از ابتدای نشست دولت ها به مناسبت های مختلف به این موضوع پرداختیم. موقعی که بر طبل جنگ می کوبیدند و پنهانی مذاکره می کردند، تأکید نمودیم که موقعیت جهان سرمایه داری، و منافع سرمایه داری ایران و آمریکا به طور حی و حاضر خبر از جنگ نمی دهد. هیج کشور سرمایه داری به ویژه جمهوری اسلامی و قطب های قدرت سرمایه، قطعاً برای دستیابی به اضافه ارزش های انبوه تر و زیادت طلبی های افزون تر از جنگ روی گردان نیستند، جنگ همواره و همه جا ادامه سیاست سرمایه در شکلی دیگر است. اینها همه بدیهیات هستند. عصاره حرف ما این بود که در شرائط حاضر دولت های جمهوری اسلامی، امریکا و قطب های دیگر شریک و رقیب آنچه را از هم می خواهند با جنگ به دست نمی آرند. هشت سال جنگ ایران و عراق نیاز سرمایه داری بود و نعمات بسیاری برای سرمایه داری ایران به بار آورد. در طول جنگ، از اعتراضات کارگری جلوگیری کردند. به بهانه جنگ و دفاع از کشور! کارگرانی را که در حال فرواندازی غلاف توهم بودند، بعضاً مجبور و بعضاً با افیون ناسیونالیسم و پان اسلامیسم روانه جنگ ساختند. جنگی که نه فقط جنگ کارگران نبود. بلکه سلاح کثیف سرمایه برای قتل عام وحدت ما و همزنجیران عراقی ما بود. شمار زیادی کارگر ایرانی و عراقی در این جنگ کشته، زخمی و معلول شدند. از این که بگذریم هم آنها و هم ما را زیر بمباران سموم شوونیستی و پان اسلامیستی از ستیز با سرمایه منحرف کردند. ما کارگران را با نیرنگ دفاع از میهن اسلامی!! روانه جنگ نمودند. صدام نیز همین کار را با کارگران عراقی کرد. همه ما گوشت دم توپ نظام سرمایه داری دو کشور شدیم. همزمان با کار و اضافه کاری ها و گرسنگی کشیدن ها هزینه جنگ نظام بردگی مزدی را تامین کردیم. فاجعه دردناکی بود، کارگر ایرانی همزنجیر عراقی خود را به رگبار می بست و کارگر عراقی همین کار را با همزنجیر ایرانی خود می کرد، چرا؟ زیرا سرمایه و دولتهای هار عراق و ایران چنین می خواستند و زیرا آنها نفع خود را در آن می دیدند که ما کارگران دو کشور به جان هم افتیم و همدیگر را به خون غلطانیم. ما آحاد یک طبقه واحد، با هستی اجتماعی واحد، اسیر زنجیری واحد، همدیگر را می کشتیم، این کار را به حکم سرمایه و دولتهای سرمایه داری انجام می دادیم. سرمایه داران و دولت هایشان با این کار از شر جنگ ما علیه خود خلاص می شدند و کل قدرت پیکار طبقاتی ما را که باید صرف نابودی سرمایه داری می شد ساز و کار نابودی خود ما می ساختند.
طی همه این سال ها چه در طول جنگ، چه بعد از جنگ، مرگ بر آمریکا، شیطان بزرگ سر دادیم. و این در حالی بود که نامه نگاری ها و روابط پنهانی میان دولت های ایران و امریکا چه برای گرفتن اسلحه و چه برای رفع مشکلات سیاسی فیمابین جریان داشت. سرمایه کار خود را می کند، وقتی دولت هایش روابط سیاسی خود را با هم قطع می کنند نیز بخش های مختلفش در چرخه جهانی بازتولید با اشتیاق کامل همدیگر را دیدار می نمایند. کالاها بدون رعایت خطوط قرمز سیاسی خریداران خود را پیدا می کنند. نظام سرمایه داری ایران، یکی از حوزه های صدور کالاهای آمریکایی اروپایی بود. در جهان سرمایه داری یک قطعه صنعتی می تواند محصول کار کارگران چندین کشور باشد.
