تا پيش از خيزش سال ١٣٩٦، هنوز مردم به رژيم جمهوری اسلامی داعش توهم داشتند. انبوه مردم در انتخابات رياست جمهوری شرکت کرده و به حسن روحانی رای دادند ونه به ابراهيم رئيسی کانديد منتخب علی خامنه ای- ديکتاتور. مردم با انتخاب نامزد اصلاح طلب بجای اصولگرا، يا محافظه کار، به اجرای اصلاحات، گشايش فضای باز، آوردن نان به سفره شان در جمهوری اسلامی داعش هنوز اميدوار بودند. آنچه دولت تدبيرواميد انجام داد زنان چندسانتيمتر روسريشان را عقب زدند و رنگ های باز و شاد رواج يافت. کوه غرش کرد و موش زائيد.
خيزش دی ماه ١٣٩٦ با شعار «اصلاح طلب اصولگرا ديگر تمام ماجرا» نقطه عطفی درحاکميت رژيم رقم زد. مردم با اين شعار فرياد زدند ما کل رژيم را نمی خواهيم. پايه های سه گانه تئوريک خزيدن ايدئولوژی مذهب شيعه به قدرت: اسلام فقاهتی خمينی، اسلام چپ علی شريعتی و اسلام ليبرال مهدی بازرگان به انبار تاريخ پرتاب شدند.
تا خيزش سال ١٣٩٦ شرائط نزديک به نيم قرن مردسالاری، اختناق، سرکوب و زندان و شکنجه، بيکاری، پديده استخدام با قراردادهای سفيد امضا، بلعيدن ماه ها دستمزد و ديرکرد دستمزدها، خصوصی سازی و پيمانکاری، دستمزدهای زير خط فقر، حقوق بازنشستگی فقيرانه، عدم تامين شغلی، گرانی، مشکل مسکن، دارو و درمان، پديدارشدن بچه های خيابانی، گور خوابی، گسترش قارچوار حلبی آباد های حاشيه شهرها، بويژه در تهران، تن فروشی، ستم به زنان، بلای چند همسری، ازدواج با دختربچه ها- در حقيقت بچه بازی- رشوه و دزدی و فساد از صدرحاکميت تا موقعيت های پائين رژيم، در يک سو، و زايش طبقه جديد بورژوازی با عمامه و نعلين، و مکلاها با خط ريش و پيراهن مدل آخوندی، رونق بوتيک های شمال شهر، فروش اتومبيل های سوپرلوکس لمبوگيتی و فيراری به قيمت های چندين ميلياردی ووو در سوی ديگررا مردم تجربه کردند.
خيزش سال ١٣٩٦ ريزش توهم به اصلاح پذيری رژيم بود و شعار اصلاح طلب اصولگرا ديگر تمام ماجرا با صدای بلند اعلام کردند رژيم اصلاح پذير نيست و بايد برود. خيزش سال ١٣٩٦ در بيش از صد شهرهمايشی مسالمت آميز و ناگفته يک حرکت نافرمانی مسالمت آميزبود، چرا که در رژيم ديکتاتوری ايران حق دموکراتيک راهپيمائی از مردم سلب شده است- همانند ديگر حقوق دموکراتيک. گرچه، راهپيمائی مسالمت آميز سال ١٣٩٦ خيزشی فرا گستر کشوری در بيش از يک صد شهررخداد ، ولی، هنوز اين نيروی فراگستر خيابانی در نبود شرکت کارگران بخش صنعتی، فاقد توان فيزيکی بود تا درحوزه اقتصادی با تعطيلی کارخانه ها، بويژه واحدهای کليدی، شاهرگ های اقتصادی رژيم را در چنگ شان بفشارند، سرکوب گرديد. خيزش ديماه ١٣٩٦ کليت رژيم را نفی کرد، ولی بديلی ارائه نداد.
