری برخورد کند. از همین زاویه تغییرات جهانی است که نهادهای اجتماعی و کارگری در این سی سال نگاه و عملکردشان تغییر کرده اند. درک این واقعیت برای کسانی که هنوز از خواب دگماتیزم بیدار نشده اند کاری است سخت و بعید است بیدار هم شوند.

[‌ب]
در بند شش این اطلاعیه آمده است ” اتحادیه های کارگری، دولتها و دیگر اعضای جامعه بین المللی باید با کارگران ایرانی ابراز همبستگی کنند و حاصل تجربیات سایر مبارزات کارگری حق محور و دموکراسی خواه را در اختیار آنها بگذارند. به علاوه باید راههایی را برای ارائه کمکهای عملی، مانند ارسال وی پی ان و سایر وسایل ارتباطی ، پیدا کنند. در صورت یافتن کانال های امن و مؤثر، باید به صندوق های اعتصاب کمک شود.” جالب است٬ این نهاد و بسیاری از نهادهای قدرت جهانی بحث صندوق اعتصاب را می کنند. چه بخش جنبش کمک مالی خواسته است؟ رضا پهلوی در دو سال گذشته بحث صندوق اعتصاب را مطرح می کند. فقط کافی است به عکس ۱۰ اسفند ایشان با اعتمادی در زمان خروج از جت خصوصی شد. کسی که حاضر است دهها هزار دلار پول خرج سفرهایش با جت خصوصی را بدهد چرا بحث پول و صندوق را مطرح می کند؟ جز برای بیراه کشاندن و انشقاق درون جامعه چیز دیگری هست؟

[‌ج]
نهادی که خود را نماینده کارگران نفت می داند و بسیار هم در بخش پتروشیمی ادعا دارد خوشبختانه امضا کنند٬ه این منشور نیست. این نهاد بعنوان یکی از مشورت دهندگان اصلی حکومتی است و همیشه نشریات حکومتی با آنها در تماس است. این نهاد که در خارج هم پشتوانه دارد و خود عضو کنفدراسیون نفت می داند در زمان بحبوهه های دستگیری و شکنجه دهها هزار نفر توسط حکومتیدر آبان ماه مراسم سالگرد یک فعال کارگری را در تهران برگزار کرد که بیش از دویست نفر در ان حضور داشتند و سخنرانان هم در مهد حزب طراز نوین سخنرانی کردند. اتفاقا یاران همین گرایش در خارج در سخنرانی هایشان نه نگران دستگیر شدگان آندوره بودند بلکه تسلیت میمی گفتند به شهدای حرم شاه چراغ.

**********

استفاده مواد شیمیایی در مدارس دخترانه به سبک بشار اسد

طبق آمار حکومتی بیش از ۹۰۰ دانش آموز دختر در چند مدرسه شیمیایی شده اند.
بر اساس گزارشات موجود نوع مواد شیمیایی استفاده شده از یکجور است. این ترور غیر انسانی مدارس دخترانه نشان می دهد که حاکمیت می خواهد خانواده ها از ترس شیمیایی شدن دختران آنها را به مدرسه نفرستند. دختران در مدارسی که ابتکار اعتراضی داشته اند را نگران کنند که در مراحل بعدی در محیط باز مدرسه این ترور شیمیایی را علیه معترضین انجام خواهند داد و مهمتر اینکه در اعترضات آینده همانند بشار اسد که با حمله شیمیایی به محلات معترضین در سال های ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ بیش‌از دو هزار نفر را کشت این حاکمیت هم بدتر از آن را می تواند انجام دهد.
همگان بخاطر دارند که در سال ۱۳۶۷ در حلبچه صدام چه قتل عامی را بر پا کرد.
استفاده از مواد شیمیایی خارج از دست حکومت های مستبد نیست و نمی توان این عمل را به نیروهای خود سر و یا فتوای علمای خاص رجوع داد. همانطوری که کسی نفهمید قتل های زنجیرهای فتوای که بود! فرمان شلیک پرواز ۷۵۲ از کجا آمد! این عمل تروریستی در مدارس هم روشن نخواهد شد. ولی جامعه بسیار هوشیار است ومقهور تروریزم حکومت نخواهد شد.

کانون مدافعان حقوق کارگر

۱۰ اسفند ۱۴۰۱

**********

هه ربژی کاک عثمان اسماعیلی و بسیار زحمتکشان، دستمزدبگیران و عدالتخواهان و برابری طلبان در بند

هه ربژی کاک عثمان اسماعیلی و بسیار زحمتکشان، دستمزدبگیران و عدالتخواهان و برابری طلبان در بند
گزارش ها نشان می دهد که تمامی زندان های کشور پر از جوانان- زنان- سالمندان از هر نوع خواستگاه اجتماعی است. امروز جامعه ایران زندانی شده است که نمی توان مفهومی برای تعریف زندان و جرم برای آن پیدا کرد. در یک جمله باید گفت که زحمتکشان خواستار وضع موجود نیستند و از این شرایط بردگی تحمیل شده بر آنها می خواهند عبور کنند. زندانیان نه تنها باید بدترین شرایط غیر انسانی تحمیل شده بر خود را بپذیرند، دردآورتر اینکه خانواده، دوستان و همرزمان نیز خبری از وضعیت سلامت روحی و جسمی آنها ندارند.
۲۶ روز از زمان ربوده شدن عثمان اسماعیلی می گذرد. کارگری که شاید بتوان گفت عمده زندگی اش را در اسارت و تبعید گذرانده است. کارگری که هیچگاه چیزی برای خودش نخواسته است و با صداقت تمام هر کاری می توانسته برای دیگران انجام داده است. کارگر ساختمانی که زبان سرخش ظالم را گیج کرده است و سر خم نمی کند.
چهارم بهمن ۱۳۹۵ فعال و یار کارگران عثمان اسماعیلی در نامه ای به وزارت اطلاعات سنندج و سقز نوشت “ فقط باور های خودتا ن را باور دارید ولی خب به نظر من کارگر، باید همه انسان ها اعتقاد شان ازاد باشد هیچ کس بخاطر باورش نباید زندانی ویا اعدام شود. ما طبقه کارگر هیچی نداریم که از دست بدهیم ولی خوشبختی را برای انسان های کره خاکی به ارمغان می آوریم . امید وارم هر چه زود تر وزارت اطلاعات دادستانی شهرسقز دست از این کارهای غیر انسانی بردارند و تمام زندانیان سیاسی و کارگران بدون قید و شرط ازاد گردند.”
برای آزادی این عزیزان حتی با آوردن نام شان در هر شرایطی سرکوبگر را به وحشت انداخته ایم و اسیران می دانند که این جامعه که در زندان بزرگ‌تری قرار گرفته است برای آزادی این عزیزان دریغ نمی کند و سحر نزدیک است.

کانون مدافعان حقوق کارگر

اسفند ۱۴۰۱

**********

تخریب منشور مطالباتی از طرف نیروهای ضد کارگری

هنوز جوهر منشور خشک نشده بود که کلاب هاوس ها و تلگرام های جریانات ضد کارگری به حرکت در آمد. در ابتدا اظهار شد که این اطلاعیه چرا امضای خاصی دارد، چرا اطلاعیه امضای دیگری را ندارد؟ جریانی که اصلا اطلاعیه را امضا نکرده بود اطلاعیه داد که امضای اش حقیقت ندارد! لوگوی دروغین درست کردند که اين حرکت متعلق به نیروهای چپ هست و داس و چکش را علم کردند و حتی امروز اطلاعیه ویژه و یک صفحه ای منتسب به روزنامه اطلاعات را پخش می کنند. دنیای مجازی پر شد از تحرکات گرایش وکالتی که این حرکت را در مقابل حرکت خودشان می دانند به بندهای اطلاعیه بند می کنند که چرا این موضوع هست و چرا موارد دیگر نیست؟
افراد خاصی که گذشته اشان از سال ۷۶ تا سال ۸۸ مشخص است و همیشه پای ثابت و رکاب دار هر نوع حمایت انتخاباتی و حامی موجودیت نظام با هر مشکلی بودند و در میان دو صندلی می نشینند در یک عمل خلاقانه با تایید این نوشته و فراری دادن عده ای شروع کرده اند که این منشور را تخریب کنند.
از این نوع منشورها در شرایط بحرانی بسیار دیده شده است ولی کمتر نوشته ای و عملکردی را می توان یافت که کارشان مانند ستارخان و باقر خان يا مانند نامه حاج سیدجوادی در قبل از انقلاب یا اطلاعیه اول ماه مه ۱۳۸۸ تشکلات کارگری که مهر خودش را بر تاریخ جامعه ما زده باشد.
منشور مطالبات حداقل از نمونه کارهایي است که با یک آرزوی بلند بیرون آمده است و یک همت عالی می خواهد که این نوشته را زمینی کند. این منشور از عملکردی می آید که سال ها است بها داده است، از زنان، دانشجویان، بازنشستگان، مال باختگان، عمر باختگان، روشنفکران، دستمزدبگیران تا مردمی که با وجدان خودشان در بایکوت کردن اهریمن امروز در حال ورق و رقم زدن تاریخ این جامعه هستند در این منشور نقش دارند.
نگذاریم حاشیه سازان و کسانی که تمام عمرشان در تئوری توطئه غوطه ور بوده اند با همکاری نهادهای سرکوب این منشور عملی را به بیراه بکشانند. اما می دانیم تمامی اطاق فکر کسانی که در راهروهای نشست های امنیتی شرکت می کنند از کدام بخش جامعه هستند و خودشان هنوز هم با همین نیروهای سرکوب یکی هستند.
پس نیروی واقعی جامعه که دستمزدبگیران و زحمتکشان هستند که طبق آمار بانک جهانی هشتاد درصد مردم زیر خط فقر هستند را باید دریافت و پذیرفت، کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.
تفاوت این منشور با آن من شورها در این است که منشور زحمتکشان از درون جامعه می آید و بر دل جامعه می نشیند و آن من شورها فقط بدرد مسافرت و دید و بازدیدها مي خورد،. حمایت از این منشور نشان دهنده این است که در کجای تاریخ و در کنار کدام بخش از جامعه قرار بگیریم.

بهروزسگوند

**********

زن    زندگی    آزادی

منشور مطالبات حداقلی تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران

مردم شریف و آزاده‌ ایران!
در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشم‌انداز روشن و قابل حصولی را نمی‌توان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابان‌های شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کرده‌اند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظه‌ای آرام نگرفته‌اند.
پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز به‌دست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقه‌ترین حمایت‌های بین‌المللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.
این اعتراضات ِ زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبش‌های بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمم‌اند بر تاریخ یکصد سال عقب‌ماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.
برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید.

**********

نه به اعدام

اعدام قتل عمد حکومتی

آزادی بی قید و شرط فوری زندانی سیاسی

چه فرق می کند که با گلوله یا ضربات باتوم در خیابان کشته شوی یا در در زندان با طناب دار یا پس از زندان "خودکشی کنی، یا از غصه مرگ برادر سکته کنی، همه این مرگها نشان از خشونت عریان و سیستماتیک علیه مردمی است که از سکوت و خاموشی تن زده اند و فریاد عدالت خواهی و آزادی خواهی سرداده اند.
سرکوبگران به عبث فکر می کنند که با این اعدام ها و این قتل ها می توانند جلوی این سیل حق خواهی را بگیرند، با این اقدامات حتا نمی توانند مانع از شکاف میان نیروهای خودی شان و به اصطلاح ریزش آنها شوند. فقط روز به روز این خشونت عریان، پرده از ماهیت وجودی سرکوبگران برمی دارد و هر روز عده ای بیشتری از آن فاصله می گیرند و فریاد نابودی آن را سر می دهند.
به رغم این همه غم و درد و این جان های عزیزی که از دست می روند، مردم عزم شان را جزم کرده اند که پیش روند، راه برگشتی وجود ندارد. آنها روزهای سیاه مرگهای روزانه چند صد نفره و گاه هزار نفره کرونایی را فراموش نکرده اند، روزهای تیره ای که سیاهچاله مرگ و نیستی هر گونه امیدی را در خود می بلعید و خانواده ها بودند که نابود می شدند بی هیچ فریاد رسی. مرگ های بی معنایی که فقط یاس و ناامیدی به دنبال داشت. اما مرگ های دردناک و جانکاه این دو ماهه، نوید بخش آزادی و رهایی است و دستاوردهای بزرگی را داشته و خواهد داشت.
گذر از این خان های دهشتناک مرگ و نیستی در چهل سال گذشته، بلوغ فکری و عملی ای را برای جنبش اجتماعی مردم به ارمغان آورده که نه فقط مردم ایران، که بلکه جهانیان را شگفت زده کرده است.
راه دراز و دشواری در پیش است و برای رسیدن به آزادی و رهایی و عدالت اجتماعی باید بهایی سنگین پرداخت و گام به گام پیش رفت تا تمام پلشتی ها رو شوند و رسوا و بعد هم نابود.
نگاه کن هنوز آن سپیده، آن شکوفه زار انفجار نور کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار بیافتی از نشیب راه و رو نهی بدان فراز
...
به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزه ای ز مرده نیست
زنده باش