بالاتر گفته شد که اگر دولت سرمایه داری ایران وارد جنگ هشت ساله شد، تحکیم نظام سرمایه اقتضاء می کرد. در سایه جنگ بود که بورژوازی، توانست مخالفین (گروههای چپ و ...) را سرکوب کند. مبارزات کارگران را به کمک تشکل های ضد کارگری دست ساز دولتی، سرکوب و از اوجگیری مبارزات ضد سرمایه جلوگیری نماید. بورژوازی کشورها برای داشتن سهم بیشتر در ارزش اضافی ها، گاه به جان هم می افتند و با هم جنگ می کنند. اختلاف میان دولت های سرمایه داری ایران و آمریکا از این گونه اختلاف ها بود. اما اقتضای کار سرمایه این نبود که به جنگ کشیده شود. آمریکا و کشورهای اروپایی، می خواستند توسن زیاده خواهی حاکمیت سرمایه داری ایران را تحت کنترل در آورند. آنها در بدو روی کار آمدن این رژیم، آن را در راستای سرمایه داری بازار آزاد می دانستند. برای روی کار آمدنش از این جهت که می تواند کارگران را سرکوب کند، خوشحال بودند. البته رفرمیست های راست و چپ هم طی این سالها، در حالی که کارگران در فقر و فلاکت به سر می بردند و برای خواست ها و مطالبات معیشتی خود به اشکال مختلف مبارزه می کردند. آنها همه اش سخن از تشکلهای ضد جنگ ... می گفتند. بالاخره تماس ها و نامه نگاری های پنهانی و آشکار زمینه توافق را فراهم کرد تحریمهای اقتصادی به برقراری توافق سرعت بخشید. کاملاً طبیعی است که برتری های اقتصادی، نظامی در سیاست ورزی در لگام زنی بر زیاد طلبی حاکمان سرمایه در ایران دست بالا را به آمریکا و اروپا داد. توانستند جمهوری اسلامی را به تسلیم وادار کنند. این را هم اضافه کنیم کشورهای اروپایی و آمریکا نیز خواستار جنگ نبودند بلکه آنچه می خواستند در این توافق به دست آوردند. صلاح نظام سرمایه داری در این مقطع بر مدار این نبود که وارد جنگ شوند. هر چند بخشی از سردمداران در ایران و آمریکا منافع خود را در جنگ یا شعارهای جنگ طلبی می دیدند. با این حال توافق چیزی بود که نیاز کل سرمایه آن را ایجاب می کرد. رژیم سرمایه در ایران برای سرکوب اعتراضات داخلی همیشه به ساختن دشمن خارجی نیاز دارد و انتظار نمی رود که به زودی از شعارهای مرگ بر آمریکا دست کشد. چیزی که کاملاً مصرف داخلی دارد. تحریم ها بحران سرمایه داری را شدت بخشید و تحکیم سرمایه و دوام دولت سرمایه در گرو این بود که طناب تحریم را از گردن خود شل کند. برای این کار دو طرف به هم امتیاز دادند، اما به این شکل که بورژوازی امریکا و شرکا تا توانستند حریف را عقب راندند و در عوض کمترین عقب نشینی ها را کردند. اینکه رژیم ایران از مردم می خواهد به خیابان آیند (با نیروی انتظامی ازقبل هماهنگی شده است) برای آن بود که گردن نهادن به خواست امریکا وکشورهای اروپایی را پیروزی جلوه دهد کاری که بعد از جنگ ایران و عراق شد، جنگی که هشت سا ل ما کارگرن ایران وعراق هزینه اش راپرداختیم و آنها پس از شکست و پذیریش قطعنامه، شیپور پیروزی سر دادند و از مردم خواستند جنگ بین دو دو دولت سرمایه را صحه بگذارند جنگی که اساساً ضد کارگری و ارتجاعی بود. بعد از توافق نیز چنین کردند و بخشی از کارگران تحت تاثیر دروغها و وارونه سازیهای رژیم و توهم آفرینی های گرایش های بورژوایی به خیابان آمدند. فراموش کردیم که تحریمها فقر و فلاکت را تشدید کرد و روزگار سیاه ما کارگران را بیش از پیش سیاه تر ساخت. ما کارگران خروس های کشتارگاهی هستیم که هم برای عزا وهم برای عروسی قربانی می گردیم.
