افق روشن
www.ofros.com

کمون، شورا و مديريت شورائی جامعه


مراد عظيمی                                                                                              چهارشنبه ٢۵ بهمن ۱۳۹٦ - ١۴ فوریه ۲۰۱٨

در قيام مردم در دی ماه - اکثريت شان را جوانان زن و مرد تشکيل می دادند- در شماری شايد صد شهر با بيان شعارهائی چونان ̋ نه اصلاح طلب نه اصولگرا ديگر تمام ماجرا ̏ آنها خواهان برچيده شدن جمهوری اسلامی شدند. مردم در ژرفای شعارهايشان فرياد زدند که کليت رژيم را نمی خواهند. همچنين در پيامد خيزش سراسری، دختران شجاع خيابان انقلاب در چندين شهر و در هيات ٢٩ نفر با ايستادن روی جعبه توزيع برق و تلفن و برداشتن روسری و به چوب زدن و بالا بردن آن با اين حرکت سمبوليک اعتراض شان را عليه قوانين ضد زن، پوشش اجباری، محدوديت حضور زنان در مجامع عمومی، تحميل ازدواج دختربچه ها، ازدواج چند همسری از سوی مرد، اشاعه تن فروشی در هيات صيغه وغيره را به نمايش گذاشتند. حاکميت اختناق و بهره کشی سرمايه داری، در يک سو برای اکثريت مردم ايران بيکاری گسترده، دستمزدهای زير خط فقر، عدم تامين شغلی، استخدام موقت، قراردادهای سفيد امضا، عقب افتادگی دستمزدها برای ماهها و حتی زمان بيشتر، ملاخور شدن دستمزدها، عدم پرداخت حق بازنشستگی زير خط فقر، مشکل مسکن، پديده گورخوابی، تن فروشی، کودکان خيابانی، مشکل بهداشت و درمان، وضعيت بد آموزش، تخريب محيط زيست، بيماری های ناشی از آلودگی محيط زيست و کشته شدن هزاران انسان هرسال به واسطه آلودگی هوا، زندانی کردن فعالان کارگری و اجتماعی، و درطرف ديگر زندگی طاغوتی برای اقليتی کوچک تامين کرده است. اگر در زمان ديکتاتوری شاه سابق دولتمردان لباس شيک پوشيده کراوات و پاپيون می زدند و سوار ليموزين شده در بالای شهرتهران زندگی می کردند، امروز در ديکتاتوری مذهبی آخوند گنده ها با عمامه و ردای گران قيمت و ريش بلند ومکلاها با لباس آراسته، پيراهن طرح آخوندی و ته ريش سوار ليموزين شده و درويلاهای بالای شهر زندگی می کنند. در خيزش توده ها ، وقتی آنها شعار می دادند نه اصلاح طلب نه اصولگرا ديگر تمام ماجرا، آنها حکومتی را که به پشتوانه سرکوب بهشت برای عده ای انگل و جهنم برای اکثريت مردم ساخته است را نمی خواهند. اما، در همان آن، آنها بديلی نيز عليه دولت اسلامی سرمايه فرياد نزدند، جوابی که نه تنها مشکل گشای جامعه ايران بلکه تمام جهان مدرنيته سرمايه داری(١) است.
اما، اگر قيام کننده ها فاقد بديل عليه دولت سرمايه داری ايران با ايدئولوژی مذهب شيعه بودند، به معنای اين نيست که اپوزيسيون های بيرون از رژيم آلترناتيوندارند. اين نيز گفتنی است که هم اپوزيسيون راست و هم چپ سنتی ايران هردو با اين نگرش موافقند که با سرنگونی دولت جمهوری اسلامی ساختار دولتی ديگری بايد گزيده گردد. اما، دولت چه مقوله ای است؟ دولت مفهومی تاريخی است، زمانی پديدار شده واز آن پس بسان ابزار سلطه طبقات اقليت سلطه گر عليه طبقات اکثريت ستمديده به خدمت گرفته شده است. با بهم آمدن شکاف طبقاتی، يا به سخن ديگر اداره مستقيم جامعه بدست مردم جامعه، مصرف دولت به سر رسيده و به گورستان تاريخ سپرده خواهد شد. تاريخ پديدار شدن دولت به گذشته ای کمتر از ٠٠٠،٠ 1 پيش برمی گردد، که در مقايسه با چندين صد هزار سال دوران پيشا-تاريخی مادرسالاری زمان بسيار کوتاهی است. اما، راز بقای دولت تا به امروز اين بوده که با کاربرد سرکوب فيزيکی وذهنيت سازی توانسته است توده های مردم را مطيع خود کند. ساختن خدايان قادرمطلق بر هست و نيست انسان ها، عکس برگردان فرمانروايان وسلاطين ابر قدرت صاحب جان ومال مردم جوامع گذشته بودند. اگوستوس اول پيشگام گزار از جمهوری رم به امپراطوری روم خود را خدای مشتری،جوپیتر، ناميد و امروز آقای علی خامنه ای ولی فقيه خود را نماينده خدای شيعه می نامد. فزون براين با عروج مدرنيته سرمايه داری دراروپا و گسترش اش به چهار نقطه جهان، بويژه، اکنون مدرنيته سرمايه داری در کشورهای غرب با کاربرد شيوه های مهندسی بسيار پيچيده و گسترده از دولت بت يا فيتيشی ساخته و سلطه دولت بر جامعه را استمرار داده اند- اين ذهنيت درمردم القا شده که مگر بدون دولت جامعه اداره می شود!

