افق روشن
www.ofros.com

،طبقه کارگر

نسل سوخته

و جمهوری اسلامی سرمايه
مراد عظیمی                                                                                       شنبه ٢۱ شهریور ۱٣٨٨


پيشگفتار

مارکس می گويد: ”اگر حرمت و تقدسی وجود دارد تنها سزاوار انتقاد است. هيچ پديده و شخصيتی از آماج انتقاد مصون نيست“.
آنجا که در هر سطحی ابزار انتقاد به بند کشيده شود سودش به جيب يکی می رود و دودش به چشم ديگری. در گذشته بدی راه ها بسياری از مسافرت های دور و از جمله ديدار از قبر آقا رضا درمشهد را دشوار کرده بود. آخوند های حقه باز افسانه ای ساخته بودند که در کنار در ورودی مقبره ی آقا رضا سنگی نهاده اند. پيش از ورود به داخل مقبره، افراد می بايستی آن سنگ را بلند می کردند. اگر فردی، زن يا مرد، کوچک يا بزرگ، ضعيف يا تنومند پاک بود سنگ را همچون گلوله ی کوچک پنبه بلند می کرد، اما اگر نجس بود از فشار زور بلند کردن از دماغش خون جاری می شد! من دليلی داشتم که اين افسانه ی احمقانه را ياد آور شوم. وقتی، امروز شما ترهاتی نظير اين داستان را می شنويد، که مهدی ٩ ساله در چاهی در شهر سامره پنهان شد و از چاهی در قم خارج خواهد شد، دريابيد که روابط سرمايه داری چقدر ارتجاعی وگند گرديده که سکان دارانش چنين خزعبلاتی را تحويل بخشی از مردم ناآگاه می دهند. شايد عده ای به من ايراد بگيرند که چنين افکار پوسيده و شيادانه از جمهوری اسلامی سرمايه برمی آيد. ولی يک لحظه صبر کنيد. در آمريکای سکولار، سرمايه داری آنچنان مغز مردم را با افيون ايدئولوژی مذهب مسموم کرده که حداقل ۱٠٠ميليون نفر باور دارند که خدا دنيا را در شش روز آفريد و روز هفتم به استراحت نشست- به پيروی از خدا، جمعه مسلمانان، شنبه يهوديان، و يک شنبه مسيحيان دست از کار می کشند.
بنابراين، من بسياری از حرمت ها و تقدس ها را به مثابه جزئی جدائی ناپذير از کوه عظيم مشکلات و معضلات نسل جوان می دانم. و موافق با اين، من شايد فتح بابی در شکستن بسياری از حرمت ها و تقدس از زاويه ی نقد روابط سرمايه داری کرده باشم. چرا از زاويه ی نقد سرمايه داری؟ برای اينکه، در همين آمريکائی که امسال چهلمين سالگرد پياده شدن فضانوردش در ماه را جشن می گيرد، و بسياری از حرمت ها و تابوهای "جمهوری اسلامی سرمايه" در آن جا زير پای روابط سرمايه داری سکولار لگدمال گرديده اند; با اين وصف بخشی از نسل جوان آمريکائی از جزء مهمی از مشکلات نسل جوان ايرانی مانند بيکاری، آوارگی، دستمزدهای های زير فقر، تامين شغلی، ووو محروم اند(۱). به اين دليل، نقد ايدئولوژی مذهب بدون نقد سرمايه، در خدمت سرمايه وعملی ناپيگير و سازشکارانه است.
