افق روشن
www.ofros.com

اعتصاب کبیر شکر هاوایی ١٩٤٦


بنیاد پاک                                                                                                      جمعه ۱۳ دیماه ۱۳۹٢

مقدمه: اعتصاب کبیر شکر هاوایی در سال ١٩۴٦ یکی از پر هزینه ترین اعتصاب های تاریخ است. اعتصاب تقریبا همه مزارع هاوایی را در بر می گرفت و باعث هزینه ای بیش از ١۵ میلیون دلار بر محصول و تولید شد. این اعتصاب یکی از برجسته ترین دلایل تغییرات اجتماعی در سراسر آمریکا شد.

زمینه های اعتصاب
سال ١٨٣۵ مزارع عظیم نیشکر در ابعادی بزرگ شروع به رشد کردند. در سال ١٨٦۵ برای حفظ تقاضای رو به رشد نیروی کار صاحبان مزارع شروع به واردات کارگر کردند. کارگران مهاجر و خانواده هایشان از چین ، کره ، پرتغال ، فیلیپین ، پورتریکو و ژاپن به جزایر سرازیر شدند. کمپانی ها در استخدام و انتخاب کارگران نهایت سیاست گزینشی را به کار بردند. آموزش برای آن ها ارزشی نداشت و شرایط زیست هاوایی بهتر نشد. کمپانی ها همچنین مالک تمام محل های زندگی و فروشگاه های نزدیک به مزارع بودند و محل زندگی کارگران را از بقیه جزیره به دور نگه می داشتند.
علاوه بر این تمام کمپ های کارگری به طور نژادی جدا شده بودند که به انزوای بیشتر کارگران انجامیده بود. به علاوه کمپانی ها پیوندهای نزدیکی با شرکت های ابزار سازی و نیز مقامات رسمی داشتند. برای پایین نگه داشتن دستمزد کمپانی ها مبلغ تمام وسایل زندگی ، بهداشت و درمان ، سوخت و غیره را می پرداختند. رابطه خوب کمپانی ها با دولت نیز قوانین را به نفع آن ها و علیه کارگران حفظ کرده بود. مدیران مزارع همه مسلح بودند ، سوار بر پشت اسب ها تازیانه ای حمل می کردند و خستگی ناپذیر کارگران را تعقیب می کردند.
با چنین شرایط حقیر زندگی ، دستمزد پایین ، کارگرانی نیازمند و سرکوب خشن معمولا اعتصاب اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. اگر چه به دلیل تفکیک نژادی گسترده ، اعتصاب ها به طور عمده تنها یک قومیت را شامل می شد و به شدت سازمان نیافته بود ، بنابراین عمدتا به محکوم شکست بود. خوشبختانه تغییرات گسترده و سازماندهی در راه بود. در سال ١٩٣۵ قانون ملی روابط کارگری که اجازه ایجاد سازمان های سندیکایی را در خاک آمریکا می داد ، به تصویب رسید. اندکی پس از تصویب این قانون ، فعالین کارگری برای کمک به سازماندهی کارگران وارد هاوایی شدند. در یکم آگوست ١٩٣٨ اعضای اتحادیه بین المللی بنادر و انبارها (آی ال دبیلیو یو) به همراه تعدادی از دیگر سندیکاها اعتصابی را به هدف دسمتمزد بالاتر و برای فروشگاه سندیکایی علیه رختشویی ها ، بنگاه های اتومبیل ، انبار ها و کشتی ها سازمان دادند. از ٢٠٠ کارگر معترضی که به طور مسالمت آمیز جمع شده بودند ، ۵٠ نفر در حمله پلیس برای متفرق کردن کارگران زخمی شدند. وقتی گاز اشک آور ، سرنیزه و آب فشار قوی موثر واقع نشد پلیس به روی کارگران غیر مسلح آتش گشود. روز فاجعه باری که به “قتل عام هیلو” و یا “دوشنبه خونین هاوایی” شناخته شد و به ایجاد سازمان های بیشتری در جزیره ها انجامید.

