افق روشن
www.ofros.com

... اخبار، گزارشات، یادها و


کانون نویسندگان                                                                                                                       شنبه ۲٦ اسفند ۱۴۰۲ - ۱٦ مارس ۲۰۲۴


یاد فریبرز رئیس‌دانا (۱۳۹۸ -۱۳۲۳)

اقتصاددان، نویسنده، مترجم و عضو فعال کانون نویسندگان ایران

فریبرز رئیس‌دانا (۱۳۹۸ -۱۳۲۳) اقتصاددان، نویسنده، مترجم و عضو فعال کانون نویسندگان ایران چهار سال پیش در ۲۶ اسفند به سبب ابتلا به کرونا درگذشت. او مخالف سرسخت سانسور و مدافع پیگیر آزادی بیان بود و همین باور و جدیت در کانون از او عضوی برجسته ساخت. سال‌ها عضو هیئت دبیران بود و از در اختیار گذاشتن امکانات خود، در هر حد و اندازه، به کانون هیچ دریغ نداشت. رئیس‌دانا در ادبیات و سرودن شعر نیز دستی داشت و در این زمینه‌ها چند کتاب به یادگار گذاشته است. دریغ که بیش از این نماند. اما یاد و آثارش هست.

گرامی‌شان می‌داریم.

***************

مرور (۱۲)؛ سروناز احمدی

زیر صفحه‌ی «مرور» به وضعیت نویسندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان می‌پردازد که به هر شکلی از جمله زندانی شدن زیر فشار قرار گرفته‌اند. در این نوبت وضعیت سروناز احمدی، مترجم و مددکار اجتماعی و فعال حقوق کودکان، را مرور می‌کنیم.
سروناز احمدی مترجم، مددکار اجتماعی و فعال حقوق کودکان متولد سال ۱۳۷۷ در تهران است.
او دانشجوی کارشناسی ارشد رشته‌ی مددکاری اجتماعیِ دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران است و پس از اجرای حکم برای به پایان رساندن پایان‌نامه‌اش با فشارها و محدویت‌های بسیاری روبه‌رو شده‌ است.
سروناز احمدی در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۱ به همراه همسرش کامیار فکور بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
سروناز در ۱۶ آذر ۱۴۰۱ با قرار وثیقه‌ی ۵۰۰ میلیون تومانی تا زمان پایان مراحل دادرسی از زندان اوین آزاد شد.
شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران روز چهاردهم دی ماه ۱۴۰۱ در حالی این زوج را به پای میز محاکمه کشید که پرونده‌ی آن‌ها در سامانه‌ی «ثنا» ثبت نشده بود و از داشتن وکیل در این جلسه محروم بودند.
سروناز و کامیار از بابت اتهام‌های «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی» از خود دفاع کردند .در نهایت سروناز احمدی از بابت اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به ۵ سال و از بابت اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک‌سال حبس محکوم شد. این احکام در دادگاه تجدید نظر به ۳ سال و شش ماه حبس تعزیری تقلیل یافت.
حکم حبس سروناز روز سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ به اجرا درآمد و او که پیش‌تر در تاریخ ۸ اردیبهشت‌ماه به همراه شماری از فعالان صنفی و کارگری مجددا بازداشت شده بود ،از بند ۲۰۹ به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
سروناز هم‌اکنون در بند زنان زندان اوین به سر می‌برد و در زندان نیز به شکل‌های گوناگون تحت فشار قرار کرفته‌است؛ او چندین بار ممنوع‌الملاقات و از حق تماس تلفنی محروم شده و با محدودیت‌هایی نظیر ممانعت از دسترسی به کتاب‌های مورد نیاز و جلوگیری از ارسال آثارش‌ به خارج از زندان روبه‌رو بوده ‌است. از سروناز احمدی ترجمه‌ی کتاب «انقلاب در نقطه صفر» اثر سیلویا فدریچی و همچنین ترجمه‌ی مقالات مختلفی از جمله «استالینیسم چطور مارکسیسم را تحریف کرد»، «سرکوب مارکسیست‌های جوان در چین» و «فراسوی فروپاشی: سه تامل درباره‌ی پیامد ممکن» منتشر شده است.

***************

مرور (۱۱)؛ آنیشا اسدالهی

زیر صفحه‌ی «مرور» به وضعیت نویسندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان می‌پردازد که به هر شکلی از جمله زندانی شدن زیر فشار قرار گرفته‌اند. در این نوبت وضعیت آنیشا اسدالهی، مترجم و فعال کارگری، را مرور می‌کنیم.

آنیشا اسدالهی متولد ۱۳۶۸، مترجم، فعال کارگری و دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی مهندسی برق از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی تهران است. آنیشا اردیبهشت ۱۳۹۸ در روز جهانی کارگر (اول ماه مه) در تجمع اعتراضی کارگران و فعالان کارگری مقابل مجلس شورای اسلامی بازداشت و پس از مدت کوتاهی با قرار کفالت از زندان آزاد شد. او ۲۸ خرداد همان سال بار دیگر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از تحمل ۴۰ روز انفرادی در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ با تودیع قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد. در نهایت دادگاه انقلاب تهران آذر ماه ۱۳۹۸ اسدالهی را به یک‌ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد، ۶ ماه از این حکم و ۷۴ ضربه شلاق به حالت تعلیق درآمد و ۳ ‌ماه از مدت محکومیت تعزیری باقی مانده به مجازات جایگزین حبس از جمله «خدمت به جانبازان» و رونویسی از چند کتاب مورد نظر دادگاه تبدیل شد. او ۱۴ دیماه ۱۴۰۱ راهی زندان اوین شد و ۱ بهمن همان سال آزاد شد.
اما فشارهای حکومت ادامه یافت. ماموران امنیتی بعدازظهر روز دوشنبه، ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱، به خانه‌ی آنیشا اسدالهی و همسرش کیوان مهتدی یورش بردند و ضمن تفتیش خانه و توقیف وسایل شخصی، آن‌ها را به بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند.
آنیشا اسدالهی ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ پس از تحمل ماه‌ها حبس انفرادی و ممنوع‌الملاقاتی با تودیع قرار وثیقه دو میلیارد تومانی از زندان آزاد شد و اواخر اردیبهشت ۱۴۰۲ در دادگاه انقلاب تهران از بابت اتهام‌های «اجتماع و تبانی» به ۵ سال حبس، «تبلیغ علیه نظام» هشت ماه حبس و در مجموع به ۵ سال و هشت ماه حبس تعزیری محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید و به شعبه یک اجرای احکام زندان اوین ارجاع داده شد.
پیش از به اجرا درآمدن حکم، آنیشا در آستانه‌ی روز جهانی کارگر، هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲، مجددا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او پس از ده روز با تودیع قرار وثیقه‌ی یک‌ میلیارد تومانی از زندان اوین آزاد شد.
آنیشا اسدالهی چهارم مرداد ۱۴۰۲ برای تحمل پنج‌سال و هشت ماه محکومیت راهی زندان اوین شد. او کماکان در زندان اوین به سر می‌برد و در دوران حبس نیز بارها ممنوع‌الملاقات و ممنوع‌التماس شده است.
از ترجمه‌های او می‌توان به «کارفرمایان یونیفرم‌پوش»، «مارکس و فمینیسم»، «بازتولید اجتماعی و همه‌گیری کرونا»، «کشف دوباره‌ی کولونتای» و «در افق پیش روی ما سرمایه‌داری آدم‌خوار قرار دارد» اشاره کرد.