گاهی يک شعر، نقاشی، عکس، ترانه يا يک سرود می تواند اوج تجلی غليان شور و شعف، تحرک، بپاخواستن، از خويشتن خويش فراتررفتن گردد. در برآمد مجدد انقلابی، در سال ۱٧٩۳، از انقلاب کبير فرانسه، سرودن ترانه، يا سرود، مارسيز آن چنان شور انقلابی و مبارزه جوئی بر عليه اشغال گران ارتجاع فئودالی اروپا بپا کرد، که ژنرال های ارتش انقلابی به شورای انقلاب در پاريس سفارش می دانند، به ازاء هر عراده توپ هزار نسخه مارسيز. از سوی ديگر، انسان با مشاهده ی تابلوی نقاشی پيکاسو از بمباران شهر بيل بائو، پايتخت ايالت باسک اسپانيا- توسط خلبانان آلمان نازی-، يا تابلوی نقاشی مونه از تيرباران شدن مبارزان اسپانيا و بالاخره در نمونه ی ايران، عکس تيرباران شدن، در هم تکيدن و به آغوش زمين غلطيدن مبارزان کردستان به دست پاسداران سرمايه، در ۲٨ مرداد ۱۳۵٨، و بفرمان بزرگ پاسدار سرمايه، آقای خمينی، عمق توحش سرمايه و نفرت از جنگ و سرکوب، دل و جان هر انسان شريف را به آتش می کشد.
برخلاف انتساب رژيم آخوندی به حاکميت سربرون کرده از انقلاب نافرجام ايران، از طرف اپوزيسيون رنگين کمان- تا روابط سرمايه داری ايران را برائت کنند. به قدرت رسيدن "ج ا س" بزعامت آقای خمينی محصول ضرورت بقاء روابط سرمايه داری ايران بود. اگر طبقه کارگر و انبوه مردم از سر ناآگاهی به پيشواز آقای خمينی رفتند، اما بيعت نمايندگان طبقات دارا، همچون رهبران جبهه ملی در هيات آقايان سنجابی ها ووو نه از نادانی و بی خردی، بلکه از شم طبقاتيشان نشات گرفت. و اين چنين بود که روابط سرمايه داری آسيب ديده ترميم يافت و دوباره بموازات توليد ارزش اضافی; سرمايه نابرابری، زن ستيزی، سرکوب، فقر، آوارگی، بی خانمانی، بی حقوقی، تن فروشی، خانه خرابی، بچه های خيابانی ووو را توليد و باز توليد کرد. همچنانکه، سرمايه " نسل سوخته“ را توليد و باز توليد کرد.
هيچ کس و هيچ فرهنگ فارسی نوآور واژه ی مرکب "نسل سوخته" نيست. بلکه، اين نسل جوان دختر و پسر، يا ۶۵ در صد جمعيت، در جهنم "ج ا س" است، که با تمام حجم کوه محروميت، سرکوب، آوارگی و در بدری، کمبود ها، دردها و رنجها، بيکاری، خشم فروخورده، تجاوز شده ها، آروزهای بربادرفته ، بچه های خيابانی ،،، فرياد می زنند "نسل سوخته" مائيم، ما.
روابط سرمايه داری ايران با تحميل روبنای سياسی يا حاکميت "ج ا س"، استبداد يا ديکتاتوری دوگانه را بر جامعه ی ايران حقنه کرد. در ديکتاتوری های غير "ايدئولوژی مذهبی" يا "سکولار"، جوانان از گرويدن در عرصه ی سياست مخالف حکومت پرهيز می شدند. در اين گونه از استبدادهای سرمايه، عمدتا جوانان خانواده های کارگری و لايه های پائين خرده سرمايه طعم تلخ نداری و محروميت را می چشيدند. ولی فراتر ازاين، حاکميت استبداد سرمايه داری سکولار در سليقه ی زندگی شخصی، رفتار، پوشش، هنر، ترانه، رقص، تفريحات، باور مذهبی ووو جوانان دخالت نمی کرد. اما، استبداد ايدئولوژی مذهبی "ج ا س" با وقاحت و بی شرمی مذهبی تا حد زوايای زندگی شخصی جوانان دخالت کرده و دخالت می کند.
