افق روشن
www.ofros.com

!ممکن می‌شود، وقتی اراده می‌کنیم

"درحاشیه‌ی رویدادهای ماهِ گذشته"

امیرحسین محمدی‌فرد                                                                                              دوشنبه ۴ دی ۱۳۹٦ - ۲۵ دسامبر۲۰۱٧

سرمقاله
اجرای سیاه‌ترین سناریوها علیه زندگی انسان‌ها در جوامع خاورمیانه تا تاریک کردن افقِ کار و معیشت در ایران، فضای متوهمی را ساخته‌است؛ گویا نسخه‌های مذهبی و ناسیونالیستی و راه‌حل‌های ویران‌گرِ بورژوازی، تنها گزینه‌ها برای "بهبود" وضع‌موجود هستند! درحالی‌که جمهوری اسلامی، حضور ملیتاریستی‌اش را در منطقه با تبلیغ‌های ناسیونالیستی مبنی بر "حفظ امنیت" توجیه می‌کند، امنیت مردم در شهرها و روستاهای غربی کشور، گروگانِ دولت‌های بی‌مسئولیت‌اند و قربانی غارت بورژوازی و دزدی حاکمیتِ سیاسی‌اش شدند. اما تحرک‌های اجتماعی از پایین جامعه و مستقل از حاکمیت سیاسی، نه تنها از تلخی ابعاد گسترده‌ی ویرانی حاصل از فاجعه‌ی طبیعی در کرمانشاه را کم کرد، بلکه شیرینی این حرکت‌های انسانی در قالب هم‌یاری با زلزله زدگان، توازن قوا را علیه سم‌پاشی‌های ناسیونالیستی و تفرقه‌های قومی و مذهبی تغییر داد. در یک‌ماه گذشته، جنبش طبقه‌ی کارگر، سوسیالیست‌های آن و آزادی‌خواهان و برابری‌طلبان در ایران، دست‌آوردهای کوچک و بزرگی به تجربه‌های موفق‌شان اضافه کردند؛ مبارزه‌ی متحد و سراسری علیه سرکوب کارگران و تحمیل بی‌حقوقی بر آنان، حاکمیت سرمایه را وادار کرد تا نسبت به فشار گستاخانه علیه رهبران و پیش‌روانِ جنبش طبقه‌ی کارگر عقب نشینی کند.(1) بازتاب آگاهی از قدرتِ مبارزه‌ی متحدانه‌ی‌ کارگران، آزادی‌‎خواهان و سوسیالیستها، انعکاس تحرک‌های مستقل و اجتماعی اخیر را، در دانشگاه‌های ایران، در مراسمِ روز دانشجو دیدیم؛ دانشجویانِ ضدجنگ و برابری‌طلب، درهای دانشگاه‌ها را به‌روی جناح‌های حاکمیت بستند، تا نشان دهند که توازن قوا می‌تواند به نفع هم‌سرنوشتی طبقاتی و انسانیت و علیه هویت‌سازی‌های کاذبِ جنسی، قومی و ناسیونالیستی تغییر کند!

