اکثریت ساکنین کره خاکی به دلیل یورش وحشیانه انحصارات سرمایه مالی در تنگدستی روزگار می گذرانند. نرخ بیکاری شتابان سیر صعودی می یابد بطوریکه تا پایان سال 2010 به سطح دویست و پنج میلیون رسیده و آمار مذکور فقط نشانی از فقر و بیکاری طبقه کارگر جهانی است. خارج از مدار بیکاری، خیل عظیمی از شاغلین، منبع درآمدشان بسی پائین تر از خط فقر است. بعنوان نمونه اگر بخواهیم نرخ درآمد خانوادگی را در ایران بررسی نماییم، بیش از چهل و پنج میلیون نفر از انسانها در زیر خط فقر زندگی میکنند. حداقل حقوق کارگران در سال 89 به سیصد و سه هزار تومان برآورد شده بود. در صورتیکه خط فقر به یک میلیون تومان میرسد. این سرنوشت محتوم ما کارگران است که بمثابه کالا در چنگال بیرحمانه سرمایه اسیر و در مبادلات و مناسبات آن زیر و رو میشویم. عطش سیری ناپذیر سرمایه مرز نمی شناسد، بویژه بحران اقتصاد جهانی ریشه در زیربنا دارد و در نتیجه تداوم خواهد داشت. از طرف دیگر سرمایه همواره بنا به ماهیت خویش به ارزش نیروی کار انسان و به درجه ی خلاقیت آن اهمیتی قائل نمیشود و منطق سنجش ارزش کار را نه در کیفیت، بلکه در کمیت آن بررسی میکند و تولید ثروت را نه بر مبنای ارزش مصرفی که برعکس در چارچوب ارزش اضافی منطبق می سازد. انحصارات مالی که در چنگ بحران خود را گرفتار می بیند، هزینه آنرا به دوش کارگران و زحمتکشان محول می سازد و به تولید ثروت هر چه بیشتر که با استثمار شدید همراه است، اقدام می نماید.
خیزش های اعتراضی عظیم در بعضی از جوامع در آفریقای شمالی و خاورمیانه، ثمره ی استثمار وحشیانه ی نظام سرمایه داری و سیاست نئولیبرالی آنست. بویژه حکام اینگونه کشورها غالبن از ژنرال های ارتش منسوب میشوند. مصر کشوری است که از سال 1952 همواره نظامیان حکومت کرده اند و به ریاست جمهوری رسیده اند. تغییرات سیاسی بطور عمده در جوامع یاد شده از طریق کودتا تحقق مییافت و نیز موجودیت اعتراضات توده ای در گذشته برپایه قیام های ضد استعماری ورق میخورده است. ولی اینبار اعتراضات نه برعلیه نیروهای خارجی، که خیزشی بر ضد حکام داخلی است. حاکمیتی که در خدمت و سرسپرده گی به منافع امپریالیسم جهانی عمل می نماید. جنبش شجاعانه ای که نظم استثمارگر سرمایه داری را به مصاف می طلبد و این یکی از تفاوت های اساسی مبارزات با گذشته است. آنان برای آزادی های دروغین بورژوایی بر نخواسته اند، بلکه فقر اقتصادی زمینه های قیام را فراهم نموده است.
از چنین زاویه ایست که بر تارک و سیمای خیزش باشکوه، پیام ضد سرمایه داری نهفته است که فعلن از سازماندهی طبقاتی بی بهره است. قرن بیست و یکم، قرن جنبش های اجتماعی ضدسرمایه داری و در تداوم آن قرن دگرگونیها برمبنای انقلابات سوسیالیستی است. چرا که بحران نظام سرمایه داری با کیفیت ساختاری آن در روند کلی تعمیق بیشتری مییابد و عرصه را به کارگران و زحمتکشان جوامع مختلف تنگ و تنگ تر خواهد نمود. امروزه یکی از وظایف نیروهای انقلابی ضدسرمایه داری ایجاد ارتباط با نیروهای آگاه و برابرطلبانه ی این کشورهاست چرا که سرنوشت مبارزاتی مشترکی راه ما را به هم پیوند میدهد. بورژوازی و امپریالیسم دشمن نیروهای کار همه ی جوامع بشری است. ما به همکاری هرچه بیشتر نیازمندیم و این را با اراده ای انقلابی میتوان آماده نمود.