خيزش سال ١٣٩٦ ازمنظر روانشناسی به رژيم ضربه وارد کرد. از بدو خزيدن اش به قدرت اعتصابات دفاعی اقتصادی کارگران بخش صنعتی جدا از هم و پراکنده تا به امروز رخ داده اند. ولی، اين اعتصابات، اعتراضات، بست نشينی ها، انسداد جاده ها، آمدن به خيابان ها، رفتن جلو ادارات، وزارتخانه ها و مجلس ازديد رژيم مشروعيت اش را زير سئوال نبرده بودند. ولی، خيزش ديماه ١٣٩٦ با شعار اصلاح طلب اصول گرا ديگر تمام ماجرا بطور ضمنی اعلام کردند ما سرکوب و بيداد، بی حقوقی، شرائط وخيم زندگی تحميلی را نمی خواهيم. خيزش ديماه ١٣٩٦ نقطه عطفی در بود و باش رژيم بود و کشيدن خط بطلان برمشروعيت اش، ولی خيزش فراتر ازاين، نه توان فيزيکی برای تحقق شعار نفی رژيم داشت، و نه بديل رژيم را ندا داد.
خيزش سال ١٣٩٦ درپس نزديک به نيم قرن توهم زمان کمی نبود. مردم نه باتوشه فکری فراسرمايه داری، بلکه با تجربه روزانه و لاک پشتوار به نفی رژيم رسيدند. شگفت آورنبود که مردم شعار نفی رژيم را فرياد زدند، ولی بديلی ارائه ندادند. جريان خمينی نه يک اپوزيسيون نسبتن يک دست ومنسجم و با يک برنامه شفاف اجتماعی- سياسی، بلکه يک دوجين اپوزيسيون پراکنده و فرقه گرا را شکست داده بود. دربرآمد انقلاب ١٣۵٧ ايران کشوری سرمايه داری بود، اصلاحات ارضی دهه ١٣۴٠ريشه به تيشه نظام ارباب رعيتی وارد کرده بود، طبقه نوين چندين ميليونی کارگر پديدار شدند، وزنه اکثريت جمعيت دهقانی به هم خورد وغالب مردم شهرنشين شدند. از تهران تا کرج دوطرف جاده کارخانه تاسيس شدند، حداقل ده منطقه توسعه صنعتی تاسيس يافتند، ولی، درايران سرمايه داری آن روزهنوز ايده عقب مانده نيمه فئودال نيمه مستعمره چين در درون اپوزيسيون جولان می کرد. يک گروه بجای اينکه شهامت و جرئت جنگیدن را درخدمت بهم آمدن، آگاهی و شکل دادن به همبستگی و تعاون، نقد سرمايه، موقعيت اجتماعی کارگر در توليد و نقش اش در جامعه، مکان شوراهای کارگری، ملعبه حزب بلشويک شدن شوراها توسط لنين را دربين کارگران کنش کنند، کار ديگری کردند. عده ای آگاهانه طوق خدمت و سازمان يابی جريان خمينی را بگردن انداختند. هرکدام از اين يک دوجين اپوزيسيون نه وحدت بلکه سردرگمی و اغتشاش به درون کارگران بردند. اپوزيسيون شکست خورده توشه فکری و عملی سازنده ای برای کارگران به ميراث نگذاشت. گفتنی است يک اپوزيسيون اجتماعی با آرمان پيشرو ممکن است در نبردی مغلوب شود، ولی جنگ را نمی بازد و اعتبارش، شيوه کنش اش و آرمان اش در اذهان توده های مردم منزل می کنند. نبود ندائی فراتر از نفی رژيم در خيزش ديماه ١٣٩٦ اين بود که مردم فراگير فاقد توشه فکری يا بديل رژيم بودند.