***************

سعیده شفیعی «موقتاً» از زندان آزاد شد

سعیده شفیعی، روزنامه‌نگار و نویسنده، به صورت موقت از زندان آزاد شد. وکیل این روزنامه‌نگار از طریق حساب کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرد که آزادی او «طبق نظر پزشکی قانونی مبتنی بر توقف اجرای حکم» و «موقتا برای پیگیری درمان» است.
سعیده شفیعی دوم بهمن ماه ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بند ۲ الف زندان اوین منتقل و در هجدهم بهمن ماه همان سال، با تودیع وثیقه‌ی ۵۰۰ میلیون تومانی تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.
این نویسنده و روزنامه‌نگار اوایل شهریورماه ۱۴۰۲ به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به هفت ماه و شانزده روز و به اتهام «اجتماع و تبانی» به سه سال و شش ماه حبس تعزیری همراه با «مجازات های تکمیلی» محکوم شد.
این حکم پس از تایید در شعبه‌ی ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، در آبان‌ماه سال جاری به اجرا درآمد.
از سعیده شفیعی تا کنون دو کتاب با نام‌های «دخترپیچ» و «ایستگاه گورخوان» منتشر شده است.

***************

محکومیت شروین حاجی‌پور

شروین حاجی‌پور، خالق ترانه‌ی «برای» به سه سال و هشت ماه زندان و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.
حاجی‌پور ۱۱ اسفندماه با انتشار این حکم در حساب کاربری اینستاگرام خود، اتهامات وارد شده را «تبلیغ علیه نظام و اغوا و تحریک مردم به اغتشاشات با قصد برهم زدن امنیت کشور» اعلام کرد.
صدور این حکم واکنش‌های بسیاری برانگیخت و اعتراض‌های گسترده‌ای در پی داشت. در همین راستا انجمن قلم (پن) آمریکا نیز با انتشار بیانیه‌ای، صدور حکم سنگین برای شروین حاجی‌پور را محکوم کرده و خواستار لغو آن و حذف تمام اتهامات علیه این خواننده‌ی معترض شده است.
ترانه‌ی «برای» شروین حاجی‌پور با استفاده از پست‌های اعتراضی کاربران شبکه‌های اجتماعی نوشته شده بود و میلیون‌ها بار در ایران و جهان بازنشر شد. این ترانه در سطح بین‌المللی جوایزی را کسب کرد و به یکی از مهم‌ترین سرودهای اعتراضی جنبش آزادی‌خواهانه‌ی ۱۴۰۱ تبدیل شد.

***************

مرور (۱۰)؛ مهوش ثابت(شهریاری)

زیر صفحه‌ی «مرور» به وضعیت نویسندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان می‌پردازد که به هر شکلی از جمله زندانی شدن زیر فشار قرار گرفته‌اند.
در این نوبت وضعیت مهوش ثابت (شهریاری)، شاعر، را مرور می‌کنیم.
مهوش ثابت زاده‌ی سال ۱۳۳۱ در اردستان است. او پس از دریافت مدرک لیسانس روانشناسی از دانشگاه تهران به کار آموزشی و معلمی پرداخت اما در روند «پاکسازی»های حکومتی موسوم به «انقلاب فرهنگی» از کار اخراج شد.
مهوش ثابت، نهم مرداد ۱۴۰۱ به همراه چند شهروند بهایی دیگر از جمله فریبا کمال‌آبادی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و ۳۰ آبان در شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب تهران از بابت اتهام «تشکیل و اداره‌ی دسته یا جمعیت به قصد برهم زدن امنیت کشور» به تحمل ۱۰ سال حبس، دو سال ممنوعيت خروج از کشور، منع سکونت در تهران و ممنوعيت از فعالیت در گروه‌های اجتماعی و نیز مصادره‌ی برخی از اموالش محکوم شد.
او پیش از این نیز در اسفند ماه سال ۱۳۸۶ در مشهد بازداشت و به زندان اوین انتقال یافته بود.
مردادماه سال ۱۳۸۹ شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب، مهوش ثابت را به ۲۰ سال زندان محکوم کرده بود که این حکم پس از هشت و نیم سال حبس به ۱۰ سال کاهش یافت و او ۲۷ شهریور ۱۳۹۶ از زندان آزاد شد. هر چند این رهایی دوام چندانی نداشت.
«حکایت عاشقی» و «مرا تو در نظر آور»، از جمله آثار ثابت است. او اغلب شعرهایش را در زندان سروده است و کتاب‌هایش نیز ناگزیر برای در امان ماندن از سانسور خارج از ایران منتشر شده‌اند. همچنین گزیده‌ای از آثار او به زبان انگلیسی ترجمه و با عنوان «شعرهای زندان» منتشر شده است.
انجمن جهانی قلم (پن) سال ۲۰۱۷ جایزه‌ی «نویسنده‌ی شجاع» را به او اعطا کرد. پیش از آن نیز جایزه‌ی «کلمات روی مرزها» در کشور نروژ به او تعلق یافته بود. مهوش ثابت اکنون در حالی یک دوره‌ی دیگر حبس ۱۰ ساله را در بند زنان زندان اوین می‌گذراند که به دلیل ابتلا به بیماری‌های مختلف، دچار درد دائمی است و به مراقبت‌های جدی پزشکی نیاز دارد.