١- طعم شیرینِ پیروزی!
در ایران جنبشی علیه مسئله‌ی "زندانی سیاسی" و کارگر زندانی در جریان است، که وسعت‌اش به تعداد میلیون‌ها انسان بی‌حقوق در جامعه‌ی ایران و هزاران نفر از سوسیالیست‌ها و آزادی‌خواهانِ سرکوب شده‌است. بورژوازی ایران و حاکمیتِ سیاسی‌اش، تلخی‌ها و رنج‌های متعددی را به کارگران و انسان‌های محروم جامعه تحمیل کرده‌اند؛ سرکوب‌های گسترده و بی‌مانندِ سوسیالیست‌ها و آزادی‌خواهان در ایران و بازداشت و فشارهای بی‌امان عیله فعالانِ جنبش طبقه‌ی کارگر و پیش‌رُوان‌اش، به قدمت حاکمیت سیاسی نظام سرمایه‌داری در ایران است. اما هربار که جنبش سوسیالیستی طبقه‌ی کارگر علیه این توازنِ نابرابر، صفوف متحد و یک‌پارچه‌اش را سازمان داده، دست‌آوردهای شیرینی را تجربه کرده‌است.
آزادی محمود‌صالحی از فعالانِ جنبش طبقه‌ی کارگر که برای چندمین‌بار محکوم به حبس شده بود، حاصلِ حرکت‌های متحدانه و سراسری صفی از کارگران و سوسیالیست‌ها از تهران و کردستان تا سندیکاهای کارگری و انسان‌های آزادی‌خواه در کشورهای دیگر، و مدیون تلاش همه جانبه‌ی خانواده‌ی ایشان و هم‌رزمان‌اش بود. افشاگری‌ها علیه سیاستِ سرکوب فعالان کارگری تا سر حدِ مرگ و اعتراض‌های یک‌پارچه و سراسری علیه بی حقوقی محمود صالحی(2)، بورژوازی و حاکمیت سیاسی‌اش را مجبور به عقب نشینی کرد. مطمئنا این اتفاق به‌عنوانِ یک پیروزی از اتحادِ کارگران و یک تجربه‌ی موفق از مبارزه‌ی سراسری سوسیالیست‌ها محسوب می‌شود. البته که مسئله‌‌ی "زندانی سیاسی"، سرکوب و فشار علیه طبقه‌ی کارگر و جنبش سوسیالیستی‌اش، هم‌چنان وجود دارد؛ این نمونه‌ها از موفقیت، کوچک یا بزرگ، نوید دهنده‌ی توانایی در رسیدن به‌خواست‌های مشابه‌اند.
هنوز کارگر خاموش و ارازن، سرکوب اعتراض‌های کارگران و بازداشت آزادی‌خواهان و برابری‌طلبان به‌منظور ایجاد محیطی "امن" برای سودآوری در ایران، شرط مماشات کشورهای اروپایی با جمهوری اسلامی و ضامن جلب سرمایه‌های خارجی به بازارهای ایران است. احکامِ شلاق، زندان، تهدیدهای امنیتی و پیگیری‌های قضایی علیه کارگران معترض در کنار دست‌مزدهای پایین، بیکاری فزاینده، فقر و معیشت نابسامان، کلیتی از مبارزه‌ی طبقاتی و کشمکش‌های طبقه‌ی کارگر و جنبش سوسیالیستی‌اش با بورژوازی و جریان‌های سیاسی‌اش است. به تبع تلاش برای پایان دادن به مسئله‌ی بی‌حقوقی‌های طبقه‌ی کارگر در قالبِ مسئله‌ی "زندانی سیاسی"، جبهه‌ای از جدال‌های جنبشِ سوسیالیست‌های طبقه‌ی کارگر با نظام سرمایه‌داری است. موفقیت‌هایی از این دست ارزشمنداند، چون نشان‌دهنده‌ی قدرتِ اراده‌ی کارگران و توانایی سلاحِ اتحاد و هم‌بستگی هستند.

