افق روشن
www.ofros.com

نگرانی ساکنان نیوکاسل در مورد از دست رفتن موقعیت های شغلی در بلواسکاپ


تیروژ آزاد                                                                                                    سه شنبه ٣ آبان ماه ١٣٩٠

مقدمه‌ی مترجم:
مهم‌ترین نکته‌ی آموزشی این نوشته برای کارگران، توجه به نقش و ماهیت اتحادیه هاست. یک تشکل کارگری زمانی میتواند مطالبات اقتصادی کارگران را پی‌گیری کند که توسط خود کارگران و در جریان مبارزات طبقاتی آنان ایجاد شده باشد. در غیر این صورت به مانعی در راه تحقق منافع طبقاتی کارگران تبدیل خواهد شد.

پیش به سوی ایجاد تشکل‌های خودساخته‌ی کارگران!


نگرانی ساکنان نیوکاسل در مورد از دست رفتن موقعیت های شغلی در بلواسکاپ

تری کاک - ١٦ سپتامبر ٢٠١١

وب سایت جهان سوسیالیست در محدوده‌ی نیوکاسل در شمال سیدنی، در مورد تصمیم اخیر شرکت فولاد بلواسکاپ مبنی بر تعطیلی بخش­های صادرات آن که به از بین رفتن 1400 فرصت شغلی در ولوگانگ و هاستینگز منجر می­شود، با مردم مصاحبه کرده است.
این افراد تجربیات خود را در مورد تعطیلی کارخانه فولاد BHP در نیوکاسل بازگو می‌کنند. این کارخانه که در قلب تولیدی منطقه بود، در سال 1999 تعطیل شد.BHP بخش فولادسازی خود را در ولونگانگ و سایر مراکز دیگر را به دو کمپانی بلواسکاپ و وان استیل منتقل کرد.
فیل (phil) تمام طول زندگی کاری‌اش را در کارخانه‌ی تولیدی فولاد BHP گذرانده است. او در سال 1965 زمانی که تنها 16 سال سن داشت، در نیوکاسل شروع به کار کرد و تا زمان بسته شدن کارخانه در آنجا کار می‌کرد.
او در مورد تاثیر تعطیل شدن نیوکاسل توضیح ­داد و در مورد تصمیم اخیر بلو اسکاپ این گونه اظهار نگرانی کرد : "به نظر من وابستگی ولونگانگ و مناطق اطراف آن به حضور بلواسکاپ بسیار بیش‌تر از وابستگی نیوکاسل به کارخانهBHP است .آنجا هیچ چیزی وجود ندارد که بتواند فقدان بلواسکاپ را پر کند.آمار بی‌کاری در منطقه ولونگانگ به ویژه در میان جوانان بسیار بالاست.کارگران جوان که از کارخانه اخراج شده‌اند، به احتمال زیاد باید برای یافتن شغل به خارج از محدوده سفر کنند."
"مانند شرکت BHP در نیوکاسل، در بلواسکاپ هم کارگران قدیمی زیادی وجود دارند که بیش‌تر زندگی کاری‌شان را در این کمپانی گذرانده­اند. وقتی که کارخانه BHP در سال 1999 بسته شد، تعداد زیادی در این کارخانه وجود داشتند که بالای 50 سال سن داشتند."
وقتی کارخانه بسته شد، بسیاری از این افراد قادر به پیدا کردن کار نبودند و به اجبار بازنشست شدند و این تنها راه چاره‌ی آن­ها بود، زیرا کمپانی به شکلی استثنایی مبلغ زیادی را به عنوان غرامت اخراج به آنان پرداخت کرد. بسیاری از این افراد به راحتی در همان مزایای مستمری تامین اجتماعی محو شدند و احتمالاً هیچ وقت نتوانستند که یک شغل تمام وقت پیدا کنند، زیرا کارفرمایان افراد مسن را استخدام نمی­کنند.
شکی نیست که BHP برای افزایش غرامت اخراج، دلایل خودش را دارد.آن­ها می‌خواهند مطمئن باشند که تا بسته شدن کامل، از هر گونه اعتصاب کارگری و یا فعالیت دیگر جلوگیری می‌شود! شما هیچ وقت نخواهی دید که شرکت­ها چنین پرداخت های بالایی را داشته باشند و من فکر می‌کنم مشابه این روند در بلو اسکاپ هم اتفاق بی‌افتد.
BHP همچنین ملیون‌ها فرصت برای برنامه­های بازآموزی در نظر گرفته است. قرار بود فرصت­های شغلی جدیدی ایجاد شود. وقتی به نتایج عملی کار نگاه می­کنی، می­پرسی که این همه پول برای چه چیزی هدر رفت؟ این برنامه­های بازآموزی چند تا شغل ایجاد کرد؟ من فکر نمی­کنم که شغل­های زیادی ایجاد کرده باشد.
به موقعیت صنعتی استیل ریور که BHP برپا کرده ­است نگاهی بی‌اندازید: قرار بود در حدود 2000 موقعیت شغلی ایجاد کند. این برنامه به طور کامل شکست خورد. هیچ وقت تعداد شغل­هایی که ادعا شده بود، ایجاد نشد و نخواهد شد. تنها مشتی صنایع کوچک ایجاد شد!
در نیوکاسل و جاهای دیگر، شغل­های تمام وقت طولانی مدت برای جوانان وجود ندارد. خرده فروشی شدیداً تحت تأثیر بحران­های جهانی قرار گرفته است و تولید هم تحت تأثیر دلار بالای استرالیا است. مفهوم یک شغل برای تمام طول زندگی، دیگر وجود ندارد. امروزه شما اگر به جوانان بگویید که تمام عمر برای یک شرکت کار کرده­اید، آنان با تعجب شما را نگاه می­کنند. آن ها نمی­توانند چنین چیزی را تصور کنند و هیچ وقت هم آن را تجربه نخواهند کرد. برای آن ها یک شغل برای تمام عمر، خواب و خیالی بیش نیست!

