بقا و گسترش فرايند انقلابی روجاوا، يعنی افق نوين دموکراتيک، نيروی اندرتوان (بالقوه) عظيمی برای تغييرذهنيت شهروندان ميليونی مردم خاورميانه د ارد.
چطور شد که آمريکا از کردهای روجاوا پشتيبانی نمود؟
از ماه اکتبر سال ٢٠١۴، کردهای سوريه و متحدين غيرکرد همکاری نظامی با نيروهای ائتلافی به رهبری آمريکا در جنگ عليه ˮدولت اسلامی“(داعش) را بحث کردند. در اواخر ٢٠١۴، عمدتا نيروی های دفاع خلقی وای پی جی و وای پی جی کردها از کوبانی دفاع کردند، اکنون نيروهای دموکراتيک سوريه (ن د س) ناميده می شوند، تعداد ده هزارنفر از مبارزان غير کرد در صفوفش قرار گرفته اند. اين نيرو شهر رقا، پايتخت داعش و بخش شرقی استان ديرال زور را آزاد کردند. بسياری از چپ ها و سازمان های مترقی و جنبش ها در جهان اين همکاری نظامی را بخاطر تناقض ايدئولوژيک تاريخی مواضع دو طرف را بحث کرده اند. از يک سو، عده ای و از جمله بعضی از سازمان های همبستگی کرد نگرانی هايشان را اعلام نموده، اينکه انقلاب روجاوا ممکن است ارزش های آزادی خواهانه، رهائی بخش اش و موضع مستقل اش را از دست بدهد. از طرف ديگر، منتقدين هستند که فکر می کنند ن د س تاکنون آلت دست آمريکا گرديده و به انقلاب خيانت کرده است.
منتقدين فراموش می کنند که از زمان رهائی روجاوا(کردهای سوريه) در سال ٢٠١٢، روابط مستقيم با روسيه، قدرت جهانی ديگر، داشتند. در حقيقت از برهه آغاز جنگ داخلی سوريه کردها تلاش نمودند روابطشان را با قدرت های جهانی و منطقه ای پرقدرت در موازنه نگاه داشته تا فضائی برای بسط و گسترش مدل سياسی شان فراهم کنند.
پيش از نبرد بزرگ کوبانی
جنبش انقلابی روجاوا، عمدتا از طريق حزب اتحاد دموکراتيک(ح ا د يا پی وای دی) نمايدگی گرديده، که در معنای بسيط تر بخشی از ̋ جنبش آزادی کردها̏ (ج آ ک يا کی اف ام ) را شامل می شود.
ج آ ک ازچندين حزب چپ سياسی کردهای سوريه و جنبش اجتماعی تشکيل گرديده که در آن حزب کارگران کردستان معروفترين وهمينطور قويترين جنبش اجتماعی است. زمانی که پ ک ک مبارزه مسلحانه را در کردستان شمالی(باکور) دولت اشغالگر ترکيه در سال ١٩٨۴ شروع نمود، تمام دولت های ناتو و بويژه آلمان و آمريکا فعالانه بلحاظ سياسی اقتصادی و نظامی از دولت ترکيه پشتيبانی کردند. دولت ترکيه به تروز دولتی گسترده در دهه ١٩٩٠ متوسل شد، زمانی که پ ک ک به يک جنبش وسيع اجتماعی ارتقا يافت. ده ها هزار نفر کرد کشته شدند، صدها هزار نفر شکنجه شدند، و بواسطه تخريب ۴٠٠٠ ده تعداد سه ميليون نفر کرد خانه و کاشانه شانه را از دست دادند، گذشته از اين عملا تمام فعاليت های قانونی کردها ممنوع گرديد. تا آن زمان قدرت های جهانی و دولت منطقه حقی برای کردها که سرزمين شان بين چهار کشور ترکيه، سوريه، عراق و ايران دولت تقسيم شده بود، قائل نبودند. بموازات اين پيش زمينه، دولت آمريکا شروع به حمايت از دو گروه کرد در کردستان عراق نمود که بلحاظ ايدئولوژی و سياسی به سهولت زير نفوذ و کنترل آمريکا در آمدند؛ حزب دموکرات کردستان عراق محافظه کار(ح د ک ع يا پ د ک/ ک د پ) تحت رهبری مسعود بارزانی و اتحاديه ميهنی کردستان(ا م ک يا پ يو کی/ وای ان کی ) تحت رهبری جلال طالبانی. بعد از جنگ خليج ١٩٩١، برای تامين امنيت کردستان عراق آمريکا و انگلستان يک منطقه پرواز ممنوع برقرار کردند. با اشغال عراق توسط آمريکا و انگلستان در سال ٢٠٠٣، کردستان جنوبی(باشور) خودمختاری کسب نمود. در حالی که ح د ک و ا م با استقبال روبرو شدند، ساير سازمان های کردی اغلب نا مطلوب و حتی تروريست قلمداد شدند. پ ک ک يکی از برجسته ترين جريان در بين اين گروه دوم قرار داشت که از سوی آلمان، آمريکا و اتحاديه اروپا در فهرست ˮ سازمانی تروريست “ گذاشته شد. با غيرقانونی شدن پ ک ک بسياری از کردها بويژه از سوی آلمان خلافکار ناميده شدند. در سال ١٩٩٩، سيا، سازمان جاسوسی آمريکا، با توطئه ای بين المللی عبداله اوجالان، رهبر پ ک ک را ربوده و به دولت ترکيه تحويل دادند.
وای پی جی/وای پی جی نيروهای حفاظت خلقی و نيروی دفاعی روجاوا را شامل می شوند، در حاليکه جنبش برای جامعه دموکراتيک (تو-دم) يک فرايند انقلابی را در سال ٢٠١١ شروع نمود. تو-دم به ابتکار ح ا د تشکيل گرديد و عمدتا از ساختارهای دموکراتيک مستقيم و چندين سازمان وحزب سامان يافته است. بدور از توجه افکار جهانی، که عمدتا انتظار داشتند رژيم بعث سوريه سقوط می کند، تو-دم جامعه کردستان سوريه را قويا سازماندهی کرد، و در زمان کوتاهی قدرتمندترين نيروی سياسی روجا گرديد و دوش به دوش وای پی جی مناطقی از روجاوا را آزاد نمود، اول کوبانی در ١٩ جولای ٢٠١٢ آزاد .
̋ انقلاب روجاوا̏ تا آخر سال ٢٠١٢ با هيچ نيروی نظامی شرکت نکرد، امروزه به آن اشاره می شود. بلوک حزب راست ای ان کی اس (شورای ملی کردهای سوريه ) در روجاوا، که رابطه نزديکی با ح د ک ع بارزانی دارد، هيچ نقشی در فرايند آزاد سازی نداشت و هرچه بيشتر حمايت مردم کردستان سوريه را از دست داد. با برپا کردن کمون ها، شوراهای مردمی، آکادمی ها و تعاونی ها تو-دم افکار انقلابی و پراتيک را در جامعه برپايه مفهوم ̋ کنفدراليسم دموکراتيک ̏ بسط داد. اين مفهوم توسط اوجالان دربند که ١٩ سال در سوريه زندگی کرده بود، ابداع گرديد. کنفدراليسم دموکراتيک بر الگو يا پارادايم يک جامعه کمونی، زيست بومی و رهائی زن بنياد می يابد. اين انقلاب اجتماعی فقيرترين و شديد سرکوب شده از سوی دولت سوريه عمدتا در مراحل اوليه توسط زنان رهبری گرديد.
درآن موقع باکور بيشترين حمايت را بما کرد تا تحريم اقتصادی دولت ترکيه را تا حدی شکسته شود. در سوريه و عموما در خاورميانه هيچ نيروی سياسی انقلاب جوان ما را جد ی نگرفتند. در سطح بين المللی تنها چند سازمان سياسی همبستگی قوی ابراز کردند؛ اين ها گروه هائی بودند که تاکنون در کردستان فعال بودند. تقريبا هيچ مبارز بين المللی نبودند، تنها عده ای از انقلابيون ترکيه به پی وای جی تا تابستان ٢٠١۴ بما پيوستند. بهررو، عمدتا با اعراب و سيرياک های محلی، فی الحال ١٠٠٠ نفر مبارز غير کرد در صفوف پی وای جی و پی وای جی قرار گرفتند.
شرکت مبارزين غير عرب خصلت ديگر اين انقلاب را برجسته نمود، و تاکيدی بر خواهری فرهنگ های سوريه در رد دولت-ملت. اين نگرش جنبه مهمی بود وقتی که در ژانويه ٢٠١۴، خودمختاری دموکراتيک (خ م د) با دخالت دادن گسترده عرب ها، سيرياک ها و همچنين احزاب کرد در سه منطقه يا سه کانتون روجاوا سامان يافت. پديدار شدن استراتژی راه دموکراتيک سوم- نه حمايت خارجی يا دولت بعث سوريه، بلکه اتکا به نيروی خود- به مثابه راه حلی برای پايان دادن به خونريزی در سوريه هدف اصلی خ م د گرديد. ولی، خ د م نه از سوی سوريه و يا جامعه بين المللی به عنوان يک هستی و نيروی مخالف رژيم، يا اپوزيسيون، نه به رسميت شناخته شد و نه جدی گرفته شد، و برای مذاکرات صلح ژنو سوريه دعوت نشد. قدرت های سياسی منطقه وجهانی هيچ توجه و علاقه ای به اين پروژه سياسی نوين ندادند. زمانی کوتاه بعد از رهائی بيشترين نواحی روجاوا، دولت سازمان های جهادی گر ارتجاعی و شونيستی در سوريه را زير فشار قرار داد تا به روجاوا حمله کنند. اين حملات از نوامبر ٢٠١٢، با هجوم به سرکانيه شروع و تا تابستان ٢٠١٣ ادامه يافت، وقتيکه دولت اسلامی- آی اس( در آن زمان داعش دولت اسلامی عراق و سوريه، آی اس آی اس/ دولت اسلامی سوريه، عراق و لوانت/ آی اس آی ال، ناميده می شد)، النصره و چندين واحد از ارتش آزاد سوريه، ا آ س، عمليات بزرگی عليه کانتون های جزيره و عفرين را شروع کردند. نيروهای حفاظت مردمی با موفقيت اين حملات را شکست دادند. دولت های منطقه و قدرت های جهانی هيچ اعتراض و انتقادی عليه اين حملات جهادی ها نشد. روجاوا بخشی از طرح آن ها برای سوريه نبود.
بايد پذيرفت که انقلاب روجاوا و تمام دستاوردهای روجا کاملا به پشتوانه نيروهای خود، مردم و سياست ها و همينطور حمايت و همبستگی کردهای باکور و تعداد کمی از مبارزان انترناسيوناليست تحقق يافتند. اين ادعا که رژيم بعث سوريه روجاوا را به تو-دم و وای پی جی تحويل داد، واقعيت ندارد. لحظات آزاد سازی زمانی شروع گرديد که مواجه با بی ثباتی عمده رژيم سوريه در تابستان ٢٠١٢ بود. تو-دم و وای پی جی از اين ضعف رژيم بعث سوريه سود بردند، رژيم هيچ چاره ای غير از تمکين به روجاوا نداشت. تو-دم فرايند رهائی را قدم به قدم اجرا کرد و در بهار ٢٠١٣، به پايان رسيد.
يک دليل توفيق ج آ ک(جنبش آزادی کردها)ک اف ام در۴٠ سال گذشته بهره بردن از تناقضات بين دولت ها و سازمان ها درخاورميانه بوده است، بی آنکه وابسطه هيچ نيرو ودولتی نگرديده وعمدتا به نيروهای رزمی خود و مردم تکيه کرده باشد. وقتی که درسال ١٩٨٠ مرکز پ ک ک به سوريه انتقال يافت، دولت سوريه اجازه داد که يک اردوگاه نظامی در لبنان داير کرده و يک اردوگاه سياسی در نزديک دمشق افتتاح کند، ولی هرگز حمايت مالی يا سياسی از دولت بعث سوريه دريافت نکرد. توجه پ ک ک به سوريه، که اختلاف جدی با دولت ترکيه عضو ناتو، دردوره جنگ سرد بين دو اردوگاه شوروی و غرب، کاملا واضح بود، ولی در عين حال پ ک ک آگاه بود که اين وضعيت ادامه دار نخواهد بود. با آگاهی براين نکته، پ ک ک هرگز وابسته به سوريه نشد، و نيازهای مالی اش را از طريق کمک های منظم از کردها در سراسر جهان تامين کرد، و از همان اوائل شروع به سامان دادن اردوگاه های نظامی در کردستان جنوبی نمود و بسياری از کردهای روجاوا را مخفيانه سازمان داد، گرچه دولت سوريه فشارهای سياسی زيادی به پ ک ک اعمال می کرد. بالاخره، وقتی که دراواخر سال ١٩٩٨ اوجالان و اعضای پ ک ک سوريه را ترک کردند، سازمان با چالش جدی روبرو شد، ولی توانست بدون برخورد با خطر جدی از هم پاشيدن به فعاليتش ادامه دهد.
