در هر کجای جهان که خیزشی صورت می گیرد، به طور قطع توده های کارگرند که بخش عظیم خیزش کنندگان را تشکیل می دهند. غالب خیزش ها در مناطق مختلف دنیا، در همان حال خیزش هائی هستند که دلیل وقوع آن ها را باید یکراست در فقر و گرسنگی و خانه خرابی ناشی از استثمار سرمایه داری و فشار دیکتاتوری و زندان و شکنجه و آزادی کشی سرمایه جهانی جستجو نمود. این ها همه بدیهیات هستند اما فاجعه ای بالاتر از فاجعه تشدید بی مهار استثمار و حمام خون و بشرکشی سرمایه هم وجود دارد. این فاجعه که کارگران سراسر دنیا در همان حال که زیر فشار شدت استثمار و بی حقوقی و درندگی های سرمایه منفجر می گردند اما عصیان و اعتراض و مبارزه و انفجار آن ها در هیچ کجا به هیچ میزانی حول محور پیکار واقعی و آگاهانه علیه نظام بردگی مزدی چرخ نمی خورد. توده های کارگر در همه جا سیل آسا و با قدرت طوفان به خیابان ها می ریزند، به مراکز قدرت سرمایه حمله می کنند، خواستار سرنگونی دولت ها می شوند، گاه حتی دولت ها را به زیر می کشند، همه این کارها را می کنند اما در بهترین حالت فقط تا آنجا و در این راستا که ماشین دولتی روز سرمایه داری را با ماشین دولتی دیگری جایگزین کنند. این بزرگترین فاجعه تاریخ عصر ماست. فاجعه ای که بسیار خوب می دانیم از کجا سرچشمه گرفته است. چرا پابرجاست و برای رفع آن چه باید کرد. دانستنی هائی که مسلماً مهم هستند، اما بدون استحاله پراتیک، بدون اینکه جنبش گردند و بدون آنکه جنبش ضد کار مزدی طبقه کارگر جهانی شوند کارساز هیچ تغییر و تحولی نمی باشند.
آنچه امروز در تونس می گذرد نیز حلقه ای از زنجیره سراسری همین اوضاع است. حدود 2 سال است که بوق های تبلیغاتی سرمایه جهانی در شش گوشه دنیا، در دست نمایندگان فکری، اقتصاددانان، دولتمردان و همه مالکان و مدافعان این جهنم گند و خون و وحشت، فریاد می زنند که بحران اقتصادی سال ٢٠٠٨ مهار شده است، موج رونق انباشت باز گشته است و همه چیز بر وفق مراد است. آن ها تا اینجا شاید وصله پینه هائی از برخی واقعیت ها را هم در حرف های خویش دارند. به هر حال بحران را در جاهائی کم یا بیش مهار کرده اند، در همان جاها رونق پیش ریز سرمایه را از سر گرفته اند و پاره ای کارها انجام داده اند. آنچه نمی گویند و با عوافریبی بسیار سبعانه ای پنهان می دارند، این است که اولاً دهه هاست بحران در چرخه بازتولید سرمایه جهانی به صورت مدام دور می زند. آنچه در سال ٢٠٠٨ روی داد طغیان موج این بحران بود و این طغیان همچنان با توفندگی و شدت زیاد در چرخه حیات بخش عظیمی از سرمایه جهانی می چرخد. ثانیاً تا همین جا و به خاطر همین حد از زدن لگام بر موج بی مهار بحران، هست و نیست چند میلیارد کارگر سکنه کره زمین را با بیشترین قساوت و درندگی بر باد داده اند و سال های آتی نیز بر باد خواهند داد. سرمایه در این مدت به پالایش خود پرداخته است. بخش های ضعیف کمتر سودآور را از پیکر خود پالوده است، خود را عظیم تر از پیش متمرکز ساخته است، میزان بارآوری کار اجتماعی در حوزه های مختلف بازتولید خود را بالاتر برده است، میلیون ها کارگران دنیا را از کار بیکار کرده است و آنان را راهی برهوت گرسنگی ساخته است، سرمایه رقابت دررون بخش های خود را هارتر و سبعانه تر نموده است. حوزه های متمرکزتر و انحصاری تر با اتکاء به نقش ویژه خود در تشکیل نرخ سود عمومی، سهم خود از کل اضافه ارزش های در حال تولید توسط طبقه کارگر جهانی را بالاتر و کهکشانی تر نموده اند. بحران به طور مستمر از بخشی به بخش دیگر منتقل شده و به صورت مدام در حال انتقال است. سرمایه اجتماعی کشورها یکی پس از دیگری، با سرریز بار بحران سراسری، تمامی قوای قهر خود را در تیر کرده اند و می کنند تا بحران را هر چه سهمگین تر بر توده های کارگر این کشورها سرشکن سازند. تا کارگران هر چه بیشتری را بیکار نمایند و در گورستان گرسنگی دفن کنند. جریان ستیز سرمایه با بحران این گونه است. موج بحران فقط به این دلیل در نقطه ای از ساختار حیات سرمایه داری به صورت