هزاران مرد از طبقات دارا- به ريا يا به باور کاذب روزی چند بار دولا و سه لا شده، روزه گرفته، در شب احياء بکه يا اله... گفته و برای رعايت "مد" اسلامي ريشی گذشته و کراوات زدن را نکوهيده می دانند- برای گردش و تفريح به خارج و منجمله ترکيه سفر می کنند. در ساحل دريا، اين ها زنان و دختران بيکينی پوش را تماشا می کنند. چند نفر از اينان دچار جنون سکی آخوندی شده به زنان و دختران بيکنی پوش حمله کرده اند- حتی يک نفر را سراغ نداريد. پس، اين مغز انحرافی، عمق توحش، جهالت و بينش ارتجاعی ايدئولوژی مذهبی نيست، که دختران کوچک آموخته می شوند تا بهنگام نشسته حتما خودشان را جمع و جور کنند تا مبادا ساق پايشان نمايان نگردد؟ مگر چه تفاوتی بين ساق يک پسر بچه با ساق دختر بچه وجود دارد؟ چرا، از همان کودکی بيک ساق مهر جنسی زده می شود؟ مگر انسان ها از همان کودکی احساس جنسی دارند؟ و از اينرو، قائدتا بايد اين خواست ها برآورده گردند؟ يا اينکه، اين احساس جنسی دختر و پسر در سنين بالاتر بروز می کند. و بازی کردن بچه های دختر و پسر با همديگر فرايند عادی و شور و خوشی و لذت اين دوره از کودکی اينان را تشکيل می دهد. ژان ژاک روسو انديشمند بزرگ فرانسوی از دوران روشنگری می گويد انسان آزاد زاده می شود، و صد البته حرفش صحيح است- نه به تعبير اسلام، عبداله، يعنی غلام و برده ی خدا. آری، بچه ها، نو جوانان و جوانان به مثابه انسان های آزاد حق دارند تامين شرائط دو مجموعه از حقوق(۲):
يکم، تغذيه، پوشش، مسکن، بهداشت، آموزش ووومکفی
دوم، تامين شرائط يا رفع موانع غذای روانی شان را از جامعه طلب کنند. برای دختران و پسران کوچک با همديگر بازی کردن، آواز خواندن، با همديگر رقصيدن، و در مرحله ی جوانی دست همديگر را گرفتن، در گوش هم ديگر نجواهای عاشقانه گفتن، اين ها همه زندگی واقعی بچه ها، نو جوانان و جوانان است. دقيقا، به همان سياق که محروميت از محيط زيست سالم منشاء انواع بيماری های جسمی است، جلوگيری از فرايند بسترطبيعی زندگی اجتماعی بچه ها، نو جوانان و جوانان سرچشمه ی کمبودها و بيماری های روانی آنهاست. حذف فرايند اجتماعی هر مرحله از زندگی بچه ها، نوجوانان و جوانان دختر و پسر به معنای ربودن و قصابی کردن هر يک از اين مراحل طبيعی است ووو. بچه گربه ها با همديگر يا با مادرشان بازی می کنند. وقتی بزرگ شدند زندگی مستقلشان را سراغ می گيرند. بچه انسان با بچه ی گربه و شير ووو اين تفاوت را دارد که بازی بچه انسان با خواهر و برادر- اگر برادر يا خواهر داشته و اگر تفاوت سنی زياد نباشد- و پدر و مادر برايش کافی نيست. کودکان- دختر و پسر- نياز به بازی و معاشرت با همديگر دارند. اما، با نگرش مردسالارانه، و از نوع عقب افتاده اش، "ج ا س" دختران را از بچگی بسته بندی می کند. برای طفلک دختر"نه" ساله "جشن تکليف" (۳) برگزار می کند. مکان دختر را در منزل تعريف می کند. دختر بايد از همان کودکی در يک مجموعه بسته بندی شده- قناری محبوس در قفس- و اين بسته بندی حفظ شود. آنچه عفاف و ناموس ناميده می شود، در حقيقت چيزی جز اين نيست که مرد- معتقد به سنت مردسالارانه- حتما دوست دارد طعمه اش دست نخورده و يا باکره باشد. اما، اينکه طلبه ها باکره می مانند، جوابش اينست که اگر مردها پرده داشتند، پيش از ازدواج بارها پرده شان پاره شده بود ووو.