درحاليکه در بهار ٢٠١۴، به نظر رسيد يک توازن قوا در روجاوا و اطرافش بوجود آمد، با تسخير موصل توسط داعش در ٨ ژوئن٢٠١۴ همه چيز تغيير کرد و به يک قدرت نظامی و ايدئولوژيک مبدل گرديد. با ترغيب و تشويق دولت ترکيه، داعش يک حمله بزرگی در اواسط سپتامبر ٢٠١۴ عليه کوبانی به راه انداخت[١]. داعش در٦ اکتبر ٢٠١۴ وارد شهر کوبانی گرديد، ناحيه ای بين مرز ترکيه و مناطقی که زير کنترل اش بود.
چگونه همکاری نظامی شروع شد
زمانی که شهر موصل و نواحی وسيعی از عراق به تصرف داعش در آمد، تقريبا همه با شنيدن اين رويداد شگفت زده شدند و در سطح جهان داعش به عنوان يک خطر مهم مشاهده گرديد. هرگز در دوره اخير هيچ خطری واقعا جدی نظير داعش فاشيست- تروريست در سال ٢٠١۴ بروز نکرده بود. اين خطر اکثر مردم خاور ميانه و بويژه کردها، شيعه ها، علوی ها، مسيحيان، ايزدی ها و ساير مردم با مذاهب غير سنی را تهديد می کرد. داعش واقعا يک سامانه و قدرت نظامی نظامی عظيمی بوجود آورده بود که به نظر می رسيد شکست دادنش مشکل می نمود. در حقيقت رويداد ديگری پيش از مقاومت کوبانی که توجه و علاقه جهانی را در مقاومت ̋ کردهای آزاد ̏ جلب نمود. در اوائل ماه اوت ٢٠١۴، هم پ ک ک و هم وای پی جی/وای پی گی ٨٠،٠٠٠ نفر از مردم ايزدی در ناحيه شنگال و هزاران نفر مسيحی، کاکائی و ديگر مردمان در کردستان جنوبی را از دست داعش نجات د ادند. تمام دنيا و قدرت های منطقه نظاره گر شدند که در شنگال چه اتفاقی روی می دهد. اگر پ ک ک در لحظه ضروزی دست به عمل نزده بود، ده ها هزار نفراز مردم ايزدی در يک عمل نسل کشی سلاخی می شدند. اين اولين مقاومت موفقيت آميز عليه سربلند کردن داعش در فضائی بودکه همه انتظار داشتند که داعش تمام سوريه وعراق را تسخير خواهد کرد. گرچه عمليات نجات مردم ايزدی شنگال مشابه مورد مقاومت کوبانی در صفحات تلويزيون ها نمايش داده نشدند، اين عمليات پ ک ک به مردم اميد مقاومت عليه داعش را برانگيخت. اين مقاومت طی چند روز نگرش جهانی نسبت به پ ک ک را که برای دو تا سه دهه انگ تروريست به آن چسبانده بودند، تغيير داد. اين واقعه در تشکيل دادن ائتلاف ضد داعش [٢] آمريکا تاثيرمهمی داشت. چند هفته بعد، در ماه اوت ائتلاف ضد داعش شروع به بمباران کردن مواضع داعش درعراق نمودند. چندين ده کشور وارد ائتلاف ضد داعش شدند، مگر ترکيه که داعش را ˮ بچه های خشمناک فراموش شده جامعه “ عنوانی که داوود اوغلی نخست وزير وقت ترکيه به داعش داده بود، که در اوائل اوت ٢٠١۴ بيان کرد [٣] . ولی اين ائتلاف عملياتش را به عراق متمرکز کرد و صحبتی از گسترش بمباران به مناطق تحت اشغال داعش در سوريه نبود.
مقاومت پی وای جی/پی وای گی در شنگال تاثير مهمی در بهبود درک جهانی از کردهای روجاوا ايجاد نمود. اينان با قدرت و شجاعت از سال ٢٠١٣ عليه داعش مقاومت می کردند و عليرغم اينکه کيفيت تسليحاتشان، بويژه بعد از اينکه داعش مقادير قابل ملاحظه ای از تسليحات ارتش عراق را تصاحب کرد، ميدان نبرد را ترک نمی کردند.
از ١۴ سپتامبر ٢٠١۴، نيروهای داعش با تسليحات فنی برتر، ولی نه باسرعتی که برنامه ريزی کرده بود و با تحمل تلفات نسبتا جدی به سوی کوبانی پيشروی می کرد. در٦ اکتبر ٢٠١۴ اعتراضات فراگير در شهرهای باکور(کردستان ترکيه)، شهرهای بزرگ ترکيه و صدها شهر در اروپا و بخش های ديگر جهان در همبستگی با مردم کوبانی عليه محاصره شهر توسط داعش و حمايت دولت ترکيه از داعش برپاگرديد. در باکور نيروهای پليس به تظاهرات مردم حمله نموده و حدود ۴٠ نفر را کشتند. همچنين در بخش های ديگر کردستان تظاهرات فراگير سازماندهی شدند. هرگز در تاريخ کردها جمعيت زيادی از کردها در چهار بخش کردستان و درهر منطقه در کنار هم بپا خواستند! دراروپا، هرروز تقريبا در تمام شهرهای بزرگ هرروز تظاهرات برگزار می شدند. رسانه های جمعی جهان تاآنموقع نبرد کوبانی را برای مدت دو هفته گزارش دادند،و خبرنگارانشان را به مرز با ترکيه کوبانی فرستادند. هرروز، ده ها هزار نفر عليه مسدود کردن مرز ترکيه با کوبانی توسط دولت ترکيه تظاهرات می کردند. خبرگزاری های بين المللی هرروز از مرز ترکيه چگونگی نزديک شدن داعش به شهر کوبانی را گزارش می دادند، که در خلال دوهفته نام کوبانی در جهان معروف شد. برای اولين بار جهان توانست هر روز بطور زنده وخامت جنگ در سوريه را دنبال کند. و در مورد کوبانی، اين روشن بود که در يک طرف خوب ها و درطرف ديگر ددمنشان: کردها و داعش.
اين وضعيت منجر به درخواست قوی از سوی ميليون ها کرد، مردم و سازمان ها در همبستگی با کردها، و درخواست حمايت نظامی از جنگجويان مبارز کوبانی شود. هم چنين، مطبوعات بين المللی اين سئوال را مطرح کردند که چرا آمريکا در نبرد مقاومت کوبانی دخالت نمی کند. فشار بين المللی هرروز قوی تر می شد.
براين متن بود که وقتی داعش وارد شهرکوبانی شد، آمريکا تصميم اتخاذ نمود که مواضع داعش را بمباران کند. شايد توجه است بياد داشته باشيم که درست يک هفته پيش وزير امور خارجه آمريکا آقای جان کری اعلام کرد که آن ها هيچ اميدی برای دفاع از کوبانی ندارند. ولی، در همان يک هفته بعد اتفاقاتی افتاد که در بالا اشاره شد. بايد گفته شود که اگر آمريکا از کردهای کوبانی دفاع نمی کرد، ممکن بود از سوی مطبوعات و افکار عمومی جهان، از جمله کردها و ديگر مردم خاورميانه، از آمريکا انتقاد می کردند.
عليرغم مقاومت قهرمانانه مدافعان کوبانی گفتنش سخت است که وای پی گی/وای پی جی می توانستند بدون پشتيبانی هوائی آمريکا از شهر کوبانی دفاع کنند. زمين کوبانی عمدتا مسطح است و جنگجويان پی وای جی/پی وای گی وتسليحات، بواسطه تحريم ترکيه، از کانتون های جزيره و عفرين به کوبانی نمی رسيد. لاجرم، دفاع کوبانی بدون حمايت هوائی آمريکا ممکن نبود. چالش مدافعان کوبانی بيشتر دسترسی به تسليحات سنگين بود تا نه نياز مبرم به جنگجويان زياد، چونکه صدها نفر از داوطلبان باکور می توانستند از مرز ترکيه بدون اسلحه وارد کوبانی شوند.
همکاری نظامی بين کردهای روجاوا و آمريکا حاصل مذاکرات طولانی نبود، آنچنان که در مورد همکاری نظامی آينده نياز به مذاکرات مفصل بود. بلکه، حمايت از مدافعان کوبانی درنتيجه فشار برآمريکا و وضعيت ويژه سياسی شروع گرديد و روشن نبود که همکاری نظامی در شکل حمايت هوائی تا چه زمانی ادامه خواهد يافت. هردو طرف منافع کوتاه مدت را مد نظر داشتند، يعنی دفاع از کوبانی و متوقف کردن افزايش قدرت داعش در سوريه و عراق بود. بازيگران دو سو، که بلحاظ ايدئولوژی مواضع متضاد داشتند، آنها اقدام به همکاری با همديگر برپايه يک هدف مشترک بود. يک طرف سرمايه داری نئوليبرال را نمايندگی می کرد و اقدام به آن چنان مداخله گری های نظامی کرده است که در تاريخ معاصر دنيا هيچ نيروئی مشابه آمريکا رفتاری نکرده است و طرف ديگرهم يکی از تحت ستم ترين مردم جهان را و هم چنين موفق ترين جنبش انقلابی در خاورميانه را، با يک مفهوم نوين سياسی تحت نام کنفدراليسم دموکراتيک، نمايندگی می کند که تنها به مردم کرد اميدواری نميدهد.
ناسازنما يا پارادوکس اينکه: آمريکا دهه هاست هرآنچه توانسته بکاربرده تا با مقوله ̋ کردهای آزاد ̏ جنبش آزادی کردها مبارزه کند. حتی سال های اول جنگ داخلی در سوريه آمريکا قويا با ترکيه، عربستان سعودی و ديگر کشورها همکاری کرد تا بدون دادن فضائی برای جنبش آزادی کردها رژيم بعث سوريه را سرنگون کند. عملا تمام قدرت ها نيروهای درگيردر جنگ و آشوب سوريه همه عليه روجاوا موضع گرفتند. براين معنا، آمريکا عليه هر اقدامی برای وارد شدن کردهای سوريه در مذاکرات سال های ٢٠١٣ و ٢٠١۴ مخالفت نمود.
انگيزه آمريکا و کردها برای همکاری نظامی
انگيزه همکاری نظامی برای دوطرف
در اين بخش انگيزه های دو طرف برای همکاری نظامی مورد بحث قرار می گيرد: در مرحله اول برای زمان کوتاهی با تشخيص منافع واضح، و در مرحله دوم همکاری بلند مدت وبندرت با منافع قطعی.
آمريکا مبارزه عليه داعش را ضروری تلقی کرده و به عنوان سياست رسمی اش اعلام کرده است، بويژه وقتی که داعش در ژوئن ٢٠١۴ موصل را تسخير کرد. همچنانکه جنبش آزادی کردها با موفقيت عليه حملات داعش، درشرائط ويژه تابستان و پائيز ٢٠١۴، مقاومت کردند، در اين مقطع منافع مشترک کوتاه مدت پيش آمد. بهم آمدن وای پی گی/وای پی جی و آمريکا در آن موقع تنها انتخاب صحيح برای وارد کردن شکست قابل ملاحظه به داعش بود. اين کافی نبود که آمريکا تنها در عراق با داعش جنگ کند، لازم بود که داعش در هر دو کشور شکست داده می شد و گرنه داعش می توانست پيوسته خودش را ترميم کند. تمام نيروهای مخالف دولت سوريه يا توانی جنگيدن نداشتند و يا علاقه ای به شکست داعش نداشتند. از منظر سياسی امکان همکاری با دولت سوريه ممکن نبود. همکاری نظامی بين نيروهای دموکراتيک سوريه و آمريکا می توانست قابل مقايسه با همکاری آمريکا و اتحاد شوری عليه فاشيسم هيتلری در سال های بين ١٩۴١ تا ١٩۴۵ باشد- درست ٢ تا ٣ سال بعد از شکست آلمان نازی در روابط بين دو قدرت تناقضات دوباره عمده شدند. به سخن ديگر: اکنون هردو طرف مجبورشدن برای شکست دادن داعش با همديگر همکاری کنند. کردهای روجاوا يک جانبه از آمريکا ̋ طلب حمايت ̏ نکردند و آماده باشند که هرگونه از شرائط مورد توجه آمريکا را به مورد اجرا بگذارند. بدين ترتيب، بسيار مناسبت دارد که صحبت از دو طرف بازيگر دارای اعتماد به نفس دريک همکاری برابرصحبت کنيم.