خيزش آبان ١٣٩٨
همسان خيزش ديماه ١٣٩٦ اکثريت مبارزان ميدان نبرد نه فرزندان آقازاده های انگل آخوندها و نو بورژوازی با ته ريش و پيراهن آخوندی، بلکه فرزندان کارگران بودند؛ بخشی با تحصيلات دانشگاهی ولی بيکار، بخشی ترک تحصيل کرده و بيکار، طيفی در استخدام های موقتی و يا روزمزد. همه اين جوانان خواست های طبقاتی دارند، شغل مناسب ، رفاه مادی و روحی، فضای آزاد می خواهند تا ازشور وشوق و آرزوها و تمناهای جوانی شان لذت به بردن، رژيم با سرکوب و اختناق خواست ها و آرزوهای جوانان را خفه کرده ولی نتوانسته است جسارت و شهامت جنگيدن را از جوانان به غنيمت گيرد.
خيزش ديماه ١٣٩٦ بعد از هشت سال رخداد، و خيزش آبان ماه امسال بعد از دو سال. هرچه کوتاهتر شدن فاصله زمانی بين خيزش ها رژيم را به وحشت انداخته است و گواه براين است که سرکوب و بگير و به بندها، شکنجه و کشتار، اعترافات زير شکنجه و نمايش های کثيف اعترافات تلويزيونی ميراث رژيم ديکتاتوری شاه به رژيم خونخوار اسلامی، مردم را نترسانده. خيزش آبان ماه در معنائی تمرينی شد برای بزير کشيدن قهری ديکتاتوری سرمايه داری با ايدئولوژی مذهب شيعه. در سطح اعتراض خيزش آبان ماه تکرار راهکار نافرمانی مدنی مسالمت آميز سال ١٣٩٦ کنش نکرد. خيزش آبان ماه شيوه های مبارزاتی يورشگری و تهاجمی را پراتيک کرد. مردم اينجا و آنجا با شجاعت و دليری به نهاد های سرکوب فکری و فيزيکی رژيم حمله بردند. به کلانتری «بيست متری حسين» شيراز، و راديو تلويزيون کرمانشاه تاختند. به مدارس مذهبی، قرارگاه های مزدوران بسيج تاختند و به آتش کشاندند. در کرمانشاه به مبارزان تلفات زيادی وارد گرديد، و بيشترين تعداد در هجمه به راديو تلويزيون به زمين افتادند. در بندرماهشهر مبارزه و ستيز با رژيم تا چندين روز ادامه يافت و در شهرک طالقانی (کوره ها) مبارزان مسلح شماری از نيروهای سرکوبگر را کشتنند و رژيم با آوردن هليکوپتر و تانک و تيربار از اهواز و کشتار بی رحمانه توانست خيزش مردم ماهشهر را سرکوب کند. بنا بر گزارشها شمارکشته ها و مجروحان زياد بود، قاضی زاده هاشمی در مورد تعداد کشته شدگان در ماهشهر تنها به گفتن این که "تعداد زیادی" کشته شدهاند بسنده کرد و ياد آور شد که افرادی میخواستند به خطوط انتقال انرژی حمله کنند. شاهدان عينی درتماس با رسانه های فارسی خارجی گفتهاند که در جریان ناآرامیهای ماهشهر، نیروهای امنیتی "به طور گسترده" به معترضان شلیک کرده و حتی مبارزانی که به نيزار عقب نشينی می کردند به آنان از پشت شليک کردند، شمار بسیاری کشته و زخمی شدند. در شهرهای ديگر تک تيراندازان سرکوبگر رژيم از پشت بام منازل به جوانان معترض در خيابان ها شليک کردند. با تشديد سرکوب مبارزان به محلات روی آورده و شب ها عمليات کردند.