بگذاريد از تجربه ی خانوادگی خودم ياد کنم. يادش خوش، مادرم انسان بس زحمت کش و فداکاری بود. او تمام وجودش را صرف ما کرد. من شش سالم بود که پدرم را از دست دادم. روزگاری بس سخت و تنگنا بود. مادرم سی و چند سال داشت. اين زن فدا کار بچه ها دنيايش بودند. مادرم بيوه ماند و به پای بچه هايش پير شد و سر در زير خاک گذاشت. مدرسه رفتن من مشکلاتی داشت. برای خاطر اين، چه مشقاتی که نکشيد. ولی، اين را نيز بگويم که مادرم يک فرد مذهبی بود. او نگذاشت خواهرم درس بخواند. به پيروی از آموزه ی آخوندها، می گفت دختر سواد ياد بگيرد چشم و گوشش باز شده و خراب می شود. البته، چشم و گوش پسر باز شود عيبی ندارد! چندی پيش، وقتی از محروميت های دختران و زنان با وی گفتگو می کردم، بعد از عمری و برای اولين بار، به من گفت: برادر من وقتی دختر بودم از گفتگو با مردها می ترسيدم. خوب اگر اين کمبود و بيماری روانی ناشی از محروميت از يک جزء بسيار مهم دوران جوانی يک دختر نيست، پس نامش چيست؟

سرمايه داری ايران و جوانان
در بالا اشاره کردم که ۶۵ درصد يا ۴۵ ميليون نفر- زير سن ۳۵ - از جمعيت ايران را نسل جوان تشکيل می دهد. اين نسل جوان، همچون واژگان زنان، خلق و مردم- در معنای عام-، جز در حوزه ی حقوق دموکراتيک، يک انبوه انسان های فرا طبقاتی نيستند. مردم از طبقات تشکيل شده و جهان بينی طبقاتی دارند. اکثريت غالب جميت ايران را مزد بگيران تشکيل می دهند. بر اين اساس، دختران و پسران خانواده های کارگری نيز اکثريت غالب جماعت جوانان را شامل می شوند. به اين دليل، سرنوشت اکثريت غالب جوانان دختر و پسر به سرنوشت طبقه ی کارگر گره می خورد. رهائی طبقه ی کارگر از بردگی مزدی بشارت رهائی جوانان دختر و پسر از وضعيت تحميل شده بر آنهاست.
جوانان تا پيش از ورود به بازار کار گروه های اجتماعی سيالی را تشکيل می دهند. آنها می توانند تحت نفوذ موقعيت طبقاتی خانواده، و سپس در پس خروج از منزل تحت تاثير محيط خارج از خانواده، يعني عرصه ی فراگير جامعه قرار گيرند. در اين مرحله است که اين گروه های اجتماعی سيال می توانند مرزهای طبقاتی خانواده را در نورديده و آگاهی طبقات ديگر را کسب کنند. برای نمونه، برخلاف بينش های يک و نيم دوجين گرايشات رفرميستی، ما جنبش دانشجوئی خلص يا فراطبقاتی نداريم. دانشجو می تواند بينش های گوناگون طبقات دارا، يا جهان بينی طبقه کارگر را کسب کند. به اين دليل، ما در درون جنبش دانشجوئی، با گرايشات و تشکلات طبقات دارا و ندار- طبقه کارگر- روبرو هستيم. جريان ملی-مذهبی به رهبری آقای خمينی از بدو حرکتش تشکلات دانشجوئی راست را سازمان دهی کرد- می توان دانشجويان خط امام و دانشجويان بسيجی را نام برد. اصلاح طلبان ايدئولوژی مذهب تشکلات دانشجوئی خود، از جمله انجمن دانشجويان اسلامی را سازمان دادند. بالاخره، دانشجويان با جهان بينی طبقه ی کارگر، گرايش دانشجويان برابری طلب يا سوسياليست را پی ريزی کردند. در سطحی پائين تر می توان اشتقاق بالا در بين دانش آموزان، بخصوص دانش آموزان دبيرستان، را ياد آورشد. اکتاپوس سازماندهی "ج ا س" گذشته از اشاعه ی ايدئولوژی مذهبی در آموزش و پرورش، هرگز به اين حد قناعت نکرده و در مدارس نيز تشکلات ضد-دموکراتيک و سرکوبگرش را سازماندهی کرده است.