نگاهی کوتاه بر شاخص های اقتصادی
مردم جوامع آفریقای شمالی و نیز خاورمیانه در استثمار و محرومیت های قرون وسطایی قرار دارند بطوریکه حاکمین، باندهای مافیایی عریض و طویلی را بوجود آورده اند و هر تعویضی که در دولت و یا در سطح بالاتری از حاکمیت صورت پذیرفته، در چنین مسیری مهر خود را کوبیده است. زمینه های اساسی ایجاد سیستم مافیایی، امپریالیسم جهانی است. آنان با منافع سرشاری که از مجرای فوق سود بدست می آورند، نیاز به حکومت و حاکمینی دارند که حافظ ثروت و سرمایه شان باشد. از این نظر است که برای ارضای حاکمین جوامع مورد بحث، سودهای کلانی را از طریق ایجاد سیستم مافیایی در اختیارشان قرار میدهند و اینگونه نیز ثروت داخلی از شریان های همان مناسبات نامشروع در اختیار حکام و نزدیکان آنها قرار می گیرد. روشی که فاصله طبقاتی را بیش از پیش می افزاید و باعث فقر مضاعف کارگران و نیز حقوق بگیران جامعه میگردد.
اصولن در کشورهایی که اقتصاد آنها تا مغز و استخوان وابسته به انحصارات مالی جهانی است، ارزش اضافی بصورت مطلق تولید میگردد که خود شکاف طبقاتی را تعمیق بیشتری می بخشد. از این نظر است که طبقه متوسط در این جوامع بسیار ضعیف است. جوانان در این کشورها در محرومیت مطلق بسر میبرند و برای خود آینده ای نمی بینند. بویژه بحران اقتصادی از سال 2008 وضعیت آنها را بسی پرمخاطره نموده است. از آنجا که عمر متوسط به دلیل فقر پائین است، جوانان همواره اکثریت آحاد اجتماعی را تشکیل میدهند. 35 در صد جمعیت این کشورها در زیر 15 سال قرار دارند، در صورتیکه همین موازنه در اروپا به 17 در صد میرسد.
در الجزایر 56 در صد جمعیت آن از 24 سال به پائین است. سرمایه گذاری خارجی به سهولت صورت می گیرد و سیر صعودی دارد. در مصر اینگونه سرمایه گذاریها به 5 میلیارد یورو در سال میرسد که در رابطه با تولید و سود، ثروت هنگفتی را موجب میشود. با اینهمه، آحاد اجتماعی در فقر و تنگدستی بسر می برند. سطح دستمزدها در مصر به 1200 لیورس (150 یورو) نمی رسد، با آنکه رشد اقتصادی در سه ماهه اول 2010 تا 6 درصد پیش رفته بود. ولی 40 در صد جمعیت مصر درآمدشان بسیار اسفبارتر از حداقل دستمزد است. آنها با حقوقی که کمتر از 2 دلار است و به 70 یورو در ماه نمیرسد، در فقر کامل بسر میبرند.
نرخ بیکاری در کشورهای عربی بویژه در بین جوانان به حدی بالاست که مطابق با آمار، بیشترین نرخ بیکاری در سطح جهانی به این کشورها اختصاص دارد. بعنوان مثال نرخ بیکاری جوانان تونس به حدی زیاد است که به 32 در صد میرسد. آمار دولتی، نرخ بیکاری جوانان مصر را 16 و 7 دهم درصد اعلام میکند ولی به نظر میرسد که باید خیلی بیشتر از آن باشد. از همان روز اول تظاهرات اعتراضی در مصر، دولت اعلام داشت که 4 میلیاردلیورس (پانصد هزار یورو) بعنوان یارانه روی تولیدات پایه ای به نفع مردم منظور خواهد گشت. و نیز پس از مدتی حسنی مبارک پیشنهاد افزایش 15 درصدی حقوق ها را عنوان ساخت. ولی جنبش اعتراضی بدین پیشنهادات توجه ای نکرد.
