اخیرا مقاله ای تحت عنوان "همراهی جنبش سبز و جنبش کارگری ، پروژه نیمه تمام" به قلم آقای محمد مالجو در سایت ها منتشر شد که در بخش هایی از آن به امکان اتحاد بین جنبش سبز و جنبش کارگری برای رسیدن به مطالبات مشترک پرداخته بود. بر خود لازم دانستم که به عنوان یک فعال کارگری دیدگاه ایشان در مورد این اتحاد و ماهیت آن را به چالش بکشم.
آقای مالجو در بخش پایانی این متن اینگونه بیان می کند: "چهره های اولترا چپ فعالان کارگری گاه صریحا و گاه تلویحا ارزیابی اغراق آمیزی از پتانسیل های عروج طبقه کارگر برای مبارزه اجتماعی به دست می دهند . چندان که طبقه کارگر را در دفاع از منافع طبقاتی خویش کما بیش بی نیاز از ائتلاف با برخی طبقات فرادست سیاسی و اقتصادی می دانند و بر این باورند که طبقه کارگر قادر است همزمان در دو جبهه بجنگد و هم جناح های گوناگون بورژوازی قدر قدرت سی ساله پس از انقلاب را در موقع مناسب شکست دهد و هم جناح اقتدارگرا".
ائتلاف با جنبش سبز و سایر بخش های بورژوازی درون حاکمیت از نظر فعالین کارگری و بخصوص بخش رادیکال آن مطرود است. نه از آن جهت که طبقه کارگر درک اغراق آمیز از پتانسیل های خود برای مبارزه اجتماعی دارد و احساس نیاز به مدافع ندارد، بلکه دقیقا از آن رو که طبقه کارگر(حداقل بخش رادیکال جنبش کارگری) شناخت درستی از منافع طبقاتی خود و نیز طبقات بورژوا به دست آورده است و این شناخت را مدیون تاریخ است. در طول تاریخ هر زمان اتحادی بین طبقه کارگر و سایر طبقات صورت گرفته است، طولی نکشیده است که پس از به قدرت رسیدن طبقه حاکمه جدید ، طبقه کارگر بلافاصله توسط همان متحدانش سرکوب شده است و طبقه کارگر فقط نقش سیاهی لشکر را برای طبقات متحد ایفا کرده است. اگر کمی دقیق تر به تاریخ نگاه کنیم، نمونه هایی از این دست فراوان اند و نمونه اعلای آن را می توان در نبردهای طبقاتی در فرانسه یافت. و البته انتظاری جز این هم از این نوع اتحاد طبقاتی نباید داشت. اتحاد بین طبقه کارگر و طبقه بورژوازی از اساس اتحادی شکننده است. زیرا که منافع این دو طبقه کاملا در تضاد با هم قرار دارد.
باید در اینجا بر این نکته هم تاکید داشت که طبقه کارگر از ایجاد فضای باز سیاسی استقبال می کند. بدون شک در فضای باز سیاسی امکان فعالیت برای فعالین طبقه کارگر و تشکل یابی کارگران بیشتر است. اما قرار نیست که طبقه کارگر در اتحاد با بخش هایی از بورژوازی، فرزندان خود را قربانی کند تا فضای سیاسی جامعه کمی بازتر شود. بدون تردید تغییر در حاکمیت، برای طبقه کارگر فضای باز سیاسی ایجاد نخواهد کرد. زیرا که در اولین فرصت همین فعالین کارگری در یک بازآرایی سیاسی دیگر از درون مناسبات سیاسی جامعه حذف خواهند شد. چرا که بخش رادیکال جنبش کارگری مناسبات نابرابر اقتصادی اجتماعی جامعه را به چالش می کشد و نه حاکمیت سیاسی موجود را. پس تهدیدی جدی برای حاکمیت جدید محسوب می شود.
آقای مالجو در تحلیل خود به درستی اشاره می کند:" سبزهای دموکراسیخواه همواره از طبقۀ کارگر دعوت به عمل آوردهاند تا توان سیاسی خود را بیش از پیش در خدمت جنبش سبز درآورد، اما طنز تاریخ اینکه دقیقاً سیاستهای اقتصادی خود همین مجموعه از نیروهای سیاسی طی دوران شانزده سالۀ پس از جنگ بود که لطمۀ شدیدی به توان سیاسی طبقۀ کارگر وارد آورد". پس چگونه آقای مالجو انتظار دارد که اکنون طبقه کارگر حافظه تاریخی خود را پاک کند و با این بخش از بورژوازی متحد شود؟ این همان بخش از بورژواری است که کارگران را در محیط های کارگری به شدیدترین وجه استثمار کرده است. کوچکترین آزادی های سیاسی را از فعالین اجتماعی سلب و زنان را بیشتر از هر دوره دیگری در تاریخ معاصر ایران به بند کشیده است. آقای مالجو قرار نیست "طنز تاریخ" دوباره تکرار شود. بخش رادیکال جنبش کارگری با هیچ بخشی از بورژوازی وارد اتحاد نخواهد شد.
تیروژ آزاد - ٢۵/٨/٩١
Tirozh_azad@hotmail.com
افق روشن: مقاله محمد مالجو
همراهی جنبش سبز و جنبش کارگری؛ پروژه نیمه تمام کلیک کنید.