افق روشن
www.ofros.com

ادعای بدون سند سهرابی و کتاب

مروری بر جنبش کارگری و دستاوردها در مجتمع نیشکر هفت تپه» منصوران»


رامین بهاری                                                                                                                              جمعه ٧ مهر ۱۴۰۲ - ۲٩ سپتامبر ۲۰۲٣

آقای بهزاد سهرابی که از فعالین کارگری در ایران بوده اند و اکنون در تبعید زندگی و فعالیت می کند به تاریخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳ مطلبی درباره کتاب آقای عباس منصوران (نویسنده، سوسیالیست و فعال سیاسی) نوشته اند با تیتر:
«پرونده سازی برای فعالین جنبش کارگری در داخل ایران، توسط عباس منصوران» ایشان در یادداشت خود اتهامات زیر را بدون ارجاع به صفحه آن در کتاب مطرح کرده است:
١. «دن کیشوت حزب کمونیست ایران و تابلوی سندیکای کارگران‌ ‌نیشکر هفت تپه»
٢. «تاریخ دلبخواهی"
٣. «اتهامات سخیف و بی پایه ای نسبت به علی نجاتی آورده شده»
۴. «اقای منصوران به سبک ماکیاولیسم به جنگ دیگران می رود»
۵. منصوران "بی شرمانه" مطالبی طرح کرده
آقای سهرابی فعال کارگری محترم
نمی شود چند صد صفحه کتاب که تاریخ مبارزه ی کارگری ِ معین را روایت می¬کند و جابجا به مطالب همان کارگران استناد می کند را با دو کلمه "تاریخ دلبخواهی" خواند. بهتر است برای نقد یک کتاب مبتنی بر روایت و تاریخ، با نقد مشخص و مصداق و استناد، بنویسید.
شما می گویی منصوران "بی شرمانه" مطالبی طرح کرده و سپس مدعی هستی اینگونه طرح مساله توسط منصوران مشابه مکانیزم‌های "بیدادگاه های رژیم اسلامی و استالینی" است؟!
آقای علی نجاتی بارها در سخنانی در فضای رسانه‌ای ادعا کرد که سندیکا وجود دارد. یعنی سندیکایی که وجود خارجی ندارد را موجود دانست و خود را فعال آن معرفی کرده است. در حالی که ایشان سال‌ها قبل بازنشسته شده و هیچ حضور و دخالتی در محیط کار ندارد و حتی ساکن شهر دیگری در استان خوزستان است. چرا وقتی کسی حقیقت را بیان کرده باید متهم شود؟ و کتابی که صرفا بازتاب واقعیت است توسط آقای سهرابی انگ و افترا بخورد.!
سراسر کتاب روایت و تحلیل مبارزات کارگران هفت تپه در مبارزه و جنگ با دولت و کارفرماست.

