افق روشن
www.ofros.com

ملت- دموکراتيک/ بديل دولت- ملت


مراد عظيمی                                                                                             چهارشنبه ٢٨ شهریور ۱۳۹٧ - ۱۹ سپتامبر ۲۰۱٨

تحميل چهل سال دزدی و به ويژه دزدی ارزش اضافی طبقه کارگر، رانتخواری، سرکوب، اختناق، تخريب محيط زيست، مرد سالاری، نابرابری جنسی، دستمزدهای زير خط فقر، بيکاری، عدم تامين اجتماعی، مشکل دوا و درمان، معضل مسکن،کودکان خيابانی، گور خوابی، تبعيض تباری، باورمذهبی و فرهنگی پايه های نفرت مردم از، و خواهان تغيير، رژيم جمهوری اسلامی گرديده اند. در اعتراضات فراگستر ديماه ۱۳۹٦ در بيش از صد شهر مردم در شعارهايشان کليت رژيم، محافظه کاران و اصلاح طلبان، را رد کردند. اکنون سئوال حياتی اين است که بديل ج ا چه سامان اجتماعی است؟

مقوله دولت
دولت نه ساختاری طبيعی و نه از ازل وجود داشته است، بلکه صاحبان قدرت در دولت و از جمله مدرنيته سرمايه داری چنين ذهنيتی را بر جامعه القاء می کنند. اين ها می گويند بدون دولت جامعه در هرج و مرج فرو می رود. تامس هابس جامعه شناس مدرنيته سرمايه داری انگليسی، در پيامد جنگ داخلی در انقلاب دموکراتيک مشروطه سلطنتی ١٦۴٨ضرورت وجود دولت مدرنيته سرمايه داری را تئوريزه نمود. ولی، فرق است جامعه را خود مردم اداره کنند ونه دولت نهادی فوق جامعه بر مردم حکومت کند.

جوامع کمون های اوليه بدون دولت
پديدار شدن دولت در هر نوعش و با هرنامی به مثابه قدرتی در نهايت سرکوبگرجامعه به نسبت جوامع پيشين بشری رويداد چندان قديمی نيست. برابربا تحقيقات انسان شناسان و باستان شناسان با تشکيل اولين شهر-کشور اروک درجنوب عراق، عمر دولت به زمانی در حدود ۵۵٠٠ سال پيش برمی گردد، و حال آنکه جوامع کمونی اوليه بدون دولت يک ميليون و دويست هزار سال قدمت داشته اند.