***************

یاد

ابراهیم زال زاده (۱۳۷۵ - ۱۳۲۵ )

روزنامه نگار و از کشته شدگان قتل های زنجیره ای

ابراهیم زال‌زاده، روزنامه‌نگار و پایه‌گذار انتشارات فرهنگی ابتکار، پنجم اسفند سال ۱۳۷۵ در آستانه‌ی پنجاه‌سالگی ناپدید شد. پیکر کاردآجین‌شده‌ی او با انگشتان خرد‌شده در اوایل فروردین ۱۳۷۶ در بیابان‌های یافت‌آباد پیدا شد. دو ماه پیش از آن دست‌نوشته‌ها و فایل‌های کامپیوتری او را از خانه‌اش ربوده بودند. زال‌زاده از جمله ناشرانی بود که در انتشار آثار نویسندگان مستقل و آزادی‌خواه اهتمام تمام داشت و با انتشار کتاب «واقعیت سینما رکس» به افشای مسئولان اصلی آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در سال ۱۳۵۷ پرداخته بود. او در آخرین مقاله‌اش که در نشریه‌ی معیار چاپ شد خطاب به رئیس‌ دولت وقت، هاشمی رفسنجانی، نوشت: «آقای رئیس‌جمهور، هیچ رژیمی در ایران پایدار نبوده و شما بهتر می‌دانید که اگر رژیم نتواند از تاریخ درس بگیرد و منطبق بر خواست‌های مردم حرکت کند سرنگون خواهد شد».
یکی دو سالی زمان برد تا معلوم شود که قتل وحشیانه‌ی زال‌زاده و، پیش از آن، مرگ سعیدی سیرجانی در زندان و مرگ مشکوک احمد میرعلایی، در زنجیره‌ی قتل‌ها و ناپدیدسازی‌هایی می‌گنجد که از گذشته‌ای دورتر با هدف حذف فیزیکی منتقدان و مخالفان حاکمیت برنامه‌ریزی شده بود. برنامه‌ای که از آغاز سال ۱۳۷۷ با شتابی بیش‌تر پیش رفت و سرانجام التهاب را در جامعه چندان بالا برد که حاکمیت ناگزیر شد با نسبت دادن «فقط» چهار قتل آذرماه به مأموران «کج‌اندیش و خودسرِ» وزارت اطلاعات و سرهم‌بندی پرونده در دادگاهی نمایشی قضیه را به‌اصطلاح «جمع کند»؛ اگرچه پرونده‌ی این جنایت‌ها برای دادخواهان هم‌چنان باز مانده است.

یاد ابراهیم زال‌زاده و دیگر ستم‌کشتگان قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای گرامی

***************

برگزاری دادگاه جولیان آسانژ

دادگاه عالی انگلستان روز ۲۰ و ۲۱ فوریه ۲۰۲۴، در خصوص قبول یا رد تقاضای فرجام جولیان آسانژ تصمیم نهایی را می‌گیرد. آسانژ در صورت رد این تقاضا باید فورا به ایالات متحده مسترد و در آنجا طبق قانون «ضد جاسوسی»، در معرض خطر محکومیت به ۱۷۵ سال زندان قرار گیرد.
مبنای این اتهام افشای جنایات جنگی ایالات متحده در عراق و افغانستان توسط آسانژ در سال ۲۰۱۰ است. در پی این افشاگری، دولت آمریکا او را تحت تعقیب قرار داد و ۱۸ مورد اتهام دیگر به او وارد کرد.
آسانژ پس از آن که در ژوئن سال ۲۰۱۲ به سفارت‌خانه‌ی کوچک اکوادور در لندن پناه برد، جز در دقایق محدود جا‌به‌جایی زندانی هیچ‌گاه در فضای آزاد نبوده است. اکنون وضعیت جسمی آسانژ در شرایط نامناسبی قرار دارد و ادامه‌ی فشارها جان او را در معرض خطر قرار خواهد داد.
پیشتر دادگاه عالی انگلیس با این ادعا که در صورت انتقال، جان آسانژ در خطر نیست؛ حکم استرداد او به آمریکا را صادر کرد.
جولیان آسانژ روزنامه‌نگار و بنیانگذار ویکی‌لیکس است. هدف او از راه‌اندازی این رسانه‌ی اینترنتی درج اخبار سیاسی و اجتماعی و ایجاد شفافیت در عملکرد دولت‌هاست. مدافعان آزادی بیان در سراسر جهان، بازگرداندن آسانژ به آمریکا را نقض آشکار آزادی بیان و نشر می‌دانند و همواره با اعتراض به روند دادگاه، با اعمال فشار بر دولت انگلیس خواهان آزادی او بوده‌اند.

***************

«مختومه شدن» پرونده‌ی آتفه چهارمحالیان

آتفه چهارمحالیان، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران در حساب اینستاگرام خود با انتشار خبر «مختومه شدن» پرونده‌ی خود آورده است: «به اتفاق وکیل ... در نگاه آخری به گردش کار پرونده، متوجه ردیف تازه‌ای شدیم که از مختومه شدن آن حکایت داشت. در مراجعه‌ی حضوری وکیل به شعبه‌ی مربوطه عنوان شد که بسته شدن این پرونده در ادامه‌ی مختومه شدن پرونده‌های زندانیان سیاسی در سال ۱۴۰۱ صورت پذیرفته است».
چهارمحالیان در مهرماه سال گذشته پس از ۷۲ روز بازداشت به ۲ سال و ۸ ماه حبس همراه با «مجازات‌های تکمیلی» محکوم شد و حکمش به مدت ۵ سال به حالت تعلیق درآمد.
او پیش‌تر در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۲ در صفحه‌ی اینستاگرام خود از «لغو قرار تعلیق» و اجرای این حکم بر اساس «رای قطعی» دادگاه خبر داده بود.