اين يک دليل برای کار نظامی با وای پی جی/وای پی گی بود. بياد داشته باشيم که چه اتفاقاتی درسال های پيش رخدادند: وقتی که در سال ٢٠١١ قيام در سوريه بوقوع پيوست، آمريکا همراه با ترکيه و بيشتر کشورهای خليج و متحدين ديگراز اپوزيسيون دولت بعث سوريه نظير ارتش آزاد فعالانه پشتيبانی کردند تا رژيم بعث سوريه را سرنگون کنند؛ ولی در زمان کوتاهی هدفش شان برآورده نشد، ازاينرو، جنگ عمق بيشتری يافت و ميليون ها نفر ازمردم سوريه مجبور شدند پناهنده شوند. بموازات اين اوضاع بعضی از متحدان آمريکا همانند ترکيه، عربستان سعودی و قطر شروع کردند از سازمان های فاشيست های ارتجاعی ˮ اسلامگرايان “ [۴] ، درابتدا سازمان هائی نظير النصره و احرارالشام، اما وقتيکه اين سازمان ها نيز به اندازه کافی موفق نبودند عميقا از داعش حمايت کردند. اغراق نيست گفته شود که اين سه کشور بخشا(حداقل) اين سازمان ها را سامان داده و هماهنگ کردند. اينکه، تا چه حد آمريکا و اسرائيل و ديگر دولت های مقتدر ناتو در حمايت از ايجاد داعش دخالتگر بودند، نمی توان با اطمينان سخن گفت. ولی، آنچه قطعيت دارد اينکه کشورهای آمريکا/ناتواصولا ازسازمان دادن جهادی ها مطلع بودند؛ اين ها بطور غير مستقيم از طريق تعميق جنگ در سوريه در بوجود آمدن اين جريانات سهمی داشتند و همينطوراز طريق حمايت فعالانه از نيروه های ارتجاعی بنام ˮ گروه های اپوزيسيون معتدل “، دربين اين جريانات النصره(وابسته به القاعده و مورد حمايت عربستانه سعودی، مترجم) مستقيما سود برد. حتی، بخاطر منافع ديگر رژيم سوريه تلاش کرد از ورود به يک جنگ گسترده با داعش تا تابستان ٢٠١۴ پرهيز کند. ما می توانيم تصور کنيم که يا آمريکا عمدا نمی خواست اقدامی انجام دهد تا اينکه يک سازمان نهايت فاشيستی همانند داعش ظاهر سرمی کشيد شرائط نوين مداخله آمريکا را پيش می آورد، يا آمريکا ديناميسم قوی را که داعش بوجود آورده بود، ارزيابی نکرده بود. شايد ديدگاه آمريکا برايندی از اين دو تا بوده است. بهرحال، تسخير موصل در سال ٢٠١۴ توسط داعش نکته عطفی برای کشورهای بزرگ ناتو بود و دريافتند که رشد سريع داعش کل سيستم سياسی خاورميانه و ديگر بخش های جهان را به چالش کشيده است.
در سوی ديگر، نيروهای روجاوا، عمدتا ح ا د و وای پی گی/وای پی جی با رشد قدرت داعش و قوی تر شدنش بعد از تسخير موصل، در وضعيت دشواری قرار گرفته بودند. ترکيه با سياست خصمانه اش در پشت، گرچه هنوز مستقيما با نيروهای نظامی در سال ٢٠١۴ به روجاوا حمله نکرد، روجاوا چند متحد کوچک در داخل سوريه داشت، ولی با چند نيروی ارتجاعی جنگ می کرد که برخلاف روجاوا نه زير تحريم بودند ونه از محيط شان جدا شده بودند(عمده نيروهای انسانی و منابع نظامی در کانتون شرقی جزيره بودند). انقلاب روجاوا درشرائط بسيار دشواری آغاز شد. ولی، به شکرانه پايداری روی نيروی خودش و شرکت فراگير مردم، انقلاب روجاوا توانست عليه حملات نظامی مقاومت کرده و يک ساختار مهم سياسی سامان دهد، ولی چالش بزرگ اين بود که بتوان تحريم اقتصادی سياسی را شکست. اول، مقاومت عليه گروه ن آ س(نيروهای آزاد سوريه)، سپس القاعده و بالاخره داعش(از پائيز ٢٠١٣) اين ها هدف بالا را محدود می کرد، ولی، همينطور انقلابيون را چالش می کرد که فکر کرده و در معنای گسترده پراتيک کنند. تاسيس خود-مديريتی دموکراتيک و بيانيه خود مختاری دموکراتيک در ژانويه محصول تلاش اين دوره بود. شرائط دشوار شکسته شد و رخدادهای مثبت چندی وتثبيت موقعيت فراهم گرديد تا اينکه داعش موصل را تسخير کرد.
همکاری نظامی در شکست دادن داعش درکوبانی شروع گرديد، و عمدتا شامل بمباران هوائی عليه مواضع داعش با همکاری پی وای گی/پی وای جی. روشن نبود که اين همکاری در ميان مدت ادامه خواهد يافت. يادداشت های گفتگو در ١۴ مارچ ٢٠١۵ چند نفر از اعضای حزب دموکراتيک خلق(ح د خ) در پارلمان ترکيه با عبداله اوجالان رهبر زندانی پ ک ک می گويد که آمريکا به وای پی جی/وای پی گی فشار آورد که به پذيرد بخشی از ساختار کوماندهای نيروی پيشمرگه ح د ک ع
گردد، ولی اوجالان با اين پيشنهاد مخالفت کرد[۵]. از اين گفتگو می توان فرض کرد که آمريکا به نيروهای انقلاب روجاوا فشار وارد نمود تا تابع ح د ک ع بارزانی، متحد يک دهه با آمريکا، که روجاوارا محاصره کرده است. محتملا، اين دومين انگيزه کوتاه-ميان مدت آمريکا برای حمايت هوائی از پی وای جی/پی وای گی در خلال محاصره کوبانی بود. جنبش آزاد کردها با مقاومت قوی گذشته اين فشار را نه پذيرفت. بايد توجه کرد که در زمان بهار و تابستان سال ٢٠١۵، همکاری نظامی قوی نبود. برای مثال، در نبردهای رودخانه خبور در بهار٢٠١۵، بندرت آمريکا ازطريق هوائی از رزمندگان پی وای گی/پی وای جی کمک کرد.ولی، از پائيز ٢٠١۵، يک بار ديگر همکاری نظااامی گسترش کرد.
بدون شک برای آمريکا انگيزه های ديگر و بلند مدت وجود داشت که شروع به همکاری با وای پی گی/وای پی جی عليه داعش نمود. يک دليلش برگشت آمريکا به صحنه های سياسی خاورميانه بود که عموما به عنوان قدرت مثبت بعد از اشغال عراق در سال ٢٠٠٣ محاسبه کرد. بياد بياوريم که اشغال نظامی عراق توسط آمريکا در سال ٢٠٠٣، مردم، سازمان ها و قدرت های سياسی در سطح جهان از آمريکا انتقاد کردند. در سال های بعد از اشغال عراق انتقاد مردم خاورميانه ازآمريکا بسيار گسترش کرد، آنچنان که آمريکا به عنوان قدرتی نامطلوب تقريبا در تمام کشورهائی با جمعيت اسلامی گرديد. هرگز نظرات منفی نسبت به آمريکا در گذشته به آن چنان بدی سال های قبل از ٢٠١۴ عود نکرده بود. ازاين رو، برای آمريکا اين فرصت پيش آمده بود تا با چهره مثبت به خاورميانه برگردد. با اين معنا، بمباران کردن داعش در عراق و سوريه با اقبال اکثريت مردم خاورميانه ، به استثنای دولت سوريه(نوعی موضع بی طرف اتخاذ کرد)، دولت عراق و کشورهای ديگر منطقه روبرو گرديد؛ و از اين بمباران ها از طرف دولت ها يا سازمان های بين المللی انتقاد زيادی نشد.
اين دخالت نظامی آمريکا همچنين با اين عطف توجه شروع گرديد که نفوذ ايران در عراق را محدود کند، که بويژه بعد از خروج نيروهای نظامی آمريکا در سال ٢٠١١، از عراق نفوذ ايران افزونتر شده بود. نخست وزير جديدعراق آقای عبادی در جولای ٢٠١۴ به قدرت رسيد به آمريکا نزديک تراست تا نخست وزير پيشين آقای الملکی. علاقه آمريکا برای کاستن از نفوذ ايران درعراق و سوريه بعد از اينکه ترامپ رئيس جمهور آمريکا شد، بيشتر گرديد. يک بارديگر، ايران هدف عمده سياست خارجی آمريکا گرديد. اين سياست نسبت به ايران انگيزه افزايش ادامه دادن همکاری آمريکا با ن د س گرديد. اين همکاری نظای هم اکنون بعد از آزاد کردن رقا از داعش از طرف دولت آمريکا بيان شده است. ولی، به اين معنا نیست که حمايت دراز مدت از ن د س قطعی شده است، برای اينکه آمريکا می تواند هر زمان برای موضوعات گوناگون در سوريع و خاورميانه با روسيه توافق کند، ممکن است شامل توقف دخالت در سوريه باشد. در رابطه با علاقه آمريکا برای کاهش نقش ايران در عراق، آمريکا نمی خواهد نفوذ بلند مدتش در سوريه را ازدست بدهد. همچنانکه در بالا گفته شد آمريکا تلاش کرد نفوذ قوی در سوريه از طريق حمايت از گروه های درگير در سوريه کسب کند. بدون همکاری نظامی با ن د س آمريکا کاملا از سوريه خارج می شد- آمريکا نمی خواهد مشابه ويتنام در سال ١٩٧۵ سوريه را ترک کند. اين نگاه آمريکا به نوبت خود می تواند روی منافع بسيارمهمتر ديگرآمريکا در خاور ميانه تاثير داشته باشد. اينکه، آمريکا می تواند نفوذ ی در سوريه کسب کند سئوال ديگری است برای اينکه ن دس علاقمند نيستند در دراز مدت فضای بيشتری به آمريکا در شمال سوريه بدهند.
دليل ديگرآمريکا کاستن از سياست جديد دولت ترکيه که قصد دارد به يک قدرت منطقه ای با خصلت های امپرياليستی و روابط کمتر با ناتو عروج کند. بويژه، از سال ٢٠١١، ترکيه چندين استراتژی هائی را دنبال می کند و بطريقی تلاش دارد از قيام های شمال آفريقا وخاورميانه وتناقضات بين قدرت های امپرياليستی، بويژه آمريکا و روسيه سود ببرد. طرح ترکيه افزايش نفوذش در خاورميانه بويژه از طريق سرنگون کردن رژيم بعث سوريه است- همه چيز در سوريه از سوی آمريکا/ناتو هماهنگ نمی شود. اين نکته ملاحظه شود که درسال های ٢٠١٢-٢٠١٣، در مصر موصری ا زاخوان المسلمين با رابطه بسيارتناتنگ با ترکيه در قدرت بود. حمايت از النصره و داعش درسوريه از سوی ترکيه و عراق بخشی از اين استراتژی ترکيه بود. در سوی ديگر، ترکيه تحريم اقتصادی آمريکا عليه ايران را دور زد. برای چندين سال، ناتو اين سياست ترکيه متحد ناتو را با شکت و ترديد دنبال نمود. از اينرو، حمايت نظامی آمريکا از کردهای آزاد در سوريه می تواند همچنين به عنوان يک ابزار خوب برای محدود کردن رويای ˮ امپراطوری عثمانی“ ترکيه در خاورميانه مشاهده گردد، که علاوه بر مسائل ديگر می خواهد امتيازاتی را به آمريکا تحميل کرده و آمريکا ازگسترش روابط اقتصادی-سياسی-نظامی اش با روسيه نگران کند.