سهرابی بیان این مساله که سندیکای هفت تپه وجود ندارد را مصداق اتهام میداند. اینکه سندیکای کارگران هفت تپه، سال‌هاست وجود ندارد، ادعای منصوران نیست؛ واقعیتی است که می تواند برای کسانی بسیار تلخ هم باشد. آیا منصوران مسئول گزارشگری در راستای خلاف حقیقت است؟ یعنی برای اینکه کسانی شاد و خرسند باشند باید به دروغ گفت سندیکای هفت تپه وجود دارد؟ این سندیکای هفت تپه مگر یک تشکل عمومی و توده‌ای و علنی کارگری نیست؟ پس چرا در این چند سال هیچ حضوری در مبارازت هفت تپه نداشته است؟ پس چرا نماینده کارگران هفت تپه چند سال قبل فریاد زد که آنها در هفت تپه اثبات کردند که شورای کارگری و خرد جمعی برتر از شورای اسلامی و سندیکا است؟ یادمان باشد در آن مقطع، شورای اسلامی وجود داشت و مدام به کارگران خیانت می‌کرد. رئیس آن شورای اسلامی، جلیل احمدی، از اعضای سابق سندیکا بود و در همکاری مستمر با نهادهای امنیتی- دولتی و کارفرما بود. پس بدین اعتبار آیا مجازیم بگوییم سندیکا مشغول همکاری با نهادهای امنیتی و دولتی و کارفرما بود؟ خیر. نمی‌توان به خاطر این اقدام جلیل احمدی گفت سندیکا وجود داشته و مشغول خیانت بوده است چون اصلا سندیکایی در کار نبوده است. بلکه صرفا دو دسته فعال در امور کارگری در هفت تپه فعال بودند. یکی شورای اسلامی کار و دیگری نمایندگان مستقل کارگری. این دو دسته در رویارویی با هم بودند. سندیکا دیگر از سالها پیش حضوری نداشت. افراد دیگری هم بودند که نام سندیکا را یدک می‌کشیدند و همراه نهادهای امنیتی و کارفرما بودند. مشخصا دو شخص به نام های رضا رخشان و فریدون نکوفرد. آنها می‌گفتند با توجه به اینکه همه اعضای سندیکا بازنشسته شده و در محیط کار حاضر نیستند و تنها این دو از اعضای هیات مدیره سندیکای باقی مانده‌اند پس هر چه می‌گویند حرف و موضع سندیکاست. این دو به نفع کارفرما اقدامات خیانت باری انجام می‌دادند. آیا به این اعتبار می‌توان گفت سندیکا مشغول خیانت بود؟ خیر. چون اصلا سندیکایی وجود نداشت.
تنها بازماندگان سندیکا یکی رئیس شورای اسلامی شده بود و دو تن هم در کنار کارفرما و در شکل های مختلف اما همکار با نهادهای امنیتی، در خدمت کارفرما و البته هر سه علیه نمایندگان مستقل کارگری هفت تپه بودند. کسانی که تصور می‌کنند سندیکا وجود داشته است پس باید بپذیرند هر سه عضو باقی مانده سندیکا همکار نهادهای امنیتی و در خدمت کارفرما بوده است. به نظر می‌رسد این قضاوت هم صحیح نیست. زیرا اعضای سندیکا اکثرا بازنشسته شده و در خارج از محیط کار بودند و برخی نه تنها در هفت تپه نبودند بلکه در شهر شوش هم نبودند و برخی حتی در استان خوزستان هم نبودند. سندیکا در حول و حوش سال ١٣٩٦ و ١٣٩٧ به طور کلی در داخل هفت‌تپه غیبت داشت و مهم ترین عامل آن مساله سرکوب و مواردی مربوط به اختلاف و کم‌کاری و در نهایت نیز بازنشسته شدن اعضایش بود. بعد از آن هم سندیکایی نبود که بخواهد عضوگیری کند. هر چه بود نبرد بین کارگران و فعالین مستقل با کارفرما - دولت و شورای اسلامی و سه عضو سابق سندیکا (احمدی- رخشان - نکوفرد) جریان داشت.

حالا اگر کسی در کتابش بنویسد که سندیکا در هفت تپه وجود ندارد و این واقعیت که مثل روز روشن است را بیان کند مرتکب گناهی بزرگ شده است؟ از این رو کتاب منصوران اتهامی به کسی نزده است. در این مورد مشخص حتی تحلیلی ارائه نکرده است و صرفا واقعیت موجود را گزارش کرده است. گفتن اینکه سندیکا وجود خارجی ندارد نه تنها کار زشتی نیست بلکه بیان صرف یک واقعیت بیرون از ذهن من و شماست. اگر کسی از شنیدن این حقیقت برآشفته می‌شود نمی‌تواند به گوینده و گزارش‌دهنده این حقیقت، تهمت و فحش نثار کند.

سهرابی در همین بخش از یادداشت خود روی کلمه صندوق تاکید می‌گذارد که بگوید منصوران دارد بدین واسطه اتهامی به نجاتی می‌زند. کدام اتهام؟ هر تشکل مستقل کارگری یک صندوق دارد. صندوق‌دار و خزانه‌دار سندیکای کارگران واحد نخست داود رضوی بود و سپس رضا شهابی و اینها حتی زیر نوشته های علنی و عمومی خودشان هم به عنوان بخشی از امضایشان این عنوان را می‌نوشتند. سندیکای کارگران هفت‌تپه هم صندوق داری داشت که او هم بازنشسته شد و از محیط کار و مساله سندیکا منفک شد. پس سندیکای سابق هفت تپه هم صندوق داشته است. اگر حالا یک جمع مدعی باشند که در جایی سندیکایی وجود دارد و فعال است پس لابد صندوق سندیکا را هم با خود دارند. وقتی که یک نفر این ادعا را بکند خوب لابد او هم نام و هم صندوق سندیکا را دارد. اگر دو نفر بودند که نام و صندوق سندیکا را یدک می‌کشیدند لابد دیگران هم به همین شکل به قضیه ارجاع می‌دادند. این که دارنده نام و صندوق، تنها یکی نفر است، مشکل آن شخص است و نه مشکل کسی که این حقیقت را بیان میکند. وقتی سندیکایی وجود خارجی ندارد پس کسی نباید نام سندیکا و صندوق را ادامه دهد مگر اینکه صریحا بگویند ما در محیط کار نیستیم اما می‌خواهیم نام سندیکا را حفظ کنیم بلکه در آینده موفق شدیم سلسله اقدامات و نوعی از بازسازی را ترتیب دهیم. اما فعلا بحث بر سر آینده نیست. در چند سال گذشته و در حال حاضر این سندیکا وجود ندارد. سوال نباید به گوینده حقیقت (مثلا منصوران به واسطه کتابش) ارجاع داده شود چه رسد به اینکه به این گوینده حقیقت اتهام زنی شود و فحش داده شود. سوال باید به آنکه ادعای خلاف حقیقت می‌کند ارجاع شود.