بديل های اپوزيسيون های خارج از رژيم جمهوری اسلامی سرمايه داری
١- آلترناتيواپوزيسيون های راست. گرايشات راست طرفدار بهره کشی روابط سرمايه داری عموما از مکانيزم بازار آزاد يا ليبراليسم اقتصادی حمايت می کنند. اما، ليبراليسم (٢) تنها به مقوله اقتصادی محدود نشده بلکه مقولات سياسی و فرهنگی را نيز شامل می شود. در حقيقت آنچه که از اوائل دهه ١٩٨٠ بنام ليبراليسم نو اقتصادی معروف شد، در حقيقت ليبراليسم اقتصادی، سياسی و فرهنگی بوده است.

خاستگاه ليبراليسم
خشت اول گرنهد معمارکج تا ثريا می رود ديوار کج
جان لاک مردسالار فيلسوف انگليسی دوران روشنگری(٣) و پدر ليبراليسم سرمايه داری مدرنيته استنتاج کرد که اصول انقلاب شکوهمند انگلستان(٤) در سال ١٦٨٨ ̋ حقوق طبيعی̏ يعنی حق زندگی، آزادی و حق مالکيت خصوصی را تثبيت نمود(۵) به باور وی تمام انسانها از بدو تولد صاحب اين حقوقند. اما منظور واقعی پدر ليبراليسم مدرنيته سرمايه داری از دارندگان اين حقوق صاحبان ثروت و تملک مرد در محدوده جغرافيائی انگلستان بود. در زمان حيات جان لاک، عده بسيار معدودی ثروتمند حق رای دادن و انتخاب شدن داشتند.( کودکان گرسنه را به خاطربرداشتن قرص نانی دار می زدند). نه تنها در زمان حيات وی در قرن هفدهم، بلکه تا نيمه قرن نوزدهم حوزه های انتخاباتی معروف به نواحی فاسد،Rotten Boroughs، وجود داشتند.
اين نواحی عليرغم جمعيت اندک چندين نماينده برای پارلمان می گزيدند، ولی بودند شهرهای بزرگی که حتی حق انتخاب يک نماينده را هم نداشتند. کليسا، دانشگاه اکسفورد، دانشگاه کمبريج هر کدام سهم خاص خودشان را داشتند و غيره. ولی، اکثريت غالب جمعيت زحمتکش زن و مرد انگلستان حق رای نداشتند. مذهب پرتستان مذهب رسمی و مذهب کاتوليک مورد تبعيض و اجحاف بوده است. حتی امروز، سه قرن بعد از مرگ جان لاک پادشاه يا ملکه رئيس کليسای(پرتستان)انگلستان است، و پادشاه يا ملکه انگلستان بايد باورمند به مذهب پرتستان باشد. مهمتر از همه ادعای داشتن حقوق طبيعی جان لاک تنها متصف به مردان سفيد پوست بود، و مردم آفريقا انسان شمرده نمی شدند.
جان هاکينز،John Hawkins، اولين تاجر برده انگليسی، بيش از يک قرن پيش از افاده کلام آقای جان لاک در باره حقوق طبيعی انسان ها، در سال ١٦۵٢ از آفريقا برده به سنت دامينگو،St Domingo، در دريای کارائيب برد. اينکه برده داران اروپائی مردم آفريقا را دزديده يا به ثمن بخس می خريدند و در غير انسانی ترين شرائط به آمريکا برده به قيمت بسيار گران می فروختند(۶) و در مزارع توليد نيشکر و توتون زير شلاق به کار می کشيدند، برده داران برابر با اخلاق(بهتربگوئيم بی اخلاقی) سرمايه داری مدرنيته آنها را نه انسان بلکه همچون شيئی و ابزار می انگاشتند(٧) و شيئی و ابزار نه درد را احساس می کند و نه عاطفه دارد.
به بينيم پدران بنيان گذار آمريکا چه گفتند و چه کردند. پدران انديشمند مردسالارعصر روشنگری و بانی استقلال آمريکا ١٠٠ سال بعد از جان لاک در پی پيروزی بر استعمارگران انگليسی ارزش های پايه ای ليبرالی، اين بار حق زندگی، آزادی و تلاش برای شادی را در قانون اساسی آمريکا نوشتند- حقوق بشری که همه انسان ها مشمول اين حقوق اند. البته، پدران عصر روشنگری و بنيان گذاران استقلال آمريکا خواسته شان از همه انسانها مردان سفيد پوست آمريکا بود، درآن موقع نزيک به يک ميليون برده در مزارع نيشکر و پنبه و توتون جان می کندند. آموزنده است دانسته شود که جمز مديسن،James Madison ، نگارنده قانون اساسی آمريکا در خانواده ای برده دار متولد شده بود و تا آخر عمر برده دار باقی ماند.