پايه های مادی تحقق حقوق جوانان دختر و پسر
در تائيد توانائی نيروهای مولده ی سرمايه داری ايران برای تحقق حقوق اجتماعی نسل جوان کافی است، ما به توليد ناخالص "سرانه ی ملی" و توليد ناخالص "سرانه ی فردی" در سال ۱۳٨٧، به ترتيب برابر با ٧ /٨۵٩ ميليارد دلار و ۱/۱۳ هزار دلار اشاره کنيم. اما تحقق عملی حقوق مادی و روانی جوانان دختر و پسر به عملی شدن مطالبات "اقتصادی- طبقاتی"، يعنی لغو بردگی مزدی طبقه ی کارگر گره خورده است. من در زير تنها به چند رکن اين حقوق اشاره می کنيم:

۱- تامين شرائط لازم برای تحصيل رايگان تا سن ۱٨سالگی
"ج ا س" ميليارد ها دلار ارزش اضافی توليد شده ی طبقه ی کارگر ايران را برای تامين هزينه ی طلبه ها و مدارس ايدئولوژی مذهبی و مساجد تلف می کند. ولی بنا به مصالح روابط بردگی مزدی حق آموزش رايگان برای دخترها و پسر ها را به رسميت نمی شناسد. بسياری از خانواده های کارگری در استيصال از تامين مخارج فرزندانشان، حتی مجبور می شوند وسائل خانگی شان را بفروشند. اما موضوع صرفا محروميت از تحصيل نيست. بلکه فراتر از اين، "ج ا س" با محروم کردن حق تحصيل، لطف، لذت، زيبائی، شور و شوق دوران تحصيل را از بسياری از دختران و پسران می ربايد.

۱-۱فرايند محروميت از تحصيل، به عنوان يک حق اجتماعی:
۱-۱-۱بخشی از کودکان ، بواسطه ی بيکاری و يا دستمزدهای زير فقر خانواده های کارگری از تحصيل محروم گرديده و اصلا پای در دنيای زيبای مدرسه نمی گذارند. عده ای از اين کودکان نگون بخت به صف بچه های خيابانی می پيوندند. عده ای در کنار پدر و مادر، در کارگاه هائی، نظير کوره پزخانه ها، به کار شاق محکوم می گردند(۴).
عده ای ديگر از اين کودکان در جهنم فقر و تنگدستی خانواده نشکفته پژمرده می شوند.
۲-۱-۱بواسطه ی فقر مالی و مشکلات ديگر- نظير بيکارشدن- خانواده ها، درصدی از کودکان دختر و پسر چه در مرحله ی مدرسه و يا در دوره ی دبيرستان به اجبار ترک تحصيل می کنند. عده ای از اين نوجوانان ترک تحصيل کرده، وارد بازار کار می شوند و بی هيچ تضمين شغلی يا حقوق کارگری با دستمزدهای نازل استثمار و يا به جهنم بيکاری پرتاب می گردند و روابط سرمايه داری چه جناياتی عليه اين ها مرتکب نمی شود.