الجزایر تولید کننده نفت و گاز است (1) ودرآمد نفتی این کشور در سال 2010 ، به سطح 56 میلیارد دلار محاسبه گردید. ولی وضعیت زندگی بویژه برای کارگران و زحمتکشان سخت و دشوار است. از آنجا که الجزایر، تونس و مصر در جوار دریای مدیترانه قرار دارند، ماهی یکی از خوراکهای اساسی جمعیت را تشکیل میدهد. حذف یارانه ها در این جوامع موجب افزایش قیمت کالاهای مورد نیاز گردید. ساردین یکی از غذاهایی است که همه ی آحاد اجتماعی در الجزایر، تونس و مصر از آن استفاده میکنند. زیرا ارزانترین نوع ماهی نیز محسوب می شود. ولی در الجزایر قیمت یک کیلو ساردین در طول یک سال هفت برابر گران شده است. قیمت گوشت قرمز آنچنان بالا رفت که به سطح هزار دینار برای هر کیلو رسید (هزار دینار معادل 10 یورو است).
منافع و جمع آوری ثروت "محمد ششم" ، پادشاه مراکش (مغرب) حداقل به دو میلیارد و نیم تخمین زده میشود. فقر نیز در مراکش بیداد میکند. انحصارات مالی جهانی به دلیل ارزانی قابل توجه نیروی کار، در جوامع عربی سرمایه گذاری میکنند. مصر، تونس، الجزایر، مراکش، لیبی، اردن و یمن حلقه های قوی جهت سرمایه گذاریهای امپریالیستی بشمار میروند. مطابق با آمار دولتی این کشورها، آخرین رشد اقتصادی در تونس 3،8 درصد، الجزایر 3،8 درصد، مصر 5،3 درصد، اردن 3،4 درصد، مراکش 4 درصد، لیبی 10،6 درصد و سوریه 5 درصد برآورد شده اند.
نتایج سودهای کلان اقتصادی بخش بزرگی از آن بصورت فوق سود به صندوق های انحصارات مالی وارد میشود و بخش دیگر آن به شریان های مافیایی که از حکام سیاسی و نزدیکان آنها تقسیم میگردد. سیستم مافیای اقتصادی با رشوه خواری مقاصد خود را پیش میراند. البته نظم سرمایه داری ماهیت مافیایی دارد ولی دزدی، رشوه خواری بوسیله ی گروه اقلیتی از حاکمین در کشورهای آفریقای شمالی و خاورمیانه آنچنان رواج دارد که در سال 2004 بانک جهانی که خود ارگان امپریالیستی است، عنوان ساخت که اقتصاد تونس قادر است رشد خود را به 6 و یا 7 درصد برساند ولی رشوه خواری مفرط ، آنرا در حد 4 درصد متوقف میسازد. با چنین شاخص هایی، اکثریت عظیمی از جمعیت و بویژه کارگران و زحمتکشان این جوامع در محرومیت مطلق روزگار میگذرانند و اینگونه بن علی در تونس 23 سال، حسنی مبارک در مصر 31 سال و علی عبداله صالح در یمن 32 سال و.... با نام جمهوری و با توافق کامل انحصارات مالی جهانی سلطنت میکنند. در مصر سیستم مافیای مالی حسنی مبارک بسی بیشتر از بن علی است.
ثروت و منافع مالی خانواده حسنی مبارک به 70 میلیارد دلار میرسد مطابق با محاسبات متخصصین مالی در بخش خاورمیانه؛ بخش بزرگی از این سرمایه ها در لندن در قسمت ساختمان و در بانک های سوئیس و نیز در نیویورک، لوس آنجلس و در سواحل دریای سرخ یافت میشوند. وی هتل های زیادی را در این بخش در مالکیت خود دارد. صدها میلیارد لیورس، بصورت نا مشروع یعنی دزدی از مصر خارج گردیده و به حساب خانواده مبارک در خارج سرمایه گذاری شده است. دو فرزند وی به نامهای "گامال" و "آلا" میلیاردرهای بزرگی هستند. خانواده مبارک در تجارت اسلحه دست دارند و این معاملات چه برای مصرف داخلی و چه در رابطه با داد و ستد خارجی در لیست شرکت های اقتصادی خانواده مبارک موجود است. بخش بزرگی از منافع مالی آنها در بانک "یو بی اس" سوئیس و بانک اسکاتلند که بخشی از سهام "لوید بانکینگ گروپ" می باشد، ذخیره گشته است و قسمتی نیز بعنوان سهام در شرکت های خارجی نهفته است. بسیاری از هتل ها و زمینهای اطراف منطقه توریستی "شارم الشیخ" بعنوان منبع درآمد این خانواده دزد و کثیف بشمار میرود (2).