**********

زمانیکه کشتار تنها راه چاره سرکوبگر می شود

بیش از هشتاد روز است که مبارزه برای تغییر بنیادی ادامه دارد. هشتاد روزی که هر روزش برای مردم یک تجربه بوده است. دهها هزار زندانی ، هزاران زخمی و صدها کشته تنها بخش کوچکی از این سرکوب است. زحمتکشان در تمامی بخش های جامعه از جنگ و گریز، تحصن ، بستن محل کار، دست کشیدن از کار تا همیاری به همدیگر در این مبارزه عظیم شرکت می کنند. تمامی نیروهای مترقی می دانند که تاریخ سیاسی ایران در حال ورق خوردن است و با اطمینان خاطر به مبارزه برابری و عدالت اجتماعی اشان ادامه می دهند. سرکوبگر برای سرکوب از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کند و دائما پیام می دهد که اگر نتواند این غول از شیشه خارج شده جامعه ایران را بجای اولش برگرداند پروژه رواندایزه کردن را پیش خواهد برد و به نیروهای سرکوب دهه شصت که بعد از دی ماه ۹۸ آنها را برای یک موج عظیم تر آماده می کرده هشدار داده که اگر سرکوب نکنیم حمام خون براه می افتد و باید سرکوب کرد. شروع موج اعلام اعدام و اعدام کردن زحمتکشان بهش اساسی پروژه اش در کنار سرکوب لحظه ای.
جنبش زحمتکشان نشان داده که یکی کم بشود هزار نفر اضافه می شود و سرکوبگر باید جوابگو باشد.
کانون مدافعان حقوق کارگر این سرکوب ها را محکوم می کند و برای آزادی زندانیان و لغو احکام غیر انسانی مبارزه می کند.
نام تعدادی از دستگير شدگان متهم به محاربه توسط رژيم فاشیستی جمهوری اسلامی
نام‌ها را در پلاتفورم ‌های مختلف منتشر کنید!
رضا آریا - محمد مهدی کرمی - آرین فرزام نیا - فرزانه قرهحسنلو - حمید قرهحسنلو - علی معظمی گودرزی - بهزاد علی كناری - رضاشاکر زواردهی - جواد زرگران - اميرمهدي جعفری - امین مهدی شكرالهی - شايان چارانی - محمدامین اخلاقي - سیدمحمد حسینی - مهدی محمدی

**********

احکام سنگین در شرایط بحرانی مبارزات زحمتکشان را راسخ تر می کند

بعد از ماهها نگه داشتن فعالین کارگری در انفرادی و نمایشات مشمئز کننده تلویزیونی بطور غیابی برای فعالین کارگری احکام سنگین زندان های طویل المدت ، تبعید و ممنوعیت از فعالیت های صنفی برای آنها صادر شد.
جامعه کارگری گرسنگی ، فقر و اذیت - آزار بسیاری را در این چهار دهه تجربه کرده است و در پنج هفته گذشته جامعه نشان داده است که با عزمی راسخ در حال ورود به فصل تازه ای در تاریخ مبارزاتی ایران است و صدور این احکام فعله ای علیه فعالین نشان از رشد مبارزات است.
این احکام شاید برای نیروهای سرکوب لحظه ای شادی بیافریند که تصور کنند ترسی در جامعه کارگری بوجود آورده است ولی مطمئن باشند که این نوع سرکوب ها انگیزه سازماندهی جامعه کارگری را بالا می برد. جامعه دیگر نمی پذیرد که تحقیر شود. جامعه نمی گذارد که زندانیان در سکوت اسیر سرکوبگران باشند. جامعه سرکوبگر را جوابگو خواهد کرد و در کنار فرهنگیان و فعالین خواهد ایستاد و این ننگ را رسوا خواهد کرد. سرکوبگران باید بدانند که هر روز با ریختن خون نوجوانان و جوانان بر سنگ فرش خیابانها و اعمال بدترین شکنجه های قرون وسطایی تنها خشم و طغیان مردم را تشدید و عزم آنان را در راه مبارزه با ستم و دیکتاتوری و دستیابی به رهایی و برابری و جامعه ای بدون هرگونه ستم، تبعیض وفقر راسختر می کند.
کانون مدافعان حقوق کارگر خواهان آزادی تمام اسیران در بند زندانها و سیاهچالهای قرون وسطایی می باشد و هرگونه آزار و اذیت، قتل وعام مردم ایران را که برای حقوق طبیعی و اولیه خود دست به اعتراض زده اند را بشدت محکوم می کند.

کانون مدافعان حقوق کارگر

آبان ۱۴۰۱

**********

قطعنامه همبستگی با معلمان، اتحادیه های کارگری و اعتراضات ایرانیان

نهمین کنفرانس منطقه ای آموزش بین المللی آسیا-اقیانوسیه (EIAP)، نشست در سیم ریپ، کامبوج، در ۱٨ تا ٢٠ اکتبر ٢٠٢٢:
۱. تایید می کند:
الف. اهمیت حیاتی اعمال آزادی تشکل، آزادی عقیده و بیان، و حق سازماندهی آزادانه به منظور پیشبرد حقوق اتحادیه های کارگری و دیگر جنبش های عدالت اجتماعی.
ب. کارمندان بخش آموزش و اتحادیه های کارگری باید بدون مداخله دولت از حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شناخته شده بین المللی که برای همه شهروندان قابل اجرا است، از جمله حق آزادی بیان و نوشتن و انتشار مطالبی که انتقادات را بر مقامات گذشته و حال منتشر می کند، برخوردار شوند. بدون هرگونه سانسور، تلافی، آزار و شکنجه یا پیگرد قانونی توسط دولت یا سایر مقامات.
۲. ادعا می کند:
الف. معلمان ایرانی مدتهاست که از حق خود سازماندهی، شرایط کاری بهتر و آموزش عمومی با کیفیت رایگان برای همه دفاع می کنند. آنها همچنین در خط مقدم مبارزه علیه خصوصی سازی فزاینده نظام آموزشی بوده اند.
۳. یادآور می‌شود که معلمان در ایران و نمایندگان شورای هماهنگی انجمن‌های صنفی معلمان ایران (CCITTA) وابسته به EI در ایران سرکوب بی‌وقفه، دستگیری، بازداشت، اخراج و حبس‌های طولانی‌مدت را تحمل کرده‌اند. در حال حاضر، ده ها معلم و اعضای اتحادیه های کارگری دیگر در زندان هستند، در حالی که صدها معلم دیگر با اتهامات و محاکمه روبرو هستند.
۴. با نگرانی بیشتر اشاره می‌کند که تنها در ماه‌های اخیر، حملات به معلمان، اتحادیه‌های کارگری، و آزادی تشکل و بیان در ایران شامل موارد زیر است:
الف. از روز جهانی کارگر، اول ماه مه ٢٠٢٢، بیش از ٢۵٠ معلم و فعال صنفی بدون هیچ مبنای قانونی توسط دستگاه امنیتی دولتی بازداشت، احضار، تحقیق و/یا بازجویی شده اند.
ب. از اول ماه مه ٢٠٢٢، نمایندگان CCITTA، رسول بوداغی، اسکندر لطفی، شعبان محمدی، مسعود نیکخواه، جعفر ابراهیمی و محمد حبیبی؛ و اعضای سندیکای کارگران اتوبوسرانی تهران رضا شهابی، حسن سعیدی و داوود رضوی؛ و فعالان حقوق کارگری ریحانه انصاری نژاد، آنیشا اسداللهی، کیوان مهتدی و واله زمانی همگی مجبور شدند هفته های زیادی را در سلول انفرادی و بازجویی بگذرانند.
ج. اسکندر لطفی، سخنگوی CCITTA و شعبان محمدی و مسعود نیکخواه، اعضای هیئت مدیره کانون صنفی معلمان مریوان و همچنین آنیشا اسداللهی و ریحانه انصاری نژاد دراگوست ٢٠٢٢ با قرار وثیقه‌های سنگین آزاد شدند. اما ٨ اکتبر ٢٠٢٢ ، ماموران اطلاعاتی به طور ناگهانی و با خشونت به منازل اسکندنار لطفی و شعبان محمدی یورش بردند و آقای لطفی را دستگیر کردند اما آقای محمدی در خانه نبود. آقای نیکخواه را نیز در همان روز دستگیر کردند.
د. بسیاری از معلمان سرشناس دیگر، از جمله اسماعیل عبدی، رئیس سابق انجمن معلمان تهران، به گذراندن احکام ناعادلانه همچنان در زندان هستند. او به اتهامات واهی به زندان تا سال ٢٠٣١ محکوم شده است.
ز. در هفته‌های اخیر، بیش از ٢٠٠ نفر، از جمله بسیاری از جوانان زیر ۱٨ سال، در سراسر ایران کشته و تعداد زیادی زخمی شده‌اند که خشم عمومی و اعتراضات به قتل مهسا ژینا امینی ٢٢ ساله ادامه دارد. از زمان شروع اعتراضات، صدها معترض، از جمله بسیاری از دانش آموزان راهنمایی و متوسطه، دستگیر و زندانی شده اند. مهسا ژینا امینی در سپتامبر ٢٠٢٢ توسط پلیس مذهبی موسوم به «گشت ارشاد» صرفاً به دلیل رعایت نکردن قانون پوشش وحشیانه کشور کشته شد.
۵. بنابراین، کنفرانس منطقه ای EIAP:
الف. در همبستگی با مبارزات معلمان در ایران علیه خصوصی‌سازی و برای دسترسی کامل به آموزش رایگان و با بودجه عمومی برای همه دانش‌آموزان و برای شرایط کاری بهتر و زندگی مناسب برای همه می‌ایستم.
ب- مطالبات اتحادیه های کارگری ایران را برای حقوق آنها برای سازماندهی، تجمع، آزادی بیان و اعتراض، بدون ترس رو به افزایش از مداخلات ظالمانه دولت، و برای آزادی بی قید و شرط همه معلمان زندانی و فعالان سندیکایی در ایران را بازتاب می دهد.
ج. آموزش بین‌الملل، به فدراسیون‌های جهانی اتحادیه‌ها و کنفدراسیون اتحادیه‌های کارگری بین‌المللی در محکومیت تداوم وحشیگری مقامات ایرانی در اعتراض به اعتراضات اخیر در ایران پس از کشته شدن مهسا امینی ٢٢ ساله می‌پیوندد و خواستار همبستگی بین‌المللی با مردم ایران و فشار بیشتر جامعه جهانی علیه رژیم ایران برای پاسخگویی به سیاست ها و اقدامات سرکوبگرانه اش علیه اتحادیه های کارگری، زنان و سایر گروه های تحت ستم می باشد.
۶. علاوه بر این، کنفرانس منطقه ای EIAP از رهبری EI می خواهد که:
الف. خواهان نظارت، تبلیغ و مبارزه فعال علیه تمامی تهدیدات و نقض حقوق معلمان و صنفی در منطقه از جمله ایران است.
ب. طرح شکایت رسمی با همکاری CCITTA علیه دولت ایران در سازمان بین المللی کار به دلیل نقض کنوانسیون ها و حقوق شناخته شده بین المللی علیه دولت ایران
ج. تسهیل گفتگوهای منطقه ای بین وابستگان و متحدان در مورد آزادی اجتماعات و بیان و چگونگی ابراز همبستگی بیشتر حتی در بدترین شرایط و
د. همکاری با CCITTA و متحدان بین المللی برای آزادی همه معلمان دستگیر شده، فعالان سندیکایی، زندانیان سیاسی و دانشجویان زندانی در ایران.

**********

توقف اجرای حکم علیرضا ثقفی

در پی وخامت حال علیرضا ثقفی دادستانی با توقف اجرای حکم ایشان برای مراحل درمانی خارج از زندان موافقت کرد.

**********

بیانیه کنفدراسیون یونی در مورد وحشیگری دولت ایران علیه معترضان به قتل زن کرد ایرانی ژینا مهسا امینی.

کنفدراسیون یونی به جنبش بین المللی اتحادیه های کارگری و هزاران نفری که از بیش از ۱۵۰ شهر جهان گرد هم آمدند تا به طور کامل به قتل نفرت انگیز یک زن ایرانی کرد ژینا مهسا امینی توسط پلیس موسوم به اخلاق در ایران را محکوم کنند، می پیوندد.کشتار وحشیانه بدون مجازات ژینا، و هزاران زن مانند او، نتیجه مستقیم سیاست های تنبیهی بی رحم دولت ایران علیه زنان و دختران است.
اعتراضاتی که در سراسر کشور گسترش یافته است توسط زنان کرد آغاز شد و بار دیگر شاهد مبارزه بی پایان جنبش زنان کرد برای عدالت اجتماعی، برابری و جهانی بهتر برای همه است و بار دیگر نوری(چراغی) در منطقه ای است که علیه سرکوب حقوق و زندگی زنان به راه خود ادامه می دهد.
یونی همچنین قتل وحشیانه زنانی را که برای اعتراض به قتل ژینا، اجرای معنوی(ذهنی) قوانین اسلامی و نظام اقتصادی ناعادلانه به خیابان ها آمده اند، محکوم می کند. سیستمی که زنان و دختران را در طول زندگی سرکوب می کند. سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر اکنون بر این باورند که صدها ایرانی به‌طور وحشیانه‌ای توسط رژیم که تلاش می‌کند اعتراضات را خاموش کند، کشته و اسیر شده‌اند.
یونی به شجاعت این زنان و همه کسانی که برای حمایت از آنها در مقابله با خشونت شدید دولتی به خیابان ها ریخته اند، از جمله دانشجویان دانشگاه شریف که در داخل ساختمان محبوس شدند و به دلیل نقش خود در اعتراضات به ضرب گلوله کشته می شوند، درود می فرستد.
کنفدراسیون همچنین واکنش تلافی جویانه دولت ایران علیه مردم کرد را در سراسر مرزهای خود در اقلیم کردستان عراق، با بمباران بی رویه هواپیماهای بدون سرنشین که منجر به کشته شدن حداقل ۱۴ نفر و زخمی شدن بسیاری از مردم از جمله کودکان شده است، محکوم می کند.
وضعیت ایران نقطه اوج چندین دهه نقض حقوق بشر و مدنی است که منجر به آزار و اذیت، زندانی شدن و کشتار فعالین اتحادیه‌های کارگری، سیاستمداران مخالف، فعالین زن و هرکسی که با سیاست‌های سرکوبگرانه دولت ایران مخالف است، شده است. با این حال، بسیار مهم است که مردم ایران کسانی باشند که بدون دخالت قدرتهای خارجی بین‌المللی که می‌خواهند از این وضعیت برای اهداف خود استفاده کنند، هر گونه درخواست تغییر در حکومت کشورشان را رهبری کنند.
یونی در کنار زنان ایران در مقاومت آنها علیه خشونت دولتی، ستم و کشتار می ایستد و از مردم ایران، اتحادیه های کارگری مستقل و نیروهای مترقی در نبرد آنها برای تعیین سرنوشت آینده شان بر اساس صلح، برابری و حقوق بشر حمایت می کند. یونی در کنار همه زنانی که در سراسر جهان در حال مبارزه با خشونت دولتی، ظلم و اشتغال هستند، در هر کجا که رخ دهد خواهد ایستاد.