***************

نادر نادرپور‌ (۱۳۰۸- ۱۳۷۸)

شاعر، مترجم و از اعضای مؤسس کانون نویسندگان ایران

كجا شهد است اين آبي كه در هر دانه شيرين انگور است؟
كجا شهد است؟ اين خون است
خون باغبان پير و رنجور است
چنين آسان مگيريدش!
چنين آسان منوشيدش!

۲۹ بهمن‌ماه یادآور درگذشت نادر نادرپور‌ (۱۳۰۸- ۱۳۷۸) شاعر، مترجم و یکی از اعضای مؤسس کانون نویسندگان ایران است. او در هر دو انتخابات اردیبهشت و اسفند سال ۱۳۴۷ عضو اصلی هیئت دبیران کانون بود.
نادرپور از پرآوازه‌ترین شاعرانی است که راه نیما را پی گرفتند، افزون بر آن‌که در روزگار خود غزل‌سرایی نوگرا به شمار می‌آمد. از دفترهای او می‌توان به دختر جام (۱۳۳۳)، شعر انگور (۱۳۳۷)، سرمه‏ی خورشید (۱۳۳۸)، گیاه و سنگ نه! آتش (۱۳۵۶)، شام بازپسین (۱۳۵۶)، صبح دروغین (۱۳۶۰)، خون و خاکستر (۱۳۶۷)، زمین و زمان (۱۳۷۴) اشاره کرد.
نادرپور با زبان‌های فرانسوی و ایتالیایی آشنایی داشت و حاصل آن ترجمه‌هایی است چون جلوه‏های گوناگون هنر پيكره‏سازی در ايتاليای امروز (۱۳۴۸)، اشعار هوهانس تومانیان (۱۳۴۸)، هفت‌چهره از شاعران معاصر ایتالیا (۱۳۵۳) و شعر معاصر فرانسه (۱۳۸۴). او در دهه‌ی پنجاه مدتی سردبیر ماهنامه‌های «هنر و مردم» و «نقش و نگار» بود و چندسالی سرپرستی گروه ادب امروز در رادیو را بر عهده داشت که به معرفی نوآوران ادبیات معاصر ایران و جهان می‌پرداخت؛ در سال ۱۳۵۹ از تهران به پاریس رفت و ماندگار شد تا شش سال بعد که به لُس‌آنجلس مهاجرت کرد و همان‌جا درگذشت.

یادش گرامی

***************

مرور(۹) کیوان مهتدی

در زیرصفحه‌ی «مرور» وضعیت نویسندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان که به هر شکلی از جمله زندانی شدن زیر فشار قرار گرفته‌اند، مرور می‌شود.
در این نوبت وضعیت کیوان مهتدی، نویسنده، مترجم، فعال کارگری و عضو کانون نویسندگان ایران را مرور می‌کنیم.
کیوان مهتدی دانش آموخته‌ی رشته‌ی متالورژی دانشگاه صنعتی شریف است.
او که از دوران دانشجویی و حتی پیش از آن فعال حوزه‌ی حقوق کارگران و آسیب‌دیدگان اجتماعی بوده ‌است، سال ۱۳۹۷ در جریان اعتراضات سندیکای کارگران شرکت واحد بازداشت و پس از مدتی آزاد شد.
مهتدی، ‌سابقه‌ی بازداشت در اعتراضات سال ۱۳۸۸ را نیز دارد.
ماموران امنیتی، بعدازظهر روز دوشنبه، نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱، به خانه‌ی کیوان مهتدی و همسرش آنیشا اسدالهی یورش برده و پس از تفتیش خانه و توقیف وسایل شخصی، آن‌ها را بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند.
کیوان مهتدی در یک استوری اینستاگرامی، فیلم کوتاهی از لحظه‌ی هجوم ماموران منتشر کرد و پس‌ از چند روز بی‌خبری، آشکار شد که بازداشت این دو فعال کارگری در پی یورش ماموران وزارت اطلاعات صورت گرفته است.
کانون نویسندگان ایران در بیانیه‌ای به تاریخ اول خرداد ۱۴۰۱ به تداوم بازداشت کیوان مهتدی و آنیشا اسدالهی اعتراض کرد.
همچنین سوم تیر ماه ۱۴۰۱ به دنبال ممنوع الملاقات شدن مهتدی، اسدالهی و دیگر زندانیان سیاسی بیانیه‌ای اعتراضی از سوی کانون نویسندگان ایران صادر شد.
مهتدی پس از بازجویی‌های طولانی و طاقت‌فرسا و در پی انتشار دو شبه‌مستند امنیتی در صداوسیمای حکومت در تاریخ ۱۹ دی‌ماه ۱۴۰۱ به اتهام‌های واهی «اجتماع و تبانی و اقدام علیه امنیت ملی» به ۵ سال، «تبلیغ علیه نظام» به یک‌سال و در مجموع به ۶ سال حبس محکوم شد. این حکم‌های بی‌اساس و ناعادلانه در دادگاه تجدید نظر عینا تائید شد.
مهتدی در مدت حبس به همراه رضا شهابی و حسن سعیدی در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۲ در پی گشایش پرونده جدید به دادسرای اوین احضار شدند. آنها به دلیل اجبار به پوشیدن لباس زندان و استفاده از دستبند در زمان انتقال از حضور در این جلسه امتناع کردند. مهتدی در ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ نیز به دلیل عدم رعایت اصل تفکیک جرائم‌ از سوی زندان‌بانان، به همراه ۱۳ تن دیگر از زندانیان سیاسی از دریافت غذا خودداری کرد.
کیوان در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ در پی انتقال ۱۳ تن از زندانیان سیاسی از زندان اوین به زندان قزلحصار کرج با انتشار فایل صوتی حمایت خود را از این زندانیان اعلام داشت و از تاریخ ۱۹ تا ۲۶ شهریور به دلیل انتشار همین فایل صوتی به صورت «تنبیهی» به یکی از سلول‌های انفرادی زندان اوین منتقل شد. او بارها در مدت حبس ممنوع‌الملاقات و به سلول انفرادی منتقل شد.
کیوان مهتدی همچنان در زندان اوین محبوس است و پس از گذشت قریب به دو سال، از امکان مرخصی نیز محروم مانده
از کیوان مهتدی تا کنون ترجمه‌ی‌ آثاری چون «فضاهای جدید آزادی، خطوط جدید اتحاد»، «اضطراب‌های نوآر»، «مارکس و لینکلن، انقلاب‌ ناتمام»، «موزه یک کارخانه است»، «رنگ‌هراسی» و «مؤلف به‌مثابه‌ی تولیدکننده» منتشر شده است.