۳-۱-۱ آن بخش از جوانان که تحصيلاتشان را ادامه داده و از دانشگاه فارغ التحصيل می گردند، تنها در صدی از آنها شغلی موافق با رشته ی تحصليشان پيدا می کنند. جزئی از تحصيل کرده ها به صف بيکاران پيوسته و عده ای با افسوس تمام توشه ی تلاش و هزينه ی کمر شکن دوران تحصيل را دور ريخته و مانند مورد بالا، با اجبار شغلی دست و پا می کنند، که خواست دل و جانشان نيست. اگر کار بخش ضروری زندگی اجتماعی انسان هاست، روابط سرمايه داری اين جوهر را از کارگر می ربايد. کارگر کار نمی کند که زندگی کند بلکه زندگی می کند تا کار کند. چرا که در سرمايه داری کار با عامل کار يا کارگر بيگانه است. بالاخره، جزئی از آن در صدی که استخدام می شوند، عده ای به عنوان مزد بگير وارد طبقه ی کارگر می گردند. جزء ديگر يا وارد طبقات دارا شده و نيروی کار کارگران را استثمار می کنند، و يا به صف نظريه پردازان و عوامل سرکوب رژيم می پيوندند.
در "ج ا س" نرخ در صد ايجاد اشتغال کمتر از نرخ درصد دانشجويان فارغ التحصيل است، و از اينرو نرخ در صد فارغ التصيلان بيکار افزايش می يابد.

۲- تامين شغل يا حق بيکاری مکفی برای جوانان بالای سن ۱٨.
اين حق اجتماعی جوانان سن ۱٨سال به بالاست که جامعه برای آن ها شغل مطلوب فراهم کند. آيا تامين شغل برای همه ی نسل جوان دختر و پسر، يک مطالبه ی واقعی يا شعاری توخالی است؟
مقدمتا بايد گفت که "ج ا س" سالانه ميلياردها دلار بودجه صرف اشتغال ارتش آخوند های انگل(۵) می کند. بنابراين، سرمايه داری ايران حق اشتغال کامل برای آخوند های انگل را به رسميت می شناسد. ولی اين حق اجتماعی را از جوانان دختر و پسر بيرحمانه دريغ می کند. ما نسل جوان دختر و پسر بيکار فراوان داريم، ولی آخوند بيکار نداريم. مافيای درون "ج ا س" ده ها ميليارد دلار از ارزش اضافی توليد شده ی طبقه ی کارگر را غارت می کند. "ج ا س" تا کنون رقمی حداقل برابر با ۱٠٠ميليارد دلار از ارزش اضافی توليد شده ی طبقه ی کارگر را صرف توسعه ی انرژی هسته ای کرده است. جدا از اينکه "ج ا س" قصد توليد سلاح هسته ای جنايتکارانه را داشته باشد يانه، هرگز انرژی ااکتريکی هسته ای رژيم يک پروژه ی توليد انرژی با صرفه نيست. مطابق تحقيقات اقتصادی و بودجه ای، در "ج ا س" سالانه دهها ميليارد دلار از ارزش اضافی توليد شده ی طبقه ی کارگر حيف و ميل می گردد(۶). خواننده حتما از خروج پنهانی ۵ /۱٨ ميليارد دلار اسکناس و شمش طلا و توقيف آن در ترکيه مطلع اند. بنابراين، حق اشتغال و حق بيکاری مکفی، خواست های واقعی تحقق پذير برای جوانان دختر و پسرمی باشند.

۳- حقوق عمومی اجتماعی دختران و پسران
جامعه موظف است با کاربرد آموزش و پرورش انسانی:
يکم، خانواده ها بياموزند که با بهره گيری از شيوه های صحيح تعليم و تربيت فرزندان، تنها به قوه ی منطق، استدلال و اقناع فرزندانشان را تا مرحله ی ورود در جامعه پرورش دهند. آزار، اذيت، اعمال تضيقات و تنبيه فرزندان بايد جرم تلقی گردد.
دوم، بر پايه ی شرط بالا، خانواده و جامعه بايد استقلال و آزادی زندگی جوانان دختر و پسر از سن ۱٨سالگی به بالا را به رسميت بشناسد. تحقق دو شرط بالا، به معنای اين است که جامعه چنان وضعيت معاش برای خانواده ها فراهم می کند که بچه ها، نوجوانان و جوانان لذت، خوشی، زيبائی و شکوفائی تمام دوران بچگی، نوجوانی و جوانی را تجربه کنند.