رابرت ویلیامز:
رابرت ویلیامز در نیوکاسل زندگی می‌کند و زمانی می‌توانست به عنوان یک کارگر کار پیدا کند، اما اکنون 2 سالی می‌شود که بی‌کار است. او می‌گوید شغل قبلی‌اش نظافت‌چی بوده است، اما این کار را ترک کرد زیرا کارفرمای پیمان‌کارش به اندازه‌ی تمام ساعات کاری‌اش به او دست‌مزد پرداخت نمی­کرد. او اخراج از بلو‌اسکاپ را یک بدنامی می‌داند.
او می‌پرسد: چرا آن‌ها مدیریت را خراج نمی‌کنند؟ چرا کارگران باید رنج بکشند؟ اتحادیه‌ها کجای کار قرار گرفته‌اند؟ گرفتن غرامت اخراج به اندازه‌ی کافی خوب نیست. اتحادیه‌ها به جای چانه­زنی برای بالابردن غرامت اخراج ، باید کارفرما را بترسانند که شغل‌ها را حفظ کنند.
اخراج کارگران به عامل ایجاد نگرانی و کشمکش در خانواده­ها تبدیل شده است. اخراج شدن مانند داشتن یک بیماری است که اعتماد به نفس شما را از بین می­برد. هیچ چیز بدتر از این است که مشمول بیمه‌ی بیکاری شوی!
ویلیامز در مورد تجربه شخصی­اش می­گوید: " بیکاران به اندازه‌ی کافی حمایت نمی‌شوند.گاهی آنان آموزش‌هایی به کارگران می­دهند، اما بنگاه‌های‌شان نمی­توانند شغل مناسبی برای کارگران بیابند.هر شغلی هم که آن‌ها پیدا می­کنند، معمولا شغل­های موقتی با شرکت­های پیمان‌کاری است و معمولا دست‌مزدهای مناسبی به آن­ها پرداخت نمی­شود.
ویلیامز شدیداً از حزب کار انتقاد می­کند و می­گوید هر ادعایی در مورد قهرمان طبقه‌ی کارگر مزخرف است! در دولت کار هاوکه-کیتینگ در دهه‌ی 1980 و 1990 اوضاع بدتر شده است. آنان موقعیت‌های شغلی زیادی را از بین برده­اند و به کارگران خیانت کرده­اند. آنان برای خلبانان خطوط هوایی که در اعتصاب بودند، چه کردند؟ آن‌ها با ورود به هواپیما، اعتصاب را شکستند و خلبانان را مجروح کردند!
"من در تمام طول زندگی کاری‌ام به حزب کارگر رای داده­ام، اما حالا دیگر به آن رای نمی­دهم. من در هر شغلی که بوده­ام، در اتحادیه­های مختلفی حضور داشته­ام، اما از حالا دیگر به هیچ اتحادیه­ای وارد نمی­شوم. آن‌ها فقط به گرفتن حق عضویت ما کارگران علاقه دارند" !