***************

«اجرایی شدن» حکم سپیده رشنو

سپیده رشنو، شاعر معترض به حجاب اجباری روز پنج‌شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ در حساب‌های کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی خبر داد: «به محض رسیدن پرونده به اجرای احکام، ممنوع‌الخروج» شده است. رشنو همچنین افزود که حکم سه سال و هفت ماه حبس او بابت پرونده‌ی اول مربوط به «اعتراض در اتوبوس»، حکم چهار ماه حبس او بابت پرونده‌ی دوم در ارتباط با «اعلام خبر تعلیق دانشگاه» و حکم یک و نیم میلیون تومان جزای نقدی مربوط به پرونده‌ی سوم یعنی «حضور با پوشش انتخابی در روز دادگاه پرونده دوم» اجرایی شده است.
به گفته‌ی رشنو او باید برای اجرای حکم سه سال و ۱۱ ماه حبس در چند روز آینده خود را به اجرای احکام زندان اوین معرفی کند.

***************

سالگرد مرگ فروغ فرخزاد (۱٣۴۵ - ۱٣۱٣)

کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی‌ست.

حادثه‌ای نابه‌هنگام در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ جانِ جوانِ شاعری را گرفت که بسیاری رثای او را سرودند و نوشتند یا به تصویر کشیدند. شاعری نواندیش و عصیان‌گر که در دوران کوتاه حضورش در عرصه‌ی شعر معاصر ایران خوش درخشید، جایگاهی رفیع یافت و جریان‌ساز شد.
فروغ فرخزاد که غزل‌سرایی را از پانزده‌سالگی آغاز کرده بود، معنای شعر را در سروده‌های نیما دریافت و در چارپاره‌های «اسیر» و «دیوار» و «عصیان» بی‌پروا و با صراحت و صداقتی بی‌مانند از اضطراب‌ها و احساسات زنانه گفت، از «ناگفتنی»‌های زندگی زنان، و از خشم و گناه و شوریدن بر قیدوبندهای عرفی و سنتی‌. پیش از او نیز زنانی، نام‌آشناترین‌شان قره‌العین و پروین اعتصامی، کوشیده بودند روح زنانه را در قالب سنت شاعری جاری کنند و سربسته از ستمی بگویند که در جامعه‌‌ی مردمحور بر زنان می‌رود؛ اما روح بی‌قرار و آزاده‌ی فروغ تاب اسارت در چارچوب‌ها را نداشت و برای گسستن زنجیرهایی که زندگی و شعر او را به بند کشیده بودند هر عتاب و خطابی را، حتی از سوی شماری از نویسندگان و روشنفکران، به جان خرید.
دوره‌ی «تولدی دیگر» و «ایمان‌ بیاوریم به آغاز فصل سرد» از تحول فکری و ادبی فروغ نشان داشت؛ هم‌نشینی و کار با ابراهیم گلستان از سال ۱۳۳۷، آشنایی با دیدگاه‌های نو در سفرهای اروپایی و تجربه‌گری در عرصه‌ی تئاتر و سینما زمینه‌ساز شد تا نگاه زن‌محور او در پیوند با اندیشه و تخیل جهانی رشد کند و ژرفا یابد. گامی بلند برداشت، بلندتر حتی از بسیاری مردان روشنفکر روزگار خویش. از قالب چارپاره برگذشت؛ وزن آزاد نیمایی را آزمود؛ با حس موسیقایی خود به ارکان عروضی وسعتی بی‌سابقه بخشید؛ و با تأثیرپذیری از زبان احمد شاملو به مهارتی مثال‌زدنی در بهره‌گیری از واژگان آشنای روزمره برای بیان دریافت‌های شخصی خود از جامعه و جهان دست یافت .... دریغا که بس کوتاه زیست!

صدا، صدا، صدا، تنها صداست که می‌ماند ...
چرا توقف کنم، چرا؟
من از سلاله‌ی درختانم ...
مرا به زوزه‌ی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چه کار؟
مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گل‌ها، می‌دانید؟

کانون نویسندگان ایران

***************

اعدام چهار زندانی سیاسی

صبح امروز نهم بهمن ماه خبرگزاری قوه‌ی ‌قضائیه و رسانه‌های نزدیک به حکومت از اعدام چهار زندانی سیاسی کُرد در زندان قزل‌حصار خبر دادند. اعدام این چهار زندانی به‌رغم مخالفت گسترده با احکام اعدام و اعتراض مردم آزادی‌خواه و نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر صورت گرفت.
محمد فرامرزی، محسن مظلوم، وفا آذربار و پژمان فاتحی تابستان سال ۱۴۰۱ به اتهام «همکاری اطلاعاتی» با اسرائیل بازداشت و به اعدام محکوم شدند. این زندانیان سیاسی و خانواده‌های آنان این اتهام را رد کردند و نهادهای مدافع حقوق بشر با اشاره به پنهانی بودن تمامی مراحل قضایی، حکم اعدام را «ناعادلانه» دانستند. همچنین وکیل این چهار زندانی، روز ۲۶ دی‌ماه سال جاری اعلام کرد دیوان عالی کشور درخواست اعاده‌ی دادرسی موکلانش را به بهانه‌ی عدم ارائه‌ی دادنامه رد کرده و این در حالی‌ست که در «پرونده‌های امنیتی» دادنامه‌ها در اختیار وکلا قرار نمی‌گیرد.
روز یکشنبه هشتم بهمن‌ماه خانواده‌های این زندانیان برای ملاقات به زندان اوین فراخوانده شدند.‌ به نقل از آنان در این ملاقات زندانیان گفته‌اند که «این آخرین دیدار است» و پژمان فاتحی به مادرش گفته است: «این مرگ برای من یک مرگ با افتخار است؛ در مراسمم سیاه نپوشید و گریه نکنید».