خيزش ديماه ١٣٩٦ با راهپيمائی نافرمانی مدنی با صدای بلند عدم مشروعيت رژيم را ندا داد، خيزش آبان ماه با يورش به نهادهائی از رژيم در کرمانشاه و شيراز و شهرهای ديگر وتلاش برای اختلال دراقتصاد، انسداد راه و جنگ با نيروهای سرکوبگر در ماهشهرو نبردهای خيابانی در شهرها حاکميت رژيم را فيزيکی چالش کردند و محتملن درانتظار گسترش خيزش و تعرض به نهاد های رژيم بودند. برابربا اخبار نهادهای بين المللی حدود دو هزار نفر کشته شده، بيش از ده هزار نفر دستگير، تعداد زيادی زخمی شدند و عده ای از مبارزان زخمی شده بدليل امنيتی به بيمارستان ها مراجعه نکرده اند.
برابر با اطلاعات درز شده از درون رژيم خيزش آبانماه همچون زلزله ای با درجه ريشتر بالاحکومت را لرزاند و به وحشت انداخت. رهسپار کردن حسن روحانی به ژاپن، از سوی علی خامنه ای و ديدارش با «شينجو ابی» نخست وزيردست راستی ژاپن، که بين ايران و آمريکا نقش ميانجگيری را ايفا می کند، و گفتگوی تلفنی نخست وزير ژاپن با دونالد ترامپ در پايان مذاکره، گرچه محتوای گفتگو فاش نگرديده، بی گمان حسن روحانی به سازش هائی تن داده است.
گرچه رژيم افزايش قيمت بنزين را بدون خطر نمی ديد، ولی افزايش قيمت بنزين امری اجباری شده بود برای رژيم. تحريم های آمريکا فقرو فلاکت مردم را افزاونترو رژيم را ازنظر مالی به افلاس کشانده و کفيرمالی رژيم به ته ديگ رسيده است. با تداوم اوضاع نا بسامان جامعه و نارضايتی ژرف از يک سو و اعتلای روحيه مبارزه و جنگيدن، بعيد نيست مردم با تجربه از خيزش آبان ماه امسال با نيروی بيشتری رژيم را چالش کنند. با ملاحظه چنين چشم اندازی است که رژيم در صدد استقرار مجدد کميته های ضد مردمی گذشته در محلات برای شناسائی و کنترل مردم را لازم می بيند. در دوره سرکوب انقلاب ١٣۵٧، جريانات سياسی برای تامين امنيت به محلات روی آوردند. برخلاف تجربه گذشته، امروز شايسته است مبارزان با فعاليت پيگير و ملاحظه امنيتی بذر آگاهی در محلات به پاشند.
با خيزش آبان ماه پشت رژيم به ديوارخورده ودرفقدان گشايش اقتصادی بقايش به سرکوب و اختناق گره خورده است. اين صحيح است که فقر در خود منشاء انقلاب نيست مگر اينکه مردم جسارت و شهامت نبرد را داشته باشند. بقول« اما گولدومن،Emma Goldman،»١، انقلاب اجتماعی به آگاهی اجتماعی و روانشناسی، يا روحيه جنگيدن مردم فراگيرنياز دارد. خيزش ديماه ١٣٩٦و بويژه خيزش آبان امسال گواه براين دارند که مردم جرئت جنگيدن دارند، ولی به بسط و تبلورآگاهی اجتماعی نياز مبرم دارند. رژيم خون مبارزان خيزش آبان ماه را برزمين ريخت تا از مردم زهر چشم بگيرد، ولی تعطيلی مدارس در شهرهای گوناگون از سوی شورای هماهنگی معلمان و همايش «اتحاديه سراسری بازنشستگان ايران» در روز دوشنبه 3 اسفند ماه شاهد روشنی است که کشتار و به خون کشيدن مبارزان خيزش آبان ماه نه تنها مردم را نترسانده بلکه شجاعت جنگيدن مردم افزون گرديده است. در همايش «اتحاد سراسری بازنشستگان ايران» درجلو مجلس شعارهای راديکال «معيشت، منزلت و سلامت حق مسلم ماست»،«فرياد فرياد ازاين همه بی داد»... سردادند. دراين همايش بازنشستگان سخنرانی با صدای رسا شعارداد «تا حق مان را نگيريم از پا نمی نشينيم». به عنوان اولين قدم، شورای هماهنگی معلمان با تعطيل کردن کلاس مدارس در روز دوشنبه درشماری از شهرها، ضمن بيان مطالبات صنفی خواهان آزادی کارگران، معلمان و فعالين سياسی زندانی شدند و اعلام نمودند درصورت بی توجهی دولت برای تحقق خواست هايشات اقدام به اعتصاب سراسری خواهند کرد. بالاخره، امروز رژيم از ترس گسترش يادمان چهلم کشته های خيزش آبان ماه دوباره سرويس اينترنت را قطع کرد.