این که حاکمیت سرمایه داری ایران می گوید، به خاطر فشار بر زندگی مردم به توافق تن داد، عوام فریبی محض است. در طی حاکمیت جمهوری اسلامی بیش از ده دولت سکان تولید ارزش اضافی را به دست گرفتند. هر کدام رسالتی در جهت حفظ سرمایه داری داشتند و انجام دادند. آنجا که حفظ نظام سرمایه در جنگ بود، بر طبل جنگ کوبیدند، آنجا که منویات سرمایه ایجاب می کرد برای سرکوب اعتراضات داخلی، دشمن خارجی علم کردند. هر حرکت اعتراضی (کارگران) را به تحریک دشمن خارجی نسبت دادند. اما آن چیزی که سیاست تغییر ناپذیر حاکمیت سرمایه بود، سرکوب و ایجاد جو و رعب و وحشت در جامعه بود. در تمامی این دوران، طبقه کارگر ایران بود که هزینه جنگ نیروهای سرکوب، حوزه های علمیه و بریز و بپاش ها و اختلاس ها را می پرداخت. در حال حاضر کارگران صدها کارخانه به اشکال مختلف برای گرفتن مطالبات خود از جمله حقوق معوقه، افزایش پایه دستمزد در حال اعتصاب، تجمع و ... هستند. کشتی سرمایه داری ایران به گل نشسته بود و برای فرار از این مخمصه به خواست امریکا و پنج کشور دیگر تمکین کردند. سئوالی که هم اکنون مطرح است این است که پس از توافق و صادرات بیشتر نفت یا ورود سرمایه های خارجی به ایران چه رخ خواهد داد. دوستی می گفت سرمایه داری فقط خواهد کوشید تا از این موقعیت برای تشدید استثمار نیروی کار شبه رایگان و تولید بیشترین ارزش اضافی ها حداکثر بهره برداری را بنماید. او ادامه می داد که با این وجود سرمایه برای تولید ارزش اضافی بخشی از کارگران اخراجی و بیکار را به کار می گیرد. به دوست کارگر گفتم که بخش اول حرفش قطعاً حقیقت دارد اما بخش دوم حتی با فرض درست بودن معنایش این است که جمهوری اسلامی حداکثر به زمان دولت رفسنجانی یا خاتمی بر می گردد. در شرکت نفت برای آنکه تولید نفت افزایش پیدا کند، سرمایه تزریق می کنند. بخشی از کارخانه ها که ابزار تولیدشان فرسوده شده است، عرصه پیش ریز سرمایه می شوند. اما فراموش نکنیم که ما بیش از دوازده میلیون کارگر بیکار داریم. این ارتش ذخیره کار، در بدترین شرایط معیشتی زندگی می کند. برای نمونه در دوره احمدی نژاد با ارزش اضافی کلانی که از طریق تولید و صدور نفت و مواد پتروشیمی و فولاد نصیب حاکمیت شد، نه تنها از بیکاری کاسته نشد، نه تنها دستمزدها بالا نرفت، که قیمت ها روز به روز افزایش یافت. در دولت روحانی نیز وضع بدتر شد. قیمت ها به صورت سرسام آوری بالا رفتند. بیکاری افزایش پیدا کرد که حتی این موضوع را خود دولت نیز اعتراف می کند. همان طور که گفتیم دوام و قوام دولت های سرمایه، از دولت رفسنجانی گرفته تا روحانی، در گرو تولید ارزش اضافی و انباشت هر چه بیشتر بوده و هست. این انباشت عظیم بعد از توافق نیز با سرکوب و ایجاد جو اختناق انجام خواهد گرفت. سرکوب جزء لایتجزای حاکمیت سرمایه در ایران است. به نمونه هائی که در همین چند روز به وقوع پیوسته است نگاه کنید. به سرکوب کارگران در عسلویه که برای گرفتن حقوق های معوقه اعتصاب کرده بودند، به جلوگیری از برگزاری مراسم اول ماه می در عسلویه و به دستگیری و جلوگیری از برگزاری تجمع اخیر کارگران آموزش و پرورش (معلمان) در جلو مجلس که دو روز پیش انجام گرفت.