آمريکا يک انگيزه ديگردارد که مستقيما به کردها مربوط می شود، که چندين جنبه دارد و درآخرين بحث های جنبش آزاد کرد ها آمده است. حمايت آمريکا از ح د ک ع و ا م در کردستان جنوبی، ايندوجريان را به عنوان نيروهای سياسی کردی تقويت کرده است، که قويا به آمريکا تکيه کرده اند. ازاينرو، اين دو جريان در خدمت منافع ناتو/آمريکا در عراق و هر چهار بخش کردستان قرار می گيرند. درحاليکه برای زمان درازی هيچ حق قانونی برای کردها قائل نمی شدند، ولی با رشد مقاومت در هر چهار بخش کردستان برای هر چهار کشوراستعمارگر چالش بزرگی گرديد، که به قدرت های امپرياليستی وصل بودند، تا سرکوب کردها را ادامه دهند. لذا، آمريکا با ديد عملگرائی، پراگماتيسم، در سياست های بين المللی شروع کرد تا دو حزب کردستان جنوبی را برای سياست های آينده آماده کند، که شامل شامل دخالتگری يا فشار سياسی روی هرچهار دولت های استعماری بگذارد. دراين چهارچوب، آمريکا درآرزوی اين بود که ح د ک ع و ا م بموقع همچنين در سه کردستان ديگر مسلط گرديده و جنبش آزادی کردها با عبداله اوجالان را با مرکز ايدئولوژی اش را محدود کند. درحالی که هدف آمريکا درکردستان جنوبی عمدتا تا دهه ٢٠٠٠ موفق بود، ولی هدف آمريکا نسبت به سه کردستان ديگر شکست خورد. جنبش آزاد کردستان چپ و خودمختار توانست يک بار ديگربعد از توطئه بين المللی عليه اوجالان در سال ١٩٩٨/١٩٩٩، در کردستان شمالی توانست دوباره قدرتمند گردد. با شروع از سال ٢٠٠۵، در کردستان شرقی(روژهلات) جنبش آزاد کردستان قویترشد و احزاب سنتی حزب دموکرات کردستان-ايران و کومله را چالش کرد. قيام درسوريه در سال ٢٠١١، انقلاب در روجاوا را طی سالهای بعد قدرتمند کرد و ای ان کی اس را ضعيفتر. بهرحال، بعداز اشغال عراق توسط آمريکا در سال ٢٠٠٣ قدرت دوحزب بلحاظ سياسی و اقتصادی به اوج رسيده بود، با مرور زمان نقش هردو حزب در کردستان عراق چالش شدند. پيشتر از حزب ديگر، بعلت فساد گسترده ا م دچار بحران شد که منجر به بنياد حزب مهم جديدی بنام گوران(تغيير) گرديد، مسعود بارزانی هنوز توانست موقعيت قدرتمندش را در کردستان جنوبی حفظ کند. ح د ک ع و ام در واکنش به انتقادات سرکوب اپوزيسيون را تشديدکردند. ضمنا بيشتر از گذشته هردو حزب کوشش کردند با گسترش بخش دولتی مردم را به خود وابسته کنند. هردو بلحاظ سياسی تنگ نظر باقی ماندند، يعنی ناسيوناليست و وابسته به قدرت های خارجی. بعداز سال ٢٠٠٨، ح د ک ع روابط قوی سياسی و اقتصادی با دولت حزب توسعه ورفاه (آ ک پ) ترکيه ،بموازات وخيم شدن روابطش با بغداد، برقرار نمود. بعد از سال ٢٠١١، وقتیکه ح د ک ع بيشتر کردستان جنوبی را با صدور نفت به ترکيه وابسته نمود و دولت عراق پرداخت پول از صدور نفت عراق را به کردستان جنوبی قطع کرد. اين سال هائی بود که ترکيه شروع به دنبال کردن اهدافش بدور از آمريکا/ناتو نمود و توانست ح د ک ع را بخود وابسته کرد امری که اصلا مورد پسند آمريکا نبود. وقتیکه داعش به جنوب کردستان در اوت سال ٢٠١۴، حمله کرد سيستم آن چنان فاسد و عاری از چشم اندازو بيگانه از مردم بود که هردو حزب از پ ک ک عليه داعش درخواست کمک کردند. حقيقتا نقش پ ک ک در دفاع عليه داعش اهميت داشت. همچنين، از سال ٢٠١۴، بحران اقتصادی کردستان جنوبی از سال ٢٠١۴ کاملا چشمگير گرديد. بعد از اينکه مسعود بارزانی پارلمان کردستان عراق را در سال ٢٠١۵، تعطيل نمود و بدون مجوز قانونی در رياست جمهوری باقی ماند وخامت بحران اقتصادی کردستان عراق تشديد گرديد.
برعکس، چشم اندازهای عبداله اوجالان مشوقی برای يک نگرش نوين بسيارراديکال دموکراتيک جمعگراست که فرصتی برای اجرائی شدن دارد. در کردستان شمالی و غربی ميليون ها مردم در سازمان های گوناگون متشکل شدند؛ ائتلاف های موفق برای دموکراسی با ترک ها عرب ها و تبارهای ديگر فرمول بندی شدند. ميليون ها کرد د رکردستان شرقی به اوجالان سمپاتی دارند، گرچه فضائی برای سازمان يابی مهيا نيست. حتی، درکردستان جنوبی مردم هرچه بيشتری و به ويژه ايزدی ها و جوانان در منطقه سليمانيه به جهان بينی اوجان علاقمند شده اند. يک تحرک اجتماعی در دارد رشد می يابد، که فراسوی دولت-ملت گام برداشته و برای يک چشم انداز دموکراتيک در هر چهار کشور از جمله کردستان(در چهار کشور، مترجم) نيروی اندرتوان ،بالقوه، دارد. اين مدل نوين دموکراتيک، الهام بخش و جالب دارای تحرک قوی و خصلت نما است که هنوز توسط ديگران کاملا کشف نشده است.
بسيار محتمل می نمايد که آمريکا نيز در صدد است اين نگرش انقلابی پويای ̋ جنبش آزادی کردها ̏ را ارزيابی کرده و از آن استفاده کند. جدا از کنفدراليسم دموکراتيک هيچ پيشنهاده سياسی برای بحران های چندگانه کشورهای خاوروميانه وجود ندارد. نه يارگيری های غرب و نه بلوک روسيه-چين قادرند پيشنهاده ای عرضه کنند که بتواند با توانمندی الهام بخش مردم گردد. تمام بحث و گفتگوی اينان صرفا در باره ˮ شکست دادن تروريست ها و ايجاد ثبات وبالا بردن ديوار عليه پناهجويان است “. تمام قدرت های منطقه می خواهند چيزی شبيه اعاده کنگره وين سال ١٨١۵، اروپا را برای منطقه اعاده کنند. مفاهيم سياسی با اسلام توجيه شده که به مثابه ˮ بديلی “ به قدرت رسيده ضد دموکراتيک، محافظه کار و ضد زن باقی مانده است و بعد صباحی چند به قدرت های سياسی به شدت سرکوبگر تبديل شده اند-نگاه کنيد به ايران، مصر، عربستان سعودی، طالبان، داعش و همينطور ترکيه تحت حکومت حزب توسعه و رفاه به سردمداری اردوغان فاشيست، برای مدت زمان درازی به مثابه ˮ مدل نمادين “ برای کشورهای مسلمان کنکاش شده است.
اگر آمريکا فکر می کند که درآينده نزديک (يا دورتر) جنبش آزادی کردها را به نحو شايسته درک کرده و می تواند جنبش آزادی کرد ها را به خود وابسته کند، آنها بايد بر سر چه چيزی و چطور از جنبش آزادی کردها برای مقاصد خودش استفاده کند، بحث کرد. اينکه، درآينده چه اتفاق خواهد افتاد مسئله مشکلی است و اکنون نمی توان بطور مبسوط توضيح اش داد. اما، چه موضوعی اکنون امکان پذ يراست، اين است که آمريکا يا می خواهد کل جنبش آزادی کردها را به خط کند ويا روجاوا را از ديگر بخش های جنبش آزدی کردها جداکند.اگر شق دوم عملی گردد آمريکا می تواند کمک نظامی عرضه کرده و حمايت فعال بين المللی با قول موقعيت سياسی قوی در سوريه بدهد، مشروط براينکه ف د ش س(فدراسيون دموکراتيک شمال سوريه) ديگر عبداله اوجالان را به عنوان رهبر ايدئولوژيک نشناخته و هر همبستگی قوی و رابطه با جنبش آزادی کردها در باکور(که به اين معنا خواهد بود که به پ ک ک پشت کند)را رد کند و در سوريه به ح د ک ع بارزانی و ا م در فضای سياسی بدهد.
ولی، بهررو، يک نکته قطعی است: قدرت های جهانی با خصلت امپرياليستی نظير آمريکا معمولا سعی می کنند تمام نيروهای محلی/منطقه ای را در خود جذب کرده با آنها همکاری می کنند و اغلب از يک نيرو عليه ديگری موافق با اصل تفرقه بيانداز وحکومت کند، بهره می گيرند. آنچه برپايه تجربه سياست های خارجی آمريکا می توان گفت اين است که منافع آمريکا در راهبرد دموکراسی و منافع کردها و مردم ديگر خاورميانه نمی باشد. ولی، برای اين که آمريکا بتواند روابطش را ابزاری کند نياز به رابطه وابستگی دارد. از مقطع همکاری نظامی در اکتبر٢٠١۴، چنين رويکردی اتفاق نيافتاده و موازنه بسوی رابطه يک طرفه تغيير محسوسی نکرده است.
البته برای پروژه روجاوا/ شمال سوريه بسيار سخت تر خواهد بود به بقايش ادامه داده و از خودش دفاع کند، اگرآمريکا تمام همکاری نظامی را يک باره متوقف کند. فدراسيون دموکراتيک شمال سوريه، که دربرگيرنده مناطق بزرگی با تبار عربی است، بيشتر در معرض حمله ترکيه و دولت بعث سوريه . ديگر داعش يک تهديد مرگ و زندگی نيست. ولی، دراينجا نياز به گفتن دارد که وای پی گی/وای پی جی پيش از همکاری نظامی با آمريکا از سرحدات عربها دفاع کرده اند. اکنون، آنها تعداد بسيار زيادی مبارزو ظرفيت تکنيکی دارند و بدين ترتيب ظرفيت دفاعی بالا و هم چنين حمايت مردم را دارند؛ بدون شک يک بار ديگر آنها با قدرت و صلابت مقاومت خواهند کرد. نه ارتش ترکيه و نه نيروهای سوريه هرگز آسان نخواهد بود که سرزمين های آزاد شده ن د س/ ف د ش س را اشغال کنند. شايد آنها بتوانند بعضی نواحی را برای مدت کوتاهی اشغال کنندد، ولی چنين هدفی مستلزم يک جنگ بزرگ تمام عياربا نتايج غيرقابل پيش بينی باشد. ن د س و سوريه آزاد شمال به تنهائی به هيچ وجه، آن چنان که بعضی ها گمانه زنی می کننند آسيب پذيرنيست. بلکه، ظرفيت دفاعی با امکانات خودش نظير نيروهای دفاع اجتماعی(ن د ا) رشد می کند. ن د ا از هزاران مردم در کمون ها، جدا از نيروهای ن د س و نيروهای آسايش(انتظامات)، تشکيل شده اند، اعضای ن د ا به کمون ها پيوند هستند، به اين دليل آنها در مکان های زندگی خودشان اقامت کرده و اين توانائی را دارند که از منزل شان عليه هرتهديدی دفاع کنند. به سخن ديگر، بخش گسترده ای ازجامعه توانسته اند از خودشان دفاع کنند.
عليرغم اينکه عمليات آزاد سازی ن د س عليه داعش ادامه دارد، تقريبا تمام نواحی تحت کنترل داعش، و بويژه رقا توسط ن د س آزاد شدند، و يا توسط ارتش سوريه درسال ٢٠١٧ تسخيرشدند. عملا، نوعی از رقابت بين ن د س و ارتش سوريه که قويا نيروی هوائی روسيه و نيروهای ايران پشتيبانی می شد،وجود دارد. درشرق استان ديرعززور بيشترين ذخاير نفت و گاز سوريه قرار داشته و با عراق مرز مشترک دارد. بين دو نيروی در حال پيشروی هر از گاهی تنش هائی و البته از جانب ارتش سوريه ايجاد می شود، که قصد دارد پيشروی ن د س را مختل کند. بهررو، اين وقايع و همچنين گفتگوهای مستمر با روسيه و آمريکا از طريق رفتار و نگرش مسئولانه ن د س حل و فصل می شود. بهرحال، اگرداعش در داخل مرزهای سوريه کاملا شکست داده شود، به اين معنا نيست که ارتش سوريه به ن د س يورش خواهد کرد. يک دليلش اين است که البته همکاری نظامی ن د س و آمريکا ادامه دارد، دليل ديگرش اين است که ن د س به اندازه کافی قوی است، و دليل سوم اينکه سوريه انتظار می رود ارتش سوريه عليه سازمان های وابسته به القاعده در ادليب، حما و مناطق ديگر متمرکز کند.