مفاهيم دولت- ملت
مقوله
دولت در خود بی معنی است. سئوال ساده، کدام دولت؟ دولت دوران پيشا-سرمايه داری، يا انواع دولت های مدرنيته سرمايه داری در هيات دموکراسی نيم بند، ديکتاتوری های به اصطلاح سکولار وديکتاتوری های ايدئولوژيک مذهبی؟ بهمين سياق صحبت از ملت در خود يا انتزاع از دولت بی معنی است. در واقع، تا پيش از ظهور مدرنيته سرمايه داری واژه ملت وجود نداشت. بارزترين نمونه های دولت در دوران پيشا-سرمايه داری، حکومت های دودمانی و پادشاهی بر بنياد جوامع مبتنی برتوليد طبيعی کشاورزی و گله داری و جوامع عموما عشيره ای و قبيله ای قرار داشتند. در اين مرحله، هنوز مفهوم ملت ابداع نشده بود، و دولت ها يا سلسه های پادشاهی بنام بانيان يا اجدادشان ناميده می شدند. منباب مثل، سلسه هخامنشی بنام اجدادشان هخامنش و سلسله ساسانی به اسم سلف اردشير بابکان نامگذاری شده بودند...
جوامع پيشا-سرمايه داری برساختارهای اجتماعی «دولت- عشيرتی و ايلاتی» بنا شده بودند.
دولت-ملت
پديده مدرنيته سرمايه داری است. طبقه سرمايه دار يا بورژوازی برای حراست از منافع غارتگری، دزدی و استثمارگرانه اش در محدوده ی معينی اقدام به ساختن دولت-ملت با ايدئولوژی ناسيوناليسم يا ملت گرائی نمود. گرچه، دولت-ملت های انگلستان وهلند در قرن شانزدهم پاگرفتند، ولی، از آغاز قرن نوزدهم، ناپلئون بناپارت دولت-ملت مدرنيته سرمايه داری را با تمام دستگاه های بوروکراسی، پليس، ارتش و ايدئولوژی ناسيوناليزم تا سرود و پرچم و غيره به کمال رسانيد. تا زمان به قدرت رسيدن رضا شاه نه کشوری ونه ملتی بنام ايران وجود داشت. سلسله کنفدراسيون قبايل ماد، سلسه هخامنشيان، پارت ها... و بالاخره سلسله قاجار برسرزمينی که امروز ايران ناميده می شود، با نام اين سلسله ها حکومت می کردند. سلسله قاجار سامانی دولت-ايلات بود.
ايران کنونی از اوائل سلسله‌ی قاجاردر جهان سرمايه‌داری آنروز ادغام گرديد. يکی از منابع پژوهش جالب اين دوره، کتاب تاريخ اقتصاد سلسه قاجار از سال ١٨٠٠تا ١٩١۴را فرامی گيرد، که توسط پژوهشگر آمريکائی چارلز عيسوی نوشته شده است. اين اثر مبادلات اقتصادی اين دوره را بطورگسترده شرح می دهد. همچنين شايان توجه دارد به تحقيق پر ارزش احمد اشرف تحت نام «موانع رشد سرمايه داری ايران: دوره قاجار» اشاره نمود. ادغام جامعه قاجار در جهان سرمايه داری هم به معنای ورود روابط اقتصاد سرمايه داری و هم نفوذ افکارو انديشه های غرب در جامعه قاجار آن روزگار بود. بموازات تحول لاک پشتی روابط اقتصاد سرمايه داری، در اين دوره مصلحان اجتماعی و متفکران، نوانديشان چونان ميرزا تقی خان اميرکبير، ميرزا فتحعلی آخوندزاده و غيره ظهور می کنند. اولین روزنامه چاپی ایران، در دوره سلطنت «محمد شاه قاجار، (۱۴ دی ۱۱۸۶ تبریز- ۱۴ شهریور ۱۲۲۷) » از سوی «میرزا صالح شیرازی» در تهران، با نام کاغذ اخبار، ترجمه تحت اللفظی، Newspaper ، منتشر می شود. تاج‌السلطنه دختر ناصرالدين شاه از مدافعان انقلاب مشروطه و عضو انجمن حريت نسوان،زنان، بود. با اين مختصر و با ملاحظه هردو جنبه اقتصادی و سياسی دوران قاجار، بی مناسبت نيست استنتاج نمود که انقلاب دموکراتيک يا مشروطه سلطنتی در زمين باير نروئيد.

ظهور دولت-ملت و ناسيوناليسم فارس
کودتای مهندسی شده ١٢٩٩ امپرياليسم انگلستان جوابی برای محاصره کردن دولت بلشويکی روسيه در مرزهای جنوبی بود. قرار شد يک حکومت مرکزی ديکتاتور و ضد دموکراسی و البته با چاشنی اصلاحات صنعتی قرنطيه نفوذ آرمان های سوسياليستی از شمال گردد. با به قدرت رسيدن رضا شاه گفتمان دولت-ملت،̋ ملت ̏ و̋ ملت ايران ̏ اختراع می شود.اساسن، دولت-ملت ساختار اجتماعی همگن گراست. جائی که تک تباری است، ايدئولوژی ناسيوناليسم ملت، از يک سووحدت ملی و غير طبقاتی بودن آحاد مردم جامعه، يا بزبان عاميانه هم باهم هستيم، را ترويج و تبليغ می کند. از سوی ديگر، دولت مدرنيته سرمايه داری در راستای سياست های سلطه گرانه برونمرزی برطبل ناسيوناليسم می کوبد.
اما، دست ساخت رضاشاه دولت-ملت سرزمينی با تنوع تباری، مذهبی و فرهنگی و زبانی بود. رضا شاه چه می بايستی کرد؟ گفتيم ايدئولوژی دولت-ملت هدفش همگن سازی جامعه يا تشکيل ملت واحدی است. رضا شاه برای ساختن ملت يک دست و همگن هيچ راهی نداشت مگر اينکه تنوع تباری، مذهبی و فرهنگی و زبانی را انکار وسرکوب کند. بدين ترتيب، کشور ايران با تبار ايرانی، يعنی تبار فارس ، مذهب رسمی شيعه و زبان رسمی فارسی، درکارخانه دولت-ملت توليد گرديد.رضاشاه بانی تفرقه بين و تحقير تباری، فرهنگی، زبانی و مذهبی مردمان اين کشور شد. برای نمونه، کسی که ترک يا آذری نباشد ابعاد تحقير شوينسم فارس ها به آذری ها را نمی تواند درک کند. آنچه گفته شد فاز اول خلق دولت- ملت از سوی رضا شاه بود. پسرش، اعليحضرت محمد رضا شاهنشاه بزرگ ارتشتاران آريامهر- خورشيد نژاد آريا- فاز دوم شوينسم فارس را کنش کرد.