دولت سرمایه با این توافق می خواهد از شدت بحران سرمایه که می رفت رژیم را به تزلزل اندازد جلوگیری کند. مصمم است به یمن این توافق و با صدور نفت به کشورهای اروپایی و ... و خرید چندین فروند هواپیما و... از شدت بحران بکاهد. کشورهای سرمایه داری طرف توافق نیز برای استثمار هر چه شدیدتر نیروی کار شبه رایگان در ایران از این موقعیت استفاده می کنند. رژیم جمهوری اسلامی با تزویر و دروغ پردازی در میان بخشی از کارگران امیدواری ایجاد کرده است که بعد از توافق وضع بهتری خواهند داشت!! و از این رو بود که بخش ناچیزی از کارگران تحت تاثیر این توهم ها به پیشواز هیئت مذاکره کننده رفتند. اگرچه کسانی که فردای توافق، در میدانها و خیابان ها جمع شدند و شادمانی کردند، عمدتا از طبقاتی غیر از طبقه کارگر بودند، از صاحبان مغازه گرفته تا مقاطعه کاران. به هر رو، همانطوری که در بالا هم گفتیم، این امیدواری ها و شادمانی ها کاذب و زود گذرند و این قبیل امیدواری ها را پیش از روی کار آمدن دولت های مختلف تجربه کرده ایم. این دولت ها هرچند با هم اختلاف دارند، ولی در یک چیز با یکدیگر وحدت دارند و آن هم سرکوب کارگران است. ما کارگران برای تغییر این شرایط فلاکت بار و ایجاد یک زندگی انسانی باید با اتکا به نیروی خود و ایجاد تشکلی که بتواند در مقابل سرمایه ایستادگی کند، آماده شویم. هیچ دولت سرمایه داری بر آن نیست که برای تغییر وضعیت ما کاری انجام دهد. اگر کاری قرار است انجام گیرد و از این وضع فلاکت بار خارج شویم، باید خود دست به کار شویم. ما خواستار آن نیستیم که فقط دولت ها تغییر کنند. آنچه این شرایط را بر ما تحمیل می کند، مناسبات سرمایه داری است، نظام کار مزدی است که باید نابود شود.
دولت های مختلف هر کدام، با نام «نوکر» ، «خدمتگزار» مردم روی کار آمدند. اما هیچکدام قدمی در جهت خواست توده های مزدبگیر بر نداشتند. همه ما کارگران این تجارب تلخ را با گوشت و پوست خود در حافظه داریم. همه خوب می دانیم که این دولت ها سر و ته یک کرباسند. چرا که دولت های سرمایه داری مسئولیت حفظ نظام کارمزدی را بر عهده دارند. ما کارگران مزدی تحت سلطه این مناسبات ضد کارگری، از حقوق انسانی محروم می باشیم. یعنی بایستی به اجبار زندگی، نیروی کار خود را بفروشیم و با وجود خیل عظیم ارتش ذخیره کار با کمترین دستمزد (شبه رایگان) تن به کار مزدی بدهیم. به فرمان صاحب سرمایه، در هر زمینه که اراده کند تولید ارزش اضافی کنیم. در شرایطی که این مناسبات ایجاد کرده است، به بردگی مزدی تن دهیم. کار مزدی کردن در واقع تولید ارزش اضافی برای سرمایه است. تغییر دولت ها گرهی از اسیر سرمایه بودن ما باز نمی کند. هر دولتی که بر سر کار آمده است، اسارت ما را در چارچوب نظام کار مزدی محکم تر کرده است. خواست ما نمی تواند تعویض دولت ها باشد، ما رفاه و آزادی می خواهیم و با تغییر این مناسبات است که می توانیم، از اسارت سرمایه رها شویم. پس مبارزات ما کارگران برای گرفتن مطالبات روزمان بایستی با افق نفی این مناسبات باشد.