روابط با روسيه و درک ژوئوپوليتيکس، استراتژی ها
همکاری روسيه با ن د س
وقتی که روسيه ناظران نظامی اش را از ناحيه عفرين جولای ٢٠١٧، بيرون برد و ترکيه عفرين را تهديد به حمله نمود، نيروهای آزاد کردها آشکارا اعلام نمودند که عليه هرگونه حمله ومداخله گری مقاومت خواهد کرد. روسيه که رابطه معينی با ن د س و م خ م د(مديريت خودمختاری دموکراتيک) علفرين و حلب(منظور محلات اشرفيه و شيخ مسعود در حلب، مترجم) دارد، هدفش با اين اقدام فشارش ر روی عفرين را تشديد کند تا نوعی اداره و يا اداره مشترک با رژيم بعث سوريه در عفرين و حلب را به پذيرد. بعداز چندين هفته ناظران نظامی روسيه دوباره به عفرين برگشتند، عفرين عقب نشينی نکرد، بلکه يک مرکز نظارت مشترک ن د س-روسيه در عفرين گشوده شد. از آن زمان، حملات روزانه ترکيه کم اهميت تر شدند، ولی هنوز جنگ لفظی يا روانی ترکيه ادامه دارد. روسيه در در رابطه اش با ن د س/م د ش س از عفرين و حلب همينطور ف د ش س اهداف چند لايه دارد، که البته بهم ديگر مربوط می شوند. هدف اصلی روسيه قرار دادن اراضی آزاد شده شمال سوريه ب دولت-ملت اعاده شده سوريه با تغييررات جزئی در سيستم سياسی است. در اهداف روسيه هيچ چشم انداز راه حل واقعا دموکراتيک وجود ندارد. برای رسيدن به اين هدف اين مهم است که در مرحله حاضرن د س همکاری نظامی اش با آمريکا را گود تر نکند و هر چه زودتربه اين همکاری نظامی پايان دهد. اگر، روسيه کاملا درا ين مرحله از مبارزه مسلحانه در سوريه ف د ش س/ن د س را ازدست بدهد، روابط بين ف د ش س وآمريکا می تواند عميق ترگردد و روسيه فضای سياسی دخالت هايش را از دست خواهد داد.
هدف دوم روسيه اين ا ست که از همکاری محدود با ن د س عليه ترکيه، مشابه آمريکا، سود به برد. درحاليکه ترکيه در سال های اول منازعات می خواست رژيم بعث سوريه را سرنگون کند، از سال ٢٠١٦، ترکيه تقريبا تمام توجه اش را برای محدود کردن قدرت رو به افزون پروژه نوين دموکراتيک روجاوا/شمال سوريه معطوف کرده است. اين نگرش دولت ترکيه به روسيه اين فرصت را داده است که با ترس ترکيه، در روند رويدادها به نفع ف د ش س، بازی کند. همچنانکه برای سال ها روسيه روابط قوی سياسی-اقتصادی-نظامی با ترکيه داشته است، که برای اين کشور بسيار اهميت دارند. روسيه اجازه داد که ارتش نظامی ترکيه به ناحيه مثلثی بين جرابلس، الباب و عزاز درشمال سوريه حمله کند. اين يورش ترکيه مانع از مناطق آزاد شده عفرين و کوبانی بهمديگر وصل شوند. در همان زمان، حضور ارتش ترکيه در داخل سوريه، روسيه می تواند از اين وضعيت برای وارد کردن فشار به ن د س استفاده کند. اين رويکرد توسط روسيه اجازه داد ترکيه در اواخر ماه اکتبر ٢٠١٧، به نواحی شمال ادليب دراکتبر ٢٠١٧، وارد شود، و محاصره عفرين از سمت جنوب را مهيا کند.
تلاش های روسيه پيوسته نشان می دهد که گسترش و تعميق ف د ش س می تواند راهی برای يک توافق با رژيم بعث سوريه پيداکند. ف د ش س چندين بار اعلام کرده است که آنها تلاش کرده اند به يک توافق استراتژيک با رژيم نائل شده و سوريه ای دموکراتيک و فدرال سامان دهند. اين موضوع علنی شده است که دو طرف چندين باربا همديگر ملاقات کرده اند، اولی به هيچ توافق عمده ای نرسيدند. بر ای زمانی دراز دراين ملاقات ها رژيم سوريه تنها حقوق فرهنگی را برای کردها پذيرفته و اختيارات شهرداری ها تقويت گردد، ف د ش س اصرار کرده است واقعيت دموکراسی گسترده در شمال سوريه و دموکراتيزه کردن پايه ای تمام سوريه بايد پذيرفته شود. ولی، بهرحال، با کمی تعجب دراواخر اکتبر ٢٠١٧، وزير خارجه سوريه، معلم وليد، اظهار کرد مذاکرات برای خود مختاری مناطق عمدتا کرد می تواند مورد بحث قرار گيرد، اين قدمی به پيش ديده می شود. ولی، اين يک پيشنهاد خطرناک و غيرقابل قبول است، برای اينکه چنين طرحی عمدتا کردستان آزاد را شده را ازمناطق آزاد شده با جمعيت اکثرا عرب نشين جدا می کند. ولی، به هرحال، به احتمال زياد بعد از پايان نهائی داعش در سوريه مذاکرات جدی وسخت شروع خواهد شد.
ف د ش س روابطش با روسيه را در چندين شرط مفيد می داند. يک هدف اين است که حملات ترکيه عليه مناطقی که ن د س آزاد نموده اند، محدود کند. در سال ٢٠١٧، دولت ترکيه با تجاوزاتش تهديد بزرگتری به نسبت داعش شده ا ست. هدف ديگر اينکه از نفوذ روسيه برای وارد کردن فشار روی دولت سوريه جهت مذاکره واقعی برای حل دموکراتيک سوريه استفاده کرده و ف د ش س را در درون مذاکرات بين المللی برای خاتمه دادن به منازعات در سوريه قرار دهد. به نظر می رسد که روسيه در درون ديگران قصد ندارد دخالت نظامی اش در سوريه را گسترش دهد(بواسطه ظرفيت محدودش که کوچکتر از ظرفيت آمريکاست)، بلکه هر چه زودتر دخالت نظامی اش در سوريه کاهش دهد. هدف سوم ف د ش س اين است که رابطه نظامی اش با آمريکا را تعميق نداده و از تضادهای بين دو قدرت بزرگ و منطقه ای استفاده کند. درسال های اخير موازنه قدرت بين دو قدرت بين المللی کاملا موفقيت آميز بوده است، ولی هميشه خيلی سخت بوده است. هيچ کدام از دو قدرت آنچنان مثبت نبوده اند، هردو منافع استرتژيک خود را دنبال کرده اند،خصلت امپرياليستی داشته اند و متحدين استراتژيک در خاورميانه دارند، که حقوق کلی کردها را انکار می کنند. با اين وصف، هر دو قدرت در سياست های بين المللی شان علاقه دارند در تماس يا حتی پيوندهائی با کردها ايجاد کنند که اکنون شامل جنبش آزادی کردها نيز می شود- حتی اگر ممکن است تاکتيکی باشد- ونه فقط با دولت کردستان جنوبی.
چگونه همکاری نظامی گسترش کرد
در ابتدا همکاری نظامی محدودبه کانتون کوبانی بود. آمريکا و چند کشور ديگر از ائتلاف بين المللی عليه داعش برابر با هماهنگی توسط وای پی جی/وای پی گی از مواضع داعش بمباران می کردند. همچنان که در بالا توضيح داده شد همکاری نظامی در سطح پائين در بهار و تابستان ٢٠١۵، وجود داشت. در پائيز ٢٠١۵، اولين پشتيبانی هوائی چشمگيری رنامه ريزی برای همکاری نظامی بزرگتربرای آزاد کردن مناطق معينی آغاز شد، در حالی که در ژوئن ٢٠١۵ بدون حمايت چشمگيرائتلاف جهانی عليه داعش، پی وای گی/پی وای گی تل ابيض را آزاد کردند. همچنين درهمين برهه بود که چندين گروه مسلح عمدتا عرب شروع به همکاری با وای پی جی/وای پی گی نمودند. بحث بين دو طرف منجر به بنياد کردن نيروهای دموکراتيک سوريه(ن د س) در ماه اکتبر ٢٠١۵، گرديد. ايجاد ن د س آنچنان که بسياری ازمنابع ادعا می کنند ابتکار آمريکا نبوده است. وای پی گی/وای پی جی هميشه مشتاق بوده اتحادهای استراتژيک با نيروهای غير ارتجاعی سوريه تشکيل دهد. از اين رو، در ماه سپتامبرسال ٢٠١۴، چند روز پيش از حمله بزرگ داعش به کوبانی تشکل آتشفشان فرات با بعضی از واحدهای ارتش آزاد سوريه تشکيل شد- از نظر سياسی يک ائتلاف گسترده از مردم متفاوت سوريه با سه گروه خود مديريتی دموکراتيک درژانويه ٢٠١۴، بوجود آمده بود.ولی، آگاهی به ساختار ن د س و بحث های عمومی نشان می دهد که هيچ نقشی در بوجود آمدن ن دس نداشته، گرچه بعد مقامات نظامی آمريکا چنين ادعائی کردند. البته، آمريکا از اين اقدام استقبال کرد چونکه از آن پس می توانستند اظهار کنند که آنها با اتحاد کرد-عرب کارمی کنند ونه تنها با کردها. اين توجيح بسيار خوبی درباره دخالت آمريکا عليه منتقدين بسياری، بويژه ترکيه، قرار می دهد.
اولين عمليات ن د س و آمريکا برای شرق و جنوب حسکه(الحسکه)، همين طور در جنوب نواحی کوبانی شامل سد تشرين دراواخر پائيز٢٠١۵، و زمستان ٢٠١۵ سازماندهی شدند. سپس، در بهار ٢٠١٦، بحث در باره آزاد کردن رقا بيشتر علنی شد. درحالی که ن د س می خواست به طرف عفرين راه بيافتد، آمريکائی ها علاقه داشتند که به رقا پايتخت داعش حمله شود. مهم ترين اصل ن د س اين بوده است که مناطقی را آزاد کند که بخش مهمی از مردم چنين درخواستی کرده و به فرايند آزاد شدن به پيوندند. در غير اين صورت، ن د س را به عنوان نيروئی اشغالگربه پذيرند. چنين حمايتی از سوی مردم نواحی غرب کوبانی شده بود، ولی آن زمان نه حمايت زياد از رقا.
با اين وصف، در ماه می ٢٠١٦، ن د س عمليات برای آزاد کردن نواحی شمال رقا را ا علام نمود و آمريکا از طريق هوائی از ن د س پشتيبانی کرد. ولی، يک هفته بعد بدون همکاری با آمريکان و حرکت به رقا آماجش را به سوی منبيج تغيير داد. فرماندهان ن د س در مصاحبه مولف مقاله را در اوائل سال ٢٠١٧، در باره اين تغييراطلاع داد؛ اراده شان را بيان کردند که نواحی بين کوبانی و عفرين را آزاد کنند. درروز های بعد، بدون اينکه نيروی هوائی آمريکا حمايت کرده باشد ن د س سريعا نواحی را در جهت شهر منبيج آزاد کردند، که به موفقيت نهائی در ١٢ اوت ٢٠١٦، منجر شد.اين مورد ای است که چگونه همکاری ن د س با آمريکا کار کرده و اينکه همکاری با آمريکا يک طرفه نيست.
