پيش بسوی اداره شورائی جامعه (۲)
شما مردم، جوانان، زنان، مردان با سردادن شعار خامنه ای قاتل است، ولايتش باطل است،اصولگر، اصلاح طلب ديگر تمام ماجرا، اسلام را پله کردند مردم را ذله کردند، پليس برو دزدو بگير، خامنه ای قاتل است ولايتش باطل است، می جنگيم، می ميريم، ايران را پس می گيريم ووو در ترجمانش عليه ۴٠ سال روابط بهره کشی سرمايه داری با ساختار سياسی ديکتاتوری مذهب شيعه با ساما خلف تکامل يافته ساواک، عليه اختناق، سانسور، قتل، اعدام، شکنجه، زندان، سنگ سار، بريدن دست، شلاق زدن در ملا عام، زنان را نصف مردان شناختن، يا به رسميت شناختن تبعيض جنسی، ترويج تن فروشی بنام صيغه، ازدواج دختر بچه ها، کودکان خيابانی، عليه دزدی و چپاولگری، گرانی، فقر، بيکاری گسترده، دستمزدهای زير خط فقر، قرارداد های سفيد امضا، قرارد ادهای موقت، به تعويق انداختن و ملاخورکردن دستمزد کارگران و حقوق بازنشستگان، لگدمال کردن حق بيان، نوشتن، تشکل، اعتصاب، حق آزادی فرهنگ وهنر، تبعيض عليه باورهای مذاهب اقليت، سنی، تصوف، يارساران، بهائی، مسيحی، يهودی و زرتشتی و تبارهای اقليت آذری، کرد، عرب، بلوچ، لر، ترکمن، در يک کلام عليه استثمار سرمايه داری، عليه بی عدالتی و زير پاگذاشتن حقوق دموکراتيک قيام کرده ايد.
١- مقوله دولت
دولت ساختاری اجتماعی تخيلی و ملت يک هستی واقعی است. دولت ملی پديده ایست که در قرن نوزدهم با عروج طبقه سرمايه دار، يا بورژوازی اروپا، بقدرت پديدار شد. بنابر اين دولت-ملت زاده ی مدرنيته سرمايه داری است. ملت-دموکراتيک بديل دولت-ملت است. دولت سرمايه داری برای بقا و تحکيم سيادتش بايد بر ملت يا جامعه حکومت کند. ملت برای رهائی اش از سلطه دولت سرمايه بايد نفس دولت را نفی کرده، بجای دولت-ملت بديل ملت-دموکراتيک را سامان دهد. به سخن ديگر، مردم ايران با رعايت حقوق برابر برای باورمندان مذاهب، شيعه، سنی، تصوف، يارسايان، مسيحی، يهودی، زرتشتی و ناباوران مذهبی و تبارهای فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر، با سامان دادن شوراهای محلات، مناطق و شهرها به شيوه دموکراتيک از پائين و مستقيم در فدراسيون های دموکرتيک جوامع ايران را اداره کنند.
٢- حکومت های سرمايه داری
تمام حکومت های دموکراتيک از بالا، ديکتاتوری های سکولار، ديکتاتوری های مذهبی،ازجمله حکومت ديکتاتوری ايدئولوژی مذهب شيعه، حکومت های نيمه دموکراتيک ازبالا ونيمه مذهبی، ساختارهای قدرت سياسی طبقات سرمايه دار برای استثمار طبقات کارگر و زحمتکشان را شکل می دهند. در ابرامپرياليسم آمريکا با دموکراسی از بالا سهم %٩٩ مردم آمريکا از دموکراسی محدود به اين بوده است که هر ۴ سال يک روز پای صندوق های رای رفته و اين يا آن انگل صاحب ميليونها و ميلياردرها را انتخاب کنند تا آنها را برای ۴ سال استثمار کنند. دراعتراضات وال استريت-بازار بورس نيويورک- در سال ٢٠١١، بدرستی معترضين شعار دادند ما نماينده %٩٩ مردم هستيم، نه %١ بلکه اظهار می شود % ا/٠ بيش از %۵٠ ثروت جامعه را تصاحب کرده اند. بی دليل نيست که در ثروتمندترين ابرامپرياليسم آمريکا بيش از %۴٠ مردم زير فقر زندگی می کنند و غيره. در ديکتاتوری مذهبی ايران نيز يک اقليت انگل نازل ثروت جامعه را می چاپند. اگر در زمان ديکتاتوری شاه سابق آشنائی با و يا رشوه دادن به يکی از اعضای ساواک، دستگاه امنيتی، امتيازی را کسب می کرد، امروز به جای اعضای ساواک، برای تامين منظوری به آخوند ها رشوه دهند. اگر در زمان ديکتاتوری شاه، قدرتمندان انگل کراوات و پاپيون زده سوار ليموزين می شدند و شمال شهر تهران عيش و عشرت می کردند، امروز انگل آخوندها و انگل پيراهن پوش های مدل آخوندی با ته ريش سوار ليموزين می شوند و در شمال شهر تهران خوش گذرانی می کنند.