اشاعه همبستگی بین المللی کارگری
خیزش کشورهای آفریقای شمالی و نیز خاورمیانه، امپریالیسم جهانی را سراسیمه نمود و قدر قدرتی باصطلاح بلامنازع شان را در تهدید جدی قرار داد. تهدید اول بحران اقتصاد جهانی و حداقل دو قطبی شدن قدرت سیاسی ـ اقتصادی است و تهدید دوم بیداری کشورهای تحت ستم انحصارات مالی و حتا خروش کارگران و زحمتکشان کشورهای اروپایی است. این مبارزات آغاز جنبش های اجتماعی کنونی است که بصورت حلقه های کوچک، سلسله زنجیره ی خیزش های سوسیالیستی قرن بیست و یکم را تشکیل خواهد داد که گام های اولیه و ابتدایی آن در خروش نان و مسکن و آزادی طبقات تحت ستم جوامع آفریقای شمالی و خاورمیانه بچشم می خورد و امپریالیسم جهانی را هراسناک کرده است. از طرف دیگر دولت صهیونیستی اسرائیل با موجودیت قدرت های ارتجاعی منطقه چه در آفریقای شمالی و چه در خاورمیانه که در واقع پیمان صلح با فلسطین را به بازی گرفته، با فروپاشی مزدوران و وابستگان به امپریالیسم، منافع خود را در خطر می بیند و همراه با امپریالیسم در پی راه حل های دیگری جهت "ثبات" سیاسی ـ اقتصادی می باشد.
اعلام موجودیت شورای نظامی بوسیله ارتش ، در راس قدرت سیاسی مصر، چهره و شمایل دیگری از حسنی مبارک است که در فقدان وی ولی با همان سیاست و خفقان اقتصادی علیه کارگران و زحمتکشان پیش خواهد رفت. این کودتایی از قیام خونین و با شکوه مردم مصر علیه اخراج حسنی مبارک است. متاسفانه جنبش اجتماعی در مصر ناگهانی و بدون سازماندهی آگاهانه نیروها و بویژه طبقه کارگر در این کشور بود. وگرنه، مردم قادر بودند ارتش را از پای درآورند و تمامی پادگان ها را اشغال و سلاح ها را به تفع مبارزه ی مسلحانه ی توده ای، خالی سازند.
جنبش کارگری با تجربیات غنی از قیام پرشکوه، سنگرهای مبارزه را برای سالهای آتی آماده خواهد ساخت و امپریالیسم جهانی و صهیونیسم جنایتکار را همراه با سیستم سرمایه داری به زباله ی تاریخ خواهد فرستاد. ولی این مبارزه زمانی می تواند ثمر بخش شود و تحقق یابد که طبقه کارگر کشورهای دیگر و بویژه سرمایه داری پیشرفته بعنوان حامیان و قراولان واقعی سوسیالیسم انقلابی در صفوف اول جدال جهت کسب کرامت و شرافت انسانی قرار گیرند و به جنبش کارگری تونس، مصر و سایر کشورها از جمله ایران یاری رسانند. انقلاب سوسیالیستی در اتحاد و همبستگی بین المللی به ثمر میرسد. این مسائل را امپریالیسم جهانی می داند و از این نظر است که وحشت عمیقی سراپایش را فرا گرفته است. جنبش کارگری و سوسیالیستی مصر باید در تداوم عمل انقلابی با شعارهایی که علیه فقر و تنگدستی است و مضامین نان و آزادی را دارد، بکوشد. نیروهایی نظیر "اخوان المسلمین"، بیانگر دیدگاههای ارتجاعی و واپسگرایی مذهبی است که اگر در راس قرار گیرد، جمهوری اسلامی را بنا خواهد ساخت و جهل و جنایت را همانند حسنی مبارک و شرکا در سطح جامعه اشاعه خواهد داد. امپریالیسم برای گریز از بحران عمیق سیاسی، و زمانی که ضرورت ایجاب نماید حتا با "اخوان المسلمین" سازش خواهد کرد. این جنبش کارگری است که باید پرچم ظفرنمون سوسیالیسم انقلابی را همراه با کارگران تونس و غیره به اهتزاز آورد و از هم اکنون در چنین خط و مسیری قرار گیرد و با ایجاد هسته ها و شوراهای کارگری، شعارهای سوسیالیستی را تبلیغ و ترویج نماید.