تقريبا دو هفته بعد در آخر ماه اوت ٢٠١٦، ارتش ترکيه عملياتش را برای اشغال جرابلس(در پائين توضيح داده شود) و حرکت به سوی عزاز و الباب آغاز کرد. چندين روز ن د س تلاش کردند ناحيه جنوب جرابلس از اشغال داعش آزاد کرده و با حمله ارتش ترکيه را عقب برانند. گرچه ارتش ترکيه متحمل تلفاتی شد، ولی توانست شهر جرابلس را اشغال کند، چونکه داعش با سرباران ترکيه نه جنگيدند و روزاول عقب نشينی کردند. بهرحال، بعداز چند روز عملا بين ن د س و ارتش ترکيه با مذاکره آمريکا آتش بس شد. چونکه، آمريکا اجازه داد ترکيه به جرابلس حمله کند همکاری بين آمريکا و ن د س دچار بحران گرديد وتا چند هفته ادامه داشت. آنچه دربالا گفته شد چه اتفاقی افتاد، اولا آمريکا موافقت کرد که ترکيه به جرابلس حمله کند، سپس آنها به مثابه آتش بس برقرارکننده بين دونيرو ظاهر شدند که با هردو همکاری می کردند. از اينرو، آمريکا برای اولين بار بعد از شروع همکاری نظامی فشار زيادی روی ن د س وارد نمود.
ولی، بهررو، در ماه های بعد ن د س تلاش کردند مشابه ارتش ترکيه به سوی الباب حرکت کنند. ن د س توانستند تعدادی دهات را در اطراف شهر اريمه در غرب منبيج از اشغال داعش آزاد کنند، ولی پيوسته مورد حمله ارتش ترکيه و گروه های جهادی طرفدارش قرار گرفتند. ن دس بدون حمايت هوائی آمريکا جنگيد، نفرات زمينی آمريکا مرزی به درازای ٢٠-١۵ کيلومتر در غرب منبيج ايجاد کردند و از ن د س خواستند که از اين خط عبور نکنند، بدين ترتيب آمريکا حرکت آنها را به سوی شهر اريمه پشتيبانی نکردند. متاسفانه، ن د س نتوانست به سوی الباب پيشروی کند، تا اينکه بعد از دوماه حملات ناموفق ترکيه اين شهررا داعش در فوريه ٢٠١٧، دراختيارترکيه گذاشت. در خلال همين زمان يک کمپين نظامی از کانتون عفرين به سوی الباب شروع گرديد، ن د س چندين دهات در اطراف شهر تل ریفت را آزاد کردند، ولی هرگز نتوانست شهر الباب را آزاد کند.
يک نمونه ديگراينکه چگونه ن د س می توانست بدون حمايت هوائی آمريکا در اواخر ماه فوريه موفقيت هائی کسب کند، وقيکه که سربازان ترکيه با حمايت گروه های جهادی اش با نيروی سنگينی به ن د س دراطراف شهر اريمه حمله کردند. بعد از دوهفته، آنها توانستند تنها يک ده را تصرف کنند، که در حقيقت بواسطه دلائل نظامی ن د س اين ده را ترک کرد. بايد به اين نکته توجه نمود که ارتش ترکيه با شماری تانک و سلاح های سنگين حمله کرد. بعد از چند هفته جنگ متوقف شد چونکه ن د س با سوريه و روسيه موافقت کرد که ناظران نظامی به جبهه جنگ دراطراف شهر اريمه گسيل کنند. آمريکا ناظرانی را به خط جبهه شمالی شهر منبيج در امتداد نهرسور فرستاد. ازآن پس، سربازان ترکيه نتوانستند دوباره با سلاح های سنگين به منبيج حمله کنند.
بالاخره، در ماه نوامبر ٢٠١٦، عمليات برای آزاد کردن مناطق رقا شروع گرديد. دراولين ماه ها نواحی شمال، شمال غربی و شمال شرقی آزاد شدند و زياد به سمت شهر رقا نرسيده بودند. ولی، همکاری نظامی بين ن د س و آمريکا خيلی بهتراز گذشته بود؛ دراين مرحله، گذشته از پشتيبانی هوائی قدری آموزش نظامی را نيز شامل گرديد. برای آموزش و همکاری حداقل چندين صد نفر سرباز آمريکائیدر شمال سوريه مستقربودند، ولی، عموما اين ها در عمليات شرکت نکردند- تنها در چندين مورد در شهر رقا.
درضمن دونالد ترامپ رئيس جمهور آمريکا شد و جدا از تحويل دادن مهمات جنگی برای اولين بار آمريکا تعدادی از تسليحات ميان سنگين جدی، تجهيزات نظامی و نفربرهای نظامی برای عمليات رقا به ن د س ارسال نمودند. در حقيقت آنچه دولت اوباوا تدارک ديد ترامپ آنها را عملی نمود. درماه مارچ ٢٠١٧، عمليات آزاد کردن رقا يک چرخش ناگهانی نمود وچندين ناحيه درغرب درياچه سد طبقا (درياچه اسد) آزاد شدند و يک ماه بعد شهر طبقا آزاد شد. بالاخره، در ٦ ژوئن ٢٠١٧، عمليات برای رهائی رقا آغاز شد و ن د س به سرعت وارد شهر شد. پيشرفت در داخل شهر آهسته بود و داعش با تمام امکاناتش شکست داده شد. خيلی زودتر از زمانی که انتظار می رفت، در اواسط اکتبر ٢٠١٧، با حملات شديد ن د س و بمباران هوائی آمريکا شهر کاملا آزد گرديد.چند هفته پيشتردر ماه سپتامبر ن د س عمليات طوفان جزيره برای رهاسازی تمام منطقه شرق رودخانه فرات در شرق سوريه در استان ديرعزور راه افتاد. اين عمليات بدون اتمام آزاد کردن کامل رقا کليد خورد، که البته حرکتی خطرناک بود، ولی ارتش سوريه به شتاب به سوی شهر دير عززور حرکت می کرد. اما، ن د س توانستند با موفقيت منطقه شرق استان ديرعززور را آزاد کنند. به نتيجه، قدرت داعش در سوريه تقريبا بطورکامل کاهش يافت.
از زمان عمليات رقا به نظرمی رسد که همکاری نظامی بين آمريکا و ن د س بدون بروز بحرانی جريان دارد.
همکاری با آمريکا نظامی است ونه سياسی
گرچه همکاری نظامی بين ن د س و ائتلاف جهانی به رهبری آمريکا بر ضد داعش، بويژه در عمليات آزاد کردن رقا بروز کرد، ممکن نيست صحبت از همکاری سياسی نمود.موضع آمريکا بين بعد سياسی و نظامی همکاری آنچه ف د ش س از آمريکا می خواهد نه همکاری استراتژيک يا ˮ تحسين و تمجيد از سوی آمريکا “، بلکه ورود اش به مذاکرات بين المللی برای حل سياسی، بويژه در گفتگوهای صلح ژنو مد نظراست. از سال ٢٠١۵، تا کنون مقامات آمريکا تائيد کرده اند که خوب است ف د ش س در مذ اکرات صلح شرکت کند، همچنين روسيه نيز چنين گفته است ولی تا به امروز دراين مورد پيشرفتی حاصل نشده است. اين حقيقت که دو قدرت بزرگ جهانی نمی توانند يک بازیگر سياسی مهمی را در مذاکرات بين المللی در يک جنگ بزرگ شرکت دهند، يا نشان می دهد که هر دو قدرت واقعا علاقه ای به شرکت ف د ش س ددرمذاکرات بين المللی نداردند و يا رابطه با ديگر بازیگران سياسی دراين جنگ هنوز برای هر دو قدرت بسيار مهمتر است و بدين لحاظ روابط آنها با ف د ش س استراتژيک نيست بلکه نقش اش به مثابه يک بازيگر فرعی در کل فرايند می بينند. بهررو، تا زمانی که ف د ش س به عنوان يک بازیگر سياسی برابر با ديگران بر سر ميز مذاکره نباشد، نمی توان به هيچ راه حل سياسی کامل برای سوريه نائل شد.
چندين دليل وجود دارد که چرا آمريکا چنين سياستی را دنبال می کند. واضح ترين و سنگين ترين فشارخصومت دولت ترکيه متحد ناتوبا ف د ش س است. دولت آمريکا علاقمند نيست وارد درگيری آشکار با ترکيه شود. ترکيه با ورق نزديک ترشدن به شانگهای 5 بازی می کند که روسيه، چين و ايران عضو اين کلوپ هستند. اپوزيسيون شوينيست ناسيوناليست سوريه ، عمدتا از طريق ائتلاف ملی سوريه نمايندگی می شود، هنوز روابطی با آمريکا دارند، اگر چه نه به اندازه چند سال پيش، اين اپوزيسيون نيز در مجامع بين المللی عليه ف د ش س موضع گيری دارد. تمام دولت های ديگر در خاورميانه و اروپا نيزز علاقمند نيستند که يک نيروی دموکراتيک نوين در سطح بين المللی شنونده داشته باشند. از اينرو، تحريم ف د ش س و ن د س همچنان ادامه دارد.
گرچه، آمريکا آشکارا اتهامات دولت ترکيه را رد کرد که وای پی گی نيروئی تروريست است و تسليحات داده شده به پ ک ک تحويل داده خواهد شد، ولی، آمريکا هيچ حرف مثبتی علنی درباره فرايند سياسی روجاوا/ شمال سوريه برزبان نياورده است. تنها، بعضی از مقامات نظامی آمريکا سخنان مثبتی در باره ن د س گفته اند. تا به امروز، آمريکا هرگز اجازه نداده است از کادرهای رهبری ف د ش س و يا از فرماندهان ن د س از آمريکا ديدن کنند. گذشته از اين، شرکت های آمريکائی علاقمند در سرمايه گذاری يا فعاليت های اقتصادی در ف د ش س هستند، ولی هيچ تدارکی در اين زمينه انجام نشده است، بلکه، ف د ش س قوانينی مخالف انحصارگری وکنترل سرمايه گذاری های بين المللی تصويب کرده است، که هم اکنون هيچ سرمايه گذاری خارجی در ف د ش س وجود ندارد.
گرچه روابط نظامی بين ن د س با روسيه خيلی کمتر از روابط نظامی با آمريکا توسعه کرده است، از نظر سياسی روسيه در رابطه با کردهای سوريه و ف د ش س بيانيه های مستقيم و مثبتی ايراد کرده است. برای مثال، روسيه دراوائل سال ٢٠١٧، پيش نويسی برای قانون اساسی جديد سوريه تدوين کرد و دفعات بيشتری به نسبت آمريکا بيان کرد که کردها بايد در مذاکرات صلح بين المللی شرکت کنند. درست اخيرا روسيه ̋ کنگره مردم سوريه را اعلام نمود که پی وای دی/کردها می توانند به آن دعوت شوند ̏.
از اين نقل قول ها می توان نتيجه گرفت که جدا از فشار ترکيه و ساير دولت ها درخاورميانه، به نظر می رسد که آمريکا علاقه استراتژيک برای اعلام بيان موضع اش در رابطه با ف د ش س ندارد- حد اقل در حال حاضر. برای اينکه نگرش آمريکا را درک کرده باشيم به يک تحليل کوتاه از جنگ های خاورميانه ضروزی است. جنبش آزادی کردها بيان می کند که ما هم اکنون جنگ سوم جهانی را تجربه می کنيم که کانونش در خاورميانه است و سوريه نماد مرکز آن. سه محور اصلی وجود دارد. اولی امپرياليسم بين المللی عمدتا با آمريکا و روسيه تداعی می شود. محوردوم شامل قدرت های منطقه ای برای بقای نظم حاضر(ستتيس کو) بازيگران اصلی عبارتند از ترکيه ، ايران و عربستان، اين ها هم خصلت امپرياليستی دارند. محور سوم، محورنيروی انقلابی و دموکراسی است که با انقلاب روجاوا و پ ک ک رهبری می شود. هر سه محور باهمديگر در نبردند، نيروهای محورهای اول و دوم هم با همديگر درنبردند. نتيجه اين کشاکش ها پيچيده و پيوسته ائتلاف ها و مبارزات نظامی تغيير می کنند. تمام نيروها روابطی با همديگر ايجاد کرده اند، و به نظرمی رسد که متناقض هستند تا منافع استراتژيک خود را کسب کرده باشند.
