مدتی قبل پنجاه نفر از کارگران پیمانی که سوابق کاری بالایی داشتند از کار برکنار می شوند. کارگرانی که دارای سوابق کاری تا هجده سال بودند به این عمل مدیریت کارخانه اعتراض می کنند. مدیریت می گوید فعلاً شما بروید منزل هاتان برای برگشت به کار به شما تلفن می زنیم. بعد از مدتی به اکثریت کارگران جهت بازگشت به کار تلفن می شود. در این میان به لطف الله نظرزاده تلفن نمی شود. طبق گفته کارگرانی که جلو اعلامیه فوت او در کارخانه جمع شده بودند وی پس از اطلاع از عدم امکان بازگشت به کار خود به کارخانه می رود و علت اخراج خود را جویا می شود. وی به اعتراض می گوید تا آنجایی که من می دانم به بیشتر همکارانم تلفن کرده اید که به کار برگردند، دلیل اش چیست که من بایستی اخراج شوم؟ در جواب به وی می گویند که سابقه کارش کم بوده است. لطف الله نظرزاده با اندوه به خانه بازمی گردد... . وی فردای آن روز- ٢۴ آبان - خودکشی می کند.
در حاشیه خبر
رامین کوهیاری
در جمع کارگرانی که اعلامیه فوت همکارشان را می خواندند، هر کس چیزی می گفت. یکی می گفت «بهانه است که می گویند سابقه کارش کم بوده است. اوضاع بحرانی است و هر کسی را به بهانه ای اخراج می کنند. مگر عبدالله نبود که به خاطر مریض بودن خانم اش گفت نمی توانم شب کاری بمانم و اخراجش کردند؟» دیگری می گفت «
کاش می آمد اینجا داد و بیداد و اعتراضی می کرد.» یکی دیگر در جواب گفت «این قدر کنترل بر کارخانه را زیاد کرده اند که هیچکدام از ماها جرأت حمایت از او را نداشتیم. وضعیتی برایمان به وجود آورده اند که بایستی یا مرگ تدریجی را انتخاب کنیم یا کاری را بکنیم که لطف الله کرد.» یکی دیگر وسط حرف قبلی پرید: «این حرف درست است، کاری به روزمان آورده-اند که حمایت و همبستگی کارگری را فراموش کرده ایم. اما با این وجود چاره کار خودکشی نیست و ایستادگی است... » این را گفت و سر را پایین انداخت به سرعت در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود جمع را ترک کرد.
واقعیت این است که گروه گروه کارگران را اخراج می کنند و موقعی که اعتراض می کنیم مورد هجوم قرار می گیریم و زندانی مان می کنند. عرصه را بر ما ترک کرده اند. رسانه ای هم نداریم. جلوی نشر اخبارمان - سرگردانی هایمان برای کار، پایین بودن دستمزدها، اخراج ها - را می گیرند. تجمع می کنیم سرکوبمان می کنند. اوضاعمان تا حدی وخیم است که به هر تصمیمی برایمان می گیرند تن می دهیم. ولی یک چیز مسلم است: راه برخورد خودکشی نیست. این راهی است که دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی می خواهد. لطف الله نظرزاده در بهترین سال های عمرش برای جمهوری سرمایه تولید ارزش اضافی کرد، و در نهایت هم، زمانی که وجودش برایشان اضافی بود، پس زده شد. جمهوری اسلامی از اعتراض کارگران وحشت دارد. تنها راه مقابله با سرمایه که باعث و بانی فقر و فلاکت، خودکشی، فحشا و اعتیاد است متشکل شدن همگانی بر ضد آن است.