٣- قيام
قيام فرخنده شما در راستای نبردهای خيابانی نياز به تشکل و سازمان يابی و رهبری نوينی دارد. اما، سازماندهان و رهبران اين قيام شما مردم هستيد. قيام شما نيروهای سرکوبگر رژيم را به خيابان ها کشانده و فضای مناسب برای سازمان يابی در محلات کارگری پديدار گرديده است. گرچه، از دير باز در دموکراسی های از بالا شوراهای محلات ايجاد شده اند، ولی، اين نهاد ها مستقل نبوده و با پيروی از سياست گذاری از بالای دولت مرکزی فعاليت می کنند. همچنين، در اواخر جنگ جهانی اول، درسال ۱۹۱٧، در روسيه شوراهای کارگری سرکشيدند. اين شورا ها زير رهبری احزاب منشويک، اس آرها ، يا سوسياليست های انقلابی، و بلشويک ها بودند. لنين با کاربرد راهکارهائی موفق گرديد اکثريت شوراهای کارگری را به سوی حزب بلشويک جذب کند. در پيآمد انقلاب اکتبر، نه شوراها، بلکه لنين و حزب بلشويک بنام شوراها حکومت سرمايه داری دولتی را تاسيس نمودند... به نتيجه، لنين و حزب بلشويک تجربه مفيدی از جنبش شورائی کارگران روسيه به نسل های آينده به ارمغان نگذاشتند.
۴- محلات کارگری
اکثريت غالب جمعيت مردم ايران را طبقه کارگر و خانواده هايشان تشکيل می دهند. طبقه کارگر در محلات کارگری زندگی می کنند. بنا براين محلات کارگری در فراز و فرود جامعه نقش محوری دارند.
۵- شورای محله
١-۵ خصلت های شورای محله
يکم، شورای محله تشکلی دموکراتيک از پائين و تجلی اراده مستقيم مردم محله است. دوم، ش م نهادی خودمديرت، يا به سخن ديگر، ش م برنامه و اهدافش را خود طرح کرده و بمورد اجرا می گذارد. سوم، جنبش ش م تلاش می کند همه ساکنان محله زنان، مردان، جوانان دختر وپسر تا افراد سالخورده را با رعايت برابری باورهای مذهبی و تباری ساکنين محله در جنبش شورای محله شرکت کنند. چهارم، ش م دونفر هماهنگ کننده، يک نفر زن و يک نفر مرد انتخاب می کند. پنجم، شورا برای راهبرد عرصه های گوناگون محله، کميسيون های گوناگون و نماينده هائی برای شورای ناحيه با رای مستقيم و علنی انتخاب می کند. ششم، حداقل %۴٠ اعضای کميسيون ها و نمايندگان را زنان شامل می شوند. هفتم، اعضای کميسيون های گوناگون و نماينده ها به ش م پاسخگو بوده و به محض تخلف از تصميمات شورا برکنارخواهند شد. هشتم، در اولين فرصت، شورای محله آغازين برای تشکيل شورای محله همسايه تلاش خواهد نمود.
٢-۵ حيات محله
محلات کارگری از مجموعه ای از مشکلات رنج می برند. مردسالاری، برتری مرد و تحقير زن يا تبعيض جنسی. بيکاری. نياز به مهد کودک، زمين بازی کودکان. رختشوخانه عمومی، سالن عمومی محله، برای خدمات گوناگون، مانند تشکيل جلسات شورا، کلاس های آموزشی و غيره، کتابخانه با کامپيوتر و غيره. تاسيس تعاونی محله وغيره. بهر درجه ای که فعاليت های بالا تحقق بيابند، به همان اندازه دموکراسی در جامعه پراتيک خواهد شد. جامعه از سه فضای محلات کارگری، موسسات توليدی-خدماتی و فضای بين ايندو تشکيل می شود.در سنت چپ دو قرن گذشته، تشکلات مرد سالار عمدتا عطف توجه شان به فضای کارگران کارگاه های توليدی محدود می شده است، و قرار بود در فردای انقلاب دموکراسی به توده ها ارمغان آورده میشد، که نشد.
وظائف و کنش هائی که برای شورای محله بيان گرديد، مشروط براين است که هم چنان قلب قيام طپيد و خيزش های خيابانی روزبروز قوامتر تداوم يابد. با سامان يابی شورای محلات، توان مبارزان ميدان های خيابانی افزون شده و از دل قيام رهبران با هوش و خردمند و شجاع قد برکشند.