ویرجینیا (Virginia):
کارگری که با WSWS در مرکز شهر نیوکاسل صحبت کرده بود، می­گوید : عمیقاً در مورد از دست رفتن شغل­ها در بلواسکاپ نگران است. او توضیح می­دهد که این موضوع آسیب­پذیری موقعیت شغلی کارگران را زیاد می­کند. بسیاری از مردم نمی­دانند که آیا تا روز بعد هم‌چنان شغل‌شان را خواهند داشت یا نه! این روزها امنیت شغلی وجود ندارد. من می­دانم که اگر سخت کار نکنم، شغلم را از دست خواهم داد. از کارگران انتظار می­رود که در شغل‌شان بسیار انعطاف­پذیر باشند و مهارت­های مختلفی داشته باشند، ولی به اندازه‌ی کافی به آن­ها دست‌مزد پرداخت نمی­شود.
به نظر من اخراج از بلواسکاپ نتایج گسترده­ای خواهد داشت. به نظر من باید برای کارگران حمایت‌های بیش‌تری وجود داشته باشد. باید بدون کسر دستمزد، برنامه­های بازآموزی برای کارگران وجود داشته باشند. من فکر می‌کنم که دولت باید این کار را انجام دهد و موقعیت­های شغلی جدیدی ایجاد کند و نه این که آن را به کارفرمایان پاس دهد.