اين تصوير و رويای شيرين را نيروهای مولده در جامعه ی سرمايه داری ايران فراهم کرده است. از سوی ديگر، ولی روابط سرمايه داری سدی جلو تحقق مطالبات جوانان ساخته است. چرا که هدف آنی و آتی سرمايه نه تامين خواست های انسان ها، بلکه خود افزائی يا انباشت سرمايه است. به اين دليل است که سرمايه داری ايران نه تنها نسل سوخته را توليد کرده، بلکه نسل سوخته را بازتوليد می کند.
نسل سوخته هيچ آينده ی روشنی به جز پيوند زدن حقوق اجتماعی اش به مطالبات اقتصادی-طبقاتی، يا لغو کارمزدی طبقه ی کارگر ندارد. در مضحکه ی انتخابات اخير، به غيراز آقای محمود احمدی نژاد- پاسدار سابق- سه نفر ديگر دستچين شدند. قطعا، اگر حق نامزد رياست جمهوری شدن آزاد بود، جز معدودی به اينها رای نمی دادند. اگر آقای محسن رضائی فرمانده سابق پاسداران را ناديده بگيريم. هدف آقايان اصلاح طلب حسين موسوی و مهدی کروبی نه رهائی جوانان از جهنم حاضر، بلکه نجات اسلام عزيزشان است. اينها، مشکل اصلی "ج ا س" را در بعد اقتصادی می بينند. به اين دليل است که بخش تقريبا کامل برنامه ی ۱۰۳ صفحه ای آقای موسوی به جنبه ی اقتصادی تخصيص يافته است . در مقابل، خواسته ها ی سياسی با ايجاز صرف، کلی گوئی و در درون چهار ديوار ضخيم اسلام و حراست از اسلام عرضه شده است.
ولی معضل "ج ا س" نه اقتصادی، بلکه اقتصادی و سياسی است. يادمان نمی رود که آغازگر اصلاحات، يعنی آقای اکبر رفسنجانی، در مقام رياست جمهوری، وقتی انتظارات گشايش فضای باز انبوه مردم را فراتر از افق سياستش ديد، از زياده روی مردم شکوه کرده و گفتند: اکنون اينها تا کجا رفته اند که حتی سياست جنگ با عراق امام خمينی اش را نيز زير سئوال می برند(۷). هم جناح محافظه کار و هم اصلاح طلبان در نهايت تصور می کنند که می توانند مدل چين را پياده کنند، پراشتباه کرده اند. اولا، چين عليرغم محدوديت های دموکراتيک، يک رژيم سکولار است. ثانيا، اگر چين کشتار ميدان تين آمين را مرتکب شد، "ج ا س" بی هيچ اغراقی سی سال است که کشتار های ميدان های تين آمين را در اشکال ديگر با بی رحمی اسلاميش مرتکب شده است و می شود. اين صحيح است که در تحليل نهائی اين زير بنای اقتصادی جامعه است که چگونگی ساختار سياسی آنرا تعيين می کند، ولی ايندو از همديگر جدا نبوده و بسته به شرائط معين نمی شود تاثيرنقش روبنا را در فرايندهای اجتماعی ناديده گرفت. تا آن جائی که به معضلات نسل جوان مربوط می شود، اينان هر دو حقوق اقتصادی و اجتماعی- سليقه، ذوق، هنر ، موسيقی، تفريحات ووو- را از جامعه می خواهند، و حاکميت "ج ا س" با سرکوب جلو تحقق ايندو مجموعه از حقوق جوانان را از آن ها سلب کرده است.