ژن ژیان ئازادی    زن زندگی آزادی!    Women. Life. Freedom!

ترجمه کانون مدافعان حقوق کارگر

۱۷ مهرماه ۱۴۰۱

کنفدراسیون جهانی یونی بخش های مختلف اقتصادی در۱۵۰کشور در جهان عضو دارد

**********

شب زنده داریتان پایدار مبارزین و روزتان بلند باد

هر روز صبح باید به فعالین و مبارزین راه عدالت و برابری برای زندگی گفت شب تان ستاره باران باد، چون در تمامی طول روزهای گذشته شب که می شود دهها هزار انسان فداکار در بیش از صد شهر خواب را بر سرکوبگران پریشان کرده اند و همانند ققنوس، آزادی و آگاهی را فریاد می زنند. این شب زندگان توانسته اند شب را به روز تبدیل کنند وروز را به تعریف زندگی شب قبل همانند شهرزاد بپردازند.
گرچه آمار کشته شدگان، دستگیریهای خیابانی مشخص نیست ولی نیروهای سرکوبگر شرایط را با پایان جنگ ایران وعراق تشبیه می کنند ودر عملیات گسترده بسیاری از فعالین و آزادیخواهان کارگری و اجتماعی را دستگیر کرده اند. در میان این دستگیر شدگان خبرنگار، دانشجو، دانش اموزان، فعالین دهه شصت، نمایندگان کارگران ونیروهای اجتماعی بسیاری هستند.
شرایط تغییر کرده واگر سرکوبگر فکر می کند که می تواند با دستگیری‌ها شرایط را تغییر دهد و بقول خودش آرامش را بازگرداند سخت در اشتباه است.
امروزدیگر نه قطع اینترنت، نه خاموشی، نه افزایش دوربین های رصدکننده ونه بازگرداندن نیروهای سرکوب و فشاردهه شصت به میدان برای رویارویی با جوانانی که سرتا پا شور مبارزه برای برابری و رهایی هستند، نمی تواند این رود خروشان را از حرکت باز دارد.
کاملا واضح است که حکومت برای سرکوب قیام مردم ایران نیرو کم آورده است به همین دلیل کودکان و نوجوانان را بسیج و با تجهیزات نظامی برای سرکوب روانه خیابانها کرده است و این عمل برخلاف قوانین بین المللی و کودک سرباز است و جرم بحساب می آید و جوابگویی می خواهد.
جنبش اجتماعی از گذشته تاریخ مبارزات و سرکوبش درس گرفته و دیگر هیچ شیوه حکومتی مانند تفرقه انداختن در خط جنبش ، اعترافات دروغین و شوهای مضحک ۲۰:۳۰ و خوف ایجاد کهریزک های جدید کارساز نیست و این خشم به خروش آمده را سر باز ایستادن تا پیروزی نیست..
این را باید اضافه کرد که اگر کسی بگوید مامور بود ومعذور را نمی توان پذیرفت وهر کسی باید به این مبارزه بپیوندد هیچ چاره ای برای این بن بست استبداد و دیکتاتوری و بحران همه جانبه ای که سراسر حکومت را در نوردیده است وجود ندارد.
درود به تمامی پویندگان شب زنده دار آزادی و عدالت اجتماعی و برابری جنسیتی.

غلامرضا بهارمنش - مهر ماه ۱۴۰۱

**********

اطلاعیه آموزش بین الملل در حمایت از معترضان در خیابان واعضا و فعالین اتحادیه های صنفی ایران
ایران: آموزش بین‌الملل از مقامات حکومت ایران می‌خواهد در میان اعتراضات سراسری به حقوق بشر احترام بگذارند
منتشر شده در ۲٦ سپتامبر ۲۰۲۲

حقوق اتحادیه کارگری حقوق بشر است

آموزش بین‌الملل در همبستگی با معترضان شجاعی می‌ایستد که در سراسر ایران به خیابان‌ها می‌آیند و خواستار احترام به حقوق بشر توسط مقامات حکومتی هستند.
ماه‌هاست که معلمان، کارگران و اتحادیه‌های کارگری ایرانی از حق اساسی خود برای آزادی تجمع استفاده می‌کنند. مقامات دولت ایران به جای گفتگو با تظاهرکنندگان، با سرکوب، خشونت و بازداشت پاسخ این معترضان را می دهند.
قتل فراقانونی اخیر مهسا امینی ۲۲ ساله که پس از دستگیری به اتهام عدم رعایت قوانین پوشش زنان در بازداشت پلیس جان باخت، تکان دهنده است. او یکی دیگر از قربانیان سرکوب مستمر و تبعیض سیستماتیک حکومت ایران علیه زنان و کارگران است.
آموزش بین‌الملل قاطعانه هرگونه آزار و اذیت دولتی در مورد فعالیت اتحادیه‌های کارگری را رد می‌کند و مجدداً بازداشت‌های خشونت‌آمیز معلمان سندیکایی را به سازمان بین‌المللی کار (ILO) گزارش خواهد کرد.
آموزش بین‌الملل همچنین با سازمان عفو بین‌الملل که اسماعیل عبدی، دبیرکل سابق انجمن صنفی معلمان تهران را به عنوان زندانی وجدان(اندیشه) پذیرفته است، در ارتباط است. عبدی از سال ۲۰۰٦ به اتهامات واهی «تبلیغ علیه نظام» در زندان است.
آموزش بین‌الملل همچنان از مقامات و دولت ایران می‌خواهد:
۱. فوراً همه اعضا و فعالین اتحادیه‌های کارگری را که در ارتباط با فعالیت‌های صنفی خود بازداشت شده‌اند را آزاد کنید.
۲. تضمین و حمایت از حق آزادی تشکل و اجتماع برای همه شهروندان ضروری است .
آموزش بین‌المللی همچنان متعهد به مبارزه برای رعایت حقوق اساسی بشر برای کارگران در ایران است.
برای مطالعه متن اصلی اینجا کلیک کنید.

**********

جواب دادگاه به زندان - زندان می تواند از علیرضا ثقفی نگهداری کند

تنهایک كشور در دنيا وجود دارد که دادگاه می تواند زندان را به مراقبت از زندانی وادار کند و آن هم کشوری است که نامش ایران است. تفاوت زندان و بیمارستان معلوم شد! همگان فغان دارند که در زندان هیچکس حق يا امكان امنيتي بر بدنش ندارد و زندانی در دست مقامات امنیتی محل نگهداری زندانی است و هر لحظه می تواند از بین برود. در دورترین نقاط دنیا قاتل اگر نیاز پزشکی داشته باشد حق زندگی را از او نمی گیرند ولی در ایران قاعده بازی متفاوت است و با زندانی غیر خودی همانند اسير برخورد می شود.
بعد از شش ماه از بروز علائم فشار خون بالای علیرضا ثقفی که هر لحظه می تواند او را بکام مرگ ببرد، با اعتراضات نهادهای اجتماعی، کارگری و حقوق بشری داخلی و بین المللی و با پیگیری وكيل ایشان، علیرضا ثقفی توسط بهداری زندان کچویی به بیمارستان اعزام شد و بعد از پيگيريهاي مستمر مدارك به پزشكي قانوني براي بررسي وضعيت جسمي ایشان ارائه شده است و پزشكي قانوني طي نامه اي به دادگاه اعلام مي كند كه ثقفي بايد دارو مصرف كند و بطور مرتب تحت كنترل پزشك باشد اما دادگاه نپذيرفته و به زندان طی نامه به زندان اعلام کرده که شما موظف به نگهداري از ثقفي هستید و زندان رسما نامه زده و گفته ما امكان مراقبت از ايشان را نداريم. این امر که نهادهايي در بالای ارکان جامعه آگاهانه می خواهند علیرضا ثقفی در زندان از بین برود بر همگان مشخص است. امروز علیرضا ثقفی در زندان حتی در حال از دست دادن حافظه اش هست. مقامات امنیتی از طریق گزارشات نیروهای پزشکی خودشان می دانند که مریض با فشار خون بالا بطور متناوب در حال از دست دادن اعضای داخلی بدنش می باشد و مریض با فشار خون بالا هر لحظه خطر سکته قلبی یا مغزی دارد و بخاطر از بین رفتن سیستم خونی نمی شود هیچ عملی انجام شود چون رگ های بدن را نمی شود بخیه کرد زیرا ویران شده است. اما دادگاه آگاهانه ثقفی را می خواهد بکشد.
خلاصه ای از وضعیت جسمی علیرضا ثقفی و برخورد دادگاه
٢٧ فروردين اولين بار حال ثقفی وخيم و به بهداری زندان برده می شود.
٢٩ فروردين با فشار داخلی و خارجی به بيمارستان کرج اعزام و در همان زمان به پزشک قانونی فرستاده می شود.
٣١ فروردين ، پزشک قانونی اعلام می کند که برای مداوا در اسرع وقت به بیمارستان منتقل شود. همان روز به بیمارستان برده شده و مجددا غروب به زندان بازگردانده می شود
٤ ارديبهشت مجدد حال او وخيم می شود ولی مسئولین زندان او را به بیمارستان نمی برند
٢٤ تيرماه علیرضا ثقفی از مصرف دارو امتناع می کند و می گوید داروها تاثیری ندارند.
۳۱ تیرماه در حال راه رفتن در بند می افتد و دندان اش می شکند
از آن تاریخ تا به امروز به دلیل مشکلات جسمی با عصا می تواند حرکت کند و دیگر نمی تواند بدون عصا راه برود
۲۶ شهریور علائم از دست دادن حافظه اش را بيان و اعلام نگراني كرده است.
ما از تمام فعالين و نهادهاي كارگري، اجتماعی و سياسي درخواست مي كنيم براي حفظ جان عليرضا ثقفي دبير كانون مدافعان حقوق كارگر كه بيش از ٥٠ سال از عمر خود براي كارگران و زحمتكشان و جامعه برابر و رها از هر گونه قید و بند و ستم صرف مبارزه كرده دفاع كنند. به امیدی آزادی تمامی زندانیان در بند.

کانون مدافعان حقوق کارگر

۲۸ شهریور ۱۴۰۱

**********

قتل ژينا (مهسا) امینی و ضرورت حمایت از اعتراضات عمومی

زن اَر به راه متاعِب نمی‌گداخت چو شمع
نمی‌شناخت کس این راه تیره را پایان

"پروين اعتصامی"
در چند روز گذشته جامعه ایران یکپارچه آتش خشمی شده است برای قتل دولتی ژينا امینی.
در این راستا ما شاهد تلاش های سازماندهی شده در چهار گوشه ایران هستیم. این اعتراضات که منتهی به دست از کار کشیدن مردم هم شده است ، همه را در یک ظرف یکپارچه کرده است و برای از بین بردن دستگاه مرگ باید در متن این اعتراضات بود. ما نیز خود را بخشی از این اعتراضات می دانیم و معتقديم باید سرکوبگر را به جای واقعی فرستاد.