٢- زنده‌باد هویت انسانی!
فاجعه‌ی طبیعی زلزله در غرب ایران، ابعاد گسترده‌ای از ویرانی و بی‌خانمانی هزاران خانواده‌ از انسان‌های محرومِ مناطق غربی کشور به‌جا گذاشت. آنچه واضح است، نمی‌توان خشونت طبیعت را کنترل کرد!؛ ازسوی ‌دیگر اما به‌پشتوانه‌ی کارِ محرومان و طبقه‌ی کارگر، دنیای امروز به درجه‌ای از پیشرفت در زمینه‌ی علم و فن‌آوری رسیده، که ابعاد بحران‌های طبیعی قابل مهار کردن است. تراژدی غم‌انگیز زلزله در کنار بی‌مسئولیتی دولت‌های جمهوری اسلامی و بورژوازی فاسد و غارت‌گر، صحنه‌های ناگواری از مصیبت و فاجعه را ساختند. تخریب مدارس و بیمارستان‌های نوساز و خانه‎‌های پوشالی مسکن "مهر" تا ویرانی خانه‌های روستایی و مسدود شدنِ راه‌های حمل و نقل، کمبود دارو و خدمات درمانی تا بی‌کفایتی ارگان‌های "مسئول" در کنترلِ ابعاد بحران‌های طبیعی و امداد رسانی، به اتهام‌های بی‌شمار حاکمیت سیاسی بورژوازی در ایران اضافه کردند.
جمهوری اسلامی ادعا می‌کند که محور "ثبات" و "امنیت" در خاورمیانه است. حاکمیت سیاسی ایران به‌عنوان یکی از بازیگرانِ مهم در سناریوی جاری در منطقه به حساب می‌آید؛ از طرفی اما امنیتِ بخش بزرگی از انسان‌های محروم در جامعه‌ی ایران قربانی بی‌مسئولیتی دولت‌ها و بی‌کفایتی حاکمیت سیاسی‌ بورژوازی می‌شود.
جامعه‌ی ایران، سرزمین زشتی‌ها و زیبایی‌ها است!؛ انسان‌های به ستوه آمده از بی‌کفایتی حاکمیت سیاسی بورژوازی در ایران، در برابر این بحران طبیعی و در مقابل "بحران" بی‌مسئولیتی دولت‌های جمهوری اسلامی و فساد روز افزونِ بورژوازی، صفی مستقل از حاکمیت و حرکتی اجتماعی از پایینِ جامعه به‌راه انداختند. سیلِ هم‌یاری‌های مردمی از سراسر نقاط کشور و اتحاد و سازمان‌یابی‌های اجتماعی، کمک‌های بی‌دریغِ نهادهای مستقل و مردمی تا کارگران و شهروندانِ مهاجر و بی‌حقوق افغانی، حساب شرافت انسانی را از بی‌اعتباری بورژوازی و بی‌مسئولیتی حاکمیت‌اش جدا کردند. اعلام هم‌سرنوشتی و هم‌بستگی اجتماعِ بزرگ و وسیعی از انسان‌ها، هم دولت بورژوازی را رسواتر از قبل کرد، از طرف دیگر نیز در مقابل نسخه‌های شومِ ناسیونالیستی و اختلاف‌های ویران‌گر و واهی قومی و مذهبی، هویت انسانی را قرار داد.
بُعد دیگری از ارزش‌مندی این حرکت‌های مستقل و اجتماعی، تقابل آلترناتیوهای انسانی با بربریت بورژوازی و نسخه‌‌پیچی‌های قومی و ملی، توسط جریان‌های سیاسی‌اش است. صدور "دمکراسی" به‌خاورمیانه و دخالت‌های "بشر دوستانه‌ی" غرب، با میدان دادن به طرف‌داران "فدرالیسم قومی" در عراق و نیروهای سیاسی حامی "رژیم چنج" در کنار دخالت‌های میلیتاریستی کمپ رقیبِ بلوکِ آمریکا در منطقه، هویت‌های دروغینی به‌نام "کُرد"، "تُرک"، "عرب" و "فارس" ساخته‌اند. اما فاجعه‌ی زلزله و ابعادِ صدمات مادی و جانی، به‌همراه خود جلوه‌هایی از نوع‌دوستی و انسانیت را آورد؛ این اتحادِ سراسری و مستقل، در مقابل سیاهی‌های قومی و مذهبی، صف‌بندی‌های مرتجعِ ناسیونالیست‌های رنگارنگ از حامیان "رژیم چنج" تا اپوزیسیونِ ملی‌گرا و شرق‌زده‌ی طرف‌دار رژیم، هویت انسانی را اعلام کرد.
نقطه‌ی اتکای نظام سرمایه‌داری در ایران و پابرجایی حاکمیت‌اش، به تفرقه‌افکنی‌های قومی و سم‌پاشی‌های ناسیونالیستی استوار است. ترس از سوریه‌ای شدنِ ایران و سایه‌ی سنگینِ سرنوشتِ مصیبت‌بار در لیبی و عراق بر روی آینده‌ی جامعه‌ی ایران، اجازه‌ی بروز و سربرآوردن را به گزینه‌های پوسیده‌ی بورژوازی می‌دهد.