اين اوضاع به بحران ساختاری سرمايه داری مدرنيته پيوند دارد که بيشترين وجه بحران درخاورميانه تجربه می شود. اين تنها کافی نيست که نگرش ايدئولوژيک و سياسی داشت همچنانکه بسياری از چپ ها وسازمان های سوسياليستی دارند، بلکه يک نگرش سازمانيابی و نظامی ضروری است. بدون اينکه دگماتيست و جزمی باشيم ضروری است که عليه ايدئولوژی(ثرد ) ها جنگيد، ولی همچنين توانست سازمان خود را مطابق با شرائط بازسازی نمود و ديناميسم و تناقضات بازيگران ديگر را فهميد تا اينکه بتوان ازآنها سود برد. هدف بايد اين باشد که از دستاوردها دفاع نمود و هر جا ممکن گرديد يک اجتماع خود سامان يافته قوی بنياد کرد تا پايه ای برای استحکام قدرت خودی گردد. بوجود آوردن مناطق آزاد شده تنها با نيروهای دوستانه ممکن نيست. چنين موضع دگماتيستی(جزمی) به شکست خواهد انجاميد، از اينرو، هر گام که برداشته می شود بايد بخوبی محاسبه شده باشد، بويژه برای کردها که توسط چهار ملت-دولت استعمار شده اند. چونکه ف د ش س برپايه چنين نگرشی از همان زمان سامان يابی اش کنش می کند، براين سياق توانسته است سطح قدرت کنونی اش را کسب کند. در حقيقت، جنبش آزادی کردها به سهم خود به آشوب و هرجم ومرجم حاضر کمک کرده است که منجر به ريزش نقش قدرت های امپرياليستی گرديده که به نظر می رسيد قدرتمندند. نيروی بالاقوه يا اندرتوان بحران اين است که: يا مدرنيته کاپيتاليستی،سرمايه داری، در خاورميانه اعاده خواهد شد و برای يک ١٠٠، ادامه خواهد يافت يا فضای آزادی برای تمام بشريت بوجود خواهد آمد. به اين دلائل است که چرا قدرت های بين المللی و منطقه ای عميقا دخالت کرده اند. مسئله صرفا نفت و گاز نيست.
نظرات مردم شمال سوريه و چکيده بحث
مردم روجا/شمال سوريه در رابطه با همکاری نظامی با آمريکا را چگونه می بينند
بدون در نظر گرفتن تمام وقايع و بحث ها، اين که مردم کردستا مردم کردستان دورنما همکاری نظامی با آمريکا، قدرتمندترين نيروی نظامی دنيا، را چگونه می بينند، موضوعی ابتدائی است. دراين چهارچوب دوفقره سئوال وجود دارد. اول، اينکه فعالان سياسی و مردم چگونه همکاری نظامی با آمريکا را مشاهده می کنند. دوم، اگر و چگونه ساختارهای اقتصادی و سياسی از طريق اين همکاری های نظامی تغييرکرده اند.
در ماه فوريه ٢٠١٧، مولف اين نوشته ۵٠ مصاحبه با فعالان سياسی و مردم از نهادهای متنوع مديريتی درخصوص فعاليت سياسی وشرائط سياسی-اقتصادی انجام داد. به استثنای يک نفرهيچ فرد ديگری وجود نداشت که همکاری نظامی با آمريکا را بدون نگرانی تلقی کرده باشد. عموما مصاحبه شده می گفتند بنا به شرائط دشوار و بويژه حمله به کوبانی و دشمنی های بيشمارعليه روجاوا همکاری نظامی با آمريکا اتفاق افتاد، ولی شامل بعد سياسی نبود، آمريکا اين همکاری را بنا به منافع خودش آنرا شروع نمود.( ̋ نه به مثابه دوست مردم کرد و دموکرات های روجاوا/سوريه ̏ ) واين همکاری نظامی به احتمال زياد يک همکاری تاکتيکی (کوتاه مدت) است. آگاهی روشنی وجود دارد که انقلاب نبايد به اين همکاری نظامی تکيه کرده باشد که می تواند فردا پايان يابد، عملی هر لحظه ای. بلکه، انقلاب بايد ازاين همکاری نظامی سود ببرد، منجمله از همکاری نظامی با روسيه. اين ها جواب های ارزشمندی بر پايه واساس يک درک انتقادی و دور انديشی بودند. اين ها اين نتيجه را دربردارند که فعالين به بسط و تعميق کارهای سياسی شان ادامه داده و بر يک خود سازمان يابی اجتماعی پا می فشارند. جامعه خود سازمانيافته شامل کمون های توانمند هرچه بيشتر، شوراهای مردمی و ديگر ساختارهای سياسی ، يک اقتصاد کمونی که نيازهای خودش را تا حدی که امکانات اجازه می دهد توليد می کنند، سيستم آموزش و بهداشت مستقل و گسترش سيستم دفاع از خود را در تمام محلات، کمون ها و دهات. مولف يک چنين کار قدرتمند را دست اول مشاهده نمود. از اين گذشته، مولف دريافت در در مباحث سياسی عمومی همکاری نظامی با آمريکا به ندرت موضوعيت داشت.
نظير ديگر ساختار های سياسی و اجتماعی، مطبوعات روجاوا و حتی ديگر بخش های شمال سوريه همکاری نظامی با آمريکا را در مرکز اخبارشان قرار نمی دهند. عملا، به ندرت شما درباره همکاری نظامی با آمريکا می خوانيد و يا می شنويد. آنچه در کانون اهميت قرار دارد پروژه سياسی فدراليسم دموکراتيک/ خودمختاری، دفاع، رهائی، بنياد کردن ساختارهای نوين در جامعه و بيانيه های عمومی است.
در بين جماعت مردم مولف با تعدادی از افراد ديدار کردم کردستان جنوبی که انتظار بسيار زيادی از آمريکا داشتند، ولی اينها يک حد اقل کوچکی را شامل می شوند. مطلقا نمی شود روجاوا را با کردستان جنوبی مقايسه کرد که دراينجا سربازان آمريکائی سال هاست حتی در خيابان ها ظاهر می شوند. درروجاوا اکثريت مردم جامعه نسبت به قدرت های منطقه ای و بين المللی نگرش انتقادی دارند، گرچه(و به اين دليل که ) کردها از زمان جنگ اول جهانی تا اکنون سرکوب شده اند و هيچ دولتی آشکارا موقعيت کردها را تا به امروز مورد بحث قرار نداده اند- سکوت آمريکا و کشورهای ناتو وقتی که بعد از رفرراندوم در کردستان جنوبی در ٢۵ سپتامبر ٢٠١٧، دولت عراق به کرکوک حمله کرد اين نگرش را تائيد نمود. اين نگرش چندين دهه از خود سازمانيابی سياسی نشات می گيرد بدون اينکه به اين يا آن قدرت سياسی وابسته شد. هميشه تاکيد بر خود سازمانيابی همه جا و درهر محيط اجتماعی و به يک تعهد قوی باورمند برای اهداف سياسی شده است. پايه واساس بسيار سخت و پرصلابت گذاشته شد و نتايجش را نشان می دهد.
تلاش برای بنيادکردن کمون ها همه جا هرگز بعد از شروع همکاری نظامی با آمريکا دچار وقفه نشده است، بلکه شمار کمون ها دوبرابر گرديده است. همچنين ايجاد تعاونی ها ادامه دارد: در حالی که درپائيز سال ٢٠١۴، حدود چندين ده تعاونی وجود داشت، امروز حد اقل چندين صد تعاونی سامان يافته اند. اقتصاد کمونی دموکراتيک همچنان به گسترش اش ادامه می دهد، ولی بدون اعمال فشار برای شرکت درسامان يابی کمونی- اين فرايند برپايه اقناع قرار دارد. از اين فاکت ها اين امکان وجود دارد که گفته شود که انقلابيون هيچ امتيازی از محتوای جوهر انقلاب را به کسی نداده اند. نقد مدرنيته سرمايه داری و و ذهنيت کاپيتاليسم حتی قوی تر از سال ٢٠١۴، می باشد، وقتيکه مولف در سال ٢٠١۴، برای اولين بار به روجاوا مسافرت نمود. بطورخلاصه، درحالی که ازيک سو انقلاب روجاوا همکاری نظامی با آمريکا را شروع کرد، دژسرمايه داری ليبراليسم ، از سوی ديگر فرايند انقلابی هرگز مسيرش به سوی سيستم پله ای، ليبرالی، سرمايه داری يا سوسيال دموکراسی تغييرنداد.
در گفتگو با اعضای وای پی گی و وای پی جی هيچ مبالغه ای به ارزش روابط همکاری نظامی با آمريکا نمی دادند، عملا اگر مولف پرسش نمی کرد به ندرت موضوع همکاری نظامی با آمريکا بحث می شد، چندين بار در شمال سوريه اظهار شد: البته همکاری نظامی با آمريکا چندين امتياز داشت مانند دسترسی به تسليحات سنگين نظامی و اسلحه، ولی تاکيد برانسان هميشه قوی ترين اسلحه در جنگ را تاکيد می کردند. يک نفر از فرماندهان وای پی گی به مولف در ماه مارچ ٢٠١٧، گفت، که از وی سئوال کردم چقدر سربازان آمريکائی در عمليات نظامی عليه داعش دخالت داشتند، اينکه سربازان آمريکا در خط مقدم جبهه جنگ نمی کنند. (استرايکينگ وی)آشکارا وای پی گی/وای پی جی سربازان آمريکائی را به عنوان نفرات نظامی فنی مشاهده می کردند. بعدها، ما اخباری را خوانديننم که بعضی از سربازان آمريکائی به عمليات آزاد کردن رقا پيوستند، ولی شمار اين سربازان بسيار کم بود و ارزش گفتن نداشت.
يکی از اعضای وای پی گی که در ارتباط مستقيم با فرماندهان بالای نظاميان آمريکائی تماس داشت به مولف اطلاع داد که ارتش آمريکا هرگز سعی نکردند چيزی مستقيما تحميل کرده و يا تلاش کنند در مدل سياسی- اجتماعی -اقتصادی يا نحوه زندگی دخالت کنند. او همچنين افزود که عملا ن د س و ف د ش س هرگز دخالت در سياست های داخلی را پذيرفته باشند وآمريکا کاملا به اين موضوع آگاه بودند. عضووای پی گی به سخن اش ادامه داده و گفت که درهر يک از ملاقات ها با آمريکائی ها اعضای ن د س هميشه آمادگی داشتند و پيشنهادهائی برای تاکتيک های بيشتر و عمليات آزادسازی ارائه می دادند. خيلی پيش تر ازاينکه منطقه ای و شهری محاصره شده و آزاد شود ف د ش س و ساختارهای سياسی مربوطه يک شورای مدنی متشکل از مردم آن محل تدارک ديده می شد. برابربا اظهار وی نماينده ها آمريکا هيچ حرفی نمی توانستند بواسطه تدارک خوب از جانب ن د س در باره اين طرح ابراز کنند. بدين ترتيب آن چيزی که پيشنهاد می شد آمريکائی ها معمولا می پذيرفتند. زمانی بعد درآخر سال ٢٠١٦، فرماندهان آمريکائی خواستند از سيست هماهنگ شورای مدنی منبيج ديدن کنند وبه چشم خود به بينند شورای منبيج چگونه کار می کند. ما اين اظهار نظر را بايد به يادداشته باشيم: درهر کشوری که آمريکائی ها اشغال کردند، تلاش براين شد که نوعی از دولت ملی از اکثريت جامعه تاسيس کنند. تقريبا تمام ساختارهای مدنی اداری جامعه را آمريکائی ها منصوب کردند، مخصوصا در عراق وافغانستان اين سيستم شکست خورد.
در پايان صحبت اش عضو وای پی گی تاکيد نمود که آنها خودشان را به طريقی سازمان می دهند که خودشان را آماده می کنند که هر لحظه به همکاری نظامی با آمريکا پايان دهند. برابر گفته او همکاری با آمريکا چندين امتياز جدی دارد، ولی خطرناک هم است. بويژه به مرور زمان به حمايت هوائی آمريکا عادت کردن خطرناک است که نياز به بحث ادامه دار دارد، بدين ترتيب پی واگی بايد دست به اقداماتی بزند. چالش ديگر اين است که بواسطه حضور آمريکا در درون سوريه اختلافات با رژيم سوريه نبايد به يک جنگ بزرگ بيانجامد، برای اينکه ف د ش س می خواهد هر چه زودتر به يک توافق متقابل با رژيم بعث برسد-با اين ملاحظه که اپوزيسيون دموکراتيک خارج از ف د ش س اکثرا از بين رفته اند. اين البته نياز به علاقه معينی از سوی طرف مقابل نيز هست. جواب به اين سئوال که آيا ترکيب ن د س هيچ ترسی ندارد که همکاری بتواند منافع ميان دوره و پروژه سياسی مبارزان ن د س را تغييردهد، بسيار جالب بود : ̋ ما باورداريم که يک پروژه سياسی قوی با کنفدراليسم دموکراتيک داريم که ابزاری الهام بخش برای ماست. چه نوع از ايده ها آمريکا يا کشورهای ديگر می توانند بما عرضه کنند؟ ما يک دموکراسی توانمند ترداريم که يک ساختار مستقيم و همه شمول و رهائی جنسی داريم که به سرعت توسعه می يابد. مهمتراز همه: ما يک چشم اند از برای زندگی نوين مردم فراگيرتر منطقه داريم. آنچه دولت های سرمايه داری دارند ،پول است، اسلحه ودموکراسی شان دربحران ساختاری، نه چيز ديگر̏.