**********

قتل ژینا (مهسا) امینی جنبش اجتماعی ایران را از خشم به سازماندهی تبدیل کرد

داستان قتل ژینا (مهسا) امینی تجسم جامعه ای است که هر روز زنان اش با سرکوب بیدار می شود و با سرکوب و نگرانی نمی گذارند جامعه این ظلم را بخواب ببرد.
از بدو قدرت گیری جریانات مذهبی در ایران اولین دشمن بنیادگرای حقوق زنان وحتی پوشش آنها اعلام شد. بسیاری از افراطیون در سرکوب زنان هر گونه فساوتی را حق خود می دانستند چون زنان بخشی از دارایی آنها حساب می شوند. افراطیون از هر اذیت و آزاری کوتاهی نمی کردند حتی زدن پونز بر روی پیشانی زنان. زیرا کنترل کردن زنان یعنی داشتن امکان برای سرکوب هر حرکت دیگری در جامعه و کنترل جامعه زیر پوشش حق مذهبی و تئوریسین هایشان هم آن را بعنوان‌ نسبیت فرهنگی می فروختند.
با شروع گرفتن قدرت در کمیته های محلی - سرکوب قانونی شد، از خانه و محله ها شروع شد و به محیط های کار رسید و “ در ۱۰ تیر ۵۹ حجت الاسلام ری شهری رئیس وقت دادگاه انقلاب در بخشنامه ای نوشت از ورود آن دسته از پرسنل زن که پوشش اسلامی ندارند به اماکن نظامی و سرویس های رفت و آمد جلوگیری به عمل آید.”، آن سیاست سرکوب زنان هیولایی ساخته است که بدترین مکان های سرکوب را در اختیار دارد، از سال ۱۳۸۴ مسئولیت وضعیت پوشش زنان به نیروی انتظامی واگذار شده و هر سال بودجه هنگفتی خرج این دم و دستگاه مروج خشونت علیه زنان و جامعه می شود، نگاهی سطحی به عملکرد و سرنوشت کارگزاران این دستگاه (سرتیپ پاسدار اسماعیل احمدی مقدم، سرتیپ پاسدار احمد رضا، و سردار رضا زارعی) که هرکدام در غارت مال و زندگی مردم پرونده دارند مشخص می کند که تا چه حد گشت ارشاد در جامعه نقش نه تنها سرکوب و ارعاب است بلکه امین و دلسوز جامعه نیستند و دشمنی برای امنیت و آسایش مردم هستند.
عکس العمل زنان در طول این تاریخ چه بوده است، بسیاری از خاطرات سیاسی زنان نشان می دهد که از سال ۵۸ فعالین زنان دستگیر شده اند و ۱۸۷ دختر زیر هیجده سال در سال‌های شصت به حکم دادگاه شرع اعدام شدند که یک نمونه آن “جنين هشت ماهه طاهره آقاخان مقدم در شكم مادرش تير باران شده است.” اینان به خیال خودشان با ایجاد فضای رعب و وحشت چون دهه ۶۰ خواهند توانست بار دیگر مردم به سکوت و خاموشی وادار کنند در حالی که عملکرد امروزشان نه تنها گذشته خونبار شان را بدست فراموشی نمی سپارد بلکه نفرت و خشم مردم را افزون کرده و ستمگران در این آتش خشم مردم خواهند سوخت.
قتل مهسا امینی در برهه ای از تاریخ اجتماعی اتفاق افتاده است که دیگر جامعه به دو قطب تقسیم شده است. در زمانی که مردم با هر جرقه ای آتش خشم شان شعله ور خواهد شد و حکومت بخوبی از این موقعیت بشدت بحرانی که در آن گرفتار شده است با خبر است و به همین دلیل تلاش می کند با حکومت نظامی و گسیل نیروهای سرکوبش جامعه را در رعب و وحشت نگه دارد اما این حاکمان هرگز به عاقبت سیاستهای ضد انسانی شان فکر نمی کنند.
زنان بدون شک یکی از اصلی ترین نیروهای مبارزه با ظلم و ستم و دگرگونی جامعه ایران هستند و به همین دلیل همه نیروهای سیاسی و امنیتی حکومت خواهان ماندگاری این وضعیت می باشند و در یک موضوع متفق القول هستند که پذیرفتن حق زنان یعنی تغییر بنیادی در جامعه ایران بهمین دلیل هم دیگر نه تئوری های نواندیشان دینی جوابگوی این جنایت است و نه کسی حاضر به پذیرش دستگاه ارعاب (ارشاد) عمومی است. جامعه در مقابل این سرکوب سازمان یافته عمل سازمان یافته نشان می دهد. دیگر نمی توانند که حق زنان را زیر پوشش مبارزه با استکبار بیش از این نادیده بگیرند. دیگر نمی توانند حجاب را با چماق به زنان تحمیل کنند.
اعتراضات سازمان یافته در تمامی جامعه نشان می دهد که برگی زرینی در حال رقم خوردن است و حتما این اعتراضات با مبارزات زحمتکشان برای آزادی زنان گره می خورد و همه در این مسیر در کنار هم هستند. برداشتن حجاب زنان با کنار گذاشتن حجاب دروغین قدرتمدارانی گره خورده است که زیر پوشش دینی می خواهند جامعه را با ابزار مذهبی جدید سرمایه داری معاصر مذهبی ادامه دهند.

کانون مدافعان حقوق کارگر

۲۶ شهریور ۱۴۰۱

**********

سالگرد زنده‌ کشی شاهرخ زمانی

هفت سال گذشت و هنوز ناباورانه به یاد می آوریم که خبر کوتاه بود شاهرخ زمانی در زندان گوهردشت بعلت سکته مغزی درگذشت. علت مرگ بسیار روشن بود محروم کردن زندانی از دارو، مراقبت های پزشکی و مرخصی تا ناخواسته کشته شود.
زنده کشی در زندان‌ها به یک مورد عادی تبدیل شده است و قدرتمداران از پذیرش مسئولیت شانه خالی می کنند و فکر می کنند که گذشت زمان می تواند این جنایات را از ذهن مردم پاک کند. حال امروز نه تنها اینگونه جنایات ها از ذهن ها پاک نمی شود بلکه مشعلی است در ذهن پویندگان راه برابری که باید مبارزه را ادامه داد، باید افشا کرد که اگر مبارزان برابری را کمتر اعدام می کنند ولی با زجرکش کردن زندانی روزی هزار بار زندانی را می کشند. ما می دانیم و باور داریم و هر روز بیاد می آوریم که در راه عدالت در ایران چه انسان های شریفی با فدا کردن جان‌های شیفته خود در راه طبقه کارگر به ما یادآوری می کنند که با تمام وجود و عشق به زندگی از زندگی خود می گذرند و خواسته هایشان و انعکاس صدایشان طنین اش به بلندی‌ای کوهها شنیده می شود ولی قدرتمداران بدانند که برای جوابگویی در پیشگاه مردم دیر نخواهد بود و فرار از جوابگویی جوابگویی ناممکن است، ما زندگان راهشان را ادامه خواهیم داد و برای زنده نگه داشتن دیگر زندانیان مبارزه کنیم.
بيانيه کانون مدافعان حقوق كارگر در سال ١٣٩٤

در سوگ شاهرخ زمانی “این‌جا مرگ هم ناله می‌کند”!
و این مرگ نه اولين است و نه در چنین شرایطی، در باورمان مي گنجد كه آخرين آن باشد. هر روز در زنداني، يكي از فرزندان مبارز ايران با اعدام يا مرگ مشكوك راهي گورستان مي شود. اگر هم هیچ کدام این دو نباشد، عدم رسیدگی درمانی و پزشکی، شرایط بسیار بد غذایی و بهداشتی، نبود تهویه هوای مناسب در سلول ها و انواع و اقسام فشارهای روحی و جسمی، سلامت زندانیان را ذره ذره می بلعد و آنان را به سوی نابودی می کشاند. فجايع جبران ناپذيري كه هر يك داغ ننگي بر پيشاني مسببان ان است.هيج ابائي و قبحي هم از طرف مسولين به كار گرفته نمي شود، کسانی که مسوول جان این زندانیان هستند. وضعیت زندانیان عادی از این هم دهشتناک‌تر است زندانیانی که خود قربانی نظم ستمگرانه حاکم بر جامعه ی سودمحور هستند و جز معدود افرادی آگاهی مانند شاهرخ زمانی، کس دیگری تنهایی، بی‌کسی و بی پناهی آنان و ظلمی را به تصویر نمی کشد که در حق آنان در زندان روا می شود. آگاه‌گری‌هایی که شاید شاهرخ بهای آن را با جانش داده باشد. اكنون که در سوك يكي دیگر از فعالان كارگري و مبارزی هستیم که قربانی بی عدالتی شده است، از خود می‌پرسیم که چه باید کرد تا از این سرنوشت به ظاهر ناگزیر، گریزی داشته باشیم به سوی عدالت و آزادی و رفع ستم از تمامی زحمتکشان که آرزو و هدف شاهرخ زمانی بود. ضمن تسلیت به خانواده زمانی و تمامی کارگران و زحمتکشان، اعلام می کنیم تا روشن شدن علت واقعی مرگ وی و آزادی بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی از پای نخواهیم نشست و به جد خواهان تغییر شرایط زندان‌ها برای همه‌ی زندانیان هستیم.

کانون مدافعان حقوق کارگر

۲۲ شهریور ۱۳۹۴

**********

مصادره اموال، حکم قطعی و مرگ تدریجی علیرضا ثقفی در زندان عادی

۱۴ سال پیش علیرضا ثقفی پس از بازگشت از اجلاس جهانی کار برای دفاع از حقوق کارگران در چنین روزی در حالیکه از گلزار خاوران باز می گشت دستگیر شد و بعد از دو سال او را به سه سال حبس محکوم کردند و طبق قوانین ایران بعد از ده سال حکم باطل می شود. اما جرم او نه تنها شرکت در سازمان جهانی کار و بیان وضعیت سخت کارگران است، متاسفانه اعلام کرده اند که رفتن به گلزار خاوران جرم همیشگی است و هیچگاه لغو نمی شود.
امروز بعد از گذشت شش ماه از عدم درمان ونگه داشتن علیرضا ثقفی در زندان بسیار غیر بهداشتی که ساس وشپش از در ودیوار آن بالا می روند، قوه قضاییه بار دگر نشان داد که تا چه اندازه در زجرکش کردن زندانی پیش می رود. علیرضا ثقفی در وضعیت جسمی بسیار بدی قرار دارد و برای حرکت کردن نیاز به عصا دارد و قادر نیست بدون کمک عصا راه برود و طی ملاقات اخیر نیز قادر به پایین آمدن از پله ها نبوده و خانواده برای ملاقات بالا رفته اند و امکان یک ملاقات نسبتا راحت را به دلیل شرایط جسمی نداشته است.
در طول شش ماه گذشته بحث بر سر مرخصی درمانی و تجمیع حکم سه سال و یک سال زندان علیرضا ثقفی همچنان در پرونده ای که به عمد بررسی نمی شود، مسکوت مانده است. بر اساس تصمیم دادگاه علیرضا ثقفی باید حکم یکسال خود را در زندان کچویی بگذراند و بعد به زندان اوین منتقل شود.
در یک روند بسیار مشکوک و غیرانسانی خانه ای که وثیقه ایشان بوده علیرغم اینکه در حال حاضر ایشان در زندان برای گذراندن حکم خود بسر می برد و حق هیچ گونه اقدام قانونی برای شکایت ندارد و خانواده اش نیز نمی تواند کاری انجام دهد، خانه وثیقه را به حراج گذاشته اند و حکم زندان او را از یکسال به چهار سال تبدیل کرده اند. در حکومتی که افشا کننده در زندان باشد و فاسد در قدرت انتظاری بیش نیست.
این عمل قوه قضاییه بیش از پیش بر این که قدرتمداران در ایران به هیچ قوانین داخلی وبین المللی پایبند نیستند، صحة می گذارد.
کانون مدافعان حقوق کارگر برای آزادی دبیر نهادش، نهادی که برگ زرینی دارد در رابطه با دفاع از حقوق کارگران و سازماندهی برای زندگی شرافتمندانه و افشای اختلاس گران، برای آزادی علیرضا ثقفی کوتاهی نخواهد کرد و در ماههای آینده در تمامی کنگره های کنفدراسیون های کارگری به افشای سیاست های ضد کارگری حکومت خواهد پرداخت و از هم طبقه هایش در سراسر جهان می خواهد که برای آزادی تمامی کارگران، معلمان، فعالین سیاسی و مدنی و بازنشستگان دست در دست جنبش کارگری ایران بگذارند که تنها اتحاد سراسری است که می تواند ما از این بحران بگذارند.