اعتصاب
بعد از بمباران پرل هاربر در سال ١٩٤١ حکومت نظامی در در جزیره ها اعلام شد. دستمزده های ثابت ، قرادادهای کار تعلیق شده ، کارمندان منع شده از تغییر کارفرما و استفاده گسترده از پرسنل نظامی که با دستمزدی بیشتر کاری یکسان با کارگران اصلی انجام می دادند به توقف و ایستایی تشکل های کارگری انجامید. تبعیض نژادی نیز یکی از دلایل اصلی رکود در جنبش سازماندهی بود. تمام تیم های ورزشی محلی ، کلوب ها و سازمان ها بی مصرف شده بودند. تنها یک کلوب ورزشی به نام “سرف رایدرز” به دلیل نام انگلیسی اش باقی مانده بود. همین گروه بود که بعدها سنگ بنایی برای سازمانهای کارگری و اجتماعی شد.
در سال ١٩٤٣ حکومت نظامی لغو شد و تشکل های کارگری و اجتماعی دوباره کار خود را از سر گرفتند. سازمان دهندگان اتحادیه ها برای هر کمپ یک رهبر اختصاص دادند. هنگامی که سندیکا ها شناخته شدند ، حتی تعداد بیشتری استخدام و سازماندهی شدند. وقتی رییس یک گروه انتخاب می شد ، طبق قرار معاون رییس باید از یک گروه قومی یا نژادی متفاوت می بود. این روش اکثریت محور نبود ، به همین دلیل همه احساس می کردند که به طور برابر نمایندگی می شوند و نیز یاد گرفتند که با همدیگر کار کنند. این عرف انتخاباتی تنها یکی از روش های بسیاری بود که برای اتحاد جامعه کارگری در پی گرفته شد. اگر چه سازماندهی هرگز امر راحتی نبود.
هر چند قانون ملی روابط کارگری حق داشتن سازمان های کارگری را تضمین کرده بود اما راه و روش استفاده از این حق مشخص نشده بود. کارکنان باید همدیگر را به طور مخفی می دیدند. معمولا بعد از تاریکی هوا و یا حتی در حمام ، جایی که کارت ها را پنهانی دست هم می رساندند. وقتی مورد تعقیب قرار می گرفتند مجبور به پناهندگی در خاک آمریکا می شدند ، جایی که پلیس هاوایی نمی توانست دستگیرشان کند.
هرگاه کسی در قبل یا حین اعتصاب دستگیر می شد ، سندیکا برای آن ها وکیل و نماینده قانونی فراهم می کرد.در سال ١٩٤۵ سرانجام اتحادیه به طور علنی و کاملا روشن ظاهر شد. اولین دستاورد آن ها یک قرارداد دسته جمعی بود که ۴٣ و نیم سنت حداقل دستمزد ساعتی را برای همه کارمندان تضمین می کرد. برای کارگران حداقل دستمزد شروع خوبی بود ، اما در مقابل آنچه در راه بود قابل مقایسه نبود.
رهبران جامعه کارگری برای اینکه بیاموزند تا رفقای کارگر خود را به نحو بهتری نمایندگی کنند ، کمیته ای ١٠ نفره از خویش را برگزیدند تا به آمریکا بروند و در مدرسه کارگری کالیفرنیا شرکت کنند. آن ها در مدرسه درباره قوانین کارگری ، چگونگی هدایت و رهبری اعتصاب و روش های حفظ رابطه با کارگران و کمپانی ها و خیلی چیزهای دیگر آموختند. این کارگران دانش آموز همچنین به دیگر اعتصاب های گوشه و کنار ساحل غربی سر زدند تا از نزدیک دیگر رهبران کارگری و سندیکایی را در حین اعتصاب ببینند. آن ها از رهبران کارگری درباره روش های سازماندهی ، تغذیه کارگران اعتصابی ، بالا نگه داشتن روحیه و نیز مذاکره پرسیدند. همه آنچه در آمریکا آموختند به طرز خیلی مفیدی در ماه های پیش رو به دردشان خورد.
به دلیل تصویب قانون حکومت نظامی در مدت جنگ جهانی دوم شرکت ها با کمبود گسترده کارگر مواجه شدند. وقتی شرایط جنگی برطرف شد دوباره به تاکتیک های قدیمی از قبیل استخدام کارگران فقیر ، آموزش ندیده ، مهاجر(در این زمان عمدتا از بین جنگ زدگان فیلیپینی) روی آوردند.اگر چه کمپانی ها حتی در خواب هم نمی دیدند که نماینده های اتحادیه روی قایق هایی کار می کردند برای انتقال کارگران جدید به کار می رفت. این مسئله به اتحادیه اجازه داد که حتی قبل از لنگر انداختن قایق ها اعضای جدید را جذب کند.بیشتر کارگران وقتی از قایق پیاده می شدند کارت عضویت اتحادیه را در دست داشتند و انتظار زندگی بهتری را می کشیدند. آن ها که هنوز عضو نشده بودند در کمپ های کارگری بلافاصله متقاعد به این کار می شدند. کارگران درب به درب مراجعه می کردند و به کارگران جدید خاطر نشان می کردند که این فقط برای آن ها نیست بلکه به خاطر آینده کودکانشان است. به زودی همه آماده بودند.