توافق بین ایران و دیگر دولت های سرمایه نیز در جهت گشایش در زندگی ما کارگران نیست. بلکه گشایشی برای نظام سرمایه داری است. سرمایه داری ایران نیاز به سرمایه های خارجی دارد و از سوی دیگر کشورهای طرف توافق برای استثمار نیروی کار شبه رایگان ما کارگران نیاز به صدور سرمایه دارند. تا بحران های کوبنده ای را که از ذات این مناسبات می جوشند، به چالش کشند. آنها این کار را با تشدید هر چه وحشیانه تر استثمار ما کارگران انجام می دهند. تجربه ای که در عرض این سی و چند سال زیر سیطره حاکمیت سرمایه داری ایران کسب کرده ایم، به ما می گوید که این نظام هر کاری انجام داده است در جهت سرکوب و تعمیق بی حقوقی ما کارگران بوده است. بطور کلی انتظار از حاکمان سرمایه که اقدامی در راستای رفاه ما کارگران انجام دهند، بسیار غیر واقعی و خیالبافانه است. آنجا که سرمایه عقب نشینی کرده است، مبارزات کارگری باعث شده است. آنجا که تحت شرایطی امتیازی می دهد، برای آن است که از حرکت علیه سرمایه جلوگیری کند، یا توهم به دولت و سرمایه را افزون تر نماید. ما کارگران با مناسباتی رو به رو هستیم که ثبات و دوامش در استثمار هر چه بیشتر ما است. تا این مناسبات پا برجاست یا به قولی تا وقتی که در بر این پاشنه می چرخد، از رفاه و آزادی خبری نیست. ما کارگران با نظامی مواجه هستیم که تا سرحد نیستی ما کوتاه نمی آید. حاکمیت سرمایه برای برون رفت از بحران جنگ راه می اندازد، توافق می کند. شعارهای دروغین ساز می کند، نظام سرمایه داری را برای فریب ما قبله آمال بشریت جا می زند. در جهت منحرف کردن مبارزات ما از ستیز واقعی علیه سرمایه همه کار می کند. ما کارگران با یک دشمن طبقاتی روبرو هستیم. ساز و کار مبارزه با سرمایه فقط ایجاد تشکل شورایی سراسری است.
با توجه به مسایلی که در فوق به آن اشاره شد، سرمایه داران و دولت های سرمایه داری سرشان برای ما کارگران درد نمی کند. راهی را می روند که به سود سرمایه باشد، بعد از توافق هم همه کوشش ها در این جهت خواهد بود که هر چه بیشتر و بهتر ما کارگران را سرکیسه کنند. از معیشت ما به اشکال متنوع بکاهند و بر ارزش اضافی بیافزایند و برای آنکه به اهداف خود برسند، عرصه را هر چه بیشتر بر ما کارگران تنگ کنند. اگر به اهداف سرمایه و دولت سرمایه توجه کنیم، خوب در می یابیم که سرمایه برای رسیدن به مقاصد خود که تولید اضافه ارزش و انباشت بیشتر است، به هر جنایتی دست می زند. سرکوب می کند، شستشوی مغزی می دهد، بساط همه نوع فریب راه می اندازد، به دروغ می گویند برای بهتر شدن وضع کارگران بود که در مذاکرات توافق کردیم و با فریب و نیرنگ اوضاع بهتری را از نظر اقتصادی و سیاسی بعد از توافق وعده می دهند!!. این عوامفریبی ها بخشی از سرکوب ما توسط رژیم است.
ما کارگران به تجربه دریافته ایم که سرمایه آن می کند که صلاح و مصلحت بقای بردگی مزدی باشد. ما نیز باید راه و رسم درست مبارزه با سرمایه را پیدا کنیم. برای درک این مسائل و عمق دادن آگاهی خود بایستی روابط کار و سرمایه را کالبدشکافی نمائیم و متوجه باشیم که با استغاثه از دولت سرمایه و ارکان حاکمیت سرمایه داری به مطالبات خود نخواهیم رسید. برای تحمیل مطالباتمان بر بورژوازی، بایستی نیروی عظیم طبقاتی خود را شورائی سازمان دهیم.
الف. خ چهارم مرداد ۱٣٩۴