افق روشن
www.ofros.com

به فعالین جنبش لغو کار مزدی


رسام ثابت                                                                                                        شنبه ١٨ تیرماه ١٣٩٠

در حاشیه مباحثات جنبش کارگری مقاله زیر که توسط علیرضا بیانی با نام مستعار رسام ثابت نخستین بار در کارگر سوسیالیست شماره۱۵۲ انتشار یافته بود را مجددا انتشار می دهیم.              میلیتانت

تناقضات « فعالین جنبش لغو کار مزدی » در تئوری، با مبارزات ضد سرمایه داری سندیکا کارگران شرکت واحد، در پراتیک، هرچه بیشتر خود را آشکارمیکند.
« فعالین جنبش لغو کار مزدی » در نوشته ای به « رانندگان شرکت واحد»، درست طبق سنت فرقه ای یکی دوسال اخیر خود، به دنبال کشف نقطه ضعفی در حرکت کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی، نام سندیکا را کشف کرده و آن را در "تعارض بسیار فاحش" با محتوای خواست آنها توصیف کردند!
چنین نقطه ضعف یابی از طرف فعالین مذکور، قبل از این در مورد کمیته پیگیری صورت گرفته بود؛ با این فرق که نقطه ضعف آن خطاب قرار دادن آی-ال-او و وزرات کار برای تشکل یابی و این امر مغایر با مبارزه ضد سرمایه داری تلقی گردیده بود.
« فعالین جنبش لغو کار مزدی» لغو کار مزدی را نه به عنوان یک پرسپکتیو، بلکه بعنوان موضوعی میشناسند که در هر شرایط و در هر دوره از رشد جنبش کارگری، بمثابه کد پیوستن به مبارزه ضد سرمایه داری از آن استفاده میکنند. و این در حالی است که متاسفانه برای مبارزه ضد سرمایه داری، تا کنون نه برنامه روشن و مدونی ارائه داده اند و نه خواهان اتحاد عمل همه فعالین کارگری، با گرایشات متفاوت، به حول برنامه ای مورد توافق همه آنها برای پیشبرد مبارزات ضد سرمایه داری بوده اند. از اینرو و به زعم آنها مبارزات گرایشات مختلف کارگری، در هر سطحی و در هر ظرفی، چنانچه نتواند جنبه لغو کار مزدی را در خود بگنجاند، یا ضد سرمایه داری نیست و یا اگر هم هست ره به ناکجا آباد می برد!
از نظر آنها تشکل سراسری ضد سرمایه داری تنها تشکلی است که می تواند مبارزه ضد سرمایه داری داشته باشد. هر تشکلی غیر از این دیگر در قاعده مبارزه ضد سرمایه داری قرار نمی گیرد! و به این ترتیب تناقضات « فعالین جنبش لغو کار مزدی» از این نقطه آغاز می گردد. آنها در نوشته خود خطاب به فعالین سندیکا شرکت واحد میگویند:
« آنچه از دید ما جای بحث دارد، محتوای خواست شما نیست، بلکه تعارض بسیار فاحش« مقوله سندیکا » با نوع ظرف و راهکاری است که شما برای تحقق این انتظارات درست و رادیکال احتیاج دارید»
تا به اینجا هرچند ظرف سندیکا یکی از آن مجموعه خواست هایی است که محتوای خواست های طرفداران سندیکا را تشکیل میدهد. اما چرا « مقوله سندیکا» تعارض بسیار فاحش با محتوای خواست های طرفداران سندیکا دارد؟ زیرا سندیکا از نظر آنها اینگونه است:
« سندیکا و اتحادیه، نه سنگر تمرکز قوای کارگران در مقابل نظام کاپیتالیستی که بالعکس وسیله ای برای ساقط نمودن توده های کارگر جهان از هر نوع ابراز حیات ضد سرمای داری است.»