کانون مدافعان حقوق کارگر

جمعه ۱۱ شهریور ۱۴۰۱

**********

اسیری علیرضا ثقفی دردی برای دوستان و معیارسنجشی برای مبارزه

سعید جهانگیری: یکی را ز خاک سیه بركِشد، یکی را ز تخت کیان دركِشد

دوم شهریور (۲۴ اوت ) علیرضا ثقفی ۶۹ ساله می شود. علیرضا ثقفی ۶ ماه است در یکی از مخوف ترین زندانهای حکومت اسلامی بدون داشتن هیچ حقوق شهروندی زندانی است. چرا اساراتگران ثقفی او را شکنجه سفید می کنند و در زمان درد و رنج حاضر نیستند مرخصی پزشکی به او بدهند، حکم پشت حکم برایش می تراشند. کسانی با فساد و اختلاس هزاران میلیاردی راحت بیرون زندان هستند ولی علیرضا ثقفی در بند.
زندانبان حتی به حکم خودش پایبند نیست. مردم و زحمتکشان می دانند که حکم ثقفی حمایت از زحمتکشان و بی صدایان است و قدرتمداران در هراس از یک فرد مریض و او را در میان زندانیان جرایم عادی نگه می دارند، در صورتی که باید در زندان اوین باشد، آنها حتی از بودن او در میان کسانی که جرم و حکم مشابه ثقفی دارند در هراس هستند. در زندان های عادی، دوست و آشنا هم می تواند زندانی را ببیند ولی ثقفی از این امر نیز مستثنی است. ثقفی حکم اش سندی است بر یک جنایت.
اگر بخواهیم سیر تحول زندگی او را بررسی کنیم، شاید دوازده سال اول زندگی اش با اراده خودش نبوده است، مابقی آن را می توان محصول رشد و شناخت آگاهی خودش در سیر تحولات اش سنجید.
در تمامی دوران زندگی اش همیشه از تمامی سختی ها با لبخند یاد می کند، چه آن زمان که شبانه روز در شکنجه گاه های ساواک شکنجه می شد و چه در چهار دهه گذشته که بیش از دهها بار به زندان رفته است و چه زمانی که با عصای زیر بغل در اول ماه مه ۱۳۸۸ در پارک لاله در تجمع روز جهانی کارگر با شدیدترین ضرب و شتم او را به زندان می بردند هرگز از تحقیر و اذیت و آزار نهراسیده است.
علیرضا ثقفی نه حق ادامه تحصیل داشت و نه حق کار کردن در محیط های کارخانه ای و مجبور بود خودش برای خودش کار درست کند، او حتی در پانزده سال گذشته حق سفر نداشته است. هر نوع فشاری که می شود تصور کرد بر او وارد کرده اند حتی حساب بانکی او را بسته اند و هر چه در محکمه داشته اند برای به بند کشیدن او استفاده کرده اند. از شنود تا ضبط کتاب، نوشته ها، ممنوع السخنرانی کردن و نداشتن حق شرکت در جلسات عمومی. چون فشارها را بر او افزون کرده اند که برای کسی که به او سر می زد و تماس می گرفت جرم درست می کنند و به افراد تلفن می زدند که حق ندارند با ثقفی ارتباط بگیرند.
اما عکس العمل ثقفی با این همه فشار، تهدید و اذیت و آزار چگونه است؟ ثقفی نه گذشته اش را نفی می کند و نه پشیمان است، او با افتخار از فعالیت هایش یاد می کند و برای یاران زندانی و همراه زحمتکشان ارزش بسیاری قائل است. روحیه می دهد، اعتماد بنفس دیگران را بالا می برد، حتی برای دشمنان هم طلب آگاهی می کند در جهت منافع طبقه کارگر. بیشترین دردش از دست مدعیانی بود که بخاطر اسیری های دو دهه گذشته برایش پرونده ساختند. کسانی که نمی توانستند خودشان را به ثقفی برسانند پس مجبور بودند ثقفی را به حد خودشان تنزل دهند. در دو دهه گذشته روزهای بسیاری را به جواب دادن‌ به سوال های رومیزی اذیت و آزار دید که توسط این افراد نوشته شده است. این عذاب ها و نوشته ها توسط مدعیانی بود که برای از بین بردن او از هیچ قساوت قلبی در همکاری با بازجویان کم نگذاشتند و هیچگاه هم عرق شرمی بر پیشانی شان نخواهد نشست.
علیرضا ثقفی در روزگاری مبارزه کرده و می کند و با اسیر کنندگانی دست و پنجه نرم می کند که درک اش برای آنهایی که از دور نشسته اند و فقط خواستار لنگش کن هستند قابل فهم نیست چرا که فعالیت او در زمینی‌ است که باید با انواع و اقسام حربه ها بجنگد که نشستگان دور تشک نمی بینند.
در جامعه زنده کش مرده پرست نمی توان انتظار زیادی از کسی داشت. در این شش ماهی که علیرضا ثقفی با جسمی بیمار در ناکجا آباد زندان کچویی در بند است، بسیاری سرمست هستند که خوب است در زندان باشد و مبادا فعالیت هایش خاری در چشم آنها باشد. ولی در شرایطی که بدترین موقعیت حیات او در اسارت گاه است بسیاری سکوت اختیار کرده اند و حتی افرادی سازمانهای حقوق بشری جهانی را نیز از نوشتن گزارش و اطلاع رسانی از وضعیت جسمی او منع می کنند.

**********

هاله صفرزاده بطور مشروط آزاد شد

هاله صفرزاده امروز ١٩ مرداد١٤٠١ از زندان بطور مشروط آزاد شد. هاله صفرزاده به همراه همسرش عليرضا ثقفی در ٢٠ اسفند ١٤٠٠ در مراسم بزرگداشت صمد شعبانی شاعر دستگير شده بود.

به اميد آزادی ساير زندانيان در بند

**********

بازجویی های بی رویه با ترفندهای ضد انسانی و بدون حضور وکیل جرم است

بعد از کشتار و سرکوب تمام شوراها و نهادهای مستقل کارگری و اعتراضات و کشتار و تخریب منازل حاشیه نشینان در دهه ۶۰ و ۷۰ و اعتلای جنبش کارگری که با کشتار کارگران خاتون آباد شروع شد و در ادامه این اعتراضات ما شاهد دستگیری های اول ماه مه سقز، اعتصاب کارگران شرکت واحد در بهمن ۱۳۸۴ ، اعتصاب کارگران هفت تپه از سال ۱۳۸۵ به بعد، دستگیری های زنجیره ای اول ماه مه که با گلگشت های کارگری دهه هشتاد شروع شد و هر ساله ادامه داشته و بخصوص در اول ماه مه ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱ دو نمونه بسیار مشخص آن بوده است. اعتراضات زحمتکشان در سطح صدها هزار نفری که از دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ و تابستان ۱۴۰۰ جامعه کارگری بخود دیده است برگ‌های مبارزاتی جامعه ایران است.
اعتراضات هفتگی بازنشستگان و معلمان در کنار هزار اعتصاب و اعتراض هر روز در صدها شهر حاکمیت را با خطر جدی و بحرانهای متعدد آینده حکمرانی اش روبرو کرده است و بی دلیل نیست که‌ دست به دستگیری های گسترده زده است.
با نگاهی به تمامی این دستگیری های دو دهه گذشته ، اعدام فعالین کارگری و معلمان همچون زنده یاد فرزاد کمانگر ، بیکار سازی ها، اذیت و آزار و حبس های بدون هیچ پشتوانه ای نه تنها جنبش مستقل کارگری عقب ننشسته است بلکه محکم تر راه خود را پیش برده است.
در چند ماه گذشته صدها فعال کارگری دستگیر شده اند و این فعالین در سلول های انفرادی و بدون داشتن حق وکیل، عدم دسترسی به امکانات پزشکی، حذف ملاقات با عزیزان زیر فشار هستند برای پذیرفتن جرایمی که هیچگونه ارتباطی با دنیای واقعی مبارزات کارگری این قرن ندارد. جنبش مستقل کارگری به حق خود آگاه است و می داند حق تشکیل تشکل جرم نیست، حق اعتصاب جرم نیست، خواست زندگی انسانی جرم نیست و کسانی مجرم هستند که دارایی مالی را غارت می کنند و به هیچ کس پاسخگو نیستند و با خودمانی سازی دارایی مالی بنیاد صنعت و اقتصاد کشور را نابود میکنند، منابع جامعه را از طرق غیر قانونی به فروش می رسانند، خصولتی سازی می کند و کسانی که به عنوان مدیران کشور بر سر سفره قدرت نشسته اند در حالی که هیچگونه دانشی ندارند.
جنبش مستقل کارگری توهمی به هیچ یک از قوانین مندرج در قانون اساسی و ماده ها و تبصره های مجلس نداشته و نخواهد داشت.
جریاناتی که با رجوع به این قانونی های بدون پشتوانه جنبش مستقل کارگری را به بیراهه می خواهند ببرند باید فهمیده باشند که این نوشته ها بیشتر برای توجیه این است که می توان با فشار آوردن به حاکمان آنها را وادار به عقب نشینی کرد در صورتی که این قوانین تزیینات حکومتی است که از شرایط انقلابی سال پنجاه و هفت بجا مانده است و تنها نمایندگان طبقه ای می تواند بدان عمل کند که به حقوق انسانی به عنوان منشور جهانی اعتقاد داشته باشد، زن با مرد برابر است، کودک حق تحصیل دارد، کار شرافتمند حق همه است، مسکن و آموزش و بهداشت حق اساسی همه است و اقتصاد برای مردم و در جهت منافع مردم می باشد.
جنبش مستقل کارگری با افتخار اعتقاد دارد که تا به امروز کمتر دستگیر شده ای اجازه داده نیروی سرکوب به اهداف خود برسد و در تمامی ارتباطات محدود خود از روحیه بالایی برخوردار بوده و نیروهای سرکوب را در تنگنا گذاشته و سیاست کارگری همواره مقابل سرکوبگر برای اجرای تاکتیک هایش ایستاده و اجازه موفقیت به آنان نداده است.
وظیفه ما هم این است که در مقابل تمامی تبلیغات نهادهای غیر مردمی ایستاده و وظیفه ما است که به زندانی بگوییم با تمامی وجود در کنار شما ایستاده ایم. مردم در تمامی عرصه ها در کنار زندانیان و خانواده هایشان به هر نحوی ایستاده اند تا بار فشار زندان را بر خانواده های زندانیان کاهش دهند. ما امیدواریم نهادهای وکلا و وکلای مستقل به حکم اخلاقی شغل شان بیشتر پایبند باشند و برای رهایی زندانیان بیشتر کوشش کنند، از زحمت کشان دفاع کنند و نگذارند اسیران در سیاه چال ها بپوسند.
دیر نیست که درهای زندان‌ها گشوده شود و مردم سپاسگزار کسانی خواهند بود که برای تعالی جامعه بها داده اند. اما نیروی سرکوب باید جوابگو باشد.

مرداد ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

دفاع از حق زنده ماندن علیرضا ثقفی وظیفه همه ما است

کانون مدافعان حقوق کارگر در چندین اطلاعیه قبلی خود تا حد امکان خبررسانی کرده است که در سه ماه گذشته علیرضا ثقفی در جدال مرگ و زندگی در زندان کچویی قرار گرفته است. وضعیت بحرانی جسمی علیرضا ثقفی به دلیل فشار خون بالا و کمردردهای مزمن بسیار حاد شده است که در دو هفته گذشته بارها در حین راه رفتن زمین خورده و هفته گذشته بعد از زمین خوردن دندان ثقفی شکسته است.
بهداری زندان در نامه ای مستقیم به دادسرا اعلام کرده است که ما امکانات نگهداری و امکانات پزشکی زندان در حد رسیدگی به وضعیت ثقفی را نداریم. این مدارک را حتی پزشک قانونی نیز تایید کرده است.
چرا روسای زندان از فرستادن علیرضا ثقفی به بیمارستان خودداری می کنند چون نمی خواهند مخارج بیمارستان او را بدهند.
ما می دانیم که آنها می گذارند تا دیر شود و آخرالامر با یک مرخصی استعلاجی مسئولیت را از روی دوش خود بر خواهند داشت تا اگر اتفاقی افتاد مسئول نباشند و مخارج از بیمارستان تا جاهای دیگر بگردن خانواده بیفتد. حال چرا این وضعیت ماندگاری و بی تدبیری در وضعیت جسمانی ثقفی بغرنج شده است؟ چون شعبه شش اجرای احکام قاضی ندارد. چرا ندارد؟ بسیاری از قضات و بخصوص دادگاههای کرج بخاطر فساد سرکار نیستند و بلاتکلیف هستند و بهای این بلاتکلیفی را زندانی باید بپردازد.
وضعیت ناگوار زندان و شرایط زندانی مسن برای حاکمیت ارزشی ندارد. تنها راه رهایی از این وضعیت جهنمی برای بسیاری مانند علیرضا ثقفی در زندان ها انعکاس شرایط‌ بد زندان است و باید مسئولین را جوابگو کرد و نگذاشت زندانی در سکوت و بی قانونی جان خودش را در جهنمی بنام زندان از دست بدهد.
این کوچکترین کاری است که هر فعال حقوق انسانی می تواند انجام دهد، حاکمان بی تدبیر و فاسد باید جوابگوی هر گونه اتفاق جانی برای علیرضا ثقفی باشند.

مرداد ماه ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

عدم مصرف دارو توسط علیرضا ثقفی در زندان کچویی کرج

طی خبر رسیده توسط همبندان علیرضا ثقفی، ایشان نزدیک به یکماه است که از مصرف دارو در زندان کچویی خودداری می کند و دلیل ایشان به همبندیان این است که داروها تاثیری ندارد. اینکه این داروها غیراستاندارد باشند امکان اش وجود دارد و علیرضا ثقفی بسیار در این موارد حساس است و چند دهه است که دارو مصرف می کند و می داند که تاثیر دارو بر او چگونه است.
متاسفانه از زمان ربودن هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی بدون حتی نشان دادن حکم در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ تاکنون وضعیت نگهداری آنها در زندان کچویی نامشخص است. آنها به خاطر خواست زندگی بهتر برای زحمتکشان و مقابله با فساد، اختلاس، نابرابری و حق زندگی انسانی درزندانی نگه داشته شده اند که از پایین ترین استانداردهای زندان برخوردار است.
جرمی که به آنها نسبت داده می شود تا به امروز در هیچ دادگاه کشور متمدنی ثابت نشده است که این نوع فعالیت ها جرم است و بسیاری مانند آنها جایزه های شجاعت و لیاقت انسانی برای فعالیت های انسانی می گیرند در حالی که علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده را به زندان جرایم عادی منتقل کرده اند. علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده حتی از دیگر زندانیان اجتماعی و کارگری دور نگه داشته می شوند که بطور مشخص آقای اسماعیل عبدی در همان زندان و در بند قرنطینه نگه داری می شود تا مبادا ثقفی و عبدی این دو فعال کارگری همدیگر را ببینند.
طبق کنوانسیون های بین المللی این نوع برخورد با زندانیان محکوم و قابل پیگیری است.
کانون مدافعان حقوق کارگر از تمامی نهادهای بین المللی از جمله صلیب سرخ می خواهد که به وضعیت زندانیان در ایران رسیدگی کند و نباید اجازه دهند که ایران از ورود یک هیئت تحقیق برای بررسی وضعیت زندانیان به ایران جلوگیری کند.
زندانیان کارگری اجتماعی - سیاسی در طول حیات حکومت جمهوری اسلامی همانند اسیر با آنها برخورد شده است و از کوچکترین حقوق انسانی که همانا نیازهای پزشکی و دارو است نیز محروم هستند.
نیروهای اجتماعی باید در مقابل یکی دیگر از ترفندهای سرکوب کارگران که همانا داروهای غیراستاندارد است، بایستند و نگذارند زندانی بدون حمایت در زندان سر به نیست شود.