اداره شورائی جامعه با شرکت مستقيم مردم بديل جمهوری اسلامی داعش
خيزش ديماه ١٣٩٦با شعار اصلاح طلب اصولگرا ديگر تمام ماجرا مشروعيت رژيم را نفی کرد، ولی بديلی عليه رژيم سرکوبگر و آدمکش جمهوری اسلامی داعش ارائه نداد. در اين خيزش بخش صنعتی کارگران در حمايت از اعتراضات ميليونی مردم در بيش از صد شهر اعتصاب نکردند. سپس، خيزش راديکال آبان ماه شعار نفی کل حاکميت يا چالش مشروعيت رژيم در خيزش ديماه ١٣٩٦را قدمی بزرگ به پيش برداشت و با اقدامات بی باکانه به رژيم حمله کرد و رژيم را به وحشت انداخت. علی خامنه ای خونخوار از فرماندهان نيروهای سرکوب گر خواست هرکاری توانستند بکنند تا خيزش مردم را سرکوب کنند. مشابه خيزش ديماه ١٣٩٦ دوباره بخش کارگران صنعتی سکوت کردند و نظاره گر خيزش شدند. اگر به گذشته و دوران خيزش انقلابی ١٣۵٧ نگاهی بياندايم، آن زمان نيز بخش صنعتی، وبويژه کارگران صنعت نفت بعد از امواج ادامه دار همايش های مردم، بالاخره زمانی که حکومت نظامی ارتشبد ازهاری برقرار شد، دست به اعتصاب زدند. امروزنيز گره توفيق قيام در آينده به حرکت کارگران صنعتی، بويژه نفت و گاز و نيروگاه های توليد برق وصنايع کليدی ديگربستگی دارد. نه در خيزش دیماه ١٣٩٦ و نه در خيزش آبان ماه ١٣٩٨ ازگلوی هزاران هزار مبارز شعار بديل جمهوری اسلامی داعش فرياد زده نشد. به نظر می رسد بويژه خيزش آبان ماه ١٣٩٨تکليف نوع اداره جامعه را به بعد از سرنگونی رژيم حواله داده اند. چنين نگرشی اشکال بزرگی دارد. شما می رزميد تا رژيم را سرنگون کنيد، ولی از پيش در فکر و انديشه بديل رژيم نيستيد. هيچکدام ازقدرت های امپرياليستی موافق سرنگونی رژيم خونخوار ايران نيستند، و در عين حال پروژه بديل سازی حکومتی از بالا حافظ منافع اقليت جديدی را برای فردای سرنگونی محتمل رژيم برنامه ريزی کرده اند. هرروز يک دوجين رسانه های برون مرزی به مهندسی افکارمردم ايران مشغولند، ودارند ذهنيت سازی می کنند.