یعنی واقعاً نوع سندیکا مورد نظر کارگران شرکت واحد در ایران همان " وسیله ای برای ساقط نمودن توده های کارگر جهان از هر نوع ابراز حیات ضد سرمایه داری است"!؟ پس در اینصورت تکلیف یکی از با شکوهترین اعتراضات ضد سرمایه داری که همراه با یک اعتصاب عمومی که در ٢٦ سال اخیر بی سابقه بود و توسط کارگران طرفدار تشکل سندیکایی سازمان داده شد چه میشود؟
زمینه این تناقض گویی توسط « فعالین جنبش لغو کار مزدی» در اینجا است که تحلیل آنها از عملکرد سندیکایی تماماً مربوط به سندیکا در کشور های سرمایه داری پیشرفته و انحصاری است و نظر به اینکه این طیف در مورد ساختار و چگونگی تحولات اجتماعی در کشورهای پیرامونی نظیر ایران، نه دارای تحلیلی مشخص و علمی و نه دارای شناخت کافی هستند لذا آنچه که از عملکرد سندیکا در کشورهای سرمایه داری پیشرفته سراغ دارند بلافاصله به واسطه هم نامی با تشکل مورد نظر کارگران شرکت واحد، اینهمانی کرده و هر حکمی در مورد آنها صادر میکنند در مورد تشکل سندیکایی در ایران هم صادق میدانند! اگر بر همین اساس از فعالین مذکور سوال شود، کدام نمونه تشکل مورد نظر خودتان در سطح جهان را میتوانید معرفی کنید که تعاریفتان از سندیکا شامل آنها نشود، هرچند به جای نام سندیکا نام تشکل سراسری ضد سرمایه داری داشته باشد، آنها چه خواهند گفت؟
این یک واقعیت انکار ناپذیر است که سندیکاها و اتحادیه ها در کشور های با حاکمیت سرمایه انحصاری تا حدی سرگرم ترکیب در قدرت دولتی هستند که موضوعات کارگری فقط اهرم آنها برای معاملاتشان با دولت ها است و نه چیزی بیش از این. اما با همین وضعیت هم مادام که این نهادها بتوانند پایه های کارگری وسیعی داشته باشند و بر روی آنها تاثیر گذار باشند، دخالت در سطح این پایه ها خود تجلی مبارزه ضد سرمایه داری است.
تا کنون وضعیت در ایران به مراتب از این هم بدتر بوده و همچنان هست. تصور عده زیادی از کارگران زیر ٢٦ سال از تشکل کارگری همان تشکلات دولتی است و بعضاً در آنها متشکل هم شده اند. با همه این اوصاف دخالت کارگران آگاه و رشد آنها تا جایی ادامه داشته که آنچه دولت سرمایه خود ساخته، از وحشت خروج آن از کنترل خویش، دست ساخت خود را منحل میکند. به روشنی میتوان دریافت که سرمایه داری در ایران برخلاف سرمایه داری انحصاری در کشورهای پیشرفته صنعتی دارای فرماندهی مرکزی نیست. اگر سندیکا و اتحادیه در کشور های بورژوا دمکراتیک موجب پز دادن لیبرالیسم حاکم در آن کشورها وشکلک دمکراسی آنها است، در کشورهای نظیر ایران حتی شمایل اتحادیه و سندیکا موجب دردسر و پریشانی حاکمان دولتی بوده و هست. اقلاً تا کنون در حاکمیت سرمایه در ایران که «حتی نسیم را بی پرس و جو اجازه رفتن نمی دهد» اینگونه بوده، به این نشانی که تا کنون هیچ تشکلی، نه اتحادیه ای و نه سندیکایی، به واسطه سرکوب سیستماتیک نتوانسته شکل بگیرد. از اینروست وقتی کارگران شرکت واحد دست به کار ایجاد تشکل مورد نظر خود میشوند اینگونه بی رحمانه به آنها یورش برده میشود.
اگر سندیکا در ایران، به پشتوانه تعریف متداول از سندیکا، به معنی تنها مبارزه صنفی و دخالت نکردن در مبارزات سیاسی است، طرفداران سندیکا در ایران با مطالبه سندیکا وارد میدان میشوند و زخمی و دستگیر شده از میدان به بیرون حل داده میشوند و سپس با عزمی جزم شده تر اینبار به میدان وارد شده و حرف اول و وسط و آخر را یکجا میزنند؛ به گونه ای که بعد از ٢٦ سال سرکوب، اعتماد به نفسی ارزنده به کل جنبش کارگری در مبارزات ضد سرمایه داری می بخشند.