رويه دوم ليبراليسم صوری، بردگی مزدی، توسعه طلبی، جنگ،قتل و غارت، ويرانگری، بی خانمانی، انباشت زارادخانه های بمب های هسته ای، تخريب محيط زيست و غيره را دربرمی گيرد. در جنگ جهانی دوم روزولت رئيس جمهور آمريکا، چرچيل نخست وزير انگلستان و استالين شوروی عليه آلمان نازی به رهبری هيتلر متحد شدند. با پايان جنگ اتحاد شکست و به دو اردوگاه متخاصم شرق و غرب منجرگرديد. امپرياليسم آمريکا وشرکای به اصطلاح جهان آزاد با زدن انگ کمونيزم کودتا ها توطئه نمودند وجنبش های آزادیخواهانه را سرنگون و رهبرانشان را کشتند يا دزديدند. برای ايجاز سه نمونه را يادآورمی شوم. با مهر کمونيستی زدن به پاتريس لومومبا نخست وزير کنگو و قهرمان استقلال آفريقا را با کودتا سرنگون و بعد از قتل جسدش را در اسيد حل کردند. نلسون مندلا رهبر کنگره ملی آفريقا را سازمان سيا با انگ کمونيستی دستگير کرد و دولت نژادپرست سفيد آفريقای جنوبی وی را به مدت دو دهه درجزيره رابين زندانی کرد. با برچسب تروريست سازمان سيا و موساد اسرائيل عبداله اوجالان رهبر خلق کرد را درسال ١٩٩٩ از سفارت کنيا دزديده وبه ترکيه آورند و اکنون نزديک به ٢٠ سال در سلول انفرادی در جزيره امرلی زندانی است.
برای اولين بار شک الکتريکی يا شک درمانی،Shock therapy، در سال ١٩٣٨ درمعالجه روان درمانی مورد استفاده قرار گرفت. اکنون جهان آزاد، در پس پايان جنگ جهانی دوم علاوه بر استفاده از بمب اتمی و راه انداختن جنگ ها و کودتا ها ابر امپريالسم آمريکا شروع به استفاده از شک الکتريکی در دوعرصه جديد نمود. سازمان سيای آمريکا شک الکتريکی را برای شکنجه کردن زندانيان بکار برد و شک اقتصادی در خدمت پياده کردن ليبراليسم اقتصادی يا مکانيسم بازار آزاد بمورد اجرا گذاشته شد (٨)
ميلتون فريدمن اقتصاد دان ليبرال و بنيانگذار مکتب شيکاگو استفاده ازشک درمانی در طرح های کودتا و سرکوب برای گشودن درهای اقتصاد دولتی به روی خصوصی سازی و پياده شدن مکانيزم بازار را راهی برای رشد اقتصادی، رفاه و جامعه آزاد توجيه نمود(٩). ميلتون فريدمن از خصوصی سازی موسسات توليدی و خدماتی، لغو مقررات دولتی (١٠)بر فعاليت بخش خصوصی، مبارزه با اتحاديه های کارگری، سرکوب اعتصاب، انجماد و کاهش دستمزدها، افزايش قيمت مواد مورد نياز طبقات کارگرو غيره را رهگشای رشد اقتصادی و دميدن فروغ آزادی و رفاه استقبال کرد.
آمريکا وانگلستان در اواخر ١٩٧٠وارد بحران شدند و برای برون رفت از بحران به سياست اقتصاد ليبرالی روی آوردند. شوروی در دسامبر سال ١٩٩١ از هم پاشيد، مدرنيته سرمايه داری و متفکرانش چونان ميلتون فريدمن پيروزی اقتصاد ليبرالی بر سوسياليسم را جشن گرفتند- اقتصاد ليبرالی به عنوان تنها آلترناتيو مديريت اقتصادی علم شد. ولی کمتر از دو دهه بعد، با بروز عظيم ترين بحران اقتصادی دراواخر سال ٢٠٠٧، ليبراليسم اقتصادی زير سئوال رفت و ده ها و ده ها کتاب در نقد اقتصاد ليبرالی تحرير شدند. از همه با مزه تراينکه، در پيامد بحران اقتصاد مدرنيته سرمايه داری ملکه انگلستان از دانشگاه اقتصاد لندن،London School of Economy،يکی از معتبرترين دانشگاه های اقتصاد سرمايه داری ديدن کرد! ملکه انگلستان (در سقوط ارزش بهای سهام بازار بورس قدری متضرر شده بود) از صف استادان مستقبل سئوال کرد: چرا شما وقوع اين بحران را پيش بينی نکرديد؟ جناب استادان با سکوت و سرافکندگی سرشان را پائين انداختند، جوابی برای ملکه نداشتند.