موقت عقب می نشیند که در نقطه ای دیگر با هاری و توحش هولناک تر به جان توده های کارگر آن نقطه می افتد. سرمایه در درون خود از مکانیسم های لازم این کار برخوردار است. مکانیسم و کار افزاری که هر چه تناقضات درونی سرمایه بیشتر شدت می گیرد، هر چه بحران ها کوبنده تر و حادتر می شوند، هر چه متوسط ترکیب ارگانیک سرمایه جهانی بالاتر می رود، هر چه فاصله میان وقوع بحران ها کوتاه تر می گردد، هر چه ماندگاری سرمایه با دشواری های عظیم تر مواجه می شود، آن ها نیز به گونه ای بسیار موحش تر و کشنده تر توسط سرمایه علیه هست و نیست کارگران به کار گرفته می شوند. بحران اقتصادی روز جامعه تونس و انفجار خشم و قهر سراسری خیل عظیم بیکاران و گرسنگان این کشور در مقابل تهاجم هار سرمایه را باید در این راستا دید. تونس حدود ١٠ میلیون جمعیت دارد. مثل همه جای دنیا حدود 7 میلیون را نفوس کارگری این کشور تشکیل می دهند. تولید سرانه ناخالص داخلی بر اساس گزارش سال ٢٠٠٧ صندوق بین المللی پول، به رقمی بیش از ٨٠٠٠ دلار بالغ می شود. به بیان دیگر محصول اجتماعی سالانه کار و تولید طبقه کارگر در سطحی است که هر خانواده ۴ نفری حتی پس از کسر تمامی هزینه های بازتولید سرمایه اجتماعی در همین جهنم گند و خون سرمایه داری باز هم می تواند و باید هر سال معادل ده ها هزار دلار امکانات معیشتی و رفاهی نصیب خود سازد. اما تونس مثل همه جای جهان یک جامعه سرمایه داری است. جامعه ای که کارگرانش باید کار کنند، فقط برای اینکه اضافه ارزش و سرمایه تولید نمایند. باید خود را هر چه سهمگین تر بفرسایند تا بر حجم و عظمت سرمایه ها بیفزایند. باید ضعیف تر و ضعیف تر شوند تا سرمایه را قوی تر و قوی تر گردانند. باید با کار خویش و اضافه ارزشی که تولید می کنند تمامی شرائط خودگستری و افزایش کوه آسای سرمایه ها و هزینه های نجومی ساختار قدرت نظامی و دولتی سرمایه را تولید و بازتولید کنند. طبقه کارگر تونس در چنین وضعی، در سیطره قدرت سرمایه همواره و در همه شرائط با گرسنگی و فقر و بیکاری و بی مسکنی دست به گریبان بوده است. در اینجا نیز دیکتاتوری هار سرمایه داری با قدرت تمام هر فریاد اعتراض کارگران را در گلو خفه کرده است و خفه می سازد. کارگران در بدترین شرائط معیشتی به سر برده اند و از هر نوع سازمانیابی و صف آرائی مستقل ضد سرمایه داری به طور کامل محروم مانده اند. وضع کارگران چنین بوده است و اینک با سرریز بار بحران سرمایه داری بر حوزه بازتولید سرمایه اجتماعی تونس فشار استثمار و فقر و گرسنگی و بی حقوقی های ناشی از وجود و حاکمیت سرمایه بر آنان بسیار سهمگین تر شده است. نرخ بیکاری به طور واقعی تا ٢٠% بالا رفته است. گرانی سرسام آور بهای مایحتاج اولیه معیشتی، دستمزدهای واقعی را فرسوده و به شدت تنزل داده است. سیمای واقعی اوضاع چنین است و در دل این وضع است که میلیون ها انسان بیکار و گرسنه و عاصی به خیابان ها ریخته اند. همگی فریاد می زنند که بیکارند، گرسنه اند، مهمیز دیکتاتوری هار سرمایه آن ها را از پای در آورده است. توده های عاصی خواستار سرنگونی قدرت سیاسی روز تونس شده اند. دولت « زین العابدین بن علی» به روال همه دولت های هار سرمایه داری دست به کشتار معترضان و قتل عام توده های گرسنه و بیکار زده است. این کشتارها تا لحظه حاضر نه فقط موج طغیان توده های ناراضی را به عقب نرانده است بلکه کوبندگی آن را بیشتر و دامنه توفندگی آن را وسیع تر ساخته است. اینکه اعتراضات تا کجا پیش خواهد رفت معلوم نیست اما یک چیز روشن است. وقتی که جنبش کارگری میدان دار واقعی عرصه های کارزار نیست، وقتی که طبقه کارگر تونس از حداقل سازمانیابی ضد سرمایه داری برخوردار نیست هیچ چشم اندازی برای هیچ تحول جدی به نفع کارگران هم پیش روی نخواهد بود. آنچه اینک برای طبقه کارگر تونس یک وظیفه خطیر عاجل و مبرم را تعیین می کند استفاده از شرائط روز یا تحولات احتمالی آتی برای تشکیل صف مستقل و متشکل طبقاتی ضد سرمایه داری خویش است.
سیمای سوسیالیسم - ژانویۀ ٢٠١١