***************

اعدام محمد قبادلو و فرهاد سلیمی

حکم اعدام محمد قبادلو، از معترضان بازداشت‌شده در جنبش آزادی‌خواهانه‌ی شهریور ۱۴۰۱ در نخستین ساعات سه‌شنبه سوم بهمن اجرا شد. وکیل این جوان ۲۳ ساله یک روز پیش از آن اعلام کرده بود که اجرای این حکم «هیچ مجوز قانونی ندارد و بی‌تردید قتل محسوب می‌شود».
همزمان خبر اعدام فرهاد سلیمی، زندانی عقیدتی کرد، پس از گذراندن ۱۵ سال حبس نیز در خبرگزاری‌ها منتشر شد تا عزم حاکمیت بر ادامه‌ی کشتار و رعب‌آفرینی را نمایان کند.
کانون نویسندگان ایران پیش‌تر در بیانیه‌ای با عنوان «حکم اعدام باید لغو شود» تاکید کرده بود که: «باید نقطه‌ی‌ پایانی بر صدور حکم اعدام گذاشت و این دست نخواهد داد مگر به کوشش مردم معترض و مخالف اعدام». و نیز افزود بود: «در این سرزمین هر اعدامی، سیاسی است، حتی هنگامی‌که مجرمان عادی را بر دار می‌کنند...
می‌خواهند بر زبان‌ها قفل سکوت بزنند و بر دست‌وپاها بندِ بندگی ببندند؛ این‌گونه سلب حیات از افراد، به سلب حق اعتراض و حق آزادی بیان مردم گره می‌خورد». این اعدام‌ها بر خشم عمومی افزوده و واکنش آزادی‌خواهان را برانگیخته است. اما سایه‌ی شوم طناب دار کماکان بر سر دیگر زندانیان سنگینی می‌کند و چنانکه در بیانیه‌ی کانون نیز آمده است: در برابر سیل هستی‌برانداز احکام اعدام، «یاری مردم بسیار راه‌گشاست».

***************

اطلاعیه

شهلا لاهیجی (۱۳۲۱-۱۴۰۲) نویسنده، مترجم، ناشر و عضو کانون نویسندگان ایران در پی یک دوره بیماری روز دو‌شنبه ۱۸ دی‌ماه در تهران درگذشت.
او در دهه‌های شصت و هفتاد در حوزه‌ی برابری و حقوق زنان بسیار فعال بود. در سال ۱۳۶۲ با پایه‌گذاری «انتشارات روشنگران و مطالعات زنان» دومین زن ناشر ایران شد. سال ۶۷ «زن در جست‌وجوی رهایی» را ترجمه و منتشر کرد. سال ۶۸ «سیمای زن در آثار بهرام بیضایی» را نوشت و در سال‌ ۷۱ (همراه با مهرانگیز کار) اثری پژوهشی در زمینه‌ی «هویت تاریخی زنان ایران» به چاپ رساند،‌ که در دهه‌های بعد با «شناخت هویت زن ایرانی در گستره‌ی پیش‌تاریخ و تاریخ» دنبال شد.
لاهیجی در سال ۱۳۷۳ یکی از ۱۳۴ نویسنده‌ای بود که با امضای متن «ما نویسنده‌ایم» خواهان آزادی بیان و مبارزه با سانسور بودند و توقف آزار و اذیت اهل قلم؛ سال ۱۳۷۶ نقشی مؤثر در شکل‌گیری جمع زنان ناشر ایران بازی کرد؛ و سال ۱۳۷۷، در گیرودار قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای که جان دو عضو کانون نویسندگان ایران را نیز گرفته بود، به عضویت هیئت دبیران موقت کانون نویسندگان ایران برگزیده شد.
انجمن جهانی قلم (پِن) در سال ۲۰۰۱ لاهیجی را شایسته‌ی دریافت «جایزه آزادی نوشتن» دانست، و در سال ۲۰۰۶ نیز نخستین دریافت‌کننده‌ی جایزه‌ی آزادی بیان از اتحادیه‌ی جهانی ناشران بود.
کانون نویسندگان ایران درگذشت شهلا لاهیجی را به خانواده، دوستان و جامعه‌ی فرهنگی مستقل کشور تسلیت می‌گوید.