جنبه ديگر در تمام بحث اين است که شمار مردم از سراسر جهان، يعنی انترناسيوناليست ها، به انقلاب روجا می پيوندند در سال های ٢٠١٦ و ٢٠١٧ کاهش نيافته است. بويژه جوانان روح انقلابی احساس می کنند ومی خواهند بخشی از فاز ساختمان يا دفاع از شمال سوريه باشند و اساسا می خواهند درک کنند. مولف توانست با ده ها از اين جوانان عمدتا از اروپا و آمريکای شمالی در روجاوا صحبت کند. همه اين ها يک موضع مثبت به رويداد شمال سوريه داشتند و می خواستند برای زمان دارازی دراينجا بمانند. در خصوص استثناها ئی هم وجود داشت: مولف تعداد کمی از اين افراد را در سنين ۵۵-۴۵ ملاقات کرد که داشتند روجاوا را ترک می کردند، برای اينکه آنها نمی توانستند بجنگند. آنها می گفتند آمدند تا عليه داعش مبارزه کنند ونه بيشت از اين. ما مجبوريم اينان را افرادی نه چپی ونه انقلابيوبی بدانيم.
در روجاوا، انترناسيوناليست ها به شيوه ساده سازمان يابی مردم شيفته شدند، چطور مردم بحث میکردند و چگونه هر چه داشتند با هم شريک می شدند. يک گام پيشتر آن ها می خواستند دريابند چکيده بحث های آنها درخصوص روجاوا/شمال سوريه وارزش های پايه ای جنبش آزادی کردها چه ها بودند. ازاين طريق آنها تلاش می کردند دريابند اين جنبش انقلابی چه چيزی را زنده کرده يا بسط داده که انقلابيون ديگرنمی توانند کنش کنند. يا به سخن ديگر: آنها از اين انقلاب چه اهدافی را می توانند بياموزند! مردم در اينجا برای ايجاد يک جامعه آزاد تلاش می کنند و آنها انقلاب های جهانی و مبارزات قرن های پيشين را تجزيه و تحليل کرده، بايد همچنين انقلاب روجاوا، يکی از قدرتمندترين و الهام بخش ترين انقلاب های قرن ٢١، را تحليل کنند.
بسياری از انترناسيوناليست ها همکاری بين ن د س و آمريکا را مانعی برای شرکت شان در شمال سوريه مشاهده نمی کنند. ما نبايد ناديده بگيريم که حداقل چندين صد نفر انترناسيوناليست، نه به حساب آوردن عرب ها، ترک ها و مردمان ديگری از خاورميانه، در صفوف ن د س مبارزه می کنند. ظاهرا، اين فاکت بايد انعکاسی از اين باشد که اين انترناسيوناليست ها همکاری نظامی ن د س با ائتلاف ضد داعش به سرکردگی آمريکا را به عنوان خيانت دانسته و تمام رويداد های انقلابی و اجتماعی عميق در شمال سوريه را نه بينند.
خلاصه مطلب و بحث
همکاری نظامی بين ن د س،نيروهای دفاعی فدراسيون دموکراتيک شمال سوريه(ف د ش س) و ائتلاف بين المللی به رهبری آمريکا عليه تروريسم ˮ دولت اسلامی “ (داعش) درسال ٢٠١۴ شروع گرديد، زمانی که هيچ کدام از دو طرف چاره يا بديل ديگری نداشتند. به احتمال زياد در پس شکست دادن داعش در داخل سوريه اين همکاری فورا به پايان نخواهد رسيد، همچنانکه بيانيه های آمريکا و ن د س اشاره کرده اند، ولی بواسطه رديفی از فاکت ها واقعا سخت است که پيش بينی نمود که تا چه مدت و به چه طريقی ادامه خواهد يافت.اکنون که جنگ در سوريه به پايان می رسد مذ اکرات در سطوح گوناگون شروع شده است، محتملا همکاری نظامی در خلال فرايند مذاکره ادامه خواهد يافت که می تواند چندين سال درازا به کشد. ف د ش س/ن د س به شدت علاقمند است که توافقی برپايه دموکراتيزه کردن گسترده سوريه و پذيرش ف د ش با دولت بعث سوريه بدست آورد، که همکاری نظامی با آمريکا را کاملا غير ضروری خواهد کرد.
همکاری نظامی با آمريکا همکاری سياسی نيست و خيلی شکننده است. درحالی که همکاری نظامی با آمريکا عليه داعش با موفقيت پيش رفته معهذا تنش هائی بين دوطرف داشته و وجود دارد. اين تنش ها از اين فاکت سرچشمه گرفته که هر دو طرف مواضع ايدئولوژی متضاد دارند و از اينرو چشم انداز متفاوت برای خاورميانه.
با اين وصف، با ادامه همکاری نظامی با آمريکا در پايه دو فقره خطر وجود دارد. نخست، اگر آمريکا بدون هيچ راه حل دموکراتيک توافق شده برای سوريه به همکاری نظامی با ن د س پايان دهد، مناطق تحت کنترل ن د س ن درمعرض حملات نظامی بزرگی از طرف ارتش های ترکيه و رژيم سوريه قرار خواهد گرفت. چنين سناريوئی به اين معناست که دور جديدی از تشديد جنگ درتمام خاک سوريه با عواقب نا معلوم شروع خواهد شد. دوم، ادامه همکاری نظامی با آمريکا می تواند با گذشت زمان به وابستگی ف د ش س/ن د س بواسطه وخامت اوضاع در شمال سوريه وابستگی به آمريکا راموجب گردد، حتی اگر ف د ش س براين موضوع اشراف داشته و عليه آن مبارزه کند. نتيجه اش پذيرش برنامه سياسی آمريکا گردد. ولی، تا کنون هيچ نشانی که آمريکا دراين همکاری دست بالا را گرفته وجود ندارد.
بويژه، با نگاه به تجربه در زمين روجاوا/شمال سوريه نياز به گفتن دارد که انقلابيون هم در بخش مدنی و هم درحيطه نظامی قويا به خطرات همکاری نظامی با آمريکا آگاهی دارند و اين موضوع را آشکارا در جامعه و ملائ عام مکاتبه می کنند. اين غير عادی نيست که زمانی يک نيروی محلی/منطقه ای با يک چنين نيروی قوی بين المللی درخصوص مسائل نظامی همکاری کرده باشند؛ ولی اين عادی نيست که در باره اين موضوع گفتگو نکرد و تنها به جنبه سودمند همکاری نظامی با آمريکا اکتفا کرد. چنين نگرشی اين تاثير را دارد که غالب مردم جامعه جنبه های منفی ومثبت قضيه را فهميده و به نيروی خود اعتماد داشته باشند، بدين سياق پيگيرانه سياست های خودشان را پراتيک کنند، به همکای نظامی تکيه نکرده و زمانی که چنين همکاری به پايان رسيد ̋ نااميد ̏ نخواهند شد. چنين نگرشی يکی از مکانيسم هائی برای وابسته نشدن به آمريکاست.
يک مکانيسم ديگر اين است که بتوان از تناقضات بين تمام نيروهای درگير درجنگ سوريه استفاده کرد. با اين گفته يک عطف ادامه دادن روابط با روسيه و دراين معنا بعضی همکاری هائی با روسيه در کانتون عفرين و شمال حلب را شامل می شود. روسيه علاقمند است با کردها در سوريه و عراق رابطه داشته باشد تا اينکه فضائی برای منافع درازمدت اش تامين کند. روسيه به همان شدت سوريه و ايران ضد کردها نيست. همچنين، ف د ش س روابطی هم با دولت سوريه دارد، ولی اين روابط با دولت سوريه پايدار نيست و گهگاهی در اين رابطه لحظات بحرانی بوجود آمده است. درست از آغاز جنبش آزادی کردها (ج آ ک) اين سياست را دنبال کرده است که از تناقضات وکشمکش های درون بين دولت های منطقه و ساير دولت ها استفاده کند. بواسطه ̋ ديپلوماسی انقلابی ̏ که محتوای انقلابی ا ش را تغييرنداده توانسته است به بقايش درون جننگ های سوريه ادامه داده و گام به گام مدل سياسی نوين اش را اول درروجاوا وسپس در ديگر مناطق شمال سوريه گسترش دهد، واين ديپلوماسی انقلابی را با مردم پيشرو در سراسر دنيا بحث کند. ديپلوماسی انقلابی همچنين پيوسته پراتيک اش را ارزيابی کرده تا خطرات پيش رس را شناخته و ابتکارهائی را دراين همکاری های سياسی و نظامی به مورد اجرا بگذارد.
ميليون ها کرد از شمال، شرق وتعداد هر چه بيشتری ازمردم کردستان جنوبی فعالانه از انقلاب روجاوا پشتيبانی می کنند- هزاران نفراز اينان به روجاوا آمده اند. فراموش نکنيد که همبستگی کردها دردفاع از کوبانی مهم بوده است.
يک مکانيسم مهم ديگر- البته به مثابه اصل- بسط همبستگی بين المللی با انقلاب روجاوا و عموما با جنبش آزادی کردها بزرگترين نيروی انقلابی دموکراتيک درخاورميانه است. يک فاکتورحضور تعداد زياد ی ازانترناسيوناليست ها در روجاواست که نقش انتقال انقلاب به ديگر کشورها را دارند، عامل ديگر کار پيوسته سياسی در سطح بين المللی است. مقاومت در کوبانی يک همبستگی گسترده جهانی را موجب شد، ولی به اندازه کافی نيرومند نبود که يک فضای باز در سطح جهانی به نفع شمال سوريه زمينه ساز گردد. همبستگی جهانی نبايد لابی نيروهای ضد انقلابی عليه انقلاب درتمام کشورها و درتمام مراحل دست کم بگيرند. بايد باورداشت که فقط يک همبستگی بين المللی توانمند با انقلاب روجاوا موجب خواهد شد که انقلابيون به همکاری نظامی مشابه با آمريکا کمتر وابسته گردند. برزمينه وجود يک ناسازنما(پارادوگسيکال ) همکاری نظامی با آمريکا به گسترش ̋ مناطق آزاد شده ̏ کمک می کند.
هر روز که می گذرد مردم بيشتری از سوريه را به ف د ش س پيوند می هد و مردمی بيشتری از سوريه بخشی از جريان تغيير انقلابی در سوريه می شوند و امکان بقا وماندگاری در ميان جهنم دولت-ملت و نيروهای فاشيست خاور ميانه امکان پذير می گردد.
اگر انقلاب روجاوا ناکام گردد، محتملا، اين شکستی برای نيروهای دموکراتيک و انقلابی در سوريه و همچنين خاورميانه برای دهه ها منجر خواهد شد، و بدين ترتيب تاثيرات منفی سياسی در سراسر جهان به جا خواهد گذاشت. ماندگاری و گسترش فرايند انقلابی، يعنی، با چشم انداز دموکراتيک نوين يک پتانسيل قدرتمند برای تغيير ذهنيت ميليون ها مردم خاورميانه عرضه خواهد کرد.
ترجمه مراد عظيمی - ٢٠١٧/١٢/١١
ياد داشت مولف
١- تشويق دولت ترکيه دليل مهمی بوده است. هنوز نمی توان با قاطعيت اظهار کرد که بدون ترغيب ترکيه داعش حمله بزرگ اش عليه کوبانی را شروع کرد.
٢- نگاه کنيد به وبسايت رسمی:
http:/theglobalcoalition.org/en/home/
٣- نگاه کنيد به شماره ٧ اوت ٢٠١۴،
http://theglobalcoalition.org/en/home/
http://www.etha.com.tr/Haber/2014/08/07/politika/davutoglu-isidi-mesrulastirmaya-calisti/
۴- مسلمان بودن نبايد خود به خود به معنای حمايت کردن و يا پيوستن به سازمان هائی مشابه داعش، القاعده، طالبان و
!- farsi ->