آنچه مشخص است جنبش کارگری ایران سرنوشت مشترکی با اینگونه کشورها دارد و با دفاع و حمایت قاطعانه از آنها، همبستگی بین المللی را متجلی میسازد که در روند کلی مبارزات یاد شده جبهه امپریالیسم و صهیونیسم را تضعیف و بحران را هر چه بیشتر تشدید خواهد نمود. در این راه و به گفته مارکس، کارگران چیزی جز زنجیرهای برده گی را از دست نمی دهند ولی برای آینده و با اتخاذ سیاست های انقلابی، دنیایی را بدست خواهند آورد.
وقتی در سال 1388 ، جنبش اجتماعی ایران در ابتدا علیه بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی مبارزه را آغاز نمود، لابی های صهیونیستی در پاریس بدان پیوستند و یکی از کارگردانان این جبهه، "برنارد هانری له وی" این فیلسوف صهیونیست که یکی از دوستان و نیز یاران "عالیجناب سارکوزی" است، با نفوذ بین بعضی از رهبران نیروها و نیز عناصر سازشکار و بغایت راست و بورژوایی ایرانی تا سلطنت طلبان، آکسیون هایی را با نام جنبش سبز سازماندهی میکردند و در این راه فریبکارانه با پشتیبانی از جنبش اجتماعی، خواب های طلایی برای خود می دیدند، غافل از آنکه جنبش کارگری و زحمتکشان ایران به همان اندازه که از جنایت کاران جمهوری اسلامی متنفرند، صهیونیست ها را نیز دشمن سیاسی ـ طبقاتی خویش می دانند. اکنون که مبارزات اجتماعی در تونس و مصر و نیز سایر مناطق به اوج میرسد، از حمایت "فیلسوف صهیونیست" یعنی "برنارد هانری له وی" خبری نیست، زیرا حاکمیت بن علی و حسنی مبارک و شرکا در دیگر کشورها، از متحدین صهیونیست ها می باشند و سیاست آنها را در چارچوب منافعشان به پیش میراندند (3). ولی اکنون خیزش میلیونها زنان و مردانی که از فشار و ستم مطلق اقتصادی و نیز سیاسی به جان آمده اند، با حمایت فیلسوف عمیقن منافات دارد. چهره ی فریبکارانه وی در این مسیر بروشنی نمایان میگردد "آلن گرش" نویسنده مترقی یهودی تبار در مقاله ای اشاره میکند: «....هنگام جنگ غزه ، فیلسوف ما بر روی یک تانک اسرائیلی خرامیده بود تا وارد سرزمین اشغالی شود.»(4). اکنون امپریالیسم و صهیونیسم از مبارزات طبقه کارگر علیه سیستم سرمایه داری در هراس است، جنبشی که در آینده شعار برابری در آفریقای شمالی و خاورمیانه را تبلیغ خواهند نمود. آزادی، برابری و در یک کلام دموکراسی شورایی کارگران و زحمتکشان مناسبتی با منافع ستمگرانه امپریالیسم و صهیونیسم نخواهد داشت.
قرن بیست و یکم، قرن جنبش های اجتماعی و تا انتهای آن قرن انقلابات سوسیالیستی علیه انحصارات مالی جهانی و در یک کلام علیه سیستم سرمایه داری است. در خارج از کشور، وظیفه ی همه ی نهادهای کارگری است که خود را در حمایت و همبستگی بین المللی از جنبش کارگری این جوامع آماده سازند. زیرا مبارزه در مجموعه ی خویش و در روند کلی تداوم خواهد داشت.
احمد بخردطبع - پاریس ـ فوریه ٢٠١١
توضیحات:
١- آمارهای اقتصادی برگرفته از روزنامه اقتصادی "لا تریبون" فرانسه است
La Tribune vendredi 28_ , samedi 29 , dimanche 30 Janvier 2011
٢- Fortune De M. Moubarak En Egipte
٣ـ رژیم حسنی مبارک مرزها را بروی فلسطینی ها بسته بود تا تحریم های اقتصادی علیه زنان، کودکان و کلن مردم فلسطین بوسیله صهیونیست ها را تکامل بخشد.
۴- "اسرائیل : مصونیت تا کی؟" نوشته، آلن گرش. برگردان: بهروز عارفی