کمپین "تمرد" در مصر، مثل خیلی اموری که تاریخ را عوض کرده اند، با ایده بسیار ساده ای شروع شد. در اول ماه مه گروهی از جوانان فعال انقلابی شروع به جمع آوری امضا، در پشتیبانی از بیانیه ای که در آن از رییس جمهور مرسی سلب اعتماد شده و خواهان انتخابات پیش از موعد بود، کردند .آنها اعلام کردند که هدفشان جمع آوری بیش از ۱۵ میلیون امضا تا زمان سالگرد ریاست جمهوری مرسی در ۳۰ ژوئن میباشد.
کمتر کسی میتوانست انتظار اینکه این ایده به جایی برسد را داشته باشد - چرا که راه اندازان آن هیچ دستگاه سازماندهی که بتواند شعار ها را به واقعیت مبدل کند نداشته، و حتی پلاتفرم سیاسی مشترکی هم نداشتند.
به این وجود در ظرف چند روز کمپین به سرعت پا گرفت. در ظرف حدود یک هفته اولین ۲ میلیون امضا جمع آوری شد. تا اول ژوئن به نیمه هدف رسیده بودند (۷/۵ میلیون). یک هفته قبل از مهلت ۳۰ ژوئن سازماندهندگان کارزار اعلام کردند که به هدف یعنی ۱۵میلیون امضا رسیده اند.
ولی این نمونه دیگری از جنب و جوش اینترنتی، که با تعدد "لایک" ها در فیس بوک و یا تعدد دنبال کنندگان تویتری اندازه گیری بشود، نبود. فعالین "تمرد" امضا ها را روی کاغذ، و همراه با شماره کارت هویت ملی که هر فرد بالغ مصری حامل آن است، جمع آوری کردند. آنها در همه جا دیده میشدند، از فقیرترین محله های معمولی تا مرکز شهر قاهره: از ماشین های منتظر چراغ قرمز در خیابان ، تا رفتن به میان جمعیت ها در جشن های مذهبی و تظاهرات های کارگران. و آنهایی که به دلیل نداشتن سواد نمیتوانستند امضاء کنند، انگشت میزدند.
تا همینجایش هم "تمرد" بیش از یک عریضه بود. سازمان دهندگان کارزار اعلام تظاهرات هایی به طول یک هفته کردند ، که با راهپیمایی هایی بسوی کاخ ریاست جمهوری همراه بود. اخوان المسلمین و هم نظران اسلامی آنها هم اعلام ضد تظاهرات هایی در حمایت از رییس جمهور تحت فشارشان کردند.
پیروزی خیره کننده "تمرد" بایستی در متن اجتماعی آن بررسی شود. اینکه بیش از ۱۵ میلیون رای دهنده تقاضای انتخابات زود رس میکنند، انهم فقط یک سال پس از اینکه محمد مرسی به عنوان اولین رییس جمهوری که در تاریخ مصر به شیوه دموکراتیک به قدرت رسید، نمودار بحران جنبش اسلامی میباشد.
سرعتی که اخوان المسلمین اعتبار خود را به باد داد، حیرت آور است - اعتباری که در پی سالها کار صبورانه در زمان رژیم قدیم، ازجمله سالها زندان و شکنجه برخی از رهبران فعالش، بدست آمده بود.
دلیل ضمنی اینکه چرا بحران اسلامیست ها تا به این درجه حاد است به امری برمیگردد که کارزار "تمرد" به آن اشاره نمیکند. ولی این تنها ناتوانی انقلاب در رسیدن به هدف دمکراتیک خود نیست که توضیح دهنده چرخه متوالی تحرکهای توده ای است بلکه توضیح دهنده (آن چرخه ها) عدم توانایی انقلاب در تحقق امید به تغییر اجتماعی است . یا دقیقتر گفته باشیم، مجموعه تشدید بحران اقتصادی و اجتماعی، انتظارات بالا رفته که انقلاب عدالت اجتماعی را برای محرومان مصر متحقق خواهد ساخت، و -مهمتر از همه- این واقعیت که محرومان، و در قلب آن طبقه کارگر متشکل ، به درجه بی سابقه ای بسیج شده مانده اند (توضیح دهنده مورد نظر میباشد.)