کانون نویسندگان ایران

۲۰ دی ۱۴۰۲

***************

مراسم بزرگداشت بکتاش آبتین با فشار مأموران امنیتی‌ ناتمام ماند

ساعت سه عصر ۱۸ دی شماری از اعضای کانون نویسندگان ایران، خانواده و دوستان بکتاش آبتین برای گلباران مزار او در امامزاده عبداله شهرری حضور یافتند. آنان آمده بودند تا یاد بکتاش آبتین، شاعر و فیلم‌ساز و عضو سربلند کانون نویسندگان ایران، را در دومین سالگرد قتل او گرامی بدارند و بر دادخواهی جان جوانش پای بفشارند. اما فشار نیروهای امنیتی که در مسیر ورود و جای جای گورستان حضور داشتند این مراسم را ناتمام گذاشت.
صدای شعرخوانی بکتاش که در فضا پیچید حاضران آرام و در سکوت پیرامون مزار گرد آمدند. سپس مریم یاوری، همسر بکتاش آبتین، سروده‌ای از کتاب تازه‌ی او «مرثیه‌ای برای گل‌های پژمرده» را خواند و پس از او چند تن دیگر نیز سروده‌های بکتاش را خواندند. اما مأموران همین را هم تاب نیاوردند و با فشار بر خانواده‌ی بکتاش مانع ادامه‌ی شعرخوانی شدند و به این ترتیب فرصت خواندن بیانیه‌ی کانون نویسندگان نیز دست نداد. در پی آن، شعار «درود بر بکتاش» و «آبتین زنده است، راه او پاینده است» از میان جمع بالا گرفت و مأموران امنیتی بر تهدید خانواده‌ی آبتین و دیگر حاضران در مراسم افزودند چندان که برادر بکتاش ناگزیر شد از حاضران پوزش بخواهد و اعلام کند که خانواده‌ی بکتاش برای حفظ امنیت مردم مجبور است مراسم را حتی به صورت شعرخوانی ادامه ندهد؛ یاران بکتاش تنها فرصت یافتند که پیش از ترک گورستان با پرپر کردن گل‌ها مزار عزیزش را گلباران کنند. در این میان، مأموران کارت شناسایی یکی از شعاردهنده‌ها را ضبط کردند، ولی پافشاری حاضران بر این‌که تا پس‌گرفتن آن گورستان را ترک نخواهند کرد نتیجه داد و توانستند کارت شناسایی را پس بگیرند.
با این همه، کانون نویسندگان ایران، چنان‌که در بیانیه‌ی اخیر خود اعلام کرد، دادخواه جانِ جوانِ پرپرشده‌ی یار سربلند خود، بکتاش آبتین، باقی می‌ماند و تا روشن شدن تمامی ابعاد این جنایت و محاکمه‌ی عاملان و مقصران آن از پا نمی‌نشیند.

***************

نیما یوشیج (۱۲۷۶- ۱۳۳۸)

می‌تراود مهتاب
می‌درخشد شب تاب
نيست يك دم شكند خواب به چشمِ كس و ليك
غم اين خفته‌ی چند
خواب در چشم ترم می‌شكند...

نیما یوشیج (۱۲۷۶- ۱۳۳۸) پایه‌گذار شعر نو فارسی، پس از عمری کوشش خستگی‌ناپذیر برای یافتن راهی نو در شعر ایران، در ۱۳ دی‌ماه دیده از جهان فرو بست.
این شاعر آزادی‌خواه و آزاداندیش، و به قول شاملو «روستاییِ زمزمه‌گر»، که بر زبان فرانسه تسلط داشت و در آثار شاعران اروپایی با نگاه‌های نو آشنا شده بود، لزوم رهایی شعر فارسی از سیطره‌ی قالب‌های کهن را دریافت، ساختارهای جاافتاده‌ی آن را به چالش کشید و با نوآوری‌های زبانی کوشید شعر را به گفتار طبیعی نزدیک کند. پیش از نیما و هم‌زمان با او شاعران دیگری نیز با دیدگاهی نوگرا و انتقادی به تجربه‌گری در کنارگذاشتن اوزان عروضی پرداخته بودند، اما استواری نیما در این راه و تبیین نظریِ این نگاه نو به شعر بود که «آب در خوابگه مورچگان» ریخت و جریان‌ساز شد تا به‌حق او را در جایگاه پیشگام شعر نو فارسی تثبیت کند. گواه آن دامنه‌ی گسترده‌ی تأثیرگذاری نیما بر شمار فراوانی از شاعران پرآوازه‌ی معاصر است: احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، رضا براهنی، اسماعیل شاهرودی، سیاوش کسرایی، فریدون مشیری و بسیاری شاگردان دیگر که معنی شعر را از او آموختند اما به تقلید شیوه‌‌اش اکتفا نکردند و با گذر از معبری که او گشوده بود هر یک به راه خود رفتند.
در سال ۱۳۴۷ کانون نویسندگان ایران، که تازه فعالیت خود را آغاز کرده بود، نهمین سالگرد درگذشت این چهره‌ی درخشان شعر فارسی را هم در آخرین گردهم‌آیی هفتگی‌ اعضا در دی‌ماه گرامی داشت و هم در مراسمی به نام «شب نیما یوشیج» که بهمن‌ماه در تالار دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار کرد و با استقبالی انبوه و پرشور روبه‌رو شد. بیست سال بعد، گرامی‌داشت یاد نیما در دی‌ماه ۶۷، که البته درنهایت امکان نیافت، محملی شد برای گرد هم آمدن اعضای کانون نویسندگان ایران و راه را برای آغاز دوره‌ی سوم فعالیت این تشکل هموار کرد.

یاد و یادگاران نیما یوشیج جاودان!