ممکن است موازنه قدرت به نفع رژيم بچرخد. در آنصورت، هنوز رژيم ديکتاتوری قادرنيست کاملا محلات کارگری را زير کنترل خود درآورد. چرا که، درون خانه های کارگری مکانی برای آموزش و تحصيل آگاهی بيرون از کنترل رژيم باقی می ماند. به درجه ای که آگاهی در مدارس کوچک منازل جوانه بزند، محلات کارگری خواهند توانست حل يک يا چند مشکل بالا را از همين شوراهای شهری و دهات مطالبه کنند*. محلات کارگری در دل رژيم ديکتاتوری با کار پيوسته و صبورانه ارزش های دموکريتک را آموزش خواهند گرفت. در دهه ١٣۴٠ جرياناتی با کار در درون منازل تعداد زيادی هوادار و کادر به سازمان هايشان جلب کردند*
٦- شوراهای ناحيه و شهر
اعضای شورای ناحيه و شهر به ترتيب از نمايندگان ش م و ش ن تشکيل می شوند. موافق با اصول ناظر بر ش م، نمايندگان و اعضای کميسيون های ش ن و ش ش به اين شوراها پاسخگو بوده و در صورت تخطی از وظايف محوله برکنار خواهند شد. شورا ها هم سازمانده مبارزه و هم چشمه ظهور رهبران جنبش اند.
٧- شورا های موسسات توليدی-خدماتی
بموازات تلاش برای سامان دادن شورای محلات، در موسسات توليدی-خدماتی شورا های کارگری تشکيل گرديده و فرايند توليدی و خدماتی را اداره خواهند کرد.
٨- اداره جامعه
حاکميت تمام سرمايه داری ها و از جمله ديکتاتوری مذهبی ايران بر ساختار دولت - ملت، یا به سخن ديگر سلطه دولت برجامعه يا ملت استوار گرديده است. ملت- دموکراتيک ساختار سلطه گر دولت- ملت را نفی می کند. ساختار ملت- دموکراتيک توليد اجتماعی برای تامين نيازهای آحاد ملت را سامان می دهد. ايران کشوری با تکثر مذهبی و تباری است. ساختار ملت-دموکراتيک برابری تمام ساکنان ايران با تنوع مذهبی و گونه های تباری، فارس، ترک، کرد، عرب و بلوچ را به رسميت می شناسد. همچنين، ملت-دموکراتيک تشکيل خودمختاری-دموکراتيک يا خودمديرتی- دموکراتيک اقليت ها را ضامن جاری شدن دموکراسی از پائين و مستقيم تلقی می کند. به تاسی از اصول ملت-دموکراتيک، خودمختاری های دموکرتيک حقوق دموکراتيک تمام شهروندان ساکن خود را تامين می کنند. بالاخره، برافراشتن پرچم خواست سامان يابی شورائی و ساختار ملت-دموکراتيک تقلاهای رژیم و قدرت های امپرياليستی و جريانات طرفدارشان برای منحرف کردن و اعمال نفوذ در جنبش مردم ايران را خنثی می کند.
پی نوشته، متن بالا، تا حدی متن تکميل شده پيشين است. اين مطلب با نيت ارائه يک چشم اندازنوين نوشته شده است، وطرحی منجز از ساختار ملت-دموکراتيک را بيان می کند. کنفدراليسم دموکراتيک شمال سوريه اولين نمونه ای است که از سال ٢٠١٢ ساختار های ملت-دموکراتيک را تجربه می کند، و منبعی غنی برای جنبش اجتماعی مردم ايران.
مراد عظيمی - ٢٠١٨/٠١/٠۴
* من در دو نو شته پيشين، رهائی جامعه شرط رهائی طبقه کارگر، نمونه هائی آورده ام که در درون همين شوراهای شهر و دهات، زنان شجاعی توانستند اقداماتی برای بهبود شهرهای کوچک انجام دهند. مضاف براين، در موارد چندی اهالی شهرها عليه اعمال نفوذ قدرت محلی در انتخابات شورای شهر اقدام به تظاهرات نموده و حتی به درگيری با نيروهای سرکوبگر(برای نمونه در شهر مريوان) شدند و زير فشار اعتراضات عقب نشينی هائی را به رژيم تحميل کردند. متاسفانه، ديگاه جنبشی چپ دو قرن گذشته براين باور است که شوراها فقط در شرائط انقلابی ظهور می کنند، و هر دخالت مثبت و راديکال در شوراهای موجود را را رد می کند، و تفاوتی بين تحميل رفرم در راستای افق تحول بنيادين جامعه و رفرم برای رفرم را نمی شناسد.
از همین نویسنده:
پیش به سوی حکومت شورائی
ژئوپوليتيک کردهای سوريه و همکاری نظامی با آمريکا
رقا پايتخت جنايتکاران داعش آزاد گرديد
رهائی زنان شرط رهائی جامعه