چه بايد کرد؟ ضروری است فعالين و رهبران جنبش به موازات استراتژی سرنگونی رژيم افق روشنی ازبديل جمهوری اسلامی راکسب کنند، تا با توشه و پشتوانه پيشين نظری آلترناتيوشان قدم در فردای سرنگونی رژيم بگذارند. چنين نگرشی طبقه کارگر و مردم ايران را در مقابل آلترناتيوسازی قدرت های جهانی می تواند قرنطينه کند. قدرت های جهانی و بورژوازی داخلی به پشتوانه آلترناتيو سازی تاکنونی شان به هرتاکتيکی دست خواهند زد تا يک حکومت ديگری از بالا، تحت هرنامی، در خدمت اقليت جديدی براريکه قدرت به نشانند. تنها خواست شيوه اداره شورائی جامعه با شرکت مستقيم مردم می تواند پروژه آلترناتيو سازی برون مرزی و بورژوازی داخلی را نقش برآب کند. اداره شورائی جامعه با شرکت مستقيم مردم، برارکان شوراهای موسسات توليدی- خدماتی، سامان دادن از پائين کمون ها يا شهرداری ها، شوراهای شهر، استان و کشور و تعاونی های کشاورزی و ميليشای مردمی قرار دارد. درتمام سطوح اداره شورائی اعضای امور اجرائی از نهاد محله تا سطح کشوری ازطرف شوراهای مربوطه انتخاب گرديده و به شوراها پاسخگو خواهند بود- همينطورميليشيای مردمی زير اتوريته و فرمان شوراها .
مراد عظيمی
توضيحات
١ مارکس شرط پديدار شدن انقلاب اجتماعی را به رشد صنعتی پيشرفته منوط کرده بود و معروف است که گفت انقلاب اجتماعی در کشوری مانند انگلستان پيشرفته امکان پذيراست.«اما گولدمن،Emma Goldman،» در نقد مارکس اظهارمی کند پس چرا در انگلستان، آلمان، فرانسه و آمريکای بسيار پيشرفته انقلاب اجتماعی رخ نداد. وقتی در ايستگاه هلسينکی، لنين از ترن در روز چهارم آوريل ١٩١٧ پياده شد درسالن راه آهن طی سخنرانی کوتاهی گفت ما انقلاب را آغاز می کنيم و کارل لبخنيخت،Karl Liebknecht،* با انقلاب اجتماعی در آلمان به کمک ما می آيد. به سخن ديگر لنين نيز به تاسی از مارکس متوجه عقب ماندگی صنعتی روسيه بود. ولی «اما گولدمن» صرف شرط رشد صنعتی را رد می کند و انقلاب اجتماعی را به دو شرط
آگاهی توده های مردم و روانشناسی، يا جرئت جنگيدن آنها بسنده می کند.
«اما گولدمن» می گويد با انقلاب فوريه ١٩١٧ و خيزش شوراها تا مقطع انقلاب اکتبر دوشرط لازم فراهم گرديد. کارگران متشکل در شوراها می خواهند انقلاب کنند و دهقانان قيام کرده و زمين اربابان را تصاحب می کنند. ازاينرو، انقلاب اجتماعی اکتبر ١٩١٧می بايستی نقش شوراهای کارگری در اداره فابريک ها و سامان دادن تعاونی های کشاورزی در دهات را بسط و گسترش می داد. شوراهای کارگری در شهرها و تعاونی های کشاورزی در روستاها مکمل همديگر می شدند، که اتفاق نيافتاد.
* کارل لبخنيخت، Karl Liebknecht،همرزم روزا لوکزامبورک و تنها نماينده پارلمان آلمان با ورود آلمان در ٢۴ اوت ١٩١۴درجنگ جهانی اول مخالفت کرد، کارل لبخنيخت و روزا لوکزامبورک دستگير و زندانی شدند. در پی انقلاب آلمان در پايان جنگ د ر سال ١٩١٨ هردو از زندان آزاد شدند و در تلاش برای نجات انقلاب در سال ١٩١٩ روزا لوکزامبورک و کارل لبخنيخت از سوی رژيم تازه تاسيس سوسيال دموکراتيک دستگير شدند و توسط قاتلان راست افراطی به شکل فجيعی کشته شدند.