نکاتی در باره اهمیت و ساختار تشکلهای کارگری
از همان بدو پیدایش و شکلگیری طبقهی سرمایهدار که مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را در اختیار خود گرفت، به خوبی میدانست که برای ثروتاندوزی باید کسانی را به کار بگیرد که با اندک مزدی بیشتیرین سود را برایش به ارمغان آورد. این طبقه، تودهی عظیم کارگر است که برای امرار معاش، ناچار به فروش نیروی کار خود در مقابل دستمزدی ناچیز است. از یکسو کارگر برای نیاز روزانه خود تمایل دارد که بیشتر کار کند و از سوی دیگر سرمایهدار، برای انباشت ثروت خویش، مزد کمتری میپردازد.
این دو طبقهی اجتماعی، بر اساس خصلت طبقاتی، تقابل و تضاد دارند و در این جدال و کشاکش، هر یک که وحدت وهمبستگی طبقاتی مستحکمی داشته باشد، سادهتر میتواند طرف دیگر را وادار به تسلیم کند و پیروز میدان شود.
اما سرمایهدار با در اختیار داشتن، دولت ودستگاههای بورکراتیک و ماشین سرکوب و تجارب حاکمیت صدها ساله، وحدت بیشتری دارد. سرمایهداران با کمک دولت، تلاش میکنند که هر اتحاد عمل کارگری را یا وادار به تسلیم کنند و یا با دخالت در آن، از محتوای طبقاتی خارج کنند.
اما از سوی دیگر، امر سازمانیابی و ایجاد تشکل کارگری، همواره دغدغه فکری کارگران آگاه و پیشروان کارگری بوده است و بسیاری از انسانهای شریف، برای رسیدن به این امر خطیر تلاش کرده و حتی جان خود را نیز فدا نمودهاند. هر زمان که کارگران اقدام به ایجاد تشکل مستقل کارگری کرده، از طرف سرمایهداران مورد هجوم و سرکوب قرارگرفتهاند؛ اما این بدان معنی نبوده که آنها امر تشکلیابی را کنار گذاشته و در مبارزه با سرمایهداران دچار توهم و سازش شده باشند.
در ایران که حاکمیت اجازه هیچ نوع تشکل مستقلی را به هیچ صنفی نمی دهد، گام نهادن درمسیر ایجاد تشکل، کار مثبتی است و باید گفت درچنین شرایطی، تحمیل تشکل خود ساخته کارگری به سرمایهداران، پیشروی در امر مبارزه طبقاتی کارگران است. به عبارت دیگر مقابله با سیستم مستبد و خودکامهای است که هر صدای معترضی را در گلو خفه میکند. اگر چه نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، تلاش برای سازمان یابی کارگران را با دشواری مواجه کرده، اما هیچ چیز غیر ممکن نیست. در طول تاریخ مبارزات کارگری، ظرفیت و توانمندی مبارزاتی، خواستهها و مطالبات و اگاهی تودههای کارگر و تحت ستم، دارای مکانیسمهای متفاوتی بوده، اما نطفه شکلگیری و زمینه ایجاد اعتراضها، مقابله با ستم واستثمار انسان از انسان بوده است. درجهی دستیابی به رفاه و آسایش بهتر، بستگی به ظرفیت مبارزاتی و توان سازمانیابی کارگری و معترضین به سیستم و مناسبات حاکمه بوده است. لازمهی رسیدن به استفاده بهتر از امکانات موجود، قرار گرفتن در مقابل سیستم انسان ستیز سرمایهداری است که برای حفظ موقعیت و سیستم حکومتیاش ازهیچ اقدامی فروگذار نیست.
اما گزینه سرکوب و حاکمیت استبدادی خشن، تنها یکی ازترفندهای دولتهای سرمایه داری است. آنها در شرایط بحران سیاسی - اجتماعی که تاب تحمل اعتراضهای موجود را ندارند، گزینههای متفاوتی را به اجرا میگذارد. مهمترین گزینه حکومتهای سرمایه داری در شرایط وجود اعتراض و جنبشهای قدرتمند توده ای روی آوردن به اصلاحات اجتماعی است که پذیرفتن حق ایجاد تشکل برای کارگران یکی از اقدامهای آنهاست. سازمان جهانی کار یکی از ارگانهای ضد کارگری برای به چالش کشیدن و سازش مبارزه طبقاتی و اصلاحات و تمکین در مقابل سرمایهداری جهانی و برای سد کردن مبارزه علیه بردگی مزدی است.
کارگران در برابر مجموعهی از دستگاههای عریض و طویل سرمایهداری قراردارند، که لازمهی گذار از آنها و رسیدن به خواستههای خود، باید تشکلهای کارگری را به نیروی خود ایجاد کنند. انجمن، اتحادیه، سندیکا و... تشکلهایی هستند که با نیرو و توان خود کارگران مستقل از دولت وکارفرما تشکیل شده و یا تشکیل میشوند. البته از عبارت " مستقل " میتوان تفسیرهای مختلفی کرد، اما آنچه که در اینجا اهمیت دارد، استقلال تشکل کارگری از دولت و کارفرمایان است. با وجود اینکه این نوع تشکلها دارای ساختار همگونی هستند، اما در مواردی به علت وجود دیدگاههای متفاوت در آنها، دارای عملکردی متفاوت هستند. دلیل آن نیز تنوع در گرایشها و رویکردها به امر سازمانیابی کارگری و تحلیلها و نگرشهای متعدد نسبت به شرایط عینی جنبش کارگری است.