٢- شورا و اداره شورائی جامعه
شکل سازمان يابی شورائی به کمون پاريس برمی گردد. درشرائط اضطراری محاصره پاريس از سوی ارتش پروس و دولت جمهوری خواه نوپا به رياست تيرز، شهر پاريس در يک نهاد بزرگ کمونی سامان يافت. درحاليکه در شرائط نرمال می بايستی هر محله کمون خود را سامان می داد و نماينده های کمون ها اعضای شورا را تشکيل می دادند. بعد از تجربه کمون پاريس، شوراهای کارگری روسيه در فوريه ١٩٠۵ و فوريه ١٩١٧، شوراهای کارگری در آلمان، ايتاليا و اسکاتلند در پايان جنگ جهانی اول، همچنين شوراهای کارگری ايران در برآمد سال ١٣۵٧ تشکيل شدند. اين شورا ها همه خصلت خود جوش داشته ومحدود به محيط کار و بيگانه از محلات کارگری بودند. اين شوراها تحت شرائط ويژه منتج از جنگ و بحران مدرنيته سرمايه داری پديدار شده بودند، و آمادگی نظری و عملی برای اداره جامعه نداشتند.
طی قريب به ٢٠٠ سال گذشته چپ سنتی مردسالار يک کنش تک پايه ای در عرصه سازمانيابی کارگران شاغل صنعتی مرد را تجربه کرده است. با آغاز انقلاب صنعتی در ربع آخر قرن هيجدهم و استخدام لشکرهای زنان و کودکان در صنايع، زنان کارگر هم شديدترازمردان استثمار می شدند و هم از طرف کارفرما و هم مردان کارگر مورد تحقير و تبعيض مردسالاری واقع می شدند. فلاسفه دوران روشنگری و زمان های بعد درتحليل هايشان از جامعه ازمرد،Man، سخن می گويند نه از انسان، دربرگيرنده زن ومرد. ̋ انجمن های بين المللی کارگران مرد، International Association of Men workers̏ درسال ١٨٦۴ تاسيس شد و درسال ١٨٦٨ انجمن های بين المللی کارگران مرد خواهان حق رای برای مردان گرديدند.
همچنانکه در بالا توضيح داده شد، مقوله کمون به سابقه شورا با قيام کموناردهای پاريس وارد ادبيات چپ گرديد. از اينرو، سخن گفتن از فعاليت برای سازمان دادن کمون در محلات کارگری وزحمتکشان پيش از کمون پاريس موجه نيست. اما بعد از کمون پاريس چرا نه.