***************

نظر بر خبر

گرانی اینترنت، حمله‌ی دوجانبه

خبرگزاری‌ها نوشتند و گفتند: «سازمان تنظیم مقررات ارتباطات رادیویی رسما از افزایش حدود ۳۰ درصدی تعرفه اینترنت اپراتورهای ارتباطی خبر داد.» باشگاه خبرنگاران جوان وابسته به صدا و سیما آن را گرانی ۳۰۰ درصدی ارزیابی کرد و نوشت: «در حالی‌که سازمان تنظیم مقررات اعلام کرد مجوزی ۳۰ درصدی برای گرانی اینترنت داده است، بسته‌های جدید با قیمت هر گیگابایت شش هزار تومان عرضه شده است. آخرین باری که این اپراتور بسته‌ی اینترنت بلندمدت عرضه کرده بود هر گیگابایت حدود دوهزار تومان بود».
شاید محرومیت از جنبه‌ی معنوی زندگی نزد مردمی که از برآوردن نیازهای مادی خویش ناتوانند چندان عجیب نباشد؛ در چنین جامعه‌ای برخورداری از اینترنت و سینما و تئاتر و کتاب و دیگر هنرها لابد لوکس به حساب می‌آید. اما در دنیای امروز با همه‌ی فلاکتی که به شکل‌های گوناگون در جای‌ جای آن وجود دارد، در کم‌تر کشوری، به‌ویژه کشورهای فلاکت‌زده، اینترنت کالای لوکس محسوب می‌شود. و لوکس‌تر است اگر، علاوه بر فلاکت، استبداد سیاسی و جنبش‌های اجتماعی فعال نیز در آن وجود داشته باشد. زیرا در چنین جایی اینترنت فقط وسیله‌ای برای امرار معاش یا ارتباط‌گیری با دیگران نیست بلکه امکانی برای تبادل اخبار، ابراز هنر، ابزار اعتراض و سازمان‌دهی و بیان اندیشه است. این را دیگر سال‌هاست به تجربه دریافته‌ایم، چون تنها امکانِ نسبتا آزاد و تا اندازه‌ای دور از دست دولت است.
وقتی همه‌چیز از رادیو و تلویزیون و مطبوعات و کتاب و هنر در نظارت و کنترل دولت و نهادهای مشابه باشد، وجود اینترنت برای مردم موهبتی است.
همین نقش «هراس انگیز» است که اینترنت را آماج انواع و اقسام محدودیت‌های حاکمیت قرار داده و، از همان آغاز حضورش در جامعه، استفاده از آن را، دوره به دوره و سال به سال، با انواع سانسورها و تهدیدها دشوار‌تر و پرهزینه‌تر کرده است. درست است که برخی نهادهای حکومتی به انواع شیوه‌ها از گران کردن اینترنت نفع مادی بسیار می‌برند اما این عنصر اقتصادی برای آن‌ها منفعت سیاسی نیز دارد. به این معنا، گرانی اینترنت از ماهیت سیاسی نیز برخوردار است. با گران شدن آن، بخش عظیمی از مردم ناگزیر کم‌تر به اینترنت رجوع می‌کنند، و برای برخی حتی ناممکن می‌شود. وقتی قیمت اینترنت درواقع تا سه‌ برابر بالا می‌رود یعنی برای بسیاری از مردم استفاده از آن چندبرابر دشوارتر می‌شود. بخش‌هایی که هم‌چنان می‌خواهند از اینترنت استفاده کنند مجبورند از برآورده کردن نیازهای دیگر خود چشم بپوشند. و در این فلاکت فزاینده و این زندگی در خط بقا دیگر از چه چیز می‌توان چشم‌پوشی کرد؟

گران کردن اینترنت حمله‌ای دوجانبه هم به سطح معیشت مردم، هم به آزادی بیان آن‌هاست؛ محدود کردن مردم در استفاده از ابزاری است که حق آزادی بیان را دور از دسترس دولت‌ها تا حدودی برای‌شان ممکن می‌کند. در هر جامعه‌ای که حق انسان‌ به‌واقع محترم شمرده و رعایت شود، آموزش و کتاب و لوازم فرهنگ ازجمله اینترنت باید رایگان باشند. این‌ها ابزاری است برای رشد افراد و اعتلای فرهنگی جامعه، ابزاری است برای تحقق گوشه‌هایی از آزادی‌های اساسی انسان. اما حاکمان در این‌جا و همین روزها حتی بر همین دشوارترین و دور از دسترس‌ترین و آزاردهنده‌ترین اینترنت جهان دشواری دیگری افزودند تا از ناکارآمدی ایدئولوژیک و هراس سیاسی‌شان بکاهند. برای حاکمانی که از آغاز قدرت‌گیری همه‌ی کوشش خود را به کار برده‌اند تا چشم و گوش مردم را روی جهان ببندند، محدودیتِ هرچه بیش‌ترِ اینترنت، و حتی بستن آن، نه‌تنها هدف بلکه آرمان به حساب می‌آید. آرمان بی‌اساس‌شان اما وهم و خیال باقی خواهد ماند زیرا اینترنت با زندگی مردم چنان گره خورده است که دفاع از آن را دفاع از تکه‌ای از زندگی خود می‌دانند و برای برخورداری از آن راهکارهای مناسبی دارند یا پیدا خواهند کرد.

***************

خبر

درخواست ده‌ها نهاد بین‌المللی سینمایی برای پایان یافتن «تعقیب قضایی» دو فیلمساز ایرانی

۳۰ نهاد سینمایی و جشنواره بین‌المللی با انتشار یک نامه‌ی سرگشاده خواستار رفع اتهام و لغو ممنوعیت سفر مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها؛ دو فیلمساز ایرانی شدند. از جمله امضا کنندگان این نامه می‌توان به جشنواره‌ی فیلم برلین، انجمن قلم آمریکا، جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم تورنتو، جشنواره‌ی فیلم حقوق بشر ناپل، جشنواره‌ی فیلم حقوق بشر ژنو، انجمن نویسندگان در تبعید و ائتلاف بین‌المللی فیلم‌سازان در خطر اشاره کرد.
مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها، زوج سینماگر ایرانی ۱۱ مهرماه سال جاری هنگامی که قصد داشتند برای پیشبرد مراحل فنی فیلم‌شان به نام «کیک محبوب من» به فرانسه بروند، ممنوع‌الخروج شده و دستگاه قضایی حکومت علیه آن‌ها پرونده تشکیل داده است.
آنها در طول اعتراضات سال ۱۴۰۱ به هشتگی پیوستند که در برابر سرکوب خشونت‌آمیز اعتراضات پس از فاجعه‌ی متروپل در آبادان واکنش نشان داد و همچنین در هشتم خردادماه ۱۴۰۱ از جمله ۱۰۰ سینماگر ایرانی بودند که با انتشار بیانیه‌ای از حاکمیت خواستند که سلاح‌هایش را زمین بگذارد و به سرکوب مردم معترض پایان دهد.

کانون نویسندگان ایران


___________________________

برای مشاهده و مطالعه اخبار، گزارش و مطالب اواخر شهریور ۱۴۰۲ تا ۲۴ آذر ۱۴۰۲ اینجا کلیک کنید.

برای مشاهده و مطالعه اخبار، گزارش و مطالب ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ تا ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ اینجا کلیک کنید.

برای مشاهده و مطالعه اخبار، گزارش و مطالب سال گذشته اینجا کلیک کنید.