دگماتیزم « فعالین جنبش لغو کار مزدی» عاملی است که آنها را از درک پیچیدگی ها مبارزه ضد سرمایه داری در ایران عاجز میکند. آنها اگر مبارزه ضد سرمایه داری را با ظرفی به جز آنچه که به آن فکر میکنند ببینند دچار سردرگمی شده به جای بهترین پیشنهادات در جهت رشد سیاسی همان ظرفی که با آن مبارزات ضد سرمایه داری صورت میگیرد، کارگران مبارز را به الگوی" مادر" با کد لغو کار مزدی رجوع میدهند!
اشکال اساسی رهبری سندیکاها و اتحادیه ها در کشورهای سرمایه داری پیشرفته تلاش برای درهم آمیزی این رهبران در قدرت دولتی است. آنها برای این منظور بورکراسی شدیدی بر این تشکلات حاکم میکنند و از این طریق اتصال به قدرت دولتی را هموار میکنند. سرمایه داری انحصاری در این کشورها نیز از این روند استقبال کرده آنها را حمایت میکند. بنابراین اگر نقطه اشتراک چنین تشکلاتی تلاش در جهت شراکت در قدرت دولتی باشد، نقطه تمایز آنها در کشورهایی نظیر ایران شعار استقلال تشکلات از دولت می باشد. سندیکای مستقل کارگری، با استقلال بدون قید و شرط از دولت سرمایه داری، درست نقطه مقابل سندیکای وابسته به دولت است. در هر دو مورد نام سندیکا وجود دارد اما در مورد سندیکا مستقل کارگران نمیتوان همان ارزیابی را داشت که در مورد سندیکاها در کشورهای پیشرفته سرمایه داری میتوان داشت. از مهم ترین درس هایی که « فعالین جنبش لغو کار مزدی» برای ارتقاع خود لازم است از طرفداران سندیکا شرکت واحد بگیرند این است که آنها با مطالبه گنگ وکلی یعنی لغو کار مزدی، و آنهم در تئوری، وارد کارزار میشوند و سر درگم می مانند اما کارگران شرکت واحد بدون اینگونه شعارهای ناملموس و حداکثر وارد میدان مبارزه میشوند، و آنهم در پراتیک؛ و به این ترتیب به فعالین مذکور آموزش میدهند که راه عملی آنها ناقص است.
نقد ها به گروههای سنتی توسط « فعالین لغو کار مزدی » تا حدود زیادی درست است، اما نقطه اشتراک آنها با همان گروههای سنتی در عدم اعتقاد آنها به اصول دمکراسی کارگری است. این خطر میتواند در سندیکاها و اتحادیه های همه جهان از جمله ایران وجود داشته باشد. لذا نقد به سندیکا همانطور که نمیتواند بدون تاکید بر سر اجرای دمکراسی کارگری و محترم شمردن حق گرایش باشد، نمیتواند بدون ارائه شعارهای ضد سرمایه داری، آنچنانکه ملموس و نسبت به آگاهی فعلی طبقه کارگر قابل فهم باشد، محتوای ضد سرمایه داری داشته باشد. نقد به سندیکا بدون تاکید بر نیاز به شعارهای ضد سرمایه داری، نظیر مطالبات انتقالی، مطالباتی که از سطح آگاهی کنونی کارگران آغاز میشود و طبقه کارگر را یک گام به جلو، هم به لحاظ دستآورد مبارزه و هم به لحاظ سطح آگاهی سوق میدهد، نه تنها نقدی ضد سرمایه داری نیست بلکه چیزی فراتر از واکنش فرقه ای و از روی چشم و هم چشمی نیز نخواهد بود.