نکته‌ی مهم دیگری نیز هست که مساله سندیکایی که وجود ندارد و صندوقش می‌تواند مشکل‌زا هم شود. منجمله ممکن است افرادی به اشتباه تصور کنند که اینگونه تشکلی در محیط کار فعال است و بخواهند کمک‌هایی کارگری و طبقاتی به این صندوق بکنند. ولی در مورد هفت تپه چون این گونه تشکلی به نام سندیکا وجود ندارد، چنانچه کسی تصور کرده که می‌تواند برای کمک به کارگران و فعالین هفت تپه از طریق صندوق متصل به سندیکای ناموجود اقدام کند، متاسفانه این تصورش خلاف واقع بوده است. زیرا اولا این سندیکا ناموجود است دوما اینکه فعالین مستقل کارگری هفت تپه درباره این قضیه آگاهی‌هایی داده‌اند. از جمله اسماعیل بخشی در تاریخ ٢٢ مرداد ١٤٠١ در متنی که در فضای عمومی منتشر کرد رسما اعلام کرد که "در این پنج سال با وجود اینکه برخی از ما اخراج و یا اکثرا تحت فشار مالی شدید بودیم اما یک ریال کمک مالی از هیچ شخص حقیقی و حقوقی دریافت نکردیم. فعالین حاضر در مبارزات هفت تپه اگر در هر چیزی اختلاف نظر داشتند اما همگی عهد کردیم که به هیچ وجه کمک مالی از خارج هفت تپه دریافت نکنیم. چنانچه از سال ۹۶ اشخاصی با هر انگیزه، با اعتبار و به نام مبارزات ما اقدام به ارسال یا دریافت هر مبلغ و تحت عنوان کمک مالی به کارگران هفت تپه کرده اند، خود باید پاسخگو باشند. لذا هر کمک مالی احتمالی مطلقا ربطی به هیچ کدام از کارگران حاضر در صحنه و در مبارزه هفت تپه نداشته است".

در هفت تپه از سال‌ها قبل سندیکایی نیست و هر چه بوده رویارویی فعالین مستقل کارگری (با شعار و تمرین برای مبارزه شورایی و با خرد جمعی) با دولت و کارفرما و همین چنین با شورای اسلامی و دو عضو سابق سندیکا بوده است. اگر کسی میگوید سندیکا وجود دارد مطلبی خلاف حقیقت می‌گوید همانطور که نمایندگان مستقل کارگری هفت تپه هم بر این امر صحه گذاشته‌اند. همه اعضای سندیکای سال‌هاست بازنشسته شده و در محیط کار حضور ندارند. اگر یک نفر به هر دلیلی ادعا کند سندیکا وجود دارد و تنها او فعال آن است پس خود او دارد گرایی علیه خودش می‌دهد و خود اوست که دارد خلاف حقیقت می‌گوید. چرا باید به کتاب منصوران یا به هر کسی که به این حقیقت ساده اشاره می‌کند حمله کرد؟ اسماعیل بخشی تایید می‌کند فعالین هفت‌تپه از سال ٩٦ به بعد هیچ کمک مالی‌ای دریافت نکرده و قصد هم ندارند دریافت کنند و هر کسی پول داده و گرفته باید پاسخگو باشد. پس وقتی دقیقا شبیه همین مطلب توسط دیگران بیان می‌شود چرا باید به آنها حمله کرد؟
بهزاد سهرابی به هر دلیلی از بازتاب دادن بخشی از حقیقت در کتاب منصوران خشنود نیست. اما هر چه هست یادداشتش را با اتهام و حتی کلمات نامناسب آکنده کرده است، چگونه نتیجه می‌گیرد گفتن اینکه در هفت‌تپه سندیکایی نیست خود به عنوان "کیفرخواست" علیه آقای نجاتی مورد استفاده "بی‌دادگاه‌های رژیم فاشیستی اسلامی" قرار خواهد گرفت.
در یادداشت سهرابی، آنچه مورد نقد است، ایراد اتهام و کلمات ناشایست به کتاب منصوران و شخص اوست. اگر کسانی دوست دارند تشکلی به نام سندیکا در هفت تپه فعال شود باید آستین بالا بزنند و کاری کنند. اما نمی‌شود به نادرست ادعا کرد این سندیکا الان در آن محیط کار وجود دارد. انکار افشای حقیقت فضای گفتگو را خدشه‌دار می‌کند.

