کردستان سوريه يا روجاوا در شمال سوريه واقع شده است. در ١٩ جولای ٢٠١٢، کردها «خودمديريتی دموکراتيک» در سه کانتون جزيره، کوبانی و عفرين را اعلام نمودند، و تحول کردستان سوريه بر اساس شرکت مستقيم مردم در اداره جامعه را بمورد اجرا گذشتند.
الگو و ساختارهای خ م د براساس انديشه ها و استرتژی عبداله اوجالان:
۱- قانون اساسی مدرنيته سرمايه داری رفتار دولت را تنظيم و تعريف می کند. اما، دولت سرمايه داری نهادی بالای جامعه است. هيچ دولتی بی طرف و يا حافظ منافع کل جامعه نيست. دولت ابزار سلطه سرمايه داری عليه جامعه است. دولت اقتدار و سلطه اش برجامعه را از طريق اجماع، يا دموکراسی از بالا، و يا سرکوب تامين می کند.
برعکس مدرنيته سرمايه داری، روجاوا قرار داد اجتماعی تدوين کرده است. قرارداد اجتماعی رابطه بين آحاد مردم و جامعه را تعريف می کند. جامعه روجاوا بر ساختار دموکراسی مستقيم يا از پائين و در هيات کمون ها و شوراها پاگرفته است.
۲- دولت. آنتونی گرامشی منشاء اقتدار دولت را از سلطه اش بر جامعه دريافت می کند. او جامعه را مکان نبرد موقعيت برای استقرار موازنه قدرت می بينند. در«نبرد موقعيت» تحميل هر درجه ای از عقب نشينی به دولت موازنه قدرت جديدی در جامعه پديدار می کند. بدين ترتيب درفرايند جنگ موقعيت جامعه از شر دولت خلاص می شود.
۱-۲- مارکسيسم سرمايه يا کاپيتال را نقد می کند ونه مدرنيته سرمايه داری را. به نتيجه در درون مدرنيته سرمايه داری راهکارهائی برای نفی و رهائی از دولت ارائه نمی دهد. با تساهل به وجود مدرنيته سرمايه داری، که از بدو پيدائی اش بر غارت ودزدی وجنگ و نابرابری سامان يافته است، مارکسيسم خواهان افول دولت درپس انقلاب کارگری است. مارکسيسم دولت سرمايه داری را با فلسفه پوزتويستی پيشرفته ارزيابی می کند، و معتقد است مدرنيته سرمايه داری با رشد نيروهای مولده زمينه اقتصادی جامعه پسا-سرمايه داری را فراهم می کند.
٢-٢ آنارشيسم وجود دولت را در کل نفی می کند. گرچه، اين رويکرد نقطه قوت آنارشيسم نسبت به ديدگاه مارکسيسم را برجسته می کند، ولی، آنارشيسم هم بلحاظ کوتاهی در سازمانيابی جامعه و هم ازفقدان نقشه عمل برای تحقق نفی دولت رنج می برد.
ماری بوکچين کمبودهای هر دو از گرايشات مارکسيستی و آنارشيستی را برطرف می کند، و خواهان سامان دادن نهادهای مستقيم اراده مردم در شهرداری ها(کمون ها ازمن) می شود. جوهر نقد ماری بوکچين به هردو از گرايش در اين گفته اش فرموله شده است:
«احزابی که در اشکال سازمان های مردمی اجين نشده باشند، درمعنای کلاسيک سياسی نيستند. در حقيقت، اين احزاب هستی هائی بوروکراتيک و طرفدار ضد سياست های مشارکتی و شرکت شهروندان در سياست هستند. در واقع، واحد واقعی زندگی سياسی اداره شهرداری هاست، جائی که کوچکتر است همه جمعيت را شامل می شود و يا بنا به وسعت اش به مديريت های فرعی به خصوص محلات تقسيم می شود» ماری بوکچين.
«هر هستی اقتصادی جزئی از يک چهارچوب نهادی آزاد... بخشی از کل بزرگتررا شامل می شود، که توسط شهروندان درمجمع شهروندی، نه به عنوان کارگر، کشاورز و يا هر گروه ويژه علاقمند به حرفه معينی، بلکه شهروندان کنترل می شود» ماری بوکچين.
به تاسی از ماری بوکچين، اوجالان الگوی کنفدراليسم دموکراتيک، متشکل از سه رکن: يکم دموکراسی مستقيم يا از پائين، دوم حفظ محيط زيست، و سوم رهائی زنان را برای معضل خاورميانه ارائه می دهد. عبداله اوجان بيان می کند که دولت را نبايد تسخير کرد، بلکه همين آن با بنياد نهادهای مستقيم مردم وجود دولت را در فرايند انقلاب مداوم نفی کرد.