چپ سنتی جهانی با درس آموزی از ظهورجنبش های شورائی خود جوش در گذشته، ازيک سو بروز اين شوراها را منوط به شرائط انقلابی دانسته و از سوی ديگر، برابر با درک لنينی شوراها را نردبانی برای به قدرت رسيدن اين حزب يا آن حزب در دولت-ملت جديد تلقی می کنند، و نه شورا را بمثابه ارگان مستقيم اداره جامعه و حزب(١١) را در نقش سازمانگر و راهنمای شورا. مسئله اين است که دولت را نبايد تسخير کرد، بلکه با گسترش مديريت دموکراتيک يا اداره مستقيم جامعه توسط مردم ريشه نفوذ دولت در جامعه را خشک کرد .
١-٢ ساختار کمون به مثابه سنگ بنای شورا. مردم يک محله بنا به شمار جمعيت اش می توانند در يک يا چند کمون سامان يابند. درتجربه کنونی کنفدراليسم دموکراتيک شمال سوريه دوگونه از کمون ها از ٣۵ تا ۵٠ خانوار در محلات و کمون اهالی ده را ياد آور شد.
١-١-٢ شناسنامه کلی کمون. اهالی محله يا ده با رعايت برابری جنسی، تباری، باور مذهبی، فرهنگی و پذيرش اصول دموکراسی در جلسات کمون شرکت کرده و با کسب آگاهی درعرصه های گوناگون فعاليت می کنند. شورای شهر از نمايندگان کمون های کل نواحی شهرانتخاب می شود. فرق اين شورا با شوراهای خود جوش در برآمد های انقلابی برشمرده در بالا کاملا برجسته است. افراد شورای اولی برای اداره مستقيم جامعه آموزش کسب نکرده اند. ولی در دومی شورا آماده برای اداره مستقيم جامعه است.
عبداله اوجالان گرايشات سوسياليستی و چپ و آنارشيست ها را بواسطه بی توجهی در تلاش برای سازمان دادن نهادهای خودمديريتی مستقيم نقد می کند. در اعتراضات وال استريت ٢٠١١، مردم شهرهای فراوانی در آمريکا و بسياری از شهرهای کشورهای ديگر اقدام به راه پيمائی نموده و پارک ها را اشغال کردند، ولی، هرگز به صرافت سازمان دادن کمون ها ی محلات نيافتادند . عبداله اوجالان ضعف بنيادی، يا پاشنه آشيل، سرمايه داری مدرنيته را در سامان دادن کمون ها و شوراها می بيند. به تاسی از رهنمودهايش ازسلول انفرادی درامرلی حزب دموکراتيک خلق ها و حزب مردم نواحی سامان يافتند، واز سال ٢٠٠٩ درتمام شهرداری های کردستان ترکيه دو شهردار يک زن و يک مرد انتخاب شدند. در پی کودتای ٢٠١٦ و برقراری حالت فوق العاده، اردوغان فاشيست شهردارهای کردستان را برکنار و يا زندانی نمود و بجای آنها قيم های دست چين و ترک تباررا منصوب کرد. اما، به لطف فعاليت و تجربه چند ساله شهرداری های کردستان ترکيه، ميخ اداره مستقيم جامعه برزمين کوبيده شده است.