درس­هایی از بسته شدن کارخانه فولاد نیوکاسل

تری کاک - ١٦ سپتامبر ٢٠١١

کارگران بلواسکاپ که با از دست رفتن 1400 موقعیت شغلی در ولونگانگ واقع در جنوب سیدنی، و نیز هاستینگز در ویکتوریا روبه­رو شده­اند، باید از تجربه کارگران تولید فولاد نیوکاسل درس بگیرند. در 1999 BHP کارخانه‌ی تولید فولاد را تعطیل کرد و هزاران موقعیت شغلی را نابود کرد. BHP سپس با ایجاد دو کمپانی بلواسکاپ و وان استیل خود را از هرگونه درگیرشدن با معضلات تولید فولاد خلاص کرد.
چیزی که اکنون کارگران در ولونگانگ و هاستینگز با آن روبه رو هستند، بسیار شبیه چیزی است که برای طبقه کارگر در نیوکاسل اتفاق افتاد. روش­هایی که امروزه دولت و اتحادیه­ها برای جلوگیری از هرگونه اعتراضات کارگران به کار می‌برند، در واقع همان روش­هایی است که در هنگام بسته شدن کارخانه نیوکاسل استفاده می‌شد.
بعد از این که در سال 1997 تعطیلی کارخانه اعلام شد، حزب کارگر در سطح دولتی و فدرال و نیز اتحادیه‌های کارگری، سعی کردند از هرگونه کشمکش و درگیری در محیط‌های کار جلوگیری کنند.
اتحادیه­ها و شخصیت­های مهم کارگری شامل هیئت اجرایی شورای استرالیایی اتحادیه­های کارگری(ACTU)، باب کر (نخست وزیر جدید ایالت والز جنوبی) و کیم بیزلی (رهبر اپوزیسیون کار فدرال) به منظور سخنرانی برای راهپیمایان اعتصاب­کننده از نیوکاسل بازدید کردند. همگی آن‌ها به­ طرز عوام­فریبانه­ای BHP را سرزنش می­کردند و به کارگران وعده‌های توخالی می­دادند که : هیچ وقت کارگران تولید فولاد و خانواده‌های‌شان را تنها نخواهند گذاشت!
بیزلی در یکی از راهپیمایی­ها بسیار عصابی شد و گفت که گردانندگان BHP باید مستقیماً به کارگران بگویند که از تصمیم خود منصرف شده­اند. نکته‌ی قابل توجه این است که وی زمانی که در دهه‌ی 1980 نخست­وزیر دولت هاوکه-کیتینگ بود، هیچ وقت به این نحو ابراز احساسات نکرده ­بود . در فاصله بین سال های 1983 تا 1989 حدود 25000 موقعیت شغلی در کارخانه‌ی فولادسازی از بین رفت که 10000 مورد آن در نیوکاسل بود!
BHP کمپین خودش را دارد. تبلیغات رادیو و تلویزیون نشان می­دهد که بستن این کارخانه به منزله‌ی پایان این منطقه نیست، بل‌که به منزله‌ی شروعی تازه برای منطقه هانتر و نیوکاسل است. به کارگران گفته شده است که آن‌ها بعد از بازآموزی برای حرفه‌های مختلف، آینده‌ای بهتر و جدید خواهند داشت.
نماینده‌ی اتحادیه‌های کارگری پشت درهای بسته با نماینده‌ی شرکت مذاکره می­کند تا تدابیری اتخاد کنند که طی آن بسته شدن کارخانه با حداقل سر و صدا صورت بگیرد.کمیته‌ی مشترک اتحادیه- مدیریت تشکیل شد و افزایش مبلغ غرامت اخراج به همراه هزاران برنامه‌ی بازآموزی و وعده‌هایی مبنی طرح­های مطمئن شغلی به کارگران اعلام شد. به عنوان مثال شعبه­ای از صنعت استیل ریور در محل کارخانه BHP ایجاد شد که قرار بود بیش از 2000 موقعیت شغلی ایجاد کند.
اتحادیه‌های کارگری از همان ابتدا هیچ تلاشی برای دفاع از موقعیت‌های شغلی و باز­­ نگاه داشتن کارخانه نداشتند. حزب برابری سوسیالیست از کارگران BHP خواست که از اتحادیه‌های کارگری جدا شوند و یک اعتصاب سیاسی مستقل بر اساس یک برنامه‌ی سوسیالیستی به ­راه بی‌ندازند.
تعطیل شدن رسمی کارخانه در 1999 نشانه‌ی هم‌کاری اتحادیه­ها با BHP برای"بسته شدن منظم کارخانه" بود! مقامات اتحادیه و مدیریت، مراسمی مانند افتتاحیه برگزار کردند و طی آن کارگران پشت پرچم‌های مربوط به دپارتمان خود جمع شدند و به صورت منظم، همراه با صدای گروه کُر از آن جا خارج شدند.
نتیجه نهایی از بین رفتن 2800 موقعیت شغلی در کارخانه و پایان 85 سال تولید فولاد در نیوکاسل بود.
همان­طور که انتظار می رفت آینده روشنی که دولت، BHP و اتحادیه نوید آن را می­دادند، هرگز محقق نشد . بسته شدن کارخانه فولاد عواقب مخرب طولانی‌مدتی بر زندگی کارگران نیوکاسل و تمام منطقه‌ی هانتر گذاشت. اتحادیه­ها به همراه حراج کردن شغل­ها به بالاترین مبلغ غرامت اخراج، به آینده‌ی جوانان این منطقه نیز چوب حراج زدند.