٣-٢ کنفدراليسم دموکراتيک شمال سوريه(خلف روجاوا) با اتکا بر انديشه های عبداله اوجالان سيستم اداره خودمديريتی بر پايه کمون ها، شوراها و نهادهای گوناگون مردمی بنياد شده است.
٣- رهائی زنان شرط رهائی جامعه. کل جوامع مدرنيته سرمايه داری جهان با تفاوت هائی کم و بيش سيستم های پدرسالاری هستند. ک د ش س با اجرای هدفمند تدوين قوانين برابری جنسی و ايجاد فر صت ها و نهادهای متنوع اجتماعی زنان، برای اولين بار در تاريخ مدرنيته سرمايه داری برابری جنسی را هم در قوانين حمايت از زنان و هم در اقدامات عملی تحقق بخشيده است. ازدواج زير سن ١٨ و چند همسری غير قانونی شده است. خشونت عليه زنان پيگرد قانونی دارد. درتمام نهاد های جامعه يک نفر زن و يک نفر مرد به عنوان هماهنگ کننده و يا رئيس انتخاب می شوند. در تمام موسسات حداقل 40 درصد شرکت کنندگان به زنان تخصيص داده شده است. شرکت زنان در کمونهای مختلط زنان و مردان، تشکيل کمون های مختص زنان، ايجاد تعاونی های زنان، آکادمی های گوناگون زنان، سامان دادن راديوی زنان، تلويزيون و روزنامه زنان، همگی با پرسنل زنان، تشکيل نيروهای حفاظت خلقی مستقل زنان ... آزادی زنان ک د ش س را تحقق بخشيده است.
۴- مسئله ملی. در سوريه تبارهای کرد، عرب، ارمنی، آسوری، سيرياک، آرامی، چالدين، ايزدی، علوی، دروز، ترکمن و چچن و ايدئولوژی های مذاهب سنی، علوی، اسماعليه، ايزدی، مسيحی کليسای شرق زندگی می کنند. برای حل تنش های اجتماعی بواسطه وجود تنوع تباری، مذهبی و فرهنگی نياز به عدم تمرکز قدرت و يا به رسميت شناختن خودمديريتی های محلی دارد. در ک د ش س با پذيرش اصل دموکراسی و احترام به تنوع تباری، مذهبی و فرهنگی و زبانی مردم با شرکت در کمون ها و شوراها جامعه را اداره می کنند. رضا شاه با تشکيل دولت ملت ايران، بانی شوم مسئله ملی در ايران گرديد. دولت ملت در ايران با نفی تنوع تباری، ايدئولوژی مذهبی، فرهنگی و زبانی و با توسل به ابزار سرکوب تلاش کرده اند به اصطلاح يک ملت همگن با تبار فارس(ايرانی) وايدئولوژی مذهب شيعه سامان دهند. اين سياست شوينيستی استخوان لای زخم بی اغراق به سرطانی تبديل شده است و متاسفانه به درجاتی موجب تفرقه در همبستگی مردم و طبقات کارگرجوامع متنوع ايران گرديده است. يکی از اهداف اعلام پلتفرم کنفدراليسم دموکراتيک خلق های ايران حل معضل ملی است. پ ک د خ ا براين باور است که مردمان فارس، آذری، کردها، اعراب خوزستان، ترکمن ها،و کردهای خراسان، ترکمن های بجنورد و ترکمن صحرا و مردم بلوچ با پذيرش اصل دموکراسی و با به رسميت شناختن برابری تباری، ايدئولوژی مذهبی، فرهنگی و برابری زبانی اداره خود مديريتی دموکراتيک مناطق شان را برپا کنند.
۵- کمون و شورا به مثابه نهادهای اداره دموکراتيک جامعه. درک د ش س کمون واحد پايه ای شوراها در محلات شهری از ٣۵ تا ٧٠ خانوار و در ده کل جمعيت يک کمون را تشکيل می دهد. شورا در ناحيه و شهر ، به ترتيب از نمايندگان کمون و ناحيه سامان می يابد.