٢- ٢سازمان يابی کمون و شورا
الف- در کشورهای غربی وجود شوراهای شهر پديده تازه ای نيست. اين شورا ها بگونه ای نهادهای دموکراتيک از بالا، بدون دخالت مستقيم مردم و تحت تنظيمات دولت مرکزی فعاليت می کنند. چالش راديکال و متحول کردن شوراها ی تحت کنترل دولتی به نهادهائی با دخالت مستقيم مردم محلات وجود دولت-ملت سرمايه داری مدرنيته را زير سئوال می برد، امری که از طرف گرايشات چپ، سوسياليستی و آنارشيستی هرگز مورد توجه قرار نگرفته است (١٢)

ب- موضوع کمون و شورا در حکومت سرکوب و اختناق جمهوری اسلامی
قدرت دولت از تسلط اش بر جامعه نشات می گيريد. کارگران شاغل در موسسات توليدی-خدماتی کار می کنند. ولی، درمحلات کارگری، کارگران شاغل، خانواده های کارگری، قوم و خويش، کارگران بيکار، بازنشسته ها، افراد مسن وافراد عليل و بيمار، افراد معتاد زندگی می کنند. محلات کارگری مجموعه ای از مشکلات و نارسائی ها را دارند. عرصه های مبارزه در جامعه، کارگران شاغل در موسسات توليدی-خدماتی، محلات کارگری و فضای بين دو مکان های پيشين را شامل می شود.
در کشورهای دموکراتيک از بالا با به رسميت شناختن حق بيان، تجمع و راه پيمائی، فضای بين موسسات توليدی-خدماتی و محلات کارگری تريبون تبليغ گسترده را در اختيار مردم قرار داده است. به سخن ديگر تظاهرات و سخن رانی ها در همايش ها و سالن های سخنرانی به تريبون های تبليغ و آموزش سياسی گسترده ای برای جمعيت شرکت کننده فراهم کرده است. ولی، در حکومت های سرکوبگر نظير حکومت اسلامی سرمايه مردم از حق ابراز بيان و تجمع محرومند. درقيام اخير مردم از خط ممنوعيت تظاهرات عبور کردند، همينطور، دختران دلير خيابان انقلاب پوشش حجاب را چالش کردند. گرچه تظاهرات غيرقانونی ديوار اختتاق را می شکند و با شعار های راديکال خشم و انزجارتوده های مردم از حکومت جنايتکار را منعکس می کند، ولی، ظرفی برای تبليغ و آموزش و کسب آگاهی اجتماعی نيست.
منازل کارگران در محلات کارگری به اين کمبود جواب می دهند. البته، اينکه فردا فردی يا افرادی درمکانی با شجاعت شروع به سخنرانی حول مشکلات جامعه کرده باشند، هرگز از اهميت پايه ای و زماندار تريبون يا سالن کوچک منازل کارگری کاسته نمی شود.
درايران شوراهای شهر ودهات وجود دارند، ولی دولت اين شوراها را کنترل می کند. همچنانکه در بالا اشاره کردم، ازنظر چپ سنتی ايران شوراها در بعد موسسات توليدی-خدماتی و آن هم تنها در برهه های برآمد انقلابی پديدارمی شوند. هر گفتاری از امکان محتمل دخالت در شوراهای جاری حرکتی رفرميستی و به رسميت شناختن رژيم سرکوب جمهوری اسلامی مردود شمرده می شود- ملاحظه ای که کاملا قابل درک است. اما، نقد ديگر در رابطه با دخالت در شوراها را به فرض امکان تاثيرگذاری، از منظر حرکت رفرميستی درچهارچوب سرمايه داری نقد می کند. البته رفرم با هدف رفرم، با رفرم به مثابه حرکتی در دموکراتيزه کردن جامعه با افق ضد سرمايه داری تفاوت دارد. بی شک دخالت مردم در شورا ها دشوار است و دولت مستقيما از طريق ابزارهايش نظير سپاه بسيج و غيره در انتخابات شورا ها اعمال نفوذ می کند. ولی، مشاهدات عينی نشان میدهند که در شهرهای کوچک ومتوسط امکان دخالت مردم درانتخابات شوراهای ده و شهربه نسبت شهرهای بزرگ وجود داشته واينجا و آنجا افراد دل سوز منتخب در شورا توانسته اند خواست يا مشکلی از مردم را برطرف کنند. همچنين، در مواردی نظير مريوان، اروميه و لرستان مردم عليه دستکاری نفوذ مقامات دولتی در نتايج انتخابات اعتراض کرده و موفقيت هائی هرچند کوچک کسب کرده اند. اعتراض مردم نسبت به تقلب در انتخابات شورا نشانگر اين است که درهمين سطح مردم منفعل نبوده و درجه ای هر چند کوچک از دموکراسی مستقيم را کنش می کنند. بنا به دلائل بالا، مردم هرجا بهم آمده باشند می توانند حول يک يا چند خواست معين محله يا شهرشان به نامزد يا نامزدهای معتمد در انتخابات شورای شهر رای دهند.