بر طبق آمار جمع آوری شده توسط "مرکز توسعه بین المللی" اعتراضات و اعتصابات کارگری بالغ بر ۳۳ درصد از ۸۶۴ اعتراضات ثبت شده در ژانویه ۲۰۱۳ بود، در حالی که بیش از نیمی از این تعداد کل به خواسته های اجتماعی و اقتصادی مربوط میشدند. در ماه مارس ۲۰۱۳ تعداد کل اعتراضات به ۱۳۴۵ میرسد (شامل ۳۳۴ اعتراض کارگری). در ماه آوریل تعداد کل اعتراضات به ۱۴۶۲ رسید (شامل ۴۶۲ اعتراض کارگری). این آمار را در مقابل کلا کمتر از ۴۰۰۰ اعتصاب و اعتراض اجتماعی در کل ۲۰۱۲ بگذارید.
زمان آخرین رشد اعتراض اجتماعی نیز مهم است. در لحظه ای که فعالین انقلابی، که تنها راهنمایشان جنبش خیابان هست، روحیه باخته و گیج شده بودند ، تحرکات و بسیج در محل های کار و محلات فقیر نشین رو به رشد گذاشت.
موفقیت "تمرد" در عین حال نشانی از ضعف مخالفین سکولار آنها در میان بازیگران صحنه دارد. رهبران لیبرال و ناصریست، مثل محمد البرادعی و حمدین صباحی، بر امواج اعتراضات ضد قانون اساسی در دسامبر سوار بودند.
ولی آنها فرصت سازماندهی جنبشی توده ای بر علیه اخوان المسلمین از طریق اتصال شکایات اجتماعی و سیاسی اهالی مصر را از دست داده ، و بجای آن روی تشکیل پیمانی با افراد رژیم سابق تمرکز کردند. افرادی نظیر عمرو موسا ، وزیری در رژیم سابق مبارک. دوباره شعله ور کردن اعتراض علیه مرسی با ابتکاری از پایین، توسط گروهی از فعالین جوان انقلابی خارج از دایره رهبری احزاب اصلی صحنه سیاست متحقق شد.
صورت مساله برای هم اسلامیست ها و هم مخالفان آنها این است: نهاد های بنیادی دولت مبارک دست نخورده باقی مانده اند و آنها چاره ای نمیبینند جز اینکه با آنها به تعامل بپردازند. این درست که، بعضی از این نهادها، مانند نهاد قضایی، بخشا بخاطر جنگ بین اخوان المسلمین و طرفداران رژیم (سابق) فلج شده اند. در ضمن اخیرا اخوان توانست با چنگ و دندان چند منصب را،مثل نقش مهم فرمانداران محلی، برای گماردگان خود دست و پا کند.
با این وجود واقعیت، همانطور که شعار دیواری ای در خیابان محمد محمود در مرکز قاهره بطور نخراشیده ای بیان میکرد چنین است: "وزارت داخله همانی هست که بود." رهبری نیروهای نظامی هم ، هر چند که پس از تجربه منحوس فرمانروایی مستقیم در طی یک سال و نیم اول دوران انقلاب عقب نشسته و به لیسیدن زخم های خود مشغولند، صرفا ردیف دومی های پشت سر همقطاران نظامی مبارک هستند.
بنابر این تولد انفجاری "تمرد" با امید و نیز خطر همراه است. این (تولد) فراتر از هر شک و شبهه ای نمایانگر استمرار حیات انقلاب از پایین ، و ضعف سیاستمداران رفرمیست - از هر دو قماش اسلامیست و سکولار آن- که امید به بهره وری از آن (انقلاب) را دارند میباشد.
در عین حال این امر خطری را گوشزد میکند که حرف آخر را ژنرال ها و پلیس های مبارک خواهند زد اگر که انقلاب نتواند از دل خود جنبشی را بیرون دهد که توانایی امتزاج (جوش دادن) انرژی های رها شده در طول مبارزات اجتماعی و سیاسی دو سال گذشته ،به شکل وسیله ای قادر به خرد کردن دولت سابق، را داشته باشد.
به قلم آن الکساندر -
ترجمه بهمن فیروز
ششم ژوییه ۲۰۱۳
!- farsi ->