جمهوری اسلامی
در ج ا ايدئولوژی ناسيوناليسم منتسب به ملت از ملقمه ايدئولوژی مذهب شيعه و ناسيوناليسم ايران يا فارس تشکيل شده است. از اين رو، عليرغم وجود تنوع تباری، مذهبی، فرهنگی و زبانی درايران، ج ا با به رسميت شناختن ايدئولوژی مذهب شيعه، تبار ايرانی و زبان فارسی دولت-ملت همگنی-توام با تناقضات- را ساخته است.

ملت-دموکراتيک بديل دولت- ملت
دولت ج ا اساس و پايه تحميل فجايع اقتصادی، سياسی و اجتماعی عليه اکثريت غالب مردم ايران است. برای رهائی از سرکوب، اختناق و بی حقوقی توده های مردم در ج ا، در فرايند کسب آگاهی های نظری و سامان دادن نهادهای اعمال اراده مستقيم مردم درهر بعدی از اجتماع نفی دولت را در درون جامعه پراتيک و کنش کرد، ونه اينکه دولت را تسخير نمود. البته، اين احتمال نيزوجود دارد که پيش ازرشد فرايند بالا ج ا در سراشينی سقوط بيافتد. ولی، چنين رويدادی نبايد پيش بسوی نفی دولت و مديريت اداره جامعه بدست مردم تعطيل شود. بلکه، از هر فرصتی برای تشکيل کمون های محلات و شوراها در موسسات توليدی-خدماتی و شورای شهرها بهره برد. اسماعيل بخشی از رهبران شرکت نيشکر هفت تپه از بدست گرفتن فرايند توليد سخن می گويد و در سخنرانی مجتمع فولاد اهواز کارگران خواهان تشکيل شورای واقعی کارگری می شوند. اين ها نمونه هائی از خودمديريتی مردم فردا را بشارت می دهند.
پيشتر گفته شد که دولت درهر شکل وشمائلی دستگاه قدرت متمرکز و فوق مردم و در نهايت ابزار صاحبان قدرت برای دزدی ، غارت، سرکوب و تضييق حقوق شهروندان بناشده است. نهاد دولت همچون سرطانی است که به محض زايش زمينه بقای زيست ورشدش را می سازد. نمونه اش، کسب قدرت دولت توسط حزب بلشويک در روسيه و بلوغ دولت با رژيم استالينی و فروپاشی دولت سوسياليستی واقعی در سال ١٩٩١.
ملت-دموکراتيک مفهوم تازه و ناآشنا در فرهنگ سياسی است. بی شک، برای بسياری سخن گفتن از اينکه مردم مستقيما جامعه را اداره کنند و نيازی بوجود دولت نداشته باشند چندان آسان نمی نمايد. چرا که طی چهار قرن از بدو تشکيل دولت های مدرنيته سرمايه داری، قدرت های حاکم ضرورت هستی دولت را در اذهان مردم القاء نموده و از آن يک فيتيش يا بت ساخته اند. پيشتر بيان شد که در پی آمد ظهور دولت در شهر اروک، دزدی، غارت، استعمار، استثمار، برده داری، مردسالاری وغيره همچون «د ان ان» انسان به دوران های بعد و از جمله مدرنيته سرمايه داری منتقل شده است. نمونه حی و حاضرش ج ا.
اما، ضرورت دارد به مدرنيته های سرمايه داری به اصطلاح دموکراتيک نگاهی بياندازيم. چرا که، حاميان سرمايه داری ادعا می کنند فقر، فلاکت، دزدی و غارت و غيره در ايران معلول ديکتاتوری ايدئولوژی مذهب ويا نبود دموکراسی است. به گفته اينان، اگر حاکميت دموکراسی برقرار شود مشکل ايران حل خواهد شد.
اما مفهوم دموکراسی چيست؟ دموکراسی واژه ای يونانی از پيشوند «دمو» يعنی مردم و پسوند «کراسی» بمعنای طرفداری تشکيل شده است. پس دموکراسی يعنی حکومت و سالاری عموم مردم. به نتيجه، حاکميت دموکراسی وجود دولت بر فراز مردم را نفی می کند. آنچه تحت عنوان «دموکراسی غرب» جارزده می شود دموکراسی تقلبی است. نه در آمريکا ونه در انگلستان و نه کشورهای ديگر غربی دموکراسی در معنای بالا وجود ندارد. آنچه هست دموکراسی نيابتی يا دموکراسی اقليت ناچيز طبقه سرمايه دار برمتن انفعال و يا حذف فرصت برای مشارکت آحاد مردم در سياست است. با بهره جوئی از اين دموکراسی، در آمريکا سه نفر-دقت کنيد- باندازه نصف جمعيت آمريکا ثروت دارند. و به پاس اين دموکراسی ميليون ها کارگر آمريکائی حتی ٤٠٠ دلار موجودی ندارند تا برای تعمير فلان ضرورت شخصی هزينه کنند.
تازه همان درجه از دموکراسی نيابتی غرب زير هجمه قرار گرفته است. وقتی آدم به نقشه جهان نگاه می کند از کثرت دولت ها و احزاب راست افراطی وفاشيستی-تحت نامهای بزک شده پوپوليستی يا خلقی و دموکرات- دچار حيرت می شود. مطابق نظر سنجی ها، بزودی در کشورسوئد محبوب ليبراليسم حزب فاشيست تازه تاسيس دومين تعداد آرا را کسب خواهد کرد. اپوزيسيون های دموکراسی طلب دروغ می گويند و خاک در چشم مردم ايران می پاشند.