٣-٢ کمون سنگ بنای اداره شورائی جامعه در جمهوری اسلامی. شکی نيست که در حاکميت سرکوب جمهوری اسلامی امکان کنش برای سامان دادن کمون های محلات وجود ندارد. ولی، حکومت سرکوب اسلامی عليرغم شبکه عظيم دستگاه سرکوب و جاسوسی اش قادر نيست طبقه کارگر را به آحاد جدا از هم تقسيم کند. اگر جنبش کمونی و شورائی نقطه ضعف و پاشنه آشيل مدرنيته سرمايه داری است، بهمان سياق منازل در محلات کارگری نقطه ضعف کنترل مردم از سوی رژيم ايدئولوژی مذهب شيعه سرمايه داری ايران است. درعدم دسترسی مردم به سالن ها برای تشکيل مجامع عمومی، منازل کارگری همانند تريبون و سالن های کوچک نقش محوری در کسب آگاهی و مبارزات کارگری و اجتماعی و پي ريزی نطفه های کمون در محلات کارگری را ايفا می کنند.
الف- جمهوری اسلامی رژيمی به غايت مردسالار است. سنت مردسالاری از يک سو روحيه برتری مرد و از طرف ديگر ذهنيت برتری مرد را در اذهان زنان القا کرده است. مردکارگر مردسالار همسرش را نه همرزم ميدان مبارزه طبقاتی بلکه همسر خانه دار می انگارد. سنت مردسالاری نصف طبقه کارگر را از صحنه مبارزه خارج کرده است. واقعيت تاسف آوری است که شما در صف کارگران معترض در تجمعات بيرون از کارخانه حضور زنان کارگررا مشاهده نمی کنيد. در موارد استثنائی زنان با تصميم خود ونه به تشويق همسرانشان در اعتراضات شرکت کرده اند. جالب است اشاره شود که حضور زنان معدنچيان بافق در صف اعتراض معدنچيان، به نسبت اعتراضات ديگر، اعتصاب معدنچيان بافق به گونه ای موفق تربوده است. شايد بی مناسبت نباشد به گوشه ای از مبارزه با سنت مردسالاری در فرايند سامان يابی مديريت خودمختاری دموکراتيک روجاوا، سلف کنفدراليسم دموکراتيک شمال سوريه اشاره کنم. فعالين زن در مصاحبه هايشان ياد آورمی شدند که مردان از تماس ما با همسرانشان ممانعت می کردند. درمواردی زنان با کسب آگاهی علاقمند می شدند که در فعاليت های اجتماعی شرکت کنند. همسر مرد می ديد اگر همسرش به بيرون از منزل برود به اصطلاح چشم و گوشش بازخواهد شد. مرد به همسرش می گفت يا من يا فعاليت اجتماعی. وقتی زنانی که دنيای آزادی برويشان باز شده بود، از همسرشان طلاق گرفتند. کم کم مردان ديگر متوجه شدند که نمی توانند جلو خواست رهائی همسرشان را مانع شوند وکوتاه آمدند. رهائی زنان از ستم مردسالاری در کنفدراليسم دموکراتيک شما سوريه به آسانی کسب نشد، بلکه، صرف انرژی، پيگيری و شکيبائی کلانی از فعالين زن را می طلبيد. برای اينکه همسران کارگران ايرانی از ستم مردسالاری رهاشده و درسنگراعتراضات همسرانشان شرکت کنند بايد فعاليت کلانی در منازل کارگری تجربه شود. بدون چنين تلاش هائی از سوی زنان ومردان آگاه نه پايه های اوليه کمون ها شکل خواهند گرفت و نه زنان در همين چهارچوب رژيم مردسالار به درجاتی رها خواهند شد.
ب- منازل کارگری تريبون کسب آگاهی اجتماعی و طبقاتی و حفظ محيط زيست.
پ- محلات کارگری شريان ارتباطات طبقه کارگررا تشکيل می دهند. مردم از محلات همديگر و از محلات شهرهای ديگرديدن می کنند. درکنار شبکه های فضای مجازی محلات کارگری شريان ارتباطات طبقه کارگررا تشکيل می دهد.
ت- بسته به شرائط وتوان اهالی محله بموزات کسب آگاهی طبقاتی در منازل کارگری و يا در مرحله بعد خواسته و يا خواست هائی همچون مهد کودک، پارک بازی برای بچه های محله، داير کردن رختشوخانه عمومی، سالن عمومی، کتابخانه محله... از شورای شهر درخواست نمايند.
ث-هردرجه ای از توفيق درانجام فعاليت های برشمرده بالا درجه ای از کنش دموکراسی مستقيم درمحلات کارگری تجربه شده و پايه های عينی برای ظهور کمون ها درگشايش فضای آزاد را پی می ريزد.