رامین بهاری مهرماه ۱۴۰۲


_____________________________________

افق روشن: نوشته بهزاد سهرابی و مطلب عباس منصوران مروری بر جنبش کارگری و دستاوردها ... و همچنین معرفی کتاب مروری بر آزمون جنبش‌ کارگری... را در زیر ملاحظه نمائید.

پرونده سازی برای فعالین جنبش کارگری در داخل ایران، توسط عباس منصوران

دن کیشوت حزب کمونیست ایران و تابلوی سندیکای کارگران‌ ‌نیشکر هفت تپه
آقای عباس منصوران در تابستان ۱۴۰۱ کتابی تحت عنوان‌ " مروری بر آزمون جنبش کارگری در هفت تپه و دستاوردها" انتشار داده اند.
- در این‌کتاب جدا از تاریخ دلبخواهی از تشکیل سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، اتهامات سخیف و بی پایه ای نسبت به علی نجاتی آورده شده.
_از تاریخ انتشار کتاب" اتهامات" تاکنون هیچ واکنشی از طرف جریانی که آقای منصوران از اعضای کمیته مرکزی آن است، صورت نگرفته است و مشخص نیست که حزب ایشان موافق اتهام زنی هستند یا خیر؟!
منصوران در کتاب مورد اشاره، به نکاتی پرداخته است که نشان می دهد که ایشان تاریخ را چنان دلبخواهی باز تعریف می کند که بتواند به نتیجه مطلوب و دلبخواه خود برسد.
آقای منصوران ضمن تاریخ نگاری دلبخواهی از تشکیل سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، اتهاماتی نسبت به علی نجاتی مطرح کرده‌اند. اتهاماتی که قبل از اینکه به مرحله اثبات جرم برسد، آن را مکتوب و انتشار علنی داده اند.
او بی شرمانه و بدون هیچ گونه سندی در کتاب خود، اتهاماتی ناروا را مطرح می سازد که تنها در بیدادگاه های رژیم اسلامی و استالینی می توانید نمونه های بیشمار آن را دید.
ایشان در بخشی از کتاب " اتهامات" خود آورده است که؛
او( علی نجاتی ) هنوز یعنی از سال ۱۴۰۱ پس از سالها بازنشستگی خود را وارث سندیکایی که دیگر وجود خارجی ندارد می نامد. علی نجاتی صندوق ( تاکید از من است) و نام سندیکایی که دیگر وحود خارجی ندارد، را به نام خود دارد و سالهاست که بازنشسته شده نام و تابلوی( تاکید از من است) یک سندیکا را نگهداری می کند.
در بخش دیگر از نوشته آقای منصوران آمده است که"
رهبران سندیکای شرکت واحد با آگاهی به نبود سندیکا (منظور ایشان سندیکای هفت تپه است) و گاهی خصوصی به توجیه اینکه "بردن نام سندیکای هفت تپه از نظر تبلیغی به سود کارگران است"،
در اطلاعیه هایی نام ناموجود سندیکای هفت تپه را در کنار سندیکای واحد آورده اند. این خود ابهام برانگیزی را دامن زده و دادن فرصت به سوء استفاده از نام سندیکا و سوء استفاده های کلان مالی را در پی داشت و واقعیت از افکار عمومی پنهان ماند.( تاکید از من است).پایان‌نقل قول. اقای منصوران به سبک ماکیاولیسم به جنگ دیگران می رود.
برای منصوران مهم نیست که در بی دادگاه های رژیم فاشیستی اسلامی از نوشته ایشان به عنوان‌کیفر خواست علیه علی نجاتی استفاده شود، چرا که از نظر ایشان، هدف وسیله را توجیه می کند.
آقای منصوران؛
هر آدم نیم عقلی هم می داند نشستن در خانه شیشه ای و پرتاب سنگ به طرف دیگران کاریست خطا. مواظب تابلوی حزبت باش!

بهزاد سهرابی - ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳


_____________________________________

مروری بر جنبش کارگری و دستاوردها در مجتمع نیشکر هفت تپه اینجا کلیک کنید.
معرفی کتاب: مروری بر آزمون جنبش‌ کارگری در هفت تپه و دستاوردها اینجا کلیک کنید.