بسته شدن این کارخانه به شکلی گسترده بر کمپانی­های دیگری که هر کدام به نحوی به تولید فولاد متکی بودند نیز تاثیر گذاشت. هم‌چنین کارخانه در هنگام فعالیت، موقعیت‌های آموزشی و کارآموزی زیادی ایجاد کرده بود، اما امروزه عملاً در نیوکاسل برنامه‌های آموزشی برای جوانان وجود ندارد. شغل تمام­وقت برای جوانان کمیاب شده است و از آن صنعت پر رونق چیزی باقی نمانده است. آمارهای رسمی نشان می‌دهند که درصد بیکاری از 11.3 درصد در ژانویه‌ی 2001 پایین‌تر آمده است، اما در حقیقت این آمارها گمراه کننده هستند. شکل‌های معمول بیکاری پنهان و نیمه بیکاری، سبب شده تا کارگران زیادی و به ویژه کارگران جوان به منظور یافتن کار در جاهای دیگر، این منطقه را ترک کنند.
نرخ پایین بیکاری برابر با 8/2 درصد، خوش‌بینی­ برای رونق مجدد نیوکاسل را افزایش داده است. این آمار اما به این نکته اشاره نمی‌کند که اکثر شغل‌ها نیمه وقت، فصلی و با قراردادهای موقت هستند که دستمزدهای پایینی به آن‌ها پرداخت می­شود و امنیت شغلی ندارند. بعد از تعطیلی نیوکاسل به عنوان یک مرکز صنعتی، بزرگ‌ترین مراکز کاری منطقه، مرکز خدمات درمانی نیوانگلند و دانشگاه نیوکاسل هستندکه در حال حاضر تنها2250 نفر را در استخدام خود دارند.
یک دهه بعد از بسته شدن نیوکاسل، روش" بسته شدن منظم کارخانه" و نابودی موقعیت‌های شغلی به خوبی تثبیت شده است. به محض این که کارخانه‌ی فولاد بلواسکاپ در ماه قبل برنامه‌ی خود را اعلام کرد، ماشین تملق و تظاهر دست به کار شد:
دولت کارگر فدرال و اتحادیه­های فولادسازی از قبل در مورد از دست رفتن موقعیت‌های شغلی خبررسانی کردند. وقتی که اتحادیه متوجه حضور مخالفانی در میان کارگران فولاد شد، برای اولین بار در طول سالیان در ولونگانگ و هاستینگز یک کنفرانس عمومی برگزار کرد تا با بالا بردن غرامت‌های اخراج، از هرگونه اقدام کارگران در دفاع از موقعیت­های شغلی جلوگیری کند. مقامات اتحادیه تلاش کردند عصبانیت کارگران را با برانگیختن احساسات میهن‌پرستانه، ضد‌چینی و درخواست برای اجرای برنامه­های‌ حمایت از صنایع داخلی، منحرف کنند.
با پایان دادن به هرگونه درگیری در صنعت فولاد، BHP به کارگران بی‌کارِ بلواسکاپ پیشنهاد داد که در معدن بزرگی در شمال­غربی استرالیا- هزاران کیلومتر دورتر از ولونگانگ و هاستینگز- مشغول به کار شوند.
دولت فدرال با تشویق مالی کارگران برای کوچ کردن به قسمت غربی استرالیا و نیز ارائه‌ی برنامه‌های بازآموزی، برای شغل­هایی که هیچ وقت وجود نداشتند، نقش به‌سزایی در این بازی ایفا کرد. دولت هم‌چنین، هم‌زمان مبلغ 100ملیون دلار دیگر برای ایجاد خلاقیت و باقی ماندن در بازار رقابت به بلواسکاپ پیشنهاد داد.
نخست وزیر جولیا گیلارد برای یک ملاقات 5 ساعته با کارگران بلواسکاپ به ولونگانگ رفت که این جلسه در غیاب رسانه‌ها برگزار شد. هدف از این سفر، که توسط رسانه­های محلی" ماموریت نجات" خوانده شد، پیشنهاد کمک 30 میلیون دلاری دولت و نیز دیدار با رهبران اتحادیه‌ها بود.
کارگران بلواسکاپ نباید به دولت کار و یا اتحادیه­ها اعتماد داشته باشند. قدم اول در دفاع از موقعیت‌های شغلی، جدا شدن از اتحادیه و تشکیل کمیته­ای از کارگران عادی و نیز اشغال کارخانه در ولونگانگ و هاستینگز است. چنین منازعه­ای به ناچار یک مبارزه‌‌ی سیاسی علیه دولت است. دولتی که باید بر اساس برنامه‌ی سوسیالیستی بنا شود و جهت‌گیری پایه‌ای آن باید در جهت منافع کارگران باشد.
این برنامه به عنوان اولین قدم در تثبیت یک برنامه‌ی اقتصادی عقلانی برای جهان­، باید صنعت فولاد، بخش استخراج معدن، بانک­ها و سایر موسسات چند ملیارد دلاری را تحت مالکیت عمومی و کنترل دموکراتیک طبقه‌ی کارگر درآورد. تحقق این امر نیازمند مبارزه برای یک دولت کارگری و ایجاد یک رهبری انقلابی جدید است.

تیروژ آزاد- مهرماه ١٣٩٠

Working.article@gmail.com

کمیتۀ هماهنگی برای کمک - سه شنبه ۰۳ آبان ۱۳۹۰