مراد عظيمی - ٢٠١٨/٠٢/١٣


توضيحات


١- با افول فئوداليسم، ظهور رنسانس و سپس متفکران دوران روشنگری، بر پايه عروج سرمايه داری، منادی گران مدرنيسم سرمايه شدند. عبداله اوجان روابط سرمايه داری را از آن زمان تاکنون مدرنيته سرمايه داری می نامد.

٢- ليبراليسم، نظريه تفاهم و احترام به منش و عقايد ديگران بويژه عقايد مخالف را استنباط می کند، و از منظر اقتصادی، هوادار آزادی فعاليت سرمايه داران بخش خصوصی است.

٣- مارکس به درستی آزادی خواهی دوران روشنگری را آزادی بهره کشی طبقه سرمايه دارتفسيرنمود.

٤- جمزدوم کاتوليک در سال ١٦٨۵پادشاه انگلستان گرديد. وی، تلاش کرد، بعد از شکست چارلز اول قدرت مطلقه سلطنتی را اعاده کند. شاهزاده ويليام، معروف به ويليام اورنج هلند با تشويق پارلمان انگلستان به اين کشور حمله کرد، جمز دوم در نبرد شکست خورد و از سلطنت خلع گرديد و ويليام اورنج پادشاه مشروطه به تخت سلطنت انگلستان نشست. طبقه حاکم انگلستان اين رويداد را انقلاب شکوهمند ناميدند.

۵- تفرقه بيانداز و حکومت کن، دن گلزبروک ص ٨٣

٦- درمواردی تاجران برده از فروش برده ٧۵٠ درصد سود داشتند. مارکس سودها ی حاصل از تجارت برده را به عنوان يک رکن انباشت اوليه سرمايه داری انگلستان تعريف می کند.

٧- در رم برده داری عهد عتيق، رمی ها برده را ابزاری که حرف می زند،Instramenta vocal، تعريف می کردند.

٨- وارد کردن شک الکتريکی با دستگاه شک درمانی به فردی سالم شديدا توان و ادراک حسی وی را مختل می کند. فرد در اختيار مجری شک قرار می گيرد. برای تحميل اقتصاد ليبرالی شک اقتصادی به اين معناست که با اعمال کودتا و کاربرد شرائط بحرانی مردم کشوری را ناگزيراز پذيرش اقتصاد ليبرالی نمود. نمونه های چندی از کاربرد شک اقتصادی: در کودتای ژنرال سوهارتودر اندونزی ، ژنرال پينوشه در شيلی، کودتای ژنرال های آرژانتين، درپس سرکوب جنبش دانشجويان ميدان تينامين در سال ١٩٨٨، در چين، در پی پيروزی تاچر در تسخير جزاير فولکلند و برانگيختن احساسات قوی ناسيوناليستی در انگلستان، بدنبال فروپاشی شوروی سابق و بوجود آوردن قحطی و نا علاجی در روسيه( با اجرای شک اقتتصادی در روسيه ١٠ ميليون نفر از کارگران مرد و زن روسيه ازگرسنگی از بين رفتند) و تحميل شک اقتصادی به دنبال تسخير عراق توسط آمريکا و شريک دون پايه اش انگلستان، در سال ٢٠٠٣. ٩- هدف تاکتيک را توجيه می کند، ماکياوليسم آقای ميلتون فريدمن

١٠- مارکس در سرمايه توضيح می دهد که روابط سرمايه داری در عروجش به حمايت دولت نياز داشت. سرمايه در مراحل اوليه همچون فرديکه پايش شکسته و با چوب های زير بغل گام برمی دارد، وقتی احساس کرد شکستگی پايش ترميم يافته چوب بغل ها را به کناری می اندازد، سرمايه نيزوقتی توان کافی بدست آورد روی پای خود ايستاده و طرفدار اقتصاد بازار آزاد می شود.

١١- احزابی که در اشکال سازمان های مردمی اجين نشده باشند، در معنای کلاسيک سياسی نيستند. در حقيقت اين ها هستی هائی بوروکراتيک و طرفدار ضد سياست مشارکتی و شرکت شهروندان درسياست هستند. در حقيقت واحد واقعی زندگی سياسی اداره شهرداری هاست، جائی که کوچکتراست همه جمعيت را شامل می شود و يا بنا به وسعت اش به مديريت های فرعی به خصوص درمحلات تقسيم می شود. هر هستی اقتصادی جزئی از يک چهارچوب نهادی آزاد... بخشی از کل بزرگتر را شامل می شود که توسط شهروندان در مجمع شهروندی، نه به عنوان کارگر، کشاورز يا هرگروه ديگرعلاقمند به حرفه معينی، کنترل می شود. ماری بوکچين متفکر و جامعه شناس آمريکائی

١٢- در دو مورد، اعضای شورای محله پاپلردر شرق کارگر نشين لندن در سال ١٩٢١ و شورای شهر ليورپول در سال ١٩٨۴ تصميم دولت برای کاستن از بودجه شورا مبارزه موفقی را سازمان دادند. تاريخ مردمی لندن، تاليف لينزی جرمن و جان ريز،A People`s History of London, Lindsey German & John Rees ،