نساجی مدرن در ایران تقریبا قدمتی به اندازه چند قرن دارد که هم اکنون در نیمه هشتاد و هشتمین سال آن هستیم.
از آن زمان که برای این صنعت استراتژی نوشتند سالها می گذرد، کارخانههای نساجی در شهرها و روستاها پشت سر هم ایجادشدند و آنها را توسعه دادند حتی در برخی موارد کارخانههای نساجی قبل از شهرها ایجاد شدند مانند قائم شهر که به برکت فعالیت نساجی به همین نام در گروه شهرهای ایران جای گرفت؛ کیفت منسوجات ایرانی آنقدر مرغب بود که در کشوری مانند انگلستان فرماندهان نظامی لباسهایی را از جنس پارچه ایرانی بپوشند و ندانسته بگویند که این کار بافت بریتانیاست.
از آن دوران دیگر خبری نیست و کارخانههای نساجی دیگر شلوغی ایام جنگ را نمیبینند صنعت نساجی به دلیل بافت فرسوده تراکم نیروی انسانی و واردات و قاچاق منسوجات خارجی ورشکسته نامیده میشود اما با این حال هنوز ٢٨٠ هزاز نفر از چرخش ماشینهای نساجی نان خود را تامین می کنند.
تعدیل نیروی برای کارگران نساجی به مرور امری عادی شده درست مانند اعتراضی که کارفرمایان این صنعت در سال ٨۵ نسبت به افزایش مزدها داشتند.
با این همه نیمه نخست این سال برای کارگران نساجی به لحاظ سختی نسبت به سالهای گذشته متفاوت بود، آنطور که علی مروج حسینی از فعالان کارفرمایی این صنعت می گوید نیمه نخست سال ٨٨ با تعدیل ٢۵ تا ٣٠ درصدی کارگران نساج سپری شد.
به گفته وی شرایط کار در نیمه نخست هر سال نسبت به نیمه دوم سخت تر است اما سختی سال ٨٨ با سالهای گذشته متفاوت بود.
از نظر او واردات و قاچاق منسوجات امسال باعث زمین خوردن پتوبافان شد که خود در قیاس با گذشته امری بیسابقه محسوب میشود.
بازارچههای مرزی و ورود کالاهای موسوم به ته لنجی به داخل ایران در تبعیت از قانون تنازع بقاء نان ساکنان مناطق مرزی و حاشیهای را به قیمت تعطیلی کارخانهها و ورشکستگی کارگران شاغل در آنها تامین کرده است.
مروج حسینی میگوید چاره ای ندرایم جز صبر کردن و امید به اینکه بالاخره وضع بهتر خواهد شد وقتی کارفرمایان نساجی که از نظر اقتصادی در مرتبههای بالاتر از کارگران خود هستند دچار نافرجامی اقتصادی شدهاند، آیا کارگران می توانند نسبت به بهبود وضع خود امیدوار باشند؟