پيشگفتار
مقوله ی روبنای ايدئولوژی مذهب شيعه و اعمال نوعی از قهر طبقاتی متفاوت از شيوهای ديگر حاکميت روابط سرمايه داری، در خدمت فرايند توليد ارزش اضافی يا انباشت سرمايه، مستمسکی در اختيار رنگين کمان رفرميست های ما قرار داده است، تا مبارزه ی طبقه ی کارگر ايران عليه بردگی مزدی را به آينده محول کنند. دستمايه ی تعبير و تفسير اينان از روابط سرمايه داری در ايران را آزموده های نظريه پردازان بورژوازی شکل می دهد و نه مارکس. اين ها آخوندند، راندخوارند، مافيايند، پاسدارند، متحجرند، نفهم و بی شعورند؛ اينها چه می دانند اقتصاد چيست، کارخانه ها را می بندند و اجناس ارزان چينی را وارد می کنند. خامنه ای و جنتی و سردار صفوی ووو را حاکمان سرمايه داری ايران دانستن توهين به روابط سرمايه داری است! اگر اين منتقدين به عوارض سرمايه داری و نه نفس سرمايه ايران نگاهشان را به چهار ديواری ارضی ايران محدود نکنند، مافيای کلان را در وال استريت- بورس نيويورک- و مديران کل چند بانک بزرگ و سيتی- بورس لندن- نيز خواهند ديد. راندخواری را در يونان مشاهده خواهند کرد- که به مقياس کل توليد ملی بدهی بار آورده اند.
روی پيشانی فرايند مصادره ی ارزش اضافی يا انباشت سرمايه نوشته نشده است که حتما و بی قيد و شرط زمانی و مکانی ساختار روبنای سياسی روابط بردگی مزدی طبقات کارگر بايد ساختار دموکراتيک باشد. اگر دموکراسی را به معنای حاکميت واقعی مردم بر سرنوشتشان تعريف کنيم، سرمايه داری های غرب چه در گذشته و چه حالا برازنده ی چنين نامی از دموکراسی نبوده اند. ما شاهد انواع دموکراسی و يا نبود دموکراسی بوده ايم. حتی تا همين ديروز، شاهد گونه ی خاصی از ديکتاتوری سرمايه- در شکل حکومت های سرمايه داری دولتی اردوگاهی-متفاوت از ديکتاتوری های غرب بوده ايم- و هنوز بقايايش در کره ی شمالی جان سختی می کند.
اما، برخلاف سرمايه داری های غرب، از اول برپيشانی روابط سرمايه داری ايران مهر ديکتاتوری حاکميت سياسی سرمايه مهر شده است. برون رفت از روبنای سياسی ديکتاتوری ايدئولوژی مذهب شيعه و جاری شدن دموکراسی به انقلاب بی واسطه ی سوسياليستی و لغو کارمزدی گره خورده است. امروز بايد طبقه ی کارگر ايران هم زمان برای دموکراسی و سوسياليسم مبارزه کند.
در تاريخ ۲۸می ۲۰۱۰ برابر با ۸ خرداد ۱۳۸۹روزنامه ی گاردين گزارش داد که در کارخانه ی «فوکسکن، Foxconn» چين، سازنده ی وسائل الکترونيک «اپل، يا سيب، Apple»، «دل، Dell»، «سونی، Sony» و «ارکسن، Ericsson»، توری به عمق ۵/ ۱متر، دور کارخانه ی عظيم نصب کردند. در کارخانه ی فوکسکن بيش از ۴۰۰ هزار کارگر کار می کنند. از اول امسال تا اکنون تعداد ۱۰ نفر کارگر از شدت سختی کار خود را از پشت بام کارخانه پائين انداخته و کشته شده اند. تمام کارگران کارخانه را جوانان دختر و پسر تشکيل می دهد. اين هزاران کارگر جوان کار يکنواخت کشنده را روزی ده ساعت و شش روز در هفته- با دستمزدهائی حداکثر معادل کارگر ايران- تکرار می کنند. يک نفر در «اطاق انترنتی کارگر چين» اينگونه می نويسد، وقتی شما به اين کارخانه ها نگاه می کنيد ياد فيلم عصر طلائی چارلی چاپلين می افتيد، که کارگران در زير چرخ های عظيم سرمايه جان و تنشان له و نابود می شود. در کارخانه ی فوکسکن ديسيپلين يا نظم سربازخانه ای برقرار است. سرمايه دار تايوانی فوکسکن به خبرنگاری گفته بود که از ناراحتی خواب خوش ندارد- طفلک! او نگران است که شب دوباره با زنگ تلفن بيدار شده و باو بگويند کارگر ديگری خودکشی کرد! مقامات دولتی شهر «لانگهو، Longhua، » ، يعنی به اصطلاح مقامات حزب کمونيست، وضعيت دهشتناک کارخانه ی فوکسکن را ناديده می گيرند. خواهر يک نفر از کارگران کشته شده می گويد: محافظان کارخانه برادرش مای را مجبور کرده بودند که هفته ها توالت ها را تميز کند. او را دو روز بازداشت می کنند و زير مشت و لگد می کشند. سپس جسدش را از پشت بام کارخانه پائين می اندازند. ظاهرا او خودکشی کرده بود. ولی خواهر مای می گويد آثار کبودی در بازوها و مچهای برادرش را ديده بود. در سال ۱۹۸۳، شهر لانگهو، محل کارخانه ی فوکسکن، يک دهکده ی ماهيگيری بود. امروز ۱۲ميليون نفر جمعيت دارد. اما، اين تنها شهر نيست. در چين شهرهائی وجود دارد که در يکی فقط زيپ، در ديگری جوراب، در سومی تهويه ی هوا ووو ساخته می شود. شرائط کار وحشتناک به کارخاه ی فوکسکن محدود نمی شود.
مطابق آمار در چين ۴۵۰ هزار نفر ميليونر وجود دارد، که هرکدام حداقل ۶/ ۱۴ ميليون دلار ثروت يا کارمرده دارند. اينها۴ / ۰ در صد جمعيت، ولی ۷۰در صد کارمرده ی طبقه ی کارگر چين را مصادره کرده اند. بالاخره، و به اصطلاح شاه بيت مطلب ما، اينکه ۹۱ در صد اين ميليونر ها را فرزندان مقامات ارشد حزب کمونيست، معادل فرزندان آقازاده های سرمايه داری ايران تشکيل می دهند.
من فکر می کنم نيازی به توضيح وتفسير بيشتر نيست.
مراد عظيمی - ١٣/٠٦/١٠