جمعه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

علت مرگ اصغر فیروزی باید روشن شود

امروز ۷ تیر ۱۴۰۱، اصغر فیروزی در حضور جمع زیادی از دوستانش در بهشت رضای مشهد با مراسمی بسیار ساده و کوتاه به خاک سپرده شد. اما آنچه جای سوال بسیار دارد ابهام در علت مرگ اصغر است که مقامات حاضر به پاسخگویی نیستند مانند هر مرگ مشکوک و قتلهای دیگر.
مقامات دست اندر کار بعد از چند روز نگه داشتن جسد اصغر فیروزی در پزشک قانونی و نشان ندادن جسد او به آشنایان و با فشار آوردن به آشنایان که نباید هیچ حرکتی بکنند اصغر فیروزی در بهشت رضا به خاک سپرده شد.بسیاری از دوستان و یاران اصغر از دیگر مناطق آمده بودند و این مراسم بسیار ساده و بدون تبلیغ برگزار شد.
اینکه چرا جسد اصغر را نشان نداند و نمی گویند دلیل فوت ایشان چیست ابهامات بسیاری را با خود دارد و روشن شدن علت مرگ اصغر برای جنبش مستقل کارگری مهم است.
اصغر در گذشته نماند و تا زمان حیاتش همیشه فعالیتی پویا و اثر گذار داشت و این را مردم و کودکانی که ذهن ها و چشمانشان با کتابهای کتابخانه پویا، اصغر فیروزی باز و روشن شده است را بیاد دارند و ارزش کار او را می دانند. اصغر در سکوت کاشت آن اندیشه ای را که سالها برای آن مبارزه کرد و ستمگران بوضوح عمق و اثرات فعالیت های خستگی ناپذیر او را می دانستند و حذف او تنها راه جلوگیری از اندیشه پویای او می دانند در حالی که باید پرسید گیریم که می کشید با دانه های دفن شده در زیر خاک چه می کنید.

یاد و راه این رفیق همراه و مبارزه مانا و گرامی باد

۷ تیرماه ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

در سوگ اصغر فیروزی یکی از بنیانگذاران کانون مدافعان حقوق کارگر

چون نوبت پرواز عقابان برسد
ما سوختگان، صاحب پر می‌گردیم

جنبش مستقل کارگری یکی از نام آشنایان را از دست داد. امروز در حالی این یادداشت را می نویسیم که بهترین یاران اصغر حتی نمی توانند در خاکسپاری اش شرکت کنند. امروز از کسی می نویسیم که نوشتن را به ما یاد داد. امروز کسی را از دست دادیم که خود یار بسیاری از بی کسان بود. خانه اش محلی بود برای آرامش و رفتارش محلی بود برای یادگیری. اصغر فیروزی در دو رژیم زندانی بود و بر اصول یاران دهه پنجاه و دهه شصت خود که اسیرکشی شدند ماند و هیچگاه آن آرمان‌ها را رها نکرد. در زمان دستگیری دهه شصت زمانی که نیروهای امنیتی او را از مشهد به تهران می بردند از او به عنوان رهبر کمونیست های مشهد نام می بردند.
اصغر همچنان بر یک اصل پایدار بود باید ماند و مبارزه را ادامه داد. اصغر با اینکه می دانست پرونده اش همیشه باز است ولی از مبارزه باز نایستاد. اصغر همانند بسیاری از هم دوره های چریک خودش گفتارش همه کردار بود، خود را با محیط تطبیق نمی داد. حتی زمانی که او را برای اعدام می بردند و کف پاهایش اسم و فامیلش نوشته شده بوده غم و سستی نشان نداد. کتابخانه وسیع اصغر در بسیاری از روستاهای خراسان پخش بود، حتی آخرین بارکه نیروهای امنیتی با چند کامیون کتابهای او را جارو کرده و بردند او هرگز تسلیم نشد و به فعالیتش ادامه داد و آموزش را در کنار سازماندهی پیش می برد. اصغر در جذب نیروی کارگری سرآمد بود.او می توانست بسیار سریع با هر زحمتکشی تماس برقرار کند. اصغر یک عمر درین ظلام درخشید و جست و رفت.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

۴ تیرماه ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

۱۲ ژوئن روز جهانی لغو کار کودک

گزارش یونیسف حاکی از افزایش روزافزون کودکان کار در جهان دارد، اما نیاز سرمایه داری به کار کودک برای دستیابی به سود بیشتر سبب شده تا امکانات اجتماعی و سیاسی که باید در جهت حمایت از کودکان باشد در خدمت سرمایه قرار گیرد. طی سه سال گذشته که ویروس کرونا در سطح جهان گسترش پیدا کرد همه هشدارهای نهادها و فعالین حقوق کودک متوجه کودکان کار و خطر ابتلای آنان به این ویروس کشنده بود. اما خطری که دائمی و همیشگی است و کمتر مورد بحث قرار میگیرد مشکل مورد تجاوز قرار گرفتن این کودکان کار است.
در گزارش ۲۰۲۰ یونیسف آمده است:" آخرین برآوردهای جهانی نشان می دهد که تعداد کودکان کار به ۱۶۰ میلیون نفر در سراسر جهان افزایش یافته است که در چهار سال گذشته ٨.۴ میلیون کودک افزایش یافته است. در آغاز سال ۲۰۲۰، ۶۳ میلیون دختر و ۹۷ میلیون پسر در سراسر جهان در حال کار کودک بودند که تقریباً یک نفر از هر ۱۰ کودک در سراسر جهان را تشکیل می دهد."(۱)
گرچه این آمار نمی تواند آماری دقیق و درست باشد چون که کشورهایی مانند ایران هرگز آمار درستی از کودکان کار ارائه نکرده است. اما مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران در ۱۴ آبان ۱۳۹۶ می گوید: "به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز می‌شود" در جواب خبرنگار ایسنا که می پرسد “ اینکه ٩٠‌ درصد از کودکان کار مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند. آیا این عدد را براساس مطالعه و تحقیق ویژه‌ای اعلام کردید؟ جامعه آماری‌تان چه بوده؟” جواب می دهد: بله، تحقیق شده. ما در حوزه کاهش آسیب و ساماندهی متکدیان در شهر برابر بند ٥ ماده ٥٥ قانون، مسئولیت داریم…." (۲)
اما تاکنون ما شاهد افزایش روز افزون کودکان و خشونت علیه آنان از جنسی، جسمی تا روحی و روانی بسیار بوده ایم.
بر اساس مقاوله نامه های جهانی کار کودکان ممنوع می باشد و در نشست جهانی در دوربن افریقا جنوبی که در ۱۵ تا ۲۰ ماه مه امسال برگزار شد که مسائل کار کودکان و بخصوص دوره کرونا پرداخته شد. در انتهای نشست قطعنامه ای تصویب شد که به روال سابق نشان می دهد که تعداد کودکان کار در سطح جهان گسترده تر شده است در کلیه کشورهای وابسته در چهار گوشه دنیا وضعیت کار کودکان فاجعه بار است. از کار در مزارع تا عدم تحصیل تا کار در محیط های کار اجباری تا فروش بدن افزایش یافته است. (۳) در همین زمینه است که آموزش بین الملل بیشترین نقش را برای رفع کار کودک بکار می برد و تحصیل را حق کودکان می داند. گزارشات آموزش بین الملل و کنفدراسیون مواد غذایی در رابطه با کار کودکان در بخش کشاورزی بر روی سایت های این دو فدراسیون موجود است.
این وضعیت را اگر با نگاه شرایط کودکان کار در ایران بررسی کنیم شاید در ایران بخاطر نبود سندیکاهای مستقل، نهادهای کودکان و کلا سیستم قضایی که هر گونه واقعیتی را وارونه نشان می دهد بسیار فاجعه بارتر است. در جامعه ای که حتی تحمل نهادهایی مثل جمعیت امام علی را ندارد می توان فهمید که وضعیت کودکان کار چگونه است. گزارشات بسیار محدود و دست و پا شکسته نشان می دهد اگر نا چند سال پیش جمعیت کودکان کار بین ۳ تا ۷ میلیون بوده است در حال حاضر بیش از این آمار کودک کار در ایران وجود دارد اما مرکز آمار ایران گزارش کودکان ده تا پانزده سال را منتشر می کند و در این گزارشات کودکانی بین ۵ تا ۱۰ ساله که اکثریت کودکان کار را تشکیل میدهند نادیده گرفته شده اندُُ که بسیاری از آنها وضعیت بسیاری نگران کننده ای دارند که کمیسیون مجلس هیچگاه به آن کاری ندارد. تنها هر چند سال یکبار اعلام می شود که اداره بهزیستی در حال بررسی این مشکل است تا این بخش از کودکان که در سطح شهر پراکنده اند را جمع آوری کند و به بخش های مربوطه اداره بهزیستی یا پرورشگاه ها بسپارد. گرچه اگر گوچکترین اقدامی نیز صورت بگیرد بسیاری از این کودکان سریعا دوباره به خیابان ها برمی گردند چونکه هیچ گونه اقدام اساسی برای رسیدگی و حل مشکلات این کودکان با توجه به ساختار سیستم حکومت صورت نمی گیرد.
کانون مدافعان حقوق کارگر برای لغو کار کودکان در کنار نهادها و فعالان این عرصه فعالیت داشته و مبارزه در این عرصه را یکی از پایه ای ترین و ضروری ترین بخش مبارزه طبقه کارگر می داند و بارها در نشست ها و گزارشاتش توضیح داده است که کودکان و حاشیه نشینان در جامعه ایران بیشترین بهای تبعیض و نابرابری در جامعه را بر دوش خود حمل می کنند. با آرزوی لغو کار کودکان و فقر و رسیدن به دنیای عاری از ستم طبقاتی.

شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر


(۱)https://data.unicef.org/resources/child-labour-2020-global-estimates-trends-and-the-road-forward/

(۲)https://www.isna.ir/news/96081408146/%D8%A8%D9%87-%DB%B9%DB%B0-%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF

**********

پرچم مبارزه ستمدیدگان در متروپل آبادان برافراشته است

ریزش ساختمان متروپل آبادان ‌تصویر شرایط اقتصاد ورشکسته را هر چه عریان تر به نمایش گذاشت، نوکیسه گان قدرت که در عرض چند سال به ابرقدرت تبدیل می شوند و به خاطر وابستگی به دستگاه حاکم هیچگاه جوابگوی فساد و غارت جان و مال مردم نیستند امروز با مشکل جدی روبرو شدند. این نوکیسه گان وابسته به قدرت با خریدن تمامی ارکان تصمیم گیری اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و رفاهی جامعه زندگی بسیاری را از هم می پاشند. قربانی این جنایت کارگران و زحمتکشان هستند. مردم آبادان جایی که روزگاری با نامش شناخته می شد امروز تبدیل شده به صحنه جنگ. جنگی که مردمی با دست خالی در مقابل نیروی سرکوبگر تا دندان مسلح قرار گرفته اند. همانند شرایط جنگ ایران وعراق مردم شهرهای منطقه یک صدا با هم در کنار مردم آبادان همه با هم به ستم نه می گویند ودر مقابل نیروهای مسلح ایستاده اند. مردم آبادان با سنت مبارزاتی یکصد ساله خود که در مقابل سیاست انگلیس ایستادند امروز نیز در مقابل همان روند استعماری ایستاده اند. مردم آبادان هشدار می دهند و می گویند مواظب شعارهای انحرافی باشید که این شعار خود حکومتیان است. مردم آبادان می گویند تا حق خود نگیریم آرام نمی نشینیم. مردم آبادان اگر در سال ۵۷ لوله های نفت را بستند، امروز لوله های تفنگ سرکوبگران را می بندند وفصل جدیدی در مبارزات جاری را باز کرده اند و نخواهند گذاشت که ستمگر بدون جواب بماند. مردم آبادان ماجرای سینما رکس را بخاطر دارند و می دانند چه کسانی درها را بستند و چه کسانی امروز ساختمان نیمه تمام را بر سر زحمتکشان خراب کردند. این مردم تاریخ خود را دارند و با تمامی امکانات محدودشان مبارزه را ادامه می دهند و مردم جنوب با حمایتشان از مبارزه مردم آبادان نشان می دهند همانطور که ارتش عراق را بیرون کردند این نیروی سرکوبگر را نیز دسته جمعی به چالش می کشند. امروز سرتاسر ایران آبادان است ومردم در این همیاری راه صعود به زندگی بهتر را پیش گرفته اند و با اتحاد و در کنار هم به هم نیرو می دهند و این سد سرکوب نیز فرو خواهد ریخت. تاریخ گواه قدرت مردم است وزوال ستمگران.

شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

تلاش برای آزادی تمام زندانیان در بند

گزارش کمپین های آزادی هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی از طرف کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری، کنفدراسیون کارگری یونی ، کنفدراسیون جهانی خبرنگاران ، کنفدراسیون اینداستریال و کنفدراسیون مواد غذایی یکی از کمپین هایی است که با فرستادن اعتراض نامه برای آزادی هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی تاکنون ۴۵۰۰ فعال کارگری جهانی با امضای آن حمایت خود را اعلام کردند. این کمپین ها در ادامه فعالیت های وسیعی صورت گرفته که در نامه های اعتراضی بسیاری از نهادهای کارگری جلوه می کند. این کمپین ها برای آزادی دو فرد نیست، این کمپین ها اشاره به شرایط هزاران انسانی است که برای دفاع از حقوق کارگران در زندان هستند. بسیاری از آنها نه در زندان سیاسی بلکه در زندان جنایی برای اذیت و آزار و فراتر از آن برای تحقیرشان بسر می برند. علیرضا ثقفی طی پیامی از داخل زندان گفته بود که به هیچ وجه برای وضعیت جسمی من فعالیتی نکنید. اما فعالین کانون مدافعان وظیفه خود را باید انجام می داد و در خطاب به بسیاری از نهادهای کارگری طی پیامی نوشتند گرچه خود ثقفی مخالف اعلام وضعیت جسمی اش هست و برای خواست و تحقق آرمان های زندگی انسانی طبقه کارگر ایران حمایت کنید. در اول ماه مه ۱۳۸۸ در پارک لاله علیرضا ثقفی را در حالی که تازه از بازجویی طولانی مدت بازگشته بود و با کمک دوتا عصای زیر بغل راه می رفت در حضور مردم زیر مشت و لگد گرفتند و سپس او را با سایر دستگیرشدگان زندانی کردند اما علیرغم این همه فشارهای جسمی و روحی ثقفی همیشه به شکنجه، تحقیر و مرگ خندیده است ، زمانی که از اینکه در دادگاه نظامی سلطنت پهلوی او را به اعدام محکوم می کنند زمانی که با زنده یاد عبدالله امینی در ماشین ساواک از دادگاه نظامی به زندان برده می شوند طبق روایت هر دو حکم را به جوک تبدیل کرده بودند و به آن می خندیدند. علیرضا ثقفی را نه از شکنجه و نه از مرگ نمی توان هراساند. او به مبارزه آری گفته است. او مرگ را برای زندگی انسانی بشریت می پذیرد. این کمپین‌ در حقیقت اشاره به وضعیت کلیه مدافعان حقوق کارگری است که هر روز در شرایط بسیار سختی به زندان می روند و شاید تنها روزنه امید اشان این است که هنوز در وجدان عمومی زنده هستند موضوعی که حاکمیت از آن وحشت دارد و با آن مبارزه می کند. حاکمیت از تمامی وسایل سرکوب سفید استفاده می کند تا ادعا کند که نه تنها دیگر در زندان شکنجه جسمی نمی کنیم، بلکه رسیدگی پزشکی می کنیم و مهمتر از اینها حق زندانی را رعایت می کنیم، در حالی که کاملا مشخص است که برایش مهم است تا کسی از زندانی خبر نداشته باشد، زندانی حق ارتباط با کسی را نداشته باشد، از حق داشتن وکیل محروم باشد و وکیلی جرات نکند که جلو بیاید و از زندانی دفاع کند و زندانی هم بپذیرد که تنها است و باید دست از مبارزه بردارد. موضوعی که بطور مشخص روشن است وجدان عمومی و حمایت های ملی، منطقه ای و جهانی بیدار است و حمایت ها ادامه خواهند داشت. این مبارزه در اشکال متفاوت ادامه دارد و این نوع کمپین ها هر کدام می تواند گوشه ای از حقیقت و وضعیت کارگران ایران را نشان دهد و رقابتی در کار نیست. برای آزادی تمامی زندانیان کارگری و سیاسی که بیش از هزاران نفر می باشد باید کوشید.

پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

طومار جهانی حمایت از آزادی فعالین کانون مدافعان حقوق کارگر هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی

ممانعت بهداری زندان کچویی از فرستادن علی رضا ثقفی به بیمارستان
در سه روز گذشته در چندین نوبت فشار خون علیرضا ثقفی تا حد ۲۲ درجه بوده است که بهداری زندان کچویی در حد بسیار محدودی با ایشان رفتار می کند و با دادن چند قرص معمولی ایشان را به بند زندان می فرستد. حتي رئیس زندان شخصا خودش در دیدار با علیرضا ثقفی تایید می کند که ایشان وضعیت جسمی اش بسیار وخیم است و نیاز دارد که به بیمارستان فرستاده شود.
بهداری های زندان های ایران از زمان شجاع‌الدین شیخ‌الاسلام‌زاده تا به امروز بطور مستقیم خود عاملی هستند برای اذیت و آزار که به شکنجه های سیاه معروف هستند و با جلوگیری از فرستادن زندانی به بیمارستان و ندادن داروی زندانیان در از بین بردن فعالین سیاسی، کارگری، اجتماعی و مدنی در تمامی دوران های این حاکمیت در کنار بازجویان و شرایط بد زندان نقش ضد انسانی خود را به نمایش گذاشته اند که نمونه های آن بسیار فراوان هستند از زنده یاددان زهرا کاظمی، هدا صابر،ستار بهشتی، شاهرخ زمانی تا آبتین بکتاش و اخيرا مهدي صالحي در اصفهان می‌توان نام برد.
علیرضا ثقفی دبیر کانون مدافعان حقوق‌ کارگر فردی شناخته شده در مبارزات کارگری جهانی از امریکای لاتین، آفریقا تا آسیا یکی از دلایل زندانی بودن اش بخاطر شرکت در نشست سالانه ۱۳۸۷ سازمان جهانی به نمایندگی از طرف کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری است و ایشان در شرایط ضد انسانی در زندان بسر ببرد و زندانی بودن ایشان بخاطر دفاع و مبارزه برای طبقه کارگر ایران و جهان است و در چند هفته گذشته بسیاری از نهادها و کنفدراسیون های کارگری جهانی از جمله کانون نویسندگان ایران، کانون صنفی معلمان ایران (تهران) کنفدراسیون های کارگری ترکیه، فرانسه، کنفدراسیون مواد غذایی ، کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری مورد حمایت قرار گرفته.
کانون مدافعان حقوق کارگر اعلام می کند که بهداری زندان کچویی کرج مسئول هر اتفاقی است که برای علیرضا ثقفی بیافتد و تمامی ارکان نظام باید جوابگو باشند و در نشست امسال سازمان جهانی کار جنبش صنفی جهانی کارگران با همفکری با هم بار دیگر به نقش ضد کارگری حکومت می پردازند و شرایط ضدکارگری حکومت ایران را رسواتر خواهند کرد.

۲۶ فروردین ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

طومار جهانی حمایت از آزادی فعالین کانون مدافعان حقوق کارگر هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی

امروز سه شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ چهار نهاد بین المللی شامل کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری، کنفدراسیون های جهانی یونی ، کنفدراسیون جهانی خبرنگاران و کنفدراسیون مواد غذایی طی طوماری از کلیه نهادهای تصمیم گیری و اجرایی ایران خواستار آزادی هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی شده اند. این نهادها از اعضای خود خواستند که با امضای این طومار خواستار آزادی فعالین کارگری شوند.
در سنت کارگری حمایت از طومار به معنای همبستگی و انتقال خبر و همگامی برای عمل کارگری است. متاسفانه در جوامعی مانند ایران که اول دمکراتیک نبوده و در نبود قانون قضایی مستقل و بی اعتمادی عمومی طومار کارایی نداشته و سنت طومار تنها به شیوه گله گذاری مطرح شده است.
کانون مدافعان حقوق کارگر امیدوار است که این طومار بتواند در سطح جهانی بحث زندانیان مدنی - کارگری و دگراندیش را در کانون توجه قرار دهد و در این مسیر با فشار افکار عمومی بر حاکمیت نشان داده شود که کارگران ایران حامی طبقاتی خودش را دارد.
برای دیدن این طومار به لینک زیر مراجعه کنید و حتی با کلیک کردن بر روی این لینک نشان داده خواهد شد دهها هزار نفر خواهان آزادی کلیه زندانیان در ایران هستند. برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید.

**********

قطعنامه مشترک تشکل‌های کارگران، معلمان و زنان

به مناسبت روز جهانی کارگر سال ۱۴۰۱

"وضعیت موجود دیگر حتی ذره‌ای قابل تحمل نیست و باید قاعده‌ی حاکم را بر هم زد و با زیر و رو کردن مناسبات کنونی، دنیایی از نو بنا کرد.".
این روح حاکم بر همه مبارزات واعتراضات کارگران، معلمان، بازنشستگان، زنان، دانشجویان و دیگر توده‌های ستمدیده مردم ایران است که هر روزه بیش از پیش سر بر میکشد و وضعیت جهنمی موجود را به مصاف می‌طلبد.
سال‌هاست اعتراض وجدال برای تغییر به سیمای اصلی جامعه ما تبدیل شده است و کارگران و معلمان و اکثریت جامعه‌ی ایران امید به حکومت را برای ذره‌ای بهبود شرایط از دست داده و اعتراضات خیابانی را تنها تکیه‌گاه خود برای تحقق مطالبات‌شان قرار داده‌اند.
برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید.

**********

روز جهانی همدردی با حوادث کار

۸ اردیبهشت در سراسر جهانی مراسم های روز جهانی همدردی با کارگرانی که در محیط کار کشته و یا زخمی می شوند برگزار می شود.
در این روز یادآوری می شود که در هر ده ثانیه یک نفر در محیط کار کشته می شود و ۲۷۰ میلیون نفر به مشکلات جسمی مبتلا می شوند.
این آمار وحشتناک را در رابطه با ایران در نظر بگیریم که طبق آماری که سازمان تامین اجتماعی ارائه می دهد، هر سال ۴۵۰۰۰ حادثه‌ی ناشی از کار ثبت می شود که از این تعداد ۸۰۰ تا ۹۰۰ حادثه‌ی منجر به فوت رخ می دهد، این آمار زمانی مزاحم نشان داده می شود کشورهای صنعتی با جمعیتی بسیار کمتر از ایران آمارشان حوادث کارشان بیشتر است، حال این آمار سازمان تامین اجتماعی را در کنار خود آمار ۳۱ اداره کار استان ها قرار دهیم چیزی در حدود یک چهارم واقعیت است. چرا که آمار استان‌ها هر کدام در حدود بالای صد کشته را نشان می دهد. حال بر اساس ادعای وزارت کار، در کارگاه‌های زیر ۲۰ نفر به ویژه کارگاه‌های ساختمانی بیشترین نرخ حوادث ناشی از کار دیده می شود، در حالی که بخش عمده این حوادث در کارگاههای زیر ده نفر اتفاق می افتد که اصلا شامل قانون کار نمی شوند وکارفرما مجبور به رعایت قانون کار نیست و اگر کارگر شکایت کند در پیچ و خم بوروکراسی محو می شود.
وضعیت حوادث کار کارگران ساختمانی و معادن، خودروسازی با بیش از صدها هزار محیط کار فاجعه بار است، کارگرانی که از سقوط از بلندی،سقوط در چاه، سوختگی، برق‌گرفتگی و کمبود اکسیژن، تصادم یا تصادف با اجسام درحال حرکت، تماس با اجسام برنده، تیز، زبر، نوك تیز، داراي برجستگی یا ناهموار، برخورد عمودي یا افقی با اجسام در حال سکون، و گیر کردن، له شدن بین یا درون اجسام کشته و یا مجروج می شوند.
کارگران بخش آموزش ، حمل و نقل، کشاورزی، توریسم و بهداشت در نبود قوانین محکم و بیماری کرونا بیشترین آسیب را دیده اند در صورتی که در بسیاری از کشورهای دنیا بیماری کرونا شامل حوادث کار می شود.
کانون مدافعان حقوق کارگر بارها اعلام کرده تا کارفرما جوابگو نباشد وتا قوانین بین المللی از جمله کنوانسیون ایمنی کار به اجرا در نیاید وضعیت کارگران هر روز بدتر می شود

**********

بیخبری و بلاتکلیفی از وضعیت مرتضی صیدی، نصرالله امیر لو و محمد ایران نژاد فعالین کارگری

یک هفته از دستگیری زنجیره ای اخیر می گذرد و براساس اخبار منتشر شده خانواده مرتضی صیدی بیش ار یک هفته است با مراجعه به زندان ها و دادسرا هنوز نتوانسته اند از وضعیت این فعال کارگری و کارگر ساختمانی که از لحاظ جسمانی شرایط مناسبی ندارد خبری بگیرند این کارگر بازداشتی همچنين از لحاظ شغلی هیچ گونه امنیت شغلی ندارد که خانواده بتوانند امورات زندگي خود را بگذراند، فعالین کارگری دستمزدشان کفاف زندگی ده روز در ماه را هم نمی دهد. فشار به زندانی و همچنين خانواده او بدون هیچ مدرک و اساسي مصداق شکنجه است. مرتضی صیدی نه حق داشتن وکیل دارد ونه حق تماس با خانواده اش را.. کانون مدافعان خواهان آزادی بی قید شرط و سریع تمامی زندانیان است و کسی که باید محاکمه شود سیستمی است که این وضعیت را برای کارگران بوجود آورده است و نه فعالين کارگری..