در سال ١٩٤٦ اتحادیه تقاضاهایی جدید مطرح ساخت که ٦۵ سنت حداقل حقوق ساعتی، ۴٠ ساعت کار هفتگی ، فروشگاه سندیکایی و دستمزد به شکل فقط نقدی بود. این دستمزد نقدی از این دست اهمیت داشت که کمپانی ها با فراهم کردن بهداشت و درمان ، سوخت ، وسایل زندگی و غیره دستمزدهای پایین را توجیه می کردند. به همین دلیل کارگران اهمیت سیستم دستمزد را به خوبی می دانستند. آن ها می دانستند که تنها راه برای خارج کردن کنترل کامل کار از دست کمپانی ها پایان دادن به این شیوه (مزد غیر نقدی) است. وقتی درخواست ها بالا گرفت ، کمپانی ها در مقابل پیشنهادی دادند که شامل ۵٠ سنت حقوق ساعتی ، ۴٨ ساعت کار هفتگی ، پرداخت نقدی دستمزد ها و عدم اجازه به هر گونه فروشگاه اتحادیه ای بود. اتحادیه که از این پیشنهاد ناراضی بود، فراخوان اعتصاب داد.
در یکم سپتامبر ١٩٤٦ ، ٣٣ کارخانه از ٣۴ کارخانه شکر اعتصاب کردند ، ٢۵ هزار کارگر دست از کار کشیدند و خطی از کارگران اعتصابی ایجاد شد تا اعتصاب شکن ها را بیرون نگه دارد. سال ها آماده سازی و سازماندهی حالا به درد متحد و یک هدف ساختن کارگران خورد.
- برای جلوگیری از ایراد هر گونه خسارت به اموال کمپانی حین اعتصاب، نیروی انتظامات سندیکا شکل گرفت. این انتظامات کارگری همچنین قمار بازی و شرط بندی را در حین اعتصاب ممنوع کرد.
- یک گروه حمل و نقل ، جابجایی کارگران را به هر جایی که نیاز داشته باشند بر عهده گرفت.
- چند کمیته روحیه و سرگرمی شکل گرفت که به اجرای موسیقی ، پخش فیلم ، اجرای تئاتر و برنامه های متعدد دیگر می پرداختند.
- یک کمیته شکار و ماهی گیری هم برای کمک به تغذیه کارگران اعتصابی ایجاد شد.
- برای شکستن اعتصاب کمپانی های شکر با کمپانی های برنج توافق کردند که دیگر برنجی در مغازه ها فروخته نشود. اتحادیه بین المللی بنادر و انبارها از آمریکا برای کارگران برنج وارد کرد.
- وقتی پلیس از بسته شدن راه کارخانه (پیکت) توسط کارگران اعتصابی جلوگیری کرد آن ها به رژه رفتن در داخل شهرهای جزیره روی آوردند.
مهمتر از همه این که رهبران اتحادیه ای کارگران اعتصابی را سازمان دادند تا با رای دادن به آن ها در کسب حمایت سیاسی کمک شان کنند. در انتخابات محلی ١٩٤٦ ، ٣۵ کاندید مورد حمایت اتحادیه انتخاب شدند و بنابراین به سالها کنترل جمهوری خواهان در منطقه پایان داده شد. تمام تلاش های ضد سرخ (ضد کمونیستی) کمپانی ها شکست مفتضحانه ای خورد و قانونی تصویب شد که بیشتر به نفع کارگر بود تا کارفرما.
چون که بسیاری از کارگران دیگر دستمزدی دریافت نکرده بودند ، سندیکا ها با صاحب خانه ها توافق کردند که کماکان کارگران در کلبه هایشان بمانند. آن ها صاحب خانه ها را تهدید کردند که اگر کسی از خانه اش اخراج شود ، همه آن ها به سمت ساختمان شهرداری تظاهرات خواهند کرد و درخواست فراهم کردن خانه را می کنند. در تمام مدت اعتصاب حتی یک یک کارگر هم از خانه اش اخراج نشد.
سرانجام پس از ٧٩ روز ، اعتصاب در روز ١٧ نوامبر ١٩٤٦ پایان یافت ، به سیستم مزدی قبلی پایان داده شد و اتحادیه اعلام پیروزی کرد. اگر چه به آن ها اجازه داشتن فروشگاه های سندیکایی داده نشد ، کارگران همچنان از این احترام و رسمیت خوشنود بودند.

پس از اعتصاب
پس از اعتصاب کارگران دیگر هرگز توسط مدیران مسلح سوار بر اسب در مزارع مورد آزار و تعرض قرار نگرفتند. اگر چه این کامیابی تا زمانی که کارگران امیدش را داشتند ، ادامه نیافت.کارخانه ها و مزارع شکر یکی یکی شروع به تعطیلی کردند. تا جایی که در سال ١٩٩٦ تنها سه مزرعه باقی ماندند که فقط ٢٠٠٠ در آن مشغول به کار بودند.

ترجمه کمیته انتشارات بنیاد پاک

http://b-pak.org

منبع : ویکی پدیا