مراد عظيمی - ۱۰/٠٩/٠٩

توضيحات

۱- تحقيقات "مرکز اقتصادی شهری" در آمريکا نشان می دهد که سطح استثمار و عدم رعايت عريان قوانين کاری چندان با کشورهای در حال توسعه تفاوت نمی کند. بيش از دو سوم کارگرانی که مصاحبه شدند حداقل مبلغ ۵۱دلار از دستمزدهفته پيش را به آن ها نداده بودند. اين به معنای اين است که سرمايه داران بطور متوسط ۱۵در صد يا معادل ۲۶۳۴دلار در سال از دستمزد کارگران زن و مرد را با استفاده از شيوه های غير قانونی به کارگران نداده اند. تحقيقات بالا نشان می دهد که استاندارد کار به نسبت سال پيش بدتر گرديده است. در شغل های با دستمزد پائين در شهرهای شيکاگو، نيويورک و لوس آنجلس، مبلغ ۴/ ۵۶ ميليون دلار از دستمزد هفتگی يک ميليون کارگر کسر شده است ووو. اين نمونه ای از تهاجم سرمايه داران به سطح دستمزد های پائين کارگران جوان را بازگو می کند. سايت سوسياليسم جهانی
۲- من از حقوق صحبت می کنم، و نه از نياز. اولی معنای وفور را می دهد و دومی کمبود را مستفاد.
۳-سايت خبرگزاری اميد: جشن تکليف دختران کميته ی امداد برگزار می شود. به گزارش خبری اميد از اداره ی کل روابط عمومی....و به نقل از کميته ی امام خمينی (ره) خراسان شمالی محمود بلوچی گفت: اين مراسم باشکوه با حضور امام جمعه ی بجنورد و.. جمعی از مادران و ۷٠ دختر پوشش اين نهاد در محل حسينيه ی کيفانی بجنورد برگزار می شود. بلوچی گفت در اين مراسم به تمام دختران چادر نماز و سجاده اهدا می شود...
۴- سرمايه داران ايران با کسب ارزش اضافی مطلوب از کار شاق دستی کارگران و خانواده شان رغبت نمی کنند کارخانه های مدرن توليده کننده ی آجر را جايگزين شيوه ی آجر سازی سنتی عقب افتاده و متروک کرده و به اين شيوه ی کار غيرانسانی پايان دهند.
۵- کار به کار مولد و غير مولد تقسيم می شود. کار مولد برای سرمايه ارزش اضافی توليد می کند. دومی چنين خصلتی نداشته و تابعی از اولی است. منباب مثل، سرمايه دار نياز به نيروی کار ماهر دارد، و اين لازمه اش تاسيس مدارس حرفه ای ووو است. تا زمانی که مدرسه ی حرفه ای به هزينه ی دولت سرمايه داری يا سرمايه دار اداره شده و ارزش اضافی توليد نکند، خصلت غير مولدش را حفظ می کند. کارگر حوزه ی اول توليد کننده ی ارزش اضافی و بخش دوم ارزش اضافی توليد نکرده و نيروی کارش، کارگران غير مولد بشمار می روند. اما، مدارس ايدئولوژی مذهبی و طلبه و آخوند نه در زمره ی حوزه ی کارغيرمولد بلکه بخش انگل جامعه را تشکيل می دهند.
۶- چندی پيش من در سايت رشت عکس پل نيمه تمامی را مشاهده کردم که بواسطه ی محاسبه نادرست يک نيمه از پل به نسبت طرف مقابل- که می بايستی در وسط بهمديگر می رسيدند- يک سو نيم متر بلندتراز طرف ديگربود. اين پل همچنان ناتمام مانده بود و مطابق نوشته ی سايت هيچکس مسئوليت هدر رفتن ميليونها دلار هزينه را قبول نکرده بود. داستان مشابه اين و خيلی پرخرج تر از اين فراوانند.
۷- وقتی آقای اکبر هاشمی رفسنجانی رئيس جمهور و مسئول رديف اول قتل و اعدام ها، زياده روی خواست های دموکراتيک و آزادخواهی انبوده مردم را ديد، در پی اش قتل های زنجيره ای رخ داد.