همانطوری که میدانیم حرکات اعتراضی کارگران، برای رسیدن به مطالبات پایمال شده توسط سرمایهداران آغاز میشود. پرداخت نکردن دست مزدها، ایمن نبودن محیط کار، عدم افزایش دست مزد برای یک زندگی متناسب با زندگی انسانی و... از جمله مصائبی است که کارگران را به اعتراض میکشاند. صاحبان سرمایه علاوه بر سرکوب اعتراضها، از راههای مختلف دیگری برای شکست مبارزه کارگران، تلاش میکنند. ایجاد تشکلهای دولتی کارگری، مانند خانه کارگر و شورای اسلامی کار و دیگر اتحادیهها و انجمنهای صنفی که مستقیما دولت و کارفرمایان در تشکیل و عملکردشان نقش دارند، یکی از روشهایی است که برای مقابله با خواستههای کارگران به کار میبرند. این تشکلهای زرد و دولتی از محتوای طبقاتی خالی هستند و سرمایهدار با یک تیر دو نشانه زده است: هم کارگر را از سازمانیابی مستقل محروم شده وهم شرایط اعمال نفوذ و قدرت دولت و کارفرما بر کارگران و محیط کار، بدون هزینه ایجاد شده است.
اما در تشکلهایی که توسط خود کارگران و مستقل از دولت و کارفرما تشکیل شده باشند، اساسا ایجاد تشکل کارگری با دیدگاه حاکم بر آنها و عملکردشان مورد قضاوت قرار میگیرد و جایگاهاش در مناقشات کار و سرمایه بررسی میشود. تشکلهای رفرمیستی چه از نوع کارفرمایی و دولتی، صرفا خواستههای مقطعی را تنها به خاطرعدم توازن قوای طبقاتی درحد اصلاح و رفرم بیان میکنند و یا خود را در چهارچوب اصلاحات نظام سرمایهداری تعریف میکنند. (مانند تشکلهای اتحادیهای و سندیکایی در کشورهای پیشرفته سرمایهداری، که با وجود ساختار مستحکم کارگری و آزادی فعالیت ، تنها به رفرم و اصلاحات در چهارچوب نظام سرمایهداری تن میدهند.)
برای نمونه "س ژ ت " فرانسه در سال ٢٠١٠ ، با اعتراض خیابانی بیش از سه میلیون نفری درمقابل طرح بالابردن سن بازنشستهگی تمکین کرد و آن را پذیرفت. نقش سندیکا در این مبارزه، مصالحه وسازش با دولت و کارفرما بود. سندیکا عملا در جهت الغای بردگی مزدی و الغای مناسبات سرمایهداری حرکت نمیکنند. بدون شک نخستین گام مبارزاتی کارگران، اصلاحات شرایط کار و محیط زیست است و طبقه کارگر آگاه و متشکل در یک پروسه و با توجه به ظرفیت و توانمندی خود و اتحاد و همبستگی طبقاتی، موانع سر راه نابودی بردگی مزدی را برمیدارد، اما رویکردهای اتحادیهای وسندیکایی در چند دههی اخیر در خدمت ماندگاری نظام سرمایهداری بوده وعملکردشان سد راه جنبش برابری طلبی کارگری بوده است.
ما کارگران دریافتهایم که عملکرد سرمایه و سرمایهدار فردی نیست، بلکه یک نیروی اجتماعی است که با وجود تضاد و اختلاف جنگ و خونریزی و کشمکش دولتها برسر به دست آوردن منافع بیشتر، درمقابل کارگران یکپارچه و متحد هستند. هشت سال جنگ خانمان برانداز دولتهای سرمایهداری ایران و عراق که در پایان با هم دست دوستی دادند، اما کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و نیشکرهفت تپه به خاطر بازگشایی سندیکا چه مصیبتهایی که نکشیدند و هم اکنون چند نفر از اعضای این تشکل ها در زندان بسر میبرند. فشارهای دولت بر سندیکا، به علت ترس از ساختار آن نیست، بلکه ایجاد خودباوری کارگری در امر سازمانیابی کارگری است.
تشکلهای رفرمیستی با قبول سه جانبهگرایی، عملا دولت را از کارفرما جدا کرده و به آن شکل مستقل دادهاند و داوری دولت را در مناقشات کارگر و سرمایه دار، پذیرفتهاند. کارگران در کارخانه مراکز تولید که قدرت ایجاد تشکل را دارند و اگر ضرورت و اهمیت انرا در یافته باشند، باید اقدام به ایجاد تشکل مستقل کارگری کنند. در این جا به بحث در باره تشکلهای رفرمیستی و دولتی خاتمه داده و در ادامه به ساختار شورایی تشکل کارگری میپردازم. ادامه دارد.
علی کارگرتیرماه ١٣٩٠
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۰