١-۵، کمون برای جنبش های چپ مقوله ای نا آشنا بوده است. در بيش از دو قرن گذشته، کمونيسم در معنای آرمانی برای کمونيست ها مفهومی آشنا بوده است. کمونيست ها با هر سايه روشنی کمونيسم را جامعه پسا-سرمايه با برابری اجتماعی تعريف کرده اند. ولی، بی اغراق در معنای لغوی کمونيست و کمونيسم، يعنی طرفدارکمون و کمون گرائی غفلت کرده اند. و براين سياق سامان دادن کمون ها در درون مدرنيته سرمايه داری را در نيافتند. آنها در نهايت خواهان برپائی کمون های کشاورزی در پس مدرنيته سرمايه داری شدند. جدا از کمون های اوليه، تاريخ کمون در مدرنيته سرمايه داری به کمون پاريس بر می گردد. به نظر من اطلاق واژه کمون به آنچه در پاريس ١٨٧١ رخ داد، نارسا بوده است. ظاهرا، کمون پاريس براين معنا شد که گويا توده های مردم پاريس در يک همايش فراگستر نمايندگان اداره پاريس انقلابی را انتخاب کردند. ولی، در حقيقت مکانيسم انتخاب اعضای رهبری کمون پاريس چنين نبوده است. مارکس در کتاب تحليل جنگ داخلی فرانسه می گويد: اعضای رهبری کمون يا نمايندگان منتخب مردم پاريس ازسوی ساکنان شهرداری ها(کمون ها يا محلات، از من) انتخاب شدند و به شهرداری ها پاسخگو بودند. بنا براين واحد پايه ای آنچه در برآمد پاريس ١٨٧١ رخ داد کمون يا شهرداری بوده است. بر اين پايه واژه «کمون پاريس» ساختار پيکرسازی رويداد پاريس ١٨٧١ را بيان نمی کند. در حقيقت، کمون پاريس، شورای پاريس متشکل از واحد های شهرداری ها بوده است. آنچه برای مارکس مهم شد پيدائی مکانيسم پاسخگوئی نماينده ها به انتخاب کنندگان و اقدامات راديکال کمون پاريس يا شورای پاريس بود. ولی، تحول شهرداری های بالای سر مردم، نيابتی، يا شهرداری های منفعل، به شهرداری های از پائين، با شرکت مستقيم مردم شهرداری ها دراتخاذ تصميم و داشتن حق بازخواست منتخبين مورد توجه مارکس قرار نگرفت. به همان دلائلی که در بالا شرح داده شد، در انديشه مارکس بنياد نهادهائی در درون جامعه برای چالش دولت مدرنيته سرمايه داری کليد نخورد. و قرارشد بخشی از طبقه کارگر شاغل در انقلاب کارگری مدرنيته سرمايه داری را به زير به کشند، و دولت کارگری سامان يابد.
٢-۵، شورا. برخلاف کمون، شورا برای جنبش مارکسيستی مقوله ای آشنا بوده است. اما، شورا به عنوان پديده ای خود جوش در شرائط انقلابی و در درون کارگران شاغل درک گرديد. البته، نه تنها همه شوراهای گذشته خصلت خود جوش نداشتند، بلکه موارد زيادی از تشکيل شورا در درون مدرنيته سرمايه داری، نظير شورای سربازان وافسران دون پايه در انقلاب دموکراتيک ١٦۴٨ انگلستان، سامان يابی کميته های کارگران کلايد اسکاتلند درسال ١٩١٨و شورای شهر ليورپول در اوائل دهه ١٩٨٠ را برشمرد. متاسفانه، آموزش و آگاهی از خصلت شورا، به مثابه ارگان های مستقيم اداره درون و بيرون از موسسات توليدی خدماتی، نه پيش از ونه در گرماگرم برآمد انقلابی ١٣۵٧ مورد توجه چپ قرارنگرفت.
٦- نيروهای حفاظت خلقی زنان و مردان در«ک د ش س».
در مدرنيته های سرمايه داری ارتش نگهبان نظام سرمايه داری است و از دولت سرمايه داری دستور اتخاذ می کند. جامعه درمبارزه ونفی دستگاه دولت نياز به سامان يابی نيروهای حفاظتی دارد. حزب اتحاد دموکراتيک کنفدراليسم دموکراتيک شمال سوريه با بروز جنگ داخلی وگشايش فضای آزاد بموازات متشکل کردن مردم نيروهای حفاطت خلقی را سازمان دادند. برعکس، ديدگاه دولت ملت، در ک د ش س، نيروهای حفاظت خلقی مردان و زنان بر پايه آموزش نظامی و ايدئولوژيکی، اعتقاد بر دموکراسی مستقيم ، حفظ محيط زيست و آزادی زنان پاسدار ک د ش س بوده و از شوراهای سراسری فرمان می گيرند، ونه ازاين يا آن حزب.
مراد عظيمی - ٢٠١٨/٠٧/٢٩