متدولوژی تحقق ملت-دموکراتيک
جامعه ايران ازتنوع تباری، باور ايدئولوژی مذهبی، فرهنگی و زبانی تشکيل شده است. با اين حقيقت، بديهی است که جامعه ايران از يک ملت واحد با يک ايدئولوژی واحد و فرهنگ و زبان واحد سامان نيافته است. مضاف براين، وقتی از اداره جامعه بدست مردم سخن می گوئيم، موضوع عدم تمرکز و يا تکثر ساختارهای اجتماعی مطرح می شود. دولت مدرنيته سرمايه داری در هر شکل اش تمرکزگراست. برای نمونه، حکومت فدرال آمريکا از ۵٠ ايالت تشکيل شده است. آيا در آمريکا عدم تمرکز قدرت جانشين قدرت متمرکز شده است؟ البته نه. چرا که همان ساختار قدرت از بالا در۵٠ ايالت آمريکا کنش می شود. بنابراين، صرف تقسيم کشور به ايالت و درايران به استان ها شرائط اداره مستقم جامعه از سوی مردم را فراهم نمی سازد.

کنفدراليسم دموکراتيک خلق های ايران
به رسميت شناختن برابری تباری، مذهبی، زبانی و فرهنگی در جغرافيای ايران ملت واحد وهمگنی را سامان می دهد. ولی، با برطرف کردن تناقضات گوناگون تباری، مذهبی، و زبانی و فرهنگی، هنوز مشکل بنيادی نابرابری های اجتماعی،بويژه نابرابری جنسی،استثمار انسان از انسان حل نمی شود. انگلستان هم زبان مردم اسکاتلند، ولز و جمهوری خواهان ايرلند شمالی را به رسميت شناخته و هم خودمختاری محلی به آنها اعطا کرده است. گرچه مشکل فرهنگی برطرف شده است. ولی، خودمختاری های محلی همان ساختار دموکراسی از بالای دولت مرکزی درلندن را مديريت می کنند، و همچنان مسئله بنيادی استثمار انسان از انسان لاينحل مانده است.
کنفدراليسم دموکراتيک خلق های ايران بستر رفع تبعيضات دموکراتيک، خواهان عدم تمرکزقدرت در تهران و شرکت آحاد مردم در اداره مستقيم مناطق فارس، آذربايجان، کردستان، اعراب خوزستان، مردم بلوچ و ترکمن ها تا رفع استثمار انسان از انسان تحقق يابد.

مراد عظيمی - ١٣٩٧/٠٦/٠۵