٣- "دانشگاه پادگان بود، بانک هم شد"!
نتیجه‌ی جدال‌های سیاسی در دانشگاه‌‌ها و چگونگی و نحوه‌ی اعتراض‌های دانشجویی، همیشه نشان‌گر و شاخص توازن قوای موجود در جامعه‌ی ایران هستند. مراسم روز دانشجوی امسال که از سوی دانشجویان برابری‌طلب و ضد جنگ برگزار شد، بازتابی از صف‌بندی‌های طبقاتی و انعکاسی از توازن قوای جریان‌های سیاسی و اجتماعی در جامعه‌ی ایران بود. دانشجویان معترض به بی‌حقوقی‌های طبقه‌ی کارگر، ستم جنسی و معیشت نابسامان، علیه بیکاری و فقر، علیه فضای جنگی و هویت‌های کاذب، صفی مستقل از جناح‌های حاکمیت را در دانشگاه‌ها به میدان آوردند. علی‌رغم تمام تبیلغاتِ ناسیونالیستی جناح‌های حاکمیت و نمایش‌های احمدی‌نژاد و ریاکاری‌های روحانی، با توجه به ذوق‌زدگی اپوزیسیونِ پرو رژیم و جان گرفتنِ ناسیونالیست‌های طرف‌دارِ سیاست‌های آمریکا از دوقطبی کاذب ناسیونالیستی ایجاد شده، امسال دانشگاه‌ها تریبونِ مطابات کارگران و ستم‌کشان، علیه بی‌حقوقی، جنگ‌افروزی و تهدیدهای امنیتی بود.
نظام سرمایه‌داری در ایران به اتکای تفرقه‌افکنی‌های ضد سوسیالیستی، حیات‌اش را تا کنون ادامه داده‌است. پرداخت‌ دست‌مزدهای ناچیز، فساد کلانِ اقتصادی، بی‌پولی و بی‌افقی در معیشت و کار بر پایه‌ی تقسیم‌بندی‌های جعلی طبقه‌ی کارگر و اکثریت محرومِ جوامعِ تحت سلطه‌ی نظام سرمایه‌داری، به زن و مرد، ایرانی و افغانی و هویت‌های ساختگی اجدادی و شناسنامه‌ای مثل کُرد و عرب وتُرک، سنی و ایزدی و...، ممکن شده‌اند. اما حرکت‌های اجتماعی مستقل از بورژوازی و جناح‌های قدرت، پیش‌رَوی‌هایی مانند آزادی فعالان کارگری در بند و زندانیان "سیاسی"، محرک جنبش سوسیالیستی طبقه‌ی کارگر هستند؛ دست‌آوردها و تجربه‌های موفقیت‌آمیز در یک‌ماه گذشته، بارقه‌هایی از افق زندگی بهتر، امن و آزاد هستند و نقطه‌ی عطفی در جدال‌های طبقاتی و پایه‌ی قدرتی برای مبارزه به‌نفع انسانیت محسوب می‌شوند.

امیرحسین محمدی‌فرد

آذر ١٣٩٦


پانوشت‌ها:

١- رجوع شود به سایت کمیته‌ی دفاع از محمود‌صالحی - HTTP://MAHMOODSALEHI.COM
٢-همان
توضیح: این مقاله اولین‌بار در نشریه‌ی گام منتشر شده‌است. HTTPS://T.ME/GAM1395