۲ اردیبهشت ۱۴۰۱

**********

مراجعت علیرضا ثقفی به بیمارستان و‌ بازگرداندن مجدد او به زندان

بعد از یک هفته وضعیت بسیار وخیم جسمی امروز چهارشنبه ماموران زندان علیرضا ثقفی را برای معاینات پزشکی و بررسي وضعيت قلب ايشان به بيمارستاني در كرج بردند. معاينات و آزمايشهاي قلبي‌ (نوار قلب و غيره )در بیمارستان انجام شده و پزشکی قانونی خطر سلامتي مبنی بر فشار خون ۲۱ بر روی ۱۳ را تایید نموده است اما متاسفانه علیرضا ثقفی بجای بستری شدن و معالجه به زندان برگردانده می شود.
در دو روز گذشته براي انتشار اخبار وضعيت سلامتي ايشان توسط رسانه هاي بين المللي، درون زندان فشارهاي زيادي به او آورده اند و یکی‌ از دلایل جلوگیری از مداوای او را اخبار منتشر شده سلامتيش به او اعلام كرده اند.
کانون مدافعان حقوق کارگر تاکتیک به سکوت کشاندن را محکوم می کند و انتشار اخبار وضعیت سلامتی زندان را حق زندانی می داند و زندانی که صدایش در داخل زندان خاموش است را نباید در خارج از زندان نیز خاموش کرد.
ما از تمامی نیروهای آزادیخواه و برابری طلب می خواهیم که خواستار مداوا و آزادي هر چه سریعتر علیرضا ثقفی باشند، آزاد بودن حق علیرضا ثقفی است و زندان جای او نیست.

۳۱ فروردین ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

چرا حسین فاضلی هریکندی رئیس کل دادگستری استان البرز با هماهنگی

قوه قضاییه و نیروهای امنیتی از فرستادن علیرضا ثقفی به بیمارستان هنوز جلوگیری می کند؟

با وجود تمامی مدارك و اسناد موجود برای وخیم بودن وضعیت جسمانی علیرضا ثقفی حسین فاضلی هریکندی اجازه فرستادن علیرضا ثقفی به بیمارستان را نمی دهد و از زمان بازگشت علیرضا ثقفی از پزشک قانونی در روز شنبه به زندان ایشان را در قرنطینه نگه داشته است و حق ارتباط را از او گرفته است. سایر زندانیان نیز دارای شرایط مشابهی هستند مرتضی صیدی نیز نیاز به دارو و درمان دارد که این حق نیز از او گرفته شده است.
گزارش سازمان عفو بین الملل در ۲۳ فروردین ۱۴۰۱ در مورد مرگ عمدی زندانیان در درون زندان كه سندی است بر زجرکش کردن زندانیان بدون طناب و گلوله است و دردی جانکاه برای خانواده ها و جنبش اجتماعی جامعه ایران می باشد.
علیرضا ثقفی و مرتضی صیدی در جدال با مرگ و زندگی هستند و این جدال مبارزه ای است از سوی زندانیان با سیستمی که برای بقایش نیاز به خاموش كردن صدای محرومان و زندانیان دارد.
کانون مدافعان سکوت نمی کند و این وضعیت را به گوش کلیه انسان های آزادیخواه و برابری طلب می رساند و بار دیگر اعلام می کند که حاکمان سر تغییر ندارند و به مسیر چهار دهه گذشته خود ادامه می دهند و این ماشین سرکوب همه تلاش خود را می كند تا صدای زندانی را در زندان خفه كند ولی وظیفه ما و تمام انسانهایی كه به ایجاد یك جامعه انسانی و برابر باور دارند می باشد كه به تلاش برای حفظ جان زندانیان ادامه دهیم.

۲۹ فروردین ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

گزارش پزشکی قانونی در رابطه با خطر جانی علیرضا ثقفی

امروز یکشنبه مسئولین زندان کچویی کرج، علیرضا ثقفی را به پزشکی قانونی بررسي وضعيت جسمي شان بردند.
طبق گزارش پزشکی قانونی حال ایشان بسیار وخیم است و باید سریع به بیمارستان منتقل شود. اما متاسفانه ایشان را بجای انتقال به بیمارستان به زندان منتقل کرده اند و گفته اند که علیرضا ثقفی را به بیمارستان انتقال داده می شود که تا این لحظه هنوز ایشان در زندان هستند.
کانون مدافعان حقوق کارگر خواهان انتقال هر چه سریعتر علیرضا ثقفی به بیمارستان است و ایشان باید تحت معالجه پزشکی قرار گیرد و تمامی مخارج بیمارستان ایشان را قوه قضاییه بپردازد. جای علیرضا ثقفی و هیچ فعال اجتماعی، سیاسی و کارگری زندان نیست و باید آزاد شوند

۲۷ فروردین ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

تكرار دستگیری های زنجیره ای اول ماه می

همانند سال های گذاشته با نزدیک شدن اول ماه می نیروهای امنیتی برای ایجاد رعب و وحشت دست به دستگیری های زنجیره ای در گوشه و کنار کشور می زنند تا بلکه نیروهای اجتماعی از برگزاری برنامه های اول ماه می و روز معلم پرهیز کنند.
امروز بعد از ظهر در پارکی در کرج نیروهای لباس شخصی بعد از چند ساعت تعقیب چند فعال اجتماعی و کارگری را دستگیر کرده اند و بعد از دستگیری به همراه تعدادی از آنها به خانه هایشان می روند برای بازرسی و با برخورد نامناسب و تحقیر آمیز با فرد بازداشت شده در مقابل خانواده و سرقت وسایل فرد از خانه اش. بدون کوچکترین توضیحی همانند باندهای پارامیلیتاری امریکای جنوبی، خانواده وحشت زده را در یک شرایط بسیار بدی رها می کنند.
۱- این موضوع که چرا اول دستگیر می کنند و سپس به خانه فرد حمله می برند تا بلکه سندی پیدا کنند برای برائت از کارشان موضوعی است که از قبل از سال ۱۳۶۰ شروع شده و بخشی از فرهنگ نیروی سرکوب در جامعه ایران می باشد.
۲- اینکه بعضی از این افراد را بعد از چند ساعت آزاد می کنند و تعدادی را نگه می دارند از سنت تفرقه بیانداز و حکومت کن نیروهای امنیتی می آید که می خواهند فعالین را به هم بدبین کنند و در این رهگذر در راستای بی اعتمادی عمومی استفاده کنند و نشان دهند که تبحر دارند برای خنثی کردن نیروی مخالف و بی اعتمادی نیروهای اجتماعی به یکدیگر
۳- در جامعه ای که بر اساس آمار قوه قضاییه سالانه تا یک و نیم میلیون پرونده قضای برای مردم تشکیل می شود نشان از این دارند که از نگاه نیروهای امنیتی بخش اعظم مردم ایران پرونده دارند و در هر بزنگاهی از این پرونده ها استفاده می کنند علیه مردم تحت ستم. این پرونده سازی ها بیشتر برای به سکوت کشاندن مبارزین است و اگر سکوت نكنند فعالین اجتماعی، کارگری و سیاسی را به زندان می برند. حال اذیت و آزار وثیقه گذار امری پیچیده تری است كه اغلب مردم با آن بخوبی آشنايی دارند.
۴- در چنین شرایطی بسیار مهم است قبل از هرگونه پخش خبری که نیروهای امنیتی بتوانند علیه آن از فعالین اجتماعی سوء استفاده کنند باید دوری جست و بجای شک کردن به یکدیگر به نیرویی باید شک کرد که با علم به اینکه در بسیاری از کشورهای منطقه لشگر های نظامی دارد چرا از جمع شدن چند نفر اینگونه هراس دارد؟ انگشت شک را باید به طرف نیروی امنیتی برد.
۵- در هر صورت باید به نیروی اجتماعی موجود اعتماد داشت و مطمئن بود که روح عمومی جامعه ایران درست حرکت کرده است که بعد از چهار دهه هیچگونه سیاست رعب و وحشت کارساز نبوده و همچنان نیروهای اجتماعی برای ساختن دنیایی انسانی زحمت می کشند و به طبقه کارگر اعتقاد دارند و هر نیروی سرکوب را به هیچ می گیرند و در راه مبارزه برای آینده بهتر حرکت می کنند.

با آرزوی آزادی تمامی زندانیان از زندان و

بزرگداشت اول ماه می حتی در زندان برای تمامی زحمتکشان ایران

۲۶ فروردین ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

ممانعت بهداری زندان کچویی از فرستادن علیرضا ثقفی به بیمارستان

در سه روز گذشته در چندین نوبت فشار خون علیرضا ثقفی تا حد ۲۲ درجه بوده است که بهداری زندان کچویی در حد بسیار محدودی با ایشان رفتار می کند و با دادن چند قرص معمولی ایشان را به بند زندان می فرستد. حتي رئیس زندان شخصا خودش در دیدار با علیرضا ثقفی تایید می کند که ایشان وضعیت جسمی اش بسیار وخیم است و نیاز دارد که به بیمارستان فرستاده شود.
بهداری های زندان های ایران از زمان شجاع‌الدین شیخ‌الاسلام‌زاده تا به امروز بطور مستقیم خود عاملی هستند برای اذیت و آزار که به شکنجه های سیاه معروف هستند و با جلوگیری از فرستادن زندانی به بیمارستان و ندادن داروی زندانیان در از بین بردن فعالین سیاسی، کارگری، اجتماعی و مدنی در تمامی دوران های این حاکمیت در کنار بازجویان و شرایط بد زندان نقش ضد انسانی خود را به نمایش گذاشته اند که نمونه های آن بسیار فراوان هستند از زنده یاددان زهرا کاظمی، هدا صابر،ستار بهشتی، شاهرخ زمانی تا آبتین بکتاش و اخيرا مهدي صالحي در اصفهان می‌توان نام برد.
علیرضا ثقفی دبیر کانون مدافعان حقوق‌ کارگر فردی شناخته شده در مبارزات کارگری جهانی از امریکای لاتین، آفریقا تا آسیا یکی از دلایل زندانی بودن اش بخاطر شرکت در نشست سالانه ۱۳۸۷ سازمان جهانی به نمایندگی از طرف کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری است و ایشان در شرایط ضد انسانی در زندان بسر ببرد و زندانی بودن ایشان بخاطر دفاع و مبارزه برای طبقه کارگر ایران و جهان است و در چند هفته گذشته بسیاری از نهادها و کنفدراسیون های کارگری جهانی از جمله کانون نویسندگان ایران، کانون صنفی معلمان ایران (تهران) کنفدراسیون های کارگری ترکیه، فرانسه، کنفدراسیون مواد غذایی ، کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری مورد حمایت قرار گرفته.
کانون مدافعان حقوق کارگر اعلام می کند که بهداری زندان کچویی کرج مسئول هر اتفاقی است که برای علیرضا ثقفی بیفتد و تمامی ارکان نظام باید جوابگو باشند و در نشست امسال سازمان جهانی کار جنبش صنفی جهانی کارگران با همفکری با هم بار دیگر به نقش ضد کارگری حکومت می پردازند و شرایط ضد کارگری حکومت ایران را رسواتر خواهند کرد.

۲۶ فروردین ۱۴۰۱

کانون مدافعان حقوق کارگر

**********

در خواست کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری جهان از

سازمان جهانی کار برای آزادی نمایندگان کانون مدافعان حقوق کارگر در ایران

۱۷فروردین ۱۴۰۱:
دبیرکل کنفدراسیون اتحادیه جهانی کارگری در خواست نامه اش با ذکر موارد نقض حقوق کارگری نمایندگان کانون مدافعان حقوق کارگر خواهان مداخله فوری دبیر کل سازمان جهانی کار برای آزادی فوری و بی قید و شرط هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی از حکومت ایران است.
در این درخواست نامه اعلام شده است که خانم صفرزاده وآقای ثقفی در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۹۸ به اتهام واهی «تبلیغ علیه نظام» در دادگاه انقلاب کرج محاکمه وبه یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.
هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی و دیگران در یک تجمع خصوصی در محل کار آقای ثقفی بازداشت شدند. در حالی که دیگر فعالان در همان روز آزاد شدند، هاله صفر زاده و علیرضا ثقفی همچنان در یکی از خشن ترین زندان های ایران (کچویی) جاییکه زندانیان به دلیل جرایم سنگین جنایی در حبس هستند به سر می برند.
کنفدراسیون یادآور می‌شود که کمیته آزادی تشکل‌ها و کمیته کاربرد استانداردها بارها توجه حکومت ایران را به عدم رعایت حقوق اساسی و کنوانسیون‌های اصلی سازمان بین‌المللی کار جلب کرده‌اند.
کنفدراسیون درخواست مداخله عاجل از سازمان جهانی کار را اعلام داشته و خواسته تا از حکومت ایران بخواهند، هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی فورا و بدون قید و شرط را آزاد کند، هرگونه اموال مصادره شده آنها را بازگرداند، و همه اتهامات علیه آنها را لغو کند و از هرگونه دستگیری، آزار و اذیت و ارعاب بیشتر دست بردارد.

کانون مدافعان حقوق کارگر

kanoonmodafean@