تعجب آور اینجاست که « فعالین جنبش لغو کار مزدی» خوب میدانند تاثیر گذاری ضد سرمایه داری بر سندیکا ها و اتحادیه های جوامع پیشرفته سرمایه داری، با وجود دمکراسی بورژوایی حاکم در این جوامع بسیار دشوار است؛ اما در ایران با شرایط دیکتاتوری حاکم بر آن، صرف مطالبه تشکیلات سندیکا و اتحادیه، حتی منهای سایر مطالبات، بلافاصله به عرصه مبارزه ضد سرمایه داری کشیده میشود و از اینرو است که اتحادیه ها و سندیکاها در جوامعی نظیر جامعه ما نمیتوانند به دلخواه خود ایجاد رابطه با قدرت دولتی داشته باشند. برای نمونه فعالیت اتوبوسرانان سنديکاليست در ايران بر اساس مطالبات صنفی مانند ايجاد تشکل سنديکا و برای بازگرداندن کارگران اخراجی صورت گرفت. در ابتدا هيچ نوع مطالبات ضد سرمايه داری يا دمکراتيکی در کار نبود. اما از دوهفته پيش وقتی برخی از آنها دستگير شدند، شعار مرکزی اين ها و شعار مرکزی کل فعالین کارگری مبدل شد به آزادی زندانيان سياسی، آزادی کارگرانی که به بند کشیده شدند. بنابراين، اين شعار يک شعار دموکراتيک است، پیشروی به يک فاز جلوتر در عرض چند روز و در ادامه و تکامال فاز قبلی. مجموعه طبقه کارگر به فاز مبارزه برای حقوق دموکراتيک کشيده شد. چند روز پس از آن برای نخستين بار اعتصاب اتوبوس ران ها در تهران شکل گرفت. اين مبارزه، ديگر يک مبارزه صنفی نبود، اين مبارزه (حتی اگر خود سنديکاليست ها آگاه به اين نباشند)، يک مبارزه ضد سرمايه داری بود. علت این موضوع این است که دیکتاتوری حامی سرمایه داری حاکم در ایران ذاتاً نمیتواند هر نوع تشکل یابی کارگران را تحمل کند و از اینرو تشکلی که در کشورهای پیشرفته سرمایه داری به راحتی میتواند با دولت سرمایه داری درهم بریزد، برای تشکلی با نام مشابه در ایران، از پایه این امکان فراهم نیست. زیرا که دولت سرمایه داری ایران نوع تشکل مطلوب خود را ساخته و میگوید یا به آن بپیوندید و یا اسمی از تشکل نیآورید. بنابراین در جامعه ای با چنین حاکمیتی، هر شعاری برای هر نوع تشکلی در مقابل نهاد های کارگری وابسته به د ولت، در قدم اول به عرصه مبارزه ضد سرمایه داری کشانده میشود. روند آغاز حرکت تا تبدیل آن به جنبش کارگران شرکت واحد، روند ورود آگاهی برای مقابله با سرمایه داری در بین کارگران بود. این همان چیزی است که در هر ظرفی که صورت گرفته باید از آن حمایت کرد. حمایت نه بوسیله خطابیه ی قیم مآبانه و روشنفکرانه، بلکه حداقل به نسبت رشد آگاهی کارگران شرکت واحد برای رسیدن به نتیجه اتحاد عمل کارگری. این چیزی است که سندیکا با تعاریف متداول با آن مخالف است، اما سندیکا شرکت واحد در ایران خود این پیشنهاد را میدهد.
اگر ظرف سندیکا در کشورهای پیشرفته سرمایه داری نمایش بی طرفی نشان میدهد، بر عکس درایران سندیکا میتواند و توانست خود را طرف مبارزه با سرمایه داری قرار دهد. برخلاف سندیکا ها و اتحادیه ها در کشور های پیشرفته سرمایه داری که عامل مطیع کردن کارگران هستند، سندیکای کارگران شرکت واحد به ابزار مبارزه ضد سرمایه داری جنبش کارگری و کسب اعتماد به نفس این جنبش تبدیل شد و از اینرو تا عمق این جنبش نفوذ کرد. اگر « فعالین جنبش لغو کار مزدی» تشکلی سراغ دارند که دارای کارنامه ای در این حد که توانسته باشد هم اکنون به واسطه مبارزات ضد سرمایه داری در سطح رهبری جنبش کارگری قرار بگیرد باشد، خوب است که از کارگران سندیکا شرکت واحد دعوت کنند تا دست آنها را هرچه صمیمانه تر بفشارند. و اگر نه، پسندیده آن است که به سایر فعالین کارگری پیشنهاد کنند تا دعوت کارگران سندیکا شرکت واحد برای اتحاد عمل را بپذیرند.

رسام ثابت - ۲۷ دی ۱۳۸۴